|
|
|
|
|
|
تفسير آيه : (145) وَلَئِنْ اءَتَيْتَ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتَبَ بِكُلِّ ءَايَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَآ اءَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ اءَهْوَآءَهُمْ مِّنْ بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذاًلَمِنَ الظَّلِمِينَ ترجمه آيه : و (اى پيامبر!) اگر هرگونه آيه ، (نشانه و دليلى ) براى (اين گروه از) اهل كتاب بياورى ، از قبله ى تو پيروى نخواهند كرد، و تو نيز پيرو قبله آنان نيستى ، (همانگونه كه ) بعضى از آنها نيز پيرو قبله ديگرى نيست . وهمانا اگر از هوسهاى آنان پيروى كنى ، پس از آنكه علم (وحى ) به تو رسيده است ، بى شكّدر اين صورت از ستمگران خواهى بود. نكته ها: O اين آيه ، از عناد و لجاجت اهل كتاب پرده برداشته و سوگند(440) ياد مى كند كه هرچه هم آيه و دليل براى آنان بيايد، آنها از اسلام و قبله ى آن پيروى نخواهند كرد. چون حقيقت را فهميده اند، ولى آگاهانه از پذيرش آن سر باز مى زنند. O تهديد و هشدارهاى قرآن نسبت به پيامبر، به منظور جلوگيرى از بروز و رشد غلّوگرايى و نسبت نارواى خدايى به اولياست . آنگونه كه در اديان ديگر، مردم به غلّو، عيسى عليه السّلام را فرزند خدا و فرشتگان را دختران خدا مى دانستند. پيام ها: 1 لجاجت و تعصّب ، مانع تفكّر، استدلال و حقّبينى است . آنان نه تنها نسبت به اسلام تعصّب مى ورزند، در ميان خودشان نيز عناد و لجاجت دارند. (ماتبعوا قبلتك ... ومابعضهم بتابع قبلة بعض ) 2 در برابر هياهو و غوغاى مخالفان نبايد تسليم شد و براى ماءيوس كردن دشمنان ، قاطعيّت لازم است . (وما انت بتابع ) 3 يهود ونصارى هر يك داراى قبله ى ويژه اى بودند. (ومابعضهم بتابع قبلة بعض ) 4 انحراف دانشمندان ، بسيار خطرناك است . (...من بعد ماجاءك من العلم ) 5 علم ، به تنهايى براى هدايت يافتن كافى نيست ، روحيّه ى حقّ پذيرى لازم است . يهود صاحب كتاب بودند، ولى با وجود تعصّب نابجا، اين علم چاره ساز نشد. (اهوائهم من بعد ماجاءك من العلم ) 6 پيامبر، حقّ تغيير قانون الهى را بر اساس تمايلات مردم ندارد. (اهوائهم من بعد ماجاءك من العلم ) 7 آئين اسلام از سرچشمه ى علم واقعى است . (جاءك من العلم ) 8 قوانينى شايسته پذيرش و پيروى هستند كه از هواهاى نفسانى پيراسته و بر پايه ى علم بنا شده باشند. (لئن اتّبعت اهوائهم من بعد ماجاءك من العلم ) 9 قانون ، براى همه يكسان است . اگر بر فرض پيامبر نيز تابع هوا و هوس شود، گرفتار كيفر خواهد شد. (انّك اذاً) 10 با وجود قانون الهى ، پيروى از خواسته هاى مردم ظلم است . (اذا من الظالمين ) تفسير آيه : (146) اَلَّذِينَ ءَاتَيْنَيهُمُ الْكِتَبَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ اءَبْنَآءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ترجمه آيه : (يهود، نصارى و) كسانى كه به آنان كتاب (آسمانى ) داده ايم او (پيامبر اسلام ) را همچون پسران خود مى شناسند، و همانا گروهى از آنان با آنكه حقّ را مى دانند، كتمان مى كنند. نكته ها: O در قرآن چندين مرتبه اين واقعيّت بازگو شده است كه اهل كتاب ، به خاطر بشارت تورات و انجيل به ظهور و بعثت پيامبر اسلام ، در انتظار او بودند و ويژگى هاى پيامبر چنان به آنها توضيح داده شده بود كه همچون فرزندان خويش به او شناخت پيدا كرده بودند. ولى با اين همه ، گروهى از آنان حقيقت را كتمان مى كردند. قرآن در جاى ديگر مى فرمايد: آنها نه تنها از پيامبر، بلكه از جامعه اى كه او تشكيل مى دهد و يارانش نيز خبر داشتند: (محمّد رسول اللّه والّذين معه اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم تراهم رُكّعاً سُجّداً يبتغون فضلاً من اللّه و رضواناً سيماهم فى وجوههم من اثَر السجود ذلك مثلهم فى التّورية و مثلهم فى الانجيل )(441) محمّد فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند، در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند. پيوسته آنان را در حال ركوع و سجود مى بينى ، آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند. نشانه ى آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است ، اين توصيف آنها در تورات و انجيل است . O قرآن براى شناخت دقيق اهل كتاب از پيامبر، آنرا به شناخت پدر از پسر تشبيه مى كند كه روشن ترين شناخت هاست . زيرا: از ابتداى تولّد و حتّى قبل از آن شكل مى گيرد. شناختِ چيزى است كه انتظار بهمراه دارد. شناختى است كه در آن شكّ راه ندارد. O كتمان علم ، بزرگترين گناه است . قرآن درباره ى كتمان كنندگان مى فرمايد: (يلعنهم اللّه و يلعنهم اللاعنون )(442) خداوند وتمام فرشتگان و انس وجنّ وهر با شعورى ، براى هميشه آنان را لعنت ونفرين مى كنند. آرى ، كتمان حقّ، همچون كتمان فرزند خويش است و چه ناجوانمردانه است كه پدرى به خاطر لذّت هاى دنيوى ، كودك خود را منكر شود! پيام ها: 1 اگر روحيّه ى حقيقت طلبى نباشد، علم به تنهايى كافى نيست . يهود با آن شناخت عميق از رسول خدا، باز هم او را نپذيرفتند. (يعرفون ... ليكتمون ) 2 حتّى درباره ى دشمنان ، انصاف را مراعات كنيم . قرآن ، كتمان را به همه ى اهل كتاب نسبت نمى دهد. (فريقاً منهم ليكتمون ) تفسير آيه : (147) الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ حقّ، (آن چيزى است كه ) از سوى پروردگار توست ، پس هرگز از ترديد كنندگان مباش . پيام ها: 1 حقّ همان است كه از منبع علم بى نهايت او صادر شده باشد. (الحقّ من ربّك ) 2 دستورها و فرامين الهى كه از طريق وحى و يا روايات ثابت شود، جاى مجادله و مناقشه ندارد. (فلا تكوننّ من المُمترين ) 3 رهبر بايد از قاطعيّت و يقين برخوردار باشد، به خصوص وقتى كه قانونى را تغيير داده و سنّتى را مى شكند. (فلا تكوننّ من المُمترين ) تفسير آيه : (148) وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فاسْتَبِقُواْ الخَيْرَ تِ اءَيْنَ مَا تَكُونُوا يَاءْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيرٌ ترجمه آيه : و براى هر كس قبله اى است كه به آن سوى رو مى كند. (بنابراين درباره ى جهتِ قبله گفتگو نكنيد و به جاى آن ) در نيكى ها و اعمال خير بر يكديگر سبقت جوييد. (و بدانيد) هر جا كه باشيد، خداوند همه شما را (در محشر) حاضر مى كند، همانا خداوند بر هر كارى تواناست . نكته ها: O براى كلمه (وجهةٌ) دو معناست : قبله و طريقه . اگر اين كلمه را همانند اكثر مفسّران به معناى قبله بگيريم ، معناى آيه همان است كه ترجمه كرده ايم . امّا اگر كلمه (وجهةٌ) را به معناى طريقه و شيوه بگيريم ، معناى آيه اين است : براى هر انسان يا گروهى ، راه و طريقى است كه به سوى همان راه كشيده مى شود و هر كس راهى را سپرى مى كند. و اين معنا نظير آيه ى 84 سوره ى اسراء است كه فرمود: (كلُّ يعمل على شاكلته ) O بعضى مفسّران ، مراد از ((هو)) در (هو مولّيها) را خدا دانسته اند كه در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: هر كس قبله اى دارد كه خداوند آنرا تعيين كرده است . O سبقت در كار خير، ارزش آن را افزايش مى دهد. در قرآن با واژه هاى (سارعوا)، (سابقوا) و (فاستبقوا) در مورد كار خير بكار رفته است . و در ستايش انبيا مى فرمايد: (يسارعون فى الخيرات )(443) آنها در نيكى ها، شتاب و سرعت مى گيرند. O در برخى روايات ذيل اين آيه آمده : در زمان ظهور امام زمان عليه السّلام علاقمندان آن حضرت ، از اطراف و اكناف جهان يكجا در حضور ايشان جمع خواهند شد.(444) پيام ها: 1 هر امتّى قبله اى داشته ومسئله قبله ، مخصوص مسلمانان نيست .(لكلّ وجهة ) 2 بحث هاى بيهوده را رها كنيد و توجّه و عنايت شما به انجام كارهاى خير باشد. (فاستبقوا الخيرات ) 3 به جاى رقابت و سبقت در امور مادّى ، بايد در كارهاى خير از ديگران سبقت گرفت . (فاستبقوا الخيرات ) 4 روز قيامت ، خداوند همه را يكجا جمع خواهد كرد و اين نمونه اى از مظهر قدرت الهى است . (ياءت بكم الله جميعا) تفسير آيه : (149) وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَّبِّكَ وَمَا اللّهُ بِغَفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ترجمه آيه : و (اى پيامبر!) از هرجا (كه به قصد سفر) خارج شدى ، (به هنگام نماز) روى خود را به جانب مسجدالحرام بگردان ، اين دستور حقّى است از طرف پروردگارت ، و خداوند از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست . نكته ها: O در آيات قبل ، توجّه به مسجدالحرام ، مربوط به شهر مدينه بود كه مسلمانان در آن سكونت داشتند، ولى اين آيه مى فرمايد: در مسافرت نيز به هنگام نماز رو به سوى مسجدالحرام نماييد. تفسير آيه : (150) وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إ لا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِى وَلاُِتِّمَ نِعْمَتِى عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ و (اى پيامبر!) از هر جا خارج شدى پس (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان ، و (شما اى مسلمانان نيز) هرجا بوديد (در سفر و در حضر) روى خود را به سوى آن بگردانيد تا براى (هيچ كس از) مردم جز ستمگرانشان ، امكان احتجاج (ومجادله ) عليه شما نباشد. پس از آنها نترسيد وتنها از من بترسيد. و (بدانيدتغيير قبله براى آن بود) تا نعمت خود را بر شما تمام كنم و شايد كه شما هدايت شويد. نكته ها: O تكرار موضوع تغيير قبله در آيات متعدّد، نشانه ى اهميّت آن است . علاوه بر آنكه در هر يك از آيات در كنار اين موضوع ، مطلب جديدى را نيز يادآور مى شود. مثلا در اين آيه ، خداوند بعد از دستور روى نمودن به سوى مسجدالحرام ، مى فرمايد: اين بدين خاطر است كه مردمان ، بهانه اى بر عليه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان نداشته باشند. چون اهل كتاب مى دانستند كه پيامبر اسلام به سوى دو قبله نماز مى خواند و اگر اين امر محقّق نمى شد، آنها ايراد مى گرفتند كه پيامبر شما فاقد اوصاف ذكر شده در كتاب هاى آسمانى پيشين است . و يا اينكه زخم زبان زده و مسلمانان را تحقير مى كردند كه شما دنباله رو يهود هستيد و قبله ى مستقلى نداريد. البتّه اين ايراد تنها از سوى يهود نبود، بلكه مشركان نيز مى گفتند: اگر محمّد صلّى اللّه عليه و آله به آئين ابراهيم توجّه دارد، پس چرا به خانه اى كه ابراهيم ساخته است ، توجّه ندارد؟ البتّه منافقان آرام نگرفته و با تغيير قبله ، خرده گيرى هاى خود را شروع كرده و مى گفتند: پيامبر، ثبات راءى ندارد. در هر حال خداوند با تاءكيد و تكرار، مسلمانان را براى پذيرش موضوع و ثبات قدم آماده مى سازد و يادآور مى شود، آنان كه دنبال حجت و دليل باشند، بر شما خرده نخواهند گرفت ، ولى افراد ظالم كه حقيقت را كتمان مى كنند، از بهانه جويى دست بر نخواهند داشت و شما نبايد به آنان اعتنا كنيد، و از آنان نترسيد و فقط از خداوند بترسيد. O قبله ، نشانه و مظهر توحيد است . قبله ، آرم و نشانه ى مسلمانان است . در نهج البلاغه از كعبه به عنوان عَلَم يعنى پرچم ونشانه ى آشكار اسلام ياد شده است . بت پرستان و ستاره پرستان هنگام نيايش ، به سوى بت و يا ستاره و ماه توجّه مى كردند، امّا اسلام توجّه به خانه خدا را به جاى آن قرار داد و روى كردن به سوى قبله را نشانه ى توجّه به خدا شمرده است . در روايات مى خوانيم : پيامبر صلّى اللّه عليه و آله معمولاً روبه قبله مى نشستند و سفارش كرده اند؛ بسوى قبله بخوابيد و بنشينيد و حتّى رو به قبله نشستن ، عبادت شمرده شده است . قبله ، جايگاه واحترام خاصّى دارد ودر بعضى اعمال ، توجّه به آن واجب است . براى مثال : نمازهاى واجب بايد روبه قبله خوانده شود. ذبح حيوان ودفن ميّت ، بايد به سوى قبله باشد. در مستراح رو به قبله يا پشت به قبله نشستن حرام است . علاوه بر آنچه ذكر شد، قبله عامل وحدت مسلمانان است . اگر از فراز كره ى زمين بر مسلمانان نظر كنيم ، مى بينيم آنان هر روز پنج بار با نظم و ترتيب خاصّ، به سوى قبله توجّه مى كنند. كعبه ، قرارگاه وآمادگاه حركت ها وانقلاب هاى الهى بوده است . از حضرت ابراهيم وحضرت محمّد گرفته تا امام حسين عليهم السّلام و در آينده حضرت مهدى عليه السّلام ، همگى از كنار كعبه حركت خود را شروع كرده و مى كنند. در عظمت كعبه همين بس كه مسلمانان به اهل قبله معروفند. O خداوند متعال در ماجراى تغيير قبله مى فرمايد: تغيير قبله براى اين است كه در آينده نعمت خود را بر شما تمام كنم . يعنى استقلال شما و توجّه به كعبه ، زمينه ى اتمام نعمت در آينده است . (لاءتمّ نعمتى ) اين ماجرا در سال دوّم هجرى در مدينه واقع شده است . در سال هشتم هجرى نيز خداوند به مناسبت فتح مكّه مى فرمايد: (ويتمّ نعمته عليك )(445) يعنى : اين پيروزى براى اين است كه خداوند در آينده نعمت خود را بر شما تمام كند. چنانكه ملاحظه مى كنيد در هر دو آيه ((اتمام نعمت )) به صيغه فعل مضارع بيان شده است كه نشانه ى حدوث آن در آينده است ، ولى در آيه 3 سوره ى مائده كه به هنگام بازگشت از حجة الوداع در سال دهم هجرى و بعد از معرفى رهبرى معصوم در غدير خم نازل مى شود، اينگونه مى فرمايد: (اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى ) امروز نعمت خود را بر شما تمام كردم . قابل توجّه و دقّت است كه خداوند، روى كردن مردم به قبله را قدم نخستين براى اتمام نعمت و فتح مكّه را قدم ديگر و تعيين و معرفى رهبر را آخرين قدم در اتمام نعمت بيان مى كند. لازم به يادآورى است كه در جريان تعيين قبله و همچنين تعيين رهبر، تذكّر مى دهد كه (لاتخشوهم و اخشونى ). چون در هر دو، احتمال مقاومت ، مقابله ، بهانه گيرى و شايعه پراكنى از سوى ديگران مى رود. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: ((يا على مثلك فى الامّة كمثل الكعبة نصبها اللّه للنّاس علما))(446) اى على ! مثال تو در ميان امّت ، همانند مثال كعبه است كه خداوند آنرا به عنوان نشانه روشن و پرچم براى مردم قرار داده است ، تا جهت خويش را گم نكنند. همچنين در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: ((ونحن كعبة اللّه ونحن قبلة اللّه ))(447) ما كعبه و قبله ى خداوندى هستيم . پيام ها: 1 مسلمانان بايد از هر كارى كه بهانه به دست دشمن مى دهد پرهيز كنند. (لئلايكون للناس عليكم حجة ) 2 نفى سلطه ى ديگران و رسيدن به استقلال ، يك ارزش است . (لئلاّ يكون للناس عليكم حجة ) 3 تغيير قبله ، عامل خنثى سازى ايرادهاى بى جا و بهانه تراشى هاى اهل كتاب و مشركان و منافقان مى باشد. (لئلا يكون للناس عليكم حجة ) 4 دشمنان خارجى ، بزرگترين خطر براى مسلمانان نيستند، بى تقوايى خطر اصلى است . (فلا تخشوهم واخشونى ) 5 تعيين قبله ى مخصوص براى مسلمانان ، زمينه ى اتمام نعمت خدا بر آنهاست . (ولاتّم نعمتى عليكم ) 6 تعيين قبله و نماز خواندن به سوى مسجدالحرام ، زمينه ى هدايت مؤ منان است . (لعلكم تهتدون ) 7 هدايت ، داراى مراحلى است . با آنكه مخاطب آيه مسلمانان هستند كه هدايت شده اند، پس منظور دست يابى به مراحل بالاترى از آن است . (لعلّكم تهتدون ) تفسير آيه : (151) كَمَآ اءَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُواْ عَلَيْكُمْ ءَايَتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ ترجمه آيه : همانگونه (كه براى هدايت شما) رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شمارا تزكيه كند و كتاب و حكمت بياموزد و آنچه نمى توانستيد بدانيد، به شما ياد دهد. نكته ها: O كلمه ((تلاوت )) از واژه ((تِلو)) به معناى پى درپى است و به خواندنى كه پى درپى ، با نظم صحيح و مناسب وبرخوردار از نوعى قداست باشد، اطلاق مى شود. كلمه ى ((تزكيه )) به معناى رشد و نمو و پاك كردن است . تعليم كتاب ، آموختن آيات و احكام آسمانى است و تعليم حكمت ، دادن تفكّر و بينش صحيح است . O بعثت پيامبر اسلام ، نتيجه استجابت دعاى حضرت ابراهيم است كه از خداوند خواست : (وابعث فيهم رسولاً منهم يتلوا عليهم آياتك ...)(448) خدايا! در ميانشان پيامبرى مبعوث كن كه آيات ترا بر آنان بخواند. پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نيز مى فرمود: ((انا دعوة ابى ابراهيم )) من همان استجابت دعاى پدرم ابراهيم هستم . پيام ها: 1 رهبرى موفق است كه از خود مردم ، در ميان مردم و هم زبان مردم باشد. (ارسلنا فيكم رسولا منكم ) 2 تزكيه بر تعليم مقدّم است . (يزكّيكم و يعلّمكم ) 3 آموزش دين ، محور اصلى است و آموزش هاى ديگر، در مراحل بعد از آن است . ابتدا (يعلّمكم الكتاب و الحكمة ) وپس از آن (يعلّمكم ما لم تكونوا تعلمون ) 4 انسان براى شناخت بسيارى از حقايق ، نيازمند وحى است . بجاى ((ما لاتعلمون )) فرمود: (مالم تكونوا تعلمون ) تا يادآور شود كه اگر انبيا نبودند، انسان براى آگاهى از امورى همچون آينده ى خود و جهان ، راه به جايى نداشت . تفسير آيه : (152) فَاذْكُرُونِى اءَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِى وَلاَ تَكْفُرُونِ ترجمه آيه : پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم ، و براى من شكر كنيد و كفران نورزيد. نكته ها: O خداوند در برخى آيات مى فرمايد: (اذكروا نعمتى )(449) نعمت هاى مرا ياد كنيد. ولى در اين آيه مى فرمايد: (اذكرونى ) ياد خود من باشيد. و اين بخاطر درجات شناخت و معرفت مردم است . بگذريم كه ياد خداوند، زمينه ساز شكر است و لذا بر شكر مقدّم شده است . اين آيه ، نشانگر نهايت لطف خداوند به بنده است . انسانى كه جهل ، فقر، فنا و حقارت ، از ويژگى هاى اوست ، چقدر مورد لطف قرار گرفته كه خداوندِ عليم ، غنى ، باقى و عزيز به او مى گويد: مرا ياد كن تا ترا ياد كنم . مگر ياد كردن ما چه ارزشى دارد؟ مگر نه اين است كه ياد كردن ما نيز خود توفيقى از سوى اوست ؟ O ياد كردن خدا تنها با زبان نيست ، با دل و جان بايد خدا را ياد كرد. ياد خدا هنگام گناه و دست كشيدن از آن ، ياد واقعى است . و بهترين نوع ياد كردن خداوند، نماز است كه فرمود: (اقم الصلوة لِذكرى )(450) O با اينكه شكر، يكى از مصاديق ذكر خداست ، ولى نام آن جداگانه در كنار ذكر آمده و اين نشانه ى اهميّت شكر، به عنوان مصداق بارز ذكر است . O خداوند، با انسان داد وستد مى كند و هيچ كارى از انسان را بى بهره نمى گذارد: (اذكرونى اذكركم )، (اوفوا بعهدى اوف بعهدكم )(451)، (فافسحوا يفسح الله لكم )(452) O امام باقرعليه السّلام در ذيل اين آيه ، يكى از مصاديق ذكر خدا را، تسبيحات حضرت زهرا شمردند كه 34 مرتبه اللّه اكبر، 33 مرتبه الحمدللّه و 33 مرتبه سبحان اللّه مى باشد.(453) O موانع ذكر خداوند: الف : شيطان . (انساهم ذكر اللّه )(454) شيطان ، آنها را از ياد خدا غافل كرد. ب : تكاثر و رقابت ها. (اءلهيكم التَّكاثُر)(455) شما را افزون خواهى ، سرگرم ساخت . ج : آرزوها و خيال . (و يُلهِهم الاَمَل )(456) آرزو، آنها را سرگرم نمود. O اثرات ياد خدا: # ياد نعمت هاى او، رمز معرفت و شكر اوست . # ياد قدرت بى پايان او، رمز توكّل به اوست . # ياد علم و آگاهى او، رمز حيا و تقواى ماست . # ياد الطاف او، رمز محبّت به اوست . # ياد عدالت او، رمز خوف از اوست . # ياد امدادهاى او، رمز اميد و رجاست . پيام ها: 1 خداوند، به انسان شخصيّت مى بخشد ومقام انسان را تا جايى بالا مى برد كه مى فرمايد: تو ياد من باش ، تا من هم ياد تو باشم . (اذكرونى اذكركم ) 2 كسانى مشمول لطف خاصّ هستند، كه همواره به ياد خدا باشند.(اذكرونى اذكركم ) 3 ذكر خدا و نعمت هاى او، زمينه ى شكر و سپاس است . چنانكه غفلت از ياد خدا، مايه ى كفران است . (اذكرونى ، اشكروا لى و لاتكفرون ) تفسير آيه : (153) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَعِينُوا بِالْصَّبْرِ والصَّلَو ةِ إِنَّ اللّ هَ مَعَ الْصَّا بِرِينَ ترجمه آيه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (در برابر حوادث سخت زندگى ،) از صبر و نماز كمك بگيريد، همانا خداوند با صابران است . نكته ها: O مشابه اين كلام الهى را در همين سوره (457) خوانديم كه خداوند به بنى اسرائيل مى فرمود: در برابر ناملايمات و سختى ها، از صبر و نماز كمك بگيريد. در اين آيه نيز به مسلمانان دستور داده مى شود تا در برابر حوادث سخت زندگى ، از صبر و نماز يارى بجويند. آرى ، دردهاى يكسان ، داروى يكسان لازم دارد. اصولا انسانِ محدود، در ميان مشكلات متعدّد و حوادث ناگوار، اگر متصل به قدرت نامحدود الهى نباشد، متلاشى ومنكوب مى شود. و انسانِ مرتبط با خداوند، در حوادث و سختى ها، خود را نمى بازد و براى او حوادث ، بزرگ نمى نمايد. كسى كه نماز را با حضور قلب و با توجّه مى خواند، به معراج مى رود. هرچه پرواز معنوى او بيشتر باشد و بالاتر رود، دنيا و مشكلات آن و حتّى خوشى هاى آن كوچكتر مى شود. O انسان ، يا در نعمت بسر مى برد كه بايد به آيه قبل عمل كند؛ (اذكرونى ، اشكروا لى ) و يا در سختى بسر مى برد كه بايد به اين آيه عمل كند؛ (استعينوا بالصبر) O خداوند مى فرمايد: خدا با صابران است و نمى فرمايد: با نمازگزاران است . زيرا نماز نيز نياز به صبر و پايدارى دارد.(458) O در روايات مى خوانيم : هرگاه كار سختى براى حضرت على عليه السّلام پيش مى آمد حضرت دو ركعت نماز مى خواند.(459) اين سيره را بوعلى سينا نيز عمل مى كرد. O صبر، مادر همه كمالات است . صبر در جنگ ، مايه شجاعت است . صبر در برابر گناه ، وسيله تقواست . صبر از دنيا، نشانه زهد است . صبر در شهوت ، سبب عفّت است . صبر در عبادت ، موجب طاعت ، و صبر در شبهات ، مايه ى وَرع است .(460) پيام ها: 1 ايمان اگر همراه با عمل و توكّل وصبر و عبادت باشد، كاربرد بيشترى خواهد داشت .(461) (الّذين آمنوا استعينوا بالصبرو...) 2 نماز اهرم است ، بار نيست . (استعينوا بالصبر والصلوة ) 3 صبر ونماز، وسيله ى جلب حمايت هاى الهى هستند. (استعينوا بالصبر والصلوة انّ اللّه مع الصابرين ) 4 اگرچه خداوند با هركس ودر هر جايى حضور دارد؛ (هو معكم اينما كنتم )(462) و لكن همراهى خدا با صابران ، معناى خاصّى دارد و آن لطف ، محبّت و يارى رسانى خداوند به صابران است . (انّ اللّه مع الصابرين ) تفسير آيه : (154) وَلاَتَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِى سَبِيل اللّه اءَمْوَتٌ بَلْ اءَحْيَآءٌ وَلَكِنْ لا تَشْعُرُونَ ترجمه آيه : و به آنها كه در راه خدا كشته مى شوند مرده نگوئيد، بلكه آنان زنده اند، ولى شما نمى فهميد. نكته ها: O در جنگ بدر، چهارده نفر از مسلمانان به شهادت رسيدند كه شش نفر آنها از مهاجران و هشت نفر از انصار بودند. برخى از مردم مى گفتند: فلانى مُرد. اين آيه نازل شد و آنان را از اين تفكّر نهى كرد.(463) شهدا، نه تنها نامشان يا آثار كارهايشان زنده و باقى است ، بلكه يك زندگى واقعى برزخى دارند. زندگى اى كه در آن رزق و شادى و بشارت است ، زندگى در جوار رحمت خدا كه در آن حزن وترس وجود ندارد. مشخّصات اين زندگى ، در تفسير سوره آل عمران (464) خواهد آمد. انشاءاللّه . O شهادت در راه خدا، شامل كشته شدن در ميدان نبرد، ترور و سوءقصد دشمنان ، كشته شدن مؤ منان در دفاع از جان و ناموس و مال ، در هر مكان و زمان مى شود. پيام ها: 1 نگرشهاى محدود مادّى را بايد با ايمان به خدا و گفته هاى او تكميل و تصحيح كرد. (لاتقولوا) 2 تكاليف سخت ، نياز به پشتوانه اعتقادى و جبران خسارت ها دارد. آرى ، كسى كه بداند زنده است ، به شهادت رو مى كند. (لاتقولوا... اموات بل احياء) 3 شهادت ، زمانى ارزش دارد كه در راه خدا باشد. (فى سبيل اللّه ) 4 پيكار در راه دين ، از ارزشهاى والا در پيشگاه خداوند است . (يقتل فى سبيل اللّه ) 5 روح ، بعد از مرگ باقى است ، هرچند جسم و بدن متلاشى شود. (احياء) 6 سرچشمه بسيارى از تحليل ها، ناآگاهى از واقعيّات است .(لاتقولوا، لاتشعرون ) تفسير آيه : (155) وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الاَْمْوَ لِ وَ الاَْنْفُسِ وَالَّْثمَرَ تِ وَبَشِّرِ الْصَّبِرِينَ ترجمه آيه : وقطعاً شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، زيان مالى وجانى وكمبود محصولات ، آزمايش مى كنيم وصابران (در اين حوادث وبلاها را) بشارت بده . نكته ها: O خداوند متعال ، همه ى انسان ها را آزمايش مى كند، امّا آزمايش و امتحان همه يكسان نيست . تمام جهان ، صحنه آزمايش و تمام مردم حتّى پيامبران نيز مورد امتحان قرار مى گيرند. بايد بدانيم كه آزمايش هاى خداوند براى رفع ابهام نيست ، بلكه براى شكوفايى استعدادها و پرورش انسان ها است . وسايل آزمايش الهى نيز تمام حوادث تلخ و شيرين و از جمله ترس و گرسنگى ، زيان مالى و جانى و كمبود محصولات است . ترس از دشمن ، محاصره ى اقتصادى ، جنگ و جهاد و اعزام فرزندان و عزيزان به ميدان هاى نبرد، از جمله امتحانات است . O براى پيروزى در آزمايشِ خوف از دشمن ، نياز به توكّل و ياد خداست و براى مبارزه با كمبودها، نياز به صبر است كه در دو آيه قبل (واستعينوا بالصبر والصلوة ) راه را نشان داده است . O لازم نيست همه ى مردم با همه ى مسائل آزمايش شوند، بلكه ممكن است : الف : هركس با چيزى آزمايش شود. ب : فردى در آزمايشى روسفيد باشد، ولى در امتحان ديگرى رسوايى به بارآورد. ج : ممكن است آزمايش فردى ، وسيله ى آزمايش ديگران نيز باشد. O گاهى كم شدن مال و محصولات يا پيدا شدن خوف و ترس و ساير مشكلات ، به خاطر آزمايش الهى است ، ولى در بعضى اوقات ، اين امور كيفر اعمال خود انسان هاست . انسان ها گاهى مرتكب بعضى گناهان مى شوند كه خداوند آنهارا به برخى گرفتارى ها مبتلا مى كند. حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: ((انّ اللّه يبتلى عباده عند الاعمال السيّئة بنقص الّثمرات و حبس البركات و اغلاق خزائن الخيرات ليتوب تائب ويتذكّر متذكّر))(465) همانا خداوند، بندگان خود را به خاطر اعمال فاسدشان ، به كمبود محصول و حبس بركت و بسته شدن منابع خير، گرفتار مى كند تا شايد متذكّر شوند و توبه نمايند. البتّه همين تنبّه نيز آزمايش است ، همانگونه كه بر اثر ايمان نعمتى مى دهد كه وسيله آزمايشى است ؛ (لاسقيناهم مآء غدقاً لِنَفتنهم فيه )(466) همانا آبى گوارا به آنان نوشانديم تا ايشان را آزمايش كنيم . O خداوند چندين عنايت به صابران نموده است از جمله : 1 محبّت . (واللّه يحبّ الصابرين )(467) 2 نصرت . (ان اللّه مع الصابرين )(468) 3 بهشت . (يجزون الغرفة بما صبروا)(469) 4 پاداش بى حساب . (انما يوفّى الصّابرون اجرهم بغير حساب )(470) 5 بشارت . (بشّر الصابرين ) O راه پيروزى در آزمايش هاى الهى چند چيز است : الف : صبر و مقاومت . ب : توجّه به گذرا بودن حوادث و مشكلات . ج : توجّه به تاريخ گذشتگان كه چگونه مشكلات را پشت سر گذارده اند. د: توجّه به اينكه همه مشكلات ما در منظر و ديد خداست و همه چيز حساب دارد. امام حسين عليه السّلام وقتى فرزندش روى دستانش تير خورد و شهيد شد، فرمود: ((هَوِّن علىّ ما نزل بى انّه بعين اللّه ))(471) اين حادثه سخت ، چون خدا مى بيند برايم آسان مى نمايد. پيام ها: 1 آزمايش و امتحان يك برنامه و سنّت حتمى الهى است . (ولَنبلوَنّكم ) 2 ناگوارى ها، سبب مقاومت ورشد است . بسيارى از صفات انسان از قبيل صبر، رضا، تسليم ، قناعت ، رهد، تقوا، حلم و ايثار، در سايه ى برخورد با تنگدستى ها است . (وبشّر الصابرين ) 3 مورد بشارت ، در آيه بيان نشده است تا شامل انواع بشارت هاى الهى باشد. (بشّر الصابرين )
|
|
|
|
|
|
|
|