بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب هنر از دیدگاه مقام معظم‏رهبری, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     02 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     03 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     04 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     05 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     06 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     07 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     08 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     fehrest - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
 

 

 
 

ضميمه‏ى 1
سينما

متن كامل مصاحبه در باره‏ى سينماى فارسى (1)

س:براى سينما در جمهورى اسلامى چه جايگاهى قائل هستيد،به نظر شما بود يا نبودسينما در جامعه تا چه حد مى‏تواند اهميت داشته باشد؟

بسم الله الرحمن الرحيم

پاسخ:

مساله سينما يك مساله مستقل از كل مسائل هنر نيست.ما همانطور كه براى همه‏ى شعبه‏هاى فرهنگ ارزش فراوان قائليم-براى رسيدن به مقاصدى كه جزو ايده‏آلهاى نظام جمهورى اسلامى است-طبيعى است كه براى هنر به عنوان يك وسيله‏ى برتر و براى شاخه‏هاى هنر به عنوان انواع اين وسيله ارزش‏هاى خودشان را در حد كارآئى آنها قائليم.اما راجع به سينما (البته شما راجع به هر يك از شاخه‏هاى هنر كه از من سئوال كنيد،قاعدتا پاسخ همين خواهد بود) من نگاه مى‏كنم ببينم كه‏«بودن‏»سينما،قرار است‏به چه قيمتى تمامشود تا بتوانم پاسخ بدهم كه بود و نبودش،چقدر اهميت دارد.

آن سينمائى كه مورد قبول ماست و مقصود مورد تصديق و تاييد اسلام و انقلاب را حاصل مى‏كند،براى آن خيلى احترام قائليم،و آن سينمائى كه در جهت ضد اين مقصود حركت مى‏كند،بودنش را به مصلحت نمى‏دانيم و هيچ برايش ارزش قائل نيستيم،و آن كه الت‏خنثى داشته باشد،اگر فرض كنيم يك حالت‏خنثائى هم وجود دارد و از اين صرفنظر كنيم كه بالاخره هر فيلمى يك پيام مستقيم يا غير مستقيم با خودش دارد و كمتر مى‏شود فرض كرد كه هيچ پيامى نداشته باشد و لو به صورت غير مستقيم-آن هم حكمش از حكم سينماى مفيد و سينماى مضر،فهميده مى‏شود.بنابر اين سينما اگر سينماى مطلوب باشد، خيلى برايش ارزش قائليم.از بسيارى از شاخه‏هاى ديگر هنر بيشتر ارزش دارد،به خاطر اينكهچگونگى ابلاغ پيامش از بسيارى از شاخه‏هاى ديگر هنر بهتر و برجسته‏تر و ارزنده‏تر است.

س::با توجه به اينكه بسيارى عقيده دارند وجه سرگرمى در فيلمهاى سينمائى بايد مورد نظر باشد،به گمان شما جاذبه‏هاى فيلم و مساله‏ى پيام مطرح در آن چه رابطه‏اى بايد با همداشته باشد؟

پاسخ:البته مساله جاذبه در فيلم يك چيز اصلى است و نمى‏توان جاذبه را در فيلم نديده گرفت.واژه‏ى سرگرمى را خيلى واژه‏ى خوبى نمى‏دانيم و بكار هم نمى‏بريم و دلمان مى‏خواهد هيچ چيزى به آن معنى سرگرم كننده نباشد بلكه آگاه كننده و هشيار كننده باشد،اگر چه مجذوب كننده هم باشد.و هيچ منافاتى ندارد كه هم آگاهى بخش باشد هم مجذوب كننده. بنابر اين كلمه‏ى سرگرمى را بكار نمى‏بريم.اما جاذبه در فيلم يك عنصر اصلى است،يعنى اگر فرض كنيم كه يك فيلمى برترين پيام‏ها را داشته باشد اما جاذبه لازم را نداشته باشد،گوئى كه هيچ كار انجام نشده است.مثل اينكه انسان در يك اطاق دربسته بنشيند و بهترين مطلب را بيان كند.منتها يك اشتباه در ذهن عده‏اى وجود دارد كه خوب است اين اشتباه را برطرف كنيم و آن اين است كه بعضى‏ها خيال مى‏كنند كه پيام-در اينجا مقصود ما و آنچه‏بنظر ما محترم و ارزشمند است،پيام انقلاب اسلامى ماست-اگر قرار شد پيامى در يك فيلمى باشد، اين فيلم بايد به همان اندازه پيه بى‏جاذبگى را به تنش بمالد،گوئى خيال كرده‏اند كه جاذبه داشتن يك فيلم و پيام داشتن آن منافات دارد.يعنى يك فيلم اگر اسلامى و انقلابى نبود،حتما با جاذبه است!اين يك معادله‏ى درستى نيست.يك چنين فرمولى را ما قبول نداريم.گاهى مى‏شود كه خود پيام جاذبه مى‏بخشد يعنى حتى محتوى گاهى تكنيك را تحت تاثير قرار مى‏دهد،يعنى يك محتواى خيلى خوب،ضعف تكنيك فيلم را هم گاهى اوقات مى‏پوشاند و بيننده حرفى را كه دوست مى‏دارد و چيزى را كه برايش دلنشين است مى‏گيرد و آنقدربرايش جالب و جاذب است كه حتى ضعف تكنيك را هم متوجه نيست.

بنابر اين،من مايلم اينطور بيان كنم كه آنچه در فيلم و سينما براى ما اصل است،پيام است،يعنى شما به عنوان يك فرد انقلابى اصلا چرا براى سينما كار مى‏كنيد؟

اگر چنانچه قرار باشد اين سينما محتواى انقلابى نداشته باشد يا محتواى اسلامى نداشته باشد،باز هم براى سينما كار خواهيد كرد؟روشن است كه نه.پس كسى كه با انقلاب همساز و همدل است،سينما را براى محتوائى مى‏خواهد كه از اين انقلاب الهام گرفته است.در اين كه شكى نيست،در درجه اول اين براى ما مطرح است.منتها مى‏دانيم اگر اين سينما بخواهد اين پيام را هم برساند،لازم است كه يك جاذبه‏اى داشته باشد،پس جاذبه به عنوان يك ابزار اجتناب ناپذير است و محتوى براى ما يك هدف و مقصد است.اگر چنانچه بهترين مضامين در يك شعر بد ريخته شود اثر مطلوب را نخواهد بخشيد،پس ما در يك شعر نمى‏توانيم مضمون را درجه دو بگيريم،خير،مضمون در درجه اول است.منتها مضمون خوب،بدون تكنيك خوب شعرى اصلا امكان پذير نيست،دقيق‏تر بگويم:امكان پذير هست اما فايده‏اىندارد،مفيد نيست و تبليغ را كه كار اساسى هنر است،نمى‏توان نفى كرد.

س:به نظر شما چه نوع فيلمى غير قابل نمايش است...به عبارت ديگر چه عواملى در يكفيلم باعث مى‏شود كه قابل نمايش نباشد؟

پاسخ:من فكر مى‏كنم كه اگر ما«بايد»هاى فيلم فارسى را بدانيم،«نبايد»ها بخودى خود براى ما روشن مى‏شود.و ما بايد به مرور در پاسخ به اين سئوالات،«بايد»هاى فيلم فارسى را پيدا كنيم.در مورد«نبايد»ها من مى‏توانم همين اندازه بگويم،هر چيزى كه ضد ارزش‏هاى سينماى فارسى گذشته را احيا كند يا تشديد كند،يكى از نبايدهاست،چيز بدى است،هر فيلمى كه به معارضه با ارزشهاى اسلامى برخيزد،اين فيلم به نظر ما يك فيلم بد بحساب مى‏آيد.پس معارضه با ارزشهاى اسلامى و معارضه با فطرت سالم انسانى و معارضه با ارزشهائى كه براى مردم و تكامل آنها مفيد و لازم است،جزو منفى‏ترين خصوصيات يك سينماست و چنين سينمايى را ما قبول نداريم.از اينها كه بگذرد ما به هر فيلمى يك نمره موافق مى‏دهيم.منتها نگاه مى‏كنيم ببينيم در چه مرحله‏اى قرار دارد،نمره را با آن حسابمى‏كنيم.

س:دست اندركاران قديمى سينما در رده‏هاى مختلف به دو گروه تقسيم مى‏شوند:گروهى كه عهده‏دار وجه فرهنگى سينما هستند و گروهى كه عهده‏دار وجه فنى و تكنيكى آن مى‏باشند.در مورد گروه اول تيپ‏هاى مختلف وجود دارد.برخى شهرت به فساد دارند و برخى نه.برخى مخالف جمهورى اسلامى هستند و برخى از انقلاب تمكين مى‏كنند،برخى نيز سينما را رها كرده‏اند.در مورد طرز برخورد با اين افراد،گروهى معتقدند به هيچكدام نبايد اجازه‏ى كار داد،بعضى معتقدند بين آنها بايد فرق قائل شد و گروهى معتقدند بايد با كنترلو نظارت به همه كار داد.به نظر شما با چنين افرادى چگونه بايد برخورد كرد؟

پاسخ:اين يكى از مسائل حساس و مورد پرسش از اوائل انقلاب بوده است.ملاحظه كنيد اولا در مورد دسته‏ى دوم كه به تعبير شما عهده‏دار وجه فنى و تكنيكى امور مى‏باشند،شما هيچ سئوالى در مورد آنها نكرديد.بدنيست كه چون در يكى دو سه جمله‏ى كوتاه مى‏شود در مورد آنها صحبت كرد.يك چيزى بگويم.حقيقت اين است كه كسانى كه جنبه‏هاى فنى و تكنيكى سينما را عهده‏دار مى‏شوند،مثل فيلمبردارها و گريم كننده‏ها و متصديان نور و اين چيزها، اينها در شرايط كنونى در صورتى كه بخواهند براى مردم خدمت كنند و در خدمت مردم قرار بگيرند،از آنچه كه امروز مى‏كنند،بهتر هم مى‏توانند كار كنند و ما مى‏شنويم آنها گاهى براى بعضى از فيلم‏ها-كه براى افرادى كه چندان با انقلاب هم‏آهنگ نيستند،دلنشين‏تر است-آنجاها بهتر مايه مى‏گذارند و از هنر خودشان استفاده مى‏كنند.بنابر اين با اين تقسيم بندى كه شما مى‏كنيد،همه را روى جنبه‏هاى محتوائى و به قول شما متصديان وجه فرهنگى نبريم،بلكه متصديان وجه فنى و تكنيكى هم مى‏توانند مفيدتر باشند.پس در مورد اينها هم، اين سئوال بايد مطرح شود كه با آنان چه بايد بكنيم؟شايد من يك پاسخى در پايان بدهم كهاينها را هم شامل مى‏شود.

اما در مورد كسانى كه وجه فرهنگى سينما را به عهده دارند،سينماگران كنونى ما دو دسته‏اند:يك عده بازيكن‏ها هستند،بازيگرها هستند كه اينها كارشان در درجه‏ى دوم قرار دارد.در حقيقت اگر چه كه چشم را جذب مى‏كنند اما بيشتر از آنها،كارگردان و سناريونويس و اينها مهم است و روى آن دسته بايد بيشتر مطالعه كرد.اما سئوال شما به قرينه آنچه تا بحال بارها از من سئوال كرده‏اند،روى هنر پيشه‏ها،روى آن گروه اول است‏يعنى روى كسانى كه در جلوى چشم ظاهر مى‏شوند.من البته بازيكن‏هاى سينما را خيلى نمى‏شناسم،علت هم اين است كه در آن رژيم كه ماها هيچوقت فيلم تماشا نمى‏كرديم،حالا هم كه مى‏تواند فيلم‏هاى خوبى وجود داشته باشد چندان فرصت نداريم،مگر اينكه گاهى بزور ما را پاى فيلمى بنشانند يكى چيزى را ببينيم والا يك چنين چيزى كمتر پيش مى‏آيد،لكن اجمالا يككلياتى مى‏توانم بگويم:

بعضى‏ها هستند كه از هنر خيلى بالائى هم برخوردار نيستند و شهرت آنها بيشتر جنبه‏ى عوامى و شارلاتانى دارد و در عين حال در سابقه‏ى خودشان غرقه در نمودهاى زشتند.اينها بى‏گمان وقتى حضور پيدا كردند در فيلم،پيامى را كه بخواهد از زبانشان خارج شود هر چند بهترين پيام باشد،ضعيف مى‏كنند،به اين توجه كنيم.حالا من اين را به عنوان فتوى به عدم استفاده از اينها نمى‏گويم،آن يك جاى ديگر دارد كه ببينيم در يك جمع‏بندى از اينها استفاده بكنيم يا نكنيم.آن بحث ديگرى است.اما من همينطور كه حساب مى‏كنم مى‏بينم حضور فلان هنرپيشه زن يا مرد كه هر چه از او در ذهن مردم هست،چيزهاى بدى است،مناظر بسيار زشت‏سكسى است،كه از يادآورى آن يك جوان مؤمن يا يك آدمى كه دارد در فضاى انقلاب تنفس مى‏كند،هر چقدر هم كه حزب الله نباشد،هيچگونه احساس احترامى به او دست نمى‏دهد بلكه احساس انزجار دست مى‏دهد،حالا اين آدم چنانچه آمد قرآن را هم باز كرد و يك آيه قرآن هم معنى كرد،شكى نيست كه مفهوم آن آيه قرآن و پيام آن را ضعيف خواهد كرد،يعنى مردم درست‏باورشان نمى‏آيد،مگر اينكه يك چيزهائى به اين اضافه شود كهحالا روى آن چيزها مى‏شود فكر كرد.

پس اين را بايد بدانيم كه در ميان بازيگرها هستند كسانى كه سوابق دسته‏ى اول را هم خيلى ندارند،از لحاظ كار هنرى و بازى در فيلم هم اگر بهتر از آنها نباشد،حداقل كمتر نيستند.از اينها بايد بيشتر استفاده شود و ميدان براى حضور و ظهور جلوه‏هاى هنرمندى براى آنها باز شود و نيز بيشتر از چهره‏هاى جديد استفاده شود.يعنى شما جوانهائى را كه استعداد دارند و مى‏توانند يك هنر پيشه خوب باشند،تشويق كنيد و بياوريد در صحنه‏هاى هنرى،و از اينها استفاده كنيد زيرا كه اگر ما صرفا رو آورديم به قديمى‏ها و صحنه‏ها را با آنها پر كرديم،اين جوان انقلابى امروز اصلا يك چنين فرصتى را براى خودش مشاهده نمى‏كند يا شايد ابا كند از اين كه در يك صحنه‏اى وارد شود با فلان كسى كه به او اعتقادى ندارد به خاطر آن سوابق و با او همبازى و همرديف شود.پس اين عوامل و معيارها را درنظر بگيريم: معيار عدم تضعيف پيام‏هاى خوب با دهانها و زبانهائى كه از نظر مردم آلوده است.دوم ميدان دادن به كسانى كه اين آلودگى را ندارند و از لحاظ هنر هم سطح بالاترى دارند،هر چند كهخيلى عوام پسند نباشند.

سوم و مهمتر از همه،ميدان دادن به عناصر جوان و جديد و انقلابى و كسانى كه فكر مى‏كنند تحول انقلاب قدرت اين را پيدا كرده است كه حتى سينما را هم متحول كند و در صحنه‏هاى فيلم هم يك نوع تحول بوجود آورد و شخصيت‏ها را عوض كند،اينها ميدان پيدا كنند و بيايندتا ما آينده‏ى بهترى داشته باشيم.

در مورد كارگردانها و سناريستها،به اعتقاد من بخش اعظم اين هنر دست اينهاست و اينها متاسفانه عناصر قديمى‏شان كمتر براى انقلاب دل سوزانده‏اند،و حتى كمتر شده كه بى‏تفاوت باشند بلكه بيشتر ضربه زده‏اند.اعتقاد من اين است كه ما در بين اين عناصر آن كسانى را كه آماده هستند كه براى انقلاب به معناى واقعى كلمه خدمت كنند از وجودشان استفاده بكنيم.منتها اين خدمت‏شديدا هوشمندانه باشد و همين توصيه را من نسبت‏به آنگروه اول كه گروه فنى باشند دارم يعنى برخورد ما يك برخورد هوشمندانه باشد.

دولت جمهورى اسلامى و مسؤولين فرهنگى كشور نمى‏توانند از سينما غافل بمانند و عدم غفلت از سينما نيز به معناى اين است كه به آن كسانى كه ته كفش نوكرهاى شاه را مى‏ليسيده‏اند و امروز هم حاضر به خدمت‏براى مردم نيستند و احيانا از پشت‏به مردم و انقلاب خنجر مى‏زنند،اجازه فعاليت داده نشود،كما اينكه ديده شده كسانى حتى مورد تشويق نظام جمهورى اسلامى هم قرار گرفته‏اند،و همين شما،آقا را تشويق كرده‏ايد ولى بعدبه راديوهاى بيگانه رفته‏اند و عليه خود شما و نظامتان حرف زده‏اند.

بعضى افراد را فكر مى‏كرديم كه به انقلاب تعلق دارند و از اين رو به آنها اجازه‏ى كار داديم ولى ديگر توجه نكرديم كه اينها ديگر مال انقلاب نبوده‏اند و لذا هر كارى دلشان خواسته،كرده‏اند. با نظر من اين عده تا كنون بد عمل كرده‏اند و حتى در همين سريالهائى هم كه در تلويزيون نمايش داده مى‏شود،برخوردشان بد بوده است.من نسبت‏به همين سريال سربداران اعتراض دارم.من مى‏گويم اينها مى‏توانستند جاى اشخاص را عوض كنند.اصلا هيچ لزومى نداشت كه يك بازيكن قوى نقش قاضى شارح را داشته باشد و يك نفر جوان كم جاذبه در نقش حسن جورى بازى كند،من نمى‏توانم باور كنم كه در اين سريالها دقت لازم شده باشد و در عين حال اين طور در بيايد.يا بى‏دقتى شده و يا حتى مثلا ذره‏اى عناد هم بخرج داده شده است. من حالا در مورد سريال سربداران نمى‏گويم بلكه در مورد كل جرياناتى كه در عالم سينما و فيلم سازى ما وجود دارد صحبت مى‏كنيم.بنابر اين در استفاده از اين طبقه سوم و دسته سوم هر چه مى‏توانيد هوشمندانه برخورد كنيد.ما نمى‏توانيم انقلاب،مردم،احساسات مردم و خيل عظيم حزب ال..را كه مصمم و جدى است تا از انقلاب خود دفاع كند،نديده بگيريم تا حفظ حرمت كارگردانى را-كه تا ديروز هر كارى مى‏خواسته‏اند انجام مى‏داده و هر سازى كه مى‏زدند واقعا مى‏رقصيده است-كرده باشيم.چنين چيزى اصلا معنا ندارد،اين از همان مواردى است كه من مى‏خواهم بگويم،اصلا سر به تنش نباشد.اين كارگردانى كه مردم را و احساساتشان را و ارزشهايشان را نديده مى‏گيرد و حاضر نيست مايه بگذارد،اگر هم اثرى مى‏سازد چيز دو پهلوئى نه چندان خوب و نه چندان بد است كه مثلا اگر يك روزى هم بختيار برگشت‏بتواند جوابى داشته باشد!اين شخص اصلا نسازد بهتر است‏يعنى ما اصلا سينماهايمان را ببنديم،من ترجيح مى‏دهم كه سينماى فارسى تعطيل شود و از لحاظ رونق، رونق كمترى و از لحاظ فروش و عرضه و توليد فيلم،فروش و عرضه كمترى داشته باشد تا اينكه فيلمهائى بيايد كه دلش با انقلاب نيست و از روى يك نيت‏خالص نسبت‏به انقلابساخته نشده باشد.

س:در زمينه‏ى سينما و دست اندركاران آن شما براى دولت تنها نقش نظارتى قائل هستيد يا نقش ارشادى،هدايتى و حمايتى نيز قائل مى‏شويد؟به نظر شما دولت تا چه حد بايد ازسينماى مطلوب و مورد نظر جمهورى اسلامى حمايت كند) .

پاسخ:عرض كنم كه در مورد دولت من اعتقادم اينست كه بخصوص در كار سينما دولت نمى‏تواند بر كنار از مسؤوليتهاى تعيين كننده باشد،مقصودتان از نظارت چيست؟اگر نظارت يك چيزى است كه شامل هدايت و كنترل و احيانا جلوگيرى از چيزهاى بد مى‏شود، بله،بايد نظارت كرد.اگر نمى‏شود،نخير نظارت كافى نيست.اعتقاد من اين است كه دولت‏بايد در مسائل مربوط به سينما حضور و دخالت فعال داشته باشد.اين به معناى چند چيز است، هم به معناى تشويق حقيقى هنرمند انقلابى است،يعنى كمك كند.امكانات در اختيارش بگذارد،معروفش كند.براى استفاده او از همين فستيوالها تشكيل بدهد،براى آموزش او از هر امكان مفيدى استفاده كند.براى رشدش صحنه را از عناصرى كه مانع رشد او مى‏شوند خالى كند.در مورد بخش مضر قضيه در مقابل آن كسانى كه از فيلم و سينما ابزارى عليه جمهورى اسلامى مى‏توانند بسازند هوشمندانه برخورد كند و مانع شود و نگذارد،اين نميشود كه ما سينماى فارسى را بدهيم دست كسانى كه با انقلاب آشتى نيستند.يعنى ايمان عمومى مردم كه برايش حاضرند جانشان را فدا كنند و انقلابى كه بر اساس مترقى‏ترين هدفها در دنياى امروز شكل گرفته،اختيار بخش عظيم و برجسته از تغذيه فرهنگى مردمش را به دست كسانى بدهند كه آن ايده‏آلها را قبول ندارند،آن مردم را قبول ندارند و آن انقلاب را قبول ندارند.بنابر اين دولت‏بايستى در اين زمينه حضور داشته باشد.البته اين بدين معنى نيست كه همه سرمايه گذاريهاى سينما را بايد دولت‏بكند.ما فكر مى‏كنيم كه شايد چاره‏اى جز اين نباشد.در حال حاضر اگر ما بخواهيم سينما يك حركت تكامل آميزى داشته باشد،شايد در يك شرايطى قرار بگيرد كه جز دولت كس ديگرى نتواند سرمايه گذارى كند.براى خاطر اين كه خيلى سودده نيست‏يا شايد خيلى سودده نباشد و مشكلاتى داشته باشد،على العجاله احتمالا چاره‏اى جز تصدى دولت ممكن است نباشد،اما من اين پيشنهاد را نمى‏كنم.من آنچه كه پيشنهاد مى‏كنم اين است كه حتى اگر بخش خصوصى هم يك روز سينماها را اداره كند، مساله سينما و فيلم و توليد فيلم در كشور مى‏بايستى با نظارت دولت جمهورى اسلامى باشد.

س:فعاليت در زمينه توليد فيلم در كشور به سه طريق مى‏توانند صورت گيرد:

1-فعاليت انحصارى بخش خصوصى 2-فعاليت انحصارى بخش دولتى3-فعاليت هر دو بخش دولتى و خصوصى

اولا كدام يك از سه طريق فوق مى‏تواند مطلوب‏تر باشد؟و ثانيا چه انتظاراتى از بخشدولتى و چه انتظارى از توليدات بخش خصوصى داريد؟

پاسخ:از دولت طبيعى است كه انتظارات بيشترى داريم،چون بخش خصوصى به سود خودش فكر مى‏كند،يعنى به سود تجارى خودش.اما دولت‏به عنوان يك مسوول اقدام مى‏كند و اين از جمله عرصه‏هائى است كه اگر در آن فقط سود مادى مورد نظر بود بى‏شك منحرف خواهد شد.البته در پاسخ به سئوال قبلى يك مقدارى پاسخ اين سئوال داده شد.من اعتقادم اين است كه فعلا در شرايط كنونى بخش خصوصى،اگر بخواهد اصول و معيارها و ضابطه‏هايى را كه جمهورى اسلامى براى سينما در نظر مى‏گيرد،رعايت كند،شايد براى اين كار شوقزيادى نداشته باشد.

س:از نظر كمى و كيفى چه تناسبى بين فيلمهاى ايرانى و خارجى مى‏توان قائل شد؟به عبارت دقيقتر ما به ازاء چگونه فيلم ايرانى،مى‏توانيم از فيلم خوب خارجى صرفنظر كنيم و براى اين كه فيلم ايرانى به نمايش‏درآيد تا چه حد مى‏توانيم در مقابل اشتباهات فيلم ايرانىگذشت كنيم تا فيلم خارجى كمترى نمايش داده شود؟

پاسخ:در اين سئوال تصور مى‏شود كه فرض بر اين بوده كه ما هر جا يك فيلم ايرانى را كه از يك تكنيك مطلوب و در حد نصابى برخوردار نيست مى‏بينيم و يا به قول شما تحمل مى‏كنيم حتما به ازاء آن يك فيلم خارجى خوب حاضر و آماده هست كه اگر اين را تحمل نكرديم فورى آن فيلم خارجى خوب را خواهيم ديد.فرض سئوال ظاهرا بر يك چنين وضعيتى است.من فكر مى‏كنم ك اينطور هم نيست كه ما هر وقت‏با يك فيلم نه چندان خوب فارسى وقتمان را مى‏گذرانيم از يك فيلم خوب خارجى خودمان را محروم كرده باشيم. اولا من به شما بگويم ما با فيلم خارجى خوب مخالفتى نداريم،هر چى فيلم خارجى خوب هست‏شما بياوريد اشكالى ندارد،اما فيلم خارجى خوب چقدر هست؟«خوب‏»با معيارهاى شما و با معيارهاى انقلاب چقدر داريد؟آن فيلمى كه توى آن بد آموزى نباشد و از نظر محتوى و تكنيك و عدم تصادم با ارزشهاى اسلامى يك فيلمى باشد كه از نظر شما قابل قبول باشد، چقدر در اختيار شماست؟من مى‏گويم هر چقدر داريد بياوريد و مطرح كنيد و نشان بدهيد و هيچ فيلم ايرانى را مانع آن قرار ندهيد،اما بدانيد كه اگر همه فيلمهاى خوب آنچنانى را بياوريد باز شما خلائى خواهيد داشت كه بايد آن خلاء را با فيلم ايرانى پر كنيد.در مورد فيلم ايرانى من مى‏گويم ايدآل‏هايمان،يعنى مطلوب ايده‏آلهايمان را در حد بالاتر قرار بدهيم.اما با توجه به واقعيت‏هائى كه وجود دارد توقعات كنونى را كم كنيم.يعنى فيلم ايرانى كه محتواى خوب و مطلوبى دارد و لو تكنيك ضعيفى هم دارد ما اين را رد نكنيم.امروز مساله‏ى ما اين است كه ما در سينما مى‏خواهيم محتواى فيلم،پيام انقلاب را داشته باشد.اين براى ما همانطور كه قبلا هم گفتيم اصل است،درست است كه بايد جاذبه داشته باشد شكى نيست و بگرديد جاذبه‏دارترين آنها را پيدا كنيد،ولى براى ايجاد اين جاذبه‏هم تلاش كنيد و تا وقتى كه آن جاذبه بوجود نيامده از آن كه در حد بالاى جاذبه نيست،يك قدرى تنازل كنيد و قناعت كنيد به آن چيزى كه جاذبه‏ى كمترى هم دارد،ما با فيلم خارجى در صورتى كه مطابق با مفهوم فرهنگ ما باشد هيچ مخالفتى نداريم اما من متاسفانه مى‏شنوم كه بعضى از فيلمها، (در تلويزيون كه مى‏بينم و در مورد سينما هم مى‏شنوم) ،يعنى فيلمهاى خارجى كه آورده مى‏شود بسيارى از آنها حتى خوب نيست،نه فقط از لحاظ محتوى،بلكه از لحاظ تكنيك هم چيزهاى بسيار ضعيف و ملالت آور و خسته‏كننده‏اى است.من نمى‏بينم آن فيلم خوبى كه محتواى خوب و تكنيك قوى داشته باشد به وفور و در حد زياد وجود داشته باشد تا اينكه مافكر كنيم كه اگر وارد كشور شود فضاى فيلم ايرانى را تنگ خواهد كرد.

س:عملكرد سينماى ايران نشان دهنده‏ى رشد توليد فيلم ايرانى است،با عنايت‏به اين كه شش سال از پيروزى انقلاب اسلامى مى‏گذرد،ارزيابى شما از سينماى ايران طى اين مدتچيست؟

پاسخ:البته 6 تا فيلم وقتى در سال 61 به 60 فيلم برسد اين يك رشد كمى را نشان مى‏دهد و خوب است.رشد كمى اين سه ساله همينطور كه شما ذكر مى‏كنيد خوب بوده،از نظر رشد كيفى من نمى‏توانم الان نظرى بدهم،چون درست مطلع نيستم و فيلمهاى اين چند سال را درست نديده‏ام لكن روى آن حرفهاى قبلى تكيه مى‏كنم،من مى‏گويم اگر بخواهيد سينماى فارسى رشد كند دو چيز را بايد در نظر بگيريد:يكى ميدان دادن به عناصر با استعداد و نسبت‏به كشور و انقلاب حقيقتا خودى،و نه غريبه،دوم ايجاد يك تحول در اصل سينماى فارسى،يعنى همانطور كه اول اشاره كردم ضد ارزشهائى را كه نشانده شده بود در سينماى فارسى هر طور هست‏بايد اينها را بكشيد بيرون.يعنى مستمع و بيننده را هم بايد عادت بدهيد كه در فيلم منتظر سكس و خشونت نباشد.حقيقتا در فيلم يك هنر حقيقى رادنبال كنند و دنبال يك پيام حقيقى و دلنشين بگردند.اگر اين كار انجام گرفت،تحول حقيقى درسينما انجام شده است.

س:سينماى كشور تا چه ميزان مى‏تواند به استقبال تماشاگر متكى باشد؟

پاسخ:سينما مال تماشاگر است و شكى نيست كه نمى‏تواند خودش را از تماشاچى جدا و منقطع كند،اما ضمنا نبايد فراموش كرد كه نقش هدايتگر هم دارد مثل همه‏ى كسانى كه مستمعى دارند و وجودشان براى مستمع است.پس نمى‏توانند نظر مستمع را نديده بگيرند. اما فلسفه وجود آنها هدايت مستمع است.بين اين دو يك خط مستقيم وجود دارد كه مى‏توانبا ظرافت آن خط را تعقيب كرد.

س:به نظر شما سوژه‏ى فيلم بايد صرفا مسائل اسلامى،جنگى و انقلابى باشد؟يا مى‏تواند ساير مضامين و مسائل اجتماعى را نيز در برگيرد و در نهايت اينكه به نظر شما اسلامى بودنفيلم به چه معناست؟

پاسخ:همه‏ى موضوعات مى‏تواند اسلامى و غير اسلامى باشد،حتى فيلم محمد (ص) (يعنى شرح زندگى پيغمبر مى‏تواند جورى ساخته شود كه ضد اسلامى باشد) پس نام فيلم محمد (ص) و نقش اول داشتن محمد (ص) در يك فيلم هرگز به معناى اسلامى بودن آن نيست. همه‏ى موضوعات مى‏توانند اسلامى ترتيب داده شوند.ما در مورد اسلامى بودن يك فيلم دو چيز را مى‏خواهيم،يكى اينكه ارزشهائى كه آن فيلم تلقين مى‏كند ارزشهاى اسلامى باشد، شما ببينيد ارزشهاى اسلامى چه چيزهائى است و با كاوش مشخص مى‏شود كه ارزشهاى اسلامى يك عرض عريضى دارد.البته تعليم دادن نماز جزو ارزشهاى اسلامى است اما تعليم دادن راستى و درستكارى و شجاعت و مقاومت هم از جمله ارزشهاى اسلامى است.پس هر چيزى كه اين ارزشها را آموزش دهد يك محتواى اسلامى را در حقيقت آموزش داده است.اين يك جهت،جهت دوم اين كه فيلم با نمودارها ونمادهاى غير اسلامى همراه نباشد.گاهى مى‏شود كه فيلمى نماز خواندن را نشان مى‏دهد ولى بازيگران فيلم با رفتارشان و با وضع نامناسب نگاهشان يك ضد ارزش اسلامى را در حقيقت متجلى مى‏كنند.يعنى اين نكته هم بقدر نكته‏ى اول اهميت دارد.يعنى متن فيلم،متن محتوى و حاشيه محتوى هر دو بايداسلامى باشد.

س:آثار برگزارى چنين جشنواره‏اى (جشنواره‏ى فيلم فجر) چه مى‏تواند باشد؟

پاسخ:اينطور جشنواره‏ها خيلى خوب مى‏تواند باشد.البته بيشتر تابع اين است كه شما چه ارزشهائى را بر اين جشنواره حاكم كنيد و چگونه آن را اداره كنيد.اما مى‏تواند خيلى خوب باشد.اگر در اين جشنواره‏ها ما وسيله‏اى بيابيم براى تشويق هنرمندان مستعد،يا راهى پيدا كنيم براى همكارى و تكميل اطلاعات يكديگر به وسيله‏ى هنرمندان ايرانى،يا وسيله‏اى پيدا كنيم براى آموختن شگردهاى فيلمسازى به عناصر علاقمند و تازه‏كار و جوان،يا مطرح كردن و معرفى كردن عناصرى كه مى‏توان به آنها تكيه كرد و آنها را معرفى كرد،اگر چنانچه يك چنين آثارى داشته باشد،اين جشنواره طبعا نتايج‏خوب خودش را داشته و به نظر من مفيد بوده است.البته در برخورد با اداره اين جشنواره‏ها هم بى‏شك بايد هوشمندانه عمل كرد.يعنى گاهى ممكن است‏يك نفر را بخواهيم در همين جشنواره چهره كنيم و معروف كنيم كه اصلا (بر طبق معيارهاى جمهورى اسلامى) جايز نباشد چهره كردن و معروفكردن يك شخص يا يك جهت گيرى يا يك جريان.مجموعا با اين جشنواره‏ها من موافقم.

س:جشنواره فيلم فجر بهتر است‏به صورت يك جشنواره داخلى ادامه يابد يا ترجيح مى‏دهيدكه به صورت بين المللى و با حضور فيلمهاى خارجى در بخش مسابقه همراه باشد؟

پاسخ:آوردن فيلمهاى خارجى به اعتقاد من چيز بى‏ضررى است،بلكه‏در شرايطى مى‏تواند مفيد هم باشد،يعنى ارائه‏ى آن اثرهائى كه شما نشان دادن آنها را به مردم مفيد مى‏دانيد در يك جشنواره چه ايرادى براى شما دارد،البته بيشتر روى آن فيلمهائى تكيه شود و فيلمهائى انتخاب شود كه جنبه آموزشگرى اين فستيوال را حفظ كند،يعنى واقعا آموزنده باشد،يككلاس باشد براى كسانى كه در آنجا حضور پيدا مى‏كنند.

س: (آخرين سئوال) اگر ما سينمائى را كه باعث انحرافات اخلاقى،اعتقادى و اشاعه دهنده‏ى فساد و فحشاء و منكرات مى‏باشد و همچنين سينمائى را كه ارزشهاى اسلامى را مورد تهاجم قرار مى‏دهد كنار بگذاريم و جلوى امكان نفوذ آنرا بگيريم،سينمائى را كه باقى مى‏ماندمى‏توان به سه دسته عمده تقسيم كرد:

الف-سينمائى كه وجه سرگرمى آن غالب است.

ب-سينمائى كه در خدمت تفكر حاكم است.

ج-سينمائى كه ملهم از تفكر و اعتقادات اسلامى است.

نظر شما در باره‏ى اين سه نوع سينما با توجه به آنچه در بالا آمد چيست؟

پاسخ:ما چيزى به عنوان تفكر حاكم و چيزى به عنوان تفكر اسلامى جداى از يكديگر نداريم. تفكر حاكم همان تفكر اسلامى است.طبقه‏ى حاكم بر جامعه‏ى اسلامى همان مردم هستند و ايدئولوژى دستگاه حكومت،كه از تفكر حاكم بيشتر آن معنا تداعى مى‏شود،وجود ندارد. ايدئولوژى حكومت،ايدئولوژى مردم است.شما ببينيد بنده كه در راس قوه‏ى مجريه‏ى اين مملكت هستم،شغل روحانى من در اين جامعه چيست؟من امام جمعه يعنى پيشنماز هستم. پس ببينيد آنچه كه بر ذهنيت دستگاه اداره كننده‏ى كشور حكومت مى‏كند چيزى جز علائق و عقايد و عواطف و خواستها و عشقها و آرزوهاى اين ملت نيست.پس آن تعبير«سينمائى كه در خدمت تفكر حاكم است‏»به نظر من تعبير درستى نيست و بهتر ست‏بگوئيد درخدمت انديشه‏ى اسلامى،در خدمت ايدئولوژى مردم و در خدمت اعتقادات وايمان مردم است.

پس دومى و سومى يك چيز است.آنچه ملهم از اين تفكر است‏با آن چيزى كه در خدمت اوست،دو چيز نيست.هر آنچه كه از تفكر اسلامى الهام گرفته باشد،بى‏شك در خدمت اين تفكر قرار خواهد گرفت.بنابر اين دو نوع خواهيم داشت‏يكى آن سينماى سرگرم كننده كه معنايش اين خواهد بود:پوچ!هيچ چيز ندارد،جز اينكه يك ساعتى انسان را مشغول بخود كند و وقت انسان را بكشد.فقط اين فايده را دارد و يك نوع سينماى ديگرى كه داراى يكمحتوائى است كه آن محتوى در جهت مردم و آرزوها و ايده‏آلهاى مردم است.

طبيعى است كه من دومى را انتخاب مى‏كنم و اولى را رد مى‏كنم،چرا؟براى خاطر اين كه قبلا شما گفتيد آن سينمائى كه احياء كننده ضد ارزشهاى اسلامى است كنار گذاشته مى‏شود.من مى‏خواهم ببينم سينمائى كه بيكارى و لغو را عملا به انسان مى‏آموزد،اين در خدمت كدام ارزش اسلامى مى‏تواند باشد؟ (مصاحبه كننده:آن هم كنار گذاشته شده منظور سينمائى است كه بيشتر جنبه‏ى سرگرمى داشته باشد) بله،مگر اينكه بگوئيم جنبه‏ى سرگرمى قوى دارد.اما محتوا و پيام اسلامى هم دارد.طبعا من اين را هم مى‏پسندم وقبول دارم،اگر طبعا چنين وضعى وجود داشت.

ببينيد من در آن پاسخ سئوال اول آنجا كه راجع به محتوى و جاذبه صحبت كردم همه‏ى حرف خود را در اين زمينه گفتم.ما وقتى كه اصل را و ستون فقرات يك فيلم را محتواى فيلم مى‏دانيم و پيامى كه او مى‏خواهد بدهد،بر روى آن دقت و تاكيد كنيم،طبيعى است كه جاذبه‏ى فيلم،يعنى همان چيزى كه جنبه‏ى سرگرم كننده به فيلم مى‏دهد و آنرا دلنشين مى‏كند،اين را هم ما نمى‏توانيم نديده بگيريم بلكه هر دو به هم آميخته و تكميل كننده‏ىيك هنر تمام است.

پى‏نوشتها:

1) -اين مصاحبه با معاونت‏سينمايى وزارت ارشاد اسلامى انجام شده و در مجله‏ى‏«صحيفه‏»مورخ يكم ارديبهشت ماه 1364 به چاپ رسيده است.