بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق در قرآن کریم (ج 2), آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     fehrest -
 

 

 
 

فصل پنجم

حب دنيا

اشاره

يكى از ريشه‏هاى «حرص‏» كه به عواقب دردناك آن در بحث گذشته اشاره شد، دلباختگى ودلدادگى در برابر زرق و برق دنياست.

هنگامى كه آتش سوزان اين عشق در درون جان انسان زبانه مى‏كشد او را به سوى حرص وولع نسبت‏به مواهب دنياى مادى مى‏كشاند، مانند: ساير عشاق بى‏قرار كه فارغ از هرگونهفكر منطقى پيوسته دست و پا مى‏زنند و روز به روز خود را در اين لجنزار آلوده‏تر مى‏سازند.

به همين دليل قرآن مجيد براى خشكانيدن ريشه حرص و ولع به سراغ حب دنياى افراطى ويا به تعبير ديگر «دنياپرستى‏» مى‏رود و با تعبيرات گوناگون قدر و قيمت مواهب دنيا را درنظرها مى‏شكند تا عاشقان بى‏قرار دنيا به خود آيند و حريصانه به دنبال آن نشتابند و همهارزشها را به خاطر وصول به آن زير پا نگذارند.

با اين اشاره به قرآن مجيد بازمى‏گرديم و تعبيرات دقيق و حساب شده قرآن را در اين زمينهبررسى مى‏كنيم.

1- قرآن در موارد متعددى زندگى دنيا را نوعى بازيچه كودكانه و سهو و سرگرمى مى‏شمرد،مى‏فرمايد:

«و ما الحياة الدنيا الا لعب و لهو...; زندگى دنيا چيزى جز بازى و سرگرمى نيست.» (1)

در جاى ديگر مى‏فرمايد: «اعلموا انما الحياة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فىالاموال و الاولاد...; بدانيد زندگى دنيا فقط بازى و سرگرمى و تجمل پرستى و فخرفروشى درميان شما و افزون‏طلبى در اموال و فرزندان است.» (2)

در حقيقت دنياپرستان را به كودكانى تشبيه مى‏كند كه از همه چيز غافل و بى‏خبرند و تنهابه سرگرمى و بازى مشغولند و حتى خطراتى را كه در يك قدمى آنها وجود دارد نمى‏بينند!

بعضى از مفسران زندگى انسان را به پنج دوران(از كودكى تا چهل سالگى) تقسيم كرده‏اند وبراى هر دورانى مدت هشت‏سال قائلند و مى‏گويند: هشت‏سال به بازى مشغول است،شت‏سال به لهو و سرگرمى‏ها، هشت‏سال در بحبوحه جوانى به سراغ زينت و زيبايى مى‏رود،هشت‏سال به تفاخر و فخرفروشى مى‏پردازد و بالاخره در هشت‏سال آخر به دنبال تكاثر وافزون‏طلبى در اموال و نيروها مى‏رود و در اينجا شخصيت انسان تثبيت مى‏شود و اين حالتتا آخر عمر ممكن است‏باقى بماند و در نتيجه مجالى براى دنياپرستان جهت انديشيدن بهحيات معنوى در ارزشهاى جاودانى باقى نماند.

2- در آيات ديگرى زندگى دنيا سرمايه «فريب و غرور» شمرده شده است، مى‏فرمايد: «...و ماالحياة الدنيا الا متاع الغرور; زندگى دنيا چيزى جز سرمايه فريب نيست!» (3)

در جاى ديگر مى‏فرمايد: «...فلاتغرنكم الحياة الدنيا و لايغرنكم بالله الغرور; پس مبادا زندگىدنيا شما را بفريبد و مبادا(شيطان) فريبكار شما را به(كرم) خدا مغرور سازد و فريب دهد!» (4)

اين تعبيرات نشان مى‏دهد كه زرق و برق دنياى فريبنده يكى از موانع مهم بر سر راه تكاملمعنوى انسان است كه تا اين مانع را پشت‏سر ننهد راه به جايى نمى‏برد.

زندگى دنيا همچون سرابى است كه تشنه‏كامان را در بيابان سوزان تعلقات مادى به سوىخود فرامى‏خواند، اما هنگامى كه نزد آن مى‏آيند چيزى كه عطش را فرونشاند پيدا نيست،بلكه دويدن در اين بيابان سوزان آنها را تشنه‏تر مى‏كند، باز سراب را در فاصله ديگرى جلوخود مى‏بينند و به گمان اينكه آنجا آب است‏به سوى آن مى‏شتابند و باز هم تشنه‏تر و تشنه‏ترمى‏شوند تا هلاك گردند.

بسيارند كسانى كه سالها به سوى دنيا دويده‏اند، هنگامى كه به آن رسيده‏اند صريحا اعلاممى‏كنند نه تنها گمشده خود را(يعنى آرامش و آسايش) پيدا نكرده‏اند، بلكه «شهد» آن را با«شرنگ‏» و «گل‏» آن را با «خار» همراه ديده‏اند، غالبا به جاى آرامش، نگرانى‏ها و اضطراب‏هاىآنها براى حفظ آنچه دارند چندين برابر شده است!

3- گروه ديگرى از آيات از اين حقيقت پرده برمى‏دارد كه مجذوب شدن به زرق و برق دنياانسان را از آخرت غافل مى‏كند; يعنى شغل شاغل و هم واحد آنها مى‏شود و تمام توجه آنان رابه سوى خود جلب مى‏كند.

مى‏فرمايد: «يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا و هم عن الآخرة هم غافلون; آنها تنها ظاهرى اززندگى دنيا را مى‏دانند و از آخرت غافلند!» (5)

آنها حتى زندگى دنيا را نشناخته‏اند و به جاى اينكه آن را مزرعه آخرت و قنطره و گذرگاهىبراى نيل به مقامات معنوى و ميدانى براى ورزيدگى و تمرين جهت‏به دست آوردن فضايلاخلاقى بشناسند آن را به عنوان هدف نهايى و مطلوب حقيقى و معبود واقعى خودشناخته‏اند و طبيعى است كه چنين افرادى از آخرت غافل مى‏شوند.

در جاى ديگر مى‏فرمايد: «ارضيتم بالحياة الدنيا من الآخرة; آيا به زندگى دنيا به جاى آخرتراضى شده‏ايد؟!» سپس مى‏افزايد: «فما متاع الحياة الدنيا فى الآخرة الا قليل; با اينكه متاعزندگى دنيا در برابر آخرت چيز اندكى بيش نيست.» (6)

آرى افراد كم ظرفيت و هوسباز، چنان دنياى كوچك و ناپايدار در نظرشان بزرگ جلوهمى‏كند كه حيات جاويدان و ابدى را كه مملو از مواهب الهى است‏به فراموشى مى‏سپارند.

4- در بخش ديگرى از آيات، دنيا به عنوان «عرض‏»(بر وزن غرض) به معنى موجود بى ثبات وزوال پذير تعبير شده است، از جمله مى‏فرمايد: «...تبتغون عرض الحيوة الدنيا فعند الله مغانمكثيرة...; شما سرمايه زوال‏پذير دنيا را طلب مى‏كنيد در حالى كه نزد خداوند غنيمت‏هاىفراوانى براى شما(در سراى آخرت) است‏». (7)

در جاى ديگر خطاب به اصحاب پيامبر اسلام(ص) مى‏فرمايد: «شما متاع ناپايدار دنيا رامى‏خواهيد ولى خداوند سراى ديگر را براى شما مى‏خواهد»، (...يريدون عرض الدنيا و اللهيريد الآخرة...) (8)

در آيات ديگرى نيز همين گونه تعبير ديده مى‏شود كه نشان مى‏دهد گروهى از مسلمانان ياغير مسلمين به خاطر حرص در جمع آورى متاع زوال‏پذير و ناپايدار دنيا از پرداختن بهمواهب پايدار الهى در سراى ديگر و ارزشهاى والاى انسانى و مقام قرب به خدا باز مى‏مانند.آرى نعمت‏حقيقى زوال ناپذير نزد اوست و باقى همه «عرض‏» و «عارضى‏» و زوال پذير است.

اين تعبير هشدارى است‏به همه دنياپرستان كه مراقب باشند سرمايه‏هاى عظيم انسانى خودرا فداى امور زوال‏پذير نكنند.

5- در بخش ديگرى از آيات، از مواهب مادى دنيا تعبير به زينة الحياة الدنيا شده است. (9)

تعبيراتى مشابه آن در آيات ديگر نيز آمده است، مانند: «من كان يريد الحياة الدنيا و زينتهانوف اليهم اعمالهم فيها و هم فيها لايبخسون; كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند،(نتيجه) اعمالشان را در همين دنيا به طور كامل به آنها مى‏دهيم و چيزى از آنها كم و كاستنخواهد شد(ولى در آخرت بهره‏اى نخواهند داشت)». (10)

در جاى ديگر خطاب به زنان پيامبر(ص) مى‏فرمايد: «يا ايها النبى قل لازواجك ان كنتنتردن الحياة الدنيا و زينتها فتعالين امتعكن و اسرحكن سراحا جميلا; اى پيامبر! بههمسرانت‏بگو: اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى‏خواهيد بياييد با هديه‏اى شما رابهره‏مند سازم و به طرز نيكويى رها سازم!(تا بتوانيد به مقصد خود برسيد)». (11)

اين تعبيرات به خوبى نشان مى‏دهد كه اين زرق و برق‏ها تنها زيور و زينتى است‏براى حياتدنياى مادى. بديهى است هرگز در مورد امور حياتى و سرنوشت‏ساز تعبير به زينت نمى‏شودآن هم زينت «حيات دنيا» كه به معنى زندگى پست است.

شايان توجه اينكه: حتى زينت‏بودن آن هم در آيات ديگر زير سؤال رفته است و تعبير به «زين‏»شده كه نشان مى‏دهد يك زينت مصنوعى و خيالى و پندارى است، نه يك زينت واقعى وحقيقى.

مثلا در سوره بقره آيه 212 مى‏خوانيم: «زين للذين كفروا الحياة الدنيا...; زندگى دنيا براىكافران زينت داده شده است‏»!

و در سوره آل عمران آيه 14 مى‏فرمايد: «زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين والقناطير المقنطرة من الذهب و الفضة...; محبت امور مادى از زنان و فرزندان و اموال هنگفتاز طلا و نقره و... در نظر مردم زينت داده شده است‏»!

اين تعبيرات و تعبيرات مشابه آن نشان مى‏دهد كه حتى زينت‏بودن اين امور جنبه پندارى وخيالى دارد و گرفتاران آنها در واقع گرفتار خيال و پندار خويشند.

در اينجا سؤال مهمى مطرح است: چرا خداوند اين امور را در نظرها زينت داده؟! به يقينبراى آزمايش انسانها و تربيت و پرورش آنهاست; زيرا هنگامى كه از اين اشياى زينتى جالب ودلربا كه غالبا با گناه و حرام آلوده است‏به خاطر خدا رها مى‏كند، نهال ايمان و تقوا در وجودآنها بارور مى‏شود وگرنه صرف نظر كردن از اشياى غير جالب افتخارى محسوب نمى‏شود.

به تعبير دقيق‏تر تمايلات افسار گسيخته درونى و هوا و هوس‏هاى سركش، امور مادى و گناهآلود را در نظر انسان جلوه مى‏دهد، بنابراين زينت‏بودنش از درون انسان مى‏جوشد و اگر بهخدا نسبت داده شده است‏به خاطر آن است كه خداوند چنين اثرى را در آن تمايلات وهوس‏هاى سركش آفريده و اگر در بعضى از آيات به شيطان نسبت داده شده، مانند «...و زينلهم الشيطان اعمالهم...; شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد» (12) نيز به خاطر هميناست كه اين تزيين از يك نظر كار خداست چرا كه اثر هر چيزى از اوست و از نظر ديگر كارهوس‏هاى درونى است و از ديدگاه سوم كار شيطان است(دقت كنيد).

به هر حال از مجموعه آيات بالا به دست مى‏آيد كه حب دنيا هرگاه به صورت افراطى در آيدانسان را به بيگانگى از خدا مى‏كشاند.

دنياپرستى در احاديث اسلامى

نكوهش از دنياپرستى در روايات اسلامى مخصوصا در سخنان پيامبر اكرم(ص) و خطبه‏هاىنهج البلاغه به صورت بسيار وسيعى ديده مى‏شود، از جمله:

1- در حديثى از رسول خدا(ص) در پاسخ اين سؤال كه چرا «دنيا»، «دنيا» ناميده شده؟(توجهداشته باشيد كه دنيا از ماده دنى به معنى پايين و پست است) فرمود: لان الدنيا دنية خلقتمن دون الآخرة...; به خاطر اين است كه دنيا پست است و پيش از آخرت آفريده شده‏». (13)

2- در حديث ديگرى از همان حضرت نقل شده كه فرمود: «اكبر الكبائر حب الدنيا;بزرگترين گناهان، دنياپرستى است‏»! (14)

3- همين معنى از اميرمؤمنان على(ع) نيز آمده است كه فرمود: «حب الدنيا راس الفتن واصل المحن; دنياپرستى سرآغاز فتنه‏ها و ريشه همه محنتها و رنج‏هاست‏»! (15)

4- در حديث ديگرى از همان امام(ع) مى‏خوانيم: «ان الدنيا لمفسدة الدين و مسلبة اليقين;دنياپرستى دين انسان را بر باد مى‏دهد و ايمان و يقين او را مى‏گيرد». (16)

5- در حديث ديگرى از امام صادق(ع) آمده است كه فرمود: «ان اول ما عصى الله به ست:حب الدنيا و حب الرئاسة و حب الطعام و حب النساء و حب النوم و حب الراحة;

نخستين چيزى كه با آن عصيان و نافرمانى خدا شد شش چيز بود: دنياپرستى، حب رياست،علاقه به غذا(شكم‏پرستى)، محبت(افراطى) زنان، پرخوابى و علاقه به راحتى و تن‏پرورى‏». (17)

غالب اين امور ششگانه يا تمام آنها در داستان عصيان و سركشى شيطان و ترك اولاى آدم وگناه قابيل ديده مى‏شود لذا به عنوان اولين‏ها ذكر شده است.

6- در حديث ديگرى مى‏خوانيم كه از امام على بن الحسين(ع) پرسيدند: «اى الاعمال افضلعند الله عز و جل; كدام عمل در نز خداوند متعال افضل است‏» فرمود: «ما من عمل بعدمعرفة الله جل و عز و معرفة رسوله افضل من بغض الدنيا و ان لذلك لشعبا كثيرة و للمعاصىشعبا; هيچ عملى بعد از شناخت پروردگار متعال و شناخت پيامبر او(ص) برتر از دشمنى بادنيا(و ترك دنياپرستى) نيست و اين شاخه‏هاى فراوانى دارد و همان گونه كه گناهان ديگرشاخه‏هاى بسيار دارد».

سپس امام(ع) به سركشى و عصيان شيطان كه از «تكبر» سرچشمه گرفت و «حرص‏» كهسبب گناه و ترك اولاى آدم و حوا شد، و «حسد» كه سرچشمه عصيان قابيل گشت تا آنجا كهدست‏خود را به خون برادرش آلوده ساخت اشاره فرموده، مى‏افزايد: «فتشعب من ذلك حبالنساء و حب الدنيا و حب الرئاسة و حب الراحة و حب الكلام و حب العلو و الثروة، فصرن سبعخصال، فاجتمعن كلهن فى «حب الدنيا»! فقال الانبياء و العلماء بعد معرفة ذلك، حب الدنياراس كل خطيئة; از اينجا شاخه‏هاى علاقه به زن، و محبت دنيا و محبت‏به رياست و علاقه بهراحتى و تن‏پرورى و محبت‏سخن گفتن(پرگويى) و محبت‏برترى‏جويى و مال و ثروت پيدا شد، و اين هفت صفت همه در «حب دنيا» خلاصه مى‏شود و اينجاست كه پيامبران و علما بعد ازآگاهى بر اين موضوع گفتند: محبت دنيا سرچشمه همه گناهان است‏»!

سپس براى اينكه تفاوت ميان دنياى ممدوح و مذموم را روشن سازد امام در پايان مى‏فرمايد:«و الدنيا دنيائان: دنيا بلاغ و دنيا ملعونة; و دنيا دو گونه است: دنيايى كه به حد كفاف است(وانسان را به آخرت و معنويت) مى‏رساند و دنياى نفرين شده(كه انسان را از خدا دور مى‏كند)»! (18)

7- در حديث ديگرى از امام على بن ابيطالب(ع) مى‏خوانيم، فرمود: «ارفض الدنيا فان حبالدنيا يعمى و يصم و يبكم و يذل الرقاب; دنياپرستى را ترك كن چرا كه حب دنيا چشم را كورو گوش را كر و زبان را لال مى‏كند و گردنها را به ذلت مى‏كشاند»! (19)

طبيعى است كه وقتى عشق به چيزى در وجود انسان چيره مى‏شود، او را از روشن‏ترينواقعيت‏ها غافل مى‏كند، چشم دارد اما گويى نابيناست، گوش دارد اما گويى ناشنواست، زباندارد ولى جز به آنچه به آن دل بسته است گردش نمى‏كند و براى رسيدن به اين محبوب خوديعنى دنيا تن به هر ذلتى مى‏دهد.

8- باز در حديثى كه در مورد آثار منفى دنياپرستى از اميرمؤمنان على(ع) نقل شده و درواقع فلسفه اين حكم الهى در آن تبيين گرديده، مى‏خوانيم: «حب الدنيا يفسد العقل، و يصمالقلب عن سماع الحكمة و يوجب اليم العقاب; دنياپرستى خرد را فاسد مى‏كند و گوش قلب رااز شنيدن سخنان حكمت آميز ناشنوا مى‏سازد و سبب عذاب دردناك(در دنيا و آخرت)مى‏شود». (20)

9- در حديث ديگرى در بيان آثار زيانبار دنياپرستى از پيامبر اكرم(ص) چنين آمده است:«ان الدنيا مشغلة للقلوب و الابدان; دنياپرستى هم فكر انسان را به خود مشغول مى‏دارد و همبدنها را(نه آرامش فكر مى‏گذارد و نه آسودگى جسم)»! (21)

10- اين سخن را با حديث پرمعنى ديگرى از رسول خدا(ص) پايان مى‏دهيم، فرمود: «انه ماسكن حب الدنيا قلب عبد الا التاط بثلاث: شغل لاينفد عناوئه، و فقر لايدرك غناه، و امللاينال منتهاه; دنياپرستى در هيچ دلى ساكن نمى‏شود مگر اينكه او را به سه چيز آلودهمى‏كند، گرفتارى مستمرى را كه هرگز خستگى آن پايان نمى‏گيرد و احساس فقر و بينوايىكه هرگز به غنا نمى‏رسد و آرزوى درازى كه هيچگاه پايان نمى‏گيرد»! (22)

دنياى مطلوب و دنياى مذموم

بارها گفته‏ايم حب دنيا در اين بحث‏ها چيزى مساوى دنياپرستى است نه بهره‏گيرى معقول ازمواهب مادى در طريق وصول به معنويت كه اگر چنين باشد حب دنيا نيست، بلكه حبآخرت است و به تعبير ديگر بسيارى از برنامه‏هاى معنوى بدون امكانات مادى ميسر نيست ودر واقع امكانات مادى از قبيل مقدمه واجب است كه انسان اگر آن را به نيت مقدمه واجببجا آورد نه تنها عيبى ندارد بلكه مشمول ثواب الهى نيز مى‏شود.

به همين دليل در آيات فراوانى از قرآن مجيد تعبيرات مثبتى در باره مواهب دنيا ديدهمى‏شود:

1- از جمله در آيه وصيت، از مال دنيا تعبير به «خير»(خير مطلق) شده است، مى‏فرمايد:«كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت اغ‏ن ترك خيرا الوصية للوالدين و الاقربين بالمعروف...;بر شما نوشته شده: هنگامى كه يكى از شما مرگش فرارسد، اگر «خيرى‏»(مالى و ثروتى) ازخود به جاى گذارده براى پدر و مادر و نزديكانش به طور شايسته وصيت كند!». (23)

2- در جاى ديگر از آن تعبير به «بركات آسمان و زمين‏» نموده كه درهاى آن به روىپرهيزكاران گشوده مى‏شود: «و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماءو الارض...; اگر اهل شهر و آباديها ايمان مى‏آوردند و تقوا پيشه مى‏كردند بركات آسمان وزمين را بر آنها مى‏گشوديم‏». (24)

3- در جاى ديگر از مال و ثروت تعبير به «فضل الله‏» شده است، در سوره جمعه مى‏خوانيم:«فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله...; هنگامى كه نماز(جمعه) پايانگرفت(ممنوع بودن معامله پايان مى‏يابد و شما آزاديد) در زمين پراكنده شويد و از فضل الهىبهره بگيريد». (25)

4- در جاى ديگر افزايش منابع مالى را به عنوان «پاداشى در برابر توبه از گناه و روى آوردن بهسوى خدا» مى‏شمرد، چنانكه در داستان نوح(ع) مى‏خوانيم: «يرسل السماء عليكم مدرارا × ويمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا; من به آنها(مشركان) گفتم ازپروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است - تا بارانهاى پر بركت آسمان را پىدر پى بر شما فرستد - و شما را با اموال و فرزندان فراوان(نيروى مالى و انسانى) امداد و يارىكند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيار شما قرار دهد». (26)

در جاى ديگر منابع مالى را وسيله قوام زندگى شمرده و تاكيد مى‏كند آن را به دست افراد بىكفايت و نادان قرار ندهيد و از آن به خوبى نگهدارى كنيد: «و لاتؤتوا السفهاء اموالكم التىجعل الله لكم قياما; اموال خود را كه خداوند آن را وسيله قوام زندگى شما قرار داده بهست‏سفيهان نسپاريد»! (27)

5- در جاى ديگر به مجاهدان راه خدا وعده غنايم جنگى مى‏دهد و آن را پاداش الهىمى‏شمرد، مى‏فرمايد: «وعدكم الله مغانم كثيرة تاخذونها فعجل لكم هذه...; خداوند به شماغنايم فراوانى وعده داده بود كه آنها را به دست مى‏آوريد، اين(موهبت) را در اختيار شما قرارداد». (28)

6- در بخش ديگر از آيات از نعمت‏هاى مادى دنيا تعبير به «طيبات‏» شده است، در سورهاعراف آيه 32 مى‏خوانيم: «قل من حرم زينة الله التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق...;بگو چه كسى زينت‏هاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده و روزى‏هاى پاكيزه را حرام كردهاست‏»؟!

در جاى ديگر مى‏فرمايد: «و اذكروا اذ انتم قليل مستضعفون فى الارض تخافون ان يتخطفكمالناس فآواكم و ايدكم بنصره و رزقكم من الطيبات لعلكم تشكرون; به خاطر بياوريد هنگامىرا كه شما گروهى اندك و ضعيف در روى زمين بوديد، آنچنان كه مى‏ترسيديد مردم شما رابربايند! ولى او شما را پناه داد و با يارى خود تقويت كرد و از روزى‏هاى پاكيزه(طيبات)بهره‏مند ساخت‏شايد شكر نعمتش را بجا آوريد». (29)

از اين تعبيرات پرمعنى و مانند آن كه در قرآن وارد شده به خوبى استفاده مى‏شود كه مواهبمادى دنيا در شرايط معقول، نه تنها نامطلوب و آلوده نيست‏بلكه پاك و پاكيزه و مايه پاكى وپاكيزگى انسانهاست!

7- در بعضى ديگر از آيات، تعبيراتى ديده مى‏شود كه نشان مى‏دهد امكانات مادى علاوه براينكه فضل الهى است مى‏تواند سبب قرار گرفتن انسان در زمره صالحان شود، همان گونه كهدر آيه 75 توبه مى‏خوانيم: «و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنكونن منالصالحين; گروهى از آنها كسانى هستند كه با خدا پيمان بسته‏اند كه اگر خداوند ما را ازفضل خود روزى دهد قطعا صدقه خواهيم داد و از صالحان خواهيم بود»!

اين آيه مخصوصا با توجه به شان نزولش كه در باره يكى از انصار به نام ثعلبة بن حاطب نازلشد كه از پيامبر(ص) درخواست كرد دعا كند خدا مال فراوانى به او دهد تا از آن در راه كمكبه نيازمندان و رسيدن به مقام صالحان و شاكران بهره گيرد و پيامبر(ص) با روحيه‏اى كه دراو سراغ داشت‏براى او دعا نكرد و پس از اصرار دعا فرمود، به خوبى نشان مى‏دهد كه امكاناتمادى مى‏تواند وسيله‏اى براى سعادت و خوشبختى انسانها و وصول آنان به درجه صالحان ومقربان گردد.

از مجموع عناوين هفتگانه‏اى كه در آيات بالا آمد به خوبى مى‏توان نتيجه گرفت كهنعمت‏هاى مادى دنيا ذاتا مذموم و منفور و زشت و پليد نيستند، بلكه تابع چگونگىبهره‏گيرى از آنهاست كه به آنها اين شكل را مى‏دهد، اگر از آنها به طور صحيح بهره‏گيرىشود، چهره‏اى محبوب و مطلوب و زيبا و جالب و پاك و پاكيزه دارد، در غير اين صورتمنفورند.

شاهد اين سخن روايات متعددى است كه در كتاب وسائل در باب «استحباب الاستعانةبالدنيا على الآخرة‏» (30) آمده است.

مرحوم شيخ حر عاملى در اين باب يازده روايت نقل مى‏كند كه همه آنها شاهد بر اين استكه مى‏توان از مواهب مادى براى سعادت جاويدان بهره گرفت، از جمله در حديثى از رسولخدا نقل شده كه فرمود: «نعم العون على تقوى الله الغنى; «بهترين كمك براى به دستآوردن تقواى الهى، غنا و بى‏نيازى است...». (31)

در حديث ديگرى در همان باب از امام صادق(ع) مى‏خوانيم كه فرمود: «غنا يحجزك عنالظلم خير من فقر يحملك على الاثم; آن غنا و بى‏نيازى كه تو را از ستم در باره ديگرانبازدارد، بهتر از فقرى است كه تو را وادار به گناه كند»!

و در حديث ديگرى آمده است كه يكى از ياران معروف امام صادق(ع) نقل مى‏كند كه درحضور آن حضرت بود كه مردى(از روى تاسف و تاثر) عرض كرد: «به خدا سوگند ما طالبدنيا هستيم و دوست داريم دنيا عائد ما شود»! امام فرمود: «تحب ان تصنع بها ماذا؟!; تو ايندنيا را براى چه مى‏خواهى؟» عرض كرد: «اعود بها على نفسى و عيالى، و اصل بها، و اتصدقبها، و احج و اعتمر; مى‏خواهم به وسيله آن زندگى خود و خانواده‏ام(آبرومندانه) تامين كنم وبا آن صله رحم بجا آوردم و براى خدا صدقه بدهم و حج و عمره بجا آورم.» امام فرمود: «ليسهذا طلب الدنيا هذا طلب الآخرة; اين طلب دنيا نيست، اين طلب آخرت است‏»! (32)

اين سخن را با كلام اميرمؤمنان على(ع) در خطبه‏209 نهج البلاغه پايان مى‏بريم: هنگامىكه امام با جمعى از يارانش براى عيادت «علاء بن زياد حارثى‏» كه از شخصيت‏هاى معروفبصره و از ياران على(ع) بود، وارد خانه او شد و خانه وسيع و گسترده او را ديد، به او فرمود:«ما كنت تصنع بسعة هذه الدار فى الدنيا و انت اليها فى الآخرة كنت احوج; با اين خانه چنينوسيعى در دنيا چه مى‏كنى؟(و براى چه مى‏خواهى؟) در حالى كه در آخرت به آننيازمندترى‏»!

سپس امام(ع) سخن انتقاد آميزش را با اين جمله تكميل فرمود: «و بلى ان شئت‏بلغت‏بهاالآخرة تقرى فيها الضيف، و تصل فيها الرحم، و تطلع منها الحقوق مطالعها، فاذا انت قدلغت‏بها الآخرة; آرى اگر بخواهى با همين خانه وسيع مى‏توانى به آخرت برسى(و سراىديگرت را آباد كنى) از ميهمانان در آن پذيرايى كنى و در آن صله رحم بجاى آورى و حقوقواجب آن را ادا كنى، با اين حال به وسيله اين خانه به آخرت رسيده‏اى‏»! (33)

نتيجه اينكه: هرگاه مواهب مادى دنيا ابزارى براى وصول به آخرت و كمك به نيازمندان وحمايت از ضعفا و ترويج و تحكيم پايه‏هاى حق و عدالت‏باشد، چيزى بهتر از آن نيست و اگر درمسير گناه و حرص و جمع مال بدون ملاحظه حلال و حرام مصرف گردد چيزى بدتر از آننيست، آرى اين گونه دنياپرستان مجموعه‏اى از صفات زشت و رذيله را در درون خودگردآورى مى‏كنند.

يكى از ياران معروف امام على بن موسى الرضا(ع) به نام محمد بن اسماعيل بن بزيعمى‏گويد: از آن حضرت شنيدم مى‏فرمود: «لايجتمع المال الا بخصال خمس ببخل شديد وامل طويل و حرص غالب و قطيعة الرحم و ايثار الدنيا على الآخرة; اموال دنيا در يك جا جمعنمى‏شود، مگر(به كمك) پنج چيز: بخل شديد، آرزوهاى دور و دراز، حرص غالب، قطع رحمو مقدم داشتن دنيا بر آخرت‏»! (34)

پى‏نوشتها:

1- انعام، 32.

2- حديد، 20.

3- آل‏عمران، 185.

4- لقمان،33.

5- روم،7.

6- توبه، 38.

7- نساء، 94.

8- انفال،67.

9- كهف،46 و 28.

10- هود، 15.

11- احزاب، 28.

12- نمل، 24.

13- بحارالانوار، جلد 54، صفحه‏356.

14- كنزالعمال، حديث 6074(جلد3، صفحه 184).

15- غررالحكم، شماره 4870.

16- غررالحكم، شماره 3518.

17- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 60.

18- اصول كافى، جلد 2، صفحه 130، باب «حب الدنيا»، حديث 11.

19- اصول كافى، جلد 2، صفحه‏136.

20- غررالحكم شرح فارسى، جلد3، صفحه‏397، شماره 4878.

21- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 81.

22- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 188.

23- بقره، 180.

24- اعراف،96.

25- جمعه، 10.

26- نوح، 12 تا 11.

27- نساء، 5.

28- فتح، 20.

29- انفال،26.

30- جلد 12، صفحه 18 تا16.

31- وسائل الشيعه، جلد 12، صفحه‏16.

32- وسائل الشيعه، جلد 12، صفحه‏19، باب استحباب جمع المال من حلال...، حديث‏3.

33- نهج البلاغه، خطبه‏209.

34- وسائل الشيعه، جلد 12، صفحه‏19، حديث 4.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation