بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب پرتوی از اسرار نماز, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ASRA0001 -
     ASRA0002 -
     ASRA0003 -
     ASRA0004 -
     ASRA0005 -
     ASRA0006 -
     ASRA0007 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

فهرست مطالب 
 پيشگفتار
 سخن ناشر
 جايگاه عبادت
 چرا عبادت ؟
 ريشه هاى عبادت
 1- عظمت خدا
 2- احساس فقر و وابستگى
 3- توجّه به نعمت ها
 4- فطرت
 نقش عبادت
 1- باقى ساختن فانى
 2- تبديل ماديّات به معنويات
 3- سازندگى فرد و جامعه
 ابعاد عبادت
 1- تفكر در كار خدا
 2- كسب و كار
 3- آموختن دانش
 4- خدمت به مردم
 5 انتظار حكومت عدل جهانى
 چگونه عبادت كنيم ؟
 1- آگاهانه
 2- عاشقانه
 3- خالصانه
 4- خاشعانه
 5 مخفيانه
 آفات عبادت
 1- ريا
 2- عُجب
 3- گناه
 راههاى دورى از عجب و غرور
 1- آيا واقعاً عبادت كرده ايم ؟
 2- آيا عبادت هاى ما قبول شده است ؟
 3- آيا عبادت هاى ما تباه نشده است ؟
 4- آيا حُسن عاقبت خواهيم داشت ؟
 5 مقايسه عبادت ها و نعمت ها
 6- مقايسه عبادت ها و غفلت ها
 7- مقايسه عبادت ها و نيازها
 8 مقايسه عبادت خود با عبادت اولياء خدا
 عبادت هاى باطل
 عبّوديت نه عبادت
 تداوم عبادت
 فرصت عبادت
 تحمّل سختى هاى عبادت
 توسعه عبادت
 تكليف و شرايط آن
 1- بلوغ
 چند تذكّر
 2- قدرت
 3- اختيار
 4- عقل
 شرايط صحّت عبادات
  1- صحيح بودن هدف
  2- صحيح بودن شكل آن
 انگيزه هاى تغيير شكل عبادت
 1- لجاجت
 2- روشنفكر زدگى
 3- مقدّس مآبى
 شرايط قبولى عبادات
 1- شرط اعتقادى : ايمان به خدا
 2- شرط سياسى : ولايت
 3- شرط اخلاقى : تقوا
 4- شرط اقتصادى : اداى حق مردم
 5 شرط اجتماعى : خيرخواهى نسبت به ديگران
 6- شرط خانوادگى : خوشرفتارى
 نشان قبولى
 شرايط كمال عبادات
 1- مشكل تر باشد
 2- مهم تر باشد
 3- اثرش پايدارتر باشد
 4- در خطّ پيامبر باشد
 5- سبقت داشته باشد
 6- در شرايط دشوار انجام شود
 7- نشاط و دوام داشته باشد
 8 عبادت خود را بزرگ نشمارد
 9- با بصيرت باشد
 فلسفه عبادات
 امّا قرآن :
 امّا حديث :
 امّا فطرت :
 امّا علم :
 تسليم ، بزرگترين فلسفه تكليف
 بهانه يا تحقيق ؟
 يك برخورد
 سيماى نماز
 اهميّت نماز
 نماز، از ديدگاه عقل و وجدان
 چند سؤ ال و جواب
 ترك نماز
 سبك شمردن نماز
 نمازهاى مردود
 1- بى تفاوت ها
 2- حرام خواران
 3- بى تعهدان در خانه
 4- تاركان زكات
 5 افراد لاابالى
 6- حاقن و حاقب
 7- پيش نماز غير محبوب
 نمازهاى معصومين عليهم السلام
 آداب نماز
 نماز و همراه هايش
 نماز، پرواز روح
 استقبال از نماز
 مقدّمات نماز
 طهارت
 وضو در هر حال
 غسل
 تيمّم
 لباس و مكان نمازگزار
 1- مراعات ادب
 2- مراعات حقوق ديگران
 3- رعايت اولويت ها
 قبله
 اذان
 بلال
 اخلاص در نيّت
 نيّت ، ملاك ارزش
 نمونه هايى از اخلاص
 اخلاص در عبادت
 آثار دنيوى نيّت
 1- مديريّت جامعه
 2- بهبود وضع اقتصادى
 3- روابط خوب اجتماعى
 نيّت ، به منزله عمل
 نيّت ، جُبران كمبودها
 راه نزديك شدن به اخلاص
 1- توجّه به ارزش ها
 2- فكر در آفرينش
 3- توجّه به صفات خدا
 4- توجّه به نعمت ها
 5- توجّه به سود قطعى
 6- توجّه به بى ارزشى دنيا
 7- توجّه به ناتوانى مخلوقات
 8- عبرت از ديگران
 9- توجّه به سرانجام ريا كار در آخرت
 نيّت هاى سالم
 1- ترس از مقام و دادگاه الهى
 2- اميد به پاداش
 3- تشكّر از نعمت ها
 4- حياء
 5- محبّت خدا
 دانشگاه حكمت
 ريشه اخلاص
 نشانه هاى اخلاص
 1- بى توقعى از ديگران
 2- توجّه به تكليف ، نه عنوان
 3- پشيمان نشدن از كار
 4- يكسانى استقبال يا بى اعتنايى مردم
 5- تداوم انگيزه و عمل
 6- مانع نبودن مال و مقام
 7- يكى بودن ظاهر و باطن
 8- نداشتن تعصّب گروهى
 9- استقبال از كارهاى انجام نشده
 10- انصراف از خطا
 نتيجه اخلاص
 اخلاص ، در متن جامعه
 حضور در نماز
 اللّه اكبر
 سوره حمد
 صراط مستقيم
 راه هاى غير مستقيم
 چند تذكّر
 صراط مستقيم ، در روايات
 نمونه هايى از افراط و تفريط
 سوره توحيد
 آرامش در حال قرائت
 ركوع
 ركوع اولياء خدا
 همراه با فرشتگان
 سجود
 سجود هستى براى خدا
 سجده اولياء خدا
 آثار سجده
 سجده بر خاك كربلا
 معناى سبحانَ اللّه
 تسبيح ، بيشترين فرمان
 قنوت
 تشهّد
 سلام
 السلام عليك ايّها النّبىّ و رحمة اللّه و بركاته
 نگاهى به سلام
 تعقيبات و نوافل
 تعقيب نماز
 درود و نفرين
 تسبيحات حضرت زهرا عليهاالسلام
 سجده شكر
 نمازهاى مستحب (نوافل )
 نماز شب
 نماز جماعت و...
 اهميّت نماز جماعت
 آثار نماز جماعت
 1- آثار معنوى
 2- آثار اجتماعى
 3- آثار سياسى
 4- آثار اخلاقى ، تربيتى
 امام جماعت
 انتخاب امام جماعت
 عدالت در امام جماعت
 راه شناخت عدالت
 چرا بعضى به جماعت نمى روند؟
 نماز مسافر
 شرايط نماز قصر
 اقامت ده روز
 نماز قضا
 نمازهاى ديگر
 نماز جمعه
 كيفيّت نماز جمعه
 اهميّت نماز جمعه
 1- تقويت روحيّه اخوت و برادرى
 2- تشكّل نيروهاى اسلام
 3- رشد فكرى سياسى مسلمان
 4- تقويت روحيه جمعى
 5- مركزيّت بسيج مردم
 سيره اولياء دين
 نماز عيد
 نماز عيد فطر
 جايزه الهى
 عيد فطر، صحنه اى از قيامت
 نماز عيد قربان
 نماز عيد، حقّ رهبرى
 نماز آيات
 نماز آيات ، درسى از توحيد
 چگونگى نماز آيات
 نماز ميّت
 نماز ميّت پنج تكبير دارد.
 نماز باران
 علّت نيامدن باران
 كيفيّت نماز باران
 سابقه نماز باران
 نمازهاى ديگر
پيشگفتار 
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
ارائه معارف دين اسلام ، در زمينه عقايد و احكام و اخلاق ، آن همبه زبانى روشن و متكّى به آيات و احاديث ، ضرورتى است كه نياز علاقه مندان به اينمعارف را برآورده مى سازد.
با توفيق الهى ، مباحثى كه تحت عنوان درسهايى از قرآن درطول چندين سال از تلويزيون ارائه شد، مورداستقبال امّت ما قرار گرفت و برخى از اين مباحث ، به صورت كتاب ، تقديم گرديد.بحث هاى اصول دين و معاد، از اين نمونه است .
پس از بحث هاى مربوط به اصول دين ، به توصيه دوستان قرار شد كه آنچه بهفروع دين نيز مربوط مى شود، چاپ و منتشر گردد. حج قبلاً براساسنيازى فورى تر در اختيار شما قرار گرفت . اينك نماز را در دست داريد، و اين ،به شكرانه فرصت و زمينه اى است كه به بركت خون شهيدان ، فراهم آمده است .
هر چند پيرامون نماز و ساير فروع دين ، كتابها و جزوات مفيد و ارزشمندى تاكنون نشريافته ، اما اميد مى رود اين مجموعه ، به خاطر نوع تدوين و سبك بحث و دسته بندى هاىمناسب و تكيه بر آيات و احاديث فراوان ، براى عموماهل مطالعه ، به ويژه مربيان و كسانى كه بهشكل كلاس دارى به ارائه حقايق دين مى پردازند، مفيد باشد و تكرار مكررّات به حسابنيايد.
مواد اصلى كه در تهيه اين بحث ها مورد استفاده قرار گرفته ، بطور عمده ، قرآن و حديثاست و در روايات نيز، از كتب شيعه و اهل سنّت استفاده شده است .
عمده ترين منابع مورد مطالعه ، (پس از قرآن و نهج البلاغه ) عبارت بوده است از:بحارالانوار، وسائل الشيعه ، مستدرك ، اصول كافى ، من لايحضره الفقيه ، غررالحكم ،كنزالعمال و... كه مدرك روايات در پاورقى ها آمده است .
در تهيه اين نوشته و غناى مطالب آن ، از افكار سودمند و اضافات تكميلى عزيزانى هماستفاده شده ، كه در همين جا از آنان سپاسگزارى مى شود. آنچه نقطه قوّت و مطلوب دراين كتاب است ، مربوط به سخنان نورانى خدا و پيامبر و اهلبيت عصمت عليهم السلامو از بركات آن است ، و اگر لغزش و كم و كاستى باشد، از ماست .
آنچه در ترجمه آيات و احاديث آمده ، نسبتاً ترجمه آزاد و گاهى همراه با توضيح واضافات است . ناگفته نماند محتواى اين نوشته ، قبلاً از سيماى جمهورى اسلامى پخششده كه با تغييرها و تكميل هايى به رشته تحرير درآمده است .
از خداوند بزرگ ، اخلاص و دوام توفيق و تاءثير سخن و نوشته مى طلبيم و اميدواريمكه اين گام كوچك ، در زمينه سازى براى گرايش به فريضه بزرگ نماز، مؤ ثرباشد و در سايه نظام اسلامى ، سهمى در نشر فرهنگ اسلام در سراسر جهان داشتهباشيم ، كه اين وظيفه يكايك ماست و امت بزرگ اسلامى ما، بتوانند با تكيه به هوّيتدينى و فرهنگ غنى اسلامى خويش ، دژ استوار حمايت از حق ، و پناه مستحكمى براىمحرومان جهان باشند... انّهُ ولىّ التوفيق .
رمضان 1410 ق / فروردين 1369 ش
سخن ناشر 
با تاءسيس مركز فرهنگى درسهايى از قرآن درسال 75، تاءليفات حجّت الاسلام والمسلمين محسن قرائتى كه به صورت پراكندهتوسط ناشران محترم چاپ و منتشر مى گرديد، جهت تصحيح وتكميل در اختيار اين مركز گذاشته شد و بحمداللّه همه آنها خصوصا مجلّدات اوّليهتفسيرنور پس از بازبينى و ويراستارى در مسير نشر قرار گرفت .
كتاب حاضر پرتوى از اسرار نماز نيز كه بارها توسط ستاد اقامه نماز بهچاپ رسيده است ، از اين پس توسط اين مركز منتشر مى گردد.
اميد كه خوانندگان گرامى ما را از پيشنهادات و نظرات خود بهره مند نموده و مطالب خودرا به نشانى زير ارسال نمايند.
تهران صندوق پستى 586 /14185
جايگاه عبادت 
پيش از ورود به بحث نماز، از آنجا كه عبادت ، روح نماز است ، اندكى دربارهعبادت و بندگى بحث مى كنيم و از معنى و فلسفه و ابعاد گوناگون آن با شما سخن مىگوييم .
چرا عبادت ؟ 
عبادت ، به معناى اظهار ذلّت ، عالى ترين نوعتذلّل و كرنش در برابر خداوند است . در اهميّت آن ، همين بس كه آفرينش هستى و بعثتپيامبران (عالم تكوين و تشريع ) براى عبادت است . خداوند مى فرمايد:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ(1)
هدف آفرينش هستى و جن و انس ، عبادت خداوند است .
كارنامه همه انبياء و رسالت آنان نيز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است :وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ اءُمَّةٍ رَّسُولاً اءَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّغُوتَ(2)
پس هدف از خلقت جهان و بعثت پيامبران ، عبادت خدا بوده است .
روشن است كه خداى متعال ، نيازى به عبادت ما ندارد، فَإِنَّ اللّهَ غَنِىُّ عَنكُمْ(3) وسود عبادت ، به خود پرستندگان برمى گردد، همچنانكه درس ‍ خواندن شاگردان بهنفع خود آنان است و سودى براى معلّم ندارد.
ريشه هاى عبادت  
آنچه انسان را به پرستش و بندگى خدا وادار مى كند (يا بايد وادار كند) امورى است ، ازجمله :
1- عظمت خدا 
انسان وقتى خود را در برابر عظمت و جلال خدايى مى بيند، ناخودآگاه در برابر اواحساس خضوع و فروتنى مى كند. آن سان كه در برابر يك دانشمند و شخصيت مهم ،انسان خويشتن را كوچك و ناچيز شمرده ، او را تعظيم و تكريم مى كند.
2- احساس فقر و وابستگى 
طبيعت انسان چنين است كه وقتى خود را نيازمند و وابسته به كسى ديد، در برابرشخضوع مى كند.
وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چيز، نيازمند به اوييم . اين احساس عجز و نياز،انسان را به پرستش خدا وامى دارد. خدايى كه در نهايتكمال و بى نيازى است . در بعضى احاديث است كه اگر فقر و بيمارى و مرگ نبود،هرگز گردن بعضى نزد خدا خم نمى شد.
3- توجّه به نعمت ها 
انسان ، همواره در برابر برخوردارى از نعمت ها، زبان ستايش و بندگى دارد. يادآورىنعمت هاى بيشمار خداوند، مى تواند قوى ترين انگيزه براى توجه به خدا و عبادت اوباشد. در مناجات هاى امامان معصوم ، معمولاً ابتدا نعمت هاى خداوند، حتىقبل از تولّد انسان ، به يادآورده مى شود و از اين راه ، محبت انسان به خدا را زنده مىسازد آنگاه درخواست نياز از او مى كند. خداوند هم مى فرمايد:
فَلْيَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ ، الَّذِىَّ اءَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ(4)
مردم پروردگار اين كعبه را بپرستند، او را كه از گرسنگى سيرشان كرد و از ترس ،ايمنشان نمود.
در آيه اى ديگر است ، پروردگارتان را بندگى كنيد، چون شمارا آفريد.
4- فطرت  
پرستش ، جزئى از وجود و كشش فطرى انسان است . اين روح پرستش ، كه در انسانفطرى است ، گاهى در مسير صحيح قرار گرفته و انسان به خدا پرستى مىرسد، گاهى انسان در سايه جهل يا انحراف ، به پرستش سنگ و چوب و خورشيد و گاوو پول و ماشين و همسر و پرستش طاغوت ها كشيده مى شود.
انبيا، براى ايجاد حسّ پرستش نيامده اند، بلكه بعثت آنان ، براى هدايت اين غريزه فطرىبه مسير درست است .
على عليه السلام مى فرمايد: فَبَعث اللّهُ مُحَمَّداً بِالْحقّ لِيُخرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِالاَؤ ثان اِلى عِبادَتهِ(5) خداوند، محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به حقفرستاد، تا بندگانش را از بت پرستى ، به خدا پرستى دعوت كند.
بيشتر آيات مربوط به عبادت در قرآن ، دعوت به توحيد در عبادت مى كند، نهاصل عبادت . زيرا روح عبادت در انسان وجود دارد.مثل ميل به غذا كه در هر كودكى هست ، ولى اگر راهنمايى نشود، به جاى غذا، خاك مى خوردو لذّت هم مى برد!
اگر رهبرى انبيا نباشد، مسير اين غريزه منحرف مى شود و به جاى خدا، معبودهاى دروغين وپوچ پرستيده مى شود. آنگونه كه در نبود حضرت موسى و غيبتچهل روزه اش ، مردم با اغواى سامرى ، به پرستش گوساله طلايى سامرى روى آوردند.
نقش عبادت  
عبادت ، قرار دادن همه ابعاد زندگى در مسير خواست و رضاى الهى است . اينگونه رنگخدايى زدن به كارها، تاءثيرهاى مهمّى در زندگى انسان دارد كه به گوشه اى از آنهااشاره مى شود:
1- باقى ساختن فانى 
انسان ، و همه تلاش هايش از بين رفتنى است ، امّا آنچه براى رضاى خدا انجام گيرد ومتعلّق به اللّه باشد، به صورت ذخيره درمى آيد و باقى است . قرآن مى فرمايد:
مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ(6)
آنچه نزد شماست پايان مى پذيرد و آنچه نزد خداست ، ماندگار است .
و نيز: كُلُّ شَىْءٍ هَالِكٌ إِلا وَجْهَهُ(7)
هر چيزى نابود مى شود مگر آنچه وجهه و رنگ و روى الهى داشته باشد.
2- تبديل ماديّات به معنويات  
اگر هدف در كارها خدا باشد و انسان بتواند نيّت و انگيزه و جهت كارهايش را در مسيرخواست خدا قرار دهد و بنده او باشد، حتى كارهاى مادّى ازقبيل خوردن ، پوشيدن ، مسافرت ، ديدار، كار روزانه ، خانه دارى ،تحصيل ، همه و همه ، معنوى مى شود. برعكس ، گاهى مقدّس ترين كارها، اگر با هدفمادّى و دنيوى انجام گيرد، از ارزش مى افتد. اوّلى نهايت استفاده است ، دوّمى نهايت زيان .
3- سازندگى فرد و جامعه 
عبادت و توجّه به خدا و پرستش او، چون همراه با ناديده گرفتن هوس ها و تمايلات ، وتفاخر نداشتن نسبت به نژاد و لباس و زبان و زمين و شهر است و انس گرفتن با خدا ودل بستن به بى نهايت قدرت و كمال و تشكر از صاحب نعمت است ، اينمسائل ، در ساختن فكر و زندگى فردى و اجتماعى مردم نقش دارد.
عبادت ، حركت در مسير مستقيم الهى است : وَاءَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَطٌ مُّسْتَقِيمٌ(8)
عبادت ، بار نيست ، بلكه اهرم حركت است : وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَوةِ(9) از صبر و نماز كمك بگيريد.
عبادت ، هم انسان را به صورت فردى ، از بردگى هوس ها و گناهان و شيطان نجات مىدهد، و هم يك جامعه عابد، كه خدارا مى پرستد، از پرستش ‍ طاغوت ها و ستمگران وابرقدرت ها آزاد مى شود. اقبال لاهورى مى گويد:
آدم از بى بصرى بندگى آدم كرد
گوهرى داشت ولى نذر قباد و جم كرد
يعنى از خوى غلامى ز سگان پست تر است
من نديدم كه سگى پيش سگى سر خم كرد
عبادت ، هم فرد ساز است و هم جامعه ساز، فساد جوامع ، بيشتر از گرايش بهعبوديت و پرستش غير خدا سرچشمه و ريشه مى گيرد.
ابعاد عبادت  
در فرهنگ اسلام ، عبادت فراتر از نمونه هايى چون نماز و روزه است . همه كارهاىشايسته اى كه به نفع مردم نيز باشد، عبادت است . به برخى از كارها كه در اسلام ،عبادت به حساب آمده ، اشاره مى كنيم :
1- تفكر در كار خدا 
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
لَيْسَت الْعبادَةُ كَثرَةَ الصَّلوةِ والصَّومِ، اِنَّما اَلْعِبادَة التفَّكُّرُ فىاَمرِاللّهِ(10) عبادت ، زياد نماز خواندن و روزه گرفتن نيست ، همانا عبادت ،انديشيدن در امر خداست .
تفكرى كه انسان را به خدا نزديك و آشنا سازد عبادت به حساب آمده است .
2- كسب و كار 
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ(11) عبادت ، هفتاد بخش ‍ است ،برترين آنها طلب حلال و به دنبال روزى رفتن است .
3- آموختن دانش  
پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
مَنْ خَرَجَ يَطْلُبُ باباً مِنَ الْعِلْمِ لِيَرُدَّ باطلاً الَى الحقِّ و ضالاً اِلَى الهُدى كانَ عَمَلهُكعبادةِ اربعين عاماً(12) كسى كه از خانه بهدنبال آموختن دانش بيرون برود، تا با آن ، باطلى را ردّ كند و گمراهى را به هدايتبكشد. كار او همچون چهل سال عبادت است .
4- خدمت به مردم 
روايات بسيارى است كه خدمت به مردم و رسيدگى به مشكلات آنان را از بسيارى ازعبادت ها و حجّ مستحب ، به مراتب برتر به حساب آورده است . بهقول سعدى :
عبادت به جز خدمت خلق نيست
به تسبيح و سجاده و دلق نيست
5 انتظار حكومت عدل جهانى 
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُالْفَرَجِ(13) انتظار فرج وگشايش (با آمدن امام زمان عليه السلام )برترين عبادت است .
روشن است كه انتظار مثبت و سازنده كه زمينه سازى و تلاش براى دولتعدل مهدى عليه السلام را نيز به همراه داشته باشد.
پس رنگ و صبغه الهى دادن به كارها، بر ارزش آنها مى افزايد وآنها را عبادت وگاهىبرتر از عبادت مى سازد. نيّت صحيح ، اكسيرى است كه هر فلز بى ارزش را، طلا مىسازد وكارهايى كه با نيّت تقرّب به خدا انجام گيرد، عبادت مى شود. بااين حساب ، مىتوان گفت ابعاد ونمونه هاى عبادت ، قابل شمارش نيست وحتّى نگاه پر مهر به پدرومادر، نگاه به چهره علما، نگاه به قرآن و كعبه و رهبرعادل يا برادر دينى هم عبادت است .(14)
چگونه عبادت كنيم ؟ 
روش عبادت را بايد از قرآن و عترت آموخت . آنگونه كه آدرس هر خانه را بايد از صاحبخانه گرفت . آيات قرآن و احاديث معصومين ، بهترين عبادت را كدام مى دانند و چهاوصافى براى آن مى شمارند؟ جواب را بايد از قرآن و عترت دريافت . پس مرورى بهكلمات اولياء دين مى كنيم :
1- آگاهانه 
در حديث است :
رَكْعَتانِ مِنْ عالِمٍ خَيرٌ مِن سَبْعينَ رَكْعَةً مِن جاهِلٍ(15) دو ركعت نماز عالم ، بهتراز هفتاد ركعت نماز جاهل است .
و رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده است : از نماز، آن قسمتى موردقبول است كه انسان بر اساس تعقّل و آگاهى بخواند.(16)
در حديث ديگر است : اَلْمُتِعَبَّدُ عَلى غَيرِ فِقْهٍ كَحِمار الطّاحُونِة (17)
عابدى كه از روى فهم ودرك عبادت نكند، همچون الاغ آسياب حركت مى كند ولى در جا مىزند وپيش نمى رود.
نماز آگاهانه آنست كه انسان بداند چه مى كند، چه مى گويد، با كه صحبت مى كند،حضور قلب و توجّه به خدا داشته باشد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: دوركعت نماز با توجّه ، از شب زنده دارى غافلانه بهتر است .(18)
قرآن مى فرمايد: لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلَو ةَ وَاءَنْتُمْ سُكَرَى حَتَّى تَعْلَمُواْ مَاتَقُولُونَ(19) در حال مستى سراغ نماز نرويد، تا بدانيد كه چه مى گوييد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
هر كه دو ركعت نماز بخواند و بداند با كه سخن مى گويد و چه مى گويد، گناهانشبخشيده مى شود.(20)
2- عاشقانه 
آنگونه كه بيمار، از غذاى لذيذ، لذّت نمى برد، عبادت كنندگان بى شوق هم ، لذّتىاز پرستش نمى برند. عبادت بايد همراه محبت و عشق و نشاط و لذّت باشد، نه همراهكسالت و بيحالى و افسرده دلى .
نشاط در عبادت ، امتيازى است كه انسانهاى شيفتهدل از آن برخوردارند. زمينه آن را هم بايد با معرفت و توجّه بدست آورد. عبادت زورى وتحميلى ، بى نتيجه است .
امام صادق عليه السلام فرمود:
لا تُكْرِهُوا اِلى اَنْفُسِكُم الْعِبادَة (21) عبادت را به خودتانتحميل نكنيد.
آنگونه كه براى ديدار يك شخصيت محبوب و بزرگ ، نشاط و شوق مى يابيم ، براىديدار با خدا و پرستش در آستان او هم بايد قلبى مشتاق و با نشاط بيابيم . اولياء دينو معصومين عليهم السلام چنان شيفته لحظه ديدار با خدا بودند و چنان عاشقانه نمازو عبادت داشتند كه شگفت آور است (به نمونه هايى در بحث هاى بعد اشاره مى شود).
3- خالصانه 
گوهر خلوص ، به عبادت ها ارزش و اعتبار مى بخشد و عبادتى كه خالص ‍ براى خدانباشد و ريا، نفاق و شهرت طلبى و عوام فريبى باشد، فاقد ارزش ‍ است و نزد خداوندهم پذيرفته نيست .
قرآن مى فرمايد: وَلاَ يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ اءَحَدَا(22)
(هر كه به خدا و قيامت ايمان دارد) كسى را در عبادت ، شريك خدا نسازد.
امام رضا عليه السلام فرمود: مَنْ شَهَّرَ نَفْسَهُ بالْعِبادَةِ فَاتَّهَمُوهُ عَلى دينِه(23)
هر كس با طرح عبادت خويش در جامعه ، خود را مشهور مى كند، نسبت به دين او بدبينباشيد.
چنين كسانى از دين ، دامى براى فريب مردم مى سازند. عبادت بى اخلاص ، همچون جسمبى جان و پيكر بى روح است . و به تعبير قرآن ، مردم فرمان نيافته اند مگر آنكه بادينى خالص خدا را بپرستند: وَمَآ اءُمِرُوَّاْ إِلا لِيَعْبُدُواْ اللّهَ مُخْلِصِينَ لَّهُالدِّينَ(24)
4- خاشعانه 
خشوع ، آن توجّه قلبى به پروردگار و داشتن حالتى است كه مناسب با عظمت خداونداست . پرستش خدا بايد همراه با قلبى سرشار از احساس ‍ عظمت خدا و كوچكى و نياز درمقابل او باشد. قرآن ، در وصف مؤ منان رستگار، خشوع در نماز را بيان مى كند:الَّذِينَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَشِعُونَ(25)
اين خشوع قلبى ، بايد سراسر وجود اهل عبادت را فرا بگيرد. راه بدست آوردن آن ، اينستكه نمازگزار، چنان عبادت كند كه گويا خدا را مى بيند و ذلت و كوچكى خويش را دربرابر قدرت و عظمت او حسّ كند.
در حديث است : اُعْبُدُاللّهَ كَاَنَّكَ تَراه (26)
خدا را چنان عبادت كن كه گويا او را مى بينى .
در حديث ديگر است : فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدِع (27)
نماز را در وقتش چنان بخوان ، كه گويا آخرين نماز توست و تو از نماز و دنياخداحافظى مى كنى .
5 مخفيانه 
انسان ، مصون از دام هاى شيطان نيست و عبادت هاى عابد، چه بسا با عُجب و ريا وخودنمايى تباه مى شود. راه غلبه بر اين آفت ، عبادت هاى پنهانى است .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اَعْظَمُ الْعِبادَةِ اَجْراً اَخْفاها(28)
پاداش عبادتى بيشتر است كه مخفى تر باشد.
البته اين در مواردى است كه خود اسلام ، دستور به عبادت هاى علنى(مثل نماز جماعت و جمعه و حجّ) نداده باشد، چرا كه نماز جماعت در مسجد، برتر از نمازفرادى در خانه است . عبادت مخفيانه بسيارى اوقات ، جلوى ريا و تباه شدن عبادت را مىگيرد.
آفات عبادت  
شيطان ، اين دشمن قسم خورده و ديرينه انسان ، كه همواره در كمين انسان است تا عبادتهايش را تباه و بى نتيجه سازد، از اين راه ها براى فاسد كردن وباطل نمودن عبادات ما وارد مى شود:
1- ريا 
كسى كه نه براى خدا، بلكه براى جلب نظر مردم يا رسيدن به موقعيّت و شهرت ،عبادت مى كند، او گرفتار دام شيطان است و عباداتش به هدر مى رود. ايناخلال در عبادت ، توسّط شيطان حتّى گاهى پيش ازعمل هم ، در نيّت پديد مى آيد و از قصد قربت باز مى دارد.
2- عُجب  
شيطان انسان را در حين عبادت ، به خودپسندى و مهم دانستن عبادت ها مى كشد، و اگر كار،با نام و براى خدا هم شروع شده باشد، در نيمه راه ، شيطان آنرا تباه مى سازد و انسانرا به غرور، دچار مى سازد.
3- گناه 
بى شك ، گناهان ، آثار خوب عبادات را از بين مى برند. كشاورزى كه پس ‍ از ماههاتلاش وزحمت درراه به ثمر رساندن مزرعه وباغ ، در اثر يك غفلت ، گرفتار آتشسوزى و حريق خرمن مى شود، رنجهايش هدر رفته است . گناهان ، آتشى در خرمن عبادات واعمال ما هستند كه آنها را بر باد مى دهند.
خلاصه آنكه : شيطان ، يا جلوى ورود آب زلال را به جامدل انسان مى گيرد، يا پس از پر شدن اين ظرف ، آنرا آلوده و فاسد مى سازد و يازيراب آنرا كشيده ، آب ها را هدر مى دهد.
امام سجاد عليه السلام در دعاى مكارم الاخلاق از خداوند چنين مى طلبد:اِلهى عَبِّدْنى لَكَ وَ لا تُفْسِدْ عِبادَتىِ بِالْعُجْبِ... اَعِزَّنى وَلا تَبْتَلينّىبِالْكِبْرِ...(29) خدايا، مرا بنده خودت ساز، ولى عبادتم را با عُجب ، فاسدمگردان ، مرا عزيز كن ولى به تكبّر مبتلايم مساز.
صدقه هم كه نوعى عبادت مالى است ، به تعبير قرآن ، با منّت نهادنباطل و تباه مى شود.(30)
كاشتن نهال ، وقت چندانى نمى برد، ولى به ثمر رساندن و مواظبت از سلامت آن و زدودنآفت ها دشوار است . گاهى گناهان يا حالات ناپسند روحى ، همه نيكى ها را بر باد مىدهد.
در حديث مى خوانيم : اِنَّ الْحَسَدَ يَاْكُلُ الْحَسَن اتِ كَما تَاءْكُلُ النّارُ الْحَطَبَ(31)
آنگونه كه آتش ، هيزم را مى خورد، حسد هم حسنات را مى خورد.
در روايتى آمده كه : عابدى مغرور و فاسقى شرمنده ، هر دو وارد مسجد شدند، فاسق ،بخاطر حالت توبه و پشيمانى ، دگرگون گشت و مؤ منى صالح شد ولى عابد، بهخاطر غرورش ، فاسق از كار درآمد.(32)
راههاى دورى از عجب و غرور 
از آفت هاى بزرگ عبادت ، غرور و عُجب است .
چگونه مى توان آنرا درمان كرد، يا به آن گرفتار نشد؟
توجّه به نكات زير، حالت پيشگيرى يا درمان نسبت به اين آفت تباه كننده نماز و سايرعبادت ها دارد:
1- آيا واقعاً عبادت كرده ايم ؟ 
گاهى انسان در جهل مركب است و مى پندارد كه به عبادت خدامشغول است در حاليكه به بيراهه مى رود و كارهاى خود را بيش از حدّ بها مى دهد. گاهىكارهاى ناپسند، در نظر انسان كار نيك جلوه مى كند و ابليس نيز در اين زمينه ،فعّال است .
قرآن در آياتى چند به اين تزيين عمل سوء اشاره دارد. از جمله در اين آيه ها:اءَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوَّءُ عَمَلِهِ فَرَءَاهُ حَسَناً(33) والَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِىالْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ اءَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً(34) و زُيِّنَ لَهُمْ سُوَّءُاءَعْمَلِهِمْ(35)
2- آيا عبادت هاى ما قبول شده است ؟ 
در بحث شرايط و نشانه هاى قبولى عبادت ، خواهيد خواند كه ارزش مهمّ عبادت ها و نمازبه قبولى آنهاست و خداوند از بندگان شايسته واهل تقوا عبادت را مى پذيرد و انفاق و صدقات راقبول مى كند.(36)
انسانى كه به قبولى عبادت مطمئن نيست ، چرا مغرور به آن شود؟...
3- آيا عبادت هاى ما تباه نشده است ؟ 
برخى از گناهان است كه نماز و عبادت هاى يك عمر را حبط و تباه مى كند و افراد،از بازار عمل ، تهيدست برمى گردند. نماز و عباداتى كه همراه با برخى معصيت هاست ،آيا از حبط شدن به سلامت گذشته است تا به آنهادل خوش كنيم ؟(37)
4- آيا حُسن عاقبت خواهيم داشت ؟ 
بسيارند آنانكه گرفتار فرجام بد و عاقبت سوء شدند. حُسن عاقبت و عاقبت بخيرى نعمتبزرگى است كه اولياء خدا همواره از خداوند مى طلبيده اند. حضرت يوسف از خداخواسته كه : مرا مسلمان بميران وَ تَوَفَّنِى مُسْلِماً(38)
قرآن مى گويد: خردمندان ، يكى از خواسته هايشان از خدا آنست كه آنان را با نيكانبميراند. وَتَوَفَّنَا مَعَ الاَْبْرَارِ(39)
درخواست هدايت به صراط مستقيم ، دعا به تداوم اين راه است و قرآن در چند جاعاقبت را از آنِ اهل تقوا مى شمارد: وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ(40)
مگر شيطان با آنهمه عبادت ، از محضر خدا رانده نگشت ؟ مگر افرادى پس از يك عمر نمازو عبادت ، در بدترين وضع روحى و عملى و گمراهى از دنيا نرفتند؟ پس نبايد بهوضع فعلى مغرور شد!
5 مقايسه عبادت ها و نعمت ها  
ما هر چه داريم از خداوند است . نعمتِ سلامتى ، اعضاء، امكانات و رزق ، همه از الطافخداوند مى باشد. توفيق عبادت هم از اوست . سراپا غرق در نعمت هاى اوييم ، او براىآنكه مارا به سعادت برساند، دعوت مى كند، راهنما مى فرستد، تشويق مى كند، وسيلهمى دهد، مارا در هر مكان و زمان و شرايط و سنّ و وضعى كه هستيم به حضور مى پذيرد،فراريان را هم قبول مى كند، از تكرار درخواست و حضور خسته نمى شود، از پذيرايىكم نمى كند، عبادت هاى ناقابل را هم مى پذيرد و گران هم مى خَرَد، عيوب را مى پوشاندو صدها لطف و انعام ديگر.
آيا عبادت ما در مقابل نيكى هاى او به چه حسابى مى آيد؟ وَ ما قَدرُ اَعْمالنا فى جَنْبِنَعْمائِكَ؟
6- مقايسه عبادت ها و غفلت ها  
آيا عبادت ما بيشتر است ، يا غفلت و گناه ما؟ قرآن بارها گفته است : فَاَيْنَ تَذهَبُون؟ (41) به كجا مى رويد؟ كجا نماز و عبادت ما مى تواند جبران كننده لحظات غفلتو نافرمانى و كوتاهى ها و سهل انگارى ها و بى اعتنايى هاى ما باشد؟
امام سجاد عليه السلام در دعايى مى گويد: وَلَسْتُ اَتَوسَّلُ اِلَيْكَ بِفَضْلِنافِلَةٍ مَعَ كَثيرِ ما اَغْفَلْتُ مِنْ وَظايفِ فُرُوضِكَ وَ تَعَدَّيْتُ عَنْ مَقاماتِحُدُودِكَ...؟(42)
خدايا! من با اين همه غفلت از واجبات و تعدّى از مرزها و حريم شكستن ها، چگونه به وسيلهنافله ها و مستحبّات ، به سوى تو راه يابم ؟
7- مقايسه عبادت ها و نيازها 
عبادت ها، توشه راه آخرتِ ماست . راهى دراز و دشوار در پيش داريم . آيا اين عبادت ها،كفاف آن همه راه و برآوردن آن همه نياز مارا مى كند؟
مگر ناله على عليه السلام بلند نيست كه : آه ... از كمىِ توشه و دورىِ راه آهْ مِنْقِلَّةِ الزّادِ... ما، بيش از دنيا، در عقبه هاى بعدى ، در قبر، برزخ ، محشر و آخرت ،به خدا و انعام او نيازمنديم . آيا اين عبادت ها، تاءمين كننده آن نيازها مى باشد؟
ابودرداء، مى گويد: در مسجد پيامبر، دربارهاعمال اهل بدر و رضوان گفتگو بود. من گفتم : عبادت و ورع على عليه السلام از همهبيشتر است . وقتى اين سخن بر آنان گران آمد، اين خاطره را كه خود، شاهد آن بودمنقل كردم :
شبى على عليه السلام را ديدم كه در نخلستان پنهان شد. او را تعقيب كردم ولى ازنظرم ناپديد گشت . فكر كردم به خانه رفت . ولى ... صداى ناله او را مى شنيدم كهمى گفت : خدايا!... آه از آن گناهى كه من فراموشش ‍ كرده ام ولى تو به حسابم نوشتهاى ،... آه از آتشى سوزان و... آنقدر گريست كه بيهوش و بى حركت شد. فكر كردم ازدنيا رفته است . به خانه زهرا عليهاالسلام رفتم تاخبر دهم ، فرمود: اين حالت ، ازخوف خدا براى على عليه السلام پيش مى آيد. سپس ، آبى آورديم وعلى عليهالسلام به هوش آمد ومن نيز مى گريستم . وقتى به هوش آمد، گفت : اى ابودرداء!چگونه مرا مى بينى ، آنگاه كه در قيامت ، مرا به سوى حساب ، فرا خوانند و گنهكارانبه عذاب خداى يقين كنند.(43)
آرى ، غرور به عبادت هاى ناچيز، در مقابل وسعت نياز ما به رحمت پروردگار، نشانغفلتى ديگر است .
8 مقايسه عبادت خود با عبادت اولياء خدا 
عبادات ناچيز ما، در مقايسه با عبادت هاى اولياء اللّه ، به راستى كه اندك است . با آنكهآنان ، معصوم بودند و در عبادت و نيايش و بندگى ، سرآمد عصر خويش و همه دوران هابه حساب مى آمدند، امّا آنهمه اهل توجّه به پروردگار و عبوديّت در آستان او بودند. ماكه سراپا نقص و عجز و نيازيم ، بايد بسى بيشتر عبادت كنيم . توجّه و شناخت نسبتبه عبادت اولياء خدا، مارا از مغرور شدن به نماز و دعايمان باز مى دارد. اينك به چندنمونه اشاره مى كنيم :(44)
1- پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله بسيار عبادت مى كرد و خود را به مشقّت مىانداخت ، تا آنكه اين آيه نازل شد: طََّه . مَآ اءَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَلِتَشْقَىَّ(45)
اى پيامبر! ما قرآن را بر تو نازل نساختيم كه خود را به مشقّت بيفكنى !
2- امام مجتبى عليه السلام مى فرمايد: ما كانَ فى الدُّنْيا اَعْبَدُ مِنْ فاطِمَةعليهاالسلام ، كانَت تَقُومُ حَتّى تَتَوّرَم قَدَماها(46)
عابدتر از حضرت فاطمه عليهاالسلام كسى در دنيا نبود. آنقدر به عبادت مى ايستاد تاقدم هايش ورم مى كرد.
3- امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
امام زين العابدين عليه السلام در شب و روز، هزار ركعت نماز مى خواند، آنگونه كهاميرالمؤ منين عليه السلام انجام مى داد، وى پانصدنهال نخل داشت كه پاى هر نخلى دو ركعت نماز مى خواند.(47)
4- امام باقر عليه السلام نقل مى كند:
وارد شدم ، پدرم را ديدم كه پايش ورم كرده ، رنگش متغيّر، چشمانش ‍ سرخ ، پيشانى اشنشان سجده دارد، به گريه افتادم . وقتى متوجّه من شد، فرمود: فلان نوشته را بياور!
در آن نوشته ، از عبادت هاى على عليه السلام كمى برايم خواند و كنار گذاشت وفرمود: چه كسى مى تواند همچون على عليه السلام عبادت كند؟(48)
5 امام كاظم عليه السلام در زندان ، گاهى از صبح تا ظهر را به يك سجده مىگذراند، و چنان سينه به زمين مى چسباند، كه گويى پارچه اى بر زمين افتاده است.(49)
وقتى بزرگان معصوم ما چنين اند و همواره به قصور خويش در عبادت اعتراف دارند وزبانشان به ما عبدناك حق عبادتك گوياست ، ديگر چه جاى غرور و خودپسندى ،نسبت به آنچه بنام عبادت انجام مى دهيم : ميان عبادتِ ما و عبادت اولياء خداتفاوت از زمين تا آسمان است پس ‍ چرا مغرور شدن ؟
عبادت هاى باطل 
گفتيم كه بندگى و اطاعت و عبادت ، تنها در برابر آفريدگار جهان شايسته و رواست وهر پرستشى نسبت به هر پديده يا انسان و موجودات ديگر،باطل است . اين عبادت هاى ناروا، بيشتر از راه جهالت ، يا دورى از هدايت هاى انبيا پيش مىآيد.
خداوند متعال در قرآن ، ضمن اشاره به انواع عبادت هاى ناروا وباطل ، آنها را بى دليل و بيهوده مى خواند و بادليل ، ردّ مى كند. از اين قبيل كه :
اگر بخاطر يارى جُستن از ديگران ، سراغ غير خدا مى رويد، بدانيد كه همه قدرت ها ازآن خداست : اءَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً(50) اگر در پى عزّت يافتن هستيد، باز همعزّت براى خدا و در دست خداست : فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً(51)
اگر براى تاءمين معاش و روزى هستيد. معبودهاىباطل كه مالك رزق شما نيستند: لاَ يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً(52)
اگر به اميد نفع يا ضرر، توسّط مبعودهاى ديگريد، آنان توان سود رساندن يا دفعزيان ندارند: مَا لاَ يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً(53)
اگر طاغوت ها را برتر از خود مى دانيد، بدانيد كه آنها هم بندگانى همچون شمايند:عِبَادٌ اءَمْثَالُكُمْ(54)
اگر پرستش بت ها، روى تقليد از نياكان است ، آنان خود در گمراهى بودند: اءَنتُمْوَءَابَآؤُكُمْ فِى ضَلَلٍ مُّبِينٍ(55)
اگر فكر مى كنيد در قيامت ، به فريادتان مى رسند، بدانيد كه آنها پرستش هاى شمارا ناديده گرفته و با شما دشمن مى شوند: سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَعَلَيْهِمْ ضِدّاً(56)
اينان بدون جهت و بى دليل ، سراغ معبودهاى ديگر رفته اند و برهانى بر اين پرستشندارند: وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَالَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَناً(57)
هيچ چيز و هيچ كس جز خدا، لايق پرستش نيست . زيرا اين معبودهاىباطل ، يا وجود خارجى ندارند و ساخته ذهن اند، يا موجوداتى بى خاصيّت و ناتوانند، يااگر كارآيى دارند، موقت و محدود و همراه با منّت ها و هوس ها و تحقيرهاست . پس در هرسه صورت ، شايسته نيستند كه انسان ، طوق بندگى آنها را به گردن اندازد. انساندر برابر هيچ مخلوقى ، به قيمت نافرمانى خداوند، نبايد اطاعت و پرستش وفرمانبردارى كند.
امام جواد عليه السلام مى فرمايد: مَنْ اَصْغى اِلى ناطِقٍ فَقَد عَبَدهُ(58)
هر كس به سخن كسى گوش دهد. او را پرستيده است !
پس اگر گوينده حق بگويد، بنده حقيم و اگرباطل بگويد، باطل را پرستيده ايم . و امام صادق عليه السلام در حديثى فرمودهاست : مَنْ اَطاعَ مَخلُوقاً فى مَعْصِيَةِ الْخالِقِ فَقَدْ عَبَدهُ(59) هر كس با اطاعت ازمخلوقى ، خالق را نافرمانى كند، آن مخلوق را پرستيده است .
پس عبادت باطل ، تنها به پرستش سنگ و چوب و خورشيد و ستاره منحصر نيست .دل و جان سپردن به هر فكر و سخن و قدرت و حكومتِ غير الهى ، عبادت كردن ناروا است ،حتى پذيرش فرهنگ ضدّ الهى هم ، از عبادت هاىباطل بشمار مى رود.
عبّوديت نه عبادت  
پرستش و اطاعت ظاهرى ، اگر بدون تسليم و پذيرش قلبى باشد، بى ارزش است .بنده بايد تسليم محض و بى قيد و شرط امر خدا باشد و در برابرفرمان الهى و دين خدا، سليقه ها و خواسته هاى شخصى را كنار بگذارد و به نيش و نوشديگران و خوش آمدن و بد آمدن مردم بى اعتنا باشد. اين تسليم محض و بى چون و چرابودن ، همان عبوديت است كه فلسفه عبادت است .
ابليس ، با آن همه سابقه عبادت ، چون روحيه عبوديت نداشت ، درمقابل فرمان خدا درباره سجده بر آدم سرپيچى كرد و مطرود شد.
ريشه استكبار و اعراض مردم از دعوت هاى انبياء، آن بوده كه حالت تسليم و عبوديّتنداشتند و تابع خواسته دل بودند.
قرآن مى فرمايد: اءَفَكُلَّمَا جَآءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوىَّ اءَنفُسُكُمْاسْتَكْبَرْتُمْ(60)
آيا هر گاه پيامبرى از طرف خداوند، براى شما قانونى مى آورد كه مطابق دلخواهتاننبود، تكبّر مى ورزيد؟
در جاى ديگر مى فرمايد: فَلاَ وَرَبِّكَ لاَيُؤْمِنُونَ بك حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيَما شَجَرَ بَيْنَهُمْثُمَّ لاَيَجِدُواْ فِىَّ اءَنْفُسِهِمْ حَرَجَاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً(61)
بخدا سوگند، ايمان واقعى به تو نمى آورند، مگر آنگاه كه در مشاجرات و نزاعهايشانتورا به داورى بپذيرند و در برابر قضاوت تو، هيچ ناراحت نشوند و تسليم بى چونو چراى حكم الهى باشند.
پس ، عبادتى ارزشمند است كه سرچشمه از عبوديّت و تسليم و رضاى انسان داشتهباشد. عبادت ، بندگى خدا كردن است ، نه بنده خود و تابع هوس و تمايلات خويشبودن .
هر گاه براى مسلمانان صدر اسلام ، حكم جهاد مى آمد، گروهى مى گفتند: چرا اين فرمان ،مدّتى به تاءخير نيفتاد و حالا فرا رسيد؟
لَوْلاََّ اءَخَّرْتَنَآ إِلَىَّ اءَجَلٍ قَرِيبٍ(62)
در واقعه تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه ، عدّه اى گفتند: چرا؟ قرآن پاسخ مى دهد:لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ(63)
تا ببينيم چه كسى پيرو پيامبر است و چه كسى به عقب برمى گردد (و دهن كجى مى كند).
نمونه كاملتسليم و عبوديت را در داستان ابراهيم و اسماعيل عليهم السلام مى بينيم ، كه همپدر، مطيع محض دستور خدا است و فرزند را به قربانگاه برده و كارد بر حلقومش مىگذارد. و هم اسماعيل ، مى گويد: اى پدر، آنچه را كه فرمان است انجام بده يا اَبَتِاِفْعَل ماتُوُمَر(64)
ابراهيم عليه السلام نمونه كامل يك بنده مطيع و تسليم است ، چه در قربانى كردنفرزند، چه در رها كردن هاجر و اسماعيل در بيابان هاى خشك مكّه ، چه در آمادگى براىافتادن در آتش نمروديان .
تداوم عبادت  
رهرو آن نيست كه گه تند و گهى خسته رود
رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود
دوام و پشتكار در هر كارى پسنديده است ، در عبادت هم چنين است . از نظر اسلام ، عبادتكوچك و كم ، ولى پيوسته ، ارزشمندتر از عمل نيك بزرگ ولى بى دوام است .
قرآن مى فرمايد: فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَدَتِهِ(65)
خدا را بپرست ، و در راه عبادت او صبور و شكيبا باش .
از رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه : آفَةُالْعِبادَةِ الْفَتْرَةُ(66)
آفت عبادت ، سستى و گاهى انجام دادن و گاهى ترك است .
و در احاديث بسيارى اين مضمون آمده است كه :
اِنَّ اَحَبَّ الاعْمالِ اِلَى اللهِ تَعالى اَدْوَمُها و اِنْ قَلَّ(67) نزد خداوند، محبوب ترينكارها، آنست كه بيشتر دوام يابد، هر چند اندك باشد!
سفارش شده كه : هر كارى را شروع كرديد، حدّاقل تايكسال ادامه دهيد. پس تداوم داشتن عبادت و روحيه پرستش در انسان ، مهمّ است . نه آنكهگاهى تب عبادت و دعا و مسجد انسان را بگيرد، و مدّتى هم بكلّى اين امور را رها كند وبيگانه با عبادت شود.
فرصت عبادت  
سرمايه عمر و فرصت هاى زندگى از كف مى رود و همچون ابرهاى گذران ، از آسمانحيات ما مى گذرد. بايد هوشيار بود و از اين رهگذر، بيشترين بهره را برد و بندگىخدا كرد.
در حديث زيبايى ، على عليه السلام فرموده است :
اِنَّ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ يَعْمَلانِ فيكَ فَاعْمَلْ فيِهما وَ يَاءخُذانِ مِنْكَ فَخُذْ مِنْهُما(68)شب و روز در تو كار مى كنند، تو هم در آنها كار كن ، و از تو مى گيرند، تو هم از آن هابگير.
راستى ... عمرى را كه مى دهيم و اين سرمايه را شب و روز خرج مى كنيم ، چه به دست مىآوريم ؟
رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده است : اَلدُّنيا ساعةُ فَاجْعَلُوهاطاعَةً(69) دنيا، ساعت و لحظه اى بيش نيست ، آنرا در راه اطاعتِ خدا بكار گيريد.
اگر هم در شرايطى خاص امكان عبادت و بندگى كم بود، بايد تلاش كرد و زمينهفراهم ساخت و به محيطهاى آزادتر رفت و و خدا را پرستيد، كه تنگناى زمين و زمان ،براى دورى از پرستش خدا، بهانه نيست : إِنَّ اءَرْضِى وَسِعَةٌ فَإِيَّىَفَاعْبُدُونِ(70)
تحمّل سختى هاى عبادت  
راه خدا پرستى دشوارى هايى هم همراه دارد، چه از سوى طاغوت ها كه مانع توجّه مردمبه خدايند؛ چه از طرف بى دينان كه دينداران را مسخره مى كنند؛ چه از سوى شيطان ونفس ، كه تلاش در جهت بازداشتن انسان از عبادت دارند؛ و چه از طرف هر عاملى كه مانعتراشى كند.
مگر پيامبر اسلام را هنگام نماز، در كعبه ، آزار نمى دادند؟
مگر مسلمانان مبارز، بخاطر خداپرستى ، زير شكنجه هاى طاغوت جان نمى دادند؟
مگر بلال حبشى ها، در راه خداى يكتا، شلاق نمى خوردند؟
مردان خدا در هيچ حال و شرايط، دست از خدا و پرستش او و اجراى دين او برنمى دارند.حضرت زينب عليهاالسلام با آنهمه مصيبت ها و شهادت ها كه ديده بود، باز هم درطول سفر كوفه و شام ، نماز شب را ترك نكرد، گرچه بخاطر بى طاقتى ، نشسته مىخواند.
امام خمينى 1 در آخرين شب عمر هم ، در بيمارستان ، دست از نمازهاى مستحب نكشيد.
راه حق ، دشوارى هايى دارد كه بايد به جان خريد و از هو شدن و دشمنى ديدن نهراسيد.
على عليه السلام مى فرمايد: لا تَسْتَوحِشُوا فى طَريق الْهُدى لِقِلَّةِاَهْلِهِ(71) در راه حق ، بخاطر كمى افرادش ، هراس نداشته باشيد.
گاهى ممكن است بخاطر خريد چيزى يا صرف غذا يا افتادن جنسى از ماشين ، با اصراراتوبوس را نگهداريم ، ولى براى نماز، شهامت فرياد زدن و اتوبوس را نگاه داشتننداشته باشيم !...
توسعه عبادت  
مؤ من خداپرست ، بايد به گسترش فرهنگ عبادت بپردازد و تنها به نماز و عبادت خوداكتفا نكند، بلكه ديگران را هم با خدا و پرستش ، آشنا كند. توصيه به حق و وظيفهتبليغ ، بر عهده هر مؤ من است ، خداوند، بعد از ايمان وعمل صالح ، انسان را به دعوت به حق و صبر فرا مى خواند: وَتَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّوَتَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ(72)
اگر ده نفر سيگارى وارد منطقه اى شوند، در مدت كمى افراد زيادى را با دود آشنا مىكنند، چند نفر فاسد، محله يا شهرى را به فساد مى كشند. چرا نبايد تعدادىاهل نماز و عبادت ، مردم را با خدا آشنا سازند و زمين و محيط رامحل پرستش خدا كنند؟ بايد با تمام نيرو، در خانه ، محلّه ، مدرسه ، اداره ، شهر و روستابه فكر توسعه اهداف الهى خود باشيم و در اين راه ، هر گونه توانايى خود را بهكار گيريم .
تكليف و شرايط آن 
پس از بيان اهميّت عبادت و آفات آن ، بايد ديد شخص عبادت كننده چه شرايطى بايدداشته باشد؟
تكليف ، امتياز بزرگ انسان است . انسان اين شايستگى را داشته كه مورد لطف خداقرار گيرد و از طرف او به انجام وظايفى مكلّف شود و امانتدار خدا در زمينگردد.
اين ويژگى ، كه حالت انتخابگرى انسان را در بر دارد، از افتخارات انسان است و بايدبراى رسيدن به اين مرحله ، جشن گرفت .
يكى از علما، هميشه سالگرد بلوغ خود خود را جشن مى گرفت و مى گفت : در چنين روزىلياقت مسئوليت پذيرى و انجام تكاليف الهى را پيدا كرده ام !
همچنانكه مردم ، انتخاب كسى را به رياست جمهورى يا نمايندگى مجلس يا وزارت و...تبريك مى گويند، چرا كه مسئوليتى را از سوى مردم به عهده گرفته ، رسيدن بهتكليف و قبول مسئوليت از سوى خداوند، نيز روز مبارك و خجسته اى است .
در اينجا به اختصار، به شرايط تكليف اشاره مى كنيم :
1- بلوغ 
پسران با تمام شدن پانزده سال قمرى و دختران با تمام شدن نهسال ، به سنّ تكليف مى رسند. البته ممكن است پسرانقبل از اين سن هم به تكليف برسند.(73)
غير از اين بلوغ ،كه بلوغ عبادى و تكليفى است و انجام واجبات و پرهيز از حرام ها برانسان لازم مى شود، بلوغ هاى ديگرى وجود دارد. مانند بلوغ سياسى ، كه بهمعناى رشد فكرى و آگاهى در مسائل سياسى جامعه و داشتن خط صحيح فكرى و اطاعت ازرهبران شايسته است . قاسم ، فرزند امام مجتبى عليه السلام كه در كربلا شهيدشد، به عموى خود كه امام معصوم بود مى گفت : اگر حكومت به دست طاغوتى چون يزيدباشد، مرگ در راه مبارزه با او، در نظرم شيرين تر ازعسل است . اين رشد و بلوغ سياسى او را مى رساند.
بلوغ اقتصادى به اينست كه انسان در استفاده صحيح ازاموال خود و ديگران ، به رشد كافى رسيده باشد. قرآن كريم مى فرمايد:اموال يتيمان را وقتى به آنان تحويل دهيد كه احساس كنيد به رشد لازم رسيده اند و مىتوانند اموال خود را عاقلانه به كار تجارت و داد و ستد گيرند.(74)
بلوغ ازدواج آن است كه دختر و پسر، علاوه بر رسيدن به سنّ بلوغ تكليفى ،توانايى اداره زندگى و انجام مسئوليت هاى آنرا داشته باشند. چرا كه در اين مسئله ،تنها بلوغ جنسى و سنّ قانونى ، راهگشا و كافى نيست .

next page

fehrest page