|
|
|
|
|
|
تفسير آيه : (45) وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلا عَلَى الْخَشِعِينَ ترجمه آيه : واز صبر ونماز يارى جوييد واين كار جز براى خاشعان ، گران وسنگين است . نكته ها: O هر چند اين آيه به دنبال خطاب هايى كه به يهود شده آمده است ، ولى مخاطب آن همه ى مردم هستند. در روايات مى خوانيم كه حضرت على عليه السّلام هرگاه مسئله ى مهمى برايشان رخ مى داد به نماز مى ايستادند واين آيه را تلاوت مى كردند. O در روايتى از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نقل شده ، كه صبر بر سه نوع است : 1 صبر در برابر مصيبت . 2 صبر در برابر معصيت . 3 صبر در برابر عبادت .(310) بنابراين آنچه در روايات آمده كه مراد از صبر در اين آيه روزه است ، اشاره به يكى از مصاديق صبر دارد. O نماز براى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و امثال او نور چشم است (311) ولكن براى بعضى ها كه خشوع ندارند، چون بار سنگين است . خشوع ، مربوط به قلب و روح و خضوع ، مربوط به اعضاى بدن است . O نمازِ با توجّه ، انسان را به ياد قدرت بى نهايت خدا مى اندازد و غير او را هر چه باشد كوچك جلوه مى دهد. مِهر او را در دل زياد مى كند، روحيّه ى توكّل را تقويت مى كند وانسان را از وابستگى هاى مادّى مى رهاند. همه ى اين آثار، انسان را در برابر مشكلات مقاوم مى سازد. O صبر و مقاومت ، كليد تمام عبادات است . فرشتگان به اهل بهشت سلام مى كنند، امّا نه به خاطر نماز و حج و زكات ، بلكه به خاطر مقاومت و پايدارى آنها؛ (سلام عليكم بما صبرتم )(312) چون اگر مقاومت نباشد، نماز وجهاد وحج وزكات نيز وجود نخواهد داشت . حتّى شرط رسيدن به مقام هدايت و رهبرى الهى ، صبر است ؛ (جعلنا منهم ائمّةً يهدون باءمرنا لمّا صبروا)(313) خاطره شاعرى به نام نجاشى ، كه يكى از دوستداران حضرت على عليه السّلام بود، در ماه رمضان شراب خورد. به دستور امام ، هشتاد ضربه تازيانه به او زدند وبيست ضربه نيز به خاطر ارتكاب گناه در ماه رمضان اضافه زدند. او ناراحت شد و به معاويه پيوست و عليه حضرت شعر گفت ! اطرافيانِ نجاشى كه قبيله اى مهم در كوفه بودند از على عليه السّلام گلايه كردند كه چرا ياران خود را نگه نمى دارد؟! طارق بن عبداللّه رئيس آنها با ناراحتى به امام گفت : شما چرا بين دوست و بيگانه تفاوت قائل نمى شويد؟ شخصى همانند نجاشى نبايد شلاّق بخورد، ما اين گونه رفتار را تحمّل نمى كنيم . امام در جواب او اين آيه را تلاوت فرمود: (و انّها لكبيرة الاّ على الخاشعين ) طارق نيز به معاويه پيوست . بنابراين گرچه آيه درباره نماز است ، ولى در موارد مشابه مى توان از آيات قرآن استمداد كرد. پيام ها: 1 صبر ونماز، دو اهرم نيرومند در برابر مشكلات است . (استعينوا بالصبر و...) 2 هر چه در آستان خدا اظهار عجز و بندگى بيشتر كنيم ، امدادهاى او را بيشتر دريافت كرده و بر مشكلات پيروز خواهيم شد. (استعينوا بالصبر و الصلوة ) 3 استعانت از خداوند در آيه ى (ايّاك نستعين ) منافاتى با استعانت از آنچه به دستور اوست ، ندارد. (استعينوا بالصبر) 4 سنگين بودن نماز، نشانه ى تكبّر در برابر خداست . (لكبيرة الاّ على الخاشعين ) تفسير آيه : (46) الَّذِينَ يَظُنُّونَ اءَنَّهُمْ مُّلَقُواْ رَبِّهِمْ وَاءَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ ترجمه آيه : (خاشعان ) كسانى هستند كه به (قيامت و) ملاقات (با حساب ) پروردگارشان و بازگشت به او ايمان دارند. نكته ها: O ((لقاء)) به معنى ديدن نيست ، بلكه به معنى حضور است . چنانكه اگر شخصى نابينا به حضور كسى برود، مى گويد با او ملاقات كردم ، گرچه او را نديده است . صاحب مجمع البيان نيز مى گويد: مراد از لقاى پروردگارش ، ملاقات با پاداش و كيفر خداست . شايد مراد از ملاقات پروردگار، همان حالت عرفانى باشد كه خاشعان در نماز پيدا مى كنند، زيرا نماز حضور در برابر خداست . O اگر (ظنّ) و گمان در برابر علم باشد، مورد انتقاد است ؛ (مالهم به من علم ان يتّبعون الاّ الظنّ)(314) امّا اگر مراد از گمان ، اطمينان باشد ارزش است ، گرچه يقين قوى نباشد. چنانكه خداوند نيز از رزمندگان شجاع و مخلص ، به صاحبان گمان تعبير نموده است : (قال الذّين يظنّون انّهم ملاقوا اللّه كم من فئة قليلة غلبت فئةً كثيرةً)(315) پيام ها: 1 گمان به وجود قيامت هم ، براى كنترل رفتارها كافى است . (يظنّون انّهم ملاقوا...) 2 خاشع ، در نماز احساس ملاقات با خداوند را دارد. (الخاشعين الّذين يظنّون انّهم ملاقوا ربّهم ) تفسير آيه : (47) يَبَنِىَّ إِسْرَ ءِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِى الَّتِىَّ اءَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَاءَنِّى فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَلَمِينَ ترجمه آيه : اى بنى اسرائيل ! نعمتم را كه به شما ارزانى داشتم ، بياد آوريد و اين كه من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم . نكته ها: O اين آيه ، از فرزندان و نسل حضرت يعقوب مى خواهد كه براى معرفت بيشتر خداوند و زنده شدن روح شكرگزارى و دلگرم شدن به نعمت هاى الهى ، از آن موهبت ها و نعمت ها ياد كنند. البتّه برترى و فضيلت بنى اسرائيل ، نسبت به مردم زمان خودشان بود. زيرا قرآن درباره مسلمانان مى فرمايد: (كنتم خير امّة )(316) شما بهترين امّت ها هستيد. همچنين ممكن است مراد از برترى ، پيروزى حضرت موسى و قوم بنى اسرائيل بر فرعونيان باشد، نه برترى اخلاقى و اعتقادى .(317) زيرا قرآن بارها از بهانه جويى هاى بى مورد و بى اعتقادى آنها انتقاد مى كند. پيام ها: 1 نعمت و فضيلت بدست خداوند است . (نعمتى ، انعمت ، فضّلت ) 2 نجات از سلطه ى طاغوت ، از بزرگ ترين نعمت هاى الهى است . (نعمتى ، فضّلتكم على العالمين ) تفسير آيه : (48) وَاتَّقُواْ يَوْماً لا تَجْزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ترجمه آيه : و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى (از عذاب خدا) را از كسى دفع نمى كند و هيچ شفاعتى از كسى پذيرفته نمى شود، و از كسى غرامت و بدلى گرفته نشود ويارى نخواهند شد. نكته ها: O در اين آيه به برخى باورهاى غلط و اميدهاى نابجاى يهود، اشاره شده است . آنان گمان مى كردند كه در روز قيامت اجدادشان ، شفيع آنان خواهد شد. چنانكه بت پرستان ، بت ها را شفيع خود مى پنداشتند. برخى از آنان قربانى كردن را كفّاره ى گناهان دانسته و اگر پول نداشتند، يك جفت كبوتر را سر مى بريدند. گروهى از آنان به همراه مرده ، طلا و زيورآلات دفن مى كردند تا مرده به عنوان جريمه ى گناهانش بپردازد. غافل از آنكه قيامت بر خلاف دنياست ، كه برخى با پول و پارتى و يا حمايت گرفتن از قدرت ها، بر مشكلاتشان پيروز مى شوند. O در روز قيامت ، تمام سبب ها قطع ؛ (تقطّعت بهم الاءسباب )(318) و نسبت ها محو؛ (فلا اءنساب بينهم )(319) و زبان عذرخواهى بسته مى شود؛ (فلا يؤ ذن لهم فيعتذرون )(320) مال و فرزند كارآيى ندارند؛ (لا ينفع مالٌ و لا بنون )(321) و خويشاوندى نيز ثمرى ندارد؛ (لن تنفعكم اءرحامكم )(322) قدرت ها پوچ مى شوند؛ (هلك عنّى سلطانيه )(323) و شفاعت بدون اذن خداوند پذيرفته نمى شود؛ (و لا يشفعون الاّ لمن ارتضى )(324) و فديه پذيرفته نمى شود. (لايؤ خذ منكم فديه )(325) بحثى درباره شفاعت O شفاعت از كلمه ((شفع )) به معناى جفت است ، يعنى افرادى كه مايه اى از ايمان و تقوى و عمل داشته و در آن روز كمبودى دارند، لطفى به آن مايه ها اضافه مى شود و در اثر جفت وهمراه شدن با لطف اولياى الهى ، از قهر خداوند نجات مى يابند. بنابراين شفاعت ، تنها شامل كسانى مى شود كه تلاشگرند، ولى در راه مانده اند و نياز به قدرتى دارند كه در كنار آنان باشد. O حدود سى آيه از قرآن مربوط به شفاعت است كه به چند دسته تقسيم مى شوند: 1 آياتى كه شفاعت را نفى مى كنند، مانند: (يومٌ لا بيعٌ فيه ولا خلّةٌ ولا شفاعةٌ)(326)، روزى كه معامله و دوستى و شفاعت در آن نيست . 2 آياتى كه شفاعت را مخصوص خداوند مى دانند، مانند: (مالكم من دونه من ولّى ولا شفيع )(327)، غير از او هيچ ياور و شفاعت كننده اى نيست . 3 آياتى كه از شفاعت ديگران با اذن خداوند ياد مى كنند، مانند: (من ذا الذّى يشفع عنده الاّ باذنه )(328)، چه كسى در نزد او (خداوند) شفاعت مى كند مگر به اذنش ؟ 4 آياتى كه شرايط شفاعت شوندگان را بيان مى كنند، مانند: الف : شفاعت براى كسى است كه مورد رضايت خدا باشد. (ولا يشفعون الا لمن ارتضى )(329) ب : براى ظالمان ، دوستدار و شفيعى نيست . (ما للظّالمين من حميم ولا شفيع )(330) ج : فرشتگان براى كسانى كه ايمان آورده اند، دعا واستغفار مى كنند. (ويستغفرون للّذين آمنوا)(331) با توجّه به آيات فوق ، معلوم مى شود كه شفاعت بى قيد و شرط نيست و شفاعت به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده ، بايد واجد شرايطى باشد و اگر كسى شرايط شفاعت را دارا نباشد، هر چند همسر پيامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمى گيرد. چنانكه همسر نوح و لوط عليهما السّلام به علّت فسق ، مشمول شفاعت نشدند. (فخانتا هما فلم يغنيا عنهما من اللّه شيئا و قيل ادخلا الّنار مع الدّاخلين )(332) بنابراين شفاعتى سازنده است كه انسان را با اولياى خدا پيوند دهد و مانع ياءس او شود. ولى اگر ايمان به شفاعت سبب جراءت بر گناه گردد، همانگونه كه مسيحيان عقيده دارند كه عيسى فدا شد تا گناهان ما بخشيده شود، هرگز قابل قبول نيست . سؤ ال : آيا شفاعتِ اولياى خدا، به معناى ايستادن در برابر اراده ى خدا نيست ؟ كسى را كه خدا اراده كرده عذاب كند، پيامبر با شفاعت خود جلو آن اراده را نمى گيرد؟ پاسخ : هم كيفر بدكاران و هم اجازه شفاعت به اولياى خود، اراده و خواست اوست . بنابراين شفاعت اولياى خدا، چيزى در برابر اراده ى الهى نيست . سؤ ال : آيا شفاعت اولياى خدا به اين معناست كه رحم آنان از خدا بيشتر است . زيرا خدا مى خواهد عذاب كند و اولياى او شفاعت مى كنند؟ پاسخ : هم وجود رحم در اولياى خدا و هم اجازه ى استفاده از آن ، از طرف خداست . بنابراين اوست كه با رحم و لطف خود، اجازه ى شفاعت مى دهد. سؤ ال : آيا شفاعت ، اراده ى خدا را تغيير مى دهد؟ پاسخ : اراده ى خداوند در شرائط مختلف يك نوع نيست . اراده خدا بر كيفر گناهكار است ، ولى اگر او توبه كند، قهرش را برمى دارد. زيرا شرائط انسان گناهكار با انسان توبه كار فرق دارد. انسانى بخاطر محبّت و ارادت و اطاعت از اولياى خدا در دنيا، مشمول شفاعت آنان مى شود و ديگرى كه مخالف آنان بوده ، مشمول نمى شود. O اسباب بخشش گناهان در دنيا سه چيز است : 1 توبه . (الاّ الّذين تابوا واصلحوا وبيّنوا فاولئك اتوب عليهم واءنا التّواب الرّحيم )(333) 2 ترك گناهان كبيره . (ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفّر عنكم سيّئاتكم )(334) 3 حسنات و كارهاى نيك . (انّ الحسنات يُذهبنَ السيّئات )(335) ولى در آخرت ، راه بخشش فقط شفاعت است . پيام ها: 1 ترس از حضور در دادگاه الهى ، بدون وجود هرگونه وكيل يا شفيعى ، زمينه ى تقويت تقواى الهى است . (واتّقوا يوما) 2 در برابر عقايد خرافى وباطل ، با قاطعيّت برخورد كنيد. (لايقبل ، لا يؤ خذ) تفسير آيه : (49) وَإِذْ نَجَّيْنَكُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَّءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ اءَبْنَآءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَآءَكُمْ وَفِى ذَ لِكُمْ بَلاَ ءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ ترجمه آيه : و (نيز به خاطر بياوريد) آن زمان كه شما را از فرعونيان رهايى بخشيديم ، كه همواره شما را به بدترين وجهى آزار مى دادند، پسران شما را سر مى بريدند و زنان شما را زنده نگه مى داشتند و در اين امر، براى شما آزمايش بزرگ و سختى از طرف پروردگارتان بود. نكته ها: O ((فرعون ))، عنوان پادشاهان روم ، ((كسرى ))، عنوان پادشاهان ايران و ((خاقان )) عنوان پادشاهان ترك بود. فرعونِ زمان حضرت موسى ، رامسيس اوّل نام داشت كه مى گويند جسدش در موزه قاهره نگهدارى مى شود. (فاليوم ننجّيك ببدنك لتكون لمن خلفك آية )(336) O واژه (يسومونكم ) از ريشه ((سوم )) به معنى پى در پى دنبال چيزى رفتن است و (يسومونكم سوء العذاب ) يعنى شما را به صورت مداوم عذاب مى كردند. يكى از عذاب ها و شكنجه ها، كشتن پسران بود كه اين امر، يا به خاطر خوابى بود كه در تعبير آن به فرعون گفته بودند: تو به دست مردى از بنى اسرائيل از بين خواهى رفت ، و يا به خاطر جلوگيرى از رشد بنى اسرائيل بود. پيام ها: 1 آزادى از سلطه ى طاغوت ها، از بزرگ ترين نعمت هاست . چنانكه خداوند از ميان همه نعمت ها، نام آن را برده است . (نجّيناكم ) 2 بيان سختى ها و تلخى هاى گذشته ، لذّت آزادى امروز را چندين برابر مى كند. (يسومونكم ... يذّبحون ... يستحيون ) 3 طاغوت ها، بدون اطرافيان قدرت ندارند. (آل فرعون ) 4 ناگوارى و آزادى ، هردو وسيله ى آزمايش وتربيت هستند. (بلاءٌ من ربّكم ) 5 محو نيروهاى دفاعى و توسعه ى نيروهاى رفاهى ، كار فرعونى است . (يُذبّحون ابنائكم و يستحيون نسائكم ) 6 طاغوت ها براى حفظ نظام و سلطه ى خود، به هر نوع شكنجه اى دست مى زنند. (يسومونكم ، يُذبّحون ) تفسير آيه : (50) وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَاءَنْجَيْنَكُمْ وَاءَغْرَقْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ وَ اءَنتُمْ تَنظُرونَ ترجمه آيه : و (به خاطر بياوريد) هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم و شما را نجات داديم و فرعونيان را در حالى كه شما تماشا مى كرديد، غرق كرديم . نكته ها: O ماجراى عبور بنى اسرائيل از رود نيل ، در چند سوره قرآن بيان شده است .(337) خداوند با شكافتن آب ، از طريق زدن عصاى حضرت موسى عليه السّلام ، آنان را از رود درياگونه ى نيل عبور داد. O در اين آيه ، سه معجزه ى الهى در كنار هم مطرح شده است : الف : شكافتن دريا. ب : نجات بنى اسرائيل . ج : غرق فرعونيان . پيام ها: 1 نقش اسباب ، بسته به اراده ى حكيمانه خداوند است . موسى يك عصا دارد كه گاهى از سنگ آب مى جوشاند؛ (فاضرب بعصاك الحجر فانفجرت ) و گاهى به آب خورده و از ميان آن راه گشوده مى شود. (فرقنا بكم البحر) 2 پايان شب سيه سفيد است . بنى اسرائيل بعد از آن همه شكنجه و بلا به رفاه و نجات رسيدند. (فانجيناكم ) 3 انتقام از ستمگران در حضور ستمديدگان ، مرهمى براى آنهاست . (انتم تنظرون ) تفسير آيه : (51) وَإِذْ وَ عَدْنَا مُوسَى اءَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَ اءَنتُمْ ظَلِمُونَ ترجمه آيه : و (به خاطر بياوريد) هنگامى كه با موسى چهل شب وعده گذارديم وشما پس از (آمدن ) او (به ميقات ،) گوساله را (معبود خود) گرفتيد، در حالى كه ستمكار بوديد. نكته ها: O نام حضرت موسى عليه السّلام در سى و چهار سوره قرآن و 136 مرتبه آمده است . ماجراى ميعاد حضرت موسى ، در سوره هاى اعراف و طه نيز آمده است .(338) محلّ وعده ، كوه طور و مدّت آن ابتدا سى شب معيّن شده بود و در وعده گاه ، ده شب ديگر به آن اضافه شد كه اين مدّت براى دريافت كتاب تورات بود، ولى بنى اسرائيل عليرغم اينكه رهبرى همچون هارون ، برادر حضرت موسى را در ميان خود داشتند، همه ى نعمت ها و الطاف الهى را فراموش كرده و به سراغ گوساله پرستى رفتند. گوساله اى از طلا كه بدست مجسمه سازى هنرمند به نام سامرى ، در غياب موسى ساخته شده بود. O از آيات قرآن استفاده مى شود كه در اين وعده ، سه مسئله مورد نظر بوده است : گرفتن تورات ، اثبات مقام خلافت براى هارون ، آزمايش بنى اسرائيل . O در سقوط جامعه ى بنى اسرائيل به دامن شرك ، چند عامل نقش داشت : الف : حضور نداشتن رهبرى چون حضرت موسى . ب : حضور منحرفين هنرمندى مانند سامرى . ج : استفاده از طلا و زيور آلاتى كه جاذبه داشت . د: بوق هاى پر سر وصداى تبليغاتى . زيرا گوساله سامرى صدا مى كرد. ه : مردم ساده و زود باور و نبود ايمان عميق . و: زمينه ى مساعد و سابقه ى گاو پرستى . پيام ها: 1 كناره گيرى رهبران الهى از جامعه براى مدّت محدود به منظور عبادت خدا، كارى شايسته و نيكو است .(339) (واعدنا موسى اربعين ليلة ) 2 عبادت در چهل شب وبه دور از مردم ، داراى آثار خاصّى است . (اربعين ليلة ) 3 عدد چهل ، در دريافت وحى و الهامات روحانى نقش دارد. (اربعين ليلة ) 4 شرك ، ظلم به انسانيّت است . زيرا كه انسان دست خود را از دست خداوند برمى دارد و در دست نااهلان عاجز مى گذارد. (و انتم ظالمون ) تفسير آيه : (52) ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُم مِّنْ بَعْدِ ذَ لِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ آنگاه پس از آن (انحراف ) از شما درگذشتيم تا شايد شكر (اين نعمت را) به جاى آريد. نكته ها: O توبه از شرك ، ايمان آوردن و اظهار شهادتين است . زيرا بعثت انبيا، براى نجات انسان از شرك و كفر است . بنابراين آيه ى (انّ اللّه لا يغفر اءن يشرك به )(340) كه مى فرمايد: خداوند شرك را نمى بخشد. مربوط به كسانى است كه در حال شرك از دنيا بروند و به توحيد و يگانه پرستى باز نگردند. پيام ها: 1 حتّى براى شرك وگوساله پرستى نيز راه توبه وبازگشت وجود دارد. (ثم عفونا عنكم ) 2 عفو الهى ، خود زمينه اى براى شكرگزارى است . (عفونا... لعلّكم تشكّرون ) تفسير آيه : (53) وَإِذْ ءَاتَيْنَا مُوسَى الْكِتَبَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ترجمه آيه : و (نيز بخاطر آوريد) هنگامى كه به موسى كتاب (تورات ) و فرقان داديم ، تا شايد شما هدايت شويد. نكته ها: O فرقان ، وسيله اى است كه حقّ را از باطل جدا مى سازد. و چون در كتاب آسمانى حقّ از باطل جدا مى شود، به آن فرقان گفته مى شود. شايد هم مراد از فرقان ، با توجّه به اينكه در كنار كتاب آمده است ، همان معجزات نُه گانه يا حقايق ديگرى باشد كه غير از تورات به حضرت موسى عطا شده است . پيام ها: 1 كتب آسمانى ، بيانگر حقّ ومايه ى افتراق آن از باطل هستند. (الكتاب والفرقان ) 2 حجّت از طرف خداوند تمام است ، ولى مردم به خاطر هوسها، گاهى حقّ را نمى پذيرند. (لعلّكم ) 3 هدف از نزول كتب آسمانى ، هدايت مردم است . (الكتاب ... لعلكم تهتدون ) تفسير آيه : (54) وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ اءَنْفُسَكُم بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوَّاْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوَّاْ اءَنفُسَكُمْ ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ترجمه آيه : و (بخاطر بياوريد) زمانى كه موسى به قوم خود گفت : اى قوم من ، شما با (به پرستش ) گرفتن گوساله ، به خود ستم كرديد. پس به سوى خالق خود توبه كرده و باز گرديد و يكديگر را به قتل برسانيد، اين كار براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است ، پس خداوند توبه ى شما را پذيرفت ، زيرا اوتوبه پذير مهربان است . نكته ها: O مراد از ((قتل نفس )) در جمله : (فاقتلوا انفسكم ) خودكشى نيست ، بلكه يكديگر را كشتن است . نظير آيه ى شريفه : (لا تلمزوا انفسكم )(341) همديگر را طعنه نزنيد. و يا نظير آيه ى (فسلّموا على انفسكم )(342)، يعنى همديگر را سلام دهيد. O پذيرفتن اين نحو توبه ى سخت ، براى يهوديان فضليت است . زيرا خداوند در انتقاد از مسلمانان منافق مى فرمايد: (و لو انّا كتبنا عليهم ان اقتلوا انفسكم اواخرجوا من دياركم ما فعلوه الاّ قليلٌ منهم )(343) يعنى : اگر بر آنان فرمان كشتن همديگر را واجب مى نموديم و يا فرمان خروج از سرزمين خودشان را صادر مى كرديم ، آنرا جز افراد اندكى انجام نمى دادند. پيام ها: 1 مردم را با محبّت براى پذيرش حدود الهى آماده كنيد. (يا قوم ... فاقتلوا) 2 شرك ، ظلم به نفس است . (ظلمتم انفسكم باتّخاذكم العجل ) 3 هر چه برهان و معجزه و دليل بيشتر عرضه شود، تكليف سنگين تر و تخلّف از آن خطرناك تر خواهد بود. گوساله پرستى ، بعد از ديدن آن همه معجزه ، توبه اى جز اعدام ندارد.(فتوبوا... فاقتلوا انفسكم ) 4 حكم مرتدّ، قتل است .(فاقتلوا انفسكم ) 5 مرگ در رحمت الهى ، بهتر از زندگى در لعنت الهى است . (ذلكم خيرٌ لكم ) 6 اجراى حدود الهى ، گرچه به قيمت قتل انسان باشد، به نفع اوست . (فاقتلوا... ذلكم خير لكم ) 7 اساس دستورات الهى ، خير رسانى به انسان است . (ذلكم خير لكم ) 8 براى جريمه هاى سنگين ، بايد بركات زيادى گفته شود تا مردم آماده پرداخت آن شوند. (فاقتلوا ... ذلكم خير، فتاب عليكم ، انّه هو التّواب الرحيم ) تفسير آيه : (55) وَإِذْ قُلْتُمْ يَمُوسَى لَن نُّؤ مِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَاءَخَذَتْكُمُ الصَّعِقَةُ وَاءَنْتُمْ تَنظُرُونَ ترجمه آيه : و(نيز بخاطر آوريد) هنگامى كه گفتيد: اى موسى ! هرگز به تو ايمان نمى آوريم مگر اينكه خدا را آشكارا (به چشم خود) ببينيم ، پس صاعقه (جان ) شما را گرفت ، در حالى كه تماشا مى كرديد. نكته ها: O قوم حضرت موسى دو گروه شدند: الف : گروهى برگزيده ، كه همراه موسى عليه السّلام براى مناجات و شنيدن كلام خداوند به كوه طور آمدند، ولى وقتى گفتگوى خدا و موسى را شنيدند، گفتند: از كجا بدانيم كه اين صدا از خداست ، بايد خدا را با چشم ببينيم تا بپذيريم . ب : گروه ديگر كه با هارون ماندند، ولى در غياب حضرت موسى ، گوساله پرست شدند. در سوره اعراف (344) در مورد كسانى كه ديدن خدا را طلب كردند، مى فرمايد: (اخذتهم الرجفة ) آنها را زمين لرزه گرفت . شايد صاعقه اى كه در اين آيه مطرح است ، همراه با زمين لرزه بوده و آنها با اين صاعقه از دنيا رفتند. چون آيه ى بعد مى فرمايد: شما را بعد از مرگ دوباره برانگيختيم . O روحيّه ى سؤ ال كنندگان ، يكسان نيست . موسى و مردم هر دو تقاضاى ديدن خدا كردند، لكن موسى به نمايندگى از مردم و با ادب گفت : (اءرنى )، ولى قوم موسى با تكبّر گفتند: (لن نؤ من لك حتّى نرى اللّه جهرة )، ما هرگز ايمان نخواهيم آورد مگر آنكه خدا را آشكارا ببينيم . لذا خداوند در جواب موسى فرمود: (لن ترانى )، تو هرگز مرا نخواهى ديد. امّا در برابر قوم ، قهرش را فرستاد. O اين آيه پيامبر اسلام را تسليت و دلدارى مى دهد كه از درخواست هاى بيهوده مردم نگران مباش . زيرا مردم از موسى درخواست هاى خطرناكتر داشتند. پيام ها: 1 از عاقبت لجاجت ، جسارت ، بى ادبى و توقّعات نابجاى گذشتگان ، عبرت بگيريد. (لن نؤ من ... فاخذتكم ) 2 براى گروهى منطق و استدلال و موعظه كافى است ، ولى براى گروهى قهر و غلبه لازم است .(فاخذتكم ) 3 اگر خداوند نيست تا او را ببينيد، امّا آثار او كه ديدنى است . چرا با ديدن آنها ايمان نمى آوريد. (فاخذتكم الصاعقة و انتم تنظرون ) تفسير آيه : (56) ثُمَّ بَعَثْنَكُم مِّنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ترجمه آيه : سپس شما را پس از مرگتان (حيات بخشيديم و) برانگيختيم ، شايد شكر او را بجا آوريد. نكته ها: O زنده كردن مجددِ كسانى كه در اثر صاعقه از بين رفتند، به دنبال پريشانى و نگرانى و دعاى حضرت موسى عليه السّلام بود كه در سوره ى اعراف (345) ان شاءاللّه بحث آن خواهد آمد. پيام ها: 1 رجعت و معاد، امر محالى نيست . بعضى از مردگان در همين دنيا زنده شده اند. (بعثناكم من بعد موتكم ) 2 رمز بروز برخى تلخى ها و سپس نجات از آنها، پيدا شدن روحيّه ى شكرگزارى است . (بعثناكم ... لعلكم تشكّرون ) تفسير آيه : (57) وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمْ الْغَمَامَ وَاءَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَتِ مَا رَزَقْنَكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ترجمه آيه : و ابر را بر شما سايبان ساختيم و ((منّ)) و ((سَلوى )) بر شما نازل كرديم (و گفتيم :) از نعمت هاى پاكيزه اى كه به شما روزى داديم بخوريد، (ولى شما با بهانه جويى هاى خود، كفران نعمت كرديد. بدانيد كه ) آنها به ما ستم نكردند، بلكه به خودشان ستم نمودند. نكته ها: O پس از نجات بنى اسرائيل از سلطه ى فرعون ، به آنان دستور داده شد كه وارد سرزمين فلسطين شوند. آنها به بهانه ى اينكه در آنجا افراد ستمگرى هستند، سرپيچى كرده و به موسى گفتند: با خدايت به جنگ آنان برو، ما همين جا نشسته ايم . قهر خداوند آنها را فراگرفت و مدّت چهل سال در بيابانِ ((تيه )) ماندگار شدند، ولى خداوند در آنجا نيز براى آنان ابرها را چون سايه بان قرار داد و دو نوع غذاى طبيعى و گوارا به نام هاى مَنّ و سَلوى ، در دسترس آنان گذاشت . O (غَمام ) به ابر بى باران گفته مى شود كه فقط سايه ايجاد مى كند، ابرهاى باران دار را ((سحاب ))، ((غيم )) و((مزن )) مى گويند. (مَنّ)، به شيره ى مخصوص درختان كه چون قطره بر روى آنها مى نشيند، گفته مى شود كه همان صَمغ است وبرخى به معنى عسل وقارچ گرفته اند. (سَلوى ) به پرندگانى مخصوص كه شبيه كبوترند مى گويند. پيام ها: 1 ابر و باد و باران ، به فرمان خداوند هستند. (ظلّلنا عليكم الغمام ) 2 رازق بودن خداوند، محدود به شرائط خاصّى نيست . در بيابان بى آب و علف هم ، رزق طبيعى مى فرستد. (وانزلنا عليكم المنّ والسّلوى ) 3 خداوند، رزق انسان را از حلال و پاكيزه مقدّر كرده است . (طيّبات ما رزقناكم ) 4 تخلّف از فرامين الهى ، ظلم بر خويشتن است . (انفسهم يظلمون ) تفسير آيه : (58) وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَيَكُمْ وَ سَنَزِيدُ الُْمحْسِنِينَ ترجمه آيه : و (به خاطر بياوريد) زمانى كه گفتيم : وارد اين قريه (بيت المقدّس ) شويد و از (نعمت هاى فراوان ) آن ، هر چه مى خواهيد با گوارايى بخوريد و از درِ (معبد بيت المقدّس ) سجده كنان و خاشعانه وارد شويد و بگوييد: ((حِطّة )) (گناهان ما را بريز)، تا ما خطاهاى شما را ببخشيم و به نيكوكاران ، پاداشى افزون خواهيم داد. نكته ها: O چنانكه در سوره ى مائده (346) آمده ، مراد از ((قريه )) در اين آيه ، بيت المقدّس است . پس از چهل سال ماندن در بيابان تيه ، بنى اسرائيل ماءمور شد كه وارد شهر بيت المقدّس شده و به معبد درآيند و موقع داخل شدن به مسجد، كلمه ى مباركه ((حِطّة )) را بگويند. ((حطّة )) به معناى ريزش گناهان و طلب عفو و اظهار توبه است . در تفسير اطيب البيان آمده است كه مراد از باب ، دروازه ى شهر نيست ، بلكه درب مسجد است كه الا ن هم به نام ((باب الحطّة )) معروف مى باشد و مراد از (سُجّدا) نيز سجده ى شكر، بعد از ورود به مسجد است . پيام ها: 1 تاءمين معاش مردم ، مقدّم بر فرمان به عبادت و مقدّمه اى بر آن است . (كلوا... سجّداً) 2 براى ورود به مكان هاى مقدّس ، احترام مخصوص لازم است .(ادخلوا...سجدا) 3 بخشش ، از اوست ، امّا استغفار و طلب آمرزش ، بايد از سوى ما باشد. (قولوا حطّة نغفر لكم ) 4 آداب دعا وشيوه توبه را نيز بايد از خدا بياموزيم . (ادخلوا...سجّدا وقولوا حطّة ) 5 عمل به دستورات خداوند، زمينه ى آمرزش ماست . (ادخلوا... قولوا... نغفر لكم ) 6 استغفار، براى گناهكار مايه ى آمرزش و براى نيكوكار اعتلاى درجه است . (نغفر لكم خطاياكم و سنزيد المحسنين )
|
|
|
|
|
|
|
|