اهميت غدير در تاريخ
غدير در كتاب خدا قرآن و خاندان نبوت در سراسر قرآن كريم ، آيات بسيارى - و گاه سوره اى - وجود دارد كه درباره اميرالمؤمنين ابوالحسن على بن ابيطالب (ع ) نازل شده است و دانشمندان تفسير، از شيعه و سنى ،در تفسيرهاى خود با ذكر مدرك بيان كرده اند. اين آيات ، بعضى مربوط به خود آنحضرت و پاره اى مربوط به خاندان نبى اكرم (ص ) است ، كه وى بزرگ و سرور آنانمى باشد. اين گونه آيات بسيار است ، كه اگر بخواهيم تنها به نام بردن آنها هم اكتفاكنيم ، باز سخن به درازا خواهد كشيد. از اين رو سه مورد را با شرح مختصرى ذكر مىكنيم و سپس به بيان آيات غدير كه مقصود اصلى اينفصل است مى پردازيم . آيه ولايت ( انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا، الذين يقيمون الصلاة و يؤ تون الزكوة و همراكعون ) - همانا جز اين نيست كه ولى امر شما خداوند است ورسول او، و كسانى كه گرويدند و نماز مى گزارند و زكات (صدقه ) مى دهند، درحالتى كه در ركوع باشند.(8) اين آيه به نقل 66 نفر از مفسران و فقيهان بزرگاهل تسنن ، درباره على (ع ) نازل گشته است ، و حتى دانشمندان سنى ، اشعارى را كه(حسان بن ثابت ) در اين موقع در ستايش امام سروده و اين موضوع را به روشنىتشريح كرده است ، نگاشته اند. (9) اين آيه ، صرف نظر از اصل خلقت و نزول آن درباره اميرالمؤ منين ، بر امامت و ولايت اوپس از نبى اكرم دلالت مى كند؛ آن هم ولايت و سرپرستيى كه در رديف ولايت خداوندى وولايت رسول اكرم است ، مخصوصا با اين اسلوب ادبى محكم و جمله بندى مؤ كد و بليغ ،و صراحت تمام و آغاز كردن آيه به (انما) كه انحصار را مى رساند. و از اينجاست كهامامت بلافصل و خلافت او، در متن كتاب آسمانى ما به خوبى ديده مى شود. سوره (هل اتى ) اين سوره نيز به نقل 34 دانشمند و مفسر از اهل تسنن ، درباره خاندان نبى گرامىنازل شده كه سه شب پياپى ايثار كردند و غذاى افطار خويش را به مسكين و يتيم واسير دادند. (10) اين فضيلت به قدرى اشتهار يافت كه شعراى تازى ، قصيده ها واشعار بسيارى ، از جمله اين مصرع لطيف ( وفى غيرهمهل اءتى هل اءتى ؟ ) را سرودند. و شافعى گفت : ( انا عبد لفتى # انزل فيه هل اءتى ) - من بنده جوانمردى هستم كه سوره هل اتى در باره اش شده است . نامگذارى شيعه در ميان آياتى كه در مدح على (ع ) نازل گشته است ، اين آيه : ( ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية . ) - همانا كسانى كه گرويدند، و كردار شايسته انجام دادند، خود بهترين آفريدگانهستند. و حديث پيغمبر اكرم (ص ) درباره آن ، كه در كتابهاى تفسير و تاريخ اسلامى مذكوراست ، بسيار جلب نظر مى كند. چون علماى اهل تسنن در شاءننزول آن ، از جابر بن عبدالله انصارى ، صحابىجليل ، روايت كرده اند كه مى گفت : در حضور پيغمبر بوديم كه على بن ابيطالب رسيد. پيغمبر فرمود: برادرم بر شماوارد شد. آنگاه دست به كعبه زد و فرمود: (به خدايى كه جانم در دست اوست : ( ان هذا وشيعته هم الفائزون يوم القيامة ) :همانا فقط اين مرد و شيعيانش در روز پاداش رستگارند. او نخستين كسى است كه به منگرويده و از همه شما در پيمان خدا پايدارتر و در امر خدا استوارتر است ، و نسبت بهمردم عادلتر و در تقسيم ، مساوات جوتر، و مزيتش پيش خداوند از همگان افزونتر است .) آنگاه آيه مذكور نازلگشت .(11) نيز روايت كرده اند كه هنگام فرود آمدن اين آيه ، پيامبر بزرگ فرمود: ( انت يا على وشيعتك . ) - اين كسان كه گرويدند، و كردار شايسته انجام دادند، و بهترين آفريدگانند، تو وشيعيانت هستيد.(12) محدثان و مفسران اهل تسنن كه اين حديث را در بياننزول آيه مذكور نقل كرده اند، نامها و كتابهايشان در (الغدير) ياد شده است . براىاطلاع بيشتر به آن كتاب ، و كتاب (اصل الشيعة و اصولها) (13) و كتاب (اعيانالشيعة ) (14) و كتاب (المراجعات ) (15) مراجعه كرد. نتيجه شيعه (پيروان على ) را خود پيامبر اكرم و بانى اعظم اسلام ، به اين اسم ناميده است . وحتى مدتها پيش از صحنه فروزان غدير، شيعه وجود داشته ، و در زمان حيات پيغمبر بهاين نام خوانده مى شده اند. و تا آنجا مورد لطف خاص وى بوده اند كه نتيجه اصلى ومنظور نهايى دين را - كه رستگارى در جهان جاويد و روز پاداش است - بدانان منحصركرده است . و از اينجا به تاريخ پيشينيان شيعه و نامگذارى آنان كاملا آگاه مى شويم ،و هم به غرض ورزى برخى از نويسندگان و بى اطلاعى برخى ديگر پى مى بريم ،كه اين حقايق را درست مطرح نكرده اند. تذكر اخلاقى شيعيان على كه رستگارى و سعادت ، ويژه آنان خواهد بود، همان كسانى هستند كه پس ازايمان به خدا، جز به كردار نيك و اعمال شايسته ، مبادرت نورزند و اميرالمؤ منين - آننمونه عالى تربيت اسلامى و پيشواى مقدس انسانى - و گفتار و كردارش را سرمشق خودقرار دهند. آيات غدير پس از اين مقدمه مى گوييم : مقصود از اين فصل ، اشاره به آياتى است كه پيرامون(واقعه غدير) نازل گشته و اين حديث و داستانش را به متن كتاب آسمانى مسلمين پيوستهاست . در اين مورد، نويسنده بزرگ ، مؤ لف (الغدير) مى نويسد: پروردگار را به مشهور ساختن اين حديث ، توجهى خاص بوده است كه هميشه بر سرزبانها باشد و هماره راويان ، آن را بازگو كنند؛ تا اينكه براى اثبات حقانيت بزرگنگهبان دانش ، امام و پيشواى ما (على ) حجتى استوار باشد، بدين جهت ، پيامبر را هنگامىكه توده هاى انبوه گردش ازدحام داشتند، با امرى مؤ كد، به تبليغ وادار كرد. او هم درهمان حال كه جمعيتهاى فراوان مردم شهرهاى مختلف ، دورش را گرفته بودند، اين دعوتاكيد را اجابت كرد. جلوافتادگان را بازگردانيد و عقب ماندگان را نگاه داشت و آوازش رابه گوش همگان رسانيد. و فرمود كه گفتارش را حاضران به مردمى كه غايبند ابلاغكنند، تا جمعيتى كه از صد هزار نفر افزون بودند، همه راوى وناقل اين حديث باشند. خداوند سبحان به اينها همه اكتفا نكرد و باز آيات كريمه اى در اين باره فرو فرستاد،كه صبح و شام با گذشت شب و روز، خوانده مى شود؛ تا در نتيجه ، مسلمانان هميشه اينواقعه را در خاطر داشته به ياد سپارند و راهكمال و رستگارى خود را بيابند و پيشوايى را بشناسند كه واجب است تعليمات دينشان رااز او فراگيرند. پيامبر بزرگ ما نيز همين توجه و عنايت را به حديث غدير داشت كه تصميم خود را براىسفر حج وداع به همه مسلمين اطلاع داد و مردم را به اين سفر كوچ داد؛ تا مسلمانان دستهدسته به او پيوستند. چون او مى دانست كه در پايان اين مسافرت ، حادثه بزرگى بهوقوع خواهد پيوست كه با آن ، كاخى بلند دين برپا مى شود و بناى عالى اسلام سربر مى كشد و امتش به وسيله آن بر ساير امتها سيادت خواهد يافت و دولت قرآن خاور وباختر جهان را خواهد گرفت ...) اگر مسلمانان ، مصلحت عالى خود را تشخيص مى دادند وراه رستگارى را مى ديدند! به همين منظور اساسى بود كه پيشوايان دين نيز اين داستان را ياد مى كردند و براىامامت نياى خود بدان استدلال مى جستند. چنانكه خود اميرالمؤ منين در دوران زندگانيش هموارهبه اين حديث ، احتجاج (16) مى كرد و در اجتماعات و انجمنها، از اصحابرسول اكرم كه در حجة الوداع حضور داشتند و آن را شنيده بودند، مى خواست كهبازگويند و گواهى دهند. ائمه طاهرين نيز پيروان خود را به عيد گرفتن (روز غدير)و اجتماع و تبريك و تهنيت گفتن امر مى كردند. اينها همه براى اين بود كه داستان غدير،به رغم گذشت زمان و تطاول روزگار، هميشه با طراوت و شاداب بماند و تازگى اينواقعه بزرگ ، پيوسته تجديد گردد. و در روز غدير، برابر تربت پاك علوى ، شيعيان را اجتماع باشكوهى است كهرجال قبايل ، شخصيتهاى مشهور، و عموم مردم از كوچك و بزرگ از دور و نزديك ، در آنشركت مى كنند؛ تا با ثنا و ستايش ، نام اين روز عزيز و اين يادگار مقدس را بلند كنند.و در اين روز، زيارت مفصلى را كه از پيشوايانشاننقل شده و در آن ، شماره امامان و دليلهاى محكم امامتشان از قرآن و حديث نبوى بيان شدهاست و هم متضمن روايت غدير است ، مى خوانند. اينجاست كه هزاران فرد مسلمان را مى بينيد كه غرق در ابتهاج و سرور از اين فيض معنوىداستان را مى گويند و صداى خود را به بيان حقايق آن بلند كرده بر نعمت ولايت و هدايتبه صراط مستقيم ، خداى را سپاسگزارند. و خود، حديث رانقل كرده اعتقادشان را بدان وابسته مى دانند. كسانى هم كه به حضور در آن ساحت مقدسموفق نمى شوند، از دور، اين سنت مذهبى را انجام مى دهند و به عبادات و كار نيك مىپردازند. پس بيشتر از يك سوم مردم جهان اسلام ، حديث غدير را شعار خود دانسته از اينگفته پيغمبر، حقيقت دين را مى جويند و آن را وسيله تقرب به خداوند قرار مىدهند...(17) باز صاحب (الغدير) در بحثى تحت عنوان (غدير در كتاب عزيز) (18) مى گويد: ما در پيش به اين حقيقت اشاره كرديم كه خداوند پاك ، خواست اين حديث همواره تازه ونوين بماند و پياپى رسيدن شب و روز، آن را كهنه نكند و دستخوش گذشت روزگارنگردد؛ از اين رو آياتى درخشان و واضح در اطراف آننازل كرد كه امت اسلام هر صبحگاه و شامگاه آنها را مى خوانند. گويى خداوند در هر باركه يكى از اين آيات تلاوت مى شود، نظر خواننده را جلب مى كند و در روان او نقشى مىگذارد و آنچه واجب است كه وى درباره خلافت كبراى الاهى بدان ايمان داشته باشد، درگوشش فرا مى خواند. آيه زير، از اين آيات است : آيه تبليغ ( يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لمتفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس . ) (19) نزول اين آيه در طليعه صحنه غدير و امر خداوند به پيغمبر را - مبنى بر تعيين پيشواىامت - 30 نفر از دانشمندان و مفسران اهل تسنن نوشته اند؛ كه نام خود و كتابشان در(الغدير) درج است ، (20) و از حافظ ابوجعفر طبرى شروع شده به شيخ محمد عبدهمصرى منتهى مى گردند. و نيز حافظ طبرى حديثىمفصل از زيد بن ارقم صحابى ، در ذيل اين آيه روايت كرده است . از آن جمله مى گويد:پيغمبر فرمود: هرگز براى شما جز اين كس كه دستش را گرفته ام و بازويش را فرا داشته ام ، ديگرىقرآن را تفسير نمى كند. او معلم و آموزنده شماست . هر كس من مولاى اويم على مولاى اوست ،لزوم دوستى و موالات او از طرف خداوند - عزوجل - بر مننازل شده است . آگاه باشيد! همانا من ادا نمودم و تبليغ كردم . بدانيد! من شنواندم وواضح ساختم . بعد از من براى احدى جز او عنوان (اميرالمؤ منين ) روا و سزاوار نيست .(سپس افزود) اى مردم ! اين برادر و وصى و فراگيرنده علم من است و در ميان آنان كه بهمن ايمان آورده اند، جانشين من براى تفسير كتاب پروردگار است ...) (آنگاه پس ازبياناتى فرمود) (اى مردمان ! به خدا و رسول خدا و نورى (21) كه با او فرستادهاست بگرويد و ايمان بياوريد... آن نور خداوندى با من است و بعد با على و سپس با اولاداو خواهد بود تا قائم مهدى - عليه السلام -...(22) آيه اكمال دين ( اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا ) (23) اين آيه چنانكه در پيش اشاره شد، پس از تعيين و نصب اميرمؤ منان به مقام امامت ، و تمامشدن خطبه غدير نازل گشته است . و در روايت حافظ طبرى است كه پيغمبر فرمود:(پروردگارا! تو اين آيه را هنگام آشكار ساختن مقام علىنازل كردى ؛ كه به امامت او دين را كامل ساختى . هركس به امامت او و اولاد من از صلب اوايمان نياورد، كردارش تباه مى شود و در آتش مخلد مى ماند.) و در روايت حافظ ابونعيماصفهانى است كه پيغمبر پس از نزول آن فرمود: (الله اكبر! ازكامل ساختن دين ، و تمام كردن نعمت ، و خوشنودى خدا به رسالت من و امامت على پس از من.) متجاوز از 15 نفر از دانشمندان و مفسران اهل تسنن ،نزول اين آيه را در غدير، و نيز حديث مذكور را نوشته اند؛ كه اسامى و گفتار آنان درصفحات 230 تا 238 جلد اول (الغدير) گرد آمده است . سوره معارج ( سال سائل بعذاب واقع # للكافرين ليس له دافع # من الله ذى المعارج (24)) - پرسش كننده اى از عذابى كه واقع گشت پرسش كرد. كافران را از آن بازدارنده اىنيست . از طرف خداوندى است كه مالك آسمانها و عوالم برين است . به روايت 30 نفر از علماى اهل تسنن ، اين سه آيه نيز پيامبران واقعه غديرنازل شده است . (25) ما به ملاحظه اختصار، از ذكر آنان خوددارى مى كنيم . در اين موردمؤ لف گرامى (الغدير) تحقيقات علمى ، تفسيرى و لغوى پرارزشى كرده كه درصفحات 247 تا 266 كتابش ثبت است . عيد غدير از امورى كه در جاودان ماندن و انتشار داستان غدير اثر داشته و آن را ثابت و محرزساخته آن است كه از نخستين سال پيدايش واقعه غدير، اين روز را عيد مى گرفتند و جشنهابر پا كرده در آن روز به خوشى و شادمانى به يكديگر تبريك مى گفتند؛ به ديدن هم، به ويژه به ديدن سادات و علما مى رفتند؛ نيز به دعا و زيارت و كارهاى نيك ودلجويى مستمندان و دستگيرى ناتوانان و اطعام بينوايان مى پرداختند؛ و بر خويشتن وخانواده شان وسعت بيشترى داده جامه هاى نو مى پوشيدند. پس هرگاه توده هاى متدين ، در روزى مخصوص ، با شوقى فراوان ، بدين كارهااشتغال ورزند، طبعا اشخاص ديگر در صدد پرسش برمى آيند كه علت و سبب چيست و اينروز را چه خصوصيت و امتيازى است ؟ بديهى است گفتگوها و مذاكراتى كه در اين گونهاوقات در انجمنها و اجتماعات پيش مى آيد و سخنرانيهايى كه مى شود و خطبه ها و اشعار وقصايدى كه در مساجد و مجالس مذهبى خوانده مى گردد، انسان را به علت پيدايش اين عيدو چگونگى مراسم آن رهنمايى مى كند. صفحات تاريخ اسلام را كه بنگرم ، شواهد بسيارى از احاديث نبوى و روايات رهبراندينى و آثار سخنوران برجسته و دانشمندان بزرگ و شعراى معروف مى بينيم كه هر كدامخود دليل زنده اى است كه روز (غدير) از اعياد بزرگ اسلامى است . پس با گذشت زمان و سپرى شدن قرنها و دوره ها، هرسال اين عيد سعيد، داستان خود را تازه تر جلوه گر مى سازد و توجه جهانيان را بهواقعه مهمى كه در خود گنجانده دارد، جلب مى كند؛ و بدين وسيله اين يادگار اسلام ، وسفارش و تاءكيد صريح پيامبر عزيز بر امامت حضرت على ، و روشن ساختن وظيفهمسلمانان نسبت به او، از دستبرد فراموشى محفوظ مانده ، غبار گذشت زمان از چهره ستردهمى گردد. آنچه از سراسر اين پيشامد و تجديد عيد غدير در هرسال براى ما آشكار مى شود، دو چيز است : 1 - اين عيد، تنها به شيعيان اختصاص ندارد. نظرى اجمالى به تاريخ ، معلوم مى كندكه در ادوار قبل ؛ تمام مسلمانان در برگزارى مراسم آن شركت مى جستند؛ اگرچه ماشيعيان را علاقه ويژه اى به اين عيد و برپاداشتن هرچه باشكوهتر آن مى باشد. ابوريحان بيرونى ، دانشمند ايرانى قرن پنجم (م : 440 ق ) در كتاب (الاثار الباقية) (26) غدير را از عيدهايى شمرده است كه همه مسلمانان آن را بر پا مى داشتند و جشنمى گرفتند. ابن طلحه شافعى در كتاب (مطالب السؤ ول ) مى گويد: روز غدير خم را على در شعرش ياد كرده است ، و آن روز، عيد است و يادگار تاريخى است. زيرا روزى است كه پيغمبر(ص ) در آن ، آشكارا و صريح ، على را به مقام ارجمند امامت وپيشوايى بعد از خود معرفى كرد و با آن موقعيت رفيع ، او را بر ديگر مسلمانانفضيلت بخشيد. (27) در كتابهاى تاريخ ، شواهد زيادى بر اين موضوع ملاحظه مى شود كه عيد غدير در بينهمه مسلمانان جهان ، در خاور و باختر، مورد قبول و احترام بوده است . مصريان به آنتوجه مى كردند و مسلمانان غرب و آسياى صغير و عراق و هندوستان نيز كاملا آن را بهپا مى داشتند؛ و آن روزى بسيار مشهود بوده است كه در آن به ويژه به عبادت و پرستشخداى توانا مى پرداختند و انجمنهاى سخنرانى و وعظتشكيل مى دادند و شعرا ترانه ها مى سرودند. دانشمندان معروفى از اهل تسنن ، در كتب خود روز غدير را (عيد) ناميده اند و به مناسبت ،ذكر كرده اند كه در آن روز نبى اكرم ، على بن ابيطالب را در بيابان غدير خم ، جانشينو وصى خود قرار داد و همه اصحاب و همراهان را امر كرد كه به وى تبريك بگويند(28) و چون تهنيت و تبريك گفتن ، از اعمال مخصوص عيدها و روزهاى شادمانى است ،تاييد مى كند كه روز غدير عيدى است اسلامى كه به دست بانى و مؤ سس عاليقدر اسلامپايه گذارى شده است و هيچ گاه اختصاص به شيعه ندارد. اشتها روز غدير، مخصوصا در ميان ملتهاى عربى زبان به اندازه اى بوده است كه درخلال آثار ادبى و اشعار شعراى آنان ، تشبيهات زيبايى كه به شبهاى جشن عيد غديرشده است ملاحظه مى شود، و هم از زبان ترانه ، بهجت و فرحناكى روزهاى غدير را بابيانى شيرين مى شنويم . (29) ابومنصور ثعالبى ، (30) اديب و دانشمند معروف ، در كتاب (ثمارالقلوب ) (31)از (اضافه )هاى مشهور، يكى (ليلة الغدير) را (مانند ليلة القدر، مثلا) نام برده است. 2 - ابتداى پيدايش اين روز فرخنده و اهميت آن در اسلام از تاريخ هيجدهم ماه ذى حجهسال دهم هجرت است ؛ و چنانكه گذشت ، پيامبر اكرم در بازگشت از حجة الوداع ، در اينروز، در دامنه بيابان غدير، مقام جانشين خود را آشكار و به جمعيتهاى انبوهى كه در آنسفر همراهش بودند ابلاغ كرد كه وظيفه امر و نهى و رهبرى در امور دين و حفظ نظامدنياى اسلام با على بن ابيطالب (ع ) است . از اين رو اين روز در تاريخ اسلام ، روزىبس درخشان گشت . زيرا در آن روز، با معين شدن سرپرست مسلمين بعد ازرسول اكرم ، دين كامل شد و صراط مستقيم الاهى نمودار گرديد و تابشگاه حقايق قرآنپديدار گشت ؛ تا مسلمانان در پرتو مشعل هدايت به پيشرويهاى خود ادامه دهند و بهپرتگاههاى جهل و انحطاط نيفتند و مقام علمى و عملى جانشينان حقيقى پيغمبر را شناخته ازآنان حداكثر استفاده را بكنند. پس كدام روز را از (غدير) بزرگتر مى توانيم بدانيم ؟ با آنكه در اين روز وظيفهبزرگ مسلمانان نسبت به بعد از درگذشت پيامبر عزيزشان واضح شد و نعمت هدايت ازطرف خداوند به سر حد اتمام رسيد، و در اين باره چنانكه در پيش گفتيم آياتى چند ازجانب خداوند نازل گشت ؛ كه از جمله اين آيه كريمه است : ( اليوم اكملت لكم دينكم و اتمتت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا ) در تواريخ آورده اند كه روزى يكى از مسيحيان به نام (طارق ابن شهاب ) در اجتماعمسلمانان در آمد و گفت : اگر در كتاب ما اين آيه - اليوم اكملت لكم دينكم ...- وجود داشت ، كه خداوند گفته بود:(دين شما را كامل كردم ) ما روز نزول آن را عيد مى گرفتيم و بدين نويد شادمانى مىكرديم .(32) حديث تهنيت پيشواى اسلام در آن روز، براى به آخر رساندن وظيفه گران خويش و اتمام حجت برهمگان و محكم كردن اين پيمان دينى و مسلم قرار دادن امامت براى وصى خويش و رفع هرگونه ابهام ، به همه مردمى كه در آن انجمن پرشكوه صحرايى حاضر بودند؛بزرگان ، سران مهاجر و انصار، بانوان و ساير مسلمانان ، امر كرد كه به حضور على(ع ) برسند و او را بر نائل شدن به مقام عالى امامت تبريك و تهنيت گويند. مسلمين اطاعتكرده به طرف مردى كه قهرمان پيروزيها و مايه اميد و نشاطشان بود، شتافتند. اينمراسم به طول انجاميد، تا جايى كه نماز را (از جهت مقدار فاصله بين نمازها) قدرىتغيير دادند.(33) داستان تهنيت نيز همدوش اصل ماجراى غدير اشتهار يافت ، و تهنيت ابوبكر و عمر را بهحضرت على شصت نفر از دانشمندان بزرگ سنى روايت كردند، كهتفصيل موضوع با نام آنان و اسامى كتب و مداركشان در صفحات 272-283 جلداول (الغدير) مذكور است . در اين مورد طبرى مى گويد: پيغمبر در پايان خطابه خود فرمود: اى گروههاى مردم !بگوييد: ما بر اين سفارش و انتصاب با تو پيمان بستيم و ازدل و جان پذيرفتيم و به زبان اقرار كرديم و دست بيعت داديم و عهد مى كنيم كه اين امربه فرزندان و خانواده هاى خود ابلاغ كنيم و تغييرش ندهيم . تو گواه ما هستى ؛ و بس است كه خدا گواه و شاهد ما باشد. اين سخنان را بگوييد و به على به عنوان (اميرالمؤمنين ) سلام بدهيد و او را اميرمؤ منان بخوانيد و بگوييد: خداوندى را سپاس كه ما را بهاين پيشوا و هادى رهبرى كرد. اگر او ما را رهنمون نشده بود، راه را نمى دانستيم و حق راتشخيص نمى داديم ؛ و همانا خداوند گفتار و پيمان شكنى و خيانت هر كس را مى داند. پسهر كس اين پيمان را بشكند، به ضرر خويش رفتار كرده است ؛ و هر آن كه عهدى را كهبا خدا بسته است استوار بدارد؛ ايزد متعال پاداش بزرگ به او دهد. اين گفتار را كهباعث خشنودى خدا از شماست ، بر زبان بياوريد! به روايت طبرى ، زيد بن ارقم كه از اصحاب مشهور پيغمبر(ص ) است مى گويد: مردم در اين هنگام ريختند و بر سر پيغمبر و على ازدحام كردند و مى گفتند: آرى شنيديم وبه جان و دل ، امر خدا و رسول را اطاعت مى كنيم و نخستين كسانى كه با پيغمبر و علىدست بيعت دادند و پيمان بستند، ابوبكر، عمر و طلحه و زبير بودند، سپس بقيه مهاجرانو انصار، بعد ديگر مردم تا اينكه برگزارى اين مراسم ، سه روزطول كشيد.(34) عيد غدير، اسلامى است از توضيحات بالا كه از اصيلترين مدارك تاريخى و حديثىاهل تسنن نقل شده است ، نتيجه مى گيريم كه : عيد غدير اسلامى است ، يعنى به دستبانى اعظم اسلام تاءسيس شده است ، و روزى بس بزرگ است . پس وظيفه مسلمانان جهاناست كه در بزرگداشت چنين روزى بكوشند و از اين شعار مقدس حمايت كنند و در نگهداشتآن همت گمارند؛ و در اين روز، منظور پيغمبر ارجمند را به جوانان و نوجوانان اسلاميادآور شوند و در انجام اين وظيفه بزرگ دينى و تظاهر اسلامى و اجراى منوياترسول خدا(ص ) شيعيان را تنها نگذارند؛ چنانكه مسلمانان قرنهاىاول چنين بوده اند و اين گونه رفتار مى كرده اند. و هم در اين روز بايد به ساير تعليمات اسلام توجه كرد و در انجام كارهاى نيك وپيروى از روش على (ع ) كوشيد و خداوند را بر اين نعمت كه دين راكامل ساخته سپاس گزارد. و در حديث است كه پيغمبر گرامى فرمود: بهترين عيدهاى امت من روز غدير است ؛ و آن روزى است كه خداوند امر مرا كرد كه على راراهنماى مسلمين قرار دهم ؛ تا بعد از من به وسيله او هدايت جويند؛ و آن روزى است كهخداوند دين را كامل كرد...(35) صحنه تاريخى غدير از: دكتر قاسم رسا
بر طلوع و غروب ستارگان ، ادوارى گذشت . رهگذر طبيعت ، هزاران پيامبر و مصلح وآموزنده فضيلت را از خود عبور داد. زحمات طاقت فرسا و مجاهدات بهت آور انبيا درخلال روزگاران كهن ، بشر را به دست تربت سپرد و افق تاريك گيتى را براى تابشفروغ جهانتاب (قرآن ) آماده ساخت . دين اسلام بر شالوده علم و معرفت پى ريزى شد وبا احكام فطرى و جذبه روحانى خويش پيش رفت و جهان را به روش تربيتى خود توجهداد. اين همه معارف و علوم ، آموزنده اى مى خواست ؛ و اين همه تعليمات و سنن كه جاى يكرشته خرافات و جنايات جاهليت را گرفته بود، بدون شك به مرزدارى دانا و توانانيازمند بود. بنيان گذار اسلام ، وحى اكيد خداوندى را امتثال كرد و با به وجود آوردن صحنه غدير دردامن طبيعت ، اين داستان مقدس را با طبيعت و مناظر خاطره انگيزش در آميخت ؛ و نشر مكتبى راكه از دامنه (حراء) آغاز كرده بود، در دل وادى (غدير) به پايان رساند؛ و از كنار اينبركه ، بر اقيانوس زمان موجى نوسان خيز و پرخروش (36) بيفكند... هان اى اقيانوس بيكران زمان ! آيا باز هم چنين موجى بر سطح خود ديده اى ؟ اى كاروان شتابان روزگار! آيا باز هم در چنين منزلگاه حساسى فرود آمده اى ؟ اى امتداد لرزان تاريخ ! آيا چنين صحنه اى را بار ديگر در خود جاى داده اى ؟ نه ، شما هم اى نواميس پنهان گيتى ! اى مظاهر فريبنده طبيعت ! اين روز را نديده بوديد. اگر قاموس زندگى بشر را ورق زنيم ، آيا واژه اى مى يابيم كه معنى اين عشق پر شوررا - كه رهبرى سالخورده ، به سعادت آينده امت خود دارد - بفهماند؟ آيا در و دشت و كوهساران شاهد چنين روزى بوده اند كه پيشوايى بدين سان ، شايستهترين مرد انساندوست را بر سر دست به جامعه بعد از خود بشناساند؟ آيا سرزمين مقدس انبياء: كلده ، بيت المقدس ، ناصره ، مدين ، و مصر؛ و وطن حكيمان : ملطيه، آتن و اسكندريه ، چنين داستانى را از خود به يادگار گذاشته است ؟ روز غدير براى سعادت ابدى انسان و آزادى واقعى بشر و حكومت دادگرى وفضايل بود. اگر مسير اين هدايت بزرگ انحراف نمى يافت و در جلو اين پرتو عدالت وتربيت ابرهاى تيره قرار نمى گرفت و تندرهاى خشن از انعكاس اين نداى صفابارجلوگيرى نمى كرد و مانند على بن ابيطالبى زمام رهبرى و سرپرستى اجتماع اسلامىرا در دست مى گرفت ، اصلاح يكسره جهان عملى مى گشت ، اگر آنان كه سنگ دلسوزىاسلام به سينه مى زدند، مى كوشيدند تا حكومت عادله على (ع ) استقرار يابد و حق خاندانرسول (ص ) محفوظ ماند، طولى نمى كشيد كه بانگ عدالت در خاور و باختر طنين اندازمى شد و دين به معناى واقعيش در اعماق اجتماعات و دورترين نقاط سكونت انسان بسط مىيافت و (قرآن كريم ) با مبينى چون (نهج البلاغه ) به جاى ساير برنامه ها بهكار بسته مى شود؛ آنگاه فرشته عدالت بال مى گشود و جهانى سعادتمندتشكيل مى يافت و از اين همه ظلمها و بدبختيها، جهالتها و رذالتها و تباهيها، و اين سپرىشدن عمر انسانها بدون تربيت صحيح ، اثرى نبود. اين است غدير و موقعيت غدير.... پس اگر مى بينيد دانشمندان اهل تسنن ، حديث غدير را نگاشته اند، يا دربارهفضايل على (ع ) تاءليفها به يادگار گذاشته اند، به شگفتى ميفتد. چه ، اين مردانحديث دان كه اطلاعات سرشارى از گفته هاى پيغمبر عزيز داشتند، خوب مى دانستند كهاين همه سفارش و پى گيرى ، براى روشن كردن يك حقيقت اصولى بوده است كه سعادتو آسايش دو جهان و ترقى و پيشرفت مسلمانان ، وابسته به آن است . درست است كه عواطفمذهبى و شرايط محيط، بيش از اين آزادشان نگذاشت ، ولى باز حق را نوشتند و به دستآيندگان سپردند و امانتى را كه لازمه شخصيت حديث دان است رعايت كردند. آرى علماى اهل تسنن به اين اندازه اكتفا نكردند كه حديث غدير را با اسناد و مداركش دركتابهاى خود نقل كنند - با اينكه نسبت به آن ، چنانكه ديديم ، توجهى بسزا كردند -بلكه از ديرباز درصدد برآمدند كه جداگانه درباره آن دست به تاءليف زنند؛ تا متنخطبه غدير را كه آخرين خطابه مفصل و اجتماعى پيغمبر اسلام و دستور جامع نهايى بود،از فراموش شدن و تحريف مصون بدارند و ابهام گذشت زمان را از سطور تابناكش بزدايند. اينك نام چند تن از مورخان و حديث دانان مشهور، و كتابى را كه هر يك ، مستقلا راجع بهحديث غدير نوشته اند ذكر مى كنيم : 1 - حافظ ابوجعفر محمد بن جرير طبرى ، مؤ لف تاريخ و تفسير مشهور (م : 310)(37)، تاءليفش در اين موضوع ، (الولاية فى طرق حديث الغدير) نام دارد. شمس الدين ذهبى شافعى ، دانشمند و مورخ معروف مى گويد: (محمد بن جرير درفضائل على كتابى نوشت و بر صحت حديث غديردليل آورد... من يك جلدش را ديدم و از فراوانى مدركها و سندهايش به حيرت افتادم ).ياقوت حموى مى گويد: (طبرى را كتابى است درفضائل على بن ابيطالب كه ابتدا راجع به صحت اخبارى كه درباره غدير خم رسيده ،سخن گفته است .) و عمادالدين دمشقى مى گويد: (كتابى ديدم از طبرى در دو جلد قطوركه در آن ، احاديث غدير را فراهم آورده بود.) (38) 2 - حافظ ابن عقده همدانى (م : 333)، كتاب (الولاية فى طرق حديث الغدير) 3 - حافظ ابوبكر جعابى (م : 355)، كتاب (من روى حديث غديرخم ) . 4 - حافظ دارقطنى بغدادى (م : 385)، (رساله در اسناد حديث غدير). 5 - حافظ ابوسعيد سجستانى (م : 477)، كتاب (الدراية فى حديث الولايه ) (در 17بخش ). 6 - حافظ ابوالقاسم حسكانى (م : پس از 490)، كتاب (دعاة الهداة الى اداء حق الموالاة ). 7 - حافظ شمس الدين ذهبى (م : 748)، كتاب (طريق حديث الولاية ). 8 - حافظ شمس الدين ابن الجرزى (م : 883)، كتاب (اسنى المطالب فى مناقب على بنابى طالب ). مجموع دانشورانى كه در اين باره كتاب نوشته اند بيش از بيست و پنج نفرند كه در جلداول (الغدير) صفحات 152 تا 158 به تفصيل ياد شده اند. و از امام الحرمين جوينى (م: 478 ق ) (39)، حكايت شده كه با تعجب مى گفت : در بغداد كتابى پيش صحاف ديدم كه در آن ؛ روايات غدير خم بود و پشت جلدش نوشتهشده بود: اين جلد بيست و هشتم است از سندهاىقول پيامبر: ( من كنت مولاه ، فهذا على مولاه ) و پس از اين ، جلد بيست و نهم مىآيد.(40) اين نمودارى از توجه سرشار گذشتگان اهل تسنن بهنقل و ثبت فضايل على (ع ). در اين عصر نيز اگر قصيده ها، رساله ها، و مقاله هاى جذابى در اطراف شخصيت على (ع )و خاندان رسالت بنگارند، گامى به سوى حقيقت پيش نهاده اند، كتابهايى مانند: عبقرية الامام - تاءليف : استاد عباس محمد عقاد مصرى ، الامام على بن ابيطالب (41) -تاءليف : استاد عبدالفتاح عبدالمقصود مصرى ، حياة على بن ابيطالب - تاءليف : محدث علامه شيخ محمد حبيب الله شنقيطى ازهرى ، فاطمة الزهراء و الفاطميون - تاءليف : عباس محمود عقاد مصرى ، ابوالشهداء (42) تاءليف : عباس محمود عقاد مصرى ، سمو المعنى فى سموالذات (43) تاءليف : استاد عبدالله علايلى لبنانى ، بطلة كربلا (44) - تاءليف : بانو دكتر بنت الشاطى مصرى ، الشهيد الخالد الحسين بن على - تاءليف : استاد حسن احمد لطفى ، الامام على بن ابيطالب - تاءليف : شيخ محمد رضا مصرى ، تاريخ الحسين (45) - تاءليف : استاد عبدالله علايلى ، نويسندگان اين كتابها پاره اى از حقايق دينى و تاريخى را يادآور شده اند و گامى بهسوى حقيقت پيش رفته پرتوى از تابش نافذ معارفآل محمد را نمايان كرده اند و وظيفه علمى و اخلاقى و اجتماعى خود را انجام داده اند. اكنون ببينيم دانشمندان ما، در تمدن مذهبى چه كرده اند! زيرا وقتى اين ، نتيجه كار وفعاليت علماى تسنن براى نماياندن مبانى تاريخ شيعه و خلافت حضرت على (ع ) ونتايج بزرگ نهضتهاى پيشوايان ما باشد، مى سزد كه دانشمندان ما هرچه بيشتربكوشند و با پشتكار و نشاطى عميق ، عمر خود را در راه به پا داشتن پرچم تشيع راستينو نشر روحيه آزادگى و فضيلت خواهى سپرى سازند. |