|
|
|
|
|
|
شاه در راس مخالفين قانون اساسى و مشروطيت شاه از مشروطه و قانون اساسى دم مى زند در صورتى كه خود او در راس مخالفينقانون اساسى و مشروطيت ، اساس مشروطه را از بين برده است كه نمونه بارز آنمصاحبه و جنجال اخير است . اجبار ملت به ورود در حزب ، نقض قانون اساسى است . اجبارمردم به تظاهر در موافقت و پايكوبى و جنجال در امرى كه مخالف خواسته آنهاست ، نقضقانون اساسى است . سلب آزادى مطبوعات و دستگاه هاى تبليغاتى و اجبار آنها بهتبليغ بر خلاف مصالح كشور، نقض قانون اساسى است . تجاوز به حقوق مردم و سلبآزادى هاى فردى و اجتماعى ، نقض قانون اساسى است . انتخابات قلابى وتشكيل مجلس فرمايشى ، محو مشروطيت و نقض قانون اساسى است . ايجاد پايگاه هاىنظامى و مخابراتى و جاسوسى براى اجانب ، مخالفت با مشروطيت است . مسلط نمودناجانب و عمال كثيف آنها از قبيل اسرائيل ، بر بهترين اراضى مملكت و كوتاه كردن دست ملترا از آن نقض قانون اساسى و خيانت به كشور است . اجازه سرمايه گذارى به اجانب ومسلط كردن آنها بر تمام شؤ ون مملكت و غارت ذخائر نفتى به اسم (حاكميت ملى ) وكوتاه كردن دست ملت از فعاليتهاى اقتصادى ، خيانت به ملت و نقض قانون اساسى است. مصونيت دادن به اجانب و عمال آنها، مخالفت با مشروطه و قانون اساسى است و اصولادخالت شاه (كه به حسب نص قانون اساسى مقام غير مسؤ ولى است ) در امور كشور وقواى مملكت بازگشت به دوران سياه استبداد و نقض قانون اساسى است . بدبختى هاى ملت در لواى انقلاب سفيدى كه شاه هم قلابى بودن آن را فاش كرد اين شخص باز از انقلاب سفيد دم مى زند، انقلابى كه موجب سيه بختى ملت شده و مىباشد، انقلابى كه جز فلج كردن قواى فعاله ملت اثرى نداشت ، انقلابى كه پس از دهسال خود (شاه ) هم قلابى بودن آن را فاش كرد، انقلابى كه مى خواهد فرهنگاستعمارى را تا دورترين قراء و قصبات كشانده و جوانان كشور را آلوده كند، بايدمخالف اين به اصطلاح (انقلاب ) به شكنجه گاه برود و از حقوق اجتماعى محروم شود. علماى اسلام و محصلين ورجال دين طبقه دانشگاهى كه با اين نظام پوسيده و دستگاه ظلم و جور و با اين انقلابرسوا مخالفند يا بى وطن ! هستند و بايد به شكنجه گاه بروند و يا از حقوق اجتماعىمحروم مى باشند. طبقات بازرگان ، زارع و كارگر كه در اين دهسال جز وعده هاى پوچ نديده اند و از اين پس باز وعده بيشترى مى شنوند و با اينانقلاب سياه لعنتى مخالفند، به همان سرنوشت دچار خواهند شد. بر ملت است كه با مقاومت منفى ، اساس اين حزب را ويران سازند علماى اعلام و ساير طبقات بدانند كه تشكيل اين حزب مقدمه ، بدبختى هاى بسيارى استكه اثراتش به تدريج ظاهر مى شود. بر مراجع اسلام است كه ورود در اين حزب راتحريم كنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ايرانپايمال شود، بر ساير طبقات خصوصا خطباى محترم و محصلين و طبقه جوان دانشگاهى وطبقات كارگر و زارع و تجار و اصناف است كه با مبارزات پيگير و همه جانبه و مقاومتمنفى خود، اساس اين حزب را ويران كنند و مطمئن باشند كه رژيم درحال فرو ريختن است و پيروزى با آنهاست ، بايد ملت از تبليغات پوچ دستگاهاغفال نشود. اينها در عين حال كه مخالفت خود را با اسلام و احكام آن روز افزون مى كنند،براى اغفال ساده لوحان در دستگاه تبليغاتى مراسم خواندن دعاىكميل و سينه زنى و زنجير زنى پخش مى كنند، احكام قرآن كريم را نقض و خود آن را چاپو منتشر مى كنند. اينجانب در اين كنج غربت از وضع اسفبار ملت ايران رنج مى برم و چقدر خوب بود كه دراين شرايط حساس در ميان آنها بودم و در اين مبارزات مقدس ، جهت نجات اسلام و ايران ازنزديك با آنان همكارى مى كردم . از خداوند تعالى قطع ايادى اجانب وعمال آنان را خواهانم . والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 20/4/54 اظهار تاءسف امام خمينى از اوضاع اسفبار ايران در عصر آزادى ،ملت ايران از تمام شوون آزادى محرومند بسم الله الرحمن الرحيم خدمت عموم ملت شجاع و مظلوم ايران ايدهم الله تعالى اخبار واصله از ايران به دنبال شكست مفتضحانه شاه در حزب بازى جديد، با آنكه موجبكمال تاسف و تاثر است ، مايه اميد و طليعه درخشان آزادى است . تاسف از آنكه در عصرىكه ملت ها يكى پس از ديگرى از زير يوغ استعمار خارج مى شوند واستقلال و آزادى خود را به دست مى آورند ملت بزرگ مسلم ايران با گماشته شدن يكىاز مرتجع ترين افراد و يكى از عمال بى چون و چراى استعمار و سايه افكندنوحشتناكترين استبداد وحشيانه بر سرتاسر كشور، از تمام شؤ ون آزادى محروم و باجميع مظاهر استبداد و ارتجاع دست به گريبان هستند. (سازمان امنيت ايران ) به دستورشاه به صورت اداره تفتيش عقايد قرون وسطائى در آمده و با مخالفان حزب تحميلىشاه كه اكثريت قاطع ملت متدين است ، با انواع تهديدها و اهانت ها و ضربت ها و شكنجههاى وحشيانه رفتار مى كنند. معيار دموكراسى شاه ملت ايران از علماء دين تا دانشگاهى و از بازارى تا زارع و از كارگر تا ادارى و كارمندجزء بايد معتقد به عقيده شاه باشند، گر چه بر خلاف اسلام و مصالح مسلمين و ملتباشد، گر چه استقلال ملت و آزادى همه را بر باد دهد و در صورت تخلف ، سرنوشتآنها ضرب ها و حبس ها و شكنجه ها و محروميت از حقوق انسانى است و متخلفين ، مرتجعسياه و بى وطن سرخند و بايد سركوب شوند. تاسف از سركوب كردن ملت مظلوم و هجوم به دانشگاه هاى سراسر كشور، تاسف از واقعهجانسوز 17 خرداد (54) مدرسه فيضيه و دارالشفا كه واقعهقتل عام 15 خرداد 42 را زنده كرد و يورش بى رحمانه و مسلحانهعمال استعمار بر مدارس دينى كه جز با علم و فقه اسلام و دفاع از قرآن كريم و احكامسازنده اسلام سروكارى ندارند و شكستن سر و دست ها و در و پنجره ها و كوبيدن تا سرحد مرگ و پرتاپ كردن جوانان بى پناه از پشت بام ها به جرم اظهار عقيده بر خلافحزب شاهى ، به جرم سوگوارى براى مقتولين 15 خرداد كه به حسبنقل بعضى از مطبوعات خارجى عدد مقتولين (در 17 خرداد امسال ) به چهل و پنج نفر رسيده و عدد مجروحين بسيار است كه دربيمارستان ها پذيرفته نشده اند و بيش از سيصد نفر در زندان ها بسر مى برند كهسرنوشت آنها معلوم نيست . اين است وضع كشور مترقى ! اين است معيار دموكراسى شاه !اين است حال مملكت آزاد مردان و آزاد زنان ! تاسف از وضع مطبوعات ايران كه مستقيما زيرنظر(سازمان امنيت ) اداره مى شوند و هر چه ديكته كنند مى نويسند و هر تهمتى خواستندبه هر مقامى مى زنند. بيدارى ملت طليعه رهايى از قيد استعمار ولى با همه مصيبت ها بيدارى ملت مايه اميد است . مخالفت دانشگاه هاى سر تاسر ايرانبر حسب اعتراف شاه و مخالفت علماى اعلام و طبقه محصلين و طبقات مختلف ملت ، با همهفشارها و قلدرى ها، طليعه به دست آوردن آزادى و رهايى از قيد استعمار است . شركتنكردن ملت غيور در حزب فرمايشى و انتخابات خائنانه ، نمونه بيدارى و پيروزى است. اينجانب به ملت بزرگ و عزيز ايران ، پس از تسليت در اين مصيبت هاى دلخراش و تسليتدر اهانت به قرآن كريم و حريم اهل بيت طهارت عليهم السلام و تسليت در واقعه 15 خرداد42 و 17 خرداد 54 تبريك مى گويم بر اين روشنفكرى و آزادمنشى ، تبريك مى گويمبر طلوع صبح آزادى و قطع ريشه استعمار وعمال خبيث آن . سلام من بر مقتولين و مصدومين 15 خرداد. سلام من بر مصدومين و مظلومين 17 خرداد. سلام منبر طبقات اهل علم و خطباى محترم . سلام من بر جوانان غيرتمند دانشگاه هاى ايران . سلام منبر مومنين و مسلمين سراسر كشور كه با عدم شركت در حزب تحميلى و انتخابات غيرقانونى مشت محكم بر دهان ياوه سرايان زدند و وفادارى خود را به اسلام و مسلمين ثابتكردند. سلام من بر زندانيانى كه در راه هدف مقدس اسلام در زير شكنجه بسر مى برند. سلام من بر جوانان و دانشجويان غيرتمند ايرانى خارج كشور كه با كوشش ارزنده خودبه اسلام و برادران مسلم خود خدمت مى كنند و فجايع استعمار وعمال آن را بر ملا مى كنند. من در اين لحظه هاى آخر عمر نگرانى هاى فراوان دارم . خوف از آن دارم كه اين شخص كهبه هر حيله اى متشبث شد، مواجه با مخالفت ملت و طبقه جوان شد، بيش از اين متبلاى بهتشنج اعصاب شود و ملت مظلوم را بيش از اين به خاك و خون كشد و با تهمت مرتجع سياهو بى وطن سرخ ، علماى اسلام و دانشمندان و روشنفكران راقتل عام كند. به خداوند متعال از شر عناصر خبيثه پناه مى برم و قطع ايادى اجانب رامسالت مى نمايم . والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 3/6/54 پيام امام خمينى به يازدهمين نشست اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا بسم الله الرحمن الرحيم خدمت اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا ايدهم الله تعالى پس از اهداء سلام و تحيت ، شماره 20 مكتب مبارز و مرقوم هيئت مديره را ملاحظه نمودم . هجومناراحتى ها و تراكم نگرانى ناشى از وضع رقت بار مسلمين عموما و ملت عزيز ايرانخصوصا و عدم توجه مقامات مسؤ ول به مصالح مسلمين و رفتار وحشيانه دستگاه ظلم باملت ايران و خصوص علما و محصلين حوزه هاى علميه و جوانان غيور دانشگاهى تاب و توانرا مى برد و انسان آگاه را در تحت فشار خود مى كشد، اگر نباشد اميدها و نويدهائى . وبا خواست خداوند متعال نويدهائى در كار است كه اميد را به آتيه نزديكى تقويت مى كند.طبيعى ساختمان بشرى است كه هر چه ستمكارى و ظلم و بى عدالتى در جامعه و ملتى اوجگيرد، به همان نسبت قوه مقاومت در ملت رشد مى كند، شاهد زنده اوضاع اخير ايران استشاه با تمام دستگاه پليسى دست و پا مى زند كه ملت را سركوب كند تا بادل راحت به خدمت خود به اجانب ادامه دهد و به خيانت هايى كه به ملت مسلم و به اسلام مىكند، گاه از ناحيه وام دادن و گاه وام گرفتن و گاه اسلحه سرسام آور خريدن و پايگاههاى نظامى براى اجانب درست كردن سرپوش نهد. در هر صحنه سازى مواجه با مخالفتو مقاومت ملت مى شود. حزب تحميلى بى سابقه در تمام دنيا آنچنان با مخالفت ملت مواجهشد و شاه را مفتضح كرد كه براى سرپوشى آن به هر وسيله متشبث مى شود كه اذهان رامنصرف كند ولى فايده ندارد. در شهر تهران كه گفته مى شود سى و چند ميليون نفوسدارد با تمام وسايل تبليغاتى و پليس و انواع تشبثات و ارعاب و تهديدها به حسب آنچهبه ما رسيده نتوانستند بيش از دويست هزار در شركت در انتخابات بتراشند و در شهردويست هزار نفرى قم بيش از چهار هزار نفر نتوانستند به طور تحميلى وارد كنند. اين حسمقاومت كه در حال رشد است نويد پيروزى حتمى است . تظاهرات بى سابقه مدارس ودانشگاه هاى سراسر ايران به حسب اعتراف شاه براى بزرگداشت 15 خرداد كه شاه رادچار هيجان و سرگيجه نمود بروز رشد ملت و عكسالعمل فشار و اختناق است . نزديك شدن مدارس قديم و دانشگاه ها و پيوستن جبهه هاى قديمو جديد و نيز پيوستن اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان اروپا و امريكا واكنش اوجبى فرهنگى و بى عدالتى دستگاه است . و من اميدوارم كه اتحاديه اروپا و آمريكا به ساير دانشجويان كه در ممالك ديگر ازقبيل هند و پاكستان و بلاد عربى و غيرها به سر مى برند، بپيوندند و دامنه فعاليت خود راتوسعه دهند و كوشش كنند اسلام و عدالت اسلامى را به همه طبقات برسانند تااشتباهاتى كه در طول چند قرن پيش آمده و چهره نورانى اسلام را به دستعمال استعمار پوشانيده است بزدايند. از خداوند متعال توفيق كافه مسلمانان و خصوص طبقه جوان را در محو استعمار وعمال خائن آن خواستارم . والسلام عليكم و رحمه الله روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 2/7/54 پيام امام خمينى به هفتمين كنگره ساليانه انجمن هاى اسلامى دانشجويان آمريكا وكانادا بسم الله الرحمن الرحيم خدمت انجمن اسلامى دانشجويان آمريكا و كانادا ايدهم الله تعالى . مرقوم شريف واصل ، توفيق و تاييد شما جوانان غيور و ساير دانشجويان و روشن بينان كه در راهاهداف مقدسه اسلام كه در راس آن بسط عدالت اجتماعى و دفع بيدادگرى ها و بىفرهنگى هاست ، كوشش مى كنيد از خداوند تعالى خواستارم . ما علاوه برآن ستمكارى ها وخونخوارى ها كه در طول تاريخ از سلاطين و حكومت هاى جور شنيده و در تاريخ خواندهايم ، در اين ده ساله اخير كه دور خروج ملت هاى ضعيف از يوغ استعمار است ، شاهدبزرگترين و وحشتناكترين جنايات رژيم منحط ايران بوده كه براى حفظ منافع اجانب ازهيچ جنايت و خيانتى كوتاهى نكرده ، شاهد اتلاف بيتالمال مسلمين و صرف ذخاير ملت گرسنه در راه خواست هاى اجانب شاهد خريدارى ميلياردهادلار اسلحه براى حفظ پايگاه هاى نظامى اجانب شاهد وام دادن ها و وام گرفتن هاى مخالفقانون و عقل ، شاهد كشتارها و حبس ها و شكنجه هاى قرون وسطائى ، لكن آنچه موجب اميد وآرامش است طليعه بيدارى ملت و رشد سياسى طبقات مختلفه است . از رشد ملت است كهنقشه هاى شوم اجانب كه به دست شاه بايد اجرا شود مواجه با مخالفت ملت مى شود،رشد ملت است كه حزب ساختگى شاه را با آن همه رعد و برق و عربده رسوا كرد و شاهرا گرفتار آشفتگى و هيجان كرد، رشد ملت است كه با همه ارعاب و تهديد در انتخاباتمفتضح شركت نكرد مگر مشتى جيره خواران و بستگان به دستگاه ، رشد سياسىدانشجويان قديم و جديد است كه به تبليغات چند صد ساله اجانب و نقشه هاى تفرقهانداز استعمار پشت پا زده و در صف واحد در مقابل رژيم مردانه ايستاده و از حقوق ملتمظلوم دفاع مى كنند و از شكنجه ها و حبس ها و محروميت ها هراسى ندارند. رشد دانشجويانقديم و جديد است كه در بزرگداشت 15 خرداد روز رستاخيز ملت در سراسر كشور بهتظاهراتى دست زدند كه شاه را دچار سرگيجه نمود و دستور حمله وحشيانه به مدرسهفيضيه و دارالشفا، مهد تربيت اسلامى و كانون انفجار درمقابل ظلم و استبداد صادر و محصلين قرآن و فقه اسلام را به اسم كمونيست پس از زجر وضرب و جرح به زندان ها و سربازخانه ها كشاند كه سرنوشت آنها معلوم نيست . با همهاعمال ضد اسلامى و رفتار وحشيانه با علماء اسلام دست از تظاهرات رياكارانه بر نمىدارند و دراين ماه مبارك رمضان دستگاه هاى ناشر فحشا و مراكز راديو كه درطول سال به پخش مطالب ضد مذهبى مشغولند، براىاغفال ساده لوحان به پخش اذان و دعا و مناجات اشتغال دارند! لكن ملتى كه از ناله هاى جان فرساى شكنجه هاو شيون مادرهاى جوان از دست داده ، مطلع است نبايد از اين تظاهرات مزورانهاغفال شود. دعا كه وسيله مناجات با خداوند عدالت گستر است اكنون وسيله بسط ظلم واغفال نادانان براى چاپيدن هر چه بيشتر ذخائر ملت شده است ! نقطه روشنى كه در اين اواخر عمر براى من اميد بخش است همين آگاهى و بيدارىنسل جوان و نهضت روشنفكران است كه با سرعت درحال رشد است و با خواست خداوند تعالى به نتيجه قطعى كه قطع ايادى اجانب و بسطعدالت اسلامى است خواهد رسيد. شما جوانان پاكدل موظف هستيد با هر وسيله ممكنه ملت راهر چه بيشتر آگاه كنيد و از نيرنگ هاى گوناگون دستگاه پرده برداريد و اسلام عدالتپرور را به دنيا معرفى كنيد. از خداوند تعالى توفيق همه را در اين امر خواستارم . والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 2/12/54 فتواى امام خمينى درباره صرف وجوه خيريه و سهم امام براى نشر كتب اسلامى-سياسى بسمه تعالى پيشگاه قائد بزرگ اسلام حضرت آيت الله خمينى متع الله المسلمينبطول بقائه با اهداء سلام و تحيات وافره معروض مى دارد: صرف ثلثاموال كه حسب الوصيه بايد به مصرف امور خيريه و بريه برسد، در طبع و نشر كتبسياسى - اسلامى ( كه بيانگر حقايق اسلام و نظريات مراجع عظام در مقابله و مبارزه باظلمه ، حكام جور و استعمارگران باشد و جهت روشنگرى و انقلاب فكرى اسلامى به كارآيد) چه صورت دارد؟ مستدعى است نظر شريف را بيان فرمائيد. ادام الله ظلكم على روس الانام پاسخ امام بسمه تعالى آنچه مربوط به ترويج شرع مطهر و بيان حقايق اسلام در مقابله با حكام جور و ظلمه ومطلع ساختن طبقات مردم از مسائل است و نشر كتب مربوطه به اين امور، از امور خيريه ،بلكه بهترين خيرات است و اگر وصيت به ثلث يا نذر و عهد و غير اينها متعلق بهخيرات و مبرات است ، صرف در اين امور جائز و راجح است . روح الله الموسوى الخمينى بسمه تعالى مومنين ايدهم الله تعالى مجازند عشر سهم مبارك امام عليه السلام را در اين امورى كه درمقابل نوشته شده است صرف كنند در تحت نظارت اشخاص مورد اطمينان و متدين ، انشاءالله تعالى موفق باشند. روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : آبان 55 پيام امام خمينى به مناسبت عيد سعيد فطر بسم الله الرحمن الرحيم عيد سعيد فطر را به عموم مسلمين و دانشجويانداخل و خارج كشور و عموم جوانان مسلمان ايدهم الله تعالى تبريك مى گويم . مبارك باد بر شما افراد روشنفكر و متدين كه در راه اهداف شريفه اسلام كه ضامن رفاهعموم و تامين معنويات و ماديات بشر است فداكارى مى كنيد. مبارك باد بر مسلمانانى كهدر راه دفاع از احكام اسلام و ممالك مسلمين و رهائى از يوغ استعمار وعمال خبيث آن ، به حبس و تبعيد و شكنجه و قتل تن مى دهند و براى قطع ايادى ظلم با هرمحروميتى مى سازند. فطر، روزى است كه خداوند تعالى براى مسلمين عيد قرار داده تا با اجتماع خود در نماز وخطابه هاى مناسب با هر عصر، راه و روش خود را درمقابل اسلام و مقابل دشمنان خونخوار آن بيابند، گرچه اكنون با تبليغات مضره ، جمعه وجماعت خاصيت خود را از دست داده و براى مسلمين در وضع حاضر عيدى نمانده است . در هر قطرى از ممالك مسلمين فتنه ها به دستعمال اجانب برپاست ، فتنه هايى كه با اساس اسلام واستقلال ممالك مخالف است . ايران مركز تاخت و تاز اجانب خصوصا" آمريكا وايادى خبيثهآن است و بازيگران و كارشناسان خارجى هر روز نغمه اى ساز مى كنند براى تضعيف ملتو اسلام عزيز، نغمه هاى شومى كه هستى كشور را پس از چندى ساقط مى كند. مخازنبزرگ اين كشور زرخيز در مقابل مشتى اسلحه كه براى ايران هيچ مصرف ندارد و طريقبه كار بردن آن را نمى دانند از دست مى رود. اخيرا" شاه اين آلتفعل ، زمزمه خريد سه مقابل آنچه تاكنون خريده اند كرده و به اين ترتيب ، ايرانى درمقابل آهن پاره هائى بى مصرف ، از هستى ساقط و پس از چندى با فقر و فلاكت بيش ازپيش دست به گريبان مى شود. كارشناسان كه مى خواهند مخازن ما را بى مانع به غارت ببرند، براى تضعيف اسلام ومحو اسم آن نغمه شوم تغيير مبدا تاريخ را ساز كردند. اين تغيير از جنايات بزرگىاست كه در اين عصر به دست اين دودمان كثيف واقع شد. بر عموم ملت است كه بااستعمال اين تاريخ جنايتكار مخالفت كنند و چون اين تغيير هتك اسلام و مقدمه محو اسم آناست خداى نخواسته ، استعمال آن بر عموم حرام و پشتيبانى از ستمكار و ظالم و مخالفتبا اسلام عدالتخواه است . مردم بايد الزاما" براى دودمان چنين جنايتكاران و پنجاهسال خيانت آنها يك سال جشن بگيرند، گرچه اين نغمه ناميمون هم با فضاحت روبرو شدو جز عمال خودشان كسى شركت نكرد و جز با سرنيزه ، كسى روى خوش نشان نداد.مدرسه فيضيه و دارالشفا پايگاه فقه اسلامى و مركز احرار و جوانان فداكار، غصب و درحال تعطيل باقى است ، در مقابل ، به مراكز فساد و فحشاء هر چه بيشتر دامن زده مى شودتا جوانان ما را به تباهى كشند و رشد معنوى نكنند و درمقابل خواست اجانب پايدار نباشند. من با كمال تاسف از وضع ايران ، به شما دانشجويانداخل و خارج اميدوارم ، اميد روزى كه كشور از لوث وجود اجانب وعمال آنها پاك شود. شما اى جوانان عزيز! ياس به خود راه ندهيد، حق پيروز است . ايناست شمه اى از وضع ايران ، بسيارى ديگر از ممالك مسلمين نيز گرفتارى هاى بيحددارند، آن لبنان كه به مشتى خاك تبديل شده است ، چه خسارات جانى و مالى كه بهمسلمين و خصوص شيعيان وارد نشده است ، اجانب وعمال خائن آنها به جنگ خانمانسوز دامن مى زنند و مردم را از هستى ساقط كرده اند و آنحال فلسطين و گرفتارى هاى روز افزون آنجا. آنچه موردكمال تاسف است عدم رشد حكومت ها و سران قوم است كه با دست اجانب به مخالفت با همبر مى خيزند. اكنون بر شما جوانان روشنفكر و دانشمند است كه از اوضاع عبرتبگيريد و بر اجتماع خود افزايش دهيد و از مخالفت هاى بى اساس احتراز كنيد و مكتب هاىبى اساس ديگران را كنار گذاشته ، به مكتب مترقى اسلام رو آوريد و در راه حق و محوباطل دست به دست هم دهيد و مردم را از اهداف پاك اسلام با خبر كنيد و از جنايات و خياناتعمال اجانب پرده برداريد و از خداوند متعال استمداد كنيد (انه ولى التوفيق ) ازخداوند تعالى تجديد مجد اسلام و مباركى عيد سعيد مسلمين را خواستارم . والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 2/11/55 دعوت امام خمينى براى كمك به بازماندگان فاجعه لبنان براى كمك به برادران مصيبت زده لبنان به پا خيزيد بسم الله الرحمن الرحيم انالله وانااليه راجعون فاجعه لبنان و مصيبات وارده بر برادران ايمانى ما به حدى نيست كه بتوان تحريركرد. اكنون جنگى كه دست هاى مرموز دشمن انسانيت به نفع استعمار واسرائيل برپا نموده لبنان را به صورت مخروبه اى وحشتناك درآورده قدرى آرامشصورى پيدا كرده لكن هزارها خانواده محترم كه ديروز با عزت و نعمت و رفاه به سر مىبردند، با از دست دادن عزيزان خود و خراب شدن خانمان و فقداناموال ، بى سرپرست و بى پناه در اين فصل سرما با آلام و دردهاى ناگفتنى دست بهگريبان هستند. كمك هائى كه از اهل خير خصوصا" ايران شده است موجب تقدير و تشكر است لكن جبرانگرفتارهاى نامحدود برادران عزيز ما را نمى كند. عزيزانى كه سلف آنها مردانه براىعظمت و عزت و شعائر خود با جناح هاى مختلف وحشى هاى قرون وسطائى و آدمك هاىاستعمار زده جنگيدند و خون خود را در راه شرافت و عزت خود ريخته ، جان بازى شجاعانهكردند(شكرالله سعيهم و جزاهم الله خيرا") اكنون بازماندگان آنها،طفل هاى عزيز بى پدر و سرپرست ، پدر و مادرهاى فرزند از دست داده و هزاران مجروحو ناقص الاعضا به جا ماندند بامصيبت هاى گوناگون و آه و ناله هاى روز افزون . بر انسان هاى شرافتمند است ، بر مسلمين پاكروان است ، بر پيروانرسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - و اميرمومنان - عليه الصلواه والسلام- است كه براى نجات فرزندان اسلام به پاخيزيد. بر ثروتمندان غيرتمند است كهبه پاس نعمت هاى الهى از فرزندان قرآن محافظت نمايند و به خدمت آنها بشتابند، خدمتهاى انسانى و محترمانه ، بازماندگان فرزندان اسلام را چوناطفال خود بلكه بالاتر بدانند. سرپرستان محترم آنها شرافتمندانه از دين و عظمت خود دفاع كرده و مردانه جان دادند ونام خود را براى هميشه پايدار گذاشتند و اسلام و مسلمين را سرافراز نمودند (جزاهمالله عن الاسلام خيرا") ما بايد به جبران خدمت آنها، به بازماندگان و عزيزان آنها خدمتكنيم ، خدمتى محترمانه و شرافتمندانه . ملت اسلام خصوصا" ملت شريف ايران - ايدهمالله تعالى - به هر انسانى مى تواند جبران خساراتى كهقابل جبران است بكند و با همت عالى به زندگى بازماندگان برادران ايمانى خود سرو سامان بدهد وروى خود را در پيشگاه خداى تعالى و انسانيت سفيد كند. اينجانب با حال ضعف و نقاهت از دوستان اسلامى خود باكمال تواضع اميد دارم كه به اسرع وقت بيدرنگقبل از اين كه فرصت از دست برود در اين امر اسلامى الهى بكوشند و به هم سبقتگيرند و به مصائب بزرگ برادران خود تخفيف بخشند و اميد آن دارم كه خداوند كريم درمقابل اين خدمت ، آنها را سربلند و عزيز فرمايد و اگر بخواهند از وجوهى كه محتاج بهاذن فقيه است بدهند، در ربع اين جانب اجازه مى دهم . از خداوند تعالى قطع ايادى دشمنانانسانيت و اذناب آنها را خواستار و توفيق و تاييد برادران ايمانى را خواهانم . والسلام على عباد الله الصاحين و رحمه الله و بركاته روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : مرداد 1356 پاسخ امام خمينى به تلگرافهاى تسليت اتحاديه انجمنهاى اسلامى اروپاو كانادادرسوگ دكتر شريعتى بسمه تعالى جناب آقاى يزدى ايده الله تعالى پس از اهداء سلام تلگراف هاى زيادى از اروپا و آمريكا از طرف اتحاديه انجمن هاىاسلامى دانشجويان اسلامى در اروپا و انجمن اسلامى دانشجويان در امريكا از بخش هاىمختلف و از ساير برادران محترم مقيم خارج كشور - ايدهم الله تعالى - در فقد دكترعلى شريعتى واصل شد و چون جواب به تمام آنها از جهاتى ميسر نيست و تفكيك صحيحنمى باشد، از جنابعالى تقاضا دارم تشكر اينجانب را به همه برادران محترم - ايدهمالله ابلاغ نمائيد. اينجانب در اين نفسهاى آخر عمرم ، اميدم به طبقه جوان عموما ودانشجويان خارج و داخل اعم از روحانى و غيره مى باشد.اميد است دانشمندان و متفكران روشنضمير، مزاياى مكتب نجات بخش اسلام كه كفيل سعادت همه جانبه بشر و هادىسبل خير در دنيا و آخرت و حافظ استقلال و آزادى ملت ها و مربى نفوس ومكمل نقيصه هاى نفسانى و روحانى و راهنماى زندگى انسانى است ، براى عموم بيان كنند. مطمئن باشند با عرضه اسلام به آنطور كه هست و اصلاح ابهام ها، كجروى ها و انحرافها كه به دست بدخواهان انجام يافته ، نفوس سالم بشر كه از فطره الله منحرف نشدهو دستخوش اغراض باطله و هوس هاى حيوانى نگرديده ، يكسره بدان روى آوردند و ازبركات و انوار آن بهره مند شوند. من به جوانان عزيز نويد پيروزى و نجات از دستدشمنان انسانيت و عمال سرسپرده آنها ميدهم . طبقه جوان و روشن بين در خارج وداخل روابط خود را محكم و در زير پرچم اسلام كه تنها پرچم توحيد استيكدل و يكصدا از حق انسانيت و انسان ها دفاع كنند تا به خواست خداوندمتعال دست اجانب از كشورهاى اسلامى قطع شود و بايد باكمال هوشيارى از عناصر مرموزى كه در صدد تفرقه بين انجمن هاى اسلامى است و مطمئنااز عمال اجانب هستند احتراز كنند و آنها را از جمع خود طرد نمايند.(واعتصموابحبل الله جميعا ولاتفرقوا). والسلام عليكم و عليهم و رحمة الله وبركاته روح الله الموسوى الخمينى نامه گروهى از مردم در رابطه با حملات ماركسيست ها به اسلام و روحانيت : محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى آقاى خمينى مدظله العالى محترما به عرض ميرساند به طورى كه خاطر مبارك مستحضراست ، اخيرا حملات ناروائىبه دين مقدس اسلام مخصوصا به طريقه حقه مذهب تشيع كه روح اسلام است ، از ناحيهكمونيست ها و پيروان مكتب ماركس و منحرفين از مقام ولايت اميرالمومنين (ع ) و اولاد معصومينبزرگوار عليهم السلام و نسبت به احكام دين مقدس اسلام و توهين به مقام شامخ روحانيتاز نواحى مختلف مى گردد و متاسفانه عده اى از اينان خود را وابسته به حضرتعالىمعرفى نموده و جزء هواداران آنجناب مى دانند، متمنى است نظر مبارك خود را درباره اينموضوعات و اين گونه افراد با كمال صراحت مرقوم فرموده تا رفع هر گونه ابهام وسوءتفاهمى بشود. پاسخ امام : تاريخ : مرداد 1356 بعيد نيست گروه هائى كه رفتار ضد اسلامى و ضد مذهبى دارند، به دست اجانب بهوجود آمده باشند. بسمه تعالى اينجانب كرارا نظر خود را در اين نحو موضوعات گفته و نوشته ام ، بعيد به نظر نمىآيد كه دستجاتى كه در ايران اشتغال به فعاليت هاى ضد اسلامى و ضد مذهبى دارند بااختلاف اسم و روش ، گروه هاى سياسى اى باشند كه با دست اجانب براى تضعيف اسلامو مذهب مقدس تشيع و مقام عظيم روحانيت بوجود آمده باشند. براى انصراف ملت از مصالحروز، اين جمعيت ها در يك امر مشترك هستند و آن خيانت به كشور اسلامى و كوبيدن پاسدارانآن . چون دشمنان اسلام و غارتگران ملل ضعيف مصالح خود را با نفوذ روحانيت كه يگانهحافظ قرآن كريم و احكام نجاتبخش اسلام است در خطر مى بينند، ناچار براى حفظ مصالحاستعمارى خود دست به ايجاد احزاب انحرافى وابسته و گروه هاى به ظاهرمنتحل به اسلام و در حقيقت مخالف با آن زده اند. اسلام سدى است در برابر اجانب شرق و غرب اسلام و مذهب مقدس جعفرى سدى است در مقابل اجانب وعمال دست نشانده آنها، چه راستى و چه چپى ، و روحانيت كه حافظ آن است سدى است كهبا وجود آن ، اجانب نمى توانند به نحوى كه دلخواه آنها است ، با كشورهاى اسلامى وخصوص با كشور ايران رفتار كنند، لهذا قرن ها است كه با نيرنگ هاى مختلف براىشكستن اين سد نقشه مى كشند، گاهى از راه مسلط كردنعمال خبيث خود بر كشورهاى اسلامى و گاهى از راه ايجاد مذاهب باطله و ترويج بابيت وبهائيت و وهابيت و گاهى از طريق احزاب انحرافى . امروز كه مكتب بى اساس ماركس باشكست مواجه است و بى پايگى آن برملا شده است ،عمال اجانب كه خود بر ضد مكتب آن هستند در ايران از آن ترويج مى كنند براى شكستنوحدت اسلامى و كوبيدن قرآن كريم و روحانيت در ايران كه مهد تربيتاهل بيت عصمت و طهارت است و بازنده بودن اين مكتب بزرگ هرگز اجانب غارتگر بهآرزوى غير انسانى خود نمى رسند، ناگزير هستند مذهب مقدس تشيع و روحانيت را كهپاسداران آن هستند به هر وسيله تضعيف كنند و بكوبند، اكذوبه انتساب بعضى از اينمنحرفين را به اين جانب نيز از همين قماش است . من از دستجات خائن ماركسيست و منحرف از اسلام بيزارم من صريحا اعلام مى كنم كه از اين دستجات خائن ، چه كمونسيت و چه ماركسيست و چهمنحرفين از مذهب تشيع و از مكتب مقدس اهل بيت عصمت عليهم الصلاة والسلام به هر اسم ورسمى باشد متنفر و بيزارم و آنها را خائن به مملكت و اسلام و مذهب مى دانم . مغرضين نخواهند توانست بين روحانيون جدايى ايجاد كنند. بد خواهان و مغرضين بدانند با اين دروغ ها و حيله ها نمى توانند بين روحانيون ، خلافايجاد كنند. كسانى كه به روحانيون منتسب هستند و از اسلام و مذهب دفاع مى كنند لازم است از ايندستجات مفسده جو تبرى كنند و از مقام شامخ روحانيت دفاع كنند و از تفرق و اختلاف احترازكنند و با هوشيارى نيرنگ هاى اجانب را خنثى كنند. از روحانيون عظيم الشان تقاضا دارمكه با طبقات جوان به چشم عطوفت و پدرى نظر كنند و بر طبقات جوان است كه در حفظروحانيت و روحانيون معظم كوشا باشند. و اخيرا لازم است تذكر دهم كه نويسندگان و متفكران محترم ازتاويل و تفسير قرآن كريم و احكام اسلام با اراده خود، جدا خوددارى كنند و از جميع طبقات- ايدهم الله تعالى - تقاضا دارم كه با حفظ وحدت كلمه ، راه را بر دشمنان اسلامكه دشمن بشريت هستند ببندند واز خداوند تعالى جلت عظمته خواستارم كه قطع ريشهاجانب و عمال خبيث آنان را از ممالك اسلامى و از كشوراهل بيت بفرمايد (انه ولى الامر). سلام من بر روحانيون عظيم الشان و بر طبقات مومنينايدهم الله تعالى . والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 2/6/56 تلگرام امام خمينى به آقاى ياسر عرفات بسم الله الرحمن الرحيم جناب آقاى ياسر عرفات رئيس كميته اجرائيه سازمان آزاديبخش فلسطين از سلامت جناب حجت الاسلام آقاى سيد موسى صدر رئيس مجلس شيعيان لبنان هيچگونهاطلاعى ندارم و موجب نگرانى اينجانب است . از جنابعالى تقاضا دارم كه هر چه زودتر ازمكان ايشان اطلاع پيدا كرده و اينجانب را از سلامت ايشان آگاه گردانيد. توفيق جنابعالى را در اهداف اسلامى خواستارم . روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 6/7/1356 بيانات امام خمينى در مورد نقش احكام سياسى - عبادى قرآن در انسان سازى اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم ديروز ما مساله غصب را عنوان كرديم و صحبت كرديم . بعد از مباحثه يكى از آقايان تذكردادند كه اين مساله راقبلا هم گفته بودى و اين مساله يك دفعه ديگر صحبت شده است و ايناز مثل من بعيد نيست براى اين كه انسان وقتى كه سنش زياد شد و كهولت بر او غلبهكرد همه قواى ايشان ضعيف مى شود. همان طور كه قواى جسمانيه انسان وقتى كه پيرمردشد ضعيف مى شود،قواى فكرى ، قواى روحى ،قدرت بر عبادات وحال عبادت هم ضعيف مى گردد و همه اينها در جوانى قدرت دارد و لهذا من كرارا عرض كردمبه آقايان كه شما حالا كه اين نعمت را داريد،نعمت جوانى را داريد، اين را قدرش رابدانيد و هدر ندهيد اين نعمت را . اگر بنا باشد انسان جوان ، من نمى گويم كه تفريحنداشته باشد، عرض نمى كنم كه همه اش مشغول باشد،من عرض مى كنم كه اوقاتشتقسيم باشد و فكر مهمش براى تحصيل . شما آقايان كه مهيا شده ايد از براىتحصيل ، حالا كه نعمت جوانى را داريد اوقاتتان تقسيم بشود و قسمت مهمش صرف مباحثه ومطالعه و مذاكره و بحث و تدريس باشد. اگر چنانچه ايام جوانى از دست برود، ديگرخيال نكنيد كه مى توانيد عبادت را بگذاريد آخر ايام عمر وتحصيل را بگذاريد براى آخر عمر. درآخر عمر انسان نه عبادت مى تواند بكند و نهتحصيل مى تواند بكند و نه افكارش يك افكار قوى مستقيمى است كه بتواند مطالب علمىرا درك بكند. بايد شما از حالا كه جوان هستيدتحصيل كنيد مبانى علمى را، مبانى فقهى را و آن وقت در آخر ايام يك چيزهائى كهتحصيل شده ، آن وقت شاخ و برگ هايش - آن وقت - ثمره بدهد، آن وقت از آن استفادهبكنيد ولى اگر بگذاريد و هدر بدهيد اين نعمت را، بعدها موفق نخواهيد شد. بنابر اين ،اين مطلب بايد در نظر آقايان باشد كه ايام پيرى ، ايام نسيان و فراموشى است و لهذاديديد كه من مباحثه اى كه قبلا كرده بودم دوباره شروع كردم به گفتن ، اين براى همينضعفى است كه در ايام پيرى بر انسان حكم مى دهد. انسان ، عصاره خلقت . و يك مطلب ديگرى كه به نظر من بسيار اهميت دارد اين است كه انسان ملتفت باشد اينمطلب را كه اولا خود انسان ، اين موجودى كه عصاره همه خلقت است ، جنبه هاى مختلف ، ابعادمختلف ، شؤ ون مختلف دارد. از جنبه اى با نباتات شريك است و همان طور كه نمو آنها به آب استو غذائى كه از زمين مى گيرند، نموانسان هم همانمثل نباتات ديگراز زمين است و از بركاتى كه خداى تبارك و تعالى داده است و جنبهحيوانى هم مثل ساير حيوانات دارد، چشم و گوش و كذا و كذا، ادراكات جزئى و اينها مشتركاست با ساير حيوانات و بالاتر از اين هم (البته در بعضى حيوانات هم ضعيفش هست ) يكمرتبه متعالى انسان دارد در اين جا، زائد بر اين مطالب حيوانى چيزهائى هست و يختصالانسان به تعقل و به يك معنويت و يك تجرد باطنى كه ساير حيوانات ، اين مرتبهتعقل و مرتبه تجرد نفسانى را ندارند. قرآن كتاب انسان ساز است . و قرآن كريم كه در راءس همه مكاتب و تمام كتب است ، حتى ساير كتب الهيه ، آمده است كهانسان را بسازد، انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجودبالفعل كند. تمام دعوت انبيا هم حسب اختلاف مراتبشان ، تمام دعوت ها هم براى همينمعناست كه انسان را انسان كند، انسان بالقوه را انسانبالفعل كند و تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهيه و تمام احكام عبادى و همه اينچيزهائى كه هست همه اينها براى اين معناست كه انسان ناقص را انسانكامل كند. قرآن كتاب انسان سازى است ، كتابى است كه با اين كتاب اگر كسى توجهبه آن بكند تمام مراتبى كه از براى انسان هست ، اين كفايت دارد و همه مراتب را به آننظر دارد. حكومت هاى الهى و مادى اسلام و ساير اديان الهى مثل ساير حكومتها نيست ، حكومت اسلاممثل ساير حكومت ها نيست . ساير حكومت هاى مادى به هر رژيمى كه هستند، اينها فقط كارىبه اين دارند كه نظم مملكت خودشان محفوظ باشد و كسى در خارج (اگر خيلى هم عدالتپناه باشند) كسى ظلم و تعدى به ديگرى نكند و اگر خودشان هم يك حاكم عادلى باشد،خودشان هم تعدى بر ديگران نكند فقط متكفل نظم مملكت خودشان هستند، اما حالا يك كسى درجوف خانه خودش هر كارى مى خواهد، مضر به حكومت نباشد و به وضع حكومت و به نظام، هر كارى در باطن منزل خودش مى خواهد بكند. مى خواهد شرب خمر بكند، مى خواهد -عرض مى كنم كه - قمار بازى بكند، مى خواهد ساير كثافت كارى ها را بكند، حكومت هابه او كارى ندارد ولى اگر چنانچه بيايد بيرون عربده بكشد، چون اين خلاف نظم استبه او تعرض مى كنند اما اگر ازچهار ديوارى خانه بيرون نيايد و همان جا هر فسادىداشته باشد به او كارى ندارند. يك حكومتىعادل باشد يا غير عادل ، جائر باشد، كارى به او ندارند كه در خانه ات تو چه مىكنى در جوف خانه چه مى گذرد، مگر تعدى در جوف خانه بشود كه عرضحال به حاكم ببرند و آن وقت البته آنها هم دخالت مى كنند.اما اسلام و حكومت هاى الهى اينجور نيستند، اينها در هر جا و هر كس در هر جا هست و در هر حالى كه هست ، آنهابرايش احكامدارند، يعنى كسى در جوف خانه خودش بخواهد يك كارى خلاف و كثافت كارى بكند، حكومت هاى اسلامى به او كار دارند، ولو اينكه نمى آيندتفتيش كنند لكن محرم است ، حكم داده اند كه نبايد اين كار بكند، معاقب است اگر اين كار رابكند و اگر چنانچه اطلاع بر آن بكنند، خوب سياست هائى دارد، حرف هائى دارد،چيزهائى دارد روى موازينى كه كرده . اسلام و همين طور ساير حكومت هاى الهى و دعوت هاى الهى ، به تمام شؤ ون انسان از آنمرتبه پائين ، مرتبه درجه پائين تا هر درجه اى كه بالا برود، همه اينها را سر و كاربا آنها دارند. مثل آن حكومت ها نيست كه فقط به باب سياست ملكى كار داشته باشند، همانطورى كه سياست ملكى دارد اسلام ، بسيارى از احكامش احكام سياسى است ، يك احكام معنوىدارد، يك حقايق هست ، يك معنويات هست ، چيزهائى كه در رشد معنوى انسان دخالت دارد احكامبرايش هست ، چيزهائى كه درتربيت معنوى انسان هست براى آن احكام هست و در مرتبه پائينتر هم كه مرتبه اخلاقى باشد احكام اخلاقى دارد. عرض مى كنم كه تربيت هاى اخلاقىمى كند اسلام ، در مرتبه معاشرتش هم با هر كس معاشر باشد حكم دارد اسلام ، خودش(انسان ) فى نفسه احكام دارد، خودش با عيالش احكام دارد، خودش با اولادش احكام دارد،خودش با همسايه اش احكام دارد، خودش با هم محله اش و يارش احكام دارد، با هم مملكتشاحكام دارد، با هم دينش احكام دارد، با مخالفين از دينش احكام دارد، تا بعد از موت ،قبل از اين كه اصلا تولدى در كار باشد و قبل از ازدواج احكام دارد تا ازدواج و تاحمل و تا تولد و تا تربيت در بچگى و تربيت بزرگتر و تا حد بلوغ و تا حد جوانىو تا حد پيرى و تا مردن و در قبر و ما بعد القبر. قطع نمى شود به همين كه توى قبرگذاشتند مسائل تمام شد، اينها اول كار است . همه اينها، همه اين زندگى بشر در اين جا وتربيت هائى كه در اين جا عقلانى و اخلاقى و اينها مى شود، اينها آن وقتى كه از اين عالممنفصل شد و مرتبه كمال پيدا شد ومرتبه - عرض مى كنم كه - تجرد پيدا شد، بعد ازاين كه در قبر رفت آن وقت عالم قبر، خودش اول حياتى است ، حيات روحانى و قبرى ،حيات روحانى و معنوى - عرض مى كنم كه - برزخى حيات روحانى و بالاتر از برزخ. و اسلام و احكام اسلامى كه خداى تبارك و تعالى اين احكام را فرستاده است محصور بهاين عالم نيست و محصور به آن عالم هم نيست . سه نوع تاويل از قرآن بسيارى از زمان ها برما گذشت كه يك طايفه اى فيلسوف و - عرض مى كنم كه - عارف و متكلم و امثال ذلك كهدنبال همان جهات معنوى بودند، اينها گرفتند معنويات را هر كسى به اندازه ادارك خودشو تخطئه كردند: (قشريون ). تمام ماعداى خودشان را قشرى حساب كردند و تخطئهكردند، بلكه وقتى دنبال تفسير قرآن رفتند ملاحظه مى كنيد كه (تمام آيات را نباشد)اكثر آيات را برگرداندند به آن جهات عرفانى و فلسفى و جهات معنوى و به كلىغفلت كردند از حيات دنيائى و جهاتى كه در اين جا به آن احتياج هست و تربيت هايى كهدر اين جا بايد بشود، از اين غفلت كردند. به حسب اختلاف مسلكشان رفتند دنبال همان معانى بالاتر از ادراك - مثلا عامه مردم و علاوهبرآن ما عداى خودشان را تخطئه كردند و در همين اوان و همين عصر، يك دسته ديگرى كهاشتغال داشتند به امور فقهى و به امور تعبدى ، اينها هم تخطئه كردند آنها را، يا حكمالحاد كردند يا حكم تكفير كردند يا هر چه كردند، آنها را تخطئه كردند و اين هر دو روشخلاف واقع بوده است . اينها محصور كردند اسلام را به احكام فرعيه و آنها محصور كردهبودند اسلام را به احكام معنويه ، به امور معنويه و به مافوق الطبيعه . آنها به خيال خودشان مافوق الطبيعه همه جهات است و اينها هم بهخيال خودشان احكام طبيعت و فقه اسلامى و اينهاست و ديگران همه اش بى جهت است . و اخيرا باز يك وضع ديگرى پيدا شده است و آن اين كه اشخاصى پيدا شده اند، نويسندههائى پيدا شده اند كه متدينند، خوبند، خدمتگزارند، چنانكه آنها هم خوبند، فقها همخدمتگزار، متكلمين و فلاسفه هم و همه هم مى خواستند به اسلام خدمت كنند مى خواستند احكاماسلام را (او به حسب فهم خودش ، او به حسب فهم خودش ) براى مردم تشريح كنند وبيان كنند، حالا هم يك جمعى پيدا شده اند كه اينها نويسنده اند و خوب هم چيز مى نويسندلكن آيات قرآن را عكس آن چيزى كه فلاسفه و عرفاى آن وقت چيز كرده بودند و همهماديات را بر مى گرداندند به معنويات اينها تمام معنويات را به ماديات بر مىگردانند، عكس آنها. آنها مى گفتند كه اصلا اسلام آمده است براى اين كه توحيد و ساير - مثلامسائل عقلى الهى را تعليم بكند و - سايرين - ساير چيزها همه مقدمه آن است و اينها رابايد رها كرد و خذالغايات بايد شد، از اين جهت اعتنا به (البته نه همه ، بعضى ازآنها) به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن و كثيرى ازاحكامى كه درقرآن هست ، نداشتند اينها را كارى نداشتند رد نمى كردند لكنمثل رد كردن بود، همان كار نداشتن و بيطرف بودن و چى كردن و از آن طرف هم اصحاباينها را تخطئه كردن و - عرض مى كنم - قشرى خواندن اينها،اين معنايش اين بود كهما (نؤ من ببعض و نكفر ببعض ) ديگر ما كار نداريم و ياقبول نداريم . اما حالا كه جنبه ماديت در دنيا غلبه پيدا كرده است به اين سختى و دنيا با زرق و برقزياد شده است و - عرض مى كنم كه - اصحاب دنيا خيلى زياد شده اند، حالا هم يك دستهپيدا شده اند كه اصل تمام احكام اسلام را مى گويند براى اين است كه يك عدالت اجتماعىپيدا بشود، طبقات از بين برود و اصلا اسلام ديگر چيزى ندارد، توحيدش هم عبارت استاز توحيد در نسل ملت ها در زندگى توحيد داشته باشند، واحد باشند، عدالتش هم عبارتاز اين است كه ملت ها همه به طور عدالت و به طور تساوى با هم زندگى كنند يعنىزندگى حيوانى على السواء، با هم زندگى بكنند و - عرض مى كنم - با هم كارنداشته باشند. اين همه آياتى كه وارد شده است راجع به معاد و راجع به - عرض مىكنم - كه توحيد و آن همه براهينى كه وارد شده است راجع به اثبات يك نشات ديگرى ،اينها، آنى كه متدين است غمض عين مى كند، چشم هايش را از اين آيات مى پوشد و مى رودسراغ آيات ديگر، آنكه خيلى تدينش قوى نيستتاويل مى كند. در اين ايام جوانى ، يك روز ما ديديم كه دو سه تا از اين طلبه ها آمدند (كه البتهمقدارى اعوجاج داشتند، اما اين حرف ها هنوز پيدا نشده بود) يك چيز تازه اى آورده بودند،گفتند: (ما يك چيز تازه اى فهميده ايم و آنهم عبارت از اين است كه قيامت همين جاست ، هر چههست همين است ، اگر قيامت هست ، همين است . همين جا جزاست و همين جا هر چه هست ختم مى شودبه همين . حيات ، يك حيات حيوانى است و تمام و مابقى اش همين جاست ديگر) نمى گفت كهقيامت را قبول ندارم ، مى گفت (قيامت اين جاست )، نه اين كهاصل آيات قيامت را من قبول ندارم ، مى گفت : (آيات قيامت مقصود همين جاست ). اين طايفه اى كه حالا پيدا شدند و متدينند و انسان به آنها علاقه دارد لكن اشتباه كارند،مشتبه اند انسان وقتى نگاه مى كند همه كتاب هايشان را و همه نوشته هايشان را، وچيزهايى كه در مجلات و در غير مجلات نوشتند و اينها، مى بيند كه مى گويند: (اسلام آمدهاست كه انسان بسازد يعنى يك آدمى كه طبقه نداشته باشد) (همين را گفته اند) يعنىحيوان باشد. (اسلام آمده است كه انسان بسازد، انسان بى طبقه ) يعنى همين ، يعنى در اينزندگى يك جور زندگى بكنند و در اين عالم يك نحو زندگى بكنند و يك دولت باشد وبه اينها جيره بدهند همه على السواء جيره بدهند و همه هم خدمت دولت را بكنند و اينها. اينها كانه آيات و ضرورياتى كه در همه اديان است ، اينها را نديده مى گيرند، آيات راآن قدرى را كه دلشان مى خواهد و مى توانند،تاويل مى كنند به همين مطالب آنهايى كه ديگر نمى توانندتاويل كنند، اصلا ذكرى از آن نمى كنند و منسى است . چنانچه آنها هم وقتى كه هر كدام از آيات را كه مى شد برگردانيد به آن معناى عرفانىكه آقا فهميده است ، ذكرش مى كرد و آن را بر ميگرداند به همان معناى عرفانى .ملاحظهمى فرماييد كه در قضيه موسى و آن خضر، آنهايى كهاهل اين مطالب بودند چه مطالبى دراين جاگفته اند.از كجا گفتند؟ خوب خدا مى داند خوبديگر به اين حد كه انسان رسيد يعنى بعد از اين كه تمام توجه نفس به آن معانى غيبيهشد و به كلى از اين تربيت زمينى غفلت كرد، اينهايى هم كه ظاهر در يكى مطلبى نيستبه نظر او ظاهر مى آيد، به نظر او ظاهرش همين معناست و غير از اين معنا نيست . قضيهخضر و موسى ظاهرش همين معناست كه مثلا پرداخته شد. اصلا وقتى كه انساناشتغال به يك علمى پيدا كرد و منحصر شد به او تمام توجهش انحصار به آن پيدا كرد،قلب همچو مى شود كه همه اش عرفان مى شود ديگر، كار به اين ندارد كه دنيا يك چيزىاست تربيت هاى دنيايى يك چيزى است و عبادات هم يك مطلبى است و - عرض مى كنم كه- ادعيه هم يك مطلبى است .او مى گويد تمام اينها برگشتنش به همان معناست (عرفان )و در دلش غير از اين معنا نيست و لهذا آن چيزهايى كه برخلاف اوست اصلا ادراك نمى كندو همه اينها را برمى گرداند به آن مطلبى كه كه در پيش خودش مسلم است . از آن طرف هم وقتى كه افتاد در آن طرف ها و ديگر غير از اين عالم چيزى سرش نشد،احساسش ناقص است ، نمى فهمد، اينها نمى فهمند چى است ، ادراكشان ناقص است ، اينهااصحاب برهان نيستند كه با برهان اثبات بشود فلان ، اينها اصحاب بيانند كه دلشان مىخواهد يك بيان قشنگى بكنند، اينها ادراك نمى كنند ماعداى اين جا را. ولهذا آيات راتاءويل مى كنند به فكر خودشان به همين زندگى حيوانى دنيايى ، منتهى اين زندگىبى طبقه ، مرفه و اين كه همه شان يك جور باشند و اينها، اگر امكان داشته باشد. اسلام درست شناخته نشده است و بايد گفت كه اسلام بدا غريبا و هنوز هم غريب است . ازاول تا حال اسلام غريب بوده است و كسى اسلام را نشناخته است . آن عارف ، اسلام شناسىرا به آن معانى عرفانى ، آن معانى غيبيه مى داند، آن آدمى هم كه حالا پيدا شده است و ايناشخاصى هم كه حالا در مجلات و اينها چيز مى نويسند، اينها هم اسلام شناسى را عبارت ازاين مى دانند كه حكومتش چه جورى باشد و تربيتش و ظاهرش و عدالتش چه جور باشد و- عرض مى كنم كه - همين كه به يك زندگى مادى طبيعى رسيد غايت اسلامحاصل است . اسلام غايتش اين است كه همين زندگى مرفه حيوانى باشدمثل ساير حيواناتى كه در كوهستان ها مى چرند و به هم كار ندارند و هر كدام علف علىالسواه مى خورند و مثل آن انسان هائى كه مثلا مى گويند دراول ها بوده است و همه از ماهى ها على السواء مى گرفته اند و از درياها ماهى مى گرفتهاند و از بيابانها آهو مى گرفته اند و يا حيوانات ديگر رامى خورده اند و به هم كارىنداشته اند آن مرتبه اعلائى بوده است كه داشته اسلام ،دنبال اين است كه آن را پيدا كند. اسلام آمده است و ساير مكاتب الهى آمده اند كه مردم رابرگردانند به آن جور كه زندگى يك زندگى مرفه حيوانى باشد، آن جا با ماهىدريا زندگى مى كنند، اين جا با مرغ و ماهى ! اما زندگى مرفهى باشد و - عرض مىكنم - عبا و كلاه انسان و علف انسان درست باشد. ماعداى معارف الهيه ، ماعداى اين عالم ،مافوق اين طبيعت ، ادراك اين را نمى توانند بكنند كه مافوق اين طبيعت چى هست ، يك عالمىاست ، چه جور عالمى است ؟ نمى توانند ادارك بكنند، وقتى نتوانستند ادراك بكنند چهبكنند؟! هشدار به اعتراضات بنابراين شما آقايان كه مشغول به تحصيل علوم هستيد نه آنها حق دارند به شما بگويندكه ، بر حسب واقع اين كسى كه اسلام را مى شناسند و مى داند كه اسلام چى هست ، نه حقمى دهد به آنها كه بگويند آن ريش و عمامه ها به درد نمى خورد و اين درس ها به دردنمى خورد (اين براى اين است كه اسلام را نشناخته اند) و نه شما حق داريد كه بگوئيدكه اين معانى معرفت و اين - عرض مى كنم كه - معارف الهيه ، اينها ديگر چى است ؟(اين هم براى اين است كه اگر يك همچنين چيزى بگوئيد شما هممثل آنهاهستيد) و نه حق داريد كه هر دو دسته ، حرف هايى كه اينها (دسته سوم ) مى زنندكه بايد رفع ظلم بشود و عرض مى كنم كه عدالت بسط پيدا كند، تخطئه كنيد، براىاينكه همه اينها هست ، محصور نيست اسلام به اينها، اسلام انسانى مى سازد عدالتخواه وعدالت پرور، صاحب اخلاق كريمه ،
|
|
|
|
|
|
|
|