نفس غير از مزاج است اكنون كه اين مطلب معلوم شد مرحوم آخوند يك حرفی با عنوان قال نقلمیكند : " وقال بعضهم بهذا يعلم ان النفس ليست بمزاج " ، اشاره بههمان اختلاف بين روحيين و ماديين است كه آيا نفس انسان جز كيفيتی كهحاصل از تركيب اجزاء مادی است ، چيز ديگری نيست ، نفس يعنی حيات وحيات هم حاصل تركيب اجزاء مادی است ؟ يكی از مسائلی كه در مسائل نفس خواهند گفت اين است كه ، مزاج به حكماينكه مادی است دائما در سيلان است ، مزاج كيفيت مادی است و چون مادهدائما در سيلان است و يك جزئش در دو آن باقی نيست ، مزاج هم كه كيفيتآن است همين طور است و يك امر سيال است . ما در خودمان احساس میكنيم يك امر ثابت و مستمر را ، " من " كه بهعلم حضوری و شهودی درك میشود و احساس میكنيم كه همان حقيقتی هستيم كهدر 30 20 سال پيش بوديم در حاليكه مزاج محال است استمرار داشته باشد ،امر مستمر باقی نمی تواند عين شیء سيال باشد اگر نفس عين سيال بود يعنیمزاج بود ما نمی توانستيم خودمان را به شكل يك امر مستمر و ثابت احساسكنيم ( 1 ) . پس ما يك وجود باقی هستيم ( طبق گفته وقال بعضهم ) در عين اينكه درحال تغييريم ، يعنی " من " ( نفس را میگويد كه جوهر است ) يك امرباقی است اگر چه در حال تغيير است . پس معلوم میشود بوی حركت جوهریبه مشامش رسيده است ، چون نفس جوهر است . و اما چطور میشود كه نفسدر عين اينكه در حال تغيير است باقی و ثابت باشد ، برای اينست كه نفسيك امر نيمه مادی و نيمه مجرد است ، و نفس با عقل اين فرق را دارد كهنفس يك حقيقتی است كه پائی در مادهپاورقی : 1 - اشكال : ممكن است بگويند اينهم مثل خطای باصره است . جواب : نه ، در " اصول فلسفه " گفتيم كه خطای باصره در انطباق باخارج است والا در ذات خودش محال است خطا كند . |