بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی, سید حمید فتاحى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     19430001 -
     19430002 -
     19430003 -
     19430004 -
     19430005 -
     19430006 -
     19430007 -
     19430008 -
     19430009 -
     19430010 -
     19430011 -
     19430012 -
     19430013 -
     19430014 -
     19430015 -
     19430016 -
     19430017 -
     19430018 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

بنابراين دعا همانند كليدى است كه درى را به روى انسان باز مى كند و هيچ واسطه اىدر اين ميان بچشم نمى خورد و بعبارت ديگر: دعا يك شماره تلفن اختصاصى است كهخداى متعال آن را به بندگانش مرحمت فرموده تا در هرحال و يا در هر زمان و مكان بتوانند با او تماس گرفته و خود را از چنگ حوادث و مشكلاتنجات دهند وقتى كه يك دستگاه تلفن سيار، در اختيارتان باشد و شماره ويژه اى بهشما داده اند كه در هر زمان بتوانيد با كسى كه تمام قدرت و امكانات نجات در اختياراوست تماس پيدا كنيد در اين صورت آرامش خاطر در وجودتان احساس مى شود و بدوننگرانى و اضطراب مسير زندگى را ادامه مى دهيد در دعا واسطه و يا مانعى بين شما وخداوند وجود ندارد چون او خودش اين رمز و يا شماره را به شما داده است وقتى كه كلمه يارب و يا الله از دلتان برخواست بدون كمترين فاصله صداى شما را خود پروردگارمى شنود و هرچه از او بخواهيد قدرت كاملش را دارد ولى مشروط بر اينكه اعتقاد شما نسبتبه او شك و ترديد نداشته باشد و يا مانعى در اين ارتباط ايجاد نشود خرابى اعتقادنداشتن اخلاص است و مانع ارتباط گناه و غذاى حرام است كه مانند پارازيت هاى قوى اينتماس را بى اثر مى سازد.
دعا كليد خزائن الهى است :
كلمه خزائن جمع خزينه است به جايگاهى كه اشياء پرقيمت و ارزشمندى در خودجاى مىدهد اطلاق مى شود در اصطلاح عمومى ، به محلى كه طلا و نقره و جواهرات را در خود جاىداده است خزينه گفته مى شود ولى در فرهنگ قرآن و لسان احاديث معناى اين كلمه وسيعتر است .
در قرآن آمده است : وَ اِن مِن شَى ءً اِلا عِندَنا خَزائِنهُ و ما نُنَرِّلهُ اِلا بِقَدَرٍمَعلُومٍ .(106)
هر چيزى كه در عالم وجود دارد خزينه هايش پيش ماست و ما هر چيزى را جز بمقدار لازمنازل نمى كنيم .
در اين جا ريشه و منبع تمام اشياء بنام خزائن مطرح گرديده است وقتى كه درخت تنومندىجلب توجه مى كند بايد يقين داشت كه تمام بزرگى و عظمت و آثار آن به ريشه هايشمربوط است چون اين تصوير زيبا و چشم گير درخت ، حقايق زيرخاك را نشان مى دهد درزيارت جامعه از امام هادى (عليه السلام ) خطاب به امامان معصوم عليهم السلام آمده است :
اَلسَّلامُ عَلَيكُم ... وَ خُزانَ العِلمِ ... وَخَزَنَةً لِعِلمِه ، ... والا يةُ المَخزُوُنَةِ .
درود و سلام بر شما خاندان معصوم پيامبر (صلى الله عليه و آله ) كه خزينه هاى علمخدا هستيد و در عبارت ديگر مى گويد كه امامان معصوم خزينه علم الهى هستند، ... شما آيتو نشانه هاى خزينه شده پروردگار مى باشيد در اينكه جهان هستى با قدرتكامل خالق متعال شكل گرفته است هيچ شكى وجود ندارد و معناى خزائن چنانكه در قرآن واحاديث آمده اين است كه تمام ابزار موفقيت و خوشبختى در اختيار اوست يعنى هرچيزى كهبتواند مشكل انسان را حل كند و او را در مسير موفقيتكامل قرار دهد محتاج اراده پروردگار است اگر كسى بخواهد رمز سعادت و موفقيت را درتمام موارد زندگى به اختيار گيرد بايد به منبع و ريشه اصلى آن مراجعه نمايد چونخزائن واقعى هر چيزى در زمين و آسمانها در مالكيت خداى سبحان است و هر كسى براىنيل به اين مقصود راهى جز ارتباط با خدا ندارد وقتى كه دعا كليد خزائن الهى معرفى مىشود چون انسان را به حكومت و ولايت كامل خداوندمتعال متصل مى سازد و هر چه او اراده كند همان خواهد شد و دعا كننده در اثر همين ارتباط بهتمام خواسته هايش اشراف پيدا مى كند و بدون هيچ مانع ورادعى بدر خواست خويشنائل مى گردد.
و در مورد امامت هم ، همين تحليل مطرح است چون اسرار بزرگ الهى بوسيله آنان در اختياربشر قرار مى گيرد و هر انسانى بوسيله رابطه قلبى با امامان معصوم عليهم السلام وتبعيت كامل از آنان به خزائن الهى نائل مى شود و اسباب خوشبختى و موفقيت را بدست مىآورد در زيارت جامعه با يك جمله كوتاه اين حقيقت تفسير شده است : مَن اِعتَصَمَ بِكُمفقدِاعتَصَمَ بِاللهِ، اَنتُمُ الصِراطُ الاَقوَمُ ... .
هر كس به شما امامان معصوم تمسك نمايد به تحقيق بخدا متمسك شده شما راه قوى وپايدار توحيد هستيد. بنابراين وجود مقدس ‍ محمد وآل محمد صلوات الله عليهم اجمعين مى تواند خزائن الهى باشد چون تمام حقايق و عظمتتوحيد و رمز موفقيت نسل بشر در وجود آنان قرار گرفته است و درطول تاريخ كسانيكه به امامت روى آورده اند سعادت و خوشبختىكامل را كه عمده ترين آرزوى هر انسان است بدست آورده و براى هميشه غرق در نعمت هاىالهى شده اند.
بنابراين هر انسانى بايد دعا را براى رسيدن به اوجكمال و سعادت و موفقيت خويش از طريق توسل به امامان معصوم عليهم السلام به پيشگاهالهى عرضه كند. زيرا تمسك به آنان ، به معناى تمسك بخداوند است .
چرا دعا مستجاب نمى شود؟
از عمده ترين مسائلى كه در اذهان عمومى مطرح است و هر فردى را اعم از كوچك و بزرگزن و مرد، با سواد و بيسواد و و .... متوجه خود ساخته است مستجاب نشدن دعاهايشان استبخاطر اينكه تنها راهى كه دلها را بسوى خود جذب نموده و اميدواريهاى بزرگى را دراندرون انسانها ايجاد كرده ، همين دعاست كه خالقمتعال اجابت آن را متكفل شده و دستور داده كه بندگانش از او در خواست كنند و او هم بهخواسته هايشان پاسخ مناسب بدهد وقتى كه دعا با اين زيبائى و سادگى عنوان مى شودمبنى براينكه هر انسانى مى تواند در برابر حوادث بزرگ و خطرناكى كه زندگى اورا تهديد مى كند از طريق دعا مبارزه كرده و با استمداد از قدرت الهى هر مشكلى را در مدتزمان كوتاه حل نمايد و يا خواسته و آرزوهاى خويش را از مسير دعا بدست آورد اين چنينتفسير از دعا افكار عمومى را متوجه اين وسيله ظريف و لطيف و يا كليد خزائن الهى مىسازد كه با شدت و علاقه كامل وارد محيط دعا شوند ليكن از دعاهايشان به نتائج عمده اىكه در دل دارند نائل نشده و براى هميشه در تعقيب اينسئوال هستند چه چرا دعاهايمان مستجاب نمى شود؟
آيا علت عدم استجابت دعا بخود انسان باز مى گردد كه او در اثر نداشتن شرائط لازم ازمستجاب شدن خواسته هايش محروم مى گردد؟ يا اينكه دعا در هر شرائطى مستجاب مى شودولى انسان قادر بدرك و تشخيص آن نيست ؟
بهر حال اين سؤ ال عمده ترين خواست هرانسانى است و اگر بتواند پاسخ مناسب آن رابدست آورد بدون شك در تمام طول زندگى از آن مدد و يارى خواهد گرفت ، ما براىاينكه بتوانيم جواب سؤ ال را بطور كامل در اختيار علاقمندان قرار بدهيم ابتداء نكاتىرا بايد توضيح بدهيم تا آماده گيها براى دريافت پاسخ واقعى فراهم شود.
1 - انسان تا چه اندازه قادر به تشخيص مصالح خويش است آيا او مى تواند در دورانزندگى مصالح خود را بطور كامل ، بشناسد و برنامه هاى خويش را بر طبق مصلحت ،چنان تنظيم نمايد چه هيچ خسارتى متوجه او نباشد؟
ج - آنچه در اين زمينه بطور كامل مى تواند حق مطلب را بدون هيچ مانعى ، روشن سازد دوچيز است : 1 - قرآن و سخنان پيشوايان معصوم عليهم السلام .
2 - تاريخ گذشتگان ،
از مجموع آيات و احاديث استفاده مى شود كه انسان قادر به تشخيص مصلحت خويش نمىباشد و غالب علاقمنديهاى او به ضرر و زيانش مى انجامد يعنى چيزهائى كه او دوستمى دارد و هميشه تلاش مى كند كه آنها را نصيب خود سازد و از خدا تقاضاى مساعدت ويارى در اين زمينه مى كند، غافل از اينكه چنين تلاش و نتيجه آن به مصلحت وى نمى باشدو يا در مواردى از كارهائى ناراحت مى شود و با تمام وجودش تلاش مى كند تا از اينحادثه نجات يابد و حتى در مقام دعا از خدا تقاضا مى كند كه او را از چنين مسئله رهائى دهددر صورتيكه همين حادثه به صلاح و خير اوست اين خلاصه نظر قرآن و كارشناسانالهى ، در مورد اينكه انسان قادر به تشخيص مصلحت خويش نمى باشد.
و در مباحث آينده بطور مفصل به آن اشاره خواهيم كرد.
نكته دوم تاريخ گذشتگان است انسانهائىكهقبل از ما وارد زندگى گرديده اند بطور روشن واقعيات اين موجود ضعيف وناتوان راتفسير نموده اند مبنى بر اينكه او قادر به تشخيص مصالح خويش نمىباشد و با دستخود و تلاش بى وقفه ، تمام دوران زندگى را براى خودبيك جهنم سوزانمبدل ساخته است تاريخ مانند يك آئينه و يا تلويزيون تمامنكات زندگى را در معرض ‍تماشاى نسل هاى بعدى قرار مى دهد وقتى كه بادقت ، زندگى آنان را مورد مطالعهقرار مى دهيم مى بينم تنها چيزى كه او ازآن غفلت دارد و نمى تواند آن را بطوركامل تشخيص دهد مصلحت خويش مىباشد.
وقتى كه روشن شد انسان در مورد تشخيص و يا درك مصلحت خويش عاجز است پس چگونهممكن است دعاهايش در صلاح وى باشند زيرا با عدم قدرت به تشخيص مصلحت خود وارد دعامى گردد و از خدا چيزهائى را در خواست مى كند كه اصلاً به صلاح او نمى باشد در اينجا از شما سؤ ال مى كنم وقتى كه با تمام علاقه و شدت وارد دعا مى شويد آيا در خواستخود را از خداى متعال در جهت مصالح خودتان مى دانيد؟ و آيا مطمئن هستيد كه اين تقاضا بهخير و صلاحتان است ؟ اگر كسى جواب مثبت بدهددليل آن چيست ؟ يعنى به كدام دليل مطمئن هستيد كه دعاى شما به مصلحت و خيرتان مىانجامد؟ اقامه دليل در اين صورت مشكل ، و بلكهمحال است ، ما هستيم كه با اعتراف شجاعانه از توجيهات ، و سخنانباطل و وقت گير، دست برداريم و بگوئيم هيچ دليلى براينكه اين تقاضا، به مصلحت ماباشد وجود ندارد در اين صورت مستجاب نشدن دعاهايمان خودبخود،دليل پيدا مى كند و ما را به قبولش وادار مى سازد.
2 - نكته ديگرى كه در زمينه عدم استجابت دعا حائز اهميت است اطمينانكامل خود را بر مهر و محبت الهى تكميل كنيم مبنى براينكه يقين داشته باشيم كهپروردگار متعال هميشه به مصلحت انسان عنايت دارد و تمام تلاش و كوششهاى او رابسوى خير و صلاحش رهنمون مى سازد در اين صورت مستجاب نشدن دعاها موجب دلشكستگىنخواهد شد بخاطر اينكه دعا كننده اگر چه از تشخيص مصالح خود عاجز است ولى ايماندارد كه خالقش به مصلحت وى توجه دارد چه اگر دعاهايش در مسير سعادت و موفقيت اونباشد آن را مستجاب نخواهد كرد بنابراين بايد در ادامه ارتباط با خدا افسردگى پيدانكنيم و هميشه از دعا بدرگاه خالق مهربان ، بعنوان يك وسيله مهم و ارزشمند استفادهنمائيم .
نتيجه گيرى
بعد از ملاحظه اين نكات روشن و ملموس ، پاسخ مستجاب نگرديدن دعا را خودمان دريافتمى كنيم و هيچ مشكلى در مورد اين كليد خزائن الهى ، بوجود نمى آيد بنابراين دعاكنندگان در مسير برنامه هايشان هنگامى احساس ناراحتى خواهند كرد كه از اين مطالبغفلت داشته باشند اما اگر او، در مورد خويشتن و رحمت واسعه پروردگار، معرفت كافىپيدا نمايد و در خواست خود را بعد از آگاهيهاى لازم مطرح سازد، هيچ وابستگى بهمستجاب شدن دعاهايش نخواهد داشت بلكه بطور دائمى بسوى دعا روى مى آورد و از طريقخضوع و خشوع بدرگاه ايزد متعال ، پرورش هاى روحى و زمينه رشد و تعالى را در خودايجاد مى نمايد.
در اين زمينه به سخنان كارشناس بزرگ الهى ، كه در ضمن وصيت بفرزندش آمده استگوش فرا مى دهيم تا حق مطلب را در مورد، دعا و مستجاب نشدن آن بدست آوريم آن حضرتمى فرمايد:
... فَمَتى شِئتَ اِستَفتَحتَ بِالدُّعاءِ اَبوابَ نِعمَتِهِ واستَمطَرتَ شآبيبَ رَحمَتِهِ، فَلايُقَنَّطِنَّكَ اِبطاءُ اِجابَتِهِ، فَاِنَّ العَطِيَّةَ عَلى قَدرِ النَّيَّةِ، وَربَّما اءُخِّرَت عَنكَ الاِجابَةُ،لِيَكُونَ ذلِكَ اَعظَمَ لاِ جرِ السائِلِ وَاَجزَلَ لِعَطاء الا مِلِ، وَ رُبَّما سَاءلتَ الشَّى ءَ فَلاتُوتاهُ، و اءُوتِيتَ خَيرا مِنهُ عاجِلاً اءوآجِلاً، اَوصُرِفَ عَنكَ لِما هُوَ خَيرٌ لَكَ، فَلَرُبَّ اَمرٍ قَدطَلَبتَهُ فيهِ هَلاكُ دِينِكَ لَو اءوتِيَتَهُ، فَلتَكُن مَساءلَتُكَ فِيما يَبقى لَكَ جَمالُهُ و يُنفَىعَنكَ وَ بالُهُ ، فَالمالُ لايَبقى لَكَ وَلاتَبقَى لَهُ .(107)
اى فرزندم ... هرگاه خواستى مى توانى از راه دعا، درهاى نعمت الهى را به روى خودبگشائى و باران رحمت خدا را فرود آورى ،
اما هرگز نبايد از تاءخير اجابت دعا، ماءيوس شوى زيرا بخشش و توجهات الهى بهاندازه خلوص نيت انسان به وى مى رسد.
گاهى تاخير اجابت دعا بخاطر اين است كه اجر و پاداش و عطاى در خواست كننده بيشترگردد و در مواردى دعا مى كنى ولى مستجاب نمى شود در صورتيكه بهتر از تقاضاىتو را بزودى و يا در موعد مقرر بتو عنايت خواهد كرد و گاهى مستجاب نشدن بخاطر ايناست كه خدا مى خواهد چيز بهترى را براى تو مرحمت نمايد، يا درمقابل دعاى تو، حوادث ناگوارى را از سرنوشت تو دفع مى كند، و در مواردى دعاى تومستجاب نمى شود چون اگر اجابت شود موجب هلاك و نابودى دين و ايمان تو مى گردد.
بنابرين لازم است كه در مقام دعا توجه بيشتر تو بسوى چيزهائى باشد كهجمال و زيبائيش برايت باقى ، و وبال و بدى آن از تو رخت بر بندد،مال براى تو باقى نمى ماند و تو نيز براى آن باقى نخواهى ماند،
# نكات مهم و آموزنده اى كه در سخنان حضرت على (عليه السلام ) آمده است :
نكته اول
دعا زمان و مكان خاصى ندارد، يعنىخالقمتعال بالاتر از زمان و مكان به بندگانش توجه و عنايت دارد و انسان تحتهر شرائطىمى تواند اين ارتباط را ايجاد كند و با كليد دعا درهاى رحمت و محبتالهى را به روىخويش بگشايد وقتى كه مى فرمايد: [مَتى شِئتَ ...] هر زمان توبخواهى ، مى توانىاين ارتباط را ايجاد كرده و با باز نمودن درهاى رحمت ، خودرا از شر هر حادثه ناگوارخلاص كرده و در ميان رحمت و نعمت هاى خداوندى ، احساسآرامش كنى .
نكته دوم
دعا به اندازه اخلاص نيت نتيجه مى دهد
هر عالَمى متناسب با خود ابزار و برنامه هائى دارد مثلاً جهان مادى عالَم ظهور است و نتائجهر عملى بظاهرش وابسته است فردى نماز مى خواند و تمامى شرائط لازم را در آن رعايتمى كند در اين حال نماز وى مُجزى و مسقط تكليف است ولى اين نماز چه اندازه با اخلاص وحضور قلب انجام شده و چه نوع آثارى بدنبال دارد از برنامه هاى جهان مادى خارج است وبعالَم ويژه اى مربوط مى شود كه در آن وضعيت مصلى از درون تشخيص داده مى شود.
دعا هم يك وسيله اى است كه در ميان خلق و خالق مورد استفاده واقع مى شود ولى با ابزارمادى و حواس پنجگانه قابل درك نمى باشد بلكه يك وسيله معنوى است كه بر خلافقوانين مادى و طبيعى اشياء، ايجاد اثر مى كند وقتى كه دعا يك وسيله معنوى است نبايد باابزار مادى اشتباه شود مبنى براينكه چرا نتائج آن مختصر است و يا اصلاً فايده از آن ،وارد زندگى ، نمى شود؟ براى اينكه در ابزار مادى ، نتائج از مجموع تلاش و فعاليتو سرمايه گذاريهاى لازم بدست مى آيد بر خلاف دعا كه يك وسيله معنوى است و نتائج آنبه اندازه اخلاص و پاكى نيت داعى صورت مى پذيرد در امورات معنوى ملاك پذيرشكيفيت عمل است و خداى متعال در قرآن مجيد به اين مهم اشاره فرموده است :
1 انا لانُضيع اَجرَ مَن اَحسَنُ عملاً .(108)
ما هرگز پاداش كسى را كه عمل بهترى انجام داده است ضايع نمى كنيم .
2 الذى خَلَقَ المَوتَ وَالحَياةَ لِيَبلُوَكُم ايُّكُم اءحَسَنُ عَمَلاً .(109)
آن خدائيكه مرگ و زندگى را آفريد تا شما [انسانها] را بيآزمايد كداميكاعمال خود را با بهترين شرائط انجام مى دهيد.
در اين آيات و نظائر آن ملاك پذيرش و امتيازاعمال ، توجه به كيفيت هاست چون كه [اكثر عملاً] نيآمده بلكه احسن عملاً فرموده است يعنىكثرت اعمال ملاك نيست بلكه بهتر بودن آنها ملاك است و معناى كيفيتاعمال مطابق آيات و احاديث ، همان اخلاص در نيتاعمال است زيرا عمده ترين عامل تقرب همان خلوص نيت است و حضرت على (عليه السلام )مى فرمايد: فَاِن العَطيَّةَ عَلى قَدر النيَّةِ .(110)
عطاياى الهى در مقام دعا به اندازه خلوص نيت به وى مى رسد.
چون عالَم دعا يك محيط خاصى است و استفاده از ابزار آن محيط را نبايد با ابزار جهانمادى مخلوط كرد زيرا انسان در هنگام ورود بعالَم دعا بايد از اين عالم مادى چشم پوشىكند تا اينكه با بهترين وضع از اين وسيله مهم الهى استفاده نمايد.
و در خطبه مهمى كه حضرت فاطمه ((سلام الله عليها)) ايراد فرموده اند آمده است :
و اَشهَدُ اَن لا اِلَه الا اللهُ وَحدَهُ لاشريكَ لَهُ، كَلِمةٌ جَعلَ الاِخلاصَ تَاءويلها و ضَمَّنَالقُلُوبَ مَوصُولَها و اَنارَ فى التَّفَكُّرِ مَعقُولَها .... .
شهادت و گواهى مى دهم بر وحدانيت و يگانگى خداىمتعال ، و شريكى براى او وجود ندارد، توحيد و خداشناسى كلمه اى است كه نتيجه و حقيقتآن در اخلاص انسان هويدا مى شود يعنى باندازه خلوص نيت دراعمال ، خداشناسى هر كسى نتيجه مى دهد و خداىمتعال معناى درك شده توحيد را در دلها قرار داده است و به اندازه ايكه فكر و انديشه هاكه از اين كلمه تعقل مى كنند نورانيتى در قلبها بوجود مى آورد.
بنابراين روش شد كه انسان به اندازه شناخت خود از خالقمتعال مى تواند از آن بهره مند شود و اين شناخت به مقدار خلوص نيت او،قابل تاءييد است زيرا ممكن است كسى با استدلال و روشهائى دعوىكمال كند مبنى براينكه من خدا را بطور كامل شناخته ام ، ليكن حضرت زهرا سلام اللهعليها تمامى اين ادعاها را درهم مى كوبد و يكفرمول خيلى دقيق و ظريفى را، ارائه مى دهد تا هر كسى بداند شناخت او از خالق جهانهستى به اندازه اخلاصى كه در كارهايش از خود نشان مى دهد ظاهر مى گردد و نورانيتتوحيد در دلها هم به همان مقدار است كه او در خود لياقت و شايستگى آنرا بوجود آوردهاست و به اندازه شعاع دركش مى تواند از نور توحيد استفاده نمايد.
در نتيجه مقام دعا هيچ مشكلى ندارد بلكه عمده ترين مانع در خود داعى است كه نمى تواندبا اخلاص كامل دست بدعا بردارد تا بتمامى خواسته هايشنائل شود پس بايد عطا و بخشش هاى الهى را در شعاع شناخت خودمان از خداىمتعال بدانيم چون معناى خلوص نيت و يا نورانيت توحيد در دلها، به معناى ايمان و باورقطعى به عظمت اوست و اين باور وى را وادار مى كند در اين جهان پهناور تمام حقايق وآثار خير و بركت را از خداى سبحان بداند و در مقام دعا با بصيرتكامل بدرگاهش روى آورد. و معناى ايمان را در تمام برنامه هايش اجراء كند.
نكته سوم
تاءخير استجابت دعا و يا مستجاب نشدن آن چه دليلى دارد؟
با اينكه در اين مورد مطالبى را مطرح كرده ايم ليكن با توضيح مختصر مطلب را عنوانمى كنيم انسان بطور طبيعى در هر مورد، علاقمند است كه از كارهايش بسرعت نتيجه بگيردو مجال صبر و تحمل را ندارد مثلاً: وقتى كه او بيمار مى شود به طبيب مراجعه مى كند درخواست عمده او از پزشك اين است كه وى را با سرعت معالجه كند و داروهائى را برايشبنويسد كه فورا صحت و عافيتش را به او باز گرداند،
ولى او بايد بداند كه داروها، در طول درمان بتدريج تاءثير خواهد كرد و هيچ وقت باعجله و يا تقاضاى فورى بيمار، مشكل او حل نخواهد شد.
وقتى به عالَم دعا وارد مى شويم باز هم علاقه بفوريتحل خواسته ها، ما را بخود مشغول مى سازد تا اينكه به مستجاب شدن دعاهايمانبيانديشيم ولى در مورد اينكه جهان هستى با يك نظم خاصى اداره مى شود و انسان هم كهاز اعضاى اين خانواده بزرگ خلقت هست بايد مطابق همان نظم با او برخورد شود.
حقيقت اين نظم بر محور مصالح مخلوقات استوار گرديده است و هر كارى در مورد آنهاوقتى صورت مى گيرد بايد در مصلحت آنان باشد وقتى كه انسان دست بدعا بر مى داردبايد اين معنا را در نظر بگيرد كه مصلحت او ملاك استجابت دعاهايش مى باشد يعنى اگرتقاضاى او از خداى متعال ، در مسير خير و صلاحش نباشد هيچ وقت اجابت نخواهد شد،
در طول تاريخ آزمايش بزرگى كه صورت گرفته و هيچ شبهه اى درقبول نتائج آن وجود ندارد اينكه : انسان قادر به تشخيص مصلحت خود نيست و در هر كارىسود و يا منفعت خويش را مدنظر دارد غافل از اينكه مالك و صاحب واقعى او، به مصالح وىنظر دارد و در قرآن به اين موضوع اشاره مى كند.
1 وَعَسى اَن تَكرَ هُوا شَيئا وَ هُوَ خَيرٌ لَكُم وَ عَسى اَن تُحِبُّوا شَيئا وَ هُوَ شَرُّلَكُم .(111)
گاهى شما [انسانها] از چيزهائى ناراحت مى شويد در حاليكه به خير و صلاح شماست ، ويا چيزهائى را خيلى دوست مى داريد و به آنها علاقمند هستيد در صورتيكه به ضرر وزيان شماست .
2 فَعَسى اَن تَكرَهُوا شَيئا وَ يَجعَلَ اللهُ فِيهِ خَيرَا كَثِيرا .(112)
اى بسا از چيزهائى ناراحت هستيد در حالى كه خداوند بوسيله آن خير و فائده بسيارى رابرايتان قرار داده است .
بنابراين از نظر قرآن بشر قادر به تشخيص مصلحت خويش نمى باشد و در تاريخ اينواقعيت بخوبى ثابت گرديد كه انسان با علاقه اى كه بخود دارد هميشه از كارهائى كهدر مسير خير وصلاح اوست گريزان است .
بعنوان نمونه : اوامر و نواهى پروردگارمتعال بزرگترين عامل خوشبختى و سعادت انسان است ولى او با جراءت زياد از آن فرارمى كند و تن به تسليم نمى دهد يا وجود انبياء و امامان معصوم عليهم السلام كهكارشناسان الهى ، براى سعادت و خوشبختى انسان ، مبعوث شده اند هيچ وقت مورد توجهاو قرار نگرفت بلكه به كشتن و نابود كردن آنان اقدام كرد و براى خاموش كردن چراغهدايت و موفقيت جامعه انسانى جوائزى دريافت نمود، اين وضعيت انسان در تاريخ است وچون تمامى انسانها در مورد درك نكردن مصالح خويش مشترك هستند و لذا بايد اعتراف كنيمكه انسان نمى تواند مصالح خود را بطور كامل تشخيص بدهد در اين صورت علتمستجاب نشدن دعا و يا تاءخير اجابت آن خودبخود واضح مى شود.
در اين جا ممكن است سؤ الى پيدا شود، آيا انسان مى تواند براى تحقق خواسته هايش ،بر طبق مصالح خويش ، راهى پيدا كند تا با جبران نارسائيها، در خواست او را در جهتمصلحت وى قرار دهد؟ بعبارت ديگر: آيا او مى تواند نقص خود را در مورد عدم تشخيصمصالح ، بر طرف سازد؟
ج از نظر قرآن راهى براى انسان معرفى شده است چه اگر او بتواند خود را درآنمسير قرار دهد مطمئنا جواب دعاهايش ‍ را در مصلحت خويش دريافت خواهد كرد.
مى فرمايد: يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ واَبتَغُوا اِليهِ الوَسيلَةَ وَجاهِدُوا فىسَبيلِهِ لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ .(113)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد تقواى الهى را پيشه خود سازيد و براى تقرب بدرگاهشوسيله اى انتخاب نمائيد و در راه او مجاهدت كنيد تا اينكه رستگار شويد.
پيشوايان معصوم عليهم السلام در تفسير اين كلمه فرموده اند مراد از [وسيله ] در آيهشريفه نور پاك و مقدس حضرت محمد و خاندان معصوم او صلوات الله عليهم اجمعين هستنديعنى امامت حضرت على و يازده امام معصوم عليهم السلام وسيله اى است كه مى تواندمتوسلين و متمسِّكين خود را در تمام موارد زندگى از جهت حوادث زيانبار نجات دهد و آنان رادر مسير مصالح و سعادت و موفقيتشان قرار دهد نمونه آشكار اين حقيقت را، تاريخ بطوركامل گزارش مى دهد تا براى سالكان طريق امامت و ولايت هيچ ترديدى باقى نماند،آنانيكه بعد از پيامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله ) با تماموجودشان به حضرت اميرالمؤ منين على بن ابيطالب صلوات الله عليه ، روى آوردند و ازسفره وسيع و گسترده نعمت هاى الهى در وجود امامت بهره مند گرديدند، هميشه در طريقخير و صلاح خويش قدم برداشته و به اوج كمالنائل شدند.
وجود مقدس آنان ، هم چون آفتاب بذرهاى زيرخاك را چنان پرورش مى دهد كه بسوى رشدو كمال ، و ثمر دهى نائل مى گردند انسانهائى كه خود را در شعاع نور پر بركت رحمتالهى كه از وجود امامان معصوم عليهم السلام ظاهر مى شود قرار داده اند بدون مانعشايستگى هاى لازم را در كسب صلاح و سعادت خودشان ، بدست آورده اند.
شيوه دعا كردن
در احاديث زيادى آمده است كه در هنگام دعا شيوه خاصى را در نظر داشته باشيد و آن اينكهبا صلوات و سلام بر محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله ) دعا را شروع و ختم كنيدزيرا اين وسيله مقدس الهى همانطورى كه در مسير زندگى انسان را بسوى سعادت رهنمونمى سازد در مقام دعا هم توسل به آنان ، افكار و انديشه ها را به سمت مصالح هدايت مىنمايد و زمينه مناسبى را براى تحقق مصلحت هاى او در روح و روانش ايجاد مى كند.
مثال والدين با علاقه زيادى كه بفرزندان خود دارند هيچ وقت نسبت به خيروصلاح آنها بيگانه نيستند و تقاضاى آنان را بر طبق مصلحتشان مى پذيرند اگرروزىفرزندان بيك شخص معتبر، روى آورند كه بتوسط او، خواستهايشان را ازپدر و مادرمطالبه نمايند در اين صورت شفاعت اوموردقبول والدين واقع مى گردد چون شفيع تعهد مى كند كه فرزندان شما زيرنظر من مىباشند و من آنها را در طريق نيل به مصالحشان مورد توجه قرار خواهمداد.
چون امامان معصوم عليهم السلام رحمت واسعه پروردگارمتعال و حجت او بر مخلوقاتش هستند و شفاعت آنان در دنيا و آخرت موردقبول خداى سبحان قرار مى گيرد و لذا در هر موردى ، خصوصا در هنگام دعا، اگر كسىبا نام و ياد آنان وارد شود مورد توجه و عنايت الهى واقع مى شوند و در خواستشان قريناجابت خواهد شد.
اگر بعد از توسل به محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين دعا، مستجاب نشود يقينپيدا خواهد كرد كه اين تقاضا هيچ مصلحتى براى او ندارد زيرا دعا با شفاعت خاندانعصمت و طهارت هيچ مشكلى براى اجابت جز مصلحت نبودن ندارد بنابراين بر دعا كنندگانلازم است كه دعا و تقاضاهاى خود را با اين وسيله اى كه موردقبول خداى سبحان است بدرگاهش عرضه نمائيم و در كتاب شريفاصول كافى حدود /21 حديث آمده در مورد اينكه دعاهايتان را با صلوات شروع و ختم كنيدتا به استجابت مقرون شود حديثى را از مجموع آن احاديثنقل مى كنيم .
قال ابو عبد الله (عليه السلام )مَن كانَت لَهُ اِلى اللهِ عزَّوجَّلَ حاجَةً فَليَبداءبِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ يَساءَلُ حاجَتِهُ، ثُمَّ يَختِمُ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآل مُحمَّدٍ فَاِنَّ اللهَ عَزَّوجَلَّ اَكرَمُ مِن اَن يَقبَلَ الطَّرفَينَ وَيَدَعَ الوَسَطَ اِذ كانَتِ الصَّلاةُ عَلىمُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ لاتُحجَبُ عَنهُ .(114)
هركس كه بخدا حاجتى دارد دعاى خويش را با صلوات بر محمد وآل محمد (صلى الله عليه و آله ) شروع و ختم كند پروردگار بزرگتر و مهربانتر از آناست كه اول و آخر دعا را كه صلوات است بپذيرد ولى بوسط دعا كه حاجات دعا كننده استتوجه ننمايد و چون صلوات بر محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله ) هيچ وقت از خداپوشيده نخواهد بود، يعنى خداى متعال بصلوات عنايت دارد و اگر دعا در وسط صلواتواقع شود مورد عنايت و لطف الهى قرار خواهد گرفت .
دعا و مصلحت انسان
نكته مهم
آنچه در مورد دعا و يا ارتباط با خالق هستى حائز اهميت است و بلكه لازم و ضرورى استاينكه داعى بايد قبل از ورود بعالم دعا از حكمت مستجاب نشدن و يا بتاخير افتادن آن باخبر باشد تا از شروسوسه هاى شيطانى در اَمان باشد چون يكفرد با ضعيف ايمان وبى خبر از پرتو رحمت الهى هميشه در تيررس گلوله هاى مسموم شياطين قرار مى گيرد وبا مستجاب نشدن دعاهايش بشك و ترديد روى مى آورد.
ام ا اگر اطلاعات كافى از عالم دعا و مصلحت انديشى پروردگارمتعال در حق مخلوقاتش داشته باشد هميشه با قلبى مطمئن و آرام وارد دعا مى شود چون ازفرمولهائيكه حضرت على (عليه السلام ) در بتاءخير افتادن دعا بيان فرموده اند باخبر است و مى داند كه پروردگارم به مصلحت من توجه دارد پس براى داعى لازم است باآگاهيهائى كه در آيات و احاديث وارد شده است خود را آماده سازد تا بتواند در پذيرشمصالح ناراحتى و نگرانيها را از روح و قلب و فضاى درونى خود بزدايد وقتى كهانسان نمى تواند مصالح خود را تشخيص بدهد همانطوريكه از آيات و احاديث روشن مىشود. در اين حال لازم است تدابير جديدى بيانديشد تا در پذيرش ‍ مصالح خود با هيچناراحتى روبرو نشود و اين از مهم ترين اهداف تربيتى پيشوايان دينى بشمار مى رودبجهت اينكه رساندن انسان بيك مرحله اى كه بتواند مصلحت خود را با عشق و علاقهقبول كند از مشكل ترين كارهاست .
سوال : انسان در چه شرائطى مى تواند مصلحت خود را پذيرا شود و هيچ نوع شكايت و يا ناراحتى نداشته باشد ؟
جواب : تنها نكته ايكه در تربيت انسان مورد توجه كارشناسان الهى قرار مىگيردتهذيب روح و يا نفس اوست و در آياتى از آن بقلب ياد مى شود اگر بتوانندقلب وى رادر پرتو نور ايمان بخداى سبحان پرورش دهند او قابليتخاصى را درمراحل ايمان بدست مى آورد كه از آن به مرتبه يقين و باور ياد مىكنند قلبى كه با اينسرمايه مهم پرورش يابد خريدار مصلحت خويش خواهدبود بنابراين عمده ترينمشكل ما اين است كه بخالق خود يقين و باوركامل نداريم و اگر روح و قلب انسان به آنمرحله صعود كند با اطمينان خاطرزندگى را شروع خواهد كرد چون جهت و مسير زندگى رارضايت الهى قرار دادهاست و هر چه را او بپسند به آن راضى مى گردد همانطوريكهرهبران دينى دردوران زندگيشان عمل مى كردند با اينكه رساندن روح به اين مرحله خيلىسخت ومشكل است ليكن شيرينى و لذتهاى زندگى به آن وابسته است .
حضرت امام زين العابدين (عليه السلام ) در اينكه انسان چگونه مى تواند به اين مقامبزرگ نائل شود بخدا عرضه مى دارد : ....
طَيِّب بِقَضائِكَ نَفسى ، وَ وَسع بِمَواقِعِ حُكمِكَ صدرى وَهَب لى الثِّقَةَ لاُِقِرَّ مَعَهابِاَنَّ قَضائَكَ لَم يَجرِ اِلا بِالخَيِرَةِ .(115)
اى پروردگارا : روح و روانم را براى پذيرفتن مقدرات خود، پاكسازى كن ، و آمادگىمرا براى انجام دستوراتت بيشتر فرما، و در قلبم براى خودت اعتمادى قرار ده ، كهبوسيله آن اقرار كنم براينكه سياست و تدبير تو در حق من هر چه باشد به مصلحت وخير من است .
بنابراين طهارت نفس كه اساس ترين هدف انبياء عليهم السلام در تربيت بشر بودهاست در دعاى حضرت سجاد (عليه السلام ) حكمت آن بيان مى شود يعنى اگر روح و روانانسان پاكسازى نشود نمى تواند خود را به سياست پروردگارى كه او را بيشتر ازخودش دوست مى دارد تسليم كند در نتيجه روز بروز از مصلحت خود فاصله مى گيرد و بهخسارت هاى دائمى روى مى آورد.
نقش دعا در موفقيت جوانان
جوانان همانطوريكه بايد از نيرو و قدرت جسمانى خود بهره مند شوند و از امكاناتبزرگى كه پروردگار متعال در اختيارشان قرار داده است در مسيركمال و ترقى خود و جامعه اسلامى بكار گيرند، نبايد از ابزار معنوى كه در موفقيت آنهانقش كليدى دارد غافل شوند و از طريق دعا و وابستگى بدرگاه ايزد منان ، بيك اراده قوىدست پيدا كنند تا در مقابل هزاران مشكلات و عوامل فساد و گناه مانند كوه محكم و استوارباشد براى اينكه دعا يك وسيله تعالى و تكامل است و انسان را در جهت رسيدن بخواستههايش مساعدت مى كند.
جوانان بيشتر از هركس بدعا نياز دارند چون عمده ترين اثردعا،تعديل و مهار نيرو و قدرت جوانى است و از هدر رفتن آن جلوگيرى مى كند مثلاًدعا غرور وتكبر را در روح انسان جوان مى شكند و او را بيكمسيرمعتدل و دور از خسارت و زيان مادى و معنوى هدايت مى كند وقتى كه جوان درمقام دعا قرارمى گيرد خود را فراموش مى كند و تنها خالق خود را مى بيند و باتعظيم و تكريم دربرابرش ، ميكروب هاى خطرناك غرور و هواهاى نفسانى را ازوجودش دفع مى كند و چونعامل اصلى در عدم موفقيت جوانان همين بيمارى غرور وتكبر است ليكن دعا كردن در پيشگاهالهى ، او را چنان عافيت مى دهد كه درمقابل هيچ كس غرور نشان نمى دهد و براى بدستآوردن نصايح و اندرز بزرگاننهايت تواضع را از خود نشان مى دهد و پيوسته خريدارمصالح خود مى شود.
اغلب جوانان در اثر بى اعتنائى بدعا در پيشگاه الهى ، از ناحيه روحى مريض مى شوندو اين بيمارى و كسالت روز بروز تشديد شده تا جائيكه در ميان جوان و مصلحتهايشحايل مى شود و با غرور و تكبر و بى اعتنائى به پند و اندرز والدين و بزرگان ومربيان دلسوز و و ... خودش را در وجود آنها نشان مى دهد و ذلت و بدبختى او را درعرصه زندگى فراهم مى سازد.
شرائط دعا :
1 - انسان بايد خودش را نيازمند و فقير و كوچك بداند.
2 - بعدم توانائى خود در حل مشكلات اعتراف كند.
3 - موانع استجابت را كه همان عصيان و تخلف و تمرد است از ميان بردارد.
4 - يقين و اعتماد خود را بر مستجاب شدن دعاهايش حفظ نمايد.
جوان از طريق دعا آموزشهاى لازم را فرا مى گيرد و هميشه تواضع و مهربانى را برخودلازم مى داند زيرا تا كسى خم نشود نمى تواند گوهر افتاده را از روى زمين بر دارد و درتاريخ انسان ثابت شده است هركس تواضع و فروتنى كرد زيبائى و موفقيتهاىبزرگى را بدست آورد. و نتيجه دعا هم اين است .
فصل ششم : عقيده به معاد زندگى دنيوى را تنظيم مى كند
هر انسانى بايد در مورد واقعياتى كه خداى متعال براى آنان مطرح ساخته است بيانديشدبا اينكه قدرت فكر او نمى تواند اين كار مهم را انجام بدهد ليكن به اندازه امكان مىتواند در مورد وظائف و تكاليفش و هم چنين در مورد ضرورت وجود قيامت و و ... بدرستىمطالعه كند و نتائج اينكار در اخلاق و رفتار و سيستيم زندگى او ظاهر مى شود.
وقتى كه معاد تحت عنوان اصول دين مطرح است و هر مسلمانى بايد به واقعيت قيامت معتقدباشد و اگر كسى آن را منكر شود كافر است چون ضرورت دينى را انكار نموده استفايده عمده ايكه از جريان عقيده به روز جزا، در شخصيت انسان ظاهر مى شود اين است كهاو را در چهار چوب قوانين آسمانى بكار مى گيرد و بصورت يك موجود زيبا و دلنشينتحويل جامعه مى دهد اين زيبائى كه در وجود انسان معتقد بقيامتشكل گرفته با تعديل غرائز و مسائل روحى او ظاهر مى شود چون توجه به اوضاع روزمعاد و رسيدگى دقيق بنامه اعمال انسان در آن روز حساس و خطرناك ، او را بيدار مى كندتا اينكه نفس خويش را مهار كند و از كارهاى نادرست به پرهيزد به خاطر اينكه نفسهركسى ، طبق آفرينش خود، به سوى كارهاى ناگوار علاقمند است و مى خواهد بطور آزادبهر عملى دست بزند مانند كودكى كه تنها به علاقه هايش توجه دارد و از آثار شوم وخطرناك آنها بى خبر است و به صلاح خويش التفات ندارد ولى والدين بعنوانمسئول ، بايد تمام كارهاى آنها را زير نظر گرفته و آنان را از دست زدن به كارهائىكه مصلحت و موفقيت كودكان را بخطر مى اندازد جلوگيرى كنند.
نفس انسان هم بايد بطور كامل زير نظر گرفته شود تا اينكه بهاعمال زشت و ناگوارى كه اساس زندگى او را بخطر مى اندازد مرتكب نشود در اين زمينهبيك حديث شريف توجه كنيم .
حضرت على صلوات الله عليه مى فرمايد:
اَلنَّفسُ مَجبُولَةٌ عَلى سُوءِ الاَدَبِ وَالعَبدُ ماءمُورٌ بِمُلازَمَةِ حُسنِ الا دَبِ والنَّفسُ تَجرىبِطَبعِها فى مَيَدانِ المُخالَفَةِ وَالعَبدُ يَجهَدُ بِرَدِّها عَن سُوءِ المُطالَبَةِ، فَمَتى اَطلَقَعِنانَها فَهُو شَريكٌ فى فَسادِها وَ مَن اَعانَ نَفسَهُ فى هَوى نَفسِهِ فَقَد اَشرَكَ نَفسَهُ فىقَتلِ نَفسِهِ .(116)
نفس انسان بطور فطرى به سوى نادرستى و خلاف ادب گرايش دارد و بنده خدا ماءموراست كه همواره ملازم حسن ادب و درستكارى آن باشد، نفس بر طبق علاقه ذاتى ميدان مخالفرا در پيش مى گيرد. اما انسانى كه بندگى خدا را مد نظر دارد تلاش ‍ مى كند تا نفس رااز خواسته هاى ناروايش باز دارد او هر وقت نفس خويش را آزاد بگذارد بطور يقين آن را درفساد و اعمال نادرست ، يارى كرده است و كسى كه نفس خود را در علاقه و تمايلاتشيارى دهد با اين كار در قتل نفس خويش شركت نموده است .
و در قرآن آمده است ... بَل يُريدُ الا نسانُ لِيَفجُرَ اَمامَهُ، يَساءلُ اَيانَ يَومُالقِيامَةِ آدمى ميل دارد كه در پيش رويش مانعى نباشد و تمايلات خويش را آنطورىكه مى خواهد اقناع نمايد و چون با وى در مورد قيامت و مؤ اخذه الهى صحبت مى شود از روىاستهزاء و انكار مى گويد: قيامت چه وقت فرا مى رسد و كى بر پا مى گردد؟
وقتى كه انسان در مورد قيامت و محاكمه سخت الهى بيانديشد و خود را در پيشگاه خدا بهبيند نمى تواند در مقابل تمايلات نفس خود بى تفاوت باشد بلكه با تمام قدرت درصحنه ظاهر شده و آن را به سمت خير و صلاح هدايت و راهنمائى مى كند چون در غير اينصورت بايد به حوادث تلخ و ناگوارى كه هر لحظه وى را تهديد مى كند انتظار كشد،
بنابراين اعتقاد به قيامت غرائز و تمايلات نفس راتعديل مى كند و انسان را به معتدل ساختن وضع روحى خود، وادار مى سازد چون هر نوعانحراف از مسير حق و تجاوز و ستم بحقوق ديگران ، و افتادن درگودال بدبختى و ذلت ، از آزاد گذاشتن نفس ريشه مى گيرد اما اگر ماءموريت خود را درمورد آن ، بدرستى پياده كند و مانند رسيدگى به كودك ، هميشه نفس را تحت نظر داشتهباشد به اعتدال روحى نائل مى شود و از گرفتاريهاى بزرگى كه او را در دنيا وآخرت معذب مى سازد نجات حاصل مى كند.
در اين زمينه تاريخ گذشتگان بزرگترين محل براى آزمايشگاه اين واقعيت است اشخاصىكه توانستند مطابق دستور كارشناسان الهى با نفس رفتار كنند موفق ترين انسانهابوده اند چون زندگيشان بر محور اعتدال در جريان بود و از افراط و تفريط در تمامموارد عمرشان پرهيز داشتند و با داشتن علم و تخصص و يا مقام و رياست ومال و ثروت وو.... هيچ وقت از مسير انصاف و عدالت منحرف نشده و هميشه بفكر انجام دادنوظائف و تكاليف انسانى و اسلامى بوده اند.
اما آنان كه در طول تاريخ نفس خود را كنترل نكرده بلكه آن را آزاد گذاشته اند تمامىجريانات زندگيشان از ظلم و ستم و پايمال كردن حقوق ديگرانتشكيل يافته است و با يك پرونده سياه و ظلمانى زندگى را تسليمنسل هاى بعدى نموده اند.
بهر حال اگر كسى بخواهد در يك آزمايشگاه مطمئن ، اعتقاد به معاد را بيآزمايد مبنى براينكه معتقد بودن به روز جزا چه نقشى در رشد وكمال و اعتدال روحى انسانها دارد و آيا عقيده به روز قيامت مى تواند نگرانى و اضطرابهاى روحى را شفابخشد و آدمى را بسوى اخلاق و رفتار زيبا و دلنشين سوق دهد؟
بايد در اين مورد نسل گذشته و عقايد آنها را به معاد، بطوركامل ملاحظه كند چون كه آنان نتيجه عقايد خود راتحويل آينده گان داده اند در اين صورت روشن مى شود كه معاد راقبول داشتن تمام زندگى را اصلاح مى كند و انسان معتقد به روز قيامت با اخلاق و رفتارمعقول و مطلوب و دلنشين وارد جامعه مى گردد و با دقت و احتياطكامل از چهار راه زندگى عبور مى كند تا هيچ حادثه تلخ و ناگوارى را بوجود نيآورد.
اگر انسان معتقد شود كه دنيا كشتزار آخرت است و هر عملى كه او انتخاب مى كند نتائجخوب و يابد آن در دنيا و آخرت به وى خواهد رسيد مطمئنا تلاش و كوشش خود را در انجاماعمال نيك و خداپسند بكار خواهد گرفت زيرا هيچ عاقلى علاقمند نيست پرونده تاريك وظلمانى براى خويش تشكيل دهد.
حضرت على صلوات الله عليه در ضمن وصيت ، به مسئله معاد اشاره مى كند و فرزند خودرا در مورد آخرت آگاه مى سازد با اينكه اين نكته را قبلاً هم گفته ام هدف عمده آن حضرتتمامى جوانان است چون مطابق روايات ايشان پدر امت اسلامى هستند بخاطر اينكه معرفتبخدا و رسيدن به رشد و كمال در وجود مسلمانان به توسط رسولخدا و حضرت علىصلوات الله عليها ايجاد گرديده است و اين دو بزرگوار پدران رشد و كمالِ انسانهاهستند بنابراين امام (عليه السلام ) تمام نسل جوان را مورد توجه قرار مى دهد و براىساختن شخصيت معتدل و خدا پسند در وجود آنها، توصيه هاى بسيار ارزشمند و دقيق خود رادر قالب جملات كوتاه ولى پرمحتوا، بيان فرموده و در لابلاى آن به مسئله قيامت اشارهدارد و با كيفيت عالى و قابل هضم براى جوانان معاد را توضيح مى دهد.
و اَعلَم اَنَّ اَمامَكَ طَريقا ذامَسافَةٍ بَعيدَةٍ، و مَشَّقَةٍ شَدِيدَةٍ، و اَنَّهُ لاغِنى بِكَ فِيهِ عَنحُسنِ الاِرتِيادِ، وَ قَدرِ بَلاغِكَ مِنَ الزادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهرِ، فَلا تَحمِلَنَّ عَلى ظَهرِكَ فَوقَطاقَتِكَ، فَيَكُونَ ثِقلُ ذلِكَ وَبالاً عَلَيَكَ، وَ اِذا وَجدَتَ مِن اَهلِ الفاقَةِ مَن يَحمِلُ لَكَ زادَكُ الىيَومِ القيامَةِ، فَيُوافِيكَ بِهِ غَدَا حَيثُ تَحتاجُ اِلَيهِ فَاَغتَنِمهُ و حَمِّلهُ اِياهُ .... .(117)
اى فرزندم : بدان ، راهى بس طولانى و پر مشقت در پيش دارى و در اين راه از كوششصحيح ، تلاش بسيار، و اندازه گيرى توشه به مقدار كافى ، بى نياز نخواهى بودبا اينكه به سبكبار بودن در اين راه بايد توجه داشته باشى ، و لازم است بيش ازتوان و تحمل خود، بار بر دوش نگيرى چون سنگين بودن آن براى تو، وبال و دردناك خواهد بود.
براى آسايش خود، هر وقت نيازمندى را يافتى كه مى تواند زاد و توشه تو را تا روزقيامت بر دوش گيرد و فرداى قيامت كه به آن محتاج خواهى شد، آن را بتو پس دهد آن راغنيمت بشمار و اين زاد و توشه را به دوش او بگذار،
و اگر قدرت جمع آورى چنين توشه را دارى هر چه بيشتر فراهم ساز و توسط اوبفرست بخاطر اينكه ممكن است روزى چنين فردى را پيدا نكنى ، پس هنگامى كه بى نيازهستى و امكانات زيادى در اختيار دارى و كسى از تو قرض بخواهد، اين فرصت را غنيمتبشمار تا اينكه بتوانى بوسيله نيازمندى ، پس انداز و ذخيره خود را براى روزى كهكاملاً محتاج خواهى بود انجام داده و از او بستانى .
بدان كه در پيش روى تو، گردنه هاى صعب العبور و خطرناكى وجود دارد، كه براىعبور از آن ، افراد سبكبار حالشان بهتر از كسانى است كه بارسنگينى بر دوش دارند وبه كُندى راه را ادامه مى دهند ولى آنانيكه بارشان سبك است با سرعت مسير را طى مىكنند.
آگاه باش كه پايان اين سفر و سرانجام آن بهشت است و يا دوزخ ،
در اين حال بايد قبل از ورود به جهان آخرت ،وسائل و امكانات لازم را براى خويشتن مهيا كنى ، ومنزل خود را پيش از آمدنت آماده ساز، براى اينكه پس از مرگ عذر و بهانه پذيرفته نمىشود و راه بازگشت بدنيا وجود ندارد،
نكاتى كه در سخنان امام (عليه السلام ) مطرح است :
1 - تدبير و درست انديشيدن در مورد معاد،
جهان آخرت واقعيتى است كه انسان بدان وارد مى شود ليكن عبور از راهى كه منتهى بهقيامت است با پيچ هاى خطرناك و علائم خاصى است و هر كس بايد براى موفقيت خود دراين مسير خطر آفرين برنامه ريزيهاى دقيق كارشناسان الهى را بكار گيرد تا اينكهبتواند با سلامتى كامل و بدون حادثه ناگوار، راه را طى كرده و به مقصدنائل شود.
تدبير دقيقى كه براى سلامتى و نجات انسان انديشيده شده است همان راه بندگى خداستهر انسانى در طول زندگى خويش اگر مطابق آئين الهى رفتار كند و تمامى امكانات خودرا در چهار چوب دستورات الهى بكار بندد بطور يقين سعادت و سلامت و نجاتكامل خود را در اين مسير خطرناك بدست آورده است .
2 - توجه به نيازمندان ، ذخيره و پس انداز مطمئن براى روز قيامت است .
هر كسى در دوران عمرش از نعمت هاى بزرگ الهى برخوردار است ولى بصيرت و معرفت ،عمده ترين ابزار موفقيت او است چونكه وى را در جهت استفاده بهتر از مواهب ارزشمند الهىرهنمون مى سازد وقتى كه در آيات و روايات مسئله شكر و قدردانى انسان از نعمت هاىپروردگار متعال عنوان مى گردد بخاطر اينكه او بدينوسيله مى تواند دوام و هميشگىنعمت ها را با خود داشته باشد و اين توفيق بزرگ هنگامى نصيب آدمى مى شود كه ازمعرفت و آگاهى لازم برخوردار گردد مبنى بر اينكه هر نعمتى شكر و قدردانى مى خواهدو معناى شكر الهى اين است كه از نعمتها مطابق خواست خداىمتعال استفاده نمايد.
وقتى كه كسى از نعمت مال و ثروت برخوردار است بايد نيازمندان و محرومان را شريكخويش سازد و روح انحصارى نداشته باشد چونكه اعطاء هدايا وبذل ثروت به فقراء ضمن اينكه شكر نعمت است ذخيره و پس اندازه مطمئن براى روزقيامت است و او با دادن بخشى از مال و ثروت خود به افراد نيازمند، در مسير راه آخرتسبك بار مى شود و در روز قيامت كه خود از محتاج ترين انسانها خواهد بود با چندينبرابر، همه آنها را تحويل گرفته و رفع نياز خواهد كرد.
هم چنين اگر كسى از نعمت علم و دانش برخوردار است زكات و شكر آن اين است كه انسانهارا از جهل و نادانى ، كه از بزرگترين فقر و نيازمنديهاى آنانست ، نجات داده و در مسيررشد و هدايت قرار دهد چون در فرهنگ قرآن ، آگاهى دادن بيك انسان و نجات او از فقرجهل و نادانى به منزله زنده كردن تمام انسانهاست .
يك فرد عالم و دانشمند با جهل زدائى خدمت بزرگى را بهنسل بشر انجام مى دهد او بدينوسيله شاكر نعمت هاى خداى منان بوده و ذخيره بزرگ ونجات بخشى را به روز معاد، پس انداز نموده است .
در اين مورد همگان مى توانند گام بزرگى برداشته و آخرت خود را بنحو مطلوب بسوىبهشت و رضاى الهى رهنمون سازند.
والدين با تربيت سالم فرزندان ، معلمان با آموزشهاى علم و ادب ، علماء و دانشمندان باارشاد و هدايت مردم ، دوستان در آگاهى وهدايت رفقاى خود و و ...... ضمن اينكه قدرداننعمت هاى الهى مى شوند پس اندازه مطمئن ، براى روز جزا ذخيره مى كنند.
فصل هفتم : زندگى را چگونه آغاز كنيم ؟
همه انسانها در مورد زندگى و چگونگى شروع آن ، اطلاعاتى دارند و هر كسى سيستيمبرنامه هاى خود را مطابق همان تعريفى كه از زندگى دارد پياده مى كند ولى هيچ كسنتوانسته با پياده كردن مفاهيم ذهنى خود، از واقعيت زندگى ، خويشتن را در مسير پيشرفتو تعالى قرار دهد و از زندگى حقيقتى را در تمام وجودش مجسم سازد بلكه اغلب انسانهاگرفتار همان مفاهيم ضعيف و ناتوانى هستند كه از معناى زندگى دريافت نموده اند و تمامتلاش خود را در چهار چوب همان طرز تفكر بكار مى گيرند.
در اين صورت زندگى همان معنائى مى شود كه در درون بشرشكل گرفته است و آنچه در خارج از ذهن وى رخ مى دهد انعكاسى از دنياى درونى او استپس اگر تمدن و عمران آبادى و اعتماد بنفس و رسيدن به ارزشهاى انسانى و مانند اينهادر اندرون بشر وجود داشته باشد زندگانى او مجموعه اى از همين حقايق خواهد بود ولىاگر دنياى اندرون گرفتار ضلالت و گمراهى و بى اعتنائى به ارزشهاى انسانى و و... باشد در جهان ظاهر هم ، همان ها را تحويل خواهد داد.
در اين حال براى همگان خصوصا جوانانى كه بتازه گى وارد ميدان زندگى مى شوندلازم است خود را بيك اندرون زيبا و تميز مزين كنند تا بتوانند، حقيقت زندگى را بدستآورند رفتار و اخلاق زشت و نادرستى كه انسانها در تمام زمينه ها از خود نشان مى دهند وبا ابزارى مانند ، حسادت - خشنونت - حرص و طمع - دروغ و تهمت و غيبت ، دزدى و ظلم وطغيان ، تجاوز بحقوق ديگران ، بى اعتنائى به پدران و مادران و بزرگسالان و قطعارتباط از اقوام ، نداشتن عفو و گذشت ، و بريدن از ارزشهاى اسلامى و انسانى و چسبيدنبه تزهاى مادى و و .... وارد حريم زندگى مى شوند آيا اين گونه راه و روش مى توانداز يك دنياى سالم اندرونى حكايت كند؟ وقتى كه زندگى هر انسانى از حقائق دنياىدرونى وى شكل مى گيرد در اين صورت استفاده از اين گونه ابزار، چه واقعيتى راروشن مى سازد؟
زندگى زيبا و آرام براى انسان مورد توجه خداوند است كه مى فرمايد:
7 مَن عَمِلَ صالِحا مِن ذَكَرٍ اَو اُنثى وَ هُو مُؤ مِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياةً طيبةً وَ لَنَجزِ ينَّهُماَجرَهُم بِاَحسَنِ ما كانُوا يَعلَمُونَ .(118)
هر كسى مرد و يا زن اگر كار شايسته اى انجام بدهد در حاليكه مؤ من باشد ما او را درزندگى پاك و زيبائى قرار مى دهيم و بهترين پاداش را درمقابل اعمالش بوى مى رسانيم .
حيات طيبة ، آن زندگى است كه انسان در آن از روح و روان آرام و مطمئن بر خوردار گرددو هميشه خود را در ميان ارزشهاى انسانى و اسلامى به بيند و براى رسيدن بيك هدفمقدس از راه و ابزار سالم و مقدس استفاده كند انسانقبل از ورود به برنامه هاى زندگى بايد يك ارزيابى كلى از خود، داشته باشد مبنىبر اينكه :
1 - آيا او مى تواند به تمام آرزوهايش نائل شود؟
2 - تلاش و فعاليتهاى وى در چه شرائطى مى تواند نتائج مثبتى را در برداشتهباشد؟
3 - آيا سزاوار است كه او گوهر گرانقدر وجودش را با شايستگى مقام خلافت الهى ، درراه رسيدن بخواسته هاى كوچك و فناپذير دنيوى از دست بدهد؟
حضرت على (عليه السلام ) در وصيت خويش بفرزندش مى فرمايد:(119)....
1 و اَعلَم يَقينا اَنَّكَ لَن تَبلُغَ اءمَلَكَ .
اى فرزندم ، يقين داشته باش كه تو قطعا نمى توانى به تمام آرزوهايتنائل بشوى . زيرا طبيعت بشر با برآورده شدن آرزوهايش ، سير نمى شود وقتى كه بيككار مورد علاقه خويش موفق گردد خواسته ديگرى را تعقيب مى كند و تا زنده است باينحالت ادامه مى دهد.
2 فَلَيسَ كُلُّ طالبٍ بَمَرزُوقٍ، وَلاكُلُّ مُجمِلٍ بِمَحرُومٍ .
اين چنين نيست چه هر تلاشگرى موفق به كسب رزق و روزى باشد و افرادى كهكارهايشان با زيبائى حلال و اجتناب از حرام و گناه انجام مى دهند از دريافت نتائج سالممحروم باشند و نتواند زندگى آبرومندانه اى را اداره نمايند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation