بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سخنان امام حسین (ع ) از مدینه تا کربلا, محمدصادق نجمى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     SOKHAN01 -
     SOKHAN02 -
     SOKHAN03 -
     SOKHAN04 -
     SOKHAN05 -
     SOKHAN06 -
     SOKHAN07 -
     SOKHAN08 -
     SOKHAN09 -
     SOKHAN10 -
     SOKHAN11 -
     SOKHAN12 -
     SOKHAN13 -
     SOKHAN14 -
     SOKHAN15 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

عملكرد امام مجتبى (ع )
پس از اميرمؤ منان ، فرزندش حسن مجتبى و ريحانهرسول خدا مصمم گرديد راه آن حضرت را در جنگ با معاويه و ريشه كن ساختن جرثومهفساد بنى اميه ادامه و مبارزه با كفر گذشته و نفاق حاضر را در راءس وظايف امامت ورهبرى خويش قرار دهد؛ زيرا او نيز امام به حق و ((سيد شباباهل جنّت )) بود و راه او همان راه على عليه السلام و برنامه اش برنامه او بود.
و بر همين اساس فرمان جنگ با معاويه را صادر كرد و لشكر كوفه را بسيج و خودشبه عنوان فرمانده كل قوا به سوى جبهه حركت نمود و پس از آغاز جنگ در ميان دو لشكر ازطرفى وجود افراد پيمان شكن در ميان لشكر آن حضرت كه اميرمؤ منان عليه السلام راحتطلبى آنان را همواره مورد نكوهش قرار مى داد و از روح پيمان شكنى و عدم احساس مسؤوليت كه بر آنان حاكم بود به درگاه خدا شكوه مى نمود و از طرف ديگر وجود مكرشديد و نيرنگهاى مختلف پسر ابوسفيان ، حسن بن على عليهما السلام را بر آن واداشتكه برخلاف ميل باطنى و عدم رضاى درونى ، آتش بسى راقبول كند و قطعنامه اى را بپذيرد كه مى دانست معاويه مكار و فرزند هند جگرخوار برمواد آن عمل نخواهد نمود.
حسن بن على عليهما السلام علت اين حادثه جانكاه تاريخى و انگيزه اين انعطاف و نرمشظاهرى را با بيانات مختلف ابراز داشته و رنج درونى خود را با مردم زمان خويش در ميانگذاشته است .
او در ضمن يك سخنرانى كه معاويه نيز در آن شركت داشت چنين فرمود:((مردم ! معاويه چنينوانمود مى كند كه من با پذيرش قطعنامه او را به مقام خلافت سزاوار ديدم ولى او دروغمى گويد؛ زيرا طبق مضمون كتاب خدا و سنت پيامبرش رهبريت مردم با خاندان ماست (وچگونه ممكن است من برخلاف كتاب و سنت عمل كنم ) و به خدا سوگند! اگر مردم در بيعتخود با ما وفادار بودند و از فرمان ما اطاعت و ما را يارى مى كردند خداوند بركات آسمانو زمين را بر آنان ارزانى مى داشت (آنگاه خطاب به معاويه فرمود:) و شما ديگر نمىتوانستيد طمعى در سيطره و حكومت بر مسلمين داشته باشيد. معاويه ! مگر نه اين است كهرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده هر ملتى كه ولايت و سرپرستى خويش را باوجود افراد آگاه در اختيار ناآگاهان قرار بدهد سرنوشت آن ملت به تباهى كشيده و بهآيين گوساله پرستى روى خواهند آورد)).
سپس فرمود:((آرى چون بنى اسرائيل با اينكه مى دانستند هارون خليفه و جانشين موسىعليه السلام است او را ترك نمودند و به پرستش گوساله روى آوردند و در ميانمسلمانان نيز چنين انحرافى به وجود آمد و با توصيهرسول خدا نسبت به على عليه السلام كه :((اَنتَ مِنّى بَمَنْزِلَةِ هارونَ مِنْ مُوسى ))او را ترك نموده و به عواقب ناگوار آن مبتلا شدند)).
امام مجتبى سپس خطاب به معاويه فرمود:((رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آنگاه كه مردمرا به سوى خدا و يكتاپرستى دعوت مى نمود به غار پناه برد و اگر يار و ياورىداشت از ميان مردم فرار نمى كرد. معاويه ! اگر من نيز يار و ياور داشتم پيمان آتش بسبا تو را نمى پذيرفتم )).
سپس خطاب به مردم فرمود:((خداوند عذر ((هارون )) را پذيرفت آنگاه كه قومش او راتنها گذاشتند و نقشه قتل او را كشيدند و خداوند عذر پيامبررا پذيرفت آنگاه كه براىخود يار و ياورى نديد واز ميان قومش دورى گزيد و عذر من و پدرم على نيز در پيشگاهخدا پذيرفته است ؛ زيرا چون يار و ياورى و اعوان و انصارى پيدا نكرديم با ديگرانمماشات نموديم و اينها سنن تاريخ و جريانات مشابهى است كه يكى پس از ديگرى واقعمى گردد)).
امام مجتبى در پايان سخنانش فرمود:((مردم ! اگر شما در ميان مشرق و مغرب بگرديدبجز من و برادرم فرزندى براى رسول خدا نخواهيد يافت ))(338).
و باز در پاسخ سؤ ال يكى از آشنايانش در مورد صلح با معاويه چنين فرمود:
((به خدا سوگند! من اين صلح و قطعنامه را نپذيرفتم مگر آنگاه كه ديدم يار و ياورندارم و اگر در اين راه نيرويى داشتم شب و روز به جنگ با معاويه ادامه مى دادم تا آنچهخدا مى خواهد تحقق پذيرد:((وَاللّه ، ما سَلَّمْتُ اْلا مَر اليهِ الاّ اَنّى لَم اَجِد اَنْصاراً وَلَوْوَجَدتُ اَنْصاراً لَقاتَلْتُهُ لَيلى وَنَهارى حَتَّى يَحْكُمَاللّه بينى وَبَينَه ))(339)))
خلاصه :
اگر اميرمؤ منان عليه السلام نتوانست به اهداف عاليه خودنايل گردد و اگر حسن بن على عليهما السلام صلح و سازش با معاويه را پذيرفت واگر معاويه توانست بر مسلمين مسلط گرديده و آنان را به سوى ذلت و بدبختى سوقدهد و از اسلام و قرآن دور سازد و سرنوشت ملت اسلامى را پس از خود به عنصرخطرناكتر ديگرى به نام يزيد بسپارد، بايد يكى ازعوامل مهم اين حوادث را عدم اطاعت از مقام ولايت و بى توجهى گروهى از مسلمانان سرشناسبه وظايف خويش در مقابل رهبرى صحيح اسلام دانست كه نه تنها حاضر نشدند از فرمانولايت امر پيروى و در چهارچوبه اوامر رهبرى معنوى حركت نمايند بلكه به ايراد واشكال و اعتراضات نابجا و چون و چراهايى كه چنين عواقب و ضايعات غيرقابل جبران را در پى داشت پرداختند.
2 - اهميت امر به معروف و نهى از منكر
حسين بن على عليهما السلام در بخش دوم از اين كلمه نورانى و خطبه جاودانى ، مهاجرين وانصار را به طور خصوص و همه مسلمانان را درطول تاريخ به طور عموم مورد خطاب قرار داده و مسامحه وسهل انگارى آنان را در انجام امر به معروف و نهى از منكر كه اساس نظام اجتماعى اسلامبر آن استوار است ملامت و نكوهش نموده است و يكى ازعلل به وجود آمدن ظلمهاى اجتماعى مسلط شدن ظالمان و ستمگران بر سرنوشت مسلمين را -كه در بخش سوم از آن سخن رانده است - كوتاهى در اين وظيفه خطير معرفى نموده است .
مهمترين بُعد در امر به معروف و نهى از منكر
ولى آنچه كه در اين قسمت از سخن امام عليه السلامقابل توجه و حائز اهميت است بيان ابعاد وسيع و مفهوم گسترده امر به معروف و نهى ازمنكر و اشاره به مهمترين بُعد و جنبه عملى در اين مساءله اساسى و حياتى است ؛ زيرا امامعليه السلام با استناد به دو آيه از قرآن مجيد مى فرمايد: اگر امر به معروف و نهىاز منكر در جامعه بر قرار شود همه واجبات از كوچك و بزرگ عملى و همه مشكلاتحل خواهد گرديد، آنگاه به عنوان نمونه و مصداق ، پنج مورد از اين امور را بدين صورتبيان مى كند:
1 - (( وذلك اءن الا مر بالمعروف والنّهى عن المنكر دعاء الى الاسلام ؛)) امر بهمعروف و نهى از منكر دعوت به اسلام (و جهاد عقيدتى فكرى ) است )).
2 - (( مع ردّ المظالم ؛)) و بازگرداندن حقوق ستمديدگان بر آنان است )).
3 - (( ومخالفة الظالم ؛)) مبارزه با ستمگران است )).
4 - (( وقسمة الفى ء والغنائم ؛)) توزيع عادلانه ثروتهاى عمومى و غنايم جنگىاست )).
5 - (( واخذ الصدقات من مواضعها ووضعها فى حقها؛)) و جمع آورى صدقات و همهمالياتها از موارد صحيح و صرف كردن آنها در موارد صحيح و شرعى آنهاست )).
و پر واضح است كه انجام دادن امر به معروف و نهى از منكر در اين سطح وسيع مبارزه باستمگران و گرفتن حقوق و ريشه كن ساختن جور و فساد و اقامهعدل و داد در جامعه نمى تواند به صورت فردى و يا با امر به معروف قولى و بدونتشكيل حكومت اسلامى و ايجاد نيروى اجرايى امكان پذير باشد.
و اين بيان حسين بن على عليهما السلام پاسخ روشنى است بر كسانى كه اين امر مهم وزيربنايى را در ابعاد كوچك و در جهت فردى و در جنبه قولى و نه عملى آن مى دانند. ودليل ديگرى است بر وجوب تشكيل حكومت اسلامى و بر اجراى عملى امر به معروف و نهىاز منكر در جامعه . و به همين دليل و دلايل فراوان ديگر است كه گروهى از فقهاى بزرگشيعه جهاد را با تمام اهميّت و عظمتش و با تمام ابعاد و احكامش ، بخشى از امر به معروفو نهى از منكر مى دانند و گوشه اى از اين دو وظيفه مهم اسلامى به حساب مى آورند و جمله:((اشهد انك قداقمت الصلاة وآتيت الزكاة وامرت بالمعروف ونهيت عن المنكر)) كهدر زيارت حضرت سيدالشهداء عليه السلام به كار رفته گواه اين حقيقت است و اين معنارا تفهيم مى كند كه قيام و جهاد آن حضرت درمقابل حكومت يزيد به جهت اجراى فرايض الهى و اقامه نماز و زكات و براى انجام وظيفهامر به معروف و نهى از منكر بوده است .
خلاصه :
امر به معروف و نهى از منكر به مفهوم وسيع و معناى صحيح و دقيق آن كه عبارت از بسطعدل و داد و ريشه كن ساختن ظلم و فساد است مستلزم وجود حكومت اسلامى است و اگر امر بهمعروف و نهى از منكر به اين معنا در جامعه اجرا نگردد و حكومتى بر پايه اسلام به وجودنيايد طبيعى است جاى آن را اشرار خواهند گرفت و ستمگران بر جامعه تسلط خواهند يافتهمينگونه كه اميرمؤ منان عليه السلام در آخرين وصيتش فرمود:((ولا تتركوا الا مربالمعروف والنهى عن المنكر فيولّى عليكم اشراركم فتدعون فلا يستجاب لكم))(340).))
((امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه اشرار بر شما مسلط مى شوند سپسهرچه دعا كنيد مستجاب نمى گردد)).
3 - خودباختگان تاريخ
بخشهاى سه گانه اين خطبه شريف در عين اينكه درسهايى است از فلسفه تاريخ ونكاتى است از جامعه شناسى كه علل تحول اجتماعى مسلمانان را درطول نيم قرن و انگيزه تسلط ظالمان و ستمگران را آن هم دراوايل شكوفايى اسلام و علت خارج شدن اهل بيت از صحنه و به دست گرفتن معاوية بنابى سفيان سرنوشت مسلمين را از سه بعد مختلف مورد بررسى قرار داده و در حقيقت آيهشريفه :(( (ان اللّه لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما باءنفسهم ))) را به صورتى زيباو دلنشين و با ارائه شاهد و مصداق عينى تفسير نموده است و در عينحال بيانگر درد درونى و رنج خاطر عميق حسين بن على عليهما السلام است و هشدارى استبراى مسلمانان عموما و براى علما و روحانيون خصوصا درطول تاريخ .
حسين بن على عليهما السلام در بخش سوم از اين خطبه گروهى از مسلمانان و صحابه وياران رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و فرزندان آنها را كه در آن مجلس تاريخى و مهمحضور داشتند مورد خطاب قرار داده ؛ افرادى كه سرشناسان جامعه و داراى شخصيت مذهبىاجتماعى بودند و مى توانستند نقشى ايفا كنند و جامعه را به حركت درآورند، آنانكهقول و عمل و گفتار و كردارشان و حركت و سكونشان براى آحاد ملت ، الگو و سرمشق بودو بايستى موقعيت و شخصيت خود را بشناسند و ارزش واقعى خود را دريابند و در فكرسعادت جامعه و نجات مظلومين باشند ولى در اثر رفاه طلبى و فرار از سختيها ومرارتها و در مقابل عشق به زندگى و لذايذ مادى و گاهى در اثر تحجر و قشرى بودن ،خود را باخته و براى نيل به اهداف كودكانه و در ((خلود الى الارض )) وظيفه ، خطير خودرا در بوته فراموشى قرار داده اوامر و نواهى خدا را به گونه اى كه خواسته آنان راتاءمين مى كند تفسير و تاءويل نمودند و كژ راهه به حركت خود ادامه دادند.
افرادى كه به اين اعتبار كه طرفدار حق و پاسدار فضيلتند از شكوه و عظمت در جامعهبرخوردار و در دل اقويا و ضعفا داراى مهابت و در نظر همه طبقات از احترام بخصوصىبرخوردار بودند اما نه تنها آن انتظارات و توقعات جامعه اسلامى تحقق نپذيرفت و ازدين و قرآن پاسدارى ننمودند و دراين راه متحمل ضرر مالى نگشته و حاضر به پذيرشمحروميت و شكنجه و زندان نگرديدند و با اقوام و آشنايانشان كه همه مقدسات رامسخره واستهزا مى كردند به نزاع و مخاصمه برنخاستند و به حاميان دين و شكنجه شدگان درراه اسلام و تبعيديان در راه قرآن ، ارجى ننهادند و براى شكسته شدن حريم اسلام وقرآن فرياد ننمودند بلكه عملاً با دشمنان اسلام مداهنه و راه سازش پيش گرفتند و درنتيجه راه را براى تسلط ظالمان و تضييع حقوق ستمديدگان هموار ساختند.
ولى اگر متوجه بودند درمى يافتند كه با اين روش ، مقدمه بزرگترين مصيبت خويش رافراهم آورده و اساس بدبختى و ذلت خود را پى ريزى نموده اند؛ زيرا اگر آنان از دورحق پراكنده نمى شدند و در خط ولايت و فرمان نبوت اختلاف نمى كردند و در راه خدا بهزحمت و مشقت و حرمان موقت را تحمل مى كردند و از مرگ در راه حق فرار نمى كردند و شيفتهزندگى چند روزه نمى شدند، قدرت اسلام و نيروى اجرايى احكام در دست آنان قرار مىگرفت و حدود احكام الهى با دست آنان اجرا مى گرديد، مظلومان و ستمديدگان به وسيلهآنان نجات پيدا مى كردند و محرومان جامعه به نوا مى رسيدند و ظالمان وزورگوياندرهم كوبيده مى شدند. ولى اينك سستى آنان صحنه را عوض كرده ، گسستن آنان ازاسلام ، آنهارا ضعيف و ذليل نموده و قدرت اجرايى را در دست دشمنان قرار داده ، به هرنحوى كه دلخواهشان است با مظلومان رفتار مى كنند و به هر سويى كه روحشقاوتگرشان اقتضا مى كند جامعه را سوق و فرامين خدا را مورد تحقير و سنترسول صلّى اللّه عليه و آله را مورد اهانت قرار مى دهند. نابينايان و زمينگيران ، فقرا ومحرومان به كمترين حقوق انسانيت خود دسترسى ندارند در هر گوشه اى فرد مستبدىحاكم و در هر ناحيه اى شخص خودخواهى فرمانرواست . براى كوبيدن اسلام و درهمشكستن شوكت مسلمين از تمام وسايل تبليغى كه در اختيار دارند بهره مى گيرند و حقايقآيين را تحريف و قوانين اسلام را وارونه ، حدود را تجاوز به حقوق ، قصاص را جنايتوتعزيرات را قساوت معرفى مى كنند و...
و اين بود سخن حسين بن على عليهما السلام و درددل ريحانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و شفقه فرزند اميرمؤ منان عليه السلام وجگر گوشه فاطمه زهرا عليهاالسلام نه سخن حسين بن على بلكه اين سخن ، سخن همهانبيا و سخن و درد دل همه ائمه و اولياى خداست ؛ سخن حضرت ابراهيم و سخن حضرتموسى ، سخن حضرت مسيح و سخن خاتم پيامبران است . سخن اميرمؤ منان و سخن امام مجتبىو سخن بقيه امامان و پيشوايان معصوم است .
پاسخ عملى بر اين خطبه
همانگونه كه اين خطبه و اين سخن ، سخن انبيا واوليا و سخن ائمه هدى است ، پاسخ عملىبر اين سخن نيز در مرحله نخست از سوى انبيا و ائمه هدى بوده است و لبيك گويان براين نداى حياتبخش در طول تاريخ ، پيامبران و پيشوايان بوده اند.
آرى آنان هم منادى بودند و هم لبيك گو، هم مخاطب و گوينده بودند و هم مخاطب و شنونده، هم نهيب زدند و هم حركت نمودند، هم دعوت كردند و هم اجابت نمودند و تا آن جا در راهاجابت به اين دعوت خويش استقامت ورزيدند كه رفتن در ميان آتش را با آغوش باز پذيراگرديدند ولى بالا خره به نمروديان متمرد، فائق آمدند و اساس توحيد را بنا نهادند وتا آن جا در هدف خود پايدارى نمودند تا دشمن را به ميان امواج دريا فرستادند و ملتىرا از بردگى و ذلت نجات دادند و تا آن جا در پيمان خود وفادار ماندند تا سر بريدهآنان در ميان طشت و در مقابل دشمن شعار پيروزى خون بر شميشر را سرداد.
و بالا خره اين افتخار بزرگ نصيب جهان شيعه گرديد كه ائمه و پيشوايانشان (در راهتعالى دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كهتشكيل حكومت عدل يكى از ابعاد آن است در حبس و تبعيد به سر برده و عاقبت در راهبراندازى حكومتهاى جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند)(341) و تا آنجا كهشرايط و امكانات ايجاب مى نمود قيام مسلحانه كرده و با شمشير به جنگ و مصاف دشمنشتافتند كه جنگ مسلحانه و قيام خونين اميرمؤ منان عليه السلام درمقابل دشمنان اسلام در سه جنگ بزرگ و قيام خونين و فرزندش امام مجتبى و حسين بن علىدر مقابل طاغوتهاى دوران خويش معاوية بن ابى سفيان و فرزندش يزيد از برگهاىزرين تاريخ اسلام و تاريخ بشريت است .
پاسخ حسين بن على (ع ) و پيروانش
گرچه مضمون اين خطبه شريفه براى مستمعين و حاضران مجلس ، قيام حسين بن علىعليهما السلام را در آينده ترسيم مى كند و از امر به معروف عملى آن حضرت در آينده خبرمى دهد و شنوندگان را براى آمادگى و همكارى با اين قيام دعوت مى نمايد، ولى در آخراين خطبه اين حقيقت با صراحت كامل مطرح گرديده و بر اين حركت پرشور و تاريخىتصريح شده است :
((اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منا منافسةً فى سلطان ... فانكم ان لا تنصروناوتنصفونا قوى الظلمه عليكم وعملوا فى اطفاء نور نبيكم ))((خدايا! بى شك تو مى دانى آنچه از ما سرزده (مبارزه اى كه بر ضد بنى اميه آغازكرده ايم ) رقابت در به دست آوردن قدرت سياسى نبوده و نه جستجوى ثروت و نعمتهاىزايد بلكه براى اين است كه اصول و ارزشهاى درخشان آيين تو را ارائه دهيم و در كشوراسلامى ، اصلاحات پديد آوريم ... بنابراين شما گروه علماى دين اگر ما را يارى نكنيدو در گرفتن داد، با ما همصدا نگرديد ستمگران درمقابل شما قدرت بيشترى پيدا خواهند نمود و در خاموش كردنمشعل فروزان ((نبوت )) فعالتر خواهند گرديد)).
اين هدفى كه حسين بن على عليهما السلام در اين خطبه بيان نموده است همان است كه سهسال پس از آن و به هنگام حركت از مدينه در وصيتنامه تاريخى اش اشاره فرموده است(342).
((وانى لم اخرج اشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً وانما خرجت لطلب الاصلاح فى امةجدى صلى اللّه عليه و آله ريد ان آمر بالمعروف وانهى عن المنكر...))((و من نه از روى خودخواهى و يا براى خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى ازمدينه خارج مى گردم بلكه هدف من از اين سفر امر به معروف و نهى از منكر و اصلاحامور امت است )).
و پيروان ائمه عليهما السلام از علما و روحانيون نيز درطول تاريخ در اين راه قدم برداشتند و در راه احياى اسلام و قرآن نه شهيداول و شهيد ثانى و شهيد ثالث بلكه صفى عظيم از ((شهداءالفضيلة ))(343) راتشكيل دادند هزاران شهيد كه نام آنان زينت بخش تاريخ است و شهداى گمنامى كه بايددر كتاب ((علّيين )) با نام آنان آشنا گرديد و بايد خاضعانه در پيشگاهشان چنين گفت :
((سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحاينت كه رساله علميه و عمليه خود را به دمشهادت و مركب خون نوشته اند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس از شمع حياتشانگوهر شب چراغ ساخته اند. افتخار و آفرين بر شهداى حوزه و روحانيت كه در هنگامنبرد، رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند وعقال تمنيات دنيا را از پاى حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به ميهمانى عرشيان رفتند ودر جمع ملكوتيان شعر حضور سرودند. سلام بر آنانكه تا كشف حقيقت تفقه به پيشتاختند و براى قوم و ملت خود منذران صادقى شدند كه بندبند حديث صداقتشان راقطرات خون و قطعات پاره پاره پيكرشان گواهى كرده است و حقا از روحانيت راستيناسلام و تشيع ، جز اين انتظارى نمى رود كه در دعوت به حق و راه خونين مبارزه مردم خود،اولين قربانيها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد))(344).
انقلاب اسلامى ايران پاسخى بر خطبه حسين بن على (ع )
ولى آنچه كه در آستانه قرن پانزدهم هجرى به وقوع پيوست و قيام پرشورى كه دراين برهه از تاريخ پديدار گرديد و حركت عظيم اسلامى كه به امامت و رهبرى امام امت وبنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت آيت اللّه العظمى امام خمينى - كه سلام خدا ودرود فرشتگان و انبيا و اوليا و صالحان بر او باد - و با الهام گرفتن از اين خطبهحسين بن على عليهما السلام و به پيروى از برنامه هاى حياتبخش اسلام به وجود آمد،بى سابقه ترين حركت ، در تاريخ اسلام و بزرگترين قيام در تاريخ روحانيت ومرجعيت مى باشد، حركتى كه تمام معادلات سياسى نظامى جهان را درهم ريخت و درويرانه هاى شاهنشاهى دو هزار و پانصد ساله ، بناى محكم و استوار جمهورى اسلامى رابه وجود آورد، تمام نقشه هاى جهان كفر و الحاد را كه درطول قرنها براى نابودى اسلام و قرآن طراحى كرده بودند نقش بر آب واميد آنان را دراسلام زدايى به ياءس و نوميدى مبدل ساخت و براى اسلام ، حياتى نو و براى مسلماناناميدى تازه و حركتى جديد بخشيد. حركتى كه دوستان و دشمنان اسلام را در اعجاب وحيرت فرو برد و شرق و غرب را در مقابل اسلام به زانو درآورد و سردمداران كفر رابه خاك مذلت نشانيد و كينه و عداوت آنها را صدچندان نمود.
عكس العمل كفر جهانى
عظمت و اهميت اين حركت و سنگينى ضربه اى را كه از اينتحول بزرگ به دشمنان اسلام وارد گرديد مى توان در عكسالعمل آنان مشاهده نمود كه چگونه سراسيمه دست به دست هم دادند و دشمنيهاى در ميان خودرا به فراموشى سپردند و دستيارانشان را درداخل و خارج كشور براى درهم شكستن اين موج عظيم كه پايه هاى كاخهاى ظلم و ستمشان رابه لرزه درآورده بود به كار گرفتند و در انتقام گرفتن از اسلام ناب محمدى صلّىاللّه عليه و آله بسيج گرديدند و هم زمان با ترور و كشتار علما و روحانيون و ائمهجمعه و اقشار مختلف از پيروان راستين اسلام ، حزب بعث ملحد عفلقى به سرپرستىجنايتكارترين عنصر تاريخ ، صدام خونخوارى را براى حمله به ايران و درهم كوبيدنقدرت اسلام ، وادار و تحريك نمودند. جنگى بس ‍ بزرگ و هولناك كه هشتسال به طول انجاميد به وقوع پيوست و همه دشمنان اسلام از شرق و غرب و دستنشاندگانشان در كشورهاى به ظاهر اسلامى و الهام ، گرفته از كفر جهانى ، در اين جنگعملاً سهيم گرديده و از هيچ نوع يارى و پشتيبانى به جبهه كفر مضايقه نورزيدند، امابا همه اين اتحاد و انسجام ايمان و عقيده آهنين مردم و هدايت رهبرى ، امام بزرگوار همهتوطئه دشمنان را خنثى و به مفهوم :(( (لِيظهِرهُ عَلَى الدّينِ كُلّهِ )(345))) تحققبخشيد.
كفر جهانى مصمم گرديد اين شكست مفتضحانه خود را در جبهه فرهنگى و با عَلَم كردنفردى شيطان صفت و عنصر ناپاك ديگر به نام ((سلمان رشدى )) جبران نمايد و باحمايت و تبليغ گسترده از كتاب ((آيات شيطانى ))، با آيات قرآنى و آيين محمدى صلّىاللّه عليه و آله مصاف دهد و شانس ‍ خود را در نبرد با اسلام ناب محمدى صلّى اللّه عليهو آله و رهبر انقلاب مجددا در بوته آزمايش قرار دهد، اما باز هم نهيب رهبر انقلاب اسلامىو سجاده نشين گوشه جماران و آن سالك راه حقيقت فقه و عرفان در جهان طنين افكند ودشمنان اسلام را با عقب نشينى جديدى مواجه ساخت و براى چندمين بار جام تلخ شكستوذلت را بر كامشان فروريخت و داغى ديگر بر داغهاىدل سردمداران كفر و الحاد برافزود.
آرى ، امام امت اين چنين آن وظيفه سنگين الهى و مسؤ وليت خطير آسمانى را كه در اين برههاز تاريخ بر عهده اش محول شده بود در حدى بالا و در سطحى والا كه به تصور من وتو نگنجد انجام داد و با دلى آرام از موفقيتهاى خود در به پيروزى رساندن اسلام و باقلبى مطمئن از شكست كفر و الحاد و با روحى شاد از ايفاى وظيفه امامت و رهبرى و باضميرى اميدوار به فضل خداوندى به سوى اللّه پرگشود و با دلى محزون از ناآگاهىو تحجر و تقشر گروهى و با دردى جانكاه و قلبى پرخون از خيانت بعضى از دوستانساده انديش و فريب خورده ، از اين جهان خاكى به عالم جاودانى دامن كشيد و مجالست ومصاحبت ملكوتيان را بر همنشينى ناسوتيان برگزيد(346) و امانت سنگين اسلام نابمحمدى را به پيروان عاشق و علاقه مندان فداكارشتحويل داد كه :(( (اِنَّ اللّه ياءمُركُمْ انْ تُؤ دّوا الا ماناتِ اِلى اَهْلِها )(347).))
وظيفه ما:
اينك وظيفه ما و همه اقشار جامعه و تمام طبقات مختلف از مرد و زن ، پير و جوان ، روستايىو شهرنشين ، بازارى و كشاورز و بالا خره همه گروه و صنوفى كه خود را وفادار بهاسلام و قرآن و پيرو خط ولايت و رهرو راه امامت مى دانند ولى به طورى كه ملاحظهفرموديد در اين خطبه شريفه طرف سخن ، گروه خاص و شركت كنندگان در مِنى وحاضران در زير خيمه حسين بن على عليهما السلام علما و محدثين امت و صحابهرسول خدا و فرزندانشان بودند و ملاحظه نموديم كه آن حضرت در بخشهاى سه گانهاين خطبه شريفه ، وظيفه اين قشر خاص از جامعه را به صورت ديگرى ترسيم مى كند واين طبقه و گروه خاص را مسؤ ول مى داند و عدم احساس مسؤ وليت در اين صنف از جامعه راشديدا مورد ملامت قرار مى دهد.
آرى ، اگر حسين بن على عليهما السلام انحراف شخصيتهاى روحانى و معنوى آن دوران راكه در مساءله ولايت پديدار گرديده ريشه همه مفاسد اجتماعى و زيربناى همه ستمها وظلمها معرفى مى كند امروز انحراف از مقام والاى ولايت فقيه و كشيده شدن به راههاىغيرمستقيم مسلما مفاسد و خطرات بس بزرگتر از آنچه در زمان اميرمؤ منان عليه السلاماتفاق افتاد به همراه خواهد داشت .
و اگر حسين بن على عليهما السلام تقصير صحابه و فرزندان صحابه را در مساءله امربه معروف و نهى از منكر، عامل اصلى تسلط اشرار و دشمنان بر مقدرات و سرنوشتمسلمين معرفى مى كند امروز كه دشمنان از لحاظ عِده و عُده قويتر گرديده و براى بلعيدناسلام و مسلمين آماده تر شده اند اين عامل نيز داراى نقش بيشتر و اثر عميقترى خواهد بود.
و اگر حسين بن على عليهما السلام از دست علما و محدثين و سرشناسان آن روز كه بهجاى مبارزه با دشمنان ، راه سازش با آنان را پيموده اند و به جاى حرمان وتحمل رنج در راه تعالى اسلام و قرآن ، رفاه شخصى و لذت مادى را برگزيده اندشديدا مى نالد و نزول نقمت و نكبت و بدبختى و ذلت در اين دنيا و هماغوش شدن باعذاب دردناك و حرمان از رحمت خدا را در آخرت براى آنان پيش بينى مى كند با توجه بهشرايط زمانى و مكانى و با مقايسه حال و گذشته نگرانىنزول اين نقمت و نكبت و ابتلا به چنين عذاب اليم در چنين اوضاع واحوال شديدتر خواهد گرديد.
و لذا بايد عصابه اى كه مشهور به علم و معروف به خير و داراى مهابت معنوى در دلهاهستند در دل اقويا عزيز و در ميان ضعفا محترم مى باشند،آنانكه انتظار مى رود كه بهطرفدارى از حق برخيزند و خونهاى طاهر و مطهرى كه در راه اسلام و قرآن ريخته شدهحراست نمايند، موقعيت خود را دريابند و اين وظيفه مهم را به نحو احسن به انجامبرسانند.
و خوشبختانه چنانكه قبلاً اشاره گرديد تا امروز اين وظيفه الهى انجام گرفته و علماىدين و قشر روحانيت هميشه در صف مقدم جامعه به جهاد عليه دشمنان قيام نموده است وهمانگونه كه هدايت جامعه را در عرشه منبر و در محراب عبادت به عهده گرفته است امامت ورهبرى خود را در جبهه جنگ نيز به اثبات رسانيده است اگر آيات جهاد را براى مردمتلاوت نموده خود پيش از ديگران جام شيرين شهادت را به سر كشيده است . ولىفراموش نكنيم در اين فراز مقصود نه بيان وصف پيشآهنگان فضيلت و رهروان حقيقتبلكه سخن از خودباختگان تاريخ است ؛ زيرا ممكن است در گوشه و كنار جامعهناآگاهانى متحجر و يا آگاهانى بى درد و رفاه طلب وجود داشته باشند كه در اداىوظيفه خود، قصور ورزند و حق ولايت و رهبرى را خفيف انگارند، كسانى كه در راه آيين ،مالى بذل نكرده اند و در اين راه جان را به خطر نينداخته از اسلام و قرآن درمقابل مخالفان دفاع ننموده اند در فكر خود بوده اند نه به ياد درد جامعه ، نه جنگ هشتساله و شهادت دهها هزار جوان پاكباخته و اسرا و مفقودين و ناله هزاران كودك يتيم ومادران داغديده تكانشان داد و نه در جريان سلمان رشدى و آيات شيطانى كه مقام مقدسنبوى را در سطح جهانى مورد تحقير و اهانت قرار داد لب تكان دادند.
بزرگترين هنر آنان ايراد و اشكال مى باشد كه كار افراد بيكار و دور از صحنهپيكار است و از خصايص افراد بى تعهد و نه مردان كارزار است ، از خود راضيانى كهروضه رضوان و امن از عذاب خدا را حق مسلّم خويش مى دانند در صورتى كه نعمت و نكبت ،خشم الهى و عذاب سخت اخروى در انتظار آنهاست ؛ زيرا آنانكه همه عزّت و تمام شرف خودرا مرهون اسلام هستند اينك با اين رفتار خويش عملاً جبهه دشمن را تقويت و در جايى كهصداى ((هل من ناصر)) اسلام و قرآن در تمام دنيا طنين افكنده است ، نه تنها به يارى آننمى شتابند بلكه در تضعيف آن گام برمى دارند و نمى دانند كه بزرگترين بدبختىدر انتظار آنان و شديدترين بلا و مصيبت در كمين آنهاست و اگر به فرضمحال ، تاريخ اول اسلام تكرار شود و مجارى امور و مصادر احكام به جاى علماى باللّهدست نشاندگان كفر و دستياران الحاد گردد و در اثر تفرق از حق و اختلاف در سنّت ومنازعه در اصل ولايت و رهبرى امت در اين مسير، فتورى به وجود آيد ستمگران قدرتبيشترى پيدا خواهند نمود و در خاموش كردن مشعل فروزان نبوت ، فعالتر و قويترخواهند گرديد و ظالمان در ظلم و تعدى ، آن چنان پيشتاز خواهند بود كه در ظلم و ستمبراى همه ستمگران الگو و سرمشق شوند و در اين جاست كه اولين قربانى فرار از اينمسؤ وليتها، خود اين فراريان و اولين سوخته شدگان در اين آتش ، خود اين آتش بيارانجبهه باطل و دستياران لشكر كفر و نفاق خواهند گرديد:(( (يُريدُونَ لِيُطْفِئوانُورَاللّه بِاءفْواهِهِمْ وَاللّه مُتِمُّ نُورِهِ وَلوكَرِه الكافرون )(348).))
چند تذكر در مورد مدارك و منابع كتاب
1 - به طورى كه در فهرست ماءخذ ملاحظه مى فرماييد، استناد ما در قسمت مهم مطالب اينكتاب ، به مدارك و منابع اولى و مورد اعتماد از كتب شيعه واهل سنت بوده و آوردن بعضى از منابع دست دوم بجز در موارد خاص به عنوان تاءييد مىباشد.
2 - بر اهل فضل و دانش روشن است كه در ميان بعضى از مطالب تاريخى و روايات واحاديث كه در منابع مختلف نقل شده است از نظر مفهوم و يا از نظر الفاظ و عبارات اختلافوجود دارد و همچنين ممكن است قسمتى ازيك جريان در يك كتابنقل شده باشد و قسمت ديگر آن در كتاب ديگر، بدين جهت بر خوانندگان لازم است درصورت مراجعه به مدارك اين كتاب به همه منابعى كه درذيل مطالب به آنها اشاره شده است مراجعه و تطبيق نمايند.
3 - يكى از مدارك ما در اين كتاب ((طبقات ابن سعد)) متوفاى 230 ه - مى باشد كه ازمدارك و منابع اولى به شمار مى آيد، ولى تذكر اين نكته ضرورى است كه متاءسفانههمه نسخه هاى مطبوع اين كتاب از يك نسخه خطى ناقص گرفته شده كه شرححال چند تن از خاندان پيامبراكرم صلى اللاه عليه و آله از جمله شرححال حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام و حسين بن على عليهما السلام از آن ساقطگرديده است ، ولى خوشبختانه يك نسخه خطىكامل از كتاب ياد شده در كتابخانه ((توپ قاپى سراى ))((استانبول )) به دست آمده كه اخيراً چند نسخه فتوكپى از همان نسخه تهيه گرديده استو روايات مربوط به شهادت حسين بن على عليهما السلام رافاضل محقق آقاى محمودى در آخر تاريخ ((ابن عساكر)) (جلد حضرت سيدالشهداء - كه باتحقيق معظم له در بيروت چاپ شده ) نقل نموده است . و استناد ما در كتاب حاضر به((طبقات ابن سعد)) به واسطه همين نسخه از تاريخ ابن عساكر مى باشد. و اميد استنسخه كامل (طبقات ) نيز در آينده نزديك به همت بعضى از فضلاى حوزه علميه قم ، چاپو منتشر گردد.
مدارك و مآخذ
ارشاد شيخ مفيد (413 ه) نجف اشرف
انساب الاشراف بلاذرى (ازمورخان قرن 3ه) بيروت -1397
اصول كافى شيخ كلينى (329) تهران -1388
اثبات الوصيه مسعودى (346) قم
الامامة والسياسه ابن قتيبه دينورى (276) مصر -1388
اخبارالطوال احمد بن داوود دينورى (381) چاپخانه عبدالحميد مصر
صحيح بخارى محمدبن اسماعيل بخارى (255)
امالى شيخ صدوق ((ره )) (381) تهران
ابصار العين - فى انصار الحسين سماوى (از علماى قرن 14) بصيرتى - قم
اعلام الورى امين الاسلام طبرسى (از علماى قرن 6) اسلاميه تهران -1338
ادب الحسين صابرى همدانى (از علماى معاصر) قم
بحارالانوار مجلسى ((ره )) (1110) چاپ اسلاميه تهران
البداية والنهايه ابن كثير دمشقى (774) بيروت -1387
بصائرالدرجات محمدبن حسن صفار (290) تبريز -1380
تاريخ طبرى محمدبن جرير طبرى (310) چاپ ليدن
تاريخ ‌الخلفاء جلال الدين سيوطى (911) دارالفكر بيروت -1394
تاريخ يعقوبى ابن واضح يعقوبى (284) دار صادر بيروت -1379
تاريخ ابن عساكر ابن عساكر دمشقى (571) بيروت -1398
تحف العقول حسن بن شعبه حرانى (ازمحدثين قرن 4) قم -1394
تذكرة الخواص سبط بن جوزى نجف -1369
تهذيب التهذيب ابن حجر عسقلانى (852) حيدرآباد هند -1326
تنقيح المقال مامقانى (1351 ه) چاپ نجف - 654 -1350
مروج الذهب مسعودى (346) قاهره -1384
سفينة البحار مرحوم حاج شيخ ‌عباس (متوفاى 1359ه) چاپ تهران
طبقات ابن سعد محمد بن سعد كاتب واقدى (230)
عقاب الاعمال صدوق (381) تهران به پاورقى غفارىكامل الزيارات
محمدبن قولويه (367) نجف اشرف - 1356 ه‍
الكامل معزالدين ابن اثير (630)بيروت - 1387
كنزالعمال متقى هندى (975)بيروت - 1399
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد (656)چاپ مصر -1378
لهوف سيدبن طاووس (673) تهران -1321
مثيرالاحزان ابن نما (645) تهران
مقتل خوارزمى خطيب خوارزمى (568 ه) قم
مقتل مقرم عبدالرزاق مقرم (1391) مطبعه آداب نجف -1392
مقتل عوالم عبداللّه بن نورالدين بحرانى (ازعلماى قرن 12) چاپ تهران
مستدرك صحيحين حاكم نيشابورى (405)
مستدرك الوسائل محدث نورى (1320) چاپ نجف
مناقب ابن شهرآشوب (588) چاپ قم
نورالثقلين ابن جمعه حويزى (از علماى قرن 11) چاپ اسلاميه تهران
دعوات راوندى قطب الدين راوندى (573 ه) چاپ قم
وقعه صفين نصر بن مزاحم (212) مصر
شرح صحيح بخارى ابن حجر عسقلانى (852) چاپ مصر
وسائل الشيعه شيخ حر عاملى (1104) تهران
ينابيع الموده شيخ سلمان قندوزى (1294) چاپ عراق -1385
اخبار الزينبيات عبيدلى (متوفاى 314) چاپ قم
و كتابهاى ديگرى كه در پاورقى آورده شده

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation