بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 1, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

بيانات امام خمينى به مناسبت جشنهاى 2500 ساله
هواهاى نفسانى ، سرچشمه گرفتارى هاى مسلمين .
بسم الله الرحمن الرحيم
من احساس تكليف مى كنم كه در بعضى از فرصت ها تذكراتى راجع به گرفتارى مسلمينبه آقايان بدهم ، شايد آقايان هم براى خودشان احساس تكليف كنند و شايد در صددبرآيند كه آن اندازه اى كه مى توانند، كمك كنند به برادران مسلمشان ولو كمك به نحوتبليغ باشد، كمك به نحو تلگراف و كاغذ باشد.
از اول مسلمين و اسلام گرفتار هواهاى نفسانيه اى بوده اند و اين گرفتارى ها كه ماالانداريم سرچشمه اش همان هواهاى نفسانى بود كه بعد ازرسول اكرم (ص ) به واسطه آن هواها نگذاشتند كه حكومت حقتشكيل بشود. اگر گذاشته بودند كه حكومتى كه اسلام مى خواهد، حاكمى را كه خداىتبارك و تعالى امر به تعيينش فرموده است،رسول اكرم (ص ) تعيين فرمود،اگر گذاشته بودند كه آن تشكيلات پيش بيايد، حكومت، حكومت اسلامى باشد حاكم ، حاكم منتخب منصوب منقبل الله تعالى باشد،آن وقت مردم مى فهميدند كه اسلام چيست و معنى حكومت اسلامى چيست. مع الاسف بعد از رسول الله (ص ) منحرف كردند مردم را از آن چيزى كه پيغمبر امرفرموده بود و اتكاء به انحراف در زمان خود هم نبود بلكه زمينه فراهم كردند از براىاين كه تا آخر نشود يك حكومت اسلامى تشكيل بشود.
حكومت امير مومنان ، درس عبرتى براى اسلام و مسلمين .
قضيه معاويه از چيزهايى بود كه با دست سابقين ، آن مشايخ سابق اين زحمت براى مسلمينو اسلام پيش آمد و از اين اختلاف داخلى كه بدتر از هر نحو اختلافى بود پيش آمد وحضرت امير (ع ) مبتلا شد به اين اساسى كه آنها درست كرده بودند و بعد از ايشان همحكومت از صورت اسلامى به كلى خارج شد و به صورت ملك الملوكى يا شاهنشاهىبيرون آمد و تا آخر هم ، تا حالا هم ، اسلام به خودش يك حكومت اسلامى مگر يك چندصباحى كه حضرت امير سلام الله عليه - بعد ازرسول الله و بعد از آن حرف ها متصدى امر شدند، نديد، آن هم با آن همه گرفتارى هايىكه پيدا كرد، گرفتارى جنگ جمل ،
گرفتارى صفين ، گرفتارى جنگ خوارج ، آن همه گرفتارى ها كه بود. معذلك اين چندصباحى كه حضرت امير - سلام الله عليه - حكومت كردند و برنامه حكومتى خودشان راتعيين كردند، همين چند صباح هم براى مسلمين و براى اسلام يك درس عبرتى شد، يكمطلبى شد كه فهميدند كه اسلام يعنى چه ، تا اندازه اى ، همين چند صباح . اگرگذاشته بودند كه در پناه حكومت اسلامى و در پناه اسلام حكومتتشكيل بشود و مردم در پناه حكومت اسلامى باشند، اين همه گرفتارى هايى كه از براىماها الان هم پيش آمده ، اينها هم شايد پيش نمى آمد. حاكمى كه از طرف خداى تبارك وتعالى تعيين شد از براى امت ، آن شخصى بود كه وقتى كه به حكومت رسيد، وقتى كهبا او جمع شدند و بيعت كردند بعد از آن خرابكارى هايى كه شده بود تا آن روز و بعداز آن مصيبت هايى كه براى اسلام پيش آوردند و تا حالا هم فساد آن باقى مانده است ، آنشخصى بود كه وقتى كه به حكومت رسيد درحال حكومتش زندگيش از جميع زندگى امثال ماها و شماها طلاب علوم دينيه ياامثال اين بقال ها و اين كاسب ها، زندگى او پست تر بود، يك تكه نان جو بود كه در آخرعمر مباركشان (از قرارى كه گفته شده است ) از بس خشك بود حضرت با دستشان نمىتوانستند بشكنند، با زانو مى شكستند آن نان را، با آبتناول مى كردند، اين حكومت اسلام بود. مى فرمود كه (به طورى كهنقل شده است ) من مى ترسم كه در يكى از حوالى مملكت من يك وقت يك گرسنه اى باشد،يك وقت باشد كه گرسنه در كار باشد، چطور من بخوابم سير و رعيت من يك نفرشانولو در بعضى از اجزاء مملكت ، اينها گرسنه باشد.
آغاز حكومت مولاء على ، جشن بسط عدالت .
بالاترين مصيبتى كه بر اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير- سلامالله عليه - بود و عزاى او از عزاى كربلا بالاتر بود. مصيبت وارده بر امير المومنين وبر اسلام بالاتر است از آن مصيبتى كه بر سيدالشهدا - سلام الله عليه - وارد شد.اعظم مصيبت ها اين مصيبت است كه نگذاشتند بفهمند مردم ، اسلام يعنى چه ؟ اسلام حالا همبه حال ابهام دارد زندگى مى كند، الان هم مبهم است ، الان هم نمى دانند مردم كه معنىاسلام چيست ؟ حكومت اسلامى چيست ؟ اسلام چه مى خواسته بكند؟ چه برنامه اى اسلام داشتهاست در حكومتش ؟ اين 5 سال حكومت يا 5، 6 سال حكومت حضرت امير، اين با همه گرفتارىهايى كه بوده است و با همه زحمت هايى كه از براى حضرت امير فراهم شد، سلبش عزاىبزرگ است و همين 5 ساله و 6 ساله ، مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند جشنبراى عدالت ، جشن براى بسط عدالت ، جشن براى حكومتى كه اگر چنانچه در يك طرفاز مملكتش ، در يك جايى از مملكتش ، براى يك معاهد، يك زن معاهد، يك زحمت كش بيايد، يكخلخال از او، از پاى او درآورد، حضرت ، اين حاكم ، اين رئيس ملت آرزوى مرگ مى كند كهمرگ براى من مثلا بالاتر از اين است كه در مملكت من يك نفر زنى كه معاهد هستخلخال را از پايش در آورند. اين حكومت ، حكومتى است كه در رفتنش مردم بايد به عزا وسوگوارى بنشينند و براى همين 5 سال و 5 روز حكومتش بايد جشن بگيرند، جشن براىعدالت ، جشن براى خدا، جشن
براى اين كه اين حاكم حاكمى است كه با ملت يكرنگ است ، بلكه سطحش پايين تر استدر زندگى و سطح روحيش بالاتر از همه آفاق است و سطح زندگيش پايين تر است ازهمه ملت .
معاء مومن و كافر.
(ان الذين كفروا يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم ) اين ميزان است ،هر كس كه ملاحظه كرد كه در تمتعاتش ، در اكل و استفاده ها و لذائذش به افق حيوانىنزديك است يعنى مى خورد و لذت مى برد بدون اينكه تفكر كند كه از چه راهى بايدباشد، حيوان ديگر فكر اين نيست كه حلال است يا حرام است ، فكر اين نيست كه امت درگرفتارى هستند يا نيستند، آنهايى كه بدون اين تفكر، بدون يك قانونى ، بدون قانوناسلامى تمتع مى كنند و مى خورند، اينها اكلشاناكل حيوانى است و (النار مثوى لهم ) در روايتى است كه از براى كافر هفت تا معاء استو از براى مومن معاء واحد است . مومن يك معاء بيشتر ندارد و آن معاء قانون است ، شكمش را،ساير لذائذش را تطبيق مى كند با قانون اسلام ، تخلف از قانون اسلام نمى كند اما آنكسى كه مؤ من نيست ، از راه شهوت مى خورد بدون اين كه تطبيق با قانون بكند، اين يكمعاء، از راه غضب مى خورد بدون اينكه تطبيق بكند با قانون ، اين هم يك معاء، از روىهواى نفس مى خورد، اين هم يك معاء، مزدوج است بين هواى نفس و لذت و شهوت ، بين هواىنفس و غضب ، بين غضب و هواى نفس ، اين هم سه تا، اين شش تا، مزدوج است از هر سههواى نفس و غضب و شهوت ، مزدوج شد و از راه اينهااكل كرد، اين هفت تا، هفت معاء دارد.مؤ من بيش از يك معاء ندارد و آن معاءش از راه قانون است ،اسلام هر چه فرموده است همان يك راه است ، اين جور نيست كه به غضب خودش ، به شهوت. همه اينها به دست مؤ من ايمان آوردند، همه قوا تابع قوهعقل شدند و عقل هم تابع شرع است . براى يك همچنين حكومتى كه حكومتعقل است . حكومت عدل است ، حكومت ايمان است ، حكومت الهى است ، در رفتنش عزا لازم است و دربرقراريش براى همان چند سال حكومت حضرت امير، مسلمين بايد جشن بگيرند.
برپائى جشن هاى شاهنشاهى با كمك اسرائيل عليرغم فقر و گرسنگى ملت .
آقا اينهايى كه من عرض مى كنم مطلب تصورى نيست ، مع الاسف براى من كاغذهايى ازايران مى رسد و شكاياتى از ايران راجع به اوضاع مى رسد كه دائما روح من را درعذاب دارد. از شيراز يكى از علماى محترم شيراز سلمه الله نوشته اند به اين كه اين جاقحطى واقع شده است در جنوب و عشاير اين جا به قدرى در قحطى و در گرسنگى هستندكه بچه هايشان را در معرض فروش قرار دادند. از فسا يكى از علماى آن جا به مننوشته است به اين كه ، باز همان وضع را نوشته است لكن اين تكه آخر را ننوشته استراجع به گرفتارى هاى آنها واين كه من (كه يك مثلااهل علمى هست ايشان ) در فكر افتادم كه با يك زحمتى براى اينها يك نانى ، يك لباسى ،يك چيزى تهيه كنم ، بنده هم اجازه دادم كه از سهم امام اين كارها را انجام بدهند. از تهرانبه من نوشته اند كه در بلوچستان و سيستان و اطراف
خراسان ، آنجا يك قحطى و گرسنگى اى شده است كه مردم هجوم آوردند به شهرهاىبزرگ و از گرسنگى نه حيواناتى دارند و نه حيوان خويش را مى توانند ذبح كنند و ازگرسنگى اين طور هستند، اطراف مملكت ايران در اين مصيبت گرفتار هستند و ميليونهاتومان خرج جشن شاهنشانى مى شود.
از قرارى كه يك جايى نوشته بود براى جشن خود شهر تهران 80 ميليون توماناختصاص داده شده است ، اين راجع به خود شهر است . كارشناس هاىاسرائيل براى اين تشريفات دعوت شدند. به طورى كه خبر شدم و نوشتند به من ،كارشناس هاى اسرائيل مشغول به پاداشتن اين جشن هستند و اين تشريفات را آنها دارنددرست مى كنند. اين اسرائيل كه دشمن با اسلام است و الان درحال جنگ با اسلام است ، اين اسرائيل كه مسجد الاقصى را خراب كرد و ديگران مى خواستندترميم كنند و روپوشى كنند جرم اسرائيل را، براى ايناسرائيل نفت از ايران رفته است . از قرارى كه گفته شده است و در راديوهاى بزرگ دنياگفته شده است كشتى نفت ايران براى اسرائيل كه درحال جنگ با مسلمين است رفته است ، اينها كارهايى است كه برايشان بايد جشن گرفت !
مسلمين بايد براى جنايات پادشاهان عزا بگيرند نه جشن .
شاهنشاهى ايران از اولى كه زاييده شده است تا حالا روى تاريخ را سياه كرده است .جنايات شاه هاى ايران روى تاريخ را سياه كرده است ، برج از سر درست مى كردند، سرمردم را مى بريدند، قتل عام مى دادند بعد برج درست مى كردند با آن براى اين شاهان ،ما بايد، ملت اسلام بايد جشن بگيرد! - بايد بازار تهران ، حتمى است - بازارتهران بايد از سرمايه خودشان بدهند براى اين جشن ها. جشن براى آنى بايد گرفتكه در پناه او مسلمين راحتند، جشن براى آنى بايد گرفت كه براى اينكه يك خلخالى ازپاى يك نفر معاهد، معاهده در مى آيد، آرزوى مرگ مى كند، نه كسى كه اگر يك دفعه يكشعارى برخلاف هواى نفس او داده بشود، بفرستد بريزند در دانشگاه . آقا نوشته اندكه دخترها را آن قدر زده اند كه پستان هاى آنها محتاج به جراحى است ، در همين چند وقتواقع شده است و نجف بى اطلاع است (گريه حضار) چه فضاحت هاى ديگرى كه كردند،قابل ذكرنيست . چرا؟ براى اين كه شعار دادند كه : (ما جشن 2500 ساله را نمى خواهيم، ما گرسنه هستيم ، گرسنگى مسلمان ها را حل كنيد، جشن نگيريد، روى مرده ها جشننگيريد.) آقا برسانيد به دنيا، چرا نجف اين قدر خواب است ؟ ما مسؤول نيستيم ؟ تمام كار ما براى مسلمين درس است ، فقط همين كه ما درس بخوانيم ؟ ما نبايدبه درد مسلمان ها برسيم ؟ ما نبايد اعتراض كنيم كه چرا نفت ايران و اسلام را براىمملكتى كه در حال جنگ با مسلمين است مى فرستيد؟ اين اعتراض ندارد؟ نبايد اين گفتهبشود؟ براى چه سلاطينى ، براى چه سلاطينى جشن بگيريم ؟ مردم چه خوشى از سلاطيندارند،براى آقا محمد خان قجر ما جشن بگيريم ؟! در زمان خود ما، زمان خود من بوده است اينروسياهى هايى كه به بار آوردند. براى كسانى كه در مسجد گوهرشاد مسلمين را آن طورقتل عام كردند كه خون هايش به ديوار تا مدتى بود و مسجد را درش را بسته بودند كهكسى نبيند، ما جشن بگيريم ؟ براى اينكه 15 خرداد را پيش آورده و به طورى كه گفتهاند و يكى از علماى
قم به من گفت كه در قم 400 نفر را كشته اند و روى هم رفته گفته مى شود كه 15هزار مردم را قتل عام كرده اند، ما جشن بگيريم ؟! براى اينها ما بايد جشن بگيريم ؟! خوبهاى اينها شقاوت داشتند، يكى از آنهايى كه جزو خوبها حسابش مى كنند و شايد فواتحبرايش خوانده مى شود، براى خاطر اينكه يك وقت به كالسكه او جسارت كرده بود يكفوج گرسنه ، در بين راه حضرت عبدالعظيم يك فوج گرسنه اى نان خواسته بودند،گرسنه بودند، بيچاره بودند، يك سنگى هم پرت شده بود يا كرده بودند به طرفكالسكه او، گفته بود ايشان كه اينجا فوج را طناب بيندازيد. بردند به طناب انداختندعده كثيرى رابا طناب خفه كردند و يكى از وزراء بزرگ ، اطراف ايران رفت اعتراض كردكه آقا اينها بنده خدا هستند، چرا اين طور مى كنيد؟ اين خوب هايشانند بدهايشان كه وامصيبت است ما داريم مى بينيم .
اينها با هفت معاء مى خورند با هفت معاء، اصلا اعتنا به اين كه يك ملتى است كه اين ملتبايد زندگى بكند، ندارند، هر روز - هر روز نه البته ، بسيارى از اوقات به ما مىنويسند كه (اجازه بدهيد فلان جا حمام درست كنيم ). پس چه شد اين حرف هاى شما كه مىگوئيد همه ايران در رفاه هستند؟ همه ايران در رفاه هستند و بچه هايشان را مى فروشند؟براى گرسنگى در رفاهند همه ايران ؟! چه رفاهى الان براى ايران هست ؟ بازار ايرانرا دارند الان چپاول مى كنند كه يك مقداريش را خرج اين جشن مفتضحانه بكنند، باقيش همخودشان مصرف كنند يا مامورين مصرف كنند. سرمايه مردم و مسلمين بيچاره را صرف اينمى كنند و از بودجه خود مملكت چقدرها، چقدر ميليون ها، ده ها ميليون خرج يك همچنين ملعبه اى، يك همچنين مضحكه اى مى كنند، براى چه ؟ براى هواى نفس ، همين كه گفته بشود كه ماآنيم كه جشن گرفتيم و ما مفاخرمان اين است كه آقا محمد قجر داشتيم ، مفاخرمان اين است كهنادر قلى داشتيم . يك آدم مزخرف سفاك اين آدم بود كه خدا مى داند چه ها بود. اينها جشندارند؟ مسلمين بايد عزا بگيرند براى اين طور حكومتها، جشن براى او بايد بگيرند كهوقتى كه احتمال اين را مى دهد كه در آخر مملكت يك گرسنه اى باشد، به خودشگرسنگى مى دهد كسى كه كنار مسجد، دارالاماره اش و دكة القضاة او، همين مسجد كوفه يكگوشه اى از مسجد كوفه دكة القضاة او در آن هست و روى زمين مى نشيند وياكل كما ياكل العبيد ويمشى كما يمشى العبيد.
وقتى هم پيراهن گيرش مى آيد پيراهن نو را به قنبر مى دهد، پيراهن كهنه را خودشبرمى دارد و آستينش هم كه بلند است پاره مى كند همان طور مى پوشد و مى رود خطبه مىخواند، يك مملكتى هم دارد كه ده مقابل مملكت ايران است ، اين جشن دارد.
تكليف علما و روحانيون براى نجات اسلام و مسلمين .
آقا به هوش بياييد، نجف را بيدار كنيد اعتراض كنيد. اگر صد تا تلگراف از نجفبرود كه با كمال ادب ، آقاى كذا و كذا، اعلى كذا، باكمال ادب ، بگويد كه آقا اين گرسنه ها را سير كنيد، اين مقدار خرجى كه براى اين امورمى خواهى بكنى خرج اين ملت بيچاره گرسنه بكن . خرج اين ورشكسته هاى بيچاره بكنكه بعضى از
آنهافرار كردند از ايران ، در همين جا بعضى هستند، در نمى دانم جاهاى ديگر هم بعضى .اگر يك صد تا تلگراف از اينجا، از علماى اينجا، از فضلاى اينجا و از طلاب اينجابرود، اجتماع را تاثير دارد، لكن كو كه يك همچنين چيزى بشود؟ اگر اعتراض نكنند كهچرا اعتراض مى كنيد خيلى ما متشكر هستيم . ما تكليف نداريم واقعا؟ ما باز بهحال اين ملت بنشينيم نگاه كنيم هر چه سر ملت مى آيد، همان برويم حرم حضرت امير و يكدعايى بكنيم ، همين مقدار كافى است براى ما؟ يا مايى كه داريم در پناه اسلام و بابودجه اسلام ، اين بودجه اى كه يك جزئى ، جزئيش را به ما مى دهند معذلك با بودجهاسلام داريم زندگى مى كنيم ، براى اسلام يك قدم نبايد برداريم ؟ ترته اسلام است ؟خوب آن هم بسيار خوب سر جاى خودش ، اما كافى است همين ؟ كفايت مى كند كه ما جمعبشويم در مسجد كذا و كذا و فقه بخوانيم و اصول بخوانيم لكنغافل باشيم از همه جهات مسلمين ؟ غافل باشيم از اينكه اين يهود مى خواهد ممالك اسلامىرا قبضه كند تا اين جا برسد، تا همه جا برسد. اين امور را مى خواهد خراب كند؟ ما بايدغافل باشيم از اين ؟ آن وقت اين كسى كه نفت به اين آدم مى دهد مسلم است ؟ اين اعتراضندارد كه آقا نفت ، نفت مسلمين را چرا به كفار مى دهيد؟ نفت مسلمين را چرا به كسى كه درحال جنگ با مسلمين است مى دهيد؟ او جواب دهد (من نوكرم ، اين طور فرمودند بايد اطاعت كنم.) نوكر بايد اطاعت كند چاره ندارد. خودش گفت كه مرا، مرا نصب كردند، خود متفقين آمدند دراين جا، در يكى از نطق هايش گفت ، گفت متفقين آمدند در ايران و صلاح اين ديدند كه منباشم ، كه خاندان كذا باشد. خدا لعنتشان كند با اين صلاحشان .
بر ملت است كه با جشن هاى 2500 ساله مبارزه منفى كنند.
كسى كه دست نشانده ديگران است ، خدمت بايد بكند، نمى تواند نكند. هواى نفس است ، همهاش هواى نفس است . ريختن به دانشگاه جز هواى نفس هيچى نيست ، ريختن به مدرسهفيضيه و آن فضاحتى كه در مدرسه فيضيه آورد كه شما خوابش را نديديد، آن بساطىكه در مدرسه فيضيه دادند، سيد جوان را از پشت بام انداختند پائين كه آوردندشمنزل ما با كمر افسرده و شكسته ، آن قدر عمامه سر تفنگ ها كردند، آتش زدند، به جعفربن محمد جسارت كردند، به قرآن جسارت كردند، ما براى اينها بايد جشن بگيريم ؟!جشنى براى ما نمانده است ، براى ملت ايران چه جشنى مانده است ؟ ملت ايران موظف استكه با اين جشن مبارزه منفى بكند، مثبت نه ، لازم نيست ، از خانه بيرون نيايند وقتى كه اينجشن ها هست ، شركت نكنند در جشن ها، جايز نيست شركت كردن در اين جشن ها، هر چه مىتوانند از زير بار اين طور چيزها بيرون بروند.
اگر علماى ايران دسته جمعى اعتراض كنند، همه شان را مى گيرند؟! همه علماى ايران رامى گيرند واعدام مى كنند يا تبعيد مى كنند؟! اگر از تمام مملكت ايران ، علماى ايران كهاقلا 150 هزار نفر معمم در ايران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت الاسلام و آيت الله دارد،اگر اينها اعتراض كنند و اين مهر سكوت را بردارند و اين امضاء را كه به سكوت آنهاامضاء حساب مى شود، اين مهر را
بردارند، سكوت را بردارند، همه آنها را از بين مى برند؟! آنها اگر خواستند از بينببرند اولش خوب بود مرا از بين ببرند، نبردند از بين صلاحشان نمى دانند، ايكاشصلاحشان بود، من مى خواهم چه كنم اين زندگى را، مرگ بر اين زندگى من . آنهاخيال مى كنند كه من از اين زندگى خيلى خوشى دارم مى برم كه تهديد به من مى كنند، چهزندگى است كه من دارم ، هر چه زودتر بهتر، بيايند، هر چه زودتر بهتر، خوب . (عنداكرم الاكرمين ) انسان مى رود، آنجا كريم است ، خدا كريم است ،لااقل گوش انسان اينطور چيزهايى كه مى شنود، هر روز مى شنود، هر روز ناله مردم رامى شنود، هر روز اطلاع مى دهند كه دخترها را چه كردند، دخترها را كشتند، بعضى شان راسر ناهار ريختند آن قلدرها و چماق كش ها، ريختند سر ناهار، ديگ -نمى دانم - جوش راريختند به سر اين بيچارها، چه ، نمى شنود. چه شده است ؟ گفتند مثلا مرده باد زيد،زنده باد زيد،اين آدم كشتن دارد؟! گفتند ما جشن 2500 ساله را مى خواهيم چه كنيم جشن راآنها بايد بگيرند كه زندگى دارند، آنها بايد بگيرند كه يك حكومتى دارند كه در تحتنظر آن حكومت در رفاه هستند، در پناه هستند. جشن براى حضرت امير بايد بگيرند كه درزير شمشير او مردم در پناه هستند، مردم در امان هستند، هيچ كس
نمى ترسد در حكومت او الا از خودش ، از حكومت نمى ترسد.آن روز، حكومت ، حكومتعدل است ، حكومت عدل ترس ندارد. از خودش انسان بايد بترسد. اما اين جا اين طورى نيستمملكت ما اين طور است كه مردم از خودشان بترسند و همه در فكر اين هستند كه چه وقتماءمور در خانه بيايد، بيگناه است اما خوب چه بكند؟ بااحتمال ، با احتمال ضعيف ، همان طورى كه در زمان حجاج و ابن زياد و اينها بود كه هماناحتمال اين معنا را كه شيعه على عليه السلام باشد كافى بود، همان يكاحتمال ضعيفى بدهند كه اين مثلا چطور است ، اين كافى است براى اين كه او را بگيرند،او را زجر كنند، او را چه بكنند. يك كلمه نصيحت كسى مى كند و يك كلمه نصيحت يك كسىمنتشر مى كند و مى گيرند او را حالا معلومى هم نيست از كجا هست . يك كسى يك كلمه در سرمنبر حرف مى زند، يك كلمه اى كه اصلا خيلى هم برخورد ندارد، وآن يك كلمه همان و او راگرفتن و حبس كردن همان ، ما موظف نيستيم كه اين جنايات رالااقل ذكرش بكنيم ؟!
تا صدا و قلم من مى رسد وظيفه دارم كه بگويم و منتشر كنم
من وظيفه مى دانم ، چه بكنم من وظيفه مى دانم ، وظيفه خودم مى دانم كه تذكر به شمابدهم ، تا آن اندازه كه صداى من مى رسد فرياد كنم ، تا آن اندازه اى كه قلم من مى رسدبنويسم ، منتشر كنم . اگر آقايان هم صلاح دانستند، اين امت اسلامى را امت خودشاندانستند، شيعه خودشان دانستند، آنها هم بكنند اگر صلاح دانستند، ان شاء الله خداوندحفظ شان كند. گرفتارى هاى مااينهاست ، من چه كنم ؟ من حالا به شما اخلاق بگويم ؟!اساس مسلمين و اسلام را دارند از بين مى برند، من براى شما حالا بنشينم تهذيب نفسبگويم ؟! مهذب نيستيم كه در فكر نيستيم ، اگر مهذب بوديم در فكر بوديم .
از حكومت بخواهيد از اين جشن دست بردارد.
شماها راه داريد و آن اين است كه يكى يك كاغذ بنويسيد، كاغذ كه آن قدر تمبرش پولشزياد نيست ولو مقوله شما كم است لكن يك كاغذ براى خاطر خدا بنويسيد، به حكومت ايرانبگوئيد كه آقا اين جشن را دست از آن برداريد، مردم گرسنه اند، گرسنه ها را سيركنيد.از آقايان خواهش كنيد كه آنها هم خواهش كنند، من نمى گويم آنها صحبت بكنند، آنها همخواهش بكنند، به طور تمنا و خواهش بخواهيد از آقايان ، ازافاضل اين جا، از علماء اين جا، از مراجع اين جا كه آقا نصحيت كنيد اين حكومت را، اين داردپدر مردم را در مى آورد و اگر به اين افسارگسيختگى باشد مصيبت هاى بعد بالاتراست . هر روز اينها كار درست مى كنند، كارشناس دارند براى اين كه ايجاد كنند يك مطلبىرا، هر روز جشن درست مى كنند و هر روز بساط درست مى كنند، آنچه كه در ذهن من و شمانمى آيد بعدها درست مى كنند اينها، اگر اعتراض بشود، خواهش بشود، تمنا بشود، بهممالك ديگر اسلام ، به اينهايى كه مى خواهند در اين جشن زهر مارى شركت كنند و در خونملت ايران شركت كنند، به اينها نوشته بشود كه آقا نرويد در اين جشن ، اين جشن ، جشنكثيفى است ، نرويد در اين جشن ، شايد تاثير بكند.
به اين ممالك اسلامى بگوئيد كه نرويد در اين جشنى كهاسرائيل دارد بساط جشنش را بپا مى كند يا درست مى كند، كارشناس هاىاسرائيل در اطراف شيراز دارند بساط جشن را درست مى كنند، در اين جشنى كه كارشناساسرائيل دارند اين عمل را مى كنند، نرويد.
دشمنى اسرائيل با اسلام و قرآن .
اين اسرائيلى كه همين چند وقت پيش از اين ، همين اخيرا به قرآن كريم نسبت داد به اين كهجنايت بعضى از امراض در آلمان گردن قرآن است براى اين كه قرآن دستور داده است ، درسوره پنجم آيه ششم دستور داده است كه مسلمين وقتى كه مستراح مى روند حق ندارند باصابون بعدش دست خودشان را بشويند، بايد حتما با دستمحل را چه بكنند و بعدش هم حق ندارند جز با آب بشويند، از اين جهت ميكروب سرايت مىكند به دست و كذ. آن آيه ششم سوره پنجم چه است ؟ آيه وضوست و آيهغسل است . اينها، اين هستند، در آلمان يك بساطى درست كرد اين مطلب آن طورى كه نوشتندبه بهدارى ها، به چه ، به چه و اسرائيل نقل كرد اين مطلب را كه به قرآن يك همچنيننسبتى داده است ، بعد هم كه اعتراض كردند بعضى از روزنامه ها و بعضى از مطبوعاتدست نشانده آنها درست قبول نكردند، بعضى ها هم كهقبول كردند خيلى منتشر نكردند. اسرائيل يك همچنين كسى است كه با اسلام اين طوردشمنى دارد. چند وقت پيش از اين ، پارسال بود كه قرآن را تحريف كرده بود، امروز همكه - در چند وقت پيش ‍ ازاين هم - يك همچنين نسبتى به قرآن داده و آن هياهو را بار آورده، خداوند ان شاء الله تائيد كند اين دانشجوهايى كه در خارج هستند، آنها باكمال جديت تكذيب كردند اين معنا را و نوشتند و نشر كردند و ملاقات كردند و با- عرضمى كنم - سران آنها ملاقات كردند كه مطلب يك مطلب دروغى بوده است و در مطبوعاتآنها منتشر كردند. خوب حالا يك همچنين خدمتى چقدر
ارزنده است ، ببينيد ما تا حالا يك همچنين خدمتى كرديم ؟ آنها دانشجوهاى علوم جديده هستندمنتها دانشجوى مسلم بيدار، من و شما هم دانشجوى قديم هستيم لكن خواب و گرفتار. اوضاعاين جا كه نبايد يك كلمه صحبت كرد! اصلا صحبت ، با مرجعيت منافات دارد! صحبت ، باآخوندى اصلا منافات دارد! آخوند نبايد صحبت كند!
روحانيت بايد در كار دولت دخالت كند.
حضرت امير ملا نبود خطبه هاى به آن طولانى داشت ؟! حضرترسول خودشان خطبه هاى به آن طولانى دارند، ايشان ملا نبودند؟! وقتى نوبت به ماهامى رسد عذرها درست مى كنيم براى اين كه ما مى خواهيم از زير بار در برويم . شما اينطور تربيت نشويد آقا، شما موظفيد براى اين كه به اسلام خدمت بكنييد موظفيد، خدمت هميننيست كه درس بخوانيد،اين هم يك شعبه است ، موظفيد كه گرفتارى هايى را كه براىمسلمين پيش مى آيد، شما دخالت در آن بكنيد، موظفيد دخالت بكنيد. هى به گوش ماخواندند كه آقا شما چكار داريد با كار دولت ، دولت است ، نمى دانم چه است ، هى بهگوش ما خواندند ما هم باورمان آمد كه نبايد دخالت در كار دولت بكنيم ، نبايد معارضهبكنيم .
مخالفت اولياء الله با حكام جائر.
از اول تاريخ بشر تا حالا، دولت هاى جائر را مقابلشان انبيا ايستاده بودند و علماايستاده بودند، آنها عقلشان نمى رسيد؟! خداى تبارك و تعالى كه موسى را مى فرستدكه اين شاهنشاه را از بين ببر، خداى تبارك و تعالىمثل من و شما نمى دانست قضيه را كه نبايد با شاه مخالفت كرد؟! در روايت است كه ، طبرىنقل مى كند كه (ملك الملوك ) را پيغمبر فرموده است كه منفورترين كلمات است پيش من ،يعنى شاهنشاه ، اين جزء كلمات منفور است كه به كسى از بشر نسبت داده شده ، اينمال خداست . از اولى كه بساط انبيا بوده است تا زمانرسول اكرم تا بعدها زمان ائمه (عليهم السلام ) مرتب مقابله كردند، توى حبس هم بودندمقابله كردند، موسى بن جعفر توى حبس هم مقابله مى كرد، حضرت ابى عبدالله با آنتقيه كذائى و كذائى ، آن روايت معموله را مى فرمايد و مقابله مى كند با آنها، مقابله مىكند با كلام ، با تبليغ ، تبليغ بر ضدشان مى كند، مردم را سوق مى دهد به خلافآنها، معاويه يك سلطانى بود در آن وقت ، حضرت امام حسن بر خلافش قيام كرد درصورتى كه آنوقت همه با آن مردك بيعت كرده و سلطانش حساب مى كردند، حضرت امامحسن قيام كرد تا آنوقتى كه مى توانست ، وقتى كه يك دسته علاف نگذاشتند كه كار راانجام بدهد، با آن شرايط صلح كرد كه مفتضح كرد معاويه را، آن قدر كه حضرت امامحسن معاويه را مفتضح كرد به همان قدر بود كه سيدالشهدا يزيد را مفتضح كرد.
مقابله هميشه بوده است بعدها هم علماى بزرگ هميشه ، هميشه علماى بزرگ مخالفت مىكردند باقدرت ها، هميشه علماى بزرگ مخالفت مى كردند براى اين كه مى ديدند كه اينمخالفين ، قلدرها، بودجه مملكت را خرج عياشى هاى فرنگشان و كذا مى كنند، قرض مىكنند به عهده اين ملت و مى روند
به عياشى ، چند كرور قرض كرد اين شخص و رفت دو مرتبه ، سه مرتبه مگر تمام مىشود شهوات انسان ، علما با آنها مخالفت مى كردند آن وقت هم قدرت داشتند، ملت يك ملتزنده اى بود كه همراهى مى كرد با اينها كارها از پيش شان مى رفت . ما هم اگر زندهباشيم كار از پيش مان مى رود، اشتباه نكنيد منتهى ما هر كدام مان يك حكمى داريم . اگرصد ميليون آدم صد ميليون راى داشته باشد، اين نمى تواند كار بكند (يدالله معالجماعه ) اجتماع مى خواهد، متفرقه ها كار از آنها نمى آيد. اگر امروز علماى ايران ، قم ،مشهد، تبريز، اصفهان ، ساير اعضاى مملكت اگر چنانچه اعتراض كنند به اين مطلب وبه اين كثافت كارى ها كه اينها دارند مى كنند، اين جنايتكارى ها كه اينها دارند مى كنند،اين عياشى كه اينها مى خواهند راه بيندازند كه ملت و مملكت را به باد مى دهد، بدون شكتاثير مى كند و هيئت حاكمه در برابر ملت عقب نشينى خواهد كرد. خود ما در ابتداى مبارزهاخير ديديم كه به علت اتحاد و فعاليت دست جمعى ما دولت وقت عقب نشينى كرد. اما اگربنا شد يكى براى جهتى و ديگرى براى جهت ديگر تكليف شرعى نداشته باشيم آن وقتمصيبت است . وجود چنين معممينى براى اسلام مصيبت است . معممىمثل من مصيبت است . من به شما اعلام خطر مى كنم و مى گويم كه آينده شما تاريكتر از حالاخواهد بود. شما قدرى به فكر باشيد. اين جا ننشينيد تكليف شرعى مخصوص خودتاندرست كنيد. شما قدرت داريد و در مردم نفوذ داريد . نيروى شما بيش از نيروى امام حسين (ع) است . امام حسين (ع ) نيروى چندانى نداشت و قيام كرد. او هم اگر نعوذباللهتنبل بود مى توانست بنشيند و بگويد تكليف شرعى من نيست كه قيام كنم . دربار اموىخيلى خوشحال مى شد كه سيدالشهدا بنشيند و حرف نزند و آنها بر خرمراد سوار باشنداما او مسلم بن عقيل را فرستاد تا مردم را دعوت كند به بيعت تا حكومت اسلامىتشكيل دهد و اين حكومت فاسد را از بين ببرد. اگر او هم در مدينه سرجايش مى نشست ووقتى آن مردك آمد و بيعت خواست نعوذبالله مى گفت : بسيار خوب !خوشحال مى شدند و دستش را هم مى بوسيدند. امروز هم اگر هياءت حاكمه شما را احترامكند بايد توجه داشته باشيد كه اين احترام مثل احترامى است كه به امامزاده مرده مى كنند.به امامزاده مرده خيلى احترام مى كنند چون خطر و ضرر براى قدرتشان ندارد اما امامزادهزنده اى اگر يك كلمه بگويد، يا اگر خود حضرت امير(ع ) باشد و مخالفت كند، همانبساطى را كه سر ديگران در آوردند سر او هم در مى آورند.
اينهايى كه به امور جامعه و مصيبت هاى مردم اهتمام ندارند و از جناياتى كه در كشوراسلامى مى شود، غافلند و ساكتند و سرگرم خوردن و لذت بردن و زندگى مادى خودهستند مصداق همان آيه شريفه اند: (يتمتعون و ياكلون كماتاكل الانعام و النار مثوى لهم ) بهره و لذت مى برند و مى خورند چنانكه حيوانات مىخورند و جايشان جهنم است .اينها كه غافلند و نمى دانند كه از بودجه اسلام دارندارتزاق مى كنند و بايد براى اسلام و مسلمين خدمت كنندمثل حيوانند. حيوان نمى داند اين خوراكى كه دارد از كجا آمده است تمام دنيا كشته شونداگر علفش سرجايش باشد خوشحال است و عين خيالش نيست ، او علفش را مى خواهد و مىخورد (ياكلون كما تاكل الانعام ) دنيا عار دارد از اينها، مسلمين عار دارند از اينها.
صحيفه نورجلد 1 صفحه 175
خداوند ان شاءالله همه شما را تاييد كند و بيدار كند،حوزه هاى مسلمين را و اسلام را وعلماى اعلام را تاييد كند و آنها را متوجه كند به اين مفاسد و شما همه موظفيد به دعا كردنبه اسلام و مسلمين و اين بيچاره ها كه الان گرسنه هستند و بيچاره هستند و گرفتار هستندو عده اى در حبس هستند و عده اى در رنج هستند و عده اى در بيمارستان ها هستند و عده اى راكه پستان هايشان را مى خواهند عمل بكنند و اينها، دعا كنيد به اينها، اينها مسلمان هستند،اينها بيچاره اند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

تاريخ : 21/8/50
پيام امام خمينى به ملت شريف ايران در مورد سپاه دين
هدف اصلى دولت هاى استعمارگر، محو اسلام و علماى
اسلام .
بسمه تعالى
خدمت عموم طبقات ملت محترم ايران - ايدهم الله تعالى - پس از اهدا سلام و تحياتكرارا" تذكر داده ام كه تنها چيزى كه مى تواند سد راه اجانب ودول استعمارگر باشد و نگذارد سلطه بر ذخائر ممالك اسلامى پيدا كنند اسلام و علماءجليل اسلام است و اين حقيقتى است كه در طول تاريخ براىدول استعمارگر ثابت شده است . از نخست وزير اسبق خبيث دولت استعمارگر انگلستاننقل شده است كه تا قرآن بين مسلمين است ما نمى توانيم در مقاصد خود پيشرفت كنيم . هدفاصلى دولت هاى استعمارگر محو قرآن ، اسلام و علماء اسلام است و براىوصول به اهداف استعمارى خود هر چند نغمه اى را به وسيلهعمال خبيث خود آغاز مى كنند و چهره ضد اسلامى و ضد ملى آنها را ظاهرتر مى سازند،چنانكه اخيرا نغمه سپاه دين را از حلقوم كثيف يكى ازعمال سرسپرده خود آغاز كرده اند.
سپاه دين ، عامل استعمار براى كنار زدن علما و محو احكام اسلام .
نغمه سپاه دين در شرائطى ساز مى شود كه دستگاه جبار هر روز ضربه هاى پيگيرىبه پيكره اسلام وارد مى كند و دست جنايتكار اسرائيل را در تمام شؤ ون اقتصادى سياسىو نظامى ايران باز گذاشته است . بسيارى از علماء اعلام ، خطباء عظام ، محصلين علوماسلامى و ملت شريف ايران در زندان ، تبعيد و تحت شكنجه به سر مى برند و جوانانغيور وطنخواه اعدام و تيرباران مى شوند و يا مقدمات محاكمه و اعدام آنها فراهم مى شود.اينحانب به ملت محترم ايران اعلام خطر مى كنم كه اگر خداى نخواسته ايادى اجانب ودشمنان اسلام در اين مقصد شوم و كمرشكن توفيق پيدا كنند،اولا" علماء اعلام و وعاظ ومروجين اسلام را كنار زده و ثانيا اسلام و احكام آسمانى آن را محو و نابود مى نمايند. خطراين سپاه ناميمون كه بايد در خدمت استعمار، جميع حقائق اسلام را به نفع آنها توجيه وتاويل كند بزرگترين خطرى است كه مسلمين و در راس آنها علماء اعلام با آن مواجه شدهاند. آنها در تجربه هاى طولانى خود فهميدند كه علماء معظم اسلام و وعاظ محترم بامجاهدات پيگير خود ملت ها را به نفع اسلام و قرآن سوق داده هيچ گاه با تهديد و تطميعبه نفع دستگاه جبار و اجانب چپاولگر قدمى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 177
برنداشته اند و با كمال قدرت پست هاى خود را حفظ كرده و مساجد و مجامع را در خدمتقرآن كريم و اسلام عزيز در دست دارند و اگر چند نفر معمم بى حيثيت و از خدا بى خبربه نفع دستگاه جبار قدمى بردارد، مطرود جامعه علميه و جوامع اسلامى است ، لهذا ايننقشه خطرناك را كشيده اند تا به خيال باطل خود دست علماء اعلام و مبلغين را كوتاه كرده واسلام را به وسيله عمال خود بازيچه قرار دهند و اساس ديانت را برچينند تا به مقصدخود كه قبضه كردن تمام ذخائر كشور است برسند و ملت مسلم را عقب مانده و استعمار زدهنگه دارند.
حوزه هاى علميه حافظ استقلال و تماميت ممالك اسلامى .
بايد ملت اسلام بدانند خدمت هائى كه علماء دين به كشورهاى اسلامى درطول تاريخ كرده اند قابل شمارش نيست . در همين اعصار اخير، نجات كشور از سقوطقطعى مرهون مرجع وقت (مرحوم ميرزاى شيرازى ) و همت علماى مركز بود. حوزه هاى علميه وعلماء اعلام هميشه حافظ استقلال و تماميت ممالك اسلامى بوده اند، خدمت هائى راكه با الهاماز اسلام براى آرامش و حفظ انتظامات كشورها كرده اند عشرى از اعشار آن را دولت ها وقواى انتظامى نكردند، با آنكه هيچ تحميلى بر بودجه مملكت نداشته اند. در نظر اجانب وعمال خائن آنها بايد اين سنگر شكسته شود تا باخيال راحت به تاخت و تاز و چپاول و عياشى به زندگانى ننگين خود ادامه دهند.
وظيفه مسلمين بخصوص علماى اسلام مخالفت با سپاه دين است .
اينك بر مسلمين غيور و خصوص نسل جوان روشنفكر است كه باكمال جديت از اين نغمه ناموزون خانمانسوز اظهار تنفر كنند و مساجد ومحافل دينى را هر چه بيشتر گرم كنند و علاقه خود را به اسلام و علماء اعلام و وعاظ وخطباء محترم دامت بركاتهم بيش از پيش ابراز نمايند و با اين اظهار علاقه مشتى محكم بهدهان عمال استعمار خذلهم الله بكوبند.
بر كافه علماء اعلام و وعاظ محترم است كه اگر گلايه هائى از هم دارند، ناديده گرفتهو خود را مجهز نموده ، صفوف خود را فشرده تر كرده و در صف واحد در اين امر حياتىچاره جوئى كنند و بر آنان و ساير دانشمندان و علاقه مندان به اسلام واستقلال كشور است كه ملت مسلمان خصوصا ساكنين قراء و قصبات را از اين فكر شيطانىكه با نام فريبنده سپاه دين مى خواهند دين و استقلال كشور راپايمال كنند، آگاه سازند و با هر وسيله ممكن مفاسد اين نغمه شوم را به مردم برسانند.
اينجانب از نسل جوان اهل علم و منبرى تقاضا دارم به طبقه بزرگان و علما احترام شايستهنمايند و از حضرات اعلام تقاضا دارم كه بانسل جوان با مهر و عطوفت رفتار فرمايند. رجاء واثق است كه با خواست خداوندمتعال عمال خبيث اجانب در اين امر نيز مثل ساير كارهاى ضد اسلامى و ضد انسانى درپيشگاه ملت با شرافت ايران ايدهم الله تعالى مفتضح تر شوند. خداوند تعالى حافظدين
و حوزه هاى دينى است (انا نحن نزلنا الذكر و اناله لحافظون ) از خداوندمتعال قطع ايادى استعمار و عامل خائن آن را خواهانم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
استفتاء از محضر امام خمينى درباره كمك به خانواده زندانيان سياسى
محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى خمينى دام جهاده
بعد عرض التحيه و السلام
با توجه به فتاوى حضرت آيت الله در رساله شريفه توضيحالمسائل در ابواب جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و با توجه به بيانات آن حضرتدر موارد عديده راجع به وظيفه شرعى و عرفى همگان از محضر مبارك استفتاء مى شود كهآيا مى توان از وجوه شرعيه براى كمك به مخارج خانواده زندانيان سياسى استفاده كرديا خير؟ و در صورت اجازه وجوه شرعيه مذكور در كدام صنف از اصناف قرار خواهند داشت وحدود اين اجازه تا چه ميزان است .
والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين
فتواى امام :
بسم الله الرحمن الرحيم
اشخاصى كه به حسب وظيفه شرعيه الهيه و براى حفظ اسلام و احكام مقدسه آن و صيانتكشورهاى اسلامى از سلطه اجانب خذلهم الله تعالى ، قيام به امر به معروف و نهى ازمنكر با شرائط مقرره آن نموده اند و براى آنها در اين انجام وظيفه گرفتارى ازقبيل حبس يا قتل پيش آمده است و خانواده آنها محتاج به كمك و سرپرستى هستند، مومنين ازهر طبقه موظفند كه با كمال حفظ احترام آنها به كمك و پشتيبانى آنها قيام كنند و حاضرنشوند به خانواده برادران غيرتمند خود سخت بگذرد و مجازند تا ثلث از سهم مبارك امامعليه السلام را در اين مورد صرف كنند.
از خداوند تعالى قطع ايادى اجانب و عمال خائن آنها را خواستار است و توفيق مومنين را درخدمت به اسلام و مسلمين مسئلت مى نمايد. (انه ولى النعم ).
تاريخ :28 شهر رمضان مبارك 1391
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ 6/9/50
قسمتى از خطابه امام خمينى در رابطه با اخراج ايرانيان از عراق
بسمه تعالى
بعد از آنكه مصلحت و نظر خواهى خود را به صورت تلگراف به مقامات عراقى رسانيدم، نه تنها جوابى ندادند بلكه با شدت عكسالعمل نشان دادند .در اين صورت فكرم به اين منتهى شد كه وجودم ديگر در اينجا لزومىندارد و لذا فردا تذكره ام را نزد مقامات رسمى مى فرستم و درخواست خروج مى نمايم .(گريه حضار) البته من در هر جا كه باشم به ياد برادران و آقايان افغانىها،پاكستانى ها، هندى ها، عراقى ها و ديگر آقايان هستم و همچنان كه در اينجا به آنانتوجه داشتم در جاى ديگر هم كه باشم علاقه و ارتباطم با آنان محفوظ خواهد بود واميدوارم كه آقايان و برادران ايرانى ان شاءالله به سلامت به مقصد برسند و در حوزههاى دينى مستقر شوند و حوزه ى دينى را در قم و اگر نشد، در مشهد حفظ كنند و من اميدوارمكه ان شاءالله به زودى به اين حوزه ها برگردند و خدواند تبارك و تعالى قادر استكه شما آقايان را كه امروز با اين وضع از اينجا خارج مى شويد با وجود تمامى علاقهاى كه به اقامت در جوار اميرالمومنين (ع ) و به حفظ اين حوزه داريد، باز به حوزه هابازگرداند.
در هر صورت ديگر براى من ناگوار است كه در اينجا باشم در حالى كه دوستان من بهاجبار دارند مى روند و برادران دينى ما را با اين وضع دارند اخراج مى كنند، در صورتىكه شنيده ام زمانى كه تصميم داشتند يهوديان مقيم عراق را اخراج كنند به آنان شش ماهمهلت دادند و جلسه اى ترتيب دادند تا زير نظر هيئتىاموال آنان عادلانه به فروش برسد و وجه حاصله در اختيارشان قرار گيرد ولى باشما آقايان و شيعه و ايرانيان اينطور رفتار مى كنند و در كشورى كه با مسلمين اينطوررفتار مى نمايند، با مجاورين قبور ائمه (ع ) اين وضع معامله مى كنند، اقامت براى مندشوار است بنابراين فردا گذرنامه ها را مى فرستم و از مقامات مربوطه مى خواهم كهبه ما اجازه خروج از عراق و حركت به سوى لبنان را بدهند تا به لبنان برويم وهمچنان كه شهيدين در آنجا به شهادت فائز شدند، ما هم بلكه ان شاءالله به اين فيضبرسيم (گريه شديد حضار). انعكاس بدرفتارى و خشونت مقامات عراق و ايران در دنيابه نفع شما خواهد بود چون در عالم منعكس خواهد شد كه با ما در ايران و عراق چگونهمعامله مى كنند و وضع يك دسته شيعه در ايران آنطور و در عراق اينگونه است . هم اكنوندر اين سرماى سخت ايران وضع اين مردم در به در، اين كسبه و تجار و كارگران وبيچارگانى كه از اينجا رانده شده اند، خيلى بدتر از شماست و من براى آنها بسيارمتاسفم ، اينها با زن و بچه در سرحد ايران گرفتار كسانى هستند كه با آنان بدتر ازاين معامله مى كنند.
تاريخ : 2/10/50
بيانات امام خمينى در مورد نقش حوزه هاى علميه در حفظ و صيانت از اسلام
نتايج هجرت رسول اكرم (ص )
بسمه تعالى شانه
برنامه رسول اكرم (ص ) قبل از مهاجرت به مدينه ، روزهائى كه در مكه بسر مى برندفقط تبليغ الى الله و معرفى ذات مقدس حق تعالى و معرفى اسلام بود، ياورانىنداشتند تا بتوانند با كمك آنان با مشركين بجنگند و اسلام را گسترش دهند و همانطوركه در قرآن ملاحظه مى فرمائيد سوره هايى كه در مكهنازل شده فقط جنبه پند و موعظه و معرفى اسلام را دارد و از جنگ وجدال صحبتى نيست و متن احكام در آن كمتر ذكر شده و آن روز كه حضرتش با آن وضعشكست خورده و ناگوار از مكه خارج گرديد، افراد عادى كه سطحى فكر مى كنند نمىتوانستند پيش بينى كنند كه اين مهاجرت چه مصالحى بهدنبال خواهد داشت ، لكن وقتى كه به مدينه تشريف بردند معلوم شد چه نتايجى برهجرت ايشان مترتب بود و چگونه توانستند اسلام را در مدينه گسترش دهند و يارانىپيدا كنند، بالاخره با فتح و ظفر به مكه باز گشتند، به آن گونه كه بزرگان قريشنزد آن حضرت خاضع شدند و حضرت هم آنان را آزاد ساخت .
اكنون اگر چه عده كثيرى از ايرانيان بر اثر اختلافى كه بين دولتهاست وجهالمصالحه شدند و با اين وضع فجيع از اين مملكت بيرونشان مى ريزند لكن ممكن استمصالح بزرگى در كار باشد كه ما نمى دانيم و خداوند تعالى همانطور كه حضرترسول اكرم (ص ) را فاتح و غالب به مكه برگردانيد، شما را به اين حوزه هابازگرداند و روزى برسد كه نجف بيش از حالا قوى باشد. ما اطمينان داريم كه دير يازود حوزه علميه به حال اول خود باز مى گردد و شما ان شاءالله اگر به وظايف دينى وعلمى خود عمل كرديد باز به نجف برميگرديد. بار علم بار سنگينى است كه به عهدهشماست ، آن طور نيست كه تنها وظيفه شما تحصيل مشتى الفاظ و مفاهيم باشد بلكه حفظاسلام و احكام اسلام است كه به شما سپرده شده و شما امين وحى الهى هستيد و بايد درضمن تحصيل علم مشغول تهذيب نفس هم باشيد و چنانكه غير را تبليغ مى كنيد نفس خود راهم اصلاح نمائيد، وظائف خود را فراموش نكنيد، با هم صلح و صفا داشته باشيد، دستهبندى و اختلافات را كنار بگذاريد، باهم برادر باشيد، با روح واحد و صفاى باطنبراى اسلام كار كنيد.
ملت ها پشتوانه حوزه هاى علميه .
شما اهل علم هستيد و همه از يك ريشه و ورق يك شجره مى باشيد و اگر شما به عهد خودوفا كنيد، خداى تعالى هم وفاى به عهد خواهد كرد و شما را به حوزه ها باز خواهدگردانيد و ان شاءالله باز در اينجا يكديگر را ملاقات مى كنيم و اگر من كه روزهاى آخرعمرم را مى گذرانم در ميان شما نبودم ، شما هستيد و بار ديگر در اينجا مجتمع خواهيد شد.
در هر صورت مساله زوالحوزه در كار نيست ، حوزه سرجايش باقى خواهد بود و صرفنظر از جنبه هاى معنوى والهى ، اصولا" از نظر موازين طبيعى هم زوال حوزه هاى علميه ممكن نيست زيرا حوزه ها موردتوجه تمام مسلمين بخصوص شيعه مى باشد و پشتوانه آن ملتها هستند و آنچه ملتهاپشتيبانش باشند دولت ها نمى توانند با آن مبارزه كنند، دولت ها زودگذرند و عمرشانكوتاه است ، پشتوانه نجف ملتهاى بزرگند و از اين جهت محفوظ خواهد بود. اكنون در حوزههاى ما محصلين افغانى ، پاكستانى ، هندوستانى ، عراقى و ديگر ممالك عربىمشغول تحصيلند و اين دولت كه اصلا" نمى توان نام آن را دولت گذارد قدرت ندارد كهدر برابر ملت ها ايستادگى كند و اگر با من و شما معارضه نمايد با ملت ها نمى تواندمعارضه كند.
سنگر حوزه ها را حفظ كنيد.
اگر آقايان ايرانى را اخراج كردند ديگر آقايان كه از ممالك ديگرند بايد بايستند وبه وظايف دينى خود اهميت دهند.
مثل شما مثل فوج هاى سربازى است ، اگر دشمن به فوجى حمله كرد و آنان را شكست دادفوج هاى ديگر پا برجا مانده و جاى گروه هاى از بين رفته را مى گيرند. دشمن از خدامى خواهد كه وقتى يك گروه سرباز را از پاى در آورد بقيه پا به فرار گذاشته ميدانرا خالى كنند. آقايانى كه از ديگر ممالك در اينجا هستند بايد پا برجا باشند و بهتحصيل علم و تهذيب نفس ادامه دهند و اگر مراجع و من كه يكى از طلاب هستم از اينجارفتيم باز لازم است كه آقايان بمانند و به وظائف خودعمل نمايند، البته رفتن من روى مصالحى است كه ممكن است بسيارى ندانند ولى ديگرآقايان بايد باشند و سنگر را خالى نكنند.
غلبه هميشه با مظلوم است .
چنان كه ما سابقا"ديديم حوزه قم به هم خورد، چه به هم خوردنى ، عده معدودى پريشانحال كه هميشه تحت فشار و آزار بودند استقامت كردند، طولى نكشيد كه ورق برگشتظالم سابق را بردند و حوزه به هم ريخته آن روز به صورت حوزه پنج شش هزار نفرىامروز درآمد.... شما غالبيد مغلوب نيستيد. اگر تاريخ ظلمه و ستمديدگان دنيا را مطالعهكنيد مى بينيد كه غلبه هميشه با مظلوم است . معاويه با آن قدرت و عظمت و بساطى كهداشت از بين رفت و امروز در شام كه مركز سلطنت او بود حتى از
قبر او خبرى نيست ....
... اين كسبه بيچاره ، آنهائى كه ساليان دراز در عراق بوده اند و ابدا" در ايران علقهاى ندارند، دوست و آشنا و خويشاوندى ندارند وضع آنها بسيار مايه تاسف است و اميدوارمملت ايران با آنها خوش رفتارى كنند. آنها مهمانند و من انتظار دارم كه ملت شريف و مسلمانايران با مهمانان و برادران خود مهربان باشند، به آنان پناه دهند،منزل و پوشاك و غذا بدهند، گرفتارى هايشان را برطرف نمايند و مهمتر آنكه آنانى راكه به اوضاع ايران آشنا نيستند آشنا كنند. شما آقايان كه به ايران مى رويد سلام مرابه برادران ايرانى ابلاغ كنيد و بگوئيد فلانى از شما استدعا دارد كه نسبت بهبرادران راند شده از عراق كه شايد جمعيتشان حدود صدهزار نفر باشد و در بلاد ايرانمتفرق مى شوند تا مى توانيد مستقيما" كمك كنيد و خوش رفتارى كنيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 22/4/51
پاسخ امام خمينى به نامه دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا و كانادا
بسيج استعمار براى نابودى اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا و كانادا ايدهم الله تعالى مرقوم محترم شماواصل شد.
مجاهدات و كوشش هاى خستگى ناپذير شما جوانان روشن ضمير مسلمان در راه درك صحيحاسلام و شناسايى حقيقت قرآن كريم ، موجب اميدوارى و خرسندى مسلمانان بيدار استاينجانب با قدردانى از روح اسلامى و حقيقت جوئى شما جوانان غيور با ايمان لازم استمتذكر شوم كه در پيمودن اين راه مقدس ، بس با مشكلات و خطرات مواجه هستيد و دست هاىمرموز دشمنان اسلام از هر طرف جهت باز داشتن شما ازنيل به مقصد كوشش خواهند كرد.

next page

fehrest page

back page