بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چـهـل حدیث, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     FOOTNT05 -
     FOOTNT06 -
     FOOTNT07 -
     IStart -
     MainFehrest -
     VAADEH01 -
     VAADEH02 -
     VAADEH03 -
     VAADEH04 -
     VAADEH05 -
     VAADEH06 -
     VAADEH07 -
     VAADEH08 -
     VAADEH09 -
     VAADEH10 -
     VAADEH11 -
     VAADEH12 -
     VAADEH13 -
     VAADEH14 -
     VAADEH15 -
     VAADEH16 -
     VAADEH17 -
     VAADEH18 -
     VAADEH19 -
     VAADEH20 -
     VAADEH21 -
     VAADEH22 -
     VAADEH23 -
     VAADEH24 -
     VAADEH25 -
     VAADEH26 -
     VAADEH27 -
     VAADEH28 -
     VAADEH29 -
     VAADEH30 -
     VAADEH31 -
     VAADEH32 -
     VAADEH33 -
 

 

 
 

 

next page شرح اربعين حديث امام خميني رحمةالله عليه

back page

مـحـمـد بـن يـعـقـوب بـاسـنـاده عـن اسـحـاق بـن عـمـار،قـال قـال اءبوعبد الله ، عليه السلام : يا اسحاق ، خف الله كانك تراه ، و ان كنت لا تراهفانه يراك . و ان كنت ترى انه لا يراك فقد كفرت ، و ان كنت تعلم انه يراك ثم برزتله بالمعصية ، فقد جعلته من اءهون الناظرين عليك (ن خ : اليك )(916)
اسـحـاق گـويـد فـرمـود حضرت صادق ، عليه السلام : اى اسحاق ، بترس از خداوندمثل آنكه او را مى بينى ، و اگر تو او را نمى بينى ، او تو را مى بيند. و گمان كنى كهاو تو را نمى بيند، كافر شوى . و اگر بدانى كه او ترا مى بيند و باز معصيت او كنى، او را قرار دادى از پست ترين نظر كنندگان به خودت .
بـدان كـه اگـر كسى كيفيت تجلى حق را در ملك و ملكوت و ظهور ذات مقدس را در سماوات وارضـيـن بـه مشاهده حضوريه ، يا مكاشفه قلبيه ، يا به ايمان حقيقى ، بفهمد، و نسبت حقبـه خـلق و خـلق بـه حـق را آنچنان كه هست بداند، و كيفيت ظهور مشيت الهيه را در تعينات وفناى آنها را در آن ، على ما هو عليه ، ادراك كند، خواهد دانست كه حق تعالى حضور در تمامامـكـنـه و احـيـاز دارد و او را مشاهده كند به علم حضورى در جميع موجودات . چنانچه حضرتصـادق مـصـدق ، عـليـه السـلام ، فـرمـايـد: مـا راءيت شيئا الا و راءيت الله معه اءو فيه.(917) و در قـرب نـوافل حقيقت كنت سمعه و بصره و يده (918) و غير ذلك براو مـكـشـوف گـردد. پـس ، حق را حاضر در تمام مراتب وجود بيند به حسب مقام خود، علما ياايمانا يا عينا و شهودا. و البته در اين رتبه ، سالك به هر مرتبه كه هست حفظ حضور حقكـنـد و از مـخـالفـت آن ذات مـقـدس خـوددارى نـمـايـد، زيـرا كـه حـفـظ حـضـور و مـحـضر ازفـطـرتهايى است كه خلق بر آن مفطورند، و هر چه انسانى بيحيا باشد غيبت و حضورشبـاهـم فـرق دارد، خـصـوصـا كـه حـضـور مـنـعـم عـظـيـمكامل باشد كه در فطرت حفظ حضور هر يك مستقلا ثبت است .
در بيان اختلاف مردم در حفظ حضور حق
و بـايـد دانـسـت كـه هـر يـك از اهـل ايـمان و سلوك و عرفان و ولايت به طورى حفظ حضورحـضـرت كـنـنـد كـه خـاص به خود آنهاست . چنانچه مؤ منين و متقين حفظ حضور را به تركنـواهـى و اتـيـان او امـر دانـنـد، و مـجـذوبـيـن بـه تـرك تـوجـه بـه غـيـر و انـقـطـاع تـامكـامـل دانـنـد، و اوليا و كمل به سلب غيريت و نفى انانيت دانند. و بالجمله ، يكى از مقاماتشامخه اهل معرفت و اصحاب قلوب ، مشاهده حضور حق و حفظ حضرت است ، چنانچه با مشاهدهكيفيت علم فعلى حق و فناى اشيا در ذات حق و حضور موجودات در پيشگاه مقدس و فهم اينكهدار تـحـقـق مـحـضـر ربـوبـيـت اسـت ، حـفـظ محضر نمايند به هر مقام كه هست . و اين نيز ازفطريات است .
و به مقام اول اشاره فرموده است رسول اكرم ، صلى الله عليه و آله ، در وصيتى كه بهحضرت امير، عليه السلام ، فرموده كه ما اكنون به شرح آن مشغوليم . و در حديث شريفاسـحـاق بـن عـمـار بقوله ، صلى الله عليه و آله : و الثالثة الخوف من الله عز ذكرهكاءنك تراه . وبقوله ، عليه السلام : خف الله كاءنك تراه .(919)
و به مقام دوم اشاره فرموده است جناب صادق ، عليه السلام ، بقوله : و ان كنت لا تراهفانه يراك .
و بـه فـطـرت حـفظ محضر اشاره فرموده است جناب صادق ، عليه السلام ، بقوله : و انكنت تعلم اءنه يراك ...

و از بـراى خـوف ، بـه حسب اختلاف مراتب اهل ايمان و سلوك و رياضت و عرفان ، مراتبىاسـت كـه از مـراتب بزرگ آن خوف از عظمت و تجليات قهريه و جلاليه حق است . و توانايـن مـقـام را از مـراتـب خـوف نـشـمـرد، چـنـانـچـه عـارف مـعـروف درمـنـازل السـائريـن فـرمـايـد: و ليـس فـى مـقـام اءهـل الخـصـوص وحـشة الخوف ، الا هيبةالاجـلال .(920) يـعـنـى اهـل قـلوب و اسـرار ولايـت را خـوفـى نـيـسـت ، مـگـر هـيـبـتاجلال و حشمت عظمت و جلال .
در فضيلت گريه است
و از بـراى گـريـه از خـوف خـدا نـيـز فـضـيـلت بسيار است . چنانچه در اين حديث شريففـرموده : به هر قطره اش ‍ خداوند هزار خانه در بهشت بنا فرمايد. و جناب شيخصـدوق ، رضوان الله عليه ، بسند متصل از حضرت صادق ، عليه السلام ، از پدرانش ،از رسـول اكـرم ، صـلى الله عـليـه و آله ، حـديـث كـنـد كـه در حـديـث مـناهى فرموده است :كسى كه چشمهايش گريان شود از ترس خدا، به هر قطره از اشك او در بهشت قصرىمـزيـن بـه در و گوهر به او عنايت شود كه هيچ چشمى نديده باشد و هيچ گوشى نشنيدهباشد و به قلب كسى خطور نكرده باشد.(921)
و عـن ثـواب الاعـمـال بـاسـنـاده عـن اءبـى جـعـفـر، عـليـه السـلام ،قـال قـال رسـول الله صلى الله عليه و آله : ليس شى ء الا و له شى ء يعدله الا الله .فانه لا يعد له شى ء و لا اله الا الله لا يعدله شى ء. و دمعة من خوف الله فانه ليس لهامثقال ، فان سالت على وجهه ، لم يرهقه قتر و لا ذلة بعدها اءبدا.(922)
فـرمـود حـضـرت بـاقـر، عـليـه السـلام ، بـه حـضـرترسول خدا، صلى الله عليه و آله ، فرمود: هيج چيز نيست مگر آنكه براى آن معادلى است ،مگر خداوند كه هيچ چيز معادل او نيست ، لا اله الا الله كه معادله نكند با آن چيزى .و قطره اشك از ترس خدا كه هم ميزان آن چيزى نيست ، و اگر جريان پيدا كند به رويش ،فرو نگيرد آن را غبار و ذلتى هيچگاه .
و در حـديـث است كه انسان (كه ) از كثرت گناه مابين او و بين بهشت بيشتر است از بينزمين تا عرش ، پس هرگاه گريه كند از خوف خدا در صورتيكه پشيمان شده است از آنها،ما بين او و بين بهشت نزديك شود مثل مژگان چشم به چشم .(923)
و در كـافـى از حـضـرت صـادق ، عـليـه السـلام ،منقول است كه هر چيزى را كيل و وزنى است ، مگر گريه را كه قطره اى از آن درياهاىآتـش را خـامـوش مى كند. و فرمود: اگر يكنفر گرينده در يك امت باشد، همه موردرحمت شوند.(924) و احاديث از اين قبيل بسيار است .(925)
در بيان رفع استعباد از آن است كه به عمل حقير ثواب بزرگ دهند
و آنـچـه لازم اسـت اشـاره بـه آن ، آن اسـت كـه بـعـضـى از نـفوس ضعيفه غير مطمئنه بهامـثـال ايـن ثـوابـهـاى بـسـيـار بـراى امـور جـزئيـه خـدشـه مـى كـنـنـد،غـافـل از آنـكـه اگـر چـيـزى در نـظـر مـا در ايـن عـالم كـوچـك آمـد،دليـل نـمـى شود كه صورت غيبيه ملكوتيه آن نيز حقير و ناچيز است . چه بسا باشد كهمـوجـود كـوچـكـى مـلكـوت و بـاطـن آن در كـمـال عـظـمـت و بـزرگـى بـاشـد، چـنـانـچـههيكل مقدس و صورت جسمانى رسول اكرم خاتم و نبى مكرم معظم ، صلى الله عليه و آله ،يكى از موجودات كوچك اين عالم بود، و روح مقدسش محيط به ملك و ملكوت و واسطه ايجادسـمـاوات و ارضـيـن بـود. پـس ، حـكـم كـردن بـه حقارت و كوچكى چيزى به حسب صورتبـاطـنـى مـلكـوتـى ، فـرع عـلم بـه عـالم مـلكـوت و بـواطـن اشـيـاسـت . و از بـراىامـثـال مـاهـا حـق ايـن حـكم نيست ، و ما بايد چشم و گوشمان باز به فرمايشات علماى عالمآخرت ، يعنى انبيا و اوليا، عليهم السلام باشد.
و ديـگـر آنـكـه بـنـاى آن عـالم بـر تـفـضـل و بـسـط رحـمـت غـيـر مـتـنـاهـيـه حـقجـل و عـلا گـذاشـتـه شده است ، و تفضلات حق تعالى را حد و انتهايى نيست ، و استبعاد ازتـفـضـل جـواد عـلى الاطـلاق و صـاحـب رحـمـت غـيـر مـتـنـاهـيـه ازكـمـل جـهل و نادانى است جميع اين نعمتهايى كه به بندگان عنايت فرموده ، كه از احصاىآنـهـا، بـلكـه احـصـاى كـليـات آنـهـا، عـقـول عـاجـر و سـرگردان است ، بدون سابقه سؤال و اسـتـحـقـاق بـوده ، پـس چـه مـانـعـى دارد كـه بـه مـجـردتفضل و بدون هيچ سابقه ، اضعاف مضاعف اين ثوابها را به بندگان خود عنايت فرمايد.آيـا بـنـاى عـالمـى را كـه بـه نـفـوذ اراده انسانى قرار داده شده و درباره آن گفته شده :فـيـهـا مـا تـشـتـهـى عـلى الاءنـفس و تلذالاءعين (926) با آنكه اشتهاى انسانى حدمـحـدودى و قـدر مـقـدرى نـدارد، دربـاره آن مـى توان اين استعبادات را كرد؟ خداى تبارك وتعالى آن عالم را به طورى مقرر فرموده و اراده انسانى را طورى قرار داده كه به مجرداراده هر چه را بخواهد موجود كند، موجود مى كند.
اى عزيز، راجع به اينگونه ثوابها اخبار و احاديث شريفه يكى و دو تا و ده تا نيست كهانـسـان را مـجـال انكارى بماند، بلكه فوق حد تواتر است . جميع كتب معتبره معتمده احاديثمـشـحـون از ايـن نـحـو احـاديـث اسـت مثل آن است كه كه ما به گوش خود از معصومين ، عليهمالسـلام ، شـنـيـده بـاشـيـم . و طـورى نـيـسـت كـه بـابتـاءويـل را انـسـان مفتوح كند. پس ، اين مطلبى را كه مطابق نصوص متواتره و مصادم بابـرهـان هم نيست ، بلكه با يك نحو برهان نيز موافق است ، بى سبب انكار كردن از ضعفايـمـان و كـمـال جـهـالت اسـت . انـسان بايد در مقابل فرموده انبيا و اوليا عليهم السلام ،تـسـليـم بـاشـد. هـيـچ چيز براى استكمال انسانى بهتر از تسليم پيش اولياى حق نيست ،خصوصا در امورى كه عقل براى كشف آنها راهى ندارد و جز از طريق وحى و رسالت براىفـهـم آنـهـا راهـى نيست . اگر انسان بخواهد عقل كوچك و اوهام و ظنون خود را دخالت دهد درامـور غـيـبـيـه اخـرويـه و تـعـبـديـه شـرعـيـه ، كـارش مـنـتـهى مى شود به انكار مسلمات وضـروريـات ، و كم كم از كم به زياد و از پايين به بالا منجر مى شود. فرضا شما دراخـبـار و سـنـد آنـهـا خـدشـه داشـتـه بـاشـد ـ بـا آنـكـهمجال انكار نيست ـ در كتاب كريم الهى و قرآن مجيد آسمانى كه خدشه نداريد، در آنجا نيزامثال اين ثوابها مذكور است مثل قوله تعالى : ليلة القدر خير من اءلف شهر.(927) -و مـثـل قـوله : مـثـل ال لذيـن يـنـفـقـون اءمـوالهـم فـىسـبـيـل الله كـمـثـل حـبـة اءنـبـتـت سـبـع سـنـابـل فـى كـل سـنـبـلة ماءة حبة و الله يضاعف لمنيشاء.(928)
بـلكـه گـمـان نـويـسـنـده آن اسـت كه يك پايه اين استبعادات و انكارها بر عجب و بزرگشـمـردن اعـمـال گذاشته شده است . مثلا اگر يك روز روزه بگيرد يا يك شب را به عبادتاحـيـا كـند، پس از آن بشنود از براى آنها ثوابهاى بسيار بزرگى را، استعباد نمى كند،بـا آنـكـه عـيـنـا ـ اگـر بـنـابـر مـزد عـمـل بـاشـد ـ ايـن اسـتـعـبـاد هـسـت ، ليـكـن چـون ايـنعمل خود را بزرگ شمرده و اعجاب به آن نموده تصديق ثواب آن را مى كند.
اى عـزيـز، تـمـام (عمر) ما، كه پنجاه شصت سال است ، فرض مى كنيم كه در آن قيام كنيمبـه جـمـيـع وظـايـف شـرعـيـه ، و بـا ايـمـان صـحـيـح وعـمـل صـالح و تـوبـه صـحـيـحـه از ايـن دنـيـا بـرويـم ، آيـا ايـن مـقـداراعـمـال و ايـمـان مـا را چـه مـقـدار جـزاسـت ؟ بـا آنـكـه بـه حـسـب كـتاب و سنت و اجماع جميعمـلل چنين شخصى مورد رحمت حق است و به بهشت موعود مى رود ـ بهشتى كه در آنجا مخلد درنـعـمـت و راحـت و مـؤ بـد در رحـمـت و روح و ريـحـان خـواهـد بـود. آيـا در ايـنـجـامـجـال انـكـارى هـسـت ؟ بـا ايـنـكـه اگـر بـنـاى جـزاىعـمـل بـاشـد ـ (بـه ) فـرض بـاطـل كـه عـمـل مـا جـزايـى داشـتـه ـ ايـن قـدرى كـهعـقـل از تـصـورش كـمـا و كيفا عاجز است نخواهد بود. پس ، معلوم شد كه مطلب بر اساسديـگـر مـبتنى است و بر پايه ديگر چرخ مى زند. آن وقت هيچ استبعادى باقى نمى ماند وبراى انكار راهى باز نخواهد ماند.
فصل ، در بيان عدد نوافل
مـقـصـود رسول اكرم ، صلى الله عليه و آله ، از پنجاه ركعت نماز، كه مى فرمايد مطابقسـنـت مـن اسـت ، نـمـازهـاى واجـبى و نوافل آنهاست به استثناى دو ركعت بعد از عشاء كه درحـال نـشـسـتـه خـوانـده مى شود و يك ركعت محسوب مى شود، كه با آن نمازهاى فريضه ونـافـله پـنـجـاه و يـك ركـعـت مـى شـود. و شـايـد تـرك ذكـررسول خدا، صلى الله عليه و آله ، اين ركعت را، براى اين باشد كه اين پنجاه ركعت سنتمـؤ كـده بـوده . چـنـانـچـه دلالت كـنـد بـر ايـن مـعـنـى روايـت ابـن ابـى عـمـيـر،قـال : سـاءلت اءبـا عـبـدالله ، عـليـه السـلام ، عـناءفضل ما جرت به السنة من الصلاة . قال : تمام الخمسين .(929)
و از بـعـض روايـات اسـتـفـاده شـود كه سيره رسول خدا، صلى الله عليه و آله ، بر همينپـنـجـاه ركـعـت جـارى بـوده ،(930) گـرچـه از بـعضى ديگر استفاده شود كه حضرتعـتـمـه را به جا مى آورند.(931) و شايد عدم ذكر آن و جريان سنت بر پنجاهركـعـت بـراى آن بـاشـد كـه عـتـمـه عـوض نـمـاز وتـر اسـت و خـوداسـتـقـلال نـدارد، چـنـانـچه روايت فضيل بن يسار دلالت بر آن دارد،(932) و در روايتشريفه آن را وتر تسميه كردند.(933)
و در بـعـضى روايات است كه كسى كه آن را به جا آورد و مرد، مرده است در صورتى كهوتـر را بـه جـا آورده است .(934) پس ، در حقيقت اين دو ركعت نماز وتر است كه براىخوف حادثه موت پيش از وقت خود بايد به جا آورد، ولى وقتى وقت وتر رسيد، اين كفايتاز آن نكند و در بعضى روايات است كه اين دو ركعت جزء نمازهاى پنجاه گانه نبود، آن رازيـاد نمودند براى تكميل عدد، و دو مقابل شدن نافله از فريضه .(935) و اين احاديثبـا هـم اخـتـلاف مـدلول نـدارنـد، بـلكـه مـمـكـن اسـتافـضـل چـيـزى كه سنت بر آن جارى است پنجاه ركعت باشد، و اين دو ركعت سنت غير مؤ كدهبـاشـد و بـراى احـتـيـاط حـادثـه مـوت و تـتـمـيـم عـددجعل شده باشد.
در هر صورت ، از براى نوافل يوميه فضيلت بسيار است . بلكه در بعض روايات تركآن را مـعـصيت شمرده ،(936) و در بعض ديگر در اين مقام فرموده : خداوند عذاب مى كندبر ترك سنت .(937) و در بعضى روايات تعبير به وجوب فرموده :(938) و ايناز بـراى تـاءكـيـد در اتيان آنهاست و زجر از ترك آنها. و سزاوار اين است كه انسان حتىالامـكـان آنـهـا را تـرك نـكـنـد، زيـرا كـه بـه حـسـب روايـات شـريـفـه نـكـتـهجـعـل آنـهـا بـراى اتـمـام فـرايـض و قـبـولى آنـهـاست (939) و در بعضى روايات مىفرمايد: شيعيان ما (اهل ) پنجاه و يك ركعت نماز هستند.(940) و از آن حديث ظاهرمـى شـود كـه اصـحـاب اتـيـان آن هـسـتـنـد نـه عـقـيـده بـه آن ،مقابل اهل سنت . چنانچه از حديث علائم مؤ من (941) نيز همين ظاهر شود.
در بيان استحباب سه روز روزه در هر ماه
و اما سنت دوم رسول اكرم ، صلى الله عليه و آله ، كه عبارت است از سه روز روزه در هرمـاه ، پـس اخـبـار كـثـيـره كـه بـالغ بـر چـهـل حـديـث مـى شـود درفـضـل آن وارد اسـت .(942) و در كـيفيت آن بين علماى اعلام خلاف است . آنچه مشهور بينآنـهـا و مـوافـق با اخبار كثيره است و عمل رسول خدا، صلى الله عليه و آله ، در آخر عمر وائمـه هـدى بـر آن بـوده آن اسـت كـه آن سـه روز پـنـجـشـنـبـهاول ، كـه روز عـرض اعـمـال اسـت ، و چـهـارشـنـبه اول دهه دوم ، كه روز نحس مستمر و روزنـزول عـذاب اسـت ، و پـنـجـشـنـبـه آخـر از دهـه آخـر، كـه نـيـز روز عـرضاعـمـال اسـت ، مـى بـاشد.(943) و در روايتى وارد است كه بر امم سابقه هر وقت عذابنـازل مـى شـد در يـكـى از ايـن ايـام نـازل مـى شـد، پـسرسـول اكـرم ، صـلى الله عـليـه و آله ، در اين ايام مخوفه روزه گرفت .(944) و درحـديـث اسـت كـه صـوم ايـن سـه روز مـعـادل بـا صـوم دهـر اسـت .(945) وتـعـليـل فـرمـوده انـد در بـعـضـى روايـات بـه آيـه شريفه من جاء بالحسنة فله عشراءمثالها.(946)
و امـا آنـچـه در بـعـضـى روايـات وارد اسـت كـه در تـرتـيـب مـخـالف بـا ايـن روايات استمـحـمـول است به مراتب فضل . و فرضا كه معارض باشند، از جهات كثيره رجحان با ايناخـبـار است . بلكه توان گفت كه معارضه بين آنها معارضه نص ‍ و ظاهر، يا اظهر و ظاهراسـت . و امـا مـرسـله صـدوق كـه مـى فرمايد: در صورتى كه در عشر آخر دو پنجشنبهباشد، اولى را روزه بگير، زيرا كه شايد دومى را ملاقات نكنى .(947) منافاتبـا ايـن اخـبـار نـدارد، زيـرا كـه ظـاهـر آن اسـت كـه بـراى رسـيـدن بـهفـضـل عـاجـل اسـت بـراى خـوف عـدم تـوفـيـق ، بـه مـوت يـا غـيـر آن ، چـنـانـچـه در حـكمتجـعل عتمه نيز همين طور وارد است . پس ، اين روايت خود از روايات داله بر مقصوداسـت ، يـعـنـى بـر افـضـليـت پـنـجشنبه آخر، نه اخبار معارضه . و ظاهر اين است كه اگرپـنـجـشـنـبـه اول را روزه گـرفـت و بـه پـنـجـشـنـبـه آخـر نـيـز رسـيـد،افـضـل آن اسـت كـه آن فـضـيـلت را ادراك كـنـد، و روزهاول مـجـزى از آن نباشد. و آنچه محقق جليل فيض (948) و محدث عالى الشاءن ، صاحبحـدائق ،(949) عـليـهـمـا الرحـمـة ، در مـقـام جـمـع فـرمـودنـد بعيد است ، خصوصا دومى.(950)
در بين فضيلت صدقه است
و اما سنت سوم رسول اكرم ، صلى الله عليه و آله و سلم ، كه آن عبارت است از صدقه وجـهـد نـمـودن در آن ، پـس آن نـيـز يـكـى از مـسـتـحـبـات اسـت كـه كـمـتـر دراعمال مستحبه به پايه آن مى باشد. و اخبار در موضوع صدقه ، حتى بر خارج از مذهب وبـر حـيـوانـات بـرى و بـحـرى ، بـيـش از آن است كه در اين مختصر بگنجد، و ما به ذكربعضى از آن اكتفا مى كنيم .
مـحـمـد بـن يـعـقـوب بـاسـنـاده عـن عـبـدالله بـن سـنـان فـى حـديـثقـال قـال اءبـوعـبـدالله ، عـليـه السـلام : ليـس شـى ءاءثـقـل عـلى الشـيـطـان من الصدقة على المؤ من ، و هو تقع فى يد الرب تبارك و تعالىقبل اءن تقع فى يد العبد.(951)
ابـن سـنـان گـويـد فـرمود حضرت صادق ، عليه السلام : هيچ چيز گرانتر نيست برشيطان از صدقه بر مؤ من . و آن واقع شود در دست پروردگار تبارك و تعالى ، پيش ازآنكه واقع شود در دست بنده .
و بـاسـنـاده عـن اءبـى عـبـدالله ، عـليـه السـلام ، فـى حـديـثقـال : ان الله لم يـخـلق شـيـئا اءلا و له خـازن يـخـزنـه الا الصـدقه ، فاءن الرب يليهابـنـفـسـه . و كـان اءبـى اذا تـصـدق بـشـى ء، وضـعـه فـى يـدالسـائل ، ثـم ارتـده مـنـه فـقـبـله و شـمـه ثـم رده فـى يـدالسائل .(952)
فـرمـود حضرت صادق ، عليه السلام : خداى تعالى خلق نفرمود چيزى را مگر آنكه ازبـراى او نگاهبانى است كه او را نگاهدارى كند، مگر صدقه را كه خداى تعالى نگاهدارىآن را خـود فـرمـايـد. و پـدرم وقـتـى صـدقـه مـى داد، مـى گـذاشـت آن را بـه دسـتسائل ، پس از آن ، آن را از او پس مى گرفت و مى بوسيد و مى بوييدش ، پس از آن بهسائل رد مى فرمود.
و قـريـب بـه مـضـمـون ايـن حـديث چندين ديگر وارد است ،(953) و دلالت بر بزرگىشـاءن و عـظـمـت رتـبـه صـدقـه دارد كـه خـداى تـبـارك و تـعـالى امر آن را به كس ديگرمـحـول نـفـرمـوده و خود با يد خود قدرت و احاطه قيوميه خود حافظ صورت كامله غيبيه آنگرديده .
و تـدبـر در اين حديث شريف و امثال آن ، كه در ابواب متفرقه كتب اصحاب ، رضوان اللهعـليـهـم اجـمـعين ، منقول است ، براى اهل معرفت و اصحاب قلوب كشف توحيد فعلى و تجلىقـيـومـى حـق را مـى نمايد. و اشاره به نكته مهمى است كه توجه به آن براى كسانى كهقـيـام بـه اين امر مهم مى كنند خيلى لازم است . و آن آن است كه انسان بفهمد تصدق در دستكـه واقـع مـى شـود، كـه نـعـوذ بالله اگر منت و اذيتى در دادن صدقه از انسان نسبت بهفـقـيـر واقـع شـود، اول بـه حـق تـبـارك و تـعـالى واقـع شـود، پـس از آن بـهسـائل ، چـنـانـچـه اگـر تـواضـع و فـروتـنـى كـنـد و از روىكـمـال خـضـوع و مـذلت صـدقـه را بـه سـائل مـؤ مـن تقديم كند، براى حق تعالى كرده ،چـنـانـچـه عـالم آل مـحـمـد، صـلى الله عـليـه و آله ، و عـاشـقجـمـال حـق تـعـالى ، جـنـاب بـاقر العلوم ، عليه السلام ، صدقه را پس از وقوع در دستسـائل مـى بـوييد و مى بوسيد و استشمام رايحه طيبه محبوب از آن مى كرد. و خدا مى داندبـراى آن ذات مقدس و عاشق مجذوب چه راحت نفس ‍ و سكوت خاطرى پيدا مى شد، و چه طورآن اشتغالات قلبيه و احتراقات شوقيه باطنيه (را) اين عشقبازى خاموش ‍ مى كرد.
افـسـوس و هـزاران افسوس ! كه اين نويسنده مستغرق در بحار هواى نفس و مخلد بر ارضطـبـيـعـت و گـرفـتـار شـهـوات و اسـيـر بطن و فرج و بى خبر از ملك هستى و مست خودى وخـودپـرسـتـى در ايـن عـالم آمـد و عـن قريب خواهد رفت و از محبت اوليا هيچ ادراك نكرد و ازجذبات و جذوات و منازل و مغازلات آنها هيچ نفهميد، و وقوفش در اين عالم وقوف حيوانى وحـركـاتـش حـركـات شـيـطـانـى بـود. اگـر چـنين باشد مردنش مردن حيوان و شيطان است .اءللهـم اليـك المـشـتكى و عليك المعول .(954) خداوندا، تو خود ما را به نورهدايتت دستگيرى فرما و از اين خواب سنگين بيدار فرما و به عالم غيب و نور و دار بهجت وسرور و خلوت انس و محفل خاص دعوت كن .
و بـاسـنـاده عـن اءبـى عـبـدالله ، عـليـه السـلام ،قـال قـال رسـول الله ، صـلى الله عـليـه و آله : اءرض القـيـامـة نـار مـاخـلاظل المؤ من فان صدقته تظله .(955) فرمود حضرت صادق ، عليه السلام ، كهحـضـرت رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: زمين قيامت آتش است ، مگر سايه مؤ من وجوار آن كه صدقه او او را سايه اندازد و حفظ نمايد.
و در روايـت اسـت كـه صـدقـه را خـداى تـعـالى تـربـيـت فـرمـايـدمثل شماها كه بچه شتر را تربيت مى كنيد. و اگر نصف خرما صدقه دهيد، خداى تعالى آنرا تـربـيـت مـى فـرمـايـد و در روز قـيـامـت آن را مـى دهـنـد بـه بـنـده در صـورتـى كـهمـثـل كـوه احـد يـا بـزرگـتـر از آن اسـت .(956) و از ايـنقـبـيـل حـديـث بـسـيـار است . و در احاديث كثيره وارد است كه صدقه مردنهاى بد را دفع مىنـمـايـد،(957) و روزى را نـازل مـى كند،(958) و قرض را ادا مى كند،(959) وعمر را زياد كند، و هفتاد طور مردن بد را دفع كند،(960) و خداى تعالى عوض آن را ازده تـا صـد هـزار عـطـا فـرمـايـد،(961) و اسـبـاب زيـادتمـال گـردد،(962) و در صـبـح هـر كـس صـدقـه دهد از بلاهاى آسمانى در آن روز ايمنگـردد، و اگـر در اول شـب بـدهـد، از بـلاهـاى آسـمانى در آن شب ايمن باشد،(963) ومـداواى مـريـضـهـا بـا صـدقـه شـود،(964) و اگـر كـسـىاهـل بيت مسلمى را كفايت كند، گرسنگى آنها را رفع كند و بدن آنها را بپوشاند و آبروىآنـهـا را حفظ كند، از هفتاد حج محبوبتر است ، با آنكه يك حج از هفتاد عتق رقبه بالاتر است،(965) بـا آنـكـه عـتـق رقـبـه وارد اسـت كـه هر كس بنده اى را آزاد كند، خداوند به هرعـضـوى از آن عـضـوى از او را از آتـش جهنم آزاد فرمايد،(966) و حضرت اميرالمؤ منين(عـليـه السـلام ) هـزار بنده آزاد فرمود از كد يمين خود،(967) و غير ذلك كه ذكر آنهاموجب تطويل شود.
در بيان نكته ديگر
و مـا خـتـم مـى كـنـيم اين مقام را به ذكر نكته اى دانستنى . و آن اين است كه در آيه شريفهوارد اسـت : لن تـنـالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون .(968) يعنى هرگز بهخوبى نايل نشويد، مگر آنكه در راه خداوند انفاق كنيد از آنچه دوست مى داريد.
و در حـديـث اسـت كـه حـضـرت صـادق ، عـليـه السـلام ، صـدقـه مـى دادنـد بـه شكر،پـرسـيـدنـد: "چطور به شكر صدقه مى دهيد؟" فرمود: " شكر را از هر چيز بيشتر دوستدارم ، و ميل دارم به آن چيزى كه محبوبترين اشياست پيش من صدقه دهم ."(969)
و در حديث است كه حضرت امير، عليه السلام ، جامه اى خريدارى فرمود و از آن خوششآمـد و آن را صـدقـه داد و فـرمـود: شنيدم رسول خدا، صلى الله عليه و آله ، مى فرمود: "كـسـى كـه اخـتيار كند غير را بر خودش ، خداوند بهشت را روز قيامت براى او اختيار كند، وكـسـى كـه دوسـت داشـتـه باشد چيزى را، پس آن را براى خدا قرار دهد، خداى تعالى روزقـيـامـت فـرمـايـد: بندگان به يكديگر جزا مى دادند به معروف ، و من جزاى تو را امروزبهشت دهم ."(970)
و روايـت شـده كـه يـكـى از اصـحـاب وقتى همين آيه شريفه وارد شد، يك باغى داشت بينخـويـشـاونـدانـش قـسـمـت كـرد و آن را از هـمـه امـوالش بـيـشـتـر دوسـت داشـت ، پـسرسـول خـدا، صـلى الله عـليـه و آله ، فـرمـود: خـوشـا بـهحال تو! خوشا به حال تو! كه اين حال سودمندى است براى تو.(971)
و از براى جناب ابوذر غفارى ميهمانى آمد. فرمود به او كه من شغلى دارم ، و از براى (من) شـتـرهـايـى اسـت بـرو بـهترين آنها را بياور. ميهمان رفت و يك شتر لاغرى آورد. ابوذرفـرمـود: بـه مـن خـيـانـت كـردى . گـفـت : بـهـتـريـن شـتـرهـا شـتـرفـحل بود، به ياد آمد روز احتياج شما به به سوى آن . ابوذر فرمود: روز احتياج من بهآن روزى است كه مرا در قبر مى گذارند با آنكه خداى تعالى فرمايد: هرگز به برو نـيـكـويـى نـرسـيـد مـگـر آنـكـه انـفـاق كـنـيـد آنچه را دوست مى داريد. و فرمود درمـال سـه شريك است : يكى قدر است ، كه فرقى نكند پيش آن كه خوب يا بد آن را ببردبه هلاك نمودن . دوم وارث است ، كه منتظر مردن تو است . و تو سومى آنهايى . پس اگرتـوانـسـتـى كـه عاجزتر از آنها نباشى نباش . خداى تعالى فرمايد: لن تنالوا البرحـتـى تـنفقوا مما تحبون .(972) و اين شتر محبوب بود پيش ‍ من در بين اموالم ، پسدوست داشتم كه براى خودم پيش بفرستم .(973)
در بيان يكى از اسرار صدقه
بـايـد دانـسـت كـه انـسـان بـا عـلاقـه مـنـدى و مـحـبـت بـهمـال و مـنـال و زخـارف دنـيـويه بزرگ شده است و تربيت گرديده ، و اين علاقه در اعماققـلب او جـايـگزين گرديده . و منشاء بيشتر مفاسد اخلاقى و اعمالى ، بلكه مفاسد دينى ،همين علاقه است . چنانچه در احاديث كثيره وارد است ،(974) و ما در شرح بعضى احاديثبـه آن اشـاره كـرديـم .(975) پس ، اگر انسان به واسطه صدقات و ايثار بر نفساين علاقه را بتواند سلب كند يا كم كند، البته قطع ماده فساد و جرثومه قبايح را كرده، و طـريـق نـيـل بـه حـصـول مـعـارف و انـقـطـاع بـه عـالم غـيـب و مـلكـوت وحصول ملكات فاضله و اخلاق كامله را براى خود مفتوح نموده . و اين يكى از نكات بزرگانـفـاقات ماليه واجبه و مستحبه است . و در مستحبات اين نكته كاملتر است ، چنانچه واضحاست .
پـس ، از مـجـمـوع اخـبـار و آثـار ايـن بـاب مـعـلوم شـد كـه صـدقـه جـامـعفضايل دنيويه و اخرويه است . از ساعت اول دادن آن با انسان همراه است و دفع بليات مىكند، تا آخر امر در قيامت و ساير مراحل كه انسان را به بهشت و جوار حق برساند.
تتمه
بـايـد دانـست صدقه مندوبه در سر و خفا افضل است از صدقه آشكارا و علانيه ، چنانچهدر كـافـى شـريف سند به حضرت صادق ، عليه السلام ، رساند كه به عمار ساباطىفـرمـود: يـا عـمـار، الصـدقـة فـى السـر واللهافـضـل مـن الصـدقـة فـى العـلانـيـة ، و كـذلك والله العـبـادة فـى السـراءفـضـل مـنـها فى العلانية .(976) اى عمار، صدقه در پنهانى ، به خدا قسم ،افـضـل اسـت از صـدقـه آشـكـارا. و هـمـيـن طـور عـبـادت در پـنـهـانـىافضل است از عبادت آشكارا.
و در احـاديـث كـثـيـره وارد اسـت كـه صـدقـه پـنـهـانـى غـضـب پروردگار را خاموش مىكـنـد.(977) و در حـديـث است كه هفت طايفه است كه خداى تعالى در پناه خودشآنـهـا را حـفـظ فـرمـايـد در روزى كـه پـنـاهى جز پناه او نيست . يكى از آنها كسى است كهصـدقـه بـدهـد و پـنـهـان كـنـد حـتـى آنـكـه دسـت راسـت او نـفـهـمـد آنـچـه دسـت چـپـش انفاقكند.(978)
و شايد نكته افضليت يكى آن است كه عبادت سرى بعيدتر از ريا و به اخلاص نزديكتراست . و ديگر آنكه در باب صدقه حفظ آبروى فقرا در كتمان آن است .
و نيز صدقه بر ارحام و اقربا افضل است از غير آنها، و بر آن ، عنوان صله رحم ، كه ازافـضـل عـبـادات اسـت ، مـنـطـبـق شـود، چـنـانـچـه در حـديـث وارد اسـت كـهافـضـل صدقات صدقه به ذى رحم است ، و صله اخوان اجرش بيست است ، و صله رحمبـيـسـت و چهار است .(979) بلكه در بعضى روايات است كه صدقه به غير رحمدر صورتى كه رحم محتاج است قبول نمى شود.(980)
ختام
بـدان كـه در حديث شريف كه مى فرمايد در صدقه جهد كن تا گمان كنى كه اصرافكردى ، با آنكه اسراف نكردى . ظاهر شود كه مطلوب در صدقه كثرت آن است و بههـر انـدازه رسـد اسـراف نـيـست . و در حديث است كه حضرت امام حسن مجتبى ، سلام اللهعـليـه ، سـه مرتبه قسمت كرد اموال خود را با فقرا به طور تنصيف ، حتى اگر داراى دوجفت نعلين بود يا دو ثوب بود، تنصيف فرمود.(981)
و در حـديـث ديـگـر اسـت كـه حضرت رضا، عليه السلام ، و حضرت جواد سلام الله عليهمـرقـوم فـرمـود: شـنـيـدم غـلامان تو وقتى سوار مى شوى ، تو را خارج مى كنند از دركـوچـك ، آنـهـا بـخـل مى كنند و مى خواهند تو به كسى چيزى ندهى . به حق من بر تو كهبـيـرون رفـتن و داخل شدنت نباشد مگر از در بزرگ . و وقتى سوار شدى همراه خود طلا ونـقـره بـردار و هيچ كس از تو سؤ الى نكند مگر آنكه به او عطا نمايى . و از عموهاى توهر كس از تو سؤ الى كرد، كمتر از پنجاه دينار به او مده ، و اگر بيشتر خواستى بدهى، اخـتـيـار بـا تو است . و من اراده كردم به اين امر اينكه خداوند مقام تو را رفيع فرمايد،پس انفاق كن و ترس مكن كه خداوند بر تو سختگيرى فرمايد.(982)
و ايـن احـاديـث مـنافات ندارد با احاديثى كه دلالت كند بر آنكه كثرت صدقه بقدرى كهمـعـيـشـت بر عيال سخت شود از جمله اسراف است ، و خداوند دعاى كسى را كه انفاق كند و ازبـراى مـعـيـشـت خـود و عـيـالش چـيـزى نـگـذارد قبول نفرمايد،(983) و در حديث است كهافضل صدقه صدقه اى است كه از زيادت كفاف باشد.(984) وجه عدم منافات آن استكـه كـثـرت و جـهـد در صـدقـه لازم نـيـسـت بـه قـدرى بـاشـد كـه مـوجـب سـخـتـى بـرعـيـال شـود. چـه بـسـا اشـخـاصـى كه نصف مال يا بيشتر آن را صدقه دهند و كفاف خود وعيال آنها محفوظ ماند به طورى كه در ضيق معاش و سختى نيفتند.
فصل ، در فضيلت نماز شب
در اين حديث شريف تاءكيد بليغ در قيام به نماز شب و نماز ظهر شده است . اما راجع بهنـمـاز شـب شـرحـى در بعضى احاديث سابقه ذكر كرديم ،(985) و در اين مقام اكتفا مىكنيم به ترجمه بعضى احاديث شريفه تبركا.
در وسـائل از كـتـاب كـافـى سـنـد به حضرت صادق ، عليه السلام ، رساند كه فرمود:شـرف مـؤ مـن نـمـاز كـردن اوسـت در شـب ، و عـزتـش نـگاهدارى خود از اعراض مردم است.(986)
و در حـديـث ديـگـر فـرمـود حـضـرت صـادق ، عـليـه السـلام : جـنـابرسـول اكـرم ، صـلى الله عـليـه و آله ، بـه جـبـرئيل فرمود: موعظه كن . گفت : "اى محمد(صلى الله عليه و آله ) عيش كن هر چه خواهى ، زيرا كه تو مردنى هستى ، و دوست داشتهبـاش هـرچـه را خـواهـى ، زيـرا كـه از آن جـدا خـواهـى شـد، وعمل كن آنچه خواهى ، زيرا كه ملاقات كنى آن را، و بدان كه شرف مؤ من ايستادن اوست درشب ، و عزت او نگاهدارى خويش از اعراض مردم است .(987)
و سـنـد بـه حـضـرت صـادق ، عـليـه السـلام ، رسـانـد كـه فـرمـود:مال و اولاد زينت زندگانى دنياست ، و هشت ركعت در آخر شب با وتر زينت آخرت است ، وگاهى خداى تعالى جمع فرمايد آنها را براى طايفه اى .(988)
از شـيـخ مـفـيـد، رضـوان الله عـليـه ، نـقـل كـنـد كـه فـرمـودرسـول خـدا، صـلى الله عـليـه و آله : وقـتـى كـه ايـسـتاد بنده از خوابگاه لذيذش كهراضـى كـنـد حـق را به نماز شب ، در صورتى كه چرت مى زند، مباهات مى فرمايد خداىتـعـالى بـواسـطـه او بـر مـلائكه و فرمايد: شاهد باشيد كه آمرزيدم او را.(989) واحاديث از اين قبيل در فضل آن بسيار است و مجال ذكر آنها در اين مختصر نيست .
در بيان صلاة وسطى
و اما نماز زوال كه مورد سفارش رسول اكرم ، صلى الله عليه و آله ، است ، مراداز آن نـوافـل نماز ظهر است ، چنانچه در روايات ديگر تصريح به آن شده .(990) واهـتـمام به خصوص اين نوافل يا براى آن است كه در خود آنها خصوصيت و اهميتى است ، ويـا بـراى آنـكـه از مـتـعـلقـات صـلاة وسـطـى هـسـتـنـد و مـوجـب اتـمـام وقبول آن مى باشند.
و شـايـد كـه در ايـن حـديـث مراد خود نماز ظهر باشد، كه آن نماز وسطى است ، به اعتبارآنـكـه در وسـط نـمـازهـاى يـومـيـه واقـع اسـت ، و حـق تعالى امر به حفظ آن و قيام به آنبـالخـصـوص نـمـوده در آيـه شـريـفـه حـافـظـوا على الصلوات و الصلوة الوسطى وقوموالله قانتين .(991) و مشهور بين فقها، رضوان الله عليه ، و اظهر آن است كهصـلاة وسـطـى هـمـان صـلاة ظـهـر اسـت ، و مـزيـد اخـتـصـاص در بـيـن نـمـازهـا دارد، واول نـمـازى اسـت كـه حـق تـعـالى بـر آدم ابـى البشر، على نبينا و آله و عليه الصلاة والسلام ، فرو فرستاده توسط جبرئيل ، عليه السلام .
و ظـاهـر آن اسـت كـه سفارش جناب رسول اكرم ، صلى الله عليه و آله ، به اين كه عليكبـصـلاة الزوال و بـراى حـفـظ حـدود و نـوافـل و وقـت آن اسـت ، نـه بـراىاصل اتيان فقط، چنانچه از امر به محافظه صلوات ، و خصوصا حفظ نماز ظهر، نيز چنيناسـتـفـاده شود. چنانچه در اخبار اهل بيت عصمت ، عليهم السلام ، سفارش درباره حفظ اوقاتصـلوات و اتـيـان آنـهـا را در اوقات فضيلت آنها بسيار وارد است . بلكه گاهى شود كهتاءخير آنها از اوقات فضيلت بدون عذر موجب تضييع و باعث تهاون شود، خصوصا اگرمـداومـت بـر آن انـسـان بكند. پر معلوم است كسى كه اهميت به امرى دهد، ناچار آن را هر چهزود و نـيـكـوتـر باشد انجام دهد. به خلاف آنكه اگر آن را سست بشمارد و ناچيز بداند،كـه در اتـيـان آن نـيـز تـهاون و سستى كند و تغافل ورزد. و خدا نكند كه كار انسان منجرشـود بـه اسـتـخـفـاف بـه نـمـاز و تـهـاون و سـهـل انـگـارى در امـر آن .رسـول خـدا، صلى الله عليه و آله ، مستخف به نماز را فرمود اگر بميرد و نمازش ‍ چنينباشد، به دين من نمرده است .(992) بلكه گاهى شود كه انسان به واسطه استخفافبـه امـر صـلاة و تـهـاون و سـسـتـى در آن ، كارش منجر به ترك آن شود. طبيعى است كهانسان اگر چيزى در نظرش قيمت نداشت ، كم كم از نظرش مى افتد و آن را نسيان مى كند.مـا كـه در كـارهـاى دنـيـايـى كـمـتـر فـرامـوشـى بـر ايـمـانحـاصل مى شود، خصوصا در مهمات آن ، براى آن است كه نفس به واسطه بزرگ شمردنآن و حـب مـفـرط بـه آن توجهش مصروف به آن است و دايما متذكر آنست ، و البته چنين امرىفـرامـوش شـدنـى نـيـسـت . مـثـلا اگـر كـسـى بـه شـمـا وعـده دهـد كـهاول ظهر روز كذا من به شما فلان مبلغ ، كه در نظر شما مهم است ، مى دهم ، و او را صادقدر آن وعـده بـدانـيـد، ناچار آن روز را و ميعادگاه را فراموش نمى كنيد و دايما ساعتشمارىمـى كـنـيـد تـا مـوعـد بـرسـد، و در آن وقـت بـا كـمـال حـضـور قـلب و تـوجـه بـاطـن دراول مـوعـد خـود را حـاضـر مـى كـنـيـد. ايـنها براى آن است كه حب نفس بر آن چيز و بزرگشـمـردن آن ، شـمـا را مـفـتـون آن نـموده و هرگز در امر آن تهاون نمى كنيد. و همين طور درساير امور دنيوى هركس به فراخور حال خود. ولى اگر چيزى در نظرتان خوار و بيقمتبود، نفس اگر به او توجهى كند آنى است و به طريق خطور مى باشد، و لحظه اى نمىگذارد مگر آنكه از آن غفلت مى كنيد.
اكـنـون اين سستى ما در امور دينى معلوم مى شود براى چيست . براى آن است كه ايمان بهغـيـب نـداريـم و پـايـه يـقـيـن و اطـمـيـنـان سـسـت اسـت و وعـده خـدا و انـبـيـا را بـه جـان ودل قـبـول نكرديم ، پس در نظر ما تمام اوضاع الهى و شرايع دينى پست و سست است . وايـن سـسـتـى كـم كـم تـغـافـل آورد: و يـا در هـمين عالم غفلت بر ما غالب آيد و ما را از دينصورى كه داريم بكلى خارج كند، يا در شدتها و سختيهاى موت غفلت كلى عارض شود.
ايـن نـمـازهـاى پـنـجـگانه ، كه عمود دين و پايه محكم ايمان است و در اسلام چيزى بعد ازايمان به اهميت آن نيست ، بعد از توجهات نوريه باطنيه و صور غيبيه ملكوتيه ، كه غيراز حـق تـعالى و خاصان درگاه او كسى نداند، يكى از جهات مهمه كه در آن هست اين تكرارتـذكـر ـ حق با آداب و اوضاع الهى كه در آن منظور گرديده است ـ رابطه انسان را با حقتـعـالى و عـوالم غـيـبيه محكم مى كند، و ملكه خضوع لله در قلب ايجاد كند، و شجره طيبهتـوحـيـد و تـفـريـد را در قـلب مـحـكـم كـنـد بـه طـورى كـه بـا هـيـچ چـيـز از آنزايـل نـشـود، و در امـتـحـان بـزرگ حـق تـعـالى ، كـه درحـال ظـهـور سـكـرات مـوت و اهـوال مـطـلع و شـهـود نـمـونـه غـيـبحـاصـل شـود، از امـتـحـان درسـت بـيـرون آيـد و ديـنـش مـستقر باشد و بماند، نه مستودع وزايل شدنى كه به اندك فشارى نسيان عارض شود.
پس اى عزيز! اياك ثم اياك والله معينك فى اءوليك و اءخراك .(993) مبادا در امرديـانـت خـصـوصا اين نمازهاى پنجگانه ، تهاون كنى و آنها را سست شمارى ! خدا مى داندكـه انـبـيـا و اوليـا و ائمـه هـدى ، عـليـهـم السـلام ، ازكمال شفقت بر بندگان خدا اين قدر ترغيب و تحذير نمودند، و الا ايمان ما نفعى به آنهانرساند و از اعمال ما سودى نبرند.
فصل ، در فضيلت تلاوت قرآن است
يـكـى از وصـاياى رسول اكرم ، صلى الله عليه و آله ، وصيت به تلاوت قرآن است . وفضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسك و تعلم و مداومت و مزاولت و تدبر در معانى و اسرار آنبـيـش از آن اسـت كـه بـه فـهـم قـاصـر مـا درسـت آيـد. و آنـچـه ازاهـل بـيت عصمت ، عليهم السلام ، در خصوص آن وارد شده است در اين اوراق نگنجد، و ما بهبعض آن قناعت كنيم .
كـافـى بـاسـنـاده عـن اءبـى عـبـدالله ، عـليـه السـلام ،قـال : القـرآن عـهـد الله الى خـلقـه ، فـقد ينبغى للمرء المسلم اءن ينظر فى عهده و اءنيقراء منه فى كل يوم خمسين آية .(994) فرمود: قرآن عهد خداوند است به سوىبـنـدگـان ، هـمـانا سزاوار است كه هر مرد مسلمانى در هر روز به آن عهد نظر كند و از آنپنجاه آيه قرائت كند.
و بـاسـنـاده عـن الزهـرى قـال سـمـعـت عـلى بـن الحـسـيـن ، عـليـهـمـا السـلام ،يقول : آيات القرآن خزائن ، فكلما فتحت خزينة ، ينبغى لك اءن تنظر فيها.(995) فـرمـود حـضـرت سـجاد، عليه السلام ، كه آيات قرآن خزانه هايى است ، پس هر وقتگشوده شد خزينه اى ، سزاوار است كه نظر كنى در آن .
و ظـاهـر ايـن دو حـديـث آن اسـت كـه تدبر در آيات آن و تفكر در معانى آن خوبست بكنند. وتـدبـر و تـفـكـر در آيات محكمه الهيه و فهم معارف و حكم و توحيد و تفريد از آن نمودنغـيـر از تـفـسـيـر بـه راءى اسـت كـه مـنـهـى عـنـه اسـت درمـقـابـل اصـحـاب راءى و اهـواى فـاسـده ، بـدون تـمـسـك بـهاهـل بـيـت وحـى كـه مـخـتـص بـه مـخـاطـبـه كـلام الهـى هـسـتـنـد، چـنـانـچـه درمـحـال خـود ثـابـت اسـت و تـفـصـيـل در ايـن مـقـام بـيـمـوقـع . و كـفـايـت مـى كـنـدقول خداى تعالى : اءفلا يتدب رون القرآن اءم على قلوب اءقفالها.(996)

next page شرح اربعين حديث امام خميني رحمةالله عليه

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation