بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 1, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

قضيه عراق را ميرزاى شيرزاى دوم ، اين شخص عظيم الشاءن ، اين شخص بزرگ ، اينشخص عالى مقام در علم و در عمل ، اين نجات داد اين عراق را. او حكم جهاد داد و فرستاد اينهارا به چيز و - عرض ‍ مى كنم - آنوقت هم تبعيت مى كردند عشاير از علما،مثل حالا نبود، تبعيت مى كردند، عشاير آمدند خدمت ايشان و ايشان حكم داد، حكم جهاد داد، جهادكردند، كشته دادند، كشته شدند تا مستقل كردند عراق را، اگر نبود حالا ما اسير بوديم ،حالا ما هم جزو مستعمره انگلستان بوديم ، آن هم با جديت علما واقع شد. اين علماى عراق راكه تبعيد كردند به ايران ، براى مخالفتى بود كه مى كردند با دستگاه ها. مرحوم آسيدابوالحسن و مرحوم آقا نائينى و مرحوم شهرستانى و مرحوم خالصى و اينها را كه تبعيدكردند از عراق
به ايران ، براى اين بود كه اينها برخلاف آنها صحبت مى كردند، خلاف اين دستگاه هاحرف مى زدند، از اين جهت تبعيد كردند و اينها را هم فرستادند به ايران كه ما خودمانديگر اينها را شاهديم . در زمان اين مرد سياه كوهى ، در زمان اين رضاخان قلدر نانجيب ،يك قيام از علماى اصفهان بود، علماى اصفهان از اصفهان آمدند به قم و علماى بلاد هم ازاطراف جمع شدند در قم و نهضت كردند بر خلاف اينها، حالا اين نهضت را شكستند، خوب ،اينها زور كه نداشتند، آنها نهضت را شكستند حالا با فريب يا با هر چى . يك نهضت ،نهضت علماى خراسان بود، مرحوم آقازاده و مرحوم آسيد يونس و ساير علماى آنوقت ، همه راگرفتند آوردند در حبس ، در تهران و من خودم مرحوم آقازاده (رضوان الله عليه ) را، آميرزامحمود آقازاده (رضوان الله عليه ) را ديدم كه يك جايى نشسته بود بدون عمامه ، بااينكه تحت مراقبت بود، يك جايى نشسته بود بدون عمامه و كسى هم حق نداشت پيش اوبرود و ايشان را بدون عمامه مى بردند توى خيابان به دادگسترى محاكمه مى كردند،آنوقت هيچ خبرى از اين احزاب نبود،در اين قيام هايى كه اينها كردند از اين احزاب اصلاخبرى نبود، بودند اما مرده بودند. يك نهضت هم از آذربايجان شد، مرحوم آميرزا صادق آقا،مرحوم انگجى ، اينها هم نهضت كردند، آنها را هم گرفتند بردند، مدت ها در تبعيد بودنكه مرحوم آميرزا صادق آقا بعد از آن هم كه گفتند كه شما آزاديد، ديگر نرفت بهآذربايجان در صورتى كه آذربايجان او را خيلى گرامى مى داشتند، هيچ ديگر نرفت ،در قم آمدند و تا آخر عمرشان در قم بودند و ما هم خدمتشان مى رسيديم . مرحوم مدرس(رحمة الله ) خوب من ايشان را هم ديده بودم ، اين هم يكى از اشخاصى بود كه درمقابل ظلم ايستاد، در مقابل ظلم آن مرد سياه كوهى ، آن رضاخان قلدر ايستاد و در مجلس بود.ايشان را به عنوان طراز اول ، علما فرستادند به تهران و ايشان با گارى آمد تهران ازقرارى كه آدم موثقى نقل مى كرد، ايشان يك گارى آنجا خريده بود و اسبش را شايدخودش مى راند تا آمد به تهران ، آنجا هم يك خانه مختصرى اجاره كرد و منمنزل ايشان مكرر رفتم ، خدمت ايشان (رضوان الله عليه ) مكرر رسيدم ايشان به عنوانطراز اول آمد لكن ، طراز اول كه اصلا از اول مجلسش منتفى شد، بعد ايشانوكيل مى شد، هر وقت هم كه ايشان وكيل مى خواست بشود،وكيل اول ، در تهران وكيل اول مدرس بود.
ايشان در مقابل ظلم ، تنها مى ايستاد و صحبت مى كرد و اشخاص ديگرى ازقبيل ملك الشعرا و ديگران همه دنبال او بودند اما او بود كه مى ايستاد و برخلاف ظلم ،برخلاف تعديات آن شخص صحبت مى كرد. يك اولتيماتوم در همان وقت دولت روسيهفرستاد براى ايران و سربازش هم ، قارداشش هم به اصطلاح خودشان تا قزوين آمدندو آنها از ايران (من حالا يادم نيست چه مى خواستند، تاريخ است ) يك مطلبى را مى خواستندكه تقريبا اسارت ايران بود و مى گفتند بايد از مجلس بگذرد، آن را به مجلس بردند وهمه اهل مجلس ماندند كه چه بايد بكنند، ساكت كه چه كنند، در يك مجله خارجى نوشته استكه يك روحانى با دست لرزان آمد پشت تريبون ايستاد و گفت : (حالا كه ما بناست از بينبرويم ، چرا خودمان از بين ببريم خودمان را؟) راءى مخالف داد بقيه جراءت پيدا كردندو راءى مخالف دادند، رد كردند اولتيماتوم را، آنها هم هيچ غلطى نكردند. بناى سياسيونهم
همين معناست كه يك چيزى را تشر مى زنند ببينند طرف چه جورى است ، اگر چنانچه طرفايستاد مقابلشان ، آنها عقب مى روند و اگر چنانچه نه ، آن بيچاره عقب رفت اينها هم جلومى آيند حيوانات هم همين جورند، حيوانات هم همين خصوصيت را دارند كهاول مى آيند جلو ببينند اين چه آدمى است ، اگر اين آدم ايستاد دستش را بلند كرد، فرار مىكند اگر اين فرار كرد دنبالش مى روند اين خوى حيوانى است . آن هم باز يك روحانىبود كه در مقابل يك چنين قدرت بزرگ يك چنين قدرت شوروى بزرگ ايستاد يا بهاصطلاح آن دست لرزان ، گفت (حالا كه ما بناست از بين برويم ، چرا خودمان ، خودمان رااز بين ببريم ؟) راءى مخالف داد، ديگران هم جراءت كردند راءى مخالف دادند، اينهاايستادند، اين نهضت آخرى هم كه منتهى شد به 15 خرداد و اينهمه كشته دادند مردم ، اين همدر صف اولش اهل علم بودند، علما بودند، تا حالا هم دنباله اش كشيده شده است ، تا حالا همآن كه بيشتر هياهو مى كند باز اهل علم است ، البته دانشگاهى هم حالاداخل است آنها هم داخلند، ساير مردم هم به تبعيت علما مى رفتند نه به تبعيت ديگران .علماى تهران را تقريبا اكثرشان را گرفتند حبس كردند، از خطبا، از علما گرفتند حبسكردند، چندين روز حبس بودند، زجر ديدند اينها.
جناح روحانى را كه جناج ملت است كنار نزنيد
آقا،اينهااينطور نيست كه شما خيال بكنيد كه ما اسلام را مى خواهيم اما ملا نمى خواهيم مگرمى شود اسلام بى ملا، مگر شما مى توانيد بدون ملا كار را انجام بدهيد، باز اين ملاهاهستند كه جلو مى افتند كار انجام مى دهند،اينها هستنند كه جانشان را مى دهند. الان هم ما توحبس ملاها داريم ، الان هم علما داريم ، الان هم علماى فداكار داريم ، الان هم هستند تو حبس وزير بار اين ظلم ها نمى روند و چيزشان مى دهند كه شما هم عذرى بخواهيد و نمى خواهند.خوب الان هم داريم ، الان هم داريم ، الان هم علماى ما در حبس هستند، علماى بزرگ ما در حبسهستند من اين كه عرض كردم يك چيزهايى بود كه خود من مشاهده كردم و خيلى هايش هم يادمنيست و جلوترش هم كه ما ديگر اهل تاريخ نيستيم كه ببينيم . اين گله هم كه من دارم از اينآقايان روشنفكرها اين است كه يك همچو جناح بزرگى كه ملت پشت سرش ايستاده ، اين رااز خودتان كنار نزنيد بگوييد كه (ما اسلام مى خواهيم ملا نمى خواهيم ) اين خلافعقل است ، اين خلاف سياست است ، شما بايد اينها را باآغوش باز بگيريد و اگر چنانچهاينها در مسائل سياسى اطلاعاتى ندارند، ضم به ايشان بشويد، اطلاعات سياسى بهاينها بدهيد. اينها بهتر از شما توى مردم ، بهتر يعنى كه شما نفوذ نداريد، اينها دارند،در بين مردم نفوذ دارند، هر ملايى در محله خودش نافذ است . شما بايد شمايى كهدلسوزيد براى اسلام ، شمايى كه مى گوييد ما اسلام را مى خواهيم ، نگوئيد كه مااسلام را مى خواهيم آخوند نمى خواهيم ، شما بگوييد اسلام را مى خواهيم آخوند هم مىخواهيم . آخوند، ملتفت مثلا بعضى مسايل سياسى نيست ، جمع بشويد دور آن آخوندى كهمسايل سياسى را نمى داند، يادش بدهيد آن مسايل را تا اوعمل كند تا من بعد دنبالش باشد، تا بتوانيد اجرا كنيد. اگر شما بخواهيد خودتانباشيد و منهاى آخوند، تا قيامت هم در زير بار ديگران هستيد.
شما همه جمع بشويد، همه با هم باشيد، همه برادر باشيد، اينها را رد نكنيد، اين يكقدرت لايزال است ، اين قدرت ملت است ، شما اين قدرت ملت را كنار نگذاريد بگوييد مانمى خواهيم ، شما هر چه هم بگوييد ما نمى خواهيم - خوب - مردم مى خواهند، شما يك عدهاى هستيد، ديگران همه هستند، بازارها مى خواهند اينها را، خيابان ها اينها را مى خواهند. گلهمن از اين طبقه روشنفكر در عين حالى كه من علاقه دارم به اينهايى كه خدمت مى كنند بهاسلام خصوصا اين خارج اينهايى كه خارج كشور هستند، اينهايى كه در امريكا هستند،اينهايى كه در اروپا هستند، اينهايى كه در هندوستان هستند، من با اينها روابط دارم ، اينهاخدمتگزارند، اينها مى خواهند به اسلام خدمت بكنند، اينها گاهى كه اشكالاتى كه در آنجاشده است با تمام قوت رفع كرده اند، اينها مى خواهند رفع ظلم بكنند، اينها علاقه بهاسلام دارند لكن نبايد اينهايى كه علاقه به اسلام دارند، بعضى از اينها خدمت علماىاسلام و آخوند جماعت را نديده بگيرند و بگويند كه ما اسلام مى خواهيم منهاى آخوند، نمىشود آقا اين ، اسلام بى آخوند مثل اين است كه بگوييد ما اسلام مى خواهيم ، اسلامى كهسياست نداشته باشد و اسلام و آخوند اينطور توى هم هستند، اسلام بى آخوند اصلا نمىشود. پيغمبر هم آخوند بود، يكى از آخوندهاى بزرگ پيغمبر است ، راءس ‍ همه علماپيغمبر است . حضرت جعفر صادق هم يكى از علماى اسلام است ، اينها فقهاى اسلامند، راءسفقهاى اسلام هستند. (من آخوند نمى خواهم ) حرف شد؟! من گله دارم از اينها.
لزوم وحدت جناح هاى روحانى و دانشگاهى .
از آقايان هم ، علماى اعلام هم گله دارم ، اينها هم غفلت از بسيارى از امور دارند، اينها هم ازباب اينكه يك اذهان صافيه اى دارند، تحت تاءثير يك تبليغات سويى كه دستگاه راهمى اندازد واقع مى شوند. هر روزى يك الم شنگه درست مى كنند براى يك امر جزئى ، اينامر بزرگ را، اين امرى كه همه گرفتار آن هستيم ،از آن غفلت مى كنند و اينها را به غفلتوامى دارند يعنى دست هايى هست كه يك چيزى درست مى كنند، دنبالش يك صدايى راه مىاندازند. هر چند وقت يكدفعه يك مساءله اى درست مى شود در ايران ، تمام وعاظ محترم ،تمام علماى اعلام ، وقت شان را كه بايد صرف بكنند در يكمسائل سياسى اسلام ، در يك مسائل اجتماعى اسلام ، صرف مى كنند در اينكه زيد كافر وعمرو مرتد و آن وهابى است و عالمى كه پنجاهسال زحمت كشيده است ، فقه اش از اكثر اينهايى كه هستندثقيل تر است مى گويند وهابى است اين ، آخر اشتباه است اين حرف ها، آقا جدا نكنيد همه رااز هم ، شما يكى يكى را هى كنار بگذاريد و بگوئيد كه اين كه وهابى است ، اين هم كهبى دين است ، اين هم كه نمى دانم چه ، خوب چى مى ماند براى ما؟ پيغمبر اكرم (ص )(اصلا من تاريخ درست نمى دانم اما اينهايى كه به گوشم مانده ) بعد از اينكه فتححنين را كردند، دو مطلب كه آموزنده است براى اشخاصى كه بخواهند چيز بفهمند، دو كارايشان كرده اند از قرارى كه در تاريخ است يكى اينكه يكى از سران اين كفار فرار كردو رفت به جده كه توى كشتى بنشيند و فرار كند، پيغمبر اكرم جبه مباركشان را (به حسباين نقل ) دادند به كسى كه ببر به او بده ، من از او گذشتم ، بياورش .
اين ابوسفيان كه تا آخر عمرش هم اسلام نياورد همين صورت بود، آن اولادش هم همين طور،آن ابوسفيان با اين همه چيز و آن كفار قريش با آن همه كذا غنائم را وقتى كه آوردند،غنائم جنگ حنين را وقتى كه آوردند، حضرت به اينها داد، صد شتر به اين ، صد شتر بهاين ، سيصد شتر به آن ، چقدر شتر به اينها داد با اينكه - خوب - حضرت كه مىدانست اينها كافرند، حضرت كه مى دانست اينها مشركند، مقدسين ايستادند كه آقا آخر ماچكاره ايم ؟ حضرت فرمود كه اينها شتر بردند، من همراه شما هستم ، شماميل نداريد رسول الله به جاى شتر همراه شما بيايد؟! شما ببينيد چه بزرگى بود، چهآدم بزرگى بوده است اين مرد، با قطع نظر از باب نبوت ، مغز، چه مغز عالى است از آنطرف كفار قريش را آنطور استمالت مى كند كه اينها لااقل اگر در باطن خبيث هستند ظاهرشان ، ظاهر مسلم باشد، بيايند بچسبند به اسلام ، ازاين طرف هم آنهايى كه اشكال مى كنند، به آن طور نرم و خوب و قشنگ جواب مى دهد وقانعشان مى كند. آنهايى كه دارند الان براى اسلام كار مى كنند و چيزى مى نويسند - وعرض مى كنم كه چيزند - حتما يك خطايى هم كرده اند، خطايش را رفع بكنيد، طردنكنيد. آقا ما امروز يك دانه آدم را لازم داريم ، يك دانه هم براى ما غنيمت است الآن ، در يكزمانى كه همه قلم ها و همه قدم ها و همه تبليغات بر ضد ماها هست ، نه راديو داريم كهحرف ما را به كسى برساند، نه مطبوعاتى داريم ، نه مطبوعات آزاد است كه بگذارندكه يك كلمه توى آن نوشته بشود، در يك همچو زمانى كه ما دستمان بسته است هيچ كارازما نمى آيد، به اين معنا كه تبليغات نداريم ،راهى نداريم در يك همچو زمانى ما هر فردرا لازم داريم آنهائى كه قلم دستشان گرفته اند و دارند ترويج مى كنند از شيعه ،فرض كنيد چهار تا هم غلط دارد خوب غلطش ‍ را رفع بكنيد، طرد نكنيد، بيرون نكنيد، شمادانشگاه را رد نكنيد از خودتان ، اين دانشگاهى ها فردا مقدرات مملكت دست اينهاست تو كهوزير نمى شوى ، من و تو كه وزير نمى شويم ، ما شغلمان على حده است . فردا مقدراتاين مملكت دست اين دانشگاهى هاست ، اينها هستند كه مى آيند ياوكيل مى شوند يا وزير مى شوند يا - عرض مى كنم كه - چه مى شوند، شما اينها رابراى خودتان حفظ كنيد، هى طرد نكنيد، هى منبر نرويد و بد بگوئيد، منبر برويد ونصيحت كنيد، نه منبر برويد و فحش بدهيد، فحش هم چيز شد در عالم ؟! نصيحت كنيد اينهارا. شما بخواهيد اين جناح بزرگ را كه الان دارند فعاليت مى كنند، آنها هم توى حبسرفته اند، آنها هم زجر ديده اند، آنها هم تبعيد شده اند، آنها هم بيرون از مملكت شان هستند،آنها هم جراءت نمى كنند وارد مملكت بشوند. آنهايى كه الان در اين جا چيز مى نويسند،منتشر مى كنند مسائل اسلامى را، مسائل دينى را دارند مى نويسند، منتشر مى كنند، درج مىكنند، شما اينها را از خودتان طرد بكنيد فردا اگر چنانچه اين مقدرات مملكت دست يك دستهاى از اينها بيفتد و ببيند كه اينهمه آخوند بود كه اينها را اينقدر زجر داد، با اين آخوندهابعد كه مى آيند چه خواهند كرد؟ همه دست به هم بدهيد، آقا مملكت ، ممالك اسلامى ، نهمملكت ايرانى ،ايران هم يكى از آن است ، ممالك اسلامى در نزديك پرتگاه هاست . من خدامى داند گاهى وقت ها تاءسف مى خورم به اينكه ، خوف اين معنا دارم كه اگر خداىنخواسته يك جنگى پيدا بشود، ايران چند روز مى تواند آذوقه داشته باشد، اگر اينكشتى هاى آذوقه بيايد يك وقتى نخواهند آذوقه بدهند به ايران ، آنهايى كه كار شناسند
مى گويند كه ايران سى و سه روز براى خودش مى تواند ارزاق تهيه كند. چه ايرانى؟ آن ايرانى كه يك خراسانش براى همه ايران تا آخر سالش بس بود، يك خراسانش ،باقى اش را بايد بدهند به غير. اصلاحات ارضى براى ما كردند، چه كردند؟ آناصلاحات ارضى كه خدا ان شاء الله لعنتشان كند، اينها اين كار را كردند كه زراعت را ازدست مردم بكلى گرفت و الان طورى شده است كه تمام اين چيزهائى كه روى هم بگذارند- اگر اين مجله راست گفته باشد - سى سه و روز و الا ممكن است كمتر هم باشد. اگريك روز نيايند اين كشتى ها و آنهايى كه يك بازار درست كرده اند براى اين چيزهائى كهمى خواهند، آذوقه ها را بفرستند اينجا، بازار درست كرده اند، اصلاحات ارضى يعنىبازار درست كردن براى مملكت خارجى است ، اينها گندم هايشان را دريا مى ريختند زيادبود، دريا مى ريختند - اصلاحات ارضى - خوب حالا گندم را به ايران مى فرستند ووقتى ايران فرستادند پول مى گيرند، چرا به دريا بريزند؟ زراعت ايران را فلجكردند، حالا همه چيز از آنجا مى آيد، همه چيز از خارج مى آيد. شما ببينيد مجلات را، اينهاگاهى وقت ها خودشان خيلى با مبالغه ، خيلى با مباهات كه ما چقدر گندم وارد كرديم ،چقدر جو وارد كرديم ، چقدر مثلا چه وارد كرديم ، خوب بيچاره ، اينكه بايد خجالتبكشيد، شمايى كه بايد گندم صادر كنيد، شما كه يك آذربايجانتان بس بود برايتان وباقيش را بايد صادر كنيد، حالا نشستيد مباهات مى كنيد كه مائيم كه بايد وارد كنيم !بايد خجالت بكشيد از اين اصلاحات ارضى تان و هكذا و هكذا همه اصلاحاتتان .
من گله ام از آقايان هم اين است كه آقايان هى جدا نكنند، اين جناح ها را از خودشان جدا نكنند،اين جناح ها را،اين جناح ها را با هم ربط بدهند، از اين طرف هم روحانيون بايد قدر اينجمعيتى كه براى اسلام دارند كار مى كنند، براى اسلام دارند چيز مى نويسند،بداننداينها را بايد بياورند توى كار، آقايان گوش تان را باز كنيد،نگوييد كه ايندانشگاهى هاى - عرض كنم كه - فاسق ، فاجر و كذا، دائما جدا نكنيد، آنها شما را جداكنند كه اين نمى دانم مرتجع است و قديمى ، كى آخوند مرتجع است ؟ آخوند در صفاول پيشروها واقع است ، اين مرتجع است ؟! شما هم از آن طرف بگوئيد كه اين نمى دانمدانشگاهى است و اين بى دين است و اين نمى دانم چطور و فلان ، نخير غلط است اينها، هردو با هم دست برادرى بدهيد، دست برابرى بدهيد، مسائلتان را طرح بكنيد. امروز يكفرجه پيدا شده ، من عرض مى كنم به شما يك فرجه پيدا شده ، اگر اين فرجه پيدانشده بود، اين اوضاع امروز نمى شد در ايران ، يك فرجه اى است اين ، اگر الان - ازاين - غنيمت بشمارند اين را، اين فرصت است اين فرصت را غنيمت بشمارند آقايان ،بنويسند، اعتراض كنند، الان نويسنده هاى احزاب دارند مى نويسند، امضا مى كنند، مىنويسند، اشكال مى كنند امضا مى كنند، شما هم بنويسيد، صد نفر از علما امضا بكنند،مطالب را گوشزد بكنيد، اشكالات را بگوييد، امروز روزى است كه بايد گفت و پيش مىبريد و من خوف اين را دارم كه خداى نخواسته اگر اين فرصت از دست برود و اگر اينمرد پايش يك خرده اى محكم بشود، همچو لطمه اى بزند به مردم كه آن طرفش پيدانباشد و اولش شما روحانيون هستيد، من خوف اين را دارم ، نگذاريد اين فرصت از دستبرود، با هم بنويسيد، بنويسيد، اشكالات را
به دنيا اعلام كنيد، نمى توانيد تو ايران ، بفرستيد در خارج منتشر مى كنند براى شما،به يك وسيله اى بفرستيد اينجا، ما مى فرستيم منتشرش مى كنند، اشكالاتتان را بنويسيد،به خودشان اعتراض كنيد، مثل آن كسى كه اعتراض كرد خوب ما ديديم كه چندين نفراشكال كردند - و چيز كردند - و همه حرف ها، بسيارى از حرف ها را زدند و امضاكردند و كسى هم كاريشان نداشت . فرصتى است اين ، اين فرصت را نگذاريد از دستبرود و من خوف اين را دارم كه خداى نخواسته اگر اين فرصت از دست برود و اينحسابهايش را جور كند با آنها، اينها الان مشغول اين هستند كه حساب ها را درست بكنند،مشغولند كه نوكرى را همچو خيلى محكمش كنند، آنها نمى پذيرند، اينهادنبال اين هستند كه محكم كنند قضيه را، آنها را بياورند و خودشان بروند، هى چه بكنندتا كارشان تمام بشود، اگر خداى نخواسته كار اينها تمام شد و اين پايش را محكم دانست، اين دفعه ديگر مثل آن دفعه ها نيست ، لطمه بزرگى به اسلام وارد خواهد كرد. من ازخداوند تعالى توفيق همه شما را مى خواهم . عظمت اسلام را مى خواهم . خدايا ترا بهاولياءات اسلام راعظيم كن ، عظمت بده ، ما را از خواب غفلت بيدار كن ، همه جناح ما را باهم متصل كن ، اتفاق كلمه به ما عنايت كن .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 19/10/56
بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى
از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ به چه كسانى بايد تسليت گفت ؟
بسم الله الرحمن الرحمن الرحيم
من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى بايد تسليت بگويم ؟ آيا بهرسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام و به حضرت حجت سلامالله عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام ، به مسلمين ، به مظلومين در تمام اقطار عالمتسليت بگويم ، يا به ملت مظلوم ايران تسليت بگويم ، يا به اهالى محترم قم داغديدهتسليت بدهم ، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم ، يا به حوزه هاى علم وعلماى اعلام تسليت بگويم ؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اينقضايا كه براى اسلام پيش مى آيد و اين ملت بيدار ايران درمقابل اين مصيبت ها استقامت مى كند، كشته ميدهد، هتك مى شود. بى جهت و بدون هيچ مجوزىمردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع دادند گر چه مختلف است لكنبعضى از خبرگزارى ها هفتاد و بعضى صد و غالبا كه به ما تذكر داده اند صد تادويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از امريكا، عدد راسيصد نوشتند و باز هم معلوم نيست . عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدامى كند اگر بتواند، اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند،اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تاييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خونخودشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريضخانه ها و آنها راگرفته اند و آنهايى كه خون به آنها نرسيده بعضى مرده اند و كشته ها را ندادند بهصاحبانش ، اگر يكى هم اصرار كرده ، مى گويد پانصدتومان گرفتند براى اينكهكشتند او را، اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم ؟ به كى تسليت بگوئيم ؟
ايستادگى ها نتيجه خواهد داد
ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم ، ملت بيدارى است ، ملت هوشيار و مقاومى است درمقابل ظلم . در عين حالى كه اينهمه ظلم مى بيند، اينهمه كشته ميدهد، در عينحال مقاومت مى كند، ايستادگى مى كند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالىنيست كه بعد از اينكه ملت ها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زن ها قيام كردند بر ضددولت و بر ضد اين جباران ، يك همچنين ملتى پيروز مى شود ان شاءالله .
گرفتن اسلحه از افراد نالايق ، از اهداف انبياء
من شنيده ام كه در زمان رضاخان ، مرحوم مدرس به رضاخان پدر اين خان گفته بوده استكه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مى ترسم براى اينكه اسلحه دارد وعقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلا ثابت نباشد يك حرفى است حكيمانه كهاسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته ، چه مفاسدى دارد. ازاول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ‍ ناصالح بوده است . ازاولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش ، اسلحه ها در دست ناصالح ها بوده و همهمشكلات بشر همين معناست . تا خلع سلاح نشوند اين اسلحه دارهاى ناشايسته ، كار بشرسرانجام پيدا نمى كند. انبيا هم آمدند كه اين اسلحه دارهاى بى صلاحيت بىعقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كهخواستند اين اسلحه را از نالايق ها بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و ايناسلحه در دست نالايق ها و بى عقل ها و غير صالح ها بود. همه اين مشكلاتى كه شماملاحظه مى كنيد همين معناست . از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح وغير صالح پيدا شده است ، در همه اين دوره ها اسلحه ها دست غير صالح ها بوده (مگربسيار كم بسيار نادر ) و با اين اسلحه ها چه جنايت ها كه واقع شده است . حالا ما به آنتاريخ ‌هاى خيلى دور نمى رويم ، اين جنگ هايى كه اخيرا" يعنى در اين صدسال در دنيا اتفاق افتاده است ، جنگ اول جهانى ، جنگ دوم جهانى ،اين جنگ هايى كه درويتنام در اين آخر اتفاق افتاده ، اين كشتارهايى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحهها در دست غير صالح ها بود، ناشايسته ها اسلحه ها را به دست داشتند. جنايات پنجاهسال سلطنت غير قانونى پهلوى اين خونريزى هايى كه در اين 50 سالى كه ما يادداريم و چه تلخى ها در ذائقه ما هست از اين 50سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمام اين قضايايى كه در اين 50سال سلطنت غيرقانونى اين روسياه ها منعقد شده است ، ما كه سنمان به كهولت رسيده استشاهد اين سياه بختى هاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قداره دارهاى غيرصالح انجام دادندبوديم ازاول كه آن كودتاىاول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم ، اين به حسب چيزهايى كه در راديوهاى آنوقت دربعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت اين مطلب را گفتند، مردم مىدانستند تا يك حدودى لكن درست نه ،تبليغات سوءنمى گذاشت درست مردم بفهمند لكنبعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياه رو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند درراديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سركار وچون خيانت كرد حالا برديمش . رضاخانرا از اول انگليسى هاى جنايتكار، انگليسى هاى غير صالح كه اسلحه در دستشانبود،رضاخان را اسلحه دار كردند واين آدم ناشايسته بىاصل را بااسلحه آوردند و مسلط كردند برمردم وچه جناياتى ،چه جناياتى دراين مدتىكه آن مرد سياه رو روى كار بود، نمى شود تشريح كرد، نمى توانيم تلخى هاى آنروزها را براى شما تشريح كنيم . اينها

به طور اطمينان در تواريخ محفوظ است و ان شاءالله با انقراض اين دودمان سياه روتاريخ ‌ها بيرون مى آيد و نوشته ها بيرون مى آيد و ان شاءالله شماها ببينيد و اگر ماهاو شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد، اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آنمرد كرد، چه خون ريخت ، چقدر از علما را اسير كرد، چقدربه اسم اتحادشكل به اين ملت بيچاره فشارآوردند و چقدر مظلوم ها را كتك زدند و چقدر علما را هتك كردندو چقدر عمامه ها را از سر اهل علم برداشتند اين مرد بى صلاحيت وقتى كه تركيه رفت ، آنجا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلط هايى كرده است ، از همانجا از قرارىكه آن وقت مى گفتند تلگراف كرده است بهعمال خودش كه مردم را متحد الشكل كنيد. آن وقت منتهى به عذر اين كه اين زارعين از باباين كه در آفتاب مى خواهند بروند كار بكنند، كلاه لبه دار داشته باشند تا اين كهتوى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست . وقتى هم كه از سفر آمد كهديگر فشارها شروع شد.
يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات . چقدر علما را در اين قضايااذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتوركبى صلاحيت ، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحتبوده . خدا مى داند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب ، حجاب انسانيت راپاره كردند اينها. خدا مى داند كه چه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتككردند. علما را وادار كردند با سرنيزه كه با زنهايشان در مجالس جشن يك همچو جشنى ،كه با خون دل مردم با گريه تمام مى شد. شركت كنند. مردم ديگر هم به همين ترتيب ،دسته دسته را دعوت مى كردند و الزام مى كردند كه با زن هايتان بايد جشن بگيريد.آزادى زن اين بود كه الزام مى كردند، اجبار مى كردند با سرنيزه و پليس ، مردم محترمرابازرگان هاى محترم را، علما را اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. دربعضى از جشن ها (به اصطلاح خودشان ) آن قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشنشايد اگر حيايى داشتند پشيمان مى شدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مى داند كه چىكردند.
يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضه خوانى و خطابه به هر عنوان . درتمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصىكه يك قدرى مثلا جراءت داشتند، نصف شب ، آخر شب سحر مجلس داشتند كهاول اذان مثلا تمام بشود. همه ايران را از اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكرحديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بىعقل بود؟ افاضل بايد اسلحه دار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اينمفاسد از آن پيدا مى شود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد،دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند، به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبسكردند و بعضى شان را هم محاكمه كردند و بعضى شان را هم كشتند. براى اينكه اسلحهدر دست بى عقل بود. علماى اصفهان ، علماى آذربايجان ، اينها به مجرد اينكه كلمه اىگفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى . علماىآذربايجان مدت ها ظاهرا در سنقر بودند مرحوم حاج ميرزا صادق آقا رحمة الله
تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشته ها بود كه چهكردند وقابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم ، كسى هم كه حافظه داشته باشد بايك مجلس و دو مجلس نمى شود اين مصايب را ذكر كرد.
تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است .
در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بىعقل شده ايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه ،هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم ، رئيس سازمان قم ، پليس قم يك چنينجراءتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردم كشى كند. گمان اين مطلب را هيچ عاقلىنبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مى شود كه وضع اينطور است و تصريحا خود اينخبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مى زد و فرمان مى داده ، فرمان مى داده كه به لشكرهاى خارجه دنيا،لشكرهايى كه هجوم آوردند به ايران ، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضه كه درمقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصا رئيس جمهور آمريكائىبالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته به اينها مىدانند، همين بيعرضه ها - بيعرضگى شان - وقتى كه وارد مى شوند در جمعيت خودشانچون مسلط هستند اينها را اذيت مى كنند. آنجا دستبوسى مى كنند و چاپلوسى ، وقتى كه مىرسند به مملكت خودشان شروع مى كنند به كارهاى هرزگى . من قبلا، كه مى گفتند آزادىهايى داده اند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگراين آدم نوكرى خودش راتحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كهبالاتر از هميشه باشد.لكن ما نمى دانستيم به اين زودى همچودنبال اين كه ، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كردبهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الا قم آنطورىكه همه نقل مى كنند، آن طورى كه اشخاص نقل مى كنند، غير مطبوعات خودشان آنهايى كهبودن در آن جا، باآرامش مردم مى آمدند و مى خواستند عرض حالشان را به علما بكنند،يكى از بين آنها (از خودشان وادار مى كردند آنها) يك سنگى زده يك جايى را شكسته ،هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشانبراى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغ كارى نبود در كار.
اينها يك دسته اى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانه اى را آتش زدند و جايى را،دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را بهمسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه با بهانه واقع شد و الا مردم كهنمى خواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحه دار نمى تواند جنگبكند، جنگى در كار نبوده است .
(همه به من راى دادند! همه با من موافقند!)
لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلا بود، نرفته ملاقات نكرده بود،نيستم ، من ملاقات كردم ، من كارم را
درست كردم . من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كهخيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم ، من وابسته ام ، من مى كشم . اين اشتلم ها و الدرمها براى همين معناست كه مى خواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يكچيزى ، يك كسى خيال بكند، لكن بدخوانده بود، نمى دانست كه با اين كشتار چه فضاحتىبه سرش در مى آيد. آدمى كه مى گويد يك ملت همه بامن موافقند، همه راى دادند بهاينكه مثلا اين انقلاب سفيد خونين ، همه راءى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضدايشان قيام كرده اند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آنطرف تا كرمان و از آن طرف تا اهواز و - عرض مى كنم كه - آبادان ، سرتاسرايران قيام كردند بر ضد ايشان . اين اشخاصى كه ايشان ادعا مى كرد كه همه با منموافقند، ما همه هستيم ، ما را مى خواهند، ملت من را مى خواهد، اگر يك روز اين سرنيزهامريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مى كنند، خود دربار. يكروز، يك همچون تجربه اى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردمرا. اين سازمانهايى كه گوش ما مى رسد سازمان مثلا چه وكذا همه اش بازى است ،امنيتىدر كار نيست كه سازمان امنيت اين جا باشد يا امنيت عمومى باشد اينها همه براى بازى دادنمردم است .
كمونيستى مخدر جامعه است .
مى خواهند مردم را نظير كمونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم ، نهاين است كه يك چيزى ، يك حل عقده اى مى كند، مگر مى شود كسى كه خودش آدم نيست براىآدم ها كار بكند. مگر مى شود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند؟ من خودمشاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سراندول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آنوقت رئيس شوروى بود، اين استالينى كهحالا هم عكس هايش را مى اندازند و چه ميكنند، گرچه اخيرا ديگر آبرويى ندارد لكن ايشانرئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگرى كه يكى از آن آمريكا بود و يكى ديگر ازانگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كهنقل مى كردند آنوقت ) به سفارتخانه هاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسه اىداشته باشند لكن استالين كه همه به او برادر مى گفتند و همه مى گفتند ما همه با هممثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مى كرد و قارداش به او مى گفتند، ايشان ، مى گفتندحتى گاوى كه از آن شير مى خواهد بخورد آورده اند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايرانشير بخورد، گاو را با طياره اى كه حامل خودش بوده ،حامل يك گاو هم بوده ، هم گاو اسلحه دار بىعقل و هم خودش اسلحه دار بى عقل ، بلكه خدا مى داند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو)بود، خدا مى داند كه اينطور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شيرده آمد و وارد شد واين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اينديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آنمنطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مى رفتيم براى زيارت ،اينسربازهاى آنها مى آمدند گدايى مى كردند
جلوى اتومبيل و يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مى دادند آن قدرخوشحال مى شد كه دستش راپشتش مى گذاشت و شروع مى كرد به سوت زدن كمونيستىبراى اين است كه مردم را بازى بدهند. مگر مى شود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشتهباشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات ؟ بازى است همه اش . همه اين اسلحهدارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات تواءم با هم كار خودرا از پيش مى برند. الان هم مى بينيد كه زده اند مردم را كشته اند، اينهمه جنايت واردكردند.حالا تبليغات را ببينيد چه مى كند، تبليغات دست خودشان است ، همه گناه ها راگردن مردم مى اندازند و (كشته ها هم 6 تا بودند كه چندتاش زير پاى مردم رفته ، يكبچه 13 ساله ، يك چيزى از طرف آنها جنايتى واقع نشده ) اينها تبليغات دست خودشاناست ، از آن طرف اينطور تبليغات مى كنند،از آن طرف اين طور كشتار مى كنند. تمام اينمفاسد براى اسلحه دار بودن غير صلحاست ، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.
اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمى آيد.
اسلام خدايش عادل است ، پيغمبرش هم عادل است و معصوم ، امامش همعادل و معصوم است ، قاضى اش هم معتبر است كهعادل باشد، فقهيش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كهعادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعه اش هم بايدعادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر زمامدار بايدعادل باشد ولات آن هم بايد عادل باشند، اين ولاتى كه در اسلام مى فرستادند، والىهايى كه مى فرستادند به اين طرف و آن طرف امام جماعت آنها هم بوده اند، بايدعادل باشد، اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كهداريد مى بينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح ، اسلحه دست اشخاص ناصالح اشخاصبى انصاف ، بيعدالت . اينها از اين طرف آدمكشى مى كنند، از آن طرف (عدالت اجتماعى ،عدالت اجتماعى ) از آن طرف فشار مى آورند به زنها كه بايد بى حجاب بشويد، از آنطرف (آزادى نسوان ، آزادى نسوان ) اينها مضحكه است ، آزادى نيست . از آن طرف (اصلاحات، اصلاحات ارضى چه ) از آن طرف بازار براى امريكا درست مى كنند. تمام اصلاحاتارضى ما اين شد كه ما يك گوشه اى از مملكت مان براى تمام مملكت مان آذوقه داشت باقيشبايد مى رفت بيرون و پول مى گرفتند، حالا به هر چه دست مى زنى مى گويند ازخارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مى كنند به اين كه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم ،جو از خارج آورديم ، پرتقال از خارج آورديم ، تخم مرغ از خارج آورديم . گريه دارد اينو حيا در كار نيست . اصلاحاتشان هم يك همچنين اصلاحاتى است كه همه آن مفسده است
تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند.
آنوقت مى گويند كه همه علما موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد درتمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارىبگويى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست .معممى كه خودت عمامه سرش گذاشتى و مى رقصانيش هر
جورى دلت مى خواهد، خوب البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو درائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد، كه بگويد من موافقم ،در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم ، در قم تويك ملا پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم . حيا در كار نيست . همه مفسده ها را انجام مىدهند، همه كارهاى خلاف را انجام مى دهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مى گويند(كه بامن ، همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است ).
اسلحه قلم
اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است ، همه اسلحه ها را ملاحظه كنيد، يك نظرعمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحه هاست ، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دستافاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسده زياد خواهد شد. الان قلم دستاراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبه هايى و ايناراذل هر چه آن رذل انجام مى دهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوببزك كرده نشان مى دهند. اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مى خورد. مفسده هايى كهآنها مى كنند، جناياتى كه آنها مى كنند، خونريزى هايى كه آنها مى كنند، ايناهل قلم غيرصالح كه اين حربه در دستش ‍ است ، اين با قلمفرسايى خودش و مى نشينندتوى خانه اش و قلمفرسايى مى كند و همه چيزها را وارونه نشان مى دهد، هر مطلبى شدهباشد عكسش مى كند. اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص ‍ صالح باشد.
فرهنگ ، مبداء همه بدبختى ها و خوشبختى هاست .
فرهنگ مبداء همه خوشبختى و بدبختى هاى ملت است . اگر فرهنگ ناصالح شد اين جوانهايى كه تربيت مى شوند به اين تربيت هاى فرهنگ ناصالح ، اينها در آتيه فسادايجاد مى كنند. فرهنگ استعمارى ، جوان استعمارىتحويل مملكت مى دهد. فرهنگى كه با نقشه ديگران درست مى شود و اجانب براى ما نقشهكشى مى كنند و با صورت فرهنگ مى خواهندتحويل جامعه ما بدهند، اين فرهنگ ، فرهنگ استعمارى و انگلى است و اين فرهنگ از همهچيزها حتى از اين اسلحه اين قلدرها بدتر است . اين قلدرها اسلحه شان بعد از چند وقت مىشكند و حالا هم شكسته اما وقتى فرهنگ فاسد شد جوان هاى ما كه زير بناى تاءسيس همهچيز هستند، از دست ما مى روند و انگل بار مى آيند، غربزده بار مى آيند، اينها را از هماناول ، همان كلاس هاى اول توى ذهنهايشان هى مطالبى مى كنند تا برسند به آن بالا.اگر فرهنگ ، فرهنگ صحيح باشد جوان هاى ما صحيح بار مى آيند. اگرفرهنگ ، فرهنگحق باشد، فرهنگ الهى باشد، فرهنگى باشد كه براى منفعتاهل ملت ، براى منفعت مسلمين باشد، اين افرادى كه مى بينيد كه الان سر كار هستند،اينهاازآن بيرون نمى آمد. فرهنگ ما يك فرهنگ استعمارى است ، فرهنگ ما در دست صلحا نيست ،صالح اداره اش نمى كند.
دانشگاه استقلالى و استعمارى
اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيح استقلالى بود،مستقل بود و اشخاصى كه در آن جا (اگر صالحى هم در آنجا باشد) مى توانستند كهكارى را كه مى خواهند و صلاح است انجام بدهند، روزگار مملكت ما به اينجا نمى رسيد وبه بدتراز اين براى نسل آتيه شايد خداى نخواسته بشود. دانشگاه ما را اشخاصىقبضه كردند كه اينها خودشان انگل هستند و خودشان استعمارى هستند و خودشان نوكرمآبهستند و تمام اينها سرچشمه اش همان يك نفر آدم است حالا مگر در دانشگاه اگر يك معلمى ،يك استادى بخواهد يك چيزى بگويد قدرت دارد، مگر سازمان امنيت به امر اعليحضرت مىگذارد كه يك چنين حرفى بشود.اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيحى بود،اين جوان هاى ماكه در دانشگاه مى خواهند يك حرف حقى رابزنند،با پليس خفه شان نمى كردند. دختر رامى زنند، پسر را مى زنند، جوان را مى زنند، حبس ‍ مى كنند، چه مى كنند، اين براى اين استكه دانشگاه ما استقلالى ندارد. دانشگاه ما نداريم ، دانشگاهى كه يك نفر آدم بر آن حكومتكند،اين دانشگاه نمى شود، محيط علم بايد محيط آزاد باشد.
مجلس ملى و مصونيت مستشاران نظامى !!
اگر مجلس ما يك مجلس صالحى بود و اين ابزار دست صلحا بود، اين قوانين را مىگذاشتند بگذرد؟ مصونيت مستشارهاى امريكايى كه ذلت ايران و ننگ ايران است و بود،اينها مى گذاشتند تصويب بشود؟ مجلس ما نداريم ،يك عده اشخاص را ماءمور هستند، همماءمور سازمان امنيت اسمش را گذاشته اند مجلس اينها ماءمور هستند همه شان ، اگر اينهاآزاد بودند و اگر مجلس ، مجلس ملى بود و مال مردم بود كه نمى گذاشتند اينهمه اسلحهبخرند، نفت ما را بدهند و آهن بخرند، آهنى كه نمى توانند به كار بيندازند، خودشان هممتحيرند بايد مستشار آمريكايى و متخصص آمريكايى بيايد نشان بدهد و به اينها همنشان نمى دهند، آنها يك جانورهايى هستند كه به اين حرف ها تسليم نمى شوند، و آنهاآمدند اينجابا حقوق هاى گزاف ، حقوق هاى گزاف كه مااطلاع نداريم و تصورش هم نمىكنيم كه اينها هر يكيشان ماهى چقدر مى گيرند، همين قدر عددشان را مى گويند زيادندمستشارها و تعدادشان چند صد نفر و يا چند هزار نفر من الان نمى دانم و آن وقت (60 هزارنفر ظاهرا گفتند) با چقدر حقوق ، هر يك چقدر حقوق از اين ملت مى گيرد، از جيب اين فقرا وبيچاره ها در مى آورند و به جيب اين گردن كلفت ها مى ريزند و آنوقت اينها مگر بهنظامى ما تعليم نظامى مى دهند؟اينها مى خواهند اين نظامى ها را همين طورى نگه دارند كههر طورى دلشان مى خواهد عمل بكنند.
شاه ، سرمنشاء تمام مفاسد.
اگر ما يك ارتش انگلى نداشتيم و يك ارتش مستقلى داشتيم اجازه نمى داد كه مستشارهابيايند همه چيزها در تحت دستور آنها باشد و اينها صاحب منصب هايشان جز آلت هيچ چيزنباشند براى اين كه
ارتش ما هم يك ارتشى نيست ، همه اش در تحت نظر يك آدم است . يك آدم فاسد همه چيز رافاسد كرده است . يك بز فاسد كچل ، مى گويند يك گله راكچل مى كند. اين فساد، همه فسادها، منتهى ايران از باب اختناقى كه هست نمى توانند دستبگذارند روى آن كه همه مفسده ها زير سراوست ، مى گويند ماءمورين ، ماءمورين ، آقاماءمورين از كى امر دارند كه بكشند مردم را؟ از كى امر دارند كه بريزند توى مدرسهحجتيه و طلبه ها را بكشند؟ از كى امر دارند كه بكشند مردم را؟ از كى امر دارند كه درچهارراه ها مسلسل را بكشند و مردم را بكشند؟ مگر كسى مى تواند امر بدهد الا خود آن مردك؟ از خود اوست همه اين مفاسد. مگر مجلس حق دارد كه يك كلمه اى بگويد بدون اذن اين مردك؟ مگر ارتش حق دارد يك كلمه بگويد بودن اذن اين ؟ مگر قضات ما آزادند؟ مگراستقلال قضايى ما داريم ؟ قضات ما هم حربه قضا دستشان است و صلاحيت هم ندارند.اشكال اين است كه چرا رفتى قاضى شدى ، مى گويى نمى توانم حكم حق بكنم ، خوبغلط كردى رفتى قاضى شدى رها كن الان اداره مملكت ما هر گوشه اش را دست بگذاريداسلحه دست غير صالح هاست و سر همه امور هم برمى گردد به دربار و بر مى گرددبه اين شخص ، اين را بايد از بين برد.
ملت ديگر بيدار شده است .
من نمى دانم كه اين ارتش چرا خواب است ، آخر چرا اينقدر ذلت مى كشد چند روز بيشترنگذشته بود از رفتن كارتر زهرمارى اين بساط را درست كرد، حالا هم اولش است اگرمجال به او بدهند اولش است اگر تنبه پيدا نكرده باشند كه چند نفر را كشتند و يكهياهويى پيدا شد كه موجش در همه دنيا رفت و همه عالم فهميدند و راديو صدايش را بهخارج و همه جا برپا كرد. راديوى خودشان هم هر چه دلشان مى خواهد بگويند، مگر مردمديگر بازى مى خورند از اين حرفها، ملت بيدار شده آقا، مردم بيدار شدند، اگر مردمبيدار نبودند كه بازارها را اينطور نمى بستند. روز جمعه ، روز پنجشنبه از قرارى كههم نقل شده است و هم مقامات اطلاعات رسمى اطلاع داده اند بازار تهران اعتراضاتعطيل شده . مساءله تعطيل بازار تهران يك امر عادى نيست ، يك امر خلاف عادت است ، هيچكس نمى تواند اين كار را بكند، اين احساسات و بيدارى ملت است كه اين كار راانجام داده .اين آقا كه مى گفت كه (همه با من موافق هستند) اين بازار تهران ، آن هم بازار اهواز، آن هماصفهان آن هم شيراز، اين كيفيت زندگى ماست .
اتحاد و تفاهم ملت ، بركننده ريشه هاى استعمار ما.
اميدواريم كه همه طبقات ، چه طبقات علما و مجتهدين و چه طبقات محصلين علوم دينيه و چهبازارى ها، بازرگان و چه لشكرى ها و كشورى ها كه همه خوندل مى خورند از دست اين خبيث ما اميدواريم كه تمام اينها دست اتحاد به هم بدهند، احزابسياسى ما مستقلا كار نكنند، همه با هم روابط داشته باشند، همانطورى كه اخيرا در اينقضيه اخير هم اظهار تنفر كردند و هم بعضى احزاب سياسى اظهار تنفر كردند
و هم علماو هم اهل بازار و هم دانشگاهى ها و همه داخلى ها و هم خارجى ها براى ما تلگرافكردند واظهار تنفر خودشان را از دستگاه كردند، از امريكا، از اروپا و آنها بعضى شاننوشتند سيصدنفر در اين قضيه از بين رفته اند، من اميدوارم كه همه جبهه ها،همه جبهه هابا هم همدست بشوند واگر ملت به همه ابعادش همدست بشود، اين اسلحه از دست اينناصالح ها خلع مى شود و شاخ اين گاو شكسته مى شود. تشتت نكنند، اسباب تشتت فراهمنكنند، با بهانه هاى جزئى و بچگانه با هم جنگ نكنند، با هم در نيفتند. اين چيزها را آنهادرست مى كنند و بين مردم درست مى كنند تا مردم را به هممشغول كنند و استفاده كنند. بيدار بشوند مردم كه شده اند ان شاء الله و با هم بشوند،مجتمع باشند، تمامشان با هم دست به هم بدهند و ان شاء الله بهحول و قوه خدا با دست هم دادن شما به هم و تفاهم همه جبهه ها با هم به زودى قطع مىشود اين ريشه ، به زودى ان شاء الله قطع مى شود ان شاء الله . و من از خداىمتعال سلامت همه را خواهانم و من تشكر خودم را به همه طبقات ، به همه از اينكه علماىاسلام را تنها نگذاشتند و همه جبهه خصوصا علماى اعلام ، خصوصا بازارى هاىبزرگوار، من تشكر از همه آنها مى كنم و از همه آنها استدعا دارم كه هم دعا به اسلامبكنند و هم جبهه هاى خودشان را محكم كنند و واحد كنند و كلمه واحده باشد و آن كلمه واحدهقطع ايادى ظلمه و ايادى اجانب باشد بلكه اين مملكت يك سر و سامانى پيدا بكند و دستاجانب از آن كوتاه بشود، منافعى كه خود مملكت ما دارد صرف ضعفا و صرف مصالح خوداهل مملكت بشود و همه چيزش درست بشود و اين نمى شود الا اينكه خلع بكنند اين سلاح رااز آنها و اميد است ان شاء الله خلع بشود اين سلاح ها.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation