بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فریب ـ کنکاشی در اسلام راستین,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     farib001 - فريب ـ كنكاشى در اسلام راستين
     farib002 - فريب ـ كنكاشى در اسلام راستين
     farib003 - فريب ـ كنكاشى در اسلام راستين
     farib004 - فريب ـ كنكاشى در اسلام راستين
     farib005 - فريب ـ كنكاشى در اسلام راستين
     farib006 - فريب ـ كنكاشى در اسلام راستين
     farib007 - فريب ـ كنكاشى در اسلام راستين
     farib008 - فريب ـ كنكاشى در اسلام راستين
     farib009 - فريب ـ كنكاشى در اسلام راستين
     fehrest - فريب ـ كنكاشى در اسلام راستين
 

 

 
 

 

بهر حال كتابها, مقالات , سخنرانى ها و مطالب زيادى عليه تشيع برپا شد و حكومت نيز در دو سال پـى در پـى (89 ـ 1988) شيعه رامورد حمله قرار داد و دارالبدايه را منحل كرد و ما را متهم نمود كه به خاطر طرفدارى از ايران , عليه حكومت , فعاليت وتلاش مى كنيم .
ولى اين قضيه به زودى رو شـد و بـى گـنـاهـى مـا ثـابـت شـد وچـندى نگذشت كه ما را رهاكردند, پس از آنكه دشمنان , بزرگترين هديه به ما مرحمت نمودند, زيرا حركت و تبليغات ما همگانى وزبانزد مردم شد و دائره دعـوتـمان گسترش بى سابقه اى پيداكرد, وبدينسان از اين محنت , با صلابتى افزون و استقامتى بـيـشـتـر وسـرمـايه اى زيادتر, خارج شديم و هرگز اين امر محقق نمى شد اگراين قيمت كم را نمى پرداختيم .
و اين است سنت هميشگى دعوتها.
هـرگز نمى شود حق را گدايى كرد و آزادى را آسان بدست آورد, كه بايد با فعاليت و تلاش , آن را از ديگران گرفت .
و من در طول سالهاتجربه اين مطلب را درك كرده ام و هر خردمند با تجربه اى بـايـد بـه آن مـعـتـقـد بـاشـد .
براى اين كه بتوانيم حق خود را بستانيم و آزادى خود را در افشاى عقيده مان بدست آوريم , بايد آشكار در ميدان باشيم و با مخالفين خود به بحث و استدلال بپردازيم تا پرده شك وترديد را بدرانيم و اعتماد ديگران را به خويش محقق سازيم .
و بدينسان مهمترين دست آوردهاى رودرروئى تبليغاتى در اين ميان , عبارت بود از: برطرف شدن شبهه ها نسبت به تشيع نزد بسيارى از فرهنگيان وروشنفكران مصرى از گروه هاى اسلامى و ديگران .
جذب شدن بسيارى از مردم بسوى خط اهل بيت .
گستردگى انتشار كتابهاى شيعيان .
كشش بسيارى از عناصر به مكتب تشيع .
تغيير ديدگاه حكومت و سازمان امنيت نسبت به تشيع .
و قـطـعـا چنين دست آوردهايى بدست نمى آمد, اگر ما همچنان مخفيكارى مى كرديم و اعتماد مردم نيز به ما جلب نمى شد.
پـس از انـحـلال دارالـبدايه , بنياد ديگرى را به نام دارالهدف تاسيس كرديم كه همچنان ادامه دارد و هـر سـال در نمايشگاه بين المللى كتاب قاهره شركت مى كند, و در حقيقت مركز تبليغاتى شيعيان درمصر به شمار مى رود.
باز هم اظهار تاسف مى كنم كه برخى از شيعيان عليه اين بنياد نيزجبهه گرفتند و عامل وقفه اى كـوتـاه در فـعـاليتهايش , براى مدت زمانى شدند, و اين در حالى بود كه دولت از آغاز پيدايش اين بنيادـ سال 1989 تاكنون , هيچ مخالفتى اظهار نداشته است ! بـهـر حـال , چـون من رودرروى دولت و گروه هاى اسلامى و سايرگروه هاى سياسى , ايستادم و مـقـاومـت كـردم , سـازمـان امنيت پيوسته مرا زير نظر گرفته , و به عنوان شخصيت شماره يك شـيعيان به حساب مى آورد, و از اين هم فراتر رفته مرا وابسته ايران در مصرمى داند و چنين تبليغ مى كند كه من به نفع اطلاعات و امنيت ايران ,همكارى مى كنم (جاسوس ايران هستم )! الـبته اين موضعگيرى دولت نسبت به من بى حساب هم نيست بلكه بازگشتش به تاريخ گذشته مـن و هـمكارى با حركت اسلامى وارتباط با گروه هاى اسلامى و فعاليت گسترده ام در سالهاى هفتاد وهشتاد ميلادى است , به علاوه اين كه بيش از سه سال در زندان بسربرده ام .
بـحـمـداللّه تـوانستم با سازمان امنيت به بحث و گفتگو بپردازم تا شك و ترديدشان نسبت به من شـكسته شود و شبهه ارتباطم با ايران محوگردد .
چرا كه دولت بر اين باور بود كه ايران پشتيبان شـيـعـيـان مـصـراست و ما ثابت كرديم كه اين مطلب , عارى از صحت است و چنين امرى , وجود خارجى ندارد. ((298)) و همچنان كه با سازمان امنيت به گفتگو مى پرداختيم , با گروه هاى سياسى مانند ماركسيستها و مـلـى گـرايـان و نـاصريست ها نيز بحث وگفتگو مى كرديم .
بهر حال اين گروه ها به اين نتيجه رسـيـدنـد كـه ايـدئولوژى تشيع , با واقعيت هاى موجود, سازش بيشترى دارد و دربرابر رويدادها, بيشتر مقاومت مى كند و سرانجام , تشيع اسلام ديگرى را عرضه مى دارد غير از اسلام هراس انگيز و وحشت زايى كه آن گروه هاى سلفى عرضه مى دارند, و گروه هاى سياسى با آن سخت در ستيزند.
در هـر صـورت , ايـن گـفـتـگوها به اينجا منتهى شد كه گروه هاى سياسى موجود, موضعگيرى مـسـالـمـت آميزى نسبت به تشيع پيداكردند و كتابهاى شيعيان را مورد استقبال قرار دادند و از مادرخواست كردند كه در كنفرانسها و نشست هاى خود, با آنان مشاركت و همراهى كنيم .
ايـن بـرخوردهاى فرهنگى و گفتگوهاى سازنده با گروه هاى گوناگون , نه تنها شيعه را معرفى كـرد و شـبـهـه هـا را نـسـبت به طرح تشيع زدود, بلكه به نفع جمهورى اسلامى نيز واقع شد, و سياست جمهورى اسلامى را در برگرفت .
امـروز در سراسر مصر بويژه در ميان فرهنگيان , سخن از جمهورى اسلامى ايران به ميان مى آيد, تا آنجا كه بحث در باره تشيع به معنى بحث در باره ايران است , و سخن از ايران گفتن , يعنى در باره تشيع حرف زدن .
امروز در ذهن انسان مصرى با فرهنگ , به ثبوت رسيده است كه رابطه اى قوى و سرنوشت ساز ميان ايـران و تـشـيـع , نـه تـنـها در سطح مصر, بلكه در سطح تمام جهان , وجود دارد .
از اين روى , در تـمـام بحث هاى مربوط به تشيع , بحث از ايران , خودنمايى مى كند .
و به خواست خداوند, توانستيم بـسـيـارى از شـبـهـه ها و انديشه هاى غلطى كه در ذهن روشنفكران مصرى نسبت به ايران بود, برطرف نمائيم ((299)) .
يـادم نـمى رود كه يكى از انديشمندان روزى به من گفت : در اين زمينه , بايد پوزش ما را بپذيريد زيـرا چـندان اطلاعات درستى راجع به ايران نداريم , گو اين كه پيوسته تبليغات منفى و مستمر, نسبت به ايران وجود دارد, و بلندگوهاى مخالف , همواره عليه ايران , تبليغ ‌مى كند.
حـق ايـن است كه دعوت به سوى تشيع در مصر, تنها و تنها به بركت اهل بيت عليهم السلام پيش مى رود وگرنه هيچ امكانات وبرنامه هاى سودمندى براى پيشبرد اين نقش تبليغاتى ـ كه همواره درحـال پـيشرفت است ـ به چشم نمى خورد .
و نه تنها يك پشتوانه ثابت و رهبرى قدرتمندى براى تشيع وجود ندارد, بلكه از نظر كتاب نيز, واقعا كمبود دارد و تنها جايگاهى كه منبع اصلى كتاب به شـمـارمـى آيـد, نمايشگاه كتاب است كه سالى يك بار برگزار مى شود, وتنها روزنه اى است براى تبليغ كتابهاى تشيع .

انجمن شيعيان

پـيـشرفت و دامنه دار شدن تبليغات و دعوت بسوى تشيع دراستانهاى مختلف مصر, تشكيل يك انـجـمـن بـراى شـيعيان راضرورى و لازم مى دانست .
از اين روى , انديشه تشكيل انجمن تشيع را مـطـرح كـرديـم و مـورد قبول همگان قرار گرفت , سپس گامهاى لازم براى عملى ساختن آن برداشتيم ((300)) .
و بـه خـاطـر هـمگامى با واقعيت موجود و طرز تفكر اهل مصر نسبت به تشيع وحساسيت دستگاه حـاكـم و سـازمـان امنيت نسبت بهرفعاليت اسلامى بويژه فعاليت شيعيان , چار چوب اين انجمن وفعاليتهايش رامنحصر در امور اجتماعى دانستيم , و اينچنين ,اهداف آن را اعلام كرديم : انـجمن تمام مؤمنين را در سراسر استانهاى مصر در بر مى گيرد, وسخنگوى رسمى آنان در همه ادارات رسمى و غير رسمى به شمارمى آيد.
ايجاد رابطه ميان مؤمنين و همكارى در مسائل گوناگون اجتماعى .
تاسيس مساجد و مراكز مذهبى .
انتشار روزنامه اى كه سخنگوى انجمن باشد.
برپائى كتابخانه هاى عمومى عام المنفعه .
بر پائى و بزرگداشت مناسبتهاى اسلامى .
تاسيس صندوق خمس و زكات .
انتشار كتابها و بحثهايى كه خط اهل بيت را براى مردم شناسايى ومعرفى كند.
به راه انداختن كاروان هاى حج و زيارت عتبات مقدسه .
اين انگيزه ها و اهداف انجمن بود كه آن را فقط يك بنياد اجتماعى قلمداد مى كند و معلوم مى شود هيچ برخورد سياسى ندارد .
واينچنين انجمنى , فعلا با اوضاع مردم مصر بيشتر سازش دارد.
بـاز هـم در ايـنـجا اظهار تاسف مى كنم كه برخى از شيعيان ,موضعگيرى خوبى نسبت به انجمن نداشتند,و شايد علتش همين باشد كه انسان مصرى بهر حال , بيشتر به سازشكارى و ملايمت روى مـى آورد و از هـر گـونـه برخوردى هراس دارد .
و همچنين حالت ياس و نوميدى كه جزء كيان و شـخـصـيـت انسان مصرى است , برخى از شيعيان را وادار به گوشه نشينى و دورى از مردم ودر نتيجه مخالفت با اصل تاسيس انجمن واداشت .
امروزه در ميان شيعيان مصرى , بسيارى ازثروتمندان وجود دارندكه مى توانند خدمات قابل توجه و ارزنـده اى نـسـبـت بـه تـبـلـيغات تشيع انجام دهند وآن رابه پيش ببرند ولى متاسفانه خود را كـنـاركـشـيده اند, گويى اين امر هيچ ارتباطى با آنان ندارد, و اين نيز درحقيقت , برگشتش به مـاهـيت و طبيعت انسان مصرى است كه فقطمى خواهد گليم خود را بيرون بكشد! ولى من اين مـعنى را به هيچ وجه نمى پذيرم .
معقول نيست كه پس از سالها رنج در ميان اهل سنت و آن تجربه طولانى كه مرا از سنى بودن ,به تشيع رساند, همه را ناديده بگيرم و در صف نظاره كنندگان باشم كه فقط نقش بيننده را به خود بگيرم و هيچ فعاليتى انجام ندهم ! اينجا بود كه تصميم گرفتم , راه تاليف و نشر و تبليغ را دنبال كنم وهر چه در توان دارم , در طبق اخـلاص بـگـذارم , و دفـاع از خـط اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام نمايم و اين خط را تا آخـر,دنـبـال و پـشـتيبانى كنم و خس و خاشاك ها را از ميان بردارم و همت و غيرت را در نفوس مـؤمـنـيـن بـرانـگـيـزانـم تـا ايـن دعـوت مـقـدس راهـمـواره دنـبـال كـنـنـد و تـبـلـيـغ نمايند ((301)) ((302)) ((303))

قرآن - اگر عثمان قرآن هارا نسوزانده بود, بنى اميه وجودى نداشتند

بسيارى از متن هاى قرآنى مرا به حيرت و شگفتى واداشت , و درميان كتابهاى تفسير,نتوانستم راه حـلـى بـراى آن شـگـفـتيهايم بيابم .
بالاترين متنى كه مرا به انديشه و تفكر واداشت , آيه (انما يريد اللّه لـيـذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا) بود .
زيرا اين آيه را يافتم كه در ميان آيات مـخـصوص زنان پيامبر در سوره نساءجا داده شده است واين به معناى مخفى نگه داشتن حقيقت اهل بيت است , و شايد موضع اهل سنت را تقويت كند كه معتقدند زنان پيامبر نيزجزء اهل بيت اند! و از سـوى ديـگـر, ايـن مـطلب شك برانگيزاست زيرا قرآن در سوره تحريم برخى از همسران پيامبر رانـكـوهـش كـرده است و اين نكوهش اشاره به اين است كه اينان ,مقصود از آيه تطهير نيستند, و افرادى كه منظور نظر آيه است ,كسانى ديگرند.
از اينجا بود كه در ترتيب و تدوين قرآن , نيز شك كردم زيرا معتقدشدم برخى از اصحاب , در اينجا نـيـز خـواسـتـه اند, شخصيت و مقام اهل بيت و نقش آنان را پشت پرده نگه دارند .
و اهل سنت نيز بـرهـمين منوال به تفسير قرآن پرداختند, خصوصا آيات مربوط به اهل بيت را كه طبق هواى خود تفسير نمودند.
و بدينسان تحقيق من در تاريخ قرآن , يكى از عواملى بود كه مرا درايده و طرح اهل سنت , به ترديد مى انداخت .
و اينك خلاصه اى ازتحقيقم را ياد آورمى شوم :

جمع قرآن

از زمان حضرت رسول (ص ) تا دوران عثمان , قرآن هاى زيادى دردست اصحاب بود, و هيچ يك از اصـحـاب يـا حـتـى خـلـيـفه اول وخليفه دوم اعتراضى در مورد اين قرآن ها نداشتند, تا اين كه عثمان سر كار آمد و دستور داد تمام قرآن ها را بسوزانند و فقط قرآنى كه خود جمع آورى كرده بود, در دسـتـرس باشد .
سئوالى كه خود نمايى مى كند اين است : چرا عثمان اين كار را انجام داد؟
و آيا اين كارواقعااختلاف ها را از ميان برد و وحدت امت را حفظ كرد يا نه ؟
اگـر به اين مطلب معتقد شويم , معنايش اين است كه عثمان آغازگراختلاف ها بود, و اما ابوبكرو عـمـر, هيچكدام در اين زمينه فعاليتى نداشتند, ولى اين امر اشاره به مسائل ديگرى دارد .
مشهور است نزد اهل سنت كه عثمان , مسلمانان را بر يك قرائت متحد نمود وقرائتهاى ديگر را منع كرد.
ولى اين تفسير, ناتمام است زيرا احاديث صحيحه اى نزد اهل سنت وجود دارد كه قرائتهاى هفتگانه قـرآن را مـى پـذيـرند و تا امروزبه آن معتقدند .
پس اگر عثمان قرائتهاى ديگر را منع نمود و امت رامجبور به يك قرائت كرد, چرا قرائتهاى ديگر تا امروز مانده اند؟
و آيا اين كار عثمان مخالفت آشكار با پيامبر(ص ) نيست كه مى فرمايد:قرآن بر هفت حرف (قرائت ) نازل شده است , پس هر چه مى توانيد از قرآن بخوانيد.
اينك شبهه ديگرى درباره موضوع قرائتها مطرح مى شود و آن اين است كه : اگر رسول خدا اجازه داده اسـت كـه قـرآن را بـا هفت حرف مختلف (يعنى هفت قرائت ) بخوانند, پس اين خود مبررى است بر نبودن هيچ اختلافى , ولى چون واقعا اختلاف بوده است , پس معلوم مى شود مسئله قرائتها يك مسئله اجتهادى است كه نصى درآن رسيده است .
و حق هم اين است كه ترديد زيادى نسبت به احاديث مربوط به قرائتها چه از نظر سند و چه از نظر مـتـن وجـود دارد .
و اخـتـلاف آشـكـارى مـيـان اهـل تفسير درباره اين قرائتها هست كه آيا اين قـرائتـهاتوفيقيه است يا اختياريه .
و اين اختلاف دليل است بر اين كه هيچ نصى در اين زمينه وارد نشده است .
از ايـنجا مى توان گفت كه مسئله قرائتها, مطلب مهمى نبوده است كه عثمان را وادار به سوزاندن قرآن ها كرده , بلكه علت ديگرى وجوددارد.
ايـن شـبهه مرا وادار كرد كه به گذشته باز گردم و جمع قرآن را باتحقيق بيشترى بررسى كنم , چرا كه روايات دلالت دارد بر اين كه عمر, ابوبكر را وادار كرد كه قرآن را جمع آورى كند.
بخارى نقل مى كند كه عمر به ابوبكر گفت : در نبرد يمامه , بسيارى از قراء قرآن كشته شدند, و من هـراس دارم كـه در جـاى ديـگـر نـيـزقراء به قتل برسند, و بسيارى از آيات قرآن از بين برود .
لذا پـيـشنهادمى كنم كه دستور بدهى قرآن را جمع آورى كنند: ابوبكر گفت :چگونه كارى بكنيم كه رسول اللّه انجام نداده است ؟
عمر گفت :به خدا اين كار خوبى است .
ابوبكر گويد: و پيوسته عمر مرا ياد آورمى شد تا خداوند قلبم را بر اين كار گشود و نظرم , با نظر عمر,مطابقت كرد.
از اين روايت , نتيجه مى گيريم كه : پيامبر امت را رها كرد در حالى كه قرآن فقط در سينه هاى مردم بود.
به خاطر جنگ يمامه , قرآن تهديد به نابودى شد! ابوبكر اهميتى به اين امر نمى داد.
عمر, ابوبكر را به اهميت و ضرورت اين امر يادآورشد.
ابوبكر استدلال كرد كه پيامبر اين كار را انجام نداده است .
عمر در اين امر, بسيار پافشارى كرد.
اين نتيجه گيرى ها تاكيد بر يك نكته دارد و آن اين كه پيامبر درمسئوليتش ـ والعياذ باللّه كوتاهى كـرد و قـرآن را نـامـرتـب مـيـان سينه هارها كرد تا جائى كه ممكن بود قرآن از ميان برود! و اين بى گمان تهمت زدن به پيامبر به كوتاهى در امر رسالت است ! ولـى بـا بـررسـى روايـت هـا از زبـان رسول اكرم (ص ) ثابت مى شود كه قرآن در زمان آن حضرت جمع آورى شده , و گروهى از مشهورين اصحاب , كاتبان وحى بوده اند كه يكى از آنان حضرت على عـلـيـه الـسـلام اسـت .
و بسيارى از روايات از حضرت رسول (ص ) واردشده كه امت را تشويق به تمسك جستن به قرآن و اصرار بر خواندن قرآن و اهميت دادن به آن مى نمايد.
بنابر اين , شبهه كوتاهى كردن آن حضرت , بكلى از ميان مى رود,ولى شبهه ديگرى به ميان مى ايد و آن مـوضـع ابـوبـكـر و عـمـر نـسبت به قرآن است .
پس حال كه قرآن وجود داشته و جمع آورى شده بوده , چرا عمر اصرار بر جمع و گردآورى آن دارد و به قضيه نبرديمامه , متوسل مى شود؟
ايـن كـه ابـوبكر به مساله جمع قرآن , اهميت نداده است , معلوم مى شود كه مقصود از جمع قرآن , مـطـلـب ديـگرى است .
و اگر مطلب مربوط مى شد به آينده قرآنى كه پيامبر آن را در ميان مردم مى گذارد,ابوبكر لحظه اى درنگ روا نمى داشت , زيرا اين مساله ترديد نداردو نيازى هم ندارد كه كسى ياد آورش شود چه رسد به اين كه اصرارورزد .
ولى معلوم مى شود, انگيزه از گردآورى قرآن چيز ديگرى است .
و اصلا معقول نيست كه ابوبكر, از زيد بن ثابت بخواهد كه قرآن راجمع كند و به او بگويد : تو جوان خـردمـنـدى هستى و مورد تهمت قرار نگرفته اى و در زمان پيامبر, از نويسندگان وحى بوده اى , پـس در پـى جـمـع آورى قـرآن باش ! و او نيز گويد كه : قرآن را از ليفه هاى درخت خرما و پوست حـيـوانـات و از سـيـنـه مردم جمع آورى مى كردم تا اين كه آخر سوره توبه را فقط نزد ابو خزيمه انـصارى يافتم , و نزد كسى ديگر آنرا نيافتم ! و بدينسان قرآن ها نزد ابوبكربود تا اين كه از دنيا رفت , سپس نزد عمر بود و پس از عمر, نزدحفصه دختر عمر! بى گمان چنين گردآورى قرآن , انسان را به شك و دو دلى مى اندازد.شايد برخى از آيات فراموش شـده و يـا جـا بـه جـا شده باشد! چرا كه بشر آن را جمع كرده است .
و لذا مى بينيم كه براى اثبات صحت آيه ,دو شاهد مى آورند! سرانجام , در اين روش گرد آورى , بدست مى آيد كه : تنها زيد دنبال جمع آورى قرآن بوده است .
آيات قرآن در ميان ليفه هاى درخت خرما و پوست حيوانات وسينه مردم , پراكنده بوده است .
آخر سوره توبه فقط نزد يك نفر (ابو خزيمه ) بوده است .

 
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation