|
|
|
|
|
|
تفسير آيه : (208) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ادْخُلُوا فِى الْسِّلْمِ كَافَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَ تِ الْشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُّبِينٌ ترجمه آيه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همگى در صلح و آشتى درآئيد (و تسليم مطلق خداوند شويد) و گامهاى شيطان را پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شماست . نكته ها: O قرآن ، ايجاد رابطه ى مسالمت آميز با گروه هاى زير را مطرح كرده است : 1 با مشركانِ بى آزار. (لم يقاتلوكم فى الدين ولم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوا و تقسطوا اليهم )(598) با كسانى كه سرجنگ با شما ندارند و مزاحم وطن شما نيستند، خوشرفتارى كنيد. 2 با اهل كتاب . (قل تعالَوا اِلى كلمة سواء بيننا وبينكم اَلاّ نعبد الاّ اللّه )(599) به اهل كتاب بگو: بياييد تا در آنچه ما و شما هم عقيده هستيم ، متّحد باشيم . 3 با ديگر مسلمانان . (يا ايّها الّذين آمنوا ادخلوا فى السِّلم كافّة ) O در چند آيه قبل (600) درباره اجتماع بزرگ سياسى عبادى حج فرمود: در آنجا فسق و جدال نباشد. پس مى توان جامعه اى بدون فسق وجدال تشكيل داد و چه بهتر كه هميشه چنين باشيم و از گام هاى شيطانى كه عامل تفرقه است دورى نمائيم . O روايات متعدّد، دخول در سِلم را ورود در تحت رهبرى معصوم دانسته اند.(601) چنانكه در روايات آمده است : ((ولاية على بن ابى طالب حصنى )) و ناگفته پيداست كه دخول در حِصن و دژ، دخول در سِلم و سلامتى و آرامش است و چه آرامشى بالاتر از اينكه انسان احساس كند رهبرش الهى ، معصوم ، آگاه ، دلسوز و پيشگام ترين افراد در همه ارزشها و كمالات مى باشد. پيام ها: 1 ورود در فضاى سِلم و سلام و تسليم امكان ندارد، مگر در سايه ى ايمان . (ياايّها الّذين آمنوا) 2 سليقه ها را كنار گذاشته ، تنها تسليم قانون خدا باشيم . (ادخلوا فى السّلم كافّة ) 3 ايجاد صلح ، وظيفه ى همه مسلمانان است . (كافّة ) 4 وسوسه هاى شيطان ، انسان را مجبور به گناه نمى كند، بلكه انسان قدرت مقابله با شيطان را دارد و به همين دليل از اطاعت او نهى شده است . (لا تتّبعوا) 5 شيطان ، گام به گام انسان را منحرف مى كند. (خطوات ) 6 راههاى منحرف كردن شيطان ، بسيار است . (خطوات ) 7 شيطان ، دشمن صلح و وحدت است وهمه ى نداهاى تفرقه انگيز، بلندگوهاى شيطانى هستند. (ادخلوا فى السّلم كافّة و لا تتّبعوا خطوات الشيطان ) تفسير آيه : (209) فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِّنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْكُمُ الْبَيِّنَتُ فَاعْلَمُوَّاْ اءَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ترجمه آيه : و اگر بعد از آنكه نشانه هاى روشن براى شما آمد، دچار لغزش (وگمراهى ) شديد، بدانيد كه خداوند عزيز و حكيم است . (طبق حكمت خود عمل مى كند و هيچ قدرتى مانع اراده ى او نيست .) پيام ها: 1 خداوند، اتمام حجّت نموده است . (جاءتكم البينات ) 2 كسانى كه آگاهانه مرتكب خلاف مى شوند، در انتظار عذاب باشند. (زللتم من بعد ما جاءتكم البينات ... عزيز حكيم ) 3 عدم تسليم شما، در عزّت خداوندى اثرى ندارد. (عزيز) گر جمله كائنات ، كافر گردند بر دامن كبريائيش ، ننشيند گرد كيفر خداوند بر اساس حكمت است . (حكيم ) تفسير آيه : (210) هَلْ يَنْظُرُونَ إِلا اءَنْ يَاءْتِيَهُمُ اللّهُ فِى ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَ الْمَلا ئِكَةُ وَ قُضِىَ الاَْمْرُ وَإِلَى اللّهِ تَرْجَعُ الاُْمُورُ ترجمه آيه : آيا جز اين انتظار دارند كه خداوند و فرشتگان در سايه هاى ابر به سوى آنها بيايند تا كار آنان يكسره شود؟ (در حالى كه بعد از نزول آيات روشن ، نيازى به چيز ديگرى نيست .) و به سوى خدا تمام امور برمى گردد. نكته ها: O دعوت انبيا از طريق استدلال ومعجزه است ، ولى گاهى مردمِ بهانه جو، انتظارات ديگرى داشتند. خداوند بر انجام هركارى قدرت دارد، ولى مى فرمايد: اگر بعد از برآمدن انتظار شما بازهم لجاجت كنيد، قهر الهى شما را فرا خواهد گرفت و ديگر مهلتى براى عذرخواهى و توبه در كار نيست . نمونه آن را در مائده آسمانى كه از حضرت عيسى خواستند و يا ناقه اى كه از حضرت صالح درخواست نمودند، مى بينيم كه هرگاه نوع معجزه به درخواست مردم صورت گيرد، بايد اطاعت حتمى باشد و گرنه قهر حتمى است . البتّه اين در مواردى است كه اصل انتظار محال نباشد، مانند ديدن خدا وگرنه اگر اصل توقّع نابجا باشد، پاسخ ردّ به آنان داده مى شود. O نظام آفرينش و تربيتى خداوند، بر محور انتظارات نابجاى شما نمى چرخد. ممكن است شما انتظار داشته باشيد خداوند و فرشتگان در لابلاى ابرها، بالاى سر شما به صورت جسمى پيدا شوند و مستقيماً با خودتان حرف بزنند، ولى چنين چيزى ممكن نيست . پيام ها: 1 با وجود دلائل روشن بر رسالت پيامبر، توقّع نابجا ممنوع است . (هل ينظرون ) 2 انتظار رؤ يت خدا و فرشتگان ، بهانه اى براى فرار از پذيرش حقّ است . (ينظرون ... ياءتيهم اللّه و الملائكة ) 3 سرچشمه و بازگشت همه چيز به سوى خداست . چرا در انتظار ديدن خود او هستيد، مگر آثار او را نمى بينيد. (هل ينظرون ... و الى اللّه ترجع الامور) تفسير آيه : (211) سَلْ بَنِى إِسْرََّءِيلَ كَمْ ءَاتَيْنَ هُمُ مِنْ ءَايَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ترجمه آيه : از بنى اسرائيل بپرس : چه بسيار از دلايل روشن به آنها داديم ؟ و هركس نعمتِ (هدايت ) خدا را پس از آنكه به سراغ او آمد، (كفران و) تبديل كند (بداند كه ) همانا خداوند سخت كيفر است . نكته ها: O به گفته روايات ، نزديك ترين تاريخ به مسلمانان در پيش آمدن حوادثِ گوناگون ، تاريخ بنى اسرائيل است . خداوند به آنان ، رهبرى همچون موسى و معجزات و الطاف خويش را مرحمت فرمود و آنان را از اسارت فرعون نجات داد. براى اداره زندگى آنان ، قوانين آسمانى فرستاد و به لحاظ مادّى نيز زندگى خوبى براى آنان تاءمين كرد. امّا كفران و تبديل نعمت ها از سوى آنان به حدّى رسيد كه به جاى هارون ، پيروى سامرى كردند و به جاى خداپرستى به گوساله پرستى روى آوردند تا آنكه خداوند كه درباره ى آنان (فضّلتكم على العالمين )(602) فرموده بود، در اثر چنين رفتارهايى فرمود: (باؤ وا بغضب )(603) O از سنّت هاى ثابت الهى آن است كه هر قوم و ملّتى ، اعمّ از مسلمانان و غير مسلمان ، اگر نعمت هاى الهى را تبديل و تغيير دهند، دچار قهر الهى خواهند شد. چنانكه امروزه دنياى پيشرفته به جاى بهره گيرى مفيد از تكنولوژى وصنعت ، دنيا را به آتش و فساد كشانده است . پيام ها: 1 بررسى تاريخ وعبرت هاى آن لازم است . (سل بنى اسرائيل ) 2 نعمت ها، مسئوليّت آورند وكوتاهى در آن كيفرآور. (مَن يبدّل ... شديد العقاب ) تفسير آيه : (212) زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَوةُ الْدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَاللّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ترجمه آيه : زندگى دنيا، در چشم كافران جلوه يافته است و(به همين دليل ) افراد با ايمان را مسخره مى كنند. در حالى كه مؤ منان و پرهيزكاران در قيامت از آنها برترند. وخداوند هركس را بخواهد، روزى بى شمار مرحمت مى كند. نكته ها: O اين آيه ، هم هشدار به كفّار است كه به زرق و برق دنيا، سرگرم ومست نشويد و مؤ منان را مسخره نكنيد. زيرا قيامتى هست كه صحنه ها عوض مى شوند. و هم موجب تسلاّى خاطر مؤ منان مى باشد كه با تمسخر كافران ، سست نشوند و به آينده اميدوار باشند. پيام ها: 1 كفر، دنيا را در نظر انسان جلوه مى دهد. (زيّن للّذين كفروا) آرى ، دنيا براى كسانى جلوه مى كند كه به الطاف و نعمت هاى بى حساب قيامت ، اعتقادى ندارند، ولى در نظر مؤ من ، دنيا كجا و بهشت كجا. 2 دنياگرايى عامل تحقير واستهزاى ديگران مى شود. (زيّن للّذين كفروا... يسخرون ) 3 مسخره كردن تهيدستان ، شيوه دائمى اهل دنياست . (يسخرون )(604) 4 برترى در قيامت ، مخصوص مؤ منانى است كه زخم زبان كفّار، رشته تقواى آنها را پاره نكرده باشد. (والّذين اتّقوا فوقهم ) 5 رزق بى حساب ، نشانه ى لطف اوست ، نه آنكه خداوند حساب آنرا ندارد و يا حكيمانه تقسيم نمى كند. (يرزق ... بغير حساب ) تفسير آيه : (213) كَانَ الْنَّاسُ اءُمَّةً وَ حِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ الْنَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَاءَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَبَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ الْنَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاّ الَّذِينَ اءُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَاجَآءَتْهُمُ الْبَيِّنَتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّبِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِى مَنْ يَشَاءُ إِلى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ترجمه آيه : مردم (در آغاز) امّتى يگانه و يكدست بودند (و در ميان آنها تضاد و درگيرى نبود. سپس در ميان آنها اختلافات بوجود آمد،) پس خداوند پيامبران را بشارت آور و بيم دهنده برانگيخت و با آنان كتاب آسمانى را به حقّ نازل نمود تا ميان مردم در آنچه اختلاف داشتند حكم كند. ودر آن (كتاب ) اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان داده شده بود، (آن هم ) پس از آنكه دلائل روشن برايشان آمد، (و بخاطر) حسادتى كه ميانشان بود. پس خداوند آنهايى را كه ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به خواست خود هدايت نمود. (امّا افراد بى ايمان ، همچنان در گمراهى واختلاف باقى ماندند.) وخداوند هركس را بخواهد به راه راست هدايت مى كند. نكته ها: O آنچه از اين آيه استفاده مى شود اين است كه مردم در ابتدا زندگى ساده و بسيطى داشتند، ولى كم كم در اثر كثرت افراد و ازدياد سليقه ها، اختلافات و درگيرى ها پيش آمد. در برخى از روايات ، اين زمان به دوران قبل از حضرت نوح عليه السّلام تطبيق شده كه در آن زمان ، مردم زندگى ساده و محدودى داشته و در بى خبرى به سر مى بردند.(605) سپس افراد بر سر بهره گيرى از منابع طبيعى و اينكه هركسى مى خواست ديگرى را به استخدام خود درآورده و از منافع او بهره ببرد، اختلاف كرده و جوامع و طبقات پيش آمد. لازمه ى زندگى اجتماعى ، وجود قانون محكم و عادلانه اى است كه بتواند اختلافات را حل نمايد، خداوند پيامبران را براى حل اختلافات و رفع درگيرى ها، مبعوث نمود و كتاب هاى آسمانى را نازل نمود، ولى گروهى آگاهانه و از سر لجاجت ، در برابر انذار و تبشير پيامبران مقاومت كرده و خود بوجود آورنده ى اختلافات ديگرى نيز شدند. امّا خداوند با لطف خويش افرادى كه مستعد و پذيراى هدايت بودند، هدايت نمود و آنهايى كه در اثر حسادت و يا ظلم مقابله مى كردند، به حال خود رها كرد تا كيفر خود را ببينند. O انتقاد قرآن ، از اختلاف لجوجانه اى است كه انسان حاضر به پذيرش داورى انبيا و قانون خداوند نباشد وگرنه اختلافى كه عاقبت تسليم عدالت شود، اشكالى ندارد. همچون اختلاف دو كفّه ى ترازو كه در حركت هاى متضادّ خود، دنبال رسيدن به عدالت هستند. (فهدى اللّه ... لما اختلفوا فيه ) پيام ها: 1 قانون وتمدن هاى بشرى ، قادر بر حل اختلافات نيستند. زيرا هر گروه وفردى بدنبال خواست هاى خود است . حل اختلافات بايد از طريق قانون الهى و داورى انبيا صورت گيرد. قانونى كه مصون از تحريف وخطاست و داورى كه از هوا وهوس واغراض نفسانى معصوم است . (فبعث اللّه النبيّين ... معهم الكتاب ) 2 بهترين راه حل اختلاف ، تقويت ايمان به معاد است . انبيا براى پيشگيرى از اختلافات ، از بشارت وبراى درمان آنها، از انذار استفاده مى كنند. (مبشّرين ومنذرين ... ليحكم بين النّاس ) 3 خطوط كلّى اهداف انبيا يكى است . (النبيّين مبشرين و منذرين ) 4 داورى انبيا، در چارچوب قوانين آسمانى است . (انزل معهم الكتاب ليحكم ) 5 يكى از وظايف انبيا، ايجاد وحدت وتفرقه زدايى است . (ليحكم ... فيما اختلفوا) 6 قضاوت همه انبيا، يك گونه است . فرمود: (ليحكم ) ونفرمود: ((ليحكموا)) 7 بدترين نوع اختلاف ، اختلاف آگاهانه اى است كه بخاطر حسادت وظلم بوجود مى آيد. (ما اختلف فيه ... من بعد ما جائتهم البيّنات بغيا بينهم ) 8 در بين مؤ منان هم اختلاف پيدا مى شود، ولى در پرتو ولايت خداوند، رهبرى مى شوند. (فهدى اللّه ... لما اختلفوا فيه ) 9 ايمان ، زمينه برخوردارى از هدايت خاصّ الهى است . (فهدى اللّه الذين آمنوا) 10 گرچه هدايت همه افراد به خواست خداوند است ، ولى خواست خداوند بر اساس حكمت است . (يهدى من يشاء) 11 صراط مستقيم ، پايان دهنده اختلافات است . (اختلفوا... يهدى ... صراطمستقيم ) تفسير آيه : (214) اءَمْ حَسِبْتُمْ اءَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَاءْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَاءْسَآءُ وَالْضَّرَّآءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الْرَّسُولُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ اءَلاََّ إِنَّ نَصْرَ اللّه قَرِيبٌ آيا گمان كرديد داخل بهشت مى شويد وحال آنكه هنوز مانند آنچه بر پپشينيان شما گذشت به شمانرسيده است ؟! آنان گرفتار تنگدستى و ناخوشى شده و چنان زير و زبر شدند كه پيامبر و افرادى كه ايمان آورده و همراه او بودند، گفتند: يارى خدا چه وقت خواهد بود؟ آگاه باشيد كه يارى خداوند نزديك است . نكته ها: O ((باءساء)) سختى هايى است كه از خارج به انسان تحميل مى شود، مثل جنگ و سرقت . و((ضرّاء)) سختى هاى درونى است ، مانند بيمارى ، زخم وجراحت . O اين آيه يادآور تحمل سختى از سوى مؤ منان گذشته و هشدار و تسلاّيى براى مسلمانان است . حوادث سخت ، آزمايش الهى است و مشكلاتى همچون حوادث تلخِ مالى و جانى همه براى ساخته شدن انسان هاست . هر بلايى را عطايى با وى است هر كدورت را صفايى در پى است ير هر رنجى ، گنجى معتبر خار ديدى ، چشم بگشا گل نگر O در روايتى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى خوانيم : بهشت با سختى ها پيچيده شده است .(606) و در روايت ديگرى آمده : براى مؤ منان گرفتار در دنيا، چنان پاداشى است كه ديگران مى گويند: اى كاش اين سختى ها با سختى بيشترى براى ما بود.(607) آرى ، مشكلات ، عامل رشد و قرب و راه ورود به بهشت است . نابرده رنج ، گنج ميسّر نمى شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد O تاءخير استجابت دعا، مايه ى ترديد نشود. خداوند بارها وعده داده است كه (انّهم لهم المنصورون )(608) انبيا و بندگان ما حتماً يارى مى شوند. و (كتب اللّه لاغلبنّ انا ورسلى )(609) خداوند نوشته است كه من و فرستادگانم پيروز هستيم . به هر حال خداوند وعده ى پيروزى داده و ممكن است به دلائلى اين وعده ها به تاءخير بيافتد، لكن اين تاءخير نبايد سبب ترديد شود. پيام ها: 1 انتظار بهشت رفتن ، تنها بخاطر ايمان داشتن و بدون سختى كشيدن ، انتظار نادرستى است . (ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة ...) 2 در سنّت هاى الهى ، هيچ تغييرى نيست . همه ملّت ها و امتّها و افراد بايد از كوران آزمايش بگذرند. (ولمّا ياءتكم مثل الّذين خلَوا) 3 توجّه به مشكلات ديگران ، عامل تسكين است . از تاريخ ، عبرت و الگو بگيريم . (مستهم الباءساء والضرّاء) 4 آماده باشيم ، آزمايشات الهى به قدرى سخت است كه بعضى مواقع انبيا را نيز مضطرب مى كند. (يقول الرسول والذين آمنوا معه متى نصر اللّه ) 5 در سختى ها، انبيا از مردم جدا نبودند. (يقول الرسول و الذين آمنوا معه ) 6 يكى از شروط استجابتِ دعا، اضطرار و قطع اميد از غير خداست . (متى نصراللّه ... انّ نصر اللّه قريب ) 7 آرام بخشِ همه ى مشكلات ، ياد نصرت خداوند است . (الا انّ نصر اللّه قريب ) 8 مقاومت ، زمينه ى دريافت نصرت الهى است . (مسّتهم ... انّ نصر اللّه قريب ) تفسير آيه : (215) يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا اءَنْفَقْتُمْ مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَ الاَْقْرَبِينَ وَالْيَتَمَى وَالْمَسَكِينِ وَابْنِ الْسَّبِيلِ وَمَاتَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ترجمه آيه : از تو مى پرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: هر مالى كه (مى خواهيد) انفاق كنيد، براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان باشد. و (بدانيد) هر كار خيرى كه انجام دهيد، همانا خداوند به آن آگاه است . نكته ها: O در اين آيه دو بار كلمه ((خير)) بكار رفته است : يكى انفاق خير؛ (انفقتم من خير) وديگرى كار خير؛ (تفعلوا من خير) تا بگويد افراد بى پول نيز مى توانند با عمل و كار خود، به خير برسند. O در حديث مى خوانيم : ((لاصدقة و ذو رحم محتاج ))(610) در صورت نيازمندى بستگان ، نوبت صدقه به ديگران نمى رسد. در انفاق ، رعايت اهمّ و مهمّ، اطلاع كامل و موازين عاطفى مورد نظر است . O انفاق پنج گونه است :(611) 1 انفاق واجب . مانند زكات ، خمس ، كفّارات ، فديه ونفقه زندگى كه برعهده مرد است . 2 انفاق مستحبّ. مانند كمك به مستمندان ، يتيمان و هديه به دوستان . 3 انفاق حرام . مانند انفاق با مال غصبى يا در راه گناه . 4 انفاق مكروه . مانند انفاق به ديگران با وجود مستحقّ در خويشاوندان . 5 انفاق مباح . مانند انفاق به ديگران براى توسعه زندگى . زيرا انفاق براى رفع فقر، واجب يا مستحبّ است . پيام ها: 1 نوع انفاق و مورد و راه آن را بايد از مكتب وحى آموخت . (يسئلونك ) امام سجادعليه السّلام در دعاى مكارم الاخلاق از خداوند مى خواهد كه او را در انفاق كردن هدايت كند. ((واءصب بى سبيل الهداية للبرّ فيما انفق منه )) 2 سؤ ال مردم ، زمينه ى نزول پاسخ از طرف خداوند است . (يسئلونك ... قل ) 3 انفاق ، شامل كارهاى كوچك و بزرگ مى شود. (من خير) 4 مال و دارايى دنيا، در دست افراد با ايمان ، مايه ى خير است . (من خير) 5 انفاق بايد از چيزهاى خوب ومرغوب باشد. (من خير) 6 انفاق ، تنها در امور مالى نيست ، هر نفع و بهره اى را در برمى گيرد. (من خير) 7 بهترين مورد انفاق ، والدين و بستگان هستند. (فللوالدين و الاقربين ...) 8 انفاق به خويشان ، مايه ى استحكام پيوندهاى خانوادگى ، و انفاق به ديگران ، سبب جبران كمبودهاى مالى و عاطفى نيازمندان و برطرف نمودن اختلاف طبقاتى است . (فللوالدين والاقربين واليتامى والمساكين وابن السبيل ) 9 حكيم كسى است كه در پاسخ ، به چيزى اشاره كند كه سؤ ال كننده از آن غافل است . در آيه از جنس انفاق سؤ ال شد، خداوند مورد را معيّن نمود. (ماذا ينفقون ... فللوالدين ...) 10 اسلام ، به طبقه ى محروم توجّه خاصّى دارد. (وابن السبيل ) 11 عمل صالح ، هرگز ضايع نمى شود. خواه آشكار صورت گيرد يا مخفيانه ، كم باشد يا زياد. (فانّ اللّه به عليم ) 12 ايمان به آگاهى خداوند از عمل ما، بهترين تشويق است . (فانّ اللّه به عليم ) تفسير آيه : (216) كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى اءَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى اءَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرُّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَاءَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ترجمه آيه : جهاد بر شما مقرّر شد، در حالى كه براى شما ناخوشايند است و چه بسا چيزى را ناخوش داريد، در حالى كه خير شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داريد، در حالى كه ضرر و شرّ شما در آن است . و خداوند (صلاح شمارا) مى داند و شما نمى دانيد. نكته ها: O كلمه ((كُره )) به مشقّتى گفته مى شود كه انسان از درون خود احساس كند، مانند ترس از جنگ . و ((كَره )) به مشقتى گويند كه از خارج به انسان تحميل شود، مانند حكم اجبارى در آيه ى (اتينا طَوعا او كَرها قالَتا اَتينا طائعين )(612) به آسمان ها و زمين گفتيم : يا با رغبت بياييد يا با اكراه ، گفتند: ما با رغبت مى آييم . O آيه قبل مربوط به مال دادن بود واين آيه مربوط به جان دادن است . O اكراه از جنگ ، يا به خاطر روحيّه ى رفاه طلبى است ويا به جهت انسان دوستى و رحم به ديگران ويا بخاطر عدم توازن قوا و برترى دشمن است . قرآن مى فرمايد: شما آثار و نتايج جهاد را نمى دانيد و فقط به زيان هاى مادّى و ظاهرى آن توجّه مى كنيد، در حالى كه خداوند از اسرار و آثار امروز وفرداى كارها در ابعاد مختلفش آگاه است . O جنگ با همه ى سختى هايى كه دارد، آثار مثبت و فوايدى نيز دارد. از جمله : الف : توان رزمى بالا مى رود. ب : دشمن جسور نمى شود. ج : روح تعهّد و ايثار در افراد جامعه بوجود مى آيد. د: قدرت و عزت اسلام و مسلمين در دنيا مطرح مى شود. ه: امدادهاى غيبى سرازير مى گردد. و: روحيّه ى استمداد از خدا پيدا مى شود. ز: اجر و پاداش الهى بدست مى آيد. ح : روحيّه ى ابداع و اختراع و ابتكار بوجود مى آيد. جهاد در اديان ديگر O برخلاف تبليغاتى كه دنيا براى صلح و عليه خشونت دارد، مسئله جهاد در راه دين ، در تمام اديان آسمانى بوده و يك ضرورت حتمى است . O در تورات مى خوانيم : # ساكنان شهر را بدم شمشير بكش و اموالشان را جمع نماى .(613) # همگى ايشان را هلاك ساز و ترحّم منما.(614) # چون براى مقاتله بيرون روى و دشمن را زياد بينى ، نترس .(615) # برادر و دوست و همسايه خود را بكشد تا كفّاره گوساله پرستى باشد.(616) # موسى جمعيّتى را به سوى جنگ حركت داد و مقاتله مهمّى صورت گرفت .(617) O در انجيل متى آمده است : # گمان مبريد كه آمده ام تا سلامتى بر زمين بگذارم ، نيامده ام تا سلامتى بگذارم ، بلكه شمشير را.(618) # هركه جان خود را دريابد (و به جنگ نيايد) آنرا هلاك سازد و هركه جان خود را به خاطر من هلاك كرد آنرا خواهد يافت .(619) O در انجيل لوقا مى خوانيم : # دشمنان را كه نخواستند من بر ايشان حكمرانى كنم ، در اينجا حاضر ساخته ، پيش من به قتل رسانيد.(620) # هركس شمشير ندارد، جامه خود را فروخته آنرا بخرد.(621) O در قرآن نيز در سوره هاى آل عمران ،(622) مائده (623) و بقره (624) از وجود جنگ و جهاد در اديان گذشته ، سخن به ميان آمده است . پيام ها: 1 ملاك خير وشر، آسانى و سختى و يا تمايلات شخصى نيست ، بلكه مصالح واقعى ملاك است ونبايد به پيشداورى خود تكيه كنيم . (عسى ان تكرهوا شيئا وهو خير لكم ) 2 كراهت و محبّت نفسانى ، نشانه ى خير و شرّ واقعى نيست . (تكرهوا... و هو خير لكم ... تحبوا... و هو شرّ لكم ) 3 جنگ و جهاد در راه دين ، مايه ى خير است . (كُتب عليكم القتال ... و هو خير لكم ) 4 تسليم فرمان خدايى باشيم كه بر اساس علم بى نهايت به ما دستور مى دهد، گرچه ما دليل آنرا ندانيم . (واللّه يعلم و انتم لا تعلمون ) تفسير آيه : (217) يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدُّ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ اءَهْلِهِ مِنْهُ اءَكْبَرُ عِنْدَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ اءَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَعُواْ وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَاءُولََّئِكَ حَبِطَتْ اءَعْمَلُهُمْ فِى الْدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَاءُولََّئِكَ اءَصْحَا بُ الْنَّارِ هُمْ فِيهَا خاَ لِدُونَ ترجمه آيه : (اى پيامبر!) از تو درباره ى جنگ در ماه حرام سؤ ال مى كنند، بگو: جنگ در آن ماهها (ذى القعدة ، ذى الحجة ، محرم و رجب ، گناهى ) بزرگ است ، ولى بازداشتن (مردم ) از راه خدا وكفر ورزيدن به او و (بازداشتن مردم از) مسجدالحرام و اخراج ساكنانش از آنجا، (گناهش ) نزد خداوند بزرگتر است . (زيرا ايجاد) فتنه ، از قتل بالاتر است . (مشركان ) پيوسته با شما مى جنگند، تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند، و هر كس از شما كه از دينش برگردد و در حال كفر بميرد، اعمال آنان در دنيا و آخرت تباه مى شود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود. نكته ها: O مراد از كلمه ((فتنة )) در آيه ، شرك ، شكنجه ، امتحان وبلوى است . O در تفاسير شيعه وسنى آمده است : رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شخصى را به نام عبداللّه بن جحش به همراه هشت نفر با نامه اى براى كسب اطلاعات از كفّار و مشركين فرستاد،امّا بعد از ملاقات ، درگيرى پيش آمد و در اين بين رئيس گروه مقابل كشته شد و دو نفر از آنان به اسارت درآمده و اموالشان مصادره گرديد. اين حادثه در اوّل ماه رجب كه از ماه هاى حرام است (625) واقع شده بود، در حالى كه اين گروه گمان كرده بودند كه آخر جمادى الثانى است ، نه اوّل رجب . به هر حال اين قتال اشتباهاً در اوّل رجب صورت گرفت و كفّار اين موضوع را دستاويز قرار داده و شايع كردند كه مسلمانان احترام ماه هاى حرام را نگه نمى دارند. در برابر اين تبليغات دشمنان ، قرآن جواب مى دهد كه گرچه جنگ در ماه حرام واقع شده ، ولى اين قتال به اشتباه از سوى مسلمانان صورت گرفته است ، در حالى كه شما مشركان به عمد مرتكب گناهانى شده ايد كه مجازات آنها به مراتب از قتال در ماه حرام بيشتر است . بنابراين شما با داشتن سابقه ى آن همه جنايت ورسوايى وارتكاب گناهان بزرگ ، نبايد اين عمل اشتباه را دستاويز قرار دهيد. O حبط عمل مرتد در دنيا، به اين است كه از فوائد اسلام محروم مى شود. زيرا كيفر او، جدايى از همسر مسلمان ، محروميّت از ارث ، قطع رابطه با مسلمانان ، خروج از حمايت اسلام و در نهايت قتل است . و حبط عمل او در آخرت ، محو تمام كارهاى خير اوست . (حبطت اعمالهم فى الدنيا والاخرة ) پيام ها: 1 به شبهات ، پاسخ مناسب بدهيد. (يسئلونك ... قل ) 2 مسجد الحرام واهل آن ، احترام ويژه دارند. (المسجد الحرام واخراج اهله منه اكبر) 3 تعيين اهميّت گناهان ، بدست خداوند است . (اخراج اهله منه اكبر، الفتنة اكبر...) 4 سلب امنيّت ، مهمّتر از قتل است . (والفتنة اكبر من القتل ) 5 لازم است آرزوها، هدف ها و تلاش هاى دشمن خود را بشناسيم . (ولايزالون يقاتلونكم حتّى يردّوكم عن دينكم ) 6 هجوم دشمن ، توجيه كننده ى كفر و ارتداد شما نيست . (ولايزالون يقاتلونكم ... ومن يرتدد منكم ...) 7 دشمنان ، همواره در كمين هستند وارتداد و كفر وپشت كردن به دينتان را مى خواهند وبه غير آن راضى نمى شوند. آنها دنبال پيروزى موقت نيستند، بلكه مى خواهند فرهنگ ومكتب شما را از بين ببرند. (حتى يردّوكم عن دينكم ) 8 حسن عاقبت ، ملاك ارزش است . چه بسا مسلمانانى كه كافر مرده اند. (فيمت و هو كافر) 9 ارتداد، داراى آثار دنيوى و اخروى است . (مَن يرتدد منكم ... حبطت اعمالهم فى الدنيا و الاخرة ) 10 ارتداد، مايه ى حبط كارهاى نيك است . (من يرتدد... حبطت اعمالهم ) 11 ارزش ايمان و عقيده تا جايى است كه اگر ايمان رفت ، اعمال صالح نيز حبط مى شود. (مَن يرتدد منكم ... حبطت اعمالهم ) تفسير آيه : (218) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَهَدُواْ فِى سَبِيلِ اللّهِ اءُولََّئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ترجمه آيه : همانا كسانى كه ايمان آورده اند و كسانى كه مهاجرت نموده و در راه خدا جهاد كرده اند، آنها به رحمت پروردگار اميداوار هستند و خداوند آمرزنده و مهربان است . نكته ها: O در شاءن نزول اين آيه كه در ادامه آيه پيش است ، مى خوانيم : مؤ منانى كه هجرت و جهاد كردند، ولى هلال ماه رجب را با ماه جمادى الاخرى اشتباه گرفتند و دست به قتال زدند، ناراحت نباشند. زيرا اشتباهشان مورد عفو است و آنان قصد انجام گناه نداشته اند. O اميد بدون عمل ، آرزويى بيش نيست . چنانكه در آخرين آيه سوره ى كهف مى خوانيم : (من كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملاً صالحاً و لايُشرك بعبادة ربّه احداً) هركس اميد به لقاى پروردگار و رسيدن به مقام قرب را دارد، پس بايد عمل خالصانه انجام دهد. آرى ، ((رجاء))، آن اميدى است كه انسان مقدّمات رسيدن به آنرا فراهم كند. O براى اميدوار بودن به الطاف الهى ، اسلام زمينه هايى را فراهم كرده است : 1 ياءس و نااميدى از گناهان كبيره است .(626) 2 خداوند مى فرمايد: من نزد گمان بنده ى مؤ من هستم ، اگر گمان خوب به من ببرد به او خوبى مى رسانم .(627) 3 انبيا و فرشتگان ، به مؤ منين دعا و براى آنان استغفار مى كنند.(628) 4 پاداش الهى چندين برابر است .(629) 5 راه توبه باز است .(630) 6 گرفتارى هاى مؤ من ، كفّاره ى گناهان او محسوب مى شود.(631) 7 خداوند توبه را قبول كرده و سيّئات را به حسنات مبّدل مى سازد.(632) پيام ها: 1 رتبه ى ايمان ، مقدّم بر عمل است . (آمنوا... هاجروا وجاهدوا) 2 اميد به لطف پروردگار، مشروط به ايمان ، هجرت و جهاد است . (آمنوا... هاجروا وجاهدوا... اولئك يرجون ) 3 اصول افكار و اعمال اگر صحيح باشد، اشتباهات جزئى قابل عفو است . (آمنوا... هاجروا... يرجون ) 4 به لطف خداوند اميدوار باشيم ، نه به كارهاى نيك خود. زيرا خطر سوءعاقبت و حبط عمل و عدم قبول اطاعت ، تا پايان عمر در كمين است . (يرجون رحمت اللّه ) 5 چون بنده اميدوار به رحمت خداوند است ، خداوند نيز اعلام مى كند: آمرزنده و مهربان است . (يرجون رحمت اللّه و اللّه غفور رحيم ) 6 ارزش هجرت و جهاد آن است كه در راه خدا و براى او باشد. (فى سبيل اللّه ) 7 مؤ منان و مهاجران مخلص نيز به رحمت و مغفرت او نياز دارند. (آمنوا، هاجروا... يرجون رحمت اللّه ) 8 از خطاى مهاجران و مجاهدان در راه خدا، بايد گذشت . (واللّه غفور رحيم )
|
|
|
|
|
|
|
|