بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیره چهارده معصوم در آثار استاد حسن زاده آملی, عباس عزیزى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     SIREH001 -
     SIREH002 -
     SIREH003 -
     SIREH004 -
     SIREH005 -
     SIREH006 -
     SIREH007 -
     SIREH008 -
     SIREH009 -
     SIREH010 -
     SIREH011 -
     SIREH012 -
     SIREH013 -
     SIREH014 -
     SIREH015 -
     SIREH016 -
     SIREH017 -
     SIREH018 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

172- امر به نوشتن حديث
يكى از صحابه رسول الله صلى الله عليه وآله بدان حضرت صلى الله عليه وآلهعرض كرد كه : يا رسول الله !انا نسمع منك احاديث لا نحفظها، افلا نكتبها؟
قال : بلى فاكتبوها
.
گفت : اى رسول خدا !از تو احاديث مى شنويم كه در حافظه ما نمى ماند، آيا آنها راننويسيم ؟
فرمود: بنويسيد.(176)
173- ارزش علم
گوهر علم نورى است كه عين حقيقت عالم و چراغ فرا راه او مى گردد. و اصلا علم عالم استو عالم علم است . و به عبارت پيغمبر خاتم صلى الله عليه وآله : علم ، نفسعقل و فهم ، روح آن است . (177)
174- در علم متوقف مشو !
استاد كل فى الكل و قدوه اولين و آخرين و قطب الاقطات خاتم النبيين صلى الله عليهوآله : اطلب العلم من المهد الى اللحد هيچ وقت نبايد توقف باشد.(178)
175- امام فيلسوف كامل
ابو نصير فارابى ملقب به معلم ثانى ، در يكى از رسائلش چنين گفته است كهفيلسوف كابل امام است و چون فلسفه ، يعنى علم به حقايق اشياء و چنين افرادى عالم بهمعارف و حقايق اشياء هستند، علم آدم الاسماء كلها(179)فيلسوفكامل پيغمبر صلى الله عليه وآله است هو الذى بعث فى الميين رسولا منهم .
176- فيلسوف واقعى
اگر اولين و آخرين فلاسفه نظام هستى و قديم الايام كرد هم آيند و حضرت پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله در ميان آنها ظهور كند و به سخن در آيد، تمامى فلاسفه خواهند گفتكه : فيلسوف يعنى اين ، فلسفه يعنى همين كه ايشان مى فرمايند، و وى عالم است و ماامى هستيم و بايد از محضر شريف او استفاده نماييم .
177- جايگاه نزول حكمت
حديثى را از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآلهنقل مى كنند:
ان الحكمه لتنزل من السماء فلا تدخل قلبا فيه هم غد ؛ حكمت از آسماننازل مى شود، اما بر قلبى كه در آن هم و غصه فردا هست ،نازل نمى شود.
نفس مطمئنه ، علوم و معارف را مى گيرد. نفس مضطربه ، به جايى نمى رسد. شخصپريشان خاطر، عالم نمى شود. هم واحد مى خواهد. اصولاتعقل با تعلق جمع نمى شود.
كتابهاى تذكره را بخوانيد، با شرح حال بزرگان آشنا شويد. ببينيد كه در راهمعشوقشان كه تحصيل علم و كمال است ، مشتهيات نفسانى را زير پا گذاشتند. اين بود كهشيخ طوسى شدند، علامه حلى شدند، محقق طوسى شدند، فارابى شدند، ملا صدراشدند، صاحب جواهر شدند و...(180)
178- وجوب يادگيرى زبان
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله به اصحابشان فرمودند: از شما كسانىباشند كه زبان بيگانگان را بياموزند تا نامه ها را بخوانند و بفهمند.و حتى امرفرمودند كه زبان ديگر قبايل را ياد بگيرند، چرا كه زبان هر طايفه اى نردبانى استبراى رسيدن به مقاصد آن طايفه .
پس آنچه را كه جامعه براى نگهدارى پيگره اجتماع و مدينه فاضله نياز دارد، همهپسنديده است و نويسندگان ما نيز براى پروراندن آن حقايق بايد دست به قلم ببرند ومرحله اولى و اولين چيزى كه از اهميت بسزايى برخوردار است ، آدم سازى است وبراى هر گروه ، بايد معارف و علوم اسلامى به همان نسبت ، برايشان به صورت كتابنوشته شود و غذاى روحى شان به اندازه ظرفيت ادراكى شان باشد. (181)
179-دو جواهر انسان ساز
علم و عمل در حقيقت ، جوهر انسان سازند، و انسان آنچه را فرا گرفته و بدانعمل نموده است ، گوهر ذات او مى گردد. و به عبارت ديگر، علم وعمل خود سازنده وجوب است . هر خردمند فرزانه بايد بنگرد كه در شب و روز، خودش راچگونه مى سازد و اين مطلب وزين ، بر اصل استوار و پايدار اتحادعقل و معقول و معقول ، يعنى علم و عالم و معلوم ، و هم اتحادعمل و عامل و معمول است ، چه اين كه عمل را دو روى است ، رويى با زمان و ماده است كهمتصرم و منقضى الست ، و رويى با ماوراى زمان و ماده و طبيعت است كه حقيقت گوهر انسانمى شود و هميشه باقى و برقرار است . لذا پيغمبر خاتم صلى الله عليه وآله به قيسبن عاصم فرمود: همه احوال و اهوال و نشيب و فراز را كه در پيش دارد، آنعمل تو است .
غرض اين كه مرد و زن بزرگوار اجتماع ما بايد بكوشند تا خود كتاب زنده جاودانهسودمند باشند، كه جوهر ذات آنها به نود دانش فروغ گيرد. بهقول حافظ شيرين سخن :

گوهر معرفت آموز كه با خود ببرى
كه نصيب دگران است نصاب زر و سيم (182)
180- العلم امام العمل
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: العلم امامالعمل و العمل تابعه (علم امام عمل است )زيرا كه كارى بى راهنمايى و پيشوايى دانش‍ صورت نمى گيرد، و سعادت حقيقى انسان بدون نود علم وقوع نمى يابد، و مدينهفاضله انسانى جز با علم بايسته و عمل شايستهتشكيل نمى شود، به قول حكيم سنايى غزنوى :
علم نر آمد و عمل ماده
دين و دنيا بدين دو آماده (183)
181- نور دانش
از رسول اكرم صلى الله عليه وآله ماءثور است كه : العلم نور يقذفه الله فىقلب من يشاء ؛ دانش نورى است كه خدا دردل هر كس بخواهد مى تاباند. (184)
182- دوا در آب باران
باران از آسمان دنيا فرو مى آيد و طهور است ؛ يعنى پاك كننده است . و ازرسول الله صلى الله عليه وآله روايت شده است كه : آب باران پيش از آن كه بهزمين برسد دواء است .(185)
183- نبوت ارسطاطاليس
عمرو عاص از اسكندريه بر رسول خدا صلى الله عليه وآله وارد شد از او پرسيد كه :در آنجا چه ديده اى ؟
گفت : گروهى چند ديده ام كه طيلسان در برداشته و حلقه حلقه گرد هم مى نشستند ومردى را به نام ارسطاطاليس - لعنه الله تعالى - نام مى برند.
پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: اى عمرو !باز ايست ، ارسطاطاليس ‍ پيمبرى بودكه قوم وى از را نشناختند.(186)
184- مجالست با چه كسى ؟
از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله پرسيدند: با كه مجالست كنيم ؟
آن بزرگوار فرمود: جالسوا من يذكر كم الله رؤيته و يزيد فى علمكم منطقه ويرغبكم فى الاخره عمله ؛
با كسى مجالست كنيد كه ديدار او شما را به ياد خدا آورد، و زبانش بر علم و معرفت شمابيفزايد، اخلاق و اعمالش شما را به عالم آخرت مشتاق و راغب گرداند.
خلاصه با كسى همنشين شويد كه ديدار و گفتار و كردارش شما را به ياد خدا آورد و برعلم و معرفت شما بيفزايد و توجه و شوق و عشق به عالم بقا در شما پديد آرد. چون نفسدر مثل آيينه اى است با هر كه مقابل شود از اخلاق و آثار او نقش مى گيرد.
هر كه خواهد نقش الهى و رنگ صيغت الله پيدا كند كه بزرگ ترين سعادت است ، بايدبا رجال الهى نشيند و با سخنان و نصايح آنان انس گيرد تا به آن سعادت بزرگنائل شود و البته مسلم كل است كه : على عليه السلام بزرگ ترينرجال الهى است .
بر شما باد به مطالعه علوم و كلمات و عمل به آيات و دلالات آن بزرگوار تا نقش او درنفوس قدسى شما پديد آيد - صلوات الله عليه و على آله المعصومين - كه آن بزرگوارپند و اندرز و تعليمات آسمانى اش كه عالمى را پر از نور علم و معرفت نموده ، همه ازقلب مطهر اوست و هر وصف كمالى ذكر فرموده ، مصداق اعلى و اتم آن وصف را خويش دارابوده چنان كه خود آن حضرت فرمود:
من امر نكردم شما را به چيزى جز آن كه اول خودعمل كردم .
پس انس و مطالعه و مذاكره گفتار حكمت آثار و كلمات قصارش انسان را بهكمال انسانيت و اعلى رتبه حكمت و سعادت ابد مى رساند و بى شك از هر كتاب حكمت و هردفتر علم و معرفت حكمتش ، كامل تر است و از هر سخن ، كلامش فصيح و بليغ ‌تر وبلندى مطالب و علو قدر سخنش افزون است .(187)
بخش يازدهم : قيامت جايگاه ابدى 
185- ياد مرگ و آمادگى براى مرگ
از رسول الله صلى الله عليه وآله پرسيدند كه : چه كسى در ميان مؤمنان از ديگران، زيرك تر است ؟
در جواب فرمود: آن كه به ياد مرگ بيشتر، و در آمادگى براى آن شديدتر است.(188)
186- رؤيت جايگاه آخرتى
از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله روايت است كه فرمود:
هيچ يك از شما نميرد، جز آن كه به عاقبت خويش علم بيابد و جايگاه خويش را در بهشتيا دوزخ ببيند.(189)
187- قرين هر شخص در قيامت
رسول الله صلى الله عليه وآله به قيس بن عاصم فرمود: انه لابد لك من قرينبدفن معك و هو حى ، و تدفن معه و انت ميت ؛ فام كان كريما اكرمك و ان كان ائما اسلمك ،ثم لا يحشر الا معك و لا تحشر الامعه ، و لاتساءل الا عنه ، فلا تجعله الا صالحا، فلاتجعله صالحات فانه ان صلح آنست به ، و ان فسد لا تستوحش الا منه و هو فعلك
فرمود: قرينى با تو دفن مى شود كه حى است و محشور نمى شوى مگر با او، و تومسئول آنى ، پس آن را جز صالح باشد، با او انس مى گيرد، و اگر فاسد باشد؛ وحشتنمى كنى مگر از وى ، و آن قرين فعل تو است .(190)
188- آن قرين ، فعل توست !
صدوق در مجلس اول از امالى خود نقل كرده : رسول خدا صلى الله عليه وآله به قيس بنعاصم فرمود: اى قيس !با عزت ، ذلت و با زندگى ، مرگ و با دنيا، آخرت است و هرچيزى را حسابرسى و بر هر شى ء مراقبى است ، و هر حسنه اى پاداشى و هر بدىعقابى و هر اجلى را كتابى است .
و اى قيس !به ناچار قرينى تو راست كه با تو دفن شود و آن قرين زنده است و تو باوى دفن مى شوى ، در حالى كه تو مرده اى ، اگر كريم باشد تو را اكرام نمايد و اگرلئيم باشد رهايت كرده ، آنگاه جز با تو محشور نگردد و تو مبعوث نگردى مگر با وى وسئوال نشوى مگر از وى ، پس آن را جز صالح قرار مده ؛ زيرا اگر آن قرين صالحباشد با وى ماءنوس شوى و اگر فاسد باشد، وحشتى جز از وى ندارى ، و آن قرينهمان فعل توست
.(191)
189- اندرزى نورانى
صدوق در حديث چهارم مجلس اول امالى به اسنادش روايت كرده است كه : قيس بن عاصمگفت : با جماعتى از بنى تميم به حضور رسول الله صلى الله عليه وآله رسيديم ،پس گفتم : اى پيغمبر خدا !به ما اندرزى بفرما تا از آن بهره ببريم كه ما گروهىهستيم در بيابان به سر مى بريم .
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: يا قيس گ ان مع العز ذلا، و مع الحيواه موتا،و ان مع الدنيا آخره ، و ان لكل شى ء رقيبل ، و علىكل شى ء حسيبا، و ان كل اجل كتابا، و انه لا بدلك من قرين يدفن معك و هو حى ، و تدفنمعه و انت ميت ، فان كان كريما اكرمك ، و ان كان لئيما اسلمك ، ثم لا يحشر الا تحشر الامعه ، و لا نسئل الا عنه ، فلا تجعله الا صالحه ، فانه ان صلح آنست به ، و ان فسد لاتستوحش الا منه ، و هو فعلك .
اين حديث شريف ، اگر چه همه آن نور است ، و هر جمله آن بابى از حقيقت را به روى انسانمى گشايد، و براى اهل سر به سرى اشارت مى كند، مع ذلك بايد در اين چند جمله دقت وتاءمل بسزا كرد كه فرمود: با دنيا آخرت است .نفرمود بعد دنيا آخرت است تاآخرت در طول زمانى دنيا قرار گيرد و فرمود: قرينى كه با تو دفن مى شود، حىاست و محشور نمى شوى مگر با او، و وحشت نمى كنى مگر از وى .به خصوص كه درآخر فرمود: آن قرين فعل تو است .(192)
190- تسبيح و تهليل ملايك در قبر
انس بن مالك نقل كند كه : رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: خداى تعالى ، بندهاش را دو ملك ، وكيل فرموده است كه بر او بنويسند.پس چون بميرد گويند: پروردگارا!بنده ات ، فلانى را ميراندى ؛ پس حال به كجا رويم كه خداوند فرمايد: آسمانم پراست از ملايك كه مرا عبادت كنند و آسمانم پر از خلق كه مرا فرمان برند. به قبر بنده امرويد و مرا تسبيح و تكبير و تهليل گوييد و آن را تا روز قيامت در زمره حسناتش بهكتابت آوريد.(193)
191- پرسش از امرى عظيم
از براء بن عازب نقل است كه : معاذبن جبل در خانه ابو ايوب انصارى در حالى كهنزديك پيامبر نشسته بود از ايشان پرسيد: اىرسول خدا !درباره آيه بوم ينفخ فى الصور فتاءتون افواجاچه مى فرماييد؟
حضرت صلى الله عليه وآله فرمود: اى معاذ !از امر عظيمى پرسش نمودى !واندكى بعد فرمود: ده گروه از امت من با صورت و شمايلىمبدل و ممسوخ ، محشور خواهند شد و خداوند، ميان آنان و مسلمين فاصله و جدايى مى اندازد.
گروهى از آنان به صورت ميمون و گروهى به صورت خوك و دسته اى پاى شان بهجاى سرشان و سرشان به جاى پاى شان آمده است ، و صورت و سرشان بر زمين كشيدهمى شود، و گروهى با چشمانى نابينا محشور مى شوند كه مى دانند به كجا بروند، ودسته اى آب دهان خود را مى بلعند و زبان خود را مى جوند و مايعى را قى مى كنند كه همهاز آن گريزان و متنفرند، و گروهى دست و پاى شان قطع شد و دسته ديگر بر شعلههاى آتش ‍ مصلوبند، و از عده اى چنان بوى تعفن به مشام مى رسد كه از بوى مردار بدتراست و بعضى لباسى از قطران بر تن دارند كه بدن آنان را احاطه كرده است
اما آنانى كه به صورت ميمونند، سخن چينانند. آنانى كه درشمايل خوكند، اهل سخت و حرام خوارى اند، و آنانى كه سرازير و سرنگون مى آيند، رباخوارانند. كوران ، ستمكارانند و كران ، در دنيا بهاعمال خود مغرور بوده اند و بدان مباهات مى كرده و عجب مى ورزيده اند . كسانى كهزبانهاى شان را مى جوند، عالمان و قاضيانى اند كهاعمال شان مخالف سخنان شان بوده است . آنانى كه دست و پاى شان بريده شده است ،به همسايه خود آزار رسانده اند و كسانى كه بر آنش آويخته شده اند، از مردن نزدسلطان بدگويى كرده اند . اشخاص بدبو كسانى هستند كه از شهوات و لذات كامجويىمى كرده و حق خداوند را در اموالشان ادا نمى كرده اند . و كسانى كه آن لباس ‍ را بر تندارند، اهل تكبر و خود پسندى بوده اند .
(194)
192-رؤيت خدا در روز قيامت
ابن اثير از قيس بن ابى حازم از جرير بن عبد الله روايت مىكند:
شبى در حالى كه ماه در آس 3مان مى درخشيد،رسول خدا صلى الله عليه وآله بر ما وارد شدند؛ پيامبر فرمودند: شما در روز قيامتخدا را خواهيد ديد، همچنان كه اين ماه درخشان را امشب مى بيند؛ بدون هيچ ازدحامى و بى آنكه فشارى به عم بياوريد، همگان آشكارا خداوند را خواهيد ديد.(195)
193-فرياد اهل دوزخ
رسول الله صلى الله عليه وآله فرمود: اكثر صياحاهل النار من سوف ؛ بيشتر فرياد دوزخيان از پس از اين گفتن و فرياد فرداكردن است .
به بيمار بيدارى گفتند: ما را اندرزى ده !
گفت : شما را از سوف بيم مى دهم .
حافظا !تكيه بر ايام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا نكنم (196)
مبادا خواجه غافل بخورد و غافل بخوابد كه بهقول عارف همدان بابا طاهر عريان هر آن كوغافل خوره تير.
194-تمثل اعمال در آخرت
در روح الجنان آمده است ، پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: در روز قيامت ، آنگاه كهموازين قسط بر پا شود، كردار مرد بر ميزان شده ، سپس چيزى چون ابر را بدان جاآورند و او را گويند: آيا ميدانى كه اين چيست ؟
مرد گويد: خير !
بدو گويند: اين همان علمى است كه به مردم مى آموختى و آنها پس از تو بدانعمل مى كردند.
(197)
195-علم ساعت
پيامبر صلى الله عليه وآله در حديث ساعت كه از وى از ساعت سؤال شد فرمود: علم ساعت نزد خداى است و باران بارورنازل مى كند و به آنچه در ارحام است علم دارد و هيچكس نمى داند كه فردا چه چيزى كسبمى كند و هيچ كس نمى داند كه در كدام سرزمين مى ميرد، خداى تعالى عليم خبير است .
ما تنها به بخشى از امهات مسائلى كه انسان به معارج علمى بدانها ارتقاء مى يابداشاره كرديم . خداى سبحان فرمود: كلم طيب (نفوس قدسى )، به سوى او صعود مىكند و عمل صالح آن را بالا مى برد. خداى تعالى فتاح قلوب و بخشنده غيوب است .(198)
196-امر اهل بهشت
از پيامبر صلى الله عليه وآله روايت شده كه :
فرشته به بهشت مى آيد، بعد از اذن دخول از مؤمنان بر ايشان وارد مى شود و براىآنها نامه اى از خداى تعالى مى آورد كه بعد از سلام خدا بر ايشان در نامه به همه آنهاچنين خطاب شده است : از حى قيوم كه نمى ميرد به حى قيومى كه نمى ميرد، امام بعد منبه شى ء مى گويم من فيكون و امروز تو را همانند خويش كردم ، تو به شى ءمى گويى كن پس ‍ شى موجود مى شود. آن حضرت صلى الله عليه وآلهفرمود: هيچ كس از بهشتيان به چيزى كن نمى گويد مگر اين كه آن شى ءموجود مى شود.
197-دوزخ و بهشت
در تفسير صافى آمده است كه : روى عن النبى صلى الله عليه وآله و سلم عن هذهالايه (ان منكم الاواردها )؟
فقال : اذا دخل اهل الجنه الجنه ، قال تعضهم لبعض : اليس قد وعدنا ربنا ان نردالنار؟فيقال اهم : قد وردتموها و هى خامده
.
اين حديث شريف كه از غرر احاديث است فرمايد كهاهل بهشت پيش از دخول آن ، وارد نار شده اند، در حالى كه خاموش بود.
سبحان الله كه يك دنيا براى طايفه اى دوزخ فسرده و آنش خاموش است و براى ديگراندوزخ و آنش بر افروخته و سوزان است ، چنانكه حواس ‍ خمس وخيال و وهم كه مشاعر ادراك عالم ملك اند، هر يك درى از درهاى دوزخ اند، اگر متابعت نفسكننده ، و درى از درهاى بهشت اند، اگر متابعتعقل كنند، در اين معنى دفت در اين خبر شود كه از نورالثقليننقل مى كنيم :
و روى ابو صالح غالب بن سليمان ، عن كثير بن زياد، عن ابى سميهقال : اختلفنا فى الورود: فقال قوم ، لايد خلها مؤمن ، وقال آخرون ، يدخلونها جميها، ثم ينجى الله الذين اتقوا، فلقيت جابر بن عبداللهفساءلته فاءومى باصبيعه الى اءذنيه و قال : صمتا ان لم اكن سمعترسول الله صلى الله عليه وآله يقول : الورودالدخول ، لا يبقى بر و لافاجر الا بدخلها، فيكون ، على المؤمنين بردا و سلاما، كما كانتعلى ابراهيم حتى ان للنار اوقال لجهنم ضجيجا من بردها، ثم ينجس الله الذين اتقوا ويذر الظالمين فيها جثيا (ج 3، ص 354 ) .
جابر با دو انگشت خود به دو گوشش اشاره كرد و گفت : اين دو كر باد !اگر ازرسول خدا نشنيده باشم كه مى گفت : ورود دخول است و هيچ نيكوكار و نابكار نيستند مگراينكه داخل جهنم شوند، پس بر مؤمنان برد و سلام باشد و چنانچه براى ابراهيم بودهاست ، حتى اينكه آنش يا دوزخ (ترديد از راوى است )از برد شدنش يعنى سرد شدنش نالهمى كند. سپس خداوند پرهيزگاران را از آن رهايى مى دهد، و ستمكاران را در آن به زانودر آمده رها مى كند. (199)
198- اى رسول خدا !قيامت كى است ؟ !
در باب سيزدهم مجلد ششم بحار از علل الشرايع به اسنادش از انس رويت كرده كه گفت: مردى از اهل باديه آمد و ما خوشمان مى آمد كه مردم باديه نشين بيايند و از پيامبر صلىالله عليه وآله سؤال كند.
اعرابى پرسيد: اى رسول خدا !قيامت كى است ؟
در اين هنگام وقت اقامه نماز رسيد، آن حضرت نمازش را به پايان برد، فرمود:پرسيده از قيامت كجاست ؟
مرد باديه نشين گفت : اى رسول خدا !منم .
فرمود: براى قيامت چه آماده كردى ؟
پاسخ داد: خدا را !عمل فراوان از نماز و روزه براى قيامت نياندوختم ، جز اين كه خدا ورسولش را دوست مى دارم .
انس گفت : نديدم مسلمانان به چيزى بعد از اسلام ، بيش از اينخوشحال شده باشند. (200)
199- اشتياق بهشت
مرحوم خواجه نصير الدين طوسى ، در كتاب آغاز و انجام حديثى از خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله نقل مى كند كه : حضرت فرمود: شوق بهشت به سلمان ، بيش ازشوق سلمان به بهشت است .
خواجه مى فرمايد: بهشت ، كمال اصحاب يمين است و مقربينكمال بهشت اند.(201)
200-خلقت بارى بقاء
در حديث نبوى صلى الله عليه وآله آمده است كه : خلقتم للبقاء لا للفناء: شما براىبقاء خلق شده ايد و نه براى فنا.(202)
201-برادر مرگ
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: النوم اخ الموت ؛ خواب برادر مرگ است.(203)
202-انواع فرشتگان پرسشگر
شيخ اجل مفيد در اوائل المقالات گفته است : اخبار صحيح از پيامبر صلى الله عليه وآلهآمده است كه ملائكه بر كسانى كه در گورندنازل مى شوند، پس از اديان ايشان مى پرسند، و الفاظ اخبار در اين باره متقاربند. دربرخى از آنها آمده كه دو فرشته خداى تعالى به نام ناكر و نكير بر ميت فرود مىآيند و از پروردگارش و پيامبر و امامش مى پرسند، پس اگر به درستى جواب داد وى رابه فرشتگان نعيم مى سپرند، و اگر پاسخ درشت نداد به فرشتگان عذاب تسلميش مىكنند.
در برخى اخبار فرمودند: اسم آن دو فرشته اى كه بر مؤمن فرود مى آيند، مبشر وبشير است .و در برخى فرمودند: دو فرشته اى كه بر كافر فرود مى آيندناكر و نكيرند؛ زيرا وى انكار حق كرده و آنچه را آن دو فرشته آوردند انكار مى كند و ازآن بدش مى آيد. و علت اين كه دو فرشته مؤمن مبشر و بشير ناميده شده اند، است است كهآنها از خداى تعالى به رضا و ثواب دائم بشارت مى دهند، و اين دو اسم لقب آنها نيشت ،بلكه عبارت از كار آنهاست .(204)
203-تفسير يوم ينفخ فى الصور
معاذ بن جبل نزديك رسول خدا صلى الله عليه وآله درمنزل ابو ايوب انصارى نشسته بود، معاذ گفت : اىرسول خدا !درباره قول خدا يوم ينفخ فى الصور فتاتون افواجا تا آخرآيات چه مى فرماييد؟
حضرت فرمود: اى معاذ !از امرى بزرگ پرسيدى .
آنگاه اشك از چشمانش سرازير شد، آنگاه گفت : ده صنف از امتم گوناگون محشور مىشوند، خداوند آنها را از صف مسلمانان جدا كرد و صورت آنها را برگردانيد، برخى رابر صورت بوزينه و برخى را بر صورت خوكها نمود.تا اين كه فرمود:آنهايى كه بر صورت بوزينه اند سخن چينانند، و آنهايى كه بر صورت خوكندحرام خورانند.(205)
204- خلقت آدم
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: چون كسى از شما كسى ديگر را مى زند، بهصورتش نزند، و او را نگويد خداوند صورتت را زشت گرداند؛ زيرا خداى تعالى آدم رابدان صورت خلق فرمود. (206)
بخش دوازدهم : معجزات  
205- بركت طعام نبوى
رسول خدا صلوات الله عليه هر شب ، سه بار به مسجد مى رفت ، كنار منبر او فقراخوابيده بودند.
حضرت كنيزى را كه به زنانش خدمت مى كرد، طلبيد و فرمود: هر چه غذا هست بياورد!
كنيز رفت ديگى آورد كه ته آن كمى غذا مانده بود. بعد حضرت ده نفر از فقرا را بيداركرد و فرمود بگوييد: بسم الله و بخوريد.
بعد از ده نفر همين طور ده نفر - ده نفر، همه خوردند و سير شدند. باز هم مقدارى غذا درديگ ماند. به كنيز دستور داد آن را پيش زنها ببرد. (207)
206- ان المنافقين فى الدرك الاسفل
شيخ عارف محبى الدين عربى در باب شصتم فتوحات ، و صدر المتاءلهين در اسفار(208)روايت نقل كرده اند كه : روزى رسول الله صلى الله عليه وآله با يارانش درمسجد نشسته بودند كه آواز سهمگين از فرو افتادن چيزى را شنيدند پس بترسيدند.رسول الله صلى الله عليه وآله گفت : ميدانيد آواز چيست ؟
گفتند: خدا و رسولش دانايند.
رسول الله فرمود كه : سنگى از بالاى جهنم هفتادسال است كه افتاده و اينك به قعر جهنم رسيده است و اين آواز هولناك از سقوط آن سنگبرخاست .پس هنوز رسول الله از كلام خود فارغ نشده بود كه از خانه منافقىصداى گريه اهل و عيالش بلند شد كه آن منافق در آن وقت بمرد و هفتادسال عمر او بود و رسول الله گفت : الله اكبر
سپس شيخ گويد كه : علماى صحابه از اين گفتاررسول الله دريافتند كه اين حجر آن منافق است و وى از آن روزى كه آفريده شد بهسوى جهنم مى رفت تا آن كه عمرش به هفتاد رسيد و چون بمرد در قعر جهنم قرار گرفت.
خداوند فرمود: ان المنافقين فى الدرك الاسفل من النار . پس آن صدا را شنيدندتا عبرت بگيرند.(209)
207- يارى جبرييل در روز بدر
فلم تقتلو هم ولكن الله قتلهم و ما رميت اذا رميت ، و لكن الله رمى
اين آيه كريمه راجع به غزوه بدر است . خداوند سبحان مى فرمايد: اى مؤمنان شما،كافران را نكشته ايد، بلكه خدا آنان زا كشت ، و اى پيغمبر آنچه را كه تو انداختى ، تونينداختى ، ولكن خدا انداخت .
در روز بدر، جبرييل عليه السلام به رسول الله صلى الله عليه وآله گفت : يك مشتخاك برگير و آن را بر كافران بيانداز !
وقتى دو فرقه با هم برابر شدند، رسول الله صلى الله عليه وآله به امير المؤمنينعليه السلام فرمود: يك مشت از سنگريزه هاى وادى به من ده !.
امير (ع )يك كف از سنگريزه آميخته با خاك بهرسول الله داد. رسول الله آن را بر روى كافران بينداخت و گفت : شاهت الوجود.
و به نقل ديگر سه عدد سنگريزه گرفت ، يكى بر سوى راست كافران انداخت و يكىبر چپ آنان و يك بر پشت سر آنان ، و گفت : (شاهت الوجود)
. پس آن قوم شكستخوردند.

در اين آيه با اين كه مومنان ، كافران را كشته اند، خداوند مى فرمايد: خدا آنان راكشته است .و با اين كه رسول الله حصباء را انداخت ، خداوند فرمود: آنچه را كهتو انداختى ، تو نينداختى ، خدا انداخت .(210)
208- ديدار رسول الله (ص )در خواب
در كتاب رؤياى از صحيح مسلم از رسول الله صلى الله عليه وآله روايت شده است كه :
من رآنى فى المنام ، فقد رآنى ؛ فام الشيطان لايتمثل بى (211)و نيز از آنحضرت نقل كرده است كه : من رآنى فى المنام ،فسيرانى فى اليقطه اولكانما رآنى فى اليقطهلايتمثل الشيطان بى .
و نيز از جابر روايت كرده است كه : ان رسول اللهقال : من رآنى فى النوم ، فقد رآنى ؛ انه لا يتبغى للشيطان انيتمثل فى صورتى .
و نيز از جابر بن عبدالله روايت كرده است كه : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : من رآنى فى النوم ، فقد رآنى ؛ فانه لاينبغىللشيطان ان يتشبه بى .
مولوى محمد حسن در تعليم نهم مقدمه التاويل المحكم فى متشابه فصوص الحكم(212)در ثمر الحيوه است كه هر چند شيطان ، مظهرمضل را طاقتى نيست كه به صورت حضور صلى الله عليه وآله مطهر اسم هادى ، مدفونمدينه منوره ، متمثل شود؛ ليكن رؤيت نبوت بالى (كذا-مثالى -ظ ) در حالت خواب برسبيل توهم و تخيل رائى در خزانه خيال مقيد مى تواند و حديث : من رآنى فى صورتىفقد رآنى بى شبهه درست كه به صورت مدفون مدينهتمثل شيطان ممكن نيست ، و ملك از تلبيس پاك اند؛ پس هر كه بيند آن حضرت عليه السلامرا در خواب به صورتى كه در مدينه مدفون است ، حضور عليه السلام را بيند.(213)
209- سلام سنگريزه ها بر پيامبر (ص )
از ابن مسعود روايت شده است كه :
در مكه با رسول خدا (ص )بوديم ، از شهر بيرون آمديم و به بعضى نواحى رفتيم ،به هر سنگ و سنگريزه كه مى رسيديم مى گفتند: السلام عليك يارسول الله !
210- خبر غيبى از جعفر طيار
پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله در شاءن پسر عمش جعفر بن ابى طالب (ع )كه در جنگموته شهيد شده است و دو دستش را از بدنش جدا كردند و انداختند، فرمود:
خدا به عوض آن دستها، او را دو بال از زمرد سبز داد كه اكنون با ملايكه در بهشتبه هر جا كه خواهد پرواز كند.
همچو نمرود قصد چرخ مكن
با دو تا كركس و دوتا مردار
كز دو بال سريش كرده نشد
هيچ طرار جعفر طيار (214)
211- پيغمبرى كه جاى شتر را نميدانست !
مردى در حضور پيغمبر (ص )بود، در آن وقت ناقه پيغمبر گم شده بود، هر چه گشتندنيافتند، كسى در حضور او بود، پيغمبر روى بدو كرد و فرمود: دررحل شما مردى مى گويد چه پيغمبرى است كه مى گويد از آسمان به من وحى مى رسد واو نميداند شترش كجاست ؟ !من هم مانند شمايم تا خداوند مرا خبر نكند چيزى نمى دانم ،اكنون به من وحى شد كه در فان وادى مهارش به درختى گرفته و مانده !
رفتند و آوردند آن مرد به رحل خود رفت ، كسى كه نامش زيد بن صليب بود اين سخنگفته بود، او را از خود دور ساخت .(215)
212- اجابت نفرين پيامبر
ابو لهب فرزندى به نام عتيبه (بتصغير )داشت ، چون آيه والنجم بر پيغمبراكرم (ص )نازل گشت ، نزد آن حضرت آمد و جسارت كرد و گفت : به پروردگار والنجمكافرم !
حضرت او را نفرين كرد كه : سلط الله عليك كلبا من كلابه ؛ خداوند درنده اى ازدرندگان خود را بر تو مسلط نمايد.
ابو لهب با فرزندش عتيبه به تجارت مى رفتند شيرى شبانه به كاروان زد و فرزنداو را بكشت .
213- معجزه نبوى
پيغمبر (ص )سريه اى فرستاد و فرمود: فلان ساعت از شب راه را گم مى كنيد، دستچپ را بگيريد، به مردى مى رسيد راه مى پرسيد، نشان نمى دهد تا از غذايش نخوريد، آنوقت گوسفندى كشته به شما طعام مى دهد و راه را به شما مى گويد، از من به او سلامبرسانيد و بگوييد: من در مدينه ظاهر شده ام !
رفتند همان طور شد و پيغام پيغمبر را فراموش كردند، مرد پرسيد: پيغمبر در مدينهظاهر شده ؟
گفتند: بلى !
مرد عمرو بن حمق خزاعى بود، به طرف مدينه رفت و مدتى بود تا پيغمبر امرش فرمودكه : به محل خود برگرد تا وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام خليفه شود نرد او برو!
عمرو در كوفه خدمتش رسيد، وقتى به او فرمود: خانه ات را بفروش و در اءزد خانهبخر كه وقتى من از ميان شما بروم تو را طلب مى كنند و اءزد ممانعت خواهندكرد.(216)
214- نا علاجى سام
فرموده پيغمبر اكرم نبى مكرم صلى الله عليه وآله كه : خداوند هيچ دردى نيافريدهمگر براى او دوايى خلق نموده مگر سام .(217)
215- رؤياى صادقانه پيامبر (ص )
در ابتداى صحيفه كامله سجاديه به استاد از اميرالمؤمنين على (ع )است كهرسول خدا (ص )را در منبر پينكى گرفت ، در خوابش ديد كه مردى بر منبر وى بسانجهيدن بوزينگان مى جهند، و مردم را به قهقرى بر مى گردانند، آنگاه درست نشست و درحالى كه غم از روى آن حضرت خوانده مى شد،جبرئيل (ع )اين آيه را آورد: و ما جعلنا الرويا التى اريناك الا فتنه للناس ‍ والشجره الملعونه فى القران و نخوفهم هما يزيدهم الا طغيانا يعنى و رؤيايىكه به تو نشان داديم جز آزمايشى براى مردم و شجره ملعونه در قرآن نبود، ما ايشان راجز طغيان نيفزايد.مراد وى بنى اميه است .(218)
216- بگو جدت كتف مرا در آورد !
يكى از ثقات نقل كرده كه : چندى قبل از اين در كاشان مردى بود آقا محمد على نام مىباشد صنف عطار و متوجه امور ديوانى ايشان ، و قدغن كرده كه ديگرى به هيچ وجهاجناس عطارى خريد و فروش نكند.
شخصى سيد فقيرى به قدر يك من سريشم كرده بود و اين را به شخصى فروخت آن مردظالم مطلع شد در بازار به او برخورد و دشنام بسيارى را او داد و چند سيلى بر روى اوزد آن بيچاره روانه شد گفت : جدم سزاى تو را بدهد آن ظالم كه اين را شنيد اعراضىشده ملازم خود را گفت :
آن سيد را برگردانيد و چند گردنى به شدت به او زده و گفت : برو و جدت را بگوكتف مرا بيرون آورد !
روز ديگر آن ظالم تب كرده و در شب كتفهاى او درد آمد و روز دوم ورم شديد كرده ، ماده بهكتف هاى او ريخت و روز چهارم جراحان مجموع گوشتهاى او را تراشيده به نحوى كهسرهاى كتف او بيرون آمد و در روز هفتم بمرد، باآل على هر كه در افتاد ور افتاد.(219)
217- خواب راست و دروغين
رسول خدا(ص ) فرمود:
وقتى بنده بر حال طهارت بخوابد، روحش را به عرش عروج دهند، پس ‍ رؤيايشراست است ، و اگر بر طهارت نخوابيد، روحش از رسيدن به آن قاسر است ، بنابر اينخواب اضعاث احلام مى شود كه راست در نمى آيد.
فصل دوم : سيماى فاطمه زهرا: عصمت كبراى الهى 
بخش اول : فاطمه (ع )در كلام معصومين  
218- فاطمه (ع )حجت بر امامان
صورت روايت حضرت امام حسن عليه السلام است ، چنان كه سيد عبد الحسين طيب - طيب اللهرمسه - آنرا نقل مرده است كه : قال الامام عسگرى عليه السلام نحن حجج الله علىخلقه ، و جدتنا فاطمه حجه علينا ؛ امام حسن عسكرى (ص )فرمودند: ما حجت هاىخداوندى بر بندگان هستيم و جده ما حضرت فاطمه زهرا، حجت بر ما است . (220)
219- لقب ام ابيها
در بيان ام ابيهاگوييم : آمده است كه : روى فىمقابل الطالبين باسناده الى جعفر بن محمد عن ابيه ان فاطمه كانت تكنى ام ابيها .در عرف محاورات عامه پدر، دخترش را مادرمى خواند، و در فارسى به مادر جان و مادرعزيز و مادر گرامى و نظائر آنها صدا مى زند، و لكن در بيان حديث بدين حد عرف عامنبايد اكتفاء كرد؛ چنان كه باز در عرف محاورات عامه ، اگر دخترى پدرش را خدمت كردهاست و پذيرايى و پرستارى نموده است گويند: اين دختر، درباره پدرش مادرى كرده است، و حضرت صديقه طاهره فاطمه عليه السلام بدين معنى نيز بهرسول خدا صلى الله عليه وآله خدمت و زحمت مادرىاعمال نموده است .(221)
اين كمترين گويد: اين وجوه معانى ام ابيها را انكار نداريم ، ولكن سخن ما انيست كههمانگونه در پيش اشارتى شده است عقل كل و نفسكل اءب و اءم اند و همه موجودات باذن الله سبحانه از اين ابوين به وجود آمده اند؛ درغزلى گفته ام (ديوان - ص 208 )
كيست مانند تو فرزند كريم الابوين
نفس كل مادرى و عقل كل او را پدرى
و حضرت صديقه طاهره ، مظهر اتم نفس كل است و بدين تفسير انفسى اقوم ، آن جناب امابيها است ، تدبر ترشد ان شاء الله تعالى شاءنه .(222)
220- كلمه حسناى خداوندى
حضرت فاطمه عليهما سلام همانگونه كه ليله القدر و يوم الله و كون جامع است ،اسمى از اسماى حسنى و كلمه اى از كلمات علياى الهى است كه خداى سبحان فرمود: ولله الاسماء الحسنى فادعوه بهاو حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: قسمبه خدا، ما آن اسماء حسناى الهى هستيم كه خداوند از بندگانش عملى از بدون معرفت بهما نمى پذيرد. (223)
221- ادراك شب قدر
از پيغمبر خدا صلى الله عليه وآله روايت شده است كه : هيچ حرفى از حروف قرآننيست مگر است كه او را هفتاد هزار معنى است .و همچنين فكرت و رؤيت خود را در مفادحديث ياد شده در فصل دوازدهم به كار ببر كه امام صادق عليه السلام فرمود: هر كسفاطمه را آنسان كه حق معرفت اوست شناخت ، همانا كه ليله القدر را ادراك كرده است .
222- اسماى حسناى الهى
همانگونه كه عقيله رسالت و معدن حكمت ، فاطمه فرزندرسول الله صلى الله عليه وآله ليله القدر و يوم الله و كون جامع بوده است ، همچنيناسمى از اسماى حسنى و كلمه اى از كلمات علياى الهى نيز بوده است ، چنان كه امام ابوعبدالله صادق عليه السلام در بيان و تفسيرقول خداى عز و جل : مر خداى را اسماء حسنى است ، پس او را بدان اسماءبخوانيد.فرموده است : به خدا قسم ، ما آن اسماء حسناى الهى هستيم كه خداوندعملى را از بندگان جز به معرفت ما قبول نمى كند.(224)
223- برگ بهشتى درخت نبوى
از ابن عباس روايت شد كه گفت : رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: من درختم وفاطمه حمل آن و على لقاح آن و حسن و حسين ميوه آنند و دوستداراناهل بيت حقيقتا برگ بهشتى آنند.(225)
224- عظمت فاطمه (س )
در حديث اشتقاق كه : اين فاطمه است و من فاطر آسمانها و زمينم ، دشمنانم را در روزفصل قضا (قيامت )از رحمت خود فطم (قطع )مى كنم و دوستان خويش را از آنچه باعثسرزنش و شين است فطم (قطع )مى كنم ، پس اسمى از اسم خويش براى وى مشتق كردم.
و رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: اى فاطمه !الله تعالى از اسماء خود اسمىبراى تو مشتق كرده و اسم الله ، فاطر است و تو فاطمه هستى . دانسته بودى كهرحم از رحمان اشتقاق يافته ، پس بدان كه وديعه مصطفى ، فاطمهانسنه حوراء مطلع انوار علوى و مشكات ولوى و مادر امامان و صندوق دانش و وعاء معرفتاست .(226)
225- درك ليله القدر
رسول خدا (ص )فرمود: هر كس را آنگونه كه حق فاطمه است بشناسد، شب قدر راادراك كرده است و علت نامگذارى آن حضرت به فاطمه آن است كه خلايق از كنه معرفت وىبريده شدند، و به كنه معرفت وى نمى رسند.(227)
226- كنيه ام ابيها
روايت است كه پيامبر صلى الله عليه وآله فاطمه را دوست مى داشت و او را به كنيه امابيهايعنى مادر پدر، مى خواند.
گويم ، چون عقل كل ، پدر است و نفس كل ، مادر، و موجودات از آن دو ظهور يافتند، و مادرانوار و فضايل ، فاطميه ، عقيله رسالت و مظهر نفس كليه بر وجه اتم است ، پس بنابراين تفسير انفسى قويم از روايت ، آن جناب مادر پدر است كه خاتميت با وى است .(228)
227- دورى محب فاطمه از آتش
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: او را فاطمه ناميدم ؛ زيرا خداى او را و آن كسرا كه دوستش داشته باشد از آنش دور كرده است .(229)
228- عظمت معناى قرآن
پيامبر صلى الله عليه وآله روايت شده كه : هيچ حرفى از حروف قرآن نيست مگر آنكهداراى هفتاد هزار معنا است .
و در روايت قبل انديشه نما كه فرمود: هر كس فاطمه را آنگونه كه سزاوار استبشناسد، ادراك ليله القدر كرده است .(230)
229- ادراك شب قدر
در اثر صادقى چنين آمده : هر كس فاطمه را آنگونه كه سزا است بشناسد، ليله القدررا ادراك كرده است .(231)
230- وجه تسميه فاطمه
از ابى عبد الله عليه السلام ما را حديث كرد كه آن حضرت فرمود: انا انزلناه فىليله القدر، ليله فاطمه است و قدر الله است ، پس آن كس كه فاطمه را آنگونه كهسزا است بشناسد، ليله القدر را ادراك كرده است .
علت نامگذارى وى به فاطمه آناست كه خلايق از معرفت فاطمه محروم و بريده شدند.(232)
231- نزول يازده قرآن ناطق در دامان زهرا(س )
حضرت امام صادق عليه السلام جده اش ، حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا، را ليلهالقدر معرفى فرمود. چرا حضرت صديقه عليهما سلم ليله القدر نباشد، وحال آن كه يازده قرآن ناطق در اين ليله نازل شده است ؟حديث ياد شده خيلى بلند و متضمنمباحثى عرشى است .(233)
232- پرورش يافتگان دامان پاك زهرا(س )
فاطمه عليهما سلام ليله القدر يازده كلام الله ناطق است ، كه امام صادق عليه السلامفرمود: كسى كه حق معرفت به آن حضرت را پيدا كند، يعنى به درستى او رابشناسد، ليله القدر را ادراك كرده است .
و آن مريم عليهما سلام كه مادر عيسى روح الله است ، خداوند سبحان فرمود: واذكرفى الكتاب مريم اذانتبذت من اهلها مكانا شرقيا فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا اليهاروحنا فتمثل لها بشرا سويا (234)
233- درك ليله القدر
نظاير آنها تدبر بفرما، اقرا وارق .
اين فاطمه عليهما سلام است كه ليله القدر يازده كلام الله ناطق است ، كه امام صادقعليه السلام فرمود: كسى كه حق معرفت به آن حضرت پيدا كند، يعنى به درستى اورا بشناسد، ليله القدر را ادراك كرده است .(235)
234- نوشيدن شير ايمان
جناب جابر - رضوان الله تعالى عليه - در روز اربعين ، از شهادت كعبه عاشقين حضرتسيد الشهداء عليه السلام ، محروم شد و به زيارت تربتش ‍ تشرفحاصل كرد، در زيارت نامه اش به امام عليه السلام عرض كرده است كه از پستانايمان شير خوردى .(236)
235- فاطمه (س ) ليله قدر است
امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت فاطمه عليهما سلام ليله القدر است.حديث در تفسير فرات كوفى در ضمن سوره قدر روايت شده است . انسان نخستينبار از اين حديث قرآن منتقل مى شود كه قرآن در شب قدرنازل شده است ، و انسان كامل قرآن ناطق است ، و حضرت فاطمه عليهما سلام مادر يازدهقرآن ناطق است ، بايد بدين مناسبت آن حضرت ليله القدر باشد.(237)
بخش دوم : اصحاب كساء (ع ) 
236-پنج تن آل عبا
نظر عمده ما در طرح اين فصل بسيار بسيار مهم كه از ضروريات دين مبين اسلام است ، ايناست كه طايفه اماميه اثنى عشريه - انار الله برهانهم - حضرت خاتم انبياء محمد مصطفى، و سيد الاوصياء على مرتضى و عصمه الله الكبرى فاطمه زهرا، و امام حسن مجتبى ، وامام حسين سيد الشهداء - صلوات الله عليهم - را بهآل عباء و اصحاب كساء تعليم مى كنند، و پنج تنآل عباءمى گويند. (238)
237- خامس آل عبا
پس پرورده شد بيت نبوت ، و ميوه شاخه هاى (شجره طوباى )نبوت ، مادر امامان (معصوم)، فاطمه معصومه ، خامس اصحاب كساء و خامسآل عباء است .(239)
238- تعداد اصحاب كساء
اصحاب كساء عليه السلام در مباهله فقط فاطمه و پدر و او و شوهر او و دو فرزند اوحسن و حسين عليه السلام بودند و احدى با آنها همراه نبود، هيچ كس مدعى نشد كه جزپيامبر و حضرت وصى ، امام امير المؤمنين على و كفو وى فاطمه و و فرزند ايشان حسن وحسين شخص ديگرى در مباهله داخل بوده است ، بدون شك مدعى شخص ديگر بر خدا ورسولش دروغ بسته است . الحمد لله الذى جعلنا من المتمسكين بولايتهم ؛ستايش خداى را كه ما را از متمسكان به ولايت ايشان قرار داده است .(240)

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation