بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب الگوهای رفتاری امام علی (ع)جلد دوم, محمد دشتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     StartFrm -
     86700001 -
     86700002 -
     86700003 -
     86700004 -
     86700005 -
     86700006 -
     86700007 -
     86700008 -
     86700009 -
     86700010 -
     FOOTNT01 -
     IStart -
     Fehrest -
 

 

 
 

 

next page

سر آغاز
نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در پيش روى داريد، تنها برخى از الگوهاىرفتارى آن يگانه بشريّت ، باب علم نبىّ، پدر بزرگوار امامان معصوم عليهمالسلام ، تنها مدافع پيامبر صلى الله عليه و آله به هنگام بعثت و دوران طاقت فرساىهجرت ، و جنگ ها و يورش هاى پياپى قريش ، و نابود كننده خط كفر و شرك و نفاقپنهان ، اوّل حافظ و جامع قرآن ، و قرآن مجسّم ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است .كه همواره با قرآن بود، و با قرآن زيست و از قرآن گفت ، و تا بهشت جاويدان ، در كنارچشمه كوثر و پيامبر صلى الله عليه و آله ، وحدتشان جاودانه است .
مباحث ارزشمند آن در حالتكامل و گسترش است ، نورانى است ، نورِ نور است ، و عطرآگين از جذبه هاى عرفانىوشناخت و حضور است ، كه با نام هاى مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشه ها خواهددرخشيد مانند:
1 - امام على عليه السلام و اخلاق اسلامى
الف - اخلاق فردى
ب - اخلاق اجتماعى
ج - آئين همسردارى
2 - امام على عليه السلام و مسائل سياسى
3 - امام على عليه السلام و اقتصاد
الف - كار و توليد
ب - انفاق و ايثارگرى
ج - عمران و آبادى
د - كشاورزى و باغدارى
4 - امام على عليه السلام و امور نظامى
الف - اخلاق نظامى
ب - امور دفاعى و مبارزاتى
5 - امام على عليه السلام و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى
6 - امام على عليه السلام و علم و هنر
الف - مسائل آموزشى و هنرى
ب - مسائل علمى و فرهنگى
7 - امام على عليه السلام و مديريّت
8 - امام على عليه السلام و امور قضائى
الف - امور قضائى
ب - مسائل جزائى و كيفرى
9 - امام على عليه السلام و مباحث اعتقادى
10 - امام على عليه السلام و مسائل حقوقى
11 - امام على عليه السلام و نظارت مردمى (امر به معروف و نهى منكر)
12 - امام على عليه السلام و مباحث معنوى و عبادى
13 - امام على عليه السلام و مباحث تربيتى
14 - امام على عليه السلام و مسائل بهداشت و درمان
15 - امام على عليه السلام و تفريحات سالم
الف - تفريحات سالم
ب - تجمّل و زيبائى
مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده ، از نظر كاربردى مهّم و سرنوشت سازند،زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و روشهاى الگوئى امام على عليهالسلام نيز خبر مى دهند،
تنها داراى جذبه قال نيست كه دربردارنده جلوه هاىحال نيز مى باشد.
دانه هاى انگشت شمارى از صدف ها و مرواريد هاى هميشه درخشنده درياى علوم نَبَوى استاز رهنمودها وراهنمائيهاى جاودانه عَلَوى است از محضر حقّ و حقيقت است و اززلال و جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست كه تنها نمونه هائى اندك از آن مجموعه فراوانو مبارك را در اين جزوات مى يابيد و با مطالعه مطالب نورانى آن ،از چشمهزلال ولايت مى نوشيدكه هر روز با شناسائى منابع جديد درحال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن است.(1)
و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا:
چراغ روشنگر راه قصّه پردازان و سناريو نويسان فيلم نامه ها و طرّاحان نمايشنامههاو حجّت و برهان جدال احسن گويندگان و نويسندگان متعهّد اسلامى باشد، تا مجالس ومحافل خود را با ياد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانى كنيم .
كه رسول گرامى اسلام فرمود:
نَوِّروُا مَجالِسَكُم بِذِكرِ عَلِىّ بنِ اَبى طالِب
(جلسات خود را با نام و ياد على عليه السلام نورانى كنيد)

با كشف و شناسائى الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام حقيقتِ چگونه بودن؟! براى ما روشن مى شود
و آنگاه چگونه زندگى كردن ؟! نيز مشخص خواهد شد.
پيروى از امام على عليه السلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن بزرگ معصومالهى ،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع ومآخذ روائى و تاريخى وسياسى موجود كشف كنيم كه :
امام على عليه السلام چگونه بود؟
آنگاه بدانيم كه :
چگونه بايد باشيم
زيرا خود فرمود:
اَيُّهَا النّاسُ اِنّى وَاللّهِ ما اءَحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ اِلاّ وَ اءَسبِقُكُم الَيهَا، وَ لا اءَنهاكُم عَنمَعصِيَةٍ اِلاّ وَاءَتَناهى قبلَكُم عَنها(2)

(اى مردم ! همانا سوگند به خدا من شما را بهعمل پسنديده اى تشويق نمى كنم جز آنكه درعمل كردن به آن از شما پيشى مى گيرم ، و شما را از گناهى باز نمى دارم جز آنكه پيشاز نهى كردن ، خود آن را ترك كرده ام )

پس توجه به الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام براى مبارزان و دلاورانى كه بانام او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در جاى جاى زندگى ، در صلح وسازندگى ، در جنگ و ستيز با دشمن ، در خودسازى و جامعه سازى و در همه جابدنبال الگوهاى كامل روانند، بسيار مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام رحمهالله بجوشند، و در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام صلى اللهعليه و آله فرمود:
آنانكه از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند
و به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود :
اين على و پيروان او در بهشت جاى دارند(3)
و اميدواريم كه كشف و شناسائى الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام آغازمباركى باشد تا اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى الگوهاى رفتارى ديگر معصومين عليهم السلام بيانجامد.
در اينجا توجّه به چند تذكّر اءساسى لازم است .
اوّل - الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان
رفتارهاى امام على عليه السلام برخى اختصاصى و بعضى عمومى است ، كه بايد درارزيابى الگوهاى رفتارى دقّت شود.
گاهى عملى يا رفتارى را حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام در شرائط زمانى ومكانى خاصّى انجام داده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّقابل ارزيابى است ، و الزامى ندارد كه ديگران همواره آن را الگو قرار داده و به آنعمل كنند، كه در اخلاق فردى امام على عليه السلام نمونه هاى روشنى را جمع آورى كردهايم ، و ديگر امامان معصوم عليه السلام نيز توضيح داده اند كه :
شكل و جنس لباس حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام تنها در روزگار خودشقابل پياده شدن بود، امّا هم اكنون اگر آن لباس ها را بپوشيم ، مورد اعتراض مردم قرارخواهيم گرفت .
يعنى عُنصر زمان و مكان ، در كيفيّت ها تاءثير بسزائى دارد.
پس اگر الگوهاى رفتارى ، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از نظركاربُردى قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست ، مانند:
- غذاهاى ساده اى كه امام على عليه السلامميل مى فرمود، در صورتى كه فرزندان و همسران او از غذاهاى بهترى استفاده مى كردند.
- لباس هاى پشمى و ساده اى كه حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام مىپوشيد، امّا ضرورتى نداشت كه ديگر امامان معصوم عليهم السلام بپوشند.
- در برخى از مواقع ، امام على عليه السلام با پاى برهنه راه مى رفت ، كه درزمان هاى ديگر قابل پياده شدن نبود.
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام خود نيز تذكّر داد كه :
لَن تَقدِروُنَ عَلى ذلِك وَلكِن اَعينوُنى بِوَرَعٍ وَاجتَهاد
( شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى خوبىها مرا يارى دهيد) (4)

وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه ها مى رفت و دست از زندگىشُست و تنها عبادت مى كرد، امام على عليه السلام او را مورد نكوهش قرار داد، كه چرااينگونه زندگى مى كنى ؟
عاصم بن زياد در جواب گفت :
قَالَ: يَا اءَمِيرَ المُؤ مِنِينَ، هذَا اءَنتَ فِى خُشُونَةِ مَلبَسِكَ وَجُشُوبَةِ مَاءكَلِكَ!

(عاصم گفت ، اى اميرمؤ منان ، پس چرا تو با اين لباس خشن ، و آن غذاى ناگوار بسرمى برى ؟)

حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود :
قَالَ: وَيحَكَ، إِنِّى لَستُ كَاءَنتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى اءَئِمَّةِ العَدلِ اءَن يُقَدِّرُوااءَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيلاَ يَتَبَيَّغَ بِالفَقِيرِفَقرُهُ!(5)

واى بر تو، من همانند تو نيستم ، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را بامردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغياننكشاند.

دوّم - اقسام الگوهاى رفتارى
بعضى از رفتارهاى امام على عليه السلام زمان ومكان نمى شناسد، و همواره براىالگوپذيرى ارزشمند است ، مانند:
1 - ترويج فرهنگ نماز
2 - اهميّت دادن به نماز اوّل وقت
3 - ترويج فرهنگ اذان
4 - توجّه فراوان به باز سازى ، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد
5 - شهادت طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا
6 - حمايت از مظلوم و...
زيرا طبيعى است كه كيفيّت ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ و آداب و رسوماجتماعى در حال دگرگونى است .
گرچه اصول منطقى همان كيفيّت ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى ، خودكفائى ،ساده پوشى ارزشمند است ، امّا در هر جامعه اى چهار چوب خاصّ خودش را دارد، پس كميّتها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت ، و كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارىمتغيّر و در حال دگرگونى است .
(مجموعه الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام )
ضرورت ها
1 - سياست از ديدگاه امام على عليه السلام
2 - حكومت از ديدگاه نهج البلاغه
3 - ويژگى هاى حاكم اسلامى
1 - تعريف سياست
2 - تغمه هاى جدائى
3 - ويژگى هاى سياست توحيدى
4 - نقش كاربردى سياست امام عليه السلام
مى پرسند :
آيا دين و سياست يكى است ؟
آيا اصول و مبانى سياست در نهج البلاغه وجود دارد؟
و مباحث سياسى نهج البلاغه كدامند ؟
براى پاسخ دادن به پرسش هاى يادشده ابتدا بايد سياست ومسائل سياسى را تعريف كنيم و آنگاه به ارزيابى دين و هدفدارى آن پرداخته بدانيم كه؛
دين و سياست يكى مى باشند يا از يكديگر جدا هستند.
اوّل - تعريف سياست
در فرهنگ نامه ها، و كتب و مقالاتى كه به سياست و علوم سياسى اختصاص دارد سياست ومسائل سياسى را اينگونه تعريف و توضيح داده اند كهشامل مسائل پيرامون ؛
روابط فرد با فرد
روابط فرد با جمع و جامعه
روابط جمع با جمع و جامعه
روابط متقابل دولت و مردم ، مردم و دولت
روابط متقابل دولت با دولت ها (برون مرزى )
خواهد شد.
سياست و مسائل سياسى به روابط اجتماعى انسان ها وابسته است .
هر كتابى كه به امور اجتماعى انسان ها اختصاص داشته باشد كتابى سياسى است .
هر قانونى ، هر دستورالعملى كه به روابط اجتماعى انسانها بپردازد سياسى است .
سياست و امور سياسى به كيفيّت اداره زندگى مجتمع هاى انسانى در بخش هاى مديريّتنظامى ، مديريّت اجتماعى ، مديريّت اقتصادى ، مديريّت علمى و بهداشتى و... ارتباطدارد؛
كه همه اديان الهى به امور يادشده مى پرداختند و به اداره امور اجتماعى ملّت ها توجهداشتند.
حضرت موسى عليه السلام يا حضرت ابراهيم پيامبر عليه السلام ورسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله با انواع تلاش ها و مجاهدت ها:
با رژيم هاى اسبتدادگر مبارزه مى كردند، كارى سياسى بود.
رژيم طاغوتى را سرنگون كردند، كارى سياسى بود.
رژيم الهى و عادلانه را استقرار مى بخشيدند، كارى سياسى بود.
تشكيل دولت مى دادند، و اُمَّتى را به وجود مى آوردند و تدوين قانون داشتند، كارىسياسى بود.
و پس از پيروزى در اجراى عدالت اقتصادى و عدالت اجتماعى مى كوشيدند و با فساد وفسادگر مبارزه مى كردند، و به كار و توليد و سازندگى مى پرداختند و مشكلاتنظامى و اقتصادى و بهداشتى مردم را برطرف مى كردند، كارى سياسى بود.
خود در راءس امور اجتماعى قرار داشتند، رهبرى مردم را بر عهده مى گرفتند جنگ و صلحرا مى گذراندند، جامعه را به سوى كمال وتكامل هدايت مى كردند كارى سياسى بود.
اگر آيات قرآن كريم نسبت به آغاز مبارزات حضرت موسى يا عيسى يا ابراهيم پيامبرعليهم السلام تا پايان مراحل تشكيل دولت و ملّت ، استخراج و سازماندهى شود متوجّهخواهيم شد كه كار و مبارزه سياسى پيامبران الهى داراى چه ويژگى هاى ارزشمندسياسى بود كه انواع مديريّت ها را سامان بخشيدند، و با انواع ظلم و نابرابرى هامبارزه كردند.
كتاب نهج البلاغه گرچه كتاب اخلاق است ،
كتاب معنويّت است ،
كتاب دل است ،
كتاب نيايش و راز و نياز است .
امّا در همين محورهاى يادشده خلاصه نمى شود كه نهج البلاغه كتاب سياست است زيرااكثر خطبه ها و تمام نامه ها و برخى از حكمت هاى آن در دوران 5سال حكومت امام على عليه السلام پديد آمده است .
در اين كتاب نورانى انواع دستورالعمل هاى نظامى ، اقتصادى ، علمى ، اجتماعى ،بهداشتى وجود دارد كه تمامى آن سياست است و به امور سياسى اختصاص دارد.
در خطبه ها :
به بازسازى دل ها،
به استقرار نظم اجتماعى ، به اصلاح جامعه
به روش هاى دفاع به شيوه هاى جهاد و پيكار،
به كار و توليد و سازندگى
به برقرارى عدالت اجتماعى و اقتصادى مى پردازد كه سياسى است .
و در نامه ها :
به معيارهاى گزينش كارگزاران فرماندهان ، فرمانداران و استانداران وعلل عزل و نصب فرمانداران
به روش هاى دفاع و پيكار به شيوه هاى استقرار عدالت و اجراى حقوق فرد و جامعه ، واستقرار نظم و قانون توجّه دارد كه تمامى آن سياسى است .
آيا باز هم مى شود گفت : دين از سياست جداست ؟
و قرآن كارى به مسائل سياسى ندارد؟
و نهج البلاغه را مى شود از مباحث و مسائل سياسى جدا كرد؟
با توجه به واقعيت هاى يادشده بايد كلمات نورانى آية اللّه مدرّس شهيد را زمزمه كردكه فرمود:
سياست ما عين ديانت ما، و سياست ما عين ديانت ماست

دوم - نغمه هاى جدائى
اگر دين و سياست يكى است و ديانت بدون سياست امكان ندارد و سياست بدون ديانتمفهومى نخواهد داشت مى پرسند،
چرا برخى نغمه جدائى ساز مى كنند،
و با مطرح كردن سكولاريسم (6) جدائى دين از سياست مى خواهندبگويند كه دين از سياست جداست ، و رهبران روحانى نبايد درمسائل سياسى دخالت كنند؟
در پاسخ به اين دسته از سئوالات بايد زمينه هاى پيدايش تفكّر جدائى يا جداسازى ديناز سياست را باز شناخت كه چرا و در كجا اينگونه از تفكّرات پديد آمد.
در اروپا و غرب آنگاه كه كليسا و روحانيون كليسا با علم و تئورى هاى علمى به جنگ وستيز برخاستند،
و در طول 7 قرن هزاران دانشمند نوآور را سوزاندند يا كشتند يا محاكمه كردند،
و دوران تفتيش عقائد و انگيزيسيون را سامان دادند، ضربه هاى جدّى بر دين در اروپاوارد شد و سرانجام با پيروزى محافل علمى بر مذهب و كليسا، همه از دين فاصلهگرفتند، مردم لائيك شدند، و ساختار حكومت به سكولاريسم ختم شد.
اين جدائى و فاصله گرفتن به برخوردهاى غير انسانى ، روحانيون كليسا ارتباط دارد.
هم مسيحيّت يك دين نَسخ شده بود كه توسط مدّعيان آن مسخ و تحريف شد و نتوانست بهنيازهاى انسان در غرب و اروپا پاسخ دهد،
و هم يك دين كامل الهى چونان اسلام در اروپا و غرب حضور نداشت تا نغمه هاى جدائى راپاسخ مناسب دهد.
ادّعاى جدائى دين از سياست ، به جوامع لائيك و حكومت هاى سكولار اختصاص دارد كه از دينو كليسا فاصله گرفتند، اين شعار دروغين در كشورهاى اسلامى جايگاهى ندارد، زيرا :
اسلام با علم و علوم جنگى ندارد.
اسلام مشوّق علم و علوم و پديد آمدن فرضيّه ها و كاوش هاى علمى است و آن را عبادت مىشمارد و والاترين ارزش ها را براى عالم قائل است .
اسلام زمينه هاى پيدايش علوم و فنون را فراهم مى آورد.
اسلام عامل اصلى شكوفائى علمى ، اختراعات ، اكتشافات و تحولات علمى است ، كهمولوى مى گويد:

پس طبيبان از سليمان ز آن گيا
عالم و دانا شدندى مقتدى
تا كتب هاى طبيبى ساختند
جسم را از رنج مى پرداختند
اين نجوم و طبّ وحى انبياست
عقل و حس را سوى بى سوره كجاست
عقل جز وى عقل استخراج نيست
جز پذيراى فن و محتاج نيست
قابل تعليم و فهمست اين خرد
ليك صاحب وحى تعليمش دهد
جمله حرفتها يقين از وحى بود
اوّل او ليكعقل آنرا فزود
هيچ حرفت را ببين كين عقل ما
تاند او آموختن بى اوستا
گرچه اندر مكر موى اشكاف بد
هيچ پيشه رام بى استا نشد
دانش پيشه ازين عقل اربدى
پيشه بى اوستاحاصل شدى (7)
وقتى اسلام عامل پيدايش علوم است ،
و در مسائل و مباحث سياسى نيز حرف اوّل و آخر را مى زند،
و شيوه ها و طرح هاى اجتماعى آن در اجراى عدالت اقتصادى و اجتماعى كاربُردى وقابل اجراست ،
همه آن را مى پذيرند و بكار مى گيرند.
نه دين از سياست و مسائل سياسى جداست ؛
و نه سياست بدون دين قابل اجراست .
امام على عليه السلام اين حقيقت روشن را در خطبه 3 نهج البلاغه اينگونه بيان مىفرمايد:
اءَمَا وَالَّذِى فَلَقَ الحَبَّةَ، وَبَرَاءَ النَّسَمَةَ، لَولاَ حُضُورُ الحَاضِرِ، وَقِيَامُ الحُجَّةِ بِوُجُودِالنَّاصِرِ، وَمَا اءَخَذَ اللّهُ عَلَى العُلَمَاءِ اءَلا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ، وَلاَ سَغَبِ مَظلُومٍ، لالقَيتُحَبلَهَا عَلَى غَارِبِهَا، وَلَسَقَيتُ آخِرَهَا بِكَاءسِ اءَوَّلِهَا، وَلالفَيتُم دُنيَاكُم هذِهِ اءَزهَدَ عِندِى مِنعَفطَةِ عَنزٍ!

سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعتكنندگان نبود، و ياران ، حجّت را بر من تمام نمى كردند، و اگر خداوند از علماء عهد وپيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران ، و گرسنگى مظلومان ، سكوتنكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته ، رها مى نمودم ، و آخر خلافت را بهكاسه اوّل آن سيراب مى كردم ، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينىگوسفندى بى ارزش تراست .

امام على عليه السلام در خطبه 119 مسئوليّت هاى دينى و سياسى را با بيان هشدار دهندهاى اينگونه مطرح فرمود كه :
وَلاَ يَنبَغِى لِى اءَن اءَدَعَ الجُندَ وَالمِصرَ وَبَيتَ المَالِ وَجِبَايَةَ الاَْرْضِ، وَالْقَضَاءَ بَيْنَالْمُسْلِمِينَ، وَالنَّظَرَ فِى حُقُوقِ المُطَالِبِينَ، ثُمَّ اءَخرُجَ فِى كَتِيبَةٍ اءَتبَعُ اءُخرَى ،اءَتَقَلقَلُ تَقَلقُلَ القِدحِ فِى الجَفِيرِ الفَارِغِ.
وَإِنَّمَا اءَنَا قُطبُ الرَّحَا، تَدُورُ عَلَيَّ وَاءَنَا بِمَكَانِي ، فَإِذَا فَارَقتُهُ استَحَارَ مَدَارُهَا، وَاضطَرَبَثِفَالُهَا.
هذَا لَعَمرُ اللّهِ الرَّاءيُ السُّوءُ.
وَاللّهِ لَولاَ رَجَائِى الشَّهَادَةَ عِندَ لِقَائِى العَدُوَّ - وَلَو قَدحُمَّ لِى لِقَاؤُهُ -لَقَرَّبتُ رِكَابِى ثُمَّ شَخَصتُ عَنكُم فَلاَاءَطلُبُكُم مَا اختَلَفَ جَنُوبٌ وَشَمَالٌ؛ طَعَّانِينَ عَيَّابِينَ،حَيَّادِينَ رَوَّاغِينَ.
إِنَّهُ لاَ غَنَاءَ فِى كَثرَةِ عَدَدِكُم مَعَ قِلَّةِ اجتَِماعِ قُلُوبِكُم .لَقَدحَمَل تُكُم عَلَى الطَّرِيقِ الوَاضِحِ الَّتِى لاَ يَهلِكُ عَلَيهَا إِلا هَالِكٌ، مَنِ استَقَامَ فَإِلَىالجَنَّةِ، وَمَن زَلَّ فَإِلَى النَّارِ!


و براى من سزاوار نيست كه لشگر و شهر و بيتالمال و جمع آورى خراج و قضاوت بين مسلمانان ، و گرفتن حقوق درخواست كنندگان را رهاسازم ، آنگاه با دسته اى بيرون روم ، و به دنبال دسته اى به راه افتم ، و چونان تيرنتراشيده در جعبه اى خالى به اين سو و آن سو سرگردان شوم .
من چونان سنگ آسياب ، بايد بر محور خود استوار بمانم ، و همه امور كشور، پيرامون منو به وسيله من بگردش در آيد، اگر من از محور خود دور شوم مدار آن بلرزد و سنگ زيرينآن فرو ريزد.
به حق خدا سوگند كه اين پيشنهاد بدى است .
به خدا سوگند! اگر اميدوارى به شهادت در راه خدا را نداشتم ، پاى در ركاب كرده ازميان شما مى رفتم ، و شما را نمى طلبيدم چندان كه بادشمال و جنوب مى وزد زيرا شما بسيار طعنه زن ، عيب جو، رويگردان از حق ، و پر مكر وحيله ايد.
مادام كه افكار شما پراكنده است فراوانى تعداد شما سودى ندارد، من شما را به راهروشنى بردم كه جز هلاك خواهان ، هلاك نگردند، آن كس كه استقامت كرد به سوى بهشتشتافت و آن كس كه لغزيد در آتش سرنگونشد.(8)


سوم - ويژگى هاى سياست توحيدى
پس از آنكه واقعيّتِ سياسى بودن دين به اثبات رسيد مى پرسند،
سياست مذهبى با سياست هاى غربى و شرقى ، و ديگر مباحث سياسى روز چه تفاوتهايى دارد؟
و كدامين واقعى و زلال حقيقت است كه بايد به آنعمل كرد و آن را باور داشت ؟
اگر پژوهشگران علوم سياسى ، مباحث سياسى قرآن و نهج البلاغه را بخوبىارزيابى كنند متوجّه خواهند شد كه مبانى نظرى واصول سياست در اسلام ، تمام والائى و جاذبه هاىمسائل سياسى دنيا را دارد با اين فرق كه ويژگى هاى موجود دراصول سياسى اسلام را در ديگر سياست هاى غرب و شرق نمى توان يافت كه بهبرخى از آنها اشاره مى شود، مانند :
1 - توحيدى بودن
اصول و مبانى سياست در شرق و غرب را انسان ها مى نويسند، ودستورالعمل هاى سياسى تراوشات مغز انسان است كه :
انسان بر انسان حاكم است .
و مسائل سياسى در اختيار سياستمداران است .
هم انسان اسير سياست است و هم سياست اسير انسان .


كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در خطبه 50 به اين حقيقت تلخ اشاره فرمود:
إِنَّمَا بَدءُ وُقُوعِ الفِتَنِ اءَهوَاءٌ تُتَّبَعُ، وَاءَحكَامٌ تُبتَدَعُ، يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللّهِ،وَيَتَوَلَّى عَلَيهَا رِجَالٌ رِجَالا، عَلَى غَيرِ دِينِ اللّهِ.
فَلَو اءَنَّ البَاطِلَ خَلَصَ مِن مِزَاجِ الحَقِّ لَم يَخفَ عَلَى المُرتَادِينَ؛ وَلَو اءَنَّ الحَقَّ خَلَصَ مِنلَبسِ البَاطِلِ، انقَطَعَت عَنهُ اءَلسُنُ المُعَانِدِينَ.
وَلكِن يُؤ خَذُ مِن هذَا ضِغثٌ، وَمِن هذَا ضِغثٌ، فَيُمزَجَانِ! فَهُنَالِكَ يَستَولِى الشَّيطَانُ عَلَىاءَولِيَائِهِ، وَيَنجُو الَّذِينَ سَبَقَت لَهُم مِنَ اللّهِ الحُسنى.(9)


علل پيدايش فتنه ها
همواره آغاز پديد آمدن فتنه ها، هواپرستى ، و بدعت گذارى در احكام آسمانى است ،نوآورى هايى كه قرآن با آن مخالف است ، و گروهى [با دو انحراف ياد شده ] بر گروهديگر سلطه و ولايت يابند، كه بر خلاف دين خداست .
پس اگر باطل با حق مخلوط نمى شد، بر طالبان حق پوشيده نمى ماند، و اگر حق ازباطل جدا و خالص مى گشت زبان دشمنان قطع مى گرديد.
امّا قسمتى از حق و قسمتى از باطل را مى گيرند و به هم مى آميزند، آنجاست كه شيطانبر دوستان خود چيره مى گردد و تنها آنان كهمشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت.
(10)

در اينگونه از نظام هاى سياسى ، انسان بر انسان حاكم است ،
و آزادى به معناى واقعى اسير انسان هاى حاكم خواهد بود،
گرچه شعار آزادى و دموكراسى فراوان سر مى دهند.
امّا در اءديان الهى و اسلام و از ديدگاه نهج البلاغه ، مباحث ومسائل سياسى ، و دستورالعمل هاى فردى و اجتماعى را خداى انسان آفرين مشخّص مىفرمايد كه به وسيله وحى و كُتُب آسمانى به انسان ها ابلاغ مى گردد.
در سياست توحيدى ، خدائى كه انسان را آفريد و او را تربيت كرد، با شناختكامل كيفيّت اداره زندگى او را مشخّص ‍ مى كند، همهمسائل سياسى با واقعيّت ها و ضرورت ها انطباق دارد، حقِّ حق ، وزلال حقيقت است ، همواره راهگشا و جاودانه است و از نظر كاربردىقابل اجرا و تكامل آفرين است ؛
بنابر اين هم اروپا و غرب ، سياست و مباحث سياسى دارند و هم اسلام با سياست جدا نيست، با اين فرق كه در اسلام سياست توحيدى است .
خداى انسان آفرين حكيمانه و با شناخت كاملمسائل سياسى را تعيين مى كند.
امّا در غرب انسان ها براى انسان ها خط و نشان مى كشند.
و بدون آنكه انسان را بشناسند يا انسان موجودىقابل شناخت براى انسان ها باشد،
بدون علم و آگاهى ، مسائل سياسى را مى نويسند كه هر روز در معرضزوال و كاستى است ،
همه متفكّران غرب و شرق اين حقيقت را باور دارند كه :
تا انسان را نشناسيم .
تا رواياى روح آدمى را كشف نكنيم .
نمى توانيم براى انسان دستورالعمل (كاتالوك ) زندگى فردى ، اجتماعى تدوين كنيم ،
آنها كه از دين و خدا فاصله گرفتند و در حكومت سكولار زندگى مى كنند مى گويند:
ما چاره اى نداريم و ناچار با عدم شناخت صحيح از انسان ،اصول و مبانى سياست او را تدوين مى كنيم .

كه اين ادّعا در كشورهاى اسلامى و در جوامع توحيدى بى اءساس است .
در تفكّر قرآن و نهج البلاغه خداى جهان آفرين ، انسان را آفريد و سود و زيان او رامشروحا بيان داشت و راه هاى كمال و تكامل او را در پرتو وحى روشن فرمود.
امام در نامه 53 خطاب به مالك اشتر (استاندار مصر) مى نويسد:
اءَمَرَهُ بِتَقوَى اللّهِ، وَإِيثَارِ طَاعَتِهِ، وَاتِّبَاعِ مَا اءَمَرَ بِهِ فِى كِتَابِهِ: مِن فَرَائِضِهِوَسُنَنِه ، الَّتِى لاَ يَسعَدُ اءَحَدٌ إِلا بِاتِّبَاعِهَا، وَلاَيَشقَى إِلا مَعَ جُحُودِهَا وَإِضَاعَتِهَا، وَاءَنيَنصُرَ اللّهَ سُبحَانَهُ بِقَلبِهِ وَيَدِهِ وَلِسَانِهِ؛ فَإِنَّهُ جَلَّ اسمُهُ، قَد تَكَفَّلَ بِنَصرِ مَننَصَرَهُ، وَإِع زَازِ مَن اءَعَزَّهُ.
وَاءَمَرَهُ اءَن يَكسِرَ نَفسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ، وَيَزَعَهَا عِندَ الجَمَحَاتِ، فَإِنَّ النَّفسَ اءَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ،إِلا مَا رَحِمَ اللّهُ.
ثُمَّ اعلَم يَا مَالِكُ، اءَنِّى قَد وَجَّهتُكَ إِلَى بِلاَدٍ قَد جَرَت عَلَيهَا دُوَلٌ قَبلَكَ، مِن عَدلٍ وَجَورٍ، وَاءَنَّالنَّاسَ يَنظُرُونَ مِن اءُمُورِكَ فِى مِث لِ مَا كُنتَ تَنظُرُ فِيهِ مِن اءُمُورِ الوُلاَةِ قَبلَكَ،وَيَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنتَ تَقُولُ فِيهِم ، وَإِنَّمَا يُستَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجرِى اللّهُ لَهُمعَلَى اءَلسُنِ عِبَادِهِ.


ضرورت خودسازى
او را به ترس از خدا فرمان مى دهد، و اينكه اطاعت خدا را بر ديگر كارها مقدّم دارد، وآن چه در كتاب خدا آمده ، از واجبات و سنّتها را پيروى كند، دستوراتى كه جز با پيروىآن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضايع كردن آن جنايتكار نخواهد گرديد.
به او فرمان مى دهد كه خدا را با دل و دست و زبان يارى كند، زيرا خداوند پيروزىكسى را تضمين كند كه او را يارى دهد، و بزرگ دارد آن كس را كه او را بزرگ شمارد.
و به او فرمان مى دهد تا نفس خود را از پيروى آرزوها باز دارد، و به هنگام سركشىرامش نمايد، كه :
همانا نفس همواره به بدى واميدارد جز آن كه خدا رحمتآورد.(11)
پس اى مالك بدان ! من تو را به سوى شهرهايى فرستادم كه پيش از تو دولتهاىعادل يا ستمگرى بر آن حكم راندند، و مردم در كارهاى تو چنان مى نگرند كه تو دركارهاى حاكمان پيش از خود مى نگرى ، و درباره تو آن مى گويند كه تو نسبت بهزمامداران گذشته مى گويى ، و همانا نيكوكاران را به نام نيكى توان شناخت كه خدا ازآنان بر زبان بندگانش ‍ جارى ساخت .


و آنگاه به فلسفه سياسى ، اجتماعى بعثت پيامبران آسمانى ورسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى پردازد و مى فرمايد :
وَاصطَفَى سُبحَانَهُ مِن وَلَدِهِ اءَنبِيَاءَ اءَخَذَ عَلَى الوَحيِ مِيثَاقَهُم ، وَعَلَى تَبلِيغِالرِّسَالَةِ اءَمَانَتَهُم ، لَمَّا بَدَّلَ اءَكثَرُ خَلقِهِ عَهدَ اللّهِ إِلَيهِم فَجَهِلُوا حَقَّهُ، وَاتَّخَذُوا الاَْنْدَادَمَعَهُ، وَاجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَن مَعرِفَتِه ، وَاقتَطَعَتهُم عَن عِبَادَتِهِ،
فَبَعَثَ فِيهِم رُسُلَهُ، وَوَاتَرَ إِلَيهِم اءَنبِيَاءَهُ، لِيَستَاءدُوهُم مِيثَاقَ فِطرَتِهِ، وَيُذَكِّرُوهُممَنسِىَّ نِعمَتِهِ، وَيَحتَجُّوا عَلَيهِم بِالتَّبلِيغِ، وَيُثِيرُوا لَهُم دَفَائِنَ العُقُولِ، وَيُرُوهُم آيَاتِالمَقدِرَةِ.
مِن سَقفٍ فَوقَهُم مَرفُوعٍ، وَمِهَادٍ تَحتَهُم مَوضُوعٍ، وَمَعَايِشَ تُحيِيهِم ، وَآجَالٍ تُفنِيهِم ،وَاءَوصَابٍ تُهرِمُهُم ، وَاءَحدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَيهِم .
وَلَم يُخلِ اللّهُ سُبحَانَهُ خَلقَهُ مِن نَبِي مُرسَلٍ، اءَو كِتَابٍ مُنزَلٍ، اءُو حُجَّةٍ لاَزِمَةٍ، اءَو مَحَجَّةٍقَائِمَةٍ:
رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِم قِلَّةُ عَدَدِهِم ، وَلاَكَثرَةُ المُكَذِّبِينَ لَهُم : مِن سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَن بَعدَهُ،اءَو غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَن قَبلَهُ: عَلَى ذلِكَ نَسَلَتِ القُرُونُ، وَمَضَتِ الدُّهُورُ، وَسَلَفَتِ الابَاءُ،وَخَلَفَتِ الاَْبْنَاءُ.
إ لَى اءَن بَعَثَ اللّهُ سُبحَانَهُ مُحَمَّدا رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لاِِنجَازِ عِدَتِهِ،وَإِتمَامِ نُبُوَّتِهِ، مَاءخُوذا عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ، مَشهُورَةً سِمَاتُهُ، كَرِيما مِيلادُهُ.
وَاءَهلُ الاَْرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ، وَاءَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ، وَطَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَينَ مُشَبِّهٍ لِلّهِبِخَلقِهِ، اءَو مُلحِدٍ فِى اسمِهِ، اءَو مُشِيرٍ إ لَى غَيرِهِ.
فَهَدَاهُم بِهِ مِنَ الضَّلاَلَةِ، وَاءَنقَذَهُم بِمَكانِهِ مِنَ الجَهَالَةِ.
ثُمَّ اختَارَ سُبحَانَهُ لُِمحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله لِقَاءَهُ، وَرَضِيَ لَهُ مَا عِندَهُ، وَاءَكرَمَهُ عَن دَارِالدُّنيَا، وَرَغِبَ بِهِ عَن مَقَامِ البَلوَى ، فَقَبَضَهُ إ لَيهِ كَرِيما صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ.


فلسفه بعثت پيامبران (نبوّت عامّه )
خدا پيمان وحى را از پيامبران گرفت ، تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاهكه در عصر جاهليت ها.
بيشتر مردم ، پيمان خدا را ناديده انگاشتند، و حق پروردگار را نشاختند، و برابر او بهخدايان دروغين روى آوردند، و شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت ، و از پرستش او جداكرد، خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چند گاه متناسب با خواسته هاى انسان هارسولان خود را پى در پى اعزام كرد، تا وفادارى به پيمان فطرت(12) را از آنان باز جويند، و نعمت هاى فراموش شده را به ياد آورند، و باابلاغ احكام الهى ، حجّت را بر آنها تمام نمايند، و توانمنديهاى پنهان شدهعقل ها را آشكار سازند، و نشانه هاى قدرت خدا را معرّفى كنند، مانند:
سقفِ بلند پايه آسمانها بر فراز انسانها، گاهواره گسترده زمين در زير پاى آنها، ووسائل و عوامل حيات و زندگى ، و راه هاى مرگ و مردن ، و مشكلات و رنج هاى پيركننده ، وحوادث پى در پى ، كه همواره بر سر راه آدميان است .
خداوند هرگز انسانها را بدون پيامبر، يا كتابى آسمانى ، يا برهانى قاطع ، يا راهىاستوار، رها نساخته است ، پيامبرانى كه با اَندك بودن ياران ، و فراوانى انكاركنندگان ، هرگز در انجام وظيفه خود كوتاهى نكردند، بعضى از پيامبران ، بشارتظهور پيامبر آينده را دادند، و برخى ديگر را پيامبران گذشته معرّفى كردند،بدينگونه قرن ها پديد آمد، و روزگاران سپرى شد، پدران رفتند و فرزندان جاى آنهارا گرفتند.

فلسفه بعثت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله
تا اينكه خداى سبحان ، براى وفاى به وعده خود، وكامل گردانيدن دوران نبوّت ، حضرت محمّد (كه درود خدا بر او باد) را مبعوث كرد،پيامبرى كه از همه پيامبران پيمان پذيرش نبّوت او را گرفته بود، نشانه هاى اوشهرت داشت ، و تولّدش بر همه مبارك بود
روزگارى كه مردم روى زمين داراى مذاهب پراكنده ، خواسته هاى گوناگون ، و روشهاىمتفاوت بودند، عدّه اى خدا را به پديده ها تشبيه كرده ، و گروهى نام هاى ارزشمند خدا راانكار و به بُت ها نسبت مى دادند، و برخى به غير خدا اشاره مى كردند
پس خداى سبحان ، مردم را به وسيله محمد صلى الله عليه و آله از گمراهى نجات داد وهدايت كرد، و از جهالت رهايى بخشيد.
سپس ديدار خود را براى پيامبر صلى الله عليه و آله برگزيد، و آن چه نزد خود داشتبراى او پسنديد، و او را با كوچ دادن از دنيا گرامى داشت ، و از گرفتاريها و مشكلاترهايى بخشيد و كريمانه قبض روح كرد.(13)


2- زيربنائى بودن ارزش ها
يكى ديگر از ويژگى هاى سياست اسلامى ، زيربنائى بودن ارزش ها در سياستتوحيدى است
كه اين حقيقت نيز در سياست هاى غربى و شرقى راه ندارد.
سياست اسلامى ، سياست عَلَوى در نهج البلاغه ، با ارزش هاى اخلاقى پيوندناگسستنى دارد.
اخلاق و ارزش هاى اخلاقى ، ايمان و خداگرائى ، تقوا و معادگرائى ، زيربناى سياستتوحيدى است ،
در اين ديدگاه سياستمداران جامعه اسلامى ، پرهيزكاران مى باشند و پرهيزكاران وارزش گراها، سياستمداران دلسوز جامعه اسلامى خواهند بود.
كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به والاترين مدير سياسى خود در نامه 53 چنيندستور مى دهد:
فَليَكُن اءَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيكَ ذَخِيرَةُ العَمِلِ الصَّالِحِ، فَاملِك هَوَاكَ، وَشُحَّ بِنَف سِكَ عَمَّالاَ يَحِلُّ لَكَ، فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفسِ الاِْنْصَافُ مِنْهَا فَيَما اءَحَبَّتْ اءَوْ كَرِهَتْ.
وَاءَشعِر قَلبَكَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِيَّةِ، وَالَْمحَبَّةَ لَهُمْ، وَاللُّطْفَ بِهِمْ، وَلاَتَكُونَنَّ عَلَيهِم سَبُعاضَارِيا تَغتَنِمُ اءَكلَهُم ، فَإِنَّهُم صِنفَانِ:
إِمَّا اءَخٌ لَكَ فِى الدِّينِ، اءَو نَظِيرٌ لَكَ فِى الخَلقِ، يَفرُطُ مِنهُمُ الزَّلَلُ، وَتَعرِضُ لَهُمُالعِلَلُ، وَيُؤ تَى عَلَى اءَيدِيهِم فِى العَمدِ وَالخَطَاءِ، فَاءَعطِهِم مِن عَفوِكَ وَصَفحِكَ مِثلَالَّذِى تُحِبُّ وَتَرضَى اءَن يُعطِيَكَ اللّهُ مِن عَفوِهِ وَصَفحِهِ.
فَإِنَّكَ فَوقَهُم ، وَوَآلِى الاَْمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ، وَاللّهُ فَوْقَ مَنْ وَلا كَ! وَقَدِ استَكفَاكَ اءَمرَهُم ،وَابتَلاَكَ بِهِم .


پس نيكوترين اندوخته تو بايد اعمال صالح و درست باشد، هواى نفس را دراختيارگير، و از آن چه حلال نيست خويشتن دارى كن ، زيرابُخل ورزيدن به نفس خويش ، آن است كه در آن چه دوست دارد، يا براى او ناخوشايند است، راه انصاف پيمايى .
اخلاق رهبرى (روش برخورد با مردم )
مهربانى با مردم را پوشش دل خويش قرارده ، و با همه دوست و مهربان باش .
مبادا هرگز، چونان حيوان شكارى باشى كه خوردن آنان را غنيمت دانى ، زيرا مردم دودسته اند، دسته اى برادر دينى تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مى باشند،اگر گناهى از آنان سر مى زند، يا علّت هايى بر آنان عارض مى شود، يا خواسته وناخواسته ، اشتباهى مرتكب مى گردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گير، آن گونهكه دوست دارى خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد
همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن كس كه تو را فرماندارىمصر داد والاتر است ، كه انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده ، و آنان را وسيلهآزمودن تو قرار داده است ،

next page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation