|
|
|
|
|
|
فلسطين در تاريخ 1- ساكنان اصلى : تقريبا پنج هزار سال پيش ، گروهى از يبوسى ها به اتفاققبائل ديگر كنعانى از جزيرة العرب به سرزمين فلسطين كوچ كردند و به رهبرى ملكصادق در گوشه اى از اين سرزمين شهرى به نام ((يَبُوسْ)) بنا نهادند و بعدها نام آنرا به ((اورسالم )) تغيير دادند. در ((تورات )) آمده است كه ساكنان اصلى اورسالميبوسى ها بودند، و پس از تصرف آن بوسيله ((يوشع )) بار ديگر يبوسى ها درآنجا ساكن شدند.(138) پس از مرگ يوشع ، بنىاسرائيل شهر را محاصره كردند و گروهى را كشته ، شهر را به آتش كشيدند و به جنگبا كنعانيان مقيم اطراف پرداختند.(139) در عينحال يبوسى ها از شهر خارج نشدند و به زندگى ادامه دادند.(140) منابع عبرى براين نكته متفق اند كه قوم يهود دو هزار سال پس از بناى اورسالم توسط يبوسى ها وكنعانى ها، از مصر به طرف سينا و فلسطين رهسپار شدند. پس از سالها سرگردانى وآوارگى و پس از مرگ موسى به رهبرى يوشع بن نون بهساحل رود اردن رسيدند. آنان دست به كشتار ساكنان اصلى فلسطين زدند.(141)تورات مى گويد كه بنى اسرائيل در سرزمين هاى مسكونى ديگرى كه در بين اريحا واورسالم بود، كشتار نمودند؛ و مقاومت در اورسالم آغاز شد. تورات تحريف شده بهتوجيه جنايات يهود پرداخته و علت كشتار ساكنان اصلى فلسطين را اراده يهوه خداىيهود مى داند: ((چون يهوه خدايت امت هاى بسيار را (كنعانيان و يبوسيان ) بدست توتسليم نمايد، ايشان را بالكل هلاك كن .))(142) در اين شهرها هيچ موجود زنده اى رازنده نگذاشتند ((اما از شهرهاى اين امت كه يهوه خدايت ترا به مالكيت مى دهد، هيچ ذىنفسى را زنده نگذار، بلكه ايشان را تماما هلاك ساز.))(143) گويند داود هزار سالقبل از ميلاد به اورسالم هجوم آورد و آنجا را تصرف كرد. پس از داود، فرزندش سليمانبه پادشاهى رسيد و ((هيكل )) خود را در بالاى كوه موربا بنا نهاد. قرن ها بعد از آن ،اورسالم در دست فرزندان داود بود. هيكل سليمان 424سال بر پا بود. شيق پادشاه مصر آن را غارت كرد.هيكل سليمان معبدى بود براى عبادت خداوند. براى ساختن آن ثروت زيادى صرف شد.يكصد و هفتاد و سه هزار كارگر مشغول كار بودند كه سى هزار نفرشان از بنىاسرائيل بودند و بقيه از مردم كنعان بودند.(144) تورات به ويرانى اين شهر و معبدسليمان اشاره كرده است . فلسطين از آن پس داراى فراز و نشيب هاى فراوانى بوده است؛ غلبه رومى ها بر فلسطين و اشغال آن تاقبل از استيلاى اسلام بر اين سرزمين ادامه داشت . پس از گذشت پنج هزارسال ، در سال پانزدهم هجرى (636 ميلادى ) مسلمانان پس از فتح شام به طرف((ايليا)) روى آوردند و چون قبله نخستين مسلمانان در آنجا قرار داشت و مكان مقدسى بود،لذا آنجا را پس از مدت چهار ماه محاصره ، فتح كردند.(145) خليفه دوم عرب ، عمر بنخطاب طى امان نامه اى از اموال و نفوس ساكنان اصلى فلسطين حمايت كرد و به آنانآزادى مذهبى داد: ((اين امان نامه اى است از عمربن خطاب به مردم ايليا؛ به جان ومال و كليسا و صليب و مريض و سالم و همه افراد آن امان مى دهد و اجازه نمى دهد كهكليساهاى آنان را اشغال كنند و آنها را ويران سازند و چيزى از آنها كم كنند. و هم چنين امانمى دهد كه كسى با صليب و دارائى آنان كارى نداشته باشد و آنان درمسائل مذهبى آزاد مى باشند... بر مردم ايلياء است كه مانند جاهاى ديگر جزيه براى ادارهامورشان بپردازند... هر كس بخواهد از آنجا خارج شود، در امان است و يا بخواهد بماند، آزاد است .))(146)عمر بن خطاب خود به ايليا (فلسطين ) آمد و ((مسجد صخره )) را در آنجا بناكرد.(147) از آن پس فلسطين در قلمرو و خلافت عربى - اسلامى درآمد و ساكنان اصلى آن سرزمينآرامشى نسبى يافتند. ساكنان فلسطين با تازه واردان به همكارى پرداختند و شهر بيتالمقدس را تجديد بنا كردند. در سال 75 هجرى خليفه وقت ساختمان مسجدالاقصى راتجديد بنا و تكميل كرد. مسيحيان نيز در ساختن مسجد همكارى كردند. نماينده خليفه ،عبدالله بن طاهر به تزئين مسجد صخره پرداخت كه كتيبه هائى از آن دوران هنوز باقىاست . فلسطين در قلمرو شام بخشى از قلمرو خلفاى اموى و عباسى بود تا كه فاطميان برمصر دست يافتند و در حيطه قدرت آنان قرار گرفت . از آن پس سلجوقيان بر فلسطينسلطه يافتند. اندكى بعد به دليل رفتار بد سلاجقه ، مردم فلسطين به دولت فاطمىمصر تمايل نشان دادند. با آغاز جنگ هاى صليبى ، بيت المقدس در معرض هجوم صليبيان قرار گرفت .(148) 2- فلسطين و يهود تاريخ يهود را مى توان بشرح زير خلاصه كرد: الف : از ابراهيم تا ورود يوسف به مصر (430سال ). ب : از ورود يوسف به مصر تا خروج بنىاسرائيل از مصر (؟). از ورود يوسف به مصر تا خروج بنىاسرائيل از مصر (؟). ج : از خروج از مصر تا بناءهيكل سليمان در اورسالم (480 سال ). د: از بناءهيكل تا اسارت در بابل (424 سال ). ه : از اسارت تا ميلاد مسيح (88سال ). و: از ميلاد مسيح تا عصر حاضر (1990سال )، كه جمعا 3994 سال مى شود.(149) تاريخ ورود قوم يهود به مصرمجهول است . برخى مى گويند 1522 قبل از ميلاد بوده كه 210سال در مصر اقامت داشته اند. روايات اسلامى نشان مى دهند كه حضور اين قوم در مصر اززمان ورود يوسف به مصر بوده است .(150) منابع تاريخى حضور قوم يهود در مصر را به زمان پادشاهان عرب نژاد هيگسها كه بازور بر مصر مسلط شده بودند، مى رسانند. اين پادشاهان ، قوم يهود را از نژاد خود مىدانستند و با آنان رفتار خوبى داشتند. در اوائل قرن پانزدهمقبل از ميلاد كه سلسله هيگسها در مصر منقرض شد، مصريان ، يهوديان را مورد حمله قراردادند. بنابراين مدت اقامت قوم يهود در مصر 200سال بوده است . پس از انقراض هيگسها، فراعنه مصر به قدرت رسيدند. فراعنه مصردر احياء مليت و فرهنگ مصرى كوشيدند. مردم مصر به بنىاسرائيل كه قومى بيگانه بود، به چشم خارجى مى نگريستند.(151) برخى منابعديگر علت ورود بنى اسرائيل به مصر را چيز ديگرى مى دانند: طوايف يهودى كشاورزاناطراف خود را مورد حمله قرار مى دادند. مصريان در يكى از جنگهاى مرزى بر آنان پيروزشدند و اسيرشان كردند و در شمال مصر محصورشان نمودند. موسى آنان را از اين وضعنجات داد و لذا از مصر خارج شدند.(152) در تاريخ آمده است كه وقت هيكوسها به مصر تاختند، يهوديان با مهاجمين همكارى كردند.پس از انقراض هيكوسها، مصرى ها قوم يهود را تا درهنيل تعقيب كردند. اسارت و آزار بنى اسرائيل توسط مصريان به خاطر همكارى آنان بامهاجمين بوده است .(153) ((طبرى )) مورّخ اسلامى مى گويد: ((فرعون )) معاصر موسى (قابوس بن مصعب بنمعاويه ) بود كه زن او ((آسيه )) دختر مزاحم بن نجيد بن ريان بن وليد (معاصر يوسف) بود. موسى در زمان قابوس چون يكى از قبطيان را كشت ، از مصر خارج شد. در زمانوليد بن مصعب برادر قابوس كه فرعون مصر بود، به اتفاق هارون به مصر بازگشتتا رسالت خود را با مصريان در ميان گذارد. پس از مدتها مبارزه ، بنىاسرائيل را از ذلّت و اسارت نجات داد و به طرف فلسطين رهسپار شدند. فرعون وطرفدارانش به تعقيب موسى و بنى اسرائيل پرداختند. خداوند آنان را غرق كرد.(154) 3- عرب ها و فلسطين : تاريخ نشان مى دهد كه در هزاره سوم يا چهارمقبل از ميلاد گروهى عرب آمورى و كنعانى به سوى شام مهاجرت كردند. كنعانى ها درفلسطين و آمورى ها در شهرهاى شام استقرار يافتند.(155) مشهورترين قبيله كنعانىها، قبيله يبوسى ها بودند كه در منطقه فعلى بيت المقدس سكنى گزيدند و شهر يُبوس(قدس ) را بنا نهادند.(156) ورود بهبوديان به فلسطين به هزار سال پيش از ميلاد مى رسد؛ در حالى كه عربهاىكنعانى سه هزار سال قبل از ميلاد به فلسطين راه يافته اند. موسى (ع ) در تورات در تورات شرح كامل زندگى موسى نيامده است ، فقط اشاراتى به خروج موسى از مصرو ورود او به مدين و هفت سال چوپانى و ازدواج با صفورا و رسالت او و بازگشت بهمصر دارد. اما در يك تاريخ عبرى به نام ((سدر هدوروت )) آمده است كه موسى چون ازمصر خارج شد، بر اثر نزاعى كه با يك نفر مصرى كرد، موجب كشتن او شد. در اين موقع20 سال از سنتش مى گذشت . او از مصر به حبشه رفت و در آنجا به سپاه پادشاهپيوست و پس از مرگ پادشاه به خاطر لياقت و استعدادى كه داشت ، به مدتچهل سال سلطنت كرد. وقتى فرزند پادشاه متوفى بزرگ شد، موسى قدرت را به اوواگذار كرد. او در اين هنگام هفتاد سال داشت . آنگاه عازم مدين شد و مدت هفتسال در خدمت شعيب بود. با دخترش صفورا ازدواج كرد و صاحب دو پسر شد.(157) روشن ترين تصوير از موسى در قرآن كريم ارائه شده است . سوره هاى قصص و طه درقرآن كتاب آسمانى اسلام ، ترسيم دقيق و روشنى از زندگى (ولادت ، رسالت ) موسىارائه كرده اند. قرآن از جامعه سياسى - اجتماعى موسى تصاويرى دقيق ارائه داده ؛فرعون و طغيان او، اسارت و ذلت بنى اسرائيل ،قتل كودكان و شكنجه زنان و كشتن مردان ، جريان ولادت موسى ، به آب انداختن موسى ،زن فرعون آسيه ، شير دادن موسى توسط مادرش ، درگيرى موسى با فرعون ، خروجاز مصر به سوى مدين ، شبانى موسى ، ازدواج با دختر شعيب ، بازگشت و آغاز رسالتدر كوه طور و سرانجام رسالت روشن و دقيق او، نابودى فرعون و باند فرعون ، نجاتبنى اسرائيل ، و اذيت و آزار موسى توسط اين قوم ناسپاس و ماجراجو و... اينها همهتصاويرى است كه در قرآن آمده است . اما در تورات آمده است كه يكى از فراعنه گفت : قوم بنىاسرائيل از ما مصريان زيادتر شده اند و نيروى آنان زيادتر است ، بيائيد با تدبير باايشان رفتار كنيم و هر پسرى كه زاده شد، به رودخانه افكنيد؛ دختران را نگاهداريد،زيرا خطرى ندارند. پس مردان از خاندان ((لاوى )) كه يكى از دختران لاويان را به زنىگرفته بود، پسرى زائيد. مادر، نوزاد را سه ماه پنهان كرد و آنگاه تابوتى از نىبراى او درست كرد. و آن تابوت را به قير اندود و كودك را در آن نهاد و بهنيل افكند. آب او را برد. دختر فرعون آن طفل را ديد و چون او را زيبا يافت ، دلش بهحال او سوخت و گفت اين كودك از عبرانيان است . دختر فرعون او را به دايه اى داد كه برحسب اتفاق مادرش بود و او را ((موسى )) نام نهاد، يعنى : ((از آب برگرفته شده )).موسى در كاخ فرعون رشد كرد و نيرومند شد و بهاصل سامى خود پى برد. روزى مردى قبطى را ديد كه به مردى عبرانى زور مى گويد.موسى آن قبطى را كشت . فرعون فرمان قتل موسى را صادر كرد. موسى از مصر فراركرد و به شهر مدين رفت و به خانه ((تيرو)) (به عربى يعنى شعيب ) پناه برد.شعيب دختر خود ((صفورا)) را به عقد موسى درآورد و در عوض او را به شبانى خودگرفت . مدتى بعد، موسى به اتفاق زن و فرزند و گوسفندان خود راهى مصر شد. چونبه كوه ((حوريب )) در صحراى ((سينا)) رسيد، فرشته اى بر اونازل شد كه در آتش نمى سوخت . موسى فرشته را در ميان شعله آتش ديد، در اين هنگامندائى از ميان بوته برخاست و گفت : ((اى موسى ! جلو بيا، نعلين از پاى درآر، زيرادر مكان مقدس هستى ، من يهوه هستم خداى پدرانت .)) و او را امر فرمود كه به مصر برود وبنى اسرائيل را نجات دهد و به سرزمين موعود ببرد.(158) موسى يكى از اعقابابراهى است كه در حدود 1400 سال قبل از ميلاد ظهور كرد و كتاب آسمانى او تورات نامدارد. قوم موسى موحد بوده اند، لذا موسى براى نجات آنان آمد. در طى ماءموريت نجاتبنى اسرائيل بود كه تورات نازل شد. خداى يهود، ((يهوه )) نام دارد. در تورات چندمرتبه از ((يهوه )) ياد شده است : ((بشنو اىاسرائيل ! يهوه خداى ما، خداى واحد است ، پس يهوه خداى خود را با تمامىمال و جان خود دوست بدار...)) در عين حال يهوديان اين نام را بر زبان نمى آورند؛ زيرااين كلمه را مقدس مى دانند كه تلفظ آن جايز نيست . از ديدگاه آنان ، انسان تحت اختيار واراده يهوه است و ((يهوه )) در همه جا حىّ و حاضر و ناظر است . مبناى اعتقاد يهود به((يهوه )) در ابهام است . محقّقان بر اين عقيده اند كه ((يهود)) خداى كنيست ها كه درشبه جزيره سينا ساكن بودند، مى باشد. حضرت موسى اين اعتقادات را از آنان فراگرفت . آثار مكشوفه نشان مى دهد كه ((يهوه )) خداى جو و مظهر حدوث طوفان و رعد وبرق بوده و اين از عقايد اديان و مذاهب باستان و دورهماقبل تاريخ است . حركت ابر و باد به فرمان يهوه بوده است . يهوه حاكم مطلق جهان است. اين يهوه است كه تورات را بر موسى فرستاد. توراتشامل اسفار خمسه است : سِفْرِ تكوين ، سِفْرِ پيدايش ، سِفْرِ خروج ، سِفْرِ لاويان ،سِفْرِ اعداد، سِفْرِ تثنيه . در سِفْرِ تكوين پيدايش انسان و خلقت جهان ، طوفان نوح و...مطرح است . در تورات مبداء تاريخ ، طوفان نوح بحساب آمده كه وقوع آن را چهار هزارسال قبل از ميلاد گرفته اند. يهوه در شش روز جهان را آفريد و روز شنبه (به عبرى :شباط) به استراحت پرداخت . لذا روز شنبه ، روز مقدس وتعطيل يهود است . در سِفْرِ تكوين علاوه بر خلقت جهان و انسان ، داستان آدم و هبوط،داستان نوح و طوفان و داستان ابراهيم و پسرانش اسحاق واسماعيل آمده است . تورات جريان قربانى ابراهيم را به اسحاق نسبت مى دهد؛حال آنكه در روايات اسلامى موضوع قربانىاسماعيل بوده كه بجاى او گوسفندى ظاهر شد و ابراهى آن گوسفند را قربانى كرد تاسنت جديدى باشد براى انسان كه فرزندان خود را قربانى نكند. ده فرمان در سِفْرِ خروج باب بيستم تورات آمده است كه چون موسى در كوه طور (سينا) بهحضور يهوه رسيد، با او حرف زد و پيمان بست . علامت قوس و قزح در آسمان به منزلهامضاى يهوه در پائين قرارداد است . اين قرارداد در همه جا بر لوح سنگى نوشته شد. دراين الواح ده فرمان نگاشته شده است ؛ يعنى فرامين دهگانه كه در ميان يهوديان احترامفراوانى دارد. فرامين دهگانه چنين است : 1- من يهوه خداى تو كه تو را از زمين مصر از خانه غلامى بيرون آوردم ، خدايان ديگرىغير از من نباشد. 2- صورتى تراشيده و هيچ تمثالى از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پائين در زميناست و از آنچه در آب زيرزمين است ، براى خود مساز. نزد آنها سجده مكن و آنها را عبادتمنما، زيرا من كه يهوه خداى تو مى باشم ، خداى غيور هستم كه انتقام گناه پدران را ازپسران تا پشت سوم و چهارم از آنانكه مرا دشمن دارند، مى گيرم . و تا هزار پشت برآنانكه مرا دوست دارند و احكام مرا نگاه دارند، رحمت مى كنم . 3 نام يهوه خداى خود را به باطل مبر، زيرا خداوند كسى را كه اسم او را بهباطل ببرد، بى گناه نخواهد شمرد. 4- روز شنبه را ياد كن تا آن را تقديس نمائى . شش روزمشغول باش و همه كارهاى خود را بجا آور. اما روز هفتمين ، سَبْتِ يَهْوَه ، خداى تو است . درآن هيچ كار مكن ، تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنيزت و بهيمه ات و مهمان تو كه دروندروازه هاى تو باشد. زيرا كه در شش روز خداوند آسمان و زمين و دريا و آنچه را كه درآنهاست ، بساخت و در روز هفتم آرام فرمود، از اين سبب خداوند روز هفتم را مبارك خواند و آنرا تقديس نمود. 5- پدر و مادر خود را احترام نما تا روزهاى تو در زمينى كه يهوه خدايت به تو مىبخشد، دراز شود. 6- قتل مكن . 7- زنا مكن . 8- دزدى مكن . 9- بر همسايه خود شهادت دروغ مده . 10- به خانه همسايه خود طمع مورز و به زن همسايه ات و غلامش و كنيزش و گاو و الاغشو به هيچ چيزى كه از آن همسايه تو باشد، طمع مكن .(159) در تورات آمده است كه آنگاه خداوند به موسى گفت : دو لوحه سنگىمثل او براى خود بتراش و بامدادان حاضر شو و به كوه سينا بالا بيا و در آنجا نزد منبر قله كوه بايست و هيچ كس با تو بالا نيايد و گله و رمه نيز در اطراف كوه چرا نكنند.موسى دو لوح سنگى از نو تراشيد و بر قله كوه بالا رفت و خداوند را ندا در داد. يهوهخداى رحيم و رئوف و دير خشم و كثيرالاحسان و با وفا و نگاهدارنده رحمت براى هزاراننسل و آمرزنده خطا و گناه است ، و لكن گناه را هرگز بى سزا نخواهد گذاشت .(160) برخى معتقدند كه الواح و احكام دهگانه موسى متاءثر از قانون حمورابى است و به نظرعده اى ديگر احكام دهگانه اى كه بر موسى نازل شده ، غير از احكام ده گانه مذكور است .در تاريخ انبياء آمده است كه : چون موسى از كوه طور سينا ديرتر از موعد مقرّر بازگشت ، گروهى از بنىاسرائيل به عبادت گوساله طلائى و زرينى كه سامرى ساخته بود، اقدام كردند ومذبح براى او بنا نمودند و اطرافش به رقص و پاى كوبى پرداختند. لذا موسى پس ازبازگشت ، آنان را سرزنش نمود و از ثروت آنان كم نمود و ازاموال ، طلا و جواهرات را كه براى ساختن تابوت از آنان گرفته بود، صرف تقويتتشكيلات و لشكرى نمود كه از فرزندان لاويان كه از قوم خود موسى و از سار اسباطديگر دليرتر بودند؛ و ديگر اين كه اقدام بهقتل عام گوساله پرستان نمود. قرآن به اين موضوع اشاره كرده است .(161) در تورات (سفر خروج ) آمده است كه : چون موسى چهل روز و چهل شب بر روى كوه طور اقامت گزيد، اعتماد بنىاسرائيل از وى سلب شد و درصدد برآمدند بتى بپرستند. هارون برادر موسى زر وزيور زنان را خواسته ، گوساله اى زرين ساخت . موسى پس از بازگشت از كوه طور،چون به چادرها نزديك شد، گوساله اى زرين يافت كه بنىاسرائيل پايكوبان گرد آن مى چرخند. موسى به خشم آمد و الواح سنگى را بر زمينكوفت و گوساله زرين را در آتش انداخت و خاكستر آن را در آب ريخت . آن گاه در جلوىچادرها ايستاد و گفت : هر كس كه خود را از خدا مى داند، نزد من آيد. و سپس شناسان رابفرمود تا با شمشير گوساله پرستان را از ميان بردارند. ظاهرا اين گوساله پرستىبه تقليد از مصريان در رابطه با پرستش گاو بوده است . تورات مى گويد: پس ازاين جريان ، هارون برادر موسى از كار ناشايست خود توبه كرد و خداود به دعاى موسىاز گناه او درگذشت .(162) قرآن ساختن گوساله را به شخص ((سامرى )) نسبت داده ؛ و ساحت مقدس ((هارون )) كهوزير و وصى ((موسى )) بود، از اين تهمت منزّه است . نجات بنى اسرائيل موسى كوشش فراوان نمود تا شايد بتواند قوم بنىاسرائيل را از مصر بيرون برده و به ارض موعود برساند؛ ولى نتوانست . زيرامصريان به بهره كشى از بنى اسرائيل پرداخته بودند. موسى پس از سالها به مصربازگشت ، نزد فرعون رفت و از او خواست تا با خروج بنىاسرائيل از مصر موافقت كند. فرعون اجازه نداد. خداوند بلاهائى سخت بر مصرياننازل كرد. فرعون ترسيد و اجازه خروج داد، ولى فورا عقيده اش عوض شد. قرآن به اينجريان اشاره آشكارى دارد. فرعون به تعقيب بنىاسرائيل پرداخت . موسى و بنى اسرائيل از نيل عبور كرده بودند. چون سپاهيان فرعونخواستند از راهى كه در ميان آب براى موسى و همراهان او باز شده بود عبور كنند، امواجبهم برآمد لشكريان فرعون غرق شدند و بدين سان بنىاسرائيل مشمول لطف و رحمت خداوند گرديدند و از رنج و عذاب رهائى يافتند.(163) آرى ! موسى به اتفاق برادرش سرانجام توانست بنىاسرائيل را از مصر بيرون آورد و از طريق صحراى سينا به طرف درياى احمر و بهسوى فلسطين حركت كرد. تاريخ اين خروج بدرستى معلوم نيست . برخى آن را دراوائل سلطنت فرعون (مرن پناه سوم 1298-1232 ق .م ) جانشين رامسس دوم ، مى دانند، وبرخى ديگر آن واقعه را در زمان رامسس سوم (1232-1224 ق .م ) مى دانند.(164) اينتاريخ را سِفْرِ خروج تاءييد مى كند: ((بنىاسرائيل از رعميس (شهرى كه رامس دوم ساخته بود) به سكوت كوچ كردند و گروهىمختلف نيز همراهشان بيرون رفتند. توقف بنىاسرائيل در مصر 430 سال بود...))(165) الواح مكشوفه از دوران رامسس دوم اين مطلبرا تاءييد مى كند. اين كتيبه ها به جنگ رامسس دوم با قوم حيتى كه در اطراف سوريه درسال 1227 ق .م اتفاق افتاده ، اشاره مى كند و در ضمن آن وقايع آمده است كه رامسس دومدر آن جنگ پيروز شد و اسيرانى از آنها گرفت كه از قوماسرائيل نيز ياد شده است .(166) ((... سرزمين حيتيان آرام گرفت و كنعانيان به يغمارفتند و شر بر سر آنها فرو ريخت . بنىاسرائيل غمگين شد و ديگر تخمه او (نسل او) در جاى نيست )).(167) اين كتيبه ها نشانمى دهند كه در 13 قرن قبل از ميلاد، بنى اسرائيل در كنعان مقيم و مستقر بودند، لذا مىتوان خروج بنى اسرائيل را از مصر در قرن سيزده پيش از ميلاد دانست . و نيز عده اى ازمحقّقان از جمله هومل زمان خروج را سال 1320 ق .م . گرفته اند برخىسال 1312 ق .م را زمان خروج مى دانند.(168) و از ديدگاهويل دورانت خروج بنى اسرائيل از مصر در حدودسال 1447 ق .م است . يك محقّق ايرانى سال 1680 ق .م را زمان خروج مى داند.(169)و اين اقوال نشان مى دهد كه تاريخ خروج اين قوم از مصر كاملا مبهم ومجهول است . مؤ لف كتاب اورشليم در رابطه با خروج اسرائيليان مى گويد:پژوهشگران در مورد فرعون معاصر حضرت موسى نظرات و ديدگاههاى گوناگونىدارند. در زبان عرب ، فرعون يعنى لقب پادشاهان مقصر قديم . و از نظر لغوى درزبان عبرى به معنى خودخواه ، متكبر و ستمگر است و تا كنون معلوم و مشخص نيست كهكداميك از فراعنه ، معاصر حضرت موسى بوده است : برخى مى گويند رامسس دوم بودهاست ، برخى ديگر مى گويند فرزند رامسس دوم هم زمان موسى بوده است . گروهى بر اين عقيده اند كه فرعون معاصر موسى توتمس سوم (1436 ق .م ) بودهاست . تورات به اين مطلب اشاره دارد. اسناد مكشوفه از ويرانه هاى شهر اريحا، به1400 ق .م مى رسد. بهرحال اگر خروج قوم يهود را در زمان سلطنت رامسس دوم ياپسرش بدانيم ، خروج بنى اسرائيل در حدود 1200 تا 1250 ق .م . بوده است . آثاربدست آمده از پسر رامسس دوم مربوط به سال 1229 ق .م . است . در اين كتيبه آمده است كه: ((شاهزادگان از صلح سخن مى گويند، وقتى كه به علامت تسليم بر زمين افتاده اند.از ميان نه ديار، يكى هم بر جاى نيست كه سر برافرازد، ليبى ويران شده ، خاطى آرامگشته ، زمين كنعان از هر فسادى پاك شده ، ((اشقلون )) به اسارت رفته ، جزيرهتسخير شده ، مردم اسرائيل قلع و قمع شده اند، آنها ديگر خلقى ندارند، فلسطين براىمصر بيوه اى شده است و همه ممالك متحد شده ، آرام گشته اند.))(170) از كتيبه مذكوربدست مى آيد كه در سال 1299 ق .م . اسرائيل و اسرائيليان قوم قدرتمندى بوده اند واقامت طولانى در آنجا داشته اند، و اين مربوط است به دوران توتمس سوم و خروجشان ازمصر. قبائل دوازده گانه كه به اسباط معروف اند، از اعقاب حضرت ابراهيم بوده اند. يعقوببن اسحاق بن ابراهيم ملقب به اسرائيل دوازده پسر داشت : 1- روبن ، 2- شمعون ، 3- يهودا، 5- يساگار، 6- زبولون ، 7- بنيامين ، 8- وان ، 9-نقبائى ، 10- كاد، 11- آشر، 12- يوسف . اسباط دوازده گانه از اعقاب اين دوازدهفرزنداند. وقتى يوسف در مصر به قدرت رسيد، يعقوب و ديگر فرزندانش كه هفتاد نفربودند، به كشور مصر رفتند و زاد و ولد كردند. موسى از اعقا ليوى (لاوى ) مى باشد.اين اقوام ، افرادى خودخواه بودند و بسيار لجوج و بهانه گير. آنان با يكديگر نمىساختند و مرتب از موسى تقاضا مى كردند. قرآن كريم به اينخصائل منفى اخلاقى و بهانه جوئى هاى بيشرمانه شان تصريح كرده است .(171) اصول سيزده گانه يهود اصول دهگانه اى كه در صفحات گذشته ملاحظه شد، در ميان قوماسرائيل رواج داشت و بعدها علماء يهود با استفاده از تورات و ساير كتب عهد عتيق اصولىبراى ملت يهود و ديانت خود تدوين نمودند كه مهمترين آن ،اصول سيزده گانه اى است كه بوسيله موسى بن شمعون درسال 1204 ميلادى قرائت شد: 1- خداوند حاضر و ناظر است . 2- خداوند يكتا است . 3- خداوند جسم و شبيه كسى نيست . 4- خداوند قديم و ازلى است . 5- هيچكس را جز او نبايد عبادت كرد. 6- سرور است بر همه پيامبران . 7- نبوت حضرت موسى صحيح است . 8- بر افكار نوع انسان واقف است . 9- تورات از جانب خداوند است . 10- غير قابل تغيير و تبديل است . 11- خداوند، ظالم را مجازات مى كند و عادل را پاداش نيك مى دهد. 12- سلطان مسيح از نسل داود ظهور خواهد كرد. 13- مردگان مستعد زنده شدن مى باشند.(172) يهودشناسان معتقدند كه احكام دهگانه داراى عباراتى متعلق به عهد پيدايش (سفر تثنيه )است . احكام دهگانه در قرن هفتم ق .م . در ادبياتاسرائيل وارد گرديد، زيرا با توجه به مندرجات آن ، عقايد آن دوره را منعكس مى سازد.اين عقايد نبايد شخصيت موسى را تغيير دهد و او را به صورت موجودى الهى و افسانهاى درآورد. موسى حقيقت وجودى در تاريخ داشته است . نقش اساسى موسى نجات قوماسرائيل و ايجاد وحدت ملى در ميان آنان است . احكام دهگانه منسوب به موسى بخش زيبائىاز ادبيات دين يهود را تشكيل مى دهد.(173) خيمه يهود و صندوق تورات بهرحال ، موسى پس از دريافت فرامين دهگانه به ميان قوم خود بازگشت و سپس مذبحىدر دامنه كوه با دوازده ستون به شماره دوازده سبط بنىاسرائيل بنا نهاد و عمل قربانى شروع گرديد. موسى نصف خون حيوانات قربانى شدهرا گرفته ، در لگن ها ريخت و نصف خون را بر مذبح پاشيد. و خون در لگن ها را برقوم خود پاشيد و گفت : اينك اين خون عهدى است كه خداوند اين سخنان با شما بسته است. پس از موسى دستور داد خيمه اى مخصوص عبادت بر پا كردند كه آن را ((خيمه عهد))مى گفتند و هر وقت قبيله اى فرود مى آمد، آن خيمه را با رعايت آداب و به احترام ، خادمانمخصوص (كه گويند از سبط لاوى بوده اند و ازنسل ايشان بعدها كهنه يهود بوجود آمد) در پيشاپيش اردوگاه برمى افراشتند و موسىبدرون آن مى رفته و به سكوت و انقطاع تمام كلام يهوه را استماع مى فرموده است . روايات و اخبار قديمه حاكى است كه در اندرون آن خيمه صندوقى نيز مى نهاده اند بامحتواى دو لوح سنگى كه بر روى آن نصّ ميثاق الهى با قوماسرائيل منقّش بوده است . و اين همان تابوت عهد يا صندوق تورات است كه در تاريخقوم اسرائيل بعدها نقش مهم و آثار عطيه حياتى داشته است و قوماسرائيل هر وقت حركت مى كرده ، آن صندوق را با حرمت فراوان در ارابه نهاده و پيشاپيشخود روان مى داشته اند و حتى در هنگام جنگ ها آن را با خود برده و از آن فيض و امداد مىجسته اند؛ و هيچ كس جز طبقه كهنه و ربانيون نمى بايستى آن را لمس كند. اگر كسىمرتكب چنين گناهى مى شد، هر آئينه روحى قادر و توانا كه درون آن نهفته بود، او را هلاكمى ساخت .(174) جان ناس مى گويد: بزرگترين عملى كه موسى انجام داد، برقرارى ارتباط بين مومنين وخداوند بود. اين ارتباط، بنا به برخى روايات در طور سينا يا درجبل هورب يا در دهنه خليج عقبه و يا در جنوب بحرالميّت برقرار دشه است . آنچه را كهموسى آورد، ده فرمان نام گرفت و بعدها آن را بسط داده ، تورات پديد آمد. هر چند كهمعلوم نيست متن موجود تورات منطبق با اصل باشد.(175) بر اساس علائم تورات تولد موسى در مصر بهسال 1392 ق .م . رسالت او در صحراى سينا درسال 1312 ق .م . و مرگ او پس از 120 سالگى در نزديكى مرزهاى فلسطين اتفاقافتاد. او ارض موعود را نديد؛ زيرا اگر قوم موسى مردمانى سلحشور مى بودند، فتح شهرهاىسر راه كار مشكلى نبود و براى رسيدن به نواحى شرق رودخانه اردن اين همه مدت لازمنبود. و لذا موسى به همين دليل موفق نگرديد كه سرزمين فلسطين را فتح كند. نشانى ازقبر موسى تا كنون بدست نيامده است .(176) تورات ، و ديگر كتب مذهبى يهود عهد عتيق و تاريخچه آن عهد عتيق يا تورات مجموعه اى استت از نظم و نثر و دربردارنده احكام و سرودهاى مذهبىقوم يهود است . عهد قديم شامل داستانهاى دوره بدوى و قانون الهى و تاريخ فلسطيناست . اين كتاب در قرن سوم ق .م . به يونانى ترجمه شد و بعدها و به زبان لاتيندرآمد. كتب عهد قديم به زبانهاى آرامى و عبرى نگاشته شده بود. تاريخ ترجمه عهدقديم از زبان اصلى به زبانهاى آرامى و عبرى نگاشته شده بود. تاريخ ترجمه عهدقديم از زبان اصلى به زبانهاى يونانى و مصرى و لاتينى و... به يكصد و پنجاه ق.م . مى رسد كه براى مردم مصر و يونان ترجمه شد. ترجمه عهد عتيق توسط هفتاد نفرمترجم صورت گرفت . قديمى ترين نسخته خطى عبرى كه در دست است ، از قرن دهمبعد از ميلاد تجاوز نمى كند. ترجمه اى از تورات به زبان سريانى به نام روايتساده در دست است كه گويا به قرن دوم ميلادى مربوط است . ((تورات )) كلمه اى عبرىو به معناى ((هدايت )) است . در يونانى به ((پنتاتوك )) يعنى ((پنج طومار))معروف است . با افزودن صحيفه يوشع به ((تورات )) آن را در يونانى ((هِكْزاتُوك )) يعنى((اَسْفارِ ششگانه )) گويند كه نخستين بخش كتاب عهد عتيق راتشكيل مى دهد. ((تورات )) شامل پنج كتاب بشرح زير و منسوب به حضرت موسى است: 1- سِفْرِ پيدايش . 2- سِفْرِ خروج . 3- سِفْرِ اعداد. 4- سِفْرِ لاويان . 5- سِفْرِ تثنيه . در ابتداى دوره مسيحيت ، كتاب عهد قديم شامل تورات ، قانون و كتب انبياء و احوالاتاولياء دين بود. كاهنان در اين انديشه بودند كه از نابودى مذهب ملى خود جلوگيرى كنندو پيامى از جانب خدا براى مردم بياورند و آن را قانون شريعت گويند، و براى اين كه ازيارى انبياء برخوردار شوند، آنچه از عقايد آنان را كه كمتر رنگ افراطى دارد در آنبگنجانند. لذا در سال هيجدهم سلطنت شاه ((يوشب ))،((حلقيال )) كاهن به آن پادشاه اظهار داشت كه در سجلات محرمانه معبد طومار عجيبىوجود دارد كه در آن حضرت موسى به فرمان يهوه تكاليف وحل مسائل و مشكلات تاريخى و اخلاقى را كه اسباب مجادله و اختلاف شديد ميان انبياءالهى شده ، به صورت قطعى و براى هميشه روشن كرده است . در سال 444 ق .م ((عزرا)) كه يكى از كاهنان دانشمند بود، يهوديان را گرد آورد بهاتفاق لاويان دستيار خود در مدت هفت روز محتواى آن طومارها را براى مردم خواند. در پايانكاهنان و پيشوايان قوم سوگند ياد كردند كه به آن دستوراتعمل نمايند. اگر چه درست معلوم نيست كه آن سفر شريعت يا كتاب عهد، چه بوده است .شايد فصلهاى 20 تا 23 ((سفر خروج )) باشد و يا ((سفر تثنيه )). بهر حال ((تورات )) شامل بخش اعظم عهد قديم بوده است . محقّقان در تاريخ اديانتورات را كتابى ناقص و دست خورده و با تصرّفات فراوانى شناخته اند.(177) در سال 1564 ميلادى شوراى ترانت هرگونه شك در آسمانى بودن تورات وانجيل را ممنوع اعلام كرد. لذا كنيسه هاى يهود و كليساهاى مسيحى اين دو كتاب را وحى الهىمى دانند. در مقابل گروهى فقط اخلاقيات و احكام مذهبى تورات وانجيل را از طرف خداوند مى دانند. نخستين كسى كه تناقضات تورات را آشكار كرد،((اسپينوزا)) فليسوف يهودى مذهب هلندى بود كه در قرن 17 ميلادى مى زيست . دانشمندان عقيده دارند كه ((سفر تثنيه )) ظاهرا بوسيله نويسندگان يا نويسنده ديگرىنوشته شده و آنرا با علامت ((D)) نشان مى دهند. داستانهاى آفرينش و فريب آدم و حوا وطوفان نوح از افسانه هاى بين النهرين سرچشمه گرفته كه به سه هزارسال قبل از ميلاد مى رسد. احتمالا برخى از اين افسانه ها را يهوديان در طى دوران اسارتخود در بابل گرفته باشند. احتمال ديگر اين است كه اين افسانه ها را از اقوام سومرىو سامى قديم گرفته باشند.(178) ((جان ناس )) محقّق در تاريخ اديان مى گويد: درسال 69 ميلادى كه شهر ((اورشليم )) در محاصره سپاهيان روم بود، يكى از كاهنانيهود (ربى ) به نام ((يوحنان بن زكى )) از اورشليم گريخت و به شهر ساحلى((يبنه )) رفت و در آنجا يك دارالتعليم (به عبرى : مدارش ) تاءسيس كرد. در اينمدرسه بود كه روايات اسرائيلى تدوين شد و سرانجام با تدوين تورات و ديگر كتبروائى - تاريخى ، عهد عتيق به رسميت شناخته شد. در اين مدرسه كه به مدت شصتسال فعال بود، متون مذهبى علاوه بر تدوين ، شرح و تفسير شد. پس از بسته شدن اينمدرسه و حوادث روزگار، دوباره در شهر جليل علماء يهود گردهم آمدند و اوراق ومكتوبات خود را در كتابى مستقل تدوين كردند كه به نام ((يشناى كبير)) يا ((نسخهدوم )) معروف است . اين كتاب مشتمل بر چهار هزار مسئله دينى است كه به تفسير تورات پرداخته و در نزديهود اعتبارى بسيار داشت . اين كتاب در رديف تورات قرار گرفت . و چون قوانين وشرايع عصر موسى در قرن دوم ميلادى كهنه شده بود، اين كتاب يعنى يشنا جاى توراترا گرفت . تدوين كامل يشنا در حدود سال 220 ميلادى پايان يافت . در تدوين اين كتابيكصد و پنجاه نفر از علماء يهود شركت داشتند. مطالب اين كتاب مربوط است به حوادثشش قرن قبل از ظهور اسكندر مقدونى تا زمان تدوين كتاب . اين كتاب در شش باب تدوينشد: شرح اعياد فصلى و ماه روزه ، مناجات و ادعيه ، قوانين شرعى و زراعت و حقوق و حدودفقرا و اغنيا، حقوق زنان و قوانين ازدواج و طلاق ، قوانين مدنى و جزائى ، نذور و هدايا وقربانى ها، آداب طهارت و نجاست اشياء و اجساد و دستورتغسيل و تطهير اشياء و افراد.(179) بخشهاى پنج گانه تورات عهد عتيق يا تورات مركب از اسفار خمسه يا كتابهاى پنجگانه است : 1- سِفْرِ پيدايش يا تكوين ؛ كه درباره : خلق جهان و آدم و حوا و موجودات در شش روز،بحث مى كند. در اين كتاب از طوفان نوح كشتى او و داستان ((ابراهيم )) و ((يعقوب ))و بنى اسرائيل سخن رفته و با بيان مرگ ((يوسف )) پسر يعقوب پايان مى يابد. 2- سِفْرِ خروج ؛ كه درباره بيرون آمدن عبرانيان به رهبرى موسى از مصر است و نيز ازاحكام موسى سخن مى گويد. 3- سِفْرِ لاويان ؛ كه درباره اعقاب لاوى از اسباط بنىاسرائيل ، سخن مى گويد. در اين كتاب از احكام و شرايع يهود و وظايف لاويان و قضاوتسخن رفته است . 4- سِفْرِ اعداد؛ كه درباره تقيسم اسباط بنىاسرائيل و آمار ذكور ايشان و ترتيب منازل آنها بحث مى كند. 5- سِفْرِ تثنيه ؛ كه به معناى دوتائى و دوباره شدن چيزى است ، به تكرار شرايعتورات پرداخته و با بيان مرگ موسى و دفن او در كوههاى موآب ، پايان مى يابد. اين كتابهاى پنجگانه ار تورات خوانند و معتقدند كه بر موسى وحى شده است . ديگركتب عهد عتيق را نيز تورات گويند كه مجموع آنهاچهل و دو كتاب است . تورات در لغت عبرى به معناى آموزش و تعليم قانون و شريعت است.(180) فرقه هاى يهودى كه شرح آنها خواهد آمد، هر كدام تورات ويژه خود را دارند. تورات هاىزبانهاى گوناگون نيز اختلافات بسيارى با يكديگر دارند، مثلا تورات سامرى باتورات عبرى بيش از 265 مورد اختلاف دارد و يا اختلاف تورات عبرى با يونانى بسياراست . بيشتر يهوديان ((تورات عبرى )) را معتبر مى دانند. يهوديان معتقدند كه تورات عبرى همان توراتى است كه در طور سينا بر حضرت موسىعليه السلام نازل شده است . يهوديان بر تورات تفاسيرى نوشته اند كه در ابتدا بهزبان آرامى نگاشته شده و آن را يشنا مى نامند. پس از ظهور عيسى بن مريم عليه السلامدو كتاب ديگر بر كتابهاى مذهبى يهود اضافه شد؛ يكى به نام ((تلمود اورشليمى ))و ديگرى به نام ((تلمود بابلى )). ((تلمود بابلى )) در نزد يهوديان از اعتباربيشترى برخوردار است . ((تلمود اورشليم )) را خاخام هاى ((طبريه )) نوشته اند كهتاريخ نگارش آن به قرن سوم تا پنجم ميلادى مى رسد. ((تلمود بابلى )) در قرنپنجم ميلادى نوشته شد. كتاب ((تلمود)) دربردارنده دو قسمت است ؛ يك قسمت را((شنا)) گويند و قسمت دوم را ((گمارا)) نامند. ((شنا)) يعنى ((كردار)) و به معناى((تقليد يهود از موسى )) است . يهوديان معتقدند كه اين تقاليد در كوه طور سينا برموسى نازل شده و از موسى به هارون و از هارون به يوشع و به ديگر انبياء بنىاسرائيل رسيده است و از آن پس به دست كاهنان و خاخام هاى يهود رسيده و در قرن دوم پساز ميلاد تدوين شده است . ((گمارا)) كه به معناى ((تعليم )) است ،شامل مجموعه تعليمات و تفاسيرى است كه پس از ((شنا)) در مدارس عاليه مذهبى يهودتدريس مى شده است . محققان معتقدند كه هر يك از اسفار تورات قرنها با هم فاصله دارند و قرنها پس از رحلتموسى تدوين شده و به صورت امروز درآمده اند. محقّقان يهودى اعتراف كرده اند كتورات اصلى در فتنه ها و جنگهاى اوليه از بين رفته است . تورات اصلى و احكامدهگانه پس از مرگ موسى در ((صندوق شهادت )) جا داشته است و علماء بنىاسرائيل بنا به وصيت موسى هر از چندى يك بار آن را بيرون آورده ، قرائت مى كردند، وآن نسخه با همان ((صندوق )) قرنها قبل از ميلاد از بين رفته است و تورات بعدى ازروى محفوظات و ديگر مكتوبات تدوين شد. محقّقان يهودى به نقد تورات پرداخته اند ودر اين رابطه كتبى تاءليف كرده اند. آنان ثابت كرده اند كه تورات موجود مربوط بهيك عصر و تاءليف يك نفر نيست ، مثلا ((سفر خروج )) در قرن نهمقبل از ميلاد و ((سفر تثنيه )) در قرن هفتم و هشتمقبل از ميلاد و ((سفر لاويان )) در سال 516قبل از ميلاد نوشته شده است . اين اسفار از آداب و رسوم زمان نگارش خود متاءثّراند ومخصوصا شامل آموخته هاى ايرانى - بابلى مى باشند. برخى ديگر از محقّقان اسفارتورات را ساخته ((خاخام ها)) مى دانند.(181) به نظر مى رسد كه عهد عتيق پس از هجرت يهود به ديگر سرزمينها تاءليف شده باشد. ((ويل دورانت )) مى گويد: اينكه اسفار چگونه و چه وقت و كجا نوشته شده ، سوالىاست كه طرح آن عيبى ندارد و همين سوال باعث گرديده تا پنجاه هزار جلد كتاب در اينباره نوشته شود.(182) يك نويسنده غربى مى گويد: كلام خداوند بر انبياءنازل مى شده و ايشان آن را به زبان خوم خود بازگو مى كردند. وحى را يا خود نبى مىنوشت و يا به كاتبان مى گفت تا بنويسند. بدون شك نسخه هاى اصلى در دست ما نيست ،آنچه فعلا در دست است ، از روى نسخه اصلى استنساخ شده است و در عينحال داراى اختلافات جزئى با اصل مى باشند. نسخه بردارى عهد عتيق از روى نسخهعبرى و از روى نسخه موريائى كه توسط يهوديان در طبريه نگاشته شده ، نگارشيافته است . قديمى ترين نسخه تورات مربوط به قرن دوازدهم است .(183) گفته مى شود كه تورات اصلى بسيار كوتاه و مختصر بوده و قرنها پس از موسى برآن افزوده اند. اسفار تورات هر كدام شامل بابهائى است ؛ سِفْرِ پيدايش يا تكوين داراى پنجاه باباست كه كهن ترين بخش تورات كنونى بشمار مى رود. سِفْرِ خروجشامل چهل باب است ، سِفْرِ لاويان شامل بيست و هفت باب است ، سفر اعدادشامل سى و شش باب است و سِفْرِ تثنيه شامل سى و سه باب است كه تكرار و خلاصهاسفار گذشته است . در حال حاضر به كليه آثار مذهبى يهود اعم از تورات و ديگر كتب مذهبى ، عهد عتيق مىگويند. عهد عتيق شامل : تورات ، كتوبيم و بنوئيم مى باشد. كتوبيم تاريخ قوم يهود را بيانمى كند. مقطع زمانى شروع اين تاريخ از مرگ موسى به بعد است . بنوئيمشامل كتب انبياء بنى اسرائيل مى باشد. اغلب اين كتب به صورت راز و رمز و كنايه و درحال رؤ يا و خلسه بيان شده است .
|
|
|
|
|
|
|
|