بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سخنان امام حسین (ع ) از مدینه تا کربلا, محمدصادق نجمى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     SOKHAN01 -
     SOKHAN02 -
     SOKHAN03 -
     SOKHAN04 -
     SOKHAN05 -
     SOKHAN06 -
     SOKHAN07 -
     SOKHAN08 -
     SOKHAN09 -
     SOKHAN10 -
     SOKHAN11 -
     SOKHAN12 -
     SOKHAN13 -
     SOKHAN14 -
     SOKHAN15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

ترجمه و توضيح لغات :
ازر (به ضم اول و ثانى جمع ازار به كسراول ): معجر و هر لباسى كه روى لباسها مى پوشند و به قرينه اينكه بانوان حرمدر سفر و حضر داراى معجر و ازار بودند مى توان گفت كه منظور در اينجا نوع خاصى ازلباس و روپوش بوده كه جمع و جور و در حال سفر و در مرئى و منظر دشمنان استفادهكردن از آن آسانتر باشد. بلاء: امتحان ، غم و اندوه شديد. بليه : امتحان و مصيبت . حفاظتو حمايت : از گفتار بعضى لغت شناسان و موارداستعمال مى توان استفاده نمود كه حفاظت بيشتر در حفظاصل اشياء و حمايت در حفظ متعلقات آنها به كار مى رود مثلاً در درهم و دينار مىگويند:((يحفظه )) و نمى گويند ((يحميه )) و به مراتع قُرق شده مى گويند ((حمىالقوم ))؛ زيرا منظور حفظ و حراست نباتات و گياهان مرتع است نه آب و خاك آن .
ترجمه و توضيح :
اگر بگوييم آخرين وداع حسين بن على عليهما السلام از سخت ترين لحظات و ازشديدترين دقايق در روز عاشورا براى آن حضرت و براى بانوان حرم و همچنين براىامام سجاد عليه السلام بوده است سخنى به گزاف نگفته ايم ؛ زيرا از يك سو دخترانپيامبر مى بينند كه اينك پس از شهادت همه مردان و جوانانشان تنها ملجاء و ماءوايشان وامام و پيشوايشان نيز وداع و اعلان جدايى مى كند؛ جدايى كه ديگر بازگشتى در آن نيست، حال پس از وى در اين بيابان پهناور چه كنند و در اين غربت و بى كسى به چه كسىپناه ببرند. يك مشت زنان و اطفال بى دفاع از حمله و هجوم دشمنان چگونه دفاع كنند ودرد دل خويش را با چه كسى بگويند؟
اينك بايد براى آخرين بار و براى چند لحظه باز هم به دور او جمع شوند و دامن او رابگيرند و از او استمداد كنند و با وى به درددل بنشينند. و از سوى ديگر آن امام عطوف و مهربان و آن روح عاطفه و محبت و آن مجسمهغيرت و شهامت نظاره گر گروهى از اطفال مى باشد كه صداى ناله و گريه آنان بلنداست و به درخواست دختران يتيمى گوش فرا مى دهد كه براى نجات از دست دشمنمحل امنى و يا براى نجات از تشنگى ، كاسه آبى از وى طلب مى كنند. او خود را در ميانعده اى از بانوان داغديده مى بيند كه از كثرت ناراحتى و شدت مصائب و عظمت حوادث ،مبهوت و حيران ، مهر سكوت بر لب زده و ياراى سخن گفتن ندارند.
خواننده عزيز! فكر مى كنيد عكس العمل امام عليه السلام در اين صحنه عجيب كه كوهها رامتزلزل مى كند چه باشد و با اين بانوان و دختران غمزده كه اندوهشان تا اعماق استخوانتاءثير مى گذارد چگونه سخن بگويد؟
آيا او از ديدن اين صحنه دلسوز و تصور حوادث جانگداز آينده ، اظهار ضعف خواهد نمود وتسلط بر افكار و اعصاب خود را از دست خواهد داد؟ و احيانا آن هدف عالى و مقصدبزرگى را كه انتخاب كرده است ولو براى چند لحظه به فراموشى خواهد سپرد؟!
ممكن است هر كسى اين صحنه را به فكر خود يك نوع ترسيم كند و هر نويسنده در پاسخامام به شكلى قلم فرسايى و هر گوينده اى به نوعى بيان نمايد و يا زبانحالىبسازد كه مانند اغلب زبانحالها زبانحال و بيانگر طرز فكر خود گوينده است كه بهامام نسبت داده و از شخصيت والاى امام ، شخصيتى مانند خود مجسم نموده است .
پس چه بهتر كه ما در اين مرحله نيز مانند همهمراحل از مدينه تا كربلا اختيار از قلم برگيريم و گفتار و پاسخ امام را از بيانمعصومين عليهما السلام و از نقل علماى بزرگ واهل فن بشنويم و به ترجمه جملات و داعيه امام حسين عليه السلام آنچنان كهنقل شده است بپردازيم :
((ثمّ انّه ودّع عيالَه ثانياً وَاَمَرَهُمْ بلبسِ الاُزر...؛)) او براى دومين باراهل و عيالش را وداع كرد و آنان را به صبر و شكيبايى دعوت و به پوشيدن لباسها(ىچابك و جمع جور) توصيه نمود. آنگاه فرمود براى روزهاى سخت و غمبار آماده باشيد وبدانيد كه خداوند پشتيبان و حافظ شماست و در آينده نزديك شما را از شرّ دشمنان نجاتخواهد داد و عاقبت شما را مبدل به خير و دشمن شما را به عذابهاى گوناگون مبتلا خواهدنمود. و در عوض اين سختى و مصيبت ، انواع نعمتها و كرامتها را در اختيار شما قرار خواهدداد. پس گله و شكوه نكنيد و آنچه ارزش شما را كم كند بر زبان نياوريد)).
سخنان بالا را علامه مجلسى در ذيل روايتى از امام باقر عليه السلامنقل نموده است كه به احتمال قوى تتمه همين روايت و بيان امام باقر عليه السلام باشد.و در صورت مجزا بودن از آن روايت باز هم برگرفته از روايت ديگرى است كه ازنظرمرحوم علامه مجلسى مورد اعتبار و داراى وثاقت بوده است (254) و بر همين اساس مرحوممقرم كه يكى از علماى محقق و از شخصيتهاى علمى و از افراد مطلع در تاريخ و حديث مىباشد با اينكه مطلب بالا را از ((جلاءالعيون ))نقل نموده مجموع جملات آن را به صورت يك روايت مورد اعتماد ونقل صحيح از حسين بن على عليهما السلام مورد بررسى قرار داده و چنين مى گويد:
در اين گفتار و سخن حسين بن على عليهما السلام بيان دو موضوع مهم مورد نظر بوده استكه هيچيك از مورخان و تحليل گران در قيام حسين بن على عليهمالسلام متوجه اين دوموضوع نگرديده اند. اول اينكه امام عليه السلام مى خواهد به بانوان حرم تفهيم كند كهآنان در اين راه طولانى و در دست اين دشمنان بهقتل نخواهند رسيد و سالم به وطن خويش مراجعت خواهند نمود. و دوم اينكه لباس و معجرآنان به غارت نخواهد رفت .
مرحوم مقرم در تاءييد آنچه از متن اين سخن فهميده است چنين مى گويد: زيرا پس از امر بهپوشيدن لباس كه از سوى آن حضرت صادر گرديد:((وامرهم بالصبر ولبسالازر)) از به كار بردن لفظ حمايت و حفاظت با اينكه يكى ازآن دو كافى بوده ، دوموضوع مهم بالا به دست مى آيد و بلاغت كلام امام عليه السلام در اين است كه بگوييممنظور از جمله :((ان اللّه حاميكم )) حمايت از دستبرد دشمن به حريم خاندان عصمتدر مورد غارت ، و منظور از جمله ((وحافظكم )) حفاظت ازقتل و به شهادت رسانيدن آنهاست (255).
وداع با امام سجاد(ع )
(( 1 - ((وعن زين العابدين عليه السلام قال : ضمنى والدى عليه السلام الى صدرهيوم قتل والدماء تغلى وهو يقول : يا بنى احفظ عنى دعاء علّمتنيه فاطمة عليهاالسلام وعلّمها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله وعلّمهجبرئيل عليه السلام فى الجاجة والمهمّ والغمّ والنازلة اذا نزلت والا مر العظيم الفادحقال اُدع : بحق يس والقرآن الحكيم وبحق طه والقرآن العظيم يا من يقدر على حوائجالسائلين يا من يعلم ما فى الضّمير يا منفّس عن المكر وبين يا مفرّج عن المغمومين يا راحمالشّيخ الكبير يا رازق الطّفل الصغير يا من لايحتاج الى التّفسير صلِّ على محمدوآل محمد وافعل بى كذا وكذا))(256).
2 - ((... عن ابى جعفر عليه السلام قال لما حضرت على بن الحسين الوفاة ضمنى الىصدره ثم قال . يا بُنَىَّ اوصيك بما اوصانى به ابى حِين حضرته الوفاة وبما ذكران اباه اوصاه به يابنىّ ايّاك وظلم من لا يجد عليك ناصرا الااللّه ))(257).))
ترجمه و توضيح لغات :
ضمنى الى صدره : مرا به سينه خود چسبانيد، مرا به سينه خود كشيد. والدماء تغلى (ازغلى يغلى ): خون از وى مى جوشيد. نازله : مصيبت شديدى كه به انسان وارد مى شود. امرفادح : امر سنگين و غيرقابل تحمل . نفّس اى فرّج ؛ مُنَفّسِ: برطرف كننده . اياك (اسمفعل است ): برحذر باش .
ترجمه و توضيح :
امام - طبق معمول - پس از وداع با بانوان حرم براى وداع با امام سجاد عليه السلام بهسوى خيمه او حركت نمود وداع حسين بن على با فرزندش و جانشين بعد از خودش چگونهبوده و در آن لحظه حساس ميان آن پدر عزيز و فرزند دلبندش چه گذشته است . براىما روشن نيست .
البته مسعودى مطلبى نقل مى كند كه ظاهرا مضمون روايات و خلاصه اش اين است كه حسينبن على عليهما السلام به هنگام وداع با امام سجادوصاياى خاص مربوط به امامت را بروى نموده و دستور داد كه ميراث مخصوص امامت ازقبيل صحف وسلاح و غيره را كه در نزد ام سلمه است پس از مراجعت به مدينه از وىتحويل بگيرد(258).
و اما آنچه به صورت سخن و گفتار از آن حضرت در اين بخش از وداعنقل گرديده دو مطلب است كه هردو از امام سجاد عليه السلام و يكى از دو معصوم حاضر درصحنه وداع كه در ميان خيمه بجز او و پدر ارجمندش كسى وجود نداشته ،نقل شده است .
1 - توجه به درگاه ربوبى
امام سجاد عليه السلام مى گويد: روزى كه پدرم كشته شد در حالى كه خون از تمامبدنش مى جوشيد مرا به سينه خود كشيد و فرمود:((فرزندم ! اين دعا را از من فرا بگيرو هنگام حاجت و غم و اندوه جانكاه و در حوادث مهم و كمرشكن ، با آن خدا را بخوان و ايندعايى است كه مادرم فاطمه براى من تعليم نمود كه او از پدرشرسول خدا و او از جبرئيل فرا گرفته بود )) ((بحق يس والقرآن الحكيم وبحقّ طهوالقرآن العظيم ...؛)) اى خدايى كه بر آنچه نيازمندان از درگاهت بخواهند قادرى ؛ اىآنكه از اسرار دلها آگاهى ؛ اى خدايى كه غم از دلهاى مغمومين و اندوه از دلهاى اندوهگينمى زدايى ، اى آنكه بر پيران خسته رحم مى كند و بر كودكان شيرخوار روزى مىرساند؛ اى آنكه نيازى به تفسير ندارد به محمد و فرزندانش درود بفرست و حوايج مرابرآر)).
2 - از خطرناكترين ستمها برحذر باشيد
ابوحمزه ثمالى از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود پدرم امام سجاد، هنگاموفاتش مرا به سينه خود كشيد و فرمود فرزندم : برتو وصيت مى كنم آنچه را كهپدرم حسين بن على عليهما السلام هنگام وفات و شهادتش آن را توصيه نمود. امام سجادفرمود از جمله وصاياى پدرم اين بود:((فرزندم ! بپرهيز از ستم كردن بر كسى كهمدافع و يار و ياورى بجز خدا ندارد)).
و اين بود دو وصيت حسين بن على عليهما السلام هنگام وداع با امام سجاد عليه السلام كهاحتمال دارد اين دو وصيت در دو ملاقات و وداع جداگانه صورت گرفته باشد و به كاربردن دو تعبير مختلف : ((يوم قتل والدماء تغلى )) و:((حين حضرته الوفاة ))مى تواند قرينه اى بر اين تعدد باشد.
نتيجه :
آنچه از اين وصاياى سه گانه استفاده مى شود اين است كه : حسين بن على عليهما السلامآن نمونه صبر و استقامت و آن امام و پيشوا و سرمشق براى انسانهاى مؤ من و پاك در مبارزهبا كفر و الحاد در هدف خويش از روزى كه تصميم به مبارزه گرفته تا آخرين لحظهكوچكترين تزلزل و تنزل به خود راه نداده بلكه قدم به قدم پيش رفته و به مناسبتشرايط زمانى و مكانى عكس العمل نشان داده است و براى او صحنه وداع عاشورا كه در يكقدمى شهادت خود و اسارت بانوان حرم قرار گرفته نه تنها با شهر و ديارش مدينةالرسول كه از آرامش روحى و احترام عمومى برخوردار بود فرقى نكرده و از نظر او نهتنها اين لحظه حساس با لحظاتى كه در مكه معظمه و در كنار خانه امن خدا به سر مىبرد و يا بيابان آرام حجاز را به سوى كربلا مى پيمود فرقى ندارد بلكه امروز بهافكار مدينه تا مكه تجسم و به گفتار مدينه تا كربلا فِعليّت و تحقق مى بخشد.
اگر آن روز در كنار قبر رسول خدا عرض مى كرد: ((اللهم انى احب المعروف وانكرالمنكر))(( و اگر در مدينه مى گفت (( :((ويزيدرجل شارب الخمر ومثلى لا يبايع مثله )) و اگر در آغاز حركت از مدينه تشخيص دادهبود كه : ((وعلى الاسلام السلام اذ بليت الامة براعمثل يزيد)) و اگر آن روز سوگند ياد مى كرد كه : ((واللّه لا اعطى الدنية مننفسى )) و اگر در كنار كعبه در ضمن خطبه اى ، آينده خود را ترسيم مى نمود و اگردر منزل بيضه با استناد به گفتار پيامبر خدا مبارزه با يزيد را از وظايف خود معرفىمى نمود و... امروز هم به بانوان حرم با قاطعيت دستور مى دهد كه لباس سفر به تنكنيد و از نوعى لباس كه شما را در طول اسارت در مرئى و منظر دشمنان و درداخل حرم از نامحرمان حفظ مى كند بهره برگيريد و خود را بر بلاها و سختيها آمادهسازيد و كلمه اى كه در آن گلايه اى از اسارت و شكوه اى از فشار دشمن باشد برزبان نياوريد؛ زيرا كه هدف ، الهى است .
آرى ، لازمه اقامه امر به معروف و نهى از منكر و جواب رد دادن بر طاغوتها و زيربارذلت نرفتن ، آماده شدن بر سختيها و تحمل شكنجه ها و اسارتهاست و از همه مهمتر بايدهمه اين مراحل آنچنان تواءم با استقامت و پايدارى باشد و آنچنان از معنويت برخوردارگردد كه يك كلمه ، آرى حتى يك كلمه نيز بر زبان نيايد كه مشعر بر عدم رضا ونشانگر ترديد در هدف و ناخشنودى بر تقديم قربانيان و ريخته شدن خون جوانانباشد؛ زيرا موجب از دست رفتن ارزش مبارزات و كم شدن اجر و پاداش خواهد گرديد:
((استعدوا للبلاء ... ولا تقولوا باءلسنتكم ما ينقص من قدركم ))و اما وصيت حسين بن على به فرزندش امام سجاد عليه السلام ممكن است در آن دو جهت و دوجنبه شخصى و عمومى تصور شود:
1 - جنبه شخصى :
انسان چنين تصور مى كند كه اين دو بخش از وصيت حضرت سيدالشهداء عليه السلاميكى در شكل دعا و ديگرى در قالب موعظه و تحذير براى امام سجاد عليه السلام در آنشرايطى كه انبوهى از هموم و غموم او را احاطه كرده و ظلم و ستم دشمن به اوج خودرسيده است مى تواند بزرگترين وسيله تسلى و بهترين سبب آرامش خاطر گردد؛ زيرا ازيك سو توجه آن حضرت را يكسره به مقام ربوبى جلب و از همه حوادث و پيشامدهاى اينكره خاكى با تمام سنگينيش منقطع مى سازد و از سوى ديگر از مجازات سريعى كه درانتظار مردم ستمگر كوفه است خبر مى دهد كه آن نيز به نوبه خود مى تواند در تخفيفآلام و در زدودن آثار و ستمها و فشارها مؤ ثر باشد.
2 - جنبه عمومى :
با توجه به موقعيت حضرت سجاد عليه السلام كه بايد امامت امت و هدايت جامعه را پس ازپدر ارجمندش به عهده بگيرد حسين بن على عليهما السلام در آخرين لحظات عمرش بهواسطه او بار ديگر و پس از آن با خطبه هاىمفصل جامعه بشرى و شيعيان و پيروانش را در قالب دعا به توحيد واقعى و توجه بهخداوند متعال كه اساسى ترين برنامه و ماءموريت همه انبياى الهى و رهبران آسمانى استدعوت مى كند و در شكل نيايش انسانها را به قدرت كامله خداوند و احاطه علم او بر اسرارو ضماير همه افراد بشر و همچنين به صفت عطوفت و مهر و رزاقيت او متوجه مى سازد.
و در وصيت ديگرى آنان را موعظه و نصيحت نموده و به بدترين ظلمها و زشت ترينستمها كه ستم بر مظلومان بى دفاع است و در هر گوشه اى از اين جهان وسيع و هر روزبه شكلى و قيافه اى و در ابعاد مختلفى با آن مواجه هستيم متوجه مى سازد و از ارتكابآن برحذر مى نمايد.
و گمان مى كنم عمومى بودن مفاد اين دو وصيت بر جنبه شخصى آن ترجيح دارد؛ زيراگذشته از اينكه وجود وظيفه عمومى و والاى امامت و رهبرى ، آن را ايجاب مى كندحمل كردن خطاب ((اياك وظلم من ...)) به ظاهر آن با واقعيات و مقام امام كه معصوماز گناه و مبرّا از هر نوع ظلم و تعدى است تطبيق نمى كند.
خلاصه :
گرچه مخاطب در اين دو وصيت به ظاهر لفظ، امام سجاد عليه السلام است ولى همانندخطابات فراوان قرآنى و اكثر وصاياى معصومين در واقع طرف سخن همه انسانها يا همهپيروان اسلام است .
تذكرى بر ارادتمندان واقعى حسين بن على (ع )
خواننده عزيز! اين بود وصيت و سخنان حسين بن على عليهما السلام در آخرين وداعش كه ازمنابع موثق و معتبر و از طريق معصومين عليهما السلام به دست ما رسيده و ممكن است وصاياو سخنان ديگرى نيز نقل شده كه به دست ما نرسيده باشد ولى به طورى كه قبلاًتوضيح داده شد از همين سه وصيت كوتاه و به ظاهر مختصر مى توان با مقام ارجمند ولايتو چهره مصمم و اراده خلل ناپذير امامت آشنا گرديد و از لابلاى اين جملات استقامت وپايدارى آن حضرت را در راهى كه انتخاب كرده بود به وضوح و روشنى درك نمود.
ولى متاءسفانه در بعضى از كتب مقاتل غير مورد اعتماد و يا در لسان بعضى ازگويندگان و ذاكرين ، مطالبى در مورد وداعنقل مى شود كه نه در كتب موثق و منابع معتبر از اين نوع مطالب اثرى ديده مى شود و نهمفهوم بعضى از آنها با مقام امامت و ولايت و اهداف عاليه سالار شهيدان حسين بن علىعليهمالسلام سازگار و قابل تطبيق است و پيدايش و نشر اين مطالب در نهايت مى تواندمبين دو نكته زير باشد:
1 - چنين مطالبى ساخته و پرداخته نويسندگان و يا گويندگانى است كه توجهشانصرفا معطوف به ثواب بكاء و ابكاء بوده و از مفاسد و گناهجعل و يا نقل مطالب جعلى و بى اساس ، غافل و يا در اثر كمى اطلاع ، توجهى بهجعلى بودن آنها نداشته اند.
2 - نقل بعضى از اين مطالب دليلى است روشن بر عدم شناخت صحيح از مقام والاى ولايت وتنزل دادن مقام ارجمند امامت و در حد يك ضايعه از جنبه عقيدتى كه بايد مورد توجه علما ودانشمندان كه پاسداران حدود و ثغور عقايد و احكام اسلامى هستند قرار بگيرد.
اجازه بدهيد در اين زمينه به جملات و نصايح سودمندى از مرحوم علامهجليل محدث نورى صاحب مستدرك الوسائل كه عمر پربركت خود را در تحقيق و تتبعاحاديث و روايات سپرى نموده و آثار گرانقدرى مانند مستدرك (259) و كتابهاى ديگرىبه يادگار گذاشته و شاگردانى مانند مرحوم محدث قمى و صاحب الذريعه به جامعهاسلامى تحويل داده است ، گوش فرا دهيم ، آنگاه بهنقل يك نمونه از همان مطالب بى اساس كه به موضوع وداع ارتباط دارد از زبان معظمله بپردازيم .
آن مرحوم در كتاب ((لؤ لؤ و مرجان )) پس از بحثمفصل درباره اقسام كذب و مفاسد و عذاب اين گناه بزرگ و اينكه اگر كذب و دروغ درنقل حديث و ذكر مصائب و مناقب باشد ضرر و مفسده اش و همچنين عذاب و كيفرش بيش ازدروغهاى ديگر خواهد بود مى گويد:
كسانى كه خود را آماده خواندن مراثى و نقل حادثه جانگداز عاشوراى حسينى نموده اندبايد نه تنها به نقل شفاهى ديگران در مجالس و منابر بسنده نكنند و احيانا عربىبودن جمله اى را كه از نظر بعضيها دليل قاطعى بر صحت سند و متن آن استدليل صحت آن ندانند بلكه در كتابها و تاءليفات نيز بايدكمال دقت را به كار بندند؛ زيرا وجود مطلبى در كتابى به هيچوجهدليل بر صحت آن نيست چون ممكن است مؤ لف يك كتاب اصلاً شخص ‍مجهول الحال و ناشناخته اى باشد و ممكن است شخص شناخته شده اى باشد اما از نظرعلمى در سطحى نباشد كه بتواند درست را از نادرست و صحيح را از سقيم تشخيص دهد وحتى ممكن است يك نفر مؤ لف داراى قوه علمى و تشخيص باشد ولى بعضى از تاءليفاتاو به عللى داراى وثاقت و اعتبار نباشد مانند اينكه آن كتاب را در دوران جوانى و عدمتجربه واطلاع كافى تاءليف نموده باشد و اين كتاب تنها به لحاظ انتساب به چنينشخصيتى از شهرت و اعتبار در سطح عموم برخوردار شود محدث نورى ضمن بيان شاهد ومعرفى نمونه هايى از اين نوع تاءليفات به شرح چند جريان بى اساس و ساختگى ودر عين حال مشهور مى پردازد و مى گويد:
چهارم : نقل كنند با سوز و گداز كه در روز عاشورا بعد از شهادتاهل بيت و اصحاب ، حضرت اباعبداللّه عليه السلام به بالين امام زين العابدين آمد پساز پدر حال جريان آن جناب را با اعدا پرسيد خبر داد كه به جنگ كشيد پس جمعى ازاصحاب را اسم برد و از حال آنها پرسيد در جواب فرمود: قُتِلَ، قُتِلَ تا رسيد بهبنى هاشم و از حال جناب على اكبر و ابى الفضل سؤال كرد به همان قسم جواب داد و فرمود بدان در ميان خيمه ها غير از من و تو مردى نمانده .
مرحوم محدث نورى اضافه مى كند كه : اين قصه است و حواشى بسيار دارد و صريحاست در اينكه آن جناب از اول مقاتله تا وقت مبارزه پدر بزرگوارش ابدا ازحال اقربا و انصار و ميدان جنگ خبرى نداشت .
مؤ لف : در تاءييد نظر شريف محدث نورى (ره ) در اينكه عارضه امام سجاد عليه السلامدر روز عاشورا نه آنچنان بود كه از حوادث و جريانات آن روز بى اطلاع باشد مىگوييم .
اولاً:
بررسى دقيق تاريخ نشان مى دهد كه بعضى از حوادث عاشورا مستقيما از امام سجاد عليهالسلام نقل گرديده است كه اين نوع روايات مبين حضور آن حضرت در صحنه و مشاهدهجريانات و حوادث از نزديك است .
ثانيا:
بر اساس روايتى حسين بن على عليهما السلام آنگاه كه همه ياران خود را از دست داد و بههر طرف نگاه كرد و هيچ كمك و مدافعى براى خود نديد، امام سجاد عليه السلام در حالىكه مريض بود و قدرت بر حمل سلاح نداشت از خيمه خود خارج و رو به سوى صفوفدشمن نهاد، ام كلثوم مى گفت فرزندم برگرد، آن حضرت در جوابش فرمود: عمه !بگذار در كنار فرزند رسول خدا بجنگم . تا اينكه خود حسين بن على عليهما السلامصدازد خواهر! او را به خيمه برگردان مبادا روى زمين ، ازنسل آل محمد خالى بماند(260).
اين جريان نيز شاهد ديگرى است بر اينكه امام سجاد عليه السلام در عين وجود عارضه وكسالت مزاج ، حوادث آن روز را قدم به قدم پيگيرى مى نمود و در جايى كه امام زمان خودرا تنها ديد براى دفاع از آن بزرگوار به سوى صفوف دشمن حركت نمود.
تكميل تذكر: با عرض پوزش از خوانندگان ارجمند در اينجا بحث وداع و سخن حسين بنعلى عليهما السلام را كه نسبت به سخنان گذشته قدرىمفصل و طولانى گرديد با تكميل تذكر و موعظه مرحوم محدث نورى به پايان مى بريم:
به طورى كه ملاحظه فرموديد مرحوم محدث نورى يكى ازعلل اشتباه پاره اى از مطالب بى اساس را با روايات صحيح و مستند عربى بودن آنهارا كه از نظر بعضيها دليل صحت متن و سند محسوب مى گردد معرفى نمود.
به عقيده ما اين بخش از تذكر آن مرحوم درس بزرگى است براى پويندگان حق وپيروان حقيقت و هشدارى است كه گويندگان را بيشتر به تفحص ‍ وتدبر در بهكارگيرى الفاظ و نسبت دادن مطالب به شخص حسين بن على عليهما السلام وادار مىسازد؛ زيرا جملات عربى فراوانى در مراثى و ذكر مصائب از شعار گرفته تا شعر واسترحام ديده مى شود كه از زبان آن حضرتنقل مى گردد در صورتى كه پاره اى از اين نسبتها يك نسبت واهى و بى اساس مىباشد. و ما فقط نمونه هايى به عنوان شاهد براى موضوعات سه گانه را در اينجامنعكس مى نماييم : در مورد شعار دو شعار زير از اشتهار و معروفيت خاصى برخوردار مىباشد كه :
1 - مى گويند از جمله رجزها و شعارهايى كه حسين بن على عليهما السلام به هنگام حملهبه صفوف دشمن انشاد فرمود اين جمله بود:(( ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلىفياسيوف خذينى ؛)) اگر آيين محمد صلّى اللّه عليه و آله پابرجا نخواهد بود مگربا كشته شدن من پس اى شمشيرها اينك مرا فرا گيريد)).
2 - باز به آن حضرت نسبت مى دهند كه درباره اهميت مبارزه خود با يزيد و جهاد با بنىاميه مى فرمود:(( انّما الحياة عقيدة و جهاد؛)) زندگى عقيده و جهاد در راه آن است وبس )).
و در مورد شعر مى گويند آن حضرت در بالين فرزندش على اكبر عليه السلام اينابيات را انشاد نمود:

(( يا كوكباً ما كان اقصر عمره
وكذاك عمر كواكب الاسحار
فاذا نطقت فانت اول منطقى
واذا سكتّ فانت فى اضمارى ))
و در مورد استرحام مى گويند امام عليه السلام از مردم كوفه و دشمنان خود طلب آب مىنمود و چنين مى گفت :(( يا قوم اسقونى شربة من الماء فقد نشفت كبدى من الظَمَاء؛))مردم مرا سيراب كنيد كه از تشنگى ، كبدم خشك شده است )).
اما در مورد شعارها: نويسنده حقير در بررسيهاى ناقص خود در هيچ تاءليف مورد اعتماد وغير مورد اعتمادى به دو شعار ياد شده دسترسى پيدا ننمود مگر در سر زبانها و مجلات وكتابهايى از نوع مجلات و جرايد.
و اما در مورد شعر: دو بيت ياد شده از ابيات قصيده رائيه ابوالحسن على بن محمد تهامى، شخصيت اديب و شاعر و سخن سراى شيعى است كه در فوت فرزند كوچكش سروده است .
تهامى در سال416 ق در مصر به قتل رسيده است و اين قصيده زيبا و بليغمشتمل بر 84 بيت است (261).
و اما در مورد استرحام و آب خواستن امام از دشمن به صورتى كه ذكر گرديد در هيچيك ازمنابع نقل نشده است و ظاهرا عدم توجه به مفهوم صحيح و صدروذيل يك جمله موجب به وجود آمدن چنين مطلبى گرديده است .
توضيح اينكه : موضوع طلب نمودن آب از سوى حسين بن على عليهما السلام در سه موردو به دو تعبير مختلف آمده است كه دو مورد آن كوچكترين ارتباطى به موضوع مورد بحث وطلب نمودن آب از مردم كوفه ندارد؛ زيرا در يك مورد چنين آمده است :((فقصده القوموهو فى ذلك يطلب شَرْبَة من ماء فكلما حمل بفرسه على الفرات حملوا عليه باءجمعهمحتى اجلوه عنه ))(262).
((مردم كوفه در حالى به سوى آن حضرت هجوم بردند كه او در پىتحصيل آب بود و هرچه خواست با اسب خود به فرات حمله كند همه آنان بر وى حملهبردند تا اينكه او را از فرات دور ساختند)).
و در مورد ديگر باز چنين آمده است :(( وجعل الحسين يطلب الماء وشمريقول له واللّه لا ترده او ترد النار(263))) ؛ حسين در پىتحصيل آب بوده و شمر به وى گفت به خدا سوگند وارد آب ((فرات )) نخواهى شد تاوارد عذاب شوى )).
به طورى كه ملاحظه مى شود، در اين دو مورد گرچه كلمه :((يطلب شربة من ماء - و:يطلب الماء)) به كار رفته اما روشن است به قرينه ورود و حمله به فرات منظورطلب نمودن آب از مردم كوفه نيست بلكه مفهوم كلمهتحصيل و به دست آوردن آب از طريق وارد شدن به فرات است .
تنها در مورد سوم و در نقلى از نافع بن هلال چنين آمده است كه :((فاستقى فى تلكالحالة ماء؛ حسين بن على به هنگام شهادتش آب خواست ))(264).
اينك جاى اين سؤ ال فقهى است كه اگر گوينده روزه دارى با توجه و با استناد بهگفتار فردى به نام نافع بن هلال يا بدون توجه بهنقل وى ، نه تنها مطلبى را مستقيما به امام معصوم نسبت مى دهد بلكه كلمه ((استقى )) ومانند آن را به جمله ((اُسقونى شربة من الماء فقد نشفت كبدى من الظماء))مبدل مى سازد، روزه چنين فردى صحيح است ياباطل ؟!
بخش سوم : در كربلا: حماسه هاى امام (ع ) در ميدان شهادت
متن سخن :
اَلْمَوْتُ اَوْلى مِنْ رُكُوبِ الْعارِ
وَالْعارُ اَوْلى مِنْ دُخُولِالنّار(265)
اَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي
آليْتُ اَنْ لا اَنْثَنى
اَحْمى عِيالاتِ اَبِى
اَمْضِى عَلى دِينِ النَّبى
اَنَا ابْنُ عَلِي الْخَيْرِ مِنْ آلِ هاشِمٍ
كَفانِى بِهذا مَفْخَراً حِينَ اَفْخَرُ
وَجَدّى رَسُولُاللّه ، اءكْرَمُ مَنْ مَضى
وَنَحْنُ سِراجُاللّه فى الاَرْضِ نَزْهَرُ
وَفاطِمَةُ اُمّى اْبنَةُ الطُّهْرِ اَحْمَدَ
وَعَمّى يُدْعى ذُوالجَناحَيْنِ جَعْفَرُ
وَفِينا كِتابُاللّه اُنْزِلَ صادِعاً
وَفينَا الْهُدى وَالْوَحْيُ بِالْخَيْرِ يُذْكَرُ
وَنَحْنُ اَمانُاللّهِ فِى الْخَلْقِ كلّهِمْ
نَسِّرُ بِهذا فىِ الاَنامِ وَنَجْهَرُ
وَنَحْنُ وُلاةُ الْحَوْضِ نَسْقِى مُحِبَّنا
بِكَاءْسٍ وَذاكَ الْحَوْضُ للسَقىُ كَوثَرُ
فَيَسْعَدُ فِينا فىِ الْقِيامِ مُحِبّنا
وَمُبْغِضُنا يوم الْقِيمَةِ يَخْسَرُ(266)
كَفَرَ الْقَوْمُ وَقدْماً رَغِبُوا
عَنْ ثَواب اللّه رَبِّ الثَّقَلَيْنِ
قَتَلُوا قِدْماً عَلِّياً واْبنَهُ
حَسَنَ الخَيْرِ وَجاءوا لِلْحُسَيْن
خيْرَهُ اللّه مِنَ الْخَلْقِ اءَبى
بَعْدَ جَدّى وَاَنَا ابْنُ الْخِيرَتَيْنِ(267)
ترجمه و توضيح لغات :
آلَيْتُ (از ايلاء): سوگند ياد كردن . اِنْثِناءِ: تواضع ،قبول ذلت ؛ منظور امام خضوع در مقابل باطل است . اَمْضى : كشته مى شوم ، مى ميرم . نَزْهَرُ(از: زَهَرَ، زَهُوراً): درخشيدن . صادِع (از صدع ): مطلب را بيان نمود، كشف وحل كرد. رَغِبَ: اگر با ((عن )) متعدى شودبه معناى اعراض است .
ترجمه و توضيح :
از حسين بن على عليهما السلام آنگاه كه شخصا وارد جنگ با دشمن گرديده تا مرحلهشهادتش سه موضوع جالب و مهم نقل شده است كه در پايان اين دفتر و به عنوان حسنختام در اختيار خواننده عزيز قرار مى دهيم : حماسه ها، منشور جهانى و مناجات باپروردگار.
در مورد حماسه هاى آن حضرت در كتب تاريخ اشعار زياد و مختلفىنقل شده است كه ما به نقل سه فراز از اين شعار اكتفا مى نماييم : صاحب عوالم و ابن نما،نقل مى كنند كه حسين بن على عليهما السلام هنگام حمله به صفوف دشمن ، اين اشعارحماسه اى را مى خواند:(( اَلْمَوْتُ اَوْلى مِنْ رُكُوبِ الْعارِ...)).
((مرگ بهتر از پذيرفتن ننگ است و پذيرفتن ننگ بهتر ازقبول آتش .
من حسين بن على هستم .
سوگند ياد كرده ام كه در مقابل دشمن سر فرود نياورم ، من ازاهل و عيال پدرم حمايت مى كنم .
و در راه آيين پيامبر كشته مى شوم )).
خوارزمى مى گويد: حسين بن على عليهما السلام در حالى كه سوار اسب گرديده وشمشير به دست داشت و با حالتى كه از زندگى قطع اميد كرده و تصميم به مرگ وشهادت گرفته بود، در مقابل دشمن قرار گرفت و اين اشعار را مى خواند كه بهصفوف دشمن حمله نمود:((اَنَا ابْنُ عَلِي الْخَيْرِ مِنْ آلِ هاشِمٍ)) .
((من پسر على آن مرد نيك هاشمى هستم كه در مقام افتخار همين براى من بس است . جدمرسول اللّه كه شريفترين گذشتگان است و ما چراغهاى خدا هستيم كه در روى زمين مىدرخشيم .
و مادرم فاطمه دختر پاك احمد و عمويم جعفر كه ذوالجناحين نام يافته است . كتاب خدا درپيش ماست ؛ كتابى براى روشنگرى نازل گرديده است .
و در ميان ماست وحى و هدايتى كه به نكويى ياد مى شود.
و ما در ميان همه خلق وسيله امن هستيم و اين حقيقت را در ميان مردم گاهى نهان داريم و گاهىعيان .
و ماييم ساقيان حوض كه دوستان خود را با جام مخصوص سيراب مى كنيم و اين حوضگوارا همان ((كوثر)) است .
در روز قيامت دوستان ما به وسيله محبت ما به سعادت و دشمنان ما به خسران خواهندرسيد)).
خوارزمى مى گويد: امام عليه السلام در حملات خود اين شعرها را نيز مى خواند:
((كَفَرَ الْقَوْمُ وَقدْماً رَغِبُوا...)) .
((اين مردم به كفرگراييدندو درگذشته نيزازثواب خداى انس و جن اعراض كرده بودند.
در گذشته على و فرزندش حسن آن مرد نيك سيرت را كشتند و اينك بهقتل حسين آماده اند.
پس از جدم ،پدرم برگزيده ترين مردم است و من فرزند دو برگزيده عالم مى باشم)).
بخش سوم : در كربلا: منشور جهانى از قتلگاه كربلا
متن سخن :
((يا شِيعَةَ آلِ اءَبِى سُفْيانَ اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَكُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَفَكُونُوا اَحْراراً فى دُنْياكُمْ
وَاِرْجِعُوا اِلى اَحْسابِكُمْ اِن كُنتم عُرباً كما تزعمون . ...
اَنَا الّذى اءُقاتِلُكُمْ وَتقاتِلُونى وَالنَّساءُ لَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ
فَامنَعوا عُتاتَكُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمى مادُمْتُ حَيّاً))(268).
ترجمه و توضيح لغات :
جُناح : گناه . عُتاب (جمع عاتِى ): ستمگر، تجاوزگر.
ترجمه و توضيح :
خوارزمى مى گويد: حسين بن على عليهما السلام كه حملات پى در پى و جنگ سختى مىنمود و در هر حمله گروهى از دشمن را به خاك و خون مى كشيد يكباره دشمن تصميم گرفتكه با وارد ساختن ضربه روحى آن حضرت را از كار بيندازد و لذا در ميان او و خيمه هاحائل گرديد و حمله به سوى خيمه ها را آغاز نمود.
در اينجا بود كه امام عليه السلام با صداى بلند فرياد نمود:(( يا شِيعَةَ آلِ اءَبِىسُفْيانَ ...)) ؛ اى پيروان خاندان ابى سفيان ، اگر دين نداريد و از روز جزا نمىهراسيد، لااقل در زندگى آزادمرد باشيد و اگر خود را عرب مى پنداريد به نياكان خودبينديشيد و شرف انسانى خود را حفظ كنيد)).
شمر گفت :((ماتَقُولُ يا حُسَيْنُ؛ حسين ! چه مى گويى ؟!)).
آن حضرت عليه السلام پاسخ داد:((اَنَا الّذى اءُقاتِلُكُمْ...؛)) من با شما مى جنگم وشما با من مى جنگيد و اين زنان گناهى ندارند تا من زنده هستم بهاهل بيت من تعرض نكنيد و از تعرض اين ياغيان جلوگيرى نماييد)).
شمر گفت :((لَكَ ذلِكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ؛ فرزند فاطمه اين حق را به تو مى دهيم )).
سپس سپاهيان را صدا كرد:((اِلَيْكُمْ عَنْ حَرَمِ الرَّجُلِ وَاْقصُدُوهُ بِنَفْسِهِ فَلَعَمْرِى لَهُو كُفْوٌكَرِيمٌ...؛ دست از حرم وى برداريد و حمله را متوجه خود او سازيد به جانم سوگند اوهماورد شريفى است ...)).
منشور جهانى
اين سخن حسين بن على عليهما السلام گرچه به ظاهر يك خطابه اختصاصى است كه درروز عاشورا آنگاه كه مردم كوفه ناجوانمردانه حمله به سوى خيمه ها را آغاز نمودند،مورد خطاب قرار داده است ، ولى در واقع يك پيام عمومى و يك منشور جهانى است از قتلگاهكربلا به همه جهانيان و در همه زمانها كه :
مردم دنيا اگر معتقد و پايبند به قوانين الهى و دستورات آسمانى نباشندلااقل بايد حدود مليت خويش را مراعات و به اصطلاح تابع قوانين بين المللى باشند.
اما قوانين آسمانى بويژه دين مقدس اسلام هر نوع تجاوز به حقوق ديگران را در مقام جنگو دفاع و حتى در آنجا كه آغازگر جنگ ، دشمن خونخوار باشد، محكوم كرده و مىگويد:((در راه خدا با كسانى كه با شما جنگ مى كنند (و آغازگر جنگ هستند) پيكار كنيد وتجاوز نكنيد كه خداوند تجاوزگران را دوست ندارد))(269).
يعنى بجز كسانى كه با شما وارد جنگ شده اند متعرض افراد ديگر دشمن نشويد. خانهمهاجمين را خراب و اشجارشان را قطع نكنيد. آب را به روى آنان نبنديد. مجروحين دشمن رامداوا كنيد. فراريها را تعقيب ننماييد و به زنان و پيرمردان ايذا نكنيد، حتى به مهاجميننيز فحش و ناسزا نگوييد و...
آرى ، پس از قرنها كه حكم ((لا تَعْتَدُوا))نازل گرديد و حسين بن على عليهما السلام منشور مورد بحث را اعلام نمود، جهان بشريت وبه اصطلاح قانونگذاران متمدن ! نيز براى جنگها قوانينى نه در حد قوانين جنگى اسلامارائه دادند.
اما آيا اين بشر خود خواه و اين حيوان دوپا و درنده تر از هر درنده تا از تربيت آسمانىبرخوردار نيست و تا قدم به مرحله انسانيت نگذاشته است - كه تنها در پيروى نمودن ازتعاليم انبيا ميسر است - مى تواند خود را به اين منشورها و اين پيغامها و به اين قوانينمحدود سازد . و اگر شمر هم در روياروئى امام عليه السلام به قشون خود دستور منعحمله مى دهد، ديديم كه يك عقب نشينى موقت و در اثر نفوذ معنوى كلام آن حضرت بود كهبلافاصله پس از شهادت آن بزرگوار مجددا حمله به سوى خيمه ها و غارت زنان واطفال شروع گرديد.
تكرار تاريخ
و اينك تاريخ تكرار مى شود و يك بار ديگر پس ماندگانآل ابوسفيان و پيروان و ايادى ابوسفيانهاى قرن ، براى محو اسلام و خاموش نمودنچراغى كه در اين برهه از زمان در ايران درخشيد و همه ملتها و كشورهاى اسلامى درپرتو آن نيروى تازه اى در خود احساس نمودند، در اولين سالهاى تاءسيس جمهورىاسلامى به ايران حمله نمودند.
آرى ، اينك كه مشغول نگارش اين اوراق هستيم هشت ماه است كه جنگى از سوى حزب بعثعراق بر عليه ايران شروع شده است كه اگر نگوييم در تاريخ دنيا،حداقل در تاريخ دو كشور اسلامى بى سابقه است . اين جنگ كه با حمله هوايى و زمينى ودريايى از سوى عراق شروع گرديد در اين مدت چه خسارات جانى و مالى متوجه ايراننموده است . در آينده و در تاريخ به صورت يك فاجعه عظيم براى اسلام و در تاريخمسلمانان ثبت خواهد گرديد همانگونه كه انقلاب اسلامى ايران به صورت يك رويداد مهماسلامى به ثبت خواهد رسيد.
ولى آنچه در اين جنگ حائز اهميت است اين است كه اينآل ابوسفيان و شيعيان آل ابوسفيان كه ايمان به خدا و عقيده به روز جزا ندارند، ازحريت و آزادگى و از شرف انسانى و حيثيت ملى نيز بويى نبرده اند؛ زيرا در اين مدتطولانى كه از اين جنگ مى گذرد، گذشته از كشته شدن هزاران نفر از جوانان و بهترين وپاكترين رزمندگان و گذشته از تعديات و به اسارت گرفتن افراد غيرنظامى و حتىتجاوز به حريم ناموس مرزنشينان و آواره ساختن يك ميليون و نيم ايرانى از شهر و ديارخويش ، هر روز مواجه هستيم با بمباران شدن شهرهاى ايران و قرار گرفتنبيمارستانها و مدارس و مساجد و افراد غيرنظامى در زير گلوله توپهاى دوربرد و درزير موشكهاى نُه مترى عراق ، چه افراد بيمار و مجروح كه در اين بيمارستانها در اثرموشكها و گلوله هاى توپ در زير تلهاى خاك دفن مى گردد! و چهاطفال خردسالى كه در مدارس و در اثر بمباران هواپيماهاى عراقى بدنشان قطعه قطعهمى گردد و چه مادرانى كه در سوگ اين اطفال صغير و بى گناه مى نشينند و چهنمازگزارانى كه در ميان مسجد و در صف نماز و در اثر گلوله باران عراقيها در زير آوارمى مانند.
و تاءسف بار اينكه دنياى به اصطلاح متمدن ! نه تنها درمقابل اين همه وحشيگرى و ددمنشى ، سكوت اختيار نموده است بلكه اين دشمن انسانيت را باانواع سلاحها تقويت و از نظر مالى و سياسى هر نوع يارى و پشتيبانى را انجام مى دهد.
و اين جنگ براى چندمين بار نشان داد كه هنوز هم بشريت در حالت بربريت به سر مىبرد و اين همه ادعاى تمدن جز طبلى پر سروصدا و تو خالى چيزى نيست و هنوز هم دنيابه آن مرحله نرسيده است كه به منشور جهانى حسين بن على عليهما السلام كه از قتلگاهكربلا به جهانيان اعلان نموده جواب مثبت بدهد كه :(( اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ فَكُونُوااَحْراراً فى دُنْياكُمْ))(270).))
بخش سوم : در كربلا: آخرين مناجات حسين بن على (ع )
متن سخن :
((اَللّهُمَّ مُتَعالىَ الْمَكانِ عَظِيمَ الْجَبَرُوتِ شَدِيدَ الِْمحالِ عَنِّى غَنِىُّ
عَنِ الْخَلائِقِ عَرِيضُ الْكِبْرِياءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاءُ
قَرِيبٌ الرَّحْمَةِ صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاءِ
قَرِيبٌ اِذا دُعيتَ مُحِيطٌ بِما خَلَقْتَ
قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَيْكَ قادِرٌ على ما اَرَدْتَ
تُدْرِكُ ما طَلَبْتَ شَكُورٌ اِذا شُكرْتَ ذَكُورٌ اِذا ذُكِرْتَ
اَدْعُوكَ مُحْتاجاً وَاَرْغَبُ اِلَيْكَ فَقِيراً وَاَفْزعُ اِلَيْكَ
خائِفاً وَاَبْكِى مَكْرُوباً وَاَسْتَعِينُ بِكَ ضَعِيفاً
وَاَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كافِياً اَللّهُمَّ احْكُمْ بَيْنَنا وَبَيْنَ قَومنا
فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَخَذَلُونا وَغَدَرُوا بِنا وَقَتَلُونا
وَنَحْنُ عِتْرَةُ نَبِيِّكَ وَوُلْدُ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله الَّذِى اصْطَفَيْتَهُ
بِالرِّسالَةِ وَاءتْمَنْتَهُ الْوَحْىِ عَلَى
فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَمَخْرَجاً يا اَرْحَمَ الراحِمينَ.
...صَبْراً عَلى قَضائِكَ يا رَبِّ لا اِلهَ سِواكَ
يا غِياثَالْمُسْتَغيثين مالِى رَبُّ سِواكَ وَلا مَعْبُودٌ غَيْركَ
صَبْراً عَلى حُكْمِكَ يا غِياثَ مَنْ لا غِياثَ لَهُ
يا دائِماً لا نَفادَ لَهُ يا مُحْيِى الْمَوتى
يا قائِماً عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ اُحْكُمْ بَيْنى وَبَيْنَهُمْ
وَاَنْتَ خَيْرُالْحاكِمينَ)).
ترجمه و توضيح لغات :
مُتَعال : برتر. جَبَرُوت : صيغه مبالغه است : قُدْرَتْ: تسلط.مِحال (به كسر ميم ): دقت ، تصرف ، عريض : گسترده . كِبْرِياء: عظمت و بزرگى ،سابِغ : وسيع . شَكُور: شكرگزار و يكى از اسماء خداوند است كه پاداش زياد درمقابل كم مى دهد.ذكور: يادآورنده ، بسيار ياد كننده . بَلاء: آزمايش . رَغِبَ اِلَيْه : تضرع وزارى نمود. فقير: نيازمند. فَزَعَ اِلَيْهِ: به سوى او پناه برد. كرْب : اندوه . غَرُّونا (ازغَرَّ): گول زد. غَدْر: خيانت كردن . غِياث : كمك . اِسْتِغاثَة : يارى طلبيدن . نَفاد: تمامشدن .
ترجمه و توضيح :
بنابه نقل شيخ الطائفه ، شيخ طوسى در مصباح المتهجد و مرحوم سيدبن طاووس دراقبال ، حسين بن على عليهما السلام در آخرين دقايق زندگيش ‍ چشمها راباز كرد و بهسوى آسمان متوجه گرديد و براى آخرين بار با پروردگار خويش ، پروردگارعالميان چنين مناجات و راز و نياز نمود(271):
((اى خدايى كه مقامت بس بلند، غضبت شديد، نيرويت بالاتر از هر نيرو، تو كه ازمخلوقات خويش مستغنى هستى و در كبريا و عظمت فراگير، به آنچه بخواهى توانا،رحمتت به بندگانت نزديك ، وعده ات صادق ، نعمتتشامل ، امتحانت زيبا، به بندگانت كه تو را بخوانند نزديك هستى و بر آنچه آفريده اىاحاطه دارى و هركس كه از در توبه درآيد پذيرايى ، آنچه را كه اراده كنى توانايى ،آنچه را كه بخواهى درك توانى كرد، كسى را كه شكرگزار تو باشد شكرگزارى ،ياد كننده ات را يادآورى ، من تو را خوانم كه نيازمند تواءم و به سوى تو روى آرم كهدرمانده تواءم ، ترسان به پيشگاهت فزع مى كنم ، غمگين دربرابرت مى گريم ، از تومدد مى طلبم كه ناتوانم ، خود را به تو وامى گذارم كه بسنده اى ، خدايا! در ميان ما وقوم ما داورى كن كه آنان از راه مكر و حيله وارد شدند و دست از يارى ما برداشتند وما راكه فرزندان پيامبر و حبيب تو محمد صلّى اللّه عليه و آله هستيم بهقتل رسانيدند، پيامبرى كه به رسالت خويش انتخاب نموده وامين و حيش قرار داده اى ، اىخدا! اى مهربانترين ! در حوادث ، بر ما گشايش و در پيشامدها، برما خلاصى عنايت كن )).
امام عليه السلام مناجات خويش را با اين جملات به پايان رسانيد:
((در مقابل قضا و قدر تو شكيبا هستم اى پروردگارى كه بجز تو خدايى نيست . اىفريادرس دادخواهان كه مرا جز تو پروردگارى و معبودى نيست . برحكم و تقدير توصابر و شكيبا هستم . اى فريادرس آنكه فريادرسى ندارد، اى هميشه زنده اى كه پايانندارد. اى زنده كننده مردگان . اى خدايى كه هركسى را با اعمالش مى سنجى ، در ميان منو اين مردم حكم كن كه تو بهترين حكم كنندگانى )).
و آنگاه كه صورت به خاك مى گذاشت ، گفت :((بِسْمِاللّه وَبِاللّه وَفِى سَبيلِاللّهوَعَلى مِلَّةِ رَسُولِاللّه ))(272).))

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation