بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اصول و مبانی مداحی, ابوالفضل هادى منش   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     MADAHI01 -
     MADAHI02 -
     MADAHI03 -
     MADAHI04 -
     MADAHI05 -
     MADAHI06 -
     MADAHI07 -
     MADAHI08 -
     MADAHI09 -
     MADAHI10 -
     MADAHI11 -
     MADAHI12 -
     MADAHI13 -
     MADAHI14 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

فهرست مطالب 
 سر آغاز
 به جاى مقدمه ...
 گفتار پيشين
 قدردانى
 فلسفه عزادارى
 الف ) نتايج مطلوب عزادارى
 ب ) عزادارى در سيره معصومين عليهم السّلام
 ج ) سيره علما و امام راحل 1
 د) تباكى
 اولين مداحان
 كميت بن زيد اسدى مداح سه امام
 اسماعيل حميرى
 ابوعلى دعبل خزاعى
 اهميت مراسم عزادارى از زبان ولايت
  عظمت و ابعاد واقعه عاشورا
  علت عظمت قيام اباعبدالله عليه السّلام
  فلسفه قيام امام حسين عليه السّلام
  آثار قيام عاشورا در تاريخ
  انقلاب اسلامى و عاشورا
  بركات عزادارى
  عزاى حسينى ، عزاى عمومى مسلمين
  مخالفت با عزادارى عاشورا
  ويژگى هاى مجالس عزادارى
 اصول و مبانى مداحى از ديدگاه رهبر
 اصل محتوا
 اصل پيام
 اصل محبت
 اصل مبارزه و عزت
 اصل واقعيت و تعقل
 اصل ذكر مصيبت
 اصل تفهيم
 اصل زمان
 ويژگى هاى روحى و رفتارى يك مداح واقعى
 الف ) اخلاص
 ب ) مراقبت و تداوم بر اذكار و ادعيه
 ج ) عشق به ائمه اطهارعليهم السّلام
 د) تواضع
 نقش مداح
 الف ) زنده نگه داشتن روحيه انقلابى
 ب )احياى فرهنگ شهادت طلبى
 صدا سازى
 الف ) تمرين قوى كردن حنجره
 ب ) تمرين پرحجم كردن صدا
 ج ) چند دستورالعمل كلى براى محافظت از حنجره
 د) تجويز برخى خوراكى ها
 ه‍) پرهيز
 شروع كار مداحى
 الف ) گام اول
 ب ) تمرين
 ج ) نوار گوش كردن
 د) استاد ديدن
 ه‍) نكته بسيار مهم
 مجلس عزادارى
 الف ) حفظ كردن شعر
 ب ) انتخاب شعر
 ج ) سلام و صلوات
 د) شعر شروع مجلس
 ه‍) روضه خوانى
 و) زمزمه
 ز) زمينه
 ح ) نوحه
 ط) واحد
 ى ) دو دمه
 ك ) شور
 ل ) پايان مجلس و دعا
 مجالس دعا و زيارات
 مولودى خوانى
 الف ) شعر
 ب ) گريز زدن
 ج ) سرود
 د) نكات پايانى
 عوامل مؤ ثر در معنويت و آمادگى مجلس
 الف ) موقعيت زمانى
 ب ) موقعيت مكانى
 ج ) ساير عوامل
 فنون مداحى
 الف ) شناختن صداى خود
 ب ) مستمع شناسى
 ج ) مجلس شناسى
 د) وقت شناسى
 ه‍) جلوگيرى از اضطراب
 و) پرورش دادن روضه
 ز) بيان مطالب و اشعار
 آداب و ادب مداحى
 الف ) ادب مجلس
 ب ) ادب روحانى
 ج ) ادب همكار و پيش كسوت
 د) ادب بزرگان و بانى
 آسيب شناسى تحريف در عزادارى
 ديدگاه مقام معظم رهبرى
 نمونه هاى غلط عزادارى ها
 ديدگاه حضرت آيت الله جناتى
 عوامل عدم نقل صحيح در مراسم
 شبيه خوانى ، هنرى مطلوب و پسنديده
 عدم تاءثير انگيزه درست در خوب بودن كار
 نظر بعضى از فقهاى پيشين نسبت به كارهاى ممنوع
 يك مقاله
 مرورى بر صبغه ازلى و ابدى عاشورا
 ذكر مصيبت و ماتم در مراسم عاشورا
 آسيب هاى سنتى و تاريخى بر مراسم عاشورا
 آسيب شناسى حذف حقيقت و صورت معنوى عاشورا
 آسيب شناسى تحليل مدرن دنيوى عاشورا
 آسيب شناسى تفسير روشن فكرى دينى از عاشورا
 رسالت پاسدارى از اصالت و حقيقت عاشورا
 نظر دو پيش كسوت
 وظايف يك مداح از نگاه يك پيش كسوت
فهرست مطالب 
سر آغاز 
((مسئله مداحى ، مسئله پراكندن مدايح ، فضايل و حقايق ، در قالبى كه براى همهشنوندگان ، قابل فهم و درك باشد و در دل آنها تاءثير بگذارد))
مقام معظم رهبرى
((آقايان مداح اهل بيت بايد بدانند در چه موقعيتى هستند مادحين باعمل بايد بفهمانند كه از محبت اهل بيت نبايد دست برداشت ))
آيت الله العظمى بهجت
پيش كش ؛ چشمهاى دوخته
به درب نيم سوخته
و دستان بى قرار
بر قبضه ذوالفقار.
به جاى مقدمه ... 
حسين جان ! آمده ايم با تو نجوا كنيم . تو را بستاييم و با خشت كلمات بنايى بسازيمدرخور فيض حضورت . آمده ايم عاشقى را به غايت رسانيم . آمده ايم از عشقت پردهبراندازيم . آمده ايم قله رفيع محبت به تو را فتح نماييم . ما را هم در مردمك نگاه خودقاب بگير. آقا! آمده ايم كه خريدارمان شوى ، خاكسار درگاهت شويم ؛ ماندگار باستايش ، با غلامى ، با خواهش .
خواجه دشوارپسند است و مرا روى سياه
ترسم از نوكرى خويش رهايم سازد
چيزى درخور گفتن نداشتيم ؛ به جاى مقدمه از ماقبول كنيد.
نويسنده
گفتار پيشين 
سپاس و ستايش خداوندى را كه محبت محمد و آل محمد: را در دلهاى ما قرار داد و بر ما منتگذاشت و ولايت شان را به ما عنايت فرمود.
"ستايشگرى " از ديرباز، مورد توجه و عنايت شيفتگان خاندان عصمت قرار داشته و ازنخستين سال هاى ظهور اسلام ، كار خود را آغاز نموده و تا كنون بر قوام آن افزوده شدهاست . هر جا صاحب ذوقى ، الطاف رئوفانه اين خانواده را ديده ، مجنون آنان شده و بازبان ستايش ، محرم رازشان گرديده است و نقد جان را بر سر بازار دوست از كف بداده .چه "كميت ها" و "دعبل ها" كه عمرى ، دار خويش را بر دوش كشيده و عاقبت جان و سر بر قدممعشوق نهاده . چه عاشقان و مادحانى كه خون خويش را در پاى محبوب ريخته و دزدانخلافت ، زبان ستايشگر اين بلبلان عاشق را از كام شان بيرون كشيده اند. آنان در رقصخونين ، عشق را معنا نموده و سماع سرخ ‌رنگ خويش را بيت آخرغزل عاشقى شان ، قرار داده اند. شيعه اين فرهنگ را از ميان خون گرفته و سينه بهسينه آن را به نسل هاى بعد سپرده است . آيينى كه مادحين ، با خون خود آن را به ثمررسانيده و حفظ و حراست كرده اند تا امروز بدون نقص به دست ما برسد.
"ستايشگرى " درختى است كه ريشه در خون دارد و در معرض بادهاى طغيان ، از جا درنخواهد آمد. در سايه سار آن ، تمام گلبوته هاى عشق و انديشه به بار نشسته و در چمنمحبت به اين خاندان ، گل خواهد كرد. خواستيم تا در اين مجموعه ، سبدى ازگل هاى عاشقى ، براى شما شيفته ساران ديار معرفت گرد آوريم و به شما تقديم كنيم. در اين نگار، به يك گل از هر بوستان بسنده كرديم كه ، قطره مانندى از درياى"ستايشگرى " باشد.
از آن جائى كه در هر فن و حرفه اى ، كتاب مدونى در دسترس وجود دارد، بر آن شديمكه خلا ناشى از عدم وجود كتابى در اين زمينه را، هر چند اندك پر نماييم ؛ به صرفاينكه مقدمه اى براى فعاليت شما عزيزان و كارهاى ارزشمندترى از نويسندگان تواناقرار گيرد.
كتاب حاضر، چكيده اى است از درس ها و راهنمايى هاى اساتيد بزرگوار اين فن وتجربه بسيار ناچيز بنده ، كه در اين وادى به لطف خداوندمتعال و به بركت عنايت اهل بيت : كسب نموده است . اين حقير به هيچ وجه خود را شايسته قلمفرسودن در چنين عرصه اى نمى داند؛ كه آن را جسارت و گستاخى ، در برابر اساتيدخود در شمار مى آورد. شايسته است همين جا از همه قلم زنان و ستايشگران اين خاندان ،دعوت به عمل آوريم كه با نوشتن مقالات ، كتب و راهنمايى هاى روشنگرانه خود، قدم درتعالى و رشد اين فرهنگ اصيل زنند و نيز سزاوار است از همه بزرگوانى كه ما هرچهداريم به بركت نفس و موى سپيد آنهاست و در اين آستان عمرى رخ ساييده اند، پوزشطلبيده و درخواست عفو نمايم كه اين قلم شكسته ، سزاوار صفحه سياه كردن ، در محضراين عزيزان نيست . سرخوش از آنيم كه اشتباهات و سهو اين شاگرد كوچك خود را در اينمجال ، ابتدائاً بخشيده و سپس بر ما روشن نمايند تا اين عرصه قصير، بهتر و بيشترمورد استفاده علاقمندان اين فن واقع شود.
نيكوست كه حق شاگردى را به جا آورده و از همه اساتيد و بزرگانى كه حقير را بهزيبايى ها رهنمون شده اند و در محضر كريمانه خود، "ادب ستايشگرى " را به ما فراآموخته اند، سپاسگزارى نمايم كه ما از خود هيچ ،قابل گفتن نداشتيم و هرچه بود از كرم پيشوايان و دم گيراى شما بود. دست آخر، زانوىادب و تواضع بر خاك عجز، در بارگاه قدس هاديان معصوم بشريت زده و مى گوييم :

از رهگذر خاك سر كوى شما بود
هر نافه كه در دست نسيم چمن افتاد
قدردانى  
در خاتمه از تلاش هاو مساعى سركار خانم كرمانى برادر ارجمندم و آقاى عليرضا هادىمنش ‍ و برادر متقى زاده به جهت نشر، سپاسگزارى مى نمايم كه فعاليت ايشان اين كتابرا بدين طريق مطلوب عرضه نمود.
اجركم عند الله
قم ابوالفضل هادى منش
فاطميه 1422 ه‍ ق
فلسفه عزادارى 
عزادارى آئينى است كه نشان دهنده حالات درونى و رفتارى است كه فرد در اثر از دستدادن شى ء گرانمايه اى از خود نشان مى دهد و ريشه در فرهنگ هر قوم دارد و ازايدئولوژى آنها نسبت به زندگى ، مرگ و... سرچشمه مى گيرد. از روزى كه بشر خلقگرديده و با پديده مرگ و حوادث ناگوار روبرو شده ، با اين واژه نيز آشنا گرديدهاست . چرا كه انسان از هر چيزى كه با هستى خود در تضاد ببيند ناسازگار بوده و ازنابودى گريزان است اما چون در برابر اين پديده ، قدرتى ندارد، با از دست دادنعزيزان خود، به گريه و عزادارى پناه مى برد تا اين اندوه را بدين وسيله بر خودهموار سازد.
در فرهنگ و بينش ما نيز اين پديده به شهود به چشم مى خورد و قسمتى از آن موردتوصيه پيشوايان دينى ما نيز بوده است و در سيره آنان نيز آشكار و حتى از ويژگىخاصى نيز برخوردار است . در قرآن كريم نيز به اين مسئله اشاره شده كه ؛(( لا يُحِبُّاللّه الجَهرَ بِالسُّوء مِن القَولِ اِلاّ مَن ظُلِمَ ؛)) خداوند فرياد زدن و بدگويى كردن رادوست ندارد مگر از كسى كه بر او ظلم و اجحافى شده است )(1) .
پس ديدگاه قرآن در اين مسئله روشن شد كه در صورتى عزادارى و بلند كردن صدا راجايز مى داند كه ظلمى به كسى شده باشد. اولين نتيجه اى كه از اين آيه در رابطه باعزادارى گرفته مى شود اين است كه در واقع عزادارى نوعى برائت از ظالمان است كهكسى به واسطه ظلمى كه به او شده فرياد كرده و بقيه را نيز آگاه سازد و ظالم را دراين ميان رسوا نمايد .
بى ترديد يكى از اقسام ظلم ، تعدى به حق خداوند و حريم كردگار است چرا كه ظلم هاىديگر نيز در ابتدا تعدى به حق خدا و شكستن حريم اوست . پس هر ظلمى در درجهاول ظلم به خداست . كشتن امام معصوم و جانشين خدا در زمين نيز بزرگترين ظلم و تعدى بهحريم ذات اقدس خداوند متعال مى باشد. پس با تطابق اين سخن بر آيه شريفه ، بهاين نتيجه مى رسيم كه عزادارى براى چنين كسى ، بالاترين محبوبيت را نزد خداوند خواهدداشت . بايد با عزادارى و تبعات آن ، ظالم را رسوا نمود و پرده از فاجعه اى كه او بهبار آورده برداشت .
در واقع اين فقط به معناى اشك ريختن بر اجحافى كه به مظلوم رانده شده است نمىباشد بلكه بدون اشك نيز مى توان با عزادارى پرده از چهره كريه ظالم برداشت .اگر چه ظلمى كه به مظلوم مى شود آن قدر جانسوز است كه ممكن نيست عزادارى از اشكتهى باشد اما آنچه در فلسفه عزادارى نيز گفته شد،اصل بر برائت ظالم است .
در تاريخ نمونه هاى زيادى از اين گونه عزادارى ها كه از روى اختيار انجام مى شدهوجود دارد كه مى توان از جريان جنگ احد و شهادت حضرت حمزه سيدالشهداعليه السّلامنام برد. پس از فرو كش كردن آتش جنگ احد، هر يك از زنان انصار براى شهيد خود اقامهعزادارى نمود اما حضرت حمزه عليه السّلام عزادار و گريه كننده اى نداشت كهپيامبرصلّى اللّه عليه و آله از اين مسئله بسيار ناراحت شدند و فرمودند:(( وَلَكِن حَمزَةَلابَوَاكِى لَه ؛)) حمزه گريه كن ندارد)). اين سخن كه ناشى از ناراحتى حضرت بوددر بين مردم پيچيد. مردم تصميم گرفتند به خانه حمزه عليه السّلام فته و براى اوعزادارى نمايند كه شايد اين بارزترين نمونه از عزادارى اختيارى در صدر اسلام بهشمار رود. البته حضرت صلّى اللّه عليه و آله به زيارت قبر مادرشان نيز مى رفتند وآنجا اقامه عزا مى نمودند و با اين كار، مقام ايشان را پاس مى داشتند.
اما بى شك شهادت امام حسين عليه السّلام فصل جديدى را در اين باب باز نمود. او شايداولين و آخرين كسى بود كه هنگام تولد، همگان بر او گريستند. زمينه هاى عزادارى برايشان از همان روز اول شروع شد و با شهادت حضرت به اوج خود رسيد. آن هم شهادت وجان فدا كردنى با فجيع ترين وضع ممكن كه در زيارت مقدسه عاشورا مى خوانيم : ((اَعظَمَ رَزِيَتَهَا فِى اِلاسلامِ وَ فِى جَمِيعِ السَّمَوَاتِ وَ الاَرضِ)) مصيبتى كه همانند آن دراسلام نبوده و در تاريخ آسمان ها و زمين هم مثل و مانند آن به وقوع نخواهد پيوست .
آتش سوگواريى كه سنگ بناى آن در روز اولزندگى كسى گذاشته شود، تا قيامت خاموش نخواهد شد و شرار آتش آن ،دل و جان گبر و ترسا را خاكستر مى كند. شهيدى كه روضه شهادت او در روزى كه همهبايد از تولدش شاد مى بودند، خوانده شد و شادى تولد از يادها محو گرديده و مجلسيكپارچه عزاخانه مولودى مبارك گرديد. آتش ‍ سوگ حسين عليه السّلام كه در آن مجلسروشن شد، هر از چند گاهى شعله مى كشيد و دل همگان را مى سوزانيد. به عنوان نمونه ،خوابى كه ((اسماء بنت عميس )) و يا (( امّ الفضل )) مى بيند و براىرسول خداصلّى اللّه عليه و آله تعريف مى كند و حضرت خبر از شهادت حسين عليهالسّلام با اسفناك ترين حالت مى دهند.
و اينك هزار و چهارصد سال است كه شيعه و هر روشن ضميرى از هر كيش و مرام ، غمزدهاين هتك حرمت به حرم رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و دلخون از فاجعه كربلا است .سال ها مى گذرد و بر سرخى آتش اين اندوه افزوده مى گردد تا به دست باقيمانده اينانوار مقدس ، خاموش گردد.
الف ) نتايج مطلوب عزادارى  
اقامه عزادارى و گريستن بر امام حسين عليه السّلام همان گونه كه در روايات آمده است ،داراى اثرات سازنده و ثواب فراوانى است . گريه در رثاى كسى كه آسمان و زمين درسوگ او گريان است و تمام مخلوقات اعم از جن و فرشته و حتى حيوانات نيز متاءثر ازاين فاجعه هستند، داراى اجرى وصف ناشدنى است . چنانچه امام صادق عليه السّلام فرمود:(( لَم تَبكَ السَّماءُ اِلاّ عَلَى الحُسينِ بنِ عَلى وَ يَحيَى بنِ زَكَريَا؛)) آسمان فقط بردو نفر گريست ، حسين بن على و يحيى بن زكريا(2) .
((و در جايى ديگر نيز فرمودند: (( تَطلُعُ الشَّمسُ فِى حُمرَة وَ تَغيبُ فِى حُمرَةِ؛))خورشيد موقع طلوع و غروب در سرخى بود))(3) (و اين گريه آسمان بود).
اين حاكى از دردناك بودن حادثه و اوج مصيبت امام حسين عليه السّلام است كه حضرتيحيى عليه السّلام نيز دقيقاً به چنين سرنوشتى دچار گرديد.
حال ببينيم كه گريه بر اين مصيبت داراى چه اثرات و چه منزلتى آئين ما مى باشد.
اجر معنوى عزادارى
امام سجادعليه السّلام فرمودند:
((هر مؤ منى كه به خاطر شهادت حسين بن على گريه كند كه اشك بر گونه هايش جارىگردد، خداوند متعال خانه اى در بهشت به او مى دهد كه مدتها در آن ساكن گردد و هر مؤمنى به خاطر ايذاء و آزارى كه از دشمنان ما در دنيا به ما رسيده است ، گريه كند بهطورى كه اشكش سرازير گردد خداوند متعال در بهشت به او جايگاه رفيعى مى دهد و هرمؤ منى در راه ما اذيت و آزار به او برسد و بگريد طورى كه اشك بر گونه هايش ‍ جارىشود خداوند ناراحتى را از او مى گرداند و روز قيامت او را از آتش دوزخ در امان مىدارد))(4) .
امام صادق عليه السّلام نيز در اين رابطه فرمودند:
(( اِنَّ البُكاءَ وَ الجَزَعَ مَكرُوه لِلعَبدِ فِى كُلِّ ما جُزِعَ مَا خَلا البُكاء وَ الجَزَع عَلَىالحُسَينِ بنِ عَلى فَاِنَّهُ فِيهِ مَاءجُور)) براى بندگان خدا فرياد كشيدن و گريستن درتمام امور مكروه و ناپسند است مگر جزع و گريستن بر حسين بن على زيرا شخص در اينمورد ثواب نيز مى برد و ماءجور مى گردد))(5) .
و نيز در جاى ديگر فرمودند:
(( مَن ذُكِرنَا عِندَهُ فَفَاضَت عَينَاه وَ لَو مِثل جَنَاحِ بَعُوضَةٍ غُفِرَ لَه ذُنُوبَهُ وَ لَو كَانَتمِثلُ زَبَدِ البَحرِ؛)) كسى كه نام بر او برده شود و از چشمانش ‍ اشك بيايد اگر چهبه قدر بال پشه اى باشد، گناهانش آمرزيده مى شود ولو اينكه گناهانش به اندازهبزرگى درياها باشد))(6) .
و باز در همين راستا امام صادق عليه السّلام به زراره فرمودند:
((روز قيامت حضرت حسين به درگاه الهى عرضه مى دارد؛(( يَا رَبِّ اَنجِزْ لِى مَاوَعَدتَنِى ؛)) آنچه را كه به من وعده نمودى عطا كن . سپس به زائرين و گريهكنندگان خود نگريسته و براى آنها طلب آمرزش نموده و از پدر بزرگوارشان نيزدرخواست استغفار براى ايشان مى نمايد و به گريه كنندگان خود مى فرمايد: اى كسىكه گريه مى كنى اگر بدانى خدا چه برايت آماده نموده مسلماً سرور و شادى ات بيشتراز غم و اندوهت مى شود و اين حتمى است كه خداوند گناهان تو را به واسطه اشكى كهريخته اى مى آمرزد))(7) .
اين احاديث بيانگر ارزش والاى گريه بر مصائباهل بيت عليهم السّلام و در راءس آنها وجود نورانى و مقدس حضرت اباعبدالله الحسينعليه السّلام مى باشد.
آثار تربيتى و روحى
عزادارى امام حسين عليه السّلام باعث نتايج مطلوب در روحيه شخص و اخلاقيات او مىباشد. شركت در مراسم عزادارى و گريه بر ايشان سبب آشنايى بيشتر با اين خاندان وگرفتن الگوهاى رفتارى در زندگى شخص مى شود و همچنين شركت در اينمحافل سبب افزايش محبت و ارادت به خاندان عصمت و طهارت شده و دركمال طلبى و نيز روحيه شهادت طلبى شخص نيز مؤ ثر خواهد بود. چه بسا هنوز خاطرهرشادت ها و ايثار و جان فشانى هاى هشت سال دفاع مقدس در اذهان ما باقى است و بر اينباوريم كه همه اين درس ها در مكتب عشق و وفادارى بهاهل بيت عليهم السّلام فرا آموخته شده است و عشق به اباعبدالله الحسين عليه السّلام بودكه اين روحيه قوى را در آبيارى نمودن درخت انقلاب به وجود آورده و قدرت سينه سپركردن در مقابل دشمن متجاوز و تا دندان مسلح را به رزمندگان و ايثارگران ما بخشيدهبود.
حقانيت و ريشه دار بودن فرهنگ عاشورا چنان قوتى در لوح سينه بسيجيان و سلحشوراندفاع مقدس متجلى كرده بود كه از هر نفر آنها لشگرى ساخته و در احياى ارزش هاىاسلامى و زنده نگه داشتن اسلام ناب محمدى صلّى اللّه عليه و آله الاترين نقش را ايفانمود. چنان كه حضرت روح الله (رحمة الله عليه ) نيز فرمودند: ((همين ها (عزادارى ها)ستكه اين نهضت را پيش برده اگر سيدالشهدا نبود اين نهضت را كسى پيش نمىبرد))(8) .
بنابراين عزادارى براى امام حسين عليه السّلام موج فزاينده اى از شور و شعور را دردلهابه پا مى كند و مكتب عاشورا همواره احياگر خط سرخ شهادت بوده و خواهد بود.
آثار سياسى
همان طورى كه در فلسفه گريه و عزادارى نيز گفته شد، اين به عنوان يك حركتافشاگرانه و شاكيانه مى باشد كه چهره ظالم را به نيكى هويدا ساخته وعمل زشت او را به اين طريق ، مورد انتقاد شديد و شكايت قرار مى دهد. در تاريخ نيز مىبينيم كه گريه حضرت زهراعليهاالسّلام به عنوان حربه اى در نماياندن چهره سياه وكريه غاصبان خلافت به كار افتاده و موجبات وحشت آنها را برانگيخته بود كه ناگزيربه حضرت على عليه السّلام مى گفتند كه ؛ ((به زهرا بگو يا شب گريه كند و ياروز)). يا در حادثه جانگداز عاشورا مى بينيم كه امام سجادعليه السّلام يستسال بعد از واقعه ، هنوز از اين حركت افشاگرانه دست نمى كشد و به نوحه سرايىبراى كشتگان كربلا مى پردازد و با بيدارگرى سعى در نقش بر آب ساختن تبليغاتسوء بنى اميه در اين زمينه مى نمايد.
حضرت امام (رحمة الله عليه ) درباره آثار سياسى اين حركت ها مى فرمايد:
((زنده نگه داشتن عاشورا يك مسئله بسيار مهم سياسى عبادى است . عزادارى كردن براىشهيدى كه همه چيز را در راه اسلام داده است يك مسئله سياسى است . يك مسئله اى است كه درپيشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از اين اجتماعات استفاده مى كنيم . ما از اين الله اكبرهااستفاده كرده ، آن الله اكبرها را بايد حفظ بكنيم . بايد به اين مظاهر، شعائر و امورىكه در اسلام به آن سفارش شده فكر كنيد كه اين ها يك مسئله سطحى نبوده است كه مىخواستند جمع بشوند و گريه كنند، خير. ما ملت گريه سياسى هستيم . ما ملتى هستيم كهبا همين اشك ها سيل جريان مى دهيم و سدهايى كه درمقابل اسلام ايستاده است را خُرد مى كنيم ))(9) .
علامه شهيد مرتضى مطهرى ؛ نيز در رابطه با فلسفه گريه بر امام حسين عليهالسّلام ى فرمايد:
((شهادت از نظر اسلام از جنبه فردى يعنى براى شخص شهيد يك موفقيت است بلكهبزرگترين موفقيت و آرزوست . امام حسين فرمود جدم به من فرمود كه تو درجه اى نزد خدادارى كه جز با شهادت به آن درجه نايل نخواهى شد. پس شهادت امام حسين براى خود اويك ارتقاست . عالى ترين حد تكامل است اگر مرگ به صورت شهادت باشد، واقعاً يكموفقيت است براى شهيد. جشن و شادمانى است ؛ لذا سيد بن طاووس ‍ مى گويد اگر نبوددستور عزادارى كه به ما رسيده است من روز شهادت ائمه را جشن مى گرفتم . از اين جنبهما به مسيحيت حق مى دهيم به نام شهادت مسيح كه مى پندارند شهيد شده ، براى مسيح جشنبگيرند. اسلام هم در كمال صراحت ، شهادت را موفقيت مى داند نه چيز ديگر. اما از نظراسلام آن طرف سكه را هم بايد خواند. شهادت از نظر اجتماعى يعنى از آن نظر كه بهجامعه تعلق دارد نيز بايد سنجيد. عكس العملى كه جامعه در مورد شهيد نشان مى دهد،صرفاً به خود شهيد تعلق ندارد يعنى صرفاً ناظر بر اين جهت نيست كه براى شخصشهيد موفقيت و يا شكستى رخ داده است . رابطه شهيد با جامعه دو رابطه است ؛ يكىرابطه اش با مردمى كه اگر زنده بود و باقى بود از وجودش ‍ بهره مند مى شدند وفعلاً از فيض وجودش محروم مانده اند و ديگر رابطه اش با كسانى كه زمينه فساد وتباهى را فراهم كرده اند. بديهى است كه از نظر پيروان شهيد كه از فيض ‍ بهره مندىاز حيات او بى بهره مانده اند، شهادت شهيد تاءثرآور است . آنكه بر شهادت شهيداظهار تاءثر مى كند در حقيقت به نوعى بر خود مى گريد و ناله مى كند اما از نظر زمينهاى كه به شهادت شهيد در اين زمينه صورت مى گيرد، شهادت يك امر مطلوب است بهعلت وجود يك جريان نامطلوب . از اين جهت مانند يكعمل جراحى موفقيت آميز است كه مطلوب است . درسى كه از جنبه اجتماعى ، مردم بايد ازشهادت شهيد بگيرند اين است كه اولاً نگذارند آن چنان زمينه هايى پيدا شود و افرادجامعه از تبديل شدن به امثال آن جنايت كاران خوددارى كنند. همچنان كه مى بينيم نام يزيدو ابن زياد و امثال آنها به صورتى در آمده كه هر كس در مكتب عزادارى واقعى امام حسينتربيت شده باشد از كوچك ترين تشبّه به آنها درعمل اِبا دارد. درس ديگرى كه بايد جامعه بگيرد اين است كه به هرحال ، باز هم در جامعه زمينه هايى كه شهادت را ايجاب مى كند پيدا مى شود. از اين نظربايد عمل قهرمانانه شهيد، از اين جهت كه به او تعلق دارد و يكعمل آگاهانه و انتخاب شده است و به او تحميل نشده است بازگو شود و احساسات مردمشكل و رنگ احساس آن شهيد را بگيرد. اين جاست كه مى گوئيم گريه بر شهيد شركت درحماسه او، هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط او و حركت در موج اوست . اين جاست كهبايد ببينيم آيا جشن و شادمانى و پايكوبى و احياناً هرزگى و شراب خوارى آن چنان كهدر جشن هاى مذهبى مسيحيان ديده مى شود هم شكلى و هم رنگى و هم احساسى مى آورد و ياگريه ؟ معمولاً درباره گريه اشتباه مى كنند.خيال مى كنند گريه هميشه معلول نوعى درد و ناراحتى است و خود گريه امرى نامطلوباست . راز بقاى امام حسين اين است كه نهضتش از طرفى منطقى است و از ناحيه منطق حمايتمى شود و از طرف ديگر در عمق احساسات و عواطف راه يافته است . ائمه اطهار كه بهگريه بر امام حسين سخت توصيه كردند، حكيمانه ترين دستورها را داده اند. اين گريههاست كه نهضت امام حسين را در اعماق جان مردم فرو مى كند. روشن است كه اگر مانندمسيحيان جشن مى گرفتند، نهضت امام حسين به انحراف كشيده مى شد. شايد بدين جهتبزرگان دين دستور عزادارى و گريه داده اند))(10) .
ب ) عزادارى در سيره معصومين عليهم السّلام  
تا اين جا به بحث در رابطه با فلسفه و ارزش عزادارى براى سالار شهيدان و مصائباهل بيت عليهم السّلام پرداختيم . حال ببينيم كه ائمه معصومين عليهم السّلام خود چگونهبه برگزارى سوگوارى و اشاعه اين فرهنگ به صورت عملى پرداخته اند كه بهگوشه هايى از آن اشاره مى نماييم تا الگوى رفتارى و سرمشقى براى همه شيفتگانخاندان عصمت و طهارت بوده و درسى آموزنده براى همگى ما باشد.
امام سجادعليه السّلام
همان طور كه مى دانيد ايشان در ماجراى كربلا حضور داشتند اما بهدليل بيمارى و كسالتى كه به اذن خدا بر ايشان عارض شده بود، به جنگ نرفته ووجود نازنين حضرت از خطرات در امان ماند و به عنوان يادگار و پيام آور عاشورا واسارت اهل بيت عليهم السّلام از بند خطرات مصون ماندند. اما حضرت با همان حالت بيمارنيز از پا ننشستند و صداى استغاثه پدر بزرگوار خود را كه شنيدند، سعى در شتافتنبه يارى ايشان داشتند. در تاريخ آمده كه حال حضرت به قدرى وخيم بود كه حتىتوانايى حمايل كردن شمشير را هم نداشتند و حضرت زينب عليهاالسّلام مانع از رفتنايشان به ميدان جنگ شدند و به سان پروانه اى گرد شمع على بن حسين عليه السّلاممى گشتند و از جان ايشان محافظت مى كردند.
حضرت آن قدر از خوف خدا و تاءثر از شهادت پدر و برادران بزرگوارشان گريهنموده كه به مقام يكى از ((بكائون ))(11) عالم رسيده بودند. به قدرى كه سجادهحضرت خيس از اشك دُردانه ايشان مى شد. ايشان با اين كار سعى در افشاء و اطلاعرسانى حركت فجيع بنى اميه و يزيد ملعون داشتند به طورى كه هرگاه چشم حضرت بهآب مى افتاد، گريه مى كردند. چنانچه امام صادق عليه السّلام ر مورد ايشان فرمودند:((على بن حسين بيست سال گريه كرد به طورى كه هرگاه در جلوى آن حضرت غذايىگذاشته مى شد مى گريست ))(12) .
روزى يكى از خدمتكاران حضرت ، غذا براى ايشان فراهم كرد. حضرتمثل هميشه با مشاهده آب و غذا شروع به گريه نمودند. خدمتكار حضرت عرضه داشت :((يا بن رسول الله ! آيا هنوز وقت پايان اندوه شما نشده است ؟)) حضرت فرمودند:
((واى بر تو! يعقوب دوازده فرزند داشت و وقتى يكى از آنها (يوسف ) را مدتى نديد آنقدر در فراق او گريست كه بينايى چشمانش را از دست داد و اين در حالى بود كه او مىدانست فرزندش زنده است . من چطور گريه نكنم در حالى كه هفده تن ازاهل بيتم را در يك روز جلوى چشمان خودم سر بريدند))(13) .
و در فرمايشى ديگر گفتند:
(( كَيف لا اَبكِى وَ قَد مُنِعَ اَبِى مِن المَاءِ كَانَ مُطلَقَاً لِلسَّبَاعِ وَ الوُحُوشِ؛)) چطورگريه نكنم در حالى كه پدرم را از آبى منع كردند كه براى تمام درندگان و حيواناتوحشى آزاد بود؟))(14) .
از اين نمونه ها در زندگى يادگار حضرت حسين عليه السّلام بسيار يافت مى شود كهحتى بعضى اوقات ، موجبات پريشانى و نگرانى اطرافيان را فراهم مى ساخت . روزىخدمتكار حضرت به ايشان عرض كرد: ((به فدايت اى پسررسول خدا! ترس اين را دارم كه عاقبت با استمرار گريه تلف شويد!)) حضرت درجوابش فرمود:
((در پيشگاه خداوند اندوه دارم و چيزى را مى دانم كه تو نمى دانى . هرگاه جريانشهادت فرزندان فاطمه را به ياد مى آورم ، بغض به قدرى گلويم را مى فشارد كهنزديك است بگيرد)).
ايشان با فرا رسيدن ماه رمضان و تشنگى و گرسنگى بسيار از واقعه كربلا ياد كردهو مدام مى فرمودند: ((واكربلا! واكربلا!)) و مى گفتند: ((پسررسول خدا كشته شد در حالى كه تشنه بود)). اين را مى گفتند و اشك مى ريختند تاجايى كه لباس شان خيس مى شد(15) .
امام باقرعليه السّلام
يكى ديگر از باقى مانده هاى كربلاى عطش ، حضرت باقرعليه السّلام بودند. ايشانبه پايه ريزى و ترويج فرهنگ عزادارى مبادرت ورزيدند و در واقع اولين كسى بودندكه مجالس ‍ عزادارى اهل بيت عليهم السّلام را تاءسيس كردند. اما وجود خفقان و جوّ بستهسياسى در پايان دوره اموى ، اجازه كار به حضرت نمى داد و ايشان به طور مخفيانه بهبرگزارى اين گونه محافل مى پرداختند. ايشان از شعراى معروفى مانند ((كميت بن زيداسدى )) دعوت به مديحه سرايى نموده و در مصائبآل الله اشك مى ريختند.
در يكى از اين مجالس وقتى كميت به اين بيت از شعرش رسيد؛
(( و قتيل بالطف غودر منهم بين غوغا امته و طعام ))
حضرت با شدت و زارى گريه نمودند و در پايان به كميت فرمودند:
((اگر سرمايه اى داشتيم در پاداش اين شعر به تو مى بخشيديم اما جزاى تو هماندعايى است كه رسول خدا در حق حسان بن ثابت فرمودند كه همواره به خاطر دفاع از مااهل بيت مورد تاءييد روح القدس (جبرئيل ) خواهى بود))(16) .
همچنين حضرت ضمن برپايى اين مجالس به خطدهى و جهت دادن آن نيز مى پرداختند.ايشان به ((مالك جهنى )) مى فرمايد:
((در روز عاشورا براى امام حسين مجلس به پا داريد و بر مصائب آن حضرت ، همراه باخانواده بگرييد و جزع و ناراحتى خويش را ابراز نماييد. وقتى همديگر را مى بينيد برآن حضرت گريه كنيد و يكديگر را تعزيت دهيد و بگوييد:(( اَعظَمَ اللّهُ اُجُورَنَابِمُصَابِنَا بِالحُسينِ وَ جَعَلَنَا وَ اِيَّاكُم مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيهِ الاِمَام المَهدِى مِن آلِمُحمّد صَلَى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم .)) هركس اينعمل را انجام دهد ثواب دو هزار حج و عمره و جهاد در ركابرسول خدا و امامان را ضمانت مى كنم ))(17) .
و نيز فرمودند:
((كسى كه دور از كربلاست به قصد زيارت ، كافى است به سوى كربلا اشاره نمايدو سلام فرستد و لعن و نفرين بر قاتلان شهداى كربلا گويد، آن گاه دو ركعت نمازبخواند. بايد اين اعمال مقدارى مانده به ظهر انجام شود و پس از آناهل خانه اش را جمع كند و مجلس ‍ عزا برپا نمايد و بر آن حضرت همگىبگريند))(18) .
امام صادق عليه السّلام
در زمان حضرت صادق عليه السّلام به دليلمسائل سياسى حاكم بر جامعه ، مجالس حالتى علنى تر به خود مى گيرند. ايشان نيزچون پدر و جد بزرگوارشان حضرت سجادعليه السّلام هميشه متاءثر جريان كربلابودند و مى فرمودند: ((حسين مايه اندوه و گريه هر مؤ منى است )) و هرگز ديده نشد كهنام اباعبدالله عليه السّلام بر ايشان برده شود و ايشان در تمامطول آن روز خنده بر لب شان مشاهده گردد.
((معاوية بن وهب )) از ياران امام صادق عليه السّلام مى گويد:
((روز عاشورايى بود كه خدمت مولايم رسيدم . آن حضرت در محرابمشغول عبادت بودند. منتظر شدم تا عبادت شان تمام شود. سجده حضرت بسيار طولانىبود و در حال سجده گريه مى كردند و مشغول راز و نياز بوده و براى خود، برادران وزائران امام حسين طلب آمرزش مى نمودند. بعد از مدتى كه عبادت شان تمام شد به منفرمودند: پسر وهب ! حسين را از راه دور و نزديك زيارت كن ، اندوه و حزن خود را تجديدكرده و زياد گريه بنما. آن گاه خود بسيار گريستند، به گونه اى كه قطرات اشكمحاسن زيباى شان را فرا گرفت و آن روز را تا پايان اندوهگين بودند))(19) .
((زيد شحام )) مى گويد:
((به همراه تعدادى از اهل كوفه خدمت امام صادق بوديم . يكى از شعراى عرب به نام((جعفر بن عفّان )) وارد مجلس شد. آن حضرت او را مورد احترام قرار داده و در نزديك خودنشاندند. آنگاه به او فرمودند: اى جعفر! به من گفته اند كه تو اشعار نيكى دربارهحسين سروده اى ، اشعار خود را بخوان . او نيز اطاعت كرده و شروع به خواندن نمود، درحالى كه اشك همه سرازير بود و محاسن امام خيس شده بود. سپس فرمودند: اى جعفر!فرشتگان الهى حضور دارند و صداى تو را شنيدند و همچنان كه ما گريه كرديم آنهانيز گريستند بلكه آنها بيشتر. خداوند در اين ساعت ، براى تو بهشت را واجب كرده و تورا ببخشد))(20) .
و نقل كرده اند كه ((ابو هارون )) كه مردى نابينا و شاعر توانايى بود روزى خدمت امامصادق عليه السّلام رسيد. حضرت فرمود: ((ابو هارون ! از آن اشعارى كه در مرثيه جدمسروده اى براى ما بخوان )) و فرمود: ((بگوييد زن ها هم پشت پرده بيايند و فيضببرند)). ابو هارون مى گويد:
((من شروع كردم به خواندن . مولايم فرمود: اين طور نه ! همان گونه كه براى مردم مىخوانى بخوان ! همان گونه كه نزد قبر جدم مى خوانى . و من شعرم را شروع كردم ؛((اُمرُرْ عَلَى جَدَثِ الحُسَينِ فَقُلِْلاَعْظُمِهِ الزَّكِيَّة ))
اى باد صبا! گذر كن بر قبر حسين و پيغام دوستان و عاشقان او را برسان ،
اى باد صبا! پيام ما را به استخوان هاى شكسته مقدس حسين برسان ،
بگو اى استخوان ها! شما هميشه با اشك دوستان حسين سيراب هستيد،
اين اشك ها مى ريزند و او را سيراب مى كنند. اگر در آن روز، آب را از شما منع و حسينرا با لب تشنه شهيد كردند، اين شيعيان اشك خود را نثار شما مى كنند،
اى باد صبا! اگر از جسد اين عزيزان گذر كردى ، تنها به رساندن پيام قناعت نكنبلكه آنجا بسيار توقف كن و مصائب حسين را در خاطرت بياور و اشك بريز، مانند مادرىكه بر تنها فرزند خود مى گريد. گريه كن بر آن انسان پاك ، فرزند پاك ، از مادرپاك .
و همين پنج مصراع را بيشتر نخوانده بودم كه غوغايى از شيون و گريه بلند شد. اشكاز چشمان مبارك حضرت جارى بود و شانه هاى شان به شدت مى لرزيد))(21) .

next page

fehrest page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation