|
|
|
|
|
|
| اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف |
| كافى نيست كه ما و شما در يك محفلى جمع بشويم و در جاهاى ديگر هم همين طور، لكن آنمقصدى كه مقصد اسلام است و مورد امر خداى تبارك و تعالى است و همه انبيا براى آنمقصد آمده اند، آن مقصد غفلت بشود. بايد گفتارها، انسان را برساند به معنويات وبرساند به توحيد كلمه و كلمه توحيد. آسان است كه ما سمينار و مجامع درست كنيم و درآن مجمع ها همه قشر اشخاص باشند، از روحانى ، از نظامى و از انجمن هاى اسلامى ، اينامرى است كه آسان است ، لكن اين امر براى رسيدن به مقصود كافى نيست ، بايد ايناجتماعاتى كه مى شود، دنبال او و در خود او كوشش بشود به اينكه آن وحدت حقيقى كهلازمه يك امت مسلمان است و مورد توجه پيغمبران عالم است و مورد امر خداى تبارك و تعالىاست ، آن امر را دنبال كنيم كه حاصل بشود و در طبقات متعارف ملت و ملت ها اين وحدتآسانتر است تا طبقات بالا، به اصطلاح بالا. براى اينكه انسان يك موجود است كه اگرچنانچه مهار نشود و سر خود بار بيايد و يك علف هرزه اى باشد و تحت تربيت واقعنشود، هر چه بزرگتر بشود به حسب سال و بلند پايه تر بشود به حسب مقام ، آنجهات روحى تنزل مى كند و آن معنويات تحت سلطه شيطان ، شيطان بزرگ كه همانشيطان نفس است واقع مى شود. 620 فصل سوم : وظايف مردم و مسؤ ولين در مقابل يكديگر 1 - محبت و تفاهم بين دولت و ملت ما رهين منت اين توده هاى بزرگوار و ايثارگر هستيم شما قدرت نمايى در دنيا كرديد غافل از اين قدرت نمايى نباشيد. اينهمه دشمن ها براىهمين است كه اين يك قدرتى در مقابل دنياست و متحيرند بايد چه كرد. با اين قدرت شمايك قدرتى نشان داديد به دنيا كه تاكنون هيچ جمعيت قليلى نتواسته است اين قدرت رادر جمعيت هاى بزرگ ايجاد كند. بايد اين را حفظش كنيد اسلام را زنده كرديد، بايدزندگى او را ادامه بدهيد ادامه اش به عهده همه است ، از كسى كه شخصاول روحانيون هست و مراجع هستند، تا آن طلبه ، بچه اى كهمشغول است در درس خواندن خطبا تكليف دارند كه با خطبه و با صحبت مردم را بيدار كنندو حفظ كنند علما و ائمه جمعه و جماعات با آن سنگرهايى كه دارند مردم را در سنگر حفظكنند و خود مردم هم بحمدالله حاضر هستند و ما بايد از آنها تشكر كنيم و انصافا ما رهينمنت اين توده هاى بزرگوارى هستيم كه همه چيزشان را مى دهند و چيزى هم نمى خواهند، ازآن پيرزن ها كه آن چيزى كه در طول عمرشان تهيه كردند، حالا مى آيند براى اسلام مىدهند تا آن اشخاصى كه قلك شان را مى شكنند و پولش را مى آورند براى اسلام مىدهند. من نمى توانم توصيف كنم از اين ملت و نمى توانمتجليل كنم اما واگذار مى كنيم تا خداى تبارك و تعالى به آنها عنايت خاص خودش رااعطاء بفرمايد. 621 ملت بر همه دست اندركاران محبت و منت دارند آقاى رئيس جمهور و ساير دست اندركاران و دولتمردان در جمهورى اسلامى بايد بدانندكه ملت شريف ايران بر همه آنان محبت و منت دارند، چرا كه اين ملت فداكار است كه دراول انقلاب با نثار خون جوانان خود و زحمات طاقت فرسا پيروزى را به دست آورد و همهرا از زندان ها و تبعيدها و انزواها و اختناق ها نجات داد و حكومت را از ستمگران باز ستاند وبه آنان تحويل داد و همين ملت است كه از اول پيروزى تاكنون در صحنه بوده و از كشورو ارتش و سپاه و ساير قواى مسلح و دولت و مجلس و شورايعالى قضائى و دادگاه هاپشتيبانى نموده و با كمك و همت همين ملت ، دشمنانداخل و خارج را سركوب و حزب الله را به جاى احزاب و گروه هاى شيطان نشاند و هماينانند كه با شوق و شعف به آقاى رئيس جمهور بيش از شانزده ميليون راى دادند و بركرسى رياست جمهورى نشاندند و هم اينانند كه به خواست خداوند تعالى قادرند كشوررا حفظ و از شر شياطين نجات دهند و اينانند كه بر همه ماها و شماها حق دارند و همه مىبايست دين خود را به آنان ادا كنيم و در خدمت ملت خصوصا مستضعفين كه سنگينى اينجمهورى به دوش آنان بوده و بدون كوچكترين توقعى در خدمت اسلامند، با جان ودل كوشا باشيم . و مادام كه همه ما و شما در خدمت مردم هستيم آسيبى به جمهورى اسلامىوارد نمى شود و ملت بزرگ و بيدار و در صحنه جواب همه ياوه سرايان و زورگويان رامى دهد. 622 اگر مردم پشتيبان يك حكومتى باشند، اين حكومت سكوت ندارد امروز روزى است كه بايد حفظ كنيد شما اسلام را، اسلام را بايد حفظ كنيد. حفظ اسلام بهاين است كه اعمالتان را تعديل كنيد، با مردم رفتار خوب بكنيد، برادر باشيد با مردم ،مردم را اينطور حساب نكنيد. رژيم هاى سابق مردم را از خودشان جدا مى دانستند. آنها در يكطرف بودند، مردم هم در يك طرف بودند. آنها مردم را مى كوبيدند، مردم هم آنها را اگرمى توانستند. امروز كه مردم جدا نيستند از پاسداران اسلام ، حكومت اسلام كه از مردم جدانيست ، تو مردم است ، از همين مردم و از همين جمعيت است شما هم از همين مردميد، از همين جمعيتيد،شما كارى نكنيد كه مردم از شما بترسند، شما كارى بكنيد كه مردم به شما متوجهبشوند، كارى بكنيد كه مردم محبت به شما بكنند، پشتيبان شما باشند. اگر مردم پشتيبانيك حكومتى باشند، اين حكومت سقوط ندارد، اگر يك ملت پشتيبان يك رژيمى باشند، آنرژيم از بين نخواهد رفت . اينكه رژيم سابق از بين رفت براى اينكه پشتيبان نداشت ،ملت پشتيبانش نبود، ملت پشت به او كرد بلكه خود ملت او را بيرونش كرد. رضاخان راوقتى متفقين از اين مملكت بيرون كردند، مردم شادى مى كردند با اينكه در خطر بودند،جانشان در خطر بود، لشكر غير بود، لشكر اجنبى بود، لشكرهاى اجنبى بودند ريختندبه ايران ولى چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالى مى كردند. ما خودمان مطلع بوديمدر بين مردم اين مرد هم كه رفت كه ديديد كه چه شاديها كردند براى اينكه پشتيباننداشتند. كارى نكنيد كه مردم بگويند كه ايكاش نبود اين پاسدار، كارى نكنيم كه مردمبگويند ايكاش روحانيتى در كار نبود. مساءله مهم است . قضيه اين نيست كه من ساقطباشم ، قضيه اين نيست آقا ساقط باشند، قضيه اين است كه اسلام در خطر است . امروزاينطورى است وضع ما، همه انشاءالله با هم متوجه به اسلام و وظائف . 623 شكست ناپذيرى كشورها در سايه تفاهم ميان ملت و دولت شما ملاحظه كرديد كه در اين انقلاب ، شما همه قلوبتان برگشت به طرف ملت و اين راخداى تبارك و تعالى اين قلب ها را برگرداند و الا يك ارتشى كه در طرف ديگرى بود،بايد به حسب آن وضعى كه ارتش دارد، بايد بر خلاف مسيرمقابل خودش باشد، لكن شما ملاحظه كرديد كهدل هايتان برگشت به اين طرف و اسباب اين شد كه گروه هاى مختلف پيوستند به ملتو با ملت همقدم شدند، همصدا شدند و اين موجب پيروزى ملت شد، ملتى كه هيچ نداشت و آنطرف همه چيز داشت . اين اراده خدا بود كه ما را پيروز كرد و ما بايد طورىعمل كنيم كه اين عنايت الهى محفوظ بماند براى ما، امانت داشته باشيم ، توجه به خداداشته باشيم ، براى ملت خدمتگزار باشيم ، همه مان وضعمان تغيير بكند با وضعى كهرژيم هاى طاغوتى دارند. بناى ما بر اين باشد كه به مملكتمان خدمت بكنيم ، به ملتخدمت بكنيم . ارتش بايد نگهبان يك ملت باشد و نگهبان كشور باشد و ساير قواىانتظامى هم همين طور بايد طورى عمل بكنند كه ملت را برادر خود بدانند و ملت هم آنها رابرادر خود، آنها پشتيبان ملت باشند، ملت پشتيبان آنها. اگر يك مملكتى دولت و ملتش ،ارتش و ملت ، قواى انتظامى و ملت از هم شدند، باهم شدند و هر دو احساس كردند كهبايد خدمت به هم بكنند، يك همچو كشورى شكست نخواهد خورد. عمده شكست هايى كهكشورها ميخورند براى پوسيدگى است كه از باطن خودشان پيدا مى شود، ارتش شان ازآنها جدا مى شود، ملت پشت به آنها مى كند. همين پيروزى كه شما مشاهده كرديد در ايران ،ديديد كه ملت پشت كرده بود به دستگاه و فرياد مى كرد نمى خواهيم خوب ، ارتش هم ازهمين ملت بود، ژاندارمرى هم از همين ملت بودند، اينها برادر بودند، مى ديدند كه نمىشود مخالفت كرد، نمى شود تا آخر سركوبى كرد ملت را، اين است كه پيوستند به ملت. خرابيها مال اين است كه يك مملكتى قواى انتظامى اش را جدا كنند از ملت ، ارتشش از ملتجدا باشد به طورى كه ملت وقتى كه ارتش را ببيند از آن فرار كند، ارتش هم در ذهنشاين باشد كه بايد سركوبى كند ملت را، ژاندارمرى اش هم همين طور.، شهربانى اش همهمين طور، اداراتش هم همين طور وقتى بنا شد كه يك كشورى اينطور حالش شد كه ملتعليحده شدند و دولت با همه بساطش هم عليحده ، اين دولت پشتيبان ندارد. ملت بايدپشتيبان دولت ها باشد. دولتى كه پشتيبان ندارد شكست مى خورد. همه شكست هائى كه ازاين دولت هائى كه در خارج شكست مى خوردند ومال خودمان هم ديديم كه رژيم سلطنت اصلا به هم خورد، براى همين بود كه تفاهم مابينملت و رژيم نبود. 624 بپرهيزيد از اينكه بين دولت و ملت جدايى بيفتد اگر ملت با رژيم تفاهم داشتند اين مسائل پيش نمى آمد، الان ، الان شمامشغول كار خودتان بوديد، ما هم مشغول كار خودمان . اينمسائل روى همين زمينه پيش آمد كه دولتها در مقابل ملت مى ايستادند و جبهه مى گرفتند.ملت هم در مقابل دولت همين طور بود. وقتى اينطور شد نمى تواند دوام داشته باشد. ممكناست سرنيزه تا يك مدتى باشد اما دوام نمى تواند داشته باشد. اما اگر ملت و دولت هردو با هم باشند ممكن است سرنيزه تا يك مدتى باشد اما دوام نمى تواند داشته باشد امااگر ملت و دولت هر دو با هم باشند، دوست باشند، اينها خودشان را خدمتگزار آنهابدانند آنها خودشان را پشتيبان اينها بدانند، هر دو به هم خدمت بخواهند بكنند، يك همچوملت و دولتى هيچ وقت شكست نخواهد خورد. تا اينطور هستيد كه با ملت هستيد، تا اينطورهستيد كه توجه به خدا داشته باشيد شكست برايتان نيست . بپرهيزيد از اينكه از ملت جدابشويد، شما را بخواهند جدا بكنند، ملت هم بايد بپرهيزد از اينكه از شما جدا باشد.وقتى اين دو قدرت همراه هم شدند، هيچ قدرتى نمى تواند اينها را شكست بدهد. همهقدرت هاى خارجى ، همه قدرت ها تقريبا، يعنى اينهايى كه تماس داشتند، خوب بعضىتماسى نداشتند، چه ابرقدرتها و چه قدرت هايى كه با اين ممالك ما تماس داشتند همهكوشش كردند كه محمدرضا بماند، همه كوشش شان اين بود كه بماند (اگر همه نگوييميك اكثريتى كه يكى ، دو تا از آن مى شود گفت مستثنى بود كه آن هم كارى نداشت ) درعين حال چون ملت يك مطلبى را نمى خواست ، نشد. وقتى ملت نخواست ، قواى انتظامى هموفادار ديگر نمى توانند باشند، به يك نفر نمى شود كه قواى انتظامى كه از همين مردماست ، پسرش توى اين مردم است ، برادرش توى اين مردم است ، عيالش تو اين مردم است ،براى خاطر يك نفر از همه چيز خودش دست بردارد. يك وقت اين است كه خدا و اسلام است ،انسان مى تواند از خودش بگذرد براى خاطر خدا، براى خاطر اسلام ، براى خاطر عقيده ،يك وقت اين حرف ها نيست ، يك رژيمى است كه طاغوتى است ، معنا ندارد كه انسان براىخاطر يك نفر ديگر از خودش بگذرد. از اين جهت چون پشتيبان نداشت ، اين وقتى كه ملتبا دست خالى فشار آورد شماها هم به او پيوستيد، همه قواى انتظامى هى رو آوردند بهاين طرف و او هم وقتى ديد كه از باطن پوسيده است مساءله ، نتوانست كارى بكند، ديگرانهم نتوانستند. كوشش كنيد كه قواى شما با ملت يكى باشد، با ملت تفاهم داشته باشد.انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه شما را از لشكر امام زمان سلام الله عليهقرار دهد. 625 اميدوارم ملت ايران باهم باشند و عزت خودشان را حفظ كنند اميدوارم ملت ايران به همان اندازه كه تا بهحال خوب آمده است ، از اين پس هم بيايد اميدوارم ملت ايران با هم باشند و عزت خودشانرا حفظ كنند ما قبلا وابستگى ذلت بارى داشتيم كه محمدرضاقبول كرده بود و ما در مقابل امريكا يك عبد ذليل بوديم ، ولى ايران اين ذلت را شست وعزت پيدا كرد. شكم و نان و آب ميزان نيست ، عمده شرافت انسانى است ، و شرافت به ايننيست كه انسان دستش را روى سينه بگذارد تا چند شاهى به او بدهند بلكه شرافتانسانى به اين است كه در مقابل زور بايستد. و جوانان ما ايستادند. و درمقابل آنها حصر اقتصادى كردند كه همين حصر اقتصادى جوانان ما را بيدار كرد و فهميدندكه خودشان بايد كار كنند و زحمت بكشند تا احتياجى به خارج نداشته باشند. خداوندبه شما توفيق دهد تا در كارهاى فرهنگى و تبليغى موفق باشيد. 626 كشور مال خودمان است و خودمان بايد اداره اش كنيم خداوند به ما منت گذاشت كه اسلام را و ايران را به ما برگرداند و ما خودمان انشاءاللهالان كار خودمان را انجام مى دهيم و بايد بدانيم كه بايد فكرمان اين باشد كه ما خودمانمى خواهيم كار بكنيم اصلا فكر اينطور بايد برگردد كه مملكت ، مملكت خودمان است ،خودمان هم بايد آبادش كنيم . كشاورز بايد همين فكر را داشته باشد، آنهائى كه دركارخانه ها عمل مى كنند بايد همين فكر را داشته باشند، آنهايى كه در موارد صنعتى واينها كار مى كنند بايد كارشان همين ، فكرشان اين باشد كه كشورمال خودمان است ، وقتى مال خودمان است ، معنا ندارد كه يكى ديگر بيايد اداره اش كند،بايد خودمان اداره اش كنيم آنجور نباشد كه سر هر كارخانه اى بايد كسان ديگرىبيايند و بيايند كه نگذارند اينجا پيشرفت كند. آمدن ، براى اين بود كه كارها را آنهاتكفل كنند، پادوئى را به اينها بدهند. شما، ايرانى ها بيش از اينكه پادو باشند، بيش ازاينكه در يك اداره اى پادو باشند، در يك جايى كه صنعت است كارى به آن نداشته باشنداينها براى اين جهت مى آمدند اينجا و حالا بحمدالله گور خودشان را گم كردند و رفتند وشما خودتان هستيد و خودتان و پشتيبان شما خداست . انشاءالله خداوند به همه شما سلامتبدهد و تشكر مى كنم از شما كه راديو تلويزيون را راه انداختيد. 627 پشتيبانى مسؤ ولين جمهورى اسلامى ، پشتيبانى اسلام است پشتيبان مجلس ، پشتيبان قوه قضائى ، پشتيبان دولت يعنى پشتيبان اسلام ، اينها براىاسلام دارند خدمت مى كنند در زمان حضرت امير سلام الله عليه هم انحرافات بوده است .انحرافات جزئى بوده است زمان خود پيغمبر اكرم هم انحرافات بوده است ، شما اگرقرآن را توجه بكنيد مى بينيد كه چقدر از همان مردم شكايت شده است . اختلافات ، يعنىانحرافات يك چيزى نيست كه مال حالا باشد لكن مقايسه بايد كرد بين انحرافاتقبل از اين جمهورى اسلامى و انحرافات حالا. مى گويند خوب است كه به اسم اسلامنباشد. به اسم اسلام نباشد كه وقتى اسلام نباشد با يك اردنگى همه را بيرون مىكنند. چرا به اسم اسلام نباشد؟ مگر اسلام جز اين مى خواهد كه قوه قضايى اش خوبباشد، قوانين اسلامى اش هم عمل بشود اينها دارند زحمت مى كشند براى اين . حالا يك جايىهم خلاف واقع مى شود كجاست كه ، زمان پيغمبر مگر واقع نمى شد؟ زمان حضرت اميرواقع نمى شد؟ مگر مردم با حضرت امام حسن چه كردند؟ همان اصحاب چه كردند با او؟ملت ايران بهترند يا آنها؟ اسلام در حالا بهتر است يا آنوقتى كه آنها با اسم اسلامپيغمبر را آنطور اذيت مى كردند و اولاد پيغمبر را آنطور كشتند با اسم اسلام ؟ چرا بايدعقده هاى قلبى انسان را منحرف كند و هواهاى نفسانى همه چيز را كنار بگذارد و فقطعيوب را نگاه كند؟ آن هم يك عيب را كه ببيند بگويد اصلا عالم به هم خورد، تمام شداسلام تمام شد. اگر يك قاضى يك جايى انحراف پيدا كرد بگويند نخير ديگراصل اسلام تمام شد، اين اسلام به درد نمى خورد آن اسلامى به درد مى خورد كهسرتاسر خيابان هايش فحشا بود، فحشاى علنى ؟ به او راضى هستند، به اين راضىنيستند اگر مهلت داده بود خدا به اينها، خدا مى داند كه با اسلام مى خواستند چه بكنند.اسم اسلام ، اما اسلام را چه جورى معرفى كنند اسلامى كه با مشروبات مخالف نيست ،اسلامى كه با حدود شرعيه هم سروكار ندارد، نبايد جارى بشود، اسلامى كه با مراكزفحشا هم نبايد دخالت بكند، اسلام شاهنشاهى اين بود ديگر. اسلام بود اما مراكز فحشاسرتاسر ايران پر بود، اسلام بود اما مراكز فساد سرتاسر ايران پر بود، اسلامبود اما فحش به اسلام مى دادند، فحش به پيغمبر اسلام دادند و كسى آنوقت نگفت چرا،زمان رضا شاه ملعون و اين زمان بدتر از او شده بود. اينها شيطان تر بودند از او واگر چنانچه مهلت پيدا كرده بودند اينها، خدا مى داند كه اين ملت را به كجا مىرساندند و اين جوان هاى ما را به كجا مى رساندند. 628 تضعيف دولت ، تضعيف اسلام است آقا بيدار باشيد دولت بيدار باش ملت بيدار باش !! كم كم شما را دوباره نكشانند بهآنجا. از الان ، از الان بايد اين مسائل حل بشود، البته تدريج هم مى خواهد، تدريج دارداما شروع مى كنيم ، ما شروع مى كنيم ، البته مهلت هم مى دهيم به دولت ، بايد مهلتبدهيم . به اين حرف هايى كه زده مى شود در اطراف كه (چه شد؟ چه كرديد؟ چه خواهدشد) به اينها گوش ندهيد، اينها مى خواهند تضعيف كنند دولت ما را تضعيف دولت ما.تضعيف اسلام است . دولت ، دولت اسلام است تضعيف ارتش ما تضعيف اسلام است . تضعيفنكنيد. البته تصفيه مى شود تمام ادارات ، تصفيه مى شود، تمام وزارتخانه ها تصفيهمى شود، دزدها بيرون مى روند، خيانتكارها بيرون مى روند لكن همه خيانتكار نيستند، امناباقى مى مانند، عزيزند. 629 اسلام در رابطه بين دولت و ملت ، ضوابط و حدودى معين كرده است اسلام در رابطه بين دولت و زمامدار و ملت ضوابطى و حدودى معين كرده است و براىهريك بر ديگرى حقوقى تعيين نموده است كه در صورت رعايت آن هرگز چنين رابطهمسلط و زير سلطه بوجود نمى آيد. اساسا حكومت كردن و زمامدارى در اسلام يك تكليف ووظيفه الهى است كه يك فرد در مقام حكومت و زمامدارى ، گذشته از وظايفى كه بر همهمسلمين واجب است ، يك سلسله تكاليف سنگين ديگرى نيز بر عهده اوست كه بايد انجام دهد.حكومت و زمامدارى در دست فرد يا افراد، وسيله فخر و بزرگى بر ديگران نيست كه ازاين مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتى را پايمال كند هر فردى از افراد ملت حق دارد كهمستقيما در برابر سايرين ، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و به او انتقاد كند و او بايدجواب قانع كننده دهد و در غير اينصورت اگر برخلاف وظايف اسلامى خودعمل كرده باشد، خودبخود از مقام زمامدارى معزول است و ضوابط ديگرى وجود دارد كه اينمشكل را حل مى كند. 630 قيام ، بر خلاف حكومت اسلامى قيام بر خلاف حق است قيام بر خلاف حكومت اسلامى ، قيام بر خلاف حق است و مجازات دارد اما مخالفت با اينرژيم و يا هر رژيمى ، مخالفتش معصيت الهى است ، لكن مجازات به آن معنا كه يك جزاءعرفى هم داشته باشد ندارد، به خلاف قيام بر ضد حكومت ، قيام بر ضد حكومت جزاءعرفى دارد در شرع ما و خيلى هم سخت است آن جزا. از اين جهت ما سفارش مى كنيم بهحكومتها به حكومت هاى جائر، به استاندارهاى همه جا، به ژاندارمرى هاى همه جا، بهارتش ، هر جا كه هست ، به اجزاء ادارات ، به نخست وزيرى ها، به كذا، به همه اينها مااعلام مى كنيم كه آقاى مهندس بازرگان حكومت شرعيه دارد ازقبل من ، و بر همه واجب است كه اطاعتش را بكنند و شما آقايان هم كه ازاهل علم و از علما هستيد، مردم را ارشاد كنيد و اگر بناست كه به جاهاى ديگر هم برويد،برويد به همه جا و مردم را ارشاد كنيد و به آنها بفهمانيد كه مساءله مساءله حكومتعدل است . مساءله ، مساءله حكومت اسلامى است . 631 رژيمهاى خيانتكار از مردم مى ترسند فرق مابين قواى انتظاميه در نظام و در رژيم طاغوتى و قواى انتظامى در رژيم اسلامىاين است چون رژيم طاغوتى مبنايش بر استفاده هاى شخصى و رساندن انتفاع به كسانىكه ارتباطات خارجى با آنها دارد و مى خواهد حفظ كند او را، ناچار آن رژيم به ملت خيانتمى كند، مى خواهد از چنگ ملت بربايد و به جيب خودش و ارباب هايش بكند چنانچه مشاهدهكرديد و كرديم . از اين جهت قواى انتظامى كه آن رژيم مى خواهد اين است كه جورىتربيت بشود كه حفظ همان منافع او را بكند و چون خيانتكار است از ملت مى ترسد و چونمى ترسد مى خواهد كه يك قوائى درست كند كه ملت را بترساند. اينكه قواى انتظامى دررژيم هاى غير انسانى و غير توحيدى كوشش دارند كه مردم را سركوب كنند و بترسانند،اين براى اين است كه خودشان از مردم مى ترسند و چون خيانتكارند مى ترسند، از اينجهت ارتش را جورى درست مى كنند، تربيت مى كنند كه درمقابل ملت بايستد. ملت را از ارتش جدا مى كنند، ژاندارمرى را، شهربانى را، اينها راطورى تنظيم مى كنند كه از ملت جدا باشد و با ملت مخالف باشد. اين براى اين است كهچون دستگاه از ملت مى ترسد و مى خواهد كه اينها با ملت روابط نداشته باشند ومخالف ملت باشند و ملت هم مخالف اينها و لهذا قواى انتظامى درامثال ايران ، نه در خود ايران تنها در امثال اين كشورها طورى هستند كه با مردم در دو جهتواقع هستند. مردم از قواى انتظامى بيزارند و قواى انتظامى هم مردم را مى خواهندسركوبى كنند و تمام اساس اين است كه آنها براى اينكه خودشان را حفظ كنند يك قوائىتربيت مى كنند كه اين قوا آنها را حفظ كند و از ملت هم جدا باشند. شما مى دانيد كه اگرچنانچه اين محمدرضا مى خواست از يك خيابانى در چند روز ديگر عبور كند، آن جاهائى كهدر مسير او بود كنترل مى شد. خانه هاى اطراف خيابان بايد يا خالى بشود يا مامورانتظامى بروند آنجاها پاس بدهند براى اينكه در يك عبورى مى ترسيد، از مردم مىترسيد مردم را هم مى ترسانند از باب اينكه مى ترسيدند از مردم ، مى ترسيدند ازباب اينكه خيانتكار بودند. خيانت منشاء اين شد كه يك شخص خائن ، اسباب اين شد كهتمام قواى انتظاميه اى كه بايد در خدمت مردم باشد اينها را مى كشيدند به ضد مردم ،مردم از شما جدا بودند، متنفر هم بودند، شما هم از مردم جدا بوديد وخيال مى كرديد بايد تو سر مردم بزنيد. اما رژيم اسلامى اينطورى نيست براى اينكه آنكسى كه مبداء امر است ، خيانتكار نيست وقتى خيانتكار نيست از ملت نمى ترسد، ملت به اووفادارند، قواى انتظامى در آن رژيم براى حفظ ملت است و براى اين است كه به مردمخدمت بكنند. وقتى كه قواى انتظامى اينطور تربيت شد كه به مردم خدمت بكند، آنهاخدمتگزار ملت مى شوند، ملت هم خدمتگزار است از او پشتيبانى مى كند. اينكه در آن رژيمشهربانى ها مثل وقتى كه مردم اسم شهربانى مى شنيدند يا اسم سازمان امنيت را مىشنيدند مى لرزيدند به خودشان و مى ترسيدند از اينها و از شما روگردان بودند. اينبراى اين بود كه وضع را اينطورى پيش آورده بودند. در اين ممالكى كه اينها همه مىخواهند مردم را بچاپند، خزائن مردم را ببرند و خدمت بكنند به ارباب هاشان ، اينهاناچارند كه براى اين كار يك قوائى تهيه كنند مناسب با اين كار و اينطور تربيت مىكردند، قهرا آن كسى وارد مى شد در شهربانى يا وارد مى شد در ژاندارمرى يا وارد مىشد در ارتش ، به اين ترتيب وارد مى شد، از آن طرف شاهدوستى را بايد خيلى تزريقكنند كه هر روز بخوانند به گوش سربازهاى جوان و از آن طرف مردم را از اينها جدابكنند. 632 بايد اساس تشويق مردم باشد الان آنچه مربوط به مسائل آخر است ، اين است كه راديو تلويزيون و مطبوعاتمال عموم است . چنانچه شما هم همين اعتقاد را داريد كه عموم بر آنها حق دارند از اين جهت منبه سهم خود خيال دارم كه راجع به من كم باشد، مگر در مواقع حساسى كه لازم است كهآن هم بايد از ما سوال شود كه آيا مطلبى را بايدنقل بكنند يا خير. و الا آنچه خوب است در راديو تلويزيون و مطبوعات باشد، آن است كهبراى كشور اثرى داشته باشد. مثلا اگر زارعى خوب زراعت كرد و زراعتش خوب بود،شما اين شخص را به جاى مقامات كشور در صفحهاول بگذاريد و زيرش بنويسيد اين زارع چگونه بوده است ، اين منتشر بشود. و ياكارمندى خوب كار كرد، و يا اگر طبيبى عمل خوبى انجام داد، عكس او را در صفحهاول چاپ كنيد و بنويسيد كه اين عملش چه طور بوده است . اين باعث تشويق اطباء مى شودو بيشتر دنبال كار مى روند. يا مثلا اگر كسى كشفى كرد، بايدمفصل با عكس و مطلب باشد - يا اگر كسى سارقى را دستگير نمود، و يا يك كشاورز ويا هنرمند و يا جراح - كه متاسفانه نه اسمشان است و نه عكسشان ! در حالى كه اينهالايقند تا در روزنامه ها مطرح شوند. خلاصه ، بايد اساس تشويق اشخاص باشد در اينكشور فعاليت مى كنند اينها به اين كشور حق دارند، به اين روزنامه ها حق دارند، بهراديو تلويزيون حق دارند، ولى ماها نسبت به آنها حقمان كم است . البته ، آنچه من مىگويم راجع به خودم است ، به ديگران هيچ كارى ندارم ، آنها اختيارشان با شما و باخود آنهاست . من ميل ندارم راديو هر وقت باز مى شود اسم من باشد، مدتهاست كه از اين جهتمتنفرم ، اين كار غلطى است ، به اندازه متعارف نسبت به همه خوب است ، زياديش مضر است، اين به ضرر مطبوعات است و مطبوعات را سبك مى كند. اشخاص ، شخصيتهايشان باخودشان است ، اين طور نيست كه اگر اسمشان زياد يا كم مطرح گرديد، شخصيتشان زياديا كم شود. در ايران هركس معلوم است چه جورى است . بنابراين ، آنچه راجع به خودم مىگويم اين است كه اگر قرار است عكس مرا بگذاريد، به جاى آن ، عكس يك رعيت رابگذاريد و زيرش بنويسيد اين رعيت چه كار مهمى كرده است . 633 نمونه اى از تشويق در نظام اسلامى آن ارزشى كه شما داريد، شما برادران داريد و آن ارزشى كه اسلام به شما داده است ،از پيغمبر اكرم شنيده ايد كه نقل شده است كه كف دست يك كارگر را، يعنى همان محلى كهكار درش تاثير كرده و پنبه بسته ، آنجا را بوسيد و اين ، يك نشان ارزش است براىكارگر در طول تاريخ پيغمبر اسلام كه اولين فرد انسان هاست و بزرگترين انسانكامل است ، نسبت به كارگر اينطور تواضع بكند و كف دست او را كه علامت كار استببوسد، اين نكته دارد كه كف دست را بوسيده ، نه پشت دست را كف دست آثار كار درش هست، مى خواهد ارزش كار را به عالميان اعلام كند، به مسلمين اعلام كند كه ارزش كار اين استكه آنجائى كه كارگر كه كار كرده است ، در اثر كار يك نشانه اى پيدا كرده من آنجا رامى بوسم كه ملت هاى اسلامى و بشر ارزش اين كارگر را بداند. 634 2 - امر به معروف و نهى از منكر قدرت طلبى يا ثروت طلبى مسؤ ولين زمينه ساز انحراف من سالروز پيروزى انقلاب اسلام و دهه فجر را به همه ملت و همه مستضعفين جهان و شماآقايان كه اسوه حسنه اين ملت هستيد تبريك عرض مى كنم و از خداوند تعالى توفيق همهرا براى خدمت به بندگان خدا و ادامه پيروزى از خداوند توانا مى خواهم . اساس ادامهيك پيروزى و ادامه يك انقلاب در يك امرى است كه به نظر مى آيد در راس امور واقع استو او اينكه دولت ، مجلس و كسانى كه در ارتش هستند و سپاه و همه اينها از طبقه متوسط ومادون متوسط باشند. اساس سلطه اى كه بر كشورها و بر كشور ما از طرف غير واقعشده است ، افراد مرفه و كسانى كه سرمايه هاى بزرگ داشته اند يا قدرت براى حفظخودش و حيثيت خودش در دست داشته است مادامى كه مجلس و ارگان هاى دولتى و همه اينها ومردم از اين طبقه متوسط و مادون متوسط تشكيل بشود امكان ندارد كه يك دولت بزرگى ،يك قدرت بزرگى به هم بزند اوضاع را هميشه اين قدرت هاى بزرگ در هر كشورى يكنفر را با او تفاهم مى كردند كه اين يك نفر براى خودش و براى قدرتمندى خودش وبراى سرمايه خودش فعاليت مى كرد، او را مى ديدند و ملت را مى چاپيدند و بهاصطلاح كدخدا را مى ديدند و ده را مى چاپيدند هيچ وقت قدرت هاى بزرگ مواجه با ملتها، اگر شدند نتوانستند كار خودشان را انجام بدهند و مواجه هم نشدند هر وقت كه مىخواستند يك دولتى را يا يك سلطنتى را يا يك رياست جمهورى را كه بر وفق مرام آنهاعمل نمى كرده از بين بردارند، در مقابل او يك قدرت ديگرى مى تراشيدند و با آن قدرتاين قدرت را از بين مى بردند كار به دست ملت نبوده است و كار به دست طبقه متوسط ومادون متوسط نبوده است . اينكه اين عمل را آنها انجام مى دادند يك نكته روحى دارد و آن ايناست كه انسان در باطن خودش و فطرت خودش تناهى ندارد، آمالش ، آمالش غير متناهى است، وقوف نمى كند آمال انسان و وقتى كه اينطور است اگر انسان اسير همينآمال غير متوقف بشود و ببيند كه يك ابر قدرتى اينآمال او را و آن خواست هاى مادى او را و آن قدرت او را و سلطه او را بر ملت خودش حفظ مىكند، او ديگر در بند اين نيست كه براى ملت كار بكند براى اينكه از طبقه مرفه است و ازطبقه قدرتمند است و قدرتمندى هم و همين طور حبمال و جاه هم حدى ندارد، مرزى ندارد آن براى حفظ قدرت خودش و پشتوانه اى كه دارد،براى اين حفظ قدرت با ملت آن مى كند كه همه حيثيت ملت و گنجينه هاى ملت را در دسترساو قرار بدهد، يك سهم ناچيزى هم براى خودش بگيرد. الان شما ملاحظه مى كنيد كهقدرت هائى در دنيا هست از حيث مال كه اگر چنانچه اموالشان را تقسيم بكنند به اين 36ميليون جمعيتى كه ما داريم ، اگر يك نفر از آنها اموالشان را تقسيم بكند، تمام افراد اين36 ميليون مرفه مى شوند و از طبقه به اصطلاح خودشان بالا مى شوند. يك نفر از آنهااينطور است لكن همان آدمى كه دارائى او به اين اندازه بود، از اين آدمى كه درويش سرمحله است حرصش به دنيا بيشتر بود، حرصش بهمال بيشتر بود و بيشتر مى خواست جمع بكند هر چهمال اضافه بشود حرص انسان اضافه مى شود، هر چه قدرت اضافه بشود حرصانسان به قدرت اضافه مى شود و اگر مهذب نباشد انسان ، آن قدرت را براى خودشبه كار مى گيرد، وقتى براى خودش به كار گرفت دولت هاى بزرگى كه هستند،ابرقدرت هائى كه هستند يك همچو آدم قدرتمندى را پيدا مى كنند و اين آدم قدرتمند را بهاو بال و پر مى دهند و اين را به مقام مى رسانند تا اينكه ملت را استضعاف كند و ذخايرملت را بچاپد. شما ملاحظه وضع اين پنجاهسال ، يك قدرى بيشتر را هم بكنيد كه انتخاب كردند خارجى ها و بعد هم اين مطلب راخودشان گفتند كه رضاخان را انتخاب كردند و به او قدرت دادند و قدرت آنطور دادندكه تمام اين ملت را به استضعاف كشانيد و حكومت جبار خودش را بر اينها قرار داد و مردمرا از همه چيز ساقط كرد و يك نفر بود. آنها آن يك نفر را دمش را مى ديدند و كارهايشانرا انجام مى دادند و بعد از او هم محمدرضا را گذاشتند با آنهمه افرادى كه اطراف اوبودند و همه شان از آنها بودند كه طبقه بسيار مرفه و خوشگذران و بالا بالاها بهاصطلاح آنها. 635 مردم بايد مواظب وضع زندگى و روحيه مسؤ ولين باشند بايد ما متوجه باشيم ، ملت ما متوجه باشند كه وقتى كه مجلسشان يك مجلسى است كه ازطبقه متوسط است و توى اين مجلس آن دوله ها و سلطنه ها و سلطنتى ها را نداريم و دردولت هم آنطور دولت هائى كه افراد مرفه سرمايه دار كذا باشند نداريم ، در ارتش همآن افراد سپهبد و كذائى كه املاك بى اندازه داشتند و آپارتمان هاى چندين طبقه داشتندنداريم ، اين مملكت محفوظ مى ماند. آن روزى كه هر يك از شماها را ملت ديد كه از مرتبهمتوسط مى غلطيد به طرف مرفه و دنبال اين هستيد كه يا قدرت پيدا بكنيد يا تمكن پيداكنيد، مردم بايد توجه داشته باشند و اينطور افرادى كه به تدريج ممكن است يك وقتىخداى نخواسته پيدا بشود، آنها را سر جاى خودشان بنشاند. اگر ملت مى خواهد كه اينپيروزى تا آخر برسد و به منتهاى پيروزى كهآمال همه است برسد، بايد مواظب آنهائى كه دولت راتشكيل مى دهند، آن كه رئيس جمهور است ، آن كه مجلس هست ، مجلسى هست ، همه اينها راتوجه بكنند كه مبادا يك وقتى از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشانمرفه به آن طبقه برسد. بدانيد كه اگر دولت اينطور باشد و اگر ملت اينطور باشدو اگر چنانچه مجلس و امثال اينها اينطور باشد، اگر يك قدرتى بخواهد هجمه كند بهاينجا، مواجه با سى ميليون جمعيت هست و نخواهد توانست ، نمى تواند آنوقت پيدا كند يككسى كه قدرتمند باشد و آن قدرتمند را وادار كند كه ملت را به استضعاف بكشند وبچاپند ملت را. براى آنها، تاريخ همين طور بوده مادامى كه اين ملت ها از يك در بينشانافرادى پيدا نشده است كه به آن مرتبه برسد در بين آنها كه قدرت مالى يا قدرتديگرش زياد بشود و به مردم حكومت كند، نمى توانند آنها اين ملت ها را از بين ببرند وحكومت بر آنها كنند و بالاخره يك وقت يك ابرقدرتى مواجه با يك نفر، دو نفر، صد نفر،پانصد نفر هست كه آنها را سير مى كند و آنها به جان مردم مى افتند و خودش هم كنار مىنشيند و حكومت بالاتر را خودش دارد، حكومت پائين تر را به اين آدمى كه ، يا اين آدمهائىكه در اين كشور هستند واگذار مى كند. اساس استضعاف ملت ها از خودشان و از قدرتمندانبين خودشان بوده و شما شكر كنيد كه يك همچو مجلسى داريد كه از طبقه مرفه توى آنهيچ نيست آن طبقه اى كه اگر مالش را تقسيم كند بين ملت ما، ملت ما ثروتمند مى شوند،نداريد حالا، در دولت هم نداريد يك همچو ثروتمندانى و يك همچو قدرتمندانى ، ندارددولت يك همچو قدرتى ، رئيس جمهور يك همچو قدرتى كه بتواند يك چيز انحرافى رابه ملت تحميل كند، يك همچو مجلسى نداريم كه بتواند يا بخواهد يك امر انحرافى راتصويب كند و دولت هم مجرى او باشد. 636 مادامى كه اين حد متوسط محفوظ است ، اين جمهورى محفوظ است مادامى كه اين حد متوسط محفوظ است اين جمهورى محفوظ است و امكان مقابله نيست مابين قدرتهاى بزرگ با همچو دولتى بخواهند كودتا كنند با كى كودتا كنند؟ بخواهند از خارجوارد كنند، مواجه با كى مى شوند؟ مواجه با يك ملتى مى شوند كه همه شان از اين طبقهاى هستند كه اين نهضت را به پيش بردند و با آن قدرت و با آن عظمت به پيش بردنداينها مطالعه امور را مى كنند و اقدام مى كنند. آنها الان درصدد اينند كه در بين خود اينمردم يك بساطى درست كنند و اختلافاتى درست كنند و بلكه ميان اختلافات يك نفر پيدابكنند كه اين ، آن نفرى كه پيداست ، در يك طرف واقع بشود و اين هم به او قدرتبدهند، تا آنكه كم كم با قدرت داخلى ، اين كشور كم كم ضعيف بشود و مردم روحيه شانضعيف بشود و بعد تقديم كنند به آنها تا كشور ما اين مقام را دارد كه بحمدالله از آنطبقه مرفه بالايى كه امور را در دست گرفته اند مبرى هست و امور كشور ما به دستامثال شماها و امور كشور ما به دست امثال اين رئيس جمهورها و رئيس مجلس ها و نخستوزيرها و وزرا و وكلا هست ، شما مطمئن باشيد كه نخواهد توانست يك قدرت خارجى اينپيروزى را از بين ببرد. 637 مردم بايد جلوى قدرت طلبى يا ثروت طلبى مسؤ ولان را بگيرند
| اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف |
| |
|
|
|
|
|
|
|