بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی, سید حمید فتاحى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     19430001 -
     19430002 -
     19430003 -
     19430004 -
     19430005 -
     19430006 -
     19430007 -
     19430008 -
     19430009 -
     19430010 -
     19430011 -
     19430012 -
     19430013 -
     19430014 -
     19430015 -
     19430016 -
     19430017 -
     19430018 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

در بخش اول با مخلوقات ديگر مشتركاتى دارد و آن اينكه : وقتى كه دوران نوجوانى اشفرا مى رسد در سيستم وجودش تحولاتى ايجاد مى شود و بوسيله اخلاق و رفتار وعلاقه و خواسته هاى مخصوصى ، آن را نشان مى دهد و اين تحولات بتدريج شديدتر وحساستر مى گردد تا جائى كه خود را براى انجام دادن مقدمات لازم در ازدواج مهيا مى سازدو چون اين موضوع ازعمده ترين احتياجات انسان بشمار مى آيد لذا با بى صبرى تمام ،زمان وصال را انتظار مى كشد در چنين شرائط بحرانى كه طغيان شهوت به اوج خودرسيده و احساسات سراسر وجود جوان را فرا گرفته است مقيد ساختن او به ارزشهاىانسانى و دينى و دادن آگاهيها لازم ، هنرمندان زبردستى را لازم دارد تامثل يك پزشك حاذق بر سر بيمار حاضر شود و باكنترل وضع آشفته او نااميدى و ياءسها را به اميدوارىتبديل كند و با رفتارهاى مناسب غرائز او راتعديل نمايد. در غير اينصورت اوضاع زندگى انسانها از حيوانات هم پست تر خواهدشد. اما اگر از دوران نوجوانى سرمايه گذاريهاى لازم درجهت آگاهى و معرفت او،صورت پذيرد تمامى نگرانيها خود بخود. بر طرف مى شود.
2 - عقلانى : مراد از كلمه عقلانى اين است كه انسان وجوه مشترك خود را با ساير مخلوقاتدر قالب ارزشهاى انسانى حفظ نمايد تا اينكه معناىعقل در او از همين راه ثابت و روشن گردد مثلا: ازدواج و يا وصلتى كه در رديف نيازهاىطبيعى اوست نبايد ارزشمندترين سرمايه هاى زندگى را، كه همان شخصيت و گوهرانسانى او مى باشد از دست او بگيرد زيرا انسان در اين صورت خود را براى هميشه خلعسلاح مى كند چون عمده ترين امتياز وى از ساير مخلوقات در اين است كه برنامه هاىخويش را با تعقل وتدبر و دور انديشى خاصى پياده كرده تا در اسارت غرائز نفسانىواقع نشود.
نگاهى كوتاه بوضع ازدواجها:
وقتى كه برنامه هاى زندگى بشر را در جهان امروز مطالعه مى كنيم مى بينيم پيشرفتعلم و صنعت ، سيستم زندگى را عوض كرده اخلاق و فرهنگ و معاشرت ها را زير نظرگرفته و با روشهاى گوناگون وى را در اطاعت و وابستگى خود قرار داده است كه درمحل مناسبى بايد مورد بررسى واقع شود اما مسئله ازدواجى كه براى انسان يك نيازطبيعى است و بايد بصورت روشن ، براى او تفسير شود مبنى بر اينكه نكاح سرنوشتجديد و حساسى را براى او رقم مى زند و از پيچيده ترين و بلكه مهمترين برنامه هاىزندگى او مى باشد ليكن موضوع ازدواج تا چه اندازه مورد توجه علم و تكنولوژىواقع شده است تا جوانان بتوانند ازگرفتار شدن به يك آينده دردناك نجات پيدا كنند وبوسيله انتخاب يك همسر و شريك زندگى آگاه و وظيفه شناس بسوى رشد وكمال حركت نمايند؟
در جهان امروز همگان از علم و دانش و تكنولوژى و روشنفكرى بحث مى كنند و كارهاىخوبى را انجام مى دهند از جمله : هر چيزى را بعد از آزمايش و بررسيهاى لازم مى پذيرندو در تمام شرائط به مسئله بهداشت اهميت خاصى قائلند و ازافراد و يا محيط آلودهفاصله مى گيرند و و... حالا ببينيم در موضوع ازدواج چه نوع پيشرفتهائىحاصل شده تا از آمار طلاق و اختلافات خانواده ها كاسته شود و مهمترين فرمولهاى قرناَتُم ، در امر ازدواج ، براى خوشبختى جوانان و خانواده هايشان چيست ؟
و از نظر روشنفكران ازدواج موفق به كدام الگو و معيارها نيازمند است ؟
برنامه ازدواج و وضع زندگى مدعيان تمدن و روشنفكرى بهترين جواب است كه امروزاغلب خانواده ها در اثر تقليد جاهلانه ، و ناآگاهانه ، به بدبختيهاى ناگوار گرفتارشده اند زيرا خانواده ها براى نجات از اتهام روشنفكران ، مبنى بر اينكه شما از تمدنغفلت داريد و هنوز متمدن نيستيد به تمام ذلتها تن مى دهند و بخش بزرگى از هزينه هاىزندگى خود را بخريدن وسائل گمراه كننده منحصر مى سازند تا از طريق برنامه هاىويدئوئى و يا ماهواره وو.... افكار و معيارهاى جديدى كه ارزشهاى انسانى را از دست آنانمى گيرد و خود فروشى و ذلتها را جانشين آن مى سازد به خانواده هامنتقل كند. در اينجا مى خواهيم مسائل ازدواج را بااصول و فروعاتى كه دارد بطور كامل بحث و بررسى نموده . تا نكات مثبت و منفى آنبراى هر كسى هويدا شود.
ازدواج در ميان مردم ، خصوصا جوانان بطور آشكار تفسير نگرديده است زيرا الگو ومعيارهائى كه در انتخاب همسر مد نظر قرار مى گيرد هيچ ارتباطى با معنى زندگى نداردو غالب انتخابها بر محور برنامه هاى تشريفاتى دور مى زند مثلا اگر كسى را بامدرك و شغل مطلوبى پيدا كنند به او رغبت يافته و براى زندگى مشترك با او آماده مىشوند در اين حال احساسات جوانى در اثر عدم آگاهى از مسئله ازدواج تحريك و تشديد مىشود تا جائيكه براى تحقق اين مسئله بهر ذلت و بدبختى تن مى دهد اما اگر آگاهيهاىلازم را در مورد زندگى زناشوئى ، داشته باشند باتعقل و تدبر و انديشيدن و مشورتهاى بيدار كننده وارد ميدان تصميم مى شوند تابتوانند معناى واقعى ازدواج را بطور روشن درك نمايند.
بعنوان مثال : هر انسانى كه براى خريدنوسائل لازم وقتى ، تصميم مى گيرد. ضمن مشورت با ديگران ، خود نيز دقت زيادى را درروى آنها انجام مى دهد تا اجناس خريدارى شده ، بتواند خواسته هايش را تاءمين كند.
دو انسانِ جوان ، دختر و پسر، وقتى كه مى خواهند با هم زندگى مشتركى را شروع كنند ودر ميان خود عقد الفت و دوستى را در زير چتر زن و شوهرى مى بندند تا بعد از اين ، يارو غمخوار يكديگر باشند بايد علاقه و خواسته هاى خودشان را چنان تنظيم كنند كه باكمترين ناخشنودى و يا ناراحتى روبرو نشوند ولى اينها در اثر احساسات عاشقانهاينگونه مسائل را سهل و ساده مى پندارند بلكه در ابتداى كار، خود را در مقام تسليمنشان مى دهند و خيال مى كنند كه هيچ نوع عدم تفاهم در زندگى آنها بوجود نخواهد آمد امادر هنگام مطالعه دقيق مى بينيم مسئله خيلى پيچيده است زيرا اين دو جوان تا ديروز همديگررا نمى شناختند و نسبت به يكديگر بيگانه بودند و حالا چنين قرار دادى را براى يك مدتطولانى ، چطور و چگونه و با كدام اعتماد و اطمينان لازم ، امضاء مى كنند؟ دختران و پسرانجوان و خانواده هاى آنها به كدام معيار تكيه مى كنند و كسى را به عنوان شريك زندگىبراى خود و يا فرزندانشان انتخاب مى كنند؟ چرا در افكار عمومى به مسئله ازدواج چنداناعتنائى نمى شود و آن را از تمامى برنامه هايشان كم ارزش تلقى مى كنند؟
بعنوان مثال : اگر كسى بخواهد مبلغ ناچيزى را بعنوان امانت بفردى بسپارد ابتداءبه شخصيت او مى انديشد و بعد از تحصيل اعتماد و اطمينانكامل آن را به او مى سپارد.
اما والدين عزيزى كه در بزرگ كردن فرزندان ، نهايت رنج و زحمت و آزار و اذيت ها رامتحمل شده اند و هر لحظه اى را براى فرزند، با هزاران خوندل و درد و رنج خود بدست آورده اند. در اين صورت چگونه بعد ازتحمل اين همه رنج و زحمت ، در مورد ازدواج آنها، با كمترين مشورت و بدونحصول اعتماد كامل از فرد بيگانه اى كه دعوى عشق و علاقه مى كند راضى شده و دستدختر خود را كه عصاره زحمتهاى ارزشمندشان است به او مى سپارند در حالى كه از امينبودن وى آگاه نيستند؟ و هيچ شناخت قابل اعتمادى از شخصيت او در اختيار ندارند؟
در اين جا لازم است سؤ الى از جوانان داشته باشيم : شمائى كه با علم و دانشسرو كار داريد و خودتان را در گروه روشنفكران مى بينيد اگر كسى بخواهد با شماطرح دوستى بريزد آيا بدون اطمينان مى توانيد با او رفاقت پيدا كنيد؟ شمائى كه دراثر نداشتن اعتماد به هيچ كارى راضى نمى شويد اما چرا بدون اعتمادكامل و اطمينان لازم ، بدوستى و رفاقت كسى در زير چتر ازدواج تسليم مى شويد و براىمدت طولانى در يك زندگى مبهم و تاريك ، خودتان را بداشتن اخلاق و رفتار گوناگونآماده مى سازيد؟
شما چطور و چگونه و باكدام تست و آزمايش هاى لازم ، خود را تسليم كسى مى كنيد وبراى زندگى با او راضى مى شويد؟
به هر حال همه سؤ الات را بايد دختران و پسران و والدينشان جواب بدهند براى اينكهازدواج سر آغاز يك زندگى جديد است و اين دو جوانيكه قرار دوستى و الفت را تحت عنواننكاح امضاء مى كنند براى زندگى كردن چه ابزارى را آماده كرده اند؟ در اين جا ممكن استگفته شود: ابزار زندگى چيست ؟
اگر با مطالعه عميق در مورد سؤ ال مذكور و پاسخ آن بررسى نمائيم لازم است موفقيت وسعادت كسانى را كه در تاريخ بشر بوده اند مورد توجه قرار دهيم زيرا گذشتگانمانند آينه شفاف نسل هاى آينده را نسبت به ابزار واقعى زندگى آگاه مى سازندهمانطورى كه حضرت على عليه السلام در وصيت خود مى فرمايد:
... وَاستَدِلَّ عَلى ما لَم يَكُن بِماقَد كانَ، فَاءنَّ الاُْمُورَ اَشْباهٌ .(166)
از چيزهائى كه هنوز شكل نگرفته اند بوسيله كارهاى گذشتگان ،استدلال كن بجهت اينكه امورات زندگى انسانها شبيهه هم هستند. يعنى تاريخ گذشتگانابزار واقعى زندگى را در اختيار نسل هاى آينده قرار مى دهد جوانانى كه از راه ازدواجوارد زندگى نوينى مى شوند در مورد ابزار خوشبختى خود، اطلاع درستى در اختيارندارند و مى توانند با مطالعه در برنامه هاى گذشتگان آگاهيهاى دقيق و قطعى رابدست آورند و فرمولهاى مهم و آزموده شده را از زندگى آنان دريافت كرده و در برنامههاى خودشان بكار بندند تا اينكه از گرفتارى و خسارتهاى جبران ناپذيرنجات يابند.
بعنوان مثال : مال و ثروت ، مدرك تحصيلى و ياداشتن تخصص و امكانات مادى وقيافه هاى روشنفكر مآبانه و و..... آيا مى تواند به عنوان يك ابزار كليدى در موفقيتانسانها نقش داشته باشد؟ يعنى اگر كسى علم و دانش و تمام امكانات رفاهى را در اختياربگيرد آيا مى تواند بهترين زندگى را داشته باشد يا نه ؟
تاريخ زندگى گذشتگان در مقابل اين سئوال و نظائر آن ،قبل از هر نوع اظهار نظر پاسخ مى دهد كه مال و ثروت و امكانات مادى يا داشتن مدرك وتخصص ها علمى و مانند آنها، در زندگى بشر بى تاثير نيستند ليكن ابزار موفقيت و ياخوشختى انسان چيز ديگرى است كه در ادامه بحث مطرح خواهد شد، بخاطر اينكه عدهزيادى از مردم صاحب تمام اين امكانات و تخصصهابودند ولى از موفقيت فاصله ها داشتندو افراد بسيارى هم با كمترين امكانات ، بهترين زندگى را توام با خوشبختى در اختيارداشتند.
در اين حال اذهان عمومى بدنبال پيدا كردن علت واقعى وعوامل خوشبختى است تا اين كه خود را به اين وسيله به سرمنزل مقصود نائل كند تاريخ گذشتگان به يارى آينده سازان مى شتابد و آن ها رابدريافت عامل اصلى خوشبختى و موفقيت انسانها، رهنمون مى سازد و آن پيدا كردن يكشخصيت سالم است بخاطر اينكه تمام امكانات مادى و علمى وو..... در شعاع شخصيت انسانمى تواند زندگى زيبا و آرام بخشى را بوجود آورد و آنانيكه درطول تاريخ موفق بوده و زندگى سعادتمندانه را داشتند از ابتدا در پى ، ساختن يكشخصيت سالم تلاش كرده و تمام ابزارهائى كه درطول زندگى بدست مى آوردند در چهار چوب همين ارزش مهم انسانى ، مد نظر قرار مىدادند.
و اين واقعيتى است كه تاريخ از زندگى گذشتگان ، به آيندگان اهدا مى نمايد وقتىكه حضرت على ((صلوات الله عليه )) مى فرمايد از تاريخ و جريانات زندگىانسانهاى گذشته به روزهائى كه هنوز برايت باز نشدهاستدلال و تفسير كن ، يعنى عواملى كه در ميان گذشتگان ، نقش اساسى و عمده اى را درموفقيت و سعادت آنان ، ايفاء نموده ، و آنها را با بهترين زندگى به تمام ارزشها وزيبائيهاى واقعى نائل ساخته ، همان نقش را در زندگى شما،نسل هاى آينده هم مى تواند داشته باشد و نسل جوان بايد با علاقمندى زياد، و بدون ازدست دادن اوقات عمر گرانقدرشان ، از اين گوهر ارزشمندى كه عصاره رنجها و زحمتهاىگذشتگان است نهايت استفاده را بعمل آورند تا زندگى و تمامى امكاناتشان را در شعاعشخصيت سالم بكار بندند و بهترين فايده و نتيجه را باتمام وجودشان دريافت نمايند.
سوال : شخصيت چگونه قابل تعريف است و معنى سالم بودن آن چيست ؟
اين كلمه در ميان انسانها با تمام زيبائى هائى كه دارد چندان تعريف نشده است و تعريفآن مطابق با فرهنگ دينى بايد صورت پذيرد تا هيچ نوع نقص و يا نارسائى نداشتهباشد.
بخاطر اينكه گروه زيادى از دانشمندان در طول تاريخ ، به استاد افكار و انديشه هاىخودشان اين كلمه را تعريف نموده و هر كسى معناى خاصى را مورد توجه قرار داده است كهدر مجموع هيچ كس نتوانسته تعريف مناسب و مطلوبى را براى شخصيت عرضه كند و ما دراين بحث به فرهنگ دينى مراجعه مى كنيم و شخصيت را از ديدگاه اسلام تعريف مى نمائيمتا اينكه حق مطلب ادا شود و مردم به واقعيت آن آگاه شوند كلمه شخصيت ، با اينكه درميان مردم يك حقيقت بديهى و آشكار است ليكن در مقام تعريف در قالب جملات و كلماتى كهانسان از آن ها ياد مى كند نمى گنجد و بعبارتى كلمه شخصيت مانند زيبائى است كهقابل درك هست ولى انسان قادر به تعريفش نمى باشد، اگر بتوانيم با سخنانكارشناسان معصوم پروردگار مانوس بشويم تعريف شخصيت ممكن خواهد بود چون آنهابه اذن الهى مى توانند غير ممكن را ممكن سازند از جمله قدرت نفوذ به حقيقت شخصيتانسان را دارند.
شخصيت عبارت است از حقيقتى كه هر انسان از اولين زمان بلوغ در چهار چوب قوانين الهىدر خودش ايجاد مى كند، و بعبارت ديگر، مجموع احترامى كه يك انسان در مقام بندگىخداى متعال بدست مى آورد شخصيت اوست بخاطر اينكه هدف اصلى و يا فلسفه خلقت انساناز نظر قرآن ، شناخت خداوند و اطاعت از او مى باشد و هر اندازه معرفت و آگاهى دروجودش رشد و توسعه مى يابد تا جائى كه مراتب عاليه اى ، از ايمان و يقينبپروردگار جهان هستى را، بخود اختصاص مى دهد بهمان مقدار شخصيت پيدا مى كندبنابراين در فرهنگ اسلام شخصيت همان كمال و ارزشهاى انسانى است كه از طريقبندگى خداوند نصيب او مى شود.
حضرت امام سجاد (عليه السلام ) مى فرمايد:
.... فَاِنَّ الشَّريِفَ مَن شَرَّ فَتهُ طاعَتُكَ والعزَيزَ مَن اَعزَّتهُ عِبادَتُكَ ....(167)
حضرت در اين دعاى شريف مى گويد خدايا مرا از انديشه و تفكرهاى نامناسب باز دارد وتوفيقى نصيبم فرما، كه در مورد انسانها بينش سالمى داشته باشم ، نه اينكه مردمفقير و تهى دست را خوار و ضعيف بشمارم و ثروتمندان دنيا طلب را داراى فضيلت وشخصيتى بدانم ، زيرا فضيلت و شخصيت در پيشگاه تو، مخصوص كسانى است كه دراطاعت و بندگى تو باشند و شخص شريف و با شخصيت كسى است كه در اطاعت تو باشدو عزيز آن كسى است كه در بندگى كامل تو قرار گيرد پس عبادت و اطاعت الهى اگر بامعرفت و آگاهى كامل صورت بگيرد نشان دهنده شخصيت انسان است . اما در مورد هدايتافكار انسانها بسوى درك معناى شخصيت ، حضرت على صلوات الله عليه مى فرمايد:
ذُوالشَّرَفِ لاتُبطِرُهُ مَنزِلَةٌ نالَها، وَ اِن عَظُمَت كَالَجَبَلِ الَّذى لا تُزَعزِعُهُ الرِّياحُوَالدَّنِىُ تُبطِرُهُ اَدنى مَنزِلَةٍ كَالكَلاَءِ الَّذى يُحَرِّكُهُ مَرُّ النَسيمِ .(168)
انسان با شخصيت به هر پايه و مقامى برسد خود را نمى بازد و به كفران و ناسپاسىروى نمى آورد هر چند آن مقام و منزلت خيلى بزرگ باشد زيرا وى مانند كوهى است كههيچ طوفانى نمى تواند او را تكان دهد ولى افراد پست و دنى با كوچك ترين مقام مانندگياه ضعيف در برابر هر نسيمى به لرزش مى افتد و خود را مى بازد.
در مورد اينكه سلامتى شخصيت به چه معناست بايد بگوئيم كه طلا بعنوان يك فلزپرقيمت زمانى ارزش دارد كه مطلا نباشد يعنى ظاهرش طلا ولى باطنش آهن پوسيده نباشد،گاهى گروهى در جهت رسيدن به شخصيت و ارزش هاى بزرگ انسانى ، از راه خُدعه ونيرنگ وارد مى شوند و خيال مى كنند كه با تشابه قيافه و يا تظاهر و ريا مى توانبه اوج ارزشها صعود كرد اما وقتى كه وارد صحنه زندگى مى شوند مى بينند كهبدون ابزار واقعى رشد و ترقى ممكن نخواهد بود فشار چرخهاى زندگى را نمىتوانند تحمل كنند در نتيجه زندگيشان مانند اتومبيل پنچر شده از قافله عقب مى ماندبخاطر اينكه رشد و ترقى و آسايش زندگى انسان با شخصيت او بطوركامل ارتباط دارد و هيچ انسانى نمى تواند بدون داشتن شخصيت سالم زندگى خويش رابسوى سعادت و موفقيت رهنمون سازد.
براى اينكه بتوانيم به نتيجه گيرى مطلوب برسيم بايد پايه هاى اصلى زندگى رابطور روشن مطرح كنيم تا ارتباطشان با شخصيت انسان آشكار گردد.
پايه هاى اصلى زندگى :
1 - داشتن ايمان كامل بخداى متعال ، 2 - اعتدال و عدم تجاوز بحقوق ديگران ، 3 - اخلاقزيبا 4 - آمادگى براى تفاهم و هماهنگى 5 ايجاد زمينه هاى اعتماد و اطمينان در روح و روان، 6 - انگيزه و هدف سالمى داشتن .
زندگى انسان هنگامى گوارا و ارزشمند و توام با آسايش خواهد بود كه نقشه و طرح آنبر روى اين ستونها واقع شود و در چنين شرائط مى تواند هر نوع حوادث و سختيها راتحمل كند و از خسارتها در امان باشد.
اين اصولى كه پايه هاى اصلى زندگى راتشكيل مى دهد از آثار پر بركت شخصيت سالم است كسى كه از شخصيت واقعى بر خورداراست . در تمام جريانات زندگى داراى اين ويژگى ها مى باشد پس وقتى كه تاريخگذشتگان به نسل هاى آينده پيام مى دهد كه تنها راه نجات و رمز يا كليد موفقيت انسانداشتن شخصيت سالم است چون كه هر نعمتى در شعاع آن ، بركات خود را چندين برابر مىكند و از تبديل شدن نعمت به نقمت و دردهاى ناگوار جلوگيرى مى نمايد بنابر اين علم ودانش يا مقام و رياست ، مال و ثروت و يا هر نوع امكانات رفاهى انسان ، اگر در زيرنظر مديريتِ شخصيتِ سالمِ او بكار گرفته شوند با هيچ مشكلى درطول زندگيش مواجه نخواهد بود، اگر قضيه بر عكس شد و انسان از مجموع وابستگيهاىمادى و رفاهى يا علمى و و .... شخصيتى براى خودتشكيل داد در اين حال نمى تواند زندگى آرام و آسايشى را، تواءم با صعود بهمراحل ارزشها داشته باشد بلكه يا يك حادثه كوچك ، تمام زندگى را از دست خواهد دادزيرا انسانها در اين صحنه عروسك بى جانى را شبيهه هستند چون وابستگى هاى دنيوى ،شخصيت واقعى و سالم را از دست انسان مى ربايد و براى هميشه نابودى و هلاكت وزندگى ناگوارى را براى او تدارك مى بيند، بنابراين شخصيت عبارت است از سرمايهمعرفت و بينش كامل انسان به خالق جهان هستى كه در او وابستگىكامل بخداى متعال را ايجاد مى كند تا اينكه وى در اثر شناخت وظائف خود، مسير بندگىخالق خويش را انتخاب نمايد، پس آن معرفت و آگاهى كه انسان را با عشق و علاقه بهاطاعت و بندگى خداى متعال سوق مى دهد. شخصيت اوست .
در نتيجه روشن شد كه ابزار اصلى زندگى انسانها ((شخصيت )) آنهاست .
براى اينكه بتوانيم بتوفيق الهى و توجهات حضرت ولى عصرعجل الله تعالى له الفرج موضوع ازدواج را بطور دقيق و روشن بررسى نموده وخانواده ها و جوانان عزيزشان را به اهميت آن آگاه سازيم تمامىمسائل مربوطه را به صورت يك مصاحبه حضورى در ميان دختر و پسرى كه قصد ازدواجدارند پياده مى كنيم تا هر كس از مسئوليت و وظايف خويش باخبر باشد.
جنس ماده با اينكه مطابق آفرينش خود طالب جنس نر است ولى به اين صورت نيست كه اوبسراغ جنس نر برود و بلكه جنس نر، بسوى او مى آيد اين قاعده در زندگى تمامحيوانات مشاهده مى شود و به همين دليل است كه در ميان نوع بشر هم جنس نر بايد خِطبهكند و دختر را خواستگارى نمايد و اين يك امر طبيعى است و از نظر اسلام هم هيچ مانعىندارد دختر يا پسرى كه مى خواهند با هم ازدواج كنند در يك محيط سالم و در حضور والدينيا در زير نظر آنها بطور روشن تشكيل جلسه داده و سئوالات لازم را ازيكديگر داشتهباشند زيرا با نديدن يكديگر و عدم آگاهى از شخصيت همديگر، رفتن به زير بارسنگين ازدواج يك كار غير مشروع و غير معقول است و حتى شناختن شخصيت و زيبائيهاىواقعى طرفين براى هر كدام بصورت يك دستور لازم در فرهنگ دينى مطرح شده است . وچون در سيستيم زندگى انسانها پسر، برنامه ازدواج را شروع مى كند ماهم در مصاحبهاين قانون را مراعات مى كنيم .
مصاحبه دختر و پسرى كه قصد ازدواج دارند
پسر با نام وياد خداى متعال ، مى خواهم علاقه مندى خود را براى شما در مورد ازدواجابراز كنم در صورت موافقت مرا از خواسته هاى خودتان آگاه كنيد؟
دختر: با نام خالق يكتا مى خواهم از علت و انگيزه انتخابتان باخبر باشم مبنى بر اينكه، شما در اين علاقمندى نسبت به ما، چه معيارى را در نظر داريد؟
پسر: چون در آئين اسلام مسئله ازدواج يك مسئوليت مهم تلقى شده است و براى پيروان خوددستورات لازم را در اين مورد صادر نموده تا خانواده ها و جوانان افراد لايق و شايسته اىرا مورد انتخاب خود قرار دهند و من هم طبق هميناصل شما را بخاطر ايمان و لياقتى كه داريد انتخاب كرده ام .
دختر: لطفا به مواردى از ايمان و لياقتى كه در ما تشخيص داده ايد اشاره كنيد تا مطلببطور كامل روشن بشود.
پسر: مسئله ايمان يك عمل قلبى و داراى مراتبى است و انسان نمى تواند به جايگاه آن راهپيدا كند و تنها خداوند سبحان از آن آگاه است ولى آثار درخشان ايمان در اخلاق و رفتارو برنامه هاى زندگى مى تواند حقائق اندرون را روشن سازد و ديگران را از درجاتايمان كسى با خبر نمايد بخاطر اينكه نقشه و طرح زندگى هر انسانى در فضاىاندرون او تنظيم مى گردد و از طريق اخلاق و رفتار و رعايتحلال و حرام الهى ، آشكار مى شود.
بعنوان مثال حفظ حجاب و عفت و پاكدامنى در ميان زنان و دختران فضاى معنوى قلب آنهاراروشن مى كند زيرا اگر آنان از معرفت و بصريت لازم نسبت بهپروردگارشانبرخوردار نباشند نمى توانند ارزشهاى اسلامى و انسانى را درخود ظاهر نمايند بهرحال وجود ايمان بخداىمتعال در دل انسان روح و روان او را چنان تنظيم مى كند كه هميشهبسمت ارزشها وزيبائيهاى واقعى مانند صداقت ، درستگارى ، نيكوكارى ، احترام به حقوقديگران ورعايت اوامر و نواهى الهى در تمام شئونات زندگى و و .... گرايش مى يابد ومندر جهت پيدا كردن همسر خداشناس و متعهد مى انديشيدم تا اينكه خصوصيات شمادراخلاق و رفتار و حفظ حجاب ، مرا بر آن داشت كه بسوى شما بيآيم و پيشنهادخود رابرايتان ابلاغ نمايم .
دختر: شما چگونه مى توانيد باور كنيد كه اخلاق و رفتار و رعايت شئونات دينى من مبتنىبر حقيقت است و از تظاهر و رياء فاصله دارد؟
پسر نكته بسيار دقيق و ظريفى را مطرح ساختيد و اين يك واقعيت است كه گروه زيادىدراثر بيمارى و كسالت هاى روحى ، از دستورات دينى بعنوان يك ابزارى كهمقاصددنيوى آنان را تاءمين مى كند استفاده مى نمايند و هيچ تعهدىدرمقابل قوانين آسمانى از خود نشان نمى دهند دراينحال راه شناخت اين دو گروه از يكديگر در عرصه زندگى با اينكه خيلىدشوار استليكن كارشناسان الهى با شيوه هاى اساسى ، انسانها را بهتشخيص سالم و دقيقرهنمون ساخته اند تا اينكه آنها بتوانند حق راازباطل تمييز دهند و به ايمان افراد جامعهآگاهىحاصل كنند معيارهاى دينى در تشخيص مؤ منين عبارت است :
1 - انسانهاى مؤ من در خلوت و جلوت با يك رنگ ظاهر مى شوند و آن رنگ توحيدى است .
2 - اين گروه هميشه به خواستهاى الهى توجه دارند و علاقه هاى خودشان را در چهارچوب دستورات خداى متعال انجام مى دهند.
3 - دنبال ارزشهاى دينى هستند و خود را براى رسيدن به آن مقام ارزشمند مهيا مى سازند.
4 - بتدريج موانع ارتباط با خداى متعال را از صفحه زندگى و اخلاق و رفتارشانپاكسازى كرده اطاعت و بندگى را جانشين آن مى سازند.
5 - از كارهاى لغو و باطل و گناه و معصيت اعراض مى كنند.
6 - عفيف پاكدامن هستند.
7 - به عهد و پيمان و اداى امانت ، پاى بند مى باشند.
8 - نمازهاى خودشان را با بهترين شرائط انجام مى دهند.
تمام اين ويژگيها در قرآن آمده است .(169)
دختر: لطفا در مورد مسئله حجاب براى زنان توضيح دهيد آيا حجاب مانع آزادى آنها نمىشود؟
پسر قوانين و دستورات دينى را اگر بطور دقيق و روشن ارزيابى كنيم مى بينيمهرقانونى با خود حكمت و فوائد زيادى دارد ضمن تنظيم وضع ظاهرى ، بخودسازى وشخصيت توانمند انسان مى انجامد مسئله حجاب يكى از قوانين و دستورهاىالهى است كهبدينوسيله زندگى اجتماعى انسانها در يك وضعيت سالمى قرار مىگيرند و زمينه رشدلياقت و شايستگى ها را در زنان ايجاد مى كند در اين جا لازماست بعلت پيدا شدن حجابدر جامعه انسانى بپردازيم :
سوال : علت حجاب براى زنان چيست ؟
ج - در پاسخ باين سئوال بايد گفت در بيانعلل حجاب و انگيزه آن تحقيقاتى صورت گرفته است برخى از آنها در مقام بيانعلل واقعى هستند و هدفشان دفاح از حجاب است زيرا حجاب يك وسيله لازم و ضرورىبراى زن در جهت سعادت و كمالات او، و هم چينى تحقق امنيت و سلامت اجتماع مى باشد.
گروهى براى حجاب على بيان كرده اند و آن را بطور روشن شرح و تفسير نموده و درنتيجه از بيان واقعيت عاجز مانده اند حالا بطور اختصار مطلب را توضيح ميدهيم : گروهىكه براى بى اعتبار ساختن حجاب علل گوناگون بيان كرده اند مى گويند:
1 - رياضت و رهبانيت .
2 - عدم امنيت در زندگى اجتماعى
3 - تسلط و حكومت مرد بر زن
4 - حسادت و غرور مرد
رياضت و رهبانيت ،
عده اى در جامعه از رياضت [كه نوعى تمرين است ] و گوشه نشينى دستوراتى براىخود تنظيم كردند تا ريشه و يا عوامل شهوت و گرايش بزيبائيها در وجود بشر، سركوب شود يكى از آن قانونها حجاب براى زن است زيرا اگر زن در زير پوشش قراربگيرد در ميان وى با جنس مرد فاصله ايجاد مى شود و بتدريجعوامل محرك شهوت و لذت كه همان وجود زن است با حجاب از چشم پنهان مى شود و اينگروه ازدواج را يك حركت خلاف ، عزوبت و گوشه نشينى را يك امر لازم مى دانند مسئلهترك دنيا و رياضت را در تمام جوانب كارهاى انسان پياده كرده اند حتى گروهى با بلندنگهداشتن موى سر كه در ميان گروه هندى و بعضى از دراويش و صوفيانمعمول است مى خواهند با جمال و زيبائى مخالفت كنند تا رغبت به لذت و غرائز جنسىكمتر شود و از اين طريق بهدف غير عقلائى خويش دست يابند.
سوال : آيا در اسلام رياضت و رهبانيت وجود دارد يا نه ؟
1 - آنچه از آيات و احاديث وسيره معصومين عليهم السلام بدست مى آيد رياضت و رهبانيتيك امر نامعقول و نادرستى است و آئين اسلام با آن مخالفت شديدى نموده و پيروان خود رااز آن نهى كرده است از مهمترين ضرر و زيانهاى اين تفكر وعمل غلط، سر كوبى استعدادها و از بين بردن رشد وتكامل بشر است زيرا هر كسى بوسيله آئينه بزرگى مانند اجتماع انسانها، بعيوب ونقايص ‍ خود پى مى برد و با اصلاح خود مسير رشد وتكامل را در پيش مى گيرد.
2 - در اسلام به لذت و نظافت سفارش زيادى شده است .
و در اين زمينه احاديث بسيارى در مورد نظافت و لذت بردن از نعمت هاى الهى آمده است :
1 - عن ابى عبدالله (عليه السلام ) قالاَبصَرَ رَسُولُ الله (صلى الله عليه و آله ) رَجُلاً شَعثَا شَعرَ راءسِهِ وَ سَخَةً ثيابه ،سَيِّئةً حالهُ فقال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله ) : مِنَ الدِّينِ اَلمُتعَةِ و اظهارُ النعمة)).(170)
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) شخصى را ديد كه موهاى بهم ريخته و لباسآلوده و كثيف بر تن دارد و در يك حالت نفرت آورى قرار گرفته است فرمود: لذت وبهره مند شدن از نعمت هاى خدا، و آشكار ساختن آن از دستورات دينى است .
2 - عن رسول الله (صلى الله عليه و آله ) قال : بِئسَ العَبدُ اَلقاذُورَة(171)
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: بدترين بنده آن كس است كه آلوده و كثيفباشد،
3 - عن على (عليه السلام ) قال : تَعهَّدُوا اَنفُسَكُم فَاِنَّ اللهَ يُبغِضُ مِن عِبادِهِاَلقاذُورَةِ .(172)
حضرت على (عليه السلام ) فرمود: به نظافت و احتياجات وجورتان رسيدگى كنيد خدااز بندگان كثيف و چركين خشمناك است .
4 - قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ) :
..... اَلنَّظافَةُ مِنَ الايمانِ وَالا يمانُ مَعَ صاحِبِه فى الجَنَّةِ .(173)
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: پاكيزگى و نظافت از ايمان است و ايمانبا مصاحبش در بهشت است . در كتب معتبر حديثى ابواب مستقلى در زمينه بهداشت و نظافتآمده است و حتى اولين بحث فقهى با عنوان طهارت شروع ميشود زيرا در تحقق برنامه هاىعبادى پاكيزه گى و طهارت شرط اول است .
و در مورد زيبائى و جمال هم كه از نشانه هاى توحيد، بشمار مى رود مطالب زيادى آمدهاست و گرايش بزيبائيها و توجه قلبى به آن ، از قوانين فطرى بشرى است كه خداىمتعال در فطرت انسان ميل بزيبائيها را آفريده است و او با علاقهكامل بسوى آن تمايل نشان مى دهد.
در مورد زيبائى و بهداشت و استفاده درست از نعمت هاى الهى احاديث زيادى وارد شده استكه به بخشى از آنها اشاره مى شود:
1 - قال اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) :
اِنَّ اللهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ ويُحِبُّ اَن يَرى اَثَرُ النِّعمَةِ عَلى عَبدِهِ .(174)
خداى متعال زيباست و زيبائيها را دوست ميدارد و هم چنين علاقمند است كه اثر نعمتهايش را دروجود و زندگى بنده اش به بيند))
2 - قال اميرالمؤ منين (عليه السلام ) :
لِيَتَزَيَّنَ اَحَدُكُم لاَخيهِ المُسلِمِ كما لِلغَريبِ الَّذى يُحِبُّ اَن يَراهُ فى اَحسَنِالهِيئَةِ .(175)
بايد هر كدام از شما خودش را در برابر برادر مسلمانش مزين كند همانطورى كه براىديدن يا ملاقات شخص ناشناس خودتان را[ با لباس و رسيدگى به سرو صورت ]آرايش و زينت ميدهيد تا شما را در بهترين و زيباترينشكل و قيافه به بيند))
و در كتاب شريف كافى جلد 6 - باب خاصى در مورد اهميت زيبائى وجمال انسانى آمده است و در باره لذت ، كه يكى از عمده ترين خواسته و علائق بشربشمار مى رود آيات و احاديث زيادى آمده است خدائى كه در وجود انسان چنينميل و علاقه اى را آفريده هدف و غرض خاصى را در نظر گرفته است چون تمامى حركتو فعاليت هاى انسان هنگامى شروع مى شود كه در آن لذتى براى او مطرح باشد.كسىاز درس خواندن ، كار كردن ، زحمت كشيدن - ازدواج - فرزند داشتن و..... لذت مى برد واين لذت است كه او را در برابر سختيها و مشكلات ، مقاوم و قوى نگه مى دارد حتى در جانبعبادت و مقام بندگى خداى متعال ، مسئله لذت بطوركامل مطرح است .
بنابراين انسان مسلمان بايد تمامى برنامه هايش را در چهار چوب دستورات الهى پيادهكند و خود را در اجراى فرمولهاى قرآنى ، مقلد اجتماع و اشخاص بى خبر از آئين آسمانىنسازد زيرا خالق متعال در وجود انسان بذر لياقت و شايستگى هاى مخصوصى آفريدهاست و قوانين خود را، مانند اشعه خورشيد در پروراندن و رشد و نُمو آن ، در اختيار اوقرار داده است و پيشوايان معصوم عليهم السلام را كه كارشناسان الهى هستند براىبيدارى و روشن ساختن و آگاهاندن وى هم چون باغبان دلسوز مبعوث و تعيين فرموده است.
ما بايد در تمام برنامه هاى زندگى ، خودمان را با كارشناسان الهى يعنى امامان معصومعليهم السلام تطبيق دهيم تا در كمترين زمان به بزرگترين پيشرفت ها دست پيدا كنيم .
در مقوله لذت هم بايد به روش پيشوايان دينى (عليه السلام ) توجه كرد زيرا آنهامسئول احيأ لياقت و شايستگى هاى انسان در تمام زمانها هستند اگر احساس لذت ازاهل و عيال و برنامه هاى زندگى ، مزاحم تكامل و ترقيات روح و روان و شخصيت معنوىباشد بايد پيشوايان دينى در اجتناب از آن پيشقدم باشند در حاليكه نبى اكرم (صلىالله عليه و آله ) و امامان معصوم (عليه السلام ) هميشه در محيط خانواده با فرزندان وزنان خود خيلى شيرين حرف ميزدند و براى مسلمين دستور ميدادند كه بحقوق زن وفرزندان با دقت كامل احترام بگذاريد.
در اين جا بيك دستور مهم توجه كنيم :
گروهى از مسلمانان در عصر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) براى رسيدن بمقامبندگى و پيدا كردن شخصيت روحانى و معنوى از زن و فرزندانشان جدا شدند و درگوشه مشغول راز و نياز بودند و روزها را روزه ، و شبهامشغول نماز ميشدند وقتى كه رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) با خبر شد، آنها را از اينكار نهى كرد و فرمود من كه پيشوا و رهبر شما هستم چنين نيستم ، بعضى از روزها را روزه، و بعضى روزها افطار مى كنم قسمتى از شب را عبادت و بخشى ديگران را در ميان زنانخود هستم همين گروه از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) اجازه خواستند براى ريشهكن ساختن علاقه و غرائز جنسى از وجودشان ، خود را اخته كنند آن حضرت اجازه نداد وفرمود: اين كارها در اسلام حرام است )).(176)
داستان دوم
روزى سه نفر از زنان مسلمان بحضور پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) شرفيابشدند و از شوهران خود شكايت كردند، يكى گفت شوهر من گوشت نمى خورد، ديگرى گفتشوهرم از بوى خوش و زيبا اجتناب مى كند سومى گفت شوهرم از زنان فاصله مى گيرددر اين حال حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) در حالى كه خشمناك بود بسوى مسجدآمد و بر منبر نشست و فرياد كرد چرا گروهى از پيروان من از خوردن گوشت و استفاده ازبوى خوش اجتناب مى كنند و نسبت به مسائل زنانشان توجه ندارند؟ آگاه باشيد كه من همگوشت ميخورم و از بوى خوش استفاده مى نمايم و از زنان بهره مى گيرم و هر كس ازروش و سنت من اعراض كند از من نيست .(177)
در آئين اسلام هيچ محدوديتى براى زيبائى و لذت وجمال وجود ندارد بلكه در اين زمينه دستور اكيدى صادر شده است كه يك فرد مسلمان بايدبه نظافت و كارهاى خوب و زيبا مزين بشود تنها مطلبى كه بايد مورد توجه همگانقرار بگيرد اين است كه كارها و برنامه هاى انسانها بايد در چهار چوب دستورات الهىپياده شود يعنى هر نوع برنامه اى كه مى خواهند در مسير زندگى انجام بدهند و يا بهرلذت و آرايشى كه مورد علاقه آنهاست و دوست دارند كه به آن ها دست پيدا كنند بايدمطابق آئين نامه اى كه خالق متعال تنظيم نموده خواسته هايشان را اجرا نمايند.
مثلاً توجه يافتن به مسئله زناشوئى و ايجاد يك محيط لذت و شادى در ميان زن و شوهرازمهمترين تكاليف يك فرد مسلمان است بخاطر اينكه اگر مرد، به وظائف خود در اينزمينه ويا در هر موردى عمل نكند و يا زن بعللى آمادگىچنينعمل مشروع را نداشته باشد
ضمن اينكه اين دو نفر بخودشان ظلم نموده اند موجبات فساد اخلاقى و انحرافى را درروح و روان خويش پديد، آورده اند چونكه به نيازهاى همديگر از راهى كه اسلام معينفرموده توجه نكرده اند.
در هر صورت اسلام دينى است كه به تمام خصوصيات و جهات و ابعاد زندگىنسل بشر عنايت دارد و نيازمنديهاى او را با تمام دقت مورد توجه قرار داده است و هيچ كسنمى تواند مدعى باشد كه دين اسلام در موردى به خواسته هاى بشر توجهى نكرده استهمانطورى كه به ابعاد روحى و نيازهايش عنايت نموده به بُعد جسمانى و تمام خواستههاى او توجه كافى مبذول فرموده است مثلا در مورد زينت و آرايش سر و صورت و ايجادمحيط آرام و لذت بخش در ميان زن و شوهر، يا استفاده از عطر و خوشبو ساختن و لباس ‍نو بر تن كردن ...... احاديث زيادى وارد شده و مسلمانان بايد بتمام اين خصوصيياتاعتناء كنند چون معناى دين اين است كه انسان در تمام زمينه هاى زندگى ، خواسته و علاقههاى خويش را مطابق با قوانين دينى انجام دهد و بتمام زينت و زيبائى ها و بدست آوردنروزى حلال تلاش كند خداى متعال مى فرمايد:
قُل مَن حَرَّمَ زِينَةَ اللهِ الَّتى اَخرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزقِ .....(178)
اى [ پيامبر] به مسلمانان بگو، چه كسى زينت هائى را كه خداوند براى بندگانشآفريده و مال و ثروت كه از طريق حلال و پاك بدست آنان مى رسد براى آنها تحريمنموده است .
و در آيه ديگر امر مى كند كه در هنگام ورود به عبادت يا مسجد، زينت خود را حفظ نمائيد واز نعمت هاى الهى استفاده كنيد ولى از اسراف دور باشيد.(179)
تذكر مهم
بهر حال اين نهايت بى انصافى و يا جهل و نادانى به برنامه هاى دينى است كه كسىمدعى شود دين به بخشى از نيازهاى بشر توجه نكرده بلكه دين تمام توجه خود را بهتمام احتياج هاى بشر مبذول نموده ولى ، ما از آنجاهل هستيم و در تصور و پندار خودمان از دين يك قيافه خشك و ضعيف درست كرده ايم كهبه هيچ وجه دردى را درمان نمى كند اما وجود كارشناسان الهى مانند نبى اكرم اسلام(صلى الله عليه و آله ) و حضرت على و فاطمه و يازده امام معصوم صلوات الله عليهماجمعين ، مفسر قوانين الهى مى باشند آنان با اخلاق و رفتار خود، تمام دستورات اسلامىرا تفسير مى كنند مثلاً دوست داشتن زن خويش و توجه بهمسائل زناشوئى و احساس ‍ شديد به عشق و علاقه و لذت ازعيال خود و و ....... بزرگترين وظيفه انسان مسلمان است چون ضمن اجراى خواسته هاىغَريزى و طبيعى ، به ثواب بزرگى هم نائل مى شوند زيرا لذت و خوشحالى و عشقبازى وو..... اگر مطابق دستورات دينى صورت پذيربدنبال خود پاداش الهى دارد بنابراين نيازهاى شهوانى ، و لذائذى كه انسان در عمقوجودش احساس مى كند براى او در فرهنگ دينى نقص ‍ و يا عيب نيست بلكه در مكانيزموجودش اين حقايق آفريده شده است و بايد براى كسانى كه دين را بدرستى نشناخته اندگفته شود، پروردگار عادل و حكيم كه در وجود انسان زمينه هاى عشق و علاقه و لذتوو...... را آفريده چگونه او را براى مخالفت و يا بى اعتنائى به اين نيازهاى مهمغَريزى مكلف ساخته است چون چنين برخورد، يكعمل غير معقول بلكه محال است در صورتى كه خداىمتعال در تمام موارد زندگى وجود انبياء و امامان معصوم عليهم السلام را به عنوان معيار،در جهت تامين خواسته هاى مشروع و معقول ، در اختيار انسانها قرار داده است تا اينكه آنانبتوانند از طريق سالم به نيازهاى خويش پاسخ بدهند.
اگر در برنامه هاى زندگى كارشناسان الهى مطالعه صحيح صورت پذيرد بر همگانروشن مى شود كه با اجراى دستورات دينى در تمام موارد زندگى بشر هيچ مشكلى او راتهديد نخواهد كرد.
1 - عن ابيعبد الله (عليه السلام ) قال : مِن اَخلاقِ الاَنبياءِ حُبُّ النِّساءِ.(180)
پيامبران زنان خود را دوست مى داشتند و به حقوق آنها توجهكامل مى كردند.
پيامبران در مسئوليت خودشان حقايق دينى را با زبان و اعمالشان تفسير نموده وعلاقمندان را به آن متوجه مى ساختند و در معاشرت با زنان خود نهايت علاقمندى را اظهارمى كردند.
بخاطر اينكه هر لذتى كه در چهار چوب قوانين الهى پياده شود اجر و پاداش معنوى رابدنبال دارد.
در بعضى از احاديث آمده است ايجاد محيط عشق و لذت با زن براى شوهرش يك امر لازم وواجب است چون زن بطور طبيعى نيازمند است كه از طريق شرعى خواسته هاى غريزى خويشرا تامين نمايد و اين وظيفه شوهر اوست كه با ايجاد محيط سالم ، وسوسه هاى خطرناكگناه و معاصى را از ذهن وى بزدايد چون اگر او در برابر همسرش به وظائف خودعمل نكند در پيشگاه الهى مؤ اخذ خواهند شد و در تاريخ زندگى انسانها مسئله زناشوئىبعنوان يك موضوع خيلى حساس مطرح گرديده تا جائى كه كمترين بى توجهى به اينمسئله ، حوادث ناگوارى را بدنبال داشته است .
قال رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه و آله ) :
اِغسِلُوا ثِيابَكُم وَ خُذُوا مِن شُعُورِكُم واَستاكُوا وَ تَزيَّنُوا تَنَظَّفُوا فَاِنَّ بَنىاِسرائيلَ لَم يَكُونُوا يَفعَلُونَ ذلِكَ فَزَنَت نِسائُهُم .(181)
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) به مسلمانان دستور ميدهد: لباسهايتان را بشوئيدو آنها را پاكيزه نگهداريد موهاى سر و صورت را كوتاه كنيد مسواك بزنيد و هميشهخودتان را تميز و پاك و بازنيت و نظافت كامل حفظ كنيد بخاطر اين كه در قوم بنىاسرائيل ، مردان به اين گونه برنامه هاى دينى اهميت نمى دادند در نتيجه زنانشان بهزنا و فحشاو فساد اخلاقى گرفتار شدند،
پس وقتى كه خداوند متعال مى فرمايد چه كسى زينت هاى الهى را كه به بندگانش درنظر گرفته ، تحريم كرده است ؟
يعنى خالق متعال به تمام خواسته هاى بشر عنايت فرموده است و نبايد از طريق رياضت ورهبانيت انسان را در جهت مخالف با دستورات الهى قرار داد.
عدم امنيت
ريشه ديگرى كه براى پيدايش حجاب و پا پوشش زنان گفته شده است عدم امنيت است كهدر دوران قديم در اثر نااَمنى و بيعد التى مردم ، ناموس چتىپول خود را در پوشش هاى خاصى قرار ميدادند و مراد از پوشش در اين جا براى زنانداشتن يك پارچه اى بلند بصورت چادرهاى امروزى نبود بلكه براى نگهداشتن نواميسخود از شر اجانب و بيگانه از فرهنگ انسانى ، آنها را در گوشه اى ازمنزل مخفى مى كردند تا كسى آنها را نبينند چون مطابقنقل تاريخ اكثر شاهان و شاهزادگان و وابستگان دربار، اگر زن زيبائى را در جائىميديدند بسويش حمله ور مى شدند و آن را از دست شوهرش مى گرفتند و در اين زمينهمورخان مطالب شرم آورى را از دوران قديم نقل مى كنند مانند [ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدن ] گفت گو بينو در كتاب سهسال در ايران ]
آنچه مسلم است اينكه علت پوشش و حجاب زن نمى تواند در اين گونه ادعاها گنجاندهشود براى اينكه در دوران قديم ناموس مردم امنيت نداشتند و لذا تحت پوشش واقع مىشدند. حالا اگر روزى احساس امنيت كردند در اينصورت ميبايست بدون پوشش و حجابظاهر شوند بررسى علت ناامنى در ايجاد حجاب نشان مى دهد كه اين علت در يك بخشىمى تواند صادق باشد و عصر حاضر از تمام قرون گذشته وضع خطرناكى بر عليهامنيت مردم پيش آورده است و از اغلب اوقات دادگسترهاى دنيا سرگرم رسيدگى بپروندههاى تجاوز به عنف وو...ميباشند و تمامى رسانه ها اخبار وحشتناكى را از سرتاسر جهاندر اين زمينه مخابره مى كنند پس با وجود اين همه نا امنى چرا پوشش زنان حذف شده است؟
اگر، بخواهيم عدم امنيت را موجب حجاب زنان بپذيريم بايد قوانين سخت ترى در مجالسقانونگذارى امروز، براى رعايت پوشش و حجاب زنان تصويب گردد زيرا هر چه زمانپيش مى رود نا امنى ها زيادتر مى شود چون از خدا فاصله مى گيرند و جامعه انسانى دراثر ايمان بخداى متعال مى تواند محيط امنى را بوجود آورد تا هر كس به حقوق و حريمديگران احترام قائل شود در حالى كه امروز، روح جامعه و دلهاى مردم از ايمان بيگانگىپيدا كرده و بسوى تجاوز و ظلم و ستم پيش مى رود بنابراين طرفداران اين نظريهبايد به حجاب اهميت بيشترى قائل شوند چون امنيتى واقعى در جهان وجود ندارد
اما اسلام براى ايجاد امنيت ناموسى ، نقش زنان را بيشتر مى داند و دستور حجاب را براىاو صادر مى كند زيرا زنان بى حجاب و يا لخت و عريان از مهمترينعلل نا امنى بشمار مى روند چون آنان با اين شرائط زمينه هاى تجاوز و تعدى و رشدوسوسه هاى شيطانى در جامعه ايجاد مى كنند و مردانى كه با كمبود ايمان مواجه هستند ازاين صحنه ها تحريك شده و حوادث ناگوارى را در ارتباط با نواميس مردم ببار مى آورند،و در ادامه بحث به علت حجاب از نظر اسلام اشاره خواهيم كرد.
نظريه سوم :
3 - گروهى را عقيده بر اين است كه پوشش و حجاب زنعلل اقتصادى دارد كه از دوران عهد مالكيت و تسلط مرد بر زن بيادگار مانده است و اوبراى بزنجير كشيدن زن وى را تحت پوشش خاصى قرار ميدهد وزن حق نداشت در كنار مردقرار بگيرد و با او درسخن گفتن هم رديف شود و در تاريخقبل از اسلام نمونه هاى روشنى از اين حركات جاهلى مشاهده ميشود تا جائيكه زنده بگوركردن دختر يكى از مرسومات عمده آن عصروزمان بوده است بهرحال اين گونه مطالب هر چند در يك عصر و زمانى ، واقعيت داشته است ولى نمى توانددليلى براى پوشش و حجاب زنان باشد.
نظريه چهارم :
4 - گروهى معتقدند كه علت پوشش حسادت بوده است .
يعنى مردها درباره زنانشان تحليل ويژه اى داشتند و نمى خواستند او را ماننداموال و يا امكانات ديگرشان ، بديگران بذل كنند و علت اينكه مرد زن را بدينشكل و قيافه اسير نگه داشته ، حس خود پرستى و حسادت وى نسبت بمردان ديگر استمرد علاقمند نيست بلكه ناراحت مى شود كه مرد بيگانه اى هر چند بوسيله نگاه و يا سخنگفتن با زنى كه در اختيار اوست استفاده كند.
برتراند راسل مى گويد: بشر توانسته است تا حدى در موردمال و ثروت و يا امكاناتى كه در اختيار خود دارد بر خود خواهى و بَخالت غلبه كند و ازاين ها بديگران بذل كند و مخصوص خود قرار ندهد ولى در مورد[زن ] نتوانسته است بهغرور و خود خواهى خود تسلط پيدا كند از نظرراسل [غيرت ] يك صفت ممدوح و زيبانيست چون ريشه آنبخل ورشك و امساك است .(182)
توضيح سخن ايشان اين است :
انسان همانطوريكه توانسته در سيستم زندگى رشد پيدا كند و در آمدهاى خود را بطوررايگان در اختيار علاقمندان قرار دهد ولى چرا نمى تواند خودش را قانع كند كه زنخويش را بديگرى بذل كند بهر حال اخلاق نتوانسته از خود پرستى بشر بكاهد بلكهخود اخلاق جذب خود پرستى شده است كه بنام [ غيرت در مردان و عفت و حجاب در زنانمورد تحسين قرار گرفته و از امتيازات آنان بشمار مى آيد]
سوال : غيرت يعنى چه و چگونه در وجود انسانشكل مى گيرد؟
ج غيرت و يا حَميت هر دو، به معناى ننگ و عار است و بعضى غيرت را به معناىرشك گرفته اند يا اينكه اين كلمه را در فارسى رشك گويند،
گاهى انسان براى خود ننگ و عار مى داند كه بيگانه اى با زنان و دختران او، درمحافل غيش و يا در هر موردى ، ارتباط نادرستى داشته باشد و هم چنين راضى نمى شودكه خودش با زنان و نواميس ديگران ، روابط نا مشروعى داشته باشد.
پس اگر كسى نسبت به چيزى و عملى احساس ننگ نمايد و براى رفع آن ، قيام كند فردغيرتمند است چون در تفكر وى ، و رود مرد و پسران جوان به محيط خانه او، براى ارتباطنامشروع با زنان و دختران ، يك نقص و عيب بزرگى است كه بر شخصيت او، وارد مىشود و براى رفع و يا دفع اين نقائص ، هر حركتى صورت پذيرد آن را به [غيرت او]نسبت مى دهند.
در احاديث اين كلمه ، بصورت زيبا تعريف شده است :
1 غَيرَةُ الرَّجُلِ ايمانٌ غيرت داشتن مرد از ايمان است .(183)
2 غَيرَةُ المُؤ مِن بِاللهِ سُبحانَهُ غيرت مؤ من از براى خداى سبحان است.(184)
از اين دو حديث استفاده مى شود كه غيرت در چهار چوب دستورات الهى ارزش مهمى داردچون در اين صورت معناى آن وظيفه شناسى و ادا تكليف مى شود نه اينكه در ميان طايفهاى بعضى از كارها يا ازدواج ها و و .... را ننگ مى دانند و از دست زدن به اين كارها براىهميشه خودشان را، محروم مى كنند اين در معناى غيرت ، جاى گزين نمى شود بلكه هدف ازاين صفت كمالى حفظ دستورات الهى است .
و ممكن است عِرق مذهبى در يك خانواده آن چنان تقويت شود كه در نسلهاى بعدى هم ظاهر شودولى اگر كسى از علاقه هاى دوران جاهلى حمايت كند، تعريف غيرتشامل وى نمى باشد.
در هر حال غيرت يك صفت ممدوح و ارزشمند است و چون تمامى ارزشها در وجود انسان ازايمان مايه مى گيرد و لذا وجود ژنهاى حامل غيرت درطول يك نسل ، هيچ مخالفتى با موضوع ايمان بخداىمتعال ندارد بخاطر اينكه انتخاب اثر لذيذ و پر قيمتِ عقايد مذهبى توسط كسى مى تواندنسل هاى بعدى را متاثر سازد و خانوادهاى وى ، با اين زيبائى معنوى در جامعه بدرخشند وچون اين صفت براى انسان بعنوان كمال و يا ارزش محسوب مى شود نمى تواند از قوانينمذهبى فاصله داشته باشد.
پس غيرت يك صفت كمالى است و آثار مفيد و مثبت آن در تمام جوانب زندگى مشهود است وتنها در مورد حفظ نواميس مردم ، بكار گرفته نمى شود بلكه كسى كه درباره دين و آئينالهى خود، وقتى احساس مسئوليت مى كند و براى حفظ حريم مذهب خويش ، خود را بهاعمال حرام و گناه ، آلوده نمى سازد گفته مى شود كه فلانى غيرت دينى و مذهبى دارد
يا در مورد وطن خويش جانفشانى مى كند يا به حكومت و نظام اسلامى در هر نكته جهان كهباشد احترام خاصى قائل مى شود باز اين كلمه مفهوم پيدا مى كند و انسان هاى غيور هميشه، پاسدار و حافظ ناموس و دين و كشور و حكومت اسلامى خويش هستند.
ولى بايد يقين داشت كه پايگاه و ريشه عمده آن ايمان است حضرت على (صلى الله عليهو آله ) ميفرمايد:
يا اَهلَ العِراقِ نَبِّئتُ اِنَّ نسائَكُم يُدافِعنَ الرِّجالَ فى الطَّريقِ اَما تَستَحيُونَ.(185)
اى مردم عراق ، با خبر شدم كه زنان شما در كوچه و خيابان با مردان بر خورد مى كنندآيا از اين كار زشت خجالت و شرم نمى كنيد.
رعايت حال زنان به عنوان يك فرهنگ در آئين آسمانى مطرح است و نبايد اجازه داد كه مردها،از طريق نامشروع ، به حريم آنان وارد شوند و در اين موارد، غيرت معنا پيدا مى كند تافحشا و منكر زندگى مسلمانان را آلوده نسازد.
عن ابى عبدالله (صلى الله عليه و آله ) قال :
اِنَّ اللهَ تَبارَكَ و تَعالى غَيُورٌ يُحِبُّ كُلَّ غَيُورٍ وَ مِن غَيرَتِهِ حَرمَ الفَواحِشَ ظاهِرَهاوَ باطِنَها .(186)
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: همانا خداى تبارك و تعالى غيور است و تمامغيرتمندان را دوست ميدارد و از غيرت خدا اين است كه فحشا واعمال فاسد را در ظاهر و باطنش حرام كرده است .

next page

fehrest page

back page