بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیره چهارده معصوم در آثار استاد حسن زاده آملی, عباس عزیزى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     SIREH001 -
     SIREH002 -
     SIREH003 -
     SIREH004 -
     SIREH005 -
     SIREH006 -
     SIREH007 -
     SIREH008 -
     SIREH009 -
     SIREH010 -
     SIREH011 -
     SIREH012 -
     SIREH013 -
     SIREH014 -
     SIREH015 -
     SIREH016 -
     SIREH017 -
     SIREH018 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

682- آفرينش خداوند
امام صادق (ع ) فرموده است : حق تعالى مرا از ذات آفريده است وحال اين كه من از او جدا نيستن ؛ زيرا كه نور خورشيد از او جدا نيست .
سپس مرا به من (به جدول وجودى من ) ندا فرمود و از من (ازجدال وجودى من ) خطاب كرد و پس گفت : من از تو كيستم ؟ و تو از من كيستى ؟
پس به لطافتم (به لطيفه روحانيم ) جواب داده ام كه :توكل من و اصل منى . از تو ظاهر شده ام و در من اشراق كرده اى . من كلمه ازلى تو وفطرت ذاتى توام . نهان من قديم و عيان من محدث است .
كسى مرا شناخت تو را وصف مى كند. كسى به من پيوست عزت تو مرا وصف مى كند. و يااين كه وصف مى كند مرا عزت تو را (يعنى عزت تو را در من وصف مى كند) . تو غير مننيستى (بينونت از من ندارى ) تا دو عدد (دو واحد كم عددى ) بوده است . و مرا از چيزى (غيرفيض وجودت ) خلق نكرده اى تا بازگشت من به سوى جز تو بوده باشد.پيش از اين(پيش از محدث بودنم ) بسته بودم و حقا در ذات تو بوده ام ، پس مرا رها كرده اى و (ازخود) جدا نكردهاى ، پس تو از منى بدون تبعيض ، و من از توام بدونتحول و برگشتگى . تو از من پنهان و من از تو گويايم ، پس تو به من ستوده مىشوى . و من بعض و تو كلى ، و من با شمايم مى شنوم و مى بينم . (791)
683- كلامى در نهايت تطهير
در تفسير وسقاهم ربهم شرابا طهورا (792)دارد، كلامى معجز نظام از سلالهنبوت ، صادق آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين ، مرورى است كه مسحه اى از علم الهى وقبسى از نور مشكوه رسالت و نفحه اى از شميم رياض امامت است تا آن را امين الاسلامطبرسى در تفسير شريف مجمع البيان در بيان كريمه ياد شده بدين صورت روايت كردهاست :
اى يطهر هم عن كل شى ء سوى الله اذ لا طاهر من يدنس بشى ء من الاكوان الا الله ،رووه عن جعفر بن محمد عليه السلام .
من در امت خاتم از عرب و عجم ، كلامى بدين پايه كه از صادقآل محمد در غايت قصواى طهارت انسانى روايت شده است از هيچ عارفى نه ديده ام و نهشنيده ام :

آن كس كه زكوى آشنايى است
داند كه متاع ما كجايى است (793)
684- عظمت گناه در برابر عظمت خدا
امام صادق عليه السلام فرمود: نگاه به گناه نكنيد كه كوچك است ، ببينيد گناه چهكسى را مى كنيد. (794)
بخش سوم : اوج خشيت و عرفان در عبادت امام صادق (ع )  
685- اوج خشيت امام صادق (ع )
در خصال صدوق است كه مالك بن انس ، فقيه مدينه مى گويد:
نزد صادق ، جعفر بن محمد عليه السلام مى رفتم وايشان برايم بالشى مى گذاشتو برايم ارزشى قايل بود و مى فرمود: اى مالك ! من تو را دوست دارم .
من نيز از اين موضوع خوشحال بودم و خداى را شكر مى گردم . آن بزرگوار همواره ازسه حالت خارج نبود، يا روزه بود، يا در حال قيام (به عبادت ) و يا درحال ذكر خداوند. او از عظيم ترين عابدان و بزرگ ترين زاهدان بود؛ كسانى كه درمقابل خداوند عز و جل در حالتى از خشيت به سر مى برند.
حديثى بسيار و همنشينى باغ او خوب و فوايدش فراوان بود. وقتى از پيامبر صلى اللهعليه وآله حديثى نقل مى كرد و مى فرمود: قالرسول الله ، چهره اش ‍ به كبودى و زردى مى گراييد و دگرگون مى گشت ؛ به طورىكه دوست و آشنا نمى توانست او را بشناسد، سالى همراه ايشان به حج مشرف شدم ، چونزمان احرام فرا رسيد، هر چه مى خواست لبيك بگويد، صدايى از گلويش خارج نمى شدو چيزى نمانده بود كه خود را از مركبش به زمين افكند!
به ايشان عرض كردم : اى پسر رسول خدا! بگو! چاره اى نيست ؛ بايد بگويى !
ايشان فرمود: اى پسر ابو عامر! چگونه جسارت كنم و بگويم : لبيك اللهم لبيك ؟!در حالى كه مى ترسم خداوند عز و جل جوابم دهد: لا لبيك و لا سعديك !
و نيز همو گويد: انسانى كه از امام جعفر صادق عليه السلام از نظرفضل و علم و عبادت و ورع ، برتر باشد، هيچ چشمى نديده و هيچ نديده و هيچ گوشىنشنيده و تصورش بر قلب هيچ كسى خطور نكرده است .
و او در بسيارى از مواضع ، مدعى آن است كه از امام صادق عليه السلام حديث شنيده است وچه بسيار است كه مى گويد: حدثنى الثقه ، و مرادش ‍ امام صادق عليه السلام است .(795)
686- قضاى نماز چهل ساله
شنيدم كه اعلم و مقتداى عالم ، آن به ظاهر و باطن موافق ، امام جعفر صادق عليه السلام باچندان علم يك روز قضا نكرد، اما نماز چهل ساله را قضا كرد. سراج امت بود خود را مىسوخت و از براى خلق مى افروخت . شك نيست كه درين دار اوست كه همه را داروست.(796)
687- بى هوش شدن امام صادق (ع )
عارف ربانى ، عبدالرزاق قاسانى در تاءويلاتش گفته است : امام صادق عليه السلامدر نماز بود كه ناگهان بى قوش بر زمين افتاد. علت آنرا از حضرت پرسيدند.
فرمودن پيوسته مى گويد: فاضلميبدى در شرح ديوان ، از شيخ سهروردى نقل كرده است :زبان امام عليه السلام در اينوقت ، مانند درخت موسى شده بود كه گفت : انى انا الله . (797)
688- حالت دوست خدا
شيخ صدوق در امالى از مفضلنقل مى كند كه گفت : از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: از جمله سخنانخداوند با موسى عليه السلام اين بود كه خطاب به او فرمود: اى پسر عمران ! دروغگوست كسى كه بگويد: مرا دوست دارد، ولى چون شب فرا رسد، در خواب باشد. آيا محب، مايل نيست كه با محبوبش خلوت كند؟! اى پسر عمران ! من دوستانم را مى شناسم ، وقتىكه شب فرا رسد، ديده آن از قلبشان متحول شود و عقوبتم برابر چشمان شان مجسمگردد. از روى مشاهده مرا خطاب نمايند. و از روى حضور با من تكلم كنند. اى پسر عمران !از قلبت مرا خشوع ده و از بدنت خضوع و از چشمت ، در ظلمات شب اشك ! مرا بخوان كهقريب و مجيبم خواهى يافت ! . (798)
689- القلب حرم الله
صادق آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين ) فرمودند: القلب حرم الله ، فلا تسكنفى حرم الله غير الله ؛ قلب حرم الهى است ، پس در حرم خدا، غير خدا را سكنىندهيد.(799)
690- حقيقت زهد
ثقه الاسلام كلينى از امام صادق عليه السلام روايت كند: بندگان خدا سه گونه اند:عده اى از ترس ، عبادت كنند، و اين عبادت غلامان است . عده اى براى ثواب ، كه اين عبادتاجيران است . و گروه ديگر، خداوند عز و جل را براى خودش عبادت كنند، كه اين عبادتآزادگان ، و بهترين عبادتهاست .(800)
در تحف العقول نيز از امام حسين عليه السلامنقل است كه فرمود:
گروهى خداى را براى شكر، عبادت كنند، اين عبادت آزادگان است و بهترينعبادتها . اين حديث به عينه ، منقول است از نهج البلاغه امام على عليه السلام.(801)(802)
حقيقت زهد آن است كه از دنيا و آخرت هر دو روگردان باشى .رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده است : دنيا براهل آخرت حرام است و آخرت بر اهل دنيا، و هر دو براهل خدا .(803)
691- ريختن عرق در طلب معيشت
ابوعمرو شيبانى گويد: امام صادق عليه السلام را ديدم در مكه بيلى در دست داشت وجامع اى درشت در بر. در باغى كه از آن حضرتش بود به كار بود و عرق از پشت وى مىچكيد، گفتم : فداى تو گردم ! بيل به من ده تا كفايتت كنم .
گفت : دوست دارم كه مرد در طلب معيشت به گرماى خورشيد رنج بيند.
(804)(805)
692- خوشا آنانكه دائم در نمازند!
خوشا آنان كه الله يارشان بى
به حمد و قل هو الله كارشان بى
خوشا آنان كه دايم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بى (806)
قرآن كه مؤمنين را مى ستايد، مى فرمايد: الذين هم على صلاتهم دائمون مؤمن آنكسى است كه دايم در نماز باشد.
از امام صادق عليه السلام سوال كردند كه : چگونه آدمى مى تواند دايم در نماز باشد؟آدمى كسب و كار زندگى و خواب دارد، يعنى چه كه آدم دايما در نماز باشد؟
امام در جواب فرمودند: مراد اين است كسانى كه در همهحال به ياد او هستند، به ياد خداوند هستند و پيوسته وقف حق هستند، حتى غذا كهمى خورند عندالله ، ينده اند، بيدارند و متوجه اند، اينها دايم در نمازند.
693- ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج !
فرمايش امام صادق عليه السلام را به خاطر بياوريد كه فرمود: ما اكثر الضجيج والعجيج و اقل الحجيج
ضجيج كسى است كه به تلبيه گفتن ناله و زارى كند. و عجيج آن كه به تلبيه گفتنبانگ و فرياد بر آورد.
امام فرمود: ناله و زارى كننده و بانگ و فرياد برآرنده تلبيه چه بسيارند و حاجىچه كم ؟!
(ابا محمد) از امام صادق عليه السلام مى پرسد:فضل ما بر مخالف ما چيست كه سوگند به خدا، مرد را (مخالف را) مى بينمدل آسوده تر و مال دارتر و خوش زندگى تر و نيكوحال تر و به بهشت آزمندتر است ؟
امام عليه السلام در پاسخ خاموشى گزيد تا به سرزمين ارطح رسيديم ، مردم را ديدمكه ناله و زارى شان به سوى خدا بلند است ، امام به من فرمود: اى ابا محمد! آيا مىشنوى ، آنچه را من مى شنوم ؟
گفتم : ضجه مردم را به سوى خداوند مى شنوم .
امام فرمود: ناله و زارى كننده و بانگ و فرياد بر آورنده به تلبيه چه بسيارند وحاج چه كم : سوگند به آن كسى كه محمد صلى الله عليه وآله را به پيغمبرىبرانگيخت و روح او را به سوى بهشت شتافتن فرمود: خداوند نمى پذيرد مگر فقط ازتو و از ياران تو.
پس گفت : امام عليه السلام دست به رويم ماليد، و نگاه كردم ؛ ديدم بيشتر مردم خوك ودرازگوش و بوزينه اند، مگر مردى پس از مردى . (807)
694- بيان احكام حج
جناب كلينى - قدس سره - در كافى از حضرت امام صادق عليه السلام روايت كرده استكه : چون روز هشتم ذى الحجه - ان شاء الله - فرا رسيد،غسل كن و دو جامه احرامت را بپوش و با پاى برهنه و با سكينه و وقارداخل مسجد الحرام مى شوى ، و در مقام ابراهيم عليه السلام يا در حجراسماعيل عليه السلام دو ركعت نماز مى خوانى ، سپس مى نشينى تازوال شمس نماز واجب (ظهر، يا ظهر و عصر) را مى خوانى ، و پس از اداى نماز واجب احرامحج مى بندى (نيت احرام مى كنى و محرم مى شوى ) به همان نحو كه احرام عمره مى بستى، بعد با سكينه و وقار مى روى ... (808)
بخش چهارم : ذكر و دعا 
695- به دعا متمسك شويد!
صادق آل محمد صلى الله عليه وآله فرمود:
عليكم بالدعاء فانكم لا تقربون بمثله ؛
به دعاء تمسك جوييد كه به هيچ چيز همانند دعاء به خداوند نزديك نمى شويد. (809)
696- دعاى غريق
عبدالله سنان گفت : امام صادق عليه السلام فرمود: به زودى شبهه اى به شما مىرسد، پس بدون علمى ؛ يعنى پرچم و نشانه اى راهنمايى كند و بدون پيشوايى هدايتنمايد مى مانيد، از آن شبهه رهايى نمى يابد مگر كسى كه دعاى غريق بخواند.
گفتم : دعاى غريق چگونه است ؟
فرمود: مى گويى : يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ! ثبت قلبى على دينك
من گفتم : يا مقلب القلوب و الابصار.
امام فرمود: البته خداى عز و جل مقلب القلوب و الابصار است و لكن چنانكه مى گويمبگو:
يا مقلب القلوب ! ثبت قلبى على دينك .(810)
697- تعليم دعاى ام داوود
چند تن از انبياى ياد شده زمان فترت در دعاى معروف به دعاى استفتاح درعمل ام داوود از اعمال ماه رجب نام برده شده اند و مطابق مصباح المتهجد، شيخ طوسى قدسسره چنين منقول است : اللهم صل على ابينا آدم بديع فطرتك - اللهمصل على امنا حواء المطهره من الرجس - اللهم صل علىهابيل و شيث و ادريس و نوح و هود و صالح و ابراهيم واسماعيل و اسحاق و يعقوب و يوسف و الاسباط و بوط و شعيب و ايوب و موسى و هرون ويوشع و ميشاو الخضر وذى القرنين و يونس و الياس و ذىالكفل و طالوت و داوود سليمان و زكريا و شعيا و يحيى و تورخ و متى و ارميا و حبقوق ودانيال و عزيز و عيسى و شمعون و جرجيس و الحواريين و الاتباع و خالد و حنظله و لقماناللهم صل على محمد سيد المرسلين الخ . وجه تسميت دعاى نام برده به دعاى امداوود چنان كه در عمده الطالب (811)(812)آمده است اين است كه : داوود رضيع امامصادق عليه السلام بوده است و گرفتار حبس منصور دوانيقى شده است و به بركت ايندعا كه امام به مادر داوود تعليم داده بود از آن گرفتارى نجات يافت .(813)
698- پناه به ذكر يونسى
ذكر شريف لا اله الا انت سبحانك انى كنا من الظالمين معروف به ذكر يونسىاست كه حضرت ذوالنون يونس عليه السلام به اين ذكر از غم نجات يافت ، و هر مؤمنىبه ذكر آن از غم نجات مى يابد. و آن جزء آيه اى از سوره مباركه انبياء قرآن كريم است. و ذالنون اذا ذهب مغاضبا (آيه 78) . و در گفتار خداىمتعال كه فاستجبنا له و بجيناه من الغم و كذلك ننجى المؤمنين در ضمن نداىحضرت يونس عليه السلام خيلى دقت و تاءمل و تدبير بايد شود.
امام صادق عليه السلام فرمود: در شگفتم از مسى كه اندوهى به او دست دهد و غمى بهاو روى آورد و به اين كريمه (ذكر شريف يونسى ) پناه (814) نبرد.
799- عبد شكور
جناب اين بابويه - رحمه الله عليه - در من لايحضر از كشاف حقايق امام به حق ناطق ،جعفر بن محمد الصادق عليه السلام روايت كرده است كه : حفص بخترى از آن حضرتنقل كرده است كه : نوح نبى عليه السلام در هر صبح و مساء ده بار اين دعا را مى خواند ازاين رو عبد شكور ناميده شده است :
اللهم انى اشهدك انه ما اصبح و امسى بى من نعمه و عافيه فى دين او دنيا فمنكوحدك لا شريك لك ، لك الحمد و لك الشكربها على حتى ترضى و بعد الرضا (815)(816)
700- كسب حقايق الهيه از دنيا
در باب نود و پنجم مصباح الشريعه ، روايت شده است كه :
امام صادق عليه السلام فرمود: عارف شخص او با خلق ، و قلب او با خدا است .
سعدى در افاده اين معنى چه نيكو سروده است :
هرگز وجود حاضر و غايت شنيده اى
من در ميان جمع و دلم جاى ديگر است
ابناى روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغ زنده دلان كوى دلبر است
دعاى عرفه حضرت سيدالشهداء عليه السلام ، و دعاى سحر حضرت امام محمد باقر ، كهدر سحرهاى ماه مبارك رمضان مى خوانيد، و مناجاتهاى باب الحوائج الى الله ، امام هفتمموسى بن جعفر عليه السلام ، كه در بلد امين كفعمىنقل شده اند، و مناجاتهاى شعبانيه جناب وصى ، اميرالمؤمنين على عليه السلام ، و مناجاتخمس عشر؛ حضرت امام سجاد حضرت بقيه الله و تتمه النبوه ، امام زمان ، مهدى موعود كهاز ناحيه مقدسه آن جناب به شيخ كبير ابى جعفر محمد بن عثمان بن سعيد (رضوان اللهعليه ) داده شده ، كه در هر روز از ايام ماه مبارك رجب دستور خواندن آن صادر گرديده استو صدها كتابها از اين گونه حقايق الهيه كه از وسائط فيض الهى ؛ يعنى ائمه اطهارعليه السلام ، به ما رسيده است كه از هيچ عارف و حكيم ، لطائف عرفانى در ظريف ترينكسوت الفاظ بدين پايه ديده و شنيده نشده است ، بلكه نقش عرفاى اسلام ترويج واحياى اين معارف حقه مروى از اين مقربين و اولياء الله است كهدستورالعمل را بايد از اين دهن هاى عصمت فرا گرفت ، عارف سنايى چه نيكو گفته است :
ره رها كرده اى از آنى گم
عز ندانسته اى از آنى خوار
قائد و سائق صراط الله
به زقرآن مدان و به زاخبار
جز بدست و دل محمد نيست
حل و عقد خزينه اسرار
آن لطائف ذوقى و عرفانى ، آن نكات سرى كه در ادعيه و اوراد و مناجاتهاى ائمه اطهار ماپيدا مى شود، در روايات نمى شود به دست آورد؛ زيرا كه در روايات مخاطب مردم اند وبا مردم به فراخور عقل آنها صحبت مى كردند و سخن مى گفتند. اما در مناجاتها و ادعيه درخلوتخانه عشق با جمال و جلال مطلق به راز و نياز مى پرداختند كه آنچه گفتنى بودبه زبان مى آوردند.(817)
701- يا الله اغثنى
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام را پرسيدند از مهم ترين نام اسم اعظم ؟
حضرت فرمود او را: در اين حوض سرد رو!
او در آن آب رفت و هر چه خواست بيرون آيد فرمود: منعش كردند، تا گفت : يا الله اغثنى !
فرمود: اين اسم اعظم است . پس اسم اعظم به حالت خود انسان است .(818)
702- عظمت ذكر بسم الله
جناب ثقه الاسلام كلينى ، در كتاب شريف اصول كافى ، از امام صادق عليه السلام ،روايت فرموده است كه : شخصى همراه حضرت عيسى عليه السلام بود تا به دريارسيدند و با حضرت بر روى آب راه مى رفتند و از دريا مى گذشتند.
اين جانيست كه بر آن تصرف مى كند، اين همان جان است كه مرده را زنده مى كند و ابراءاكمه و ابرص مى نمايد، و جان هاى مرده را زنده مى كند و حيات مى دهد، و هر كسى كه بهتعليم معارف حقه ، نفوس را احياء مى كند، عيسوى مشرب است .
آن شخص ديد كه بر روى آب مثل زمين هموار عبور مى كنند، در عين عبور به اين فكر افتادكه حضرت چه مى گويد و چه مى كند كه بر بوى دريا اين گونه راه مى روند، ديدحضرت مى گويد: بسم الله .
از روى عجب به اين گمان افتاد، كه اگر خودش از تبعيتكامل بيرون آيد و مستقلا بسم الله بگويد، مانند حضرت مى تواند بر آب بگذرد، ازكامل ، بريدن همان و غرق شدن همان ، استغاثه به حضرت روح الله نمود، آن جنابنجاتش داد.(819)
703- ذكر در شب
علاء بن كامل گويد: شنيدم كه امام صادق عليه السلام (در حالى كه به فرموده خداونددر آخر سوره اعراف نظر داشت مى فرمود: شب هنگام ، باحال زارى و بيم ، بدون آنكه آوايت را آشكار كنى ، پروردگارت را در ضميرت ياد كن (وبگو): لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك الحمد يحيى و يميت و يميت و يحيى وهو على كل شى ء قدير علاء بم كامل گويد: من به حضور شريف امام عرضه داشتمكه جمله بيده الخير را در اين ذكر نياورديد: (چطور است اين را هم بر آنبيافزائيم ؟) آنگاه حضرت فرمودند: گر چه خير بدست خداست .لى تو آنچه را كهگفتن ، همانطور (بدون آنكه چيزى بر آن بيافزايى ) ده بار بگو. و نيز هنگام برآمدنآفتاب و هنگام فرو شدن آن ده باز بگو: اعوذ بالله السميع العليم .(820)
704- پناه به ذكر الهى
در تاءثير اين ذكر شريف يعنى لا اله الا انت سبحانك انى كنا من الظالمين بهسه جمله فاستجبنا له ، و نجيناه من الغم ، و كذللم ننجى المؤمنين دقت به سزااعمال گردد، به خصوص به جمله اخير كه مفاد آن هام است كه وعده فرموده استشامل همه مؤمنين مى باشد، و با جمع محلى و الف و لام وفعل مضارع كه دال بر تجدد زمان و حصول تدريجى آن براى ابد است تعبير فرمودهاست ، فتبصر.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: در شگفتم براى كسى كه از چهار چيز بيم دارد،چگونه به چهار چيز پناه نمى برد؟
در شگفتن براى كسى كه ترس بر او غلبه كرده ، چگونه به ذكر حسبنا الله و نعمالوكيل پناه نمى برد. زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز وجل به دنبال ذكر ياد شده فرمود: پس (آن كسانى كه به عزم جهار خارج گشتند و تخويفشياطين در آنها اثر نكرد و به ذكر فوق تمسك جستند) همراه با نعمتى از جانب خداوند(عافيت ) و چيزى زائد بر آن (سود در تجارت ) بازگشتند و هيچگونه بدى به آناننرسيد.
و در شگفتم براى كسى كه اندوهگين است ، چگونه به ذكر لا اله الا انت سبحانك انىكنت من الظالمين پناه نمى برد.زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز وجل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس ما (يونس را در اثر تمسك به ذكر ياد شده ) بهاندوه نجات داديم و همين گونه مؤمنين را نجات مى بخشيم .
و در شكفتم براى كسى كه مورد مكر و حيله واقع شده ، چگونه به ذكر افوض امرىالى الله ان الله يصير بالعباد پناه نمى برد. زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوندعز و جل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس خداوند (موسى را در اثر ذكر ياد شده ) از شر ومكر فرعونيان مصون داشت .
و در شگفتن براى كسى كه طالب دنيا و زيباييهاى دنياست ، چگونه به ذكر ما شاءالله لا قوه الا بالله پناه نمى برد. زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز وجل بعد از ذكر ياد شده (از زبان كردى كه فاقد نعمتهاى دنيوى بود، خطاب به مردىكه از آن نعمتها بهره مند بود) فرمود: اگر تو مرا بهمال و فرزند، كمتر از خود مى دانى پس اميد است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد...(821)
705- پندى از ابليس !!
امام صادق عليه السلام براى حفص بن غياث حكايت فرمودند كه :
روزى ابليس بر حضرت يحيى (ع ) ظاهر شد در حالى كه ريسمانهاى فراوانى بهگردنش آويخته بود؛ حضرت يحيى (ع ) پرسيد: اين ريسمانها چيست ؟
ابليس گفت : اينها شهوات و خواسته هاى نفسانى بنى آدم است كه با آنها گرفتارشانمى كنم .
حضرت يحيى (ع ) پرسيد: آيا چيزى از ريسمانها هم براى من هست ؟
ابليس گفت : بعضى اوقات پرخورى كرده اى و تو را از نماز و ياد خداغافل كرده ام .
حضرت يحيى (ع ) فرمود: به خدا قسم ، از اين به بعد هيچ گاه شكمم را از غذا سيرنخواهم كرد.
ابليس گفت : به خدا قسم ، من هم از اين به بعد هيچ مسلمان و موحدى را نصيحت نمى كنم.

امام صادق عليه السلام در پايان اين ماجرا فرمود:
اى حفص ! به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه شكمشان را از غذا پرنكند.
به خدا قسم بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه براى دنيا كار نكنند!
(822)
بخش پنجم : توصيه به قرآن  
706- قرآن ، قرآن
يعقوب احمر گفت :
به امام صادق عليه السلام عرض كردم كه : دين زيادى بر عهد دارم ، و اين سبب شد كهقرآن از من سلب شده و آنرا از دست داده ام .
امام فرمود: قرآن ، قرآن ؛ همانا كه آيه و سوره اى از آن قيامت مى آيد كه هزار درجه دربهشت صعود مى نمايد و مى گويد: اگر مرا حفظ مى نمودى تو را بدين جا مى رساندم. (823)
707- حسرت روز قيامت
ابو بصير گفت : امام صادق عليه السلام فرمود:
كسى سوره اى از قرآن را فراموش كرده است (يعنى آن را ضايع كرده است و تركگفته است ) قرآن در صورت نيكو و درجه بلندى در بهشت براى اوتمثل مى يابد و چون آن مثال را ديد، بدو مى گويد: تو كيستى بدين خوبى ؟ كاشبراى من بودى .
آن صورت ، يعنى همان مثال ، در جواب مى فرمايد: آيا مرا نمى شناسى ؟ من فلانسوره ام .اگر مرا فراموش نمى كردى ، تو را به اين مقام رفيع مى رساندم .(824)
708- همه چيز در قرآن
امام صادق (ع ) فرمود: خداوند تعالى در قرآن بيانى براى هر چيزنازل فرمود، به طورى كه به خدا قسم ، چيزى از نياز بندگان را فرو نگذاشته است ،تا بنده اى نتواند بگويد: اى كاش در قرآن ذكر شده بود، جز آن كه خدا آن را در قرآنآورده است . (825)(826)
709- بسم الله در همه كتب اسلامى
امام صادق عليه السلام فرمود:
خداوند هيچ كتابى را از آسمان نازل نفرموده ، جز آنكه در سرآغازش بسم اللهالرحمن الرحيم بوده ، و با نزول بسم الله الرحمن الرحيم شناخته مى شود كهسوره به آخر رسيده (و سوره بعدى شروع شده )(827)(828) است .
710- بهترين عفت آيه
محمد بن مسلم گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم از (آيه ): سبعا من المثانى والقرآن العظيم ؟ (829)(830) آيا مراد سوره فاتحه الكتاب است .
فرمود: بلى .
عرض كردم : بسم الله الرحمن الرحيم از همان هفت (آيه ) است ؟
فرمود: آرى ! آن بهترين آنهاست . (831)(832)
711- قرآن در عرصه محشر
يونس عمار گفت : امام صادق عليه السلام فرمود: ديوانها در روز محشر سه اند: يكىديوانى حسنات را در مقابل يكديگر قرار مى دهند كه ديوان نعم تمام حسنات را فرا مىگيرد و در خود فرو مى برد، و ديوان سيئات مى ماند. پس مؤمن آدم براى حساب خواندهمى شود. آنگاه قرآن در فراروى او در نيكوترين صورتى پيش مى آيد و مى گويد:اى رب من ! من قرآنم و اين بنده مؤمن توست كه خود را به تلاوت من رنج مى داد، و شبرا در مدتى دراز به ترتيل در قرائت من مى گذرانيد، و در گاه تهجد (شب نمازى و شبزنده دارى ) از چشمان او اشك جارى مى شد؛ پس او را خشنود گردان چنانكه مرا خشنودگردانيد.
امام فرمود: در آنگاه خداوند عزيز جبار مى فرمايد: بنده من ! يمينت را (دوست راستت را)باز كن ، پس آن را از رضوان خداى عزيز جبار پر مى كند؛ وشمال او را (دست چپ او را) از رحمت خدا پر مى كند. سپس به او گفته مى شود: اين بهشتبراى تو مباح است ، بخوان (قرآن را) و بالا برو؛ پس چون آيه اى را قرائت كرد، درجهاى بالا مى رود. (833)
712- جايگاه قرآن در بهشت
امام صادق عليه السلام فرمود: همانا كه مرد سوره را مى داند، سپس ‍ فراموشش مىكند و بركش مى گويد. داخل بهشت مى شود. آن سوره از بالا در نيكوترين صورتى براو اشراف مى نمايد، پس بدو مى گويد: مرا مى شناسى ؟
مى گويد: نه .
پس گويد: من آن سوره ام كه مرا به كار نيستى و تركم گفتى ؛ آرى ! سوگند به خدا،اگر به من عمل مى نمودى ، هر آينه تو را به اين درجه مى رساندم . و با دست خود اشارهبه بالاى خود نموده است .
(834)
713- كيفر فراموشى قرآن
يعقوب احمر گفت : به امام صادق (ع ) عرض كردم : فدايت شوم ! اندوه ها و چيزهايى مرارسيده است كه هيچ خيرى برايم نمانده است ، مگر اينكه طايفه اى از آن را از دست داده ام ،حتى قرآن هم طايفه اى از آن را از دست داده ام .
يعقوب گفت : تا قرآن را آنچنان ياد نمودم ، امام در آن هنگام بى تاب شد و فرمود:
همانا كه مرد سوره اى از قرآن را فراموش مى كند، پس آن سوره روز قيامت در نزد آنمرد آيد تا از درجه اى از بعض درجات بر او مشرف شود و بدو سلام گويد، و مرد جوابسلام دهد، پرسد: تو كيستى ؟
گويد: من آن سوره اى هستم كه مرا تباه كردى و رها نمودى ؛ آگاه باش اگر به من تمسكمى نمودى ، تو را به اين درجه مى رساندم .
(835)
714- تفسير قل هو الله احد
شيخ صدوق در باب تفسير قل هو الله احد، در كتاب توحيد از وهب ابن وهب قرشىنقل مى كند، كه از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: گروهى از فلسطين نزدامام باقر عليه السلام آمدند و از آن حضرت درباره مسايلى پرسش نمودند و حضرتبدانها پاسخ فرمود.سپس درباره الصمد پرسش نمودند. آن حضرت فرمود: تفسيرصمد در خود كلمه الصمد است . الف ، دليل بر انيت خداست كه فرموده : شهد الله انه لااله الاهو، و اين اشاره است به اين كه او از آن كه حواس بتوانند به ادراكش آورند، غايباست . لام ، دليل بر الهيت اوست به اين كه او خداست ... چه ، تفسير اله اين است كه كسىكه مردم را از درك ماهيت و چگونگى اس با حس وخيال باز مى دارد و آنان را حيران مى كند .تا اين كه فرمود: هر وقت شخصى درماهيت بارى تعالى و كيفيت او فكر كند، درمانده شده ، متحير مى گردد...
انيت از آن مشتق است . چنانكه از فرمايش امام باقر عليه السلام كه نيكو فرموده است ، بهدست مى آيد كه انيت همان قول خداى عز و جل ؛ شهد الله انه لا اله الا هو است وتعبير از وجود به انيت و از حدود به ماهيت يا مائيت در سخنان و زباناهل الله كم نيست .

ظهور تمام ماهيات به وسيله وجود است و به خودى خود نورانيتى ندارد و بلكه در ذاتخود نيستى محض و تاريكى محض مى باشند و نور خود را از غير خود، يعنى وجود كسبكرده اند؛ چون خداوند متعال حد و نهايتى ندارد، ماهيتى نيز در مورد او متصور نيست ، ووالاتر از اين كسى است كه همجنس مخلوقاتش باشد.
در حديث آمده است كه : پروردگار ما، به ذات خود نورانى است . حى الذات ، قادرالذات و عالم الذات است . هر كس بگويد: او قادر به قدرتى و عالم به علمى و حى بهحياتى است ، در كنار خداوند متعال ، خداى ديگرى را شريك گرفته است و بر ولايت مانيست .
(836)
715- تفسير قلب سليم
دين خدا عرفان است ، معرفت الله است و قرآن براى تزكيه و تطهير ما، از جانب خداوندمتعال آمده است ، تا صاحب قلب سليم بشويم ، از امام صادق عليه السلامسوال شده است درباره تفسير قلب سليم ، فرمودند: آن قلبى است كه غير خدا در آن نيست.
ما را براى اين مقام دعوت كرده اند . يا حضرت درباره تفسير شرابا طهورافرموده است : است شرابى است كه ساقى خدايشان است : سقاهم ربهم شراباطهورا (837) شرابى مى دهد كه آنها را به كلى شست و شو مى دهد و آنچه كه جزخداست از ايشان مى گيرد (838)(839)
716- فضيلب انا انزلناه
از امام صادق عليه السلام منقول است كه : چون شب ماه مبارك رمضان در آيد، در هر شبهزار مرتبه انا انزلناه بخوان و چون شب بيست و سوم شود،دل خود را محكم بدار و گوشهاى خود را بگشا از براى شنيدن عجايب از آنچه خواهىديد.
به سندهاى معتبر از آن حضرت عليه السلام منقول است كه : اگر كسى در شب بيست وسوم ماه رمضان انا انزلناه را هزار مرتبه بخواند، چون صبح كند، يقين او شديدو محكم شده باشد، به اعتراف نمودن به چيزى چند كه مخصوص ما است از غرايبفضايل و نيست است ، مگر به سبب چيزى كه در خواب مشاهده نمايد. (840)(841)
بخش ششم : قرآن و ولايت  
717- تفسير موازين قسط
در كافى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه در پاسخ به اينسوال كه مقصود از آيه مباركه كه خداوند فرموده : و نضع الموازين القسط ليومالقيمه (842) چيست مى فرمايد:
مقصود، انبيا و اوصيايند .
همچنين روايت ديگرى از همان امام همام عليه السلامنقل است كه فرمود: ما موازين قسط هستيم .
آن جا كه امام عليه السلام فرمود:
از طرف خداى حكيم و عظيم به حكمت تاءييد شوند، بدين معناست كه آنان همانطور كه مؤدب در حكمتند، مؤيد بدان از سوى خداوند نيز مى باشند؛ تا اين ، بر صدقگفتار و جواز عدالتشان دلالت كند و بدين وسيله ، خبيث را از طيب و حق را ازباطل ، تمايز بخشند. و اگر چنين نباشند، نمى توان ميان پيامبران و مدعيان دروغى آنتمايز قايل شد. خداوند تبارك و تعالى فرموده است : لقد ارسلنا رسلنابالبينات و انزلناه معهم الكتاب و الميزانه ليقوم الناس بالقسط .(843)(844)
718- مردم محسود
ابو الصباح كنانى گفت : از امام صادق عليه السلام پرسيدم : اينكه خداى عز وجل فرمود: آيا حسد مى ورزند مردمى را بر آنچه كه خدا از فضلش به ايشان داده است ،اين مردم كيانند؟
امام فرمود: اى ابو الصباح ! قسم به خدا آن مردم محسود ماييم . (845)
719- نورانيت حقيقت
در كتاب كافى رواياتى نقل شده كه اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام مردم را ازقبول رواياتى كه با قرآن مخالف است ، باز داشته اند؛مثل روايت على بن ابراهيم از پدرش از نوفلى از سكونى از امام صادق عليهالسلام كه فرمودند: براى هر حقى حقيقتى هست و براى هر كار درستى ، نورى وجوددارد؛ پس آنچه را موافق كتاب خداست كنيد و آنچه را كه مخالف كتاب خداست رها كنيد.(846)
720- ميزان صحت روايات
محمد بن يحيى از عبدالله بن محمد از على بن حكم
از ابان بنعثمان از عبدالله بن ابى يعفورنقل مى كند كه گفت : حسين بن ابى العلاء مى گويد: ابن ابى يعفور در اين مجلسبود و از امام صادق عليه السلام در مورد روايتى كه يك فرد مورد اطمينان و يك نفر غيرموثق براى ما نقل مى كند، پرسيدم ، امام عليه السلام فرمودند:
هر گاه روايتى به دست شما رسيد و شاهدى از قرآن و سخنرسول خدا صلى الله عليه وآله موافق آن يافتيد، آنراقبول كنيد و گرنه آن روايت به درد همان كسى مى خورد كه براى شما آورده است .
جمعى از اصحاب از احمد بن خالد از پدرش ، از نضر بن سويد از يحيى الحلبى ازايوب روايت كرده اند كه گفت : از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: هرروايتى با كتاب خدا و سنت مقايسه مى شود و هر حديثى كه موافق قرآن نباشد پوچ است.
(847)
721- تطبيق روايات با قرآن
محمد بن اسماعيل از فضل بن شاذان و او هم از ابن ابى عمير از هشام بنحكم و غير از ايشان از امام جعفر صادق عليه السلام در سرزمين منا سخنرانى كردند وفرمودند: اى مردم ! هر روايتى كه از من به شما برسد و موافق قرآن باشد، من آن راگفته ام و هر روايتى كه مخالف قرآن باشد، من آن را نگفته ام . (848)
722- طعام بشر
نفس كه به ذات خود حى است ، چون مستكمل است ، خوراك او هم حى است و آن علم وعمل است ؛ چه بين غذا و مغتذى مجانست بايد، و نيز محيى نفس كه مخرج او از نقص بهكمال است ، بذاته حيات است .
ترجمان قرآن ، كشاف حقائق امام صادق عليه السلام به زيد شحام كه از آن جناب درمعنى كريمه فلينظر الانسان الى طعامه پرسيد: ما طهامه ؟
فرمود: علمه الذى ياءخذه ، عمن باءخذه
موضوع در اين آيه انسان است و انسان بما هو انسان طعامى كه غذاى او و سازنده اوست علماست و علم همان عقل و معرفت است . (849)
723- كمترين حد شناخت امام
آيا گفتار امام ما، صادق آل محمد -صلوات الله عليهم - را نمى بينى كه فرمود: كمترين شناخت امام اينكه وى جز در درجه پيامبر،عدل پيامبر و وارث وى مى باشد و طاعت امام ، طاعت خدا و رسولش مى باشد .
بخش هفتم : توبه  
724- آن مرد، اهل بهشت است !
معاويه بن وهب گفته است : به سوى مكه رهسپار بوديم كه پير مردى متاءله و متعبد ما راهمراهى مى كرد. ليكن او بر مذهب ما اطلاعى نداشت و (به مذهباهل جماعت ) نماز را در سفر تمام مى خواند. برادرزاده اى داشت كه شيعه بود؛ او را در اينسفر همراهى مى كرد. از فضا پير مرد بيمار شد. برادرزاده اش را گفتم : اگر مذهب شيعهرا بر عمويت عرضه بدارى ، اميد است كه او (از عقاب الهى ) رهايى يابد!
همراهان ، هنگى گفتند: اين پير مرد را بهحال خود واگذاريد؛ چه او بر همان حالى كه هست نيكوست .
ليك ، برادرزاده طاقت نياورد و او را گفت : اى عمو! همه مردم جز اندكى ، پس ازرسول خدا صلى الله عليه وآله از دين خدا خارج شدند. همچنان كه بايد ازرسول صلى الله عليه وآله اطاعت و پيروى مى كرديم ، بايستى از على بن ابى طالبعليه السلام نيز اطاعت و پيروى كنيم ، او و اطاعت از او پس ازرسول خدا صلى الله عليه وآله ، حق است .
پير مرد، نفسى كشيد و فرياد برآورد: من آنچه را تو گفتى باور كردم .
و سپس ، جانش از بدن خارج شد پس از آن ، خدمت ابو عبدالله ، (امام صادق عليه السلام )مشرف گشتيم . على بن سرى ، ماجرا را براى حضرتنقل كرد. ابو عبدالله عليه السلام فرمود: آن مرد،اهل بهشت است .
على بن سرى عرض كرد: او جز در همان وقت ، بر چيزى از مذهب شيعه آگاهى نداشت!
امام عليه السلام فرمود: پس جز اين ، از او چه مى خواهيد؟! به خدا سوگند كه او بهبهشت رفته است . (850)(851)
725- پوشانيدن گناهان
در كتاب شريف و گرانسنگ كافى ، از ابن وهبنقل است كه مى گويد:
شنيدم كه ابو عبدالله ، امام صادق هه فرمود: چون بنده توبه نصوح كند، خداوند اورا دوست بدارد، و در دنيا و آخرت ، (گناهان ) او را مى پوشاند.
پرسيدم : چگونه گناهان او را مى پوشاند؟
فرمود: گناهانش را كه دو ملك بنوشته اند، از يادشان ببرد، و اعضاى بدنش ‍ را وحىفرمايد كه گناهانش را پنهان كنيد، و به مواضعى از زمين (كه در آنها گناه كرده است )وحى فرمايد كه گناهى كه در شما مرتكب شده كتمان كنيد. پس او به لقاى خداى رود درحالى كه چيزى بر گناهانش گواهى ندهد. (852)(853)
726- تفسير توبه نصوح
در كتاب اصول كافى ، از كنانى نقل است كه : چون امام صادق عليه السلام را از معناىاين آيه كه : اى مؤمنان ! به سوى خداى توبه كنيد؛ توبه اى نصوح پرسيد،امام در پاسخ فرمود: (يعنى ) بنده از گناه توبه كند و سپس ‍ بدان باز نگردد.
727- مهلت توبه
در كتاب من لايحضره الفقيه آمده است :
از امام صادق عليه السلام از اين كلام خداى تعالى پرسش شد كه : كسى كه بااعمال زشت ، تمام عمر اشتغال ورزد تا آنگاه كه مشاهده مرگ كند، در آن هنگام پشيمان شودو گويد: اكنون توبه كردم ، توبه اش پذيرفته نيست .
امام در پاسخ فرمود: (يعنى :) هنگامى كه امر آخرت را به چشم بيند. (854)
728- منيت تواب
ابو بصير گويد: چون امام صادق عليه السلام را از اين آيه اى مؤمنان ! به سوىخدا توبه كنيد؛ توبه اى نصوح پرسيدم ، فرمود: گناهى كه شخص ‍ از آنتوبه كند و هرگز بدان باز نگردد.
پرسيدم : كدام يك از ما باز نگردد؟
فرمود: اى ابا محمد! خداوند از بندگانش آن را دوست دارد كه در فتنه (گناه ) واقعشود و توبه كند. (855)
729- مرگ توبه است
امام جعفر بن محمد صادق عليه السلام فرمود: مرگ همان توبه است ، خداى تعالىفرمود: فتوبوا الى بارئكم فقتلوا انفسكم (856)پس هر كس توبه كند نفسخود را كشته و آنرا به حيات ذاتى قدسى كه مرگى در پى آن نمى آيد زنده كرده است. (857)
بخش هشتم : تمجيد از علم  
730- بزرگداشت ارسطو
امام صادق عليه السلام در آخر توحيد مفضل (858)(859) ارسطوا را به بزرگىياد مى كند كه وى مردم را از وحدت صنع و تقدير و تدبير احسن عالم به وحدت صانعمقدر مدبر آن ، رهبرى كرده است .(860)
731- اهميت علم
به اين روايت امام ملك و ملكوت ، صادق آل محمد صلى الله عليه وآله كه آنرا ثقه الاسلامكلينى در اصول كافى آورده است التفات بفرماييد:
من تعلم العلم و عمل به و علم لله دعى فى ملكوت السماوات عظيمافقيل : تعلم لله و عمل لله و علم لله ؛ (861)
كسى كه براى خدا علم را فرا گرفت و بدانعمل كرد و براى خدا به ديگران تعليم داد، در ملكوت آسمانها بزرگ خوانده مى شود.
با اينكه ملكوت عالم ، خود عظيم است ، چنانكه صيغه مبالغه ملكوت مشعر بدان است ، واصل و روح و نگهدار اين نشاءت است و اين نشاءتظل آن است ، رتبت و درجت چنين شخصى بدان حد است كه در آن چنان ملكوت به بزرگى وآقايى ياد مى شود.(862)
732- وارثان رسولان الهى
در كتاب كافى از ابو عبدالله ، امام صادق عليه السلامنقل است كه ايشان فرمود:
علما وارثان پيامبرانند، و اين بدان سبب اين كه پيامبران ، درهم و دينارى به وراثت ازخود باقى نميگذارند، بلكه احاديث آنان است كه به ارث گذاشته مى شود و آن كسى كهچيزى از آن اخذ نمايد، سود و حظى وافر برده است . پس در علم و دانش خود بنگريد كهآن را از چه كسى اخذ مى كنيد. به درستى كه در ميان مااهل بيت است كه در هر دوره ، جانشينانى عادل و حق شناس موجود مى باشد كه تحريفگزافه گويان و تزويز مبطلان و تاءويل جاهلان را از آن دور مى گردانند .(863)(864)
733- ستودن ارسطو
حرف ارسطو حرفى متقن ، معتبر و متين و برهانى است ، امام صادق عليه السلام او را مىستايد، يعنى ديگر ارسطو براى ابد زنده مانده است ، در آخر توحيدمفضل امام ارسطاطاليس را اسم مى برد و مى ستايد.(865)
734- فضيلت ارسطو
شيخ الرئيس در شفا حرفى دارد درباره افلاطون . عرض نمى كنم كه افلاطون مردكوچكى است و شيخ نمى خواهد او را تنقيص كند و كم بشمارد. امام مى گويد: اگرسرمايه افلاطون اين است كه به ما رسيده است ، خيلى سرمايه اندك و بضاعت مزجاتىداشته .ما نمى خواهيم علم كشى كنيم ، عالم كشى كنيم . حضرت امام صادق عليهالسلام در آخر توحيد مفضل ارسطو را مى ستايد، علم پرورى مى كند و بايدفرزند خاندان نبوت چنين جان پاكى داشته باشد و در آنجا بهمفضل مى فرمايند: مفضل ! ارسطو از وحدت نظم عالم ، مردم را به وحدت ناظم و بهوحدت صانع دعوت مى كرد. (866)
735- دين عقل و برهان
حكايتى را كه نقل مى كنيم در قصص العلماء مرحوم تنكابتى آمده است كه مرحوم ملاآقا دربندى ، به زيارت ثامن الحجج عليه السلام مشرف مى شدند، وقتى بهسبزوار رسيدند، سوالاتى را مطرح كردند و به خدمت حاجى هادى سبزوارى صاحب منظومه فرستادند، مرحوم حاجى كه سوالات را ديد، فرمودند: اولا كسى كه اينسوالات را مطرح كرد، خود از عهده پاسخ آنها بر مى آمد و قدرت جواب را دارد. و ثانيابا مشغوليات ، و سن و سال و گرفتارى هاى درسى ، فرصت آن نيست كه فورا جواباين سوالات را بنگاريم و به شما بدهيم .
بعد، وقتى ملا آقاى دربندى ، از سفر برگشتند، در يكى از بلاد، كه به نزد يكى ازآقايان روحانى وارد شدند، آنجا آقايان ، براى ديدن ايشان آمدند. يكى از آنها گفت :شنيديم كه شما سوالات فلسفى به حاج ملا هادى سبزوارى داده ايد و ايشان جوابندادند! به يك لحنى ، كه يك مقدارى توهين به حاجى بوده است .
مرحوم آقاى دربندى فرمودند: اين طور نيست كه شما گمان مى كنيد، اگر حاجى وامثال حاجى نباشند كه جواب افراد ملحد و دهرى را كه منكر مبداء و معاد هستند، بدهند واصل دين را تحكيم نكنند، نوبت شما نمى رسد كهاصل برائت و استصحاب جارى كنيد!
واقعش اين است كه اصول دين و ديگر امهات را بايددليل و برهان ثابت كند و بر كرسى بنشاند. دين دينعقل و دليل و برهان است . عقل ، دليل و برهان هم فلسفه است .
فلسفه اى كه فلاسفه الهى ما مى گويند، فلسفه اى كه صاحب اسفار و شفا مىگويد.در بعضى از نوشته هايم ، قسمت آخر حديثمفضل را بيان كردم كه امام صادق عليه السلام بامفضل درباره وحدت صنع ، صحبت كرده است كه وحدت تدبير، وحدت صانع ومدبر را مى رساند. بعد امام صادق عليه السلام ، ارسطو را ستوده است .(867)حضرت فرمودند: مفضل ! ارسطو مردم زمان خود را از راه وحدت صنع ، به وحدتصانع كشانده است و از اين راه پيش آمده است .
مرحوم استاد شعرانى مى فرمود: ارسطو، مباهات كند به خودش ، كه امام صادق عليهالسلام نام او را بر زبان آورده است !
بعد شعر حافظ را مى خواند و مى گفت : گويى حافظ از زبان ارسطو، خدمت امام عرضمى كند:
من كه باشم كه بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها مى كنى اى خاك درت تاج سرم
البته خاك درب امام صادق عليه السلام ، تاج سر ارسطوهاست . حرفى
نيست وليكن ، ارسطو از راه صنع ، مردم را به وحدت صانع مى كشاند، هر چند مرحومديلمى در محبوب القلوب و مرحوم سيد بن طاووس در كتابى كه راجع به نجومنوشته اند، ارسطو و تنى چند از بزرگان را در زمره انبياء نام برده اند .(868)

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation