بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نمونه جلد 4, جمعی از فضلا   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     VV000001 -
     VV000002 -
     VV000003 -
     VV000004 -
     VV000005 -
     VV000006 -
     VV000007 -
     VV000008 -
     VV000009 -
     VV000010 -
     VV000011 -
     VV000012 -
     VV000013 -
     VV000014 -
     VV000015 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

در اينجا سوالى پيش مى آيد و آن اينكه در آيه فوق مسئله نماز قصر، مشروط به ترساز خطر دشمن شده است ، در حالى كه در مباحث فقهى مى خوانيم نماز قصر يك حكم عمومىاست و تفاوتى در آن ميان سفرهاى خوفناك يا امن و امان نمى باشد، روايات متعددى كه ازطرق شيعه و اهل تسنن در زمينه نماز قصر وارد شده است نيز اين عموميت را تاييد مى كند.
در پاسخ بايد گفت : ممكن است مقيد ساختن حكم قصر به مسئله خوف به خاطر يكى از چندجهت باشد:
الف - اين قيد ناظر به وضع مسلمانان آغاز اسلام است و به اصطلاح قيد غالبى است ،يعنى غالبا سفرهاى آنها توام با خوف بوده و همانطور كه در علماصول گفته شده قيود غالبى مفهوم ندارند، چنانكه در آيه و ربائبكم اللاتى فىحجوركم (دختران همسرانتان كه در دامانتان بزرگ مى شوند بر شما حرامند).
نيز با همين مسئله روبرو مى شويم زيرا (دختران همسر) مطلقا جزء محارمند، خواه دردامان انسان بزرگ شده باشند يا نه ، ولى چون غالبا زنان مطلقه اى كه شوهر مىكنند جوانند و فرزندان خرد سالى دارند كه در دامان شوهر دوم بزرگ مى شوند قيد فىحجوركم (در دامانتان ) در آيه مزبور ذكر شده است .
ب - بعضى از مفسران معتقدند كه مسئله نماز قصر نخست به هنگام خوف (طبق آيه فوق )تشريع شده است ، سپس اين حكم توسعه پيدا كرده و به همه
موارد عموميت يافته است .
ج - ممكن است اين قيد، جنبه تاكيد داشته باشد يعنى نماز قصر براى مسافر همه جا لازماست اما به هنگام خوف از دشمن تاكيد بيشترى دارد.
و در هر حال شك نيست كه با توجه به تفسير آيه در روايات فراوان اسلامى نمازمسافر اختصاصى به حالت ترس ندارد و به هميندليل پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز در مسافرتهاى خود و حتى در مراسم حج(در سرزمين منى ) نماز شكسته مى خواند.
سوال ديگرى كه پيش مى آيد اين است كه آيه فوق مى گويد: لا جناح عليكم (گناهى برشما نيست ) و نمى گويد حتما نماز را شكسته بخوانيد، پس چگونه مى توان گفت نمازقصر واجب عينى است نه واجب تخييرى .
در پاسخ بايد گفت :
عين اين سوال از پيشوايان اسلام شده است و در جواب اشاره به دو نكته كرده اند:
نخست اينكه : تعبير به لا جناح (گناهى بر شما نيست ...) در خود قرآن مجيد در بعضىموارد در معنى وجوب به كار رفته است مانند:
ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج البيت اواعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما.(بقره : 158)
صفا و مروه از شعائر الهى است بنابراين هر كس حج يا عمره بجا آورد مانعى ندارد كهبه اين ، دو طواف كند (سعى صفا و مروه بجا آورد) در حاليكه مى دانيم سعى صفا و مروههم در حج واجب است و هم در عمره .
و لذا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و همه مسلمانان آن را بجا مى آورند - عين اينمضمون در روايتى از امام باقر (عليه السلام )نقل شده است .
به عبارت ديگر: تعبير به لا جناح در آيه مورد بحث و هم در آيه حج براى نفى تو همتحريم است ، زيرا در آغاز اسلام بتهائى روى صفا و مروه قرار داشت و به خاطر آنهابعضى از مسلمانان فكر مى كردند سعى بين صفا و مروه از آداب بتپرستان است ، درحالى كه چنين نبود، لذا براى نفى اين توهم مى فرمايد: مانعى ندارد كه سعى صفا ومروه كنيد و همچنين در مورد مسافر جاى اين توهم هست كه بعضى چنين تصور كنند كوتاهكردن نماز در سفر يك نوع گناه است لذا قرآن با تعبير لا جناح اين توهم را از بين مىبرد.
نكته ديگر اينكه در بعضى از روايات نيز به اين موضوع اشاره شده است كه كوتاهخواندن نماز در سفر يك نوع تخفيف الهى است ، و ادب ايجاب مى كند كه انسان اين تخفيفرا رد نكند و نسبت به آن بى اعتنائى به خرج ندهد در رواياتاهل تسنن از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )نقل شده كه درباره نماز قصر فرمود:
صدقة تصدق الله بها عليكم فاقبلوا صدقته
(اين هديه اى است كه خداوند به شما داده است آنرا بپذيريد.)
نظير اين حديث در منابع شيعه نيز وارد شده است ، امام صادق (عليه السلام ) از پيامبر(صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل مى كند كه مى فرمود: افطار در سفر و نماز قصر ازهداياى الهى است ، كسى كه از اين كار صرفنظر كند هديه الهى را رد كرده است .
نكته ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه بعضى چنين تصور كرده اند كهآيه فوق حكم نماز خوف (نماز در مى دان جنگ و مانند آن ) را بيان مى كند و تعبير به انخفتم (اگر بترسيد...) را گواه بر اين مطلب گرفته اند.
ولى جمله اذا ضربتم فى الارض (هر گاه مسافرت كنيد) مفهوم
عامى دارد كه هر گونه مسافرتى را شامل مى شود خواه مسافرت عادى باشد يا مسافرتبراى جهاد، به علاوه حكم نماز خوف به طور جداگانه ومستقل در آيه بعد آمده است ، و تعبير به ان خفتم همانطور كه گفتيم يك نوع قيد غالبىاست كه در غالب مسافرتهاى آن زمان براى مسلمانان وجود داشته است بنا بر اين دلالتىبر نماز خوف ندارد، به علاوه در ميدان جنگ هميشه خوف از حملات دشمن وجود دارد و جاىاين نيست كه گفته شود اگر بترسيد كه دشمن به شما حمله كند و اين خود گواه ديگرىاست كه آيه اشاره به تمام سفرهائى مى كند كه ممكن است كه خطراتى در آن وجود داشتهباشد. ضمنا بايد توجه داشت كه شرائط نماز مسافر، مانند شرائط و خصوصياتساير احكام اسلامى در قرآن نيامده است بلكه در سنت به آن اشاره شده است .
از جمله اينكه نماز قصر در سفرهاى كمتر از هشت فرسخ نيست ، زيرا در آن زمان مسافر دريك روز معمولا هشت فرسخ راه را طى مى كرد.
و نيز افرادى كه هميشه در سفرند و يا سفر جزء برنامه زندگانى آنها شده است از اينحكم مستثنى هستند زيرا مسافرت براى آنها جنبه عادى دارد نه جنبه فوق العاده .
و نيز كسانى كه سفرشان سفر معصيت است مشمول اين قانون نمى باشند زيرا اين حكميك نوع تخفيف الهى است و كسانى كه در راه گناه ، راه مى سپرند نمى توانندمشمول آن باشند.
و نيز مسافر تا به حد ترخص نرسد (نقطه اى كه صداى اذان شهر را نشنود و ياديوارهاى شهر را نبيند) نبايد نماز قصر بخواند، زيرا هنوز از قلمرو شهر بيروننرفته و عنوان مسافر به خود نگرفته است و همچنين احكام ديگرى كه در كتب فقهىمشروحا آمده و احاديث مربوط به آن را محدثان در كتب حديث ذكر كرده اند.
آيه و ترجمه:


و إ ذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم طائفة منهم معك و ليأ خذوا أ سلحتهم فإ ذا سجدوافليكونوا من ورائكم و لتأ ت طائفة أ خرى لم يصلوا فليصلوا معك و ليأ خذوا حذرهم و أسلحتهم ودالذين كفروا لو تغفلون عن أ سلحتكم و أ متعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة و لا جناحعليكم إ ن كان بكم أ ذى من مطر أ و كنتم مرضى أ ن تضعوا أ سلحتكم و خذوا حذركم إ نالله أ عد للكفرين عذابا مهينا (102)


ترجمه :
102 - و هنگامى كه در ميان آنها باشى و (در ميدان جنگ براى آنها نماز برپا كنى بايددسته اى از آنها با تو (به نماز) برخيزند و بايد سلاحهاى خود را با خود برگيرند وهنگامى كه سجده كردند (و نماز را به پايان رسانيدند) بايد به پشت سر شما (بهميدان نبرد) بروند و آن دسته ديگر كه نماز نخوانده اند (ومشغول پيكار بوده اند) بيايند و با تو نماز بخوانند و بايد آنهاوسايل دفاعى و سلاحهاى خود را با خود (در حال نماز)حمل كنند (زيرا) كافران دوست دارند كه شما از سلاحها و متاعهاى خودغافل شويد و يك مرتبه به شما هجوم كنند - و اگر از باران ناراحت هستيد و يا بيمار (ومجروح ) باشيد مانعى ندارد كه سلاحهاى خود را بر زمين بگذاريد ولىوسايل دفاعى (مانند زره و خود) را با خود برداريد، خداوند براى كافران عذاب خواركننده اى فراهم ساخته است .
شان نزول :
هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با عده اى از مسلمانان به عزم مكه واردسرزمين حديبيه شدند و جريان به گوش قريش ‍ رسيد، خالد بن وليد به سرپرستى
يك گروه دويست نفرى براى جلوگيرى از پيشروى مسلمانان به سوى مكه در كوههاىنزديك مكه مستقر شد، هنگام ظهر بلال اذان گفت و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )با مسلمانان نماز ظهر را به جماعت ادا كردند، خالد از مشاهده اين صحنه در فكر فرو رفتو به نفرات خود گفت در موقع نماز عصر كه در نظر آنها بسيار پرارزش است و حتى ازنور چشمان خود آن را گرامى تر مى دارند بايد از فرصت استفاده كرد و با يك حملهبرق آسا و غافلگيرانه در حال نماز كار مسلمانان را يكسره ساخت در اين هنگام آيه فوقنازل شد و دستور نماز خوف را كه از هر حمله غافلگيرانهاى جلوگيرى مى كند بهمسلمانان داد، و اين خود يكى از نكات اعجاز قرآن است كهقبل از اقدام دشمن ، نقشه هاى آنها را نقش بر آب كرد، و لذا گفته مى شود خالد بن وليدبا مشاهده اين صحنه ايمان آورد و مسلمان شد.
تفسير :
در تعقيب آيات مربوط به جهاد، اين آيه كيفيت نماز خوف را كه به هنگام جنگ بايد خواندهشود به مسلمانان تعليم مى دهد، آيه خطاب به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )كرده ، مى فرمايد: هنگامى كه در ميان آنها هستى و براى آنها نماز جماعت بر پا مى دارىبايد مسلمانان به دو گروه تقسيم شوند، نخست عده اى باحمل اسلحه با تو به نماز بايستند.
(و اذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم طائفة منهم معك و لياخذوااسلحتهم ).
سپس هنگامى كه اين گروه سجده كردند (و ركعتاول نماز آنها تمام شد، تو در جاى خود توقف مى كنى ) و آنها با سرعت ركعت دوم را تمام
نموده و به ميدان نبرد باز مى گردند و در برابر دشمن مى ايستند) و گروه دوم كه نمازنخوانده اند، جاى گروه اول را مى گيرند و با تو نماز مى گزارند.
(فاذا سجدوا فليكونوا من ورائكم و لتات طائفة اخرى لم يصلوا فليصلوا معك ).
گروه دوم نيز بايد وسائل دفاعى و اسلحه را با خود داشته باشند و بر زمين نگذارند.
(و لياخذوا حذرهم و اسلحتهم ).
اين طرز نماز گزاردن براى اين است كه دشمن شما را غافلگير نكند، زيرا دشمن هموارهدر كمين است كه از فرصت استفاده كند و دوست مى دارد كه شما از سلاح و متاع خودغافل شويد و يكباره به شما حمله ور شود.
(ود الذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة ).
ولى از آنجا كه ممكن است ضرورتهائى پيش بيايد كهحمل سلاح و وسائل دفاعى هر دو با هم به هنگام نمازمشكل باشد، و يا به خاطر ضعف و بيمارى و جراحاتى كه در ميدان جنگ بر افراد وارد مىشود، حمل سلاح و وسائل دفاعى توليد زحمت كند، در پايان آيه چنين دستور مى دهد:
(و گناهى بر شما نيست اگر از باران ناراحت باشيد و يا بيمار شويد كه در اينحال سلاح خود را بر زمين بگذاريد.)
(و لا جناح عليكم ان كان بكم اذى من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم ).
ولى در هر صورت از همراه داشتن وسائل محافظتى و ايمنى (مانند زره و خود وامثال آن ) غفلت نكنيد و حتى در حال عذر حتما آنها را با خود داشته باشيد كه اگر احيانادشمن حمله كند بتوانيد تا رسيدن كمك خود را حفظ كنيد (و خذوا حذركم ).
شما اين دستورات را به كار بنديد و مطمئن باشيد پيروزى با شما است (زيرا خداوندبراى كافران مجازات خوار كننده اى آماده كرده است .)
(ان الله اعد للكافرين عذابا مهينا).
در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت :
1 - روشن است كه منظور از بودن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در ميان مسلمانانبراى بپا داشتن نماز خوف اين نيست كه انجام اين نماز مشروط به وجود شخص پيامبر(صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، بلكه منظور وجود امام و پيشوائى براى انجام جماعتدر ميان سربازان و مجاهدان است ، و لذا على (عليه السلام ) و امام حسين (عليه السلام )نيز نماز خوف بجاى آوردند و حتى جمعى از فرماندهان لشگرهاى اسلامى همانند حذيفهاين برنامه اسلامى را به هنگام لزوم انجام دادند.
2 - در آيه به گروه اول دستور مى دهد كه اسلحه را به هنگام نماز خوف داشته باشندولى به گروه دوم مى گويد وسائل دفاعى (مانند زره ) و اسلحه را هيچ كدام بزميننگذارند.
ممكن است تفاوت اين دو گروه بخاطر آن باشد كه بهنگام انجام نماز توسط دستهاول دشمن هنوز كاملا آگاه از برنامه نيست و لذااحتمال حمله ضعيف تر است ولى در مورد دسته دوم كه دشمن متوجه انجام مراسم نماز مىشود، احتمال هجوم بيشتر است .
3 - منظور از حفظ امتعه اين است كه علاوه بر حفظ خويش بايد مراقب حفظوسائل ديگر جنگى و وسائل سفر و مواد غذائى و حيواناتى كه براى تغذيه همراه داريدنيز باشيد.
4 - مى دانيم كه نماز جماعت در اسلام واجب نيست ولى از مستحبات فوق العاده مؤ كد است وآيه فوق يكى از نشانه هاى زنده تاكيد اين برنامه اسلامى است كه حتى در ميدان جنگبراى انجام آن از روش نماز خوف استفاده
مى شود، اين موضوع هم اهميت اصل نماز و هم اهميت جماعت را مى رساند و مطمئنا تاثيرروانى خاصى هم در مجاهدان از نظر هماهنگى در هدف ، و هم در دشمنان از نظر مشاهده اهتماممسلمانان به وظائف خود حتى در ميدان جنگ ، دارد.
كيفيت نماز خوف
در آيه فوق درباره كيفيت نماز خوف ، توضيح زيادى به چشم نمى خورد، و اين روشقرآن است كه كليات را بيان كرده و شرح آن را به سنت واگذار مى كند.
طريقه نماز خوف آنچنان كه از سنت استفاده مى شود اين است كه نمازهاى چهار ركعتىتبديل به دور ركعت مى شود، گروه اول ، يك ركعت را با امام مى خوانند و امام پس از اتماميك ركعت توقف مى كند، و آن گروه يك ركعت ديگر را به تنهائى انجام مى دهند، و بهجبهه جنگ باز مى گردند، سپس گروه دوم جاى آنها را مى گيرند و يك ركعت نماز خود رابا امام و ركعت دوم را به طور فرادى انجام مى دهند (درباره كيفيت نماز خوف نظرهاىديگرى نيز هست اما آنچه در بالا گفتيم مشهورترين نظر است ).
آيه و ترجمه:


فإ ذا قضيتم الصلوة فاذكرواالله قياما و قعودا و على جنوبكم فإ ذا اطمأ ننتم فأ قيمواالصلوة إ ن الصلوة كانت على المؤ منين كتبا موقوتا (103)


ترجمه :
103 - و هنگامى كه نماز را به پايان رسانيديد خدا را ياد كنيد درحال ايستادن و نشستن و به هنگامى كه به پهلو خوابيده ايد، و هر گاه آرامش يافتيد (وحالت خوف زايل گشت ) نماز را (به صورتمعمول ) انجام دهيد، زيرا نماز وظيفه ثابت و معينى براى مؤ منان است .
تفسير :
اهميت فريضه نماز
بدنبال دستور نماز خوف در آيه گذشته و لزوم بپاداشتن نماز حتى درحال جنگ در اين آيه مى فرمايد: پس از اتمام نماز ياد خدا را فراموش نكنيد، و درحال ايستادن و نشستن و زمانيكه بر پهلو خوابيده ايد به ياد خدا باشيد و از او كمكبجوئيد.
(فاذا قضيتم الصلوة فاذكروا الله قياما و قعودا(1) و على جنوبكم )
منظور از ياد خدا در حال قيام و قعود و بر پهلو خوابيدن ، ممكن است همان حالات استراحتدر فاصله هائى كه در ميدان جنگ واقع مى شود باشد و نيز ممكن است به معنى حالاتمختلف جنگى كه سربازان گاهى در حال ايستادن و زمانى نشستن و زمانى به پهلوخوابيدن ، سلاحهاى مختلف جنگى از جمله وسيله تيراندازى را بكار مى برند، بودهباشد.
آيه فوق در حقيقت اشاره به يك دستور مهم اسلامى است ، كه معنى نماز خواندن در اوقاتمعين اين نيست كه در ساير حالات انسان از خداغافل بماند بلكه ، نماز يك دستور انضباطى است كه روح توجه به پروردگار را درانسان زنده مى كند و مى تواند در فواصل نمازها خدا را به خاطر داشته باشد خواه درميدان جنگ باشد و خواه در غير ميدان جنگ .
آيه فوق در روايات متعددى به كيفيت نماز گزاردن بيماران تفسير شده كه اگر بتوانندايستاده و اگر نتوانند نشسته و اگر باز نتوانند به پهلو بخوابند و
نماز را بجا آورند، اين تفسير در حقيقت يكنوع تعميم و توسعه در معنى آيه است اگر چهآيه مخصوص به اين مورد نيست .
سپس قرآن مى گويد: دستور نماز خوف يك دستور استثنائى است و به مجرد اينكه حالتخوف زائل گشت ، بايد نماز را به همان طرز عادى انجام دهيد.
(فاذا اطماننتم فاقيموا الصلوة ).
و در پايان سر اين همه سفارش و دقت را درباره نماز چنين بيان مى دارد: زيرا نماز وظيفهثابت و لايتغيرى براى مؤ منان است .
(ان الصلوة كانت على المؤ منين كتابا موقوتا).
كلمه موقوت از ماده وقت است بنابراين معنى آيه چنين است كه اگر ملاحظه مى كنيد حتى درميدان جنگ مسلمانان بايد اين وظيفه اسلامى را انجام دهند به خاطر آن است كه نماز اوقاتمعينى دارد كه نمى توان از آنها تخلف كرد.
ولى در روايات متعدى كه در ذيل آيه وارد شده است موقوتا به معنى ثابتا و واجبا تفسيرشده است كه البته آن هم با مفهوم آيه سازگار است ، و نتيجه آن با معنىاول تقريبا يكى است .
سؤ ال :
بعضى مى گويند ما منكر فلسفه و اهميت نماز و اثرات تربيتى آن نيستيم اما چه لزومىدارد كه در اوقات معينى انجام شود آيا بهتر نيست كه مردم آزاد
گذارده شوند و هر كس به هنگام فرصت و آمادگى روحى اين وظيفه را انجام دهد.
پاسخ :
تجربه نشان داده كه اگر مسائل تربيتى تحت انضباط و شرائط معين قرار نگيرد عده اىآن را به دست فراموشى مى سپارند، و اساس ‍ آن به كلىمتزلزل مى گردد، اين گونه مسائل حتما بايد در اوقات معين و تحت انضباط دقيق قرارگيرد تا هيچكس عذر و بهانه اى براى ترك كردن آن نداشته باشد به خصوص اينكهانجام اين عبادات در وقت معين مخصوصا به صورت دسته جمعى داراى شكوه و تاثير وعظمت خاصى است كه قابل انكار نمى باشد و در حقيقت يك كلاس بزرگ انسان سازىتشكيل مى دهد.
آيه و ترجمه:


و لا تهنوا فى ابتغاء القوم إ ن تكونوا تأ لمون فإ نهم يأ لمون كما تأ لمون و ترجونمن الله ما لا يرجون و كان الله عليما حكيما (104)


ترجمه :
104 - و از تعقيب دشمن سست نشويد (چه اينكه ) اگر شما درد و رنج مى بينيد آنها نيزهمانند شما درد و رنج مى بينند، ولى شما اميدى از خدا داريد كه آنها ندارند و خداوند داناو حكيم است .
شان نزول :
در برابر هر سلاحى سلاح مشابهى
از ابن عباس و بعضى ديگر از مفسران چنين نقل شده كه پس از حوادث دردناك جنگ احدپيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بر فراز كوه احد رفت و ابو سفيان نيز بر
كوه احد قرار گرفت و با لحنى فاتحانه فرياد زد: اى محمد! يك روز پيروز شديم وروز ديگر شما يعنى اين پيروزى ما در برابر شكستى كه در بدر داشتيم ) پيامبر (صلىاللّه عليه و آله و سلّم ) به مسلمانان فرمود: فورا به او پاسخ گوئيد (گويا مى خواهدبه ابوسفيان اثبات كند كه پرورش يافتگان مكتب من همه آگاهى دارند) مسلمانان گفتند:
(هرگز وضع ما با شما يكسان نيست شهيدان ما در بهشتند و كشتگان شما در دوزخ )ابو سفيان فرياد زد و اين جمله را به صورت يك شعار افتخار آميز گفت :
لنا العزى و لا عزى لكم .
(ما داراى بت بزرگ عزى هستيم و شما نداريد) پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )فرمود شما هم در برابر شعار آنها بگوئيد:
الله مولينا و لا مولى لكم
(سرپرست و تكيه گاه ما خدا است و شما سرپرست و تكيه گاهى نداريد) ابو سفيانكه خود را در مقابل اين شعار زنده اسلامى ناتوان مى ديد، دست از بت (عزى ) برداشتو به دامن بت (هبل ) در آويخت و فرياد زد اعلهبل ! (سربلند باد هبل .)
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور داد كه اين شعار جاهلى را نيز با شعارىنيرومندتر و محكمتر بكوبند و بگويند الله اعلى واجل !:
(خداوند برتر و بالاتر است ) ابو سفيان كه از اين شعارهاى گوناگون خود بهرهاى نگرفت فرياد زد: ميعادگاه ما سرزمين بدر صغرى است .
مسلمانان از ميدان جنگ با زخمها و جراحات فراوان بازگشتند در حالى كه از حوادث دردناكاحد سخت ناراحت بودند در اين هنگام آيه بالانازل شد و به آنها هشدار داد كه در تعقيب مشركان كوتاهى نكنند و از اين حوادث دردناكناراحت نشوند، مسلمانان با همان حال به تعقيب دشمن برخاستند و
هنگامى كه خبر به مشركان رسيد با سرعت از مدينه دور شدند و به مكه بازگشتند.
اين شان نزول به ما مى آموزد كه مسلمانان بايد هيچيك از تاكتيكهاى دشمن را از نظر دورندارند و در برابر هر وسيله مبارزه اعم از مبارزه جسمى و روانى وسيله اى محكمتر وكوبنده تر فراهم سازند، در برابر منطق دشمنان ، منطقهاى نيرومندتر، و در برابرسلاحهاى آنها سلاحهاى برتر و، حتى در برابر شعارهاى آنها شعارهاى كوبنده ترفراهم سازند و گرنه حوادث به نفع دشمن تغييرشكل خواهد داد.
و بنابراين در عصرى همچون عصر ما بايد به جاى تاسف خوردن در برابر حوادثدردناك و مفاسد وحشتناكى كه مسلمانان را از هر سو احاطه كرده به طور فعالانه دست بهكار شوند، در برابر كتابها و مطبوعات ناسالم ، كتب و مطبوعات سالم فراهم كنند، و درمقابل وسائل تبليغاتى مجهز دشمنان از مجهزترينوسائل تبليغاتى روز استفاده كنند، در مقابل مراكز ناسالم ،وسائل تفريح سالم براى جوانان خود فراهم سازند و درمقابل طرحها و تزها و دكترين هائى كه مكتبهاى مختلف سياسى و اقتصادى و اجتماعى ارائهمى دهند طرحهاى جامع اسلامى را به شكل روز در اختيار همگان قرار دهند، تنها با استفادهاز اين روش است كه مى توانند موجوديت خود را حفظ كرده و به صورت يك گروه پيشرودر جهان در آيند.
تفسير :
به دنبال آيات مربوط به جهاد و هجرت ، آيه فوق براى زنده كردن روح فداكارى درمسلمانان چنين مى گويد:(هرگز از تعقيب دشمن سست نشويد.)
(و لا تهنوا فى ابتغاء القوم ).
اشاره به اينكه هرگز در برابر دشمنان سرسخت حالت دفاعى به خود نگيريد، بلكههميشه در مقابل چنين افرادى روح تهاجم را در خود حفظ كنيد، زيرا از نظر روانى اثرفوق العادهاى در كوبيدن روحيه دشمن دارد، همانطور كه در حادثه احد بعد از آن شكستسخت ، استفاده كردن از اين روش سبب شد كه دشمنان اسلام كه با پيروزى ميدان نبود راترك گفته بودند فكر بازگشت به ميدان را كه در وسط راه براى آنها پيدا شده بوداز سر بدر كنند و با سرعت از مدينه دور شوند.
سپس استدلال زنده و روشنى براى اين حكم بيان مى كند و مى گويد: چرا شما سستى بهخرج دهيد در حالى كه اگر شما در جهاد گرفتار درد و رنج مى شويد دشمنان شما نيز ازاين ناراحتيها سهمى دارند، با اين تفاوت كه شما اميد به كمك و رحمت وسيع پروردگارعالم داريد و آنها فاقد چنين اميدى هستند.
(ان تكونوا تالمون فانهم يالمون كما تالمون و ترجون من الله ما لايرجون ).
و در پايان براى تاكيد بيشتر مى فرمايد فراموش نكنيد كه تمام اين ناراحتيها و رنجهاو تلاشها و كوششها و احيانا سستيها و مسامحه كاريهاى شما از ديدگاه علم خدا مخفى نيست(و كان الله عليما حكيما) و بنابراين نتيجه همه آنها را خواهيد ديد.
آيه و ترجمه:


إ نا أ نزلنا إ ليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما أ رئك الله و لا تكن للخائنينخصيما (105)
و استغفر الله إ ن الله كان غفورا رحيما (106)


ترجمه :
105 - ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته ، درميان مردم قضاوت كنى و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمائى .
106 - و از خداوند طلب آمرزش نما، كه خداوند آمرزنده و مهربان است .
شان نزول :
در شان نزول آيات فوق جريان مفصلى نقل شده كه خلاصه اش اين است : طايفه بنىابيرق طايفه اى نسبتا معروف بودند، سه برادر از اين طايفه بنام بشر و بشير و مبشرنام داشتند، بشير به خانه مسلمانى به نام رفاعه دستبرد زد و شمشير و زره و مقدارى ازمواد غذائى را به سرقت برد، فرزند برادر او به نام (قتاده ) كه از مجاهدان بدربود جريان را به خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) عرض ‍ كرد، ولى آن سهبرادر يكى از مسلمانان با ايمان را به نام لبيد كه در آن خانه با آنها زندگى مى كرددر اين جريان متهم ساختند.
(لبيد) از اين تهمت ناروا سخت برآشفت ، شمشير كشيد و به سوى آنها آمد و فرياد زدكه مرا متهم به سرقت مى كنيد! در حالى كه شما به اين كار سزاوارتريد شما همانمنافقانى هستيد كه پيامبر خدا را هجو مى كرديد و اشعار هجو خود را به قريش نسبت مىداديد، يا بايد اين تهمت را كه بمن زده ايد ثابت كنيد يا شمشير خود را بر شما فرودمى آورم .
برادران سارق كه چنين ديدند با او مدار كردند، اما چون با خبر شدند كه جريان بهوسيله قتاده به گوش پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) رسيده يكى از سخنورانقبيله
را ديدند كه با جمعى به خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بروند و با قيافهحق بجانب سارقان را تبرئه كنند، و قتاده را به تهمت ناروا زدن متهم سازند.
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) طبق وظيفهعمل به ظاهر شهادت اين جمعيت را پذيرفت و قتاده را مورد سرزنش قرار داد، قتاده كهبيگناه بود از اين جريان بسيار ناراحت شد و به سوى عموى خود بازگشت و جريان رابا اظهار تاسف فراوان بيان كرد، عمويش او را دلدارى داد و گفت : نگران مباش خداوندپشتيبان ما است .
آيات فوق نازل شد و اين مرد بيگناه را تبرئه كرد و خائنان واقعى را مورد سرزنششديد قرار داد.
شان نزول ديگرى براى آيه نقل شده كه زرهى از يكى از انصار در يكى از جنگها بهسرقت رفت ، آنها به يك نفر از طايفه بنى ابيرق ظنين شدند، سارق هنگامى كه متوجهخطر شد، زره را به خانه يكنفر يهودى انداخت و از قبيله خود خواست كه نزد پيامبر (صلىاللّه عليه و آله و سلّم ) گواهى به پاكى او بدهند و وجود زره را در خانه يهودىدليل بر برائت او بگيرند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه چنين ديد طبق ظاهراو را تبرئه فرمود مرد يهودى محكوم شد، آيات فوقنازل گشت و حقيقت را روشن ساخت .
تفسير :
از خائنان حمايت نكنيد
در اين آيات خداوند نخست به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) توصيه مى كند كههدف از فرستادن اين كتاب آسمانى اين است كهاصول حق و عدالت در ميان مردم اجرا شود، ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تابه آنچه خداوند به تو آموخته است در ميان مردم قضاوت كنى .)
(انا انزلنا اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بما اراك الله ).
سپس به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هشدار مى دهد كه هرگز از خائنان حمايتنكند
(و لا تكن للخائنين خصيما).
گرچه روى سخن در اين آيه به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ولى شكنيست كه اين حكم يك حكم عمومى نسبت به تمام قضات و داوران مى باشد، و به هميندليل چنين خطابى مفهومش اين نيست كه ممكن است چنين كارى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آلهو سلّم ) سر بزند، چه اينكه حكم مزبور ناظر به همه افراد است .
در آيه بعد به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه از پيشگاه خداطلب آمرزش كند (و استغفر الله ) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است .
(ان الله كان غفورا رحيما).
در اينكه استغفار در اينجا براى چيست ، احتمالاتى وجود دارد:
نخست اينكه (استغفار) براى آن ترك اولى است كه به خاطر عجله در قضاوت در موردشان نزول آيات صورت گرفت ، يعنى گرچه آن مقدار از اعتراف و گواهى طرفين براىقضاوت تو كافى بود، ولى بهتر اين بود كه باز هم تحقيق بيشترى در اين موردبشود.
ديگر اينكه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مورد اين شاننزول طبق قوانين قضائى اسلام داورى كرد، و از آنجا كه مدارك خائنان از نظر ظاهرمحكمتر بود، حق به جانب آنها داده شد، پس از آشكار شدن واقع و رسيدن حق به حقداردستور مى دهد كه از خداوند طلب آمرزش كند، نه بخاطر اينكه گناهى صورت گرفتهاست بلكه بخاطر اينكه بر اثر صحنه سازيهاى بعضى ، حق مسلمانى در معرضنابودى قرار گرفته است (يعنى به اصطلاح استغفار بخاطر حكم واقعى است نه حكمظاهرى ).
اين احتمال را نيز داده اند كه استغفار در اينجا براى طرفين دعوا بوده است كه در طرح وتعقيب دعوا خلافگوئى هائى انجام دادند.
در حديثى از پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )نقل شده كه فرمود:
انما انا بشر و انكم تختصمون الى و لعل بعضكم يكون الحن بحجته من بعض فاقضىبنحو ما اسمع فمن قضيت له من حق اخيه شيئا فلا ياخذه فانما اقطع له قطعة من النار!
(من بشرى همانند شما هستم (و مامور به ظاهرم ) شايد بعضى از شما به هنگام بياندليل خود قويتر از بعضى ديگر باشيد، و من هم بر طبق هماندليل قضاوت مى كنم ، در عين حال بدانيد داورى من كه بر طبق ظاهردليل طرفين صورت مى گيرد، حق واقعى را تغيير نمى دهد، بنابراين اگر من به سودكسى (طبق ظاهر) قضاوت كنم و حق ديگرى را به او بدهم پاره اى از آتش جهنم در اختيار اوقرار داده ام و بايد از آن بپرهيزد.)
از اين حديث به خوبى روشن مى شود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) وظيفهدارد مطابق ظاهر و بر طبق دليل طرفين دعوا قضاوت كند، البته در چنين داورى معمولا حقبه حقدار مى رسد، ولى گاهى هم ممكن است ظاهردليل و گواهى گواهان با واقع تطبيق نكند، اينجا است كه بايد توجه داشت كه حكم داوربهيچوجه واقع را تغيير نمى دهد، و حق ، باطل ، وباطل حق نمى شود.
آيه و ترجمه:


و لا تجدل عن الذين يختانون أ نفسهم إ ن الله لا يحب من كان خوانا أ ثيما (107)
يستخفون من الناس و لا يستخفون من الله و هو معهم إ ذ يبيتون ما لا يرضى منالقول و كان الله بما يعملون محيطا (108)
هأ نتم هؤ لاء جدلتم عنهم فى الحيوة الدنيا فمنيجدل الله عنهم يوم القيمة أ م من يكون عليهم وكيلا (109)


ترجمه :
107 - و از آنها كه به خود خيانت كردند دفاع مكن زيرا خداوند افراد خيانت پيشه گنهكاررا دوست ندارد.
108 - اعمال زشت خود را از مردم پنهان مى دارند اما از خدا پنهان نمى دارند، و به هنگامىكه در مجالس شبانه سخنانى كه خدا راضى نبود مى گفتند، خدا با آنها بود و خدا بهآنچه عمل مى كنند احاطه دارد.
109 - آرى شما همانها هستيد كه در زندگى اين جهان از آنها دفاع كرديد، اما كيست كه دربرابر خداوند در روز رستاخيز از آنها دفاع كند و يا چه كسى است كهوكيل و حامى آنها باشد؟!
تفسير :
بدنبال دستورهاى گذشته درباره عدم حمايت از خائنان در اين آيات چنين ادامه مى دهد كه :هيچگاه از خائنان و آنها كه به خود خيانت كردند، حمايت نكنيد.
(و لا تجادل عن الذين يختانون انفسهم ).
چرا كه خداوند، خيانت كنندگان گنهكار را دوست نمى دارد.
(ان الله لا يحب من كان خوانا اثيما).
قابل توجه اينكه : در اين آيه مى فرمايد: كسانى كه بخود خيانت كردند در حالى كه مىدانيم طبق شان نزول آيه ، خيانت نسبت به ديگران انجام شده بود، و اين اشاره به همانمعنى لطيفى است كه قرآن بارها آن را تذكر داده كه هر عملى از انسان سر بزند، آثارخوب و بد آن اعم از معنوى و مادى ، قبل از هر كس متوجه خود او مى شود، همانطور كه درجاى ديگر فرموده :
ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها :
اگر نيكى كنيد بخود نموده ايد و اگر بدى كنيد نيز به خودتان بد كرده ايد و يا اينكهاشاره به مطلب ديگرى است كه باز هم قرآن آن را تاييد كرده و آن اينكه همه افراد بشربسان اعضاء يك پيكرند و اگر كسى زيانى به ديگرى برساند همانند آن است كهبخود زيان رسانده باشد، درست مثل كسى كه با دست خود سيلى به صورت خود مى زند.نكته ديگر اينكه آيه در مورد كسانى نيست كه مثلا يكبار مرتكب خيانت شده اند و از آنپشيمان گشته اند زيرا در مورد چنين كسانى نبايد شدتعمل بخرج داد بلكه بايد ارفاق نمود، آيه در مورد كسانى است كه خيانت جزء برنامهزندگى آنان شده است ، به قرينه يختانون كهفعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد و به قرينه خوان كه صيغه مبالغه است بهمعنى بسيار خيانت كننده و اثيم كه بمعنى گناهكار است و به عنوان تاكيد براى خوان ذكرشده ، و در آيه گذشته نيز از آنها تعبير بخائن كه اسمفاعل است و معنى وصفى دارد و نشانه تكرارعمل است شده است .
سپس اين گونه خائنان را مورد سرزنش قرار داده ، مى گويد: آنها شرم دارند كه باطناعمالشان براى مردم روشن شود ولى از خدا، شرم ندارند!
(يستخفون من الناس و لا يستخفون من الله )
خداوندى كه همه جا با آنها است ، و در آن هنگام كه دردل شب ، نقشه هاى خيانت را طرح مى كردند و سخنانى كه خدا از آن راضى نبود مى گفتند،با آنها بود به همه اعمال آنها احاطه دارد.
(و هو معهم اذ يبيتون ما لا يرضى من القول و كان الله بما يعملون محيطا).
سپس روى سخن را به طايفه شخص سارق كه از او دفاع كردند، نموده ، مى گويد:گيرم كه شما در زندگى اين جهان از آنها دفاع كنيد ولى كيست كه در روز قيامت بتوانداز آنها دفاع نمايد و يا به عنوان وكيل كارهاى آنها را سامان بخشد، و گرفتاريهاى آنهارا بر طرف سازد؟!
(ها انتم هؤ لاء جادلتم عنهم فى الحيوة الدنيا فمنيجادل الله عنهم يوم القيامة ام من يكون عليهم وكيلا).
بنابراين دفاع شما از آنها بسيار كم اثر است ، زيرا در زندگى جاويدان آن هم دربرابر خداوند، هيچگونه مدافعى براى آنها نيست .
در حقيقت در سه آيه فوق ، نخست به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و همهقاضيان به حق توصيه شده كه كاملا مراقب باشند، افرادى با صحنه سازى و شاهدهاىدروغين حقوق ديگران را پايمال نكنند.
سپس به افراد خيانتكار، و بعد به مدافعان آنها هشدار داده شده است كه مراقب نتائج سوءاعمال خود در اين جهان و جهان ديگر باشند.
و اين يكى از اسرار بلاغت قرآن است كه در يك حادثه هر چند به ظاهر كوچك باشد و برمحور يك زره و مقدارى مواد غذائى دور بزند و يا پاى يك نفر يهودى و دشمن اسلام در ميانباشد تمام جوانب مطلب را بررسى كرده و يادآورى و اخطار لازم را در هر مورد مى كند ازپيامبر بزرگ خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه به حكم عصمت دامنش از هر گونهآلودگى به گناه پاك است گرفته ، تا به افراد خيانت پيشه گنهكار و كسانى كهبه حكم تعصبهاى خويشاوندى از اين
گونه افراد دفاع مى كنند، هر كدام به تناسب خود، مورد بحث قرار گرفتهاند.
آيه و ترجمه:


و من يعمل سوءا أ و يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفورا رحيما (110)
و من يكسب إ ثما فإ نما يكسبه على نفسه و كان الله عليما حكيما (111)
و من يكسب خطية أ و إ ثما ثم يرم به بريا فقد احتمل بهتنا و إ ثما مبينا (112)


ترجمه :
110 - كسى كه كار بدى انجام دهد يا به خود ستم كند سپس از خداوند طلب آمرزش نمايدخدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت .
111 - و كسى كه گناهى مرتكب شود به زيان خود كار كرده و خداوند دانا و حكيم است .
112 - و كسى كه خطا يا گناهى مرتكب شود سپس بيگناهى را متهم سازد بار بهتان وگناه آشكارى بر دوش گرفته است .
تفسير :
در اين سه آيه در تعقيب بحثهاى مربوط به خيانت و تهمت كه در آياتقبل گذشت سه حكم كلى بيان شده است :
1 - نخست اشاره به اين حقيقت شده كه راه توبه ، به روى افراد بدكار به هرحال باز است و كسى كه به خود يا ديگرى ستم كند و بعد حقيقتا پشيمان شود و ازخداوند طلب آمرزش كند و در مقام جبران بر آيد، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت .
(و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفورا رحيما.)
بايد توجه داشت كه در آيه دو چيز عنوان شده يكى سوء و ديگرى ظلم به نفس ، و باتوجه به قرينه مقابله و همچنين ريشه لغوى سوء كه به معنى زيان رسانيدن بهديگرى است ، چنين استفاده مى شود كه هر نوع گناه اعم از اينكه انسان به ديگرى زيانبرساند يا به خود، به هنگام توبه حقيقى و جبران ،قابل آمرزش است .
ضمنا از تعبير به يجد الله غفورا رحيما:
خدا را آمرزنده و مهربان مى يابد استفاده مى شود كه توبه حقيقى آنچنان اثر دارد كهانسان در درون جان خود نتيجه آنرا مى يابد، از يكسو اثر ناراحت كننده گناه با توجهبه غفور بودن خداوند از بين ميرود، و از طرف ديگر دورى خود را از رحمت و الطافخداوند كه نتيجه معصيت بود، به مقتضاى رحيميت او،مبدل به نزديكى احساس مى كند.
2 - آيه دوم توضيح همان حقيقتى است كه اجمال آن در آياتقبل گذشت و آن اينكه : هر گناهى كه انسان مرتكب مى شودبالمآل و در نتيجه به خود ضرر زده و به زيان خود گام برداشته است .
(و من يكسب اثما فانما يكسبه على نفسه ).
و در پايان آيه مى فرمايد: خداوند عالم است و ازاعمال بندگان با خبر، و هم حكيم است و هر كس را طبق استحقاق خود مجازات ميكند.
(و كان الله عليما حكيما).
و به اين ترتيب گناهان اگر چه در ظاهر مختلفند، گاهى زيان آن به ديگرى ميرسد وگاهى زيان آن به خويشتن است ، اما پس از تحليل نهائى همه به خود انسان باز ميگرددو آثار سوء گناه قبل از همه در روح و جان خود شخص ظاهر ميشود.
3 - و در آخرين آيه اشاره به اهميت گناه تهمت زدن نسبت به افراد
بى گناه كرده ، مى فرمايد: هر كس خطا يا گناهى مرتكب شود و آن را به گردن بىگناهى بيفكند، بهتان و گناه آشكارى انجام داده است .
(و من يكسب خطيئة او اثما ثم يرم به بريئا فقداحتمل بهتانا و اثما مبينا).
در اين آيه گناهانى را كه انسان مرتكب ميشود و به گردن ديگرى مى افكند به دو قسمتقسيم شده يكى خطيئة و ديگر اثم - درباره تفاوت ميان اين دو ، مفسران واهل لغت سخن بسيار گفته اند، اما آنچه نزديكتر به نظر ميرسد اين است كه خطيئة از خطادر اصل به معنى لغزشها و گناهانى است كه بدون قصد از انسان سر ميزند و گاهىداراى كفاره و غرامت است ، ولى تدريجا در معنى خطيئه توسعه اى داده شده و هر گناه اعماز عمد و غير عمد را در بر مى گيرد، زيرا هيچگونه گناهى (اعم از عمد و غير عمد) با روحسليم انسان سازگار نيست و اگر از او سر بزند در حقيقت يكنوع لغزش و خطا است كهشايسته مقام او نيست ، نتيجه اينكه خطيئة معنى وسيعى دارد كه هم گناه عمدى و هم غيرعمدى را شامل ميشود، ولى اثم معمولا به گناهان عمدى و اختيارى گفته ميشود - و دراصل اثم به معنى چيزى است كه انسان را از كارى باز ميدارد و از آنجا كه گناهان آدمى رااز خيرات ، باز ميدارند به آنها اثم گفته شده است .
ضمنا بايد توجه داشت كه در آيه در مورد تهمت ، تعبير لطيفى به كار برده شده و آناينكه گناه را بمنزله تير قرار داده و انتساب آن را به ديگرى به منزله پرتاب بسوىهدف اشاره به اينكه همانطور كه تيراندازى به سوى ديگرى ممكن است باعث از بينرفتن او شود پرتاب تير گناه هم به كسى كه مرتكب نشده ممكن است آبروى او را كهبمنزله خون او است از بين ببرد، بديهى است وزر ووبال اين كار براى هميشه بر دوش فردى كه تهمت زده است باقى خواهد ماند، و تعبيربه احتمل (بر دوش مى گيرد) نيز اشاره به سنگينى
و دوام اين مسئوليت است !.
جنايت تهمت
تهمت زدن به بيگناه از زشتترين كارهائى است كه اسلام آن را به شدت محكوم ساختهاست ، آيه فوق و روايات متعدد اسلامى كه درباره اين موضوع وارد شده نظر اسلام را دراين زمينه روشن مى سازد، امام صادق (عليه السلام ) از حكيمى چنيننقل ميكند:
البهتان على البرى ء اثقل من جبال راسيات :
تهمت زدن به بيگناه از كوههاى عظيم نيز سنگينتر است !
تهمت زدن به افراد بيگناه با روح ايمان سازگار نيست چنانكه از امام صادق (عليهالسلام ) نقل شده :
(اذا اتهم المؤ من اخاه انماث الايمان فى قلبه كما ينماث الملح فى الماء)
كسى كه برادر مسلمانش را متهم كند، ايمان در قلب او ذوب ميشود همانند ذوب شدن نمك درآب !
در حقيقت بهتان و تهمت ، بدترين انواع دروغ و كذب است ، زيرا هم مفاسد عظيم كذب رادارد، و هم زيانهاى غيبت ، و هم بدترين نوع ظلم و ستم است ، و لذا از پيامبر اسلام (صلىاللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده كه فرمود:
من بهت مؤ منا او مؤ منة او قال فيهما ما ليس فيه اقامه الله تعالى يوم القيامة علىتل من نار حتى يخرج مما قاله :
كسى كه به مرد يا زن با ايمان تهمت بزند و يا درباره او چيزى بگويد.
كه در او نيست ، خداوند در روز قيامت او را بر تلى از آتش قرار مى دهد تا از مسئوليتآنچه گفته است در آيد.
در حقيقت رواج اين كار ناجوانمردانه در يك محيط، سبب به هم ريختن نظام و عدالت اجتماعىو آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بيگناه و تبرئه گنهكار و از ميان رفتن اعتمادعمومى مى شود.
آيه و ترجمه:


و لو لا فضل الله عليك و رحمته لهمت طائفة منهم أ ن يضلوك و ما يضلون إ لا أ نفسهم و مايضرونك من شى ء و أ نزل الله عليك الكتب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم و كانفضل الله عليك عظيما (113)


ترجمه :
113 - اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود طايفه اى از آنان تصميم داشتند تو راگمراه كنند اما جز خودشان را گمراه نمى كنند و هيچگونه زيانى به تو نمى رسانند وخداوند كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت وفضل خدا بر تو بزرگ بود.
تفسير :
اين آيه اشاره به گوشه ديگرى از حادثه بنى ابيرق است كه در چند آيهقبل تحت عنوان شان نزول اشاره شد، آيه چنين مى گويد: اگرفضل و رحمت پروردگار شامل حال تو نبود جمعى از منافقان يا مانند آنها تصميم داشتندترا از مسير حق و عدالت ، منحرف سازند، ولى لطف الهىشامل حال تو شد
و تو را حفظ كرد.
(و لو لا فضل الله عليك و رحمته لهمت طائفة منهم ان يضلوك ).
آنها مى خواستند با متهم ساختن يك فرد بيگناه و سپس كشيدن پيامبر (صلى اللّه عليه وآله و سلّم ) به اين ماجرا، هم ضربه اى به شخصيت اجتماعى و معنوى پيامبر (صلى اللّهعليه و آله و سلّم ) بزنند و هم اغراض سوء خود را درباره يك مسلمان بيگناه عملى سازند،ولى خداوندى كه حافظ پيامبر خويش است ، نقشه هاى آنها را نقش بر آب كرد. بعضىبراى اين آيه شان نزول ديگرى ذكر كرده اند و آن اينكه هيئتى از طايفه بنى ثقيف خدمتپيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده و گفتند ما با دو شرط با تو بيعت مى كنيمنخست اينكه بتهاى خود را با دست خود نشكنيم و ديگر اينكه بر ما مهلت دهى تا يكسال ديگر بت عزى را پرستش كنيم !، خداوند به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )خود دستور داد كه در برابر پيشنهادهاى آنها به هيچوجه انعطافى نشان ندهد، آيه فوقنازل شد و به پيامبر اعلام كرد كه لطف خدا او را در برابر اين وسوسه ها حفظ مى كند.
سپس قرآن مى گويد: اينها فقط خود را گمراه مى كنند و هيچگونه زيان به تونميرسانند.
(و ما يضلون الا انفسهم و ما يضرونك من شى ء)
سرانجام علت مصونيت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را از گمراهى و خطا و گناه، چنين بيان مى كند كه خدا، كتاب و حكمت بر تونازل كرد و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت .
(و انزل الله عليك الكتاب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم ).
و در پايان آيه ميفرمايد: فضل خداوند بر تو بسيار بزرگ بوده است
(و كان فضل الله عليك عظيما).
سرچشمه معصوم بودن پيامبران
آيه فوق ، از آياتى است كه اشاره بمسئله مصونيت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) از خطا و اشتباه و گناه ميكند و مى گويد: اگر امدادهاى الهىشامل حال تو نبود تو را گمراه مى ساختند ولى با وجود اين امدادها قادر به اين كارنخواهند بود و هيچگونه زيانى در اين راه به تو نمى رسانند.
به اين ترتيب خداوند براى اينكه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بتواند در هرچيز سرمشقى براى امت باشد و الگوئى براى نيكيها و خيرات گردد، و از عواقب دردناكلغزشهائى كه ممكن است دامن يك رهبر بزرگ را بگيرد، بركنار باشد و امت ازسرگردانى در مسئله اطاعت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در امان باشند وگرفتار تضاد در ميان اطاعت و عدم اطاعت نشوند پيامبر خود را در برابر خطا و گناهبيمه ميكند تا اعتماد كامل مردم را كه از نخستين شرطهاى رهبرى الهى است بخود جلبنمايد.
و در ذيل آيه يكى از دلائل اساسى مسئله عصمت بطوراجمال آمده است و آن اينكه : خداوند علوم و دانشهائى به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسلّم ) آموخته كه در پرتو آن در برابر گناه و خطا بيمه مى شود، زيرا علم و دانش (درمرحله نهائى ) موجب عصمت است مثلا پزشكى كه آب آلودهاى را كه به انواع ميكربهاى :وبا، مالاريا، و دهها بيمارى خطرناك ديگر آلوده است و آن را در آزمايشگاه در زيرميكروسكوپ مطالعه كرده و اثر كشنده آن را به روشنى دريافته است ، ممكن نيست از آنآب بنوشد، يعنى اين علم به او مصونيت در برابر ارتكاب اينعمل ميدهد، در حالى كه جهل به آن ممكن است موجب ارتكاب گردد.
همچنين سرچشمه بسيارى از اشتباهات جهل به مقدمات يا لوازم و عواقب يك كار است ،بنابراين كسى كه از طريق وحى الهى و تعليم پروردگار آگاهى
كامل از مسائل مختلف دارد، نه گرفتار لغزش ميشود، نه گمراهى و نه گناه .
ولى اشتباه نشود با اينكه چنان علمى براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ازناحيه خدا است ولى باز جنبه اجبارى بخود نمى گيرد، يعنى هيچگاه پيامبر مجبور نيستبه علم خود عمل كند بلكه از روى اختيار به آنعمل ميكند، همانطور كه طبيب مزبور با داشتن آگاهى از وضع آن آب آلوده اجبارى بهننوشيدن آن ندارد بلكه از روى اراده از شرب آن خوددارى ميكند.
و اگر گفته شود چرا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )مشمول چنين فضل الهى شده است نه ديگران ، بايد گفت اين به خاطر مسئوليت سنگينرهبرى است كه بر دوش او گذاشته شده است و بر دوش ديگران نيست زيرا خداوند بههمان مقدار كه مسئوليت ميدهد، توان و نيرو مى بخشد. (دقت كنيد).
آيه و ترجمه:


لا خير فى كثير من نجوئهم إ لا من أ مر بصدقة أ و معروف أ و إ صلح بين الناس و منيفعل ذلك ابتغاء مرضات الله فسوف نؤ تيه أ جرا عظيما (114)


ترجمه :
114 - در بسيارى از سخنان در گوشى (و جلسات محرمانه ) آنها خير و سودى نيست مگركسى كه (به اين وسيله ) امر به كمك به ديگران يا كار نيك يا اصطلاح در ميان مردمكند، و هر كس براى خشنودى پروردگار چنين كند پاداش بزرگى به او خواهيم داد.
تفسير :
سخنان در گوشى
در آيات گذشته اشاره اى به جلسات مخفيانه شبانه و شيطنت آميز بعضى از منافقان يامانند آنها شده بود، در اين آيه بطور مشروحتر از آن تحت عنوان نجوا بحث مى شود.
نجوا تنها بمعنى سخنان در گوشى نيست بلكه هر گونه جلسات سرى و مخفيانه را نيزشامل مى شود، زيرا در اصل از ماده نجوة (بر وزن دفعة ) بمعنى سرزمين مرتفع گرفتهشده است ، چون سرزمينهاى مرتفع از اطراف خود جدا هستند، و از آنجا كه جلسات سرى وسخنان در گوشى از اطرافيان جدا مى شود، به آن نجوى گفته اند و بعضى معتقدند كههمه اينها از ماده نجات بمعنى رهائى گرفته شده است ، زيرا يك نقطه مرتفع از هجومسيلاب در امان است ، و يك مجلس سرى يا سخن در گوشى از اطلاع ديگران بركنار مىباشد.
به هر حال آيه مى گويد: در غالب جلسات محرمانه و مخفيانه آنها كه بر اساس نقشههاى شيطنت آميز بنا شده خير و سودى نيست .
(لا خير فى كثير من نجويهم )
سپس براى اينكه گمان نشود هر گونه نجوا و سخن در گوشى يا جلسات سرى مذموم وممنوع است ، چند مورد به عنوان مقدمه بيان يك قانون كلى ، به صورت استثناء درذيل آيه ذكر كرده مى فرمايد:
مگر اينكه كسى در نجواى خود، توصيه به صدقه و كمك به ديگران ، يا انجام كار نيك، و يا اصلاح در ميان مردم مى نمايد.
(الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بين الناس )
و اين گونه نجويها اگر به خاطر تظاهر و رياكارى نباشد بلكه منظور از آن كسبرضاى پروردگار بوده باشد، خداوند پاداش بزرگى براى آن مقرر خواهد فرمود.
(و من يفعل ذلك ابتغاء مرضات الله فسوف نؤ تيه اجرا عظيما)
اصولا نجوا و سخنان درگوشى و تشكيل جلسات سرى در قرآن به عنوان يكعمل شيطانى معرفى شده است .
انما النجوى من الشيطان :
نجوى از شيطان است زيرا اين كار غالبا براىاعمال نادرست صورت مى گيرد، چون انجام كار خير و مفيد و مثبت معمولا چيز محرمانه ومخفيانه اى نيست كه مردم بخواهند با سخنان در گوشى آن را انجام دهند.
ولى از آنجا كه گاهى شرائط فوق العادهاى پيش مى آيد كه انسان مجبور ميشود دركارهاى نيك از روش نجوا استفاده كند اين استثناء مكرر در قرآن آمده است .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation