بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه تحریرالوسیله امام خمینی جلد 1, سید محمد باقر موسوى همدانى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     TAHREE01 -
     TAHREE02 -
     TAHREE03 -
     TAHREE04 -
     TAHREE05 -
     TAHREE06 -
     TAHREE07 -
     TAHREE08 -
     TAHREE09 -
     TAHREE10 -
     TAHREE11 -
     TAHREE12 -
     TAHREE13 -
     TAHREE14 -
     TAHREE15 -
     TAHREE16 -
     TAHREE17 -
     TAHREE18 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

گفتار در كيفيت غسل ميت  
درمرحله اول واجب است بدن ميت از نجاست تطهير شود و اقوى اينست كه همين مقدار كافىاست كه هر عضوى را قبل از غسل تطهير كنند هرچند كه نزديكتر به احتياط آن است كه همهبدن را قبل از شروع در غسل آب بكشند.
در مرحله دوم واجب است ميت را سه بار غسل دهند باراول با آبيكه در آن سدر ريخته باشند و بار دوم با آب آميخته با كافور و نوبت سومباآب خالص ‍ و اگر اين ترتيب رعايت نشده باشد دوبارهغسل ميدهند تاترتيب حاصل شود.
و چگونگى هريك از اين غسلها مانند غسل جنابت است يعنىاول سر و گردن ميت غسل داده مى شود و سپس سمت راست او و در آخر سمت چپش و احتياط واجبآنستكه بگوئيم غسل ارتماسى در اين سه غسل كفايت نمى كند پس اين كافى نيست كهتمام بدن ميت را در آب سدر و بار ديگر در آب كافور و نوبت سوم در آب خالص فروببرند بله اين جائز است كه سر و گردن او را در آب بسياريكه آميخته با سدر استارتماس دهند و بعد سمت راست او و در آخر سمت چپش را همچنينغسل با كافور و با آب خالص را با رعايت ترتيب به اين نحو ارتماس انجام دهند.
مساءله 1 - درسدر و همچنين كافور معتبر است بمقدارى باشد كه عرفا صدق كندكه اين آب با سدر و اين آب با كافور مخلوط است و اينقدر زياد نباشد كه آب مضافگردد.
مساءله 2 - اگر يكى از اين دو يعنى سدر و كافور و يا هر دو ناياب باشد بجاىغسل با آن ها با آب خالص سه بار غسل مى دهند كه اين به احتياط نزديكتر است بلكهوجوبش خالى از قوت نيست و هنگام غسل بايد نيت بدليت را نموده ترتيب را نيز رعايتكنند (باين معنا كه غسل اول را به نيت بدل از آب و سدر وغسل دوم را به نيت بدل از آب و كافور و غسل سوم را به نيت آب خالص انجام مى دهند).
مساءله 3 - اگر آب براى غسل ناياب شد ميت را سه بار به نيتبدل از غسل تيمم مى دهند و نزديكتر به احتياط آن است كه بعد از آن سه تيمم يك بارديگر به نيت مجموع تيمم بدهند و واجب نبودن آن بنظر قوى تر است در جائى هم كه ميتمجروح و يا سوخته شده و يا بيمارى آبله داشتم و بيم آن مى رود كه اگرغسل دهند پوست بدنش كنده شود بايد تيممش دهند و اين احتياط ترك نشود كه يك بار بادست زنده او را تيمم دهند و يك بار ديگر اگر ممكن است با دست خود ميت هرچن كه جوازاكتفاء تيمم با دست خود ميت اگر ممكن باشد بعيد نيست و در تيمم دادن ميت كافى است كهدر يك نوبت دست بخاك زده شود براى صورت و دو دست هرچند كه دو بار دست زدن (يكىبراى پيشانى و ديگرى براى پشت دستها) به احتياط نزديك تر است .
مساءله 4 - اگر مكلف براى بيش از يك بارغسل دادن آب ندارد ميت را يك بارغسل مى دهد و دو بار تيمم ،حال اگر سدر و كافور و يا سدر به تنهائى دارد آب را درغسل اول يعنى غسل با سدر مصرف مى كند و يك تيممبدل از غسل با كافور و تيممى ديگر بدل ازغسل با آب خالص مى دهد و همچنين است بنابراقوى در صورتيكه نه سدر داشته باشد ونه كافور و با احتمالى بعيد واجب است آب را صرف درغسل سوم نموده بجاى دو غسل اول و دوم تيمم دهد و طريق احتياط در مراعات هر دواحتمال اين است كه بعنوان احتياط دو تيمم بدل از دوغسل اول و دوم به ترتيب بدهد و سپس بقصد ما فى الذمه (در آنچه در واقع بذمه اش هستكه با غسل اول است و يا سوم ) ميت را با آب غسل بدهد و سپس دو تيمم ديگر بقصد احتياطبدهد يكى بدل از غسل دوم و ديگرى بدل از غسل سوم .
و اگر چنانچه از دو خليط تنها كافور را دارد آب را درغسل اول صرف مى كند و بجاى غسل دوم و سوم تيمم مى دهد و اين كهاحتمال دهيم واجب باشد آنرا به نيت غسل دوم مصرف نموده بجاىغسل اول و سوم تيمم دهد احتمال بعيدى است و نزديك تر به احتياط آن است كهاول او را بدل از غسل اول تيمم دهد و سپس با آب كافور به نيت ما فى الذمه كه يابدل از غسل با آب سدر است و يا غسل دومى است ) او راغسل مى دهد و آنگاه دو بار تيمم مى دهد يكى بدل ازغسل با آب كافور و دوم بدل از آب خالص .
و اگر آبى كه در اختيار دارد بمقدار دو بارغسل دادن است در صورتى كه هر دو خليط را دارد آب را در دوغسل اول مصرف نموده براى غسل سوم تيممش مى دهند و همچنين است صورتى كه آب براىدو غسل دارد و بيش از يك خليط ندارد و يا هيچ يك را ندارد.
مساءله 5 - اگر ميت در حال احرام از دنيا رفته باشد او را مانندمحل (كسى كه محرم نيست ) سه نوبت غسل مى دهند ولكن درغسل دوم آب غسل را با كافور مخلوط نمى كنند مگر در فرضى كه مرگ اواگر در عمرهبوده بعد از تقصير (ناخن و يا موى چيدن ) بوده و اگر در حج بوده بعد از سعى واقعشده باشد كه در اين صورت استعمال كافور ممنوع نيست و همچنين در فرض قبلى كهنبايد كافور در آب غسل او كنند حنوط با كافور نيز نبايد بكنند مگر بعد از تقصير درعمره و بعد از سعى در حج .
مساءله 6 - اگر بخاطر مانعى ميت را تيمم داد و يا بخاطر ناياب بودن سدر وكافور با آب خالص غسل داد و سپس مانع برطرف شد و يا سدر و كافور يافت شد درصورتيكه هنوز ميت دفن نشده واجب است در صورتاول كه تيمم داده او را غسل دهد و در صورت دوم احتياط واجب آن است كهغسل با آب سدر و كافور اعاده شود و اگر بعد از دفن مانع برطرف شده كار گذشتهاست .
مساءله 7 - اگر غسل جنابت و يا حيض وامثال آن بگردن ميت بوده باشد همان غسل ميت كافى از جنابت نيز هست .
مساءله 8 - اگر غسل ميتى فراموش شود و در نتيجه بدونغسل دفن گردد در صورتى كه بيرون آوردن جنازه از قبر مخدورى ازقبيل فساد جسد يا هتك حرمت ميت و يا ناراحت شدن زنده ها از بوى آنها و يا از تجهيزش ودوباره كفن كردنش پيش نمى آيد واجب است نبش قبر كردن و جنازه راغسل دادن و در جائى هم كه بعضى از غسل هاى ميت جاى مانده و يا معلوم شود كهباطل انجام شده و همچنين در جائيكه ميت بدون كفن دفن شده حكم همين است و اما اگر با كفنغصبى دفن شده باشد در صورتيكه نبش آن مخدورى نداشته باشد بايد نبش شود و امااگر مخدوريكه گفته شد پيش ‍ بيايد در وجوب نبشاشكال است و احتياط واجب آن است كه صاحب كفن كه كفن از او غصب شده قيمت كفن خود رابگيرد بله در صورتى كه غاصب خود ميت بوده باشد اقوى آنستكه نبش قبرش جائز استحتى در صورتى هم كه مستلزم هتك حرمت شود و اگر معلوم شود كه جنازه ميت نماز خواندهنشده و يا نمازيكه خوانده شده باطل بوده نبش قبر جائز نيست بلكه بر قبر او نماز مىخوانند.
مساءله 9 - گرفتن اجرت در برابر غسل دادن ميت جائز نيست مگر آنكه اجرت دربرابر امور غير واجب قرار داده شود مثل اينكهغسال اجرتى بگيرد براى اينكه انگشتان ميت ومفاصل او را نرم كند و از حالت پيچيدگى درآورد و يا اينكهقبل از غسل دستهاى ميت را تا نصف ذراع بشويد و سر او رابا كف سدر و يا كف خطمىشستشو دهد و عورتينش را با سدر و يا اشنان شسته بعد از فراغت از آن با پارچه اىلطيف خشك كند و آداب غير واجبه ديگرى كه هست انجام دهد كه در اين صورت گرفتن اجرتحرام نيست .
مساءله 10 - اگر بدن ميت بعد از غسل و يا در بين آن نجس شود مثلا نجاستى از خودبدن بيرون آمده و يا نجاستى از خارج به آن برسد دوبارهغسل دادن او واجب نيست حتى در صورتى كه نجاست خارج شده حدث باشد يعنىبول و يا غائط باشد هرچند كه نزديكتر به احتياطدر صورتى كه در اثناءغسل بيرون آمده باشد اين است كه غسل را دوباره بدهند.
بله برطرف كردن نجاست از بدن ميت واجب است و احتياط واجب آنست كه حتى بعد از گذاردنميت در قبر او را از قبر بيرون آورده نجاست را از او برطرف سازند مگر آنكه اينعمل دشوار باشد هرچند كه دشواريش تنها بخاطر هتك حرمت او باشد.
مساءله 11 - تخته سنگ و يا تخته اى كه ميت را روى آنغسل مى دهند واجب نيست كه بعد از هر غسل از اغسال سه گانه آب كشيده شود، بله نزديكتربه احتياط آنستكه آنرا براى غسل دادن ميت بعدى بشويند هرچند كهاحتمال پاك شدنش به تبعيت پاك شدن ميت اقوى است حكم پارچه اى هم كه هنگامغسل دادن (بمنظور پوشاندن عورت ميت ) روى او مى اندازند همين است يعنى آن نيز بهتبع پاك شدن ميت پاك مى شود.
مساءله 12 - نزديك تر به احتياط آن است كه ميت درحال غسل رو به قبله خوابانده شود به نحوى كه محتضر را مى خوابانند هرچند كه مستحببودن اين عمل اقوى است .
مساءله 13 - وضوء دادن ميت واجب نيست ، بله استحبابش اقوى است و بلكه به احتياطنزديك تر است البته اگر خواستند وضوء بدهند جا دارد كهقبل از غسل بدهند.
گفتار در آداب غسل 
آداب غسل ميت چند چيز است :
1 - نهادن ميت بر روى تخته تاتخت .
2 - اينكه پيراهن او را از طرف پاهايش بيرون آورند هرچند كه مستلزم پاره كردن آنباشد البته اگر بخواهند باين دستور عمل كنند بايد از ورثه كه مالك پيراهن ميتنداجازه بگيرند.
3 - اينكه در زير سايه يعنى زير سقف و يا خيمه وامثال آن صورت بگيرد.
4 اينكه عورت او را هرچند كه كسى بآن نظر نكند و ياغسل دهنده كسى باشد كه نظر كردنش بآن حلال باشد بپوشانند.
5 - اينكه انگشتان و مفاصل آنرا با مدارانرم كنند.
6 -قبل از غسل دستهايش را تا نصف ذراع بشويند.
7 - اينكه سر ميت را با كف سدر و يا خطمى بشويند.
8 - اينكه قبل از غسل عورت او را با سدر و يا اشنان بشويند.
9- اينكه در دو غسلاول و دوم بطور ملايم دست بر شكم او بكشندمگر آنكه ميت زنى حامله باشد.
10 - اينكه دستها و عورتهاى ميت را سه بار بشويند.
11 - اينكه هر عضوى از اعضاء را در هر غسلى سه بار بشويند كه در نتيجه روى همشستن ها بيست و هفت بار مى شود (زيرا در هر غسلى سه بار سر و گردن سه بار طرفراست و سه بار طرف چپ شسته مى شود كه نه بار مى شود و ضرب 9 در عدد 3 بيست وهفت مى شود).
12 - و اينكه بعد از فراغت از غسل بدن او را با پارچه اى نظيف خشك كنند و از اينقبيل آداب ديگرى كه هست .
اگر از بدن ميت چيزى از قبيل پوست بدن و يا مو و يا ناخن و يا دندان بيفتد آنرا در كفنشنهاده دفن مى كنند.
گفتار در تكفين ميت  
كفن كردن ميت مانند غسل او واجب كفائى است و مقدار واجب كفن سه قطعه است يكى لنگ كه بينناف تا زانوى ميت را مى پوشاند و ديگر پيراهن كه شانه تا نصف ساق پا را فرا مىگيرد و احتياط واجب آنست كه كمتر از اين نباشد و سوم سرتاسرى كه تمام بدن را مىپوشاند پس واجب است بلندى سرتاسرى از بلندى قامت ميت بيشتر باشد (تا از طرفسر و سمت پا مقدار زائد را جمع نموده با ريسمانى به پيچند) و واجب است پهناى آنبمقدارى باشد كه بتوان يك طرف آنرا بر روى طرف ديگر بگذارند تا بدن پوشيدهشود و در همه اين سه قطعه اگر بمقدار واجب فراهم نشد بمقدار كمتر از آن اكتفاء مىشود لكن در هر يك از آن سه قطعه اگر امر دائر شد بين مثلا لنگى كه تنها عورت رامى پوشاند ولنگى كه تا نيمى از ران را فرا مى گيرد واجب است فراگيرتر رااستعمال كنند و اما اگر هيچ يك از سه قطعه فراهم نيست تنها ساترى براى عورتشفراهم است بهمان اكتفاء مى شود.
مساءله 1 - كفن كردن ميت با پارچه غصبى حتى درحال اضطرار جائز نيست و همچنين با پارچه ايكه از جنس ابريشم خالص باشد جائز نيستهرچند كه ميت زن و يا طفل باشد و نيز جائز نيست او را با پوست مردار و پارچه نجس ‍ كفنكنند حتى آن مقدار نجاستيكه در لباس نمازگذار بخشوده شده در كفن بخشوده نيست و نيزجائز نيست جسد ميت را با پوست و يا پشم و موى حيوانيكهحلال گوشت نيست كفن كنند و باحتياطواجب با پوستحلال گوشت نيز كفن نكنند و اما با پشم و موى و كرك حيوانحلال گوشت اشكال ندارد.
همه احكاميكه درباره كفن گفته شد مخصوص استبحال اختيار بجز غصبى نبودن كه در حال اضطرار نيز جائز نيست واما غير آن درحال اضطرار جائز است بلكه اگر از پوست حيوانحلال گوشت چيزى درست كنند كه عرفا بآن جامه گفته شوددرحال اختيار نيز جائر است ميت را باآن كفن كنند و اگر گفته نشود جز درحال اضطرار جائز نيست و اگر امر كفن كردن دائر شود بين پارچه نجس و يا حرير و ياپوست حيوان حلال گوشت يا غير آن در مرتبهاول كفن كردن با پارچه نجس مقدم بر حرير و حرير مقدم بر پوست حيوانحلال گوشت و آن مقدم بر غير آن است يعنى حيوان حرام گوشت و پوست ميته .
مساءله 3 - اگر قبل از نهادن ميت درقبر كفن او نجس شود واجب است نجاست را از آنزائل سازند يا به اينكه كفن را بشويند و يا به اينكه آن قسمت نجس شده را قيچى كنندالبته بريدن وقتى جائر است كه ضررى در كفن نداشته باشد و همچنين اگر بعد ازنهادن در قبر نجس شود ولى در اين صورت بريدن بهتر است واگر شستن كفن دشواربود هرچند دشوارى آن از اين جهت باشد كه مستلزم بيرون آوردن ميت از قبر باشد قيچىكردن متعين مى شود همچنانكه اگر قيچى كردن ممكن نباشد هرچند از اين جهت كه مستلزمبرهنه ماندن قسمتى از بدن ميت باشد در اينصورت شستن متعين مى شود.
بله در صورتيكه شستن موقوف باشد به بيرون آوردن ميت از قبر و هتك حرمت او شستنواجب نيست بلكه در اينصورت بيرون آوردن ميت جائز نيست و اگر بريدن و شستن هردوغير ممكن باشد در صورتى كه پارچه پاك ديگر در دسترس باشد واجب است كفن راعوض كنند البته اين وظيفه در جائى است كه عوض كردن كفن باعث بى حرمتى ميت نشود وگرنه عوض ‍ كردن نيز جائز نيست .
مساءله 4 - هزينه كفن ميت بجز آنچه بعدا استثناء مى شود ازاصل ماليكه از ميت بجاى مانده گرفته مى شود و اگر ميت درمقابل اموال بجاى مانده اش و برابر آن قرض دارداول مخارج كفن و دفن او را برمى دارند و سپس ‍ قرض هايش را مى پردازند و همچنيناول اين مخارج را برمى دارند و سپس ‍ وصايايش را عملى مى سازند و نيزاول مخارج كفن و دفن را برمى دارند و سپس ارث را تقسيم مى كنند.
اين حكم تنها مربوط به مخارج متعارف و لائق به شاءن ميت است بطورى كه احترامشمحفوظ شود و اما زائد بر اين مقدار مشمول اين حكم نيست و همچنين ساير مخارج تجهيز كهمقدار متعارف آن از اصل مال برداشته مى شود و نسبت به مقدار زائد بر واجب با حفظ حرمتميت ترك احتياط سزاوار نيست البته براى رعايت اين احتياط نبايد آنقدر كم خرجى كنند كههتك حرمت ميت شود و همچنين است سدر و كافور و قيمت زمينى كه در آن دفن مى شود و آجرىكه قبر را با آن مى چينند و اجرت حمالهائيكه جنازه راحمل مى كنند و اجرت قبر كن و ساير مخارج تجهيز حتى پولى كه حكومت بعنوان عوارضبراى دفن در زمين هاى بى صاحب مى گيرد مقدار متعارف همه آنها ازاصل مال برداشته مى شود.
و اگر اموال بجاى مانده ميت متعلق حق ديگرى باشد مثلا حاكم شرع اعلام ورشكستگى او راكرده باشد (و در نتيجه اموال او متعلق حق همه طلبكارانش قرار گرفته باشد) و يا ميتمالى را گرو داده باشد ظاهرا مخارج كفن برآن نيز مقدم است .
بله در مقدم بودن آن بر حق جنايتى كه بدهكار استاشكال هست و اگر به مقدار تهيه كفن مالى از خود بجاى نگذاشته عريان دفن مى شود وبر مسلمانان واجب نيست براى او كفن بخرند و يا كفن بدهند، بله استحباب دارد.
مساءله 5 - كفن زن و ساير مخارج تجهيز او بعهده شوهر او است هرچند كه خود زنثروتمند بوده باشد حال چه اينكه زن كبيره (نه ساله ) بوده باشد و چه صغيره وكمتر از نه سال باشد و نيز چه اينكه ديوانه باشد و چهعاقل چه آزاده باشد و چه برده چه مدخوله باشد و چه مدخوله نباشد چه اينكه مطيع شوهربوده باشد و چه ناشزه و عصيانگر باشد و در زن منقطهاشكال هست مخصوصا در زنى كه مدت ازدواجش بسيار كوتاه باشد و در زنيكه شوهر او راطلاق رجعى داده و هنوز عده او سر نيامده و از دنيا رفته احتياط ترك نشود بلكه ظاهر ايناست كه كفن او نيز بعده شوهر او است .
مساءله 6 - و اگر شخصى بعنوان تبرع كفن او را بدهد از عهده شوهرش ساقط مىشود مگر درصورتى كه قبول تبرع براى ميت وهن و بى حرمتى باشد كه در اين صورتشوهر بايد كفن او را بدهد.
مساءله 7 - اگر شوهر بعد از زن و ياقبل از او بميرد و يا مرگ هر دو در يك زمان اتفاق بيفتد و براى هر دو مالى جز بمقدار يككفن نباشد كفن كردن خود او مقدم بر كفن همسر او است .(1)
مساءله 8 - اگر شوهر فقير باشد كفن زنش ازمال بجاى مانده خود او داده مى شود و اگر شوهر بعد از دفن زن پولدار شد ورثه زننمى توانند قيمت كفن را از او مطالبه كنند.
مساءله 9 - ساير افراد واجب النفقه در مسئله هزينه كفن حكم زن را ندارند بله كفنبرده بگردن صاحب او است مگر آنكه برده كنيزى باشد كه ازدواج كرده باشد كه خرجكفن اوبعهده شوهر او است .
گفتار در مستحبات كفن و آداب كفن كردن 
مستحب است علاوه بر آن سه قطعه ايكه در كفن هر يك از مرد و زن واجب بود قطعه ديگرىبعنوان لفافه به درازاى سه ذراع و نيم و پهناى يك وجب الى يك وجب و نيم به ران ميتبپيچند بطورى كه چيزى از ميانه خاصره تا سر زانوهاى ميت بيرون نماند و مستحب استكه از خاصره آغاز نموده دو ران ميت را بهم بچسبانند و آخر پارچه را از زير دو پاى ميتبيرون آورده در زير قسمت نهائى لفافه فرو مى برند.
و مستحب است مقدارى پنبه بين دو سرين ميت بگذارند بطورى كه عورتين او را بپوشاند ومستحب است مقدارى ذريره (كه نوعى بوى خوش ‍ است ) روى پنبه بگذارند بعد پنبه را درمحل نامبرده قرار دهند و اگر مى ترسند چيزى از مجراى غائط ميت بيرون آيد (و كفن راآلوده كند) مستحب است مجرى را با مقدارى از آن پنبه پر كنند بلكه با مجراى حيض ‍ زننيز چنين كنند مخصوصا اگر بيم آن باشد كه خون نفاس وامثال آن از آن بيرون آيد همه اينها را قبل از پيچيدن لفافه نامبرده انجام مى دهند.
و نيز مستحب است بعد از قرار دادن ميت در سرتاسرى واجب و پيچيدنش ‍ در آن لفافهديگرى بر او بپوشانند و بهتر آن استكه برد يمانى باشد بلكه استحباب لفافهسوم مخصوصا در مورد زنان تقويت شده است .
و مستحب است براى خصوص مردان اينكه پارچه اى به عنوان عمامه دور سر او به پيچندو دو طرف آن را زير چانه ميت قرار مى دهند به اين نحو كه تحت الحنك سمت راست روىتحت الحنك سمت چپ قرار مى گيرد و مجددا سمت چپى را روى سمت راستى قرار داده هر دو رابطرف سينه ميت مى كشند.
و در خصوص زنان مستحب است به جاى عمامه مردان مقنه اى بر سر او نهاده و با لفافهاى به عنوان سينه بند پستان هاى او را بسته در پشت ميت گره بزنند.
و مستحب است كفن ميت از پارچه خوبى تهيه شود و او را به نحو خوبى كفن كنند و اينكهآن را با مال پاك و بدون شبهه خريدارى نمايند و اينكه از جنس پنبه و سفيد رنگ باشدسواى حبره كه مستحب است سرخ رنگ باشد و مستحب است اينكه پارچه اى باشد كه با آناحرام بسته و يا در آن نماز خوانده باشد و بهتر آنست كه اگر احتياج به دوختن داردازرشته هاى كفن گرفته كفن را بدوزند و مستحب است از كافور و ذرير مقدارى بهر يك ازقطعه هاى كفن بپاشند.
و مستحب است در حاشيه همه قطعات كفن و نيز بر جريدتين (چوب ترى كه روى ترقوه ميتمى گذارند) بنويسند: (فلانى پسر فلان ) (يعنى نام ميت و پدرش نوشته شود)شهادت مى دهد به اينكه جز الله تعالى هيچ معبودى نيست و او يكتا است و شريكى ندارد.
و نيز شهادت مى دهد به اينكه محمد صلى الله عليه وآله فرستاده خدا است و اينكه علىبن ابيطالب و حسن و حسين و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و مهدىعليهم السلام امامان و سادات و قائدان اويند و اينكه قيامت و ثواب و عقاب حق است .
و نيز مستحب است كه دعاى جوشن كبير بر كفن او بنويسند البته بهتر و به احتياطنزديكتر اين است كه همه اينها در حاشيه نوشته شود كه از نجس ‍ شدن ايمن باشد واحتياط واجب آنستكه از نوشتن نقاطى از كفن كه (روى عورتين قرار ميگيرد) و نوشتن اينمطالب در آنجا عرفا بى احترامى به نوشته ها است اجتناب شود.
و نيز براى كسى كه ميت را غسل مى دهد و همو كفن مى كند بهتر آنستكه بعد ازغسل و قبل از كفن كردن خودش غسل مس ميت كند و وضوء بگيرد آنگاهمشغول تكفين ميت شود و اگر كفن كننده غير ازغسل دهنده است او نيز از حدث اكبر و حدث اصغر طهارت داشته باشد.
گفتار در حنوط 
حنوط ميت واجب است چه اينكه ميت صغير باشد و چه كبير چه مرد باشد و چه زن و همانطوركه قبلا گذشت كسيكه در حال احرام از دنيا رفته را حنوط نبايد بكنند و شرط حنوطآنستكه بعد از غسل ميت و يا تيمم دادنش انجام شود و جواز حنوط كردن ميتقبل از تكفين وبعد از آن و در اثناء آن اقوى است هرچند اولى بهتر است .
و كيفيت حنوط اين است كه كافور را به مواضع هفتگانه ميت كه درحال سجده بر زمين مى آيد بمالند و مستحب است كه به نوك بينى او نيز بمالند بلكهاين عمل به احتياط نزديك تر است و بعيد نيست بگوئيم مستحب است به زير بغلها وگودى روى سينه و مفاصل استخوان هايش نيز بمالند ولى بهتر آن استكه اگر خواستندچنين كنند به اميد ثواب كنند نه بعنوان دستور استحبابى و هيچ بوى خوش ديگرى درحنوط جاى كافور را نمى گيرد حتى در هنگام ضرورت و نايابى كافور ماليدن بوىخوش ديگر دستورى نيست .
در حنوط مقدار معينى واجب نشده بلكه آنچه واجب است اين استكه مسماى آنبعمل آيد و عرفا گفته شود كه اين ميت حنوط شده است ولى بهتر و كاملتر آن استكه هفتمثقال صيرفى در حنوط يك ميت مصرف شود و از اين پائين تر چهارمثقال شرعى و از آنهم پائين تر چهار درهم و سپس يكمثقال شرعى و از آن پائين تر يك درهم است و اگر هيچيك از اين اندازه ها فراهم نشد و حتىبمقدار مسما نيز فراهم نگشت ميت بدون حنوط دفن مى شود.
مساءله 2 - مستحب است در حنوط ميت كافور را با مقدارى تربت شريفه سيدالشهداءصلوات الله عليه مخلوط كنند لكن اگر كردند ديگر در مواضعى كه منافى با احترامتربت است نظير دو شست پا نمالند.
گفتار در جريدتين 
يكى از سنت هائى كه درباره آن تاءكيد شده اين است كه دو قطعه چوب تر همراه ميتبگذارند حال چه اينكه صغير باشد و چه كبير چه مرد باشد و چه زن البته در موردطفل صغير به اميد ثواب جريده بگذارند نه بعنوان سنت دستورى و بهتر آن است كهچوب نامبرده جريده خرما باشد و اگر فراهم نشد از درخت سدر و اگر آن نيز فراهم نشداز درخت بيد و اگر نشد از انار و اگر آن نيز نشد از هردرخت ترى كه فراهم استبگذارند و بهتر آنستكه اين دو جريده هريك به درازاى استخوان ذراع باشد هرچند كهكمتر آن تا يك وجب و بيشترش تا يك ذراغ نيز كافى است همچنانكه در كيفيت نهادن آنبهتر آنست كه يكى را در طرف راست روى ترقوه ميت نهاده دنباله اش ‍ بطرف پهلوى ميتتا هرجا رسيد قرار گيرد بطورى كه به پوست بدن او بچسبد و جريده ديگررا بهميننحو روى ترقوه سمت چپ او مى گذارندلكن اين جريده را ببدن ميت نمى چسبانند بلكه آنرابين پيراهن و سرتاسرى جاى مى دهند.
گفتار در تشييع جنازه 
فضيلت تشييع جنازه بسيار و ثواب آن عظيم است و در خبر آمده كه هر كس ‍ جنازه اى راتشييع كند در رفتن و برگشتن بهر گامى كه بر مى دارد هزار حسنه برايش مى نويسندو هزار هزار سيئه از نامه عمل او محو مى كند و هزار هزار درجه اش مى دهند و اگر بر آنجنازه نماز بخواند صد مليون فرشته او را مشايعت مى كنند در حالى كه همه آنها براى اوطلب مغفرت مى كنند و اگر در دفن او نيز حاضر شود خداى تعالى صد مليون ملك بر اوموكل مى سازد برايش تا روزى كه از قبرش مبعوث شود طلب مغفرت كنند و كسى كهبرميتى نماز بخواند جبرئيل با هفتاد مليون ملك بر او نماز خواهد خواند و همه گناهانگذشته اش آمرزيده مى شود و اگر همچنان به ايستد تا دفنش كنند و خاك بر قبرش بهپاشد هنگام برگشتن بهر قدم از آن جا كه تشييع كرده تا به منزلش برسد قيراطىاجر دارد و قيراط به سنگينى كوه احد است كه آنرا در ميزان او مى اندازند.
(و اما آداب تشييع چند است )  
يكى اينكه هنگام بدوش گرفتن جنازه بگويد: (بسم الله و بالله و صلى الله علىمحمد و آل محمد الله اغفر للمؤ منين و المؤ منات ) (بنام خدا و بيارى او خدا بر محمد وآل او درود بفرستد، بارالها مردان و زنان مؤ منين را بيامرز).
ديگر اينكه جنازه را بر روى دوش خود حمل كنند نه بر بالاى حيوان باربر وامثال آن مگر آن كه عذرى نظير دورى راه در بين باشد و اين بدان جهت است كه از فضيلتحمل جنازه بر روى دوش محروم نمانند و اماكراهتحمل آن بر بالاى حيوان معلوم نيست .
يكى ديگر اينكه تشييع كننده در حال خشوع و تفكر باشد فكر كند كه اين خود اوست كهاز دنيا رفته و بر بالاى دوش حمل مى شود خود او است و دارد التماس مى كند كه مرابرگردانيد و خداى تعالى خواهش او را پذيرفته و برگردانيده .
يكى ديگر اينكه پاى پياده تشييع كند و سوار شدن در تشييع جز در صورت عذر مكروهاست ، بله در مراجعت كراهتى ندارد.
يكى ديگر اينكه پيشاپيش جنازه نرود بلكه يا عقب جنازه حركت كند يا در دو طرف آن كهاولى بهتر است .
ويكى ديگر اينكه چهار طرف جنازه را به تناوب بدون بگيرد و بهتر آن است كه از سمتراست جلو تابوت شروع نموده آنرا بدوش راست خود بگيرد و سپس سمت راست عقب رابدوش راست بگيرد و نوبت سوم سمت چپ آخر تابوت را بدوش چپشحمل كند و در نوبت چهارم سمت چپ جلو تابوت را بدوش چپ بگيرد.
يكى ديگر از آداب تشييع جنازه اين است كه صاحب مصيبت با پاى برهنه تشييع نموده ورداء (عباى ) خود را زمين بگذارد و نپوشد و اگر پوشيده طورى غيرمعمولى بپوشد كهبا حالت داغديدگان تناسب داشته باشد و خلاصه وضعى بخود بگيرد كه همه تشييعكنندگان بفهمند كه او است صاحب مصيبت .
در تشييع جنازه چند چيز كراهت دارد: يكى خنديدن و لهو و لعب است .
و يكى كنار گذاشتن رداء كسى است كه صاحب مصيبت نباشد.
و يكى بسرعت راه رفتن است بطورى كه منافات با مداراى با ميت داشته باشد تا چهرسد به اينكه بدوند بلكه سزاوارترين اين است كه به طور متوسط حركت كنند.
يكى ديگر از مكروهات آتش بردن در دنبال جنازه است مگر آن كه چراغى بمنظور روشنكردن راه باشد بلكه در شب به اين منظور مطلق روشنائى بدون كراهت است .
يكى ديگر از مكروهات تشييع جنازه اين است كه اگر مكلف درحال عبور دادن جنازه اى نشسته است برخيزد مگر آنكه ميت كافر باشد كه در اين صورتمكلف از جاى خود برمى خيزد و براى زنان بهتر آنست كه تشييع جنازه نكنند هرچند كه ميتنيز زن باشد و بعيد نيست كه تشييع كردن براى زنان جوان كراهت داشته باشد.
گفتار در نماز بر ميت  
واجب است بر مكلفين (البته وجوب كفائى ) كه بر هر ميت مسلمان نماز بخوانند هرچند كهمخالف مذهب حق باشد و اما نماز خواندن بر جنازه كافر هر قسم كافر كه باشد حتىمسلمانى كه از دين برگشته و يا حكم به كفرش شده هرچند كه منتسب به اسلام باشدمانند نواصب و خوارج جائز نيست و ميتى كه در سرزمين مسلمين پيدا شود و معلوم نباشد كهكافر است يا مسلمان حكم مسلمان را دارد و همچنين كسى كه در دار اسلام پيدا شود و در آنجابميرد و اما طفلى كه در دارالكفر پيدا شود اگر در آن جا هيچ مسلمانى سكونت ندارد كههيچ و اگر مسلمانانى در آنجا باشند و احتمال رود كه اين يافت شده از آن ها باشد حكمكردن باينكه مسلمان است يا كافر مشكل است .
اطفال مسلمانان هرچند ولد زناى آنان حكم آنانرا دارند يعنى اگر بسن شش ‍سال رسيده اند بايد بر جنازه آنها نماز خوانده شود و استحباب نماز خواندن بر طفلىكه به اين حد نرسيده باشد محل تاءمل است البته اينتاءمل در استحباب نماز بر طفلى است كه زنده به دنيا آمده باشد و اما آنكه مرده بدنياآمده نماز خواندن بر او بدون تاءمل مستحب نيست هرچند كهقبل از ولادت روح در او دميده شده باشد در سابق گفتيم كه بعضى از اعضاء بدن انساناگر سينه باشد و يا مشتمل بر قسمت سينه و يا قسمتى از سينه باشد كه قلب در آنقرار دارد هرچند كه فعلا قلب در آن نباشد حكم تمام بدن را دارد كه بايد بر آن نمازخواند.
مساءله 1 - وقت نماز خواندن بر ميت بعد ازغسل دادن و كفن كردن او است پس قبل از اين دوعمل نماز خواندن بر او كافى نيست و چنانچهغسل و كفن ميت متعذر بود نماز ساقط نمى شود همچنانكه با تعذر دفن نيز نماز ساقطنمى گردد پس واجب است بر ميتى كه در بيابان پيدا شده نهغسل دادن او ممكن است و نه كفن كردن و نه دفن كردن نماز خوانده شود وبحال خود واگذار گردد و حاصل كلام اينكه از واجبات هر مقداريش كه غير ممكن است ساقطمى شود و هرمقداريش كه ممكن است ثابت مى ماند.
مساءله 2 - معتبر است در نماز گذار بر ميت اينكه مؤ من باشد پس نماز خواندنمخالف مذهب بر ميت شيعه كافى نيست تا چه رسد به نماز خواندن كافر و اقوى اين استكه در نماز گذار داشتن حد بلوغ معتبر نيست و بنابراين نماز خواندن كودكى مميز برجنازه صحيح است لكن در اينكه كافى از نماز مكلفين بالغ هست يا نهتاءمل است و در اين نماز گذار معتبر نيست كه حتما مرد باشد بلكه نماز خواندن زن برجنازه ميت هرچند كه ميت مرد باشد صحيح است و اين صحت مشروط به نبودن مردان نيست ولكن سزاوار آنستكه با وجود مردان آنان مقدم بر زنان باشند بلكه اين به احتياطنزديكتر است .
مساءله 3 - نماز خواندن بر ميت هرچند واجب كفائى است الا اينكه مانند سايراعمال تجهيز ميت سزاوارتر از همه مردم به اين كار نزديكترين خويشاوند ميت است كه از اوارث مى برد، پس اگر چنين كسى خواست خودش بر جنازه ميتش نماز كند و يا شخصى رابراى اين كار معين نمايد جائز نيست مزاحم او شوند بلكه اشتراط اذن او در صحت نمازىكه غير او مى خواند اقوى است .
واگر ميت وصيت كرده باشد كه فلان شخص معين بر من نماز بگذارد احتياط واجب آنست كهولى اذن بدهد و وصى نيز از او اجازه بگيرد.
مساءله 4 - مستحب است در نماز ميت كه بجماعت برگذار شود و نزديك تر به احتياطآنست كه در اين جماعت نيز همه امورى كه در امام جماعت معتبر است رعايت شود يعنى امام درنماز ميت عادل و چه و چه بوده باشد بلكه نزديكتر به احتياط آنست كه شرائط جماعت ازقبيل نبودن حائل و امثال آن در اين نماز نيز رعايت شود هرچند كه مشروط نبودن نماز ميت بهشرائط امامت و شرائط جماعت بعيد نيست مگر آن مقدارى كه در صدق جماعت دخالت دارد پسبا فاصله زياد و وجود حائل كلفت چون ديوار بين نمارگذاران جماعت صحيح نيست و درنماز ميت امام در هيچ ذكرى جوز ماءموم را نمى كشد پس ماءموم نيز خودش بايد تكبيرات ودنباله هاى آنها را بگويد.
مساءله 5 - جائز است كه بر يك ميت و در يك زمان اشخاصى متعدد نماز فرادىبخوانند بلكه بجماعت نيز جائز است چند نوبت بر او نماز خوانده شود و مادام كه كسىاز نماز بر او فراغ نشده هر يك از نماز گذاران مى توانند قصد وجوب كنند و اما اگريكى فارغ شد (و تكليف واجب كفائى انجام گرديد) ديگران بايد نيت استحباب و يا قربتكنند و همچنين است در نمازگذاران متعدد در جماعتى واحد.
مساءله 6 - براى ماءموم جائز است كه در بين نماز ميت قصد فرادى كند لكن بشرطىكه از جنازه بقدرى دور نباشد كه مضر به نمازش باشد و نيز از محاذات با ميت كه دراين نماز در حال فرادى معتبر است خارج نگردد.
گفتار در كيفيت نماز ميت  
نماز ميت پنج تكبير است بعد از تكبير اول شهادتين گفته مى شود و بعد از تكبيردوم برپيغمبر و آل گرام او صلوات الله عليهم صلوات مى فرستد و بعداز تكبير سوم مردان وزنان مؤ من را دعا مى كند و بعداز تكبير چهارم ميت را دعا مى كند، آنگاه تكبير پنجم راگفته از نماز خارج مى شود و كمتر از پنج تكبير جائز نيست مگر درحال تقيه و در اين نماز اذان و اقامه اى و قرائتى و ركوع و سجودى و تشهد و سلامىنيست و در دعاهاى چهارگانه مسماى آن كافى است ، پس كافى است كه بعد از تكبيراول بگويد:
(اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله )
و بعد از تكبير دوم بگويد:
(اللهم صلى على محمد و آل محمد)
و بعد از تكبير سوم بگويد:
(اللهم اغفر للمؤ منين و المؤ منات )
و بعداز تكبير چهارم بگويد:
(اللهم اغفر لهذا الميت )
و سپس تكبير پنجم را بگويد و منصرف شود.
و اما بهترش آنستكه بعد از تكبير اول بگويد:
(اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشريك له الها واحدا احدا صمدا فردا حيا قيوما دائما ابدا لملم يتخذ صاحبة و لاولدا و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالهدى و دين الحق ليظهرهعلى الدين كله و لو كره المشركون
و بعد از تكبير دوم بگويد:
(اللهم صل على محمد و آل محمد و بارك على محمد وآل وارحم محمدا و آل محمد افصل ما صليت و باركت و ترحمت على ابراهيم وآل ابراهيم انك حميد محمد و صل على جميع الانبياء و المرسلين ).

و بعد از تكبير سوم بگويد:
(اللهم اغفر للمؤ منين و المؤ منات و المسلمين و المسلمات الاحياء منهم و الاموات تابعاللهم بيننا و بينهم بالخيرات انك على كل شى ء قدير).

و بعد از تكبيرچهارم بگويد:
(اللهم ان هذا المسجى قد امنا عبدك و ابن عبدك و ابن امتكنزل بك و انت خير منزول به اللهم انك قبضت روحه اليك و قد احتاج الى رحمتك و انت غنىعن عذابه اللهم انا لاتعلم منه الاخيرا و انت اعلم به منا اللهم ان كان محسنا فزد فىاحسانه و ان كان مسيئا فتجاوز عن سيئائه و اغفرلنا و له اللهم احشره مع من يتولاه و يحبهو ابعده ممن يتبرا منه و يبغصه اللهم الحقه به نبيك و عرف بينه و ارحمنا اذا توفيتنا يااله العالمين اللهم اكتبه عندك فى اعلى عليين و اخلف على عقبه فى الغابرين و اجعله منرفقاء محمد و آله الطاهرين و ارحمه و ايانا برحمتك يا ارحم الراحمين اللهم عفوك عفوكعفوك .

و اگر ميت زن باشد بايد بجاى كلمه (هذا المسجى ) بگويد: (هذه المسجاة ) و بجاىكلمات (عبدك و ابن عبدك و ابن امتك ) بگويد: امتك و انبة عبدك و ابنة امتك ) و همهضميرهائى كه در اين دعاها مذكر آمده بود بضمير مؤ نتتبديل كند و اگر ميت طفل است در تكبير چهارم به پدر و مادر او نيز دعا كندباينكهبگويد: (اللهم اجعله لابويه ولنا سلفا و فرطا و اجرا.
مساءله 1 - در هر يك از مرد و زن هم مى تواند ضميرهاى مذكر بياورد و هم مؤ نث امامذكر باعتبار اينكه مرجع آن ضمائر كلمه (ميت ) و يا كلمه (شخص ) است و امامؤ نثباعتبار اينكه مرجع آنها كلمه : (جنازه ) است پس در جائى كه معلوم نيست ميت مرد است و يازن تكليف آسان مى شود و ديگر لازم نيست دو بار دعاء خوانده شود يك بار با ضمائرمذكر و بار ديگر با ضمائر مؤ نث .
مساءله 2 - اگر در عدد تكبير است شك كند بين كمتر و بيشتر احتياط واجب آنستكه هموظيفه اقل را بياورد و هم اكثر را و دعاها را بعنوان رجاء بخواند مثلا اگر شك كند اينتكبيريكه گفتم دومى است يا سومى است صلوات بر پيغمبر وآل او عليهم الصلاة و السلام را بخواند و به مؤ منين و مؤ منات نيز دعا كند آنگاه تكبيربگويد و مجددا مؤ منين و مؤ منات را دعا كند و ميت را نيز دعا كند و تكبير ديگر بگويد و ميترا دعا كند آنگاه تكبير آخر را بگويد و منصرف شود.
گفتار درشرايط نماز ميت  
واجب است نماز ميت با قصد قربت انجام شود و ميت را در نيت بطورى مشخص كند كه مبهمنباشد يعنى معلوم باشد به چه كسى نماز مى خواند هرچند به اينكه قصد كند حاضر راو يا ميتى را كه امام جماعت به او نماز مى خواند و نيز واجب است اينكه نماز گذار رو بهقبله ايستاده باشد و ميت جلوى او به پشت خوابيده باشد البته اين وظيفه مربوط به امامجماعت و يا كسى است كه فرادى و به تنهائى بر ميت نماز مى خواند و اما ماءمومينى كه دردو طرف صف باشند و ميت روبروى آنها نمى تواند باشد تنها كافى است آن ماءمومينمتصل باشند به كسانيكه روبروى ميت ايستاده اند.
شرط ديگر اين كه سر ميت در سمت راست نماز گذار وپاى او در سمت چپ قرار گيرد.
و اينكه بين ميت و نمازگذار حائلى از قبيل پرده و ديوار نباشدبطوريكه عرفا صدقنكند كه نماز بر آن ميت است بنابراين نماز خواندن بر ميتى كه درداخل تابوت است عيب ندارد چون تابوت در برابر نمازگذار قرار مى گيرد.
شرط ديگر اينكه بين ميت و نماز گذار فاصله زياد نباشد بطوريكه عرفا بگويند اينشخص بر بالاى سر آن ميت نايستاده مگر ماءموميكه در صفوف آخر نماز ايستاده و فاصلهاش با ميت بسيار است كه در صورت اتصال صفوف عيبى ندارد.
شرط ديگر اينكه محل نمازگذار زياد بلندتر و پائين تر از محلى كه جنازه قرارگرفته نباشد و يكى در بلندى و ديگرى در گودى قرار نگرفته باشد و اما بلندى وپستى مختصر عيبى ندارد.
شرط ديگر اينكه نماز ميت بعد از غسل دادن و كفن كردن و حنوط وى باشد. مگر آن ميتى كهغسل و كفن از او ساقط است مانند شهيد و يا كسيكهغسل دادن و كفن كردنش ممكن نيست كه بدون غسل و كفن بر او نماز خوانده مى شود.
شرط ديگر اينكه ميت مستورالعورة باشد و اگر اصلا كفن ندارد اگر ممكن باشد بايدعورتش را قبل از نهادنش در قبر بپوشانند و آن گاه بر او نماز بخوانند واگر ممكننباشد قبر او را بكنند و او را در لحدش به پشت بخوابانند و عورتش را با خشت و ياسنگ يا خاك بپوشانند و نماز را بر او بخوانند و بعد از نماز روى او را بطرف قبلهنموده قبرش را پر كنند.
مساءله 1 - در نماز ميت طهارت از حدث و خبث و نيز سائر شروط و ترك موانعى كهدر نمازهاى داراى ركوع و سجود معتبر است معتبر نيست بجز قهقهه و سخن گفتن كه بايداحتياط درمورد آن دو ترك نشودبلكه نزديك تر به احتياط آن است كه آنچه مراعاتش درسائر نمازها واجب است در اين نماز نيز رعايت شود.
مساءله 2 - اگر بهيچ وجه ممكن نيست رو به قبله بر ميت نماز خوانده شود قبلهساقط مى شود و اگر جهت قبله مشتبه بوده و راهى بهتحصيل علم به قبله نبوده و نيز حتى نشانه هائيكه در صورت فقدان علم به آنها مراجعهمى شود در كار نبود بطرفى نماز خوانده مى شود كه قبله بودنش مظمون است و اگر ايننيز ممكن نبود بايد چهار نماز در چهار طرف بر ميت خوانده شود.
مساءله 3 - اگر نمازگذار بر ميت نتواند ايستاده نماز بخواند و كسى هم كه قادربر نماز خواندن ايستاده باشد وجود نداشته باشد بايد نشسته بر ميت نماز خوانده شودو اگر چنين كسى هست نماز خواندن بر آن ميت بر او واجب عينى مى شود و در اين صورتنماز شخص عاجز از قيام كافى نيست لكن اگر شخصى متمكن از قيام عصيان كند و وظيفهعينى خود را انجام ندهد آن وقت عاجز بايد به وظيفه خود قيام نموده نشسته بر ميت نمازبخواند و اما اگر متمكن نبوده باشد و عاجز نماز شكسته بخواند پس از آن وقبل از دفن متمكنى پيدا شود احتياط آن استكه متمكن دوباره نماز را بر ميت بخواند هرچندكه كفايت همان نمازيكه عاجز خوانده بود خالى از وجه نيست بلكه در صورتيكه عاجزمعتقد بوده كه هيچ متمكنى وجود ندارد بعد معلوم مى شود كه چنين نبوده و در همان لحظه اىكه عاجز نماز مى خواند متمكن وجود داشته كافى نبودن نماز عاجز اقوى است .
مساءله 4 - كسيكه از راه مى رسد و مى بيند كه امام درحال خواندن نماز ميت است مى تواند داخل نماز شده و تكبيرات او را متابعت كن واول نماز خود را اولين تكبير خود قرار داده شهادتين را مى گويد و وقتى امام سومين تكبيرخود را مى گويد او با وى تكبير مى گويد و آن را تكبيردوم خود قرار داده بر پيغمبر وآل او عليهم السلام صلوات مى فرستد و چون امام از نماز خود فارغ مى شود او خود بقيهتكبيرات را مى گويد و اگر توانست دعاهايش را نيز مى خواند هرچند مخفف آن را و اگرمردم او را مهلت ندادند كه نمازش ‍ را با دعا تمام كند در همان جا كه ايستاده بگفتن پنجتكبير پشت سر هم و بدون دعا اكتفاء مى كند.
مساءله 5 - نماز ميت مادام كه انجام نشده از مكلفين ساقط نمى شود مگر اين كهبعضى از آنان بطور صحيح انجامش دهند در اين صورت از بقيه ساقط مى شود و اگرمكلف شك كند كه آيا مسلمانان بر اين ميت نماز خوانده اند يا نه بنا را مى گذارد براينكه نماز خوانده نشده و نماز به او مى خواند و اگر علم دارد به اينكه نماز به اوخوانده اند ولى شك دارد كه صحيح خوانده اند يا نهعمل آنها را حمل بر صحت مى كند و اگر يقين دارد كه نماز آنانباطل بوده واجب است كه نماز براو را بخواند هرچند كه نماز گذاراول يقين داشته باشد به اينكه نمازش صحيح بوده بله اگر نماز گذاراول با مكلف مورد بحث بحسب اجتهاد مختلف باشد و يا اولى از كسى تقليد مى كند كهنمازى را كه او خوانده صحيح مى داند و مكلف مورد بحث از كسى ديگر تقليد مى كند كهآن نماز را باطل مى داند در اينجا اكتفا به نماز اولى خالى ازاشكال نيست و بهمين جهت احتياط به خواندن نماز بر او ترك نشود.
مساءله 6 - واجب است نماز ميت قبل از دفن او انجام شود نه بعد از دفن بله اگرفراموش شود يا به خاطر عذرى نماز بر او خوانده نشده باشد و يا اگر خوانده اند بعداز دفن معلوم شود كه فاسد بوده ناگزير بايد بر قبر او نماز گذارده شود و نبش قبراو جائز نيست در نماز خواندن بر قبر او بايد شرائط آن يعنى رو به قبله بودن و غيرهمراعات شود و اين نماز تا زمانيكه ميت متلاشى نشده و هنوز اسم ميت بر او صادق است وقتدارد بلكه نماز خواندن بر قبر براى هر كسى نماز ميت راقبل از دفن او درك نكرده تا يك شبانه روزى جائز است و بعد از گذشتن يك شبانه روزاحتياط ترك آن است .
مساءله 7 - تكرار نماز بر يك ميت جائز است ولى با كراهت مگر اينكه ميت شخصىشريف و داراى فضائل و مناقب باشد.
مساءله 8 - اگر در وقت نماز جنازه اى را بياورند در صورتيكه نماز واجب مزاحمنماز بر جنازه نباشد به اين معنا كه وقت نماز ميت وسيع باشد و ترس عفونت يافتن دربين نباشد مكلف مخير است هريك را خواست جلوتر بخواند البته در اين فرض مقدم داشتننماز ميت بهتر است و اگر مزاحم با وقت فضيلت باشد در ترجيح يكى بر ديگرىاشكال و تاءمل است و در وسعت وقت نماز يوميه و در فرضيكه در تاءخير نماز ميت بيمفساد و تعفن مى رود واجب است اول بر ميت نماز بخواند هم چنانكه در تنگى وقت نمازيوميه و ايمنى از فساد جنازه واجب است اول نماز يوميه خوانده شود.
و اما در فرضيكه هم بيم فساد جنازه است و هم وقت نماز تنگ است اگر ممكن است بوجهى ازفساد آن جلوگيرى شود و لو باينكه قبل از نماز دفنش كنند و نماز يوميه را در وقتبخوانند و سپس نماز ميت را بر قبر او بخوانند بايد حتما اين كار را بكنند و اگر ممكننيست و مثلا تا بخواهند او را دفن كنند نماز قضاء مى شود در اينجا اقوى نيز تقدم نمازيوميه و اكتفاء به اقل واجب آن است .
مساءله 9 - اگر چند جنازه حاضر شود بهتر آن است كه بهر يك از آن ها نمازىمستقل خوانده شود البته اين در وقتى است كه بيم فساد يكى از آنها در اثر تاءخيرنمازش در بين نباشد ولى جائز هم هست كه يك نماز بر همه آن ها خوانده شود به اينطريق كه همه را در پيش روى نماز گذار قرار مى دهند به نحويكه همم محاذى او باشندآنگاه در دعاى براى آنها درتكبير چهارم عبارتى مى آورند كه مناسب آنها باشد اگر سهو بيشتر از سه جنازه باشد عبارت را بصيغه جمع و اگر دو نفر باشند به صيغه تثنيهمى آورند اگر همه مرد باشند بصيغه مذكرو اگر زن باشند به صيغه مؤ نث اداء مىكنند و اگر هم مرد باشد و هم زن ضمائر را به اعتبار جنازه مؤ نث و به اعتبار جنازه مذكرمى آورند.
مساءله 10 - اگر در اثناء نماز بر يك ميت مثلا بعد از تكبيراول ميتى ديگر بياورند جائز است در تكبير دوم و سوم و چهارم بر جنازهاول جنازه دوم را نيز شركت دهند و در نتيجه تكبير دوم جنازهاول تكبير اول جنازه دوم مى شود و تكبير سوم جنازهاول تكبير دوم جنازه دوم و بهمين قياس آنگاه وقتى تكبيرات جنازهاول تمام شد بقيه تكبيرات جنازه دوم را مى آورند و بعد از هر تكبيرى ذكر مختص به آنتكبير را مى خواند و بعد از تكبير مشترك بين هردو دعاى جمع مى كند به اين معنا كه درفرضيكه كرديم بعد از تكبير دوم جنازه اول هم شهادتين تكبيراول جنازه دوم را مى خواند و هم صلوات بر پيامبر وآل او عليهم السلام را كه ذكر تكبير دوم جنازه او است و به همين طريق تا به آخر.

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation