بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی, سید حمید فتاحى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     19430001 -
     19430002 -
     19430003 -
     19430004 -
     19430005 -
     19430006 -
     19430007 -
     19430008 -
     19430009 -
     19430010 -
     19430011 -
     19430012 -
     19430013 -
     19430014 -
     19430015 -
     19430016 -
     19430017 -
     19430018 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

2 - قدرت انجام وظائف تربيتى را داشته باشد تا اينكه بتواند در ادامه كارش حوصله وتحمل كافى را بكار گيرد، چون اگر صبر و حوصله لازم ، در مربى نباشد برنامههايش را نمى تواند بطرز مطلوب پياده كند و يا اينكه شرائط سنى او به مرز پيرىرسيد و از جهت جسمى و يا فكرى به ضعف گرائيده است كه نمى تواند در تربيتفرزندان تحمل رنج دير پذيرفتن سخنانش را داشته باشد و يا اينكه سن پيرى موجبفراموش كردن برنامه هاى مهم و لازمِ تربيتى مى شود در هرحال ، مربى بايد در يك شرائط مطلوبى باشد تا در انجام وظائفش ، با مانعى رو برونگردد.
3 - مصلحت تربيت شونده هدف عمده مربى باشد چون اگر بسوى منفعت او توجه كنند كهدر حال حاضر مورد نياز اوست و هيچ اعتنائى به صلاح وى نداشته باشند بطور يقينآينده خسارت بارى را براى او تدارك ديده اند، گاهى ممكن است عواطف و احساسات پدرىو يا مادرى با اصول تربيت مخلوط شود و مانع بكارگيرى صحيح از فرمولهاىتربيتى گردد چون عواطف والدين آنها را از دور انديشى در مورد سرنوشت نونهالانشان ،باز مى دارد و فقط منفعت او را مورد توجه قرار مى دهند در اين صورت ندانسته دست بهيك خيانت بزرگى ، در حق كودكى كه نسبت به زندگى و سعادت خودش ، هيچ نوعآگاهى ندارد، اقدام نموده و او را در بدبختى و نابودى گرفتار مى كنند.
مثلاً: كودكى به درس و يا مدرسه علاقمند نيست و مى خواهد در سايه والدين به گشتوگذار و بازى ادامه دهد عواطف پدر و مادرش ‍ به علاقه هاى او مى نگرد و حاضر بهجلوگيرى از خواسته هاى غير معقول و نادرست او نمى شوند اينطفل صغيرى كه ، هيچ اطلاعى از نتيجه كارهايش را ندارد و نسبت به آينده خود بى خبراست ، چرا بايد در برابر چشمان والدينش بهگودال هلاكت بيافتد آيا محبت و علاقمندى براى فرزندان مخالف پند و اندرز و نصائحآنان است ؟ آيا خوراندن داروهاى تلخ و اذيت آمپول و ياعمل جراحى براى فرزندان بيمار، بر خلاف محبت و دلسوزى است ؟ آيا جلو آزاديهاىنادرست و غير معقول او را گرفتن ، عين محبت و دلسوزى نسبت به آنها نيست ؟بهرحال والدين در مقام تربيت بايد مصلحت فرزندان خود را هدف قرار دهند تا اينكهبتوانند اين امانت الهى را بطرز زيبا تربيت نموده وتحويل جامعه انسانى بدهند.
قلب جوان مانند زمين آماده كشت است
حضرت على صلوات الله عليه در اين زمينه مى فرمايد:
اَى بُنَىَّ ، اِنى لَما راءيتُنى قد بَلَغتُ سِنَّا ....
اَو يَسبِقَنى اليكَ بَعضُ غَلَباتِ الهَوَى وَفِتَنِ الدُّنيا، فَتَكُونَ كَالصَّعبِالنَّفُورِ، و اِنَّما قَلبُ الحَدَثِ كالاَرضِ الخالِيَةِ ما اُلقِىَ فِيها مِن شَى ءٍ قَبِلَتهُ،فَبادَرتُكَ بِالاَدبَ قَبلَ اَن يَقسُوَقَلبُكَ وَيَشتَغِلَ لبُّكَ، لِتَستَقبِلَ بِجِدِّ رَاءيِكَ مِن الاَمرِماقَد كَفاكَ اَهلُ التَّجارِبِ بُغيَتَهُ و تَجرِبَتَهُ ....
اى پسرم ، وقتى كه ديدم پيريم فرا رسيده ، و قواى بدنم بتدريج ضعيف مى شود، بهاين وصيت اقدام نمودم و فرازهائى را از آن بتو گفتم مبادا كه عمرم تمام شود و آنچه دردرون داشته ام بيان نكرده باشم ... بهر حال خواستم پيش از آنكه هوا و هوس و فتنه هاىدنيا بر تو هجوم آورد و مانند مركب سركشى گردى ، اين مطالب را بتو گفته باشم ،چرا كه قلب جوان هم چون زمين خالى است هر بذرى در آن كاشته شود آن را مى پذيردبنابراين در تعليم و ادب تو پيش از آنكه قلبت سخت شود وعقل و فكرت به امور ديگرى مشغول گردد برنامه هاى خودم را آغاز كردم تا اينكه تو باتصميم جدى به استقبال امورى بشتابى كه انديشمندان واهل تجربه زحمت آزمون آن را كشيده اند و تو را از تلاشهاى پرزحمت بى نياز ساخته اندبهر حال آنچه از تجربه هاى آنان نصيب ما گشته ، نصيب تو هم خواهد شد بلكه شايدپاره اى از آنها كه بر ما مخفى مانده . [در اثر وضع روزگار] برتو روشن گردد.
نكاتى كه در اينجا آمده است :
1 - احساس مسئوليت در مقابل اندوخته ها و نحوهانتقال آنها بديگران است چون هر انسانى در مدت عمر خويش ، معلوماتى را بدست مى آوردكه حاصل عمر او مى باشد و اين آگاهيها اقسامى دارد بعضى از مردم در علم و دانش ، و عدهاى در حرفه و فن ، گروهى در اخلاق و موفقيتهاى زندگى و و ... صاحب اطلاعاتى هستندو هر كسى در مورد علم و آگاهى و يا تخصص خويش مسئوليتى دارد و بايد آن را بنحوزيبا انجام دهد و آن مسئوليت اين است كه اطلاعات خود را بديگرانانتقال دهد تا اينكه جامعه انسانى روز به روز موفقيت هاى بيشترى را كسب كند و اگر اينمسئوليت بدرستى انجام نشود تمام انسانها بايد زندگى را از نو شروع كند و مواردتجربه شده را خود مجددا آزمايش كند و اين از بدبختى هاى يك جامعه است بنابراين برهمگان لازم است كه اندوخته هاى خود را در چهار چوب دستورات دينى ، بهنسل هاى جديد انتقال دهد و اين يك وظيفه انسانى و دينى است و پيشوايان معصوم عليهمالسلام با اداء اين وظيفه دينى و انسانى ، عموم مردم را به چنينعمل زيبا و ارزشمند، دعوت مى كنند تا اينكه در ميان انسانها دلسوزى و علاقمندى بيكديگر تقويت شود و ميوه شيرين عمرشان را هديه خوشبختى جوانان قرار دهند.
2 - احساس مسئوليت و انجام دادن وظائف دينى و انسانى بايد به موقع صورت پذيرد تانتائج مطلوب را در برداشته باشد بعنوان مثال مسئوليتى كه بعهده باغبان گذاشته مىشود به تمام فصل هاى سال تقسيم مى گردد و هر فصلى متناسب با خود مسئوليتىبراى او دارد اگر مسئوليت فصل بهار را بموقع انجام ندهد و آن فرصت مهمى كه درمورد درختان و يا زمين زراعى بوده از دست بدهد نمى تواند از زير دستان خود گلايه كندبلكه بايد از عدم رسيدگى به موقع خويش شكايت كند.
والدين و مربيان در برابر نونهالان مسئوليت بزرگى را بر دوش دارند و بايد بزماناجراى آن بطور كامل آگاه شوند تا قلب پاكيزه و آماده جوانان راقبل از هر نوع آلوده گى ، بسوى برنامه هاى مفيد و ارزشمند هدايت نمايند اگر كسى درمقام پدر و مادرى اين مسئوليت را بموقع اجراء نكند ضمن خيانت بفرزند، آينده خود وخانواده را با دشواريهاى بسيارى روبرو ساخته است عواطف و احساسات بى جا نبايدمانع انجام وظايف دينى و انسانى خود در مورد فرزندان باشد چون روح و روان جوان اگربه تربيتهاى غلط و روش هاى نادرست عادت پيدا كند بصورت يك حيوان سركش وتندخو، در متن زندگى ظاهر مى شود و با قساوتى كه در قلبش ايجاد گرديده ، شعور وعقل خود را از دست مى دهد و ديوانه وار حريم ارزشهاى زندگى را درهم مى كوبد و لذااحساس مسئوليت ها بايد بموقع آغاز شود تا اينكه والدين در تربيت فرزندان خودنتائج مفيدى را كسب كنند.
نكاتى كه در تربيت بايد رعايت شود
1 - مسئله تربيت نونهالان ، يك وظيفه سنگينى براى والدين است و بايد از دوران انعقادنطفه زمينه هاى سالم و لازم را، در جهت رشد و پرورش استعدادهاى او، ايجاد كنند چون جنيندر مقابل اخلاق و رفتار و تغذيه آنان ، بى تفاوت نمى باشد همانگونه كه به بهداشتظاهرى غذا بايد توجه كرد در حلال و حرام بودن آن نيز، نهايت دقت و مراعات دستوراتدينى ضرورت دارد.
براى اينكه غذاى حرام ، با هيچ وسيله اى پاك و بهداشتى نمى شود و لذا براى والدين ،خصوصا مادران عزيز و محترم لازم است از دادن شير و يا غذاى حرام ، به نوزاد، خوددارىكنند تا اينكه بتوانند حقايق بزرگ و ارزشمندى را، بوسيله آنها،تحويل جامعه بدهند.
و اين موضوع را بايد بهداشت جهانى ، بابرنامه هاى ويژه اى در سطح دنيا به گوشهمه برساند تا مردم بدانند كه بهداشت درونى غذا بيشتر از بهداشت ظاهرى بايد رعايتشود، و در اسلام به اين نكات خيلى اهميت داده شده است .
2 - قبل از ورود ميكروبهاى ضد ارزشى به قلب فرزندان ، بر والدين واجب است كه آنمنطقه ظريف و لطيف را با آموزش هاى دينى ، بيك محيط ممنوعه براى شياطين و وسوسههايشان تبديل كنند.
چون اگر چنين حركت مهم و ارزشمند در روح و روان كودكان ،شكل نگيرد و در اين مكان حساس ، نگهبانى و پاسدارى هاى دقيق و مهم انجام نشود، هواهاىنفسانى و فتنه هاى دنيا وارد محيط پاك و سالم قلب كودكان و يا نوجوانان مى گردد وهيچ تلاشى براى نجات آنان بعد از اين گرفتارى مفيد واقع نخواهد شد حضرت علىصلوات الله عليه با يك مثال خيلى روشن آن را توضيح مى دهد و مى فرمايد:فَتَكُونَ كَالصَّعبِ النَّفُورِ ....
اين نوجوان در اثر عدم رسيدگى به موقع بيك حيوان سركشتبديل مى شود و هيچ كس نمى تواند او را آرام سازد.
چون روح و يا قلب نوجوان مانند زمين زراعى آماده اى است كه هر نوع بذرى را مى پذيردو آن را به رشد و ثمر دهى مى رساند اگر مربيانش در زمان مناسب مراقبت هاى لازم راعملى نسازند و بذر لياقت و شايستگى و آگاهى را در ايندل آماده ، بكار نگيرند شياطين با دوستانش به وى هجوم برده و او را ببدبختى وضلالت مى كشانند.
3 - وقتى كه در والدين و يا مربيان اين آگاهى پديد آمد كه در مورد نوجوانان قدمهاىمثبتى بردارند بايد بدانند عمده ترين سرمايه گذارى كه مى تواند جوانان را درمقابل هزاران بيمارى و يا ميكروبهاى خطرناك واكسينه كند چيست حضرت على صلوات اللهعليه مى فرمايد:
فَباَدرتُكَ بِاءلاَدَبِ قَبلَ اَن يَقسُوَ قَلبُكَ وَ يَشتَغِلَ لُبُّكَ، لِتَستَقبِلَ بِجِدِّرَاءيِكَ، مِنَ الاَمرِ ماقَد كَفاكَ اَهلَ التَّجارِبِ بُغيَتَهُ وَ تَجرِبَتَهُ.... .(11)
اى فرزندم ، در چنين موقعيتى به تاءديب تو، پيش از آنكه قلبت سخت شود مبادرت نمودمتا اينكه بتوانم زمينه مناسبى را در رشد و كمال و سعادتت ايجاد كنم [چون اگر روح وروان جوان در اثر بى اعتنائى والدين سخت شود وعقل و فكر او به مسائل ديگرى مشغول گردد، تلاش در باره تربيت وى فايده اى در برنخواهد داشت ] اما وقتى كه من به سرمايه گذارى مهمى ، چون ادب و تعليم در مورد تو،اقدام نمودم و اينكار را در زمان مناسبش انجام دادم تا اينكه با تصميم جدى بهاستقبال امورى كه سعادت و موفقيت كامل تو را با خود دارد بشتابى ، بخاطر اينكهانديشمندان و روزگار ديده ها يعنى اهل تجربة ، زحمت آزمون آن را كشيده اند ونسل آينده را از تلاش بيشتر بى نياز ساخته اند، تا اينكهنسل جوان با سرعت تمام ، بسوى رشد و كمال و خوشبختى در اثر به كار بستنتعليمات و آموزشهاى آنان ، حركت كند.
4 - اعتنا كردن به تجارت گذشتگان از مهم ترين ابزار سعادتنسل هاى آينده است كه بطور رايگان در اختيار آنان قرار مى گيرد و بخاطر اهميت اينموضوع ، آن را بطور مشروح بيان مى كنم .
تجربه ديده بان زندگى جوانان است
كلمه اى به نام [تجربه ] در متون احاديث آمده است و در موارد زيادى به اهميت لزوم استفادهانسان در جهت موفقيت خويش از آن ، اشاره شده است و در ميان مردم ، اعم از بيسواد و باسواد اهميت تجربة در تمام زمينه هاى زندگى گوشزد مى شود تا جائى كه بر هيچ كسدرك و هضم معناى آن دشوار نمى باشد حالا به نكات مهم اين كلمه بپردازيم .
[تجربة ] از جهت معناى لغوى با كلماتى مانند [آزمايش : اختيار ، امتحان و ... ] داراى يكمحتوى هستند و مى توان آنها را در معناى تجربه گنجاند كه معناى تجربه يعنى آزمايشو امتحان و يا اختيار است در هر صورت معنائى كه عرف عقلاء از اين واژه مى فهمد قريببه همين معنى است زيرا در اصطلاح اهل عرف وقتى كه تجرية مطرح مى شود و يا از اهميتآن سخن به ميان مى آيد و يا به كسى توصيه مى كنند كه كارهايت را بااهل تجربه در ميان بگذار معنى خاصى غير از اين معانى اراده نمى شود و هر كارى كهانسانهاى گذشته انجام داده اند و از نتايج بد و يا خوب آن آگاه شده اند نسبت بهنسل آينده و يا افراد همان عصر و يا كسانى كه دست به چنين كارى نزده اند يكعمل آزمايش شده و مجرب مى باشد چه اگر خودشان بعد از اين تجربه بخواهند دست بهاين كار بزنند با اطمينان خاطر و آگاهيهاى لازم از نتايج آن واردعمل مى شوند و اين از بزرگترين عوامل موفقيت انسان در امورات زندگى بشمار مى آيد.
ممكن است در كلام عده اى كلمه تجريه مطرح نشود ليكن محتواى آن مورد تذكر واقع گردد.بعنوان مثال : مى گويند اگر مى خواهى دربرنامه هاى زندگى افسوس نخورى و هميشهكارهاى مفيد و سودمند، انجام بدهى از اعمال گذشتگان پند و عبرت بيآموز.
به اين تعابير و نظائر آنها كه از يك حقيقت حكايت دارد و در بيدارى و آگاهى و موفقيتجوانان نقش به سزائى را ايفاء مى كند تجربه گفته مى شود.
[تجربه ديده بانى است كه در قُله كوه زندگى قرار گرفته است حقائق و اسرار مهمىرا در اختيار نسل حاضر و آينده اى كه وارد زندگى مى شوند قرار مى دهد و آنان را ازنقاط آرام و مطمئن و بى خطر و نزديكترين راه بسوى مقصد هدايت مى كند].
كسى كه در پائين كوه قرار گرفته اگر بوسيله راهنمائى ديده بانان ، مسير را انتخابكند بطور يقين به موفقيتهاى بزرگى دست مى يابد زيرا وى بدون هيچ سرمايهگذارى و صرف عمرگرانمايه ، بسود بزرگىنائل گشته است اما اگر با بى اعتنائى به راهنمائى ديده بان ، وارد معركه زندگىبشود و خود مسيرى را انتخاب كند از موفقيت و سعادت خويش فاصله گرفته است و بايدمدتها از عمر و سرمايه هاى زندگى خود را صرف كند تا اينكه در مورد هر كارى بهنتيجه اى نائل بشود و در اينصور تمام برنامه ها را از نو بايد آغاز كند در حاليكهتجربه بدون هيچ معطلى و صرف اوقات گرانمايه ، اطلاعات لازم را به وىمنتقل مى سازد، اينجاست كه بايد احساسات زمان جوانىتعديل شود تا از مصلحت خويش غافل نباشد و با اعتناء كردن به راهنمائى ديده بانان ،خودشان را از يك خسارت غير قابل جبران نجات دهند.
بعنوان مثال : پدران و مادران و افراد سالخورده و مشكلات ديده ، انسانهائى هستند كه درطول زندگى آنها ابتلاءات بزرگى واقع شده است و از همين راه به قله كوه زندگىصعود كرده اند و تمام فراز و نشيبهاى روزگار را از نزديك لمس كرده و با سختيها از آنعبور نموده اند حالا وقتى كه جوانان مى خواهند همين مسير را طى كنند و با موفقيتكامل به سر منزل مقصود نائل شوند بايد رمز و كليد آن را پيدا نموده تا در كمترين زمان، نتايج درخشانى نصيب آنها بشود رمز و كليد موفقيت و خوشبختى جوانان ، اعتناء كردنبه پند و اندرز و تجربيات والدين وبزرگان است چون آنها بصورت يك ديده باندلسوز و علاقمند به سرنوشت عزيزان خود، حقائق لازم را دور از هر گونه خدعه ونيرنگ تحويل مى دهند.
س : چرا اغلب جوانان خريدار واقعى اين گوهرهاى پرقيمتى كه بطور رايگان دراختيارشان قرار مى گيرد نيستند؟
ج : عوامل متعددى مى تواند در عدم پذيرش جوانان دخالت داشته باشد و ما به توفيقالهى به مهمترين آنها، بطور اختصار اشاره مى كنيم ؛ چون بخشى از اينعوامل به والدين يا كسانى كه به دنبال انتقال تجارب خويش هستند بر مى گردد، حالابه بررسى آنها مى پردازيم :
عواملى كه در جوانان مانع قبول اين حقائق مى شود عبارتند از:
1 - احساسات و غرور جوانى ، 2 - تفسير و تحليهاى نادرستى كه در مورد تجربهدارند. 3 - احساس حقارت و محدود شدن آزادى آنها در اثر عدماستقلال ، 4 - وضع محيط زندگى و كيفيت تربيت آنها.
توضيح و دقت : جوان در اثر نيرو و قدرت و احساسات زياد، به سمت غرور و تكبر وكارهاى احساساتى گرايش دارد و علاقمند است كه تمام برنامه هايش را باتكاءِ هميناحساسات پياده مى كند و در اثر كثرت و به هم فشردگى احساسات ، كوچكتريناحتمال خطاء و اشتباه در آراء و عقايد خود نمى دهد و به همين جهت نمى تواند درمقابل پند و اندرز والدين و افراد خيرخواه ، خود را تسليم نمايد ويا طبق دستورات دينىدر شعاع رضايت پدر و مادر خود، حركت نمايد و اين يك قانون طبيعى است كه هركس درسنين جوانى داراى غرور و احساسات شديد است ، ليكن همين احساسات بوسيله دستوراتالهى ، كه يك جوان مؤ من از آنها اطاعت مى كندتعديل مى شود و در جامعه مسلمين در گذشته و يا حالا، عده اى از جوانان را مى بينيم كهبدون هيچ نوع غرور و تكبر، بيك تواضع مطلوبى مزين هستند، و اين يك واقعيت است كهدر وجود جوانان ، حالت ويژه اى احساس مى شود كه حاكى از نوعى احساسات جوانى استو اگر اين حالات در شعاع دين و اطاعت از خدا قرار گيرد هيچ خطرى را متوجه آنها نمىسازد و اما عللى كه آنان را در اين دوران حساس به بيماريهاى روحى و روانى گرفتارمى كند.
در آخر همين بحث مورد بررسى قرار خواهيم داد.
نكته دوم : بى ميلى جوانان به تجربه به خاطر، درك نكردن ، و نداشتن معناى درست ازتجربه است اگر آنها را به اين نكته آگاه كنيم كه اغلب پيشرفتهاى بشر در زمينه هاىعلمى ، هنرى ، صنعتى ، مهندسى ، پزشكى ، عمران آبادى ، كشاورزى ، مطالعات ، و و ...از مسير تجربه عبور مى كند و بدون آن هيچ موفقيتى نصيب انسان نمى شود. قطعاخريدار واقعى تجربه خواهند شد بعنوان مثال : اگر كسى قصد ازدواج دارد و مى خواهدفردى را انتخاب كرده تا در تمام لحظات عمرش يار و غمخوار وى باشد او با كدام معيارو الگو مى تواند به اين خواسته قلبى خودنائل شود؟ در اين لحظه اهميت [تجربه ] روشن شده و او را به سوى والدين و يا هركسىكه ازدواج كرده و به نكات مهم آن آگاهى زيادى دارد، راهنمائى مى كند تا او بتواند ازاندوخته هاى آنان استفاده كرده و بناى ساختمان ازدواج را با الگوهاىكامل شروع نمايد در اينجا لازم است جوانان را به اهميت تجربه در موفقيت آنان متوجهسازيم .
بعنوان مثال : بايد به يك جوانان گفته شود اگر در ميدان جنگ ، ديده بان ، ميادين مينگذارى شده را، به شما نشان دهد و با راهنمائى هاى خود، مسير حركتتان را، از يك محيطامن و بى خطر، هدايت كند در اين حال محبت و دلسوزى هاى او را، چگونه ارزيابى مى كنيد؟آيا عقل شما، اجازه مى دهد كه در يك موقعيت حساس و حادثه آفرين ، برخلاف سخنان وى ،حركت كرده و از او اطاعت نكنى ؟ هرگز يك انسان آگاه و هشيار به خود اجازه نمى دهد درچنين وضع خطرناك ، راهنمائى ديده بان را زير پا گذاشته و بر طبقميل خود، رفتار نمايد. بلكه با عشق و علاقه قلبى ، اطاعت از سخنان او را برخويشتنواجب مى داند تا اينكه بتواند سلامتى خود را از ميان خطرهاى جدى حفظ كند.
پند و اندرز والدين و بزرگسالان كه نامش تجربه است همان سخن و راهنمائى ديده باناست . كه راه سالم زندگى را به شما توصيه مى كند.
نكته سوم : جوان خيال مى كند با بكار گرفتن تجربه و اطاعت از ديده بان ، آزادى واستقلال وى به خطر مى افتد و خود را در يك وادى تحقير شده مى پندارد در صورتيكهوى نمى داند كه تجربه هيچوقت به استقلال و آزادى او صدمه نمى زند بعنوانمثال : كسى علاقمند است در جاده هاى حساس و خطرناك رانندگى كند او بايد از افرادى كهدوران زيادى از عمرشان را در رانندگى سپرى كرده اند آموزشهاى لازم را ياد بگيردوقتى كه رانندگى وى مورد قبول آنها واقع بشود با آرامش خاطر مى تواند پشت فرماناتومبيل بنشيند و بدون اضطراب و نگرانى آن را بسوى مقصد هدايت كند. آيا ياد گرفتنچيزهائى كه نمى دانيم به آزادى و استقلال ما صدمه مى زند؟ آيا انسان در اثريادگرفتن تحقير مى شود؟ در اين صورت تمام دانشمندان جهان بايد افراد حقير وذليل باشند چون با يادگرفتن ، به آن مقام ، ارزشمند رسيده اند.
نكته چهارم : وضع محيط زندگى اعم از خانواده و يا شهر و روستا بوسيله افرادناشايسته مانع پذيرش تجربه مى شود گروهى ازجوانان سركش و بى بند و باروقتى در اجتماع ظاهر مى شوند افكار فرزندان معصوم مردم را از اخلاق و روشهاى معنوى وانسانى منحرف كرده و موجبات ذلت و بيچاره گى آنها را فراهم مى كنند دراينحال والدين بايد بيشترين دقت را داشته و حافظ سلامت فكرى فرزندان خود باشند.
س : چه عواملى از ناحيه والدين ، جوانان را ازقبول تجارب آنها مانع مى شود؟
ج : در اين مورد عواملى وجود دارد كه مانع انتقال تجارب به جوانان مى شود:
1 - بكار گرفتن عواطف بيشتر از حد لازم ، 2 - اهميتقائل نشدن والدين به تجارب خود، 3 - نداشتن مديريت كافى از ابتداءتشكيل خانواده ، 4 - دلسوزى هاى بى مورد در حق بعضى از اعضاى خانواده ، 5 - دركنكردن موقعيت جوان در انتقال تجربه ها.
خلاصه مطلب : عدم تفاهم در ميان بزرگسالان ، خصوصا والدين موجبات تنفر جوانان رافراهم مى كند به دليل اينكه اگر سخنان آنان حاكى از يك واقعيت باشد چرا در ميان پدرو مادر اختلاف و ناهماهنگى وجود دارد؟ اينگونه روشها در روح و روان جوانان آثار منفىايجاد مى كند و مانع بزرگى در پذيرش سخنان ارزشمندشان ، كه در موفقيتفرزندانشان نقش مؤ ثرى را ايفاء مى نمايد خواهد بود والدين وبزرگسالان بايد نكاتضعف خودشان را در ميان جوانان منتشر نسازند و در غياب و حضور از سياست و مديريتواقعى حمايت نمايند تا از اين راه اميدوارى بيشترى در قلب نونهالان پديد آيد.
بهر حال موانع مهمى كه در مورد نپذيرفتن تجارت گذشتگان خصوصا والدين ، براىنسل جوان عنوان مى شود عبارتند:
1 - طرز برخورد و يا اخلاق والدين با يكديگر و يا فرزندانشان است چون هر نوعاخلاق ، آثار مناسبى با خود دارد و مسئله تجربه براى جوانان ، مانند تحصيلات كلاسدرس و يا تعليم فن و حرفه اى است كه بايد از طريق درستى به آنانانتقال داده شود وقتى كه والدين در ميان نونهالشان با رفتار تند و غضبناك ظاهر مىشوند و هيچ توجهى به تجارب تلخ ، اخلاق تند گذشتگان از خود نشان نمى دهند،بتدريج زمينه بدبينى را در قلب فرزندانشان نسبت به تجربه و يا پند و اندرزها،بوجود مى آورند.
اما اگر آنان مانند تحصيل علم و دانش ، دنبال تجربه هاى گذشتگان باشندفصل تازه اى را در پذيرش جوانان ، از سخنان مفيد و تجربه هاى آموزنده ، باز كردهاند.
2 - بد آموزيهايى كه در اثر امكانات رفاهى براى جوانان ، از دوران كودكى ، ببار آمدهاست . كودكى كه خود را در ميان انواع و اقسام ،وسايل تفريح و يا اسباب بازى و يا خوردنيها و نظائر اينها مى بيند حالت خاصى درروح و روان وى پديد مى آيد تا جائى كه در هنگام جوانى هم مانند زمان خردساليش ، بهزندگى نگاه مى كند و مى خواهد برنامه هاى خود را، بدون توجه به ارزشها پيادهنمايد، يعنى همانطورى كه با امكانات زياد، دلخواه خويش را تعقيب مى كرد اگر چه بهضرر و زيانش بود و حاضر به پذيرفتن سخنان ديگران در بهتر پياده كردن خواستههايش نمى شد چون كثرت امكانات و رفاه بيشتر، معايب او را پنهان مى ساخت ، در دورانجوانى هم ، با همان حالت مى خواهد زندگيش را شروع نمايد و چنينخيال مى كند كه با مخفى كردن معايب و يا جبران خسارتها در اثر داشتن رفاه و امكاناتبيشتر، خواهد توانست خود را منهاى تجربه به سرمنزل مقصود نائل كند در صورتيكه تجربه مانع خسارتهاى مهمى مى شود كه با هيچوسيله اى قابل جبران نيست چون اگر كسى با داشتنمال و ثروت و و ... بتواند زيانهاى اشتباهات خويش را تاءمين كند هيچ وقت نمى تواندعمر گرانمايه اى كه صرف خطاء و اشتباهات او گرديده است دوباره بدست آورد بهرحال احترام به تجارب و بكار بستن آن ، صرفا بخاطر جلوگيرى از خسارتهاى مالىنيست تا اينكه ثروتمندان بتوانند زندگى را بدون تجربه اداره كنند بلكه اين گوهرگرانقدر كه بطور رايگان در اختيار علاقمندان قرار مى گيرد بيشتر درمقابل خسارتهاى معنوى و فرهنگى و يا شخصيتى انسان است مبنى بر اينكه او بوسيلهتجربه از خواب غفلت بيدار شده و شخصيت و انسانيت خويش را از آلوده گى هاى زيانبارو خسارتهاى غير قابل جبران ، حفظ كند.
در اين حال براى والدين لازم است فرزندان خود را از دوران كودكى به اهميت تجربهآگاه ساخته و او را به اجراى نتائج آن ملزم سازند تا اينكه وى در هنگام جوانى ، خريدارواقعى تجربه باشد و موفقيت هاى بزرگى را نصيب خويش سازد.
3 - شكسته نشدن غرورهاى نوجوانى ، مانع قبول تجارب در دوران جوانى مى شود.كسانى كه در يك محيط كاملاً آسوده و بدون مشكلات و فشارهاى زندگى ، رشد مى يابند،عادتهاى نادرستى در روح آنها بوجود مى آيد از جمله احساس غرور و يا راحت طلبى و و ...مى باشد اين گروه از مردم هيچ وقت دنبال تجربه نخواهند بود چون موقعيت زندگى آنها،در اثر نداشتن مشكلات و نبودن موانع بر سر راه خواسته هايشان ، معناى تجربه وارزش آن را در سعادت بشر، آن چنان مخفى ساخته ، كه در ذهن آنان ، موردى براى آن نمىماند بجهت اينكه فشار و يا مشكلات و سختيها در زندگى ، با خود بركاتى دارند از جملهتوجه دادن انسان به اهميت تجربه است حتى حيوانات هم در اثر گرفتار شدن وتحمل سختيها بسوى تجربه گرايش پيدا مى كنند مثلاً: اگر حيوانى از دام صياد بعد ازگرفتارى نجات حاصل كند دوباره حاضر نمى شود به علائم و نشانه هاى خطر بىاعتناء باشد و اگر انسان از دوران كودكى فشار و يا سختيهاى زندگى را لمس كند وبدون تحمل رنج و زحمت خواسته هايش برآورده نشود قطعا در روح وى زمينه اى براىرشد غرور ايجاد نخواهد شد بلكه در اثر نجات از گرفتاريهاى زندگى ، آن چنانمتواضع مى شود كه هميشه در جستجوى تجربه ، و بكار گرفتن آن ، تلاش خواهد كردبنابراين براى والدين در تربيت فرزندانشان لازم است زمينه عادتهاى غلط و نادرستىرا در روح و روان آنان ايجاد نكند بلكه با برنامه هاى صحيح ومعقول ، از غرور بى جا و خسارت بارى كه مانعقبول تجربه و سخنان آموزنده مى شود جلوگيرى كنند.
تجربه تاءمين كننده سعادت زندگى است
در باره [تجربة ] مطالبى را قبلاً مطرح كرده و به اهميت آن در زندگى انسانها اشارهنموديم ولى در اين جا به آثار مفيد آ ن مى پردازيم تانسل جوان ، رابطه خود را با اين وسيله بسيار ارزشمند تقويت كند و خود را براى استفادهبهتر، آماده سازد.
عمده ترين دليل بر امتياز انسان و كفايت و شايستگى هايش ، متوجه[عقل ] اوست و هر نوع مدح و تعريف و تمجيد از وى ، به اندازه كارهاى عاقلانه اوستبراى اينكه معناى عقل در وجود بشر، با انجام دادناعمال و كارهائيكه ، وى را در جهت صعود به هدف آفرينش ‍ خود،نائل مى سازد، ثابت مى گردد، پس انسان عاقل كسى است كهبدنبال كارهائى باشد تا او را در مسير رشد وكمال و هدايت قرار دهد.
در تعريف عقل از حضرت امام صادق (عليه السلام ) سؤال شد، حضرت فرمود:
ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمانُ واكتُسِبَ بِهِ اَلجِنانِ .
(12)
چيزى كه به وسيله آن بندگى خداوند محقق مى شود و موجب كسب بهشت مى گردد.
زندگى براى هرانسان هنگام ارزشمند و سعادت آفرين خواهد بود كه تمام برنامه هايشرا از كانال عقل عبور دهد زيرا در لسان احاديثعقل بعنوان حجت خدا و پيامبر باطنى معرفى شده است و در اثر هماهنگى با حجت ظاهرى[پيشوايان معصوم عليهم السلام ] خوشبختى و سعادت انسان را در دنيا و آخرت تاءمين مىكند.
در مورد ثمره مهم عقل ، حضرت على صلوات الله عليه مى فرمايد:
واَلعَقلُ حِفظُ التَّجارِبِ، وَ خَيرُ ما جَرَّبتَ ما وَ عَظَكَ
(13) .... .
بكار بستن تجارب در شئونات زندگى وظيفه و يا كارعقل است و بهترين تجربه آن است كه تو را موعظه و نصيحت كند.
و اين جامع ترين تعريف در مورد عقل است براى اينكه رعايت تجارب در تمام اموراتزندگى و استفاده نمودن از آنها، دليل عقل انسان است چون فردعاقل كسى است كه تلاش خود را در دوران زندگى ، براى رسيدن به ارزشهاى معنوى وانسانى ، انجام دهد تا از خسارتهاى غير قابل جبران در امان باشد، اين حركت مفيد وسودمند بوسيله احترام به تجارب گذشتگان مى تواند نتائج مطلوب را در برداشتهباشد در غير اين صورت هر تلاشى ضرر و زيانهاى بسيارى را با خود خواهد داشتتنها راه نجات از كثرت زيان هاى مالى و يا خسارتهاى شخصيتى و يا معنوى و فرهنگىبا ارج نهادن به تجارت ميسر خواهد بود.
انسان عاقل هميشه از نيروى عقلانى بهره مى گيرد و با بكار بستن فرمولهاى دقيق و لازمخود را از گرداب هلاكت و نابودى نجات مى دهد و تمامىفرمول هاى خوشبختى ، عصاره و خلاصه تجربه هاى گذشتگان است بخاطر اينكه غذاىعمده عقل ، تجربه هاست همانگونه كه زنبورعسل از مجموع گُلها، عسل شفابخش و لذيد تهيه مى كند،عقل هم با ملاحظه تجارب رشد پيدا مى كند.
بنابراين عقل بعنوان حجت الهى انسان را بسوى احترام به تجارب گذشتگان ، وعمل به نصايح پر قيمت آنان وادار مى كند حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:
اَلعَقلُ غَرِيزَة تَرَبِيها التَّجارُبُ
(14)
عقل غريزه اى است كه بوسيله تجارب پرورش و رشد مى يابد.
و از مهمترين بركات تجربه ، حفظ آرامش روح و روان انسان است چونعامل نگرانى و اضطراب در او، عدم آگاهى از نتائج تصميماتى است كه مى خواهد انجامدهد وقتى تجربه ، آگاهى و شناخت كامل را در هر زمينه اى ، در اختيار انسان قرار مى دهد واو را بيك اطمينان خاطر در ادامه كار و تلاشهايشنائل مى سازد ديگر موردى براى نگرانى باقى نمى ماند.
نسل جوانى كه نسبت به آينده خود و نتائج كارهائى كه مى خواهد انجام بدهد آگاهى نداردخود را در يك حالت خطرناك روحى مى بيند و هر لحظه به شدت آن افزوده مى شود ليكنگوهر گرانقيمت و بى نظيرى ، مانند تجاربنسل هاى گذشته او را از اين ناراحتى نجات داده و راه روشنى را در اختيارش قرار مى دهد.
اما اگر او از تجربه استفاده نكند در كنار برنامه هايش گرفتار نگرانى و تشويشخاطر مى شود.
و از تصميمات دقيق و مفيد براى هميشه محروم مى گردد براى اينكه بى اعتنائى بهتجربه از ضعف نيروى عقلانى حكايت مى كند و در جامعه بشرى با حقيقتى كه مى تواندارزش لحظات عمرگرانمايه را حفظ نموده و انسان را در مسير تكاملى با كمترين هزينه هاببالاترين منافع مادى و معنوى نائل كند نبايد يك برخورد غير عقلانى و غير منطقى بشوداشخاصى كه در تمام دوران زندگى خصوصا در ايام جوانى ، از اين پايگاه محكم وپايدار خوشبختى استفاده نمى كنند و در اثر غرور و احساسات كاذب بخواسته هاىنفسانى خود روى مى آورند و از فرصتهاى بدست آمده استفاده نمى كنند در نتيجه آينده پردرد و غم و اندوهى را براى خودشان تدارك ديده اند.
حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:
بادِرِ الفُرصَةَ قَبلَ اَن تَكُونَ
(15) غُصَّةً .
فرصتها را قبل از تبديل شدن به غصه و غم دريابيد.
انسان از طريق احترام به تجارب گذشتگان ، مى تواند فرصتهاى مهم زندگى را بهارزشهاى بزرگى تبديل كند و براى هميشه از آن بهره مند شود اما اگر با بى اعتنائىبدرسهاى بزرگان و افراد آگاه ، فرصتها را از دست بدهد تمام عمر خويش را باندوه وغم گرفتار ساخته است دوران جوانى مانند فصولسال با سرعت از دست انسان مى رود و او نمى تواند با آزمايشات خود تمام برنامه هاىزندگى را تنظيم كند زيرا او وقت رسيدگى بر تمام كارها را ندارد تا يكى يكى آنها راتجربه كند و اصلاً دليلى بر اينكار، بعد از اين همه تجربه وجود ندارد مثلاً تجربهنشان داده كه ظلم و ستم يا خوردن غذاى حرام و و .... به مصلحت انسان نيست و او رابنابودى كامل و عذاب دنيا و آخرت سوق مى دهد.
و يا اينكه معنويت پايگاه محكمى است كه انسان را به موفقيت و ارزشهاى واقعىنائل مى سازد، در اين صورت آزمايش مجدد معنا ندارد براى اينكهنسل هاى گذشته آن را تجربه كرده است پس هرانسانى بايد از اولين دوران زندگى بابكار بستن اين همه تجربه ، خود را در مسير رشد و تعالى قرار دهد در غير اينصورت غمو اندوه ، آسايش ها را از او مى گيرد مانند كسى كه درفصل بهار به كشت و كار مناسب در زمين زراعى خودمشغول نشده بعد از مدتى كه فصل تابستان و پائيز از راه مى رسد براى او جز غم واندوه و افسرده گيهاى بى امان نتيجه اى ندارد.
بنابراين اهميت تجربه و نقش آن در سعادت بشر، بدون هيچ شبهه اى مورد تاييد همگاناست ولى چرا عده زيادى از مردم ، از اين مسير روشن استفاده نمى كنند؟ جوانانيكه براىرسيدن به تمام آرزوهايشان تلاش مى كنند و مى خواهند با سرعت زياد از ميان موانع عبوركرده و به مقصود خويش نائل شوند، چرا از كشتى نجات تجربه بهره مند نيستند؟ وجودوالدين با ذخائر پر بار تجارب زندگى ، و با دلسوزيهاىكامل براى موفقيت فرزندانشان ، بعنوان يك نعمت بزرگ الهى در هر خانواده و در كنارجوانان مطرح هستند ولى چرا اين گوهر گرانقيمت مورد احترام و توجه جوانان قرار نمىگيرد؟
تجربه ثابت كرده است كه هر جوانى با اطاعت از سخنان پرقيمت پدر و مادر مى تواندبه عاليترين موفقيتها نائل شود و از وجود شريف آنها، مانند كوهى در برابرسيل حوادث روزگار استفاده كنند و آن عده ايكه نسبت به اين نعمت بزرگ خداوندى بىاعتناء هستند روزگار تاريك و ظلمانى و دور از هر نوع موفقيت و پيروزى را براى خود مهياساخته اند.
تاريخ آزمايشگاه بزرگ و دقيق است و در بيان حقائق هيچ ابهامى با خود ندارد تا اينكهگروهى با شك و ترديد به آن بنگرند و اين خلاصه فرمايش حضرت على (عليهالسلام ) است كه در ضمن وصيت به فرزندش آمده است كه اى پسرم : روزهاى آينده خودرا از جريان زندگى گذشتگان بخوبى تنظيم كنعوامل خوشبختى و سعادت و يا بدبختى را درطول زندگى از آنان بيآموز، براى اينكه امورات زندگى نوع بشر شبيهه هم استهرچيزى كه در زندگى گذشتگان عامل موفقيت آنها بوده است درنسل حاضر هم ، همان نتيجه را با خود دارد و يا هر عملى كه موجب بدبختى و شكست آنانگرديده ، در انسانهاى حال و آينده هم ، همان نتيجه را خواهد داشت .
خلاصه سخن

آگاهى انسان از اثر و نتيجه هر كارى را [تجربه ] گويند و اين آگاهى در دو صورتشكل مى گيرد:
1 - اينكه خود او محل آزمايش واقع شود تا از ضرر و زيان يا مفيد بودن كارى باخبرگردد.
2 - فرد ديگرى اطلاعات لازم را از نتايج عملى در اختيار او قرار دهد.
بخش اول كه هر كس خود را براى آزمايش كارى قرار مى دهد اين در صورتى ممكن مى شودكه او بعد از تجربه همان عمل زنده بماند مثلاً: شما داروئى را كه نمى دانيد سَم آنكشنده است يا نه ، و مى خواهيد آن را بيآزمائيد و خودتان بعنوان آزمايشگر، آن دارو را مىخوريد اگر دارو كشنده باشد ديگر از آزمايشگر خبرى نخواهد بود تا سم دارو را روشنكند اين گونه تجارب بصورت رايگان بدست خود انسان نمى رسد بلكه براى ديگرانمفيد واقع مى شود.
اما بخشى از آزمايشات به امور مالى مربوط مى شود يعنى انسان علاقمند است كه نتيجهكارهاى انتخابى خود را، قبل از آغاز روشن سازد تا اينكه از ضررهاى زيادى كه ممكن استبه او روى آورد جلوگيرى نمايد در اين صورت اگر خود او آزمايشگر باشد يك خسارتبزرگى را متوجه خود ساخته است .
مثل اينكه انسان ، ساختمانى را با يك طرز خاصى شروع مى كند كه بعد از مدت كوتاهىفرو مى ريزد با اينكه خسارت بزرگى را متحمل شده ولى مى تواند با تجديد نظرخود را از زيان مجدد نجات دهد.
2 - اما بخش دوم اطلاعات ، كه توسط عده اى بطور مجانى نصيب انسان مى شود و او را ازسم مهلك و يا خسارت جبران ناپذير اعمالش آگاه مى سازد همان آگاهيهائى است كهبوسيله انبياء عليهم السلام در اختيار بشر قرار مى گيرد و بعبارت ديگر: نياز قطعىبشر بوجود رهبران آسمانى در هر عصر وزمان از همين نكته روشن مى شود زيرا براى درامان ماندن از خطاء و خطرهاى مهلك لازم است پابپاى پيامبران الهى حركت كنيم .
3 - تجربه گذشتگان مى تواند نسل هاى آينده را به آگاهى هاى لازم مسلح سازد تا ازآمارِ حوادث تلخ و ناگوارِ زندگى ، كاسته شود. مسئله ازدواج در مياننسل بشر يك برنامه رايج و مسلم مى باشد، و هر كسى در هنگام ازدواج ، مى تواند ازمعيار و الگوهائى كه در برنامه ازدواج گذشتگان نتائج مثبت و مفيدى را نشان داده ،استفاده كند تا گرفتار خسارت هاى زيان بار نشود.
مثلاً عده اى در انتخاب همسر، عناوين مادى و دنيوى را، مانند ثروتمند بودن ، يا طايفهمشهور داشتن ، و و .... را ملاك انتخاب قرار داده و بعد از مدت كوتاهى با خسارت هاى مهمو غير قابل جبران ، روبرو شده اند.
و گروهى شخصيت و ايمان و زيبائيهاى معنوى را در انتخاب همسر معيار خود قرار داده وموفقيت هاى بزرگى را نصيب خود ساخته اند.
اين تجربه ارزشمند، نسل آينده را بيك آگاهى بزرگنائل مى سازد تا آنها به توانند از الگوهاى مثبت در هر مورد، خصوصا در مسئله ازدواجخويش بهره مند شوند، و زندگى خود را از شر حوادث تلخ و ناگوارى كه از طريقازدواج هاى نادرست ، با معيارهاى غلط، پديد مى آيد حفظ كند.
عمده ترين فايده تجربه در ميان نسل بشر، اين است :عوامل منفى و نادرستى كه زندگى و عمر پرقيمت انسانها را، بنابودى مى كشاند درنسل هاى آينده ، تكرار نشود و اگر جوامع بشرى ، خصوصا مسلمانان به اين نكته اهميتقائل بشوند روز به روز، موفقيت هاى بيشترى را وارد زندگى خود، خواهند كردبنابراين از مهم ترين علت بدبختى هاى ما، خصوصانسل جوان اين است كه زندگى را، منهاى تجربه آغاز كرده و از موفقيت و خوش بختى خودهزاران سال ، فاصله پيدا مى كنيم .
پند و اندرزهائى كه توسط والدين يا بزرگسالان و و ... بطور رايگان بدست ما مىرسد مجموعه بزرگى از سرمايه هاى پرقيمت آنان راتشكيل مى دهد كه با صرف مال و عمر و حتى جان عزيزشان ، بدست آمده است و در قالبجمله هاى كوتاه ولى با محتواى سعادت و موفقيت جوانان ، مطرح مى شود.
مثال عده اى كه در مسير سم كشنده مواد مخدر، جانومال و شخصيت خود را از دست داده و براى هميشه لكه ننگى بر دامن خود و شخصيتخانوادهاش گرديده است ، درس بزرگى بهنسل هاى آينده و جوانان عزيز مى دهد تا گرفتار،اين آلودگى خطر آفريننشوند تجارب گذشتگان ، هيچ وقت با ارزش هاى مادى،قابل ارزيابى نمى باشد ولى قيمت آن ، با نجات يافتن ، جان و شخصيت تعدادزيادى ،از يك جريان زشت و نابود كننده تعيين مى گردد.
مثلاً: كسى از طريق تجربه آگاه مى شود كه اطاعت از والدين ، موفقيت جوانان را تاءمينمى كند يا كسى از راه تجربه آگاه گردد كه ازدواج با دختر متدين و پاكدامن رمز، خوشبختى اوست در اين صورت ارزش تجربه خود بخود روشن مى شود.
اميد است همگان ، خصوصا نسل جوان با شوق و علاقمندىكامل براى تجربه احترام خاصى قائل شده و آن را در تمام شئونات زندگى به كاربنديم .
دوران جوانى با اسباب خوشبختى و سعادت
در يك نگاه اجمالى به دوران زندگى انسان ، حقايق بيشترى جلب توجه مى نمايد و مهمترين آنها، وضع اخلاق و روحى او در دورانهاى متعدد سنى است يعنى درطول عمر او اگر بيانديشم مى بينيم اين موجود ظريف و ضعيف الهى كه هر زمانى از عمراو مى گذرد نيازمنديهاى خاصى ، پيدا مى كند و بايد در هنگام ظهور احتياجاتش با رعايتمصلحت وى ، از ايشان پذيرائى شود، مثلاً در دوران كودكى احتياجات متناسب با آن زمان رابايد تاءمين كرد و و ....
دوران نوجوانى ، كه از تمام زمانهاى عمر بشر، حساس و ظريف و خطرناك است نيازهاىلازم او را بايد مورد توجه قرار داد بخاطر اينكه احتياج هاى اين زمان با دوران كودكى ياپيرى او تفاوتهاى زيادى دارد چون سرنوشت هركسى از هنگام ظهور دوران جوانىبوسيله انتخابهايش تعيين مى گردد و بهمين جهت كارشناسان الهى و مربيان دينى بيارىجوانان شتافته و از طريق آگاه ساختن والدين و آموزگاران و مسئولين جامعه ، نسبت بهشرائط سنى دوران جوانى ، و احتياجات مهمى كه آنها در اين عصر لازم دارند، توانستندجو مناسبى براى نسل جوان بوجود آورند تا اينكهنهال هاى تازه بدوران رسيد در شرائط مناسب و با فراهم كردن آب و هواى سالم معنوى ورسيدگى دقيق به نيازهاى روحى و اخلاقى آنان بهگُل و ثمر نشسته و جامعه زيبا و ارزشمندى را پر از معرفت و وظيفه شناسى و دركارزشها بوجود آورند.
الگو و معيارهاى حيات بخش
يكى از عمده ترين احتياجات جوانان ، وجود الگو و معيارهاىكامل است پروردگار متعال براى تاءمين اين نيازمندى ازاول خلقت بشر پيامبران خود را، بعنوان الگو و معيارهاىكمال و معرفت و رسيدن به ارزشهاى انسانى و دينى ، در اختيار همگان قرار داد وچوننسل بشر بسوى تكامل فكرى و ظهور استعدادهاى بيشتر آمادگى دارد خداىمتعال الگوهاى كاملترى را در اختيار آنان قرار داد وجود مقدس پيامبر اسلام و حضرت علىبا يازده امام معصوم صلوات الله عليهم اجمعين تا روز قيامت معيارهاى رشد وكمال و صعود انسان به بالاترين مرحله از مقام بندگى خداوندى مى باشند.
و ما در اين كتاب باستناد سخنان حجت و كارشناس الهى ، در آنچه براى يك جوان لازم استو او را به خير وسعادت و موفقيت كامل نائل مى سازد وارد بحث مى شويم براى اينكهعوامل خوشبختى و سعادت انسانها، خصوصا نسل جوان ، وقتى كه از زبان ، كارشناسالهى يعنى حضرت على صلوات الله عليه عنوان مى گردد بطور يقين خيلى مهم و موردتوجه قرار مى گيرد و هر جوانى در اثر استفاده از اين كلمات ارزشمند خواهد توانست باكمترين سرمايه گذارى به پر فايده ترين نتايج در دوران عمرش دست يابد، بهمينجهت براى همگان مخصوصا جوانان لازم است با آرامش خاطر وعلاقه وافر، اين كتاب رامطالعه كرده تا در ساختن ساختمان زندگى و شخصيت خويش با هيچمشكل و مانعى رو برو نشوند.
و چون طرف خطاب در اين سفارشات جوانان هستند بايد اين قشر عظيم و عزيز جامعهبيشتر از ديگران در مورد مطالب اين كتاب بيانديشند.
و مطلب ديگرى كه دراين وصيت جلب توجه مى كند وجود كارشناس الهى در مقام پدر مىباشد يعنى آنچه يك پدر بايد بداند و در مورد جوانان آن را بكار گيرد بطوركامل بيان فرموده است بنابراين بر پدران نيز لازم است در جهت بهتر انجام دادن مسئوليتپدرى خويش به اين مطالب روى آورده و با دقت كافى از آن استفاده كنند.
حضرت على صلوات الله عليه د رمقام پدرى مسئوليت خود را در آگاه ساختن فرزندش باكلمات زيبا و شيوا انجام مى دهد تا اينكه والدين در هر عصر و زمان از آن حضرت ، الگوگرفته و مسئوليت سنگين خود را در مورد تربيت فرزندانشان با شيوه هاى زيبا و نتيجهبخش پياده كنند.
جوان و درك ارزشها :
1 - پدران و مادران يك نعمت بزرگ الهى هستند و براى احياء شايستگى و لياقتهاىفرزندان با عواطف و دلسوزيهائى فطرى مسئوليت دارند و انشاءالله درطول بحث به عظمت اين نعمت بزرگ الهى اشاره خواهيم كرد.
يكى از دلگرميهاى كه جوانان بايد داشته باشند اينكه والدينشان دوران جوانى راسپرى كرده و تمام پيچ و خم هاى مسير زندگى را با تمام وجودشان لمس نموده اند وعوامل خوشبختى و سعادت يا بيچاره گى و ذلت و نابودى را از نزديك درك و لمس كردهاند و از جهتى ، دلسوزى و محبت و علاقمندى آنان نسبت به موفقيت فرزندانشان جاى بحثو شبهه نيست و هيچ كس در آن شك ندارد.
بنابراين اينها بهتر، مى توانند جوانان خود را در مسير رشد و موفقيت قرار دهند پسوجود والدين يك نعمت بسيار ارزشمندى است كه خداىمتعال بفرزندان مرحمت فرموده است جوانان بايد اين ارزش بزرگ و اسباب خوشبختىخودشان را درك نموده و از آنها استفاده نمايند، بخاطر اينكه هر پند واندرزى كه ازوالدين شنيده مى شود محصول يك عمر تجربه و آزمايشهاى مهم زندگى است كه بطوررايگان در اختيارشان واقع مى شود.
2 - دلسوزترين افراد براى جوانان بعد از مهر و محبت پروردگارمتعال ، پدران و مادران آنها هستند و اين سخنى است كه هر جوانعاقل و آگاه و روشن ، آن را با تمام وجودش درك و لمس مى كند تجربيات دوران عمرشانهديه و سوغات لذيذ و شيرين و پرقيمتى است كه كام دوران جوانى را براى هميشهشيرين مى سازد و تمام قدرت و انرژى او را به سمتتكامل و ترقى و موفقيت وى رهبرى مى كند.
3 - در نگاه محبت آميز والدين ، هر خير و سعادت ، يا ضرر و خسارتى كه بفرزندانشانوارد مى شود بطور يقين آن را براى خودشان مى دانند چون در كشور وجود پدر و مادرتنها هدفى كه مورد توجه است خوشبختى و موفقيت فرزندانشان است و اين حقيقت درابتداى سفارشات حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) به امام حسن (عليه السلام )بيان مى شود.
... وَ وَجَدتُكَ بَعضى بَل وَجَدتُكَ كُلى ، حَتى كَاَنَّ شيئا لو اَصابَكَ اَصابَنى ، وَكَاَنَّ المَوتَ لَو اَتاكَ اَتانى .... .
اى پسرم .... وجود تو را بخشى از وجود خودم مى دانم ، نه ! بلكه وجود تو راكل وجود خويش مى دانم تا جائى كه هرگاه صدمه و خسارتى به تو وارد شود بمنرسيده است و اگر مرگ تو را فرا رسد مرا فرا گرفته است .
حضرت با اين جملات نسل جوان را بيدار و آگاه مى ساز تا بدانند كه والدينشان خود رانردبان ترقى و موفقيت ، و سپر بلاى زندگى فرزندانشان ساخته اند.
و اين سخن نشان دهنده اوج مهر و علاقه والدين به فرزندان است زيرا كه او عصارهوجودشان مى باشد براى اطمينان خاطر، فرزندان از دلسوزى والدين نسبت به آنها، مىتوان اين واقعيت را كشف كرد چون تنها كسى كه تمامى اوقات و امكانات و شيرينى ولذتهايش را فداى آسايش ديگرى مى كند و خود را درمقابل هجوم حوادث روزگار سپر بلا كرده و به قيمت جان عزيزيش از او حمايت مى نمايدوالدين است .
وقتى كه در آيات و احاديث بر وجوب احترام والدين تاءكيد شده است مبنى براينكهفرزند حق ندارد با كوچك ترين كلمه ناراحت كننده آنها را بيآزارد، حكمت اين دستور الهىاز فرمايشات حضرت على روشن مى شود كه فرزند تمام وجود والدين است و هيچ وقت ازناحيه آنها ضرر و خسارتى متوجه ايمان و جان ومال فرزندانشان نمى شود و شايد يكى از علل وجوب احترام آنها بر فرزندان اين استكه والدين اگر كافر باشند يا در اثر غلبه نفس گرفتار گناه و معصيت هم به شونددر هيچ شرائطى علاقمند نيستند كه به فرزندانشان راه انحراف و معاصى را توصيهكنند بلكه پند و اندرزهايشان را در قالب اوامر و نواهى الهى مطرح مى سازند تا اينكهآنان را در مسير رشد و تكامل و عدم آلودگى بكارهاى ضد ارزشى قرار دهند مگر گروهىاز پدران و مادرانى كه از زشتى و خسارتهاىاعمال نادرست خويش آگاهى ندارند و در اثر عدم آگاهى ، نونهالان خود را به بيماريهاىاخلاقى و روانى گرفتار مى سازند.
ولى غالب والدين تلاش مى كنند كه تمام زيبائيها را اعم از معنوى و يا ظاهرى متوجهفرزندان خود نمايند و آنان را تحت هر شرائطى بازيبائيها به بينند.
وقتى كه در اسلام احترام والدين گرچه كافر هم باشند بر فرزندانشان واجب شده استمگر در بعضى موارديكه سخن آنها مخالف خواسته هاى خداىمتعال باشد بخاطر اينكه اين موجود بسيار ارزشمند نشانه و آية الهى است چون در وجودانسان اين همه عشق و علاقه و خيرخواهى وجانبازى و و .... براى فرزند يك حقيقت فوقتصور است پس بر همگان لازم است مطابق دستور الهى بعد از رعايت حقوق پروردگار،بحقوق آنان احترام عملى قائل شويم .
جوان : از آن جائى كه انسان طالب درك واقعيات است و از طريقنقل مصاديق و نمونه هاى تاريخى ، مى توان او را در نزديكترين مرحله براىقبول حقائق قرار داد، از شما مى خواهم به استناد آيات قرآن به نمونه و يا مصداق چهرههاى مثبت و نورانى و يا منفى و سياه ، از جوانان اشاره كنيد تا بيشتر با حقائق آشنا شويمو در ضمن علل دو چهره متضادا، در روشن ساختن افكار جوانان بيشتر توضيح دهيد؟
استاد: سؤ ال شما خيلى دقيق و ظريف است و مطلب مهم و لازمى را به ميان كشيديد و چونپاسخ سؤ ال از مضمون آيات قرآن تشكيل مى يابد بر همگان لازم است با دقتكامل آن را مدنظر قرار بدهيم .
در قرآن از دو فرزند جوان با دو قيافه و چهره هاى متضاد ياد شده است يكى مصداقروشن ايمان و معنويت و كمال است ديگرى نمونه عصيان و كفر مى باشد حالا بهاصل مطلب اشاره مى كنيم تا حقائق براى هركس خود بخود روشن گردد.
موضوع اصلى ما همانطوريكه اشاره شد توجه فرزندان به نعمت بزرگ الهى يعنىوجود مقدس پدر و مادر است و چون دلسوزى و محبت والدين برفرزندان در كسب سعادت وموفقيت آنان خيلى عميق و دقيق است و لذا وجوب اطاعتكامل از آنها بر فرزندان نتيجه مطلوب در دنيا و هم در آخرت را بهدنبال دارد و به همين جهت جوانان آگاه و متدين و متفكر و خداشناس بايد تلاش كنند تا ازراه مهار غرائز و علائق و شكستن هواهاى نفسانى ، خود را تسليم علاقه و دستورات والديننمايند و از مواهب و امتيازات خداى متعال بهترين استفاده را بدست آورند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation