بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عوامل سقوط حکومتها در قرآن و نهج البلاغه, نصرت الله جمالى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     SOGHOO01 -
     SOGHOO02 -
     SOGHOO03 -
     SOGHOO04 -
     SOGHOO05 -
     SOGHOO06 -
     SOGHOO07 -
     SOGHOO08 -
     SOGHOO09 -
     SOGHOO10 -
     SOGHOO11 -
     SOGHOO12 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

1 - بحران  
تا آنجايى كه مى شود نبايد گذاشت جامعه در موقعيتى قرار گيرد كه نتوان حق را ازباطل تشخيص داد.
بايد سردمداران نظام حاكم جهد و كوشش خود را براى پديد نيامدن زمينه عدم شناخت حق ازباطل به كار گيرند تا دچار زلزله هاى اجتماعى نشوند
همانطور كه گفته شد توجه به دنيا نمى گذارد حق گرايى در وجودانسان مسير خود راطى كند تا سره از ناسره و حق از ناحق بازشناسى شود.
نمونه هاى زيادى در تاريخ داريم كه چگونه در مقاطع حساس نتوانستند خود را مصممنمايند كه به دفاع از حق برخيزند و با باطل ستيزند(493) .
با توجه به وضعيت جامعه اسلامى در دوران حضرت امير عليه السلام كه در مقاطع حساسبه دفاع از حق نپرداختند امام على عليه السلام آنان را به خاطر عدم شناختشان نسبت بهحق مورد عتاب قرار مى دهد: ((لا تعرفون الحق كمعرفتكمبالباطل و لا تبطلون الباطل كابطالكم الحق ))(494) : آن مقدار كهباطل را مى شناسيد حق را نمى شناسيد و آن مقدار كه حق را نابود مى كنيدباطل را نابود نمى كنيد.ابن ابى الحديد مى گويد: ((يعنى اعتقادتان به حق كم استولى اعتقادتان به باطل زياد است ))
اين مطلب درستى است حتى اگر انسان بگويد من همانطور كهباطل را نمى شناسم حق را نيز نمى شناسم سخن نادرستى است زيرا اگر در مسير شناختحق نبود، ناخود آگاه در وادى باطل مى رود اگر چه بگويد نمى شناسم . اگر روزىگرايش نفس و دنياطلبى از حق دست بكشد و خط سيرى غير از حقيقت را برگزيند، سرددرگم است و هر چه بر حركت و سرعت خود بيفزايد از حق دور مى شود و به سرابباطل مى پيوندد.اين حالت براى جامعه مناسب نيست و ثبات و آرامش آن را زير سؤال مى برد، لذا اگر جامعه در موقعيت و حالتى قرار گرفت كه نتواند حق را ازباطل تميز بدهد يا به اصطلاح معروف دچار ((بحران )) شد، فروپاشى جامعه روبهفزونى خواهد گذاشت ، وقتى جامعه دچار بحران شد رهبران آن ، حمايت مردمى را از دستمى دهند، نارضايتيهاى اجتماعى پديد مى آيد و عاملى مى شود براى روگردانى مردم ازكارگزاران خود، بى توجهى و بى تفاوتى آنان به رهبران و به عبارت ديگر سلباعتماد نسبت به خادمانشان و تبلور بدگمانى و سوءظن در وجودشان كه خود عاملى براىگرايش و توجه آنان به غير حق مى شود و در حقيقت زمينه جولانباطل پديد مى آيد و دشمن با برنامه از قبل تدوين شده به پيروزى مى رسد.
پس بحران عاملى است در ناشناخته ماندن حق ازباطل و زمانى كه اين پديده نمودار شد، موقعيت جامعه درتزلزل قرار مى گيرد و خادم از خائن باز شناخته نخواهد شد وتزلزل ، فروپاشى جامعه را در پى خواهد داشت و در چنين وضعيتى كه مردم توجيه نشدهاند كار بسيار شاقى است تا بتوان آنان را به شناختى دقيق رساند و از گرايش بهباطل انديشان باز داشت ، درست همانند گله گوسفندى كه گرگها در شب به آن حمله ورشده اند و به هيچ وسيله ممكن نمى شود آنها در يكجا جمع كرد و جلو نابودى گله راگرفت .
2 - چه وقت جامعه دچار بحران مى شود؟ 
(بحران در ابعاد اقتصادى ، سياسى ، نظامى ، اجتماعى و اخلاقى ):
1 - عدم امنيت فردى و اجتماعى .
2 - تبليغات مسموم دشمن ، وجود شايعات .
3 - پذيرش فرهنگ بيگانه از طرف مردم .
4 - رواج فساد فحشاء در تمام اركان جامعه بالاخص بين جوانان .
5 - جار و جنجال گروهكها.
6 - ارائه روش هاى سردرگم و آنى از طرف مسؤ ولان جامعه .
7 فشارهاى مجريان جامعه بر مردم .
8 - رشوه گرفتن دست اندركاران و كارگزاران حكومت .
9 - ترس از بيان مطالب و پيشنهادها و انتقادهاى سالم از طرف مردم .
10 - گرانى مايحتاج ضرورى مردم .
11 - كمبود مواد اوليه زندگى مردم .
12 - فشار و تحريم اقتصادى از طرف دشمن .
13 - قطع برق بطور مستمر.
14 - كمبود مواد سوختى .
15 - كمبود دارو و درمان و عدم بهداشت .
16 - قطع راههاى ارتباطى بين مناطق مختلف كشور.
17 - كمبود وسايلحمل ونقل مسافران و كالا.
18 - تقسيم ناعادلانه امكانات بطور عموم در نقاط مختلف يك سرزمين .
19 - تبعيض هاى اجتماعى .
20 - سوء استفاده هاى اقتصادى و سياسى مسؤ ولان .
21 - تحريك عوامل نژادى و قومى كه تجزيه يك كشور را پى خواهد داشت .
22 - عدم هماهنگى بين نيروى دفاعى كشور و بدبينى آنان نسبت به يكديگر.
23 - سوق دادن جامعه به طرف تك محصولى و عدم توجه به توليدات داخلى .
24 - پايين بودن در آمد مردم يا به عبارت ديگر عدم قدرت خريد مردم .
25 - عدم توجه به خواست هاى مختلف مردم .
26 - خارج شدن رهبرى از صحنه .
27 - قانون شكنى .
28 - تبعيض بين نيروهاى تدافعى كشور از طرف مسؤ ولان جامعه كه زمينه بدبينى آنانرا به يكديگر فراهم مى آورد به عنوان نمونه از درجه و رتبه دادن ها گرفته تاتقسيم ناعادلانه امكانات رفاهى و تجهيزات لازمه تا واگذارى نوع اتومبيلهاى سوارى ياحتى بيشتر به فرماندهان و بى توجه بودن بهپرسنل تحت امر آنان يا توجه بيشتر به يك ركن - يا اركان - در يك نيرو، از واگذارىمسكن گرفته تا ديگر امكانات و موقعيت سياسى اجتماعى .
29 - كمبود مواد اوليه صنعتى .
30 - عدم آزادى احزاب سياسى يا تقسيم ناعادلانه حكومت .
31 - نا اميد شدن مردم از بهبود اوضاع اقتصادى كشور.
اينها نمونه هايى از عواملى است كه كارشناسان بحران اجتماعى درباره آن سخن گفتهاند و عواملى هستند كه بحران را ايجاد مى كنند و بايد از طرف مسؤ ولان ذيربط موردتوجه قرار گيرد تا پيشگيرى هاى لازمه درباره آنها را به كار بندند.
همان طور كه گفتيم بحران زمينه عدم شناخت حق وباطل را فراهم آورد. امام على عليه السلام در زمانى كه بحران و آشوب اجتماعى خليفهسوم را در معرض خطر قرار داد، طى گفتارى با او چنين فرمود: ((يلبس اءمورها عليهاو يبث الفتن فيها فلا يبصرون الحق من الباطل و يموجون فيها موجا و يمرجون فيها مرجا))(495) : در هنگام بحران امور بر مردم مشتبه مى گردد، فتنه و آشوب فراگير مىشود، بنابراين مردم حق را از باطل تشخيص نمى دهند و - جامعه - در بحران و آشوبهمانند موج به اين طرف و آن طرف مى رود و در آن بحران مردم دچار آشفتگى و بلواىمخصوصى مى شوند. سكان دار كشتى ، قدرتكنترل كشتى را از دست مى دهد و اعتراضها و آشفتگيها و بى نظميها پديد مى آيد و جامعهبرقرار نخواهد ماند.
كلمات ((موج و مرج )) كه به معناى موج و تباهى (496) و آشفتگى مى باشند، بياناستعاره اى امام عليه السلام درباره ((تلاطم اجتماعى )) يا ((آشوب ، بلوا و شورش ))است .
هر چه آن حضرت ، عثمان را تذكر داد تا ((پيشواىمقتول امت )) نباشد(497) فايده نكرد و حركت هاى مرموزانه مروان كهعامل اصلى تحريك عثمان در مقابل شورشيان بود، كار خود را كرد.(498)
در آشوب و بحران هيچ چيز كارساز نيست نه سخن حق و نه فرزندان پيامبر صلى اللهعليه و آله ، مگر امام على عليه السلام حسن و حسين عليهما السلام براى دفاع از عثماننگماشت ، ولى خليفه كشته شد. در چنين زمانى قداست و تقوى ، تمسك به عالى ترينمقدسها و هر چه تصور شود، كاربرد ندارد. بحران و آشوب جايى براى شناخت حق نمىگذارد. هر چه هست تزلزل و تلاطم اجتماعى است كه تباهى و نابودى را مى آفريند.
3 - وعده ها و بحران  
يكى از عوامل بحران زا كه نقش بارز و مهمى درتزلزل جامعه دارد، آن است كه سردمداران قبل از بدست آوردن قدرت براى جذب و گرايشامت و عده هايى را مطرح كنند ولى چون به اهداف سياسى خود رسيدند، آنها را انجام ندهندو بر خلاف عهد و پيمان با مردم عمل نمايند، اين روش پيوند امت را با پيشوايان سست مىكند و علاوه بر بدبينى ، آشوب نيز مى گردد.
البته ممكن است بر اثر عوامل طبيعى يا علل ديگرى مشكلاتى براى قدرت سياسى جامعهپديد آيد كه نتواند تمام شعارهاى پيروز سازنده را براى مردم عملى كند ولى براساس بناى عقلا بايد در حد امكان ((بخشى )) از آنها رابه منصه ظهور رساند تا ازجدايى پيوند سران و امت پيشگيرى نمايد.


آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم بقدر تشنگى بايد چشيد
(499)
بين گفتار و كردار بايد صداقت و درستى منطبق باشد به عبارت ديگر واقعيتها و كردارمسؤ ولان بايد در چارچوب و عده ها و شعارهاىقبل از پيروزى بگنجد، در غير اين صورت مردم نمى گويند سران جامعه با ما از درصداقت وارد شده اند بلكه در ذهنشان اين خطور مى كند كه گفته ها براى بدست آوردنقدرت بود - به اصطلاح معروف ((ديگر خرشان ازپل گذشت )) يا بگويند ((آب نبود والا شناگران ماهرى هستند)) - اين بد انديشه وفكرى است كه بر اعمال گردانندگان نظام حكومتى جامعه ، مردم را فراگيرد تا زمينهطوفان و ايجاد موج در سطح عمومى پديد آيد.
صداقت بهترين وسيله براى زدودن چنين انديشه ناهنجار و آتش افروزى است كه مىتواند فاصله ايجاد شده را كم كند.
امام على عليه السلام مى فرمايد: پيشوا بايد از در صداقت با پيروان خود وارد شود:همانطور كه عدالت به جامعه قوام و ثبات مى دهد، صداقت نيز چنين نقشى در عدم ايجادآشوب و بحران يعنى جامعه بدون موج دارد، چه زيباست بيان حضرت امير عليه السلام :((الصدق اءخو العدل ))(500) صداقت برادر عدالت است .
همانطور كه شناخت حق جامعه حقگرا را از گزند آفات حفظ مى كند، امام على عليه السلامزبان حق را صدق و راستى مى داند: - ((الصدق لسان الحق (501) - كه حقرابازگو مى كند.
براى نجات خود و جامعه در حال بحران ، برترين وسيله ، صداقت است كه ثبات عدالتگونه را مى آفريند و زبان حق گويانه و حق شناسانه را مى گشايد، نبايد از صداقتبا مردم واهمه داشت و غير راستى را امنيت پنداشت : ((الصدق ينجيك و ان خفته الكذبيرديك و ان اءمنته ))(502) صداقت نجاتت مى دهد اگر چه از آن بترسى و دروغنابودت مى كند اگر چه خود را در امنيت بدانى . و عده دادن و عملى نكردن با صداقت نمىسازد لذا بايد آنچه از خواسته هاى مردم در شعارهاى سران احزاب و گروه هايى كه بهقدرت مى رسند، مى آيد تا آنجا كه ممكن است جامعهعمل به آن پوشيده شود.
امام على عليه السلام تاءمين زندگى مردم را كه از نيازها و خواسته هاى آنان مى باشدوظيفه والى قلمداد مى فرمايد: ((و فى اللهلكل سعة و لكل على الوالى حق بقدر ما يصلحه ))(503) : همه طبقات مردم در پناهخدا و در سعه رحمت او هستند و بر عهده زمامدار است كه حق آنان را به قدر آنچه كهزندگيشان تاءمين شود، ادا كند.
حركت مسؤ ولان جامعه بايد در بر آورده كردن اهداف از پيش تعيين شده باشد كه خداىناكرده تبليغات و شايعه هاى مسموم و جنگ روانى دشمنان باعث نشود كه مردم گمان كنندبزرگانشان گفته هاى بر خلاف واقع مى گويند.
باز هم اثر را از زبان حضرت امير عليه السلام بشنويم تا بحرانها را با مردم در ميانگذاشته و آنان را نسبت به شناخت حق آگاه نماييم : ((الصادق على شفا منجاة و كرامة والكاذب على شرف مهواة و مهانة ))(504) : راستگو مشرف بر نجات و كرامت است ودروغگو مشرف بر سقوط و خوارى .
4 - جلوگيرى نكردن از تجمع اراذلو اوباش
امام على عليه السلام درباره ((اهل غوغا)) بياناتى دارد كه اين دسته را ازعوامل براندازى قلمداد مى فرمايد.
اهل غوغا يعنى : ((سفلة الناس ))، اينان افرادى هستند كه در مقاطع حساس به ويژههنگامى كه جامعه دچار بحران مى شود ضربه هاى مهلكى به آن وارد مى كنند، اصطلاحابه آن ((همج رعاع ))(505) نيز مى گويند. حضرت امير نيز همين را اشاره فرموده اند.اصطلاح فارسى بكار برده شده درباره اين افراد همان اصطلاح((اراذل و اوباش )) مى باشد كه دشمن بر روى آنان كار مى كند، از نقاط ضعفشاناستفاده كرده و هنگامى كه مانع مفقود و مقتضى موجود شد آنان را به ميادين پيش بينى شدهمى فرستد تا به اهداف خود برسد.
در ايران خودمان دار و دسته شعبان بى مخ و دلارهاى آمريكايى تقسيم شده بين آنان دركودتاى 28 مرداد سپهبد زاهدى توسط اشرف پهلوى فراموش شدنى نيست . در عراق دارو دسته صدام نمونه بارز آن است .
شايد اين بينش عميق مردم شناسانه امام على عليه السلام را كمتر جامعه شناسى حتى دراين برهه از زمان مطرح كرده باشد.
((هم الذين اذا اجتمعوا غلبوا و اذا تفرقوا لم يعرفوا - وقيل : بل قال عليه السلام : هم الذين اذا اجتمعوا ضروا و اذا تفرقوا نفعوا...))(506) اراذل و اوباش كسانى هستند كه اگر تجمع كنند عاملان آنان به اهدافشان مى رسند وچون متفرق شوند گمنام مى مانند - در عبارت ديگرى كه از آن حضرتنقل شده ، آمده است اينان افرادى هستند كه اجتماعشان مضر و بينشان جدايى انداختن سودمنداست ....
زمينه مهمى كه در ظهور ((اراذل و اوباش )) نقش دارد بيكارى است كه پيشگيرى از آنامرى لازم و ضرورى است ، تا كار اينگونه افراد از بيكارى به اجتماع وتشكيل دار و دسته نرسد. نه اينكه منتظر ماند تا تجمع كنند و بعد با نيروهاى انتظامى وگاز اشك آور با آن برخورد نماييم كه به اصطلاح پيراهن عثمان درست شود و بوق وكرناى دشمنان ما آن را به تمام زبانها به گوش مردم جهان برسانند.
در بخش حكمت نهج البلاغه مطلبى آمده است كه شدت برخورد امام على عليه السلام را بااهل غوغا بيان مى فرمايد: ((اتى بجان و معه غوغاءفقال عليه السلام : لا مرحبا بوجوه لاترى الا عندكل سواءة ))(507) گم شوند چهره هايى كه فقط در كنار هر زشتى و رسوايىديده مى شوند.
وصف اين گروه را امام عليه السلام ه زيبا بيان فرموده است : ((و همج رعاع اتباعكل ناعق ، يميلون مع كل ريح و لم يستضيئوا بنور العلم و لم يلجؤ وا الى ركن و ثيق...))(508) و دسته اى از مردم ((همج و رعاع ))اند كه بهدنبال هر قارقار كلاغ و صداى جغدى بلند مى شوند- از هر شايعه و سخن نابجايىمتابعت مى كنند - با هر بادى به سمت و جهتى مى روند (جهتگيرى بادى دارند) با نوردانش الهى روشنى نمى گيرند و به پايگاه محكم و مورد اطمينانى پناه نمى برند.
بنابراين ميدان فعاليت اين گروه را بايد خراب كرد تاعامل پر هياهو و جار و جنجال عمله كم مواجب استعمار گردهمايى پيدا نكنند.
بخش دوم : عوامل سقوط حكومت ها : دور شدن از رحمت خدا 
دور شدن از رحمت خدا همان مفهوم لعنت خدا مى باشد(509) .
اين عمل در انقراض امتها و سقوط حكومتها نقش بسيار مهمى دارد و در حقيقت دست انتقام خداوندآنان را گرفتار عذاب و ((مغضوب عليهم )) مى كند.
وقتى امتى از رحمت حق تعالى دور شد و نظر لطف خالق جهان از آن برگشت راهى براىبقا و فرار از زوال باقى نمى ماند حيات خود ادامه دهد بلكه مرگش فرا رسيده . بايدخود را تسليم فنا و نابودى نمايد.
ملعونان يا رانده شدگان از رحمت خداوند در قرآن عبارتند از:
الف : سر پيچان از قوانين و دستورهاى خداوند: 
1 - ابليس : ((الا ابليس استكبر و كان من الكافرين ... و ان عليك لعنتى ))(510) مگر ابليس كه كبر پيشه كرد و از كافران شد... همانا لعنت من بر تو است .
2 - كافران : ((ان الله لعن الكافرين ...(511) خداوند كافران را لعنت كرد.
3 - يهود:
((اصحاب شنبه )): آنانى كه تعطيلى روز شنبه را به توجيه عملى به ماهيگيرىپرداختند:...((كما لعنا اصحاب السبت ))...(512) همانطور كه اصحاب شنبه رالعنت كرديم .
تحريف كنندگان : ((من الذين هادوا يحرفون الكلم عن مواضعه ... و لكن لعنهم اللهبكفرهم ...))(513) از يهوديان كسانى كه سخنان را تحريف كردند ازمحل كاربردشان ... ولكن خداوند به خاطر كفرشان آنان را از رحمت خود دور كرد.
نسبت دهندگان سخنان نامربوط به خداوند: ((و قالت اليهود يدالله مغولة غلت ايديهمو لعنوا بما قالوا...))(514) يهود گفتند دست خدا بسته است ، دستانشان بسته بادلعنت شدند به خاطر آنچه گفتند...
كافران و قاتلان پيامبران : ((و باءو بغضب من الله ذلك باءنهم كانوا يكفرونبايات الله و يقتلون النبيين بغير الحق ))...(515) و به غضب خدا گرفتار شدندچون به آيات خدا كفر ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى كشتند.
4 - نصارى : آنانى كه مثل يهود سخنان نامربوط به خداوند نسبت دادند:
((و قالت اليهود عزيز ابن الله و قالت النصارى المسيح ابن الله ذلك قولهميضاهئون قول الذين كفروا من قبل قاتلهم الله ...))(516) و يهود گفتند: عزيزفرزند خداست و نصارى گفتند: مسيح فرزند خداست آن گفتارشان است كه به پادشاهانهماهنگ شود مثل سخن كسانى را كه كفر ورزيدند خداوند بكشدشان ...
ب : مخالفان دين خدا(همفكران باطل) در جامعه حق
1- منافقون (المنافقون ).
2 - گناه پيشگان (فى قلوبهم مرض ).
3 - اراجيف گويان (المجرفون ):
((لئن لم ينته المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض و المجرفون فى المدينةلنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا؛ملعونين اءينما ثقفوا اءخذوا و قتلوا تقتيلا))(517) : اگر منافقان و كسانى كه دلهاى شيطانى دارند و اراجيف گويان (موجايجاد كنندگان ضد حق ) در مدينه - از فعاليت - دست بر ندارند تو را بر ضدشان مىشورانيم سپس در مجاورت تو نخواهند ماند مگر اندكى ، اگر كوتاه نيامدند آنان طردشدگان هستند، هر كجا كه پيدا شدند، گرفته شوند و كشته شوند كشته شدنى .
اينان به خدا و پيامبر و مؤ منان اذيت و آزار مى رسانند: ((ان الذين يؤ ذون الله ورسوله لعنهم الله فى الدنيا و الآخرة ... و الذين يؤ ذون المؤ منين و المؤ منات ))(518) كسانى كه خدا و پيامبر را اذيت مى كنند در دنيا و آخرت لعنت كرده خداوند آنها راو كسانى كه مؤ منان را اذيت مى كنند.
ج : مشركان 
((و يعذب المنافقون و المنافقات و المشركين و المشركات ...غضب الله عليهم و لعنهم...))(519) و تا خداوند عذاب كند منافقان و مشركان - از زن و مرد-...خداوند بر آنانغضب و از رحمت دور كرده است .
د: ظالمان 
((الا لعن الله على الظالمين ))(520) بدانيد لعنت خدا بر ستمگران است .
ه : كتمان كنندگان حق 
((ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى ...اؤ لئك يلعنهم الله ))(521) همانا كسانى كتمان مى كنند آنچه را از نشانه هاى روشن و هدايت ...نازل كرديم مورد لعن خداوند هستند. البته در آياتقبل از اين در همين از كتمان كنندگان مى باشند لذا به لحاظ نفسعمل مى باشد كه آيه را ذكر كرديم .
و: اتهام زنندگان به زنان مؤ من پاكدامن 
((ان الذين يرمون المحصنات الغافلات المؤ منات لعنوا فى الدنيا و الآخرة ))(522) كسانى كه به زنان شوهردار غفلت كننده (بى توجه ) مؤ من اتهام زنا بزنند،در دنيا و آخرت لعنت شده اند.
ز: شجره ملعونه (بنى اميه ) 
((... و الشجرة الملعونة فى القرآن ))...(523) و درخت لعنت شده در قرآن ...ابنكثير با لفظ ((قيل )) گفته : ((مراد بنى اميه اند ولى روايت را ضعيف دانسته - سپس ازابن جرير طبرى آورده است -: و پيامبر در عالم رؤ يا ديد بنى فلان مانند بوزينه ها ازمنبرش بالا مى روند، ناراحت شد و تا زنده بود خنده بر لبهاى آن حضرت نيامد، روشناست كه به جاى ((بنى فلان )) نام ((بنى اميه )) بوده كه به لحاظ احترام و عزيزبودن بنى اميه در نزد اينگونه مفسران و افرادى مانند طبرى آنرا حذف كرده اند تا نكندبه بنى تيم و عدى و بنى اميه جسارت شود، معلوم نيست چرا اينان نسبت به پيامبر اكرمو اهل بيت آن حضرت با بغض و كينه رفتار مى كنند و با دشمنان آنان با راءفت وسانسور و كتمان حقايق برخورد مى نمايند.(524)
در تفسير عياشى از امام محمد باقر آمده است ((درخت ملعون )) بنى اميه هستند...علامه امينىدر جلد 8 الغديراز ص 247 به بعد فصلى تحت عنوان ((بنى اميه )) در قرآن بازكرده و احاديثى از كتب اهل سنت جمع آورده و از جمله ((در المنثور)) سيوطى و...نقل كرده كه عايشه به مروان بن حكم گفت :ازرسول الله شنيدم به پدر و جد تو ابى عاص بن اميه مى گفت : شمائيد شجره ملعونهدر قرآن . و اينكه در روايت بعضى از اهل تسنن از جمله صحيح بخارى و اسبابالنزول واحدى ، تفسير ابن كثير، و... مراد از رؤ يا سير شبانه پيامبر و شجره ملعونهدرخت زقوم است درست نيست ، زيرا درخت زقوم در قرآن لعنت نشده و اسراء پيامبر رويانبوده ، در بيدارى واقع است .))(525)
افزون بر اين مطلب اگر قرار بود درخت زقوم كه خوراك جهنميان است لعنت شده بايدجهنم كه جايگاه آنان و ديگر مواد خوراكى كه بدتر از زقوم است به مراتب بيشتر لعنتمى شدند در حالى كه چنين نيست .
طبرسى در جامع الجامع در ذيل آيه مذكور مى گويد: آن درخت بنى اميه هستند كه خداوندپيامبر را از غلبه آنان بر مقامش و كشتن ذريه آن حضرت خبر داد.(526)
ح : پيمان شكنان 
((الذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما اءمر الله به انيوصل و يفسدون فى الارض اولئك هم الخاسرون ...))(527) كسانى كه نقض ‍ عهدخدا مى كنند، بعد از پيمان بستن با آن ، و آنچه را كه خدا امر به پيوند ووصل مى دهد، مى برند و در زمين فساد مى كنند، و از زيانكارانند... روشن است كهزيانكاران فاسق و ظالمند و از رحمت خدا دورند. ((البته اين دسته مى تواند منافقانباشند ولى به لحاظ اهميت عهد و پيمان جدا مطرح كرده ايم .))
ط:مرتدان ((گرونده به كفر بعد از ايمان )) 
در آياتى به اين گروه هم ظالمين گفته شده و هم ضالين - گمراهان - كه مصداق اوليهآيات اهل ((كتاب يهود و نصارى )) مى باشند: ((كيف يهدى الله قوما كفروا بعدايمانهم ... والله لا يهدى القوم الظالمين ))(528) چگونه خدا گروهى را كه بعد ازايمانشان كفر ورزيدند هدايت مى كند... قوم ستمگر را خدا هدايت نمى كند.
((ان الذين كفروا بعد ايمانهم ... و اولئك هم الضالون ))(529) كسانى كه بعداز ايمانشان كفر ورزيدند... آنان همان گمراهانند....((ان عليهم لعنة الله ...))(530) لعنت خدا، دورى از رحمت خدا بر آنان حتمى است .
عوامل دورى از رحمت خدا 
تمام اين گروه هاى مذكور از امت هايى هستند كه به لحاظ فساد، تمرد، نافرمانى ، عدمبازدارى از دشمنى با حق يا ترك امر به معروف و نهى از منكر و ايذاى پيامران ومخالفت با قوانين حق ، سرانجامشان نابودى و نيستى بود كه در بحثهاى گذشته اشارهگرديد لذا در مجموع مى توان گفت :
عواملى كه باعث مى شود جامعه از رحمت الهى دور شود دو چيز است :
1 - فساد و گناه .
2 - ترك ((امر به معروف و نهى از منكر)).
وقتى جامعه دچار گناه و فسق و فجور شد جايى براى ظهور حق نمى ماند،باطل جامعه را فرا مى گيرد كه بر مى گردد به بحث گذشته ، بايد از عواملىپيشگيرى نمود كه باطل را در جامعه رواج و زمينه سقوط حق را فراهم مى كند، نبايدبرنامه هاى ما حالت تدافعى داشته باشد.
امام على عليه السلام : ((فمن اءمر بالمعروف شد ظهور المؤ منين فمن نهى عن المنكر واءرغم اءنوف المنافقين ))(531) هر كه امر به معروف كند پشتيبانى از مؤ مناننموده و هر كس نهى از منكر كند، بين منافقان را به خاك ماليده است .
در صدد نيستيم تا درباره امر به معروف و نهى از منكر بحث كنيم بلكه فقط به اهميت آنمى پردازيم ، زيرا درباره امر به معروف و نهى از منكر كتابهاى گوناگونى نگاشتهشده و در كتب فقهى هم شرايط آن آمده است .
در رواياتى ((امر به معروف )) خود يكى از انواع جهاد ذكر شده كه ديديم ترك جهاديكى از عوامل سقوط حكومت و انقراض امت ها مى باشد. امام على عليه السلام درباره ارزشامر به معروف و نهى از منكر در خطبه اى پا را از اين فراتر نهاده و مى فرمايد: ((وما اءعمال البر كلها و الجهاد فى سبيل الله عند الامر بالمعروف و النهى عن المنكر الاكنفثة فى بحر لجى ))(532) همه اعمال نيكو و جهاد در راه خدا روى هم درمقابل امر به معروف و نهى از منكر همچون انداختن يك ((تف )) - آب دهان - در درياى مواجاست - درياى مواج همان اقيانوس است . -
اين بيان مولى عليه السلام كارايى بالاى امر به معروف را در طوفان به پا كردن ،در مقابل باطل مى رساند.
بنابراين جايى كه ترك جهاد جامعه را به نابودى بكشاند معلوم است كه ترك امر بهمعروف و نهى از منكر، جامعه بر پايه ايمان را به چه جايى خواهد كشاند.حال به دور شدن جامعه از رحمت الهى بپردازيم كه حضرت امير عليه السلام مى فرمايد:
1 - وقتى جامعه يا فرد از رحمت خدا دور شد، ديگر دعاهايش هم به اجابت نمى رسد: ((لا تتركو الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فيولى عليكم شرار كم ثم تدعون فلايستجاب لكم ))(533) امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدكارانتانبر شما تسلط پيدا مى كنند - قدرت از دست مؤ منان خارج مى شود - و آنگاه كه دست بهدعا بر مى داريد- تا خدا شر آنان را از شما بردارد، - دعايتان به اجابت نمى رسد.
2 - ترك امر به معروف و نهى از منكر و گناهكارىعامل دورى از رحمت خدا مى شود: ((فان الله سبحانه لم يلعن القرن الماضى بيناءيديك الالتركهم الاءمر بالمعروف و النهى عن المنكر فلعن الله السفهاء لركوبالمعاصى و الحلماء لترك التناهى ))(534) خداوند كه منزه و پاك است پيشينيان رااز رحمت خود دور نكرد مگر به خاطر اينكه امر به معروف و نهى از منكر را ترك نمودند.پس خداوند سفيهان را به جهت اينكه بر مركب گناهان سوار شدند و خردمندان را بدان سببكه نهى از منكر نكردند از رحمت خود دور گردانيد.
بنابراين بايد گناهكاران را با تبليغات روز و روش هاى مدرن تبليغاتى ، روانى از ناآگاهى و توطئه هاى شياطين بيرون آورد و خردمندان را به احساس ‍ مسؤ وليت وا داشت .بايد عواملى را كه باعث مى شود تا امر به معروف و نهى از منكر در جامعه صورتنگيرد از بين برد، آن عوامل عبارتند از:
1 - نا آگاهى عمومى نسبت به اين وظيفه ((موج افكن )) درمقابل شياطين .
2 - سلب مسؤ وليت از طرف آگاهان به اين وظيفه الهى .
3 -ترس از عواقب دنيايى امر به معروف و نهى از منكر، ازقبيل : مرگ زودرس و كم شدن رزق و روزى .
در پايان بحث به بيان استاد مطهرى ((ره )) بسنده مى كنيم :
((قرآن درباره ضرورت امر به معروف و نهى از منكر بسيار سخن گفته است ، از يكىاز اين آيات صريحا استنباط ميشود كه ترك اين فريضه بزرگ در هلاكت و انهدام يك قوممؤ ثر است و آن آيه 79 از سوره مائده است كه يكى ازعلل دور افتادن كافران بنى اسرائيل از رحمت خدا را باز نداشتن يكديگر از منكرات يعنىترك نهى از منكر ذكر كرده است : ((كانو لا يتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوايفعلون ))، يكديگر را از ارتكاب منكرات نهى نمى كردند و چه بد مىكردند)).(535)
***
در خاتمه اميد است با بهره جستن از قرآن و نهج البلاغه بتوانيم جامعه اى بسازيم كهمورد لطف و عنايت حضرت حجة ابن الحسن ((عجل الله تعالى فرجه الشريف )) باشد وبرقرار و سرزنده و شاداب با اجراى احكام خداوندمتعال باقى بماند. حفظ و نگهدارى نظام مقدس با انسجام همگانى ، وحدت كلمه ، اطاعت ازولى امر جامعه ، پرهيز از تفرقه ، دشمنى و عناد بين آحاد ملت وعوامل مذكور ديگر ممكن است .
با درود به روح پر فتوح شهدا و امام شهيدان خمينى بت شكن .
((و آخر دعوانا: ان الحمد لله رب العالمين
و سلام على المرسلين
و صلى الله على محمد و آل محمد. ))

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation