بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شرح نهج البلاغه بخش 2, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     401 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     402 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     403 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     404 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     405 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     406 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     407 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     408 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     409 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     410 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     411 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     412 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     413 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     414 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     415 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     416 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     417 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     418 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     419 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     420 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     421 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     422 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     423 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     424 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     425 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     426 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     427 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     428 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     429 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     430 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     431 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     432 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     433 - پيام امام اميـرالـمؤمـنين
     fehrest - فهرست مطالب
 

 

 
 

 

[112]

شرح و تفسير

اوصاف فرشتگان

امام(عليه السلام) در اين فراز، در ادامه بيان اوصاف فرشتگان - مخصوصاً وصف عصمت و مصونيّت از خطا و گناه - بياناتى در تكميل اين اوصاف، ذكر فرموده و ضمن هفت جمله كوتاه و پر معنا، تمام زواياى آن را روشن ساخته است.

نخست مى فرمايد: «سنگينى گناهان هرگز آنان را ناتوان و درمانده نساخته است (چرا كه فرشتگان اصلا گناه نمى كنند)». (لَمْ تُثْقِلْهُمْ مَوصِرَاتُ(1) الآثَامِ).

اشاره به اينكه معمولا گناه، انسان را در مسير اطاعت خدا سنگين بار و ناتوان مى سازد و از آنجا كه آنها هرگز مرتكب گناهى نمى شوند، سبكبارند و هميشه براى اطاعت آماده اند و اينكه بعضى از شارحان احتمال داده اند كه منظور اين است گناهان مردم آنها را در كارشان دلسرد نمى سازد، بسيار بعيد به نظر مى رسد، چون با ساير جمله هاى اين بخش از خطبه هماهنگى ندارد.

و در دومين جمله مى فرمايد: «رفت و آمد شب و روز، آنها را به سوى مرگ كوچ نداده است (تا ضعف بر آنها چيره شود، بنابراين، همواره آماده اطاعت فرمان الهى هستند)». (وَ لَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ(2) اللَّيَالي وَ الأَيَّام).

اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور، انتقال از حيات به مرگ نباشد; بلكه انتقال از اطاعت به معصيت باشد. يعنى طول زمان هرگز آنها را خسته نمى كند و از اطاعت پروردگار دور نمى سازد.

در سومين جمله مى افزايد: «تيرهاى شك و ترديد ايمان پر عزم آنان را هدف


1. «موصرات» از مادّه «إصر» (بر وزن فعل) به معناى نگهدارى ومحبوس ساختن است; سپس به هر كار سنگينى كه انسان را از فعّاليت باز مى دارد، گفته شده است.
2. «عُقَب» جمع «عُقبه» (بر وزن غرفه كه جمع آن «غُرَف» است) به معناى نوبت است. ا شاره به اينكه شب و روز به نوبت، پشت سر يكديگر رفت و آمد دارند.

[113]

قرار نداده است». (وَ لَمْ تَرْمِ الشُّكُوكُ بِنَوَازِعِهَا(1) عَزِيمَةَ إِيمَانِهمْ).

در جمله چهارم مى افزايد: «و گمانها بر پايگاه يقين آنان راه نيافته (و آنها را متزلزل نساخته است)». (وَ لَمْ تَعْتَرِكِ(2) الظُّنُونُ عَلَى مَعَاقِدِ يَقِينهِمْ).

در پنجمين جمله مى فرمايد: «هيچ عاملى آتش كينه و حسد را در ميان آنها بر نيفروخته (تا ضعف و فتورى در كار آنها راه يابد، بنابراين، همه فرشتگان به صورت هماهنگ و بى هيچ گونه اختلافى در انجام فرمانهاى الهى عمل مى كنند)». (وَ لاَ قَدَحَتْ قَادِحَةُ الإِحَنِ(3) فِيمَا بَيْنَهُمُْ).

در ششمين جمله در توصيف اين فرشتگان اضافه مى فرمايد: «هرگز حيرت و سرگردانى آنان را از معرفتى كه در باطن دارند و آنچه از عظمت و هيبت و جلال الهى در درون سينه هايشان نهفته اند جدا نساخته است». (وَ لاَ سَلَبَتْهُمُ الْحَيْرَةُ مَا لاَقَ مِنْ مَعْرِفَتِهِ بِضَمائِرِهمْ، وَ مَا سَكَنَ عَنْ عَظَمَتِهِ وَ هَيْبَةِ جَلاَلَتِهِ فِي أَثْنَاءِ صُدُورِهْم).

اين عبارت ممكن است اشاره به اين باشد كه ايمان و معرفت آنها نسبت به خداوند و صفات جمال و جلال او به قدرى قوى است كه هرگز اوهام و حيرت ناشى از آن اوهام در آن نفوذ نخواهد كرد، و چيزى از آن نخواهد كاست; در حالى كه در انسانها چنين نيست، گاه افراد مؤمن در برابر صحنه هايى قرار مى گيرند كه سبب حيرت و سرگردانى و تزلزل پايه هاى ايمان آنها مى شود.

اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از حيرت، همان عدم دسترسى به كنه ذات و صفات او باشد كه هرگز آنها را از درك اجمالى ذات و صفات باز نمى دارد و همچون پاره اى از انسانها كه بر اثر عدم درك كنه ذات راه تعطيل صفات را پيش گرفته اند، نيستند.


1. «نوازع» جمع «نازعه» از مادّه «نزع» (بر وزن وضع) به معناى از جا بر كندن، يا كشيدن است و در عبارت بالا اشاره به تيرهاست كه وقتى مى خواهند آن را از كمان رها كنند، بايد بند كمان را با قوّت به عقب بكشند.
2. «تَعترك» از مادّه «عرك» (بر وزن ارك) در اينجا به معناى ازدحام است.
3. «إحن» جمع «إحْنه» به معناى حسد و كينه است.

[114]

سرانجام در هفتمين و آخرين توصيف مى فرمايد: «وسوسه ها در وجود آنها راه پيدا نكرده، تا شك و ترديد ناشى از آن، بر فكرشان چيره شود». (وَ لَمْ تَطْمَعْ فِيهِمُ الْوَسَاوِسُ فَتَقْتَرِعَ(1) بِرَيْنِهَا،(2) عَلى فِكْرِهمْ).

آنچه از مجموعه صفات بالا استفاده مى شود اين است كه فرشتگان وحى، كمترين اشتباه و خطا و شك و ترديد و سستى و تقصير در وجودشان راه ندارد; بلكه امانت در وحى الهى را كاملا رعايت مى كنند و از طرق روشنى كه براى آنها قرار داده شده است در نخستين فرصت به انبيا ابلاغ مى نمايند.

در ضمن اين كلام شريف پيامى براى همه انسانها - مخصوصاً مبلّغان دينى و نويسندگان اسلامى - دارد كه براى ابلاغ صحيح دعوت انبيا به مردم، نهايت دقّت، امانت، ايمان، استقامت و دورى از هرگونه وسوسه و شك و ترديد و حقد و حسد لازم است.

 

 


1. «تقترع» از ماده «قَرْع» به معناى كوبيدن است.
2. «رَيْن» به معناى چرك و زنگار است و گاه در مورد حجابهايى كه بر فكر و قلب انسان مى افتد، اطلاق مى شود و در جمله بالا به همين معناست.

[115]

 

 

بخش چهاردهم

 

وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ في خَلْقِ الْغَمَامِ الدُّلَّحِ، وَ في عِظَمِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ، وَ في قَتْرَةِ الظَّلاَمِ الاَْيْهَمِ، وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تَخُومَ الأَرْضِ السُّفْلَى، فَهِيَ كَرَايَات بِيض قَدْ نَفَذَتْ فِي مَخَارِقِ الْهَوَاءِ، وَ تَحْتَهَا رِيحٌ هَفَّافَةٌ تَحْبِسُهَا عَلَى حَيْثُ انْتَهَتْ مِنَ الْحُدُودِ الْمُتَنَاهِيَةِ، قَدْ اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ، وَ وَصَلَتْ حَقَائِقُ الإِيِمَانِ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ، وَ قَطَعَهُمُ الإِيقَانُ بِهِ إِلى الْوَلَهِ إِليْهِ، وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلى مَا عِنْدَ غَيْرِهِ .

 

ترجمه

گروهى از آنها در درون ابرهاى پر آب و بر فراز كوههاى عظيم و مرتفع و در پوشش تاريكى هاى شديد قرار دارند و گروهى ديگر از آنها قدمهايشان تا قعر زمين پايين رفته و (قامت آنها) همچون پرچم هاى سفيدى دل هوا را شكافته و در زير آن بادهايى است كه با سرعت و نظم حركت مى كند و آنها را در مرزهاى معيّنى نگه مى دارد; اشتغال به عبادت پروردگار، تمام وجودشان را پر كرده است، و حقيقت ايمان ميان آنان و معرفت خدا پيوند داده، و يقين به پروردگار، آنها را تا سر حدّ عشق به او پيش برده است، و به جهت علاقه اى كه به آنچه نزد خداست دارند به چيزى نزد غير او نمى انديشند.

 

[116]

شرح و تفسير

فرشتگانى كه تدبير امور جهان مى كنند

در اين بخش از خطبه امام(عليه السلام) بعد از شرح حال فرشتگان وحى، به شرح حال اصناف ديگرى از فرشتگان الهى مى پردازد و مى فرمايد: «گروهى از آنها در درون ابرهاى پر آب و بر فراز كوه هاى عظيم و مرتفع و در پوشش تاريكى هاى شديد قرار دارند». (وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ في خَلْقِ الْغَمَامِ الدُّلَّحِ،(1) وَ في عِظَمِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ،(2) وَ في قَتْرَةِ(3)الظَّلاَمِ الأَيْهَمِ(4)).

«دُلَّح» جمع «دالح» به معناى ابرهاى پر آب است و «شُمَّخ» جمع «شامِخ» به معناى مرتفع و «قَتْرَه» در اينجا به معناى خفا، و مخفى گاه و «أَيْهَم» به معناى شب هاى فوق العاده تاريك است و به نظر مى رسد كه منظور امام(عليه السلام) اشاره به فرشتگانى است كه مأمور بر ابرهاى باران زا و كوه هاى بلند و تاريكى ها هستند كه هر كدام در تدبير اين جهان - به فرمان پروردگار - سهمى دارند همان ها كه قرآن مجيد در آيه 5 سوره «نازعات» به عنوان «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً» از آنان تعبير كرده است.

اين احتمال نيز داده شده كه: اين گروه از فرشتگان نقشى در آفرينش آن ابرها و كوه ها و تاريكى ها دارند و در هر صورت مأموريت آنها يك مأموريت تكوينى است. بر خلاف گروه فرشتگان وحى، كه مأموريت تشريعى دارند.


1. «دُلَّح» جمع «دالح» از مادّه «دلوح» به معناى ابرهاى پر باران است; گويى به خاطر سنگينى، آهسته حركت مى كنند. (زيرا ريشه اصلى اين لغت، به معناى آهسته حركت كردن و گامهاى كوتاه برداشتن است).
2. «شُمَّخ» جمع «شامخ» از مادّه «شموخ» به معناى بلند و مرتفع شدن است و به همين مناسبت كوههاى مرتفع را شامخ مى گويند.
3. «قَتْره» به معناى تنگى و ضيق و انضمام چيزى به چيزى است و از آنجا كه تاريكى شديد چنين است كه گويى بخش هاى تاريكى روى هم متراكم شده است، اين واژه درباره آن در جمله بالا بكار رفته است.
4. «أَيْهم» در اصل به معناى شخص ديوانه و ناقص العقل است و به بيابانى كه آب و آبادانى ندارد و به شبى كه ستاره در آن ديده نمى شود، نيز اطلاق مى گردد و منظور از «ألظَّلاَمُ الأَيْهَم» در جمله بالا تاريكى شديد است.

[117]

سپس به معرّفى گروه ديگرى از فرشتگان پرداخته، چنين مى فرمايد: «گروهى ديگر از آنها قدم هايشان تا قعر زمين پايين رفته و (قامت آنها) همچون پرچم هاى سفيدى دل هوا را شكافته و در زير آن بادهايى است كه با سرعت و نظم حركت مى كند و آنها را در مرزهاى معيّنى نگه مى دارد». (وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تَخُؤمَ(1) الأَرْضِ السُّفَلَى، فَهِيَ كَرَايَات بِيض قَدْ نَفَذَتْ فِي مَخَارِقِ(2) الْهَوَاءِ، وَ تَحْتَهَا رِيحٌ هَفَّافَةٌ،(3) تَحْبِسُهَا عَلَى حَيْثُ انْتَهَتْ مِنَ الْحُدُودِ الْمُتَنَاهِيَةِ).

تعبير بالا شبيه چيزى است كه در «خطبه اوّل» نهج البلاغه آمده كه مى فرمايد: «وَ مِنْهُمُ الثَّابِتُهُ فِي الأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدامُهُمْ، وَ الماَرِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أَعْنَآقَهُمْ; گروهى از آنها (به قدرى عظيم هستند كه) پاهايشان در طبقات پايين زمين ثابت و گردنهايشان از آسمان بالا گذشته است».

بديهى است اين تعبيرات، اشارات و كناياتى است نسبت به اين گروه از فرشتگان بلند پايه و والا مقام كه ما تنها شبحى از آن را درك مى كنيم; چرا كه اطلاع زيادى از آفرينش آنها نداريم. تنها براى شخصى مانند على(عليه السلام) و ساير معصومان(عليهم السلام) كه حجابهاى جهان غيبت بر ديده آنان نيفتاده، درك حقيقت اين تعبيرات به طور كامل ممكن است و ما بايد به همين علم اجمالى خود در اين زمينه قناعت كنيم.

در ادامه اين سخن، ضمن چهار جمله، توصيف كاملى از وضع اين فرشتگان بزرگ و والاقدر مى كند. مى فرمايد: «اشتغال به عبادت پروردگار، تمام وجود آنها را پر


1. «تُخوم» جمع «تخم» (بر وزن شخم و تخت هر دو آمده)، در اصل به معناى حدّ است و در اينجا «تُخُوم الأَرْض» به معناى اعماق زمين است.
2. «مخارق» جمع «مَخْرق» از مادّه «خرق» (بر وزن خلق) به معناى پاره كردن و شكاف دادن و سوراخ نمودن است و مخارق هوا به معناى شكافهايى است كه در ميان طبقات هوا به وجود مى آيد.
3. «هفّافه» از مادّه «هفّ» (بر وزن صفّ) به معناى سرعت در سير است و «ريح هفّافه» به بادهايى گفته مى شود كه با سرعت در حركت است. و گاه گفته اند: «هفّافه» به معناى پاكيزه و سا كن است، ولى اين معنا چندان تناسبى با عبارت بالا ندارد و بعيد نيست هر دو معنا را در يك مفهوم بتوان ادغام كرد و گفت: منظور بادهاى سريعى است كه به صورت منظّم در جريان است.

[118]

كرده و حقيقت ايمان، ميان آنان و معرفت او پيوند داده و يقين به پروردگار آنها را تا سر حدّ عشق به او پيش برده و (به همين دليل) به خاطر علاقه اى كه به آنچه نزد خداست دارند به چيزى كه نزد غير اوست نمى انديشند».

(قَدْ اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ، وَ وَصَلَتْ حَقَائِقُ الإِيِمَانِ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ، وَ قَطَعَهُمُ الإِيقَانُ بِهِ إِلى الْوَلَهِ(1) إِليْهِ، وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلى مَا عِنْدَ غَيْرِهِ).

اين تعبيرات چهارگانه به يقين با يكديگر در ارتباطند; اشتغال به عبادتِ پروردگار، سبب تقويت ايمان هر چه بيشتر مى شود و قوّت ايمان، سرانجام به عشق منتهى مى گردد و هنگامى كه عشق او وجود انسان، يا فرشته را پر كند، به غير او نمى انديشد و جز آنچه نزد اوست نمى طلبد.

در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) چنين نقل مى كند: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشَقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا، وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ، وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ، وَ تَفَرَّغَ لَهَا; فَهُوَ لايُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنيَا عَلَى عُسْر، أَمْ عَلَى يُسْر; برترين مردم كسى است كه عاشق عبادت و بندگى باشد و آن را در آغوش گيرد و با قلبش آن را دوست داشته باشد و با تمام جسد آن را لمس كند و يكباره به آن پردازد; چنين كسى اعتنايى به وضع دنياى خود ندارد كه آيا در زحمت است يا راحت».(2)

ناگفته پيداست كه نه عبادت فرشتگان آنها را از مأموريت هايشان در تدبير جهان - به امر خدا - باز مى دارد و نه عبادت اولياء الله آنها را از تدبير دين و دنيا و وظائف فردى و اجتماعى مانع مى شود. چرا كه آنها همه اينها را به عشق او بجا مى آورند و در مسير اطاعت فرمان اوست.

 


1. «وَلَه» به معناى متحيّر شدن از شدّت اندوه است تا آنجا كه گاه بى قرار شود و عقل را از دست بدهد; سپس به عشق هاى سوزانى كه آرامش و قرار از انسان مى گيرند نيز، اطلاق شده است.
2. كافى، جلد دوم، صفحه 83، باب العباده، حديث 3.

[119]

 

 

بخش پانزدهم

 

قَدْ ذَاقُوا حَلاَوَةَ مَعْرِفَتِهِ، وَ شَرِبُوا بِالْكَأْسِ الرَّوِيَّةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ، وَ تَمَكَّنَتْ مَنْ سُوَيْدَاءِ قُلُوبِهِمْ وَ شِيجَةُ خِيفَتِهِ، فَحَنَوْا بِطُولِ الطَّاعَةِ اعْتِدَالَ ظُهُورِهِمْ، وَ لَمْ يُنْفِذْ طُولُ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ مَادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ، وَ لاَ أَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِيمٌ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهمْ، وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمْ الإِعْجَابُ فَيَسْتَكْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ وَ لاَ تَرَكَتْ لَهُمُ اسْتِكَانَةُ الاِْجْلاَلِ نَصِيباً فِي تَعْظِيمِ حَسَنَاتِهمْ، وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَرَاتُ فِيهِمْ عَلَى طُولِ دُؤُبِهِمْ، وَ لَمْ تَغِضْ رَغَبَاتُهُمْ فَيُخَالِفُوا عَنْ رَجَاءِ رَبِّهِمْ، وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُناجَاةِ أَسَلاَتُ أَلْسِنَتِهمْ، وَ لاَ مَلَكَتْهُمُ الأَشْغَالُ فَتَنْقَطِعَ بِهَمْسِ الْجُؤَارِ، إِلَيْهِ أَصْوَاتُهُمْ، وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فِي مَقَاوِمِ الطَّاعَةِ مَنَاكِبُهُمْ، وَ لَمْ يَثْنُوا إلَى رَاحَةِ التَّقْصِيرِ فِي أَمْرِهِ رَقَابَهُمْ، وَ لاَ تَعْدُو عَلَى عَزِيمَةِ جِدِّهِم بَلاَدَةُ الْغَفَلاَتِ، وَ لاَ تَنْتَضِلُ فِي هِمَمِهِمْ خَدَائِعُ الشَّهَوَاتِ.

 

ترجمه

آنها شيرينى معرفت خدا را چشيده و از جام محبتّش سيراب شده اند، و (در عين حال) خوف او در اعماق جانشان جايگزين شده است; قامتشان از كثرت اطاعت خم شده و رغبت فراوان آنها به عبادت پروردگار، هرگز حال تضرّع و نشاط عبادت را در آنها از بين نبرده، و مقام برجسته آنان طوق خشوع را از گردنشان باز نكرده است; خودبينى و عُجب آنها را فرا نگرفته، تا اعمال گذشته خود را بسيار بشمرند، خضوع و كوچكى در برابر ذات با عظمتش، جايى براى بزرگ شمردن

[120]

حسنات براى آنان باقى نگذارده است و با اينكه پيوسته مشغول عبادتند فتور و سستى به آنها دست نمى دهد و ادامه اين كار از رغبتشان نمى كاهد، تا از اميد به پروردگار خود روى برتابند. مناجاتهاى طولانى زبان آنان را خشك و ناتوان نساخته و اشتغال به غير خداوند، آنها را تحت سلطه خود نياورده، تا نداى بلند آنان را (در مقام تضرّع و تسبيح) كوتاه سازد، در مقام اطاعت و بندگى همچنان دوش به دوش ايستاده اند; و راحت طلبى، آنان را به كوتاهى در انجام فرمانش وانداشته و كودنى غفلت ها بر تلاش و عزم راسخ آنها چيره نگرديده، و تيرهاى فريبِ شهوات، همّت هاى آنها را هدف قرار نداده است!.

 

شرح و تفسير

صفات والاى فرشتگان

در اين بخش از خطبه امام(عليه السلام) به شرح بيشترى از صفات فرشتگان و مقام معرفت و عشق آنان به پروردگار و مراتب عبادت و خشوع و خضوع آنها مى پردازد و در واقع به طور عمده به سه وصف از اوصاف آنها كه به شكل هاى مختلف و تعبيرات بسيار زيبا بيان شده، اشاره مى كند: نخست مقام والاى معرفت فرشتگان است كه گويى همواره مست معارف و عشق و محبّت او هستند; و سپس اطاعت مستمر كه زاييده اين معرفت است; و سرانجام عدم ملال و كلال و خستگى و دلسردى و عُجب در استمرار اين اطاعت هميشگى.

آرى! آنها كانونى هستند از علم و معرفت و عشق و محبّت; و سرمشقى از عبادت و اطاعت مستمر و خستگى ناپذير.

گويى امام(عليه السلام) با اين سخنان مردم را به پيوستن به آنان و سرمشق گرفتن از آنها دعوت مى كند كه چگونه راه و رسم معرفت و حضور و خلوص و بندگى مستمر را در پيش گيرند.

[121]

مى فرمايد: «آنها شيرينى معرفتش را چشيده و از جام محبّتش سيراب شده اند، و (در عين حال) خوف او در اعماق جانشان جايگزين شده است». (قَدْ ذَاقُوا حَلاَوَةَ مَعْرِفَتِهِ، وَ شَرِبُوا بِالْكَأْسِ الرَّوِيَّةِ(1) مِنْ مَحَبَّتِهِ، وَ تَمَكَّنَتْ مِنْ سُوَيْدَاءِ(2) قُلُوبِهِمْ وَ شِيجَةُ(3)خِيفَتِهِ).

تعبير به: «چشيدن شيرينى معرفت و سيراب شدن از جام سرشار محبت» نشان مى دهد كه معرفت وعشق پروردگار را با تمام وجود خود درك كرده اند و در اعماق هستى آنها نفوذ كرده; و تعبير به «تَمَكَّنَتْ...» نشان مى دهد كه خوف پروردگار نيز در اعماق دلهاى آنها ريشه دوانده و اين خوف و رجا تمام نيروهايشان را در مسير اطاعت پروردگار به كار انداخته است; چرا كه محبّت و اميدوارىِ بى خوف، انسان را به غفلت و غرور وا مى دارد و خوفِ بدونِ اميدوارى و محبّت، او را به نااميدى و يأس و سكون مى كشاند.

به همين دليل، به دنبال اين اوصاف مى فرمايد: «لذا قامتشان از كثرت اطاعت و عبادت خم شده است». (فَحَنَوْا(4) بِطُولِ الطَّاعَةِ اعْتِدَالَ ظُهُورِهمْ).

اشاره به اينكه آنها دائماً در برابر پروردگار كمال خضوع و تسليم را دارند.

«ولى با اين حال، رغبت فراوان آنها به عبادت او، حال تضرّع و نشاط آنها را از بين نبرده است (و هرگز ملال و كلالى به آنها دست نمى دهد)». (وَ لَمْ يُنْفِدْ طُولُ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ مَادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ).


1. «رَويّه» از مادّه «رىّ» (بر وزن طىّ) به معناى سيراب شدن است و «كأس رويّه» كنايه از ظرف پُرى است كه شخص را كاملا سيراب مى كند.
2. «سُويداء» تصغير «سوداء» به معناى سياهى است و «سويداء» اشاره به نقطه كوچكى در قلب است كه به اعتقاد گذشتگان، مركز قلب را تشكيل مى داد.
3-«وشيجه» از مادّه «وَشْج» (بر وزن پشم) به معناى به هم پيچيدن و مشبّك شدن آمده است و طنابى را كه به هم مى پيچند و به صورت تور در مى آورند «وشيج» مى گويند و به ريشه هاى درختان و مانند آن كه درهم پيچيده است «وشيجه» گفته مى شود در جمله بالا اشاره به خوف خداست كه به دلهاى فرشتگان مى پيچد و آن را احاطه مى كند.
4. «حَنَوْا» از مادّه «حَنو» (بر وزن حذف) به معناى پيچيدن و منحنى كردن است.

[122]

نه همچون افراد بى معرفت و تهى از عشق و محبّت و خوف و رجاء، كه با اندك عبادتى خسته و دلسرد و بى ميل و رغبت مى شوند!

سپس در ادامه اين سخن به نكته مهم ديگرى پرداخته، مى فرمايد: «مقام برجسته آنان (نزد پروردگار) طوق خشوع را از گردنشان باز نكرده و خودبينى و عُجب، آنها را فرا نگرفته است، تا اعمال گذشته خود را بسيار بشمرند! (و در خود فرو روند) و خضوع و كوچكى در برابر ذات با عظمتش، جائى براى بزرگ شمردن حسنات خود باقى نگذارده است».

(وَ لاَ أَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِيمٌ الزُّلْفَةِ(1) رِبَقَ(2) خُشُوعِهمْ، وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمْ الإِعْجَابُ فَيَسْتَكْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ وَ لاَ تَرَكَتْ لَهُمُ اسْتِكَانَةُ(3) الإِجْلاَلِ نَصِيباً فِي تَعْظِيمِ حَسَنَاتِهمْ).

نكته لطيفى كه در اين سخن نهفته شده است و بعضى از شارحان نهج البلاغه به آن اشاره كرده اند اين است كه آنهايى كه به سلاطين و شاهان و شخصيتهاى انسانى - كه ظاهراً بزرگ و با عظمتند - نزديك مى شوند به زودى در مى يابند كه آنها هر قدر ظاهراً بزرگ و قدرتمند باشند، قدرتشان محدود و پايان پذير است و نزديكان آنها مى توانند روزى به همان قدرت يا بيش از آن برسند. همين معنا سبب مى شود كه از خضوع و تواضع و طاعت آنها به سرعت كاسته شود و اگر در ظاهر مجبور به تعظيم باشند، در باطن عظمتى براى آنها قائل نيستند.

ولى فرشتگان هر قدر در مسير قُرب پروردگار پيش مى روند جلوه هاى تازه اى از


1. «زُلْفه» از مادّه «زَلف» (بر وزن ضعف) به معناى نزديك شدن است و «زُلفه» و «زُلفى» به معناى مقام و منزلت و قرب است.
2. «رِبَق» جمع «رِبْقه» به معناى طنابى است كه در آن حلقه هايى وجود دارد كه حيوانات را با آن مى بندند. سپس به رابطه محكم چيزى با چيز ديگر اطلاق شده و درجمله بالا به همين معنا آمده است.
3. «إسْتكانه» از مادّه «سُكون» است و در اين گونه موارد به معناى خضوع و تواضع مى آيد. (بعضى آن را از باب افتعال و از مادّه «سكون» مى دانند و بعضى از باب استفعال از مادّه كون; كه آن هم به معناى قرار كردن در مكانى توأم با خضوع و خشوع است).

[123]

عظمت بى پايان او را مى بينند و از اوصاف جمال وجلالش چهره هاى جديدى مى نگرند; به همين دليل، روز به روز بر عشق و خضوع و خشوع آنها افزوده مى شود و جايى براى اعجاب و بزرگ شمردن حسنات توسّط آنان باقى نمى گذارد، بلكه همواره خود را در اين راه مقصّرتر مى بينند.

سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، از اين حقيقت پرده بر مى دارد كه فرشتگان الهى هرگز از عبادت پروردگار خسته نمى شوند و سُستى در آنها راه نمى يابد و هيچ مانعى آنان را از ادامه اين راه باز نمى دارد، بلكه همواره با شوق و شعف و با عشق و اراده و تصميم به كار خويش ادامه مى دهند; همان گونه كه انسان ها از تنفّس كردن و استفاده از هواى آزاد در تمام عمرشان - اگر هزاران سال هم ادامه يابد - خسته نخواهند شد. در بيان اين مطلب، امام(عليه السلام) هشت جمله زيبا بيان فرموده كه اين مسأله را از زواياى مختلف مورد توجّه قرار مى دهد.

نخست مى فرمايد: «با آن كه پيوسته مشغول عبادتند فتور و سُستى به آنها دست نمى دهد». (وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَرَاتُ فِيهِمْ عَلَى طُولِ دُؤُبِهِمْ).(1)

همان گونه كه قرآن مجيد در توصيف فرشتگان مى فرمايد: «يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ لاَيَفْتَرَوُنَ; پيوسته در طول شب و روز تسبيح خدا مى گويند و فتور و سُستى به آنها دست نمى دهد.»(2)

در جمله دوم مى فرمايد: «و (ادامه اين كار) از رغبتشان نكاسته تا از اميد به پروردگار خود روى برتابند». (وَلَمْ تَغِضْ(3) رَغَبَاتُهُمْ فَيُخَالِفُوا عَنْ رَجَاءِ رَبِّهِمْ).

چرا كه شوق و عشق آنها به كمال، دائمى است و علم آنها به عظمت پروردگار


1. «دُؤوب» مصدر است و به معناى مداومت و استمرار و تلاش و كوشش، تا سر حدّ خستگى آمده است.
2. سوره انبياء، آيه 20.
3. «تَغِض» از مادّه «غَيْض» به معناى كم شدن و فروكش كردن چيزى است و در جمله بالا اشاره «لَمْ تَغِضْ» به فروكش نكردن علاقه فرشتگان در امر اطاعت و عبادت پروردگار است.

[124]

همواره رو به افزايش است. بنابراين، دليلى ندارد كه از عبادت او غافل شوند، يا از اميد آنان چيزى كاسته گردد.

در سومين جمله مى افزايد: «مناجات هاى طولانى، زبان آنان را خشك و ناتوان نساخته». (وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُناجَاةِ أَسَلاَتُ(1) أَلْسِنَتِهِمْ).

البتّه فرشتگان، دهان و زبانى همچون ما ندارند كه بر اثر كثرت ذكر و مناجات، رطوبت آن كم شود و به خشكى گرايد; بلكه اين تعبير كنايه لطيفى است از عدم ضعف و سُستى و خستگى آنها در مقام تسبيح و نيايش پروردگار!

در چهارمين جمله مى فرمايد: «اشتغال به غير خداوند آنها را تحت سلطه خود نياورده، تا نداى بلند آنان را (در مقام تضرّع و تسبيح) كوتاه سازد!» (وَ لاَ مَلَكَتْهُمُ الأَشْغَالُ فَتَنْقَطِعَ بِهَمْسِ(2) الْجُؤَارِ،(3) إِلَيْهِ أَصْوَاتُهُمْ).

در حقيقت آنها جز عبادت و اطاعت و بندگى كار ديگرى ندارند و اين كار جزو ذات، وجود و عشق و ايمان آنها است و هرگز چنين امرى نمى تواند خستگى و ملال بيافريند! همان گونه كه يك قلب سالم از ادامه كار به مدّت هفتاد سال نيز احساس خستگى نمى كند و افراد سالم، اصلا وجود قلب را در درون سينه خود احساس نمى كنند.

در پنجمين جمله مى افزايد: «و در مقام عبادت و بندگى، همچنان دوش به دوش ايستاده اند». (وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فِي مَقَاوِمِ(4) الطَّاعَةِ مَنَاكِبُهُمْ).


1. «أسلات» جمع «أَسَله» به معناى نوك زبان است و در جمله بالا در مورد كسى گفته مى شود كه از ادامه ذكر يا بيان چيزى خسته نمى شود و زبانش خشك نمى گردد.
2. «هَمْس» (بر وزن لمس) به گفته «راغب» در «مفردات» به معناى صداى آهسته و پنهان است.
3. «جُؤار» به معناى صداى بلند است و در جمله بالا اشاره به اين است كه صداى فرشتگان بر اثر ادامه مناجات پروردگار هرگز به خاموشى نمى گرايد.
4. «مَقاوم»; شارحان نهج البلاغه غالباً «مَقاوم» را جمع «مَقام» گرفته اند كه در اينجا به معناى صفوف است. هر چند در منابع لغت چنين جمعى را نيافتيم.

[125]

در ششمين جمله مى فرمايد: «راحت طلبى، آنان را به كوتاهى در انجام فرمانش وا نداشته». (وَ لَمْ يَثْنُوا(1) إلَى رَاحَةِ التَّقْصِيرِ فِي أَمْرِهِ رَقَابَهُمْ).

همچنان گردن ها را برافراشته و آماده اطاعت فرمانند.

و بالاخره در هفتمين و هشتمين جمله چنين مى فرمايد: «كودنى غفلت ها بر تلاش و عزم راسخ آنها چيره نمى شود و تيرهاى فريب شهوات، همت هاى آنها را هدف قرار نمى دهد». (وَ لاَ تَعْدُو عَلَى عَزِيمَةِ جِدِّهِم بَلاَدَةُ الْغَفَلاَتِ، وَ لاَ تَنْتَضِلُ(2) فِي هِمَمِهِمْ خَدَائِعُ الشَّهَوَاتِ).

اساساً وجود آنها كانون شهوت و غفلت نيست كه گرفتار اين سرنوشت خطرناك شوند و ايمان و عشقشان به پروردگار آنقدر قوى و نيرومند است كه هرگز در طريق طاعت، خسته نمى شوند.

 

نكته

انسان ها و فرشتگان

در يك جمع بندى كوتاه، هدف امام(عليه السلام) اين است كه حال فرشتگان الهى را در طريق طاعت و بندگى مشخّص كند و با تعبيراتى آميخته با كنايات و تشبيهاتى توأم با انواع تعبيرات زيبا و دقيق، ابعاد اين موضوع را نشان دهد و در واقع درسى براى همه انسان ها باشد كه اگر انسان به مقام قرب الهى راه يابد و حلاوت معرفت او را با ذائقه جان بچشد و از جام عشق او سيراب گردد هرگز در مسير بندگى و طاعت پروردگار، احساس خستگى نمى كند بلكه هر چه پيش تر مى رود جدّى تر و مصمّم تر مى شود و شتاب بيشترى به خود مى گيرد. به گفته شاعر:


1. «يَثْنوا» از مادّه «ثَنْى» (بر وزن سنگ) به معناى تا كردن و دولا كردن است و اگر به مدح كردن، ثنا خوانى گفته مى شود به خاطر آن است كه صفات برجسته كسى را يكى بعد از ديگرى مى شمرند.
2. «تَنْتضل» از مادّه «نضال» به معناى تير انداختن است.

[126]

ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم اى بى خبر ز لذّت شرب مدام ما!

هرگز نميرد آن كه دلش زنده شده به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما! در حالات پيشوايان بزرگ و رهبران طريق هدايت نيز، نكته هايى مى بينيم كه به خوبى نشان مى دهد كه انسان ها نيز مى توانند در اين جهات همانند فرشتگان باشند، بلكه بر آنها پيشى گيرند! چرا كه اگر فرشتگان داراى چنين صفاتى هستند از شهوت و غفلت و هوا و هوس هاى نفسانى دورند; اگر انسان چنين گردد به يقين بر آنها برترى دارد.

درباره امام زين العابدين على بن الحسين(عليه السلام) مى خوانيم چهل سال چنان شب زنده دار بود كه نماز صبح را با وضوى نماز مغرب به جا مى آورد: «إِنَّهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ صَلَّى أَرْبَعين سَنَةً صَلاَةَ الصُّبْحِ بِوُضُوءِ الْمَغْرِبِ».(1)

در حديث ديگرى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم كه درباره عبادات امام على(عليه السلام)فرمود: «مَا أَطَاقَ أَحَدٌ عَمَلَهُ وَ إِنْ كَانَ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ لِيَنْظُرُ فِي الْكِتَابِ مِنْ كُتُبِ عَلِىٍّ فَيَضْرِبُ بِهِ الأَرْضَ وَ يَقُولُ مَنْ يُطيقُ هذا؟; هيچ كس توانايى انجام عبادات على(عليه السلام)را ندارد (پدرم) علىّ بن الحسين(عليه السلام) در بعضى از كتابهاى على(عليه السلام) (كه شرح عبادات او در آن بود) نظر مى كرد و ناگهان كتاب را بر زمين مى گذاشت و مى فرمود چه كس توان چنين عبادتى دارد؟!».(2)


1. روضة المتقين، جلد 13، صفحه 264.
2. موسوعة الامام على بن ابى طالب، جلد 9، صفحه 202. همين معنا با شرح بيشترى در بحارالانوار، جلد 46، صفحه 75 آمده است.

[127]

 

 

بخش شانزدهم

 

قَدْ اتَّخَذُوا ذَا الْعَرْشِ ذَخِيرَةً لِيَوْمِ فَاقَتِهمْ، وَ يَمَّمُوهُ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْخَلْقِ إِلى المَخْلُوقِينَ بِرَغْبَتِهمْ، لاَ يَقْطَعُونَ أَمَدَ غَايَةِ عِبَادَتِهِ وَ لاَ يَرْجِعُ بِهمِ الاِسْتِهْتَارُ بِلُزُومِ طَاعَتِهِ، إِلاَّ إِلَى مَوَادَّ مِنْ قُلُوبِهمْ غَيْرِ مُنْقَطِعَة مِنْ رَجَائِهِ وَ مَخَافَتِهِ، لَمْ تَنْقَطِعْ أَسْبَابُ الشَّفَقَةِ مِنْهُمْ، فَيَنُوا في جِدِّهِمْ، وَ لَمْ تَاْسِرْهُمُ الاَْطْمَاعُ فَيُؤْثِروُا وَشيِكَ السَّعْيِ عَلى اجْتِهَادِهِمْ. لَمْ يَسْتَعْظِمُوا مَآ مَضَى مِنْ أَعْمَالِهِمْ، وَلَوِ اسْتَعْظَمُوا ذلِكَ لَنَسَخَ الرَّجَاءُ مِنْهُمْ شَفَقَاتِ وَ جَلِهِمْ، وَ لَمْ يَخْتَلِفُوا فِي رَبِّهِمْ بِاسْتِحْواذِ الشَّيْطَانِ عَلَيْهِمْ. وَ لَمْ يُفَرِّقْهُمْ سُوءُ التَّقَاطُعِ، وَلاَ تَوَلاَّهُمْ غِلُّ التَّحَاسُدِ، وَ لاَ تَشَعَّبَتْهُمْ مَصَارِفُ الرِّيَبِ، وَلاَ اقْتَسَمَتْهُمْ أَخْيَافُ الْهِمَمِ، فَهُمْ أُسَرَاءُ إِيمَان لَمْ يَفُكَّهُمْ مِنْ رِبْقَتِهِ زَيَغٌ وَ لاَ عُدُولٌ وَلاَ وَنىً وَلاَ فُتُورٌ، وَ لَيْسَ في أَطْبَاقِ السَّماءِ مَوْضِعُ إِهَاب إِلاَّ وَ عَلَيْهِ مَلَكٌ سَاجِدٌ، أَوْ سَاع حَافِدٌ، يَزْدَادُونَ عَلَى طُول اِلطَّاعَةِ بِرَبِّهمْ عِلْماً، وَ تَزْدَادُ عِزَّةُ رَبِّهِمْ فِي قُلُوبِهِمْ عِظَماً.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation