بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تهاجم فرهنگی, معاونت انتشارات مرکز فرهنگى سپاه پاسداران ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     TAHAGO01 -
     TAHAGO02 -
     TAHAGO03 -
     TAHAGO04 -
     TAHAGO05 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

شكل گيرى نظام دو قطبى  
نظام سرمايه دارى با غارت كشورهاى عقب افتاده به پيشرفتهاى اقتصادى وتكنولوژيكى چشم گيرى رسيد و اين تكنولوژى در جهت هر چه عقب مانده تر نگاهداشتنكشورهاى جهان سوم بهره گرفت . اما طولى نكشيد كه اين نظام بعلت خوى استعمارى اشاز درون نيز دچار شكاف و انحراف شد و مسلك و مرامى بنام ماركسيسم از درون آن سر برآورد، كه در واقع اعتراضى بود به روند سبعانه كاپيتاليسم .
در اين مرحله شاهد تمركز استعمار هستيم ؛ يعنى جهان بين دو ابر قدرت (آمريكا و شوروىسابق ) تقسيم شده و هر يك اقمارى را به گرد خود جمع كردند (اعضاى ناتو تابعآمريكا و اعضاى ورشو تابع شوروى سابق ) و تعدادى از كشورها كه نمى خواستند درزير چتر ابر قدرتها واقع شوند سازمانى بنام كشورهاى غير متعهد را ايجاد كردند. هرچند در شروع كار خوب عمل كردند ولى در ادامه ، تابع اراده شرق يا غرب شدند و عملانتوانستند هيچ گونه اقدام مستقل مؤ ثرى داشته باشند.
هر يك از دو بلوك شرق و غرب سعى در ترويج افكار و عقايد و فرهنگ خود داشت و جنگفرهنگى تبليغى بشدت اوج گرفت كه اين مرحله جنگ سرد نام گرفت و با توجه بهقدرت نظامى - اتمى و برترى تبليغاتى دو قدرت ، همه كشورها به اين باور رسيدهبودند كه بدون حمايت يكى از دو قدرت امكان ادامه حيات نيست .
تمام كشورهاى اسلامى بدون استثناء و عليرغمميل ملتهاى مسلمان ، در زير يوغ يكى از دو ابر قدرت قرار گرفتند، و دولتهاى حاكم هرچند بظاهر عضو غير متعهدها بودند ولى عملا نوكرى شرق يا غرب را مى نمودند. درايران نيز رژيم پهلوى به اين دلخوش داشته بود كه به اشاره ارباب توانسته بهژاندارم منطقه خليج فارس تبديل شود، غافل از اينكه اين امر به قيمت تاراج فرهنگ ومنافع يك ملت بزرگ صورت گرفته و روزى طغيانى مردمى عليه آن صورت خواهدگرفت .
در اين دوره همه چيز بر محور مسائل موجود بين دو بلوك اداره مى شد. نويسندگان ،سرمايه دارى و كمونيستى و روند پيشرفت آنها مى پرداختند.
سيستم تبليغاتى و فرهنگى جهان طورى تنظيم شده بود كه يكطرف آن آمريكا و نظامسرمايه دارى و طرف ديگر شوروى و كمونيسم باشد و فرهنگ و مكتب سومى نمى توانستابزار وجود كند.
نظام ماركسيستى كه با شعارهاى انقلابى و دموكراتيك روى صحنه آمد، درعمل ، تعدادى از ملتها و فرهنگهاى مختلف را به زور سلاح و سرنيزه و با هجوم نظامىارتش سرخ به فرمان خود در آورد و حدود 70سال آزادى فرهنگى آنان را پايمال و به اجبار، تابع نظام الحادى خود كرد.
از طرف ديگر، غرب در امريكا، در ادامه شيوه استعمار كهن ، همچنان در جلب منافع خود ازكشورهاى جهان سوم و تعميق ريشه هاى استعمارى تلاش مى كردند و در اين راستا ازتمامى امكانات بين المللى به نفع خود بهره مى جستند، تا اينكه در واپسين دهه هاى قرنبيستم پديده اى نو قد علم كرد و با نفى سلطه هر دو قدرت جهانى ، موازنه ناحق بينالمللى را بر هم زد. آن پديده ، انقلاب اسلامى ايران بود كه به رهبرى داهيانه امامخمينى (ره ) آغاز شد و همچنان ادامه دارد.
بخش چهارم : خيزش مجدد اسلام  
با ظهور دوباره اسلام ، سنگرهاى فرهنگى كفر و الحاد، استعمار و استكبار يكى پس ازديگرى ، در جاى ، جاى وطن پهناور اسلامى درحال فرو ريختن است . ما براى بررسى دقيق تر تحولات اين برهه از تاريخ ، رستاخيزدوباره اسلام را در دو بعد قيام فرهنگى جهان اسلام عليه استكبار و تغيير استراتژيك دراهداف تهاجمى مستكبرين ، پى خواهيم گرفت .
قيام فرهنگى عليه استكبار جهانى  
شروع انقلاب اسلامى زنگ خطرى بود براى دو قدرت جهانى ، و آنها اين انقلاب را متضادبا منافع خويش مى دانستند. از طرفى ديگر انقلاب اسلامى با قدرت تمام ، توانايىاسلام را براى اداره جهان به اثبات رساند. مكتب كمونيسم از اساس ، زير سؤال رفت ، چون يكى از محورهاى مهم تبليغاتش ‍ مخالفت با دين و خدا بود. از طرفى ديگرمنافع اقتصادى سياسى و فرهنگى نظام سرمايه دارى ، يكى پس از ديگرى مورد حملهنيروهاى اسلام واقع شد. در ايران مهمترين و قويترين نظام امريكايى بدست مسلمانانانقلابى ساقط شد، در خاورميانه ، همه حكومتهاى وابسته به غرب ، مشروعيت خود را ازدست دادند. و ملتها خواستار ايجاد حكومت اسلامى شدند. انور سادات ، حاكم مصر، كه ازمهره هاى مورد اعتماد امريكا و اسرائيل بود، به دست اسلام گرايان طرفدار انقلاباسلامى ، اعدام انقلابى شد. اسرائيل غاصب و صهيونيزم بين المللى مورد حمله مستقيمانقلاب اسلامى قرار گرفت .
انقلاب اسلامى بطور كلى ، براى دو گروه از مردم جهان پيام دارد:
1 - بيش از يك ميليارد مسلمان كه سالها گرفتار استعمار بوده و حضور قدرتمند اسلامرا انتظار مى كشيدند.
2 - تمام كشورها و ملتهاى تحت ستم كه تاكنون جراءت نه گفتن را در برابرابر قدرتها نداشتند و از تبعيض و ظلم رنج مى بردند.
حضور مجدد اسلام و انقلاب اسلامى در جهان و مقابله آن با دو قدرت بزرگ جهانى ، يكپيام عمومى نيز براى جهانيان به همراه داشت ، و آن پوشالى و ضربه پذير بودن ايندو قدرت بود. انقلاب اسلامى ثابت كرد كه مى توان با ابر قدرتها در افتاد ومنافعشان را به خطر انداخت . در ايران اسلامى با بروز انقلاب دوم و فتح لانهجاسوسى امريكا، طلسم اين قدرت جادوئى شكسته و تشت رسوايى او از بام كاخ سياهامريكا به زمين افتاد و جهانيان دريافتند كه براستى اگر ملتى بخواهد، امريكا هم هيچغلطى نمى تواند بكند.
از طرفى ديگر حركت انقلابى ملت مسلمان ايران و ايستادگى آنها درمقابل شرق و غرب موجب شد كه ملتهاى گرفتار در بند كمونيسم نيز به خود آمده و بهاين نتيجه برسند كه درگير شدن با ابر قدرت شرقمحال نيست . اعتراضات در كشورهاى اروپايى شرقى (لهستان ، آلمان شرقى و...) شروعمى شود، كه در نهايت فرو پاشى بلوك شرق و امپراتورى كمونيسم را به ارمغان مىآورد.
بنابر اين اسلام با پيام جهانى ، جاى خود را در ميان ملتهاى مختلف شرق و غرب بازكرد. نهضتهاى اسلامى جانى تازه گرفتند، حجاب و احكام اسلامى نه تنها در ممالكمسلمين بلكه در قلب اروپا نيز مطرح شد. در فرانسه از حضور دختران محجبه دركلاسهاى درس و دانشگاهها به وحشت افتادند و استكبار با تمام وجود خطر را در برابرخود احساس كرد.
تغيير استراتژيك در اهداف تهاجمى استكبار  
مبارزه بين حق و باطل همواره وجود داشته است و با موضع گيرى انبياى الهى در برابرانحرافات و كجرويها، جبهه استكبار نيز شكل گرفت و به تهاجم عليه حق و حقيقتپرداخت و اين تهاجم در هر دورانى متفاوت بوده است .
با پيدايش انقلاب اسلامى بعنوان يك قدرت سوم در جهان ، اختلافات جزئى بين شرق وغرب كنار گذاشته شد و دو قدرت متحد شدند تا انقلاب اسلامى را در نطفه خفه و ازصدور آن جلوگيرى كنند و اين اساس ، تهاجمى جديد عليه اسلام آغاز شد. اين بار نوعهجوم ، و ماهيت آن با گذشته متفاوت بود.
تاكنون ، تهاجم در جهانى خاموش و بدون مقاومت ، براى بدست آوردن منافع بيشترصورت مى گرفت ، ولى اكنون منافع استكبار توسط يك قدرت فرهنگى جهانى بناماسلام در خطر قرار گرفته و نقشه هاى تهاجمى در درجهاول براى پيشگيرى و جلوگيرى از اين خطر مى باشد و براى اولين بار استكبار جهانىموضعى دفاعى به خود گرفته و شاهد ضربات مهلك از طرف اسلام مى باشد، بنابراين توطئه براندازى آغاز مى شود و اين مركز انفجار نور و فرهنگ اسلامى مورد هجوم همهجانبه قرار مى گيرد.
قبل از هر چيز دو قدرت متخاصم در جنگ سرد، دست در دست هم داده و پيمان دوستى عليهاسلام مى بندند. در آبان سال 1357، كارتر و برژنف (رؤ ساى اسبق امريكا و شوروى )در جزاير كارائيب گرد هم آمده و پيمان سالت 2 را تحت عنوان خلع سلاح جهانى (!) امضاءكردند، كه در واقع توطئه اى بود عليه بزرگترين قدرت حقيقى و الهى تاريخ ،قدرتى كه در ايران در حال شكل گيرى بود و مقدمات يك رستاخيز جهانى را تدارك مىديد. در همين نشست قرار شد كه روس ها، افغانستان رااشغال كنند و امريكا با ناوهاى خود به سوى ايران هجوم آورد. يك هفته بعد،اشغال افغانستان ، عملى شد، ولى امريكا، بعلت بيدارى رهبران و ملت انقلابى ايرانهيچ غلطى نتوانست بكند. (39)
بطور كلى ، عمليات هجومى جبهه استكبار عليه انقلاب اسلامى در دو بعد داخلى و خارجىادامه يافت . در بعد داخلى ، دشمن تمامى امكانات نظامى - اقتصادى ، سياسى - ديپلماتيكفرهنگى - اجتماعى را با استفاده از همه شيوه هاى تجربه شده در تاريخ بشر، عليهانقلاب اسلامى ، بسيج كرد. ايجاد اغتشاش و ناامنى ، ترويج فرهنگ آنارشيستى (هرج ومرج طلبى
، تبليغ فرهنگ الحادى - كمونيستى (حزب توده - چريكهاى فدائى )محاصره كامل اقتصادى ، ايجاد غائله هاى قومى - منطقه اى (كردستان - گنبد - سيستانبلوچستان و آذربايجان ) - حمله مستقيم آمريكا و غائله طبس - ايجاد رعب و وحشت با استفاده ازترور و بمب گذارى توسط (منافقين و فرقان ) و به شهادت رساندن چهره هاى انقلابىو پيشتازان فرهنگى - سياسى (مطهرى ، مفتح ، بهشتى و 72 تن همراه وى ، رجايى وباهنر، شهداى محراب و...) - كودتاى نظامى (نوژه و حزب توده درسال 62) و - تحميل جنگ 8 ساله (عراق عليه ايران ) و شيوع اعتياد و فساد از جملهاقداماتى است كه عليه جمهورى نوپاى اسلامى به كار گرفته شد ولى يكى پس ازديگرى به لطف خدا و با هوشيارى امام و امت اسلامى خنثى و به شكست محكوم شد.
در بعد خارجى نيز اقدامات گسترده اى صورت گرفت : امپرياليزم خبرى با تمامىامكانات تبليغاتى به بمباران تبليغى - فرهنگى عليه اسلام و انقلاب اسلامى پرداخت .
سعى كرد چهره اسلام و انقلاب را خشن و بدور از تمدن نمايش دهد. در خاورميانه دست بهاقدامات ويژه امنيتى زد. تشكيل نيروهاى واكنش سريع امريكا، سركوبى وكنترل رهبران نهضتهاى اسلامى در ممالك اسلامى (در عربستان سركوبى اخوان المسلمين ،در مصر اعدام خالد اسلامبولى و يارانش - در عراق به شهادت رساندن محمد باقر صدر،در افغانستان يورش وحشيانه ارتش سرخ شوروى واشغال نظامى جنوب لبنان توسط اسرائيل و...). در كنار اين اقدامات از الفاظ وارگانهاى ظاهر فريب مثل حقوق بشر، آزادى مطبوعات و سازمانملل و شوراى امنيت نيز جهت توجيه جنايات خود بهره گرفت .
بعد از شكست همه توطئه هاى پيش بينى شده ، بخصوص پس از آنكه ملت مسلمان ايران ازجنگ و دفاع مقدس 8 ساله خود سربلند و پيروز بيرون آمد، دشمنان اسلام جبهه تبليغى وتهاجم فرهنگى برنامه ريزى شده اى را عليه اسلام تدارك ديدند، كه از اقدام شيطانىسلمان رشدى مرتد، شروع كردند و با توهين به پيامبر اسلام و مقدسات مسلمين، در يك طيف گسترده جهانى ، سعى در بى ارزش كردن اساس اسلام در اذهان عمومى جهانداشتند. كه اينبار نيز با هوشيارى و شجاعت رهبر فقيد انقلاب ، اين توطئه نيز خنثى شد.
ادامه اين تهاجم فرهنگى امروزه ، بصورت ترويج و اشاعه فرهنگمبتذل غرب ، مى باشد كه از راههاى گوناگون از جمله ويدئو فيلمهاى ماهواره اى بهداخل خانه ها نيز راه يافته است و چنانچه اقدام اصولى در اين رابطه صورت نگيرد مىتواند خطر آفرين باشد.
نظام نوين جهانى و تهاجم فرهنگى  
واژه نظام نوين در جهان معاصر، پس تز فرو پاشى امپراتورى كمونيزم ،براى جهانيان مطرح گرديد. همانطور كه بيان شد، بنا بهدلايل متعدد، از جمله حضور قدرتمند انقلاب اسلامى ، نظام دو قطبى حاكمبر بين الملل متلاشى گشت . بلوك سرمايه دارى غرب به سركردگى امريكا سعى دارداز اين فرصت طلايى به نفع خود استفاده نمايد بر اين اساس ، مساءله نظم نوينجهانى از طرف امريكا طرح ريزى و به دنيا اعلام مى شود. آنها با يكاستدلال عوام فريبانه ، سقوط رژيم مخوف شوروى راحاصل تلاشها و زحمات خود قلمداد كرده امريكا را بعنوان قدرت فاتح و بلامنازعمعرفى مى كنند. به اين صورت كه مى گويند: در نظام دو قطبى و جنگ سرد،نزاع و كشمكش اصلى بين امريكا و شوروى وجود داشته و با زحمات امريكا، قدرت شرق ،دچار ورشكستگى شد؛ بنابراين قدرت باقى مانده (امريكا) پيروز و غالب جهان است . دراين رابطه ، بوش رئيس جمهور سابق آمريكا در نطق سالانه خود در كنگره ،(ژانويه 1992 م ) چنين مى گويد:
اما كمونيزم در سال جارى مرد... واقعيتى وجود دارد كه من هيچ نگرانى از اعلام آن درمقابل جهان ندارم ، بار عمده جنگ بر دوش مردم امريكا بوده است كه در طى سالهاىطولانى جنگ سرد، ماليات پرداخته اند. آنان حق دارند كه بخش عمده غنايم اين جنگ رامطالبه كنند و... جهانى كه در روزگارى به دو اردوگاه مسلح تقسيم شده بود، امروزفقط يك قدرت فائق مطلق مى شناسد كه همان ايالات متحده امريكاست ... (40)
غرب تلاش مى كند با اين ظاهرسازيها، يك تهاجم فرهنگى جديد را آغاز نمايد.بخصوص امريكا كه ادعا دارد بعنوان يك قدرت برتر، از فرهنگ برتر نيز برخورداراست لذا اين فرهنگ بايد بر تمام جهان حاكم شود.
واضح است كه حاكميت فرهنگى امريكا بر جوامع ديگر نابودى واضمحلال فرهنگهاى ملى و محلى را طلب مى كند؛ چون اگر فرهنگاصيل يك ملت ، زنده و پرتوان باشد هيچ گاه اجازه حضور فرهنگ بيگانه را در سرزمينخويش نمى دهد. اينكه چگونه امريكا فرهنگ مبتذل و بعضا حيوانى خود را فرهنگبرتر معرفى مى كند، بحث مفصلى را مى طلبد كه در اين فرصت به آن نمىپردازيم . اما آنچه بعنوان واقعيت وجود دارد اين است كه غرب براى جايگزينى فرهنگخود اقدامات گسترده اى را آغاز و با استفاده از ابزارهاى پيشرفته اطلاعاتى - خبرى مانند ويدئو، ماهواره و ديگر شبكه هاى ارتباطى ، براحتى مرزهاى ملى را پشت سرگذاشته و حتى در ميان خانه ها نيز رسوخ كرده است . دشمن براى پيشبرد اهداف خويش ازحربه هايى چون حقوق بشر، امنيت جهانى ، آزادى بيان و قلم وامثال آن بهره مى گيرد، كه آخرين نمونه آن برپايى كنفرانس ‍ توسعه و جمعيت است كه در مصر برگزار شد و در آنمسايل مختلفى چون سقط جنين و آزادى همجنس بازى مورد بحث واقع شد.معلوم است كه برگزارى چنين كنفرانسى در خاورميانه كه مركز اسلام است ؛اهداف شوم استعمار را براى ريشه كنى فرهنگ اسلامى در بر دارد.
بايد گفت ، اين شيوه جديد تهاجم فرهنگى و نظم جديد جهانى ، با همه خطراتى كهدارد، در نهايت محكوم به شكست است . چون بانيان نظم نوين جهانى ، اشتباهات گذشته راتكرار كرده و از واقعيات ، بسيار دور هستند. آنها شكست نظام كمونيستى رادليل بر پيروزى نظام سرمايه دارى قلمداد مى كنند و اين يك اشتباه محض است . فروپاشى بلوك شرق بيانگر يك واقعيت انكارناپذير است و آن گرايش جهان ، به سوى يكنظام معقول و اخلاقى است كه تحمل چپاولگرى قدرتهاى ظالم را ندارد.
امروزه ملتها دريافته اند كه سعادت و خوشبختى آنها در زير سايه سلاحهاى مرگبار وحضور قلدر مآبانه شرق و غرب تاءمين نخواهد شد، و اين نشان دهنده سير تدريجى نظامجهانى به سوى يك نظم انسانى ، فطرى و اخلاقى است و مردم جهان آگاهانه و ياناآگاهانه ، كنترل معنوى جهان را طلب مى كنند. اينكه مى گوييم ناآگاهانه ، منظور ايناست كه بعضى از مردم جهان ، حتى در خود امريكا، از بى بند و بارى فرهنگى خسته شدهو از زندگى مشحون از ابتذال خود، ماءيوس و نااميد شده اند و چون به راه نجات بخش ‍حقيقى دسترسى ندارند به خرافاتى مثل هندوئيسم ، بودائيسم فالگيرى و امثال آن پناه آورده اند.
بطور قاطع مى توان گفت آنچه در آينده نزديك ، حرفاول را در جهان خواهد زد.
دين الهى اسلام است نه قدرت فائق نظامى ، فنى و اطلاعاتى .
فصل چهارم : اهداف و آثار تهاجم فرهنگى 
بخش اول : اهداف تهاجم فرهنگى  
بررسى انگيزه ها و اهداف رفتار بشر مى تواند پژوهشگران را در درك دامنه كنشهاى وىو نيز راههاى درست رويارويى با آن يارى دهد. با توجه به اين حقيقت روشن ، تلاش دربازشناسى اهداف و انگيزه هاى استكبار جهانى در يورش فرهنگى بسيار حايز اهميت استبر اين اساس بايد يادآور شد كه در پس پديده شوم تهاجم فرهنگى ، حقايقى ناگوارچهره مى نمايد؛ كه واسطه فرهنگى ، سياسى و اقتصادى از زشت ترين آنها به شمارمى آيد.
الف - سلطه فرهنگى  
آرزوى چيرگى فرهنگى بر كشورهاى ديگر از دير باز در انديشه باختر نشينان مستكبروجود داشته است . آنان در پيگيرى اين هدف شوم انگيزه هاى گوناگونى دارند كهبررسى بخشى از آنها مى تواند بسيار سودمند باشد.
1 - نابودى اسلام و حاكميت طاغوت : بى ترديد آيين رهايى بخش اسلام بزرگترينعامل ناكامى برنامه هاى استكبارى در كشورهاى مسلمان به شمار مى آيد.
آنچه مستكبران غربى را به شگفتى واداشته و آتش كينه اى هميشگى را در قلبهايشانشعله ور مى سازد، باورهاى اسلامى است كه تا ژرفاى وجود مسلمانان ريشه دوانيده و درمبارزه با ستمگران ، تا مرز ايثار و شهادت پيش ‍ مى برد. ادوارد گيبون (خاورشناس غربى ) درباره اين حقيقت چنين مى نويسد:
چيزى كه تعجب ما را برانگيخته است ثبات اسلام مى باشد، نه انتشار آن ؛ زيرا آنمعنويت كامل كه در مكه و مدينه بود، همچنان در سينه هاى مسلمانان هند، افريقا و... نقشبسته است . (41)
واقعيت ياد شده فزونخواهان باختر را بر آن مى دارد كه به عنوان نخستين گام دركشورهاى اسلامى ، به سست كردن اين باورها بپردازند و با مسخ چهره راستين اسلامساختار اعتقادى و اخلاقى مسلمانان را آماج تيرهاى زهرآگين تبليغات خود قرار دهند. كنكاشدر تاريخ نشان مى دهد كه هر گاه پيروان اين آيين آسمانى از باورهاى معنوى خودفاصله گرفته اند نه تنها از مسير پيشرفت و تعالى بازمانده اند، بلكه شتابان بهدره هاى انحطاط و ابتذال فرو غلتيده اند.
عقب نشينى اندوهبار اسلام از شمال به جنوب و فرو پاشى دولت اسلامى در اندليس و درپى آن ، سپرى شدن دوران سيادت مسلمانان حقايق ناگوارى است كه كارايى يورشفرهنگى و ضرورت هشيارى روزافزون جوامع اسلامى را گوشزد مى كند.
2 - مبارزه با اصالتهاى فرهنگى و ارزشهاى انسانى : پژوهشهاى عميق و همه جانبه ،انديشمندان و مستشرقان غربى را واداشته است تا اطمينان يابند كه فرهنگهاى بومىبراى آنان خطرساز بوده و در دراز مدت چيرگى غرب و ادامه رابطه غير انسانىشمال و جنوب را مورد تهديد قرار خواهد داد. از اين رو با پوچ انگارى و نفى فرهنگهاىبومى به گسترش فرهنگ مصرفى خويش به مثابه فرهنگى امروزين و پيشرفته مىپردازند. فرانتس ‍ فانون جامعه شناس الجزايرى در اين باره مى نويسد:
در چنين شرايطى فرهنگ ملى ، آماج حمله دشمن است و آنها بهشكل دقيق و سازمان يافته اى سر نابودى آن را دارند و استعمارگر، استعمار زده را متقاعدمى كند كه فرهنگ او متعلق به دوران بربريت و توحش است تا نسبت به طرد آن همتگمارد. (42)
در كشور ما نيز از ساليانى پيش ، دستگاههاى تبليغاتى غرب با كمك دستهاى آشكار وپنهان خويش تلاش وسيعى را در جهت هويت زدايى ، نفى فرهنگ بومى و دگرگون ساختنخواستها و سليقه هاى مردم آغاز كرده اند. يكى از دست اندركاران امور فرهنگى جمهورىاسلامى از اين حقيقت تلخ چنين پرده بر مى دارد:
... مشاهده شده است با اينكه هنوز مدتى از عرضه لباسهاىمبتذل در اروپا نگذشته است ، اين لباسها درداخل توليد و افرادى از آن استفاده مى كنند؛ كه اين امر نشان دهنده يك ارتباط تنگاتنگ وزنجيره اى بين استكبار جهانى و عوامل داخلى آن است . (43)
امروزه با پيشرفت شتابان دانش و تحول چشمگير تكنولوژى ارتباطات ، سردمداراناستكبار ضرورت مبارزه با فرهنگهاى بومى را بيش از پيش ‍ احساس مى كنند و در انديشهبيمار خويش گيتى را دهكده اى مى پندارند كه بايد كدخداى واحد و فرهنگ واحد بر آنحاكم باشد. يكى از انديشمندان مسلمان در اين باره مى نويسد:
امپرياليسم جهانى كه خود را كدخداى دهكده جهانى ، مى داند، سعى دارد تا به مددعوامل سرسپرده و عناصر ضد فرهنگى اش جريانهاىاصيل را مختل سازد و از طريق نقدهاى مسمومش ، تمامى خصوصيات فرهنگى اقوام وملل ديگر را كم رنگ و يا محو سازد؛ تا بتواند بر نيات پليدش ، مبنى بر يكپارچهكردن تمامى فرهنگهاى اصيل جهان به نفع دهكده جهانى مورد نظر خود جامهعمل بپوشاند. (44)
3 - كنترل نظام آموزشى : اين حقيقت كه دانش آموزان امروز كارگزاران فرداى جامعه بهشمار مى آيند بر كسى پوشيده نيست . انديشمندان باختر با توجه بدين واقعيت ، نفوذ درنظام آموزشى و دگرگونى ساختار آن در جهت اهداف استكبار را از دير باز مورد توجهقرار داده اند. آنان نيك دريافته اند كه مى توان با الگوهاى ضد اخلاقى و انحرافى ،انديشه و استعداد دانشجويان را در مسيرى پوچ و بى هدف قرار داد و در كوچه هاىپرپيچ و خم غرايز اشباع نا شدنى ، سرگردان ساخت . از اين رو، آموزش و پرورش راسنگرى كليدى مى نگرند و دستهاى آشكار و پنهان خويش را براى تسخير آن به كار مىگيرند. رهبر فقيد انقلاب اسلامى امام خمينى (قدس سره ) اشاره به اين حقيقت دستاندركاران را چنين هشدار مى دهد:
دولت بايد درست توجه بكند كه ... رؤ سايى را كه انتخاب مى كنند براى دانشگاهها،براى مدارس ، معلمينى را كه انتخاب مى كنند، آنها براى تربيتاطفال ،... از... كسانى كه سابق در خدمت اشخاص بيگانه بودند... حالا نيايند و بچه هاىما را باز به عقب برانند. اين هم يك مطلبى است كه در فرهنگ بسيار مهم است . (45)
ب . سلطه سياسى  
از آنجا كه انديشه هاى منحط مستكبران تنها در سايه غرايز اشباع نشدنى نضج گرفتهو از تابش آفتاب وحى بى بهره است از درك حقايق وراى ماده ناتوانند و به چيزى جزبهره گيرى فزونتر از غرايز نمى انديشند. استيلاى همه جانبه برملل ضعيف و محروم ، و در اختيار گرفتن منابع حياتى آنان از جمله اهداف پليد و غيرانسانى آنان است . آنها در دستيابى به اين هدف شوم ، از هر وسيله ممكن سود مى جويندبر همين اساس همواره سلطه سياسى به عنوان كارآمدترين وسيله ، مورد توجه و استفادهآنها بوده است .
پژوهشگران غرب در سايه بررسيها و تجربه هاى چندين ساله آموخته اند كه گزينشافراد با استعداد و ساختن مهره هاى مورد نياز، مطمئن ترين راه براى دستيابى به اينسلطه اهريمنى است .
موريسون يكى از گردانندگان بنياد را كفلر در اين باره مى گويد:
اگر ما به سرمايه گذارى بيشترى در زمينه تربيت كادرها و آماده سازى مغزها مبادرتورزيم ، دلارهاى ما به اهرمى بسيار نيرومندتبديل خواهند شد. (46)
در اين ميان نه تنها مراكز آموزشى غربى بلكه بنيادهاى تعليم و تربيت كشورهاىفرو دست نيز مورد بهره بردارى قرار مى گيرد. به اين ترتيب سرمايه هاى مادى وانسانى جهان سوم براى تربيت مهره هاى دست آموز سلطه جويان غربى بكار گرفتهمى شود. هرار مدير بنياد را كفلر در اين باره چنين مى گويد:
مكانهاى آموزشى مى توانند به مراكز اصلى تربيت افرادمبدل شوند كه مقامهاى رهبرى را در تشكيلات حكومتى ، صنايع ، بازرگانى ، آموزش وتربيت و... در دست گيرند. (47)
نامبرده در ادامه مى افزايد:
به وسيله تربيت افراد بدقت دستچين شده اى كه انتظار مى رود رهبران آيندهباشند، مى توان بيشترين تاءثير را بر حركت آن جامعه گذاشت . (48)
استعمارگران نيك دانسته اند كه با خريد افراد بومى و به كار گيرى ايشان درعرصه فعاليتهاى سياسى براحتى مى توانند حضور ناپيدا و ديرپاى خود را دركشورهاى زير سلطه بسط دهند. چارلز بى فاز از بنياد را كفلر، با تاءكيد براصل مهره سازى آن را با اهميت ترين وسيله پيروزى نظام سلطه در پايدارىحاكميت خود بر ديگر كشورها دانسته و مى گويد:
... مهمترين قدم در اين راه (سلطه بر ديگر كشورها) بايد تربيت افرادى در كشورهاىتوسعه نيافته باشد كه بتوانند به مردمشان در فهم تحولات جارى و آتى كمك كنند.(49)
امام خمينى (قدس سره ) كه از ديرباز شيوه هاى اهريمنى استكبار جهانى را شناخته بود،در قسمتى از گفتار خويش مسلمانان را اين گونه به بيدارى فرا مى خواند:
مسلمانان جهان بايد به فكر تربيت و كنترل و اصلاح سران خود فروخته بعضى ازكشورها باشند... و به اين سر سپردگان و نوكران هشدار بدهند و خودشان هم بابصيرت كامل از خطر منافقين و دلالان استكبار جهانىغافل نشوند. (50)
ج . سلطه اقتصادى  
چنانچه ياد آورى شد سلطه اقتصادى را مى توان مهمترين هدف يورش ‍ فرهنگى باخترنشينان مستكبر به شمار آورد. آنان بويژه پس از انقلاب صنعتى و نياز روزافزون بهمواد اوليه ، بدون در نظر گرفتن حقوق ساير انسانها، تسلط بر سرزمينهاى ديگر رادر برنامه خويش قرار دادند و با استفاده از طرحهاى كارشناسى دقيقكنترل منابع جهان سوم را در دست گرفتند. بدين ترتيب ،سيل مواد اوليه از جنوب به سوى شمال سرازير شد و در نتيجه ، غرب به پيشرفتىغير قابل تصور دست يافت و جهان سوم در دره هاى فقر و تهيدستى روز افزون فروغلطيد از سوى ديگر، اين كشورها به دليل فقر بيش از حد ناگزيرند علاوه بر عرضهمحصولات معدنى و كشاورزى ، نيروى كار - ارزان و بى توقع - خود را نيز به بهايىناچيز در اختيار بازار كار جهان صنعتى قرار دهند.
در اين جدال نابرابر، آنان تنها به غارت منابع جهان سوم بسنده نكردند بلكه باتحميل سياست تك محصولى ، اقتصاد اين كشورها را در ورطه نابودى قرار داده و هر يك ازسرزمينهاى جنوب را به صورت انبار ارزان يكى از محصولات مورد نياز خويش در آوردند.بدين ترتيب برزيل به انبار قهوه ، آرژانتين انبار گوشت و پشم ، كشورهاى نفت خيزانبار انرژى ، بوليوى گنجينه قلع و شيلى به شمشيرى مسين در دستهاى تجاوز و بيدادمبدل گرديد. و اين همه ، از نظام سلطه غربى اختاپوسى هزار پا پديد آورد كه باحرص و طمع به بلعيدن منابع جهان مشغول است .
بخش دوم : آثار تهاجم فرهنگى  
پيامدهاى شوم يورش فرهنگى ، بسى خطرناك و مصيبت بار است . ياد آورى اين آثار، نهشمارش حقايقى دور از دسترس ، بلكه بازگو نمودن دردهاى جانكاهى است كه روزگارىدراز بر پيكر ما - به عنوان جامعه اسلامى - رسوخ كرده و تا عمق استخوانمان راسوزانيده است .
از دست دادن سيادت اسلامى و افول ستاره شوكت و اقتدار تمدن ديرپاى آن ،حاصل تلاش ويرانگر و همه جانبه اى است كه غرب از دوران رنسانس ‍ آغاز كرد. اينانديشه پليد كه بيشتر به صورت تهاجم وسيع به مواضع فكرى و فرهنگى جهاناسلام تحقق يافت ، آثار شوم و محنت بارى را بهدنبال داشت كه مهمترين آنها به قرار زير است :
الف - استحاله فرهنگى و محو فرهنگ ملى  
يورش فرهنگى در نخستين گامهاى خويش به زدودن فرهنگ بومى مى پردازد. مردم درسايه تبليغات دشمن داشته هاى خود را كالايى بى ارج پنداشته ، سراپا شيفته فرهنگبيگانه مى شوند و در مسير توفان خانمان برانداز برنامه هاى دشمن ، به خواب مىروند.
كنكاشى فشرده در پاره اى از نشانه هاى خود باختگى فرهنگى مى تواند زنگهاى خطررا به صدا در آورد و خفتگان را به بيدارى و تلاش فرا خواند.
1 - پيروى كوركورانه از الگوهاى فرهنگ مهاجم : خود باختگان ، گنجينه هاى فرهنگىخويش را كالايى بى ارزش و زيان آور مى پندارند! در نگاه آنان پذيرش همه جانبهفرهنگ بيگانه تنها راه پيشرفت و نيكبختى به شمار مى آيد. در چنين فضايى ، پيروىاز بيگانگان فراگير مى شود؛ پوشش ، آرايش ، گويش و حتى خواهشهاى مردم تيره بخت، دگرگون شده و رنگ بيگانه مى پذيرد.
در اين ميان مردمى كه تا ديروز تن پوش بومى داشتند و خود را به شيوه هاى بومى مىآراستند، پوشش يورشگران را بر مى گزينند، خود را چون مهاجمان بيگانه مى آرايند،الفاظ آنان را به كار مى گيرند و بى توجه به درآمدهايشان ، به مصرف هر چهبيشتر كالاهاى ساخت بيگانگان روى مى آورند از بخت بد فاجعه غمبار و محنت آميز در همينجا پايان نمى پذيرد؛ مردم فرودست به اندازه اى در پيروى از دشمنان خود پيش ‍ مىروند كه عدد انگشت شمار دانشمندانشان نيز در پژوهشهاى علمى و آفرينشهاى ادبى -هنرى ، ديگران را الگوى خويش قرار مى دهند.
بدين ترتيب واپسين حلقه زنجير اسارت خود باختگانكامل مى شود و در كشورى كه انبوه مردم از بدى تغذيه و بيماريهاى ساده رنج مىبرند، دانشگاهيان كنگره اى با عنوان پزشكى به سوىسال 2000 بر پا مى كنند. (51) و هنرمندان با آثار مسموم خويش جامعه را بهفرو غلتيدن هر چه بيشتر در دامان بيگانگان تشويق مى كنند.
2 - سست شدن بنيادهاى اخلاقى و باورهاى دينى : مردم جامعه مورد هجوم در زير بمبارانفرهنگى مهاجمان ريشه هاى عقب ماندگى خويش را نه در دسيسه هاى دشمنان ، بلكه درباورهاى باصطلاح كهنه و واپسگرايانه خود مى پندارند. و در ذهنعليل و تخدير شده اين گروه ، پنداشتهاى فرهنگى خودى افيون توده ها و سد راهپيشرفت و تعالى آنان تلقى شده و دين و اخلاق ، باورى غير علمى ، پوچ و كهنه بهحساب مى آيد. در چنين فضايى ، اصول انسانى و اخلاقى رنگ مى بازد و پايبندى بهباورهاى مذهبى نشانى از انحطاط و جمودى فكرى جلوه مى كند. جامعه از برنامه هاىپيامبران ، دور و در گرداب پليد باورهاى مادى فرهنگ سلطه فرو مى غلتد. بدينترتيب ، مردم زير سلطه نه تنها خطر ساز نيستند بلكه پذيرش ‍ برنامه هاىاستعمارى را نيز نشانه سربلندى ، دانش و تمدن مى پندارند.
3 - دگرگونى ارزشها: همگام با گسترش بيگانه پرستى و سست شدن بنيادهاىايمانى و اخلاقى جامعه ، ارزشهاى ويژه فرهنگ غالب نيز دردل جامعه ريشه مى دواند؛ حقايق بلند و مقدسى چون وفادارى ، غيرت ، شجاعت ، دوستى ،عشق ، جوانمردى ، پاكدامنى و... مفهوم خود را از دست مى دهد. و ساده زيستى ، عفاف ، نوعدوستى ، دستگيرى از افتادگان ، ايستادگى در برابر ستمگران و... كردارى ناپسند ومذموم به شمار مى آيد. گريز از دادگرى و ناديده گرفتن ارزشهاى اخلاقى ، امرىمطابق مصلحت ، و رشوه خوارى و باجگيرى عنوان حق و حساب به خود مى گيرد.
بدين ترتيب ، ايستادگى در برابر القائات فرهنگى بيگانگان ، نيز امرى ارتجاعى وواپسگرايانه و مقابله با پيشرفت و تمدن محسوب شد واستقبال از آنان ، نشانه رشد فرهنگى ، روشنفكرى و پاى نهادن در دنياى ترقى وتوسعه قلمداد شد. با اين سير قهقرائى در اين استحاله فرهنگى و دگرگونى ارزشها،شرايطى به وجود خواهد آمد كه فرزانگان اصلاح طلب با عناوينى مانند ارتجاعى ،قشرى ، بنيادگرا و آشوب طلب ، محاكمه و اعدام مى شوند و به جاى آنان ،عمال بيگانه و سرسپردگان خود فروخته ، مبادى كليدى و اصلى اداره جامعه را در اختيارمى گيرند.
4 - گسترش فساد و بى بند و بارى : يكى ازعوامل مهم و مخربى كه انسان و جوامع بشرى را به سمت هلاكت و نابودى سوق مى دهد،فساد و بى بند و بارى است ، زيرا، از نتايج حتمى فساد و بى بند و بارى گسستهشدن پيمانها، روابط، اصول و ارزشهاى انسانى است كه پايه هاى مستحكم جامعه راتشكيل مى دهند. به همين جهت ، اسلام با فساد، ظلم و تعدى مخالف است و هيچ گونهمسامحه و سهل انگارى را در اين باره جايز نمى داند.
فساد و بى بند و بارى در ابعاد مختلف آن ، موجب مى شود كه افراد به صورتبيمارانى ناتوان و بى اراده در آيند. بيمارانى كه در فكر انجام كارهاى مهم نبوده وقدرت تصميم گيرى در جهت مخالفت با زورگويان و متجاوزان را ندارند مد از همين روستكه استعمارگران و مستكبران ، از فساد و بى بند و بارى به عنوان يك سلاح برنده درجهت اهداف ظالمانه خود بهره بردارى مى كنند. و به شيوه هاى مختلف و با ابزارهاىگوناگون ملتها - بويژه جوانان را - مورد توجه برنامه هاى فساد انگيز خود قرار مىدهند. تا نيرو و توان آنان در راه سازندگى خود و كشورشان به كار نيفتد و هيچگاه فكرمخالفت با بيگانگان در ذهن بيمارشان خطور نكند.
در اين صورت است كه زورگويان و سلطه جويان مى توانند به اهداف خود - كه هماناتسلط بر اقتصاد، سياست ، فرهنگ و به طور كلى سرنوشت ملت است -نايل آيند.
با نگاهى كوتاه به نظر محققان و دانشمندان علوم اجتماعى و مانند آن و همچنين آمار و ارقامفساد در دنيا، اين نكته روشن مى شود كه دست استعمارگران و مستكبران دراعمال همه هدفهاى ياد شده ديده مى شود.
با نگاهى به ديده انصاف ، در مى يابيم كه منشاء، فساد و انحراف در ابعادى اقتصادى، سياسى و فرهنگى و مانند آن - كه بشريت را در ظلمت و تباهى فرو برده است ، در بىدينى و بى تقوايى و عدم پايبندى به ارزشهاى والاى انسانى نهفته است . مستكبران جهان، با تمام توان تلاش مى كنند تا فساد در اشكال مختلف آن گسترش يابد تا راحت تربه اهداف خود برسند.
از اين رو به روشنى قابل درك است كه اولين قدم براى مناديان آزادى از اين منجلابفلاكت و بدبختى ارج نهادن به ارزشهاى اخلاقى و آراستن خود و جامه به زيوركرامتها و فضيلتهاى انسانى است .
5 - گسترش مواد مخدر: فرهنگ غرب به دليل ماهيت از خدا بريده اش ، فرهنگى منحط وعارى از بنيادهاى ارزشى و آرمانى است . مردمان فرو رفته در منجلاب زندگى ماشينى وجامعه تهى از پيوندهاى عاطفى و معنوى در راه گريز از وضع موجود، در جستجوىپناهگاهى آرامبخش به مواد افيونى و داروهاى روان گردان روى مى آورند. اين روى آورى ،در كشورهاى زير سلطه در دامنه اى وسيعتر صورت مى گيرد. زيرا از يك سو خودباختگان به دليل سرخوردگيهاى اجتماعى و الگو قرار دادن شخصيت هاى هنرى - اجتماعىدنياى غرب - بدين مواد دلبستگى نشان مى دهند. و از سوى ديگر شبكه هاى اهريمنى ودست اندركاران فرهنگى نظام سلطه ، براى جلوگيرى از بيدارى جوانان ، گسترش مواداعتياد آور را در برنامه هاى خويش مى گنجانند.
بدين ترتيب آمار قربانيان مواد افيونى روز به روز فزونى مى يابد. و سرمايه هاىملى به انگلهايى بى ارزش بدل مى شوند. البته گسترش مواد روان گردان تنها بهبهاى از كار افتادن نيروى جوان جامعه صورت نمى پذيرد؛ بلكه آمار مفاسد،نابهنجاريها و بزهكاريهاى اجتماعى را نيز به نحو شتابنده اى بالا مى برد، زيرا ازيك سو انبوه مبتلايان و معتادان براى دست يابى به مواد مورد نياز به ارتكاب انواعجرايم مانند سرقت ، خود فروشى و... تن مى دهند. و از سوى ديگر، فرو پاشى خانوادههاى گرفتار افزايش طلاق ، (52) زنان و فرزندان بى شمارى كه اغلب آلوده ومنحرفند، در سطح جامعه پراكنده مى شوند.
6 - فرار مغزها: سودجويان غرب به غارت منابع طبيعى بسنده نمى كنند. بلكه هموارهانديشه چپاول نيروهاى انسانى را نيز در سر مى پرورانند. بر اساس آمارهاى موجود،امروزه بيش از چهار ميليون نفر از دانشمندان جهان سوم در كشورهاى پيشرفته زندگى مىكنند (53) راستى اين رقم دانشمند جذب شده از كشورهاى عقب مانده چه نقش عظيمى دررشد كشورهاى پيشرفته و صنعتى دارد و چه خسارت سنگينى براى كشورهاى جهان سوممحسوب مى شود؟
گريز مغزها نه تنها پيشرفت صنعتى كشورهاى عقب نگاه داشته شده را دشوار مى سازدبلكه اين كشورها ناچار مى شوند تا نيروى متخصص مورد نياز خويش را به بهاى بسيارگزاف از ممالك توسعه يافته و صنعتى وارد كنند؛ نيروهايى كه اغلب در پوششكارشناس و عناوين علمى ديگر به جاسوسى پرداخته و در جهت تهى ساختن مراكز علمى وصنعتى جهان سوم از دانش و تكنولوژى ، و در نهايت ايجاد مانع در راهاستقلال واقعى آنان تلاش مى كنند.
سودجويان غرب با استفاده از برنامه هاى مخرب در سطح دانشگاهها، زمينه را براىگريز متخصصان فراهم مى آورند. نگاهى به آمار دانشجويان به آمريكا گريختهدانشگاه شيراز در روزگاران پيش از انقلاب در شناخت عمق فاجعه بسيار مؤ ثر است :(54)

ب . وابستگى سياسى - اقتصادى  

مردمانى كه در دامان فرهنگ بيگانه پرورش يافته اند نه تنها به خطر كردن در راهرهايى كشور نمى انديشند بلكه تنها راه نجات را در انطباق دقيق و همه جانبه خود بابرنامه هاى آنان مى پندارند. بدين ترتيب خود باختگان ، با شتاب فراوان به اجراىبرنامه هاى ارائه شده از سوى كارشناسان بيگانه مى پردازند و طرحهاى ايشان را دربسته بنديهاى فريبنده ملى بر كشور تحميل مى كنند. نا گفته پيداست كه بيگانگانهرگز برنامه هايى به زيان خويش و به سود كشورهاى فرو دست تنظيم نمى كنند، وپياده كردن برنامه هاى آنان دست آوردى جز وابستگى ندارد.
كشور ما كه پيش از فرو غلتيدن به دامان فرهنگ غرب از صادر كنندگان فرآورده هاىكشاورزى به شمار مى آمد پس از اجراى اصلاحات ارضى (اوج فرمانروايى خود باختگانفرهنگ بيگانه ) چنان درمانده شد كه برنج ، گندم ، گوشت ، حبوبات و بسيار ديگر ازنيازهاى كشاورزى خويش را از خارج وارد مى كرد.
البته فاجعه اقتصادى ايران بدين جا پايان نيافت ؛ سرسپردگان شيطان بزرگ ازآغاز چيرگى بر كشور برنامه هاى استعمارى را به مورد اجرا گذاردند و ايران را بهسوى تك محصولى و وابستگى سوق دادند. بدين ترتيب سهم صادرات غير نفتى از26/96 درصد در سال 1331 به 05/1 درصد درسال 1343 رسيد. و صادرات نفت از 74/3 درصد درسال 1331 به 95/98 درصد در سال 1343 افزايش يافت . آمار منتشر شده از سوىوزارت اقتصاد مى تواند آينه تمام نماى فزونى وابستگى اقتصادى همگام با پيشرفتيورش فرهنگى باشد.

فصل پنجم : شيوه هاى تهاجم فرهنگى دشمن 
امروزه سلطه گران جهانى پس از سالها تجربه درچپاول و غارت ، بخوبى پى برده اند كه براى تداوم سلطه ، ناچارند از روشهاىمختلف و جديد استفاده كنند؛ از اين رو به شيوه هاى مختلف فرهنگى و اجتماعى روى آوردهاند و از اين راه با نفوذ در فرهنگ جوامع مختلف ، بويژه كشورهاى اسلامى مى كوشند تامردم را متقاعد سازند كه معيارها و ارزشهاى ارائه نشده از سوى آنان ، همان هدف مطلوبملتها و متناسب با شاءن و مقام والاى انسان متمدن و مترقى است . ميهن اسلامى ، نيز از جملهكشورهايى است كه آماج اين يورش فرهنگى بوده و هست . گر چه تهاجم فرهنگى استكبارجهانى در ايران ، از زمان رضا خان شروع شد، اين حركت شوم كه جهت اجراىاصول ديكته شده استعمارگران با خشونت وحشيانه اى همراه بود نقطه عطفى در مبارزهبا فرهنگ غنى اسلام محسوب مى شود. مبارزه با حجاب و ترويج بى حجابى ، ممانعت ازبرگزارى مجالس مذهبى و سوگوارى اهل بيت ، در انزوا قرار دادن روحانيت و خلع لباساز ايشان ، برگزارى ميتينگ سياسى به سبك غربيان ، بستن مدارس علوم دينى و... ازجمله امورى بودند كه استبداد رضا خانى براى استحاله فرهنگى از آنها بهره جست .
با سقوط رضا خان و روى كار آمدن فرزند فاسد او همان دستورالعمل هاى ديكته شده قبلى ، با شيوه هاى پيچيده و متفاوت تر ازقبل به مورد اجرا در آمد. عوامل استكبار اين بار سياست نرمش با مخالفان همراه با غيرعقلائى جلوه دادن ارزشهاى ملى و اسلامى بهره جسته و بر طبق فرهنگ تحميلى و وارداتىبه گشايش و گسترش تفريحگاهها، روزنامه ها، مجله ها، راديو و تلويزيون ، مدارس ،دانشگاهها، كاباره ها، دانسينگ ها و ساير مراكز تاءثير گذارى سوء پرداختند. اين باراحساس خطر به حدى بود كه مقاومت ، بيدارى و خيزش مردم مسلمان ايران را موجب گشت ونهايت منجر به سرنگونى و فرو پاشى حكومت پهلوى شد.
استكبار جهانى پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران نيز به علت از دست دادن منافع خودو به هدف از بين بردن آرمانهاى اسلامى و نيروهاى انقلابى ، از شيوه هاى مختلفى چون :محاصره اقتصادى ، سياسى ، نظامى و انواع شيوه هاى فشار و ارعاب ديگر... استفاده كردو چون هيچ يك از اين راهها نتوانست او را در رسيدن به اهداف پليدش يارى كند، تهاجمفرهنگى را به عنوان تنها راه باقى مانده و كار ساز در دستور كار خود قرار داد.
دشمن در طول سالهاى پر التهاب جنگ تحميلى ، به علت شور و هيجان موجود جو معنوىحاكم بر جامعه كه در پرتو فداكاريها و حماسه آفرينى هاى رزمندگان جان بر كفاسلام به وجود آمده بود، در اين زمينه نيز همانند جبهه نظامى توفيقى نداشت . پس ازگذشت چند سال از پيروزى انقلاب - به ويژه پس از فرو كش كردن بحران جنگ - بارديگر به درون مرزها راه يافت و در خيابانها، ادارات ، مطبوعات و مجلات ، بوتيكها و...در شكل كالاى لوكس مصرفى محموله هاى مواد مخدر و مدلهاىمبتذل لباس ، الگوهاى غربى و اشرافى مصرف ، تحليلهاى آنچنانى سياسى ،اقتصادى و فرهنگى ، طرحهاى هنرى ، فيلمها و نمايشنامه ها، كلوپهاى فساد و بى بند وبارى و دهها برنامه فساد انگيز ديگر ظاهر شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آية الله خامنه اى در اين باره مى فرمايد:
دشمن با يك محاسبه فهميد كه جمهورى اسلامى را با تهاجم نظامى نمى شود از بينبرد. محاسبه قبلى آنان غلط از آب در آمده بود. همين طور ديدند با محاصره اقتصادى همنمى شود كارى كرد... لذا فهميدند كه بايد عقبه ما را بمباران كنند... عقبه ما در مبارزه ملت ايران با قلدرى استكبار جهانى ، عبارت از فرهنگ ما بود. منطقهعقبه ما عبارت از اخلاق اسلامى ، توكل به خدا، ايمان و علاقه به اسلام بود. (55)
شيوه هايى كه فرهنگ سلطه گر جهانى ، براى اسارت ملتهاى مستضعف جهان به كارگرفته ، بسيار متنوع و گوناگون است .
در اينجا به عنوان نمونه به برخى از مهمترين اين شيوه ها اشاره مى كنيم :

next page

fehrest page

back page