بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اصول و مبانی مداحی, ابوالفضل هادى منش   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     MADAHI01 -
     MADAHI02 -
     MADAHI03 -
     MADAHI04 -
     MADAHI05 -
     MADAHI06 -
     MADAHI07 -
     MADAHI08 -
     MADAHI09 -
     MADAHI10 -
     MADAHI11 -
     MADAHI12 -
     MADAHI13 -
     MADAHI14 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

آسيب شناسى تحليل مدرن دنيوى عاشورا  
تحليل دنيوى و مادى از تاريخ ، بعد از ((رنسانس )) در غربشكل گرفت . تفسير دنيوى تاريخ كه با حذف نظر از حقيقت و باطن و يا انكار ابعادآسمانى آن همراه است ، هرگاه حادثه تاريخى كربلا را نيز در بر گيرد، به انكاراسرار روحانى و رموز مقدس اين واقعه منجر شده و ابعاد آسمانى آن را به خيالات واوهامى ملحق كرد كه بر واقعيت سيال و طبيعى آن سايه مى افكند. ترويج اين تفسير بهنابودى و زوال مراسمى مى انجامد كه در بازگشت سالانه عاشورا به قصد تكريم وتقديس آن و بلكه به انگيزه اتصال و وصول به حقيقت و باطن آن انجام مى شود. اينتفسير نه تنها با سيرت و صورت مراسم عاشورا سازگارى ندارد بلكه قالب تحريفشده آسيب ديده آن را نيز كه با خيالات و توهمات اسطوره اى قرين شده است ،تحمل نمى كند.
نگاه دنيوى به تاريخ به موازات گسترش نفوذ غرب به كشورهاى اسلامى راه يافت وبه مرور به صورت واقعيتى اجتماعى بخشى از جوامع اسلامى را كه در معرض ‍ آموزههاى كلاسيك غرب قرار گرفتند تحت پوشش قرار داد.
حضور تاريخ ‌شناسى و تاريخ ‌نگارى غربى در ايران با حوادث دوران مشروطه آغازمى شود. در حوادث مشروطه در نهايت با حمايت سياسى غرب ، نيروهاى منورالفكرى كهمتاءثر از آموزه هاى غربى بودند، بر اريكه قدرت نشستند. دوران رضاخان اوج حاكميتمنورالفكرانى است كه شيفتگى نسبت به مظاهر مادى و دنيوى غرب ، فكر و ذكر آنان راتسخير كرده بود و رفتارى مقلدانه را براى آنان پديد آورده بود. در ذهنيت اين نيروهامراسم عاشورا كه نشان از فرهنگ و باور دينى مردم داشت و بلكه ظرف ظهور و بروزعشق و علاقه دينى آنها و در هر سال هنگام بارورى و تجديد حيات دينى جامعه بود، عنصرخطرناكى بود كه براى وصول به فرهنگ و تمدن جديدى كه غرب به آنهامى نمود،بايد قربانى مى شد.
حذف و نابودى سنت ها در مراسم دينى گرچه با حضور نگاه غربى رخ مى دهد ليكن اينجريان در ايران به دلايلى كه پرداختن به آنها از حوصله اين مختصر خارج است ، درنخستين گامها با خشن ترين صورتى كه ممكن بود آغاز شد. تخريب تكيه دولت ، مقابلهو رويارويى با برگزارى مراسم عاشورا و مجالس عزا و روضه خوانى كه مورد تعقيبو پيگرد ماءمورين دولتى قرار مى گرفت ، ميدان هاى اصلى نزاع و درگيرى حاكميتمنورالفكران رضاخانى با سنت هاى دينى را نشان مى دهد.
اقتدار سياسى منورالفكران بعد از شهريور بيست ، در هم فروريخت و مراسم عاشورابه دور از شركت و حضور منورالفكران و كسانى كه جذب آموزش هاى كلاسيك غربى مىشدند و به صورت جريانى مردمى و دينى تداوم يافت و حيات سياسى نيروى مذهبى دردو دهه بيست و سى با قدرت اجتماعى اين مراسم پيوند خورد. و بالاخره قدرت اجتماعىمذهب در متن مراسم عاشوراى سال 1342 به صورت يك واقعيت عظيم مردمى و نيروىپرتوان سياسى خود را بر ديده و چشم نيروهاى رقيبتحميل نمود.
دو دهه چهل و پنجاه ساليانى است كه بى تفاوتى و بى توجهى منورالفكران بهواقعيت اجتماعى دين پايان مى پذيرد و بخشى از اين نيرو، جريان اجتماعى جديدى را كهتا قبل از آن در قالب حركت هاى فردى منزوى مى ماندشكل مى دهد. ((روشن فكرى دينى )) پديده اى است كه در اين مقطع از تاريخ اجتماعىايران به صورت مساءله اى اجتماعى در مى آيد.
آسيب شناسى تفسير روشن فكرى دينى از عاشورا  
با پديد آمدن روشن فكرى دينى ، فضاى مناسبى براى ظهور نوع نوينى از آسيب وانحراف به وجود مى آيد. منورالفكرى و روشن فكرى تا زمانى كه قصد توجيه دينىخود را نداشته باشد با تمسخر و تحقير از كنار سنت هاى دينى مى گذرد و در صورتىكه قدرت سياسى لازم را داشته باشد، به مقابله و رويارويى فيزيكى با آن بر مىخيزد. وليكن روشن فكرى هنگامى كه به دين نزديك مى شود و به ارائه تفسير روشنفكرانه از دين مى پردازد، ابعاد معنوى و فرا مفهومى دين كه با انجامعمل و رفتار خالصانه دينى در معرض ادراك و آگاهى قرار مى گيرند، مورد انكار واقعمى شود و يا آن كه با سكوت ناديده انگاشته مى شود.
تفسير روشن فكرانه دين مى كوشد تا احكام و سنن دينى را در چارچوب ادراك مفهومىروشن نمايد و حقايقى را كه هويتى فرا مفهومى داشته باشند،تحمل نمى كند. حادثه تاريخى عاشورا و بهدنبال آن مراسم آن نيز بايد در اين نگاه چهره اى دنيوى وقابل فهم براى ذهنيت روشن فكران پيدا كند.
جريان هاى روشن فكرانه دينى متعددى در عرض يكديگر درسال هاى چهل و پنجاه شكل مى گيرند و هر يك از آنها ناگزير به تناسب زمينه هاىفكرى خاصى كه دارند به تفسير واقعه عاشورا مى پردازند.
اين تفاسير، ناظر به حادثه تاريخى عاشورا است وليكن بهدليل اين كه ظاهرى ضد دينى ندارد به سهولت و بدون آن كه مانعى جدى براى آنوجود داشته باشد، بلكه با حمايت غيرمستقيمى كه از آموزش هاى كلاسيك جامعه مى گيرد،به درون محافل و مراسم دينى راه پيدا مى كند و بدين ترتيب در يك فرصت زمانى نهچندان طولانى ، اعتقاد و باورى كه سنت و مراسم دينى بر آن اتكا مى كند و حتى صورتاساطيرى مراسم از حضور آن بهره مى برد، دگرگون مى نمايد و اين همان آسيب وانحرافى است كه با قطع رابطه حادثه عاشورا با ابعاد آسمانى و الهى آن به مراتبخطرناك تر از آفت ها و آسيب هاى پيشين است .
ترويج تفسيرهاى نوين نسبت به حادثه عاشورا و يا حتى نسبت به ويژگى هاى مراسمبا عنوان مبارزه با خرافات و باورهاى غلط انجام مى شود و اين در حالى است كه عالماندينى نيز كه به رهبرى مرجعيت شيعه و به زعامت امام خمينى (رحمة الله عليه ) حركتسياسى نوينى را آغاز كرده اند، به پالايش ابعاد اساطيرى عاشورا همت گمارده وامكانات بالقوه اين مراسم را براى استفاده از آن در يك حركت سياسى دينى به فعليتمى رسانند.
بنابراين حركت روشن فكرانه دينى با تحرك نوينى كه نيروى مذهبى در دههچهل و پنجاه يافته است ، همگام مى شود وليكن در مدت كمتر از يك دهه ، نكات افتراق ايندو جريان نسبت به حادثه عاشورا و مراسم مربوط به آن آشكار مى گردد.
منابر و سخنرانى هاى شهيد مطهرى ؛ درباره عاشورا كه در اين دو دههشكل مى گيرد و مجموعه آنها در سه جلد با نام ((حماسه حسينى )) تدوين شده است ،نمونه اى از تلاش هاى نيروى مذهبى در پالايش مراسم عاشورا از انحرافاتى است كه درسده هاى پيشين از ناحيه ذهنيت بسيط شركت كنندگان و يا از ناحيه ديگرعلل بر مراسم تحميل شده است .
جهت گيرى اصلى اين آثار همان گونه كه اشاره شد احياء صورت دينى مراسم و اصطيادعناصرى است كه قدرت و توان اجتماعى نيروى مذهبى را تاءمين نمايد. فضاى سياسىحاكم بر روشن فكرى دينى جامعه نيز ستيز و درگيرى با استبداد حاكم بر جامعه است .از اين رو جهت رويكرد روشن فكرانه آنها نيز به عاشورا و مراسم مربوط به آن ، بىتوجه به بار سياسى اين واقعه نيست . آنها مى كوشيدند تا همراه با تفسير روشنفكرانه عاشورا از امكانات سياسى موجود در آن نيز بهره ببرند.
كتابى كه مركزيت سازمان منافقين در سال 1350 با الهام از ديدگاه هاى ماركسيستى بهعنوان شيوه علمى مبارزه در تبيين ((راه حسين عليه السّلام )) مى نويسد، نمونه گويايىاز اين گونه آثار است . جهت گيرى اصلى اين آثار بر عنصر شهادت طلبى در واقعهعاشورا همراه با تعريضات مكرر به حضور عنصر ((بكاء و مصيبت )) در مراسم مربوطبه آن است .
در همين ايام 1347 ش در حوزه علميه قم نيز كتابى به قصد تفسير سياسى واقعهعاشورا با قطع نظر از ابعاد آسمانى واقعه نوشته شد. نويسنده در اين كتاب بهدنبال آن بر مى آيد تا حادثه كربلا را بر مجراى كارهاى عقلانى و مجارى طبيعى تفسيركند. او در يكى از مقدمات كتاب تصريح مى كند كه اين شيوه براى مذاكره با ديگرانىكه با مبانى اعتقادى شيعه ماءنوس نيستند، كارساز و مفيد است . اين كتاب البته در بينكارهاى روشن فكرانه دينى ، اثرى قابل توجه به حساب نمى آيد ((و جلب نظر روشنفكران و قلم زنان غير دينى را نمى كند))(105) زيرا تربيت و ذهنيت حوزوى نويسنده ،مانع از آن است كه كار او برجستگى هايى را كه در محيطهاى روشن فكرى موردنظر استداشته باشد. علاوه بر اين كه در اين كتاب بر ستيزه جويى و مبارزه ابتدايى تكيه نمىشود، و حال آن كه فضاى سياسى جامعه در ستيز با قدرت مسلط شاه ، بهدنبال اين عنصر مى گردد. ليكن اين اثر، گفتگوهاى تندى را در محيط حوزوى كه جايگاهتعاليم سنتى دينى است ، به دنبال مى آورد. ودليل اين امر خطرى است كه نيروهاى حوزوى در معنويت زدايى از واقعه كربلا و مراسمعاشورا احساس مى كنند. آنها مغايرت اين گونه تفسير را با مبانى كلامى ، فلسفى وعرفانى شيعه در مى يابند و بسيارى از مباحث را نيز درباره اين سلسله ازمسائل مطرح مى كنند. نقطه ضعف اصلى اين كتاب معنويت زدايى واقعه عاشورا است ، واگر اين كتاب جاذبه اى براى روشن فكران داشت ، بدون شك در همين مساءله بود.قابل تاءمل ترين كتابى كه در اين ساليان اواخر دهه 40 شمسى به تفسير روشنفكرانه حادثه عاشورا پرداخت ، نوشته كوتاه ((حسين وارث آدم ))(106) است .
رويكرد نويسنده در اين كتاب ، همراه با زيبايى و جاذبه ادبى فراوانى كه دارد،رويكردى جامعه شناختى است . نويسنده كه در برخى از ديگر آثار خود با تاءكيد برعنصر ستيز و شهادت به مقابله با برخى از صورت هاى اساطيرى مراسم مى پردازد كهفاقد حساسيت هاى سياسى اند، در اين اثر ديگر بار، صورتى اساطيرى به واقعه مىبخشد. اسطوره اى كه خالى از ابعاد انقلابى نيست وليكن تهى از ابعاد آسمانى و معنوىاست . او با تفسير نمادين حادثه كربلا رويكرد مردم را به عاشورا ناشى از نمادهاىموجود در آن مى داند. سرچشمه مشترك دو رود دجله و فراتسمبل زندگى اشتراكى و بى طبقه اوليه انسان ها تعبير مى شود و جدايى آنها نشانهپيدايش دو طبقه استثمارگر و استثمارشده حاكم و محكوم مى باشد و امتداد جغرافيايى آنهانماد تداوم تاريخى اين دو طبقه است ، كه ((در انتهاى سرزمين تاريخ به هم مى پيوندندو يكى مى شوند)) و در پايان كار به ((آرامش يكنواخت نخستين مى رسند)).
در اين نوشتار كوچك همه پيامبران از آدم تا خاتم ؛ نوح ، ابراهيم ، موسى و عيسى عليهمالسّلام و همه نمرودها و فرعون ها با همه بعل ها وهبل ها حضور دارند. خداوند واحد با همه الهه هاى متفرق ، رويارويى ومقابل است . و با اين همه ، هيچ نقلى تاريخى كه ناظر به واقعيت خارجى باشد در آننيست و به همين دليل هيچ كس نيز به نقد تاريخى آن نمى توانددل خوش دارد. كتاب از تاريخ ، گذشته است . نه بهنقل تاريخى آن مى پردازد و نه به نقد آن . در آن يك اسطوره تصوير مى شود. وتصاويرى كه بسيارى از آنها واقعيتى تاريخى نيز داشته اند، با صرف نظر از آنچهكه به راستى در تاريخ بر آنها گذشته است در متن اين اسطوره قرار گرفته اند.
در اين اسطوره ، عاشورا نه يك صورت عينى است كه باتاءويل به حقيقتى الهى باز گردد، و نه يك توهم و خيالى است كه در قالب اساطيرىپيوند مشوب و لرزان خود را با مراتب نازل آسمان حفظ كرده باشد. بلكه يكسمبل و نمادى است كه از سائقه هاى و نيازهاى سركوفته انسان در تاريخ سرچشمه مىگيرد، و آدمى بى آن كه خود بداند، ناخودآگاه ، در جاذبه دلالت و حكايت سمبليكتصاوير موجود در آن ، شيفته و شيدا مى گردد و در ماتم و اندوه آن كه چيزى جز ماتم واندوه نهفته در واقعيت تاريخى و طبيعى او نيست فرو مى رود.
اين صورت از اسطوره ، چهره منحرف حقايق دينى نيست . بلكه آلتى است كه چهره منقلب وواژگونه تاءويل دينى را با خود دارد. در تاءويل دينى واقعيت عينى و حتى صورى كه درخيال متصل يا منفصل افراد به صورت مبشرات و خواب هاى صادق پديد مى آيد، مسيرگذر به حقايقى مى گردند كه ظهور تام آنها جز در غيب عالم و به هنگام گذر از((صراط)) حاصل نمى شود. ليكن در اين صورت جديدتاءويل ، كه تاءويلى غير دينى است ، ((الله ))، ((يهوه ))، ((زئوس ))، ((خداوندگانمتفرق ))، ((ابراهيم عليه السّلام ، ((نمرود))، ((موسى عليه السّلام ، ((فرعون ))،((پيامبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و بالاخره حسين عليه السّلام و يزيد با صرف نظراز واقعيتى كه دارند صورت مناسبى مى شوند براى حكايت و دلالت از وقايعى كه درزهدان طبيعت بر آدم و فرزندان او در طول تاريخ رفته است ، و اينك در حافظه تاريخ ووجدان اجتماعى فردى قرار گرفته اند كه ((برون خود را در هم مى شكند)) و از((تحمل شرم آور و شكنجه آميز آن مى گريزد)).
نويسنده يا خواننده اثر فوق ممكن است به لوازم آنچه ترسيم شده است و يا بهعناصرى كه مقوم تحليل آن هستند بى توجه باشد. راقم نيز در مقام داورى نسبت به حسنفاعلى نوشته مزبور نيست و اين گونه داورى ها را نيز فاقد ارزش علمى مى داند وليكناين مقدار قابل انكار نيست كه اين نحوه از نگاه در صورت رسوخ و رسوب ، همه لوازم ومقومات خود را دير يا زود به همراه خواهد آورد.
اين نگاه ، بقاياى حوادث الهى و مقدس و بستر آداب و سننى را كه ريشه آسمانى دارند،ابتدا از مبداء آسمانى آنها مى گسلاند و از آن پس براى آن صورت جديدى را كه ازمحدوده عالم طبيعت فراتر نمى رود در نظر مى گيرد و اين شيوهعمل با مراسم و آداب دينى ، ميراث دار همه آموزه هاى فرهنگى غرب است .
تحليل روان كاوانه ((فرويد)) از حوادث تاريخى ، تفسير اجتماعى ((دوركيم )) از دين ،تبيين طبقاتى ((ماركس )) از ايدئولوژى هاى بشرى و مبادى ديگرى از اينقبيل بايد با يكديگر ممترج و آميخته شوند، تا اين صورت منقلب و واژگونهتاءويل و يا تفسير هرمنوتيك از عاشورا فرصت ظهور و بروز پيدا كند.
بسيارى از كسانى كه در شرايط اجتماعى دهه پنجاه بهدليل جاذبه ادبى و قدرت انقلابى اين بازسازى از عاشورا به مطالعه آن مى پردازند،از عناصرى كه نوشتار از آنها تغذيه مى كند،غافل هستند. از معدود كسانى كه در ميان نيروهاى مذهبى به محتواى اين اثر و تازه بودناين شيوه از نگاه پى مى بَرد شهيد مطهرى ؛است ، ايشان در يادداشتى مى نويسد:
((در سفرى كه در 26 30 آذرماه به مشهد رفتم نسخه اى از آن انتشارات طوس به من دادو در بين راه تهران خواندم . آنچه دستگيرم شد از هدف اين جزوه كه در زير لفافه بيانشده است ... اين است :
1 اين جزوه نوعى توجيه تاريخ است براساس مادى ماركسيستى ، نوعى روضهماركسيستى است براى امام حسين كه تازگى دارد. (طبق اين جزوه ) آغاز تاريخ بشريتاشتراكيت و برابرى است ، سپس نابرابرى و حق وباطل ، يعنى مالكيت آغاز مى گردد و از اينجا جامعه بشر دو بخش مى شود. آن چنان كهدجله و فرات از يك سرچشمه مى جوشند و سپس دو بخش مى گردند و از يكديگر جدا مىشوند، دو بخش انسان يعنى دو طبقه ...
در اين جزوه سرزمين بين النهرين سمبل تمام زمين و تاريخ و نمايشگر تاريخ تمام زميناست . دو نهر دجله و فرات سمبل دو جناح متضاد بشرى است كه از هم جدا شده و در نزديكىبغداد به طور دروغين به هم مى پيوندند. آن چنان كه در دوره خلافت اسلامى ، اين وحدتدروغين پيدا شد...
در اين جزوه به طور كلى كلمه آدم يا انسان ،سمبل انسان سوسياليست است . كما اينكه شرك اعتقادى سايه اى است از شرك و ثنويتحيات . با اين بيان بار ديگر جنبه ماركسيستى جزوه روشن مى شود كه وجدان هر كس رامولود و انعكاسى از وضع اجتماعى او مى دانند و مى تواند مبين نظر دوركهايمباشد...))(107) .
تحليل هاى ياد شده على رغم تنوع و شمولى كه در محيطهاى روشن فكرانه دينى در دههچهل و پنجاه پيدا كردند، بيشتر در محدوده محافل روشن فكرى باقى ماندند و به متنمراسم دينى عاشورا كمتر راه يافتند. و به اين ترتيب مراسم عاشورا را با حفظ هويتدينى خود بدون آن كه از اين ناحيه آسيب و انحرافى جدى در آن پديد آيد به حيات خودادامه داد.
رسالت پاسدارى از اصالت و حقيقت عاشورا  
در سال پنجاه و هفت همراه با تحرك اجتماعى جديدى كه مذهب در حوادث انقلاب پيدا كرد وبعد از آن نيز همگام با تحولاتى كه در طول هشتسال دفاع مقدس به وقوع مى پيوست ، بخش ‍ عظيمى از ظرفيت هاى اجتماعى و انقلابىاين مراسم با حفظ هويت دينى آن به فعليت رسيد.
قوت و قدرت اجتماعى بيش از پيش مراسم عاشورا در طى اين ساليان ، مصونيت آن را ازآسيب هاى مختلفى كه براى آن تصوير مى شود تضمين نمى كند:
پرداختن سخنرانان به مسائل اجتماعى و انقلابى و كم توجهى در حراست و حفاظت از حوادثتاريخى واقعه ، صورت دينى مراسم را به مرثيه خوانى هاى مداحان ، و حركت هاىدسته جات دينى محدود خواهد كرد. مراسمى با اين ويژگى از حضور محدثين و عالماندينى تهى خواهد ماند. در اين صورت ذكر حوادث واقعه عاشورا و حقايق مستور در آن كهعنصر مقوم مراسم است مورد غفلت قرار خواهد گرفت ، و گريه و بكاء از مدار ذكر، برمحور احساسات و عواطفى كه هم افق با ادراك ومسائل روزمره زندگى شركت كنندگان است ،تنزل پيدا خواهد كرد. و بدين ترتيب زمينه براى رشد و توسعهتحميل صور ذهنى دست اندركاران مراسم بر حقيقت دينى آن فراهم مى آيد.
استقبال گردانندگان محافل از عالمان دينى ، و اهميت دادن آن ها به اين بخش از مراسم دركنار ديگر مراسمى كه شكل مى گيرد، و همچنين رويكرد عالمان و آگاهان از حوادث و حقايقعاشورا به مراسم ، از جمله عواملى است كه براى جلوگيرى اين نوع آسيب ها كارساز ومفيد است .
حركت هاى روشن فكرانه دينى در سال هاى نخست بعد از پيروزى انقلاب اسلامى ايران ،توان نظرى خود را از دست داد. و بدين ترتيب آسيب هايى كه از اين ناحيه بر مراسم مىتوانست وارد آيد، كم رنگ و ضعيف شد. از نيمه دوم دهه شصت همزمان باافول سياسى ماركسيسم ، حركت هاى روشن فكرانه دينى در ايران با از دست دادن بارِ چپ، براساس ديدگاه تئوريسين هاى ديگرى تجديد سازمان يافت كه در رقابت با جريانچپ ، الگوهاى ليبراليستى غرب را توجيه و تبليغ مى كردند. اين جريان ، گرچه درگام هاى نخستين خود بنيان هاى انديشه و تفكر دينى را هدف قرار داد، ليكن تا كنون نگاهمستقيم خود را متوجه عاشورا و مراسم آن نكرده است . البته آراء اين جريان به طورغيرمستقيم و از طريق سست ساختن مبانى اعتقادى جامعه و به ويژهنسل جوان ، احتمال وارد ساختن آسيب به نحوه و ميزان حضور مردم در مراسم عاشورا وجوددارد.
شايد يكى از دلايل توجه نسبتاً گسترده جريان هاى روشن فكرانه دينى دو دههچهل و پنجاه به حادثه عاشورا و مراسم آن و بى توجهى جريان دهه اخير به اين حادثه، همان بار انقلابى جريان روشن فكرانه دينى در آن دو دهه باشد، وحال آن كه عاشورا براى گروه اخير كه فاقد هرگونه ظرفيت و توان انقلابى استعنصر سياسى جالب توجهى ندارد.
بى توجهى جريان روشن فكرانه دينى اخير به حادثه عاشورا به هر دليلى كه باشدموجب شده است تا اين مراسم از آسيب هاى مستقيمى كه از ناحيه اين گروه انتظار مى رود بهدور بماند(108) .
نظر دو پيش كسوت  
حاج محسن طاهرى (109)
((مقام معظم رهبرى رهنمودهاى لازم را فرموده اند. در خصوص فرمايش مقام معظم رهبرى ،جايى براى سخن گفتن كسى باقى نمى ماند. بايد فرمايشات ايشان را تعبدا پذيرفت .ما هم عضوى از اعضاى هستيم اين جامعه هستيم و بايد اين مسئله را به عنوان يك فريضهعبادى واجب بپذيريم . وقتى اين مسئله (قمه زنى ) در سطح جامعه صورت مى گيرد، ديگرعزادارى و سوگوارى نيست و بهانه به دست دشمن دادن است . چون دشمن ، هميشه عينكبدبينى نسبت به نظام و مقدسات و جلسات مذهبى ما دارد و نوعا بهدنبال بهره بردارى سوء هستند و نقاط ضعف را عَلم مى كنند. مقام معظم رهبرى بارهنمودهاى شان اين بهانه و حربه را از دست دشمن گرفتند. بايد بگويم كه بهترينالگو براى عزادارى همان طورى كه حضرت امام مى فرمودند، عزادارى بهشكل سنتى است و براى خود امام برگزارى عزادارى سنتى ، اهميت ويژه اى داشت . هنگامىكه حضرت امام در نجف اشرف بودند، هر روز به زيارت حضرت امير، مى رفتند دعاىجامعه كبيره مى خواندند. پناه بردن به ادعيه موجب مى شود كه هيچ گاه ازاهل بيت دور نباشيم )).
حاج محسن اعتماديان (110)
((بنده يكى از كوچكترين خدمتگزاران آستان مقدس اباعبدالله الحسين افتخار بيستسال خدمتگزارى در اين آستان مقدس را دارم . در دوران مداحى و مرثيه سرايى اينجانب ،معجزاتى از آستان مقدس حضرت اباعبدالله الحسين ، به عينه شاهد بودم اما مسئله مهمىكه تقويت اين مسير را براى اينجانب به وجود آورد و مسير را عينا مشخص كرد، روزى بودكه براى شركت در مراسم ارتحال حضرت امام به حسينيه جماران مشرف شده بودم ، ازخادم حسينيه جماران جمله جالب و زيبايى شنيده و بسيار منقلب شدم . او گفت : ((من حضرتامام را يكى از روزهاى اول ماه محرم در حيات منزل شان ملاقات كردم . ديدم كه امام منقلبهستند و اشك مى ريزند. من به امام سلام كردم و ايشان بعد از جواب دادن به سلام ، بدونمقدمه اين جمله را فرمودند: من تنها آرزويم اين است كه خدا مرا با تو كه خادم حسين هستى ،محشور كند. بنده با الهام از فرمايشات حضرت امام در اين راه ، گام پيش نهادم .
زندگى حضرت امام براى كسانى كه مى خواهند مسير عاشورا را طى كنند، درس بزرگىاست . حضرت امام در طول انقلاب با حوادث پرخطرى مواجه بودند و بهترين ياران شانرا از دست دادند. امام چون كوه ايستاده بودند و به ملت روحيه مى بخشيدند، اما مشاهده مىكنيم ، در اول ماه محرم تا يك مرثيه اى كه نام مبارك حضرت اباعبدالله الحسين در آن بود،خوانده مى شد، حضرت امام دستمال مقابل صورت مبارك مى گرفتند و بلند بلند گريهمى كردند و بارها اين بزرگوار و اين ذريه پاكرسول الله فرمودند: ((كه مراسم عزادارى حضرت اباعبدالله الحسين را به همان نحوسنتى خود مراسم باقى بداريد و فرمودند كه اين عاشورا و اين محرم و صفر است كهاسلام را زنده نگه داشته است . بنده به عنوان يك خدمتگزار كوچك دستگاه مقدسسيدالشهداء توصيه ام اين است كه عزيزان عزادار طبق فرمايشات امام و مقام معظم رهبرىسعى نمايند كه عزادارى و سوگوارى به همان طريق سنتى خود اجرا شود و مرثيهسرايان و مداحان اهل بيت ، اشعارى قوى و حماسى پيرامون شهادت حضرت حسين و هفتاد ودو تن از ياران با وفايش بخوانند.
متاءسفانه گاهى مشاهده مى شود كه در دسته جات سينه زنى ، عزادارانى همراه با موزيكو شمشير به دست و قمه به خيابان ها مى آيند؛ به قداست عزادارى امام حسين خدشه واردمى شود. توصيه مى كنم در ميهن اسلامى ما كه زير لواى مقام ولايت هستيم سعى كنيم طبقنظرات ايشان حركت كنيم و عزادارى نماييم ان شاءالله كه موردقبول حضرت ولى الله الاعظم ، حجت بن الحسن (اروحناله الفداه ) قرار بگيرد. و حضرتامام ، قمه زنى را در شرايط كنونى جايز ندانسته بودند و مقام معظم رهبرى نيز اينعمل را موجب وهن تشيع و سوء استفاده خارجى ها دانسته اند. بنابراين همه بايد مطيعباشيم . بايد همه عزيزان عزادار در حذف بدعت ها ومسائل خرافى كه در سوگوارى به وجود آمده ، اهتمام داشته باشند و نگذارندمسائل خرافى وارد مراسم عزادارى شود و دشمن از اين حركات ما سوء استفاده بكند. اينصحنه هايى كه در برخى دسته جات عزادارى ديده مى شود، خلافاصل عزادارى است . بايد از اين اعمال خلاف پرهيز شود. تقاضاى من از عزادارن حسينى وخدمتگزاران آستان اباعبدالله الحسين اين است كه در ايام عزادارى كه مصادف با اذان ظهرمى شود، اهميت نماز را برشمرند و در هر كجا كه هستند نماز جماعت را بر پاى دارند كهحسين كشته نماز بود و پدر بزرگوارش اميرالمؤ منين على عليه السّلام درحال نماز به شهادت رسيد و در زيارت اين بزرگوار مى خوانيم : (( اَشهَدُ اَنَّكَ قَد اَقَمتَالصّلوة ))

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation