|
|
|
|
|
|
261- همان . 262- ميزان الحكمة ج ص 215. 263- الحياة 1 ص 167 . 264- ميزان الحكمة ج 5 ص 215. 265- الحياة ج 1 ص 167. 266- الحياة ج ص 167. 267- ميزان الحكمة ج 5 ص 213. 268- الحياة 1 ج ص 167. 269- ميزان الحكمة ج 5 ص 213، در الحياة ج 1 ص 167 اين روايت بهشكل ديگرى نيز آمده است . 270- الحياة ج ص 167. 271- الحياة ج 1 ص 167 و ميزان الحكمة ج 5 ص 213. 272- ميزان الحكمة ج ص 213. 273- الحياة ج 1 ص 167. 274- ميزان الحكمة ج 5 ص 214. 275- الحياة ج 1 ص 167. 276- ميزان الحكمة ج 5 ص 214. 277- الحياة ج 1 ص 168. 278- الحياة ج 1 ص 168. 279- الحياة ج 1 ص 168. 280- نهج البلاغه جامعه مدرسين ص 138. 281- نهج البلاغه فيض الاسلام نامه مالك اشتر ص 999 نهج صبحى ص 430.در اعراب گذارى متن صبحى برگزيده شد. 282- خطبه 216 نهج البلاغه جامعه مدرسين ص 105. نهج صبحى ص 335. 283- نهج صبحى ص 433. 284- همان ص 443. (همه متن عربى آورده نشده است ). 285- يادنامه كنگره نهج البلاغه سال 1360 ص 153 مقاله استاد قربانى . 286- فروغ ولايت ص 491 به نقلاز شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 3 ص 186. در اين دسته ربيع بن خثيم است اوپرچمدار گروه بوده و اولين پرچمى است كه حضرت از كوفيان آراست . در همين باره دسته ديگرى از شاگردان ابن مسعود - قاريان قرآن يا علماى علوم قرآنى آنزمان - در جنگ دو دل بودند و با حضرت به صفين آمدند، آنها (عبيده سلمانى و اصحابش )گفتند:((ما در كار شما و شاميان مى نگريم وقتى ديديم هر طرف ، پارا از حق بيرونگذاشت بر ضد او مى شوريم .))امام در پاسخ به آنان فرمود: ((مرحبا و اءهلا. هوالفقه فى الدين و العلم بالسنة ، من لم يرض بهذا فهو خائن جبار)): درود بر شما و...اين آگاهى به دين و سنت است هر كس چنين نظرى را نپذيرد ديكتاتور خيانت پيشه اى است .(امام عليه السلام نه تنها نظر آنها را رد نكرد بلكه به آنان آفرين گفت و داد و فريادراه نينداخت كه شما بى دين و ضد ولايت و نظام هستيد. آن حضرت با اين روش اعتقادپسندانه در جذب آنان گام برداشت .) (شرح نهج ابى الحديد ج 3 ص 186). 287- فروغ ولايت ص 603 به نقل از تاريخ طبرى ج 3 جزء 6، ص 34.كامل ابن اثير ج 3 ص 164. وقعه صفين ص 530 - 529. درباره نظر استاد محترم آيةالله جعفر سبحانى راجع به بند الف نكته اىقابل ذكر است : امام على عليه السلام حتى با ناكثين كه قبل از برخورد نظامى جنگجمل ، به شهر بصره حمله كرده و آن همه قتل و غارت را با مبارزه مسلحانه انجام داده واستاندار امام را به آن وضعيت درآورده بودند، جنگ را شروع نكرد بلكه چندين بارنماينده اى را نزد آنان فرستاد كه تا مى شودمشكل بدون خونريزى حل شود و اتمام حجت فرمودند نه جنگ . بعد از اين كه جمليان ناكثو عهد شكن نپذيرفتند و درگيرى را شروع كردند امام عليه السلام مجبور به دفاعشدند. لذا به نظر مى رسد امام عليه السلام با سلاح بدستان مخالف خود تا مى توانستتلاش مى كرد بدون خونريزى مشكل را حل كند. حتى امام عليه السلام - كسر شاءن خودنديد- با آنان وارد گفتگو شد تا آثار شومى پديد نيايد. حضرتش با مخالفان مسلحاينگونه برخورد نمايد. روشن است با مخالفان غير مسلح چگونه رفتارى داشته است .درود بر او روزى كه در خانه اعتقاد به دنيا آمد و روزى كه در محراب عبادت ترور شد.هيچ وقت به خانه مخالفان خود، حتى افرادى كه با او معاشرت نكردند نه خودش حملهكرد و نه اجازه داد ديگران تعرض كنند. 288- مروج الذهب ترجمه ابوالقاسم پاينده ص 729، با استفاده از فروغ ولايتص 440 و نهج البلاغه فيض الاسلام ص 78و77. درباره اشعث آورده شد. 289- شرح نهج البلاغه ج 2 ص 280ذيل خطبه 36، فروغ ولايت ص 636. 290- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 76 خطبه 19. 291- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 929 نامه 31. 292- كامل ابن اثير ج 3 ص 320 - مطلب در كتاب توسعه سياسى از ديدگاه امام على عليهالسلام ص 219 آمده است . 293- مفردات راغب ماده ملاء. 294- سوره شعرا آيه 34. 295- سوره اعراف آيه 109. در دو آيهاول نوع گفتار را بنگريد اول فرعون گفت موسى ساحرى زبردست و ماهر است بعد ملاءنيز همان سخن فرعون را بازگو كردند. 296- سوره انعام آيه 123. 297- سوره نمل آيه 32. 298- سوره نمل آيه 38. 299- سوره علق آيه 7 - 6. تفسير نوين ص 259، مرحوم محمد تقى شريعتى . 300- آية الله نورى همدانى گروه مترفين را ((عياشان طغيانگر)) ترجمه كردهاند. بيت المال در نهج البلاغه ص 60. 301- سوره يونس آيه 88. 302- سوره مؤ منون آيه 33. 303- - سوره سباء آيه 35 - 34. 304- سوره هود آيه 116. 305- مفردات راغب . ماده ترف . 306- سوره مؤ منون آيه 41. 307- سوره اسراء آيه 16. 308- ج ص 2217 چاب دارالشروق بيروت . 309- همان ص 2218. 310- سوره اعراف آيه 78 - 75. 311- قصص ،آيه 58 با استفاده از مجمع البحرين وعلل انحطاط تمدنها. قانع عزآبادى . 312- سوره قصص آيه 76. 313- سوره قصص آيه 78. 314- در قرآن باين موضع اشاره اى نشده بعضى از مفسرين با مختصر اختلافى(عصاها را در قبه اى گذارند) آنرا ذكر نموده و بشرح آن پرداخته اند. 315- ج ص 374. 316- سوره قصص آيه 79. 317- سورة قصص آيه 79. 318- سوره قصص آيه 80. 319- سوره قصص آيه 81. 320- سوره قصص آيه 78. 321- سوره قصص آيه 82. 322- سوره قصص آيه 77 و 76. 323- در پاورقى كتاب : در تواريخ نوشته اند كه قارون هنگام مخالفت با موسى250 تن از شيوخ و زعماى قوم بنى اسرائيل را با خود همراه كرده بود و هر يك از اين250 تن رياست خانواده بزرگى را بر عهده داشتند كه مجموعا نيروىقابل توجهى را تشكيل مى دادند، ولى دو نفر از آنها بنام ((داثان و ابيرام )) بقاروننزديكتر بودند و ماجراى ستير هم به راهنمايى اين دو كس انجام شد. 324- ج 8 ص 488. 325- موسى از ديدگاه قرآن صفحات 220 - 215. 326- سوره قيامة آيه 14. 327- قصص ، از اين آيه بعد از داستان قارون در قرآن آمده كه با داستان قارونارتباط معنوى دارد. 328- سوره نساء آيه 60. 329- سوره صف آيه 8. 330- قصص آيه 76. 331- قصص آيه 76. 332- قصص آيه 79. 333- قصص آيه 76. 334- سوره حجر آيه 6. 335- قصص آيه 79. 336- صفحات 63 - 57. 337- - نهج البلاغه صبحى ، ص 452 نامه 62. 338- نهج البلاغه خطبه 3. 339- مقدمه ابن خلدون ، ج 1 ص 268 - 267، ترجمه گنابادى . 340- ترجمه و اقتباس شبهات حول الاسلام ص 162. 341- برهان قرآن ص 200. 342- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 966 343- نهج البلاغه موضوعى ص 1276. نهج ص 249 خ 173. 344- همان ص 1282. نهج صبحى خ 226 ص 348. 345- همان ص 891. نهج البلاغه نامه 53. 346- همان و نهج البلاغه فيضالاسلام ص 1014. 347- نهج البلاغه صبحى صالح 224 خطبه 160، نهج البلاغه فيض الاسلام ص502 خطبه 159. بعد از قسم ((والله العظيم )) در شرح ابن ابى الحديد ص 233 ج 9نهج صبحى ص 229، ((اتى )) نيامده ولى در نهج فيض ص 512، در نهج الصباغهفى شرح نهج البلاغه ص 427 ج دوم خ 158 اثر حاج شيخ محمد تقى شوشترى(التسترى ) آمده (البته در اين شرح بدون قسم است ). 348- متن و ترجمه از كتاب بيت المال در نهج البلاغه . ويراستارى آن بىاشكال نيست . 349- تحف العقول با ترجمه ص 256. 350- كليات سعدى - گلستان ص 38. 351- نهج البلاغه موضوعى ص 1736. 352- ولن تجد لسنة الله تبديلا. احزاب ، 62. فاطر، 43. فتح ، 23. 353- با برداشت از كتاب هاى نقش عايشه در تاريخ اسلام حضرت استاد علامهعسكرى ص 275 - 143، فروغ ولايت ، تاريخ مسعودى (ترجمه مروج الذهب )، تاريخيعقوبى بحث مربوط به خليفه سوم .
354- نهج البلاغه موضوعى ص 1736. 355- سوره اعراف آيه 176 و 175. 356- سوره اعراف آيه 99،98،97،. 357- سوره اعراف آيه 176. 358- سوره نحل آيه 36. 359- سوره غافر آيه 21 و 44 (شبيه به همين آيه ) سوره فاطر. 360- سوره آل عمران آيه 137. 361- سوره حشر آيه 2. 362- سوره يوسف آيه 111. 363- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 803. 364- نهج البلاغه موضوعى ص 1740. 365- - همان ص 1738 نهج البلاغه فيض الاسلام ص 801. 366- نهج البلاغه موضوعى ص 1744. 367- - نهج البلاغه موضوعى ص 1744. 368- نهج البلاغه موضوعى فيض الاسلام 801. 369- نهج البلاغه موضوعى ص 1746. 370- نهج البلاغه موضوعى ص 1748 . 371- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 803 - 801 خطبه قاصعه . نهج صبحى خ192 ص 296. 372- نهج البلاغه فيض السلام ص 803 و 802 نهج صبحى صالح ص 297. 373- همان . 374- نهج البلاغه صبحى صالح ص 263 . 375- همان ص 263. 376- نوشته اند: يوشع وصى موسى فرزند حضرت يوسف است به اين شرح ،يوشع نون بن افرايم بن يوسف و كالب بن يوفنا شوهر خواهر موسى (مريم بنتعمران ). 377- داستان مذكور و عمالقه از كتاب موسى از ديدگاه قرآن ص 187 و 172 و171. 378- نهج البلاغه موضوعى ص 1752. 379- به نظر مى رسد بايد نهادى خاص يا سازمانى ويژه به مجلس يا نهادرياست جمهورى از نخبگان اجتماعى فرهنگى باشند تا براى اين امر مهم اقدام نمايند. 380- نهج البلاغه موضوعى ص 1744. 381- كليات سعدى ، بوستان ص 380. 382- آيه 19 سوره سباء. انسان وقتى دست به دعا برمى دارد كه خود نتواندمشكل را مرتفع كند. ملاحظه مى شود. اين قوم چقدر از فقراى خود به تنگ آمده بودند كه ازاعتقاد مى خواستند بين آنان و فقرا فاصله بيفتد. نكته ديگر ايمان اين قوم به اعتقاد رامى رساند كه كافر نبوده اند ولى به خاطر اينعمل ناشايسته گرفتار فنا شدند. 383- سوره هود آيه 27. 384- سوره قلم آيات 25 - 17. 385- حكمت 311 نهج البلاغه فيض الاسلام . 386- حكمت 154 همان . 387- نامه مالك اشتر ص 996 همان . در نهج صبحى ص 429 به جاى ((عمود))((عماد)) آمده . 388- ص 1003 همان . صبحى ، ص 432. 389- ص 1014 همان . نهج صبحى، ص 436. 390- - خطبه 3 معروف به ((شقشقيه )) ص 52 همان . نهج صبحى ، ص 50. 391- غررالحكم 202 حديث 435. 392- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 1013. نهج صبحى ، ص 429. 393- خطبه 3 همان ص 51 - 50 نهج صحبى ، ص 49 به جاى ((خضم ...))،((خضمة )) دارد. 394- لسان العرب ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1طبع دار احياء التراث بيروت ص 197، نهج الصباغه فى شرح نهج البلاغه علامهمحمد تقى شوشترى ج 5 ص 197. 395- شرح نهج البلاغه ج 1 ص 198، فروغ ولايت ص 325: در تاريخ يعقوبىج 2 ص 150 آمده براى چند بيت شعر انتقادى ، عثمان بر اين صحابى خشم گرفت و اورا به خيبر تبعيد كرد در ضمن شعر ديگرى از او آورده است :
و اءعطيت مروان خمس الغنيمة
| خمس غنايم را به مروان دادى و او را ديگران مقدم داشتى و از خوشاوند خود حمايت كردى . 396- فروغ ولايت ص 319. 397- عدل و دادگرى و احقاق حقوق بينوايان ، تنفس امير المؤ منين در زندگىزمامدارى اوست . مرحوم استاد محمد تقى جعفرى در مقاله كنگره نهج البلاغه يادنامه كنگرههزاره نهج البلاغه . 136 ص 42 . 398- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 1019 نامه 53 براى بهره برى از فرمايشمولا عليه السلام در اين باره به آن نامه مراجعه شود. از ((ثم الله الله فى طبقةالسفلى ...: اعتقاد را اعتقاد را درباره مردمى كه از طبقه پايين - طبقه همكف - هستند در نظرداشته باشيد. 399- نهج البلاغه موضوعى ص 1152. 400- - حجرات آيه 10. يعنى عدم اختلاف و دشمنى ، ايجاد صفا و دوستى ، آياتديگرى نيز مثل آيه يك سوره انفال . 401- سوره توبه آيه 60. 402- حجر آيه 88. 403- - در ذيل آيه 85 سوره حجر، تفسير جوامع الجامع طبرسى . (اعراض نه روىگردانى كينه توزانه بلكه گذشت و اغماض بدون حقد و كينه .) روش امام صادق دربرخورد با يك شرابخوار را ملاحظه فرماييد و بيانديشيد اگر ما بوديم با او چگونهرفتار مى كرديم : ((فردى به نام شقرانى كه به خاطر آزادى يكى از اجدادش توسطرسول اعتقاد به او مولاى رسول الله مى گفتند براى گرفتن هدايا در زمان منصوردوانيقى آمده بود. فرد سرشناسى را پيدا نمى كرد تا واسطه قرار دهد كه وجهىدريافت نمايد. ناگهان امام صادق را مشاهده كرد و گفت : فدايت شوم ، من برده شمايم .امام با او گرم گرفت ! او حاجت خود را ذكر كرد امام براى او دريافت كرد و هنگامى كهبه او مى پرداخت فرمود: ((انجام عمل خير از هر كسى خوب است و از شما بهتر و كار بداز هر كس كه باشد زشت است و از شما به واسطه انتسابتان به خاندان رسالتبدتر)). (بحار 47 ص 350 - 349 مؤ سسه الوفاء بيروت ) 404- اشاره به آيه 73 توبه و 9 تحريم . 405- آيه 159 آل عمران . 406- به نقش ائمه عليهم السلام در احياء دين ص 293 - 216 مجموعه جلد يك الىجهار حضرت علامه عسكرى مراجعه فرماييد كه نكات بسيار جالب و مستند وجود دارد. 407- به معالم المدرستين بالاخص 2 ص 50 (منع كتابت سنترسول الله ). 408- و سوره تحريم ، آيه 5 - 3. 409- صحيح مسلم ، ج 4 ص 187 بيروت ، مكتب تجارى للطبع و التوزيع . 410- صحيح مسلم ، ج 7 ص 4، معرف اسلامى ج 2 ص 60. 411- امتاع الاسماع مقريزى ج 1 ص 479.بهنقل از همان ص 61. 412- اشاره به آيه 8 سوره منافقون . 413- امتاع الاسماع مقريزى ج 1 ص 396. بهنقل از همان ص 61. 414- صحيح بخارى ج 5 ص 152. (در بحث ((ظلم و بى عدالتى )) نيز مطلب راآورده ايم ). 415- سوره توبه آيه 61. 416- سيرت رسول الله (ترجمه سيرة النبى ) مشهور به سيره ابن هشام ) از محمدبن اسحاق متوفاى نيمه قرن دوم هجرى ، ترجمه اسحاق بن محمد همدانى (قاضى ابرقوه ) قرن هفتم هجرى ، ص 498 ج 1، انتشارات خوارزمى تهرانسال 1361. 417- احزاب آيه 12. 418- آل عمران آيه 154. 419- همان صفحه 24. 420- نهج البلاغه حكمت 49 -نقل از فلسفه اخلاق ص 322. 421- آيه 114 توبه - در سوره هود آيه 75 نيز به حليم بودند آن حضرت اشارهكرده است . 422- كليله و دمنه ص 271، 270 فارسى از ابوالمعالى نصرالله منشى قطعپالتويى موسسه انتشارات قديانى . 423- همان ص 369، 368. 424- آيه 4 سوره قلم . 425- المحجة البيضاء ج 5 ص 90 / بحار ج ص 71 ص 394 (الحكم الزاهرهصابرى يزدى ) ص 196. 426- بحار ج 75 ص 150، لئالى الاخبار ج 2 ص 7 (همان باب ايذاء مؤ من ). 427- داستانهاى نهج البلاغه محمد محمدى اشتهاردى ص 196 بهنقل از شرح نهج البلاغه خويى ج 13 ص 94 428- غرر الحكم ص 376 حديث 9 429- همان ص 380 حديث 63. 430- همان حديث 380 63. 431- ميزان الحكمه ج 2 ص 514. 432- ميزان الحكمة ج 2 ص 514. 433- ميزان الحكمة ج 2 ص 515. 434- ميزان الحكمة ج 2 ص 520. 435- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 996 نامه مالك اشتر. 436- نامه 31 نهج البلاغه فيض الاسلام صفحات 921 به بعد تا 933 ازصبحى صالح صفحات 397 الى 3. 403. 437- سوره مائده آيه 54. 438- نهج البلاغه فيض حكمت 325. نهج صبحى حكمت 333. 439- سوره توبه آيه 168. 440- شرح چهل حديث ص 86 چاپ تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س ). 441- نهج البلاغه صبحى ص 427. 442- نهج البلاغه صبحى ص 428 و 427. 443- همان ص 433. 444- ترجمه متن از نهج البلاغه موضوعى ص 935 445- همانطور كه جنايات پهلوى دوم در پانزدهم خرداد 42 و بعد از آن در كشتارمردم باعث بدبينى مردم شد و تاءثير اين بدبينى را برنسل بعد ديديم كه انقلاب اسلامى را پديد آوردند.
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشى
|
ز بامى كه برخاست مشكل نشيند
| 446- نه از روش كاناليزه اى كه ديگران با برنامه ريزى و از ديد خود قصدشناساندن دارند
تو كه ناخوانده اى علم سماوات
|
تو كه نابرده اى ره در خرابات
|
تو كه سود و زيان خود ندانى
|
به مقصد كى رسى هيهات هيها
| 447- بقره 286 448- حج 78. 449- مائده 6. 450- - بقره 286. 451- بقره 286. 452- مفردات ، قاموس قرآن و تفسير جوامع الجامع ج 1 ص 157 و 475. 453- اعراف 157 454- قمر 17 و چند آيه ديگر. 455- طه 2. 456- بقره 185. 457- ميزان الحكمة ج 3 ص 386. 458- نهج البلاغه فيض الاسلام حكمت 472 ص 1305. 459- همان نامه مالك اشتر ص 1001 نهج صبحى ص 431 . 460- همان . لازم به ذكر است كه زمامداران هر جامعه اى بايداصول زمامدارى را در نامه امام على به مالك اشتر هر از گاهى مطالعه نمايند و به تمامعوامل دولت نيز مطالعه آن را امر كنند همين امر باعث مى شود بسيارى از هزينه هاى دولتخود به خود پايين بيايد. 461- همان ص 1006 ص 433. 462- همان 463- نهج البلاغه خطبه 208 ص 102 چاپ جامعه مدرسين نهج فيض خطبه 199ص 661، نهج صبحى خ 208 ص 324. 464- شرح نهج ج 6 ص 104 و 103 ذيل خطبه 68. نهج صبحى خ 69 ص 98 465- در نامه 25 نهج البلاغه به طريقه اخذ ماليات ومسائل روانى آن توجه شده است 466- نهج فيض ص 1014، 1013. 467- ترجمه از نهج البلاغه موضوعى ص 948 و947 468- همان ص 922 نهج صبحى ، 436. 469- نهج فيض ص صبحى ،559. 470- سوره لقمان آيه 30، آيه 62 حج در پايان ... هوالباطل دارد. 471- سوره يونس آيه 81 . 472- سوره شورى آيه 24. 473- سوره انفال آيه 8. 474- سوره اسراء آيه 81. 475- سوره انبياء آيه 18 476- غررالحكم ص 552 حديث 49. 477- - در خطبه 207 نهج البلاغه فيض الاسلام ص 681 و خطبه 216 نهجصبحى صالح ص 332 به تفصيل درباره حق آمده است . 478- خطبه 40 نهج البلاغه فيض ص 125. صبحى ص 82 ((كلمة حق يراد بهاباطل )) در خطبه 127 براى پيشگيرى از تفرقه در جنگ صفين و استفاده ازحق براىباطل فرمود: كسى كه مردم را به اين شعار دعوت كرد اگر زير عمامه من هم مخفى شدهبود بكشيدش . ص 392 نهج فيض . 479- مجادلة آيه 5 480- آيه 91-85 سوره اعراف . 481- آيه 64 اعراف . 482- آيه 116 سوره شعراء. 483- نهج فيض ص 1084. نهج صبحى صالح ص 466. 484- روايتى از پيامبر اكرم مى فرمايد: ((حبك للشى يعمى و يصم ))(ميزانالحكمه ماده حبب ) محبت به چيزى كر و كور مى كند. 485- قصص آيه 50. 486- بقره آيه 86. 487- قاموس قرآن برگرفته از: مجمع البيان و اقرب الموارد. 488- طه آيه 81. 489- نجم آيه 53. 490- سوره نجم آيه 53 -50. 491- تفسير ابن كثير ج 4 ص 278. 492- مؤ منون آيه 71. 493- پس از آنكه على عليه السلام زمام رهبرى را بدست گرفت و رسما خليفهمسلمين شد، عده اى با او بيعت نكردند. از جمله سه نفر بودند كه كنار كشيدند و على عليهالسلام را يارى ننمودند، با اينكه على عليه السلام در دوران خلافت خود با حوادثسختى روبرو بود، آنها تماشا كردند ولى نه از حق حمايت كردند و نهباطل را خوار ساختند در يكى از سخنان امام على عليه السلام (در نهج البلاغه ) به اينسه نفر تماشاچى اشاره شده است كه عبارتند از: 1 سعد بن ابى وقاص (سعد بن مالك بن وهيب ) كه از شخصيتهاى شجاع صدر اسلامبود، در جنگ بدر و احد شركت فعال داشت و در زمان خلافت عمر بن خطاب ، لشگر اسلامبه فرماندهى او((قادسيه ))و ((مدائن ))را فتح كرد و درسال 50 يا 55 هجرى بوسيله زهرى كه معاويه به خوردش داد، از دنيا رفت . (اسدالغابه ج ص 290) سعد بن ابى وقاص از جمله كسانى است كه با على عليه السلامبيعت نكرد و در جنگهاى آنحضرت با قاسطين و ناكثين و مارقين ، شركت ننمود. حتى امير مؤمنان على عليه السلام براى حاكم مدينه نوشت كه سعدبن ابى وقاص و عبدالله بن عمررا از سهميه بيت المال ممنوع كن و اين دستور اجرا شد. وقتى كه سعد و عبدالله به حضورعلى عليه السلام آمده و مطالبه سهم خود را كردند، آخرين سخن امام به آنها اين بود كه: شما خلافكار هستيد كه امر به معروف و نهى از منكر ننموديد و بين ما و دشمنان ما،اصلاح نداديد و با گروه ستمگران نجنگيديد، بنابراين شما از بيتالمال سهمى نداريد. (قاموس الرجال ج 4 ص 312 - بحار ط قديم 10 ص 8.) سعد بااينكه به مقام على عليه السلام آشنا بود، از روىجهل و ترس از خونريزى ، كنار كشيد و به عقيده بعضى ها خود خواهى و رياست طلبى اورا از اين كار بازداشت (الغدير ج 10 ص 257). 2 - عبدالله بن عمر، از فرزندان عمر بن خطاب خليفه دوم ، بود و طبعاحال و هواى ديگر داشت ، او نيز با على عليه السلام بيعت نكرد و از دستگاه رهبرى امامعلى عليه السلام كنار كشيد و در صف تماشاچيان بود. محقق كاشانى نقل مى كند، وقتى كه ((حجاج بن يوسف ثقفى )) (دژخيم خونخوار رژيمعبدالملك بن مروان ) وارد مكه شد و مصعب بن زبير را به دار آويخت و اعدام كرد، عبداللهبن عمر نزد حجاج آمد و گفت : ((دستت را به من بده تا با تو بيعت كنم كه واسطه بين منو خليفه عبدالملك هستى )). زيرا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود:((منمات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية )): هر آن كس كه بميرد و امام زمان خود رانشناسد، او همچون مرگ زمان جاهليت مرده است . حجاج ، پاى خود را دراز كرد و گفت : پاىمرا بگير! و فعلا دستم مشغول است . عبدالله گفت : آيا مرا مسخره مى كنى ؟ حجاج گفت : اى ابله قبيله بنى عدى تو با على عليه السلام بيعت نكردى و اينك آمده اى دراينجا و مى گويى ، پيامبر صلى الله عليه و آله چنين فرمود؟! ((والله ما جئت الى لقول النبى صلى الله عليه و آلهبل جئت مخافة تلك الشجرة التى صلب عليها ))ابن الزبير: سوگند به خدا توبخاطر فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله به اينجا نيامده اى ، بلكه از ترس اينچوبه دار كه ((مصعب بن زبير)) روى آن ، آويزان است به اينجا آمده اى ؟! سرانجام عبدالله بن عمر، در سال 73 هجرى بعد از گذشتن سه ماه ازقتل مصعب بن زبير بوسيله شخصى كه حجاج او را ماءمور كرده بود، مسموم شد و از دنيارفت به اين ترتيب در اينجا تا حدودى به شخصيت ظاهرى سعد بن ابى و قاص وعبدالله بن عمر، پى برديم ، و دريافتيم كه اين دو نفر با على عليه السلام بيعتنكردند (سفينة البحار ج 2 ص 135 و 136). 3 - حارث بن حوط، سومين نفرى است كه از على عليه السلام حمايت نكرد و كنار كشيد، اوبه حضور على عليه السلام آمد و عذر كنار كشيدن خود را چنين عنوان كرد: ((تو گمان مى كنى كه من اصحاب جمل (طلحه و زبير و...) را در طريق گمراهى مى دانم؟)) (به عبارت روشنتر من كه از جنگ و حمايت از شما كنار كشيده ام از اين رو است كه جنگبا اصحاب جمل را روا نمى دانم ، من چگونه با اين كله گنده ها ورجال جنگ كنم ؟! امام على عليه السلام به او فرمود: ((تو به زيرت نگاه مى كنى و به بالاى سرتنمى نگرى (به امور مادى و داخل قفس محدود دنيا مى نگرى ، نه به كمالات معنوى ) از اينرو گيج و حيران مانده اى . حارث گفت من همانند ((سعد بن ابى وقاص و عبدالله بنعمر)) (دو رجال معروف ) كنار مى كشم . امام فرمود: ((ان سعدا و عبدالله بن عمر لم ينصرا الحق و لم يخذ لاالباطل ))(حكمت 262 نهج البلاغه ) ((سعد و عبدالله بن عمر، نه حق را يارى كردند،و نه باطل را خوار نمودند)). يعنى : آيا تو مى خواهى اين دو نفر را پيشواى خود قراردهى ؟! با اينكه اين دو نفر تماشاچى هستند و تعهد اسلامى ندارند، معيار و ملاك پيروى ازشخص اين است كه آن است ، حامى و طرفدار حق و خوار كنندهباطل باشد. ناگفته نماند كه در نهج البلاغه حكمت 18 آمده : امام على عليه السلام در مورد كسانىكه از نبرد كردن همراه او كنا كشيدند فرمود: ((خذلو الحق و لم ينصرواالبالطل )): ((اينها، حق را تنها گذاشتند وباطل را يارى نكردند.)) به اين ترتيب از تماشاچى كه شانه از زير بار مسؤ ليت خالى مى كنند و در صحنه هاحضور ندارند، انتقاد نمود هر چند كه از افراد با سابقه و ازرجال باشند، چرا كه بايد هميشه حق را يارى كرد و باباطل دشمنى و ستيز نمود. ناگفته نماند كه در نهج البلاغه صبحى صالح ، ((سعد بن مالك )) (كه همان سعد وقاص شد) ((سعيد بن مالك )) آمده است ، ولى در شرح نهج ابن ابى الحديد (ج 19 ص147) و شرح خوئى (ج 21 ص 346) همان ((سعد)) آمده است . (برگرفته ازداستانهاى نهج البلاغه ص 330 - 326.) 494- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 6 خطبه 68 ص 102 (خطبه نهجصبحى ). 495- نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 163 ص 526 و نهج البلاغه صبحىصالح ص 235. 496- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 9 ص 261 خطبه 165. 497- اشاره به روايتى امام آنرا ياد آورى فرمود كه در همين خطبه 163 نهجالبلاغه فيض و خطبه 165 ابن ابى الحديد آمده است .
498- وقتى عثمان سخنرانى مى كرد و قدرت حاميان خود را به رخ مردم كشيد، مرواندر سخن او پريد و گفت اگر مى خواهيد شمشير بين ما حاكم باشد، عثمان دراينجا بهمروان نهيب زد و گفت مگر قبلا نگفتم حرف نزن ، الان جاى حرف زدن تو نيست ، مرا واصحابم را رها كن ص 265 ج 9 شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد. 499- ((ما لا يدرك كله ، لا يترك كله )): هر چه را نتوان به همه اش رسيد نبايد همهاجزاى آن را رها كرد. 500- غرر الحكم ص 13. 501- غرر الحكم ص 14. 502- غرر الحكم ص 37 حديث 117، 116. در ميزان الحكمه اين دو حديث يكى شمردهشده و ((و))بين آندو آمده است . 503- نهج البلاغه موضوعى صى 876. 504- همان ص 1576. نهج صبحى ص 117، خطبه 86. 505- پشه هاى ريزى كه روى صورت حمار مى نشينند. همج : انسان هاى ناآگاه ،افرادى كه توسط فتنه گران تحريك مى شوند. رعاع : افراد پست جامعه . 506- نهج البلاغه صبحى صالح حكمت 199 ص 504. 507- همان حكمت 200ص 505 لامرحبا بوجوه : اجتماعشان ديده نشود شرح نهج البلاغه ميثم بحرانى ج ص345. 508- نهج البلاغه موضوعى ص 858.خصال صدوق (با ترجمه ) ص 204 تصحيح و ترجمه سيد احمد فهرى زنجانى ،انتشارات علميه اسلاميه ، تهران . نهج صبحى ، ص 496. 509- لعن : طرد كردن و دور كردن از روى غضب را گويند: از جانب اعتقاد كه لعنصورت گيرد يعنى عذاب دنيوى و اخروى است و رحمت اعتقادوندمتعال شامل حال شخص يا امت ملعون نمى شود. ((بل لعنهم الله بكفرهم ))(88 بقره ) بلكه اعتقادوند آنان را به خاطر كفرشان ازرحمت خود دور كرد. مفردات : ((لعنت اعتقاد را در آخرت عقوبت و در دنيا قطع شدن رحمت و توفيق اعتقاد))گرفته ولى كاملا روشن كه عقوبت و عذابهايى نيز درشامل حال معلونان شده است ، مثل امت هايى كه با عذابهاى آسمانى نابود شده اند. آيه 58سوره اسراء ((مردم سرزمينى نيست مگر اينكهقبل از قيامت آنان را هلاك كرديم يا عذاب سختى به آنان داديم ...)) ابن كثير: لعن راطرد كردن و دور كردن از هر خيرى مى داند، طبرسى نيز: دور كردن ازرحمت اعتقاد مى داند. در ذيل آيه 88 بقره تفسير ابن كثير ج 1 ص 128، جوامع الجامع ج1 ص 62 طيع دانشگاه تهران . 510- سوره ص آيه 74-78. 511- احزاب 64. 512- نساء 47. 513- نساء 46. 514- مائده 64. 515- 1 - بقره 61. 516- توبه 30. 517- احزاب 61، 60. 518- احزاب 58، 57. 519- فتح آيه 6. 520- هود 18، چه ستمگران كافر باشند يا مشرك يااهل مشخصه آنان ستمگرى و ظلم است فرق نمى كند بر بندگان اعتقاديا بر اعتقادوندمتعال مثل شرك به اعتقاد كه ظلم گرانى است : ((ان الشرك لظلم عظيم )). 521- بقره آيه 159. 522- نور 23. 523- اسراء 60. 524- تفسير ابن كثير ج 3 ص 52 كه به تفسير آيه مى پردازد از ابن جريرطبرى نيز آورده است كه شجره ملعونه درخت زقوم است و روياى پيامبر مربوط به شبمعراج ((ليلة الاسراء)مى باشد. 525- قاموس قرآن ج 3 ص 42، 41. 526- ج 2 ص 335. 527- بقره 27. 528- - آل عمران 86. 529- همان 530- همان 87. 531- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 1100 در نهج البلاغه صبحى صالح ص473 حكمت 30 انوف الكافرين آمده است . 532- نهج البلاغه موضوعى ص 1026. نهج البلاغه صبحى صالح ص 542حكمت 374. 533- وصيت 47 نهج البلاعه صبحى صالح ص 422 نهج البلاغه موضوعى1032. 534- نهج البلاغه صبحى صالح ص 299 خطبه 191 و نهج البلاغه فيضالاسلام ص 809، 808 خطبه 234 ((حلماء)) آمده و در ميزان الحكمه ج 6 ص 259 حكماآمده كه نويسنده محترم آنرا از بحار ج ص 100 ص 190 آورده است . 535- جامعه و تاريخ 207.
|
|
|
|
|
|
|
|