بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق از دیدگاه قرآن پیامبر و عترت, سید حسین موسوى راد لاهیجى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     M-150001 -
     M-150002 -
     M-150003 -
     M-150004 -
     M-150005 -
     M-150006 -
     M-150007 -
 

 

 
 

 

next page 

fehrest page 

back page 

اخلاق اقتصادى 
اقتصاد و ميانه روى در زندگى از اخلاق انبياء و اولياء و بندگان صالح خداوند است وتبلور زيباى اقتصاد در زهد از دنيا را حاصل مى گردد.
زهد در دنيا ميوه هاى حكمت در بردارد؟  
قال عليه السلام : فى و وصيه لاباذر: يااباذر ما زهد عبد فى الدنيا الا اثبت اللهالحكمه فى قلبه و انطق بها لسانه و بصره عيوب الدنيا دائما و دوائها و اخرجه منهاسالما الى دار السلام . . (145) پيامبر اكرم عليه السلام فرمود: اى اباذر هيچبنده اى در دنيا ذهد نورزيد مگر خداوند حكمت در قلب او جايگزين كرد و زبانش را بهقرآن گويا ساخت و او را به عيب هاى دنيا و دردهاى آن آشنا كرد و او را از دنيا سالم وشايسته به جوار رحمت خويش به بهشت برين در آورد. بى رغبتى به دنيا ذهدكامل است هر چه شخص داراى اموال و دراهم و دنا نير باشد.
به كم قناعت كن و به بسيار ببخش  
عن اميرالمؤ منين عليه السلام : ما احسن بالانسان ان يقنعبالقليل و يجود بالجزيل . (146)  اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: چه شايستهاست كه انسان به حكم قناعت كند و بسيار ببخشيد. ناگفته نماند قناعت به كم ، در خوراكو پوشاك و وسائل زندگى نه به معناى كم كردن تلاش و زحمت براى كار و كسب وتجارت ، به همه كارها در اسلام توصيه فراوان شده است و دليلش هم اين است كسى كهمال ندارد بذل و بخشش معنى ندارد.
خود را هميشه از مردم مستغنى بداريد  
قال رسول الله عليه السلام : استغنوا عن الناس و لو بشوص السواك . (147)  پيامبرعليه السلام فرمود: خود را از مردم بى نياز كنيد، و چيزى از آنان نطلبيد اگر چه يكرشته چوب و يا مسواك آنان باشد .در حديث قدسى : خداوند به حضرت موسى عليهالسلام فرمود: اى موسى نمك عذايت را هم از من بخواه ، حكايت دارد كه بنده جايى كهخداوند قادر متعال را دارد چرا دست به سوى يكى از نيازمندان خدا دراز كنم

زهر است مطاع خلق هر چند دوا باشد
حاجت ز كى مى خواهى جائى كه خدا باشد
شرافت و حرمت مؤ من را پيامبر عليه السلام در قيام بهليل و بى نيازى از مردم معرفى كرده و فرمود: شرف المومن قيامهبالليل و عزه استغناوه عن الناس . شرف مؤ من در شب زنده دارى او به عبادت خدا است وعزتش در بى نيازى او از مردم است .
اقتصاد و ميانه روى ثروت مى آورد  
عن على عليه السلام : من صحب الاقتصاد دامت صحبه الغنى له و جبر الاقتصاد فقره وخلله ، كسى كه ميانه روى و اقتصاد را شيوء خود سازد ثروت و بى نيازيش دوامخواهد داشت ، و روش اعتدال و فقر و مشكلات زندگى او را جبران خواهد كرد.
حرص و بخل تشكيك به رزاقيت خداوند است  
حرص و بخل كه ضد معنا و مفهوم اقتصاد و قناعت است موجب شك و ترديد به رزاقيت خداونداست . حضرت على عليه السلام فرمود: على الشك و قله الثقه مبنى الحرص و الشح .على عليه السلام فرمود: حرص و بخل مبنا و اساسش بر پايه شك . بى اعتمادى به خدااست
و امام صادق عليه السلام در مذمت حرص فرمود: حرم الحريص خصليتن و لزمتهخصلتان حرم القناعه فافتقد الراحه و حرم الرضا فافتقد اليقين . انسان حريصاز دو خصلت محروم ، و ملازم است ، چون قانع نيست از آسايش و راحتى است ، و چون ازقضاء الهى راضى نيست فاقد يقين است .
ثمره طمع ذلت در دنيا و آخرت است  
عن على عليه السلام ثمره الطمع ذل الدنيا و الاخره . (148)  ثمره و ميوه طمع ذلت دردنيا و آخرت است . با اين صفت زشت طمعكار به پيش همهاهل دنيا و آخرت و خوار است .. عزت و شرافت خويش را با طمعبمال دنيا از دست مى دهد در جاى ديگر امير عليه السلام فرمود: من لم ينزه نفسه عندنائه المطامع فقد اذل نفسه و هو فى الاخرهاذل و اخرى . (149)  كسى كه نفس خود را از پستى مطامع منزه ندارد با اين صفتمذمون خود را در دنيا ذليل و در آخرت ذلت و خواريش فزونتر خواهد بود. به جابر جعفىباقر عليه السلام چنين فرمود: و اطلب بقاء العز باماته الطمع ، و ادفعذل الطمع بعز الياس . امام باقر عليه السلام فرمود: اى جابر، بقاى عزت خود را درنابودى ساختن طمع در ضمير خود طلب كن ، و ذلت طمع را با عزت نااميد از آنچه در دستمردم است دفع نما. اين بخش اخلاق اقتصادى ، يعنى چگونه زيستن ، و به چه نحوبرخورد كردن و در ارتباط با مسائل كلى اقتصادى چگونه مواجه شدن را با صدهاچگونگى ديگر با تمام رسانديم ، از خداوند بزرگ توفيق اخلاق همزيستى مسالمت آميزرا آزرومند باشيم .
اخلاق مشاوره و راهنمائى 
مشورت در تمامى كارهاى مهم يك مسلمان نقش معقول وقابل توجهى را در بر دارد. لذا در تمام كارهاى خير وقابل توجه از مشاوره و مذاكره با آدمهاى صاحبعقل و درايت ننموده و مضايقه نكنيد و قران توصيه مى نمايد (و شاورهم فى الامر) درتمامى كارهاى باصاحبان عقل و درايت مشورت كنيد.
با صاحبان علم و خرد مشورت نمائيد  
قال على عليه السلام : خير من شاورت ذوى النهى و العلم و اولوا التجارب و الحزم (150)  على عليه السلام فرمود: بهترين كسى كه با او مشورت مى نمائى .صاحب عقل و بازدارنده از بديها و صاحب علم و تجربه و دورانديش باشند.پيامبر فرمود: المستشار مؤ تمن فان شاء اشار و ان شاء سكت فان اشار فليشر بما لونزل به فعله (151)  كسى كه با وى مشورت كنند بايد امانتدار باشد، اگربخواهد راءى دهد مشورت را مى پذيرد و اگر نخواهد ساكت و خاموش مى ماند و راءى نمىدهد، و اگر راءى داد همان گويد كه گويد كه اگر براى خود او بود مى كرد. نبى اكرمعليه السلام فرمود: الحزم النظر فى العواقب و مشاوره ذوىالعقول . (152)  دورانديشى يعنى پايان كار را نگريستن و با صاحبانعقل و خرد مشورت كردن است .. حضرت رسول عليه السلام فرمود: استر شدالعاقل ترشدوا ولا تعصيه فتندموا. (153)  ازعاقل و خردمند راهنمائى و رهبرى بجوئيد تا به راه راست برسيد و وى را نافرمانىنكنيد كه پشيمانى بريد.
در مشورت خيانت نكنيد  
قال على عليه السلام : من غش المسلين فى مشوره فقد برئت منه . (154)  امام على عليهالسلام فرمود: كسى كه با مسلمانان غش در مشورت نمايد و به آنان خيانت كند من از اوبرى و بيزارم . خيانت در مشورت همانا دروغ گفتن است و از بيان واقع امر اجتناب مىنمايد دروغگويى عملى است غير وجدانى و خلاف فطرت ، و اگر كسى اين روش نادرسترا در پيش گيرد تدريجا به انحراف فكرى كشيده مى شود و از واقع بينى ومال انديشى باز مى ماند. حضرت على عليه السلام فرمود: مراره النصح من حلاوه الغش .مرارت و ناگوارى خير خواهى و اصلاح طلبى نافع تر از شيرينى غش و خيانت درمشورت است . در اين حديث آنچه كه در راه اصلاح و هدايت مردم و مرارت و تلخى بچشمگواراتر و برتر است و از منافع آنچه كه مردم به آن مكر و غش ‍ و تقلبعمل نمائيم ! از نعمت مشورت و مشاوره در كارهاى مهم ازدواج ، تجارت ، زراعت و مشاركتها واقسام مختلف كارهاى زندگى استفاده نموده و به مشورت مى نشينيم و بهره هاى لازم و مفيدآن را متنعم مى گرديم ابعاد مهم مشاوره و كسب راهنمائى را به شايستگى بسنجيم ، و ازفوائد آن بهره مند گرديم .
اخلاق اميال روحى و نفسانى 
آرزوهاى دراز و طولانى ، در سرنوشت و زندگى يك انسان متعهد و مؤ من بچشم نمى خورد،چرا كه پى جوئى و تعقيب آمال و آرزو، آدمى را به حرص و آز در زندگى گرفتار نمودهو از عقل و درايت و تقواى يك مؤ من متعهد به دور است كه خواسته هاى نفسانى خود رادنبال نمايد.
بزرگترين بى نيازى ترك آرزو است  
آمال و آرزو، اگر در كار خير و رسيدن به سعادتمندى و رشد وتكامل مادى و اقتصادى صحيح و مشروع باشدمعقول و مطلوب و در اسلام هم تاييد و پزيرفته شده است ، لكن آرزوهاى نادرست و بيشاز حد شرع مقدس ، مذموم و غير معقول و به شدت مورد سرزنش و ملامت قرار گرفته است .عن على عليه السلام فرمود: ما عقل من اطال امله .عاقل نيست كه آرزوهايش را طولانى كند.
تخم هوس مكار. پى آرزو مرو
كين تخم را نكرده كسى حاصلش درو
تا ميرود كه تخم هوس سرزند ز دل
داس اجل رسيده و نارس كند درو
فرصتهاى را مغتنم و آرزوها را كوتاه كنيد  
قال اميرالمؤ منين عليه السلام : طوبى لمن قصرامله و اغتنم مهله . (155)  امام اميرالمؤ منينعليه السلام فرمود: مرحبا بر كسى كه آرزوهايش را در دنيا، و اوقات پر ارزش زندگىرا غنيمت بشمارد. آرزوهاى مادى و دنيائى هر چه كوتاه تر، غمها و غصه ها كمتر و عمرهاطولانى تر خواهد شد، و زندگى به آدمى ، خوشتر مى گذرد، چرا كه آنچه مقدر شدهخواهد رسيد، البته اين نه به معناى آن است كه آدمى كار و تلاش ، و تفكر رادنبال نكند. همينطور فرصتهاى گرانبها از دست مى رود، چه بهتر آدمى به نحو احسن ازاوقات و فرصتهاى گرامى تر از طلا و ارزشمندتر از هر شى به خير دنيا و آخرتخويش استفاده و از دنيا طلبى و آرزوهاى دراز اجتناب نمايد.
دنيا طلبى چون بحر تشنه را بهلاكت مى رساند  
حضرت امام موسى كاظم عليه السلام فرمود:مثل الدنيا مثل البحر كلما شرب منه العطشان ازاد عطشا حتى يقتله (156) مثل مال پرستى و دنيا طلبى مانند آب شور دريا است هر اندازه آدم تشنه از آن بياشامندتشنه تر گردد تا جائى كه خوردن زياد آب شور او را بهقتل مى رساند. بنابراين طلبيدن دنيا براى زندگى و حرص و آرزو وآمال طولانى در آن نمى تواند رضايت آدمى را تاءمين نمايد ، ولى پذيرفتن دنيا و ادامهاميد و آرزو براى كارهاى خير و شايسته كه به ثواب و پاداش آخرت بر مى گردد،مطلوبتر و رضايت انسان را بهتر جلب مى نمايد. بهتر آن است كه حرص و آز،بخل و امساك . اجتناب از خيرات و مبرات در زندگى يك آدمعاقل و متعهد تبلور پيدا نكند، چرا كه هرگز دنيا اهلش را سير نكرده ، و رضايت هيچ طيف وگروهى را جلب نكرده است .
اخلاق و كار و عمل 
كار و تلاش و كوشش براى تاءمين زندگى و حفظ آبرو و پاسدارى از حريم خانوادهيكى از بهترين كارهاى اخلاقى هر مسلمان است ، وحاصل دسترنج او صرف عزت و كرامت نفس خواهد شد.
با تدبير كامل از دسترنج خود استفاده كنيد  
آنچه كه براى انسان غيرتمند ننگ است بيكارى و بيعارى است و آنچه كه موجب عزت وصولت او است كار و عمل است . بيكارى در اسلام به شدت مزمت شده است زيرا ارزش كاراست كه شرافت انسان را حفظ مى نمايد. امام پنجم حضرت ابى جعفر عليه السلام فرمود:حضرت موسى عليه السلام به پيشگاه حضرت پروردگار عرض كرد: بارالها، كداميكاز بندگانت نزد، تو بيشتر مورد خشم و غضب و نو است ؟ فرمود: جيفهبالليل و بطال النهار. (157)  آن كسى كه در شب مانند مردارى افتاد و در روز، عمرشرا در جامعه به بطالت و بيكارى مى گذراند و كار نمى كند و مى خواهد از دسترنج مردمارتزاق نمايد. چنين آدمهاى كلاش و اراذل و اوباش در ابعاد مختلف ، فراوان به چشم مىخورند، گاهى به خريد و فروش كوپن ، سيگار، و بعضى به كارهاى بى ارزش و بىاهميت و چه بسا نامشروع مشغولند و ارزش اجتماعى و خانوادگى خويش را هدر مى دهند. چنينانسانهائى موجبات بدبختى و ننگ در خانواده و اجتماع را فراهم مى نمايند. كه همين آدمهاهستند كه دست به جنايت مى زنند، و هر گونه خيانت و سرقت و جيب برى را پيشه خود مىسازند.
بيدستها، كالائى بسر نهاده و عزتمندانه زندگى كنند  
مردى به حضور حضرت محمد الصادق عليه السلام رسيد،فقال : اننى لا احسن ان اعمل عملا بيدى و لا احسن ان اتجر و انا محارف محتاج ،فقال : اعمل و اجمل على راءسك و استغن عن الناس . (158)  مرد عرض كرد يا بنرسول الله : من انسانى هستم كه نمى توانم با دستم كار كنم (گوئى دستش عيبى كهفاقد قدرت كار بود) و گفت سرمايه اى هم ندارم كه تجارت كنم و نيازمند و محتاجم .حضرت فرمود: عمل كن كار كن و كالائى بسر نهاده خودحمل نما و از مردم بى نياز باش و نان با عزت بخور و با عرق جبينى ادامه حيات بده .
با كار و تجارت يا صنعت ، عزت خود را حفظ كن  
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در اشعار خود فرمود:
لنقل الصخر من قللالجبال
احب الى من منن الرجال (159) 
هر گاه تخته هاى بزرگ سنگ را از قله هاى كوههاحمل و نقل نمايم براى من محبوبتر از منتهاى مردم است (كه دست نياز و احتياج به سوىايشان دراز نمايم )
در بيابانها اگر صد قرن سرگردان شوى
بهتر است اندر وطن محتاج نامردان شوى
روايت شده كه : الفقر سواد الوجه فى دارين . فقر موجب رو سياهى در دنيا و آخرت است .
پيامبر عليه السلام دست زبر و خشن سعد را بوسيد  
دستى كه پيامبر عليه السلام بوسيد از آن يك كشاورزى بود كه از شدت سختى كاركشاورزى زبر و خشن شده بود. انس بن مالك مى گويد: انرسول الله عليه السلام لما اقبل من غزوه تبوك استقبله سعد الانصارى فصفح النبىعليه السلام ثم قال له ما هذا الذى اكنب يديك .قال : يا رسول الله ! اضرب بالمر و المسحاه فانفقه على عيالى .فقبل يده رسول الله عليه السلام و قال هذه يد لا تمسها النار (160)  انس بنمالك گويد: موقعى كه رسول اكرم عليه السلام از جنگ تبوك مراجعت مى كرد سعدانصارى به استقبال آمد. حضرت با او مصافحه كرد، و دست سعد را زبر و خشن ديد،فرمود: چه صدمه و آسيبى به دستت رسيده است عرض كرد: يارسول الله من با وسايل كشاورزى كار مى كنم و درآمدم خرج معاش خانواده ام مى نمايم .رسول الله عليه السلام دست او را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه آتش با آن تماسندارد. بلى دستى كه با كارهاى سنگين زبر و خشن مى گردد براى حفظ آبرو و تاءمينمعاش ، آن دست با آتش نمى سوزد. حديث است كه : كاد الفقر ان يكون كفرا. فقر گاهىآدمى را به كفر و بى دينى مى گرايد.
فقر در بلد خويش احساس غربت مى نمايد  
عن على عليه السلام : قال الفقر يخرس الفطن عن حجته والمقل غريب فى بلدته (161)  على عليه السلام فرمود: انسانى كه فقير است درمقام استدلال و احتياج زبانش بند مى آيد و افراد كم بضاعت در بلد خود احساس غربتنموده و غريبانه زندگى مى كنند. حقيقتا فقر زبان فقير را هر چند هوشيار و زيركباشد از احقاق حق خود باز داشته و از دفاع حق مسلم محروم مى دارد، و فقر موجب انواعفساد و تباهى و خيانت و دزدى در جامعه مى گردد.
خدايا از كفر و فقر به تو پناه مى آوريم  
از اهميت كفر و شوك به خدا نيست كه با فقر آمده ، بلكه از اهميت فقر است كه در كنار كفرقرار گرفته است و همانست كه فرمود: كاد الفقر ان يكون كفرا .(162)  و اين دعاىپيامبر بزرگ اسلام است كه فقر و كفر به خدا پناه مى برد و عرض مى كند: اللهم انىاعوذ بك من الكفر و الفقر. بارالها! من از كفر و فقر به تو پناه مى آورم . مردى كه ايندعا را از پيامبر عليه السلام شنيد عرض كرد: يارسول الله ايعد لان ؟ قال نعم . (163)  آيا كفر و فقرمعادل و برابر يكديگرند؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلى ، حقيقتا اين شگفتى و تعجببراى ما نيز ببار مى آيد، كه جدا فقر معادل با كفر است ! ولى فقر ممدوح كه پيامبر بهآن افتخار مى كند و مى فرمايد: الفقر فخرى ، آن يك معناى ديگرى دارد و آن فقر درمقابل غنى است كه آدمى با غنا و مالدارى فراوان سر از طغيان و عصيان در مى آورد و بهفساد و تباهى كشيده مى شود، اين است كه آدم طغيانگر خود را از خداى غنى بالذات ومستغنى و بى نياز مى داند، ولى پيامبر عليه السلام از تكيه زدن به چنين غنا، به آغوشفقر پناهنده مى شود و فقر را اكثريت قاطع انسانها به آن مبتلايند و به عنوان همگونى وهمسانى با فقراء، فقر خود را مى داند نه اينكه فقر يك پديده نيكو و بدون واكنشباشد كه به خاطر درك آن فقر بخواهد فقير بماند و يا آرزو كند فقير شود.
آنچه از روزى كفاف شما را بنمايد مطلوب است  
شرائط صحيح زندگى اقتضاء مى نمايد كه روزى كفايت كند و خانواده در رفاه قرارگيرد، و آبروى انسان حفظ شود پس آنچه كه بيش از اين باشد زائد است و مازاد بركفايت ، و زر و بال است . حضرت ختمى مرتبت عليه السلام مى فرمايد: طوبى لمن اسلم وكان عيشه كفافا. (164)  خوشا بحال آن انسانى كه اسلام آورد، و معاش او به قدركفاف باشد، يعنى درآمدش براى زندگى وافى و كافى باشد
داستان شترچرانى كه به پيامبر عليه السلام شير نداد  
رسول اكرم عليه السلام با جمعى در بيابان به كسى كه شترانى را به چرا بردهگذر كردند، حضرت از او درخواست كرد كه مقدارى شير بدهد كه آنان بنوشند، جواب داد:شيرى كه در پستان شتر است براى صبحانه است و آنچه دوشيده ام ، در ظرف است براىشب است و شام ما است ، خلاصه به پيامبر و يارانش شير نداد، پيامبر عليه السلامدرباره او دعا كرد و گفت : اللهم اكثر ماله و ولده . (165)  بار الهامال و فرزندان او را زياد كن . اخلاق اسلامى و پيامبرى آن حضرت اقتضايش اين بود كهنه تنها عكس ‍ العمل بخرج نداد، بلكه در حقش دعا كرد كه خداوندمال و اولادش را بيفرايد. و پيامبر با يارانش از آنجا گذشتند و به گوسفند چرانىرسيدند كه به چرانيدن گوسفندان مشغول بود، براى گرفتن شير نزد او فرستاد، آنمرد رفت و آنچه در پستانهاى گوسفندان بود دوشيد و آنچه را هم كه در دست داشت نيزآورد. به حضرت تقديم نمود، و بعد هم گوسفندى آورد و گفت : اينها چيزى بود كه درنزد من بود، و اگر ميل داريد باز زيادتر كنم .قال رسول الله عليه السلام اللهم ارزقه الكفاف پيامبر عليه السلام فرمود: بار الهابه او به قدر كفايت عنايت فرما. در حقيقت در حقش دعاى خير كرد، خداوند روزى كفاف براو مرحمت فرمايد، آن روزى و رزقى كه براى او حفظ آبرو نمايد. ولى بخيلان زراندوز،كه به روزى كفاف اكتقا و قناعت نمى كنند، در حقيقت پيامبر در حق آن مرد شترچران نفرينكرد و فرمود: خدايا تو مال و اولادش را زياد كن كه او به كم قانع نيست ، بعضى ازاصحاب به اعتراض ، عرض كردند: يا رسول الله دعوت للذى ودك بدعاء كلنانكرهه ، فقال : ان ما قل كفى خير مما كثر و الهى . ، (166)  گفتند يارسول الله درباره كسى كه خواسته شما را رد كرد دعائى نموده اى كه تمام ما آن دعا رادوست داريم ، و درباره كسى كه تمام شير گوسفندانش را با گوسفندى به شما اعطانمود، دعائى فرمودى كه هيچ يك از ما به آن دعاميل نداريم . حضرت فرمود: آنچه كم باشد، و امر زندگى را كفايت كند بهتر از بسياراست كه آدمى را غافل كند و منحرف سازد، بنابراين دعاى پيامبر عليه السلام براى آنكسكه دست رد به سينه آن حضرت زد و ايثار نكرد و شير شام و صبحانه اش را به پيامبرنداد حضرت در حقيقت او را نفرين كرد، مثل كسانى كهمال و اولاد براى آنها فتنه معرفى شده و آنكس كه شير اختصاصى شام و صبحانه اش رابا گوسفندى به آن حضرت هديه داد و ايثار كرد پيامبر عليه السلام دعاى كفاف را درحق او عنايت كرد، و به او دعاى خير كرد
غناى ممدوح به تقواى الهى كمك مى كند  
در غناى ممدوح كه موجب تقواى الهى مى تواند باشد پيامبر عليه السلام مى فرمايد: نعمالعون على تقوى الله الغنى . (167)  با نيازى نسبى و غنا، براى پيمودن راه تقوىيار و مددكار خوبى است . كه امام ششم عليه السلام مى فرمايد: سلو الله الغنى فىالدنيا و العافيه و فى الاخره المغفره و الجنه . (168)  امام عليه السلام فرمود: ازخداوند در دنيا غنا و ثروت و عافيت بخواهيد و در آخرت مغفرت و بهشت را بطلبيد. و درحديث ديگر حضرت امام فرمود: خمس من لم تكن فيه لم يتهثا بالعيش الصحه و الامن ،و الغنى و القناعه و الانيس الموافق . (169)  پنج چيز است كه اگر كسى آنها رانداشته باشد عيش و زندگى گوارا و شيرين ندارد، آن پنج چيز عبارتند از: سلامتى تن، امنيت ، غنا و تمكن مالى ، قناعت و همسر موافق و انيسى كه نسبت به او مهربان و شفيقباشد.
با انعام الهى بر عيالات خود توسعه دهيد  
رفاه و توسعه اهل و عيال براى صاحبان نعمت واجب است . حضرت رضا عليه السلامفرمود: صاحب النعمه يجب عليه التوسعه على عياله .(170)  بر صاحبان نعمت واجباست كه بر عيالات خود توسعه دهند و به زندگى آنان گشايش بخشند. اين سخن درربار امام رضا عليه السلام صاحبان مال را ازبخل و امساك پرهيز مى دهد و به بذل و بخشش و توسعه بهاهل و عيال ، تاءكيد مى فرمايد. و امام سجاد عليه السلام صريح اين بيان را از خداوند مىطلبيد كه (يا رب : اوسع على فى رزقك ) خدايا تو روزى مرا واهل و عيالم را توسعه و وسعت عنايت فرما.
تحفه هاى بازار را اول به دختران بدهيد  
ابن عباس ( رضى الله عنه ) فرمود: قال النبى عليه السلام مندخل السوق فاشترى تحفه فحملها على عياله كانكحامل صدقه الى قوم محاريف و ليبده بالاناتقبل الذكور فانه من فرح ابنته فكمانما اعتق رقبه من ولداسمعيل (171)  عبدالله بن عباس مى گويد:رسول عليه السلام مى فرمود: هر كس داخل بازار شود و تحفه اى (مثلا ميوه اى ) بخرد وآن را براى خانواده خود بياورد همانند صدقه است كه انسان براى جمعيت محتاجى ببرد وسپس فرمود: وقتى وارد منزل مى شود اول پيش از پسربچه ها از دختر بچه ها شروع كندو تحفه را به آنها بدهد، و بعد از آن فرمود: هركس دختر خود را درمنزل شاد كند همانند اين است كه بنده اى را از فرزنداناسماعيل آزاد كرده است . بنابراين يك مسلمان مكتبى موظف است از در آمدهاى مشروع خود براهل و عيالش توسعه دهد، و هرگز آنان را در مضيقه مالى قرار ندهد.
اى رسول گرامى عليه السلام ما چشم خود را بهاموال غير مگشاى
اسلام با اين توسعه بر اهل و عيال را يك واجب شرعى مى داند در عينحال از نظر داشتن به اموال غير پرهيز مى دهد و باز مى دارد، در قرآن به پيامبرشخطاب ، و مى فرمايد: و لا تمدن عينيك الى متعنا به ازواجا منهم زهره الحيوة الدنيالنفتنهم و زرق ربك خير و ابقى . (172)  اىرسول معظم چشمان خود را به اموال و زينتهاى دنيوى مگشاى كه اين ثروت و سرمايه رابه منظور آزمايش و امتحانات داده ام و رزق و روزى پروردگارت كه براهل ايمان مقرر گرديده به مراتب بهتر و عاليتر است و همواره باقى و برقرار خواهدبود. پيامبر عليه السلام فرمود: من اتبع بصره بما فى ايد الناسطال همه و لم يشف غيظه . (173)  كسى كه چشم خود را براى نگاه كردن بهاموال و ثروت دگران بگشايد اندوهش طولانى و غم و غضب و غصه اش ‍ هرگز شفا نمىيابد. يعنى هميشه دردمند و خشمگين است
فرمود: الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله . (174)  تلاش و زحمت براى تاءميناهل و عيال همانند مجاهد در راه خدا است .
اخلاق و صله ارحام 
ديد و بازديد در اسلام از امتياز خاص به خود برخوردار است ، و در ايجاد عواطف انسانىنقش فوق العاده اى دارد مخصوصا ديد و بازديدها اگر از ارحام و ذوى الحقوق صورتپذيرد.
من خداى رحمانم و رحم را از نام خود اشتقاق نموده ام  
در حديث قدسى آمده است كه خداوند فرمود: انا الرحمن و هذه الرحم ، ششقت لها من اسمىفمن وصلته و من قطعها قطعته . (175)  خداوند سبحان فرمود: من رحمان هستم و نام رحمرا از اسم خود مشتق نموده ام ، پس هر كس صله رحم كند و با بستگان خود پيوند نمايد مناو را با رحمت صله خواهم كرد، و هر كس قطع رحم كند من رحمت خود را از او قطع خواهمنمود.
صله رحم حساب را آسان و شما را از گناه نگه مى دارد  
امام صادق عليه السلام فرمود:
ان صلة الرحم و البر ليهونان الحساب و يعصمان من الذنوب فصلوا ارحامكم ويعصمان من الذنوب فصلوا ارحامكم و بروا باخوانكم و لو بحسن السلام و رد الجواب . (176) 
صله رحم و نيكى كردن به برادران حساب را در قيامت آسان مى كند، و آن دو، آدمى را ازگناه محافظت مى نمايد پس شما با ارحام خود صله كنيد و به برادران خود نيكى نماييد،اگر چه به سلام كردن و نيكو جواب دادن باشد .
امير مؤ منان صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
زكوة اليسار بر الجيران و صلة الارحام . (177) 
زكات كسانى كه از تسهيلات مالى برخوردارند نيكى به همسايگان و صله ارحام است .
با رحمتان صله كنيد اگرچه مسافت يكسال راه باشد
از توصيه هاى اكيد پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله در صله رحم مى خوانيم :كه فرمود:
اوصى الشاهد من امتى و الغائب منهم و من فى اصلابالرجال و ارحام النساء الى يوم القيامة ان يصل الرحم و ان كانت منه على مسيرة السنة فانذالك من الدين . (178) 
فرمود: آنان كه حاضرند از امت من ، و آنانكه غايب اند و آنان كه از اصلاب پدران و ارحاممادران تا روز قيامت به دنيا مى آيند سفارش مى كنم كه صله رحم نمايند، اگر چهفاصله آن تا ارحامشان به مسافت يك سال باشد، چه آنكه صله رحم ازمسائل مهم دين است . امام سجاد عليه السلام در دعاى مكارم الاخلاق مى فرمايد: و من عقوقذوى الارحام المبره و من خذلان الاقربين النصره . (179)  بار الها جدائى از ارحام را بهنيكى و پيوستگى مبدل فرما و ترك يارى بستگان را به حمايت و نصرتتبديل فرما، يعنى خدايا توفيقم بده كه ارحام خدمت و احسان نمايم .
قطع رحم حساب آخرت را دشوار مى نمايد.  
قرآن شريف تسهيلات حسابرسى اعمال آدمى را مرهون صله رحم مى داند و مى فرمايد: و الذين يصلون ما امر الله به ان يوصل و يخشعون ربهم و يخافون سوء الحساب. (180)  خردمندان با ايمان كسانى هستند كه دستور باريتعالى را در مورداشخاصى كه امر به صله رحم آنها فرموده اطاعت مى كنند و از خداوند و حسابرسى اوبيم دارند.
قطع رحم موجب قطع فيض الهى مى گردد  
ارحام در صله با هم موجب خدمت و احسان به همديگرند، هر گاه يكى نسبت به ديگرىموجبات ايذاء را فراهم نمايد، فيض الهى نسبت به هر دو قطع مى گردد، و اين داستانمردى است كه به محضر رسول خدا عليه السلام رسيد، فقال يا رسول الله : ان لى اهلا قد كنت اصلهم و هم يوذونى و قد اردت رفضهمفقال له رسول الله : اذا يرفضكم الله جميعا . (181)  آن مرد گفت : يارسول الله من ارحامى دارم و آنها را صله مى كنم ولى آنان مرا آزار مى دهند مى خواهمتركشان كنم . حضرت فرمود: در اين صورت خداوند هر دو شما را ترك خواهد كرد، يعنىخدا فيض و رحمت خود را از شما خواهد بريد.
بهترين صله ارحام بازداشتن اذيت از ارحام است  
در صله ارحام از پيشوايان معصوم عليه السلام سفارش شديم به هديه و چيزى براىخويشاوندان خويش ببريم و هديه كنيم ، يعنى بهترين صله رحم هديه ، معتنى به چيزقابل توجهى است كه خويشاوندان اعلى به ادنى ، و مالدار نسبت به مستضعف تاءمين خواهدشد. خلاصه اينكه بهتر است صله رحم به هديه اى تحقق يابد اگر چه به يك شربتآب باشد، ولى بهترين صله (كف الاذى عن الرحم ) مى باشد كه انسان ايذاء و اذيت خويشرا از خويشاوندان خود باز دارد و اين حديث حضرت ابى الحسن الرضا عليه السلام از جدبزرگوارشان حضرت صادق عليه السلام است فرمود: صل رحمك ولو بشربه من الماء و افضل ما توصل به الرحم كف الذى عنها (182) صله رحم نما اگر چه به شربت آبى باشد، بهترين صله رحم خودارى ار ايذاء و اذيت ارارحام است . حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام صله رحم را كه نقش مهمى در تاءميننيازمنديهاى جوامع بشرى دارد از اوصاف شريف ترين و گرامى ترين انسانها مى داند، ومى فرمايد: صله الارحام من افضل شيم الكرام . (183)  صله رحم از بزرگترين خوى ومنش مردمان كريم النفس و بزرگوار است .
صله رحم موجب محبت به رحم و خوارى دشمن است  
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در سخن حكيمانه خويش صله رحم را موجب مهر و محبت دربين خويشاوندان دانسته و موجب ذلت و خوارى دشمنان دين و اسلام و مسلمين معرفى فرمودهاست در اين مورد است بيان آن حضرت كه فرمود: صله الرحم توجت المحبه و تكبت العدو.صله رحم محبوبيت ببار مى اورد، و موجب خوارى و ذلت دشمن است .تحليل اين بيان اين است كه صله و پيوند خويشاوندى با هدايا و تحف موجبات صفا وصميميت و محبت و هماهنگى و وحدت را در بين امت فراهم مى سازد. و ايجاد اين تفاهم و تراحمو خدمات متقابل در بين ارحام مسلمين موجب خشم و غيظ دشمن مى گردد، چرا كه آنان وحدت وهمبستگى و پيوند مسلمين را هرگز به صلاح خود و آرمان خود نمى دانند. فلذا از صلهارحام مسلمانان و خاصه شيعه بشدت عصبانى و پريشانند. بلى اميرالمؤ منين عليهالسلام خذلان در بين ارحام را تضييع حقوق خويشاوندان معرفى نموده و مى فرمايد: مندلائل الخذلان الا ستهانه بحقوق الاخوان . (184)  يكى از موجبات خذلان و محروم ماندن ازنصرت دگران ناچيز شمردن حقوق برادران است . بنابراين از صله رحم با ابعادوسيعش استقبال نمائيم .
با رحمت اگر چه به يك جرعه آب ، صله كن  
صل رحمتك ولو بشربه من الماء. (185)  امام رضا عليه السلام فرمود: با ارحامتانصله كنيد اگر چه به يك شربت آبى باشد. بنابراين صله رحم متضمن ديدار از رحم واعطاء هديه اى مى باشد خاصه اگر در راستاى خانواده هاى متنفذ و مالدار شايسته است بااهداء يك قطعه فرش يا يك دستگاه يخچال ، ووسائل رفاهى ديگر كه فاقد آنند هديه برند و تا بدينوسيله صله رحم آنان از ارزشوالاى معنوى و رضا و خشنودى پروردگار مهربان برخوردار باشد.
مؤ من با رحم خويش حتما صله مى نمايد  
در قضاء حوائج مؤ من خاصه رحم باشد از رسول خدا عليه السلام است كه فرمود: من كانيومن بالله و اليوم الاخر فليصل رحمه . (186)  هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد ،پس با رحمتش صله كند. يعنى خويشاوندان خود را دوست بدارد و به آنان احساس لازم رابنمايد. ايضا از پيامبر است كه فرمود: من احب ان يبسط له فى رزقه ، و يوخر له فىاجله فليصل رحمه . اگر كسى دوست دارد كه روزيش زياد گردد و فراوان شود، و اجلشتاءخير بيفتد پس بايد با رحمتش صله كند. يعنى صله ارحام روزى را فراوان سازد وعمر را طولانى كند، و در راءس كارهاى خير انسان است ، خاصه كه تواءم باحل مشكل رحم و تاءمين نيازمنديهايشان بوده باشد.
اخلاق ، همزيستى و هميارى 
اسلام ، دين و مكتب مسالمت آمير و شريعت همزيستى و نوع پرورى است ، اسلام شناسان مكتباسلام را يك آميزه اى از اخوات و برادرى و برابرى معرفى كرده اند بطورى كه يكمسلمان آنچنان كه در انديشه اداره زندگى خود مى باشد، به زندگى برادران و خواهراندينى خود هم مى انديشد.
بامدادان خود را با صدقه آغاز كنيد  
در همه ملتها و در هميشه زمانها گروهى از طبقات مردمند كه فقر و نادارىگريبانگيرشان مى شود كه فقط از راه كمك مردمى و صدقات و انفاقات بايدزندگيشان تاءمين شود، در اهميت صدقات شارع مقدس اسلام مى فرمايد: باكروابالصدقه فان البلاء لايتخطى الصدقه . (187)  حضرترسول اكرم عليه السلام فرمود: بامدادان خود را با صدقه دادن آغاز كنيد كه بلا ازصدقه عبور نمى كند. حتما پس از صدقه بلا رفع مى گردد، مگر مقدر الهى باشد كهآنگاه خواست خداوند حتمى است .
آثار سه صفت و و بقاء آن پس از مرگ  
و اين سخن پيامبر خدا است كه فرمود: اذا مات الانسان انقطع عمله الا من ثلاث ، صدقهجاريه او علم ينقع به او ولد صالح يدعوا له . پيامبر عليه السلام فرمود: وقتىانسان بميرد دنباله كارهاى نيك او بريده شود، جز سه چيز براى او باقى مى ماند:اول صدقه جاريه كه پس از او آثارش در بقاع متبركه و مساجد و مدارس و احداث قنوات ،و مراكز (عام المنفعه ) كه در مورد استفاده عامه مردم قرار گيرد، و دوم دانشى و كتابى ومكتوبى كه انسانها از آن بهره برند، و در راه ارشاد و هدايت جامعه مؤ ثر باشد.. سومفرزند درستكارى كه با تربيتهاى صحيح آن شخص مؤ من از او باقى مانده باشد، تاكه براى او دعا و استغفاره نمايد. بنابراين اولين چيزى كه مى تواند پس از مرگ براىمؤ من مفيد و مؤ ثر باشد صدقه جاريه او است .
كمك به خويشاوند پاداش مضاعف دارد  
در اين رابطه پيامبر بزرگ اسلام عليه السلام فرمود: ان الصدقه على ذى قربهيضعف اجرها مرتين . (188)  صدقه اى كه به خويشاوندان دهند پاداش مضاعف دارد وفرمود: و ان الصدقه لتطفى غضب الرب و تدفع ميته السوء.(189)  صدقه خشمخداوند را فرو مى نشاند و از بد مردن و مرگ ناگوار جلوگيرى مى كند.. چه نعمتىبراى مؤ من برتر از اين كه پيامبر خاتم نويد مى دهد و مى فرمايد: ان الصدقه عناهلها لتطفى عن اهلها حر القبور و انما يسبظل المومن يوم القيمه فىظل صدقه . صدقه گرماى قبر را تخفيف مى دهد يعنى صدقه آتش و عذاب قبر راخاموش مى گرداند، و مؤ من در روز رستاخيز در زير سايه و آسايش صدقه خويش قرارمى گيرد. يعنى در آن روز كه هيچ كس به داد كسى نمى رسد صدقه با معانى و ابعادوسيعش به داد مؤ من و مسلمان مى رسد، و او را از هر درد و المى از جمله گرماى روز محشرمى رهاند.
اجر و پاداش صدقه و قرض الحسنه و صله ارحام  
پيامبر عليه السلام فرمود: الصدقه بعشرة و القرض بثمانى عشره و صله الاخوانبعشرين و صله الرحم باربع و عشرين (190)  اجر صدقه ده برابر و پاداشقرض الحسنه هيجده برابر و ثواب صله برادران دينى بيست برابر و اجر و ثوابصله رحم بيست و چهار برابر است . صله رحم با خويشاوندان و ايجاد همبستگى در بينارحام در اسلام از امتيازات فوق العاده اى برخوردار است . فلسفه صله رحم در اسلام ،اتحاد و انسجام ، عمران و آبادى شهرها و بلاد اسلامى ، و ايجاد رعب و وحشت در مياندشمنان تبلور خاص و نقش اصولى دارد. لذا خداوند رحمان ، رحم را از اسم خود مشتق نمودهاست ، و اين عظمت و اهميت رحم و صله با رحم را تبين مى نمايد.
از اعضاء و جوارح بدنت صدقه بپرداز  
از زبان صاحب شريعت مى فهميم كه صدقه فقط عبارت از دادنمال نيست ، بلكه براى تمامى اعضاء و جوارح بدن صدقه است كه حضرت ختمى مرتبتفرمود: افضل صدقه اللسان الشفاعه تفك بها الاسير و تحقن بها الدم و تجر بهاالمعروف و الاحسان الى اخيك و تدفع الكريهه بهترين صدقه زبان ، شفاعتى استمه بوسيله آن اسيرى را آزاد سازى ، و از ريختن خون مؤ منى و مسلمانى جلوگيرى كنى ، ونيكى و احسان را به سوى برادر خويش بكشانى و بدى را از او دفع كنى . بنابراين هرگونه خدمات از راه بيان و لسان ، صدقه محسوب مى شود. كه تعليم و تعلم را همپيامبر اكرم عليه السلام صدقه به حساب آورده و مى فرمايد: افضل الصدقه ان يتعلم المره المسلم علما ثم يعلمه اخاه المسلم (191)  بهترينصدقات آن است كه مرد مسلمان دانشى بياموزد، و سپس به برادر مسلمان خود تعليم دهد.يا اينكه فرمود: افضل الصدقه صدقه اللسان . (192)  يعنى بهترين صدقه درابعاد مختلف ، صدقه زبان است . يعنى با زبان بهترين خدمت فرهنگى و علمى و هنرى ومعنوى را مى توان به جامعه عرضه داشت . و پيامبر عليه السلام فرمود:افضل الصدقه اصلاح ذات البين . (193)  يعنى بهترين اقسام صدقه آن است كه مياندو نفر اصلاح كنى و در بين آنان آشتى بوجود آورى .
با منت و اذيت در صدقه اجرتان را ضايع نكنيد  
در منت نهادن و اذيت در صدقه پيامبر عليه السلام فرمود: من اسدى الى مؤ من معروفاثم اذاه بالكلام او من عليه فقد ابطل صدقته (194)  كسى كه به مؤ من چيزى عطاكند و به وى صدقه بدهد سپس او را با كلام خود آزار نمايد يا بر وى منت گذارد با اينعمل صدقه خود را باطل كرده است و اثر وضعى صدقه خود را خنثى نموده است . در جاىديگر حضرت ختمى مرتبت فرمود: من اصطتع الى اخيه معروفا فامتن به احبط اللهعلمه و ثبت وزره و لم يشكر له سعيه (195)  كسى كه به برادر دينى خود خدمتىنمايد، سپس بر وى منت گذارد خداوند عمل او را محو و نابود مى سازد، بار سنگين آنعمل بر دوش وى مى ماند و از خدمتى كه انجام داده است بهره اى نمى برد.
سيره دنياطلبان و ماديگران 
ذاتا آدمى ، ماديگرا و دنيا طلب است ، و از دنيا،مال و متاع آنرا بشدت دوست مى دارد، و براى بدست آوردنمال و ارزشهاى زيادى ، از تمامى وجود خويش مايه مى گذارد و آنرادنبال مى كند، لكن قرآن و انبيا عظام مردم را دعوت به پرهيز از طمع و حرص ‍ و آز نموده، و بطور كلى جامعه بشرى را از آن بر حذر مى دارند.
ايكاش توشه اى پيش مى فرستاديم  
قرآن كتاب وحى ، و پيامبران و اوصياء گرامشان چگونه دنيا را توصيف و تعريف كردهاند از قران چنين مى خوانيم : قال الله تعالى : كلا اذا دكت الارض دكا دكا و جاء ربكو الملك صفا صفا، وجيى ء يومئذ بجهنم يومئذ يتذكر الانسان وانى له الذكرى ،يقول ياليتنى قدمت لحياتى . (196)  آنگاه كه زمين در هم كوبيده شود كوبيدنىدر هم و سخت ، و فرمان پروردگار در رسد و فرشتگان صف در صف بايستند و در آنروز جهنم (به صحنه حشر) آورده شود و در آن روز آدمى نپذيرد و بيدار گردد ولى آنجاچه جاى نپذيرفتن و بيدارى وى بوده باشد، و لذا با نهايت افسوس و ندامت گويدايكاش براى زندگيم (توشه اى و چيزى ) پيش مى فرستادم .
مرو بخواب كه حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نيمه شب و درس صبحگاه رسيد
با ياد مرگ از دنيا بى اعتنا شويد  
از پيامبر گرامى اسلام عليه السلام مى خوانيم : اكثروا من ذكرالموت فانه يمحصالذنوب و ينزهه فى الدنيا. ،پيامبر خدا عليه السلام فرمود: از مرگ ، بسيار يادكنيد، چرا كه ياد مرگ گناهانتان را پاك نموده و بر انسان را به دنيا بى اعتنا مىنمايد.
براى آخرتتان چه توشه اى اندوخته ايد!  
دنيا متجر اولياء الله ، محل رشد و تكامل معنوى و عروج انسانها به قله هاى سعادت وخوشبختى است در عين حال محل گرفتارى و آزمايش بيشترين انسانها نيز مى باشد وحداكثر انسانها در هاله اى از مشكلات اقتصادى و غم و اندوه گرفتار آمده اند. حضرتاميرالمؤ منين عليه السلام در بازار بصره مردم را درحال تجارت و كسب و كار ديد بشدت گريست و فرمود: يا عبيد الدنيا وعمال اهلها، اذا كنتم بالنهار تحلفون و بالليل فى فراشكم تنامون . فىخلال ذالك عن الاخره تغفلون فمتى تجهزون الزاد و تفكرون فى النعاد (197)  اىبردگان دنيا و مزدوران اهل آن ، وقتى چنين باشد كه روز را به سوگند در معاملاتبگذاريد، و شب در بستر خواب بياراميد، و درخلال اين دو كار از انديشه درباره آخرت غافل مى شويد پس چه وقت توشه آخرتتحصيل مى كنيد و كى درباره معاد مى انديشيد؟ يعنى شما مستغرق در دنيا هستيد كى بهفكرآنسراى خواهيد بود،
شب خفته و روز مست و هر صبح خمار
اوقات عزيز بين كه چون مى گذرد
كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
وه كه بس بى خبر از غلغل چندين جرسى
بال بگشا و صفير از شجرطوبى زن
حيف باشد چو تو مرغى كه اسير قفسى
وه چه شيرها است در اين شهر كه قاتع شده اند
شاهبازان طريقت به مقام مگسى
چه بسيارند كه صبح را به شام و امروز به فردا نرساندند  
قال رسول الله عليه السلام يا اباذر، كممستقبل يوما لا يستكمله و منتطر غدالا يبلغه (198)  پيامبر اكرم عليه السلام فرمود:اى اباذر چه فراوانند كسانى كه صبح را به شام و امروز را به فردا كه منتظرشبودند نرساندند. بنابراين آرزوها را طولانى و معاملات و خريد و فروشها را مدت دارنكنيد، و خانه ها را وسيع و بيرون از حد احتياج نسازيد، و سرمايه ها را به چندينبرابر نياز، تهيه ننمائيد، كه اگر اينها با حديث شريف پيامبر عليه السلام سازگارنيست .
آه از اموال و فرياد از دهر پريشان احوال 
در طى اين عنوان از اشعار منسوب به حضرت مولى الموحدين على بن ابى طالب عليهالسلام مى خوانيم :
وكم ساع ليثرى لم ينله
و آخر ما سعى لحق الشت راه
و ساع يجمع الاموال جمعا
ليورثه اعاديه شقاء (199) 
چه افراد فراوانى كه براى بدست آوردن مال فراوان دويدند و به چنگ نياوردند وديگرى دوندگى نكرده به ثروت فراوان رسيد. چه بسيار تلاشگرانى كه ثروت جمعكردند و از روى شقاوتى كه دارند، براى دشمنان خود به ارث مى گذارد. (چون زن وفرزند) طبق فرموده قرآن ، ان من ازواجكم و اولادكم عدوالكم فاحذروهم . بعضى از زنان وفرزندان شما دشمنان شما هستند حتما از آنها پرهيز كنيد.
تا روز ازل شراب در جام نرفت
امروز بيخودى مرا نام نرفت
جوينده بسى هست كه يك كام نديد
يابنده بسى هست كه يك گام نرفت
اى صاحب راءى كامل و بخت بلند
سعى تو براى مال دنيا تا چند
فردا كه رود جان تو از تن بيرون
اعداء همه آن مال به عشرت بخورند

next page 

fehrest page 

back page