بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 6, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تاريخ : 30/2/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان ثبت احوال كشور  
همگامى و همصدائى اقشار ملت در نهضت ، مساله اى الهى است  
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا عرض كنم كه اين پيروزى ارتباط به من نداشت ، من يك طلبه هستم و نبايد اين را بهمـن مـتـصـل كـنيد، پيروزى ارتباط به ملت هم نداشت ، اين پيروزى مربوط به خدا بود. منهمان وقت هم كه در پاريس بودم ، وقتى كه مى شنيدم كه آمدند بعضى ها پيش من مى گفتندكـه يـك نفر آمد گفت كه من در دهات كجا و كجا رفتم و ديدم كه صبح كه مى شود آخوند دهجـلو مـى افتد و مردم دنبالش تظاهر مى كنند، حتى يك قلعه اى كه من آن قلعه را ديدم و دراطراف ماست ، آن قلعه را اسم برد (كه آن قلعه شايد آنوقت كه من ديدمش ‍ يك قلعه اى ده ،پـانـزده مثلا خانوار در آن ممكن بود كه هر خانوارى يك اطاق داشته باشد و توى بيابانپهلوى يك كوهى بود كه اين طرف و آن طرفش هم هيچ چيزى نبود) گفت كه من در آن قلعههـم (قـلعه حسن فلك به آن مى گويند) رفتم و ديدم توى آن قلعه همان حرف هاست كه درتهران است . من همان وقت مطمئن شدم به اينكه مساله ، مساءله بشرى نيست . شعاع فعاليتانـسـان تـا يـك حدودى است ، با اختلاف ، يكى مى تواند يك محله را، يك مسجد را اداره كند،يـكـى مـى تـوانـد يـك شهر را بسيج كند، يكى مى تواند يك استان را بسيج كند اما كسىبتواند همه ايران را، اين 35 ميليون جمعيت را به يك راه بسيج كند به حيثى كه اين بچههاى كوچك دبستان (وقتى كه چيزهايشان را به من مى گفتند) اين بچه هاى كوچك دبستان همهـمـان حـرف را مـى زدنـد كه دبيرستانى ها مى گفتند، آنها هم همان كه در بالاترى ها مىگف
تند. آن پيرمردها و آن بچه ها و آن زن ها و دخترها همه يك چيز مى گفتند، همه مى گفتند كهمـا ايـن سـلسـله را نـمـى خـواهـيم و ما جمهورى اسلامى مى خواهيم . من به نظرم اينطور آمد،مـطمئن شدم به اينكه (ما آن وقت اصلا اين صحبت ها نبود، آن وقت وقتى بود كه قدرت آنهاسر جاى خودش بود) من به نظرم آمد كه ما پيروز خواهيم شد براى اينكه اين مساله ديگربـه مـا مـربـوط نيست ، يك مساءلهاى است كه به جاى ديگر مربوط است و اين را هم شايدكرارا در پاريس هم آن وقت من گفتم كه مساءله شده يك مساءله الهى و اينكه يك تحولى دريك جامعه اى در يك مدت كم پيدا بشود، هم تحول روحى پيدا بشود و هم ساير تحولات .
پيروزى نهضت از ادله بزرگ توحيد و بطلان حسابگرى ابر قدرت ها
شما ملاحظه كنيد اين تحول روحى كه در ملت پيدا شد، همين ملت بود كه يك پاسبان اگردر بـازار مـى آمـد بـازار را مـى بـسـت و مـردم بـخـودشـان حـق نـمـى دادنـد كـهمقابل پاسبان حرف بزنند، همين ملت ، همين ملت ، در ظرف كوتاهى ريختند توى خيابان هافـريـاد زدنـد كـه مـرگ بـر شـاه ، هـمـه ديوارها را پر كردند از مرگ برشاه كه الان همآثـارش بـاز بـاقـى هـسـت . ايـن تـحـول كـه آن خـوفمـبـدل شـد بـه آن شجاعت كه ايستادند، توپ ها و تانك ها توى خيابان ها آدم مى كشت مردمحمله مى كردند به توپ و تانك و مى گفتند اثر ندارد. بااينكه مى كشت آدم را ولكن اثرخـودش را از روحـيـه مـلت بـه طـورى قـوى شده بود كه آنها همه آثار خودشان را از دستدادند. آن روحيه قوى ملت كه در اثر همين تبعيت از اسلام و توجه به اينكه ما اسلام را مىخـواهـيـم ، يـك ملت مسلم توجه كردند به يك نقطه و آن اين است كه ما جمهورى اسلامى مىخـواهـيم ، ما سلسله پهلوى را نمى خواهيم ، اين اسباب اين شد كه اين وحدت كلمه و اجتماعمردم بر اين مطلب و توجه به اينكه يك نقطه را مى خواهيم و آن اسلام است ، اين پيروزىرا بـه مـا داد. چـه پـيـروزى ، پـيـروزى كـه هـمـه حـسـاب هـا رابـاطـل كـرد، حـسـاب مـاديـگرى را همه را باطل كرد، يكى از ادله بزرگ توحيد است . روىحـسـاب هـاى مـاديـگـرى آن دسـتـگـاه هـاى جـاسـوسـى آمـريـكـامثل سيا و امثال اينها تصديق كردند كه اين بر خلاف آن حساب هائى بود كه ما مى كرديم، راسـت هم مى گفتند حساب !!! روى حساب ماديگرى ، يك قدرت شيطانى با يك تجهيزاتبـزرگ ، مـجهز به همه جهازها و اسلحه ها، دنبالش هم آن قدرت هاى بسيار بزرگ و ابرقـدرت هـا در مـقـابـل يـك جمعيتى كه هيچ چيز ندارند، زن است و مرد، زن ها و مردها ريختند ،بـامـشـت خـالى ريختند توى خيابان ها و در مقابل ايستادند، هيچ حساب درست نمى شود كهايـن قـدرت ، ايـن چيزى نداشت ، آن همه چيز را داشت ، اين چه شد؟اين يك تحولى پيدا شددر قـشـرهـاى نـظـامـى هـا كـه يـا روحـيـه هـا را دادنـد از دسـت يـامـتـحـول شـدنـد و مـتـصـل شـدنـد بـه ، البـتـه مـخـتـلف بـودنـد، ايـنـهـامـتـصـل شـدنـد بـه ايـن جـمـعـيـت كـه در ايـن آخـر كـه ايـن آدم بـسـيـار بـىعـقـل ، ايـن بـخـتـيـار بـسـيـار بـى عـقـل كـه مـن نـصـيـحـتـش كـردم و اگـر نـصـيـحـت مـراقبول كرده بود، حالا نخست وزير بود، من نصيحت كردم به او آن وقت كه پاريس بودم كهتو حالا كه شاه رفته ، يك چيزى دستت آمده ،بيا بگو كه من مى خواستم يك خدمتى به ملتبـكنم ، حالا من در اختيار ملت . اگر اين را مى كرد، قهرمان مى شد، نفهميد كه چه بكند. درهر صورت اين اجتماع مردم بر اين امر و وحدت كلمه اى كه پيدا كردند ملت ما و توجه بهاسلام اسباب اين شد كه اين پيروزى پيداشد و آن حساب ها همه حسابش غلط از كار در آمد،آنـهـا مـى گـفـتـنـد ايـن هـمه تجهيزات در يك طرف ، دنبالش هم آمريكا بود، شوروى بود،انگلستان بود منتها شوروى كمتر صدايش در آمد لكن بود، الان هم دارد مفسده مى كند، آمريكاو انـگـلسـتان به صراحت مى گفتند كه نخير ما پشتيبانيم و ما هستيم لكن ملت گوش نكردبه اين حرف ها، خداوند همچو قدرتى به ملت داد كه گوش نكرد به اين حرف ها و حسابها همه باطل در آمد، هيچ بر همه چيز غلبه كرد، هيچى بر حسب جهات مادى و الا همه چيز برحسب معنويت . معنويت كرد غلبه كرد بر ماديت از راه خدا، فوق همه چيز بود. اين اسباب اينشد كه ما غلبه كرديم .
اين شعرها كه خوانديد شعرش خوب بود اما براى من اينها صحيح نيست و همان نثرها، شماثناى خدا را بكنيد كه يك همچو توفيقى نصيب ما شد. ما هيچ هستيم ، اين همه عالم هيچ است ،سر تا ته عالم يك جلوه اى است از خداى تبارك و تعالى . هر چه هست اوست . الحمدلله تاحـالا به واسطه همين توجهى كه همه پيدا كردند به خدا، بچه كوچولو مى گفت جمهورىاسـلامى و پير مرد در بستر هم اين معنا را مى گفت و آنها هم كه وقتى كه مى خواستند راىبـه جمهورى اسلامى بدهند و رفراندم كردند، پير مردى كه نمى توانست حركت بكند باچرخ مى آوردندش راى مى داد، بعضى ها هم همان جا كه راى داده بودند مردند، همان جا بهمـن اطـلاع دادنـد در!!! شـهـر مـا يـك شهر سابق ما يك نفر آمده (خوب آوردندش ) پيرمرد مىخـواسـتـه بـرود، راى داده ، بـعـد هـم مـرده اسـت . بـچـه هائى كه راى ندادند، ناراحت شدهبودند. يك بچه هائى بودند كه مربوط به ما بودند، ناراحت بودند از اينكه خوب ، چراما راى نبايد بدهيم . اين يك مطلبى بود كه خدا درست كرد مردم را، اينطور اشتياق در آنهاايجاد كرد، اينطور شوق و شعف در آنها ايجاد كرد، اينطور جانبازى در آنها ايجاد كرد كهمـى آيـنـد مـى گـويند كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم ، دعا بكنيد بچه من شهيد بشود. اينتـحـول روحـى كـه در مردم پيدا شد و موجب اين شد كه مابحمدالله ملت ما پيروز شد، اينتحولى بود كه خداى تبارك و تعالى به فضل عنايت خودش اين را نصيب كرد به ما.
ايـن را حـفـظـش كـنـيـم ، اين هديه خداست حفظش كنيد. اگر اين از دستمان برود، آن طرفيم ،اگـر ايـن معناى وحدت كلمه اى كه در اثر توجه به اسلام براى ما پيدا شد، اگر اين ازدست ما گرفته بشود، ما همان اشخاص ضعيف هستيم و همان اشخاصى هستيم كه هيچ دستماننـيـسـت . چـهـار تـا تـفنگى كه دست مثلا اين پاسداران هست ، با آن چيزى كه آنها دارند كهمـقـابـله نـمـى تـوانـد بـكـنـد. ايـن خـداسـت كـه آنـهـا را عـقـب زده اسـت و كـيـد آنـهـا رابـاطل كرده است . اين را شكر گزارى كنيد براى اين معنا و اين را حفظش كنيد. اين نهضت راحـفـظ كـنـيـد. بـا حـفـظ ايـن نـهضت همه به پيش خواهيم رفت و اسلام آنطورى كه هست و نهآنـطـورى كـه بـراى مـا، خـارجـى هـا معرفى كردند و ما هم باورمان آمد، آنطورى كه هست ،آنـطورى كه صدر اسلام بود، آنطور در خارج انشاء الله تحقق پيدا بكند. سعادت براىهمه اقشار، سلامت براى همه اقشار، رفاه براى همه اقشار ، تعدى هيچ در دولت اسلامى ،هـيـچ كـس از حـكـومـت نـمى ترسد براى اينكه حكومت كارى به مردم ندارد، نمى خواهد، همهبـايـد از خـودشان بترسند كه مبادا جرم بكنند، جرم كه بكنند حكومت او را مى گيرد براىجـرمـش امـا ديـگـر يـك سـاواكـى بـاشـد كه مردم را با بهانه بخواهد بگيرد و حالا هم كهگـرفـت زجر بكند، اينها ديگر در كار نيست ، انشاء الله نخواهد شد. الان شما بحمد اللهآزادى كـه بـهـتـريـن نـعـمت هاى الهى است به دست آورديد، الان اينجا مطمئن هستيد كه بلندبـشـويـد بـرويـد بـيـرون ، نـمى آيند شما را بگيرند شما را ببرند كه چرا رفتيد آنجااجـتـمـاع كـرديد. اگر چند وقت پيش از اين بود يك همچو اجتماعى را الان ساواكى ها ريختهبودند و همه تان را گرفته بودند و برده بودند، ما را هم شكنجه مى كردند. حالا بحمدالله ايـنـها ديگر نيست در كار و الحمدلله كه دست آنهائى هم كه غارتمان مى كردند، آنهاهم دستشان كوتاه شد، آن را هم بريدند دستشان را. بنابراين ما
الان سـنـگـرى را كـه پيش برديم يكى دست اين چپاولگرها را كوتاه كرديم و يكى آزادىبـراى خـودمـان تـهـيـه كـرديـم . اسـتـقـلال داريم و آزادى . الان آن معنائى كه مى خواستيمحـاصـل شـده اسـت . ايـن يـك مـقدار يك ريشه هاى كوچكى كه هستند و گنديده اى كه هستند وفـسـاد مـى كـنند، اينها چيزى نيستند و اينها تمام مى شود كارشان ، آن قدرت بزرگ رفتايـنـهـا ديـگـر چـيزى نيستند، اينها به يك فوت تمام مى شوند لكن عمده اين است كه ما آننـعمتى كه به ما دادند شكرش را بجا بياوريم و شكر به اين است كه حفظ كنيم آن چيزىكه به ما اعطا كرده است ، حفظش كنيم . اين يك هديه است كه خداى تبارك و تعالى به ملتمـا عـنـايت كرده است ، ملت تا اين هديه را حفظ كرده است پيش مى رود، اگر خداى نخواستهايـن از دسـتـش بـرود، بـاز هـمـان اسـت ضـعـيف و بيچاره و يك پاسبان بيايد زور بگويد.انـشـاءالله خـداوند همه شما را حفظ كند و براى مملكتتان مفيد واقع بشويد. حالا از اين بهبـعـد ديـگـر يـك مـمـلكـت اسـلامـى اسـت و هـمـه مـوظـفـيـم خـدمـت بـكـنـيـم ،مثل خدمت به خانه خودتان باشد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 31/2/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان شيعيان جنوب لبنان  
هشدار به بيدارى مسلمين در مقابله با استكبار، تحت سيطره قرآن
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن از سـال هـاى طـولانـى راجـع به اسرائيل و راجع به جنايات او هميشه در خطبه ها و درنـوشـتـه هـا گوشزد كرده ام به مسلمين كه اين يك غده سرطانى است در يك گوشه ممالكاسـلامـى و ايـنـطور نيست كه اكتفا بكند به همان قدس و اينها، اينها بنايشان بر اين استكـه پيش بروند، يعنى اينها تابع سياست آمريكا هستند، آمريكا هم آمالش فقط يك جانيستچـنـانچه همه ابر قدرت ها مى خواهند همه ممالك را تحت سيطره قرار بدهند اگر بتوانند.لبـنـان را مـا يـك جـزئى از ايران مى دانيم براى اينكه ما و آنها از هم جدا نيستيم و ما آنهاهـسـتيم و آنها ما هستند و آقاى صدر يك مردى است كه من مى توانم بگويم كه او را بزرگكـرده و به منزله يك اولاد عزيز است براى من و من اميدوارم كه انشاء الله ايشان با سلامتبـرگـردنـد به محل خودشان و بسيار مورد تاءسف است كه ايشان را ما الان نمى بينيم دربـيـن خـودمان . اصلا بايد مسلمين بيدار بشوند. امروز روزى نيست كه مسلمان ها هر كدام يكگـوشـه اى زنـدگـى تـنـهـائى بكنند و خودشان بين خودشان در هر كشورى يك زندگىخـاصى به خود داشته باشند، نمى شود اين معنا. در يك همچو زمانى كه سياست هاى ابرقـدرت هـا بـلعـيدن همه جاست مسلمين بايد بيدار بشوند، ملت ها، دولت ها رامن از اكثرشانمـاءيـوس هستم لكن ملت ها بايد بيدار بشوند و همه تحت لواى اسلام و تحت سيطره قرآنبـاشند.الحمد لله مسلمين ، هم عده شان قريب به يك ميليارد هست و هم ممالكشان يك ممالكىاسـت غـنى و ثروتمند و هم افرادشان افراد لايق ، لكن آنهائى كه مى خواهند در اين ممالكحـكـومـت كـنـنـد بـه واسـطـه تـبـليـغـات سـوئى كـه درطـول چـنـد صـد سـال تـقـريـبـا كـرده اند و نفوذى كه در دانشگاه ها، در جاهائى كه مراكزتـربـيـت ابناء مسلمين است كرده اند، مسلمين را طورى كردند كه از خودشان ماءيوس شدند،يعنى خودشان را گم كردند. بايد مسلمين جديت كنند مجد خودشان را پيدا كنند.
وظيقه مسلمانان نفى سلطه فرهنگى اجنبى و نشر فرهنگ غنى اسلام است
ايـن غـرب يـا شـرق كـه سـلطـه پـيـدا كـرده اسـت بـر هـمه ممالك اسلامى مهمش اين سلطهفـرهـنـگـى بـوده است كه در آن مراكز تربيت مى شدند بچه هاى ما به تربيت هائى كهوقتى كه از دانشگاه ها بيرون
مـى آمدند طرفدار غرب يا طرفدار شرق بودند. همين جوان هائى كه شما ملاحظه مى كنيدكه الان يا براى چين يا براى شوروى يا براى آمريكا فعاليت در ممالك مختلف و الان درايـران مـخـصـوصا مى كنند اينها بسيارشان از همين دانشگاه ها بيرون آمده اند يعنى با اينتـربـيـت بـيـرون آمـده انـد كـه خـودتـان چـيـزى نـيـسـتـنـد.عـمـال آنـهـا، چـه آنـهائى كه قلمفرسايى مى كردند و غربزده بودند و چه آنهائى كه درمدارس ما مشغول تربيت بودند، اينها همه اين معنى را متفق الكلمه بودند كه از خود ما چيزىنـمـى آيد ما بايد دنباله غرب باشيم يا دنباله شرق باشيم . مصيبت بزرگ براى مسلمينهمين فرهنگى است كه در بين مسلمين رواج پيدا كرده است و جوان هاى ما را مى كشاند يا بهآن طرف يا به اين طرف و در ايران اكثر طرف آمريكا هستند با صورت اينكه ما كمونيستهـسـتـيـم ، بـراى ايـنـكـه بـعـضـى هـاشـان كـه از كـمـونـيـسـم خـودشـان را مـى دانـستند ياخيال كردند بودند، در دربار شاه خدمت مى كردند. در هر صورت آن چيزى كه وظيفه همه مامـسـلمـيـن هـسـت ، وظيفه علماى اسلام است ، وظيفه دانشمندان مسلمين است ، وظيفه نويسندگان وگويندگان در بين طبقات مسلمين است اين است كه هشدار بدهند به اين ممالك اسلامى كه ماخودمان فرهنگ داريم ، ما خودمان فرهنگ غنى داريم ، فرهنگ ما طورى بوده است كه فرهنگ ماصـادر شـده اسـت به خارج كه آنها گرفتند از ما. كتبى كه در ايران يا در ممالك اسلامىنـوشـتـه شـده است ، كتبى بوده است كه آنها گرفتند و از آن استفاده كرده اند. فرهنگ اينشرق يعنى شرق اوسط كه ما هستيم در آن ، فرهنگ مسلمين غنى ترين فرهنگ ها بوده و هست، مـع الاسـف مـسـلمـيـن نـتـوانستند از آن استفاده كنند. آن قضيه ابوعبيده راكه شمشيرش چقدربـود، كـسى گفت آن را خود ابوعبيده بايد به كار بيندازد، شمشيرى است كه خودش از آنكارى نمى آيد، بايد اشخاص اين شمشير رابه كار بيندازند. اسلام همه چيز براى مسلمينآورده اسـت ، هـمـه چـيـز، قرآن در آن همه چيز است لكن مع الاسف ما استفاده از آن نكرده ايم ومـسلمين مهجورش كردند يعنى استفاده اى كه بايد از آن بكنند نكردند. بايد مردم را توجهداد، گرايش داد به اسلام و قرآن ... انقلاب ما معجزه بود از اين بچه هاى اينقدر كوچك تاآن پـيـرمردهائى كه در بيمارستان ها خوابيده بودند، يكصدا براى اسلام فرياد كردند.اين يك اعجازى بود كه در ايران واقع شد و همين بود كه پيروز كرد اينها را بر يك همچوقدرت هائى كه تخيل اين در ذهن كسى در عالم پيدا نمى شد. يك ايرانى كه فاقد همه چيزسـلاح مـدرن بـاشـد يـا اگـر در آن بـاشـد اسـتـعـمـالش بـرايـشـانمشكل است ، اين بتواند اين قدرتى كه همه قدرت ها دنبالش بودند بتواند در هم بشكند وبـيـرون كـنـد ايـن را، در صـورتـى كـه هـمـه ابـرقدرت ها بلكه همه قدرت هاى مسلمين همتقريبا پشتيبانش بودند. بنده كه در پاريس بودم بيشتر از همه از آمريكا هى سفارش مىشـد كـه شـما بگذاريد اينها بمانند، شما نرويد، حالا اخيرا كه خود مرديكه رفته بود وبختيار كه جنايتش كمتر از او معلوم نيست باشد بود، در ايران بود و نخست وزير بود بهخـيـال خـودش ، از طـرف آمـريـكـا هى سفارش مى شد. مى آمدند گاهى به اسم اينكه من يكبازرگان هستم و گاهى با ساير آقايانى كه آنجا بودند ملاقات مى كردند با خود من ،مـلاقـات مى كردند كه آنها به من برسانند كه شما حالا نرويد ايران ، حالا زود است شمابـرويـد ايـران . من از همان اول فهميدم كه وقتى دشمن ما مى گويد شما نرويد، معلوم مىشود كه رفتن
ما صلاح است و لهذا ما كوشش كرديم براى آمدن و اعلام كرديم كه هر وقت باز شد راه ، مامى رويم ، اينها راه را بستند. ما گفتيم هر روزى كه راه باز شد ما حركت مى كنيم ، آنها همكـه نـمـى تـوانـستند تا آخر راه را ببندند، همان روز هم كه راه باز شد ما آمديم و بعد هممعلوم شد كه به صلاح بوده است .
سرانجام مبارزه مسلمين با ظلم به دست آوردن يكى از دو پيروزى است
مسلمان ها بايد خودشان را پيدا كنند يعنى بفهمند كه خودشان يك فرهنگى دارند، خودشانيك كشورى دارند، خودشان يك شخصيتى دارند. اينكه در ذهن جوان هاى ما كرده اند كه بايدمـثـلا (فـلان مكتب در اينجا پياده بشود، مكاتب شما چيزى نيستند) اينها همين تعليماتى استكه ابر قدرت ها در ايران پياده كرده اند. آنها يك همچو فرهنگى را براى ما درست كردندكه ما از خودمان بيخود بشويم و آنها تمام چيزى كه ما داريم و حيثيتى كه ما داريم ببرند.بـايـد مـا بـرگـرديـم بـه حـال اول اسـلام ، بـايـد مـسـلمـيـن بـر گـردنـد بـه هـمـانحـال كـه بـا جـمعيت كم غلبه كردند بر همه قدرت ها. مسلمين با داشتن اين همه ذخائر و باداشـتـن ايـن هـمـه مكنت ها و با داشتن اين همه جمعيت ، مع الاسف اينها را چون تكه تكه كردندبـعـد ازجـنـگ عـمـومـى ، عـثـمـانـى را تـكـه تكه كردند و هر جا را دادند دست يك نوكرى ازنـوكرهاى خودشان كه حالا اين گرفتارى ها پيدا شده است ، مسلمين بايد يكپارچه بشوندو بـا ابر قدرت ها مقابله كنند و هيچ ابرقدرتى هم نمى تواند با آنها مقابله كند. ما الانبـا جـمعيت كمى كه داريم ، ما سى و پنج ميليون جمعيت داريم در صورتى كه حريف هاى ماميليارد جمعيت دارند، ما با جمعيت كم عازم اين شديم كه مقابله كنيم و هيچ هم بنا نداريم بهايـنـكـه پـيـروز بـشـويـم ، مـا بـنـا داريـم بـه تـكـليـفعـمـل كنيم ، ما مكلفيم كه با ظلم مقابله كنيم . در پاريس هم كه مى آمدند به من بعضى خيرانـديشان و اشخاصى كه ملتفت قضايا نبودند مى گفتند كه نمى شود، ديگر امكان ندارد،ديـگـر شـمـا يـك فـكر مثلا بكنيد كه يك تنازلى بكنيد و اينها، من به آنها گفتم ما تكليفداريـم ادا مـى كـنـيـم ، مـى شـود و نمى شود براى ما مطرح نيست ، ما مكلفيم از طرف خداىتبارك و تعالى كه با ظلم مقابله كنيم ، با آن آدمخوارها و با اين خونخوارها مقابله كنيم .مـا بـا آن انـدازه اى كـه قـدرت داريـم مـقـابـله مـى كـنـيـم ، اگـر پيروز شديم كه خوب ،الحـمـدلله و اگـر پـيـروز هـم نـشـديـم الحـمـد لله كـه بـه تـكـليـفعـمـل كـرديـم . مـسلمين بايد خودشان را مكلف بدانند و گمان نكنند كه اگر پيروز نشدندپـيـروز نـيـسـتـنـد. اگـر معنويات ما محفوظ بشود، گرايشمان به قرآن محفوظ باشد، چهشهادت براى ما حاصل بشود كه نيل بزرگى است و چه پيروز بشويم ، ما الحمد لله درهمه جا پيروز هستيم واحدى الحسنيين براى ماست انشاءالله .
شكست ابرقدرت ها و صدور انقلاب اسلام با اتحاد ممالك اسلامى
و مـا امـيدواريم كه يك روزى با جنابعالى ، با آقاى آسيد موسى صدر سلام الله تعالىدر قـدس بـا هـم بـرويـم نماز بخوانيم انشاءالله . و ما ماءيوس نيستيم و مسلمين بايد باقـدرت پيش بروند و امروز تقريبا ابرقدرت ها رو به شكست هستند، رو به شكست هستند،آنطور نيست كه خيال بشود مثل ده
سال پيش از اين است . امروز هر جا، آمريكا الان گرفتار همين مسلمان هاى سياهپوست است كهمـجـبور بشود در چندين شهر، هشت شهر اعلام حكومت نظامى بدهد. اين مساءله يك جنبشى استكـه در بشر پيدا شده كه زير بار نمى خواهد برود، يك چيزى است در همه جا پيدا شده .الان در عـراق جـنـبـش پـيـدا شـده است ، در عرض مى كنم پاكستان ، در هندوستان ، در جاهاىديـگـر همه جا پيدا شده ، اين مسلمان ها بايد هم را پيدا بكنند، هم خودشان را پيدا بكنند وخـيـال نكنند كه ابرقدرت ها چه هستند. نخير، همچو حرف هائى نيست در كار. هم خودشان راپـيـدا بـكـنـنـد و هـم بـا هـم اجتماع بكنند، با هم وحدت داشته باشند تا انشاءالله پيروزبـشـونـد و پـيـروز مـى شـونـد انشاءالله . انشاءالله اميدواريم كه اين انقلابات و نهضتهـائى كه در بين مسلمين پيدا شده است همه جا برود و همه جا باهم باشند و با وحدت كلمهو اتـكـال بـه خداى تبارك و تعالى كه منشاء همه پيروزى هاست مابه پيش برويم و همهممالك اسلامى وحدت كلمه وزير بيرق اسلام زندگى مرفه آبرومندانه بكنند انشاء اللهتـعـالى . خـداونـد تـعـالى انـشـاءالله لبـنـان عـزيـز را نـگه دارد و مسلمانان لبنان را،مسلمانانى كه براى اسلام در جنگ هستند پيروز كند انشاءالله تعالى .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 31/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هياءت مؤ سس بانك اسلامى ايران  
بدترين انواع استثمار رباست
بسم الله الرحمن الرحيم
اصـلا بـهـره از پول يك امرى است بسيار خلاف انصاف و خلاف انسانيت . يك پولى آنجاگذاشته اند، بعد از اين پول نه كارى ، نه چيزى يك چيزى ، در آورند. و بدترين انواعاسـتـثـمـار هـمـيـن ربـاسـت كـه در مـقـابـل هـيـچ ، خـود پـول كـه هـسـت و درمـقـابـل هـيـچ ، ايـن بزايد، بهره بردارد. در اسلام ، اين البته به هر صورتش حرام استحـتـى ايـن فـرارهـائى كه بعضى ها جائز مى دانند، اين فرارها هم صحيح نيست . فرار ازربـا هـم صـحـيـح نـيـسـت . يـك راه هـائى گفته شده است ، لكن آنها هم صحيح نيست . بهرهبـردارى از ايـن نـقـود و از پـول بـه هيچ وجه در اسلام جائز نيست . از جهتى كه يك همچوبـانـك اسلامى كه مبنايش بر اين باشد كه بهره در كار نباشد و ربا در كار نباشد، اينيك خدمت بزرگى است به جامعه و به اسلام ، هر دو، كه اميد است كه احتياج مردم از سايربانك ها به واسطه اين بانك سلب بشود و مردم توجه بكنند به اين بانك كه اسلام استمـبـنـايـش ، اسـلام اسـت ، اسـلامى است و مبنايش بر اين است كه استثمار نكند مردم را، بهرهبردارى از انسان بى خودى نكند.
نيت ها را بايد براى خدا صادق كرد
و مـن تـوفـيـق شـمـا را از خـدا مـى خـواهـم كـه در ايـن راه بـا صـداقـت ، بـا نـيت صادقانهعـمـل بـكـنـيـد، چنانچه هر كارى كه بانيت صادقانه شد، آن كار به نتيجه مى رسد و بهنـتـيـجـه اى كـه بـخـواهـيـد مى رسد. نيت ها را بايد صادق كرد و براى خدا. يك همچو كاربـزرگـى كـه شـمـا الان انـجـام مـى دهـيد انشاءالله براى خدا باشد تا منابع آخرتى همبراى همه تان انشاءالله داشته باشد و من اميدوارم كه توفيق پيدا بكنيد و بانك شما يكوقـت بـانـك اول بـاشـد و سـايـر بانك ها كه بر مبناى بهره بردارى و بر مبناى خلاف وفـسـاد اسـت ، ايـنـها از بين بروند، يا بهره ها از بين بروند كه همه اسلامى بشوند، آنوقـت شـمـا هـم يـكى از بانك ها. اگر اسلامى شدند آنها هم بمانند، والا بالاخره بايد برچيده بشوند اگر اسلامى نشوند. انشاءالله كه موفق و مويد باشيد.
در خـاتمه سرپرست هيات طى سخنانى گفت : شنيدم كه ، براى اينكه همه بتوانند داراىسهم باشند
حـداقـل صـد تومان و حداكثر صدهزار تومان گذاشته اند كه همه بتوانند و آقايان ضمناعلاقمندند كه افتخار بدهيد به ايشان و اين هم مشوقى است براى آنها.
امام در پاسخ فرمودند : يك سهم هم من . انشاءالله كه موفق و مويد باشيد.
و در خـاتـمـه اسـاسـنـامـه ايـن بـانك كه طرز و نحوه عملكرد اين بانك را مشخص مى كرد،تقديم امام شد.
امام : انشاءالله موفق باشيد. خداوند تاءييد كند شماها را. سلامت باشيد. خداحافظ شما.
تاريخ : 31/2/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگده حقوق  
توجه به خدا و اتحاد در سايه اسلام ، اساس پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
ما يك قسم مسائل اصولى داريم كه الان مطرح است ، يك قسم مسائلى فرعى داريم كه بعداز ايـنـكـه مـسـائل اصـولى تـحـقـق پـيـدا كـرد بـايـد مـطـرح كـرد كـه مـا اگـرمـسـائل فـرعـى را الان مـطـرح بـكـنـيـم مـمـكـن اسـت كـه از آنمـسـائل اصـولى كـه اسـاس مـسـائل اسـت عـقـب بـمـانـيـم ، يـا بـه واسـطـه طـرح ايـنمـسائل كه گاهى موجب يك اختلافاتى مى شود ما در نهضت شكست بخوريم از اين جهت آنچهمـن الان به نظرم مى آيد اين است كه شما مى دانيد كه در اين نهضت آن چيزى كه ما را پيشبـرد دو مطلب بود، كه يكى از آنها اساس بود و يكى از آنها به واسطه آن اساس تحققپيدا كرد. آن كه اساس بود اينكه مردم به عنوان اسلام و به عنوان ايمان و عقيده وارد اينميدان شدند، چون براى ايمان و اسلام وارد شدند، همه قشرها با هم متحد شدند كه آن رمزحـقـيـقـى كـه اتحاد همه در يك جهت ، وحدت همه در يك مسير، موجب شد كه تا حالا ما مطلب رارسـانـديم ، يعنى مطلب را، آن مطلبى كه همه ممتنع مى دانستند، در ايران تحقق پيدا كرد.مـمـتنع مى دانستند كه يك ملتى با نداشتن ابزار و با نداشتن يك نظام سياسى كه همه راروى آن نـظـام سـيـاسى هدايت كند و خالى بودن دستشان از همه اسلحه هاى روز بلكه همهاسـلحه ها كه اسلحه هاى آنها (حالا را يك قدرى غمض عين كنيد كه يك قدرى تفنگ پيدا شدهاسـت ) آنـطـور كـه به ما مى گفتند كاردتوى مطبخ ، چوب توى خانه بود و باقى هم بادست خالى ، زن ها هم بچه هايشان را بغل مى كردند مى آمدند بيرون . آن كه رمز بود اينبـود كـه هـمـه بـاهـم بـودند و همه هم فريادشان اين بود كه ما اين رژيم فاسد را نمىخـواهـيم و ما يك جمهورى اسلامى مى خواهيم . اين اسباب اين شد كه ما آن مطلبى را كه دنيامـمـتـنـع مى دانست كه هيچ بر همه چيز غلبه پيدا بكند (البته روى حساب هاى ما ديگرى )مـلت ايـران روى حـساب معنويت و توجه به خداى تبارك و تعالى و ايمان پيش برد و اينقـدرت هـاى شـيـطـانى را كه پشت سرش هم قدرت ابرقدرت ها بود شكست به طورى كهنـتـوانـسـتـنـد آنـهـايـى كه مى خواستند اين مرد را نگه دارند نتوانستند نگه دارند، كوششكـردند ، تهديد كردند، ما كه در پاريس بوديم تماس مى گرفتند با ما از طرف آمريكاكـه ابـتدائا به اينكه (ما پشتيبان هستيم ، چه ، چه ) بعد هم كه به اينكه (شما يك قدرىصـبر كن حالا زود است ، حالا نرويد حالا زود است ) كه ما هم توطئه را فهميده بوديم . باهيچ ما غلبه كرديم بر همه چيز و اين را براى همين نكته بود كه ما همه با هم بوديم و ازمركز تا
آخـر بـلدى كـه در ايران بود، ده و شهر و قصبه و بزرگ و كوچك و همه اقشار در همه جابـا هـم اتـحـاد پـيـدا كـردنـد و ايـن نبود جز در سايه اسلام ، هيچ چيز ديگر نمى توانستايـنـطـور قـدرت داشـته باشد كه همه را با هم توافق بدهد و آن چيزى كه شما را در اينميدان پيروز كرد همين بود و ما الان به پيروزى نهائى نرسيديم .
تـبـليـغات منفى مزدوران اجانب و تضعيف جمهورى اسلامى به قصد خاموش ساختن نهضت
الان بـه نـظـر من امروز ايران حساسيتش بيشتر از آن روزى است كه هجوم مى كرديم و مردمرا بسيج مى كرديم براى مبارزه ، براى اينكه آن وقت همه توجه شان به اين بود كه اينسـد را بـشكنند اين سد بزرگى كه مانع از پيشرفت ما بود و همه نظرشان به اين بودكـه ايـن سـد را بـشكنند، توجه به مسائل خودشان نداشتند، همه توجه به اين داشتند كهايـن سـد بـايد شكسته بشود، همه با هم بدون اينكه ملتفت اين باشند كه امروز مثلا ناهارخـوردنـد يا نه ، قرض دارند يا نه عرض كنم سفته در كجا دارند يا نه ، هيچ اين توجهنبود در كار، همه با هم فشار آوردند و آن سد بزرگ را شكستند. در هر انقلابى وقتى كهبـه يـك نـقطه اى رسيد كه يك پيروزى پيدا شد آن وقت وقت حساسيت انقلاب است كه مردمخـودشـان را پـيـروز ديـدنـد، بعد توجه مى كنند به اينكه خوب حالا ما چه ، چه شد، حالازندگى مان چه ، حالا قرض داريم ، حالا سفته هايمان چه ، حالا بازارمان چه . اين اسباباين مى شود با ضميمه اينكه اين كارشناس هايى كه آنها دارند، آمريكا به اين زودى دستاز مـا بـر نـمـى دارد، كـارشـنـاس هـائى كـه ايـنـهـا دارنـد، ايـنـهـا روانـشناسى را از صدسـال پـيش از اين يا بيشتر روانشناسى در ايران را شروع كرده اند و مى دانند چه بكنند.الان عـمـال آنـهـا بـيـن اقـشـار مـردم افتاده اند كه : (خوب ، اين هم رفتن شاه و اين هم حكومتجمهورى ، چه شد؟) عمال اينها توى اقشار مردم افتاده اند براى اينكه مردم را سرد كنند واين نهضت را به سستى بگرايانند و موجب اين بشود كه اين نهضت خاموش بشود، آنها سربـلنـد كـنند. در صورتى كه وقتى روى محاسبات ما حساب بكنيم و ببينيم كه تا حالا چهشـده اسـت و بعدها ما مى خواهيم چه بشود. تا حالا معجزه شده است ، چه شده يعنى چه ؟ تاحالا شما اسير بند و قيد سازمان امنيت كه در همه جا ريشه داشت و همه را به رنج مى كشيداز ايـن حـبـس هاى بزرگ كه بعضى عكس هايشان را وقتى كه نشان مى دهند انسان وحشت مىكـنـد، زيـر زمـيـن چه كردند اينها با مردم ، خوب اين كم كارى بود كه اين نهضت كرد؟ اين(چه شد) يعنى اينكه اين كم كارى بود. كارى است كه همه دنيا، آنهائى كه متفكر هستند دردنيا، حيرت كردند كه اين چه جور واقع شد، چه جور اين سد شكسته شد. از آن طرف دستاجـانـب كـه بـاز بـود در خـزائن ما، نفت ما را همه اش را مى بردند در ازايش براى خودشانپايگاه درست مى كردند و اينجا به اسم اينكه ما مى خواهيم عوض بدهيم مى فرستادند آنآهـن پـاره هايشان را يا آن عرض ‍ مى كنم اسلحه هائى كه ايران اصلا اطلاع بر آن نداشتكـه ايـن را چـه جـور بـايـد چـه بـكـنند، مى فرستادند اينها را به ازاء اينكه ما نفت را مىگيريم و اينها را مى دهيم . اينها براى
خـودشـان بودند، نه براى ما، براى اينكه ما كه اطلاع از اينها نداشتيم . اينها براى اينبـود كـه پـايـگاه اينجا درست كنند و اگر چنانچه با شوروى يك وقتى بناست دعوا كنند،اينجا پايگاه داشته باشند. هم نفت را مى بردند، هم عوضش براى خودشان پايگاه درستمى كردند با اسم اينكه ما مى خواهيم عوض بدهيم كه مبادا صدا در آيد پس يك كار بزرگمـحير العقول ديگر واقع شد و آن اينكه دست آمريكا و دست انگلستان ، شوروى و همه اينهااز خـزائن مـا كـوتـاه شـد. الان نـفـت مـال خـودمـان اسـت و عـرض مـى كـنـم چـيـزهاى ديگر هممـال خـودمـان اسـت و نـفـتـش هـم از خـودمـان ، هـمـه چيز از خودمان (هيچ نشد) را، (چه شد) را،ايـنـهـائى كـه مـى خـواهـنـد نـهـضـت را خـامـوش كـنـنـد ايـنمـسـائل را پـيـش مـى آورنـد كه حالا چه شد. مى روند توى كارخانجات به اين كسانى كهآنـجـا كـار مـى كـنـنـد و بـيـچـاره هـا اطـلاعـى از مـسـائل نـدارنـد، طـرح مـى كـنـنـد ايـنمـسـائل را (خوب حالا ديگر، خوب چه شد؟ چه شد؟) از آن طرف مى روند در كشاورزى نمىگـذارنـد كشاورزها كار خودشان را بكنند و تبليغات مى كنند، در صورتى كه اگر اينهابگذارند، آن برنامه هاى آتيه زود انجام مى گيرد. شما ملاحظه بكنيد راجع به رفراندميـك مـسـاءلهـاى بـود كـه هـمـه مـلت اين را مى خواستند، با شوق و شعف مى خواستند، اينهابـراى خـاطـر مـلت بـود كـه مـى ريـختند و صندوق ها را آتش مى زدند و با عرض مى كنماسلحه مردم را منع مى كردند از اينكه بروند راى بدهند، خودشان هم تحريم مى كردند؟!اينها هوادار ملت بودند كه اين كار را مى كردند؟! يا خير مى خواستند اين ملت رفراندم رانـكـنـد آشـوب بـاشـد و حـكـومت باز همان ، حكومت سابق باشد يا شبيه به آن باشد، والارفراندم يك امر ملى بود كه همه ملت مى خواستند و ما ديديم كه 5/99را مـلت راى دادند و نيم درصد تقريبا راى مخالف داد، در صورتى كه همه اقشارشان باهـم جمع شدند و راى مخالف دادند نيم درصد بود، يك چيزى كه همه ملت مى خواستند، چراايـنـهـا جلوگيرى مى كردند؟ يا حالا براى مستضعفين مى خواهند خانه درست بكنند، مردم مىخـواهـنـد خانه درست كنند، زن ها پول هايشان را دادند، زر و عرض مى كنم كه جواهراتشانرا، اقـشـار مـخـتلف و زيادى از خانم ها آمده اند آن چيزهائى كه در عمرشان ذخيره كرده اند،حـالا بـراى مستضعفين دارند مى دهند كه خانه بسازند، اينها افتاده اند توى مردم با اقساممـخـتـلفـه بـراى جـلوگـيـرى از ايـنـكـه نـشـود ايـن كـار، چـرا نـشـود؟ ايـن مـضـر بـهحال مردم است ؟! اين براى آنهائى كه شما مى گوئيد ما براى آنها مى خواهيم كار بكنيم ،ايـن بـراى آنـها كار نيست ؟! نه ، مساءله اين نيست ، مساءله اين است كه اينها مى خواهند كهآرامـش در ايـران پـيدا نشود، كارى انجام گرفته نشود. وقتى آرامش نشد و كار براى مردمانجام گرفته نشد، شلوغ مى شود. وقتى شلوغ شد آنها به مقاصد خودشان مى رسند والاخانه سازى براى مستضعفين و براى مردم كارمند و كارگر و ساير مردم يك چيز بدى هست؟! يك چيزى مخالف با مثلا مصلحت ملت است ؟! يانه ، اين موافق مصلحت ملت است ؟ اين هم مىخـواهـند جلوگيرى بكنند. يا كشاورزى ، آيا كشاورزى براى مملكت ما يك چيزى مضرى استكـه ايـنـها مى روند نمى گذارند بشود؟ يا كار كردن در كارخانه ها، راه افتادن كارخانههـا، ايـن مـضـر اسـت بـه حـال مـلت ؟! ايـنـهـا مـى خـواهـنـد آشـوب كـنـنـد ودنـبـال اين آشوب شايد به فكر اين باشند كه اگر آشوب كردند، در خارج دولت هائىكه مى خواهند ما را
بـچـاپـند، در خارج منعكس كنند كه ايران خودش را نمى تواند اداره كند، يكى بايد بروداداره اش كند، يك كودتا بكنند و همان مسائل را با يك وضع بدتر از سابق پيش بياورندو مـا بـاز در سـال هـاى طـولانـى ديـگـر، تـا خـدا مـى دانـد چـه وقـت بشود، باز زير همانچيزهائى كه پيشتر بوده ،باشيم .
مطلب اساسى سازندگى ، لزوم رسيدن به خودكفائى
آنـكـه مـن الان بـه شـما آقايان عرض مى كنم اين است كه ما الان بين راه هستيم ما نرسيديمبه مقصد. يك مقصد اين بود كه اين اشخاص ‍ دزد و چپاولگرها را دستشان را كوتاه كنيم ،تـا يـك قـدرى كـوتـاه شـد يـعـنـى يـك قـدر مـهـمـى كـوتـاه شـد، آنـهـا هـممـال مـلت را بـرداشـتـند و خوردند و بردند و فرار كردند اما دستشان الان از اينجا كوتاهاسـت و انـشـاءالله از آنـهـا هـم پس گرفته مى شود انشاءالله . و ما آن مقدارى كه تا حالاكاركرديم موانع را برداشتيم ، موانع رشد انسانى و رشد ملى و رشد طبيعى را برداشتيم. اما الان همه موانع برداشته نشده ، يك مقدار از اين اقشارش باقى مانده و الان دارند مفسدهمـى كنند و باهر حيله اى كه باشد، مى خواهند يك اختلافى ايجاد كنند. و اما مهم اين است كهمـا مـمـلكـت حـالا كـه مـى گـوئيـم دسـت خـودمان است ، يك مملكتى باشد كه خود كفا باشد وسازندگى شروع بشود تا ما مملكت را به طورى كه اقتصادش صحيح باشد، كشاورزيشدرسـت بـشود، دانشگاه هايش درست بشود، قضاوتش درست بشود، همه اينها آشفته اند چونكه اززمان طاغوتند ديگر، الان باز متحول نشده براى اينكه دولت الان دولت انتقالى است، يـك دولت مـستقرى نيست اين . بنابراين آنكه الان براى همه ما لازم است اين است كه تمامتـوجه مان به اين باشد كه اين نهضت محفوظ باشد، تمام توجه به اين باشد كه قشردانـشـگـاهى با قشر!!! عرض مى كنم كه مدارس قديمه اينها باهم جوش بخورند. يكى ازكارهائى كه اينها در سال هاى طولانى كردند اين بود كه دانشگاهى كه يك عضو مهمى درهـر كـشورى است ، با روحانيت كه يك عضو مهمى در كشور ماست اينها را از هم جدا كنند ،اينرا دشـمـن او كنند او را دشمن اين با تبليغات ، تبليغاتشان هم مع الاسف در خود ماها در همهاثـر كرده بود كه اين طايفه آن طايفه را قبول نداشتند و احيانا لعن مى كردند، آن طايفههـم آن طـايـفـه را هـمـين طور. اثرش اين بود كه نتيجه را ديگران مى گرفتند، ما دعوا مىكـرديـم ديـگـران نـتـيـجـه مـى بردند. قشرهاى ديگر هم همين طور هى از هم جدا مى كردند،بـازارى را از كـارگر، كارگر را از ديگران ، ديگران همه را، مى خواستند آشفته باشد.ايـن نـهضت اسباب اين شد كه يك قدرى نزديك شديم ماها به هم ، يعنى دانشگاهى هم همانحـرف هـا را مـى زد كـه بـازارى مـى گـفـت ، بـازارى هـم همان حرف را مى زد كه معممين مىگـفـتند، همه هم همان حرف را مى زدند كه كشاورزان مى گفتند. اگر چنانچه ما اين مطلبىكـه الان يـك مـقـدارش موجود است ولكن يك خرده رو به سستى دارد مى رود اگر به داد ايننـهـضـت نـرسـيم و اين نهضت خداى نخواسته رو به سستى برود و يك وقت خاموش بشود،خواهيد ديد كه خداى نخواسته مسائل سابق شديدتر عود مى كند.
اينها تاكنون سيلى آشكار نخورده بودند، اين اجانب تاكنون لمس نكرده بودند شكست
خـودشـان را در ايـران ، در ايـن نـهـضـت لمـس كـردنـد. يـك مطالبى كه حدس مى زدند و درمـقـابـل آن حدسشان فعاليت هاى زياد مى كردند براى اينكه نگذارند اقشار نزديك به همبشوند، حالا لمس كردند كه يك كشورى اگر همه اقشارش با هم متحد بشوند، هيچ قدرتىنـمى تواند جلو اينها بايستد، هيچ قدرتى نمى تواند به اينها پيروز بشود. اين مطلبالان احـسـاس كـردنـد و بـيـشـتر مجهز الان هستند براى اينكه ما را از هم جدا كنند. اين نهضتبـركـتـش ايـن بـود كـه شـمـا آقايان دانشگاهى كه هيچ وقت با ما ملاقات نمى كرديد، حالانـشـستيم با هم صحبت مى كنيم و درد دلمان را مى گوئيم . نمى گذاشتند اينها آن آقايانىكـه مـثـلا كـارخانه ها و نمى دانم كارگرها و اينها كه با ما هيچ وقت ارتباط نداشتند، حالاارتـبـاط پـيـدا مـى كنند. الان مى بينم كه مثلا روز پنجشنبه و جمعه كه ما مى رويم مدرسهفـيضيه ، گروه هاى مختلف از دانشجو گرفته تا كارگر گرفته تا عرض مى كنم كهاقشار مختلفه ، نظامى ، همه اينها مجتمع مى شوند، زن و مرد مجتمع مى شوند در آنجا همهبا دل راحت . نه نظامى از مردم نفرت دارد و مى ترسد نه مردم از او، همه با هم مجتمع مىشوند و مطالب گفته مى شود، مسائل طرح مى شود، اين را بايد حفظش كنيم ، اينها الان درصـدد اين هستند كه با صورت هاى مختلف ، با يك صورت هاى خيلى به نظر صحيح بينمـاهـا اخـتـلاف بـيـنـدازنـد، چـنـانـچـه در رژيـم سـابـق هـمـيـنمسائل بود و من راجع به اين مسائل هميشه سفارش ‍ مى كردم ، مع الاسف غلبه داشتند و نمىشـد. قـبل از ماه رمضان كه از ماه رمضان آنها مى ترسيدند، مردم مجتمعند و عبادت مى كنند ومـنـبـر هـسـت و مـحـراب هـسـت و اجـتـمـاع هست ، يك مساءلهاى پيش مى آوردند اختلاف بيندازند،قـبـل از مـاه مـحـرم هـمـيـن كـار را مـى كـردنـد يـك مـساءله فرعى را پيش مى آوردند كه ما ازمسائل اصلى غفلت كنيم . قبل از ماه رمضان مى گفتند (شهيد جاويد) تقريبا تمام ماه رمضانرا بـه ايـنـكـه يـك دسـتـه اى اشـكـال مـى كـردنـد، يـك دسـتـه اى رفـعاشـكال مى كردند، يك دسته اى فحش مى دادند و يك دسته اى به اين طرف فحش مى دادندمى گذشت . آنها هم كنار نشسته بودند به ريش ما مى خنديدند كه اينطور ما اينها را ملعبهكـرديـم . تـمـام مـاه رمـضان ما در تمام ايران سر يك كتابى كه مساءله فرعى بود و هيچاصـلا چـيـزى نـبود ضايع مى كردند وقت ما را و ما را منحرف مى كردند از اينكه نسبت به(آنوقت البته قدرت او بود) كه نسبت به آنها يك كلمه اى بگوئيم ، همه نسبت به خودمانصحبت مى كرديم . يك قدرى كه اين سست مى شد، حالا مى ديدند كه يك وقت اجتماع ديگرىاسـت مـى آمـدنـد مـسـاءله شـمـس آبـادى را پـيـش مـى آوردنـد، مـرحـوم شـمـس ‍ آبادى را. و مناحـتـمـال مـى دهـم ، بـعـضـى هـاى ديـگـر هـم احـتـمـال مـى دهـنـد كـهاصـل كـشـتـار از خـودشـان بـود بـراى ايـنكه آشوب درست كنند، يك مدت زيادى هم آقاياناهـل منبر و پايين و بالا و اينها وقتشان صرف اين مى شد و از آن مطلب اساسى كه داشتندايـنـهـا ذهـنـشـان مـنـصرف مى شد. بعد مى ديدند خوب ، اين هم يك چيز كمى است تمام نمىشود، ديدند تمام شد ديگر عرض مى كنم كه وقت اين است كه باز يك ماه رمضانى باشد،يك ماه محرمى باشد، باز اختلافاتى مى خواهند، لازم دارند، باز مى افتند در كار، مساءلهدكـتـر شـريـعـتـى را پـيش مى آوردند، از آن طرف دامن بزن به اينكه اين مثلا چطور است ،اهل منبر هم بى توجه به
مطلب كه عمق قضيه چيست منبر مى رفتند و حرف مى زدند. از آن طرف جوان هاى داغ هم بىتـوجـه بـه واقـعـيـت مـطـلب از ايـن طـرف مـى افـتـادنـد. ايـن دو گـروه رامـقـابـل هـم قـرار مـى دادنـد بـراى ايـنـكـه ذهـنـشـان را ا ز خودشان منصرف كنند. امروز كهحساسترين مواقعى است كه ما در آن واقع هستيم و احتياج ما به اجتماع ، احتياج ما به اتحاد،بـيـشـتـر از هـر چـيـزى اسـت ، ايـن مـسـائل فـرعـى را بـايـد كنار بگذاريم ، برويم روىمسائل اصلى . آمريكا دشمن ماست ، ما بايد دنبال او برويم و همين طور ساير ممالك خارجىچـپ و راسـت هـمه آنها هستند كه مى خواهند ما را بچاپند و شرق را بچاپند، نه فقط ايرانرا، ايـران هـم جزئش هست . الان مخازن شرق را مى خواهند ببرند، نمى گذارند جوان هاى مارشـد كنند، دانشگاه هاى ما را جلويش را مى گيرند، نمى گذارند. الان كه وقت اين است كهمـثـلا امـتـحـان بـدهـند، وقت اين است كه بنشينند، مى افتند توى مدارس با يك بهانه اى يكآشوب درست مى كنند، يك بساطى درست مى كنند. بايد ما توجه بكنيم به اينكه مبادا دستهاى غير در كار باشد و هست ، مبادا ما را دوباره ملعبه كنند و به جان هم بريزند و خودشاناسـتـفـاده اش را بـبـرنـد. دانـشگاهى ها ملتفت باشند، مدرسه اى هاى ما هم ملتفت باشند بهاينكه مبادا يك دستى در كار باشد دوباره ما را با يك اسمى به جان هم بريزند و نهضتمـا را خـامـوش كـنـنـد و مـسـائل بـرگـردد بـه حـال اول ، هـمـه مـا را خـرد كـنـنـد.مـسائل اصلى را الان بايد ملاحظه بكنيم ، الان گرفتارى هائى كه ما داريم ، همه داريم ،نه اينكه شما تنها داريد، نه اينكه دانشگاهى گرفتارى دارد، همه گرفتارى دارند لكنامـروز روزى نـيـسـت كـه مـا طـرح گـرفـتـارى هـا را بـكـنـيـم ، امـروز روزى است كه ما اينمـسـائل اصـولى را جـلو بـبـريـم كه يك حكومت مستقرى به كار بشود و مجلسى تحقق پيدابـكـنـد از خـود مـردم و حـكـومت مستقرى از خود مردم تحقق پيدا بكند آنوقت برويم سراغ اينمـسـائل كـه مـسـائل بـعـدى اسـت . الان هـمـه شـمـا، خـودم و هـمـه شـمـامـسـوول هـسـتـيـم ، مـسـوول خـدا هـسـتـيـم ، مـسـوول مـلت هـسـتـيـم ،مسوول نسل هاى آتيه هستيم . ما دستمان الان به جايى رسيده است كه مى توانيم كار بكنيمالان مـا قـبـلا محال بود كه بشود اين سد را شكست لكن شكسته شد. الان ما جورى هستيم كهمـى تـوانـيـم كار انجام بدهيم ، مى توانيم با اين وحدت كلمه مجلس موسسان درست كنيم ،مـجـلس شـورا درسـت بـكـنـيم ، حكومت مستقر درست كنيم ، الان مى توانيم اين كار را بكنيم وانـشاء الله مى شود اين كار. الان وقت اين است كه همه توجه به اين داشته باشند كه باهـم بـاشيم همه با هم . دانشگاهى ها كه يك عضو موثرند توجه به اين داشته باشند كهمـا بـايـد بـا ايـن مـعـمـمـيـن كـه يـك عـضـو مـوثـرنـد، آقـايـانخـيـال نكنند كه معممين چه ، شما مى بينيد كه ملت با اينهاست ، ملت كه شما با آن ملت مىخواهيد كار انجام بدهيد با اينها هست ، هر روزى اينها بخواهند ملت را به يك راهى ببرند،تـبـعـيـت مـى كـنند، براى اينكه اينها را نماينده امام مى دانند تبعيت مى كنند.اينها را از دستندهيد، اين يك قوه بزرگى است اين قدرت را از دست ندهيد، اين را من حالا نمى گويم نجفهـم كـه بـودم و سـابـق هـم ، قـبل از آن هم مى گفتم كه ما اين قشر روحانى را اگر از دستبـدهـيـم شـكـست مى خوريم ، ماها ديگر عرضه نداريم اينها هستند كه مى توانند كار انجامدهـنـد، ايـن قـشر را نبايد از دست بدهيم . روحانى هم گمان نكند كه دانشگاهى چه ، مقدراتمملكت ما دست دانشگاهى هاست . فرداى امروز، مقدرات مملكت ما دست اينهاست ، اين دو قشر باهم بايد جور شوند. اگر اين دو طايفه كه هر دو از منور الفكرها هستند لكن مع الاسف شماخيال
مـى كـنـيـد كـه آنـهـا فـنـاتـيـك هـسـتـنـد، آنـهـا هـم خـيـال مـى كـنـنـد شـمـا بـى ديـن هـسـتـيـد(خـيـال مـى كـردنـد، حالا نيست اينطور ديگر) اگر اين دو طايفه با هم مجتمع بشوند، رشدداشـتـه بـاشـنـد، رشـد سياسى داشته باشند، بفهمند كه از غيردارند هدايت مى شوند، ازاجـانـب دارنـد هـدايـت مـى شـونـد بـه اينكه آن طايفه را كنار بگذارند، اسلام منهاى آخوند،بـفـهـمـنـد كـه ايـن مـسـاءله چـيـزى اسـت كـه از خـارج دارد انـجـام مـى گـيـرداغـفال مى كنند شما را، از آن طرف هم آن طايفه بفهمند از اينكه دانشگاهى يك عضو موثرىاسـت كـه مـا فـردا هـمـه چيزمان دست اينهاست اگر ايران بخواهد يك سعادتى پيدا كند بادسـت ايـنـهـا سعادت پيدا مى كند، اگر خرابى هم پيدا كند به دست اينها خرابى پيدا مىكـنـد. ايـن دو قـشـر بـا هـم مـتـحد بشوند، توجه داشته باشند كه مبادا در اين هياهوئى كهگـاهى ايجاد مى شود، ايجاد اختلاف بشود. در اين مسائلى كه پيش مى آيد مبادا يك وقت يكدسـتـى بـاشـد كـه بـخـواهـد شـماها را از هم جدا بكند. همه با هم باشيد، همه با هم همكاربـاشـيـد، همه اين نهضت را پيش ببريد. خدا مى داند كه اگر اين نهضت شكست بخورد، تاآخـر ديـگـر ايـران روى خـوش بـه خـودش ‍ نـمـى بـيـنـد. هـمـه مـسـؤول هـسـتـيـد، مـن يـك طـلبـه بـا شـمـاى دانـشـگـاهـى فـرق نـداريـم ، هـر دومـسـوول هستيم ، نه شما بايد به عهده من بگذاريد نه من به عهده شما، من به اندازه خودمكـار مـى كـنم ، شما به اندازه خودتان كار بكنيد و همه توجه به اين نكته داشته باشيدكـه مـا الان مـسـائل اسـاسـى مـان مـانـده اسـت دنـبـال ايـنمـسـائل اسـاسـى بـايـد بـرويـم مـسـائل فـرعـى را بـعـد طـرح بـكـنـيـم در سـايـهمـسـائل اسـاسـى بـايـد طـرح بـكـنـيـم . الان جـزء بـرنـامـه هـايـتـانمـسـائل فـرعـى را قـرار نـدهيد، الان جزء مسائل اصلى تان را توجه بكنيد و اين نهضت راپـيـش ببريد تا يك حكومت مستقرى ما پيدا بكنيم ، يك حكومتى كه انشاءالله اين ريشه هاىگـنـديده اى كه هست اينها هم برداشته شود، يك حكومت مستقرى پيدا بكنيم ، بعد كه حكومتمـسـتـقـر پـيـدا كـنـيـم وقـت ايـن اسـت كـه دانـشـگـاهـى مـسـائل خـودش را طـرح بـكـنـد، مـعـمممـسـائل خـودش را طرح بكند، بختيارى مسائل خودش را. خوب ، من اينجا كه نشستم از اقشارمـمـلكـت مـى آيـنـد ايـنـجا، همه هم درد دل دارند، راست هم مى گويند. بختيارى ها مى آيند مىگـويـنـد كـه هـيـچ جابه خرابى محل ما نيست ، مانه آب داريم ، نه برق داريم نه چيزى ،بـلوچ هـا هـم مـى آيـنـد هـمين مطلب را مى گويند، كردستانى ها هم مى آيند همين مطلب را مىگـويـنـد، خـوزسـتانى ها هم همه همين مطلب را مى گويند، همه هم راست مى گويند، همه همدرسـت مـى گـويـنـد كـه بـراى آنها كارى نشده براى اينكه اين رژيم سابق بنا نبود كهبـراى مـردم كـارى بـكـنـد بـنـا بـود كـه بـچـاپـد، نـه بـنـا بـود كـهعـمـل بـكند. اطراف تهران كه همين محله هاى ، سى و چند محله اى كه اين مستضعفين هستند، اينچادرنشينان هستند، اين زاغه نشينان هستند براى اينها كار نكردند. اينها هم نه آب دارند، نهبـرق دارنـد، نه هيچى . بنابراين نبود، بنابراين بود كه براى يك قشرى كار بكنند وآنـهـائى كـه مـنـفعت به خودشان مى رسانند يا منفعت ازشان مى برند براى آنها يك كارىبـشـود، بـراى ديـگـران بـنـابـرايـن بـشود. همه راست مى گفتند اما حالا وقت اين نيست كهبـخـتـيـارى بـگـويـد يـا الله الان هـمه كارها را انجام بدهيد، اين معنايش اين است كه ما يكبختيارى با عرض مى كنم دسته ديگر با هم مخالف بشوند و بدبين بشوند به دولت وبـدبـيـن بـشـونـد بـه نـهـضـت و نـهـضـت شـكـسـت بـخـورد و بـرگـردد بـه آنحال اول كه تا آخر بختيارى در عرض مى كنم كه زحمت و ذلت باشد و
خـوزسـتـانـى هم همين طور. حالا وقت اين است كه همه ما هدايت كنيم مردم را، شما دانشگاهى هاهـدايـت كـنيد رفقاى خودتان را، دانشگاهى ها را هدايت كنيد به اين امر كه آقا مبادا يك وقتىدست خبيثى در كار باشد كه شما را وادار كند به كارى كه اختلاف بين تان واقع بشود.
هدف عمده اسلام با توجه به تمامى ابعاد، (انسان سازى ) است
مـن از خـداى تبارك و تعالى مى خواهم كه همه ما آشنا بشويم به وظايفمان و با يك بينشواقعى اسلامى به مسائل نظر بكنيم و از اين اشتباهاتى كه گاهى مى شود احتراز كنيم وهـمـه مـان بـا هـم مجتمع ، همه با هم يكصدا اين نهضت را نگذاريم كه خاموش بشود، اين راپـيـش بـبـريـم تـا انـشـاء الله يك حكومت اسلامى كه حكومت نمونه است . اسلام غير سايرحـكـومـت هـاسـت . هـمـه حـكـومت هاى عالم (غير حكومت هاى انبيا) همه حكومت هاى عالم ، اولا خوبهـايـشـان آنـهـائى كه خيلى هم مردم خوبى هستند پيش از اين كار ندارند كه اين نظام طبيعتدرست انجام بگيرد، دزدى نشود عرض مى كنم كه خرابكارى نشود، خوب بشود وضع مادى، ايـنـها به معنويات حكومت ها كار ندارند، به من چه كه تو مهذب النفس هستى يا نيستى ،بـه مـن چـه كه تو عرض بكنم آدم صحيح نيستى ، بلكه اگر يواشى هم دزدى بكنى كههيچ كس نفهمد او كارى ندارد، تو صندوقخانه شما را كارى ندارد بيرون نيا عربده بكش، توى خانه ات هر كارى مى خواهى بكن ، فرض كن در خانه فحشا هم بكند، حاكم چه كاردارد؟ حـاكـم بـه ايـن كـارهـا چـه كـار دارد؟ بـيـرون نـيـائيـد داد وقال بكنيد، نظام را به هم نزنيد. آن خوب هايشان اينطورند آن بدها هم كه اكثرا يا همه يااكثرا هستند، آنها هم كه به فكر اين هستند كه خودشان چه بشوند. اسلام به همه چيز كاردارد، اسـلام قـبـل از ايـنكه ازدواج بكنى نقشه آن بچه كه شما مى خواهيد بعد از ازداوج آنبـچـه را تـوليـد كنيد نقشه را قبل از ازدواج شما ريخته است ، چه جور زنى انتخاب كن ،چـه جـور مـردى انتخاب كن ، مرد چه جور بايد باشد، زن چه جور بايد باشد. براى ايناسـت كـه ايـن انـسـان مـثـل يـك نـبـاتـى مـى مـانـد كـه بـايـد رشـد بـكـنـد،مثل يك نفر كشاورز كه وقتى تخمكارى مى كند بايد زمين را ببيند چه جور زمينى است ، كودرا بـبـيـنـد چـه جـور كـودى است عرض مى كنم آب چه وقت لازم دارد، كذا. انسان هم يك همچومـوجـودى است از قبل از اينكه كشت شود، زمينش را ملاحظه مى كند كه اين زمين چه جور زمينىبـايـد بـاشـد، آن كسى كه مى خواهد كشت بكند چه جور باشد، بعد از اينكه ازدواج واقعشـد زمـان تـلقـيـح چه جور بايد باشد، همه ابعاد را مى خواهد درست كند. اسلام مى خواهدانسان درست كند مى خواهد آدم درست كند يك آدم اگر موافق تعليم قرآن درست شود يك وقتمـى بـيـنـيـد كـه يـك مـدرس از كـار در مـى آيـد كـه يـك مـدرسمثل يك گروه است جلوى قدرت رضاخان را، آن قدرت شيطانى را مى ايستد، مى ايستد تنها،بـا پـيـرمـردى خـودش مـى ايـستد جلويش را مى گيرد و جلوى شوروى كه مى خواستند بهايـران حـمله كنند مى گيرد. اينها هم ، خارجى ها هم از انسان مى ترسند و لهذا دانشگاهى هارا مـى خـواهند نگذارند از آن انسان پيدا بشود و مدارس ما را هم مى خواستند نگذارند و همهاش را مى خواستند به هم بزنند و مساجد را به هم بزنند،

next page

fehrest page

back page