|
|
|
|
|
|
تفسير آيه : (88) وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَّعَنَهُمُ اللّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَّا يُؤْمِنُونَ ترجمه آيه : وآنها (به پيامبران ) گفتند: دلهاى ما در غلاف است (و ما از گفته هاى شما چيزى نمى فهميم .) چنين نيست ، بلكه خداوند به سبب كفرشان از رحمت خود دور ساخته (و به همين دليل چيزى درك نمى كنند)، پس اندكى ايمان مى آورند. نكته ها: O ظاهرا اين جواب استهزاآميز، شعار همه ى مشركان و سركشان ، در برابر پيامبران بوده است . چنانكه در جواب حضرت شعيب مى گفتند: (يا شعيب ما نفقه )(376) ما حرف تو را نمى فهميم . و يا در برابر آيات قرآن مى گفتند: (قلوبنا فى اكنّة )(377) دلهاى ما در پرده و پوشش است . در اين آيه نيز تعبير (قلوبنا غُلف ) آمده است . پيام ها: 1 مقدّمات بدبختى ، بدست خود انسان است . اگر گروهى مورد لعنت وقهر الهى قرار مى گيرند، به خاطر كفر ولجاجت خودشان است . (لعنهم اللّه بكفرهم ) تفسير آيه : (89) وَلَمَّا جَآءَهُمْ كِتَبٌ مِّنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم وَكَانُواْ مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُمْ مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَفِرِينَ ترجمه آيه : و چون از طرف خداوند، آنان را كتابى (قرآن ) آمد كه مؤ يّد آن نشانه هايى است كه نزد آنهاست و پيش از اين به خود نويد مى دادند (كه با كمك كتاب وپيامبر جديد) بر دشمنان پيروز گردند،اما چون آنچه (از كتاب و پيامبر كه از قبل ) شناخته بودند، نزد آنان آمد به او كافر شدند، پس لعنت خدا بر كافران باد. نكته ها: O اين آيه ، صحنه ى ديگرى از لجاجت ها و هواپرستى هاى يهود را مطرح مى كند كه آنها بر اساس بشارت هاى تورات ، منتظر ظهور پيامبر بودند و حتّى به همديگر نويد پيروزى مى دادند و به فرموده امام صادق عليه السّلام يكى از دلايل اقامت آنها در مدينه اين بود كه آنها مى دانستند آن شهر، محلّ هجرت پيامبر است وبه همين سبب از پيش در آنجا سكنى گزيده بودند، ولى بعد از ظهور پيامبر اسلام ، با آنكه نشانه هاى وى را موافق با آنچه در تورات بود يافتند، كفر ورزيدند.(378) پيام ها: 1 اديان الهى ، يكديگر را تصديق مى كنند، نه آنكه در برابر هم باشند. (مصدّقا) 2 به هر استقبالى نبايد تكيه كرد. با آنكه يهوديان در انتظار پيامبرصلّى اللّه عليه و آله ساليانى در مدينه سكنى گزيدند، ولى در عمل كفر ورزيدند.(379) (كانوامن قبل ... كفروا به ) 3 شناخت حقّ و علم به آن كافى نيست . چه بسا افرادى كه حقّ را فهميدند، ولى به خاطر لجاجت كافر شدند. (فلمّا جائهم ماعرفوا كفروا) تفسير آيه : (90) بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ اءَنْفُسَهُمْ اءَنْ يَكْفُرُواْ بِمَآ اءَنْزَلَ اللّهُ بَغْيَاً اءَنْ يُنَزِّلَ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَآءُو بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَ فِرينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ ترجمه آيه : چه بد است آنچه كه خويشتن را به آن بفروختند، كه از روى حسد، به آياتى كه خدا فرستاده بود كافر شدند (و گفتند:) كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد، (آياتش را) نازل مى كند. پس به قهر پى درپى الهى گرفتار شدند وبراى كافران ، مجازاتى خوار كننده است . نكته ها: O در اين آيه ، علّت كفر يهوديان به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله بيان شده است . آنها حسادت مى ورزيدند كه چرا بر يكى از افراد بنى اسرائيل ، وحى نازل نشده است . و اين حسادت و كفرورزى ، بهاى بدى بود كه خود را بدان فروختند. پيام ها: 1 معيار ارزش دين مردم ، به انگيزه هاى آنان است . (بئسما اشتروا... بغيا) 2 حسد مايه كفر است . بنى اسرائيل آرزو داشتند پيامبر موعود از نژاد آنان باشد و چون به آرزوى خود نرسيدند، حسادت ورزيده وكافر شدند. (بغيا ان ينزّل ) 3 پيامبرى ، فضل الهى است . (من فضله على من يشاء) 4 نارضايتى انسان ، تاءثيرى در الطاف حكيمانه خداوند ندارد. خدا بهتر مى داند كه رسالت خود را به عهده چه كسى بگذارد. (من يشاء) 5 بدترين معاملات آن است كه انسان هستى خود را بدهد و غضب الهى را بخرد. (بئسما اشتروا... غضب ، عذاب مهين ) تفسير آيه : (91) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ بِمَآ اءَنْزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَآ اءُنْزِلَ عَلَيْنَا وَ يَكْفُرُونَ بِمَا وَرَآءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اءَنْبِيَاءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُّؤْمِنِينَ ترجمه آيه : و هنگامى كه به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل كرده ايمان آوريد، گويند: ما تنها به چيزى ايمان مى آوريم كه بر (پيامبر) خودمان نازل شده باشد و به غير آن كافر مى شوند، در حالى كه آن (قرآن ) حقّ است و آنچه را (از تورات ) با ايشان است ، تصديق مى كند. بگو: اگر (به آياتى كه بر خودتان نازل شده )مؤ من بوديد پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين به قتل مى رسانديد؟! پيام ها: 1 پيامبر اسلام ، ماءمور دعوت همه ى امّت ها به اسلام بوده است . (قيل لهم ) 2 يكى از دلايل كفر كفّار، نژادپرستى وتعصّبات قومى است . (نؤ من بما انزل علينا ويكفرون بما ورائه ) 3 ملاك ايمان ، حقّانيّت آيين است نه نژاد. (و هو الحقّ) 4 قرآن ، سراسر حقّ است . (انزل اللّه ... وهو الحقّ) 5 چون يهوديان زمان پيامبر به رفتار نياكان خود راضى بودند، خداوند نسبت قتل انبيا را به آنان داده است . (فلِمَ تقتلون ) 6 دروغگو، رسواست . (فلم تقتلون ... ان كنتم مؤ منين ) (اگر به انبيايى كه از بنى اسرائيل است ايمان آورده ايد، پس آن همه پيامبران همانند حضرت يحيى و زكريا را كه از بنى اسرائيل بودند، چرا شهيد كرديد؟! آرى ، رفتار شما، نشانه ى ايمان نداشتن شماست .) تفسير آيه : (92) وَلَقَدْ جَآءَكُمْ مُّوسَى بِالْبَيِّنَتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اءَنْتُمْ ظَلِمُونَ ترجمه آيه : وهمانا موسى (آن همه ) معجزات براى شما آورد، ولى شما پس از (غياب ) او گوساله را (به خدايى ) گرفتيد، در حالى كه ستمكار بوديد. نكته ها: O شاهد زنده ى ديگر بر اينكه شما عرب بودن محمد صلّى اللّه عليه و آله را فقط بهانه قرار داده ايد تا به او ايمان نياوريد، اين است كه با آنكه حضرت موسى عليه السّلام برجسته ترين پيامبر از نژاد شما بود و آن همه دلايل روشن و معجزات براى شما آورد، ولى همين كه چند شبى براى مناجات وگرفتن تورات به كوه طور رفت ، به سراغ گوساله پرستى رفتيد و تمام زحمات موسى عليه السّلام را بر باد داده و بر خويشتن ستم كرديد. پيام ها: 1 ذكر سوابق ، زمينه را براى قضاوت درست فراهم مى كند. (اتخذتم العجل ) 2 بازگشت به شرك وجاهليّت ، ظلمى به خود ونسل هاى بعد است . (انتم ظالمون ) تفسير آيه : (93) وَ إِذْ اءَخَذْنَا مِيثَقَكُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا ءَاتَيْنَكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَ اءُشْرِبُواْ فِى قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَاءْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَنُكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ترجمه آيه : و (ياد كنيد) آنگاه كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بر فراز شما بالا برديم (وگفتيم :) دستوراتى كه به شما داده ايم ، محكم بگيريد و گوش دهيد (و عمل كنيد. امّا آنان ) گفتند: شنيديم و نافرمانى كرديم ، و به سبب كفرشان به (پرستش ) گوساله دلباختند. بگو اگر ادّعاى ايمان داريد، (بدانيد كه ) ايمانتان شما را به بد چيزى فرمان مى دهد. نكته ها: O آخرين حرف يهوديان اين بود كه اگر پيامبرى از بنى اسرائيل نباشد، به او ايمان نمى آوريم و تنها كتابى را كه بر خودمان نازل شده باشد، قبول داريم . قرآن چند نمونه از دروغهاى آنها را بيان مى كند: نمونه اوّل در آيه قبل بود كه فرمود: شما اگر در اين ادّعا راستگو هستيد، پس چرا به موسى پشت كرده و به سراغ گوساله پرستى رفتيد؟! نمونه دوّم همين آيه است كه مى فرمايد: از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بالاى سر شما قرار داديم و گفتيم : با كمال قدرت قوانين آسمانى تورات را بگيريد و گوش داده و عمل كنيد، امّا شما گفتيد: ما قوانين را مى شنويم ، ولى عمل نمى كنيم . حال اگر به قرآن و پيامبر اسلام ايمان نمى آوريد به اين بهانه كه محمدصلّى اللّه عليه و آله از ما نيست و قرآن بر بنى اسرائيل نازل نشده است ، پس چرا با موسى و تورات او آنچنان برخورد كرديد؟! قرآن راز اين عدم اعتقاد را چنين بيان مى كند: آنها به خاطر كفرشان ، دلهايشان از علاقه به گوساله سيراب شده و جايى براى تفكّر و ايمان نمانده بود. اگر بنى اسرائيل در ادّعايشان صادق هستند كه هر چه بر ما نازل شود به آن ايمان مى آوريم ، پس اين جنايت را كه در پرونده ى آنان هست ، چگونه توجيه مى كنند؟ آيا گوساله پرستى ، پيامبركشى و پيمان شكنى ، جزء ايمان است ؟! پيام ها: 1 ميثاق گرفتن ، يكى از عوامل و انگيزه هاى عمل است . (اخذنا ميثاقكم ) 2 حفظ دست آوردهاى انقلاب الهى ، هر چند به قيمت تهديد باشد، لازم است . (رفعنا فوقكم ) 3 انجام احكام و دستورات الهى ، نيازمند قدرت ، جدّيّت ، عشق و تصميم است و با شوخى و تشريفات ، سازگارى ندارد. ديندارى ، با ضعف و مسامحه و سازشكارى سازگار نيست . (خذوا ما آتيناكم بقوة ) 4 عشق و علاقه ى مُفرِط، خطرناك است . اگر دل انسان از علاقه به چيزى پر شود، حاضر نمى شود حقايق را بپذيرد.(380) (اشربوا فى قلوبهم العجل ) 5 رفتار، بهترين بيانگر افكار و عقايد انسان است . (بئسما ياءمركم به ايمانكم ) تفسير آيه : (94) قُلْ إِنْ كَانَت لَكُمْ الدَّارُ الاَخِرَةُ عِنْدَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّواْ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقينَ ترجمه آيه : بگو: اگر سراى آخرت در نزد خداوند مخصوص شماست ، نه ساير مردم ، پس آرزوى مرگ كنيد، اگر راست مى گوييد. نكته ها: O بنى اسرائيل ، ادّعاهاى دروغين و خيال پردازى هاى فراوان داشتند كه برخى از آنها عبارت بود از: # ما فرزندان و محبوبان خدا هستيم . (نحن ابناء اللّه و احبّائه )(381) # كسى وارد بهشت نمى شود مگر آنكه يهودى و يا نصرانى باشد. (قالوا لن يدخل الجنّه الاّ من كان هودا او نصارى )(382) # آتش دوزخ ، جز چند روزى به ما اصابت نمى كند. (لن تمسّنا النّار الاّ ايّاما معدودة )(383) اين آيه ، همه ى اين بافته هاى خيالى وموهومات فكرى آنها را ردّ كرده و مى فرمايد: اگر اين ادّعاهاى شما درست باشد و به اين حرف ها ايمان داشته باشيد، ديگر نبايد از مرگ بترسيد واز آن فرار كنيد، بلكه بايد آرزوى مرگ كنيد تا به بهشت وارد شود! O اولياى خدا، نه تنها از مرگ نمى ترسند، بلكه اشتياق به مرگ نيز دارند. همانگونه كه حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: ((واللّه لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امّه ))(384) يعنى به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب به مرگ ، از علاقه طفل شيرخوار به سينه مادرش بيشتر است . آرى ، بايد بگونه اى زندگى كنيم كه هر لحظه آماده مرگ باشيم .(385) پيام ها: 1 در برابر خيالات و موهومات ، با صراحت برخورد كنيد. (قل ) 2 دامنه ى انحصار ونژادپرستى ، تا قيامت كشيده مى شود! (لكم الدار الاخرة خالصة ...) 3 وجدان ، بهترين قاضى است . (إ ن كانت ... فتمنّوا الموت ) 4 آمادگى براى مرگ ، نشانه ى ايمان واقعى و صادقانه است . (فتمنّوا الموت ان كنتم صادقين ) تفسير آيه : (95) وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ اءَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ اءَيْدِيهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّلِمِينَ ترجمه آيه : ولى آنها هرگز به سبب آنچه از پيش فرستاده اند، آرزوى مرگ نكنند و خداوند به حال ستمگران ، آگاه است . نكته ها: O نترسيدن از مرگ ، نشانه ى صدق ويقين است . وقتى مرگ از راه مى رسد شوخى ها، تعارفات و خيالات مى گريزند، تنها انسان مى ماند و اعمال او. در لحظه ى مرگ ، انسان باور مى كند كه متاع دنيا كم است و آخرت بهتر وباقى است . در لحظه مرگ ، انسان باور مى كند كه دنيا غنچه اى است كه براى هيچكس شكفته نمى شود و دوستان دنيوى مگسانند دور شيرينى . انسان اگر به مرتبه يقين برسد، هرچه به مرگ نزديك تر مى شود، احساس قرب ووصول به لقا وديدار الهى مى كند. به همين دليل حضرت على عليه السّلام وقتى ضربه ى شمشير را بر فرق خود احساس كرد فرمود: ((فزت و ربّ الكعبة )) قسم به پروردگار كعبه رستگار شدم . امام حسين عليه السّلام در كربلا هر چه به ظهر عاشورا و زمان شهادت نزديك مى شد، صورتش برافروخته و شكوفاتر مى گرديد، و وقتى در شب آخر از يارانش پرسيدند: مرگ نزد شما چگونه است ؟ جملاتى را در جواب عرضه داشتند كه نشان دهنده ى يقين آنان به حقّانيّت راهشان بود، آنها مرگ را شيرين مى دانستند و حتّى برخى از آنان در همان شب آخر با يكديگر مزاح مى كردند. پيام ها: 1 ترس از مرگ ، در واقع ترس از كيفر كارهاى خودماست . (بما قدّمت ايديهم ) 2 مدّعيان دروغگو و متوقّعان نابجا، ظالمند. (واللّه عليم بالظالمين ) 3 خودتان مى دانيد كه چه كرده ايد، خداوند نيز كه از آنها با خبر است ، پس اين همه ادّعا براى چه ؟! (واللّه عليم بالظالمين ) تفسير آيه : (96) وَلَتَجِدَنَّهُمْ اءَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَوةٍ وَمِنَ الَّذِينَ اءَشْرَكُواْ يَوَدُّ اءَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ اءَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِه مِنَ العَذَابِ اءَنْ يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ترجمه آيه : (اى پيامبر) هر آينه يهود را حريص ترين مردم ، حتّى (حريص تر) از مشركان ، بر زندگى (اين دنيا و اندوختن ثروت ) خواهى يافت ، (تا آنجا كه ) هر يك از آنها دوست دارد هزار سال عمر كند، در حالى كه (اگر) اين عمر طولانى به آنان داده شود، آنان را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بيناست . پيام ها: 1 عمر طولانى مهم نيست ، قرب به خداوند و بركت عمر ونجات از آتش ، ارزش دارد.(386) (لويعمّر الف سنة وما هو بمزحزحه من العذاب ) 2 يهود، حريص ترين و دنياگراترين مردم دنيا هستند. (احرص الناس على حيوة ) 3 يهوديان مى خواهند زنده بمانند گرچه به هر نحو زندگى پست باشد. (احرص الناس على حيوة ) (كلمه ((حيوة )) نكره و نشانه ى هر نوع زندگى است .) 4 دروغگو، كم حافظه است . يهوديان از يك سو بهشت را مخصوص خود مى دانند، (لكم الدار الاخرة خالصة ) واز سوى ديگر مى خواهند هميشه در دنيا زنده بمانند. (يعمّر الف سنة )(387) تفسير آيه : (97) قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِّجِبْرِيْلَ فإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدىً وَبُشْرى لِلْمُؤ مِنينَ ترجمه آيه : (يهود مى گويند: چون فرشته اى كه وحى بر تو نازل مى كند جبرئيل است و ما با جبرئيل دشمن هستيم ، به تو ايمان نمى آوريم ) بگو: هركه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست .) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است ، (قرآنى ) كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى كند ومايه ى هدايت و بشارت براى مؤ منان است . نكته ها: O در شاءن نزول آيه آمده است : وقتى پيامبر اسلام به مدينه آمدند، روزى ابن صوريا (يكى از علماى يهود) با جمعى از يهوديان فدك ، نزد پيامبر آمده و سؤ الاتى كردند. حضرت همه ى سؤ الات آنها را جواب داده وهر نشانه اى كه خواستند بيان كردند. آخرين سؤ الشان اين بود كه نام فرشته وحى تو چيست ؟ حضرت فرمودند: جبرئيل . آنها گفتند: اگر ميكائيل بود ما به تو ايمان مى آورديم ، چون جبرئيل ، دستورات مشكلى مثل جهاد مى آورد، ولى دستورات ميكائيل ساده و راحت است ! پيام ها: 1 دامنه ى خيال پردازى و لجاجت انسان تا آنجا گسترده مى شود كه به جهان فرشتگان نيز سرايت مى كند.(388) (عدوّا لجبريل ) 2 حمايت ودفاع از پاكانى كه مورد تهمت قرار گيرند، لازم است . (نزّله ...باذن اللّه ) خداوند ضمن محكوم كردن تصورات بنى اسرائيل ، از جبرئيل تجليل كرده كه بدون اذن ما كارى نمى كند ودر رسالت خود، امين ورابط بين ما وپيامبر است . 3 جبرئيل كتابى آورد كه تورات شما را تصديق مى كند، پس چرا با او دشمن هستيد؟! (نزّله ... مصدّقا) تفسير آيه : (98) مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلّهِ وَمَلَّئِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَاييلَ فَإِنَّ اللّ هَ عَدُوُّ لِلكَا فِرِينَ ترجمه آيه : هركه دشمن خدا و فرشتگان و پيامبران او و جبرئيل و ميكائيل باشد (كافر است و بداند كه ) خداوند دشمن كافران است . پيام ها: 1 ايمان و تولّى ، نسبت به همه ى مقدّسات لازم است . (للّه وملائكته ورسله ) 2 دشمنى با انبيا واوليا، كفر ودشمنى با خداوند است . (فانّ اللّه عدّوٌ للكافرين ) 3 همه فرشتگان ، در يك مرتبه و سطح نيستند. (ملائكته ... جبريل وميكال ) (نام دو فرشته ى مخصوص ؛ جبرئيل و ميكائيل را برده است .) تفسير آيه : (99) وَلَقَدْ اءَنْزَلْنَآ إ لَيْكَ ءَايَتٍ بَيِّنَتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَسِقُونَ همانا آيات (و نشانه هاى ) روشنى به سوى تو فرستاديم و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمى ورزد. نكته ها: O انسان با پيروى از هوسها و ارتكاب گناه ، از مدار حقّ خارج شده و به سوى كفر تمايل پيدا مى كند. قرآن مى فرمايد: سرانجام كسانى كه مرتكب گناه مى شوند اگر توبه و جبران نكنند تكذيب و كفر است .(389) O ابن صوريا كه داستانش در دو آيه قبل آمد، بعد از آنكه پيامبر سؤ الات او را پاسخ داد، بهانه اى نداشت جز اينكه بگويد: چون جبرئيل بر تو وحى مى آورد نه ميكائيل ، ما به تو ايمان نمى آوريم . ولى از آنجا كه جوابش با آيه قبل داده شد، براى اغفال عوام يهود گفت : او دليل روشنى به ما ارائه نكرد. آيه نازل شد كه مبادا بهانه جويى علمايى همچون ابن صوريا تو را ناراحت كند، مردم بدانند كه بنى اسرائيل بهانه مى گيرند وگرنه ما آيات ودلايل روشن ومحكمى فرستاده ايم تا كسى در نبوّت تو ترديدى نداشته باشد وبا اين دلايل ، تنها كسانى كفر مى ورزند كه فاسق باشند و به خاطر هوسها وگناهان زياد، از مدار حقّ بيرون رفته باشند. پيام ها: 1 در برابر تضعيف ناحقّ، بايد تقويت بجا صورت بگيرد. چون علماى يهود، پيامبر اسلام را به ناحقّ تضعيف كرده و گفتند دليل روشنى ندارد، خداوند آن حضرت را تقويت فرمود. (انزلنا اليك آيات بيّنات ) 2 فسق و گناه زمينه ى كفر است . (ما يكفر بها الا الفاسقون ) تفسير آيه : (100) اءَوَكُلَّمَا عَهَدُواْ عَهْداً نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ اءَكْثَرُهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ترجمه آيه : و آيا چنين نبود كه هربار آنها (يهود) پيمانى (با خدا و پيامبر) بستند، جمعى از آنان آن را دور افكندند، حقيقت اين است كه بيشتر آنها ايمان ندارند.(390) تفسير آيه : (101) وَ لَمَّا جَآءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتَبَ كِتَبَ اللّهِ وَرَآءَظُهُورِهِمْ كَاءَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ و هنگامى كه فرستاده اى (چون پيامبر اسلام ) از سوى خدا به سراغشان آمد، كه آنچه را با ايشان است (يعنى تورات ) تصديق مى كند، گروهى از اهل كتاب ، كتاب خدا را پشت سر افكندند، گويى اصلاً از آن خبر ندارند. نكته ها: O علماى يهود، پيش از بعثت پيامبر، مردم را به ظهور و دعوت آن حضرت بشارت مى دادند ونشانه ها ومشخّصات او را بازگو مى كردند. با نشانه هايى كه در نزد دانشمندان يهود بود، آنان محمّد صلّى اللّه عليه و آله را همچون فرزندان خويش مى شناختند، ولى بعد از بعثت آن حضرت ، در صدد انكار و كتمان آن نشانه ها برآمدند. پيام ها: 1 در برخورد با مخالفان ، بايد انصاف مراعات شود. در آيه پيشين فرمود: اكثر آنان ايمان نمى آورند، تا حقّ اقلّيّت محفوظ بماند. در اين آيه نيز مى فرمايد: گروهى از آنان چنين اند، تا همه به يك چشم ديده نشوند. (نبذ فريق منهم ) 2 علمى كه بدان عمل نشود همانند جهل است . به علمايى كه علم خود را ناديده گرفته و حقايق را كتمان كردند مى فرمايد: (كانّهم لايعلمون ) تفسير آيه : (102) واتَّبَعُوا مَا تَتْلُواْ الْشّيَطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَنَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَنُ وَلَكِنَّ الشَّيَطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَآ اءُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَرُوتَ وَمَرُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِمِنْ اءَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ اءَحَدٍ إِلاَّ بِإِذِنِ اللّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لاَ يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَريهُ مَالَهُ فِى الاَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ وَ لَبِئسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ اءَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ترجمه آيه : و (يهود) آنچه (از افسون و سحر كه ) شياطين (از جنّ وانس ) در عصر سليمان مى خواندند، پيروى مى كردند وسليمان هرگز (دست به سحر نيالود و) كافر نشد ولكن شياطين ، كفر ورزيدند كه به مردم سحر وجادو مى آموختند و(نيز) از آنچه بر دو فرشته ، هاروت وماروت ، در شهر بابل نازل شده بود (پيروى نمودند. آنها سحر را براى آشنايى به طرز ابطال آن به مردم مى آموختند.) وبه هيچ كس چيزى نمى آموختند، مگر اينكه قبلاً به او مى گفتند ما وسيله آزمايش شما هستيم ، (با بكار بستن سحر) كافر نشويد (واز اين تعلميات سوء استفاده نكنيد،) ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند كه بتوانند به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند (نه اينكه از آن براى ابطال سحر استفاده كنند). ولى هيچگاه بدون خواست خدا، نمى توانند به كسى ضرر برسانند. آنها قسمت هايى را فرا مى گرفتند كه براى آنان زيان داشت و نفعى نداشت ، و مسلّماً مى دانستند هركس خريدار اينگونه متاع باشد، بهره اى در آخرت نخواهد داشت وبه راستى خود را به بد چيزى فروختند، اگر مى فهميدند. نكته ها: O آنچه از روايات استفاده مى شود آن است كه حضرت سليمان عليه السّلام براى جلوگيرى از انحراف يا سوء استفاده ، دستور داد اوراق ساحران را جمع آورى و نگهدارى كنند. ولى بعد از وفات او گروهى به آن نوشته ها دست يافته و مشغول تعليم و اشاعه سحر(391) در ميان مردم شدند. آنان حتّى معجزات حضرت سليمان را سحر معرّفى كرده و پيامبرى او را منكر شدند. و برخى از بنى اسرائيل نيز به جاى پيروى از تورات به سراغ سحر و جادو رفتند. اين كار چنان شهرت و گسترش يافت كه يهود زمان پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نيز سليمان را ساحرى زبردست مى دانستند و او را به عنوان پيامبر نمى شناختند! اين آيه ، گناه و انحراف رها كردن تورات و پيروى از شياطين سحرآموز را بيان مى كند كه يهود به جاى تورات از آنچه شياطين در زمان سليمان بر مردم مى خواندند، پيروى مى كردند. آنان براى توجيه كار خويش ، نسبت سحر به سليمان نيز مى دادند، در حالى كه سليمان مرد خدا بود و كارش معجزه ، و شياطين در جهت مخالف او و كارشان سحر بود. علاوه بر آنچه گذشت ، يهود از منبع ديگرى نيز به سحر دست يافتند. بدين طريق كه خداوند دو فرشته را به نام ((هاروت )) و ((ماروت )) به صورت انسان در شهر ((بابل ))(392) در ميان مردم قرار داد كه روش ابطال و خنثى سازى سحر و جادو را به آنان بياموزند. امّا براى اينكار لازم بود ابتدا آنان را با سحر آشنا سازند. چون انسان تا فرمول تركيبى چيزى را نداند، نمى تواند آنرا خنثى نمايد. لذا فرشته ها، ابتدا طريق سحر و سپس طريقه ابطال آن را مى آموختند و قبل از آموزش با شاگردان خود شرط مى كردند كه از آن سوء استفاده نكنند ومى گفتند: اين كار مايه ى فتنه و آزمايش است ، مبادا در مسير مبارزه و خنثى سازى ، خودتان گرفتار شويد. امّا يهود از آن آموزش سوء استفاده نموده و از آن براى مقاصد ناشايست بهره بردند و حتّى براى جدايى ميان مرد و همسرش بكار گرفتند. O قرآن در اينجا نكته اى را يادآور مى شود كه جاى دقت و تاءمل است . مى فرمايد: ساحر با داشتن علمِ سحر، از دايره ى قدرت الهى خارج نيست و بدون اراده ى خدا قادر به انجام كارى نيست و به كسى نمى تواند ضررى برساند، ولى از آنجايى كه خداوند براى هر چيز اثرى قرار داده است ، سحر و جادو نيز مى تواند اثرات سويى داشته باشد كه از آن جمله تاءثير آن بر روابط زناشويى و خانوادگى است . پيام ها: 1 در حكومت حقّ وزمامدارى حاكم الهى نيز همه ى مردم اصلاح نمى شوند، گروهى كجروى مى كنند. (واتبعوا ماتتلوا الشياطين على ملك سليمان ) 2 شياطين ، در حكومت سليمان نيز بيكار نمى نشينند و پى درپى القاى سوء مى كنند. (ما تتلواالشياطين على ملك سليمان ) 3 حكومت ، با نبوّت منافات ندارد. برخى انبيا حكومت داشته اند. (ملك سليمان ) 4 ساحران براى مقدّس جلوه دادن و توجيه كار خود، سليمان را نيز ساحر معرّفى مى كردند. (وما كفر سليمان ) 5 خداوند، از مقام انبيا در برابر تهمت ديگران دفاع مى كند. (و ما كفر سليمان ) 6 تعليم وتعلّم واِعمال سحر، در رديف كفر است .(393) (كفروا يُعلّمون النّاس السحر) 7 براى مقابله با علوم مضرّ وعقايد انحرافى ، آگاهى صالحان از آنها لازم است . (ما انزل على الملكين ) 8 در مقام تعليم ، معلّم بايد نسبت به كاربردهاى منفى علوم هشدار دهد. (وما يُعلّمان ... حتّى يقولا... فلا تكفر) 9 انسان در بين دو آموزش قرار داد: هم وساوس شيطانى ؛ (يعلّمون الناس السحر) و هم الهامات الهى . (وما يعلّمان ) 10 فرشتگان نيز مى توانند معلّم انسان ها شوند. (ما يعلّمان ...حتّى يقولا) 11 گاهى علم ودانش ، وسيله آزمايش است . (انّما نحن فتنة ) 12 تفرقه انداختن ميان زن و شوهر، كارى شياطينى ودر حدّ كفراست . (فلا تكفر فيتعلّمون منهما ما يفرّقون به بين المرء...) 13 دانش وآموزش هميشه مفيد نيست ، گاهى مضرّ و زيان آور نيز مى باشد. (يتعلّمون ما يضرّهم و لاينفعهم ) 14 سحر وجادو واقعيّت دارد ودر زندگى انسان مؤ ثّر است . (يفرّقون به ...) 15 ساحر دست به كارهايى مى زند، ولى تمام تاءثير و تاءثرات زير نظر خداست . مى توان از طريق پناه بردن به خداوند و استعاذه و توكّل و دعا و صدقه از توطئه ها نجات يافت . (و ماهم بضارين ) 16 ساحران شايد به پول و شهرتى برسند، ولى در قيامت بهره اى ندارند. (ماله فى الاخرة من خلاق ) 17 كسى كه به سراغ تفرقه اندازى و سحر مى رود، انسانيّت خود را از دست مى دهد. (لبئس ما شروا به انفسهم ) تفسير آيه : (103) وَلَوْاءَنَّهُمْ ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِنْدِاللّهِ خَيْرٌ لَّوْكَانُواْ يَعْلَمُونَ ترجمه آيه : و اگر آنها ايمان آورده وپرهيزكار شده بودند، قطعا پاداشى كه نزد خداست براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند. نكته ها: O ((تقوى )) تنها به معناى پرهيز از بدى ها نيست ، بلكه به معناى مراقبت و تحفّظ درباره ى خوبى ها نيز هست . مثلاً در جمله ى (اتّقواالنار) به معنى حفاظت و خودنگهدارى از آتش ، و در جمله ى (اتّقواللّه ) به معنى مراقبت درباره ى اوامر و نواهى الهى است . چنانكه در آيه (اتّقوا اللّه و... الارحام ) يعنى نسبت به فاميل و خويشان تحفّظ داشته باش . O امام صادق عليه السّلام در جواب سؤ ال از تقوى فرمودند: تقوى همچون مراقبت هنگام عبور از منطقه تيغ زار و پرخار و خاشاك است . پيام ها: 1 ايمان به تنهايى كافى نيست ، تقوى و مراقبت لازم است . (امنوا و اتقوا) 2 پاداش هاى الهى ، محدوديّت ندارد. (لمثوبة ) نكره و نشانه ى بى نهايت است . 3 پاداش هاى الهى ، قطعى است . حرف ((ل )) در (لَمثوبة ) 4 پاداش هاى الهى ، از هر چيز بهتر است . به دنبال كلمه ((خير)) چيزى نيامده كه اين نشانه ى برترى مطلق است ، نه نسبى . تفسير آيه : (104) يَّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَ عِنَا وَقُولُواْ انْظُرْنَا وَاسْمَعُواْ وَ لِلْكَا فِرِينَ عَذَابٌ اءَلِيمٌ ترجمه آيه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (به پيامبر) نگوييد: ((راعِنا)) مراعاتمان كن ، بلكه بگوييد: ((اُنظرنا)) ما را در نظر بگير، و (اين توصيه را) بشنويد و براى كافران عذاب دردناكى است . نكته ها: O برخى از مسلمانان براى اينكه سخنان پيامبر را خوب درك كنند، درخواست مى كردند كه آن حضرت با تاءنّى و رعايت حال آنان سخن بگويد. اين تقاضا را با كلمه (راعنا) مى گفتند. يعنى مراعاتمان كن . ولى چون اين تعبير در عرف يهود، نوعى دشنام تلقى مى شد،(394) آيه نازل شد كه بجاى (راعنا) بگوييد: (انظرنا) تا دشمن سوء استفاده نكند. O اين اوّلين آيه از آغاز قرآن است كه با خطاب : (يا ايّها الّذين آمنوا) شروع مى شود. و از اين به بعد بيش از هشتاد مورد وجود دارد كه با همين خطاب آمده است . پيام ها: 1 توجّه به انعكاس حرف ها داشته باشيد. (لا تقولوا راعنا...) ممكن است افرادى با حسن نيّت سخن بگويند، ولى بايد بازتاب آنرا نيز در نظر داشته باشند. 2 دشمن ، تمام حركات وحتّى كلمات ما را زير نظر دارد واز هر فرصتى كه بتواند مى خواهد بهره برده وضربه بزند. (لا تقولوا راعنا...) 3 اسلام ، به انتخاب واژه هاى مناسب ، بيان سنجيده ونحوه ى طرح و ارائه مطلب توجّه دارد. (وقولوا انظرنا) 4 بايد در سخن گفتن با بزرگان ومعلّم ، ادب در گفتار رعايت شود. (لا تقولوا راعنا و قولوا...) 5 اگر ديگران را سفارش به مراعات ادب مى كنيم ، بايد ابتدا خودمان در سخن با مردم ، رعايت ادب را بكنيم . (يا ايها الذين آمنوا) خطاب محترمانه است . 6 اگر از چيزى نهى مى شود، بايد جايگزين مناسب آن معرّفى شود. (لاتقولوا راعنا وقولوا انظرنا)
|
|
|
|
|
|
|
|