بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 4, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - قالَ الصَّادِقُ
     02 - عرفان اسلامى / ج3
     03 - لباس در قرآن
     04 - لباس در روايات
     05 - لباس زنان
     06 - بدترين لباس
     07 - ستر عيب و كشف سر
     08 - باب هشتم
     09 - در آداب مسواك كردن
     10 - خشوع
     11 - در بيان مبرز
     12 - در بيان لباس
     13 - بهداشت روان
     14 - غسل معنوى
     15 - باب يازدهم
     16 - در راه خدمت به خلق
     17 - باب دوازدهم
     18 - پاكان و صديقان
     19 - كمالات على
     20 - رحمت و فضل الهى
     21 - علم حق
     22 - شقاوت ابدى
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد چهارم
 

 

 
 

لباس زنان

مسئله جنس زن در تاريخ حيات مسئله بسيار عجيبى است ، آزارى كه اين جنس عالى الهى از دست دور افتادگان از مكتب انبياء كشيده وحشتو تصورش مشكل و تصديقش سخت تر و مشكل تر است .

انسان با وجداو وقتى تاريخ رقت بار جنس زن را مى خواند ، و هنگامى كه جنايات رفته بر اين موجود پاك سرشت را مطالعه مى كند ، از شدت ترس و خجالت بر خود مى لرزد !

ملت هاى جدا از مكتب الهى در هيچ زمينه اى با جنس زن رفتار درست و صحيح نداشتند ، و قضاوت آنان نسبت به اين موجود شريف و اعمال و رفتارى كه در برابر او داشتند از حدود آدميت و كرامت و شرف خارج بود !!

در اين زمينه كتابهاى زيادى در شرق و غرب و بخصوص به وسيله متفكران اسلامى نوشته شده ، و توضيح وضع زن از حدود اين رساله كه در باطن امور بحث دارد خارج است ، ولى به تناسب نظر اسلام درباره جنس زن و لباس و زينت او و اينكه به چه كسانى محرم است و چه افرادى مى توانند او را نظر كند ، و به چه افرادى نامحرم است و بر او حرام است خود را در معرض تماشاى آنان قرار دهد ، لازم مى دانم دور نمائى از زندگى او را در ميان اقوام از حق بى خبر در اين جزوه و نوشتار بياورم ، تا بر خوانندگان عزيز معلوم شود كه تنها مكتبى كه شخصيت والاى زن را در تمام شئون و جهات حيات حفظ كرده و علاقه شديد به تكامل اين جنس در راه الهى دارد مكتب حياتبخش و سعادت آفرين اسلام است .

در كتب زيادى كه در اين زمينه نوشته شده مى خوانيم :كه ملل بى خبر از مكتب وحى درباره زن مى گفتند :زن وسيله اى است براى اداره زندگى مرد كه همچون يكى از وسايل در اختيارش گذاشته شده و وظيفه او تهيه كردن اسباب خوشى و هوس رانى مرد و زائيدن فرزند و خدمت در خانواده است !!

براى اين جنس خواندن و نوشتن خطرناك تعليم و تعلم و فهميدن خطرناك است ، از خانه بيرون رفتن او مطلقاً موجب فساد است ، براى او جائى بهتر از چهار ديوار خانه نيست ، نبايد هيچگونه اختيارى داشته باشد ، در برابر مرد كه فعال ما يشاء است بايد موجودى بى اراده باشد !

در ممالك مسيحى كار تفريط در نظريه نسبت به جنس زن به جائى رسيده بود كه مى گفتند :زن را بايد مانند دهان سگ دهنه بند زد ، و مى گفتند روح زن از روح ملكوتى جداست و بحث داشتند كه آيا روح او بشرى هست يا نه ؟!

در آفريقا زن حكم كالا و ثروت را داشت و براى مرد به منزله گاو و گوسپند بود .

هركس زن بيشترى داشت در حقيقت ثروتمندتر بود ، خريد و فروش زن و بكار گرفتن او براى شخم زدن زمين امرى عادى بود !

در كلده و بابل زنان را مانند ساير كالاها مى فروختند ، و هر سال بازارى براى اين كار داشتند كه دختران به سن ازدواج رسيده را بفروشند .

در ايران تنها معادل بيست من جو براى زن حق ملكيت بود و از حق ديگرى جز بهره كشى مرد برخوردار نبود !

در هندوستان دختر را از سن پنج سالگى شوهر مى دادند و براى آنها حق قائل نبودند ، حيات زن و هستى او از طفيل حياتِ مرد بود ، و گاهى او را با جسد شوهرش يكجا مى سوزاندند !!

در چين و تبت زن را به جز كارهاى سنگين در خانه حقى نبود ، و براى كم كردن قدرت راه رفتن او از ابتدا پايش را در قالب آهنى مى گذاشتند كه از رشد و نمو باز بماند !!

در يونان جنس زن وضع بسيار بدى داشت ، در صورت سه بار پشت سر هم دختر زائيدن محكوم به اعدام گشته و به چوبه دار سپرده مى شد !!

در عربستان كه بعداً نور اسلام از آن تابيد و بزرگ ترين كانونهاى دينى شد ، زن پست ترين مخلوق بود ، و اصولا دختر ننگى بود كه دامنگير پدر مى شد و بايد با كشتن يا زنده به گور كردن او اين ننگ شسته مى شد :

( وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُون أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ ... ) .

هركس از آنها دخترى برايش متولد مى شد رو سياه و خشمگين بود ، از مردم خود را پنهان مى كرد ، نمى دانست او را نگاه دارد و اين ننگ را به خود هموار نمايد ، يا زنده به گور كند !!

تعدد زوجات بسته به تمكن و اندازه شهوت رانى مرد بود ، زن از ارث و تمام حقوق محروم بود و چون شوهرش مى مرد خود او جزء ماترك ميت به پسر بزرگ مى رسيد و او اختيار داشت زن پدر را براى خود بگيرد ، يا به هركس ميل دارد ببخشد ، مردم عرب براى اين موجود بزرگ ارزشى بيش از اسب و شتر قائل نبودند ، زن در اين قوم يكى از آلات آسايش و وسايل خوش گذرانى و عيش و عشرت مرد بود !!

اين مسائل گوشه اى از وضع زن در دنياى قبل از اسلام بود ، و اما بلائى كه امم و ملل بى دين و به قول معروف متمدن از قرن هيجدهم بر سر زن آوردند ، و اين بلا دامنگير تمام ممالك شرقى و غربى شد بسيار بسيار بدتر از بلاهائى بود كه جوامع قبل از اسلام بر سر زن آوردند .

زن در اين قرون اخيره فقط و فقط به منظور كالاى شهوت و بهره گرفتن از او براى جاسوسى و پر كردن جيب بى غيرتان ملل و ستمگران و زورمندان مورد توجه قرار گرفت ، آزادى بدون قيد و شرط به او داده شد ، از خانه براى ارضاى اهداف شيطانى به كوچه و بازار ، به مدرسه و اداره ، و به مراكز خوشگذرانى و عيش و نوش كشيده شد !! براى انواع بهره كشى ها به راديو ، تلويزيون ، تأتر ، پرده سينما كشيده شد ، به عاليترين برنامه الهى او كه حجاب و پوشيده بودن از نامحرمان بود و در سايه اين حقيقت شرف و غيرت و عفت و حيا و پاكى و ادب و وقار او حفظ مى شد ، حمله شديد شد ، و بى فضيلتان و بى غيرتان همچون خوك و گرگ گرسنه به پرده الهى حجاب او حمله كردند ، و از اين رهگذر ضربات غير قابل جبران به تمام شئون آدميت زدند ، فساد را از طريق بى حجابى و بى عفتى به تمام شئون آدميت زدند ، فساد را از طريق بى حجابى و بى عفتى به تمام شئون آدميت زدند ، فساد را از طريق بى حجابى و بى عفتى به تمام شئون حيات كشاندند ، و نظام عالى حيات را از اين رهگذر دستخوش انواع خطرات قرار دادند ، هجومى كه تمدن جاهلى از طريق بى حجابى به انبياء و فرهنگ الهى برد در تمام ادوار تاريخ بى سابقه بود ، بسيارى از شكست هاى مادى و معنوى بشر معلول بى بند و بارى جنس زن شد ، واى كاش در تمام جهان اين جنس والاى به پستى كشيده بفهمد كه چه بلاى بزرگى به سر او آمده ؟!

محمد قطب كه از دانشمندان به نام كشور مصر است و در بسيارى از مسائل اسلامى تأليفات ارزنده اى دارد ، و مردى دنيا ديده و بينا بود در اين زمينه در كتاب پر قيمت«جاهليت قرن بيستم»كه يكى از بهترين نوشته هاى اوست مى نويسد :

در اين زمانهاى اخير فساد اخلاقى در زمينه مسائل جنسى تا اعماق پى و درون استخوان اجتماع فرانسوى نفوذ كرده ، و جنگ جهانى دوم به هنگامى شروع شد كه كشور فرانسه به صورت مركز فحشاء بزرگى در مرداب فساد جنسى غوطه ور شده بود و در نتيجه بروز چنين وضع اسف بار بود كه فرانسه در ظرف چند روز از پا در آمد ، و اين سقوط و زبونى نه از آن جهت بود كه فرانسه اسلحه و ساز و برگ جنگ نداشت ، زيرا در آن تاريخ تازه ترين و مؤثرترين سلاح هاى جنگى در اختيار آن كشور بود ، و استحكامات خط «ماژينو» استوارترين سدى بود كه تا آن زمان پديد آمده بود ، آرى اين سقوط ارتباطى به ساز و برگ جنگ و استحكامات جنگى نداشت بلكه مربوط به فقدان روحيه رزم جوئى و ضعف احساس شرف و غيرت و عزت بود ، مربوط به ترس و وحشت از ويران شدن شرف و غيرت و عزت بود ، مربوط به ترس و وحشت از ويران شدن رقاصخانه ها و كاباره هاى پاريس زير بمب هاى نيروى هوائى آلمان بود و به همين جهت در ظرف مدتى كوتاه كه از دو هفته تجاوز نمى كرد به زانوى خضوع و تسليم درآمد .

اما آمريكا : كندى رئيس جمهور فقيد ايالات متحده در تصريح خطير خود به سال 1962 م خاطر نشان ساخت كه آمريكا در خطر است ، زيرا نسل جوان اين سرزمين سست و تنبل و فاسد و مستغرق در غرقابه شهوات است ، و قدرت تحمل بار مسئوليتى را كه بر دوش آن نهاده اند ندارند ، و در ميان هر هفت جوانى كه براى سربازى عرضه مى شود شش تن از آن هفت تن فاقد صلاحيتند ، زيرا شهوترانى لياقت مزاجى و روحى ايشان را تباه كرده است .

اما انگلستان : شايد براى نشان دادن شاخص فساد در اين امپراتورى اشاره به لايحه قانونى شناختن هم جنس بازى و به خطر افكندن اسرار نظامى دولت در برابر كام گرفتن وزير جنگ بريتانيا از زنى روسپى كافى باشد !!

اما روسيه : رئيس روسيه در سال 1962 م خاطر نشان ساخت كه آينده روسيه در خطر است !و آينده جوانان روس اطمينان بخش نيست زيرا نسل جوان در اين مملكت دستخوش سستى و فساد شده و در منجلاب شهوات غوطه گشته است .

اما مترقى ترين كشورهاى جهان يعنى دولت هاى شمال اروپا : در اين كشورها با جوانانى عاصى و بى بند و بار مواجه مى شويم كه با استعمال حشيش و افيون قدرتهاى خلاقه خود را تباه مى سازند و با تشكيل باندهاى خطرناك به منظور دزدى و قتل و هتك ناموس امنيت دولت و خاطر علماء اجتماع را پريشان مى كنند .

اين مفاسد كه نمونه هائى از آن را مورد اشاره قرار داديم تنها در يك جنبه از جوانب حيات ، يعنى جنبه جنسى بود ، ولى از اين رهگذر خطرناك اين مفاسد از اين حد و جنبه گذشته و به سائر شئون حيات هم سرايت كرده .

در آمريكا باندهائى از بزرگان و دانشمندان از طبقه وكلاى دادگسترى و پزشكان و نويسندگان و رجال قانون وجود دارند كه كار و برنامه ايشان فراهم ساختن وسائل زنا براى مقاصد و اغراض قانونى است .

چنان كه مى دانيم در استيت هاى كاتوليكى امريكا اقدام به طلاق جز در مورد ارتكاب زنا از طرف زن يا شوهر روا نيست ، و تنها در اين صورت است كه زن يا شوهر به استناد آنكه همسرش مرتكب آن عمل ناروا شده مى تواند مطالبه طلاق كند .

روى همين اصل هريك از زوجين كه مايل به ادامه زندگى زناشوئى نباشد متوسل به آن باندها مى شود تا همسرش را به ارتكاب زنا وادارند و در همان حال او را تسليم پليس كنند و مدارك قانونى طلاق گرفتن را در اختيار او قرار دهند و دستمزد خود را در برابر انجام آن خدمت دريافت نمايند .

همچنين در آمريكا باندهائى وجود دارند كه كارشان فروختن دختران است ، فروختن دختران به توانگران و ثروتمندان از اهالى اروپا كه طالب اين متاعند و ثمن مطلوب و مرغوبى در برابر آن مى پردازند .

و اين همه از بركات هجوم به شخصيت والاى زن و دريدن پرده عفت و عصمت و حيا و شرم و حجاب او نصيب بشريت در اين دوره ها گشته ، انقلاب صنعتى و آثار و تبعات آن ، از قبيل پاشيده شدن خانواده و نظامات خانوادگى ، هجرت جوانان مجرد از ده به شهر و از ميان رفتن حدود و قيود سابق و عدم قدرت جوانان بر تشكيل خانواده به علت كمى درآمد و سقوط جوانان در ورطه زنا به علت سهولت اين عمل قبيح و دشوارى ازدواج از عوامل مهيم است كه فساد را توسعه داد ، و در اين زمينه از جنس زن كمك مهمى گرفته شد !!

ورود و شركت زن در كارها و كارخانه ها و ابتذال اخلاقى و آلودگى زن در راه تحصيل معيشت ضرورى و مبارزه اش در راه تأمين مساوات كامل با مرد حتى مساوات در فسق و فجور اين وضع خطرناك را براى بشريت به ارمغان آورد ، صهيونيزم بين المللى با فراهم آوردن انواع و بخصوصى با كمك گيرى از جنس زن چه در عالم نظريات و چه در زندگى واقع بر ابعاد فساد و جنايت افزود !!

ماركس و فرويد و دركايم كه از اين باند مخوف بودند ، به عنوان ارائه نظريات علمى به فرو كاستن و خوار شمردن اخلاق همت گماشتند و هريك به نوبه خود و از طريق مخصوص به خود زن را به بيرون شدن از حريم حيا و فعاليت جنسى فرا خواندند تا او را به آسانى در دسترس مرد قرار دهند و در منجلاب شهوات حيوانى غوطه ور سازند .

سپس سينما كه خود اساساً صنعتى يهودى است با همكارى تلويزيون و راديو در افزايش انواع بى بند و بارى جنسى و سقوط در غرقابه شهوات حيوانى نقش مؤثر را ايفا نمود و سالن هاى مد و آرايش و آداب اجتماعى قائم بر اساس اختلاط و آميزش پسران و دختران لاابالى گرى و عنان گسيختگى را به منتهاى شدت و حدت خود رهبرى كرد !!

آمار خودكشى ها بر اثر شكست در روابط عشق ، آمار فحشا و منكرات ، آمار زنا ، فرار دختران و پسران از خانه و خانواده ، به هم پاشيدن نظامات خانوادگى ، روابط نامشروع زنان شوهر دار با مردان بى غيرت ، سقط جنين ، اعتيادهاى خطرناك و بسيارى از مفاسد و بلاهاى خانمانسوز ، به حق حق قسم نود و نه درصدش معلول وضع غير الهى و غير انسانى زن در ممالك عالم است ، و اين وضع خطرناكى كه براى زن پيش آمده معلول فرهنگ قرون اخيره و بى بند و بارى اين جنس لطيف و شريف در جوامع است .

اسلام وضع زن را در دنياى قبل از خودش ، و اوضاع زن را پس از تمدن قرون اخيره به هيچ صورت قبول ندارد ، اسلام برخورد مردان را نسبت به جنس زن به اين صورت خيانت بزرگ مى داند ، و مردان را در اين زمينه گناهكار دانسته و زن را هم به خاطر اينكه خود را وسيله هوسرانى قرار داده مجرمى بزرگ و خائنى بى نظير مى شناسد !!

اسلام زن را نيمى از پيكر انسانيت دانسته ، و بقاء حيات را از بركت وجود او مى داند .

اسلام شخصيت فطرى و وجدانى و انسانى زن را همانند مردان به حساب آورده ، و ازدواج او را مرد واجد شرايط به عنوان پيوند الهى ياد كرده .

اسلام مى گويد :مردى كه دختر دارد ، و در تربيت الهى او بكوشد ، تا آن دختر زنده است ، معادل عمر هر روزش ثواب يكسال عبادت در نامه پدر ضبط مى شود .

اسلام مى گويد :مادرى كه به دهان فرزند خود پستان مى گذارد ، در برابر هر مكيدنى كه از طرف طفل صورت مى گيرد ، مادر معادل ثواب آزاد كردن يك بنده از اولاد اسماعيل در راه خدا دارد !!

اسلام مى گويد :دختر به منزله در رحمت الهى است كه به روى يك خانه باز شده ، اسلام براى زن حقوقى مقرر فرموده كه مطالعه آن حقومى آدمى را به اعجاب سخت واميدارد .

اسلام براى ايمان و عمل زن در فرداى قيامت مزد و اجر ثوابى معادل با ثواب ايمان و عمل مرد قرار داده .

شخصيت زن در پيشگاه الهى بستگى به ايمان و اسلام و عمل صالح او دارد و در اين زمينه بين زن و مرد فرقى نيست .

زن در اسلام استعداد يافتن مقام با عظمت عصمت را دارد ، و اسلام در اين زمينه نمونه هاى با عظمتى همچون مريم كبرى ، فاطمه زهراء زينب بزرگوار نشان مى دهد .

قسمتى از آيات قرآن و روايات اسلامى نشان دهنده شخصيت زن و تربيت يافتگانى از جنس زن است ، كه آدمى در دقت كردن در آن آيات و روايات ، به شخصيت والاى زن و عظمت اين موجود عالى بيش از پيش پى مى برد .

اسلام توجه به زن را از هنگام ولادت او تا همسر بودنش در خانه ، و به هنگام رعايت حق از اخلاق عالى انبياء مى داند .

اسلام تجاوز به حقوق زن و شخصيت او را از اعظم گناهان شمرده و بد رفتارى با زن را ظلم فاحش مى داند .

اسلام بهشت را زير پاى مادران مى داند ، و عاق مادر و پدر را از رحمت حق محروم معرفى كرده است .

اسلام فقط و فقط براى پاك ماندن محيط پر قيمت خانه ، و پاك ماندن محيط با عظمت اجتماع از هر نوع گناه و آلودگى از زن مى خواهد كه ادب ، عفت ، وقار ، كرامت ، اصالت ، شرافت ، و آداب الهى و انسانى خود را حفظ كند ، و براى اينكه بستر فساد و گناه و شهوت گسترده نگردد از خود نمائى ، و عشوه گرى و جلب توجه نامحرمان ، جداً و جداً خوددارى كرده و تقواى الهى را مراعات نمايد .

در اسلام ارزش و شخصيت زن به پاكى و تقوا و عفت اوست ، و حضرت زهرا قيمت و اعتبار زن را در اين مى دانند كه با نامحرمان در رابطه نباشد !!

زنان بايد بدانند كه قوانينى كه در مسئله عفت و عصمت و در مسئله لباس و زينت از طرف مولاى عالم حضرت حق براى آنان وضع شده در درجه اول به مصلحت خود آنان و در مرحله بعد به مصلحت خانه و اجتماع بوده ، و بايد توجه كنند كه گريز از آن قوانين اين همه بلا و مصيبت و ضربه هاى غير قابل جبران براى امت اسلامى به بار آورد .

يك زن اسلامى واجب است همچون خديجه و زهرا و زينب كبرى و آسيه ومريم زندگى كرده و در همه شئون حيات حافظ شرف و غيرت و حميت و عفت و تقوا باشد .

شخصيت زن بستگى به علم و تقوا و سلامت و پاكى او در همه شئون حيات دارد .

زن ، زن است يعنى انسان و آدم است ، يعنى خليفه خدا در روى زمين است ، يعنى مادر است ، يعنى منبع تربيت بنى آدم است يعنى مادر انبياء و امامان ، و رحم پاك او جايگاه رشد حكيمان و عارفان و فيلسوفان ، و انديشمندان و مؤدبان به آداب الهى است . و چه فرق عظيم و بزرگى است بين اين گونه زنان و آنان كه عروسك شهوات بى غيرتان و بى شرف هاى روزگارند !!!

قرآن مجيد اجازه نمى دهد زنان لباس و زينت خود را در معرض ديد نامحرمان بگذارند ، و حتى اجازه نمى دهد آن گونه با مرد نامحرم حرف بزنند كه دل نامحرم را از حالت طبيعى خارج كنند ، و اجازه نمى دهد آن گونه راه بروند كه غريبه ها از داشتن زينت آنان آگاه شوند ، و اجازه نمى دهد از منزل معطر خارج گشته تا جلب توجه مردان غريبه كنند !!

زن در اسلام موجودى الهى است ، و در خانه و اجتماع بايد رنگ خدائى او حفظ شود ، و از دستبرد نامحرمان و صاحبان شهوت و رذائل مصون بماند ، در اين زمينه به آيات قرآن كريم و روايات پر ارزش اسلامى مراجعه كنيد .

زن در اسلام موجودى اصيل و حقيقى است نه وجودى طفيلى و تبعى ، از اين جهت داراى حقوق عالى است ، و مردان ملزم هستند حقوق مالى ، فطرى ، طبيعى ، زناشوئى ، ارثى ، اخلاقى ، اسلامى زن را به احسن وجه رعايت كنند ، نفقه ، لباس ، مسكن ، اداى حق زناشوئى واقعياتى هستند كه بر مرد واجب است نسبت به زن رعايت نمايند .

زن حق پوشيدن لباس زربفت ، حرير ، ابريشم و ... و زينت نمودن به انواع اشياء گرانبها را دارد ، ولى بايداين امور به طور حتم از راه مشروع بدست آمده باشد ، و روزى مزين به اين زنيت ها شود كه در جامعه عده اى در مضيقه و سختى نباشند ، و به هيچ عنوان حق ندارد لباس و زينت و زيبائى خود را در معرض ديد آنان كه خدا اجازه نمى دهد بگذارد ، زن براى اداى احترام به فرامين الهى و مل كردن به دستورات حضرت حق چاره اى جز حجاب براى خودش و اهل خانه و بخصوص جامعه قابل شمردن واحصاء نيست .

رعايت حجاب يعنى رعايت وحى ، رعايت زحمات صد و بيست و چهار هزار پيامبر ، رعايت كوشش هاى امامان و فقيهان و عارفان و حكيمان !!

رعايت حجاب يعنى رعايت عفت ، عصمت ، اخلاق ، شرف ، عظمت ، شخصيت !!

رعايت حجاب يعنى پيش گيرى از به هم خوردن نظام خانواده ها ، يعنى پيش گيرى از زنا ، يعنى پيش گيرى از فحشا و منكرات ، يعنى پيشگيرى از روابط نامشروع يعنى جلوگيرى از ازدياد طلاق ، يعنى پيشگيرى از تمام امور شيطانى .

حجاب حكم صريح قرآن در آيات متعددى در سوره نور ، حجرات ، و انعام است ، و منكر آن به خاطر انكار ضرورى اسلام بدون شك كافر و نجس و خارج از حدود اسلام و ايمان است .

( وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِالتَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلاَ يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَىاللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) .

و بگو به زنان مؤمنه چشم از نامحرم فرو پوشند و حفظ عفت كنند ، و آرايش خود را جز آنچه مانند سرمه چشم و از قبيل آن كه پوشيدنش مشكل است آشكار نكنند ، و روسرى و مقنعه خود را بر روى سينه و گريبان خويش قرار دهند ، و زينت هاى تحريك كننده را آشكار ننمايند مگر در برابر اين چند دسته كه محرم اند :

1 ـ شوهران ، 2 ـ پدران ،3 ـ پدر شوهران ،4 ـ فرزندان ،5 ـ فرزندان شوهر ،6 ـ برادران ،7 ـ پسر برادران ،8 ـ پسر خواهران ،9 ـ زنان ،
10 ـ مملوك هاى خودشان ،11 ـ طفيلى هائى كه با زن كارى ندارند ،
12 ـ بچه هائى كه از امور جنسى بى خبرند ، و به وقت راه رفتن پا به زمين نكوبيد تا از زينت شما خبردار شوند ، و توبه كنيد اى همه مؤمنين ، باشد كه رستگار شويد .

از آنجا كه خاندان رسالت و زنان پيامبر براى تمام امت و بخصوص زنان معيار هستند ، دستوراتى كه در قرآن به زنان رسول اكرم داده شد در حقيقت به تمام زنان داده شد ، در قرآن مجيد به زنان پيامبر بزرگ دستور صريح و اكيد نسبت به حجاب مى دهد و رعايت وجوب مسئله پوشش در آن حدى كه ناظر و بيننده به طمع نيفتد ، و نحوه سخن گفتن در كيفيتى كه قلوب مريضه حالى به حالى نشوند نسبت به زنان پيامبر و تمام زنان امت عموميت دارد ، و بر زنان مسلمان واجب حتمى است كه از دستورات حق نسبت به زنان پيامبر در مسئله حجاب و عفت و گفتار و دستورات حق نسبت به خودشان پيروى كنند .

( يَا أَيُّهَا الْنَّبِيُّ قُلْ لاَِزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلاَلبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً ) .

اى پيامبر به زنان خويش و دخترانت و زنان مؤمنين بگو پوشش هاى خود را بر تمام قامت خويش فرو پوشند ، تا شناخته نشوند و از آزار دور بمانند ، خدا آمرزنده مهربان است .

اينكه در ترجمه آيه بدين گونه آورده شد : پوشش هاى خود را بر تمام قامت بپوشيد بر اساس ترجمه لغت جلباب از كتاب معتبر لغوى«المنجد»است ، آنجا كه مى گويد :الجلباب :القميص او الثوب الواسع :جلباب :پيراهن يا پوشش گشاد است ، و عده اى فرموده اند به طور دقيق جلباب پوششى است از روسرى بزرگ تر و از عبا كمى كوچك تر .

در هر صورت زن آنچه از لباس و زينت برايش حلال است مى تواند ، به اندازه شأنش بپوشد ، ولى عشوه گرى و طنازى و خودآرائى نكند و بداند خود نشان دادن به ديگران و آن كسانى كه اسلام آنان را محرم نمى داند به طور قطع براى او حرام است ، و در صورت توجه نكردن به دستورات سعادت آفرين اسلام مبغوض حق و در قيامت اهل عذاب خواهد بود ، زن به هنگام خروج از خانه ، و به وقت روبرو شدن با نامحرمان بايد از جلباب استفاده كرده و در لباس زيبا پوشيدن و زينت ، و بدن و آنچه مرد را به تحريك سوق مى دهد حتى در حرف زدن از دستورات الهى پيروى كرده و از محرمات خوددارى نمايد ، و بداند كه تمام دستورات الهى و انبياء و امامان و حكيمان و ناصحان و عارفان و اولياء خدا به نفع اوست ، و آنان جز خير دنيا و آخرت او نظرى ندارند ، و توجه داشته باشند كه طى راه انسانيت و رسيدن به مدارج كمال ، و فراهم آوردن زمينه براى شكوفائى استعدادهاى خدادادى جز با طى طريق الهى به كمك انبياء و امامان راهى ندارد .

و بدانند در تمام اعصار و قرون خداوند بزرگ در ميان تمام اقوام و ملت ها براى همگان در هر شأنى كه هستند حجت و گواه و دليل و راهنما قرار داده ، و فرداى قيامت در مقابل آنچه جرم داشته اند بخصوص در مسئله بى بند و بارى و بى حجابى كه ريشه نود درصد از مفاسد خانوادگى و اجتماعى است عذر قابل قبولى نخواهد داشت .

آرى خداوند فيض بخش توانا ، از روى حكمت و رحمت بى پايان خود ، براى اينكه افراد موجودات و بخصوص نوع انسان راه كمال مطلوب مقدر خويش را به آسانى پيدا كند ، هميشه به نزد هر قومى سرمشق هائى و راهنمايانى فرستاده تا احكام او را تعليم و آنان را به راه تكامل و ترقى ارشاد و هدايت كنند .

حكمت كامله خداوندى كه دانا به استعدادها و قابليت آفريدگان است هرگز تكليفى كه مافوق طاقت و توانائى ايشان باشد تحميل نمى كند و هرگز راهى كه نرفته اند بى بدرقه و راهبر نمى گذارد .

بدين جهت دست تقدير و عنايت خداوندى در هر دورى و در نزد هر ملتى مثال هاى درخشانى از كمال مطلوب جسمى و روحى در پيش چشم افراد و ملت ها گذاشته است تا آنان را سرمشق و نمونه پيروى خود قرار دهند و آن راهى را كه ايشان مى روند و نشان مى دهند بروند .

اگر به ديده دقت و بصيرت تاريخ حيات و اقوام و ملل را تدقيق و مطالعه كنيم مى بينيم كه پيوسته هريك از ادوار تاريخ و بخصوص در روزهاى تاريك آن كه ظلمت خودپرستى و نادانى افق افكار مردم را فرا گرفته است نورهاى درخشنده اى از علم و معرفت و فداكارى و فضيلت براى هدايت و حمايت مردم افروخته شده است .

هيچ ملت و قومى پيدا نمى شود ، كه در ميان خود افراد ممتاز و نفوس كامل در هريك از تكامل جسمى و قلبى و عقلى نداشته باشد .

همواره در هريك از رشته هاى اخلاق و علم و معرفت ، رجالى كه برترى ديگران و سمت معلمى و تربيت و رهنمائى داشته باشند در هر قرنى موجود بوده است ، خواه در قلمرو دين و مذهب و خواه در منطقه سياست و حكومت ، و خواه در دايره علم و معرفت و اخلاق و صنعت ، هريك از ملت ها ، نابغه ها و سرآمدان و پيشوايان بزرگ داشته است كه او را در شاهراه تكامل رهنمائى كرده اند . هر مرد متفكر منصف هر قدر هم ماده پرست باشد ، اعتراف و تصديق مى كند ، كه در تاريخ بشر گاهى افرادى ظهور كرده اند كه از حيث فضل و دانش و قوت و قدرت و علم و شجاعت و هنر و صنعت و شرافت و فضيلت درجه مافوق بشرى را دارا بوده ، به طورى كه امتياز ايشان بر مردمان مانند امتياز انسان نسبت به حيوان مى باشد .

اين مردان خدائى كه سرآمد ايشان به نام انبياء و اولياء و حكما و عرفا و هاديان بشر معروفند ، ارواح كامله اى بوه اند كه صفات خدائى را در نفس خود به اندازه اى پرورش داده بودند كه از آنان به عنوان مثال خدا ، يا انسانهاى فوق بشر ، يا نفوس ملكوتى نام برده اند !

از آن جهت تشنگان باده معرفت بيانات ايشان را زلال حقيقت شمرده و حيات ايشان را سرمشق زندگى خود قرار داده اند .

دانايان بينادل جهان و نفوس بيدار شده انسان همواره آرزو داشته اند كه پيروى از تعليمات و حيات آن هاديان بشر و آن مجريان قضا و قدر كنند ، و مس وجود و نفس خود را با اكسير معرفت و فضيلت آن صاحب نظران كيما اثر مبدل به زر خالص جمال و كمال الهى سازند ، اين پيروى راه ايشان را بزرگ ترين سعادت دانسته و اكتساب اخلاق و صفات ايشان را بهترين وسيله رسيدن به كمال مطلوب مقدر شمرده اند .

گمان نمى رود كه در ميان علماى فنون مادى و مثبت هم ، امروز كسى پيدا شود كه در عمق دل خود حرمتى نسبت به اين برگزيدگان بشر احساس نكند و يا مقام بلند و صفات كماليه اين پيشوايان نوع انسان را انكار نمايد و رسيدن به مقام ايشان را براى خود و نوع بشر آرزو نكند و مايه خوشبختى نشمارد .

اينكه مردانى و نفوسى از ميان نوع بشر بدين مقام رسيده اند و آثار و عظمت و ابهت و قدرت از خود به يادگار گذاشته اند خود دليل است بر اينكه اين راه بر همه افراد انسانى باز است و بلكه يگانه راهى است كه همه بايد آن را بپيمايند تا به سعادت دو جهان نائل آيند .

اين كمال مطلوب كه در تظاهرات سه گانه جسمى ، قلبى ، و عقلى تجلى مى كند چيزى بر خلاف قانون طبيعت نيست بلكه خود نتيجه تكامل و ميوه شيرين طبيعت است ، زيرا كه خود طبيعت هم راه پيماى كمال است ، و انسان به طور جدى مأمور و ملكف است كه به وسيله قدرتهاى بى كران خدائى كه دارد ، به تكميل طبيعت نيز يارى كند ، ولى در اداى اين تكليف خود ، وقتى مى تواند كامياب گردد كه قبلا با كمك انبياء و امامان و چهره هاى ملكوتى به تربيت و تكميل نفس خود بپردازد .

عقل بى شائبه از هواها به وجود اين كمال مطلوب و به وجوب پيروى آن حكم مى دهد .

اگر مادل هاى خود را از آلايش هوى و هوس نفسانى و اغراض و منافع خود پرستانه پاك سازيم يقيناً يك اشتياق بزرگ در نهاد خودمان نسبت به اين كمال مطلوب كه هدف همه بزرگان عالم بوده حس خواهيم كرد ، زيرا كه روح مجرد ما كه در دقايق مخصوص زندگى ، موجوديت خود را براى ما محسوس مى سازد ، از آن مقام بلند عالم ملكوتى پائين آمده و ذوق و شادى جاودانى و نافانى آن عالم ، هميشه در كام او زنده است ، و ياد آن ايام الفت و محبت و آن حظوظ روحانى را هرگز فراموش نمى تواند كرد .

بنابراين رسيدن به درجه كمال مطلوب مقدر يك احتياج فطرى و يك اشتياق غريزى و درونى روح انسانى است ، و اساساً غرض از هبوط روح از عالم ملكوت به عالم ناسوت و پيمودن مراحل ترقى از ميان مراتب و طبقات عالم مادى همين تكميل نفس و اكتساب انتباه و معرفت و تحصيل ادراك حقيقت يعنى رسيدن به درجه كمال مطلوب است ، زيرا فرق است ميان بودن و ميان هشيار و توانا بودن .

انسان ابتداء در اين عالم فاقد همه چيز جز جسم و روح خالى از تمام معارف است ، بايد به تدريج در ضمن طى مراحل تكامل در آغوش اين جهان به مقام قدرت فعاله خالقه و معرفت مدركه بالغه ذات خود ، يعنى به كمال مطلوب مقدر خويش كه اكتساب قدرت و صنعت خدائى است برسد ، يعنى صعود نمايد ، تا بتواند به نيابت از خداوند به ذاته خالق عوالمى نو گردد ، و به وسيله عبوديت و طاعت به مقام ربوبيت برسد ، چنانچه حضرت صادق (عليه السلام) فرموده :عبوديت جوهرى است كه ريشه آن ربوبيت است ، و به گفته عارفان حقيقت بين دو گانگى را از ميان بردارد و به مقام وحدت برسد .

از روى اين حقايق كه در اوراق قبل خوانديد بايد گفت :كه تربيت كننده حقيقى كسى است كه در نهاد خود يك حس لطيف عالى براى خدمت به تهيه وسايل تكامل جسمى و قلبى و عقلى نفوس بشر احساس كند ، و اين احساس يك حس مسئوليت و يك اشتياق قوى و سوزان با يك قدرت بيكران فداكارى در دل او توليد نمايد ، و اين حقيقت به طور كامل در نهاد انبياء و امامان (عليهم السلام)بود و هم اينان بودند كه با عمق وجود اتصال به وحى داشته و از عمق وجود براى نجات بشر دل مى سوزاندند ، تمام مردان و زنان بايد بدانند كه جز با طى طريق اين بزرگواران به كمال مطلوب مقدر نمى رسند ، دور افتادگان از اين وادى چه مردان چه زنان با بار سنگين جهل و بى تربيتى به عمق بيشترى از منجلاب مفاسد فرو رفته و عاقبت از اسفل سافلين جهنم سر در مى آورند ، با اين وضعى كه گروهى از مردان و بخصوص بعضى از زنان در لباس و خوراك و اعمال و اخلاق دارند ، مگر توقع خير و فلاح براى آنان مى توان داشت ، مردى كه ابزار و عامل شيطان و زنى كه برده هوس و شهوات مردان بى غيرت ، و در هر ساعت عروس شيطانى از شياطين است مگر روى خير و سعادت مى بينند ، اين انبياء و امامان هستند كه با بيان پاك تر از گوهر خود مى خواهند شما را به اوجكمال مطلوب مقدر برسانند ، اين هاديان راهند كه در تمام زمينه هاى زندگى دلسوز شمايند ، اگر به فرهنگ پاك آنان بنگريد ، و دستورات و فرامين و حلال و حرام و قواعد اخلاقى آنان را توجه كنيد ، مى يابيد كه فقط از اين طريق است كه تمام درهاى سعادت به روى شما باز است ، پس بيائيد اطاعت از صاحبان زر و زور و قدرت و مال و شهوت و گناه را كنار گذاشته و از دام هوا و هوسهاى حيوانى خود ، خويش را برهانيد و دست توسل به دامن اين برگزيدگان الهى بزنيد تا هماى سعادت بر سر شما به پرواز آمده و تاج ( كَرَّمْنَا )بر فرق شما گذاشته شود و نشان ( إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً ) به بازوى جان شما بسته شود !

اى اسير دام پر آلام خويش  ***  بى خبر زآغاز و از انجام خويش
تو روانى نور يزدانى درست  ***  شاهباز قدرتى چالاك و چست
خيز و بفكن پرده از رخسار پاك  ***  جلوه اى بنماى دراين توده خاك
پرتو اميد و مهر بيكران  ***  ساز روشن در دل آوارگان
وارهان خود را زقيد بندگى  ***  دور ساز از خويشتن افسردگى
چون يكى انسان كامل در جهان  ***  ذات سبحانى خود بنما عيان

ترجمه و توضيح جمله عالى روايت هفتم مصباح الشريعه كه در باب لباس است طولانى شد از اين جهت براى نزديكى ذهن به آن لازم است ترجمه تحت اللفظى آن آورده شود :

لباس ظاهر نعمتى است از جانب خداى تعالى به بندگان خود ، براى پوشاندن جسم و عيوب و عورات و اين لباس ظاهر كرامت و عزتى است كه خداوند بزرگ به لطف و مرحمت خودبينى آدم كرامت فرموده ، و اين لباس ظاهر براى مردم مؤمن وسيله اداى واجبات الهى است .

آرى مردم مؤمن و در حقيقت عاشقان حق همه چيز را در راه عشق او مى خواهند ، لباس كه چيزى نيست ، آنان براى او زنده اند و براى او مى ميرند ، و غير او را نمى خواهند ، و به غير او فكر نمى كنند ، و اگر چيزى به مصرف عشق او نرسد ، گرچه همه عالم باشد ، پشيزى برايش ارزش قائل نيستند .

به قول حكيم بزرگ ، عارف نامدار سنائى غزنوى :

صف ديگر كه خاص تر بودند  ***  بيدل و دست و پا و سر بودند
فارغ از صورت مراد همه  ***  برتر از كثرت تضاد همه
خمشانى زجان به آئين تر  ***  ترشانى زشهد شيرين تر
ما عبدناك اجتها همه  ***  ماعرفناك اعتقاد همه
همه در نيستى به قوت هست  ***  قابل قائل بلى والست
جسته از قسمت مآت والوف  ***  رسته از زحمت حدوث و حروف
چشم وحدت نديده چشم يكى  ***  علم آدم نخوانده اسم يكى
جان فروشان بارگاه عدم  ***  خرقه پوشان خانقاه قدم
بنده ليكن چو سايه عنق  ***  زنده ليكن چو صخره صما
در كمال مقدر تقدير  ***  چار تكبير كرده بر تكبير
طوق دارانش بر نبشته زشوق  ***  فلك الامر كله بر طوق
ساخته هريك از ميان ضمير  ***  از قل الله ثم ذرهم تير
معبد خاك كوى تل كرده  ***  منفذ آب روى پل كرده
يفعل الله ما يشاء از هوش  ***  ساخته بنده وار حلقه گوش
خورده يك باده بر رخ ساقى  ***  هرچه باقى است كرده در باقى
جان ايشان ميان آن كبراء  ***  دفتر نقش آثم الفقراء
همه از روى افتقار ولاه  ***  لا شده در كمال الا الله

وَخَيْرُ لِباسِكَ ما لا يَشْغَلُكَ عَنِ اللهِ تَعالى بَلْ يُقَرِّبُكَ مِنَ شُكْرِهِ وَذِكْرِهِ وَطاعَتِهِ .

و بهترين لباس تو ، لباسى است ، كه تو را از خداوند عزيزت غافل ننمايد ، بلكه آن لباس وسيله اى باشد ، كه تو را بنده اى شاكر ، و ذاكر و مطيع قرار دهد .

ملا عبدالرزاق گيلانى در توضيح بسيار مختصرى كه بر اين جمله دارد مى فرمايد :

آن لباسى كه تو را از حق غافل نكند ، لباسى است كه اولا تحصيل و بدست آوردنش راحت باشد ، و ثانياً قيمتش سبك و ارزان تمام شود ، چرا كه لباس وقتى عزيز الوجود باشد ، و قيمتش از حد معمول بيشتر باشد ، براى تهيه آن عمرى بيشتر و اوقاتى زيادتر و براى خريدنش مال سنگين ترى لازم است ، و بدون شك صرف وقت زياد ، و پول سنگين براى بدست آوردن دو قطعه پارچه براى جسم ناقابل موجب غفلت از دوست است ، علاوه بر اين وقتى چنين لباسى با آن همه زحمت و صرف وقت زياد و پول فراوان بدست آمد و بر بدن پوشانده شد موجب كبر و خودخواهى خواهد شد !!

اما لباسى كه بدست آوردنش وقت زياد نخواهد ، و پول فراوان هم لازم نداشته باشد و در حقيقت از پارچه عادى و ارزان بدست آمده باشد ، باعث تواضح در برابر خلق خدا و همسان شدن با فقيران و مسكينان و محبوبان خداست ، و در اين لباس عادى است كه انسان ميلش به اطاعت از دوست و شكر و ذكر او قوى و زياد است .

انسان وقتى پوشاك و خوراك و محل زندگى را ساده گرفت ، از بسيارى از گناهان در امان خواهد ماند و به بسيارى از فضائل آراسته تر خواهد شد .

عاشقان زندگى با تجمل ، براى فراهم آوردن تجمل هرگز قناعت به داده حق نمى كنند ، بلكه براى ارضاى هوى و هوس به انواع محرمات كسبى ، سپس به انواع محرمات اخلاقى و عملى آلوده مى شوند ، ولى عاشقان حق هميشه بر اساس عشقشان قانع به داده حقند و به خاطر لباس و خوراك و محل زندگى به گناه و آلودگى و خباثت دچار نمى شوند ، خداشناسان در گرسنگى و سيرى ، در دارائى و ندارى ، در سلامت و در مرض شاكر و ذاكر و مطيعند ، و براى رسيدن به وصال در آرزوى پايان عمرند ، تا جام شيرين مرگ را در كشيده و مست كنان به سوى يار و لقاى حضرت او حركت كنند .

به قول شوريده ميدان عشق ، و عارف وارسته حافظ شيرازى :

خرم آن روز كزين منزل ويران بروم  ***  راحت جان طلبم وز پى جانان بروم
گرچه دانم كه بجائى نبرد راه غريب  ***  من ببوى سر آن زلف پريشان بروم
دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت  ***  رخت بربندم و تا ملك سليمان بروم
چون صبا با تن بيمار و دل بى طاقت  ***  به هوادارى آن سرو خرامان بروم
در ره او چو قلم گر به سرم بايد رفت  ***  با دل زخم كش و ديده گريان بروم
نذر كردم گر ازين غم بدر آيم روزى  ***  تا در ميكده شادان و غزلخوان بروم
به هوادارى او ذره صفت رقص كنان  ***  تا لب چشمه خورشيد درخشان بروم
تازيان را غم احوال گرانباران نيست  ***  پارسايان مددى تا خوش و آسان بروم
ورچو حافظ زبيابان نبرم ره بيرون  ***  همره كوكبه آصف دوران بروم

على (عليه السلام) در زمانى كه عهده دار امور مملكت پهناور اسلامى بود ، به قنبر فرمود : براى من و تو پيراهن لازم است ، چون لباس هر دو نفر ما در حدى كهنه شده كه قابل استفاده نيست ، به بازار پيراهن فروشان رفتند ، و دو پيراهن قيمت كردند يكى به سه درهم و يكى به چهار درهم و هر دو را خريدند ، چهار درهمى را به قنبر مرحمت كرد فرمود بپوش ، عرض كرد على جان شما عهده دار رياست كل كشورى پيراهن قيمتى تر زيبنده شماست ، فرمود قنبر من به پيرى نزديك شده ام و تو جوانى ، پيراهن كم قيمت تر برازنده من و پر قيمت تر زيبنده تو است !!

بيائيد روش زندگى را در برابر جسم و اين بدن خاكى ، بدنى كه فردا در قبر خوراك ماران و موران است از اولياى خدا بياموزيم ، بيائيد قدرى هم راى صفحه ديگر حياتمان كه صفحه آخرت است فكر كنيم ، بيائيد با نور هدايت مردان راه حق از ظلمتكده جسم خود را نجات داده و به ساحل كرامت و عظمت و شخصيت برسانيم ، بيائيد خود را از رسوائى و تنگ نظرى نجات داده و ميدان فكر و انديشه را به وسعت عالم وسعت دهيم !

به قول حيكم بزرگ ، و نكته سنج كم نظير ، و واعظ با عظمت سعدى بزرگوار :

توانگرى نه بمال است نزد اهل كمال  ***  كه مال تا لب گور است و بعد از آن اعمال
من آنچه شرط بلاغ است با تو مى گويم  ***  تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال
محل قابل و آن گه نصيحت قائل  ***  چو گوش هوش ندارى چه سود حسن مقال
بچشم و گوش و زبان آدمى نباشد شخص  ***  كه هست صورت ديوار را همين تمثال
نصيحت همه عالم چو باد در قفس است  ***  بگوش مردم نادان و آب در غربال
دل اى حكيم بر اين معبر هلاك مبند  ***  كه اعتماد نكردند بر جهان عقال
مكن بچشم ارادت نگاه در دني  ***  كه پشت مار به نقش است و زهر او قتال
نه آفتاب وجود ضعيف انسان ر  ***  كه آفتاب فلك را ضرورتست زوال
چنان به لطف همى پرورد كه مرواريد  ***  دگر بقهر چنان خرد مى كند كه سفال
به عمر عاريتى هيچ اعتماد مكن  ***  كه پنج روز دگر مى رود به استعجال
برفت عمر و نرفتيم راه شرط ادب  ***  براستى كه ببازى برفت چندين سال
كنون كه رغبت خيراست روزطاعت نيست  ***  دريغ روز جوانى كه صرف شد به محال
زمان توبه و عذر است و وقت بيدارى  ***  برآر دست دعائى و رو بخاك بمال
وصال حضرت جان آفرين مبارك باد  ***  كه دير و زود فراق اوفتد در اين اوصال
كنون هواى عمل مى پزد كبوتر نفس  ***  كه دست جور زمانه نه پر گذاشت نه بال
چنان شدم كه به انگشت مى نمايندم  ***  نماز شام كه بر بام مى روم چو هلال
بزير بار گنه گام بر نمى گيرم  ***  كه زير بار بآهستگى رود حمال
چنان شدست كه ديگر اميد خير نماند  ***  مگر به عفو خداوند منعم متعال
بزرگوار خدايا بحق مردانى  ***  كه عارفان جميلند و عاشقان جمال
مبارزان طريقت كه نفس بشكستند  ***  بزور بازوى تقوا و للحروب رجال
مراد نفس ندادند از اين سراى غرور  ***  كه صبر پيش گرفتند تا بوقت مجال
قفا خورند و ملالت كشند و خوش باشند  ***  شب فراق باميد بامداد وصال
به سر سينه اين دوستان على التفصيل  ***  كه دستگيرى و رحمت كنى على الاجمال
رهى نمى برم و چاره اى نمى دانم  ***  بجز محبت مردان مستقيم احوال
مرا به صحبت نيكان اميد بسيار است  ***  كه مايه داران رحمت كنند بر بطال
بود كه صدر نشينان بارگاه قبول  ***  نظر كنند به بيچارگان صف نعال
توقع است زانعام دائم المعروف  ***  زبهر آن كه نه امروز مى كنند افضال
هميشه در كرمش بوده ايم و در نعمش  ***  زآستان مربى كجا روند اطفال
سئوال نيست مگر بر خزائن كرمش  ***  سئوال نيز چه حاجت كه عالم است بحال
من آن ظلوم جهولم كه اولم گفتى  ***  چه خواهى از ضعفا اى حكيم و از جهال
مرا تحمل بارى چگونه دست دهد  ***  كه آسمان و زمين برنتافتند و جبال
ختام عمر خدايا بفضل و رحمت خويش  ***  بخير كن كه همين است غاية الآمال
ثناى حضرت عزت نمى توانم گفت  ***  كه ره نمى برد آنجا قياس و وهم و خيال
بر آستان عبادت وقوف كن سعدى  ***  كه وهم منقطع است از سرادقات جلال

خداوندا لباس با عظمت تقوا بر روح و جان و بر قلب و نفس ما بپوشان ، پروردگارا لباس عبوديت بر تمام قامت هستى ما درانداز ، كه هركس عريان از اين دو لباس زندگى كند دچار خزى دنيا و آخرت خواهد شد .

براى صحيح زندگى كردن ، و مؤدب شدن به آداب ، تمام انسانها نياز به انسانهاى ملكوتى دارند ، نياز به علم و فرهنگ آنان ، علم و فرهنگى كه سرچشمه اش وحى الهى است ، با آموختن اين علم و فرهنگ و بكارگيرى اراده براى عمل به اين علم و فرهنگ ، انسان در صراط مستقيم حق قرار خواهد گرفت و از گناه دور خواهد ماند .

ورنه با اين عقل و علم محدود ، چگونه مى توان به تمام حسنات وسيئات احاطه پيدا كرد ؟ و چگونه مى توان داراى زندگى صحيح شد .

انبياء و امامان آمدند تا خواسته هاى حق و اوامر و نواهى حضرت او و خلاصه راه صحيح زندگى را به انسانها بياموزند ، اگر انسان توجه به تعليمات الهى آنان ننمايد ، در چاهى از ضلالت سقوط خواهد كرد ، كه در آمدنش گاهى محال مى شود ، سعى كنيد لباس تقوا و عبوديت را از اين خياطان عالى معنوى دريافت كرده و بپوشيد و مواظب باشيد كه تا آخر عمر هيچ قدرتى نتواند اين لباس را از اندام هستى شما در آورد .

جز آئين وحى كدام مكتب مى تواند شما را به لباس فضائل و حسنات بپوشاند ، تنها مكتبى كه از معنويت كالم و روحانيت حقيقى و قواعد جهان شمولى برخوردار است مكتب با عظمت الهى است كه با نبوت پيامبر و امامت امامان براى هميشه تمام و كامل شد و هم اكنون تجلى آن كمال در قرآن و روايات پيامبر و اهل بيت عزيز اوست .

اثر معنويات اين آئين پرورش انسان حقيقى و افراد درست و نيكوكار است ، افراد موحد ، دانشمند ، راستگو ، درست كردار ، عادل ، كارگر ، خيرخواه ، فداكار ، زاهد ، افراد خاندان رسالت از زن و مرد ، خديجه ، على ، زهرا ، زينب ، حسن ، حسين و ... و گروهى از صحابه و ياران مانند ، سلمان ، ابوذر ، مقداد ، عمار ، عبدالله رواحه ، از بهترين نمونه پرورش يافتگان مدرسه اسلامند و در اين ميانه دسته اى از زنان پاكدامن بزرگ هم مانند :ام سلمه ، ام ايمن ، دختر جحش ، خنساء ، از نمونه هاى عالى تربيتى در جنس زنانند .

وَلا يَحْمِلُكَ فيها إلَى الْعُجْبِ وَالرِّياءِ وَالتَّزَيُّنِ وَالْمُفاخَرَةِ وَالْخُيَلاءِ فَإِنَّها مِنْ آفاتِ الدّينِ وَمُوَرِّثَهُ الْقَسْوَةِ فِي الْقَلْبِ .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation