بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زیبا های اخلاق, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     0 - زيباييهاى اخلاق
     00 - زيباييهاى اخلاق
     1 - زيباييهاى اخلاق
     10 - زيباييهاى اخلاق
     11 - زيباييهاى اخلاق
     12 - زيباييهاى اخلاق
     13 - زيباييهاى اخلاق
     14 - زيباييهاى اخلاق
     15 - زيباييهاى اخلاق
     16 - زيباييهاى اخلاق
     2 - زيباييهاى اخلاق
     3 - زيباييهاى اخلاق
     4 - زيباييهاى اخلاق
     5 - زيباييهاى اخلاق
     6 - زيباييهاى اخلاق
     7 - زيباييهاى اخلاق
     8 - زيباييهاى اخلاق
     9 - زيباييهاى اخلاق
     FEHREST - زيباييهاى اخلاق
 

 

 
 
قبلفهرست بعد

قال اميرالمؤمنين(عليه السلام) : حُسْن الخُلقِ رَأسُ كُلّ برّ

هداية العلم : 182

بخش پانزدهم

آراستگى به خوشخويى

اين كه گفته مى شود حسنات اخلاقى و خصايل مثبت نفسانى سبب نجات انسان در دنيا و آخرت است ، سخنى به حق و كلامى بر اساس صدق و راستى است .

بسيار اتفاق افتاده كه برخى از حسنات اخلاقى در برخى از كافران و مشركان عامل نجات آنان از اعدام و روى آوردنشان به اسلام و سبب نجاتشان در آخرت شده است .

مگر نه اين كه تعدادى از بت پرستان ، و عقيده مندان به معبودهاى باطل به دعوت پيامبران پاسخ گفتند و از آلودگى بت پرستى و بى دينى درآمدند و به طهارت و پاكى معنوى آراسته شدند ، آيا روى آوردنشان به دعوت پيامبران عاملى جز تواضع و فروتنى در برابر حق بوده است ؟

مگر تواضع وفروتنى رشته اى از حسنات اخلاقى وزيبايى هاى معنوى نيست؟

وقتى حسنات اخلاقى در دنيا عامل نجات باشد ، يقيناً نجات بخشى اش در آخرت كه زمان جلوه ى كامل رحمت خداست بيشتر است .

اميرالمؤمنين(عليه السلام) كه به فرموده ى قرآن مجيد در آخرين آيه ى سوره ى رعد همه ى دانش كتاب نزد او بوده(1) ، و در يك كلمه ، علم او متصل به علم حضرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ( وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللهَ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ) رعد (13) 43 .

در مصادر روايى خاصه در روايات مختلف بيان شده است كه ( وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَاب ) حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است .

كافى : 1/229 ، باب أنه لم يجمع القرآن . . . ، حديث 6 ; أمالى صدوق : 564 ، المجلس الثالث والثمانون ، حديث 3 ; بشارة المصطفى : 193 ; بصائر الدرجات : 212 ، باب 1 ; روضة الواعظين : 1 / 105 ; مناقب : 2 / 29 ، فصل فى المسابقة بالعلم ; وسائل الشيعه : 27 / 181 ، باب 13 ، حديث 33546 ، 33564 ، 33589 ; بحار الانوار : 23 / 191 ، باب 10 ، حديث 11 و . . .


صفحه 346


حق است ، و پس از پيامبر هيچ انسانى هم چون او قواعد و مايه هاى تربيتى و معارف الهى و انسانى را بيان نكرده است و بايد انصاف داد كه نمونه ى راهنمايى هايش در هيچ يك از فرهنگ هاى بشرى هرچند از مايه هاى معنوى برخوردار باشد يافت نمى شود ، درباره ى حسنات اخلاقى مى فرمايد :

رَأسُ الإيمانِ حُسنُ الخُلقِ وَالتَحلّى بالصِدق(1) .

سر ايمان حسنات اخلاقى و آراستگى به صدق و راستى است .

راستى عجيب است انسان با نماز و روزه و حج و زكات و خمس و صدقه كه وظيفه ى بندگى اوست خداگونه نمى شود ، ولى با آراسته شدن به حسنات اخلاقى در حقيقت جلوه گاه صفات حضرت رب و به تعبير ديگر خداگونه مى شود .

تعبير از حسنات اخلاقى و آراستگى به صدق به سر ايمان تعبير عجيبى است . بدن داراى اسكلتى منظم و دست و پا و شكم و شهوت و خون و گوشت و رگ و پى و عصب و پوست است ، ولى حيات او مرهون سر اوست ، اگر سر را از بدن جدا كنند حياتى باقى نمى ماند ، همين گونه اگر جاى حسنات اخلاقى و صدق و راستى در وجود انسان خالى باشد از ايمان هم خبرى نخواهد بود ، و در نتيجه انسان از انسانيت كه هويت و تشخّص او به آن است محروم مى ماند و به قول قرآن ( كَالأَنْعَام ) مى شود و به قول اميرالمؤمنين(عليه السلام) :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غرر الحكم : 254 ، فضيلة حسن الخلق ، حديث 5361 ; هداية العلم : 183 .


صفحه 347


فَالصُّورَةُ صُورَةُ إنسان وَالقَلْبُ قَلبُ حَيَوان(1) .

صورتش صورت انسان ولى از نظر باطن و سيرت حيوان است .

اميرالمؤمنين(عليه السلام) صبر در امور را هم تشبيه به سر فرموده ، چنان كه در روايت آمده است :

والصَّبرُ فِى الأمورِ بِمَنزِلَةِ الرَأسِ مِن الجَسَدِ ، فَإذَا فَارَقَ الرَّأسُ الجَسَدَ فَسَدَ الجَسَدُ ، وَإذا فَارَق الصَّبرُ الأمورَ فَسَدَتِ الأُمُورُ(2) .

استقامت و پايدارى در امور و نگاه داشتن خويش در مرزهاى معنوى و مقررات دينى به منزله ى سر نسبت به بدن است ، هنگامى كه سر از بدن جدا شود ، بدن فاسد مى گردد ، و زمانى كه صبر از خيمه ى امور رخت بربندد امور با رنگ گرفتن از هواى نفس و شيطان فاسد مى شود .

حضرت سجاد (عليه السلام) نيز صبر را نسبت به ايمان به منزله ى سر براى بدن دانسته اند :

الصَّبرُ مِن الإيمانِ بِمنزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الجَسَدِ وَلاَ إيمانَ لِمَنْ لاَ صَبْرَ لَه(3) .

صبر نسبت به ايمان هم چون سر نسبت به بدن است و براى كسى را كه در برابر حوادث تلخ و شيرين و اقبال و ادبار دنيا صبر و پايدارى نيست ، ايمان نيست .

ارزش تحصيل ادب

چه مطلب شگفت آورى است كه از امام به حق ناطق حضرت صادق (عليه السلام)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه : 174 ، خطبه ى 86 .

2 ـ كافى : 2 / 90 ، باب الصبر ، حديث 9 ; بحار الانوار : 68 / 73 ، باب 62 ، حديث 6 .

3 ـ كافى : 2 / 89 ، باب الصبر ، حديث 4 ; تحف العقول : 281 ; بحار الانوار : 68 / 91 ، باب 62 ، حديث 46 .


صفحه 348


روايت شده است كه ارزش آداب انسانى و حسنات اخلاقى به اندازه اى است كه اگر دو روز عمرت را به تأخير انداختند ، يك روزش را براى تحصيل حسنات و آداب بگذار ، نه براى نماز و روزه و حج و روز ديگرش را براى كمك گرفتن از حسنات براى مرگى آبرومند و معنوى :

إن أُجِّلَتْ فِى عُمُرِكَ يَوْمَينِ فَاجْعَل أحَدَهُما لاَِدَبِك لِتَسْتَعِينَ بِهِ عَلَى يَومِ مَوتِكَ(1) .

اگر دو روز عمرت را به تأخير انداختند ، يكى از آن دو روز را براى به دست آوردن ادب كه حسنات اخلاقى و حقايق معنوى است قرار داده تا به وسيله ى آن براى روز مرگت يارى بجويى .

ادب و آراستگى و حسنات اخلاقى وقتى بر صفحه ى باعظمت وجود انسان نقش مى بندد ، انسان احساس شرافت و بزرگوارى و ارزش و كرامت مى كند و چون دريايى از خصلت هاى مثبت و ملكات معنوى را با خود دارد ، دنيا و عناصرش در ديده ى او كوچك مى نمايد و به همين سبب خود را به امور مادى هرچه باشد و هرچند باشد نمى فروشد ، بلكه دنيا و عناصرش را نيز مطابق با مقررات قرآن و آثار اهل بيت (عليهم السلام) براى بيشتر كردن كرامت و شرافتش به كار مى گيرد .

از حضرت سجاد (عليه السلام) روايت شده است :

مَن كَرُمَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيهِ الدُّنيا(2) .

كسى كه احساس شرافت و بزرگوارى مى نمايد ، دنيا نزد او خوار و بى مقدار است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 8 / 150 ، حديث من ولد فى الإسلام ، حديث 132 ; وسائل الشيعه : 19 / 266 ، باب 6 ، حديث 24559 .

2 ـ تحف العقول : 278 ; بحار الانوار : 75 / 135 ، باب 21 ، حديث 3 .


صفحه 349


آرى ، كسى كه دريايى بى ساحل از شرافت و كرامت و زيبايى هاى اخلاقى را با خود دار حكومت دنيايى و امارت بردم اگر در دست او همراه با عدالت ورزى نباشد در نظرش از كفش كهنه و پاره اى كه جز خودش حوصله ى وصله بر آن را ندارد خوارتر و حقيرتر است و اين ارزيابى از شخصيتى الهى و ملكوتى كه همه ى هستى گنجايش عظمتش را نداشت چون اميرالمؤمنين(عليه السلام) است ، همان انسان والايى كه وقتى اهل تقوا و اولياى الهى را براى صحابى بزرگوارش معرفى مى كند ، در بخشى از گفتارش مى فرمايد :

عَظُمَ الخَالِقُ فِى أنفُسِهِم فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِى أعيُنِهِم(1) .

آفريننده ى هستى در باطنشان عظيم و غير او در ديدگانشان كوچك و حقير است .

زيبايى هاى اخلاقى از ديدگاه لقمان حكيم

حضرت موسى بن جعفر (عليهما السلام) در ضمن توضيح و تفسير عقل و بيان جنود و لشكر اين نعمت بى نظير و اشاره به منافع اين گوهر و درّ گرانمايه عرصه ى هستى براى شاگرد كم نظير مكتب اسلام ، آگاه خبير و داناى بصير ، هشام بن حكم از قول لقمان حكيم آن يگانه ى فرزانه ، كه پروردگار مهربان او را به خاطر آراسته بودنش به حسنات اخلاقى به مقام حكمت برگزيد در نصيحت به فرزندش روايت مى كند كه به فرزندش فرمود :

تَواضَعْ لِلحَقِّ تَكُنْ أعقَلَ النّاسِ وَإنَّ الكَيِّسَ لَدَى الحَقِّ يَسيرٌ . يَا بُنَىَّ ! إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَمِيقٌ قَد غَرِقَ فِيها عالَمٌ كَثِير ، فَلْتَكُن سَفِينَتُكَ فِيهَا تَقوَى اللهِ ، وَحَشْوُهَا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه : 425 ، خطبه ى 184 ( معروف به متقين ) .


صفحه 350


الإيمانَ ، وشِراعُهَا التَوَكُّلَ ، وَقَيِّمُها العَقلَ ، وَدَليلُهَا العِلمَ ، وَسُكَّانُهَا الصَّبرَ(1) .

در برابر حق تواضع و فروتنى كن تا عاقل ترين مردم به حساب آيى و بى ترديد انسان زرنگ و زيرك نزد حق بى مقدار و اندك است ; زيرا ارزش انسان در تواضع به حق است نه زيركى و زرنگى . پسرم ! دنيا دريايى ژرف و عميق است ، خلق بسيارى در آن غرق شده اند ، پس بايد كشتى تو در اين دريا براى رسيدن به ساحل نجات تقواى الهى و پرهيزكارى باشد ، و بارش ايمان ، و بادبانش توكل ، و ملاحش عقل ، و قطب نمايش علم ، و سكانش استقامت و صبر .

در اين قطعه ى ناب به حقايقى سعادت بخش و واقعياتى باارزش چون تواضع و تقوا ، ايمان ، توكل ، عقل ، علم و صبر اشاره شده است كه هر يك از آنها به تناسب اين نوشتار نياز به توضيح دارد .

تواضع

تواضع و فروتنى كه از زيباترين خصلت هاى اخلاقى است حالتى در باطن است كه انسان را وادار مى كند در برابر خدا و پيامبران و امامان و اوليا و مردمى كه شايسته هستند به آنان تواضع شود نرمى نشان دهد و به خواسته هاى ثمربخش آنان گردن نهد و حق را در همه ى شؤونش بپذيرد .

تواضع حالتى ضد كبر است ; كبر يعنى : آن مايه ى آلوده اى كه از آن ابليس به وجود مى آيد و شياطين جنى و انسى از آن شكل مى گيرند ، و چون در زمامدارى قرار گيرد او را تبديل به فرعون مى كند ، و چون سراغ ثروتمندى رود وى را به صورت قارون نمايان مى كند ، و هنگامى كه در مردم قرار گيرد از آنان فاسد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 1 / 15 ، كتاب العقل و الجهل ، حديث 12 ; وسائل الشيعه : 15 / 206 ، باب 8 ، حديث 20291 .


صفحه 351


و مفسد و ياغى و طاغى و مجرم و منافق و مشرك و كافر مى سازد .

به راستى تواضع و فروتنى سر رفعت انسان را به عرش محبوبيت نزد خدا و خلق خدا مى رساند ، مردم از متكبر فخرفروش طبيعتاً نفرت دارند و از متواضع خاكسار با جان و دل استقبال مى كنند .

داستانى از تواضع اميرالمؤمنين (عليه السلام)

حضرت امام عسكرى (عليه السلام) مى فرمايد : آگاه ترين مردم به حقوق برادران دينى و سخت كوش ترينشان در برآوردن حاجات آنان ، برترينشان از نظر شأن و مقام نزد خدا هستند و هركس در دنيا به برادران دينى اش تواضع و فروتنى كند نزد خدا از صديقين به شمار مى آيد و شيعه ى به حق على بن ابى طالب (عليه السلام) است .

سپس حضرت عسكرى (عليه السلام) مى فرمايد : دو برادر دينى على (عليه السلام) ـ پدر و فرزندى ـ مهمان آن حضرت شدند . امام براى خدمت به آنان برخاست و مقدمشان را گرامى داشت و هر دو را بالاى مجلس نشاند و روبروى آنان نشست ، سپس فرمان داد براى هر دو غذا آوردند و آنان از آن غذا خوردند . آن گاه قنبر طشت و آفتابه و حوله اى آورد و خواست دست پدر را بشويد ، حضرت از جا جست و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا آب روى دست آن مرد بريزد . مرد دستش را به خاك ماليد و گفت : يا اميرالمؤمنين ! خدا مرا ببيند كه تو بر دست من با اين مقام و عظمتت آب مى ريزى ؟! حضرت فرمود : بنشين و دستت را بشوى ; زيرا خدا تو را و برادر دينى ات را مى بيند كه در اين زمينه ها امتيازى به تو ندارد و در خدمت به تو فضيلتى براى او نيست ، برادر دينى ات مى خواهد با شستن دست تو در بهشت زمينه ى خدمت به نفع خودش فراهم سازد ، آن هم خدمتى ده ها برابر عدد اهل دنيا و بر شمار خدمتكارانى كه در دنيا هستند !


صفحه 352


پس مرد نشست و على (عليه السلام) به او گفت : تو را به حقى كه از من مى شناسى و آن را عظيم و بزرگ مى شمارى و تواضعى كه براى خدا دارى تا به آن پاداشت دهند سوگند مى دهم كه مرا به آنچه كه از خدمتم به تو افتخارت داده اند واگذارى و آنچنان با آرامش دستت را به وسيله ى من بشويى كه گويا قنبر آب روى دستت مى ريزد !

آن مرد تسليم تواضع على (عليه السلام) شد و دستش را با آب ريختن اميرالمؤمنين (عليه السلام)شست . وقتى كار تمام شد آفتابه را به فرزندش محمد بن حنفيه داد و فرمود : پسرم اگر فقط فرزند اين مرد مهمان من بود من خود آب به روى دستش مى ريختم ولى خداى عزّ و جلّ نمى پسندد كه بين پدر و پسر را چون با هم هستند فرق نگذارم ، پدر به روى دست پدر آب ريخت و بايد در اين موقعيت پسر روى دست پسر آب بريزد . پس محمد حنفيه به روى دست پسر آب ريخت و پسر دستش را شست . آن گاه حضرت عسكرى (عليه السلام) فرمود : كسى كه على (عليه السلام) را در تواضع و فروتنى پيروى كند شيعه ى واقعى او است(1) .

حضرت صادق (عليه السلام) از پدرانش روايت مى كند :

إنّ مِن التَّواضُعِ أن يَرضَى الرَّجُلُ بِالمَجلسِ دُونَ المَجلسِ ، وأن يُسلِّمَ عَلى مَن يَلقى ، وَأن يَترُكَ المِراءَ وإن كانَ مُحِقّاً ، وَلاَ يُحِبُّ أن يُحمَدَ عَلَى التَّقْوَى(2) .

بخشى از تواضع به اين است كه انسان در هر مجلسى وارد شد هرجا كه جا هست بنشيند و براى خود جاى نشستن خاصى را در نظر نداشته باشد ، و هركه را ملاقات مى كند به او سلام دهد ، و جدال و ستيز در سخن را واگذارد ، گرچه حق با او باشد ، و دوست نداشته باشد كه او را بر تقوايى كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير امام عسكرى : 325 ، التواضع وفضل خدمة الضعيف ، حديث 173 ; بحار الانوار : 72 / 117 ، باب 51 ، حديث 1 .

2 ـ معانى الاخبار : 381 ، باب النوادر المعانى ، حديث 9 ; بحار الانوار : 72 / 465 ، باب 95 ، حديث 4 .


صفحه 353


دارد ستايش كنند .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

التَّواضُعُ أصلُ كُلِّ خَير نَفيس وَمَرتَبة رَفِيعَة ، وَلو كَانَ لِلتَّواضُعِ لُغَةٌ يَفْهَمُهَا الخَلْقُ لَنَطَق عَن حَقايِقِ مَا فِى مَخفيّاتِ العَوَاقِبِ ، وَالتَّوَاضُعُ مَا يكونُ للهِِ وفِى اللهِ وَمَا سَواهُ مَكرٌ ، وَمَن تَواضَعَ للهِِ شَرَّفَهُ اللهُ عَلى كَثير مِن عبادِهِ(1) .

فروتنى ريشه ى هر خير باارزشى است و مرتبه و مقام بلندى است ، اگر براى تواضع لغتى وجود داشت كه مردمان آن را مى فهميدند ، هر آينه از حقايق آنچه در پنهان سرانجام ها بود سخن مى گفت و تواضع آن است كه در راه خدا و براى خداست و جز آن مكر و حيله است و كسى كه براى خدا تواضع كند ، خدا او را بر بسيارى از بندگانش شرافت مى دهد .

تواضع محمد بن مسلم

محمد بن مسلم چنان كه در كتاب هاى رجال آمده از اعاظم اصحاب حضرت امام باقر و حضرت امام صادق (عليهما السلام) و از راويان حديث و بسيار مورد اطمينان و انسانى عادل است كه روايات اهل بيت او را جزء مقربان و صدّيقان دانسته اند .

ابونصر مى گويد : از عبدالله بن محمد بن خالد درباره ى محمد بن مسلم پرسيدم ؟ گفت : مردى بسيار بزرگوار ولى از نظر مال دنيايى تنگدست بود ، امام باقر (عليه السلام) به او فرمود : اى محمد ! فروتنى پيشه كن . زمانى كه به كوفه بازگشت ظرفى بافته شده از نى كه معمولا در آن خرما مى ريختند پر از خرما با ترازويى برداشت و كنار در مسجد جامع نشست و صدايش را به خرمافروشى بلند كرد .

عشيره ى او نزدش آمدند و گفتند : با اين كارى كه پيشه كرده اى ما را رسوا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مصباح الشريعه : 72 ، باب الثانى و الثلاثون فى التواضع ; بحار الانوار : 72 / 121 ، باب 51 ، حديث 12 .


صفحه 354


ساختى اين كار در شأن تو و قبيله ى ما نيست . گفت مولايم حضرت باقر (عليه السلام) مرا به يكى از خصلت هاى اخلاقى و حسنات نفسى كه تواضع است فرمان داده و من هرگز با پيشوا و رهبر الهى ام مخالفت نمىورزم و اينجا را ترك نمى كنم تا از فروش همه ى خرما آسوده شوم . قبيله اش به او گفتند : اكنون كه براى خود از شغل و كسب چاره اى نمى بينى ، پس در ميان بازار آسياب داران برو و آسياب و شترى براى آسيا كردن گندم و جو آماده كن .

تواضع شگفت آور پيامبر

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : مردى بيابانى نزد پيامبر اسلام آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! با اين ناقه ات با من مسابقه مى دهى ؟ حضرت با او مسابقه داد و مرد بيابانى مسابقه را برد . پيامبر به او فرمود : شما شتر مرا بالا برديد ، خدا دوست داشت كه آن را پايين بياورد ، كوه ها در برابر كشتى نوح گردنكشى كردند و كوه جودى نهايت تواضع را از خود نشان داد ، خدا هم كشتى نوح را بر آن فرود آورد(1) .

و نيز امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

رسول خدا شب پنج شنبه اى در مسجد قبا افطار كرد ، پس از افطار فرمود آيا آبى براى خوردن يافت مى شود ؟ اوس بن خولى انصارى قدحى بزرگ از آب مخلوط با عسل براى حضرت آورد ، هنگامى كه لب به آن قدح زد قدح را از لب مبارك دور كرد و فرمود : دو آشاميدنى است كه به يكى اكتفا مى شود ، من

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال : قدم أعرابي على النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) فقال : يا رسول الله ! تسابقني بناقتك هذه ، قال : فسابقه فسبقه الأعرابي ، فقال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) : إنكم رفعتموها فأحب الله أن يضعها ، إن الجبال تطاولت لسفينة نوح وكان الجودي أشد تواضعا ، فحط الله بها على الجودي .

الزهد : 61 ، باب التواضع والكبر ; بحار الانوار : 72 / 123 ، باب 51 ، حديث 18 .


صفحه 355


اين مخلوط را نمى خورم و بر مردم هم حرام نمى كنم ولى براى خدا فروتنى مى نمايم ; زيرا هركس براى خدا فروتنى كند خدا او را رفعت مى دهد و هركس تكبر ورزد خدا او را پست مى نمايد ، و كسى كه در معيشتش ميانه روى پيشه كند خدا به او روزى مى بخشد و كسى كه ولخرجى كند خدا او را محروم مى نمايد ، و كسى كه بسيار ياد مرگ كند خدا به او محبت مىورزد(1) .

امام صادق (عليه السلام) فرمود : خدا به داود وحى كرد :

يَا دَاوُدَ كَما أنّ أقرَبَ النَّاسِ مِنَ اللهِ المُتَواضِعوُنَ ، كَذلِكَ أبعَدُ النّاسِ مِنَ اللهِ المُتَكبِّرُونَ(2) .

اى داود ! چنان كه نزديك ترين مردم به خدا فروتنانند ، دورترين مردم از خدا متكبرانند .

علامه ى مجلسى در رابطه با تواضع مى فرمايد :

تواضع ترك تكبّر و ذلت و خاكسارى در برابر پيامبر و امامان و مردم مؤمن است ، تواضع نفرت از رفعت و چيره گى است و همه ى اين امور موجب قرب انسان به حق و ضدش موجب دورى انسان از خداست(3) .

در هر صورت تواضع و فروتنى در برابر حق و شؤون حق كه از جلوه هايش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عن عبد الرحمن بن الحجاج ، عن أبى عبد الله (عليه السلام) قال : أفطر رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) عشية خميس فى مسجد قبا ، فقال : هل من شراب ، فاتاه أوس بن خولى الأنصارى بعس مخيض بعسل ، فلما وضعه على فيه نحاه ، ثم قال : شرابان يكتفى بأحدهما من صاحبه لا أشربه ولا أحرمه ، ولكن أتواضع للهِ ، فان من تواضع للهِ رفعه الله ، ومن تكبر خفضه الله ، ومن اقتصد في معيشته رزقه الله ، ومن بذر حرمه الله ، ومن أكثر ذكر الموت أحبه الله .

كافى : 2 / 122 ، باب التواضع ، حديث 3 ; وسائل الشيعه : 15 / 277 ، باب 31 ، حديث 20505 .

2 ـ كافى : 2 / 123 ، باب التواضع ، حديث 11 ; بحار الانوار : 72 / 132 ، باب 51 ، حديث 34 .

3 ـ بحار الانوار : 72 / 132 ، باب 51 ، ذيل حديث 34 .


صفحه 356


قبول فرمان هاى خدا و اوامر و نواهى پيامبر و خواسته هاى امامان و نرمى داشتن در برابر زن و فرزند و پدر و مادر و عموم مردم است از باارزش ترين زيبايى هاى اخلاق و از حسنات ملكوتيه و خصال عرشيه است .

لقمان حكيم پس از اين كه فرزندش را به تواضع توجه مى دهد مى فرمايد : آنان كه خود را زرنگ و تيز مى دانند و تصور مى كنند اين زرنگى و تيزى آنان را از حق بى نياز مى نمايد سخت در اشتباهند ; زيرا زرنگ و تيز با همه ى زرنگى و تيزيش نزد حق بى مقدار و ناچيز است و بدون حق ارزش قابل توجهى ندارد .

تقوا و پرهيزكارى

لقمان در سخنان حكيمانه اش به فرزندش مى گويد : در اين دنيايى كه دريايى عميق است و خلق بسيارى در آن غرق شده اند كشتى خود را تقوا قرار داده تا اين كشتى تو را از ميان امواج خطر و طوفان هاى خانمان برانداز هوا و هوس سالم به ساحل نجات برساند .

تقوا از ماده ى « وقى » است . وقى يعنى حصار ، قلعه ى حمايت ، حافظ ، نگهدار و سپر كه اين حصار محكم الهى با تمرين ترك گناه به وجود مى آيد و انسان را در پناه و حمايت و حفظ خود قرار مى دهد و در نتيجه در دنيا از شرور و فتن و فساد و معصيت و گناه و تجاوز در امان قرار مى گيرد و در آخرت از عذاب دوزخ و آتش ابد مصونيت مى يابد .

از امام صادق (عليه السلام) از تفسير تقوا پرسيدند : حضرت جوابى معنوى و پاسخى ملكوتى دادند :

أن لاَ يَفْقِدَك اللهُ حَيثُ أمرَك وَلاَ يَراك حَيثُ نَهاك(1) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عدة الداعى : 303 ; بحار الانوار : 67 / 285 ، باب 56 ، حديث 8 .


صفحه 357


در آنجا و در موقعيت و مكانتى كه فرمانت داده قرار داشته باشى (مانند بودن در همه ى عبادات و بودن در عرصه ى خدمت به خلق و انجام كار خير جايت را خالى نبيند ) و در آنجا كه تو را نهى فرموده نباشى مشاهده ات نكند .

و اين توضيح حضرت در حقيقت بيان عمق تقواست .

قرآن و آثار تقوا

آنان كه علاقه دارند خود را تا آنجا كه قدرت دارند و مى توانند از دچار شدن به فتنه و فساد و گناه و معصيت و خلاصه گرفتار شدن به عذاب قيامت حفظ كنند و در اين زمينه ها تقوا به خرج دهند هدايت قرآن نسبت به آنان مؤثر است .

( ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ )(1) .

اين است كتابى كه در ( حقانيت ) آن هيچ ترديدى نيست ، ( و ) مايه ى هدايت تقوا پيشگان است .

آنان كه مى خواهند برّ و نيكى از افق وجودشان طلوع كند و به هر خير و خوبى آراسته شوند همه ى برّ و خير و خوبى و نيكى در تقواست .

( وَلَكِنَّ الْبِرِّ مَنِ اتَّقَى )(2) .

بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند .

آنان كه مى خواهند فرداى قيامت علم بى جهل ، عزت بى ذلّت ، ثروت بى فقر ، حيات بى مرگ به دست آورند(3) راهى جز پيشه كردن تقوا و پرهيز از همه ى معاصى و روى آوردن به همه ى واجباتى كه به آنان تعلّق مى گيرد ندارند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 2 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 189 .

3 ـ المفردات راغب .


صفحه 358


( . . . وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ )(1) .

و از خدا بترسيد ، باشد كه رستگار گرديد .

آنان كه مشتاق معيت با حق هستند و علاقه دارند هميشه و در همه جا با خدا باشند و از انس با او لذت ببرند و از سرمايه ى همراهى با او و همراهى او با خود بهره مند شوند بايد تقوا پيشه كنند .

( . . . وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ )(2) .

و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با تقوا پيشگان است .

آنان كه از سختى عقاب و جريمه ى خدا بيم دارند و نمى خواهند چشم به هم زدنى دچار عذاب قيامت شوند ، چاره اى جز تقوا ورزيدن ندارند .

( . . . وَاتَّقُوْا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ )(3) .

و از خدا بترسيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است .

آنان كه دوست دارند براى آخرت خود بهترين زاد و توشه را تهيه كنند و كنار آن زاد و توشه تا ابد با آسودگى خاطر بهره مند گردند و از هر شر و رنج و مشكلى در امان باشند بايد به تهيه ى تقوا برخيزند كه به فرموده ى قرآن ، تقوا بهترين زاد و توشه براى انسان است .

( . . . وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى . . . )(4) .

و براى خود توشه برگيريد كه در حقيقت ، بهترين توشه ، پرهيزگارى است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 189 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 194 .

3 ـ بقره ( 2 ) : 196 .

4 ـ بقره ( 2 ) : 197 .


صفحه 359


آنان كه مى خواهند در همه ى شؤون حيات و براى هميشه مورد محبت خدا قرار گيرند و در عرصه ى محبوبيت حضرت دوست راه يابند ، تنها كارى كه اين محبوبيت را تحقق مى دهد ، تقوا است .

( . . . فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ )(1) .

بى ترديد خداوند ، پرهيزگاران را دوست دارد .

آنان كه علاقه دارند از كيد و مكر دشمنان در امان بمانند و دوست دارند هيچ كيدى از سوى دشمن به آنان زيان نزند بايد در حصار تقوا منزل گزينند و در پناه تقوا بيارامند .

كسانى كه مى خواهند زحماتشان و كار و كوششان چه در مرحله ى عبادت و چه در زمينه ى خدمت به خلق خدا و چه در اعمال خير مورد قبول حضرت حق قرار گيرد و به اين خاطر به بهشت ابد راه يابند واجب است تقوا پيشه كنند ، يعنى درب همه ى گناهان را به روى خود ببندند ; زيرا باطن گناه آتش است و اين آتش خوبى ها را مى سوزاند و نمى گذارد باقى بماند تا به نقطه ى قبول حق برسد !

( . . . إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ )(2) .

خدا فقط از تقوا پيشگان مى پذيرد .

كسانى كه عاشق رحمت خدايند و اشتياق رسيدن به آن را دارند و مى خواهند هم چون ماهى در دريا غرق رحمت دوست شوند بايد از راه تقوا خود را به آن حقيقت الهيه برسانند و با بال تقوا به آن آسمان بى نهايت پرواز كنند .

( . . . وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ )(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران ( 3 ) : 76 .

2 ـ مائده ( 5 ) : 27 .

3 ـ انعام ( 6 ) : 155 .


صفحه 360


و پرهيزگارى نماييد ، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد .

جامعه و ملّتى كه دنبال برف و باران به موقع و از پى ارزاق فراوان هستند و علاقه دارند از هر درى بركات الهى به آنان ببارد و همه ى مشكلاتشان از بركت آن بركات حل شود بايد به ايمان و تقوا روى آرند و در اين دو زمينه قدم ثابت داشته باشند .

( وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَات مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ . . . )(1) .

و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند قطعاً بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم .

آنان كه مى خواهند قدرت تشخيص حق را از باطل در همه ى امور پيدا كنند و زشتى هايشان محو شود و مورد آمرزش حضرت حق قرار گيرند و ازفضل و احسان عظيم پروردگار بهره مند شوند واجب است در همه ى امور زندگى خويش تقوا را رعايت نمايند .

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَل لَكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ )(2) .

اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، اگر از خدا پروا داريد ، براى شما ] نيروى  [تشخيص ] حق از باطل [ قرار مى دهد ; و گناهانتان را از شما مى زدايد ; و شما را مى آمرزد ; و خدا داراى بخشش بزرگ است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اعراف ( 7 ) : 96 .

2 ـ انفال ( 8 ) : 29 .


صفحه 361


روايات و تقوا

يعقوب بن شعيب مى گويد : از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم مى فرمود :

مَا نَقَلَ اللهُ عَزّ وَجلّ عَبداً مِن ذُلِّ المَعَاصِى إلَى عِزِّ التَّقوَى إلاّ أغنَاهُ مِن غَيرِ مَال وَأعَزَّهُ مِن غَيرِ عَشِيرَة وَآنَسَهُ مِن غَيرِ بَشَر(1) .

خداى عز و جل بنده اى را از ذلّت گناهان به عزت تقوا منتقل نكرد مگر اين كه او را بدون مال بى نياز كرد و بدون قوم و قبيله عزت بخشيد و بدون يك بشر انس داد .

امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد : اميرالمؤمنين (عليه السلام) همواره مى فرمود : براى اهل تقوا نشانه هايى است كه به آنها شناخته مى شوند : راستى در سخن ، اداى امانت ، وفاى به پيمان ، كمى عجز و بخل ، صله ى ارحام ، مهرورزى به ناتوانان ، كمى موافقت با زنان ، بذل نيكى ، حسن خلق ، گستردگى بردبارى و پيروى دانش در آنچه كه انسان را به خدا نزديك مى كند ، خوشا به حال اهل تقوا ، و بر آنان باد خوبى عاقبت(2) .

مردى به محضر حضرت سجاد (عليه السلام) آمد و گفت : من گرفتار زنانم ، روزى زنا مى كنم و روزى روزه مى گيرم ، آيا روزه ام كفاره ى زنايم مى شود ؟ حضرت به او فرمود : چيزى نزد خدا محبوب تر از اين نيست كه اطاعت شود و از معصيت او بپرهيزند ، بنابراين نه زنا كن و نه روزه بگير ، سپس او را نزديك خود خواند و دستش را گرفت و به او خطاب كرد ، عمل اهل دوزخ را انجام مى دهى و اميد به ورود به بهشت را دارى ؟(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 2 / 76 ، باب الطاعة و التقوى ، حديث 8 ; بحار الانوار : 67 / 282 ، باب 56 ، حديث 1 .

2 ـ خصال : 2 / 483 ، حديث 56 ; تفسير عياشى : 2 / 213 .

3 ـ كافى : 5 / 541 ، باب الزانى ، حديث 5 ; عدة الداعى : 313 ; بحار الانوار : 67 / 286 ، باب 56 .


صفحه 362


در وصيت پيامبر به ابوذر است :

عَلَيكَ بِتَقوىَ الله فإنّهُ رأسُ الأمرِ كُلّه(1) .

بر تو باد به تقوا و خداترسى ، زيرا تقوا رأس همه ى كارهاست .

ايمان

ايمان كه ظرف پاك و باارزشش قلب است به معناى باور واقعى و تصديق حقيقى است .

باور داشتن خدا و قيامت و فرشتگان و پيامبران و وحى بودن قرآن ايمان است كه محصولش عمل صالح و اخلاق حسنه است و از بركت آن اعمال را مى پذيرند و گناه را مى بخشند .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در روايتى بسيار مهم درباره ى ارزش ايمان مى فرمايد :

مَا مِن شىء أحبّ إلى الله مِن الإيمان والعملِ الصالِحِ وَتَركُ مَا أُمِرَ أن يُترَك(2) .

چيزى نزد خدا محبوب تر از ايمان و عمل شايسته و ترك محرماتى كه به ترك آن فرمان داده اند نيست .

امام صادق (عليه السلام) درباره ى ارزش مؤمن فرموده :

المُؤمنُ أعظمُ حُرمَةً مِن الكَعْبَة(3) .

مؤمن از نظر حرمت و احترام از كعبه عظيم تر است .

و در روايتى آمده كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به كعبه نظر انداخت و فرمود :

مَرحباً بالبيتِ مَا أعظَمَك وأعظمَ حُرمَتك عَلى الله ، والله للمؤمِن أعظَمُ حُرمَةً مِنك ;

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خصال : 2 / 523 ، حديث 13 ; بحار الانوار : 67 / 289 ، باب 56 ، حديث 21 .

2 ـ بحار الانوار : 64 / 71 ، الأخبار ، حديث 37 .

3 ـ خصال : 1 / 27 ، حديث 95 ; بحار الانوار : 65 / 16 ، باب 15 ، حديث 20 .


صفحه 363


لأنّ اللهَ حَرَّمَ مِنْكَ وَاحِدَةً وَمِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلاثَة : مَالَه وَدَمَه وَأن يظن بِه الظن السوء(1) .

خوشا به بيت ، چه باعظمتى و چه بزرگ است حرمتت بر خدا ، به خدا سوگندن مؤمن حرمتش از حرمت تو بزرگ تر است ، زيرا خدا يك حرمت براى تو قرار داده و براى مؤمن سه حرمت ، حرمت مال ، حرمت خون و حرمت اين كه به او گمان بد برده شود .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره ى ايمان فرموده :

الإيمان شجرةٌ أصلُها اليَقين ، و فرعُها التُقى ، وَنورُها الحياء ، وثَمرُها السّخا(2) .

ايمان درختى است كه ريشه اش باور استوار قلبى و تنه اش تقوا و نورش حيا و ميوه اش سخاست .

و نيز از آن حضرت روايت شده است :

أصلُ الإيمانِ حُسنُ التَّسليمِ لاِمرِ الله(3) .

ريشه ى ايمان نيكو تسليم بودن نسبت به فرمان خداست .

حضرت رضا (عليه السلام) فرمود :

الإيمان عقدٌ بِالقلبِ ولَفظٌ باللسانِ وعَملٌ بِالجَوارِح(4) .

ايمان اعتقاد به قلب و گفتن به زبان و عمل بوسيله ى اعضا است .

ايمان بار بسيار سنگين معنوى است كه كشتى زندگى انسان را از ميان امواج

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ روضة الواعظين : 2 / 293 ، مجلس فى ذكر مناقب أصحاب الأئمة ; بحار الانوار : 64 / 71 ، الأخبار ، حديث 39 .

2 ـ غرر الحكم : 87 ، حقيقة الايمان ، حديث 1441 .

3 ـ غرر الحكم : 87 ، حقيقة الايمان ، حديث 1444 ; هداية العلم : 62 .

4 ـ معانى الاخبار : 186 ، حديث 2 ; بحار الانوار : 66 / 65 ، باب 30 ، حديث 13 .


صفحه 364


و طوفان هاى درياى دنياى مادى و از ميان خطرات و فتنه ها با آرامى و استوارى به ساحل نجات مى رساند .

توكل

بادبان كشتى نجات بخش انسان توكل است ، حقيقتى كه قرآن و روايات انسان را براى حل مشكلات و تقويت روح و آسان شدن زندگى و ادامه ى حيات دينى به آن دعوت مى كنند .

توكل تسليم بودن به خواسته هاى حق و اعتماد صد در صد به قدرت و كارگشاى او و او را در همه ى امور زندگى وكيل و كارگذار گرفتن است .

انسان هنگامى كه به طور جدى به خدا اعتماد كند و حضرت او را وكيل خود بگيرد ، يقيناً آن محبوب مهربان و آن قادر مشكل گشا همه ى زمينه هاى مادى و معنوى و انسانى را به گونه اى به نفع انسان هماهنگ مى كند كه امور در جريان اصلى خود قرار مى گيرد و هر كارى در جهت منافع مشروع انسان پيش مى رود .

( . . . فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ )(1) .

هنگامى كه بر انجام كارى پس از طى مقدمات آن و مشورت با صالحان تصميم گرفتى بر خدا اعتماد و توكل نما ، زيرا خدا متوكّلان را دوست دارد .

( . . . فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ وَكَفَى بِاللّهِ وَكِيلاً )(2) .

از منافقان و دورويان و سست دينان و ياوه گويان روى گردان و بر خدا توكل كن و خدا از نظر كارسازى و قيام به امور بندگان كافى است .

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : ابليس گفت : پنج كس است كه مرا بر آنها تسلطى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران ( 3 ) : 159 .

2 ـ نساء ( 4 ) : 81 .


صفحه 365


نيست و ديگر مردمان در قبضه ى قدرت من هستند :

مَنِ اعتَصَمَ بِاللهِ عَن نيّة صَادِقَة وَاتَّكَلَ عَلَيهِ فِى جَميعِ أُمورِهِ ، وَمَن كَثُر تَسبيحَه فى لَيلِه وَنَهارِهِ ، وَمَن رَضِىَ لاِخيهِ المُؤمِنِ مَا يَرضاهُ لِنَفسِهِ ، ومَن لَم يَجْزَعْ عَلَى المُصيبَةِ حِينَ تُصيبُه ، ومَن رَضِىَ بِما قَسَّم اللهُ لَه وَلَم يَهْتَمَّ لِرِزْقِه(1) .

كسى كه از روى نيت صادقه به خدا تمسك جويد و در همه ى امورش بر خدا توكل نمايد و تسبيحش در شب و روز زياد باشد و براى برادر مؤمنش آنچه را براى خود مى پسندد بپسندد و بر مصيبت چون به او رسد بى تابى ننمايد و به آنچه خدا از روزى ، نصيب او نموده ، راضى باشد و براى روزى خود تن به زحمت و رنج غيرمتعارف ندهد .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) از امين وحى جبرئيل پرسيد توكّل بر خدا چيست ؟ جبرئيل گفت :

العِلمُ بِأنَّ المَخلُوقَ لاَ يَضُرُّ وَلاَ يَنْفَعُ ، وَلاَ يُعطِى وَلاَ يَمنَعُ ، وَإستِعمَالُ اليَأْس مِنَ الخَلقِ . فَإذَا كانَ العَبدُ كَذلك لَم يَعمَل لاِحد سِوَى اللهِ ، وَلَم يَرْجُ وَلَم يَخفْ سِوَى اللهِ ، وَلَم يَطمَعْ فِى أحَدِ سِوَى اللهِ فَهذا هُوَ التَّوكُّلُ(2) .

آگاهى به اين كه مخلوق زيان و سود نمى زند و عطا و منع به دست او نيست و نااميد بودن از همه ى خلق . چون عبد اين چنين باشد براى احدى جز خدا نمى كوشد ، و به احدى اميد نمى بندد ، و از كسى نمى ترسد جز خدا ، و طمع در كسى نمى كند جز خدا ، اين است توكل .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خصال : 1 / 285 ، حديث 37 ; بحار الانوار : 90 / 177 ، باب 3 ، حديث 4 .

2 ـ معانى الاخبار : 260 ، حديث 1 ; بحار الانوار : 68 / 138 ، باب 63 ، حديث 23 .


صفحه 366


داستانى از توكل يك انسان باايمان

عبدالله هبيرى كه از شخصيت هاى ايمانى و انسانى خدمتگذار و دلسوز بود ساليانى چند فقط به خاطر خدمت به مردم و پيش گيرى از ظلم در ادارات بنى اميه كارگزار بود . پس از سقوط بنى اميه بيكار شد و از خدمت رسانى به مردم باز ماند و پس از هزينه كردن آخرين حقوق مالى اش در مضيقه و تنگدستى افتاد .

روزى از شدت تنگدستى و بيكارى به در خانه ى احمد بن خالد وزير مأمون كه مردى بداخلاق و تندخو بود آمد . احمد كه او را مى شناخت از ديدن او بسيار ناراحت شد و به او اعتنايى نكرد ، عبدالله به طور مكرر به خانه ى وزير مراجعه كرد ولى پاسخى نشنيد و محبتى نديد . احمد كه از پى در پى آمدن عبدالله به ستوه آمده بود به غلامش گفت او را به هر صورتى كه مى دانى از در خانه ى من بران و به او اعلام كن كه من هيچ گونه كمكى به تو نخواهم كرد !

غلام كه عبدالله را آدم باشخصيت و انسان باوقار و بزرگوارى مى ديد از دادن آن پيام تلخ خوددارى كرد و خود از نزد خود سه هزار دينار طلا به خانه ى عبدالله برد و گفت : وزير سلام رساندند و گفتند اين مقدار پول را مصرف كنيد كه براى آينده هم فكرى خواهيم كرد .

عبدالله گفت : من به گدايى در آن خانه نيامدم ، نيازى به پول وزير ندارم ، من اعتماد و توكلم به خداست ، خدا كليد حلّ مشكلات مشكل داران را به دست اهل قدرت و مكنت و ثروت و مال و منال قرار داده است ، امروز كه احمد بن خالد وزير مملكت است ، كليد حل مشكل من از جانب خدا در دست اوست . من اگر در خانه ى او مى آيم به شخص خودش كار ندارم ، مرتب مى آيم كه اگر كليد حل مشكل من در دست اوست از آن دست بيرون آورم و اگر نيست پس از ثابت شدنش رفت و آمدم را قطع مى كنم ، پول را به صاحبش برگردان كه من فردا هم به


صفحه 367


محل نخستوزيرى خواهم آمد .

احمد بن خالد روز ديگر چون چشمش به عبدالله افتاد ، بسيار ناراحت شد و به نديمش گفت : مگر پيام مرا به او نرساندى ؟ غلام داستان برخوردش را با عبدالله گفت . وزير به خشم آمد و گفت : با قدرتى كه در اختيار دارم به حسابش خواهم رسيد !

احمد بن خالد هنگامى كه پس از گفتگويش با غلام وارد بر مأمون شد ، مأمون گفت : يكى دو روز است تصميم دارم براى استان مصر كه استانى ثروتمند است استاندارى بفرستم . به نظر تو چه شخصى براى آن منطقه لياقت دارد ؟

نخستوزير كه تصميم داشت يكى از دوستان نزديكش را معرفى كند و به قول معروف رابطه را بر ضابطه ترجيح دهد خواست بگويد عبدالله زبيرى ، زبانش بى اختيار پيچانده شد و گفت : عبدالله هبيرى . مأمون گفت : مگر عبدالله هبيرى زنده است ؟ او مردى است عاقل و كاردان و براى اين پست بسيار مناسب است . وزير گفت : او دشمن خاندان بنى عباس است . مأمون گفت : آنقدر به او محبت مى كنيم تا دوست ما شود . وزير گفت : او به سن كهولت رسيده و براى اين پست شايسته نيست . مأمون گفت : او عقل فعال و دنيايى از تجربه است ، فعلا سيصد هزار درهم جهت خرج سفر در اختيارش بگذار تا به مصر رود و به كارگردانى آن منطقه ى حاصل خيز مشغول شود .

لقمان حكيم در پايان موعظه اش به فرزندش فرمود : بايد عقل ملاح كشتى زندگى و قطب نمايش دانش و علم و سكّانش صبر باشد(1) ، بى ترديد اين گونه زندگى كه كشتى اش تقوا و بارش ايمان و بادبانش توكل و ملاحش عقل و قطب نمايش دانش و سكّانش صبر باشد زندگى معقول و پربار و مفيدى است و ساحل نجاتش بهشت الهى است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 1 / 16 ، كتاب العقل و الجهل ، حديث 12 ; تحف العقول : 383 ; وسائل الشيعه : 15 / 206 ، باب 8 ، حديث 20291 .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation