|
|
|
|
|
|
تفسير آيه : (229) الْطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ اءَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَنٍ وَلاَيَحِلُّ لَكُمْ اءَنْ تَاءْخُذُواْ مِمَّا ءَاتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلا اءَنْ يَخَافَآ اءَلا يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ اءَلا يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْظَّلِمُونَ ترجمه آيه : طلاق (رجعى كه امكان رجوع وبازگشت دارد، حداكثر) دو مرتبه است . پس (در هر مرتبه ) يا بايد به طور شايسته همسر خود را نگهدارد و (آشتى نمايد،) يا با نيكى او را رها كند (و از او جدا شود.) و براى شما مردان روا نيست كه چيزى از آنچه به همسرانتان داده ايد، پس بگيريد مگر اينكه دو همسر بترسند كه حدود الهى را بر پا ندارند. پس اگر بترسيد كه آنان حدود الهى را رعايت نكنند، مانعى ندارد كه زن فديه و عوض دهد. (و طلاق خُلع بگيرد.) اينها حدود و مرزهاى الهى است ، پس از آن تجاوز نكنيد. و هر كس از حدود الهى تجاوز كند پس آنان ستمگرانند. نكته ها: O در جاهليّت ، طلاق دادن و رجوع كردن به زن ، امرى عادّى و بدون محدوديّت بود.امّا اسلام ، حداكثر سه بار طلاق و دو بار رجوع را جايز دانست تا حرمتِ زن و خانواده حفظ شود.(643) O در اسلام ، طلاق امرى منفور و بدترين حلال نام گذارى شده است ، ولى گاهى عدم توافق تا جايى است كه امكان ادامه زندگى براى دو طرف نيست . در اين آيه علاوه بر طلاق رجعى كه از سوى مرد است ، طرح طلاق خُلع كه پيشنهاد طلاق از سوى زن است نيز ارائه شده است . به اين معنا كه زن ، مهريه خود يا چيز ديگرى را فداى آزاد سازى خود قرار دهد و طلاق بگيرد. O تعدّد طلاق ، براساس تعدّد رجوع و بقاى ازدواج است . كسى كه در يك جلسه مى گويد: ((من سه بار طلاق دادم ))، در واقع يك طلاق صورت گرفته است . چون يك ازدواج را بيشتر قطع نكرده است . لذا بر اساس فقه اهل بيت عليهم السّلام ، چند طلاق بايد در چند مرحله باشد و يكجا واقع نمى شود. زيرا به مصلحت نيست كه زندگى خانوادگى در يك جلسه و با يك تصميم براى هميشه از هم بپاشد.(644) پيام ها: 1 در قطع رابطه با ديگران ، نبايد آخرين تصميم را يك مرتبه گرفت ، بلكه بايد ميدان را براى فكر و بازگشت باز گذاشت . (الطلاق مرّتان ) 2 آزار و ضرر رسانى به همسر، ممنوع است . مرد نبايد به قصد كام گرفتن يا ضربه روحى زدن به زن ، به او رجوع نموده و سپس او را رها كند. (فامساك بمعروف ) 3 در همسر دارى بايد از سليقه هاى شخصى و ناشناخته دورى كرد و به زندگى عادّى و عرفى تن در داد. (امساك بمعروف ) 4 تلخى جدايى را با شيرينى هديه و احسان جبران كنيد. (او تسريح باحسان ) 5 طلاق ، نبايد عامل كينه ، خشونت و انتقام باشد، بلكه در صورت ضرورتِ طلاق ، نيكى و احسان شرط اساسى است . (اءو تسريح باحسان ) 6 اصل در زندگى ، نگهدارى همسر است ، نه رها كردن او. كلمه ((امساك )) همه جا قبل از كلمه ((تسريح )) آمده است . (فامساك بمعروف او تسريح باحسان ) 7 حقوق و احكام در اسلام ، از اخلاق و عاطفه جدا نيست . كلمات ((احسان )) و ((معروف )) نشانه ى همين موضوع است . (فامساك بمعروف او تسريح باحسان ) 8 مراعات حقوق ، لازم است . مرد، حقّ ندارد از مهريه زن كه حقّ قطعى اوست چيزى را پس بگيرد. (لا يَحلّ لكم اءن تاءخذوا ممّا آتَيتموهنّ شيئا) 9 خواسته هاى مرد و زن بايد در چارچوب حدود الهى باشد. (الاّ ان يخافا اَلاّ يقيما حدود اللّه ) 10 تنها نظر زن و شوهر در مورد طلاق كافى نيست ، بلكه بايد ديگران نيز به ادامه زندگى آنان اميدى نداشته باشند. (يخافا... فان خفتم ) گاهى زن و شوهر مى گويند: با هم توافق اخلاقى نداريم ، امّا اين حرف برخاسته از هيجان آنهاست . لذا قرآن در كنار خوف زن وشوهر (يخافا) پاى مردم را به ميان كشيده كه آنان نيز اين ناسازگارى را درك كنند. (خفتم ) 11 در تصميم گيرى ها بايد محور اصلى ، اقامه ى حدود الهى و انجام وظايف باشد. اگر حدود الهى مراعات مى شود ازدواج باقى بماند وگرنه طلاق مطرح شود. (فان خفتم اءلاّ يقيما حدود اللّه ) 12 طرحِ ((طلاق خُلع )) براى آن است كه زن بتواند خود را از بن بست خارج سازد. (افتدت به ) 13 اسلام با ادامه زندگى به صورت تحميلى و با اجبار و اكراه ، موافق نيست . در صورتى كه زن به اندازه اى در فشار است كه حاضر است مهريه ى خود را ببخشيد تا رها شود، اسلام راه را براى وى باز گذاشته است . البتّه مرد ملزم به پذيرش طلاق خلع نيست . (فلا جناح عليهما فيما افتدت به ) 14 شكستن قانون الهى ، ظلم است . (و من يتعد حدوداللّه فاولئك هم الظّالمون ) تفسير آيه : (230) فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ حَتّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلاَجُنَاحَ عَلَيْهِمَا اءَنْ يَتَرَاجَعَآ إِنْ ظَنَّآ اءَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ترجمه آيه : پس اگر (بعد از دو طلاق و دو رجوع ، براى بار سوم ) او را طلاق داد، ديگر آن زن بر او حلال نخواهد بود، مگر آنكه به نكاح مرد ديگرى درآيد (و با او آميزش نمايد.) پس اگر (همسر دوّم ) او را طلاق داد، مانعى ندارد كه به يكديگر بازگشت كنند (و زن با همسر اوّل خود مجدّداً ازدواج نمايد.) البتّه در صورتى كه اميد داشته باشند حدود الهى را برپا دارند. و اينها حدود الهى است كه خداوند آن را براى افرادى كه آگاهند بيان مى كند. نكته ها: O در اسلام بعضى از مقرّرات ، جهت جلوگيرى از تصميمات عجولانه به چشم مى خورد. مثلا: الف : هر كسى بنا دارد زن خود را طلاق دهد، بايد زن در حال پاكى بوده و طلاق در برابر دو شاهد عادل باشد. بايد تا مدّتى هزينه زن را بپردازد و زن در اين مدّت مى تواند با آرايش كردن ، خود را به مرد عرضه كند. هر يك از اين شرائط مى تواند از طلاق هاى عجولانه جلوگيرى كند. ب : مردم براى گفتگوهاى خصوصى با پيامبر بسيار هجوم مى كردند، خداوند دستور داد هر كس با پيامبر سخن خصوصى دارد، مقدارى صدقه بدهد و بعد گفتگو كند. اين قانون براى جلوگيرى از طرح سؤ الات غير ضرورى بود.(645) به هر حال شرط ازدواج با شوهر ديگر و طلاق دادن او، براى همسرِ شوهر اوّل شدن ، يكى ديگر از نمونه هاى قوانين سرعت گير در اسلام است . پيام ها: 1 مردان نبايد از اختيارات خود سوء استفاده كنند و بايد بدانند كه اختيار آنها براى طلاق ، محدود است . از امام رضا عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: طلاق را سبك نگيريد و به زنان ضرر نرسانيد.(646) (فلا تحلّ له ) 2 اميد به زندگى براساس احكام الهى ، شرط ازدواج است . (ان ظنّا ان يقيما حدود اللّه ) 3 مسلمانان بدانند كه حدود الهى ، تنها در نماز، زكاة ، حج و جهاد نيست ، مراعات مسائل خانوادگى نيز از حدود الهى است . (تلك حدود اللّه ) 4 هر كسى اسرار و حكمت مقرّرات الهى را نمى داند. مردم عادّى ، ظاهر دستورات و آگاهان ، روح و عمق آن را مى بينند. (لقوم يعلمون ) تفسير آيه : (231) وَإِذَا طَلَّقْتُمُ الْنِّسآءَ فَبَلَغْنَ اءَجَلَهُنَّ فَاءَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ اءَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُواْ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُواْ ءَايَتِ اللّهِ هُزُواًوَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا اءَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَبِ والْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِوَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا اءَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ ترجمه آيه : و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و به پايان مهلت (عدّه ) رسيدند، پس يا به طرز شايسته آنها را نگاه داريد (و آشتى كنيد) و يا آنها را به طرز پسنديده اى رها سازيد. و براى آزار رسانيدن ، آنان را نگاه نداريد تا (به حقوقشان ) تعدّى كنيد و كسى كه چنين كند، به خويشتن ظلم كرده ومبادا آيات خدا را به مسخره بگيريد. ونعمتى ر ا كه خداوند به شما داده و كتاب آسمانى و حكمتى را كه بر شما نازل كرده و شما را با آن پند مى دهد، ياد كنيد و از خدا پروا داشته و بدانيد خداوند به هر چيزى آگاه است . نكته ها: O هر كجا زمينه ى انحراف و ظلم و خطر بيشتر است ، هشدارها و سفارش ها نيز بايد بيشتر باشد. با آنكه در دو آيه ى قبل فرمود: (فامساك بمعروف او تسريح باحسان ) بار ديگر در اين آيه مى فرمايد: (فامسكوهنّ بمعروف او سرّحوهنّ بمعروف ) زيرا شرايط روحى زن و مرد در موقع جدايى ، عادّى نيست و زمينه ى انتقام و آزار رسانى بسيار وسيع و خطر ظلم و تعدّى فراوان است . O در ظلم و تعدى به حقوق زن ، خود مرد نيز زجر مى كشد. زن و مرد در نظام آفرينش جزء يك پيكرند وظلم به عضوى ، ظلم به تمام اعضا است . كسى كه به زن ظلم كند به استقبال كيفر الهى رفته و لذا به خودش نيز ظلم كرده است . پيام ها: 1 اسلام ، زندگىِ همراه با صفا و محبّت را مى خواهد، نگاهدارى همسر به قصد آزار او حرام است . (ولاتمسكوهنّ ضراراً لتعتدوا) 2 كسانى كه با همسر خود بدرفتارى مى كنند، متجاوزند.(647) (لتعتدوا) 3 ظلم به زن ، ظلم به خويشتن است . (فقد ظلم نفسه ) 4 ازدواج ، يكى از آيات بزرگ الهى است (648) و نبايد با طلاق هاى بى مورد يا نگاهدارى همسر به قصد آزار او، اين قانون مقدّس استهزا شود. (ولا تتخذوا آيات اللّه هزوا) 5 به جاى كينه ها و ضعف ها وتلخى ها از نعمت ها ياد كنيد. مشكلات اندك خانوادگى را در كنار ميليون ها نعمت الهى چيزى نشماريد. (واذكروا نعمت اللّه عليكم ) 6 براى بهبود روابط زناشويى ، توجّه به احكام و مواعظ كتاب آسمانى وتقوا لازم است . (واذكروا... ما انزل عليكم من الكتاب و الحكمة يعظكم به واتقوا اللّه ) 7 كسى كه خود را در محضر خدا بداند، از گناه پرهيز مى كند. (واتقوا اللّه واعلموا ان اللّه بكل شى ء عليم ) 8 اگر هدفتان از طلاق ، ظلم به همسر و سوء استفاده باشد، بايد بدانيد كه خداوند آگاه است . (انّ اللّه بكل شى ء عليم ) تفسير آيه : (232) وَإِذَا طَلَّقْتُمُ الْنِّسَآءَ فَبَلَغْنَ اءَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ اءَنْ يَنْكِحْنَ اءَزْوَ جَهُنَّ إِذَا تَرَ ضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذ لِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ ذَ لِكُمْ اءَزْكَى لَكُمْ وَاءَطْهَرُ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَاءَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ترجمه آيه : و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و مهلت (عدّه ) خود را بپايان رساندند، مانع آنها نشويد كه با همسران (سابق ) خويش ازدواج كنند، البتّه در صورتى كه ميان آنها به طرز پسنديده اى ، توافق برقرار گردد. هر كس از شما كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، به اين دستورات پند داده مى شود. (مراعات ) اين امرمايه ى پيرايش و پاكى بيشتر شما است و خداوند مى داند و شما نمى دانيد. نكته ها: O اگر زنان مطلّقه ، با همان شوهران سابق خود توافق كرده و ازدواج كنند، در پاكى و تزكيه فرد و جامعه ، تاءثير بسيار دارد. (ذلكم ازكى لكم واطهر) زيرا در اين نوع ازدواج ، اسرار يكديگر مخفى مانده و فرزندان به آغوش والدين و سرپرست واقعى خود برمى گردند و چون زن و شوهر طعم تلخ طلاق را چشيده اند، از جدائى مجددّ نگرانند. پيام ها: 1 راءى زن مطلقه ، در انتخاب شوهر محترم است و در ازدواج مجدّد، اجازه از ديگرى لازم نيست . (فلاتعضلوهنّ) 2 با يك طلاق ، براى هميشه بدبين نباشيد. چه بسا بعد از طلاق ، دو طرف پشيمان شده و آماده زندگى مجدّد به نحو شايسته اى باشند. (ينكحهنّ ازواجهنّ) 3 شرط اصلى ازدواج ، رضايت طرفين است . (تراضوا بينهم ) 4 توافق بر ازدواج ، بايد بر اساسى عقلايى وعادلانه باشد. (تراضوا بينهم بالمعروف ) 5 كسانى كه در راه ازدواجِ مشروع ديگران ، كارشكنى ومشكل آفرينى مى كنند، بايد در ايمان خود نسبت به خدا و قيامت شكّ كنند. (لا تعضلوهنّ... ذلك يوعظ به من كان منكم يؤ من باللّه واليوم الاخر) 6 از جاذبه هاى طبيعى و مشروع ، جلوگيرى نكنيد. چه بسا زن و مردى كه ميان آنها طلاق جدايى افكنده ، از يكديگر خاطرات شيرينى نيز داشته باشند و گاه و بيگاه آن خاطرات را ياد بياورند كه اگر به طور طبيعى و مشروع به هم نرسند، خطر انحراف وجود دارد. (ينكحهنّ ازواجهنّ... ذلكم ازكى لكم و اطهر) 7 براى حفظ سلامتى جامعه ، زنان مطلقه نبايد بى همسر بمانند. (ينكحن ... ذلكم ازكى لكم و اطهر) 8 بركات ازدواج مجدّد و بازگشت به همسر اوّل و همچنين مفاسد طلاق و بى همسرى ، فوق درك بشر است . (واللّه يعلم وانتم لا تعلمون ) تفسير آيه : (233) وَالْوَ لِدَاتُ يُرْضِعْنَ اءَوْلَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ اءَرَادَ اءَنْ يُتِمَّ الْرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَتُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلا وُسْعَهَا لاَ تُضَآرَّ وَلِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ اءَرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ اءَرَدْتُمْ اءَنْ تَسْتَرْضِعُوَّاْ اءَوْلاَدَكُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا ءَاتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوَّاْ اءَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ترجمه آيه : مادرانى كه مى خواهند دوران شيردهى را كامل سازند، دو سال تمام فرزندانشان را شير دهند. و خوراك وپوشاك اين مادران ، به وجهى نيكو بر عهده (پدر و) صاحب فرزند است . هيچ كس جز به قدر توانش مكلف نمى شود. هيچ مادرى به خاطر فرزندش ونيز هيچ پدرى به خاطر فرزندش نبايد دچار ضرر شود. و (اگر پدر نباشد، هزينه خوراك و پوشاك مادر) بر عهده وارث اوست . و اگر پدر و مادر با توافق و مشورت يكديگر بخواهند كودك را (زودتر از دو سال ) از شير بازگيرند، گناهى بر آنها نيست . واگر (به جهت عدم توانايى يا عدم موافقت مادر) خواستيد دايه اى براى فرزندانتان بگيريد، گناهى بر شما نيست ، به شرط اينكه آنچه را به وجهى پسنديده قرار گذاشته ايد بپردازيد. و از خدا پروا داشته و بدانيد خدا به آنچه انجام مى دهيد بيناست . نكته ها: O در مورد پدر و مادر و فرزند، در اين آيه كلمات ((اءب )) و ((اُمّ)) نيامده ، بلكه ((والد)) و ((والده )) آمده است . زيرا كلمات ((اءب )) و((امّ)) شامل عمو، معلّم و پدر زن مى شود. همانگونه كه زنان پيامبرصلّى اللّه عليه و آله امّهات مؤ منين هستند، نه والدات آنها. O چون آيات قبل مربوط به طلاق و جدايى زن و شوهر از يكديگر بود، لازم است تكليف كودكان و نوزادان نيز روشن شود، تا آنان فداى اختلافات پدر و مادر نشوند. توجّه به عواطف مادر، اهميّت شير مادر، مقدار نياز طبيعى نوزاد به شير و مدّت آن ، در اين آيه مطرح شده است . پيام ها: 1 اسلام ، دينى جامع است . حتّى براى تغذيه مناسب نوزاد با شير مادر، برنامه دارد. (والوالدات يرضعن ) 2 حتّى مادرِ طلاق داده شده ، در شير دادن نوزادش بر سايرين اولويّت دارد. (والوالدات يرضعن ) 3 مدّت شير دادن كامل دو سال است . (حولين كاملين ) 4 بايد حقوق مالى و مادّى مادر و دآيه در برابر شير دادن فرزند پرداخت شود.(وعلى المولود له رزقهن و كسوتهن ... اذا سلّمتم ما آتيتم ) 5 مقدار خرجى بايد بر اساس عرفِ شناخته شده و به قدر توانايى باشد. (بالمعروف لا تكلّف نفس الاّ وسعها) 6 تكليف ، براساس قدرت وبه اندازه ى توانايى انسان است . (لا تكلّف نفس الاّ وسعها) 7 فرزند نبايد اسباب ضرر به والدين شود. (لا تضارّ والدة بولدها) 8 بايد زندگى مادر در دوران شيردهى تاءمين شود، هرچند پدر فرزند از دنيا رفته باشد. (وعلى الوارث مثل ذلك ) 9 از شير گرفتن كودك ، نياز به مشورت وتوافق والدين دارد. (و ان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور) 10 زن و شوهر درباره امور نوزاد بايد مشورت كنند. (تشاور) 11 در شير دادن ، اوّل مادر بعد دايه . (والوالدات يرضعن ... ان اردتم اءن تسترضعوا اولادكم ) 12 رعايت تقوا در تغذيه كودكان ، بر عهده والدين است . (...واتقوا اللّه ) تفسير آيه : (234) وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ اءَزْوَ جاً يَتَرَبَّصْنَ بِاءَنْفُسِهِنَّ اءَرْبَعَةَ اءَشْهُرٍ وَعَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ اءَجَلَهُنَّ فَلاَ جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِى اءَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ترجمه آيه : و كسانى از شما كه مى ميرند و همسرانى باقى مى گذارند، آن زنان بايد چهار ماه و ده روز خويشتن را در انتظار نگاه دارند و چون به پايان مهلت (عدّه )شان رسيدند، گناهى بر شما نيست در آنچه (مى خواهند) درباره ى خودشان به طور شايسته انجام دهند. (و با مرد دلخواه خود ازدواج كنند.) وخداوند به آنچه عمل مى كنيد آگاه است . نكته ها: O در تفسير الميزان ، گزارشى از عقايد اقوام و ملل مختلف ، در مورد زنانى كه شوهران خود را از دست مى دهند، آمده است . در آنجا مى خوانيم : برخى اقوام معتقد بودند كه بايد بعد از مرگ شوهر، زن را زنده بسوزانند. و برخى ديگر مى گفتند كه او را به همراه شوهر، زنده در زير خاك دفن كنند. بعضى از اقوام براى هميشه ازدواج مجدّد همسر را ممنوع مى دانستند. و برخى زودتر از يك سال ويا نه ماه را مجاز نمى دانستند. در ميان بعضى از اقوام رايج بود كه اگر مرد وصيّت كند، بايد تا آن مدّت كه وصيّت كرده همسرش ازدواج نكند و برخى نيز از همان لحظه مرگ ، ازدواج مجدّد را مجاز مى دانستند. در ميان اين عقايد انحرافى كه افراط و تفريط در آنها نمايان است ، اسلام نظريه خود را مبنى بر نگاه داشتن عدّه وسپس اجازه ازدواج با مرد دلخواه را در چارچوب شايستگى و معروف بودن ، ارائه داده است . O در مدّت چهار ماه و ده روز عدّه ى وفات ، روشن مى شود كه آيا زن باردار است يا نه . به علاوه اگر زن بعد از فوت شوهر بلافاصله با مرد ديگرى ازدواج كند، احساسات و عواطف بستگان شوهرِ قبل جريحه دار مى شود. البته اين مدّت در مورد زنانِ غير باردار است و زنان باردار بايد تا وقت وضع حمل عدّه نگهدارند. O قرآن در بيشتر موارد مربوط به ازدواج ، كلمه ى (معروف ) را بكار برده است . اين نشان دهنده ى آن است كه اساس هرگونه تصميم بايد عاقلانه و شرع پسند باشد. پيام ها: 1 مرگ ، نابودى نيست ، بلكه بازپس گرفتن كامل روح از جسم است . كلمه ((توفّى )) به معناى گرفتن كامل است . (يتوفّون منكم ) 2 زن ، به محض فوت شوهرش ، حقّ ازدواج با ديگرى را ندارد. (يتربّصن بانفسهنّ) 3 بستگان شوهر، حقّ دخالت در تصميمات زنان بيوه را ندارند. (لا جناح عليكم فيما فعلن ) 4 ايمان به اينكه همه ى كارها وتصميمات ما زير نظر خداوند است ، بهترين پشتوانه تقواست . (واللّه بما تعملون خبير) تفسير آيه : (235) وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ الْنِّسَآءِ اءَوْ اءَكْنَنْتُمْ فِىَّ اءَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللّهُ اءَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِن لاَ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرَّاً إِلاّ اءَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَلاَ تَعْزِمُوا عُقْدَةَالْنِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَبُ اءَجَلَهُ وَاعْلَمُوَّاْ اءَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِى اءَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوَّاْ اءَنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ترجمه آيه : و گناهى بر شما نيست كه به طور كنايه (از زنانى كه در عدّه وفات و يا در عدّه طلاقِ غير رجعى هستند،) خواستگارى كنيد، يا (تصميم خود را) در دل نهان داريد. خداوند مى داند كه شما آنها را ياد خواهيد كرد، ولى با آنها وعده پنهانى (براى ازدواج مخفيانه ) نداشته باشيد، مگر آنكه (به كنايه ) سخن پسنديده بگوييد، ولى (در هر حال ) اقدام به عقد ازدواج ننماييد تا مدّت مقرّر به سرآيد، و بدانيد كه خداوند آنچه را كه در دل داريد مى داند، پس از (مخالفت با) اوبپرهيزيد و بدانيد خداوند آمرزنده و بردبار است . نكته ها: O (عرّضتم ) به معناى سخن همراه با تعريض و كنايه و (خطبة ) به معناى خواستگارى است . در اين آيه اظهار تمايل به ازدواج در مدّت عدّه ، بلامانع شمرده شده است ، مشروط به اينكه صريح نبوده و با كنايه باشد. ((قول معروف )) در اين موارد آن است كه نحوه اظهار تمايل به خواستگارى ، با ادب اجتماعى و با فراقى كه زن داغديده دارد، مناسبت داشته باشد، مثل اينكه بگويد: خداوند رحمت كند شوهرت را و به شما صبر عطا نمايد، ولى ديگرانى كه مانند شوهر سابق ، شما را دوست بدارند پيدا مى شوند. پيام ها: 1 اسلام ، دين فطرى است و انسان فطرتاً متمايل به ازدواج است . لذا اسلام اجازه مى دهد اين خواسته حتّى در زمان عدّه ، به نحو كنايه كه عواطف بستگان جريحه دار نگردد، طرح شود. (لا جناح عليكم فيما عرّضتم ) 2 به غرائز و هيجان هاى نفسانى توجّه داشته باشيد و به جاى سركوب غرائز، جوانان را راهنمايى كرده و هشدار بدهيد. (علم اللّه انّكم ستذكرونهنّ ولكن لاتواعدوهنّ سرّا) 3 توجّه به زمان و حالات ، در طرح پيشنهادات ، يك اصل است . خواستگارى زن داغدار در ايام عده و با صراحت ، بى ادبى يا بى سليقگى ونوعى گستاخى است . (عرّضتم ... تقولوا قولا معروفا) 4 كسى كه بداند خداوند از درون او آگاه است ، تقوا پيشه مى كند. (يعلم ما فى انفسكم فاحذروه ) 5 سفارش به تقوا در هر حال ، مخصوصاً در مسائل زناشوئى مورد نظر است . (فاحذروه ) 6 خداوند با حلم خود، كم صبرى شما را جبران مى كند. شما به قدرى عجله داريد كه به سراغ زن داغديده آن هم در ايام عدّه مى رويد، ولى خداوند با حلم خود اين كار را بر شما منع نكرده است . (انّ اللّه غفور حليم ) 7 به دنبال هشدار، زمينه ى بازگشت را نيز فراهم كنيد. (فاحذروه ... غفور حليم ) تفسير آيه : (236) لاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ الْنِّسَآءَ ماَ لمْ تَمَسُّوهُنَّ اءَوْ تَفْرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَعَاً بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُحْسِنِينَ ترجمه آيه : اگر زنان را قبل از آميزش جنسى و يا تعيين مهر طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست ، ولى آنها را (با هديه اى مناسب ) بهره مند سازيد. آن كس كه توانايى دارد، به اندازه توانش و آن كس كه تنگدست است به اندازه ى وسعش ، هديه اى شايسته (كه مناسب حالِ دهنده و گيرنده باشد.) اين كار براى نيكوكاران سزاوار است . نكته ها: O برخى گمان مى كردند، طلاق قبل از عمل زناشويى و يا قبل از تعيين مهريه ، صحيح نيست . اين آيه ضمن اصلاح اين تفكّر، مورد هديه را نيز يادآورى مى كند. پيام ها: 1 حتّى طلاق دادن بايد در فضاى خيرخواهى و نيكى باشد. (ان طلّقتم ... متعوهنّ... بالمعروف حقّا على المحسنين ) 2 عفت كلام ، يك ارزش است . به جاى تصريح به مسائل زناشويى ، خداوند مى فرمايد: (ما لم تمسّوهنّ) 3 تعيين و پرداخت مهريه ، بر مرد واجب است . (تفرضوا لهنّ فريضة ) 4 تلخى طلاق را با هديه اى مناسب جبران نمائيد. هرچند آميزش جنسى صورت نگرفته است ، ولى طلاق يك نوع فشار روحى براى زن محسوب مى شود كه با احسان و هديه اى شايسته بايد جبران شود. (متّعوهنّ) 5 عقد ازدواج ، قداست و احترام دارد. با اينكه آميزشى صورت نگرفته است ، لكن اجراى صيغه ى عقد، به زن حقّ مى دهد تا به هنگام جدايى هديه اى مناسب دريافت نمايد. (متّعوهنّ) 6 حفظ انصاف و عدالت از سوى مرد و زن ، مورد نظر است . همانگونه كه سرشكستگى زن بايد با هديه اى مناسب جبران شود، مرد نيز نبايد به خاطر هديه ، تحت فشار قرار گيرد و هر كس بايد به مقدار توانايى اش اقدام كند. (على الموسع قدره و على المقتر قدره ) 7 تكليف مرد در برابر خانواده ، به قدر توان او مى باشد. (على الموسع قدره و على المقتر قدره ) 8 احترام به شئون اجتماعى همسر، لازم است . كلمه ((معروف )) يعنى در هديه دادن بايد مسائل عرفى و اجتماعى را مراعات نمود. (متاعا بالمعروف ) 9 از افراط و تفريط در امور زندگى دورى كنيد. (بالمعروف ) 10 هديه به همسر، از نشانه هاى نيكوكاران است . (متاعا بالمعروف حقّا على المحسنين ) 11 هديه ى جنسى ، بهتر از پول نقد است . كلمه ((متاع )) به جاى درهم و دينار، نشانه ى آن است كه هديه جنس باشد. (متاعا بالمعروف ) 12 هديه اى كه شوهر به همسر مى دهد، تحميل بار و باج و صدقه نپندارد، يك نوع حقّ زن بر مرد است . (حقّا على المحسنين ) 13 اخلاق ، پشتوانه احكام الهى است . (حقّا على المحسنين ) تفسير آيه : (237) وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ اءَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلا اءَنْ يَعْفُونَ اءَوْ يَعْفُوَا الَّذِى بِيَدِهِ عُقْدَةُ الْنِّكَاحِ وَاءَنْ تَعْفُوَّاْ اءَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنْسَوُاالْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ترجمه آيه : واگر زنان را قبل از آميزش طلاق دهيد، در حالى كه براى آنها مهريه تعيين كرده ايد، نصف آنچه را تعيين كرده ايد (به آنها بدهيد،) مگر اينكه آنها (حقّ خود را) ببخشند و يا كسى كه عقد ازدواج به دست اوست آنرا ببخشد، و اينكه شما گذشت كنيد، (و تمام مهر آنان را بپردازيد) به پرهيزگارى نزديكتر است . و گذشت و نيكوكارى در ميان خود را فراموش نكنيد كه همانا خداوند به آنچه انجام مى دهيد بيناست . پيام ها: 1 در گفتگو ردرباره ى مسائل زناشويى خانواده ، عفت كلام را مراعات كنيد. (تمسّوهن ) 2 تعيين و پرداخت مهريه ، بر مرد واجب است . (فريضة ) 3 عفو و گذشت از سوى زن و مرد، هر دو پسنديده است . يا زن نصف مهريه را ببخشد، يا مرد تمام مهريه را بدهد. (يعفون ... تعفوا) 4 اجازه ازدواج زن ، با ولىّ اوست . (بيده عقدة النكاح ) 5 كسانى كه بخشش دارند، به تقوى نزديك ترند. (وان تعفوا اقرب للتّقوى ) 6 طلاق بايد همراه با عفو و فضل باشد. (تعفوا... لاتنسوا الفضل ) 7 در طلاق نبايد مسائل اخلاقى و كرامت هاى انسانى را به فراموشى سپرد. (ولا تنسوا الفضل بينكم ) تفسير آيه : (238) حَفِظُواْ عَلَى الْصَّلَوَ تِ وَالْصَّلَوةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلّهِ قَنِتِينَ ترجمه آيه : بر انجام همه ى نمازها و(خصوصاً) نماز وسطى (ظهر)، مواظبت كنيد و براى خدا خاضعانه بپاخيزيد. نكته ها: O درباره مراد از نماز وسطى ، چند نظريه است ، ولى با توجّه به شاءن نزول آيه كه گروهى بخاطر گرمى هوا در نماز ظهر شركت نمى كردند و با توجّه به روايات و تفاسير، مراد همان نماز ظهر است . O توجّه به نماز در لابلاى آيات مربوط به مسائل خانوادگى ، اشاره به آن است كه غرائز و كشش هاى مالى و حقوقى همسر، شما را از نماز غافل نكند. O حفظ هر چيزى بايد مناسب با خودش باشد؛ حفظ مال از دست برد دزد است ، حفظ بدن از ميكرب است ، حفظ روح از آفات اخلاقى نظير حرص ، حسد وتكبّر است ، وحفظ فرزند از دوست بد مى باشد. امّا حفظ نماز به چيست ؟ حفظ نماز، آشنايى با اسرار آن ، انجام به موقع آن ، صحيح بجا آوردن ، فراگرفتن احكام و آداب آن و حفظ مراكز عبادت و تمركز فكر به هنگام آن است . در حديثى مى خوانيم : نماز به گروهى مى گويد: مرا ضايع كردى خدا تو را ضايع كند و به گروهى مى گويد: مرا حفظ كردى خداوند تو را حفظ كند.(649) پيام ها: 1 اقامه نماز بايد مداوم باشد. (حافظوا) 2 همه ى مردم مسئول حفظ نمازند. (حافظوا) 3 نماز را به جماعت برپا كنيد. (حافظوا، قوموا) 4 هركجا زمينه ى سهل انگارى يا غفلت احساس مى شود، هشدار بيشترى لازم است . (والصلوة الوسطى ) 5 اقامه ى نماز، به توجّه ، نشاط، معرفت و اخلاص نياز دارد. (قوموا لِلّه قانتين ) 6 انسان نبايد وصله ى ناهمرنگ هستى باشد. قرآن درباره هستى مى فرمايد: (كل له قانتون )(650) پس اگر ما قانت نباشيم ، وصله ناهمرنگ هستى خواهيم بود. (قوموا للّه قانتين ) 7 ارزش نماز به خضوع آن است . (قانتين )
|
|
|
|
|
|
|
|