بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب بر بال اندیشه, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     FEHREST -
 

 

 
 
قبلفهرستبعد

تقوا و پرهيز از گناه

« تقوا » به معناى اختيار نفس را در دست داشتن و در برابر هر گناه و فسادى خويشتن دار بودن است ، و البته بدون آگاهى و به اجرا گذاشتن مسائلى كه در ارتباط با پاكى نفس و كمال انسان است تقوا معنى ندارد .

آنچه از معناى آيه قبل استفاده مى شود چنين است : خداوند بزرگ هر كس را از طريق معلومات فطرى و نور وحى كه انبيا اعلام كننده آن هستند ، عالم و شناساى تقوا ساخت، و طريق اجتناب از هر گناهى را پس از بازشناساندن گناه به او آموخت ، و اين انسان است كه هر يك از دو راه خير و شر را از طريق الهام شناخته و هر كدام را كه بخواهد مى تواند انتخاب كند ; ولى بايد بداند كه سعادت و رستگارى و فلاح و پيروزى در سايه پاكى نفس و محروميت از بهره هاى الهى معلول آلودگى اوست .

دورنمايى از وضع نفس

در زمينه زيبايى ، زشتى ، يا پاكى و آلودگى نفس ، يا روشنى و تاريكى اش سخن بسيار است . بايد گفت از هنگام شروع زندگى آدمى در زمين به وسيله نوع انسان ، بحث در پاكى و آلودگى نفس و علل و عوامل سلامت و مرض آن شروع شده و تاكنون ادامه دارد و باز هم ادامه خواهد يافت .

محروميّت هاى شوم

اين همه ، براى اين است كه انسان به پاكى گراييده ، از آلودگى ها دور بماند ; زيرا انسان تربيت شده ، نه اينكه مشكلى ايجاد نمى كند ، به علاوه بر تجارت معنوى براى خودش ، حلاّل مشكلات ديگران نيز خواهد بود ; امّا انسان آلوده و ناپاك نه اينكه از تجارت اخروى محروم است ; بلكه مزاحم زندگى ديگران است ، و به خاطر گناه و معصيتى كه از او سر مى زند ، براى ديگران انواع مشكلات را به بار خواهد آورد ! !

« غزالى » در كتاب « كيمياى سعادت » مى گويد :

« بعضى از آن اخلاق بد باشد كه وى را هلاك كند و بعضى نيكو باشد كه وى را به سعادت رساند . و جمله آن اخلاق اگر چه بسيار است ; اما چهار جنس اند : اخلاق بهايم ، اخلاق سباع ، اخلاق شياطين و اخلاق ملائكه . چه به سبب آن كه در وى شهوت و آز نهاده اند كار بهايم كند ، و به سبب آن كه در وى خشم نهاده اند كار سگ و گرگ و شير كند ، چون زدن و كشتن و با دست و زبان در خلق افتادن ، و به سبب آن كه قدرت بر مكر و حيله و تلبيس و تخليط و فتنه انگيختن دارد كار ديوان كند ، و به سبب آن كه در وى عقل نهاده اند كار فرشتگان كند ، چون دوست داشتن علم و صلاح و پرهيز از كارهاى زشت و صلاح جستن ميان خلق و خوددارى از كارهاى خسيس و شادبودن به معرفت كارها و عيب و ننگ داشتن از جهل و نادانى . به عبارت ديگر گويى در جلد آدمى چهار چيز است : سگى ، خوكى ، ديوى ، فرشته اى ، كه سگ كه نكوهيده و مذموم است ، نه براى صورت و دست و پاى و پوست ; بل بدان صفتى كه در وى است ، كه به آن صفت در مردم افتد . خوك نه به خاطر صورت مذموم است ; بلكه به خاطر آز و حرص برپليدى ، و مسئله شيطان و فرشته هم مسئله اوصاف است نه صورت و شكل » .

قدرت عقل

اين عقل فرشته صفت اوست كه بايد با اتصال به وحى اوصاف نفس را به حرارت عشق به خدا و رسيدن به مقام قرب ، از حيوان صفتى پاك كرده و هر يك را به نور الهى روشن نموده و صفحه تمام اوصاف و يا آيينه نفس كمك گيرى از الهامات الهى ، مركز تجلى صفات حق كند و زمينه بروز وصف خليفة اللهى و انعكاس عَلَّمَ الاَْسْمايى را در انسان فراهم كند ، و انسان را به ارزش واقعى اش ، كه خمير مايه اش با خود اوست آراسته نمايد .

ثمرات ارتباط معنوى

انسان با اتصال به نور نبوت و بهره گيرى از فرامين حق ، مراقب و مواظب حركات و رفتارهاى خود خواهد شد و به اين واقعيت پى خواهد برد كه اگر مطيع شهوت شود ، در وى صفت پليدِ بى شرمى ، حرص ، چاپلوسى ، نفاق ، خسّت ، حسد ، شماتت و غير آن پديد آيد ، اما اگر شهوت مطيع عقل گردد ، عقلى كه مطيع وحى است ، در انسان صفت قناعت ، خويشتن دارى ، شرم ، ظرافت ، آرامى ، پارسايى ، كوتاه دستى ، و بى طمعى پديد آيد .

و اگر مطيع حالت غضب شود ، در وى كبر و تهوّر ، ناپاكى و لاف زدن ، بزرگى فروختن ، مكر و حيله و جنگجويى ، خودبزرگ بينى و ظلم كردن به وجود آيد ، و اگر غضب را تابع عقل كند ، البته عقل تابع وحى در وى صبر و بردبارى و عفو و ثبات و شجاعت و سكون و شهامت و كرم آشكار گردد .

و اگر مطيع حالت شيطانى نفس گردد ، حيله گر و مكّار ، خائن و ياوه سرا و بددرون و منافق ، از كار درآيد ، و اگر آن حالت را وصل به عقل الهى كند ، در وى زيركى و معرفت ، علم و حكمت ، صلاح و سداد پيدا شود . اين حالاتى است كه چهره مثبت و منفى اش تابع پاكى و آلودگى نفس است و پاكى و آلودگى نفس ، تابع پيروى يا نافرمانى او از دستورات خداست .

تعليمات معنوى

انسان اگر منبع تمام علوم و فضايل مادى شود ، ولى در زير چتر تعليمات الهى نباشد ، راهى براى تزكيه نفس ندارد و با داشتن آن همه علوم، از وحشيگرى ، عصيان ، تخلّف و فساد در امان نخواهد بود .

مگر دنياى به اصطلاح متمدن غرب و قسمتى از شرق از علم بى بهره اند ؟ اينان گسترده ترين دانشگاه ها و كتابخانه ها را در اختيار دارند و كثرت عالم و دانشمند در كشورهايشان مثل آب دريا موج مى زند ; ولى مى بيند كه اكثر آنان كه از دانش و علم سهم دارند و يا در راه تحصيل اند از فاسدترين مفسدان و آلوده ترين موجودات روى زمين اند ! !

گوشه اى به مدعيان تمدن

شما آمار هر نوع گناه ، فحشا ، منكرات ، تجاوزات ، ظلم ها ، غارتگرى ها ، دزدى ها ، آدم كشى ها ، جيب برى ها ، مسائل خلاف عفت ، و . . . را كه بخواهيد ( در هر ثانيه چند گناه و جرم ) در روزنامه ها و كتاب هاى خود آنان يافت مى شود . و بيشتر گناهان و تخلّفات كشورهاى مسلمان نشين هم معلول ارتباط با آنها و سياست هاى استعمارى و تهاجم فرهنگ ابتذال آن آلودگان بدتر از حيوان است ! !

تعجّب است كه اين وحشيان دور از تمدن واقعى و اين درنده خويان بدتر از حيوان و اين تاريك دلان از خدا بى خبر ، از قيمت و ارزش بيشتر كالاهاى زمين و از مسائل مادى باخبرند ، امّا كمترين خبرى از حيثيت و ارزش انسانى خود نداشته و نمى دانند راه كمال و فضيلت چيست و به قول حكيم ،فيلسوف و عارف آگاه مولوى معنوى :

صد هزاران فضل داند از علوم *** جان خود را مى نداند آن ظلوم
داند او خاصيت هر جوهرى *** در بيان جوهر خود چون خرى
تو همى دانى يجوز ولا يجوز *** خود ندانى كه يجوزى يا عجوز
اين روا وان ناروا دانى وليك *** خود روا يا ناروايى بين تو نيك
قيمت هر كاله مى دانى كه چيست *** قيمت خود را ندانى زاحمقى است
سعدها و نحس ها دانسته اى *** ننگرى سعدى تو يا ناشسته اى
جان جمله علم ها اين است اين *** كه بدانى من كيم در يوم دين
آن اصول دين ندانستى وليك *** بنگر اندر اصل خود كوهست نيك
از اصوليّت اصول خويش به *** كه بدانى اصل خود اى مرد به

در هر صورت انسان هر قدر از امور محسوسه و مادى و جنبه هاى حيوانى ، البته در آن مرز و حدّى كه خدا نمى پسندد ، پا بر شهوات حاد و هوى و هوس گذارد ، مصفّاتر و بر درك حقايق عاليه علوم و وصول به سعادت و آرامش خاطر توانا مى شود ، و هر اندازه به طرف امور مادى و حيوانى تمايل كند، به عالم حيوانيت نزديك تر و بلكه چون اسباب كارش آماده تر از حيوان است ، پست تر از حيوان خواهد شد !

بنابراين بايد كوشش كرد ، كه با كمك وحى ، نفس را از حالت اماره و سركشى نجات داد ، و به حالت مطمئنّه شدن و راضيه و مرضيه گشتن رساند .

قبلفهرستبعد
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation