بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 4, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - قالَ الصَّادِقُ
     02 - عرفان اسلامى / ج3
     03 - لباس در قرآن
     04 - لباس در روايات
     05 - لباس زنان
     06 - بدترين لباس
     07 - ستر عيب و كشف سر
     08 - باب هشتم
     09 - در آداب مسواك كردن
     10 - خشوع
     11 - در بيان مبرز
     12 - در بيان لباس
     13 - بهداشت روان
     14 - غسل معنوى
     15 - باب يازدهم
     16 - در راه خدمت به خلق
     17 - باب دوازدهم
     18 - پاكان و صديقان
     19 - كمالات على
     20 - رحمت و فضل الهى
     21 - علم حق
     22 - شقاوت ابدى
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد چهارم
 

 

 
 

ستر عيب وكشف سر

انسان ها از نظر قوت و ضعف روحى ، و از نظر قوت و ضعف علمى ، و از نظر قوت و ضعف عقلى ، و از نظر قوت و ضعف ايمانى به دسته هاى مختلفى نقسيم مى شوند .

از مقام عصمت كه مقام با عظمت انبياء و امامان و تعدادى بسيار كم از اولياء مثل قمر بنى هاشم و زينب كبرى كه بگذريم بقيه انسانها در معرض گناه و خطايند .

گاهى علت گناه ضعف اراده ، و گاهى ضعف عقل و گاهى ضعف علم و گاهى ضعف ايمان است .

اگر گناه در حدى است كه خود گناهكار در ميدان جامعه براى خويش آبرو نگذاشته و خود باعث كشف سر خود شده ، و گناهش علنى و براى تربيت مردم موجودى مضر است ، بايد با او مبارزه كرد ، و نحوه مبارزه با او را قرآن مجيد و فقه و رساله مرجع تقليد بيان كرده است .

اگر گناهكار انسانى است مؤمن ، و بخصوص آبرومند ، و در ميان مردم و اهل محل و اهل مسجد ، و اقوام داراى اعتبار است ، و همه او را به نيكى مى شناسند و به نيكى مى ستايند ، و اتفاقاً كسى از گناه پنهانى او با خبر شد ، و گناه او از قبيل توطئه بر عليه مسلمين و كشور اسلامى نبود ، بلكه گناهش گناه بين خود و خدا بود ، پرده درى نسبت به او از بزرگترين محرمات الهى است ، و اين پرده درى را قرآن مجيد شديداً نهى فرموده ، و به مسلمانان دستور اكيد مى دهد عيب و لغزش و گناه برادر مسلمانت را بپوشان ، و نسبت به او از پرده درى بپرهيز ، و از فاش كردن سر او و عيب او و خطاى او برحذر باش ، قرآن و روايات ستر عيب و كتمان سر مسلمان را عبادت دانسته و هركس عيب مسلمانى را بپوشد در پيشگاه خداى بزرگ از اجر بزرگ بهره مند خواهد شد .

همه ما مسلمانان و مؤمنان بر اساس امر : تخلقوا باخلاق الله بايد از فاش كردن عيب پنهانى ، و گناه نهانى يكديگر بپرهيزيم ، چنانچه خداوند عزيز و پروردگار مهربان از فاش كردن گناه ما ابا دارد ، و دوست دارد بنده اش در ميان مردم با آبرو و عزت و با اعتبار و با كرامت زندگى كند .

آرى پوشاندن گناه از اخلاق خداست و در زمينه اين مسئله در دعاى مهم اسلامى جملاتى عالى نقل شده :

حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) در دعاى بسيار مهم روز عرفه كه در صحراى عرفات با گريه و ناله خوانده اند به پيشگاه مقدس حضرت حق عرضه مى دارند :

وَلَوْلاَ رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكِينَ، وَأَ نْتَ مُقِيلُ عَثْرَتِي، وَلَوْلا سَتْرُكَ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ ...

اگر رحمتت نبود از هلاك شدگان بودم ، و تو لغزش مرا ناديده گرفتى ، و اگر پرده پوشيت نسبت به من نبود ، هر آينه از رسواشدگان بودم .

و در جمله اى ديگر عرضه مى دارد :

يَا مَنْ سَتَرَنِي مِنَ الاْباءِ وَالاُْمَّهاتِ أَنْ يَزْجُرُونِي، وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاِْخْوانِ أَنْ يُعَيِّرُونِي، وَمِنَ السَّلاطِينِ أَنْ يُعاقِبُونِي ، وَلَوِ اطَّلَعُوا يَا مَوْلايَ عَلَى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي إِذاً مَا أَ نْظَرُونِي، وَلَرَفَضُونِي وَقَطَعُونِي ...

اى آنكه مرا با تمام عيوبم از پدران و مادران پوشاندى ، از اينكه مرا با تندى از پيش خود برانند ، و از چشم خويشاوندان و برادرانم دور نگاه داشتى از اينكه به من عيب گيرى كنند ، و از حكومت ها پنهانم داشتى از اينكه مرا مجازات نمايند ، اى مولايم چنانچه اينان بر آنچه تو از من مى دانى آگاه مى شدند ، در اين صورت مهلتم نمى دادند ، و هر آينه به دورم مى انداختند و از من قطع رابطه مى كردند .

در جمله ديگر عرضه مى دارد :

اللّهُمَّ يَا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ ، وَقَدَرَ فَقَهَرَ ، وَعُصِيَ فَسَتَرَ ، وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ 

اى پروردگار جهانيان ، اى آنكه مالك شد و توانست ، و توانست ، و توانست و چيره گشت ، و از حضرت او نافرمانى شد پس پرده كشيد ، و از او طلب آمرزش شد پس آمريد .

رئيس گريه كنندگان ، آقاى ساجدان ، آواى عاشقان ، محبوب عارفان ، حضرت زين العابدين (عليه السلام) در مناجات سحر ماه رمضان در دعاى معروف به ابوحمزه ثمالى در پيشگاه مقدس حضرت ربوبى در زمينه پرده پوشى حق نسبت به گناه عرضه مى دارد :

 وَالذَّلِيلُ الَّذِي أَعْزَزْتَهُ ، وَالسَّقِيمُ الَّذِي شَفَيْتَهُ ، وَالسَّائِلُ الَّذِي أَعْطَيْتَهُ ، وَالْمُذْنِبُ الَّذِي سَتَرْتَهُ ، وَالْخاطِئُ الَّذِي أَ قَلْتَهُ .

منم آن ذليلى كه او را عزيز كردى ، و آن دردمندى كه درمانش نمودى ، و آن سائلى كه عطايش كردى ، و آن گنهكارى كه به گناهش پرده پوشاندى ، و خطاكارى كه خطايش را ناديده گرفتى .

و در جمله اى ديگر عرضه مى دارد :

سَيِّدِي أَ نَا أَسْأَ لُكَ مَا لاَ أَسْتَحِقُّ ، وَأَنْتَ أَهْلُ التَّقْوى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ فَاغْفِرْ لِي وَأَلْبِسْنِي مِنْ نَظَرِكَ ثَوْباً يُغَطِّي عَلَيَّ التَّبِعاتِ وَتَغْفِرُها لِي وَلاَ أُطالَبُ بِها، إِنَّكَ ذُو مَنٍّ قَدِيم ، وَصَفْح عَظِيم ، وَتَجاوُز كَرِيم .

اى سرور من ، از تو مى خواهم آنچه را مستحق آن نيستيم اما تو شايسته تقوا و شايسته آمرزشى ، پس بيامرز مرا ، و بپوشان مرا از تو جهت جامه اى را كه بپوشاند بر من بديها را ، و بيامرزى مرا به طورى كه من به خاطر آن گناهان آمرزيده شده تعقيب نشوم زيرا تو داراى منت ديرينه و چشم پوشى بس بزرگ و گذشت بى حد كريمانه اى هستى .

كسى كه نسبت به برادران و خواهران مسلمان و مؤمن خود ، همانند حضرت حق ، پرده پوشى كند و عيوب آنان را بپوشاند ، به رحمت پروردگار اتصال پيدا كرده ، و از عنايت و لطف او برخوردار شده است ، در اين زمينه روايات بسيار مهمى در كتب معتبره روائى و اخلاقى نقل شده كه دانستنش بر هر مسلمانى لازم و واجب است .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) :مَنْ سَتَرَ عَلى مُسْلِم سَتَرَهُ اللهُ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ ;

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود : كسى كه بر مسلمان پرده پوشى كند ، خداوند در دنيا و آخرت بر او پرده پوشى مى كند .

وَقالَ : لا يَسْتُرُ عَبْدٌ عَيْبَ عَبْد إلاّ سَتَرَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ ;

و آن حضرت فرمود : عبد پرده بر عيب عبدى نمى پوشد ، مگر اينكه خداوند در قيامت به خاطر اين عملش بر او پرده پوشى كند .

وَقالَ : لا يَرَى امْرُؤٌ مِنْ أَخيهِ عَوْرَةً فَيَسْتُرُها عَلَيْهِ إلاّ دَخَلَ الْجَنَّةَ ;

و فرمود :مرد از برادرش عيبى نمى بيند مگر آن را بپوشد ، كه بواسطه اين عمل داخل بهشت مى شود .

وَقالَ : إِنَّ مِنَ الْخِيانَةِ أَنْ تُحَدِّثَ بِسِرِّ أَخيكَ ;

و نيز آن حضرت فرمود : گفتگو از سر برادرت از خيانت است .

قالَ رَسُولُ اللهِ : مَنْ أَذاعَ فَاحِشَةً كانَ كَمُبْتَدِئِها وَمَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَيْئى لَمْ يَمُتْ حَتّى يَرْتَكِبَهُ ;

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :كسى كه افشاى بدى كند مانند كننده آن است ، و هركس مؤمنى را به چيزى سرزنش كند ، از دنيا نرود تا مرتكب آن مورد شود .

وَقالَ : كُلُّ أُمَّتي مَعافي إلاّ الْمُجاهِرينَ ;

و نيز فرمود : همه امت من در سلامت است ، مگر آنان كه عيوب پنهان مردم را آشكار مى كنند .

وَقالَ (صلى الله عليه وآله وسلم) : مَنِ اسْتَمَعَ خَبَرَ قَوْم وَهُمْ لَهُ كَارِهُونَ صُبَّتْ في أُذُنَيْهِ اَلاْنُكُ يَوْمَ الْقِيامَةِ ;

و نيز آن حضرت فرمود : هركس خبر قومى را بشنود ، آن خبرى كه قوم از آن كراهت دارند ، در قيامت در گوشش قطعه اى از عذاب مى ريزند ، آرى نشستن در مجلسى كه مى خواهند عيوب پنهان گروهى را آشكار كنند خلاف اسلام ، و شنيدن آن عيوب از محرمات الهى و باعث عذاب است .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) : يا مَعْشَرَ مَنْ أَسْلَمَ بِلِسانِهِ وَلَمْ يُسْلِمْ بِقَلْبِهِ لا تَتَّبِعُوا عَثَراتِ الْمُسْلِمينَ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَّبَعَ عَثَراتِ الْمُسْلِمينَ تَتَّبَعَ اللهُ عَثْرَتَهُ وَمَنْ تَتَّبَعَ اللهُ عَثْرَتَهُ يَفْضَحْهُ ;

پيامبر اسلام فرمود :اى جمعيتى كه به زبان ايمان آورده و به قلب تسليم خدا نشده ، عيوب و لغزشهاى مسلمين را دنبال نكنيد ، كسى كه دنبال لغزشها و عيوب مردم باشد ، خداوند عيوب او را دنبال خواهد كرد ، و خدا او را رسوا خواهد نمود از اين روايت استفاده مى شود ، كه دنبال كننده عيوب مسلمين ، به حقيقت مسلمان نيست .

قالَ الْباقِرُ (عليه السلام) : مِنْ أَقْرَبِ ما يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْكُفْرِ أَنْ يُؤاخِى الرَّجُلُ الرَّجُلُ عَلَى الدّينِ فَيُحْصي عَلَيْهِ زَلاّتِهِ لِيُعَيِّرَهُ بِها يَوْماً مَ ;

امام باقر (عليه السلام) فرمود : نزديكترين حالت عبد به كفر اين است كه با مردى برادر دينى باشد ، پس لغزشهاى او را شماره كند تا روزى او را به آنها سرزنش نمايد .

قالَ الصَّادِقُ (عليه السلام) : مَنْ أَنَّبَ مُؤْمِناً أَنَّبَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ ;

امام ششم فرمود :هركس مؤمنى را توبيخ كند ، خداوند او را در دنيا و آخرت توبيخ خواهد كرد .

قِيلَ لِلصَّادِقِ (عليه السلام) شَيْئىٌ يَقُولُهُ النَّاسُ عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرامٌ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّما عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ أَنْ يَراهُ يُتَكَلَّمُ بِكَلام يُعابُ عَلَيْهِ فَيَحْفَظَهُ عَلَيْهِ لِيُعَيِّرَهُ بِهِ يَوْماً إِذا غَضِبَ ;

به امام صادق (عليه السلام) گفته شد چيزى مردم مى گويند و آن اينكه عورت مؤمن بر مردم حرام است ، حضرت فرمود : آن طور نيست كه فكر مى كنى ، عورت به اين معناست كه كلامى را از مؤمنى ببيند كه به خاطر آن بر او عيب بگيرند ، و آن كلام را شنونده نگه دارد تا روزى كه بر مؤمن غضب كرد از او عيب جوئى كند .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) : إِنَّ أَسْرَعَ الْخَيْرِ ثَواباً اَلْبِرُّ وَأَسْرَعُ الشَّرِّ عُقُوبَةً اَلْبَغْىُ وَكَفى بِالْمَرْءِ عَيْباً أَنْ يُبْصِرَ مِنَ النَّاسِ مَا يَعْمى عَنْهُ مِنْ نَفْسِهِ أَوْ يُعَيِّرَ النَّاسَ بِما لا يَسْتَطيعُ تَرْكَهُ أَوْ يُؤْذي جَليسَهُ بِما لا يُعْنيهِ ;

امام باقر (عليه السلام) فرمود : راستى ثواب خوش رفتارى و كار نيك زودتر از هر كار خيرى باشد ، و كيفر شورش و دست اندازى زودتر از هر كار بدى آيد ، و اين عيب براى مرد بس كه در مردم ببيند آنچه را كه درباره خودش نسبت به ديگران ور باشد و مردم را سرزنش كند به كارى كه خودش تارك آن نيست ، يا هم نشين خود را اذيت و آزار كند بدانچه برايش سودى ندارد .

با توجه به آيات قرآن و روايات و اخبار و دعاهاى وارده از معصومين ، معلوم مى گردد ، كه پرده پوشى نسبت به گناهان پنهان عبد ، كه در بين مردم آبرودار است ، از اعظم واجبات ، و پرده درى نسبت به عباد الهى از اعظم محرمات است .

راستى حيف است ، كه ارزش هاى والاى انسانى خرج گناه شود ، و آدمى عمله از بين بردن آبرو و حيثيت و شخصيت ديگران گردد .

اى كاش از ارزش و قيمت و عظمت خويش آگاه مى شديم ، و قدر گوهر گرانبهاى وجود خويش را نگاه داشته ، و از جلال و جبروت روحى و عقلى خود نگهدارى مى كرديم .

مبين حقايق شهيدى قمى در خطاب به انسان كه اشرف مخلوقات است مى فرمايد :

اى تو آئينه تجلى ذات  ***  نسخه جامع جميع صفات
در نمود تو ذات مستور است  ***  ذات مخفى صفات مذكور است
جز تو كس قابل امانت نيست  ***  وين امانت بجز خلافت نيست
بتو از ملك ماه تا ماهى  ***  نامزد شد خليفة اللهى
هرچه در آسمان گردان هست  ***  در تو چيزى مقابل آن هست
خويش را گرز خود فرو بيزى  ***  بدو چنگال در خود آويزى
آنكه جوئيش آشكار و نهفت  ***  خويشتن را به پرده تو نهفت
اندرين پرد بايدش نگرى  ***  كه خوش آيند نيست پرده درى
تو كه آئينه جمال ولى  ***  بچه محروم از كمال ولى
از تو تا آن كه طالب آنى  ***  يك دو گام است و تو نميدانى
هم متاعى و هم خريدارى  ***  با خودت هست طرفه بازارى

وجوب اشتغال به عيوب خود

از صفات بسيار بد انسان عيب جوئى از ديگران است ، و اين عيب جوئى در اكثر موارد منتهى به ضربه خوردن به اعتبار و آبروى ديگران مى شود .

عيوبى كهانسان در ديگران مى بيند ، گاهى بدتر از آن عيوب با مساوى آن عيوب در خود انسان است و اين عيب جوئى از ديگران علتى جز حسد و كينه و حقد در قلب انسان نسبت به ديگران ندارد .

و از صفات بسيار بسيار عالى انسان اين است ، كه به جاى عيب جوئى از ديگران مشغول معالجه عيوب خود گردد ، و به تزكيه نفس و رفع عيوب از وجود خود سرگرم شود .

رفع عيوب از نفس و تزكيه جان ، و علاج امراض عقلى و قلبى خويش بايد گفت از بهترين كارهائى است كه خداوند بزرگ توفيق آن را به انسان عنايت مى فرمايد ، و عبد مؤمن در حقيقت كسى است كه به رفع نقائض خود برخاسته و براى طهارت جان و تزكيه نفس زحمت بكشد .

نفس و قلب وقتى تصفيه شد ، و عيوب وقتى از جان و دل برداشته شد ، آدمى مستحق تجلى انوار ربوبى شده ، و در فيوضات ربانى و الهامات ملكوتى به روى قلب باز مى گردد ، و در حقيقت انسان مظهر مقام خلافة اللهى مى شود !!

داود پيغمبر (عليه السلام) گفت : الهى تو را كجا طلب كنم و تو كجا باشى ؟ جواب داد :

أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُبِهِمْ لاَِجْلي .

من نزد آنانم كه دلشان براى خاطر من شكست .

از بهر آن كه هركه چيزى دوست دارد ذكر آن بسيار كند :

مَنْ أَحَبَّ شَيْئاً أَكْثَرَ ذِكْرَهُ .

أَنَا جَليسُ مَنْ ذَكَرَني .

لا يَسَعُني أَرْضي وَلا سَمائي وَوَسَعَني قَلْبُ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ .

آسمان با او چه معرفت دارد كه حامل او باشد ، و زمين با او چه قربت دارد كه موضع او بود ؟!

قلب مؤمن هم مونس اوست و هم محب اوست و هم موضع اسرار اوست :

قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ اللهِ .

هركه طواف قلب كند مقصود يافته ، و هركه راه دل غلط و گم كند چنان دور افتاده كه هرگز خود را باز نيايد .

عارفى بيدار ، شبى در ابتداى حالت و راه به حضرت دوست عرضه داشت :

الهى راه به تو چگونه است ؟ جواب آمد «به الهام قلبى» .

إِرْفَعْ نَفْسَكَ مِنَ الطَّريقِ فَقَدْ وَصَلْتَ .

تو ز راه برخيز كه رسيدى ، چون به مطلوب رسيدى طلب نيز حجاب راه بود ، تركش واجب باشد .

گفتم ملكا تو را كجا جويم من  ***  وز خلعت تو وصف كجا گويم من
گفتا كه مرا مجو به عرش و به سم  ***  نزد دل خود ، كه نزد دل پويم من

در مدح و تعريف اشتغال به عيوب خود ، روايات بسيار مهمى از اولياء الهى و واصلان كامل و عارفان عاشق يعنى نبى اكرم و ائمه طاهرين (عليهم السلام) رسيده كه اشاره به بعضى از آنها واجب است :

قالَ اميرالمؤمنين (عليه السلام) في بَعْضِ خُطَبِهِ : يا أَيُّها النّاسُ طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النّآسِ وَطُوبى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَأَكَلَ قُوتَهُ وَاشْتَغَلَ لِطاعَةِ رَبِّهِ وَبَكى عَلى خَطيئَتِهِ فَكانَ مِنْ نَفْسِهِ في شُغْل وَالنّاسُ مِنْهُ في راحَة .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در بعضى از سخنرانى هايش فرمود : اى مردم خوشا به حال كسى كه در رفع عيب خودش از عيب جوئى نسبت به مردم باز ماند ، و خوشا به حال كسى كه ملتزم خانه اش شد ، و قوت و غذاى خود را خورد و به طاعت خداوندش مشغول و بر گناهش گريست ، پس مشغول خود شد و مردم از او راحت بودند .

وَقالَ (عليه السلام) لاِبْنِهِ الْحُسَيْنِ أَيْ بُنَيَّ إِنَّهُ مَنْ أَبْصَرَ عَيْبَ نَفْسِهِ شَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ .

و به فرزندش حضرت حسين (عليه السلام) فرمود : اى پسر من ، به حقيقت كسى كه بيدار عيب خودش بود از عيب جوئى نسبت به ديگران باز مى ماند .

اشتغال به عيوب خود در حقيقت همان خود سازى است ، كه زيربنا و اساس عرفان و كار عارفان است ، و در تمام ادوار تاريخ هركس به هركجا رسيد از خودسازى رسيد .

چون عيوب از وجود انسان رفع شود ، صفحه حيات و هستى آدمى تجلى گاه صفات و اسماء حضرت يار شود .

به قول حكيم عارف و فرزانه عاشق حكيم صفاى اصفهانى :

تجلى گه خود كرد خدا ديده ما ر  ***  در اين ديده در آئيد و ببينيد خدا را
خدا در دل سودا زدگانست بجوئيد  ***  مجوئيد زمين را و مپوئيد سما را
گدايان در فقر و فنائيم و گرفتيم  ***  بپاداش سر و افسر سلطان بقا را
خيالات و هواهاى بد خود نپسنديم  ***  بخنديم خيالات و ببنديم هوا را
جم عرش بساطيم و سليمان اولو الامر  ***  هوا گر نشود بنده نشانيم هوا را
بلا را بپرستيم و به رحمت بگزينيم  ***  ارگ دوست پسنديد پسنديم بلا را
طبيبان خدائيم و بهر درد دوائيم  ***  بجائى كه بود درد فرستيم دوا را
ببنديد در مرگ وز مردن مگريزيد  ***  كه ما باز نموديم در دار شفا را
گدايان سلوكيم و شهنشاه ملوكيم  ***  شهنشاه كند سلطنت فقر گدا را
گذشت از سر سلطانى و شد بنده درويش  ***  شه ار ديد فر مملكت فقر و فنا را
بهل بار گل از دوش كه بر دل نبود بار  ***  اسير زن و فرزند و عبيد من و ما را
حجاب رخ مقصود من و ما و شمائيد  ***  شمائيد ببينيد من و ما و شما را
صفا را نتوان ديد كه در خانه فقر است  ***  درين خانه بيائيد و ببينيد صفا را

چشم پوشى از آنچه سود براى دنيا و آخرت ندارد

اين چشم پوشى بستگى به اين دارد ، كه انسان از قيمت و ارزش عمر آگاه شود ، و به نبوت صد و بيست و چهار هزار پيامبر و امامت دوازده امام ، و فقاهت فقيهان ، و حكمت حكيمان و علم عالمان ، و عرفان عارفان عالم گردد ، و بفهمد و بداند كه اين بزرگواران در صحنه حيات انسانى ، زحمات طاقت فرسائى كه متحمل شدند ، براى اين بود كه عمر انسان به باطل نگذرد ، و بدون سود و منفعت از دست نرود ، در روايات بسيارى به مردم سفارش شده ، آنچه براى شما سودى در جهت دنيا و آخرت شما ندارد ترك كنيد .

انسان تا زمانى كه دچار حكومت خطرناك نفس اماره است ، از افعال و اعمال بيهوده بر حذر نيست ، و از اينكه عمر و وقت پر ارزش خود را در ساعات روز و ساعات شب به بطالت و سرگرميهاى بيهوده بگذارند خوددارى نمى كند .

گذراندن عمر در كارهاى بيهوده و آنچه نفعى براى دنيا و آخرت انسان ندارد در آينده مورث حسرت و پشيمانى سخت است ، حسرتى كه براى هيچ كس قابل جبران نيست !!

بيهوده گذرانى انسان را به كسالت ، تنبلى ، خوش گذرانى ، عافيت طلبى مبتلا مى كند ، و توبه و بازگشت از اين حالات ، پس از اينكه مدتى بر انسان بگذرد كار بسيار مشكلى است .

از تماشاى آنچه براى شما سود ندارد ، و شنيدن آنچه براى شما منفعت ندارد ، و انجام آنچه براى شما نفعى نمى آورد بپرهيزيد .

عمر را صرف برنامه هاى باطل ، و مسائل بيهوده و معاشرتهاى غلط نكنيد ، و بيدار باشيد كه اين گوهر پر بهاى خلقت را مفت از دست شما نگيرند !!

خسارت نسيان ذنوب

گناه و عصيان ، خطر بسيار سنگينى است ، كه هويت و شخصيت و شئون انسانى انسان را تهديد به فنا و نابودى مى كند .

اوامر و نواهى حضرت دوست بر وفق مصلحت انسان تنظيم شده ، و اجراى آن اوامر و نواهى ، و فرامين حضرت حق ، مولد سعادت دنيا و آخرت آدمى است .

جرأت بر گناه و جسارت بر حضرت مولا ، از بدترين صفات انسان ، و پليدترين حالات آدمى است .

بشر تاكنون از هيچ گناهى سود مادى و معنوى نديده ، و بلكه از گناه گرچه صغيره بوده ضرر و ضربه و خسارت و زيان ديده است .

انبياء خدا و ائمه طاهرين و اولياء بزرگوار ، دائماً مردم را از گناه بر حذر داشته ، و ترك گناه را به انسان در تمام شرايط سفارش مى كردند .

اساسا بعثت انبياء و امامت امامان براى اين بوده كه انسان را با اوامر و نواهى حق آشنا كرده و زمينه اجراى دستورات الهى را براى آدميان فراهم كنند .

گناه به تدريج روح و قلب را به تاريكى و قساوت سوق داده ، و گاهى براى انسان زمينه اى از كدورت فراهم مى كند ، كه تصفيه و تزكيه جان و قلب از آن كدورت امرى محال مى نمايد !!

گناهكار منفور حضرت دوست و مبغوض ملائكه و مطرود انبياء و امامان و اولياء خداست ، و به خاطر او بسيارى از مردم از فيوضات ربانى محروم مى گردند .

پيامبر بزرگ اسلام در روايتى مى فرمايند :فجر صادق طلوع نمى كند ، و شفق پنهان نمى گردد ، مگر اينكه دو ملك چهار مسئله را فرياد مى كنند :

يكى از آنها مى گويد :اى كاش اين مردم خلق نمى شدند ، ديگرى مى گويد :اى كاش مى دانستند براى چه خلق شدند ، آن ديگر مى گويد :اى كاش اكنون كه هدف از خلقت خود را نمى دانند ، به آنچه كه مى دانستند عمل مى كردند ، و آن ديگر مى گويد :اى كاش اكنون كه عمل نمى كنند به آنچه نمى دانند ، از آنچه انجام دادند توبه مى كردند !!

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) : وَاعْلَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَيُحْبَسُ عَلى ذَنْب مِنْ ذُنُوبِهِ مِأَةَ عام وَأَنَّهُ لَيَنْظُرُ إلى أَزْواجِهِ فِي الْجَنَّةِ يَتَنَمَّعْنَ .

رسول خدا فرمود :بدانيد عبد به خاطر گناهى از گناهانش صد سال محبوس مى شود ، در حالى كه به ازواجش كه در بهشت متنعم به نعمت اند با حسرت و اندوه نظر مى كند .

قالَ الْباقِرُ (عليه السلام) : ما مِنْ شَيْئي أَفْسَدُ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطيئَة إنَّ الْقَلْبَ لَيُواقِعُ الْخَطيئَةَ فَما يَزالُ بِهِ حَتّى يَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيَصيرُ أَعْلاهُ أَسْفَلَهُ .

امام باقر (عليه السلام) فرمود : چيزى براى قلب فاسد كننده تر از گناه نيست ، گناه از افسد مفاسد براى قلب است ، قلب در آغوش گناه قرار مى گيرد تا جائى كه گناه بر قلب حاكم گردد ، آنگاه قلب بر اثر گناه زير و رو مى شود !!

قالَ الصَّادِقُ (عليه السلام) : يَقُولُ اللهُ تَعالى :إِنَّ أَدْنى ما أَصْنَعُ بِالْعَبْدِ إِذا آثَرَ شَهْوَتَهُ عَلى طاعَتي أَنْ أُحْرِمَهُ لَذيذَ مُناجاتي .

امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد :خداوند مى گويد :به هنگامى كه عبد شهوتش را بر اطاعت من برگزيده كمترين معامله اى كه با او مى كنم اين است كه شيرينى مناجاتم را از او مى گيرم !!

وَقالَ (عليه السلام) : أَما إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِرْق يُضْرَبُ ، وَلا نَكْبَة وَلا صُداع وَلا مَرَض إلاّ بِذَنْب وَذلِكَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ في كِتابِهِ : ( وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَة فَبِمَـا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِير ) .

و نيز آن حضرت فرمود : رگى زده نمى شود ، و نكبت و بدبختى براى كسى نمى آيد ، و سر دردى عارض نمى شود ، و مرضى به آدمى مسلط نمى گردد ، مگر اينكه همه اينها از طريق گناه به انسان مى رسد ، و اين است گفتار خداوند كه در سوره شوى آيه سى ام مى فرمايد :آنچه به سر شما مى آيد از دست خود شما است و تازه پروردگار عالم از بسيارى جريمه ها شما را عفو مى كند .

وَقالَ (عليه السلام) : إِنَّ الرَّجُلَ يَذْنُبُ الذَّنْبَ فَيَحْرُمُ صَلاةَ اللَّيْلِ وَإِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئىِ أَسْرَعُ في صاحِبِهِ مِنَ السِّكّينِ فِي اللَّحْمِ .

و نيز آن حضرت فرمود : مرد مرتكب گناهى مى شود ، نتيجه آن محروم شدنش از نماز شب است ، به تحقيق عمل بد اثرش در صاحبش از اثر كارد در گوشت سريع تر است .

وَقالَ الكاظِمُ (عليه السلام) : حَقٌّ عَلَى اللهِ أَلاّ يُعْصى في دار إِلاّ أَضْحاها لِلشَّمْسِ حَتّى يُطَهِّرَها .

و از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده : بر خداوند لازم است ، خانه اى كه در آن گناه و معصيت صورت گرفته با نور آفتاب پاك كند .كنايه از اينكه خانه را لازم است خراب كند تا آفتاب بر آن زمين بتابد .

در روايت آمده ، حضرت آدم دچار ترك اولائى شد ، به محض ارتكاب ترك اولى ، تمام لباس هايش كه زينت بدن او بود از او شد ، و عريان گشت ، آنگا امين وحى آمد و تاج كرامت را از سر او برداشت ، و زيور طرفين بدنش را از او گرفت ، از فوق عرش ندا آمد از جوارم به زمين رويد ، كه عاصى و گناهكار حق مجاورت مرا ندارد ، آدم به گريه به حوا رو كرد و گفت ، اين اولين بديمنى و نحسى گناه بود كه گريبان ما را گرفت !!ما را از جوار حبيب دور كرد .

و در روايت آمده به آدم خطاب رسيد :من چگونه هم جوارى براى تو بودم ؟ عرضه داشت هم جوارى نيك خطاب رسيد از جوارم بيرون رو ، و تاج عظمت از سرت بردار ، كه عاصى نمى تواند مجاور من باشد ، و روايت شده كه آدم دويست سال بر همان ترك اولى گريست تا توبه اش قبول شد .

دقت كنيد ، ملاحظه نمائيد ، با ديده بصيرت بنگريد ، وقتى مؤاخذه آدم از طرف حق براى تنزيه و تصفيه او چنين باشد ، در حالى كه عصيان او ترك اولى بوده ، پس با ما چگونه معامله خواهد كرد در حالى كه عصيان ما ارتكاب محرمات است ، محرماتى كه گاهى اثر ناگوارش براى يك فرد يا يك خانواده ، يا يك اجتماع ، يا يك كشور ، يا يك ملت ، يا اثر سوءش براى فرهنگ مقدس خداست !!

سپهر كاشانى در اين زمينه به نصيحت مردم برخاسته مى فرمايد :

يك قدم بيرون زن آخر از كنار خويشتن  ***  شرم از اين كردار بادت تا بكى اين ما و من
يك قدم تا كوى آن شه بيشتر نبود و ليك  ***  آن قدم بگذاشت بايد بر وجود خويشتن
مرد آن باشد كه از خود بگذرد در راه دوست  ***  تا تو در بند خودى نى مرد باشى و نه زن
اين خودى در هم شكن تا مى نماند جز خد  ***  بت شكستن گرت بايد خودشكن شو، خودشكن
سر بده خندان كه مرد راه در ميدان عشق  ***  غلط غلطان مى رود خندان لبى و خونين كفن
عقل تو مغلوب نفس تست كى جوئى تو ملك  ***  تا سليمان تو در حبس است و بر تخت اهرمن
گنج الا الله را دانى كه دارد دسترس  ***  آن كه اژدهاى لا را كام دارد در دهن
راه حق كردار بايد كار با گفتار نيست  ***  چون بياموزيش هم طوطى نكو گويد سخن
مشك تو كافور گون و سيب آبى گشت و باز  ***  شرم نازى زلف مشكين بوئى و سيب ذقن

آرى نتيجه گناه ، محروم شدن انسان از سعادت دنيا و آخرت است ، و دور شدن از بارگاه قدست حضرت ذو الجلال .

و بدتر از بعضى از گناهان ، بى توجهى انسان ، به حال گناه و به وقت معصيت و به زمان خطا است ، به اين معنى كه در گناه غرق باشد ، ولى ياد خود و ياد گناه و ياد خدا نباشد ، و اين فراموشى از خود و در نتيجه فراموشى از وضع خود همان است كه قرآن مجيد از آن تحت عنوان استدراج ياد كرده ، يعنى غرق بودن در انواع وسائل زندگى ، و وسائل زندگى را در خدمت گناه گرفتن ، و به ياد خود و خدا نبودن ، چون انسان در اين جاده قرار بگيرد ، راهش را بى توجه و بدون احساس درد ادامه مى دهد ، تا به درك اسفل بيفتد ، و به نقطه اى برسد كه بيدارى و هشيارى كمترين فايده اى نداشته باشد ، و به عذاب هاى دردناك گرفتار آيد و دادرس و فريادرسى براى او نباشد .

قرآن و روايات مى گويند ، صاحبان گناه و معصيت كه خود را و خدا را فراموش كرده ، و در غفلت از اين معنى هستند كه غرق در انواع آلودگى هايند ، و انواع وسائل و وقت و مهلت در اختيار آنها است ، خيال نكنند ، آنچه در اختيار آنها قرار گرفته به نفع آنهاست ، بلكه اينان به ميدان استدراج رسيده و اين وسائل بيش از پيش عامل كورى دل و كرى گوش باطن ، و گنگى آنها از حق است !!

( وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ ) .

و البته آنان كه به راه كفر رفتند ، گمان نكنند مهلتى كه به آنها مى دهيم به حالشان بهتر است ، بلكه مهلت از باب امتحان است تا به سركشى و طغيان خود بيفزايند .

( فَلَمَّا نَسُوا مَاذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْء حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُبْلِسُونَ ) .

پس چون آنچه از نعم الهى كه به آنها داده شد همه را فراموش كردند ، ما هم درهاى هر نعمت را به روى آنان باز كرديم ، تا به نعمت هائى كه به آنها داده شد شاد شدند پس ناگاه آنها را به كيفر اعمالشان گرفتار كرديم !!

( فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِين * أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّال وَبَنِينَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَل لاَّ يَشْعُرُونَ ) .

اى رسول من ، بگذار كه اين بى خبران در جهل و غفلت خود به سر برند تا هنگامى معين ، آيا اينان مى پندارند كه ما آنها را به مال و فرزندان مدد مى كنيم ؟ براى آن كه مى خواهيم در حق ايشان مساعدت و تعجيل به خيرات دنيا كنيم ؟! نه چنين است آنان نمى فهمند .

( فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ * وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ ) .

اى رسول من تو كيفر مكذبان و منكران قرآن را به من واگذار ، كه ما آنها را از آنجا كه نفهمند و گمان نعمت برند ، نسبت به آنچه در دست آنهاست به عذاب سخت در افكنيم ، و آنها را مهلت دهيم كه البته كيد من قوى و قهر من بسيار سخت است .

امام ششم (عليه السلام) در اين زمينه ، يعنى مسئله استدراج كه يكى از شديدترين عوامل هلاكت است ، يعنى در وسائل عيش و نوش غرق بودن ، و مرتكب هر گناهى شدن و توجه نداشتن ، مى فرمايد :

ملكى از جانب حق روزگارى دراز در زمين زيست ، سپس به مقام بلند خويش برگشت ، به او گفته شد چه ديدى ؟ گفت عجايب زيادى مشاهده كردم ، عجيب تر چيزى كه ديدم ، عبدى را غرق نعمت يافتم ، رزقت را مى خورد و ادعاى خدائى داشت ، از جرئت او نسبت به تو ، و حلم تو نسبت به او تعجب كردم ، خداوند جل و علا فرمود : از حلم من عجب آمدى ؟ عرضه داشت : آرى ، خطاب رسيد : چهارصد سال به او مهلت دادم ، رگى از او زده نشد ، و چيزى از دنيا نخواست مگر اينكه به او عنايت كردم ، طعم غذا و آشاميدنى را در مذاق او بر نگرداندم !!

پيامبر عزيز فرمود : وقتى خداوند اهل سرزمينى را ببيند كه در گناه و معصيت زياده روى مى كنند ، و در ميان آنان سه نفر مؤمن وجود دارد ، خطاب مى كند :اى اهل عصيان و گناه اگر به جلال من مؤمنين دوستدار يكديگر نبودند ، آن مؤمنينى كه زمين و مساجد من به نماز آنان آباد است ، آن مؤمنينى كه در وقت سحر از خوف من به توبه قيام مى كنند ، بر شما عذابى نازل مى كردم و باك نداشتم !!

قالَ اميرالمؤمنين (عليه السلام) : كَمْ مِنْ مُسْتَدْرِج بِالاِْحْسانِ إلَيْهِ ، وَمَغْرُور بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ ، وَمَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فيهِ وَمَا ابْتُلِيَ اللهُ أَحَداً بِمِثْلِ الاْمْلاءِ لَهُ .

چه بسيار گنهكارى كه با عطاى نعمت و نيكى به سوى او به طرف عذاب رفت ، و چه بسيار انسانى كه با پرده پوشى بر گناهش تصور كرد مورد عفو است و مغرور شد ، چه بسيار انسانى كه بر اثر قول نيك در حقش از سوى مردم به بدبختى و فتنه افتاد ، و كسى را خدا به مانند مهلت دادن به او نسبت به گناه امتحان و آزمايش نكرد !!

انسان اگر در سايه تعليمات انبياء و ائمه و اولياء گرام حق قيمت خود را بفهمد ، و ارزش خود را بيابد ، براى يك لحظه هم حاضر نخواهد شد كه دامن به گناه ، گرچه گناه صغيره باشد آلوده كند .

فاضل ارجمند نكته سنج بزرگوار احمد خوشنويس در ارزش انسان مى فرمايد :

اى نسخه جامع الهى  ***  از خود بطلب هر آنچه خواهى
سيمرغ حق و عرش جايت  ***  آوارگى فلك برايت
هم مركز عالم وجودى  ***  هم شاهد حجله شهودى
يكتا گهرى زبحر لاهوت  ***  گرديده اسير كنج ناسوت
در تست حقايق جهان جمع  ***  از پرتو تو فروغ نه شمع
تو مغزى و اينجهان بود پوست  ***  كالاى شريف محفل دوست
يك صورت و يك جهان معانى  ***  يك حرف و نقوش دو جهانى
از عالم بى نشان نشانى  ***  فهرست نهان و هم عيانى
تو مظهر ليس مثله شىء  ***  از پرتو آفتاب حق فىء
اى بر تو فروغ حق دميده  ***  اين خوان همه بهر تست چيده
اى ذات تو هيكل حقايق  ***  بر قافله وجود سايق
اسرار وجود از تو مبهم  ***  آميخته در تو هر دو عالم
از ذروه قدس تو همائى  ***  هم بر تو سزد كه خودستائى
از خود بفشان غبار كثرت  ***  تا بهره برى زنور وحدت
تا آينه دل است زنگى  ***  كى نور ازل دهدش رنگى

وَمادامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلا بِطاعَةِ اللهِ وَمَعْرِفَةِ عُيُوبِ نَفْسِهِ وَتَرْكِ ما يَشينُ في دينِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ بِمَعْزَل عَنِ الاْفاتِ غائِضٌ في بَحْرِ رَحْمَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ يَفُوزُ بِجَواهِرِ الْفَوائِدِ مِنَ الْحِكْمَةِ وَالْبَيانِ وَمادامَ ناسِياً لِذُنُوبِهِ جاهلا لِعُيُوبِهِ راجِعاً إلى حَوْلِهِ وَقُوَّتِهِ لا يُفْلِحُ إذا أَبَداً .

امام ششم (عليه السلام) در پايان اين فصل لسيار مهم و در آخر اين روايت بسيار عالى مى فرمايد :زمانى كه عبد اشتغال به طاعت حق و شناخت عيوب نفسش دارد ، و از اسباب نقص دينش و آفات مربوط به آخرتش در گريز و ترك است ، غواص درياى رحمت خداوند عز و جل است ، و به گوهرهاى حكمت الهى از علوم ربانيه و فيوضات سبحانيه نائل مى شود .

و زمانى كه عبد از گناهان خود غافل باشد ، و توجهى به معصيت خود نداشته باشد ، و در پى اصلاح نفس نباشد ، و متكى به حول و قوت خود بوده از حول و قوت حضرت دوست غافل بماند ، و كارهايش را تفويض به جناب او ننمايد ، هرگز روى رستگارى نبيند ، و از عذاب الهى خلاصى نداشته باشد .

بيائيد به فرياد خود برسيم ، و دست به دامن انبياء و امامان بزنيم ، و در حيطه حول و قوت خدا برآئيم ، و خود را با اتصال به حبل الله از مهالك دنيا و آخرت برهانيم .

به قول علاء الدوله سمنانى :جملهانبياء براى اين آمده اند تا چشم خلق را بگشايند به عيب خود و كمال حق و به عجز خود و قدرت حق و به ظلم خود و عدل حق و به جهل خود و علم حق و به مذلت خود و عزت حق و به بندگى خود و خداوندى حق و به فقر خود و غناى حق ، و به تقصير خود و نعمت هاى حق و به فناى خود و بقاى حق .

فيض آن شوريده با حال و مست جلال ، و فانى در صفات ، و آتش عشق مى فرمايد :

هر آنكس كه خود را پسنديده باشد  ***  به هر مويش ابليس خنديده باشد
نباشد پسنديده جز آن كه حقش  ***  در آيات قرآن پسنديده باشد
ز انوار ايمان و اسرار عرفان  ***  فروغى به سيماش تابيده باشد
زديدار او حق به ديدار آيد  ***  كه نور خدا زو تراويده باشد
در آئينه روى آن صاحب دل  ***  خداى جهان را عيان ديده باشد
خلايق ز حق سوى باطل گرايند  ***  زحق سوى حق او گرائيده باشد
بود مردمان را همه ترس از هم  ***  خدا بين ز جز خود نترسيده باشد
نخسبد دو چشم دو بينان همه شب  ***  يكى بين دو چشمش نخسبيده باشد
پسنديده دشمنان نيز باشد  ***  زبس دوست او را پسنديده باشد
خنك آن كه چون فيض گلهاى قدسى  ***  زگلزار لاهوت مى چيده باشد
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation