بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آفریدگار جهان, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     a01 - آفريدگار جهان / ص 3 ـ ص 22
     a02 - آفريدگار جهان / ص 23 ـ ص 37
     a03 - آفريدگار جهان / ص 38 ـ ص 55
     a04 - آفريدگار جهان / ص 56 ـ ص 69
     a05 - آفريدگار جهان / ص 70 ـ ص 85
     a06 - آفريدگار جهان / ص 86 ـ ص 101
     a07 - آفريدگار جهان / ص 102 ـ ص 114
     a08 - آفريدگار جهان / ص 115 ـ ص 130
     a09 - آفريدگار جهان / ص 131 ـ ص 145
     a10 - آفريدگار جهان / ص 146 ـ ص 161
     a11 - آفريدگار جهان / ص 162 ـ ص 178
     a12 - آفريدگار جهان / ص 179 ـ ص 190
     a13 - آفريدگار جهان / ص 191 ـ ص 207
     a14 - آفريدگار جهان / ص 208 ـ ص 223
     a15 - آفريدگار جهان / ص 224 ـ ص 238
     a16 - آفريدگار جهان / ص 239 ـ ص 254
     a17 - آفريدگار جهان / ص 255 ـ ص 268
     a18 - آفريدگار جهان / ص 269 ـ ص 283
     a19 - آفريدگار جهان / ص 284 ـ ص 295
     FEHREST - فهرست
 

 

 
 
back pagefehrest pagenext page

همچنين آراء و عقايدى را هم به ما نشان مى دهد كه مبتكران را به جرم بيان آنها، به نادانى و بى خبرى و جهالت منتسب كردند. ولى تجربيات و آزمايش هاى آيندگان، صحت آن را تأييد كرد.
در اينجا خوب است به عنوان نمونه، يكى دو مثال ذكر شود:
در انتهاى «روده كور»، زائده كوچكى (آپانديس) قرار دارد كه به صورت لوله كوتاه بن بستى در انتهاى روده مزبور خودنمايى مى كند. التهاب اين قسمت سبب بروز بيمارى معروف «آپانديسيت» مى گردد.
در گذشته، گروهى از دانشمندان، وجود اين عضو را زائد حساب مى كردند و حتى بعضى معتقد بودند كه: هر آدم سالمى مى تواند با جراحى آن را بيرون بياورد;

[255]

ولى بعداً معلوم شد كه نه تنها اين عضو زائد نيست بلكه بر اثر حساسيت فوق العاده اى كه در مقابل عفونت هاى داخلى دارد به منزله «سوت خطر» براى بدن محسوب مى شود و مى تواند انسان را از حمله بيمارى هاى مختلف به قسمت هاى حساس داخلى بدن باخبر و آگاه سازد تا در مقام مبارزه با آن برآيد.
همچنين در دو طرف گلوى انسان دو غدّه قرار دارد كه «لوزتين» ناميده مى شوند.
بعضى از دانشمندان به اندازه اى در زائد بودن آنها اصرار داشتند كه معتقد بودند خوب است در همان طفوليت به وسيله جراحى، آنها را بيرون بياورند تا به صورت غده هاى چركين در نيايد!; ولى مطالعات بعدى نشان داد كه وجود اين دو غدّه، تأثير قابل توجهى در سلامت انسان دارد، به همين جهت امروزه بعضى از پزشكان معروف رسماً توصيه مى كنند كه تا ضرورت ايجاب نكند (غده هاى مزبور چركين و خطرناك نشوند.) بايد تا آنجايى كه امكان دارد از جراحى آنها خوددارى كرد.
خلاصه بسيارى از مجهولات ديروز بشر، جزء معلومات امروز قرار گرفته و به همين نسبت بسيارى از مجهولات امروز، جزء معلومات فردا خواهد بود و تعداد آنها خيلى بيش از آن است كه بتوان در اين مختصر شرح داد. با اين حال با چه جرأتى مى توان درباره بى فايده بودن چيزى نظر قاطعى داد؟ آيا اين نشانه بى اطلاعى از چگونگى سير و پيشرفت علوم نيست؟

[256]

يك حربه قديمى!
تنها منظور ما از تمام اين بيانات و آنچه در صفحات گذشته بود، بيان يك مطلب است و آن اين كه به اين آقايانى كه هنوز هم در اين گونه بحث ها با «حربه انكار» وارد ميدان مبارزه مى شوند و براى نفى يك حقيقت، متوسل به اين مطلب مى شوند كه: چون علم، چيزى در اين باره كشف ننموده، بنابراين چنين موضوعى ابداً وجود ندارد، بفهمانيم كه اين حربه زنگ زده و فرسوده را با ملاحظه اين همه تحولات آراء و عقايد علمى كنار بگذارند و به عوض منفى بافى و سماجت، روى جنبه هاى مثبت فكر كنند تا به عمق اسرار جهان هستى بيشتر واقف شوند.
درست است كه اين حربه در قرن 18و19 ميلادى با مبارزات آن روز تناسب داشت ولى امروزه دانشمندان علوم طبيعى اعتراف مى كنند كه اين منطق، منطق صحيحى نيست.
اشتباه نشود، ما با اثبات اين حقيقت فقط گوشه اى از پاسخ ايراد مورد بحث را روشن ساخته ايم نه تمام آن را; در بحث آينده، ادامه پاسخ آن از نظر خوانندگان گرامى خواهد گذشت.
«ويليام كروكس» - كاشف تشعشع ماده- در يكى از سخنرانى هاى علمى خود چنين مى گويد:
«يكى از صفاتى كه در حل مباحث روانى به من كمك شايان كرد و راه اكتشافات طبيعى را براى من آسان ساخت، اكتشافاتى بود كه احياناً براى
خود من غيره منتظره بود ]و آن [ اعتقاد راسخ و صحيح من به جهل و
نادانى خودم بود!

[257]

ولى بيشتر مطالعه كنندگان علوم طبيعى نمى توانند به اين مطلب تن در بدهند و قسمت مهمى از اين سرمايه علمى پندارى را ناديده بگيرند!»
3. حوادث ناگوار جهان
همواره زندگى انسان با ناراحتى ها و مشكلات فردى (مانند: بيمارى و مصيبت عزيزان) و اجتماعى (مانند: زلزله، طوفان و سيل) آميخته است و عليرغم تمام كوشش هايى كه براى آسايش تن، آسودگى خيال و فكر انسان مى شود، عرصه زندگى او جولانگاه اين گونه حوادث است.
منتها چهره نگرانى ها با تغيير وضع زندگى و تمدن جديد، تغيير كرده است: يك روز آبله و مالاريا انسان ها را گروه گروه به ديار عدم مى فرستاد و امروزه سرطان، ايدز- كه هنوز طريق معالجه آنها كشف نشده- حوادث رانندگى و از همه بدتر توسعه بيمارى هاى روحى - كه روز به روز چهره خطرناك ترى به خود مى گيرد- و حوادث طبيعى (مانند: سيل، زلزله و طوفان) در اجتماع بشر بيداد مى كنند.
قبلا هم گفتيم كه: همين مسايل است كه جمعى را در مسئله «نظم جهان هستى» مردد ساخته و موجب شده كه آن همه آثار عجيب و حيرت انگيز خدا را در سر تا سر عالم هستى ناديده بگيرند و راه الحاد را در پيش گيرند.
در هر حال اين بحث حساسى است كه بايد با دقت و حوصله بيشتر تعقيب شود تا ما نيز از لغزش هاى فكرى اين گونه افراد بر كنار بمانيم. بايد در اين بحث گفته هاى خود را در دو قسمت جداگانه تعقيب كنيم:

[258]

1. فرض كنيم كه با معلومات فعلى نتوانستيم فلسفه بلاها، آفات و دردها را دريابيم، آيا اين موضوع به ما اجازه مى دهد كه از حقيقت بزرگى - كه به طور آشكار از بحث هاى گذشته، درباره نظم شگفت انگيز عالم آفرينش دريافته ايم- چشم بپوشيم و جهان را مجموعه اى از حوادث اتفاقى و تصادفى بدانيم؟
2.ما قسمت هاى زيادى از فلسفه مصائب، آلام (دردها) و ناراحتى هاى فردى و اجتماعى را به خوبى دريافته ايم و جواب قانع كننده آن را آماده داريم، بلكه اگر تعجب نكنيد بيشترين آشنايى ما به وجود آن مبدأ بزرگ، همين موضوعاتى است كه به نوبه خود از دلايل توحيد است! فعلا بحث ما در قسمت اول است.
يك تابلوى زيبا
فرض كنيد تابلوى زيبايى را در يكى از موزه هاى معروف دنيا ببينيم، تابلوى مزبور منظره يك شب مهتابى را مجسم مى سازد كه پرتو كم رنگ ماه، دل تاريكى را شكافته و از پشت ابرهاى پراكنده خودنمايى مى كند. هاله زيبايى به دور قرص ماه حلقه زده و آن را زيباتر از آنچه هست نشان مى دهد.
در يك طرف تابلو، نهر آب صافى به چشم مى خورد كه از لابلاى تخته سنگ هاى منظمى عبور مى كند و امواج نقره اى آن در پرتو نور ماه، تلألو و زيبايى دلفريبى پيدا كرده است. در يك طرف ديگر، سوارانى به چشم مى خورند كه با ساز و برگ جنگى كامل به سرعت در حركتند و از چهره آنها پيداست كه قصد شبيخون دارند.
همه چيز اين تابلو، جالب و دل انگيز است، اما در يك گوشه آن

[259]

چند نقطه تاريك و مبهم ديده مى شود كه براى ما- كه آشنايى كامل به نقاشى نداريم- بى فايده و بيهوده و يا احياناً زشت و نازيبا جلوه مى كند و از طرفى كاركنان موزه، مدعى هستند كه اين تابلو مربوط به يكى از هنرمندان معروف گذشته است.
آيا عقل ما به ما اجازه مى هد كه ارتباط اين تابلوى نفيس را به يك نقاش چيره دست، انكار كنيم و به استناد همان چند نقطه مبهم، آن را نتيجه گردش نامنظم قلم شخص بى اطلاعى بر بوم نقاشى بدانيم و مدعى شويم كه سازنده اين تابلو، كوچك ترين آگاهى از فنون نقاشى نداشته است؟!
يا به عكس، بايد آن همه نقاط روشن و درخشان را دليلى بر وجود اسرارى در اين چند نقطه مبهم بگيريم؟
آيا ساختمان يك تابلوى بى روح و بى جان از ساختمان وجود يك انسان با آن همه دستگاه هاى عجيبى كه سر تا پاى او را فرا گرفته است پر ارزش تر است؟ آيا ساختمان يك شاخه گل، يك پرنده زيبا به اندازه يك تابلوى نقاشى، حس اعجاب و تحسين انسان را بر نمى انگيزد؟ تا چه رسد به اين همه نقش هاى حيرت انگيز در عالم بالا، كهكشانها، سيارات منظم و عظيم، نطفه بندى در عالم رحم، گردش عجيب الكترون ها به دور هسته اتم و هزاران نقش حيرت آور ديگر.
به راستى بايد انسان چه قدر نادان و بى خبر باشد كه اين همه آثار را، به بهانه اين كه هنوز در مطالعات ناقص خود، به تمام اسرار اين جهان پهناور آشنا نشده، معلول تصادف و اتفاق كور و كر بداند؟!
مگر ما از اسرار اين جهان چه مى دانيم كه اين اندازه گستاخانه درباره آنچه نمى دانيم قضاوت مى كنيم!

[260]

«اوليفرلورچ» - دانشمند معروف انگليسى و يكى از مؤسسين تلگراف بى سيم - مى گويد:
«آنچه ما مى دانيم در مقابل آنچه كه لازم است بدانيم هيچ است! بعضى اين سخن را بدون عقيده و ايمان مى گويند، اما من با اعتقاد كامل اين مطلب را اظهار مى كنم!»
اسرار گريه نوزاد
چيزى كه ما را بيش از هر چيز به بردبارى، دقت و موشكافى در حل اسرار و رموز عالم هستى دعوت مى كند و از هر گونه تندروى و جسارت باز مى دارد اين است كه: موضوعات پيش پا افتاده بسيارى بوده كه كسى احتمال نمى داده رمزى در وجود آن نهفته باشد، ولى دانشمندان در رابطه با آن مسايل به اسرار جالب توجهى برخورد كرده اند و همين قبيل موضوعات است كه به ما مى گويد: در موقع قضاوت در برابر اسرار هستى، فوق العاده با احتياط قدم برداريم.
بد نيست يك نمونه از اين موضوعات را در اينجا يادآور شويم:
شما حتماً اين مطلب را ديده ايد كه نوزادان زيادى گريه ناراحت كننده و جانفرسايى مى كنند. بسيار مى شود كه انسان به فكر فرو مى رود كه: چرا اين اندازه، اين بچه بى گناه گريه مى كند؟
سبب ناراحتى او چيست؟ او كه از دنيا و ناكامى هاى آن خبرى ندارد كه اين قدر ناله مى كند؟ بيشتر مردم، با نظر سطحى به اين موضوع نگاه مى كنند و حتماً آن را يك امر پيش پا افتاده و يا بيهوده فرض مى نمايند، در حالى كه مطالعات دانشمندات ثابت كرده كه گريه نوزاد يكى از عوامل حيات و زندگى اوست و اگر از برنامه زندگى

[261]

او حذف شود ممكن است عواقب خطرناكى به بار بياورد، زيرا بيش از همه چيز، براى رشد و نمو عضلات، اعصاب كودك و استحكام استخوان هاى او ورزش و حركت لازم است.
بچه ها هر چه كوچك تر باشند، تأثير ورزش و حركت در سلامت و رشد آنان بيشتر است و روى همين جهت است كه دست آفرينش يك حالت جنب و جوش در نهاد اطفال - مخصوصاً در سنين كم- گذارده و دائماً آنها را به حركت و ورزش وا مى دارد تا اعصاب آنها محكم و عضلات و استخوان هاى آنها رشد و نمو لازم را بكند و به تدريج كه قسمت هاى مختلف بدن استحكام لازم را پيدا مى كند علاقه انسان به ورزش و حركت كمتر مى شود، اما جلوگيرى كردن كودك از حركت و ورزش در سال هاى اوليه عمر- كه بدن به سرعت رشد مى كند- لطمه جبران ناپذيرى به سلامت و رشد او مى زند و حتى ممكن است رشد او را متوقف سازد.
اما اين نوزاد شير خوار ناتوان، نه آن پنجه و بازوى توانا را دارد كه از وسايل مختلف ورزشى استفاده كند و نه پاهاى نيرومندى دارد كه بتواند پياده روى- كه يكى از بهترين و سالم ترين ورزش هاست- بنمايد، در حاليكه احتياج فورى و شديد به يك «ورزش كامل» هم دارد.
آفريننده كودك كه او را از مراحل خطرناك عالم رحم به سلامت عبور داده و در كمال تندرستى به اين جهان فرستاده، اين نيازمندى را از طريق ساده اى تأمين كرده است و گريه را- كه يك ورزش كامل براى كودك است- در اختيار او قرار داده است!
حتماً ملاحظه كرده ايد كه هنگام گريه، تمام دستگاه هاى بدن

[262]

كودك به شدت فعاليت مى كند، رنگ صورت بر اثر جريان سريع خون قلب كاملا سرخ مى شود، دستگاه تنفس به سرعت كار مى كند، فشار سختى روى اعصاب، روده ها، حنجره، پلك هاى چشم و فك هاوارد مى شود و دست و پا هم به حركت در مى آيد، به همين جهت نبايد گفت: «گريه»، بلكه بايد گفت: «يك ورزش كامل براى نوزاد!»

* * *

جالب توجه اين كه امام صادق ((عليه السلام))- يكى از پيشوايان بزرگ دين اسلام - در ضمن بيانات مفصلى كه درباره اسرار توحيد در جهان آفرينش براى يكى از يارانش به نام «مفضّل بن عمر» شرح مى دهد، در مورد فايده گريه نوزدان چنين مى فرمايند:
«اى مفضل! در سر نوزاد رطوبت هايى است كه اگر همان جا بماند عواقب خطرناكى از قبيل نابينايى و مانند آن به بار مى آورد، ولى گريه سبب مى شود كه آن رطوبت ها به صورت قطرات اشك از سر او خارج گردد و تندرستى و سلامت او را تضمين كند! نوزاد از گريه كردن استفاده مى برد در حالى كه پدر و مادر، خود را براى ساكت كردن او به زحمت مى اندازد و وسائل استراحت او را از هر نظر فراهم مى سازند تا گريه نكند، غافل از اين كه گريه براى او بهتر و نتيجه بخش تر است. همچنين چه مانعى دارد كه بسيارى از موجودات، داراى فوايد و منافعى باشند كه افراد منكر هدف در سازمان آفرينش، از آن بى خبر باشند...»
خوب ملاحظه مى كنيد! همين گريه كه يك موضوع پيش پا افتاده است، علاوه بر اين كه يگانه راهى است كه كودك مى تواند نيازمندى هاى مختلف و ناراحتى هايش را به وسيله آن براى پدر و

[263]

مادر شرح دهد، چه نقش مؤثرى در سلامت و رشد و نمو كودك دارد. اين يك نمونه كوچك است. با اين وضع آيا شما عقيده داريد كه اگر اسرار بعضى از حوادث و موجودات عالم را درك نكرديم، مى توانيم آن همه نقاط روشن و خيره كننده توحيد را فراموش كرده و راه انكار را بپوييم؟
4. بلاهاى نسبى و مطلق!
گفت و گوى ما در پاسخ اين ايراد مادى ها (بى نظمى ها، آفات و بلاها) كمى به طول انجاميد، ولى نبايد فراموش كرد كه اين موضوع، لغزشگاه مهمى براى بسيارى از مادى ها محسوب مى شود و به همين دليل نبايد به اين زودى از آن صرف نظر كرد.
تا كنون بحث هاى زيادى در اين باره كرده ايم و نقاط تاريك اين بحث تا حدود زيادى روشن شده است. اكنون توجه شما را به بحث تازه اى در اين قسمت جلب مى كنيم.
اگر از دريچه مطالعات سطحى و معمولى به حوادثى از قبيل طوفان ها، زلزله ها و... نگاه كنيم، چهره هاى ناراحت كننده، هولناك و تنفرآميزى دارند و به قول «بعضى ها» مظهر خشم و قهر طبيعت هستند، اما اگر مطالعات دقيق ترى در اين باره كرده و از قضاوت هاى عجولانه بپرهيزيم نتيجه طور ديگرى خواهد بود، يعنى به اين حقيقت مى رسيم كه:
«حقايق مطلق را با حقايق نسبى اشتباه نكنيم»
همواره مطالعات ما درباره سود و زيان حوادث و موجودات اين جهان، نسبى است، يعنى مقياس سنجش را - در اين مطالعات - وضع خود و كسانى قرار مى دهيم كه سرنوشت آنها با ما ارتباط

[264]

نزديك دارد. آنچه به نفع ماست، خوب و مفيد و آنچه به زيان ماست، بد و مضّر مى دانيم. ما هرگز حساب نمى كنيم كه فلان حادثه اى كه در سرنوشت ما اثر بدى گذاشته، در صد سال آينده چه آثارى به بار خواهد آورد.
يك ماده شيميايى مخصوص، ممكن است از نظر ما سم مهلك باشد، زيرا اثر سوئى روى دستگاه هاى مختلف بدن ما مى گذارد، ولى چه بسا همين ماده براى جاندار ديگر داروى حيات بخش باشد و به عكس چه بسا ماده ديگرى كه داروى حيات بخش ماست نسبت به ديگرى سمّ مهلك محسوب شود.
ولى آيا تنها سود و زيان ما مى تواند ملاك خوب و بد بودن يك موجود يا يك حادثه باشد؟ يا اين كه بايد براى يك قضاوت كلى و نهايى، مجموعه تأثيرات اين حادثه را مورد مطالعه قرار دهيم؟
خلاصه اين كه «مطالعات نسبى» كه در چهار چوبه شرائط و موضوعات خاصى صورت مى گيرد هرگز نمى تواند ملاك «قضاوت مطلق» گردد و اشتباهاتى كه از اين راه ممكن است دامنگير ما گردد، بسيار مهم و غير قابل گذشت است.
براى روشن شدن اين حقيقت، ذكر چند مثال لازم به نظر مى رسد.
هر كسى نقش خودش بيند در آب!
1. فروردين ماه است، ابرهاى ضخيمى صفحه آسمان نيلگون را پوشانده و رگبار متناوبى بر كوه و صحرا مى ريزد، زمين هاى تشنه آبيارى شده و گل ها و گياهان نوخاسته، طراوت و زيبايى خاصى به خود مى گيرند، نسيم روح افزايى كه با رطوبت ملايمى آميخته، عطر

[265]

گل ها را به هر سو پراكنده مى كند و به جهان طبيعت، شكوه و زيبايى غير قابل توصيفى مى بخشد: راستى چه زيبا و دل انگيز است! چه نعمتى! چه سعادتى! و... (اين از نظر ما)
لانه مورچه ها زير رگبار خراب مى شود، عده اى از مورچه ها زير آوار مى مانند، انبار آذوقه ويران شده و تمام راهروها و كريدورها را آب فرا گرفته، تمام آذوقه اى كه نُه ماه براى جمع آورى آن وقت صرف كرده بودند، خيس شده است، همه چيز روى آب يا زير آوار مانده، تخم هايى كه نسل آينده لانه را تشكيل مى دهند، همه فاسد شده است، نوزادان ضعيف و ناتوانى كه زير آوار نرفته اند همه بيمار شده و سخت ناراحتند. چه بلايى! چه مصيبتى! چه حادثه جانكاه و دردناكى! و... (اين هم از نظر مورچه ها!)
2. نسيمى از سواحل دريايى حركت كرده و مقدار زيادى بخار آب را با خود برداشته و هواى منطقه هاى ساحلى را به صورت خفقان آورى مملوّ از بخار آب كرده است. مردم ناراحتند و هوا خفقان آور.
نسيم به جريان خود ادامه مى دهد و به نقاط خشك و سوزان بيابان ها مى رسد، درختان تشنه را روح تازه اى مى بخشد و گرماى هوا را تعديل مى كند. مردم آن سامان خوشحال و مسرورند.
نسيم تندتر شده و باز به سير خود ادامه مى دهد، در منطقه هاى دورتر ابرها را به حركت در آورده، هوا به شدت سرد مى شود و رعد و برق ها ظاهر مى گردند و به موقع بارندگى نافعى در يك منطقه وسيع صورت مى گيرد. كشاورزان و دهقانان از اين نعمت بزرگ الهى خوشوقتند و روزنامه ها و وسايل ارتباط جمعى به عنوان يك خبر مسرت بخش در صفحات اول خود از آن ياد مى كنند.

[266]

اين باد به سير خود ادامه داده، كم كم به اوج شدت خود مى رسد و به دهكده اى حمله ور شده، چند خانه خراب مى كند، چند درخت كهنسال مى شكند و آسيب قابل توجهى به بعضى از مزارع آنها مى رساند. همه مردم ده از اين بلاى ناگهانى، پريشان و مضطربند و در مجالس و محافل آنها، گفت و گو درباره اين عذاب است.
اين طوفان همچنان به سير خود ادامه داده، از شدت آن كاسته مى شود، به صورت بادهاى سريع و سودمند در آمده، سپس ملايم تر شده، تبديل به نسيم روح افزايى مى گردد و آثار مفيدى از خود در مناطق ديگر به جاى مى گذارد.
حالا اگر از مردم هر يك از اين مناطق سئوال كنيم درباره اين جريان يك نوع قضاوت مى كنند؟ بعضى به طور مطلق آن را «بلا» و بعضى آن را يك «نعمت بزرگ» مى دانند، ولى آنها اشتباه مى كنند و قضاوت آنها مطلق نيست، بلكه نسبى است، زيرا مقياس سنجش را سود و زيان خود و منطقه سكونت خود قرار داده اند.
البته بايد اين نكته را نيز در نظر بگيريم كه هر حادثه اى كه امروز به وقوع مى پيوندد به طور مسلّم معلول يك سلسله علل بى نهايت قبلى و علت يك رشته معلول هاى طولانى آينده است، زيرا حوادث زيادى پيش از اين رخ داده تا اين حادثه به وجود آمده و اين حادثه نيز به نوبه خود سررشته يك سلسله آثار در زمان هاى آينده است.
با در نظر گرفتن اين نكته روشن مى شود كه اين حادثه نه تنها از نظر مكان ها و مناطق مختلف آثار گوناگونى دارد بلكه در طول زمان هاى گذشته، حال و آينده نيز آثار مختلفى خواهد داشت، منتها مردم هر

[267]

زمان، خوب و بد و سود و زيان آن را از دريچه منافع خود مى نگرند. به همين جهت گروهى آن را «نعمت» و گروه ديگرى آن را «بلا» مى دانند.
راه درست انديشيدن
بنابراين اگر بخواهيم سطحى فكر كنيم بايد هر حادثه اى را با منافع خود در نظر گرفته و يك قضاوت قطعى درباره آن بكنيم، اما اگر بخواهيم به عنوان يك «فيلسوف و متفكر» قضاوت صحيح و همه جانبه اى كنيم بايد تمام آثار اين حادثه را در طول تاريخ و همچنين نسبت به مكان ها و موجودات مختلف در نظر بگيريم، اگر چنين چيزى براى ما ممكن بود و به طور كلى زيان آن حادثه در مجموعه سازمان جهان هستى از منافع آن بيشتر بود به آن عنوان «بلا»، «حادثه» «زيانبخش» و ... بدهيم و اگر چنين قدرتى را نداشتيم كه يك مطالعه همه جانبه كنيم، سزاوار است از قضاوت قطعى و مطلق خوددارى نماييم.
ما هرگز حق نداريم با در نظر گرفتن آثار آن در يك منطقه معين يا يك زمان خاص، چنين عنوانى به آن بدهيم.
با در نظر گرفتن اين كه معمولا احاطه بر آثار همه جانبه يك حادثه در طول و عرض (زمان و مكان) براى انسان ممكن نيست، چگونه مى تواند در مورد اين گونه حوادث كه به اشكال و آثار مختلفى جلوه مى كند قضاوت مطلق نمايد؟
بعضى از بيمارى هاست كه انسان در دوران عمر خود يك مرتبه به آن مبتلا مى شود ولى اثرش اين مى شود كه: براى هميشه يك حالت مصونيت در مقابل آن بيمارى يا بيمارى هاى مشابه ايجاد مى كند. اگر

[268]

ما آن بيمارى را در همان لحظه ابتلاء، مورد مطالعه قرار دهيم بايد بگوييم كه ناراحتى و عذاب است، اما اگر آثار آن را در تمام عمر در نظر بگيريم بايد آن را يكى از نعمت ها بدانيم.
در زندگى اجتماعى، بحران هايى پيش مى آيد كه سرچشمه انقلابات و تحولاتى در آينده مى شود، همين بحران هاست كه افراد را وادار مى كند براى رسيدن به وضع بهترى مبارزه دامنه دارى كنند، اگر آن بحران را در همان لحظه در نظر بگيريم، البته بلاست اما اگر آثار آن را در آينده نيز به آن ضميمه كنيم نعمت و موهبت است.

* * *

خلاصه بار ديگر تأكيد مى كنيم كه بايد به طور جدى مراقب اين نكته بود كه ما همواره در مطالعات روزانه (به علت نيازمندى هاى زندگى) نسبى فكر مى كنيم و گاه از آن نتيجه مطلق مى گيريم; البته شايد اين اشتباه در مطالعات روزانه چندان تأثير نداشته باشد ولى در مطالعات علمى و فلسفى ما را به اشتباهات بزرگ ترى مى اندازد و چه بسا همين روش فكرى، ما را براى يك عمر از درك حقايق مهمى باز دارد.
با توجه به اين حقيقت است كه بسيارى از مشكلات بحث ما حل مى شود! (دقت كنيد.)
5. بسيارى از بلاها، نعمت بزرگى هستند!
حتماً فراموش نفرموده ايد كه بحث ما هنوز درباره اين سئوال مادى ها است كه: «بى نظمى ها و بلاها براى چيست؟» اكنون براى تكميل بحث هاى گذشته به بحث زير توجه فرماييد.
back pagefehrest pagenext page
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation