آنجا كه حيلهگرى هشيارى ناميده مىشود ، هشيارىها بوسيله تخدير عامل خودخواهى از عرصه حيات رانده شدهاند
منحرف ساختن هشيارىها از واقعيات ، مختل ساختن ماهيت خودهشيارى و آگاهى را نتيجه ميدهد ، زيرا اين وسيله بسيار ضرورى و با ارزش با بهرهبردارى از اغراض و هدفگيرىهايى كه انسان را بر ضد واقعيت توجيه مىكند ، كشف از مغلوبيت شخص حيلهگر در مقابل واقعيات مىنمايد ، در صورتى كه طبيعت اصلى هشيارى و آگاهى قرار دادن واقعيات در اختيار آدمى است . عامل اين مغلوب شدن عبارت است از خودخواهى و خودكامگى كه از جهل به « خود » و « جز خود » سرچشمه مىگيرد . پس صحيح است كه بگوئيم : « آنجا كه حيلهگرى هشيارى ناميده مىشود ، هشيارىها بوسيله تخدير عامل خودخواهى از عرصه حيات رانده شدهاند » بعنوان مثال مىتوانيم پول را در نظر بگيريم .
منطق واقعى اصول اقتصادى ، پول را بعنوان وسيله ضرورى تبادل كارها و كالاها معرفى مىكند و اگر پول با همين عنوان به كار گرفته شود ، بدون ترديد
[ 248 ]
صدها درد بيدرمان بشرى معالجه مىشود ، زيرا پول با واقعيت اختصاصى خود دست به فعاليت زده است . ولى همين وسيله ضرورى عالى موقعى كه بطور مستقل مطلوب و هدف نهايى قرار مىگيرد ، آتش در دودمان بشرى شعلهور مىسازد و ارزشها را دگرگون نموده حتى زندگى انسانها را هم كه هدف اصلى است به بازى مىگيرد .
البته همه مىدانيم كه ميان هشيارى و پول تفاوت مهمى وجود دارد و آن اينست كه ارزش پولهاى اعتبارى [ كه ذاتا داراى ارزش ناچيزى هستند ] مانند اسكناس ، اعتبارى و قراردادى محض است ، در صورتى كه هشيارى خود فى نفسه داراى ارزش ذاتى هم مىباشد .
بهمين جهت است كه هشيارى باصطلاح عموم ، داراى صورت حق بجانبى است كه مورد احترام و تمجيد مردم مىباشد .
انسان هشيار بيشتر مورد توجه است حتى براى دانايان ، در صورتى كه بشر پولدار براى دانايان ، مورد توجّه بعنوان يك انسان با ارزش نيست ، لذا خطر ويرانىهاى هشياران حيلهگر عميقتر و دامنهدارتر از خطر پول در دست كسان ناهشيار است .