درس سيزدهم : حج و امر به معروف و نهى از منكر حج يكى از مراسم با شكوه اسلام و تجسم عملى ايمان است كسانى كه موفق به رفتن حجشده اند توان و قدرت ايمان را عملا ديده اند و تنها ايمان و اسلام است كه ميليونها مسلماناز اطراف جهان در يك نقطه گردآورى كرده كه همه بايك لباس و يك شعار برگردخانه توحيد بگردند و ايمان خود را اظهار كنند اين يك خانه مكعبىشكل كه زير بنايش را آدم نهاد، و ابراهيم قهرمان توحيد به تعميرش پرداخت يك الگو ونمونه است چنين نيست كه بعضى ها تصور مى كنند كه اين خود، بت پرستى است زيرا ماكعبه را مانند بت نمى پرستيم ما خدا را پرستش مى كنيم و به گفته قرآن كه هر طرفرو كنيد خدا آنجاست خداوند ماده نيست كه نياز به مكان داشته باشد، در اين صورت كعبهسنبل وحدت و يكپارچگى امت اسلامى است . خداوند اين مكان را بعنوان جلوه اى از قدرت وتوان خويش به نمايش گذاشته و هه را بسوى آن دعوت كرده تا قبله گاه خود قرار دهندو وحدت و يكپارچگى امت برقرار بماند و آئين توحيد كه تمام مردم در روى زمين را بهوحدت و يكپارچگى دعوت مى كند لطمه نبيند و از بين نرود. مراسم حج بر هر مسلمانى كه توان مالى و جسمى داشته باشد لازم و واجب است و هرمسلمانى كه واجد شرايط باشد، بايد به اين آزمايشگاه بزرگ الهى سر بزند و ازنزديك مكانهاى گوناگون عرفات مشعر، منى ، صفا و مروه و رمى جمرات سه گانه راببيند و مشاهده كند كه هر كدام برايش يك تجسم عملى اسلام وموجب يك نوع طهارت وپاكيزگى روحى است . احكام حج : حج بر كسى واجب مى شود كه : 1 - بالغ باشد. 2 - عاقل و آزاد باشد. 3 - بخاطر رفتن به حج ناگزير به كار حرام يا ترك واجبى كه اهميتش از حج بيشتراست نباشد. 4 - مستطيع باشد كه اين استطاعت همانطورى كه گذشت هم از نظر مالى است كه بايدمخارج خود و كسانى كه خرجى آنان بر او واجب است داشته باشد و پس از بازگشت براىكسب و زراعت و غيره سرمايه كافى در اختيارش باشد و يا بر سر كار خود برقرارباشد و هم از نظر جسمى كه بايد حج گزار از سلامت جسمى و مزاجى برخوردار بوده كهبتواند اعمال خود را بجا آورد و هم اين كه از نظر راه از آزادى و امنيت برخوردار باشد. در اين صورت شخصى كه حج بر او واجب شده و توان مالى و جسمى دارد نمى تواند حجخود را ترك كند و پول آن را به راه هاى خير مصرف نمايد. امر به معروف و نهى از منكر: جهانى كه در آن زندگى مى كنيم جهان عمل و عكسالعمل است . تمامى موجودات از انسان گرفته تا حشرات در برابر دنياى بيرون خودعكس العمل نشان مى دهند و انسان كه از نيروى انديشهوعقل برخوردار است عكس العملش بسيار گسترده تر است . كرمى كه درخاك زندگى مىكند به محض احساس خطر خود را جمع مى كند و يا در درون خاك ، خود را پنهان مى سازد وانسان هم در برابر كارهايى كه مخالف با فطرت و ذات اوست ، از خود عكسالعمل نشان مى دهد كارهايى را كه فطرتش پاسخ مثبت به آن مى دهد مى پذيرد مانندتمامى كارهاى خوب و آنچه در فرهنگ دينى بعنوان واجبات و مستحبات از آن ياد شده است وكارهايى كه فطرت به او پاسخ منفى مى دهد نمى پذيرد و آن را رد مى كند مانند كارهاىحرام و مكروه ، اينجاست كه انسان بر اساس انديشه و فطرت و آگاهى هاى خود مى كوشدكه ديگران را به كارهاى نيك وادار سازد و آنها را از كارهاى زشت باز دارد. از اين روفصلى در فرهنگ اسلامى به نام امر به معروف و نهى از منكر به وجود مى آيد. پس امربه معروف و نهى از منكر فضولى در كارهاى ديگران نيست بلكه پاسخى است بهفطرت انسانى از اين رو على (ع ) درباره امر به معروف و نهى از منكر در نهج البلاغهمى فرمايد: (بدانيد كه امر به معروف و نهى از منكر سبب انجام واجبات و ترك محرماتمى گردد و با آن مى توان امينت اجتماعى به وجود آورد تا پيروان همه مذاهب آسمانى دركنار هم با صلح و صفا زندگى كنند، بديهى است كه با اين ابزار، مى توان ريشه هاىفساد را خشكاند، و نابود كرد و براى مردم محيط سالم به وجود آورد). شرايط امر به معروف و نهى از منكر: البته بايد توجه داشت كه اين كار واجب داراى شرائطى است كه بايد به آنها توجهكرد.اينها عبارتند از: 1 - شخص بايد معروف و منكر را بخوبى بشناسد تا بتواند درباره او دستورى صادركند. در اين صورت كارى كه انسان نمى داند انجامش واجب و ياحرام است نمى تواند نسبتبه آن امر و يا نهى كند. 2 - احتمال بدهد كه نصيحت او اثر بخش است و اگر مطمئن باشد كه اثرى ندارد واجبنيست . 3 - شخص گنهكار و قانون شكن اصرار به تكرار آنعمل داشته باشد و اگر كسى يقين كند كه ديگر تكرار نخواهد كرد لازم نيست به او امر يانهى كند. 4 - امر به معروف و نهى از منكر، سبب ضرر جانى يا آبروئى براى خود او و يا ديگرىنباشد. مراحل امر به معروف و نهى از منكر: امر به معروف و نهى از منكر داراى مراحلى است كه اگر مقصود و هدف انسان در مرحلهاول تاءمين شود ديگر نوبت به مرحله بعد نمى رسد. اينمراحل عبارتند از: 1 - گنهكار با بى توجهى و بى اعتنائى ديگران نسبت به او آگاه شود و كار خود راترك كند. 2 - با نصيحت و پند و اندرز دست از كار زشت خود بردارد. 3 - با او برخورد قانونى شود و بر اساس مقررات شرعى و اجتماعى مجازات گردد واين مجازات بايد توسط محاكم قضايى انجام بگيرد نه آنكه هر كس خودش اقدام كند. كسى كه مى خواهد امر به معروف و نهى از منكر كند بايد دلسوزانهعمل نمايد و مراقب باشد كه در حضور ديگران گنهكار را سرزنش نكند، قصد و هدف خودرا براى رضايت خداوند صالح گرداند و كار را براى خدا انجام دهد نه آنكه از روىانتقام يا ناراحتى نارضايتى از مجرم باشد، چه بسا گنهكار كه خطائى از او سرزدهداراى كارهاى خوبى است كه مورد محبت و لطف خداست و تنها اين كار او سبب نارضايتى وخشم خداوند مى باشد. به پرسشهاى زير پاسخ دهيد: 1 - چرا حج واجب شده است ؟ 2 - حج بر چه كسانى واجب است ؟ 3 - آيا بجاى حج مى توان كارهاى خير ديگرى كرد؟ 4 - امر به معروف و نهى از منكر واجب است يا مستحب ؟ 5 - شرائط امر به معروف و نهى از منكر چگونه است ؟ 6 - آيا هر كسى مى تواند گنهكار و مجرم را مجازات كند؟ 7 - در ابتدا با شخصى كه خطائى از او سرزده چه بايد كرد؟ درس چهاردهم : جهاد و دفاع در اسلام : با اينكه اسلام پذيرش و گرايش به سوى آئين توحيد را يك پاسخگويى به نداىدرون و فطرت دانسته و رسول خدا فرموده هر نوزادى كه قدم به جهان مى گذارد بافطرت توحيد و يكتا پرستى متولد مى شود و قرآن در اين راستا مى فرمايد: فاقموجهك للذين حنيفا فطرت الله التى فطرالناس عليها . (چهره خود را متوجه آئين پاكى كن كه فطرت همه انسان ها بر اساس آن بنيان گذارىشده است ). و پيامبر اسلام باز فرمود: كل مولود يولد على الفطرة (هر نوزادى براساس فطرت اسلام به دنيا آمده ). با همه اين وجود، اسلام همه را در پذيرش دين آزاد گذاشته و هيچكس را ناگزير بهپذيرش آن نساخته است ولى به هيچ كس اجازه نداده كه جلو گسترش و پيشرفت اسلام رابه شكلى بگيرد. اسلام با كسانى كه در انديشه توطئه و خيانت وتشكيل پيمانهاى نظامى و اقتصادى وسياسى عليه اسلام اند برخورد مى كند و با آنهاوارد جنگ مى شود تا توطئه ها را خنثى سازد از اين رو، كليه جنگهائى كه اسلام چهبصورت غزوات كه خود پيامبر در آن شركت داشته و چه سرايا و جنگهاى كوچك منطقه اىكه پيامبر حضور نداشته همگى جنبه تدافعى داشته نه تهاجمى يعنى اسلامى خواستهكه جلو شيطنتها و توطئه ها را بگيرد نه آنكه با كشورى وارد جنگ شود تا آنها راناگزير به پذيرش اسلام سازد از اين رو مى بينم كه جنگهاى اسلام و حمله به ايرانصرفا براى جلوگيرى از به هم پيوستگى سپاه ايران و روم بوده كه مى خواسته اندبا پيمان خود، اسلام را محاصره كنند و آن را نابود سازند و از طرفى قوانينى را درايران آن روز، به نفع توده مرفه خوشگذران بوده و طبقه هاى ديگر از مزاياى انسانىمحروم بوده اند.مانند آنكه تحصيل و استخدام دولتى ، مربوط به شاهزادگان وموبدزادگان بود و فرزندان كشاورزان و كارگران اين حق را نداشته اند ولى پس ازتسلط حكومت اسلامى بر ايران ، تمام اين امتيازات لغو گرديد. دفاع : دفاع حق همه مسلمانان در همه زبانها و مكانهاست و در هر منطقه اى كه دشمن بخواهد بهكشورهاى اسلامى و حريم اسلام تجاوز نمايد بر هر زن و مرد لازم است كه به مبارزهبرخاسته و از دادن جان و مال ، دريغ نورزند. بديهى است كه فرق نمى كند كه دفاع از اسلام و مرزهاى اسلامى باشد و يا دفاع ازحقوق شخصى افراد. همانطور كه بايد به تجاوزگران مرزهاى اسلامى حمله كرد به كسانى هم كه دزدمال و ناموس انسانند بايد حمله نمود و جلو آنها را بايد گرفت و هر چند كه پيامدش مرگمهاجم باشد. و همانطور كسى كه به خانه مردم نگاه مى كند و ناموس مردم را مورد تجاوز خود قرار مىدهد و حريم آنها را مى شكند بايد از او جلوگيرى كرد، بخاطر توجه به مساءله دفاعاست كه اسلام خدمت نظام وظيفه و آموزش دوره نظامى و آگاهى به رمز و راز و فنون آن رابر همه كسانى كه توان دارند لازم مى شمرد. حتى امام خمينى رحمة الله عليه براى رفتنبه خدمت نظام اجازه پدر و مادر را لازم نمى داند. به پرسشها پاسخ دهيد: 1 - تفاوت جهاد و دفاع چيست ؟ 2 - دفاع از مكتب دشمن چيست ؟ آن را توضيح داده ومثال بزنيد. 3 - اگر دشمن به كشورهاى اسلامى حمله كند وظيفه مسلمانان چيست ؟ 4 - آيا اگر دفاع منجر به قتل مهاجم شود بايد اقدام كرد؟ درس پانزدهم : خريد و فروش : داد و ستد يكى از كارهايى است كه از دوران بسيار دور، بين مردم رواج و رونق داشته وامروز عده زيادى به شغل تجارت و معامله مشغولند در اسلام براى اين كه انسان بهمعاملات حرام آلوده نشود لازم است احكام معاملات بمقدارى كه مورد نياز است بداند زيرااگر انسان نداند معامله اى كه انجام داده صحيح است ياباطل ، نمى تواند در مالى كه گرفته تصرف نمايد ولى اگر در موقع معامله احكام رامى دانسته ولى پس از معامله در صحت آن شك كند معامله صحيح و تصرف در آن بلااشكال است . معاملات به پنج دسته تقسيم مى شود: 1 - معامله واجب : و آن وقتى است كه براى تحصيل مخارج زندگى هيچ راهى بجز معامله نداشته باشد دراين صورت واجب است كه شخص مخارج زندگى خود را از اين راه به دست بياورد. 2 - معامله حرام : و آن معاملاتى است كه اسلام آنها را حرام دانسته است.مثل خريد و فروش چيزهاى نجس از قبيل مشروبات الكلى ، گوشت خوك و يا مردار و ياخون و مواد مخدر و غيره . و يا خريد و فروش چيزهايى كه از راه دزدى به دست آمده و يا چيزهائى كه منافع حرامبدنبال دارد مثل ابزار قمار يا خريد و فروش كتابهائى كه سبب گمراهى و انحراف مردممى شود، بديهى است همانطور كه فروش بستنى فاسد و مسموم به مردم ، حرام است .فروش كتابها و فيلمها و نوارهاى مسموم و انحراف آميز هم حرام است بلكه اينها از موادغذايى مسموم ، بمراتب بدتر است ، زيرا مواد غذايى مسموم ، جسم را فاسد و خراب مىكند ولى كتابها و فيلمهاى مبتذل روح و روان انسانها را به انحراف مى كشاند و بديهىاست كه انحرافات روحى و روانى به مراتب زيانبارتر از فساد جسمى است چون درمسموميتهاى جسمى خداوند دستگاه گوارش را طورى آفريده كه واكنش از خود نشان مى دهندو انسان با اسهال و يا استفراغ جسمى بهبودى چندانمشكل نيست ولى در بهبودى روانى و روحى بسيارمشكل وطاقت فرسا است . 3 - معاملات مستحب : معاملاتى است كه براى توسعه زندگى خانواده و سود رسانى به ساير مسلمانان انجاممى پذيرد مثل زراعت و كشاورزى كه هم به خانواده كمك مى شود وهم به ديگران 4 - معاملات مكروه : و آن معاملاتى است كه بتدريج موجب قساوت قلب و سنگدلى مى گردد و ياتمايل برانگيز نيست و توده مردم آنها را نمىپسندد.مثل كفن فروشى و يا معامله با افراد پست و فرومايه . 5 - معاملات مباح : و آن معاملاتى است كه از طرف شرع دستور خاصى نرسيده استمثل فروش دو جنس با هم و گرفتن زيادى مانند اين كه يك من برنج را به دو من گندمبفروشد. ربا در معامله : يكى از چيزهايى كه در اسلام از او به زشتى ياد شه و سبب بطلان معامله مى شود ربااست . ربا يعنى زياد گرفتن و براى تحقق به اين امر سه شرط دارد: الف - آنكه در معامله يك طرف بيشتر از طرفمقابل بگيرد. ب - دو جنسى كه با هم مبادله مى كنند بايد از يك جنس باشندمثل اين كه يك من گندم به دو من گندم بفروشد ولى اگر از دو جنس باشند ربا به وجودنمى آيد مثل اينكه يك من برنج به دو من گندم بفروشد. ج - آنكه عوضين از اجناس كيلى يا وزنى باشند. شرايط خريدار و فروشنده : براى خريدار و فروشنده شش شرط است كه بايد رعايت شود 1 - هر دو بالغ باشند و قدرت تشخيص نفع و ضرر خود را بدهند. 2 - عاقل باشند. 3 - حاكم شرع آنها را از تصرف در اموال خودشان منع نكرده باشد. 4 - قصد خريد و فروش داشته باشند. 5 - كسى آنها را مجبور نكرده باشد 6 - چيزى را كه مى خواهند بفروشند مالك آن باشند و ياحداقل اجاره فروش آن را داشته باشند. مواردى كه مى توان معامله را به هم زد: 1 - جايى كه خريدار و فروشنده كه با هم معامله كرده اند، از هم جدا نشده باشند (خيارمجلس ) 2 - آن كه هر يك از طرفين مغبون شده باشد (خيار غبن ) 3 - طرفين قرار داد كنند كه بكلى يا تا مدتى معين حق فسخ معامله را داشته باشند (خيارشرط). 4 - فروشنده يا خريدار مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد(خيار تدليس ) 5 - خريدار يا فروشنده شرط كنند كه كارى انجام دهند ولى به آن شرطعمل نكنند (خيار تخلف شرط). 6 - در جنس و يا عوض آن عيبى باشد (خيار عيب ) 7 - معلوم شود مقدارى از جنسى را كه فروخته اندمال ديگرى است و طرف راضى نيست (خيار شركت ) 8 - فروشنده خصوصياتى از جنس خود بگويد كه مشترى نديده و بعد معلوم شود چنيننبوده (خيار رؤ يت ) 9- مشترى قيمت كالا را كه نقد خريده تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس راتحويل ندهد و شرطى هم در اين باره نكرده باشند(خيار تاءخير) 10 - حيوانى را خريده باشد كه خريدار تا سه روز مى تواند معامله را فسخ كند(خيارحيوان ) 11 - فروشنده نتواند جنس را كه فروخته تحويل دهد(خيار تعذر تسليم ) به پرسشهاى زير پاسخ دهيد: 1 - خريد و فروش اشياء نجس چه صورت دارد؟ 2 - خريد وفروش ابزار قمار چگونه است ؟ 3 - در چه صورت مى توان معامله را فسخ نمود؟سه مورد را ذكر كنيد. 4 - در چه صورت خريد و فروش مباح است ؟ 5 - ربا يعنى چه ؟آن را توضيح داده و براى آن مثالى بزنيد. درس شانزدهم : اجاره ملكى كه انسان در اختيار دارد مى تواند به ديگرى اجاره دهد مثلا بگويد ملك خود را بهتو اجاره دادم و او بگويد قبول كردم در اجاره شرائطى است كه بايد به آنها توجهكرد. 1 - مال مورد اجاره بايد معين باشد در اين صورت اگر بگويد يكى از مغازه هاى خود رابه تو اجاره دادم و معين نكند صحيح نيست . 2 - مستاءجر بايد ملك مورد اجاره را ببيند يا بگونه اى خصوصيات آن را بيان كند كهكاملا معلوم باشد. 3 - چيزى نباشد كه با تصرف آن از بين برود پس اجاره ميوه ونان يا خوراكيها صحيحنيست . 4 - در اجاره بايد مدت اجاره ، معين باشد مثلايكسال يا بيشتر. 5 - اگر مستاءجر ملكى را اجاره كند ولى از او استفاده ننمايد بايد مبلغ مورد اجاره را بهمالك پرداخت نمايد. 6 - اگر منزلى با پرداخت وديعه اجاره كند نبايد وديعه با حساب درصد و از اجاره كمكند.مثلا خانه اى را اجاره كند ماهيانه به مبلغ صدهزار تومان و دو ميليون تومانپول به مالك بدهد قرار هر ميليون در ماه سى هزار تومان هر ماه همپول بدهد.اين عمل ربا است و حرام است .بلكه بايد مبلغ دو ميليون تومان بابت قرضالحسنه بدهد و اجاره ماهى چهل هزار تومان حساب كند كه به اين اجاره مشروطه به قرضمى گويند سرقفلى : سرقفلى به پولى گفته مى شود كه به شخص ديگرى بدهد تا خانه يا مغازه اى كهدر اجاره اوست به وى واگذار كند در اينصورت شخصى كه مدت اجاره اش تمام شده حقندارد از صاحب ملك پولى دريافت كند تا مغازه را تخليه نمايد. مساءله : اگر محلى از شخصى اجاره كرده و حق واگذارى به غير را نداشته باشد نمىتواند به ديگرى اجاره دهد و يا سرقفلى بگيرد. مساءله : اگر محلى را از كسى اجاره كرده و حق داشته باشد كه آن را به ديگرى اجاره دهدو مدتى كه استفاده كرده ملك ترقى نموده مى تواند آنمحل را به ديگرى به همان مبلغ اجاره دهد و سرقفلى را بگيرد. مساءله : اگر شخصى ملكى را به كسى اجاره داد و سرقفلى هم نگرفته و با مستاءجرشرط كرده كه حق واگذارى و يا گرفتن سرقفلى را ندارد مستاءجر نمى تواند سرقفلىبگيرد يا جاى خود را به شخص ثالثى اجاره دهد. قرض : قرض دادن به مسلمان و گره گشايى از كار ديگران اجر فراوانى دارد و در آيات قرآنىو احاديث و روايات اسلامى به آن سفارش شده است كه به كسانى كه گرفتارند قرضدهيم و با گرفتن وثيقه در مدت معين ، آن راوصول نمائيم همانطور كه قرض دادن اجر و ثواب دارد شخص قرض گيرنده هم موظفاست با فرا رسيدن زمان بدهى خود بدون هيچ عذرى آنرا بپردازد. قرض دادن به دو صورت است : الف - قرض مدت دار كه در آن قيد شده كه بدهكار در چه مدت بدهى خود را بپردازد. ب - قرض بدون مدت كه در آن زمان پرداخت قيد نشده است در قرض مدت دار يكبارطلبكار حق ندارد قبل از فرا رسيدن موعد طلب خود را مطالبه نمايد ولى در قرض بدونمدت ، طلبكار هر زمانى مى تواند طلب خود را درخواست نمايد در قرض ، طلبكار به هيچوجه حق ندارد مازاد بر طلب خود را مطالبه كند ولى اگر بدكار بدون شرط قبلى ودرخواست طلبكار مقدارى اضافه بر بدهى خود بپردازد. در اين صورت اين مقدار اضافىبلااشكال است بلكه اين كار استحباب دارد زيرا راهى است براى تشويق ديگران بهقرض دادن بدون ربا. امانتدارى : اگر كسى امانت ديگرى را به او بسپرد و او بپذيرد وقبول كند بايد در حفظ آن بكوشد. حكم امانتدارى : 1 - كسى كه نمى تواند امانت ديگران را حفظ كند نبايد آن راقبول نمايد. 2 - كسى كه امانت را مى پذيرد بايد جاى مناسبى براى نگهدارى آن در نظر بگيرد وطورى باشد كه مردم نگويند در امانت خيانت و يا در نگهدارى آن كوتاهى كرده است . 3 - اگر امانت سرقت شود و از بين برود در صورتى كه در نگهدارى آن كوتاهى كردهباشد بايد عوض آن را به صاحبش بپردازد ولى اگر كوتاهى نكرده و از بين رفتهملزم به پرداخت آن نيست ولى بهتر است عوض آن را بپردازد. به پرسشهاى زير پاسخ دهيد: 1 - اجاره را تعريف كنيد و براى آن مثالى بزنيد. 2 - آيا ملك ديگرى بدون رضايت صاحبش مى توان اجاره داد؟ 3 - آيا اضافه گرفتن در قرض با شرط قبلى صحيح است ؟ 4 - در قرض بى مدت قرض دهنده چه وقت مى تواند تقاضاى پرداختمال خود را كند؟ 5 - اگر امانت تلف شود حكم آن چيست ؟ 6 - سرقفلى يعنى چه ؟ 7 - در چه موقعى مى تواند شخص سرقفلى را بگيرد؟ درس هفدهم : ازدواج هر موجودى براى ادامه نسل و زندگى خود نياز به قانون تركيب و ازدواج دارد. انسان كه عالى ترين نمونه خلقت است ، پس از رسيدن به سن بلوغ و شكوفا شدنغرائزش ، نياز به ازدواج دارد تا بتواند در سايه آن غريزه خود رامعتدل ساخته و در كنار تشكيل خانواده و انتخاب همسر از اضطراب درونى خود بكاهد و باآرامش زندگى كند. در دوران بلوغ كه دوران آشفتگى و ناآرامى است ، رها شدن پسران و دختران و زندگى دركنار هم ، بسيار خطرناك است .در اين دوران انواع فريبها، و دروغ پردازيها آغاز مى شودو جوان اصولا به آينده پرمخاطره خود نمى انديشد زيرا طغيان به سركشى شهوت ،ديده درك و عقل وى را از بين مى برد و تنها به آنچه جوان مى انديشد تخليه خود ازنيروى غريزه جنسى است . اينجاست كه بايد پدران و مادران مراقب اين دوره بحران باشند واز فرزندان خود ماننديك باغبان دلسوز از شكوفه هاى خود مراقبت كنند و در عين حالى كه زياد سخت نگيرندآنها را هم بحال خود رها نسازند. قرآن براى تشكيل خانواده دو تعبير زيبا دارد: از يك طرف زن و شوهر را مانند لباس براى هم مى داند و مى فرمايد: (زنان براى شمابمنزله لباسند و شماهم براى آنها به منزله لباسيد). مى دانيم كه لباس براى انسان جنبه حفاظت ونگهدارى از سرما و گرما و خطرها دارد،علاوه كه لباس ، موجب آبرومندى و عزت و احترام انسان است .اكنون زن و مرد نسبت بهيكديگر نقش حفاظت و نگهدارى از حوادث و خطرها و لغزشها را دارند چنانكه تحقيقا موجبحفظ آبروى يكديگر در انظار و عدم بروز بدنامى خواهند بود. و از طرف ديگر قرآن درباره فلسفه ازدواج وتشكيل خانواده مى فرمايد: (ازدواج براى آن است كه به شما آرامش و راحتى دهد و شما ازتشكيل خانواده و انتخاب همسر لذت بريد). حال جوانان براى روح ناآرام خود بينديشند و با كنار گذاشتن توقعات و شرائط طاقتفرسا با توجه به سادگى و واقع نگرى به اين پيوند مقدس روى آورند و زندگىسالمى را آغاز نمايند تا از گسترش فساد و انحراف و اعتياد خانمانسوز جلوگيرى كنند. محرم و نامحرم : كسى كه نگاه كردن به آنها جايز است محارم وآن ها كه نگاه به آن ها حرام است و جايزنيست نامحرمند. 1 - مادر و مادر بزرگ 2 - دختر و دختر فرزند 3 - خواهر و خواهر زاده 4 - دختر برادر و برادرزاده 5 - عمه (خواهر پدر) و عمه پدر و يا مادر 6 - خاله (خواهر مادر) و خاله پدر و مادر و همچنين كسانى كه از طريق ازدواج محرمند مانند: 1 - مادر زن و مادر بزرگ او 2 - دختر زن هر چند دختر خودش نباشد مانند آن كه انسان زنى را به همسرى خود انتخابكند كه از شوهر قبلى خود دخترى داشته باشد. 3 - زن پدر(نامادرى ) 4 - زن پسر غير از اين زنانى كه نام برده شد نامحرمند و نگاه كردن به آنها چه از روى لذت باشديا نباشد جايز نيست . اين افراد بر دختران و زنان محرمند: الف - محارم سببى : 1 - پدر و پدر بزرگ 2 - پسر و فرزندان پسر 3 - برادر 4 - خواهرزاده 5 - برادرزاده 6 - عمو(عموى خود وعموى پدر يامادر) 7 - دايى ، (دايى خود و دايى پدر يا مادر) ب - محارم نسبى كه از طريق ازدواج بر دخترها و زنان محرم مى شوند و اينهاعبارتنداز: 1 - شوهر 2 - پدر شوهر و پدربزرگ شوهر 3 - پسر شوهر وقتى كه همسر ديگرى داشته باشد 4 - شوهر مادر 5 - شوهر دختر كه داماد ناميده مى شود همسران شايسته : معيارها در انتخاب همسران شايسته چه مرد باشد و چه زن مختلف و متفاوت است گاهى معيارتحصيل است گاهى ثروت و گاهى مقامهاى اجتماعى ولى اسلام بهترين معيار براى انتخابراپاكى و پاكدامنى و راستى و صداقت مى داند و پيامبر مى فرمايد سعى كنيد كههمسران پاكدامن و با عفت انتخاب كنيد. زيرا معيارى هاى مادى مانند زيبايى ، ثروت ، مقام وغيره همه ازبين رفته اند ولى معيار و ارزش معنوى مانند پاكدامنى و راستى خوش خلقى ازبين رفتنى نيست و بنيان و اساس ازدواج عميق و ريشه دار خواهد بود كه با وزيدن نسيممسموم از هم گسيخته نمى شود. عقد ازدواج : مى دانيم كه انتخاب همسر از طريق قانون را به آن رابطه قانونى مى گوييم و اگر عقدو قراردادى در كار بناشد رابطه غير قانونى است وعمل نامشروع است زيرا كسى كه كار قانونى نمى كند مى خواهند به شكلى براى خود راهفرار بگذارد واز خود سلب مسؤ ليت كند ولى انسان متمدن و آگاه سعى مى كند تمامكارهاى خود را قانونى كند تا با آرامش خاطر، به زندگى ادامه دهد. بديهى است كه كارقاچاق و غير قانونى و گريز از قانون ، هميشه اضطراب و ناراحتى و نگرانىبدنبال دارد وبا تشكيل خانواده غير قانونى نه تنها انسان به آرامش دسترسى پيدا نمىكند بلكه هر روز به افسردگى و نگرانى او افزوده مى شود درست مانند دو مسافرىكه مى خواهند با هم به خارج از كشور مسافرت كنند. بديهى است مسافرى كه پاسپورتو جواز عبور از مرز را دارد هيچگونه نگرانى در خود احساس نمى كند ولى مسافرى كه مىخواهد بدون گذرنامه سفر كند پيوسته نگران است و هر لحظه در انتظار اين است كه درچنگال پليس گرفتار شود و به زندان بيفتد. پس قواله ازدواج براى زن و شوهر به منزله داشتن گذرنامه عبور از مرز ازدواج است كهمرزبان ، مزاحم او نخواهند بود. عقد ازدواج به دو صورت انجام مى پذيرد: 1 - عقد دائم كه بطور دائم قرارداد منعقد مى شود. و براى يك زندگى مشترك هميشگىاست . 2 - عقد ازدواج موقت كه براى زمانى محدود مثلا يكسال يا يك ماه يا بيشتر و كمتر قرارداد منعقد ميشود كه هر كدام شرائط ويژه خود را دارد. به پرسشهاى زير پاسخ دهيد: 1 - معيار در انتخاب همسر از نظر اسلام چيست ؟ 2 - تعبير زيباى قرآن براى انتخاب همسر چيست ؟ 3 - محرم و نامحرم يعنى چه ؟ آنها را تعريف كنيد وبراى آنها مثالى بزنيد. 4 - عقد ازدواج يعنى چه ؟ 5 - فرق ازدواج دائم با موقت چيست ؟ درس هيجدهم : غصب - نذر - عهد - سوگند - وصيت و ارث غصب عبارت از تسلط انسان بر مال يا حق كسى از راه تجاوز و ظلم است . غصب يكى ازگناهان بزرگى است كه در قيامت كيفر سختىبدنبال دارد. اگر انسان چيزى را از كسى غصب كند بايد به صاحب و مالك او برگرداندواگر تلف شود بايد عوض آنرا بدهد و اگر شى ء مورد غصب سود و منفعتى داشتهباشد آن سود و منفعت مربوط به مالك است مثل گوسفندى كه بزايد و ياشير دهد. مساءله - اگر طلايى دزديده و بعد زرگر تبديل به گوشواره كند و مالك همان رابخواهد بايد بدهد و حق مزد ساخت را ندارد. مساءله - اگر در زمين غصبى زراعت كند يا درخت بكارد و يا ساختمانى كند سود آنهامربوط به آنها به مالك است و چنانچه مالك زمين بخواهد ملكش را بصورتاول بازگرداند بايد درختها را بيرون آورد و يا ساختمان را تخريب نمايند و به مالك آنبرگردانند. از اين رو كسى كه لباسى غصب كرده و يا زمينى را از مالك به زورگرفته نمى تواند با آن لباس يا در آن زمين نماز بخواند. نذر وعهد وقسم خوردن : نذر عبارت است از آن است كه بر خود واجب كند كه كار خيرى را انجام دهد يا كارى را كهنكردن آن بهتر است ترك نميد. در نذر لازم است كه صيغه نذر را بخواند ولازم نيست بهعربى باشد. در اين صورت اگر بگويد چنانچه مريض من خوب شود براى خدا بر منلازم است كه صدتومان به فقير بدهم نذر او صحيح است زن شوهر دار نمى تواند بدوناجازه شوهر چيزى را نذر كند هر چند مالى را كه مى خواهد بدهد مربوط به خودش باشدنه شوهر. انسانى كه نذر مى كند بايد آن را انجام دهد و اگر انجام ندهد بايد كفاره بدهد بدينصورت كه يا به شصت فقير غذا دهد و يا دو ماه پى در پى روزه بگيرد عهد هم مانند نذر است و بايد صيغه عهد بخواند و لازم نيست به عربى باشد بلكه اگربگويد با خدا پيمان مى بندم كه اگر كارم دست شود ده نفر مستمند را غذا دهم كافى استو بايد به عهد خود عمل كند و چنانچه نكند بايد مانند نذر كفاره بدهد. قسم هم مانند نذر و عهد است كه بايد بصورت سوگند باشد در اين صورت شخصسوگند خورده بايد به سوگند خود عمل كند و اگر تخلف نمايد كفاره دارد كه يا دهفقير را غذا دهد يا آنها را بپوشاند و اگر اينها را نتواند سه روز روزه بگيرد. قسم چنين است كه شخص مثلا قسم بخورد كه دخانيات رااستمال نكند در اين صورت اگر مخالفت كرد واستعمال نمود، بر او واجب است كه به سوگند خودعمل كند بايد دانست كه شوهر نمى تواند از قسم خوردن زن جلوگيرى كند و پدر از قسمخوردن فرزند خود. وصيت : وصيت آن است كه انسان سفارش كند كه بعد از مرگش براى او كارهايى انجام دهند يابخشى از اموالش را به كسى بدهند ولى اگر شخص مالكيت آن را رد كند و نپذيرد ملكبه ساير ورثه مى رسد. وصيت لازم نيست كتبا و يا بصورت سند نوشته شود بلكهاگر بطور شفاهى براى فرزندان و دوستان بگويد كافى است ، ولى بهتر آن است كهمكتوب باشد و ورثه و يا دوستان آن را امضاء و تاءييد كنند. شخص مسلمان نمى تواند فرزندان و يا فرزندى را از ارث محروم كند و يا مازاد و بيشتراز ثلث مال وصيت نمايد و اگر چنين كارى كند وصيت او نافذ نيست .در وصيت سهعامل وجود دارد يكى موصى كه وصيت كننده است و ديگرى وصى كه براى انجام وصيتشمعين مى كند و ديگر موصى له ؛يعنى راه مصرفى كه براى آن معين كرده است .بايد توجهداشت كه اگر مال مورد وصيت در دست وصى تلف شود واو در نگهداريش كوتاهى كردهباشد بايد عوض آن رابدهد. ارث : شخصى كه مى ميرد و مالى را از خود باقى مى گذارد ارث مى گويند و كسانى كه ازثروت بجا مانده ارث مى برند وراث هستند كه به سه طبقه تقسيم مى شوند و اگر ازهر طبقه حتى يك نفر وجود داشته باشد نوبت به طبقه بعدى نمى رسد. دسته اول : پدر و مادر و فرزندان ميت هستند و با نبود اولاد، اولاد اولاد جايگزين مى شود. دسته دوم : پدر بزرگ و مادر بزرگ و خواهر و برادر و با نبود خواهر و برادر فرزندان ايشانجايگزين مى شوند. دسته سوم : عمو و عمه دائى وخاله و يا فرزندان آن ها مى باشد. مساءله - اگر زنى بميرد و اولاد نداشته باشد نصف همهمال را شوهر ونصف ديگر را ورثه مى برند و اگر از آن شوهر و يا از شوهر ديگر اولادبقيه را داشته باشد يك چهارم اموال را شوهر و بقيه را ورثه ديگر مى برند و اگرمردى بميرد و اولاد نداشته باشد يك چهارم مال را زن و بقيه را ورثه ديگر مى برند واگر از آن زن يا از زن ديگر اولاد داشته باشد يك هشتممال را زن و بقيه را ورثه ديگر مى برند مساءله - مسلمان از كافر ارث مى برد ولى كافر اگر چه پدر يا پسر ميت باشد ارثنمى برد. مساءله - اگر كسى يكى از خويشان خود را مثلا پدر و يا مادر را به ناحق بكشد از او ارثنمى برد. مساءله - اگر ميت قرض داشته باشد يا ثلث مالش را وصيت كرده باشداول بدهى او و يا ثلث مال را خارج مى كنند سپساموال را تقسيم مى نمايند. مساءله - اگر زن حامله باشد و شوهرش بيمرد سهم پسر و يا دخترى كه در رحم داردبايد در نظر گرفته شود بدين ترتيب كه به اندازه سهم دو پسر را كنار بگذارندتا وقتى كه وضع حمل كند وتكليف او روشن شود كه آيا پسر است يا دختر، يكى است يادو تا و سهم او را طبق قانون ارث مى دهند و اگر مازادى بود مربوط به همه ورثه استكه پس از تولد به او برسد، مادر ولى نيست ممكن است قيم باشد. بعضى از مردم اين سؤ ال در ذهنشان است كه چرا پسر بايد دو برابر دختر ارث ببرد وفكر مى كنند اين حكم ظالمانه است در پاسخ بايد دانست كه اين دستور عادلانه است نهظالمانه زيرا دختر به خانه شوهر مى رود و مخارج او از غذا و پوشاك و مسكن به عهدهشوهرش مى باشد ولى پسر براى تشكيل و اداره خانواده ، نياز به مخارج بيشترى دارد وبار مسؤ ليت خانواده به دوش اوست . به پرسشهاى زير پاسخ دهيد: 1 - غصب يعنى چه ؟ 2 - آيا كار كردن بر روى زمين غصبى منافع آن مربوط به مالك است ؟ 3 - آيا نذر و عهد نياز به خواندن صيغه دارند؟ 4 - آيا صيغه نذر بايد به زبان عربى ادا شود؟ 5 - در سوگند چگونه بايد قسم خورد؟ 6 - آيا وصيت بيش از ثلث نافذ است ؟ 7 - آيا پدر و مادر مى توانند فرزند خود را از ارث محروم كنند؟ 8 - چرا ارث پسر دو برابر دختر است ؟ درس نوزدهم : معاملات بانكى كليه معاملات بانكى چه بصورت قرض يا مشاركت و يا مضاربه و يا فروش اقساطىاگر بصورت شرعى باشد جايز است .سپرده هاى بانكى كه مالك اجازه تصرف مى دهدبانك مى تواند در آن ها تصرف كند و به جريان بيندازد. و اگر بانك پولى را به صاحب حساب قرض دهد حق گرفتن سودپول را ندارد ولى مى تواند بابت كارمزد كارمندان خود اضافه بر مبلغى را كه قرض داده بگيرد. و همچنين اگر مطابق يكى از قراردادهاى اقتصادى اسلامپول را دريافت كند و سود بدهد اشكال ندارد.بعضى از بزرگان راجع به كارمزدفرموده اند: فرق است كه صندوق و بانك بعنوان وكالت از اشخاصپول آنان را وام دهد يا اين كه وام مربوط به خود صندوق باشد. در صورتاول عيبى ندارد و در صورت دوم جايز نيست . مساءله - جايزه هايى كه بانكها براى تشويق به افراد مى دهند و يا مؤ سسات ديگربصورت قرعه كشى مى دهند جايز و حلال است و يا چيزهايى كه بعضى از فروشنده هادر لاى جنسهاى خود مى گذارند تا با اين كار بر فروش خود بيفزايندمثل گذاشتن سكه در قوطيهاى روغن و غيره حلال وبلااشكال است . مساءله - حواله هاى بانكى يا تجارى كه پول اضافى از طرف مى گيرنداشكال ندارد. مثلا بانك و يا تاجرى پولى از كسى مى گيرد و درمحل ديگرى حواله پرداخت صادر مى كند و درمقابل اين كار مزدى از حواله گيرنده مى گيرد مانعى ندارد. مساءله - بانكهاى رهنى و غير آنها اگر قرض بدهند و باقرار نفع در برابرش چيزىرا رهن بگيرند كه در وقت معين اگر بدهكار بدهى خود را نپرداخت بفروشند و برادرند اينقرض باطل و حرام و رهن صحيح نيست وبانك نمى تواند آنرا بفروشند. ولى اگر قرار نفع نباشد و حق الزحمه بگيرد و درمقابل قرض در رهن بگيرد مانعى ندارد و مى تواند آن را بفروشد. و نيز اگر بصورت فروش اقساطى باشد بدين صورت كه نقدا مى خرد و با اقساطچندساله با قيمت بيشتر مى فروشند مانعى ندارد و صحيح است . بليط بخت آزمايى : بليطهاى بخت آزمايى كه به مبلغى ميعن مى فروشند و پس از آن به قيد قرعه مبلغى بهخريدار مى دهند باطل است و جايز نيست وپولى كه بابت آن مى گيرند حرام است وگيرنده ضامن است . مساءله - فرقى نيست در حرام بودن پول بليط بين آنكه بليط را بخرند و يا بليط رابگيرند و پولى را بدهند به اميد آن كه قرعه به اسم آنها بيرون بيايد در هر دوصورت پول بليط حرام است . مساءله - ولى اگر يك شركت و يا مؤ سسه مثل سازمان بهزيستى كشور براى جمع آورىكمك و اعانات براى بيمارستانها يا معلولين بليطهايى منشتر كند و مردم هم بخاطر كمكبه اين مؤ سسات مبلغى را بدهند و آن شركت يا سازمان از بودجه خود يا ازپول اعانات با اجازه دهندگان مبلغى را بصورت قرعه به اشخاص بدهد مانعى ندارد،زيرا مردم اين بليطها را بعنوان كمك و شركت در يك امر خير و پسنديده تهيه مى كنند. وهدفشان شركت در قرعه كشى وبرنده شدن نيست تا حرام شود. بيمه : بيمه قرارداد و عقدى است بين بيمه كننده و مؤ سسه و شركت و يا شخصى كه بيمه را مىپذيرد و اين عقد مقل ساير عقدها محتاج به ايجاب وقبول است ودر بيمه علاوه بر شرايطى كه در ساير عقود استمثل بلوغ و عقل و اختيار و غيره چند شرط ديگر هم دارد كه عبارتند از: 1 - تعيين مورد بيمه كه فلان شخص است يا فلان مغازه يا كشتى و يااتومبيل يا هواپيما و غيره . 2 - تعيين دو طرف عقد كه اشخاص هستند يا مؤ سسات و شركتها و يا دولتها. 3 تعيين مبلغى كه بايد بپردازند 4 - تعيين اقساطى كه بايد بپردازد و تعيين زمان پرداخت . 5 - تعيين زمان بيمه كه از اول فلان ماه است ياسال 6 - تعيين راههايى كه موجب خسارت مى شود مثل حريث يا غرق يا سرقت و غيره . مساءله - در قرارداد بيمه لازم نيست ميزان خسارت تعيين شود. در اين صورت اگر قراربر اين بگذارد كه هر مقدار خسارت كه وارد شد جبران كنند صحيح است . مساءله - صورت عقد بيمه به صورتهاى مختلفى انجام مى پذيرد مثلا بيمه شونده مىگويد بعهده من فلان مقدار است كه در فلان زمان از قرار ماهى فلان مقدار بدهم و درمقابل هر خسارتى كه به مغازه من از طريق آتش سوزى و يا سرقت كه وارد شود جبراننماييد و طرف قبول كند. مساءله - اقسام بيمه ها با شرايطى كه بيان شد چه بيمه عمر و يا بيمه كالا و ياساختمان يا بيمه كارمندى درست و صحيح مى باشد. سرقفلى : از جمله معاملات متعارف بين مردم سرقفلى است بدين صورت كه شخصى مبلغىپول به ديگرى مى دهد تا مغازه اى را كه در اختيار دارد به اوتحويل دهد. در اين صورت اگر شخص ملكى را از مالك اجاره كرده و حق واگذارى به غيررا نداشته و مبلغى هم بابت سرقفلى نپرداخته پس از اتمام مدت اجاره حق گرفتنپول براى تخليه محل را ندارد ولى اگر مبلغى را بعنوان سرقفلى پرداخته و اجازهواگذارى به غير را از مالك گرفته پس از مدتى كسب و ترقىمحل مستاءجر مى تواند محل كسب را به ديگرى اجاره دهد و مبلغى هم بابت سرقفلى بگيرد. اشياء پيدا شده : اشيايى كه در مسير انسان افتاده اگر بگذاد و به او دست نزند و بر ندارد وظيفه اىبعهده اش نيست ولى اگر بردارد احكامى دارد كه عبارتند از: 1 - اگر علامت و نشانه اى ندارد كه بتوان صاحبش را پيدا كرد مثلاداخل دستمال يا كيفى نيست مى تواند ازطرف صاحبش صدقه دهد. 2 - اگر نشانه دارد و صاحبش معلوم است بايد به او بدهد و چنانچه صاحبش معلوم نيست وقيمتش كمتر از حدود 13 نخود نقره است (8) مى تواند خودش بردارد و اگر ارزش آن درآن حد يا بيشتر باشد بايد تا مدت يك سال اعلام كند تا صاحبش پيدا شود واگر پيدانشود مى تواند اگر براى خودش بردارد يا از طرف صاحبش صدقه دهد. به پرسشهاى زير پاسخ دهيد: 1 - جايزه اى كه بانكها بعنوان تشويق مى دهند چگونه است ؟ 2 - در حواله هاى بانكى كه مبلغى را بابت كارمزد مى گيرند چطور است ؟ 3 - چرا خريد و فروش بليطهاى بخت آزمايىاشكال دارد؟ 4 - بليطهايى كه سازمان بهزيستى مى فروشد حكمش چيست ؟ 5 - بيمه چيست و حكم آن چگونه است ؟ 6 - گرفتن مبلغى بابت سرقفلى چه حكمى دارد؟ 7 - اشيايى كه انسان پيدا مى كند حكمش چيست ؟ درس بيستم : تلقيح - تشريح - پيوند 1 - تلقيح عبارت است از وارد نمودن منى در داخل رحم زن براى باردار شدن . اگر منى مردى را بادستگاه به رحم زنى كه از شوهر خود باردار نمى شود وارد كنند تاباردار شود جايز نيست و حرام است . ولى اگر منى مردى كه شوهر زن است بگيرند و پرورش دهند و با دستگاه به رحم زنمنتقل كنند تا باردار شود اشكال ندارد، زيرا زن با منى شوهر خود حامله شده و فرزند اوحلال است 2 - تشريح مرده مسلمان و قطعه قطعه نمودن بدن او جايز نيست و حرام است ولى تشريحبدن غير مسلمان براى مسلمان اشكال ندارد و ديه ندارد. مساءله - اگر تشريح بدن غير مسلمان ممكن نباشد تشريح بدن مسلمان براى يادگيرىپزشكى براى حفظ جان خود مسلمانان بلااشكل است ولى اگر حفظ جان مسلمانى موقوفبر آن نباشد و صرفا انتقال مسائل علمى باشد جايز نيست . 3 - اگر جان مسلمانى موقوف باشد بر پيوند عضوى از اعضا مرده مسلمان ديگر با اجازهصاحبش جايز است كه آن عضو قطع شود و به بدن مسلمان ديگر پيوند زده شود مساءله - كسانى كه وصيت مى كنند كه از اعضاء بدنشان براى پيوند به بدن مسلمانديگر بردارند مثل قلب و كليه و غيره در صورت توقف حفظ جان مسلمانى بر آن ،شكال ندارد. و نيز قطع عضوى ازبدن غير مسلمان و پيوند آن به بدن مسلمان بلااشكال مى باشد. مساءله - جايز است كه مسلمانى در حال حيات خود عضوى از اعضاء بدنش براى پيوند ونجات جان مسلمان ديگر بفروشد. مساءله - خريد و فروش خون براى نجات جان مسلمان ديگر و انتفاعحلال از آن جايز و خالى از اشكال است . حدود و تعزيرات حد: كيفرى است كه از طرف خداوند براى پاره اى از جريمه ها معين شده كه توسط قاضى وحاكم شرع اجرا مى شود مثل حد زنا و سرقت . تعزير: مجازاتى است كه اندازه آن در شرع معين نشده و توسط حاكم شرع براى ادب كردن مجرمتعين و اجرا مى گردد.در اين صورت تفاوت بين حد و تعزير اين است كه حد مقدارش درشرع معين است و نمى توان آن را زياد و كم كرد ولى تعزير اندازه معينى ندارد و بستگىبه نظر قاضى دارد مثل كسى كه بطور آشكار روزه خوارى كند حد و تعزير با همتفاوتهاى ديگر هم دارند كه نيازى به آوردن آنها در اينجا نيست . قصاص و ديات قصاص : قصاص مجازاتى است كه به دستور حاكم شرع توسط شخصى كه بر او جنايتوقعشده يا ورثه او درباره مجرم اجرا مى كنند مثل قصاص نفس يا قصاص عضو. در اينصورت شخصى كه فرزند ديگرى را كشته شاكى مى تواند با حكم قاضى او را بهدار بياويزد و قصاص كند يا اگر عضوى از اعضاء بدن فردى از كار بيندازد مى تواندقصاص كند يا ديه بگيرد.
|