بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیره چهارده معصوم در آثار استاد حسن زاده آملی, عباس عزیزى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     SIREH001 -
     SIREH002 -
     SIREH003 -
     SIREH004 -
     SIREH005 -
     SIREH006 -
     SIREH007 -
     SIREH008 -
     SIREH009 -
     SIREH010 -
     SIREH011 -
     SIREH012 -
     SIREH013 -
     SIREH014 -
     SIREH015 -
     SIREH016 -
     SIREH017 -
     SIREH018 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

46- نتيجه صلوات فرستادن
صلوات بر محمد و آل محمد (صلى الله عليه وآله ) فعلى ازافعال ما است و علم و عمل هر دو جوهرند كه گوهر انسان را مى سازند و عين حقيقت و ذاتانسان مى شوند. و انسان كامل مبراى از امكان استعدادى است كه دركمال به فعليت رسيده است هر چند عبد شكور است پس بران كه صلوات عائد ما مى شودكه از نقض به كمال و از قوه به فعليت مى رويم نه عائد آنكه خود عارى از قوت است.(48)
47- همچون الاغ محشور مى شود
از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است كه : هر كسافعال نمازش ‍ جز آنچه باشد كه امام در نماز انجام مى دهد باشد، با سرى چون الاغمحشور مى شود. (49)
48- تمثل سيماى محمد (ص )
در مبارك سحر ليله چهارشنبه هفدهم ربيع المولود 1402 هجرى قمرى مطابق بيست وسوم در ماه 1360 هجرى شمسى شب فرخنده ميلاد خاتم انبياء (صلى الله عليه وآله ) ووصى او صادق آل محمد عليه الصلوه والسلام كه به ترقيم رساله انه الحق -به عنوان يادنامه استاد علامه طباطبايى كه شب شصتم از رحلت آن جناب بود -اشتغال داشتم ، ناگهان مثال مباركش ‍ با سيماى نورانى كه از سيماهم فى وجوههم من اثرالسجود حكايت مى نمود، برايم متمثل شد - فتمثل لنا بشرا سويا - و تعقدى نمود كه بالهجه اى شيرين و دلنشين از طيب طوبت و حسن سيرت و سربرتم بشارتم داد تا چندلحظه اى در حضور انورش مشرف بودم ، و چون به خود آمدم تعبير رفت كه اين تحفه وهديه انه الحق مرضى خاطر آن متاءله به حق است و بر اين صحيفهعمل چند روزه ام به رسم عيدى عيد سعيد ميلاد نبى و وصى مهرقبول خورده است .(50)
49- نماز نور چشم پيامبر (ص )
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: ان اللهجعل قره عينى فى الصلوه و حببها الى .
همانا خدا نود چشم مرا در نماز قرار داد و آن را محبوب من نمود.(51)
فصل اول : سيماى پيامبر خاتم حضرت محمد (ص )
بخش سوم : اذكار و ادعيه حضرت رسول(ص )
50- توصيه به ذكر خداوندى
از سخن بسيار، پرهيز كن !شيخ الطايفه در امالى ، به اسنادش از ابو عمرنقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: جز به ذكر خدا، زيادهمگوييد؛ چه سخن بسيار كه در آن ذكر خداوند نباشد، قلب را قساوت بخشد و دورترينمردم از خداوند، شخصى قسى القلب است .
شيخ اين روايت را اولين حديث كتابى امالى خود قرار داده و در اين كار مقصودى خاصداشته است .(52)
51- به ياد و ذكر خدا باشيد
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: در باغهاى بهشت بخراميد !.
پرسيدند: باغ هاى بهشت چيست ؟
فرمود: ذكر خدا در صبح و شب . پس به ياد و ذكر خدا باشيد. هر كس كه خواهدبداند، چه قدر و منزلتى نزد خداى دارد، بنگرد كه قدر و منزلت خداى نزد او چقدر است؟چون خداوند بنده اش را همان اندازه قدر مى نهد، كه بنده او را.
بدانيد كه بهترين و پاكيزه ترين و والاترين اعمالتان نزد خداوند، و بهتر از هر چيزىكه خورشيد براى آن تابيده است ، ذكر و ياد خداوند سبحان است . خداى تعالى فرمودهاست ، من همنشين كسى هستم كه به ذكر و ياد من باشد، و چه منزلت و ارزشى بالاتراز همنشينى با خداى سبحان است ؟!(53)
52- خوشا به حال قائل لا اله الا الله
ثقه الاسلام كلينى در كتاب دعاى اصول كافى از امام صادق (عليه السلام )نقل مى نمايد كه جبرييل به رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) گفت : خوشا بهحال كسى از امت تو كه بگويد: لا اله الا الله وحده وحده وحده .
شيخ صدوق نيز اين روايت را در باب ثواب موحدان و عارفان در كتاب توحيد از امامباقر (عليه السلام ) نقل كرده است .(54)
53- ثواب لا اله الا الله
زيد بن ازقم از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) و نيز از امام صادق (عليه السلام ) روايتمى كند كه فرمود: هر كس لا اله الا الله را با اخلاص بگويد، وارد بهشت شود، واخلاص آن است كه لا اله الا الله او را از محرمات خداوندعزوجل باز دارد.
و ذكر، خروج از ياد و ذكر ما سوى الله ، به واسطه فراموش نمودن غير او كلمه لااله الا الله ذكرى است مركب از نفى و اثبات .با نفى ، مواد فاسدى كه از آنها مرضقلب و قيود روح متولد مى شود، زايل مى گردد و با اثبات الا الله صحت وسلامتى قلب از رذايل اخلاقى حاصل مى شود.(55)
54- دو عديل و وزان هم
در آداب شب نيمه شعبان ماءثور است كه حضرت خاتم (صلى الله عليه وآله ) در سجدهمى فرمود: سجد لك سوادى و خيالى و آمن بك فؤ ادى آدم و عالم در تكرين وزانو عديل يكديگرند.(56)
55- ذكر تسبيح سنگريزه
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) سنگريزه هايى را بر كف دستش گذاشت و همه گفتند:سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر.(57)
56- عظمت لا اله الا الله
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود كه : كل حسنه يعملها الرجل توزن يوم القيامه الا شهاده ان لا اله الا الله فانها لا توضع فىالميزان و وضعت السماوات و الارضون السبع و ما فيهن كان لا اله الا الله ارجح من ذلك .
به پارسى اين كه : در روز رستاخيز هر كار نيك سنجيده شود جز گواهى دادن به لااله الا الله كه آن را در ترازو ننهند؛ چه اگر در ترازو رود، آسمانها و زمين هاى هفتگانهبا وى برابرى نكنند. كنايه از اين كه ثواب اين كلمه را نهايت نبود و به شمانيايد و هيچ چيز همسنگ او نگردد.(58)
57- آموزش ذكرى سبك
شيخ بهايى (ره )در كتاب نفيسش موسوم به اربعين حديثى از امام باقر (عليه السلام )نقل كرده كه : شخصى به نام شيبه هذلى نزد پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) آمده و گفت: اى رسول خدا !من پير شده ام و سى من بالا رفته است و مرا توانايى بهعمل نماز و روزه و حج و جهاد كه خود را به آنها عادت داده ام نمانده است ، پس اىرسول الله !دستور سبك يادم ده تا خداى مرا از آن بهره رساند.
پيغمبر فرمود: گفتارت را دوباره باز گو كن .
شيبه سه باز سخنش را باز گو كرد.
رسول خدا گفت : در گرداگرد تو درخت و كلوخى نيست مگر اين كه از رحمت تو بهگريه افتاد. چون نماز صبح را گزاردى ده باز بگو:
سبحان الله العظيم و بحمده و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
كه البته خداى عزوجل تو را به گفتن آن از كورى و ديوانگى و بيمارى خوره وتنگدستى و نادارى و رنج پيرى نگاه مى دارد.

شبيه گفت ، اى رسول خدا !اين از براى دنياى من است ، از براى آخرت چه بايد كرد ؟
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: بعد از هر نماز مى گويى :
اللهم اهرنى من عندك ، وافض على فضلك ، وانشر على من رحمتك وانزل على من بركاتك
.
شيبه اين كلمات را بگرفت و برفت .
پس رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اگر بدين دستورعمل كند و به عمد آن را ترك نگويد، درهاى هشتگانه بهشت به رويش گشوده شود، از هركدام كه خواهد داخل بهشت شود.(59)
58- ستايش خداوندى
خطبه حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در حجه الوداع بهترين شاهد بر مدعاى ماستو آن خطبه اين است :
همه ستايش ها از آن خداست ، ما او را حمد مى كنيم و از وى كمك مى جوييم و به سوى وىباز مى گرديم و به خدا از شرور نفوس خويش و بدى هاىاعمال خويش پناه مى بريم ، هر كس را خدا هدايت كند، هيچ كس ، او را نمى تواند گمراهكند، و هر كس را خدا گمراه كند، هدايتگرى ندارد. (60)
59- نان و آب حاملان عرش
عبدالله سلام به حضور رسول الله (صلى الله عليه وآله ) تشرفحاصل كرد و از آن جناب سوالاتى بسيار شريف نمود و جواب هاى بسيار بلند و سودمندشنيد از جمله سؤالاتش اين كه از رسول الله (صلى الله عليه وآله ) درباره عرشپرسيد، رسول الله در جوابش بياناتى فرمود تا اين كه درباره نان و آب حمله عرشفرمودند: (61)
طعامكم التسبيح و شرابهم التهليل ؛ طعام آنها تسبيح خداوندى و آشاميدنى شانتهليل الهى است .(62)
60- اللهم اجعل لى فى قلبى نورا
رسول (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اللهماجعل لى فى قلبى نورا و فى سمعى نورا و فى بصرى نورا . چون اين نورحاصل شود، خوشا به حالت . عزيزم !جد و جهد نما تا كاملى را بيابى و او تو را بهراه اندازد و از حضيض نقصان به اوج كمال رساند. اين بيت را هم از اين كم ترين بشنو:

تحفه جان را چو سازى عقر راه قرب دوست
دوست را بابى به انواع عطايا و تحف
از آبه نور هم غافل مباش كه عددش نور است تا چنانكه خودش نور عين و عين نور است . باآداب آن نور على نور است .(63)
61- دعاى پيامبر (ص )
هر اسمى از اسماء الله اسم اعظم است ، و اگر برخى از اسماء با برخى ديگر سنجيدهشوند گفته مى شود، اين اسم بزرگ و آن اسم بزرگ تر و اين اسم عظيم و آن اسماعظم مى باشد، لذا سيد بشر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اللهم انى اساءلكبكل اسم سميت به نفسك او انزلته فى كتابك او علمه احد من عبادك او استاءثرت به فىعلم غيبك ؛ يعنى خدايا !به هر نامى كه خود را به آن ناميدى ، و يا آنرا در كتابفرو فرستادى ، و يا به بنده اى از بندگانت آموختى و يا آنرا در علم غيب خودتبرگزيدى من از مى خواهم .
(64)
62- دعاى شهادت
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) نماز صبح بگزارد و بعد از نماز جوانى را در مسجدديد كه پينگى مى زد و سرش را فرود مى آورد،رسول الله (صلى الله عليه وآله ) به او گفت : اى فلان !چگونه صبح كرده اى؟
گفت : يا رسول الله !صبح كرده ام در حالى كه صاحب يقينم .
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) از گفتار وى به شگفت آمد و گفت : هر يقينى راحقيقتى است ، حقيقت يقين تو چيست ؟
گفت : اى رسول الله !يقينم مرا اندوهگين كرده و شبم را به بيدارى و روزهاى گرمم رابه تشنگى كشانيده است ، تا آن كه گويه من اكنون به عرش ‍ پروردگارم نگاه مى كنمكه براى حساب واداشته شده است و خلايق براى حساب محشورند و من در ميان آنانم وگويه كه به اهل بهشت مى نگرم كه در بهشت متنعم اند و يكديگر را مى شناسند و براريكه ها تكيه داده اند و گويا كه اهل آتش را مى بينم كه در آنش معذب اند و فرياد برمى آورند و گويا كه من اكنون آواز زبانه آنش را مى شنوم كه بر گوش هاى من مىپيچد.

رسول الله به اصحاب خود فرمود: هذا عبد نور الله قلبه ؛ اين بنده اى است كهخداوند دل او را به ايمان روشن كرده است .
سپس رسول الله بدو فرمود: الزم ما انت عليه ؛ از اينحال جدا مشو.
آن جوان گفت ، با رسول الله !براى من از خداوند بخواه كه در خدمت تو شهادت را روزىمن گرداند.
رسول الله بخواست كه طولى نكشيد آن جوان در بعضى از غزوات نبى (صلى الله عليهوآله ) بعد از نه نفرى كه وى دهمين بود شربت شهادت چشيد.(65)
63- دعاى همه انبياى الهى
شيخ بهائى (ره )در كشكول گويد: پدرم - طاب ثراه - به خط خود نوشت كه ازرسول الله (صلى الله عليه وآله ) روايت است كه : بهترين دعا، دعاى من و دعاى انبياءقبل از من است .و آن اين است :
لا اله الا الله وحده وحده وحده ، لا شريك له ، له الملك و له الحمد، يحيى و يميت و هوحى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير .(66)
64- دعاى معروف در آسمان ها
ابن بابويه - عليه الرحمه - از امام صادق (عليه السلام ) - به سند معتبر روايت كردهاست كه : روزى ابوذر - سلام الله عليه - بر پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) گذشت ،جبرئيل به صورت دحيه كلبى در خدمت آن حضرت به خلوت نشسته و سخنى در ميان داشت. بگذشت .جبرئيل گفت : يا رسول الله !ابوذر بر ما گذشت و سلام نكرد؛ اگر سلاممى كرد، ما او را جواب سلام مى گفتيم ، به درستى كه او را دعايى هست كه در مياناهل آسمانها معروف است ؛ و چون من عروج كنم ، از وى سؤال كن .
چون جبرئيل برفت ، ابوذر بيامد. حضرت فرمود كه : اى ابوذر !چرا بر ما سلامنكردى ؟
ابوذر گفت ، چنين يافتم كه دحيه كلبى در حضورت بود و براى امرى او را به خلوتطلبيده اى ، نخواستم كلام شما را قطع كنم .
حضرت فرمود كه : جبرئيل بود و چنين گفت .
ابوذر بسيار نادم شد. حضرت فرمود كه : چه دعاست كه خدا را به آن مى خوانى كهجبرئيل خبر داد كه در آسمانها معروف است ؟
گفت : اين دعا را مى خوانم : اللهم انى اسالك الايمان بك و التصديق بنبيك والعافيه من جميع البلاء و الشكر على العافيه و الغنى عن شرار الناس (67)
65- يا نور السموات و الارض
در دعاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) آمده است : فيما نور و يا نوركل نور...
و در دعاى ديگرى كه جبرئيل به پيامبر آموخته ، آمده است : بسم الله الرحمن الرحيم ،يا نور السموات و الارض ، يا جمال السموات و الارض ‍ .(68)
66- خواندن خدا با اسم اعظم
در باب نوزدهم مصباح الشريعه آمده است كه :
سئلرسول الله (صلى الله عليه وآله ) عن اسم الله الاعظم؟فقال : كل اسم من اسماء الله اعظم ، ففرغ قلبك عنكل ما سواه ، و ادعه باى اسم شئت فليس فى الحقيقه لله اسم دون اسمبل هو الله الواحد القهار . ترجمه آن به پارسى اين است كه : ازرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) از اسم اعظم خدا پرسيدند.
فرمود: هر اسمى از اسماى خداى اعظم است ،دل خويش را از غير خدا فارغ كن و او را به هر اسمى كه مى خواهى بخوان ؛ زيرا در حقيقتبراى خدا اسمى بدون ديگرى نيست ، بلكه او خداى يگانه قهار است .(69)

67- خواندن خدا با اسماء الهى
از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت كرده اند كه : ان لله تسعه و تسعين اسما مندعا بها استجيب له و من احصاها دخل الجنه ؛
خداى را نود و نه اسم است كه هر كس به آنها وى را بخواند دعايش اجابت مى شود و هركس آنها را شمارش كند داخل بهشت مى شود.(70)
68- ذكر قلبى
چه نيكو فرموده است رسول الله (صلى الله عليه وآله ) كه : آيا شما را خبر ندهمبه آنچه كه جهاد و غزوه شما در راه خداست ؟آن ذكر بارى سبحانه است . زيرا قدراين نشاءه را نمى داند مگر آن كسى كه خدا را ذكر مى كند به ذكر مطلوب ، چه اينكه حقتعالى جليس ذاكرش است ، و جليس ، مشهود ذاكر است ، و هرگاه ذاكر حق سبحانه را كهجليس اوست مشاهده نكند ذاكر نيست .
سعى كن كه ذكر را قلب بگويد كه عمده حضور قلب است و گرنه ذكر با قلب ساهىپيكر بى روان و كالبد بى جانست .
69- بهترين عبادت
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: نه من كلمه اى چون لا اله الا الله گفته ام ونه كسانى كه پيش از من بوده اند. و نيز فرمود: بهترين عبادت ، گفتن لا اله الاالله است .
70- شكر سايه خاتم (ص )
الهى !مرا در سايه خاتم (صلى الله عليه وآله ) داشتى ، كه تو را يابم و بندگانت رادريابم ؛ شكر اين موهبت چگونه گذارم . بارالها !ناپاك را به سويت بار نيست وبابندگانت كار نيست ، دستم را بدار تا در راهت استوار باشم .
بخش چهارم : قرآن و حضرت رسول(ص )
71- تجلى دو سوره بقره و آل عمران در قيامت
پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
سوره بقره و آل عمران را بياموزيد، زيرا روز رستاخيز آنها دو نود تابانند، و هماننددو قطعه اى ابر سپيد يا دو پرده يا دو صف پرندگانبال و پر گشاده نگهداشته ، بر بالاى سر آنكه آنها را ياد گرفته است سايه مىاندازد.(71)
72- ليله القدر حقيقى
مراد از ليله القدر در انا انزلناه فى ليله القدر، انا انزلناه فى ليلهمباركه (72)خود حضرت خاتم (صلى الله عليه وآله ) است كهمنزل فيه و منزل اليه در حقيقت يكى است و منزل فيه ، صدر مشروح آن جناب است .
الم نشرح لك صدرك ، نزل به الروح الامين على قلبك (73)هر چند ظرف زمانآن به لحاظ نشاءه عنصرى ، يكى از همين ليالى متعارف است . چه اينكه انسان كون جامعرا كه ليله القدر و يوم الله است به لحاظ اين نشاءه مادى متى است كه وجود ظلى عنصرىاو در امتداد ظرف زمان است .
پس منزل فيه در حقيقت و واقع قلب قلب آن حضرت است و بعد از آن به لحاظ ظرف زمانمنزل فيه ليله القدر زمانى است كه منزل فيه ره لحاظى درمنزل فيه است و هر دو وعاى منزل فيه است ، چنانكه هر انسان عنصرى نسبت وعاى علمشهنگام تلقى معانى با وعاى زمان او چنين است .(74)
73- نزول قرآن در ليله القدر
ليله القدر بنيه انسان كامل است ؛ يعنى قلبى كه عرش رحمان است و وسيع ترين قلبهااست . خداى سبحان فرمود: روح الامين (جبرئيل )قرآن را بر قلب تو فرود آورد. وفرمود: ما قرآن را در شب مباركى فرو فرستاديم .اين قلب سينه منشرح است ، وخداى فرمود: آيا ما سينه تو را منشرح نكرديم .
پس ليله قدر، سينه حضرت خاتم ؛ يعنى بنيه خاتم ؛ يعنى بنيه محمدى است و قدربزرگى منزلت و جايگاه و شرف آن حضرت صلوات الله و سلامه عليه مى باشد و چنينسينه اى شايستگى آن را دارد كه در آن نزول قرآن انجام شود و به سوى آننزول قرآن صورت گيرد و قابل و حامل حقايق باشد. خداىجل و علا فرمود: ما سخنى سنگين بر تو القاء مى كنيم .
خلاصه امر آن است كه قرآن كريم در ليله قدر مبارك زمانى ، در ليله قدر مبارك ختمىكه سينه آقاى ما حضرت محمد رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) است به يكبارگىنازل شده است ، بخوان و بالا برو.
بدان كه همانگونه كه قلب مثلا بر گوشت صنوبرىشكل كه در طرف چپ سينه واقع است و نيز بر لطيفه ربانى كه به قلب جسمانى تعلقدارد اطلاق مى شود، همين سخن در ليله القدر به دو وجه ياد شده مى آيد، نمونه هاىفراوانى از اين دست تمثل وجود دارد.(75)
74- قرآن در قيامت
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: قرآن را فرا بگيريد كه قرآن در قيامتنزد صاحبش ، يعنى كسى كه آن را ياد گرفته و بدان كار بسته ، در چهره جوانى نيكوروى رنگ برگشته مى آيد، پس بدو مى گويد: من بودم آن كه شبت را بيدار مى داشتم ، وروزهايت را تشنه مى داشتم ، و آب دهانت را خشك مى داشتم ، و اشكت را روان مى داشتم ، هركجا باشى من با تو ام ، هر بازرگانى در پى بازرگانى خود است ، و من امروز براىتو در پى بازرگانى و سوداگرى ام . مژده درياب كه كرامتى از خداىعزوجل برايت خواهد بود؛ پس تاجى آوردند و بر سرش نهند، و امان به دست داست او عطاشود و جاودانى در بهشت ها به دست چپ او. و به دو حله خلعت پوشانده شوند. پس از آنبدانان گويند: اين پاداش شماست كه به فرزند خود قرآن تعليم داده ايد .(76)
75-انذار پيامبر (ص )
خداوند مى فرمايد: انى فى خلق السموات و الارض و اختلافالليل و النهار و الفلك التى تجرى فى البحر تما بنفع الناس و ماانزل الله من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها منكل دابه و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لايات لقوم يعقلون ؛ محققا در خلقت آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز و كشتى ها كه بر روى آببراى انتقاع خلق در حركتند و بارانى كه خدا از آسمان فرو فرستاد تا به آن آب زمينرا بعد از مردن (و نابود شدن گياه )زنده كرد، سبز و خرم گرداند و در برانگيختن انواعحيوانات در زمين و در وزيدن بادها به هر طرف و در خلقت ابر مع ميان زمين و آسمان مسخراست ، در همه اين امور (عالم چون همه با نظم و حكمت است )براى عاقلان ، ادله اى واضحبر علم و قدرت آفريننده است .
(77)
وقتى كه اين آيات نازل شد، مشهور است كه پيامبر فرمود: واى بر كسى كه اين آياترا ميان فكين خود بجود و در معناى آن تاءمل نكند.(78)
76- كثرت نامهاى خدا
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) روايت است كه ، خداوندمتعال را چهار هزار نام است ، از هزار نام ، جز او مس خبر ندارد، و هزار ديگر را خدا وفرشتگان مى دانند، هزار نام را خدا و ملايكه و پيامبران مى دانند، و هزار ديگر را مؤمنان ،كه سيصد نام از آن در تورات است و سيصد نام درانجيل و سيصد نام ديگر در زبور، و صد نام در قرآن ؛ كه نود نه نام از آن ظاهر است ويكى مكتوم ؛ هر كس آنها را بتواند بشمارد وارد بهشت مى شود.(79)
77- فضيلت قل هو الله احد
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) بر جنازه سعد بن معاذ نماز خواند و فرمود: نود هزارفرشته كه در ميان شان جبرييل حاضر بود در نماز او شركت جستند. ازجبرييل پرسيدم : به چه علت استحقاق يافته است كه شما بر او نماز گزاريد ؟
گفت : او سوره قل هو الله را دايم ، چه ايستاده و چه نشسته و چه پياده و چه سواره ودر حال رفتن و آمدن مى خواند.(80)

78- وجه تسميه سوره معرفت
جابر گويد، شخصى نماز گزار، سوره قل هو الله احدرا خواند؛ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله ) فرمود: اين بنده اى است كه خدايش را شناخته است . از اين رواين سوره ، معرفت ناميده شد.(81)
79- بهترين پناهگاه
روايت شده است كه : پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) بر عثمان بن مظعون وارد شد، واو را به اين سوره قل هو الله احدو دو سوره بعد از آن تعويذ فرمود، و بدو گفت: به اين سوره ها پناه جو !كه پناهى بهتر از اين ها نخواهى يافت !(82)
80-اساس بناى آسمان و زمين
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است : هفت آسمان و هفت زمين برقل هو الله احدبنا شده اند .
81- پيرى زودرس پيامبر (ص )
به پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) عرض شد: پيرى زودرس اثرش را در شما نمايانكرده است فرمود: سوره هود و هم مانند آن پيرم كردند.
و در حديث ديگر از انس گويد كه : در پاسخ ابوبكر پس از اين جمله فرمود: سورهالحلقه و سوره واقعه و سوره النباء و سوره غاشيه .
82- توصيه هاى پيامبر (ص )
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) نا زنده بودكمال مراقبت در حفظ و پاسدارى از دستاوردهاى قرآن را داشت و به مسلمين توصيه مىفرمود: به اين ريسمان محكم الهى چنگ بزنيد و خود را از چاه ضلالتبرهانيد.(83)
83- نزول آيه تطهير در شاءن اله بيت (ع )
آيه كريمه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجساهل البيت و يطهركم تطهيرا بر پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در خانه ام سلمه ،نازل شده و سپس پيامبر (صلى الله عليه وآله ) و فاطمه (عليها سلام )و حسن و حسين(عليه السلام ) و فرا خواند و عبا را بر روى خود و آنان انداخته و فرموده است : هؤلاء اهل بيتى ، فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا .
در اين هنگام ام سلمه مى گويد: آيا من نيز با ايشان هستم ، اىرسول خدا ؟ !
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد: تو بر مكان خودى و به سوى خير.
ابن اثير، از ريد بن ازقم نقل مى كند كه : رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرموده است: من دو چيز را در ميان شما باقى مى گذارم كه اگر بدانها تمسك جوييد، هيچ گاهگمراه نشويد، يكى از آن دو، عظيم تر از ديگرى است ؛ كتاب خدا كه ريسمانى است ازآسمان به زمين ؛ و ديگرى ، اهل بيت من است ، و (اين دو )از يكديگر جدا نشوند تا آن كه درحوض بر من وارد شوند، پس بنگريد كه پس از من با آنها چه مى كنيد !.
و همچنين در همان كتاب است كه البراء گفته است :رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) را ديدم كه حسن بن على را بر شانه خويش نهاده ،مى گفت : خداوندا ! من او را دوست دارم ؛ تو نيز او را دوست بدار !
و نيز رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: حسين از من است و من از حسين ام ؛خداوندا !مسى را كه حسين را دوست بدارد، دوستدار، حسين ، سبطى از اسباط است .
همچنين آمده است ، رسول خدا (صلى الله عليه وآله )، حسن و حسين و محسن را به اسامىپسران هارون ، يعنى شبر و شبير و مبشر، نامگذارى فرمود.
گويم : اين حديث ، اشاره اى است به فرمايش ديگررسول خدا (صلى الله عليه وآله ) كه به امير مؤمنان (عليه السلام ) فرمود: تونسبت به من چون هارونى براى موسى .
و شيعيان به تواتر، از رسول خدا (ص )نقل كرده اند: اين پسرم (حسين (ع ) )
امام است و پسر امام ، و او برادر امام و پدر هفت امام است ، كه نهميهن آنها قائم شان است.
(84)
84- شاءن نزول بسم الله الرحمن الرحيم
يك وقت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
هم اكنون سوره اى بر من نازل گرديد و (هنگامى كه شروع به خواند كرد ابتدافرمود ): بسم الله الرحمن الرحيم
ابو داود به اسناد صحيح از اين عباس روايت كرده كه ، پيامبر خدا، جدا شدن سوده اس ازسوره ديگر را نمى شناخت - و در روايتى پايان يافتن سوره اى را نمى دانست - تا اينكهبسم الله الرحمن الرحيم بر او نازل گشت .(85)
85- ضرورت تلاوت بسم الله
پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
هرگاه خواستيد (سوره الحمد لله )را بخوانيد بسم الله الرحمن الرحيم را همبخوانيد؛ زيرا سوره حمد ام القرآن و سبع المثانى و بسم اللهالرحمن الرحيم يكى از آيات آن مى باشد.(86)
86- آخرين آيه
مرحوم طبرسى در مجمع و ديگر مفسران ، ماخذ و مصادر بسيارى آورده اند
كه وقتى آيه كريمه 280 سوره بقره نازل شد: و اتقوا يوما ترجعون فيه الىالله ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون (يعنى آخرين آيه اى كه بر پيغمبراكرم (صلى الله عليه وآله ) نازل شد ) حضرتجبرئيل به رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) و جنابرسول الله (صلى الله عليه وآله ) به مردم فرمود كه : اين آيه را پس از آيه 280سوره بقره قرار بدهيد.اين مطلب را مجمع و تفاسير ديگر از حضرت عامه و خاصهنقل كرده اند .
وقتى اين حديث را از مجمع البيان محضر مبارك جناب استاد شعرانى مى خوانديم ، فرمود:رسول الله (صلى الله عليه وآله ) به فرمانجبرئيل فرمود كه اين آيه را، آيه 281 سوره بقره قرار بدهيد وحال آنكه اين آخرين آيه است كه بر پيغمبر (صلى الله عليه وآله )نازل شد و در اين آيه ، چند روز جناب رسول الله (صلى الله عليه وآله ) حياتداشتند.
بعضى ها گفته اند: چند روزى ، بعضى ها گفته اند چند ساعت . اختلافى كه دارند فقطدر بيان مدت حيات رسول الله (صلى الله عليه وآله ) است ، بعد ازنزول اين آيه . اين تنزيلى را بر وفق انزالى قرار دادن است . (87)
87- قبول يا رد روايات
شيخ ابو الفتوح رازى در تفسير خود از حضرترسول (صلى الله عليه وآله ) نقل مى كند كه : هر گاه روايتى از من به دستتان رسيد،آن را با كتاب خدا و ادله عقلى خود مقايسه كنيد؛ اگر با آنها موافق بود، آن را بپذيريد وگرنه آن را به ديوار بزنيد.(88)
88- ماءدبه الله
جناب رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرموده است : ان هذا القرآن ماءدبه اللهفتعلموا ماءدبته ما استطعتم ، و ان اصفر البيوت لبيت اصفر من كتاب الله (89)
ماءدبه به فتح دال و ضم آن اطعام مهمانى است . يعنى قرآن سفره الهى است ، هيچ كس ازكنار اين سفره ، بى بهره بر نمى خيزد.
و نيز ماءدبه به فتح دال ادبستان است ، قرآن براى ادب و تقويم خلق است . ادبنگاهداشت حد هر چيز است ، قرآن ادب و دستور الهى است ، از اين ماءدبه الله ادبفرابگيريد و حد انسانى خودتان را حفظ كنيد و نگاه بداريد، و بدين دستور خودتان راراست و درست باز بياوريد و به فعليت برسانيد،رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرموده است : ادبى ربى فاحسن باءديبى .و نيز فرمود: ادبنى ربى بمكارم الاخلاق . حديثاول را سيوطى در جامع صغير روايت كرده است ، و دوم را ديلمى در بابچهل و نه ارشاد القلوب .(90)
89- مراد از اولى الامر در قرآن
از جابر بن عبدالله روايت است كه مى گويد: چون اين آيهنازل شد: يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعواالرسول و اولى الامر منكم ، به پيامبر (صلى الله عليه وآله ) عرض كردم : اىرسول خدا !براى ما خدا و رسول را شناساندى ؛ ولى اولوالامر كه خداوند اطاعت شان راقرين اطاعت تو كرده است ، كيانند ؟
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اى جابر !آنان جانشينان من و امام مسلمين ، پس ازمن مى باشند كه اولشان على بن ابى طالب (عليه السلام ) است و سپس حسن (ع )و سپسنه نفر از فرزندان حسين (عليه السلام ) . (91)
90- تقرب به حقيقت خاتم (ص )
قرآن كه به صورى كتيبه انسان كامل - اءعنى حقيقت محمديه - است ، به اندازه اى كه از آنبهره بردارى به حقيقت خاتم (صلى الله عليه وآله ) تقرب يافته اى ، اقرا وارقه -رسول الله (ص )فرمود: ان هذا القرآن ماءدبه فتعلموا ماءدبه ما استطعتم و اناصفر البيوت لجوف اصفر من كتاب الله تعالى پس اى اخوان صفا و خلان وفا!به ماءدبه اى آييد كه : فيها ما تشتهى الانفس و تلذ الاعين .(92)
91- اهل بيت طهارت
مفسران در تفسير آيه مباهله از عايشه روايت كرده اند:رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در خالى كه بر دوش مباركش عبايى موئين مشكين قرارداشت خارج شد، پس حسن (ع )آمد آن حضرت وى را بهداخل كساء كرد، آنگاه فاطمه و سپس على آمد، آن حضرت فرمود: خداوند اراده كرده ،ناپليدى را از اهل بيت پاك نمايد...(93)
92- معجزات واضح
پوشيده نيست كه اين گونه معجزات قولى را بعد از قرآن و پيغمبر خاتم (صلى اللهعليه وآله ) از هيچ صحابه و تابعين و بعد از آن ، به جز از ائمه اثنى عشر ما (عليهالسلام ) نمى توان بيابى ، و تنها همين معجزات قولى در حقانيت امامت آنان كافى است.(94)
93- تقدم حافظ قرآن بر ديگران
در جنگ احد، بر اثر بى احتياطى و گوش به فرمان نبردن چند نفر، تعدادى ازسلحشوران اسلام به درجه رفيعه شهادت رسيدند، مدينه ، منطقه كوهستانى است ، مردم درزمان جنگ خسته و جراحت ديده اند، علاوه بر اين كه عدد مسلمانها هم كم بود قبر كندن درزمين كوهستانى دشوار است ، رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: هر چند شهيدرا در يك قبر بسپارند.
و فرمود: هر يك از آنها علم و آگاهى اش به قرآن بيشتر است و بيشتر آن را حافظاست ، بدن او را جلوى ديگرى قرار دهند.
آرى !هر كه عالم تر و آگاه تر و قرآنى تر است ، حتى بدنش هم بايد قبله آن ديگرىباشد فخيرها اءوعاها.(95)
94- فضيلت سوره واقعه
عبدالله بن مسعود؛ از اصحاب بزرگ پيغمبر اكرم (ص )بود، وقتى مريض ‍ شد كه درهمان مريضى رحلت كرد، عثمان بن عفان بر او وارد شد كه از او عيادت كند.
عثمان از او پرسيد: شكايت تو چيست ؟
گفت : گناهان من .
گفت : رحمت رب خودم را.
گفت : آيا طبيب را دعوت نمى كنى ؟
گفت : طبيب مريضم كرد.
گفت : آيا امر ندهيم كه تو را عطايى كنند ؟
گفت : آن وقت كه بدان محتاج بودم ، مرا از آهن بازداشتى و الان به من عطا مى كنى كه ازآن مستغنى ام ؟
گفت : عطا براى دخترانت باشد.
گفت : آنان را حاجت به عطا نيست ؛ چه اين كه من آنان را امر كرده ام كه سوره واقعهبخوانند؛ فانى سمعت رسول الله (ص )يقول : من قراء سوره الواقعه ،كل ليله ، لم تصبه فاقه ابدا.
رسول الله (ص )فرمود: هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند، هيچ گاه تنگدستىبه او روى نمى آورد.(96)
95- نقش بستن وحى بر قلب پيامبر
پيغمبر (ص )سوره انعام و امثال آن را در حال وحى مى شنيد و پس از صحو بر مردم مىخواند، چون نفس آن الفاظ در قلب مباركش نقش مى بست و نوشته مى شد نه صورتكتابت ، بلكه الفاظ آن ، و اين خود معجزه است و هميشه در خاطر مباركش بود، هيچ گاه درهيچ موضع قرآن كمك از كاتبان وحى نخواست ، و هيچ كس نديد او نشسته و سوره هاىقرآن را حفظ مى كند.
فرمود آيه واتقوا يوما ترجعون فيه الى الله را پس از دويست و هشتاد از سورهبقره قرار دهيد. و لا تعجل بالقرآن من قبل اءن يقضى اليك وحيه .
96- آرى نور نبوه
جبرئيل (ع )چون قرآن بر قلب پيغمبر (ص )نازل مى شد، بى تجافى از مقامش ، كهاگر كسى ديگر با پيغمبر اكرم (ص )بود جبرئيل را نمى ديد؛ چوننزول جسمانى نبود تا با ديدگان ديدار شود، و اگر كسى ديگر احياناجبرئيل را مشاهده مى كرد يا به تصرف رسول الله (صلى الله عليه وآله ) بر جان وىبود، يا قدرت روحى رائى . چنانكه در خطبه قاصعه نهج البلاغه كه خطبه يكصد ونود آن است مى خوانى كه :
امام (عليه السلام ) فرمود: اءرى نور الوحى و الرساله و اشم ريح النبوه ، و لقدسمعت رنه الشيطان حين نزل الوحى عليه (صلى الله عليه وآله ) فقلت : يارسول الله !ما هذه الرنه ؟
فقال : هذا الشيطان قد ايس من عبادته ، انك تسمع ما اسمع وترى ما ارى ، الا انك لستبنبى ؛ و لكنك وزير و انك لعلى خير
.
اين جان علوى بود كه مى شنيد. حال در كريمهفتمثل لها بشرا سويا(97)
و در كريمه قل من كان عدوا لجبريل ، فانه نزله على قلبك (98) و در كريمه و انه لتنزيل رب العالمين نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين .(99)به دقت تدبر بسزا و شايسته بفرما.(100)
97- درجات بهشت
قال رسول الله (صلى الله عليه وآله ) لعلى بن ابى طالب : يا على ! انا مدينهالحكمه و هى الجنه و انت يا على ! بابها .
و امام (ع )فرمود: درجات بهشت بر عدد آيات قرآن ؛ و بر قدر آيات قرآن است .وفرمود: هر مقامى از مقامات قرآن را قرائت كرده اى توقف نكن و بالا برو كه آن رامقامات ديگر است و خبر هايى است .(101)
98- قرآن نا متناهى است !
جناب طريحى ، در كتاب مجمع البحرين ، در ماده جمع (ج - م - ع )از جنابرسول الله (صلى الله عليه وآله ) اين حديث رانقل كرده است : مامن حرف من حروف القرآن الا و له سبعون الف معنى ؛ هر حرف وكلمه قرآن داراى هفتاد هزار معنى مى باشد.
كه اين هفتاد هزار هم ، بيان حد و تحديد نيست . پس همان طور كه در طليعه گفتار بهعرض رساندم : اثر هر كس نمودار دارايى اوست . همانطور كه خداوند سبحان ، غير متناهىاست ، قرآن هم غير متناهى است .(102)
99- هدف از درس و بحث
جوامع روايى ما مرتبه نازله قرآن هستند و به حكم محكم خود قرآن حكيم كه ،قل كل يعمل على شاكلته (103)
هر كس مطابق آن چه را كه دارد، آن قدر كه هستعمل مى كند، اثر او، نمودار دارايى اوست . قرآن نمودار دارايى خاتم الانبياء (ص )ونمودار دارايى حقيقت عالم حق سبحان مى باشد. يعنى همان طورى كه خداوند غير متناهى است، صمد است الصمد ما لا جوف له (104)كتابش هم صمد است لا جوف له .و خاتم انبياء، در نبوت صمد است ، يعنى ديگر جاى خالى ندارد كه كسى بيايد نبوتشرا پر كند. انبياى قبلى نبوت صمدانى نداشتند، كتاب ايشان كتاب صمدانى نبود كه پرباشد.
در نبوت ، حضرت خاتم انبياء صمد است . جاى خالى ندارد كه كسى نبوتش را پر كند،قرآن صمد است و نبوت خاتم انبياء، صمد است و همان طور كه حق (سبحان )صمد است ،قرآن هم صمد است . قل كل يعمل على شاكلته و قرآن ، نمودار دارايى گوينده اشاست . لذا آن را نهايتى نيست . و ما اين همه را مى خوانيم تا به مطالب شامخه معارفانسانى ، يعنى كتاب و سنت آگاه شويم ، اگر عارفى ، حكيمى ، عالمى ،اهل قلمى ، فرمايشاتى دارد، حقيقتش اين است كه :
هر بوى از مشك و قرنفل شنوى
از دولت آن زلف چو سنبل شنوى
گر نغمه بلبل از پى گل شنوى
گل گفته بود، گر چه ز بلبل شنوى
اگر ديگران حرفى - به نظم و نثر - دارند، از اين منطق وحى منشعب شده است و اگرطلبه بخواهد درسش طورى باشد كه عوامل لفظى و معنوى را ياد بگيرد و از قرآن ورواياب بى خبر باشد، پس براى چه دارد درس ‍ مى خواند ؟در راهتكامل خودش به كجا مى خواهد برسد ؟و هدف چيست .(105)
100- خوراك جان و روان
در عرفان نظرى و عرفان عملى گفتارى بالاتر و ارزشمندتر از گفتار پيغمبر خاتم(صلى الله عليه وآله ) پيدا نمى كنيم ، آنچه را كه يك فرد انسان در خوراك جان و روانخود و روان خود براى قرب الى الله نياز دارد، در قرآن و كلام معصومين (عليه السلام )نهفته است .(106)
101- اهميت علم
مختصرى راجع به روايت ذيل ، توضيح بفرماييد: امام كاظم (عليه السلام ) فى حديثطويل قال : لا نجاه الا بالطاعه و...(الحياه ، ج 1 ص 38 )و بفرماييد اين كهبعضى مى گويند، اين درس و بحث و تحصيل علم ، انسان را به جايى نمى رساند وفايده اى ندارد، علم نورى است كه خداوند آن را دردل افرادى مى اندازد، العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاءتا چه حد صحيحاست ؟
استاد: نه آقا، هرگز چنين نيست !انسان تا علم به حق پيدا نكند، نمى تواند بندگى كند،العلم امام العمل آقا بايد درس خواند، ره چنان رو كه رهروان رفتند.جوامعروايى ما مانند بحار الانوار و كافى و ديگر كتب و همچنين آيات قرآن كريم ، اينها همهروزنه هايى هستند به سوى نور و اينها رانهاى الم ما براى آشنايى با حق هستند. اگرچنين است كه اينها مى گويند، اين همه ارزش و منزلت حتى براى مجالست با علما براىچيست ؟اصلا سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) را نگاه كنيد، پيغمبر اسلام (ص )در آغازدعوت ، نمايندگانى به بلاد مختلف گسيل داشت كه براى مردم ، معارف قرآنى بگويد وتفسير آيات كنند و خود آن حضرت نيز جلسه درس و بحث داشت .(107)
102- حكايت ابى بن خلف
ابى بن حلف به خدمت پيامبر آمد، و استخوان پوسيده اى را از باغى برداشت ، پس آن رانرم كرد، آنگاه گفت : اى محمد !وقتى ما استخوان و خاك شده ايم ، آيا ما به خلق تازه اىبر انگيخته مى شويم . پس اين آيه نازل شد: (108)قل يحييها الذى انشاءها اول مره .(109)
103- آغازگر وحى
از رسول خدا (ص )روايت شده كه آن حضرت فرمود: لم يبق من النبوه الا المبشرات يعنى از پيامبرى جز خواب ها (مبشرات )نمانده است .و حديثاول از جامع بخارى اين است : او لما بدى بهرسول الله ، فكان لا يرى الا جاءت به مثل فلق الصبح يعنى اولين چيزى ازوحى كه براى رسول خدا شروع شد، روياى صالحه در خواب بود، به طورى كه خوابنميديد مگر اين كه همانند فلق صبح متحقق مى شد.(110)
104- توصيه هاى پيامبر (ص )
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) تا زنده بودكمال مراقبت در حفظ و پاسدارى از دستاوردهاى قرآن را داشت و به مسلمين توصيه مىفرمود: به اين ديسمان محكم الهى چنگ بزنيد و خود را از چاه ضلالت برهانيد.
بخش پنجم : عشق به عبادت  
105- برترين بخش عبادت
امام باقر (عليه السلام ) فرمود كه : رسوب الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود:العباده سبعون جزءاء اءفضلها طلب الحلال ؛ يعنى عبادت هفتاد بخش ‍ است ، برترينبخش آن طلب حلال است .(111)
106- قلب المؤمن عرش الله الاعظم
حضرت خاتم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: لى مع الله وقت لا يسعنى فيه ملكمقرب و لانبى مرسل . يعنى مرا با خداوند وقتى است كه در آن وقت هيچ ملك مقرب وهيچ پيغمبر مرسل نمى گنجد.و از اين پيغمبرانمرسل يكى خود آن حضرت است ، سبحان الله از حلاوت گفتار. به حكم حديث شريف قدسى: لا يسعنى ارضى و سمائى ، و لكن يسعنى قلب عبدى المومندل محل ظهور تجليات انوار الهى است .
آرى !در حديث ديگر است كه : قلب المؤمن عرش الله الاعظم يعنىدل مؤمن عرش اعظم خداوند است .
107- عشق ورزى به عبادت
در كافى از امام صادق (عليه السلام ) نقل است كه :رسول خدا (ص )فرمود: برترين مردم كسى است كه به عبادت عشق ورزد و آن را درآغوش گيرد و در قلبش دوست بدارد و براى آن فراغت و وقت آماده كند و با جسم خود بدانمباشرت ورزد. چنين شخصى باكى از دنيا، كه بر او سخت شود و يا آسان و فراخندارد.(112)
108- همراهان لبيك مؤمن
از سهل بن سعد رض روايت شده كه گفت : پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله )فرمود: مسلمانى لبيك نمى گويد، مگر آنكه تمام آنچه در چپ و راست از سنگ گرفتهتا درخت و شن ها همگى لبيك مى گويند تا آن كه زمين از اينجا و اينجا منقطع گردد.و به همين دليل بدن هايى را كه نبى اكرم (صلى الله عليه وآله ) به عنوان قربانىقرار داد، هر كدام به سمت او سبقت مى گرفتند تا اولين كسى باشند كه در پيشگاه اوتقرب مى يابند.(113)
109- معدن تقوى
ارشاد القلوب ديلمى از جناب رسول الله (صلى الله عليه وآله )نقل كرده است كه :
حضرت فرمود: قال (صلى الله عليه وآله ):لكل شى ء معدن و معدن التقوى قلوب العارفين ؛ براى هر چيز معدنى است ، و معدنتقوى دل عارفان است .

بخش ششم : حديث معراج نبوى 
110-فرمايش الهى در شب معراج به پيامبر
در شب معراج خداوند متعال به پيامبر فرمود: اى احمد !صورت زاهدان از خستگى شب و روزهروز زرد است و زبانشان از ذكر خدا ناتوان ، و قلبشان از كثرت خاموشى ، مطعون است .در عبادت بسيار كوشش كنند؛ ولى نه از ترس آتش و نه از شوق بهشت ؛ بلكه ملكوتآسمانها و زمين را نظاره گرند، و خدا را اهل عبادت يافته اند . اى احمد !اين ، درجه انبيا وصديقان امت تو و غير تو و اقوامى از شهداست . (114)
111- پيامبر (ص )در شب معراج
از پيامبر اكرم (ص )نقل است كه فرمود: همان طور كه زندگى مى كنيد مى ميريد وهمان گونه كه مى خوابيد محشور مى شويد. و نيز مى فرمود: شب معراج مردمى راديدم كه لبانشان بريده شد و دوباره به شكلاول باز مى گشت و دوباره بريده مى شد. جبرييل مرا گفت : اينان خطيبان امت تو هستند كهلبان شان بريده مى شود؛ چون به آنچه كه مى گويندعمل نمى كنند.(115)
112- حلاوت ذكر الهى
چون حلاوت ذكر خداى تعالى را چشيدى و بدان انس گرفتى و به بهشت لقا رسيدى ، ازخداوند جز خودش را مخواه و جز او را به فراموشى سپار !چنانكه امام صادق (ع )فرمود:خدا را يك مرتبه خواندم ؛ اجابت فرمود و حاجتم را فراموش كردم ؛ چه اجابتش بهاقبال ، بر بنده اش ، چون او را مى خواند، اعظم واجل از حاجتى است كه بنده از او خواسته است ؛ گر چه حاجت ، بهشت و نعمت هاى ابدى آنباشد؛ و اين را كس ، جز عاملان محب و عارفان صفه الله و خواص درگاهشنداند.(116)
113- با خدا باش و پادشاهى كن !
از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) روايت است كه : خداى تعالى مى فرمايد:قسم به عزت و جلال و عظمت و كبريا و نور و علو و رفعت مكانم ، چون بنده اى هواىخود را بر خواست من ترجيح دهد. لباس دنيا بر تنش كنم و قلبش را بدانمشغول سازم و جز، به قدرى كه برايش مقدور نموده ام ، به او ندهم . ولى آن كس كه ،خواست مرا بر هواى خود ترجيح دهد، با ملايكه ام حفظش كنم . و زمين و آسمان ، روزى او راكفالت كنند و خود برايش تجارت نمايم و دنيا به سويش آيد در حالى كه او، از آن روىگردان است .(117)
114- اين است صفات محبين
در خاتمه ارشاد القلوب در زمره پرسشهاى خداوند، در معراج ازرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آمده است : اى احمد !آيا مى دانى كدام عيش ‍گواراتر، و كدام حيات باقى تر است ؟.
پيامبر (ص )گفت : نمى دانم ، اى پروردگار من !
خداى تعالى فرمود: امام زندگى گوارا، عيشى است كه صاحبش را از ياد من باز نداردو آن شخص ، نعمت هايم را از ياد نبرد و حقم را انكار ننمايد، شب و روز در طلب رضاى منباشد
اما حيات جاودان ، آن است كه شخص ، با خود چنان كند كه دنيا در نظرش ، خوار و حقيرشود و آخرت بزرگ و عظيم جلوه نمايد. خواست مرا بر خواست خود ترجيح دهد. در طلبرضاى من باشد و به حق ، مرا تعظيم نمايد به ياد داشته باشد كه من به او عالمم و شبروز، مراقب هر گناه و معصيتى باشد و قلب خود را از هر چيزى كه من خوش ندارم ، پاكگرداند.
شيطان و وسوسه هاى او را دشمن بدارد و سلطه اى براى ابليس ، در قلب و فراغت واشتغال و هم و حديث او را براى خود قرار دهم ، و اين نعمتى است كه بهاهل محبت و عشقم ارزانى كنم . چشم و گوش قلبش را باز نمايم ، تا با آن ،جلال و عظمت مرا بنگرد و بشنود و دنيا را تنگ و آنچه از لذايذ، كه در آن است ، بر اومغضوب نمايم و او را از دنيا چنان بر حذر دارم كه چوپان ، گوسفندانش را از مراتعمهلك (و مسموم )بر حذر مى دارد.
پس چون چنين گشت ، از مردم فرار كند از دار فنا به دار بقا، و از دار شيطان ، به داررحمن ره جويد.
اى احمد !همانا او را به هيبت و عظمت زينب دهم . اين عيش گوارا و حيات جاودان است و مقاماهل رضا.
پس هر كس طبق رضاى من عمل كند، سه خصلت بدو دهم : شكرى كه آلوده بهجهل نباشد، و ذكرى كه با نسيان همراه نباشد، و محبتى كه محبت خلق را بر آن رجهان ندهد.وقتى كه مرا دوست بدارد، من نيز او را دوست خواهم داشت و ديده قلبش را بگشايم ، تاجلالم را نظاره كند. هيچ چيز را بر او مخفى نگذارم و در ظلمت شب و روشنايى روز با اونجوا كنم ، تا اين كه از سخن با خلق و همنشينى با آنها منقطع شود. كلام خود و ملايكه امرا به گوشش رسانم تا خلق از او حيا كند و بر روى زمين گام بردارد، در حالى كهمغفور درگاه من است ، قلبش را آگاه و بينا قرار دهم كه هيچ چيز از بهشت و جهنم بر اومخفى نماند و آنچه كه در روز قيامت او هول و وحشت بر مردم مى گذرد و نيز، آنچه كه باآن ، اغنيا و فقرا و علما و جهلا، محاسبه شوند، بدو نشان دهم . قبرش را روشن كنم و نكيرو منكر را به سوى او فرستم تا از او سؤال كنند و غم مرگ و تاريكى قبر و وحشتش رانبيند و ميزان را نصب كنم و ديوان را نگشايم . نامه اعمالش را به دست راستش دهم كه آنرا باز كند و بخواند، و ميان او و خودم ترجمانى قرار ندهم . پس اين است صفات محبين...

next page

fehrest page

back page