|
|
|
|
|
|
تاريخ : 24/3/60 بـــيــانـات امـام خـمـيـنى در جمع فرماندهان نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى اسلامىونماينده امام در شورايعالي... ارتش بايد يك ارتش مستقلى باشد و غرور ارتشى اش محفوظ باشد بسم الله الرحمن الرحيم حـالا كـه ايـن تـوفـيق حاصل شد، لازم است من چند نكته را به آقايان بگويم : يكى اينكهشـما خودتان حاضر صحنه از اول انقلاب تا حالا بوديد و آن ناگوارى ها كه بر ايرانگـذشت ، شاهد بوديد و هر يك هم تاريخ را خوانده ايد و ديده ايد كه از ناحيه شاهنشاهىو خـصـوصا اين پنجاه سال از ناحيه قدرت هاى بزرگ به كشور شما چه گذشته است وشـايد بتوان گفت كه بر ارتش از ساير قشرهاى ملت ناگوارتر گذشته است . با آمدنمـسـتـشـارهـاى خـارجـى در بـين ارتش و آن مسائلى كه پيش آوردند اينها در صدد بودند كهاصـل غـرور ارتـش را بـكـشـنـنـد. ارتـش وقـتـى مـى تـوانـداسـتـقـلال و غـرور خـودش را حـفـظ كـند، اين است كه ببيند خودش هست نه اينكه از خارج يككسى بيايد و مستشارانى بيايند و بخواهند او را اداره كنند. معناى از خارج آمدن اين است كهارتـش ، ارتـش اسـتـعـمارى است و خودش حيثيتى از خودش ندارد، از اين جهت بر ارتش بهحـسـب قـاعـده بـايـد بـدتر گذشته باشد تا به ساير قشرها. اينها اگر محروميت هايىداشـتـنـد كـه داشته اند و اگر رنج ها و عذاب هايى ديدند كه همه ديدند، اينها براى آنهاشـايـد قـابـل تـحـمـل بـوده اسـت ، لكن ارتشى كه بايد يك كشور را حفظ كند و سرحداتكـشـور را حفظ كند، دفاع از كشور خودش بكند، اين را بخواهند وابسته كنند به يك كشورديـگـرى هـر چـه بـاشـد آن كـشـور، هـر چـه قـدرتـش زيـاد بـاشـد، ايـن مـعـنـايـشاصـل از بـيـن بـردن تمام حيثيت ارتش است . از اين جهت يكى ازتحفه هاى بسيار باارزشىكه اين انقلاب به ما داده است ، هديه اى است كه از جانب خداى تبارك و تعالى به ما عنايتفـرمـوده اسـت ، هـمين است كه دست قدرت هاى بزرگ از ارتش بريده شد و مستشارهاى آنهابـيـرون رانـده شدند و شما الان خودتان هستيد و فرماندهان خودتان . فرماندهان وقتى ازخـودتـان هـسـت ، ايـن خودتان هستيد، ديگر اينطور نيست كه شما اين ناراحتى را در قلبتاناحـسـاس كـنـيد كه ما در تحت فرمان دشمن هاى خودمان هستيم . و شما مى دانيد كه اين قدرتهاى بزرگ ، دشمن توده هاى مردم هستند و دشمن كشورها خصوصا كشورهاى اسلامى . انساناحـسـاس كـنـد كـه بـايـد خـاضـع بـاشـد در مـقـابـل دشـمـن خـودش ، درمـقـابـل دشـمـن اسـلام خودش ، كشور خودش ، اين بسيار ناگوار بوده است ، از اين جهت اينهـديه اى كه خداى تبارك و تعالى به ارتش عنايت كرده است ، شايد بيشتر و ارزنده تربـاشـد از ايـنـكـه بـه سـايـر قـشـرها عنايت كرد، البته همه ارزنده است ، همه الطاف خداارزنده اسـت ، لكـن ارتـش كه بايد يك ارتش مستقلى باشد و غرور ارتشى اش محفوظ باشد، الانبحمد الله اين مطلب حاصل است براى شما. اشـخـاص !!!ى افـكـارشـان آنـطـورى پـرورش يـافـتـه كـه كـشـورهـاى ضـعـيف بدونوابستگى، برايشان امكان استمرار حيات نيست و تـمـام نـگـرانـى هـاى احـتـمـالى ، البـتـه احـتـمـال ،احتمال ضعيف اما خوب است گفته بشود، اين است كه دوباره يك دستهايى در كار باشد كهبـخـواهـنـد هـمـان مـسـائل سابق پيش بيايد، البته مساله شاهنشاهى ديگر مدفون شده ، آنمـسـاله ديـگـر مطرح نيست ، لكن به طور ديگر يك مسائلى فراهم بياورند. كسانى كه ازآنـهـا هـسـتـنـد يـا افكارشان آن نحو افكار است يا به اصطلاح خودشان صلاح ملت را مىبـيـنـنـد كـه وابسته باشند، خوب هستند اشخاصى كه متدين هم هستند، نماز خوان هم هستند،شايد نماز شب هم مى خوانند اما افكارشان آنطورى پرورش يافته ، يعنى از بچگى بهگـوش ايـنـها خوانده اند به اينكه خوب اين كشورهاى ضعيف ، بدون وابستگى يا به اينطرف يا به آن طرف ، بدون اين ، برايشان امكان استمرار حيات نيست . وقتى از بچگى ،وقـتى هم وارد شدند در مدرسه ، توى مدرسه اين را به گوش شان خوانده اند، وقتى هموارد شـدنـد در جـامـعـه هى اين در گوش شان خوانده شده است ، در روزنامه ها تبليغ شدهاسـت ، در مـجـلات تـبـليـغ شده است ، همه جا اين مطلب پيش آمده است كه شما خودتان نمىتـوانـيد خودتان را اداره كنيد. اگر از دامن شرق فرار مى كنيد به دامن غرب بايد پناهندهبـشـويـد. ايـن اشـخـاص مـتـدينى هم كه نمازخوان هم هستند، متدين هم هستند، لكن اين معنا درذهـنـشـان هـسـت كـه مـا چـون شـوروى الحـاد ذاتـى دارد و اصـلا مـبـدائىقـبـول نـدارد، مـا اگـر از او فـرار كـنـيـم و نـاچـاريـم كـه يـك جـائى بـايـد پـيـونـدحاصل كنيم ، بايد به طرف غرب برويم و حالا آمريكا ست . اينها نه اينكه غرضشان ايناست كه مثلا صدمه اى به اسلام وارد بشود، نه ، اصلا اينطورى پرورش پيدا كرده اند،ايـنـطـورى فـكـرشـان ايـن اسـت ، صـلاح را ايـن مـى دانـنـد. ولهـذا خـوب ، در ايـنخلال اين گير و دارهايى كه در اين دو سال اخير بود و من در پاريس بودم ديگر اخيرا اينمسائل را پيش مى آوردند، اول كه راجع به اينكه خوب ، شاه حالا باشد و او سلطنت بكند وديـگـر حـكـومـتـى بـر او نـبـاشـد، مـطـابـق قـانـون عـمـل بكند. خوب من مى دانستم كه اينهااغـفـال شده اند. من ، يكى از همين محترمين اينها كه آمد و اين را طرح كرد، من گفتم خوب شماايـن مـطـلب را مـى گـويـيـد كـه شـاه بـايـد سـلطـنـت كند و حكومت كند و ما هم بيائيم اين راقـبـول كـنـيـم ، خـوب ، شما اين اطمينان را داريد كه شاه اين مساله را زير بار مى رود، ياايـنـكـه اگـر شـمـا يـك كـلمـه ايـن مـطـلب را بـگـويـيـد، خـوب مـن هـممـثـل شما باورم بيايد و بيايم مصالحه كنيم با ايشان ، تمام شماها را از بين خواهد برد.اين دفعه ماند تويش ، نتوانست جواب بدهد، واقعا هم نمى شد جواب بدهد. اينها اينطورىپـرورش پـيدا كردند و مردم هم اينطورى مى خواهند همچو به اين روش بروند، منتها روشهـاى مـخـتـلفـى كـه دارنـد ايـنها، اين روش هاى سياسى مختلفى كه دارند، به آن روش هاايـنـطـور مـى كـنـنـد كـه مـا را خـداى نـخـواسـتـه دوبـاره بـرگـردانـنـد بـه آنحال ، نه به عنوان اينكه حالا شاهنشاهى در كار بـاشـد، بـه عـنـوان جـمـهـورى اسـلامـى و هـمـيـن چـيـزهـا ومـثل جمهورى اسلامى اين ممالكى كه هستند، اسمش جمهورى اسلامى است و از اسلام هم خبرىنـيـسـت و هـمـه هـم وابـسـته هستند و من اعتقادم اين است كه انسان اگر با هر زحمت و مرارتىزنـدگـى كـنـد و زنـدگـيـش مـال خودش باشد، مستقل باشد خودش در زندگى و نان و جوخودش را بخورد، آن ارزشش صدها مقابل اين است كه انسان در آپارتمان هاى عظيم بنشيندو دسـتـش پـيش ديگران دراز باشد و براى ديگران سلام بدهد. اين يك مطلبى است كه هرانـسـان شـرافـتـمندى و خصوصا در ارتش بايد اين مطلب قويتر باشد كه در آنجا مطرحنباشد كه من بايد اتومبيلم چه باشد. جـريـانـى در كـار اسـت كـه مـى خـواهـد بـه طـور خـزنـده ايـن كـشـور را بـازهل بدهد به طرف آمريكا آنـجا مطرح اين باشد كه من بايد به جهت نظامى ، حيثيت نظامى ام چه جور باشد. در حيثيتنـظـامـى بـايد او نظر بدهد و الان يك جريانى در كار است كه من الان نمى خواهم اشخاصهيچ صحبتش بشود، اما جريان هست در كار كه اگر كسى توجه بكند به مسائلى كه در ايناواخـر هى پيش آوردند، در روزنامه هاى مختلف پيش آوردند، يك جريانى در كار است كه آنجـريـان انـسـان را از ايـن مـعـنـا مى ترساند كه بخواهد به طور خزنده اين كشور را بازهـل بـدهد به طرف آمريكا، بخواهند از اين راه پيش بروند (چون كه ...اين است ). و اين يكمـسـاله اى اسـت كـه بـه قدرى اهميت دارد در نظر اسلام و بايد آنقدر اهميت داشته باشد درنـظـر شـمـا فرماندهان و ديگران كه اگر احتمال اين را بدهيد، بايد مقابلش بايستيد نهايـنـكـه اول يـقـيـن كـنـيد به اينكه مساله اينطورى است . بعضى چيزها هست كه اگر انساناحـتـمـالش را بـدهـد، يـك احـتـمـال صـحـيـحـى بـدهـد، بـايـددنـبـال كـنـد او را و بـه آن اعـتـراض كـنـد. شـمـا اگـراحـتـمـال بـدهـيـد، يـك احتمال درستى كه يك مارى الان توى اين اتاق دارد مى لولد، پا مىشـويـد مـى رويـد بـيـرون ، احـتـراز از آن مـى كـنـيـد. مـا اگـراحـتـمـال ايـن مـعـنـى را بـدهـيم كه اين جريانى كه در روزنامه ها ديده مى شود و ديده شد،جريان براى اين جهت باشد كه اين كشور را نگذارند ثبات پيدا بكند، آن قضيه رفراندمو قـبـل از او قـضـيه طرح آنكه مجلس خبرگان منحل بشود، كه در زمان دولت موقت اين طرحشـد و بـعـد هـم مـعـلوم شـد كـه اسـاسـش از امـيـر انـتـظـام بـود و آنمـسائل ، آنوقت آمدند آقايان پيش ما، همين آقايانى كه ، آقاى بازرگان و رفقايش و گفتندمـا خيال داريم كه اين مجلس را منحلش كنيم ، من گفتم شما چكاره هستيد اصلش كه مى خواهيدايـن كـار را بـكـنـيـد؟ شـمـا چـه سـمـتـى داريـد كـه بـتـوانـيـد مـجـلسمنحل كنيد؟ پا شويد برويد سراغ كارتان . وقـتـى ديـدنـد مـحـكـم اسـت مـسـاله ، كـنـار رفـتـنـد. مـسـالهانـحـلال مـجـلس خـبـرگـان روى ايـن زمـيـنـه بـود كـه آنـهـائى كـه تـوجـه بـهمـسـائل دارنـد، ايـن آقـايـان كـه تـوجـه بـه مـسـائل و ريـشـه هـاىمـسـائل كـم دارنـد، آنـهـا، ايـنها را وادار كردند روى اين زمينه كه ديدند مجلس خبرگان يكمـجـلس اسـلامـى شد، يك مجلسى شد كه اكثرش از علما هستند. اينها از آنها مى ترسند، ازاين علما، خوب مى ترسند و ضربه خوردند، ديدند يـك مـجـلسى است كه مجلس علما هست ، اينها اگر قانون بنويسند، يك قانونى مى نويسندكـه بـا مـزاج غـرب و شرق سازش ندارد، آن غير آنى است كه شرقى مى خواهد يا غربىمى خواهد، از اين جهت آنها اين آقايان را وسوسه كردند، وادار كردند، اين آقايان هم توجهبـه مـسـائل خـيـلى نـدارنـد مـع الاسـف ، بـا ايـنـكـه بـودنـد درمـسـائل سـيـاسـى ، و بـديـن جـهـت ايـن طـرح را درسـت كـردنـد.دنـبال همان مسائل ، قضيه رفراندم پيش آمد كه در روزنامه ها شروع كردند گفتن و بلكهبـرگـردانـدن بـه زمان 22 بهمن . در لسان يكى از همين آقايان بود معنى برگشتن به22 بـهـمـن يـعـنى برگرديم به همان زمان قبل از 22 و شاهنشاهى ، يا اينكه برگرديمآنوقتى كه چيز كرديم ، همه اين چيزهايى كه تا حالا درست كرديم ، اينها هيچ بياييم بههـم بـزنـيم همه را. چيزى را كه دو سال است براى آرامش و استقرار جمهورى اسلامى درستشـده اسـت ، مـا بـيـايـيـم بـه هـمش بزنيم ، بگوئيم حالا اينكه نشد به چيزها دوباره راىبـگيريم ببينيم چى مى شود، احتياطى است ديگر. براى چه ؟ براى اينكه اينها ديدند كهخـوب مـجـلس هـم شـد يـك مـجلسى كه اكثرش اهل علم و علما هستند و اكثريت قاطعش مسلمانهاىپـروپـا قـرص هـسـتـند و همين طور در دولت هم يك دولتى است كه اسلامى است و پروپاقـرص ، قوه مقننه ، قوه قضائيه هم يك قوه قضايى است كه در صف مسلمان ها و مسلمانهاىپـروپـا قـرص اسـت و ايـن غـير از آنى است كه ما مى خواهيم ، غير از آنى است كه آنها مىخـواسـتـنـد. آنـهـا مـى خـواسـتـنـد كـه يـك مـجـلسـى بـاشـد، صـورت مـجـلسـى ،مـثـل بـعـضى مجالس سابق كه بود و افرادى باشند از همين افرادى كه درست شده است ومـى شـود و سـيـنـه بـراى غـرب مـى زنـنـد و ديـدنـد نـشـد ايـن ، از ايـن جـهـتدنـبـال ايـن افـتـادنـد كـه مـا هـمـه بـسـاط را بـه هـم بـزنـيـم ، بـاز دو سـهسـال بـنـشـيـنـيـم دوبـاره رفـرانـدم كـنـيـم ، رفـرانـدم بـراىاصـل جـمـهـورى ، رفـرانـدم بـراى ، حالا اگر اصل جمهوريش هم نگويند، رفراندم براىقـانـون اسـاسـى ، رفـرانـدم بـراى رئيـس جمهور، رفراندم براى مجلس ، رفراندم كنيمبـراى ايـنـهـا. ايـن معنايش چيست ؟ معنايش اين است كه ثبات اين مملكت را از دست مى گيرندايـنـكـه الان ثـبـات دارد و از افـتـخـارات ايـن انـقـلاب اسـت كـه در ظـرف يـكسـال هـمـه ايـن چـيـزها درست شد، اين را از دست بگيرند بگويند حالا نشد دوباره از سر،دوباره از سر و آراء، مردم است . خوب ، اگر ميزان ، آراى مردم است ، خوب آراى مردم است ،ايـنـهـا كه هستند، اينها كه از اروپا نيامدند، اينها آراى همين مردمند، همين مردمند كه مجلس راراى دادنـد به آن ، وكيل تعيين كردند، همين مردمند كه به جمهورى اسلامى راى دادند و همينمـردمـنـد كـه بـه قـانـون اساسى راى دادند و همين مردمند كه همه چيز را با خودشان ايجادكردند، حالا ما دوباره از سر برويم سراغ چه مردمى ، باز برگرديم به اين مردم ، اينمـردم هـمـان مـردمـنـد كـه اگـر پنجاه دفعه هم به هم بخورد، همين است و اينها اين اشتباه رادارند كه خيال مى كنند كه اگر اين دفعه به هم بخورد مثلا فلان جمعيت تو كار مى آيد وايـنـهـا نـمـى دانـند كه اگر اين دفعه به هم بخورد، يكى از اينها هم نمى آيد، اين دفعهمـردم فـهـمـيـدنـد كه چه اشخاصى به اسلام اعتقاد دارند و چه اشخاصى به اسلام اعتقادندارند يا خيلى پايبند نيستند. اگر اين دفعه به هم بخورد و رفراندم بشود، رفراندمشتـمـام اينها را كنار مى گذارد، يك اشخاصى ديگرى را مى آورد توى كار كه آن اشخاصمطلوب مردم باشد، نه اشخاصى بيايند كه غير مطلوب باشند، لكن مساله اين است كه آنها احتياط كردند، ما اين احتياط را بكنيم بلكه انشاء الله به هم بخوردايـن اوضاع ، باز يك دو سالى تزلزل بشود يك راه مفرى براى آمريكا پيدا بشود كه مارا درسـت بتوانند تربيت كنند، ما كه نمى توانيم خودمان را اداره كنيم ، خودمان را، بيايندمـا را اداره كـنند. اين مسائل را پيش آوردند و من مى خواهم به شما آقايان بگويم كه بيداربـاشـيد و هشيار، دشمن هاى شما پشت همين دروازه هاى تهران و دروازه هاى ايران هستند و درداخـل ايـن كشور هم دشمن هاى ايران هستند، يك دسته دشمن نيستند، از روى نادانى كار دشمنرا مـى كـنـنـد، يـك دسـته هم دشمنهاى سرسخت هستند كه مى خواهند كه اين جمهورى اسلامىنباشد، هر چه مى خواهد باشد، جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، جمهورى هر چهمـى خـواهـد بـاشـد، جـمهورى خلق باشد، اسلام تويش نباشد، براى اينكه اگر جمهورىاسـلامى شد و قانون ، قانون اسلامى شد، ديگر براى آن ارباب ها راهى پيدا نمى شودو آنوقت به عقيده اين آقايان ما ديگر بايد از لشكر تمدن و كشورهاى متمدن كنار بگيريمحـتـمـا، يـا مـا بـايـد كلاه آمريكا را سرمان بگذاريم يا كلاه شوروى راسرمان بگذاريم واگـر ايـن نـشـد، ديگر ما مرتجع هستيم و بايد كناره گيريم ، منزوى ديگر هستيم . اين يكاشـتـبـاه اسـت كـه آقـايـان دارنـد و ايـنـهـا را تـرسـانـده انـد ازاول ، اينها بچه ترس شده اند، از اول نمى دانند كه مساله چيست ، نمى دانند قدرت اسلامچـيـسـت ، نـمـى دانـنـد قـدرت يـك مـلت چيست . يك ملت هر چه محدود باشد، هر چه جمعيتش كمبـاشـد، لكـن وقـتـى خواست يك ملتى يك چيزى شد، ابرقدرت ها اگر بخواهند خلاف اينخواست بكنند، به ضرر خودشان است براى اينكه آنها يك كشورى مى خواهند آباد باشد،بـازار بـاشـد، چـيـزهـايـش را ببرند. همين طورى كه نمى خواهند يك بيابان را بگيرند وايـنـهـا مـيـدانـنـد كـه اگـر يـك كـشـورى همه افراد ملتش يا اكثر افراد ملتش ايستادند، درمقابل همه ناگوارى ها ايستادند، اينها ديگر هوس اينكه بيايند و بزنند و بكشند و از بينببرند ندارند، اينها نقشه مى كشند كه اينها را از باطن خراب بكنند. افرادى كه نقشه راخـوب بـلد هـسـتـنـد، آنـهـا مى آورند تو كار تا اينكه بساط را به هم بزنند. شماها بايدهشيار باشيد. ايـن نـقـشـه اى اسـت كـه ام !!!ور سـيـاسـى را وارد كنند در ارتش ، شما هم افكارت !!!انبيايد سراغ حزب بازى و وظـيـفـه هـر نـظـامـى اى و هـر پادگان اين است كه امور سياسى در او حكومت نكند، براىاينكه سرباز اگر وارد شد در امور سياسى ، سربازيش را از دست مى دهد. يك سربازىكـه افـكـارش را متوجه بكند به اينكه كى جلو باشد، كى عقب باشد، چه جور بشود، چهجور بشود، فلان گروه چه بشود، فلان گروه چه بشوند، اين ديگر سرباز اسمش نيست، ايـن يـك آدم سـيـاسـى اسـت كـه كلاه سربازى را غصب كرده . بايد شما همه توجه كنيد،سـران ارتـش و هـمـه قـواى مـسـلح بايد موظف باشند به اينكه حفظ كنند تمام ارتش را ازايـنـكـه وارد در امـور سياسى بشود، ورود در امور سياسى همان و حيثيت ارتش از بين رفتنهمان . امور سياسى در ارتش از هروئين بدتر است . چطور هروئين انسان را چه مى كند، ازبـيـن مى برد، امور سياسى هم براى ارتش ، باطن ارتش را از بين مى برد، ديد ارتش رااز بين مى برد. از اين جـهت يكى از چيزهائى كه لازم است براى شما و بايد اين مطلب را با جديت ، با قدرت درهـمـه جـا بـسـط بـدهـيـد ايـن اسـت كـه نـگـذاريـد در امـور سـيـاسـى وارد بشوند، نگذاريدسـيـاسـيـونـى كـه بخواهند بيايند در آنجا مسائل سياسى بگويند، در آنجا صحبت بكنند،البته بيايند موعظه بكنند، بيايند دعوت به اصلاح بكنند، به صلاح بكنند، شجاعت رابه آنها ياد بدهند، اينها همه اش خوب است ، اما بخواهند يك امور سياسى را وارد بكنند درارتش ، اين نقشه اى است كه اگر اين قائل هم خودش نقاش اين امر نباشد، نقشه اى است كهكـشـيده شده است و اين قائل را من حيثى كه خودش هم حتى نداند وارد در معركه كرده اند. آنچيزى كه از همه چيزها براى ابرقدرت ها الان مطرح هست اين است كه ما اين ارتشى كه الانديـديم كه انسجامش بحمد الله هست و قدرت نظاميش هست و نه ماه بيشتر هم دارد جنگ مى كندو پيشبرد هم دارد مى كند، هر روز هم پيش مى برد و خوب اين يك خوفى در قلب آنها ايجادكـردنـد. ايـنـهـا دارنـد كـم كـم مايوس مى شوند، از آن جهت مى خواهند ارتش را از باطن يكاشـكـالاتى در آن ايجاد كنند. يكى از اشكالات بزرگ همين هست كه يك امور سياسى را واردكـنـنـد در ارتـش و بـيـايـند صحبت هاى سياسى بكنند و بيايند حرف هاى سياسى بزنند،بـيـايـنـد يـك گروهى گروه ديگر را چه بكند، شما هم وارد بشويد در اين ميدان يك دستهتـان اهـل گـروه كـذا بـشـويـد و يك دسته هم اهل حزب كذا بشويد و دايما افكارتان بيايدسـراغ حـزب بـازى ، سـراغ گـروه بـازى و سـراغ ايـنمسائل و اين همان است كه ارتش را از دست مى دهد، همه چيز ارتش را از بين مى برد. و لهذامـن بـه سـران ارتـش امـر مـى كـنـم بـه ايـنـكـه بـايـد در ارتـشمـسـائل سـيـاسـى طـرح نـشـود، اشـخاص اگر بخواهند بيايند آنجا صحبت بكنند، اگر ازسـيـاسـيـون هـسـتـنـد، ايـنها را نگذارند بيايند در ارتش صحبت بكنند. اينها توجه هم اگرخودشان نداشته باشند، لكن متحرك به حركت ديگران ، به تحريك ديگران هستند. ايـن از مـسـائل لازم بـراى ارتـش اسـت ، همانطورى كه راجع به مواد مخدره هم من گفتم بهآقـايـان و شـمـاهـا هـم بـايـد همه توجه داشته باشيد آنها هم اگر در ارتش وارد بشوند،ارتـش را از بـيـن مـى بـرنـد. ايـن امـورى اسـت كـه بـايـد حـتـمـا در ارتـش بـاكمال قدرت اجرا بشود. و اما اينكه بعض از همين گروه ها، گروه هاى سياسى ممكن است كهدر ارتـش القـاء بـكـنند به اينكه اسلام با شماها سر و كارى ندارد، جمهورى اسلامى باشـمـا سـر و كـارى نـدارد. شـمـا ديـديـد كـه از اولى كـه ايـن انقلاب به پيروزى رسيد،اول قـدم ايـن بـود كـه ارتـش لازم نـيـسـت ديـگر، اول حرف اينهائى كه تابع سياست هاىخارجى هستند اين بود كه اين ارتش طاغوتى است ، اين ارتش طاغوتى بايد از بين برود،اين كلمه را هم رويش گذاشتند كه مردم را اغفال كنند، خوب ما هم مى دانستيم كه مساله چيستو ايـنـهـا مـى خـواهـنـد چـه بـكـنـنـد. از ايـن جـهـت مـا هـم از روزاول ايـن مـطـلب را مـحكوم كرديم و گفتيم كه ارتش بايد باشد، آن هم ارتشى كه با قيامارتـش بـود كـه مـلت پـيـش بـرد و هـمـه بـا هـم دسـت بـه هـم دادنـد ومـسـائل را پـيـش بـردنـد. ايـنـها مى خواستند كه اين قدرت را از ايران بگيرند و ارتش رانـابـود كـنـنـد و ارتـش بـرود سراغ كار خودش و ايران بماند بدون ارتش و همچو راحت وآسـوده آقـاى صـدام بـيـايـند هر جا دلشان مى خواهد، آقاى كارتر يا ريگان هم بيايند هركـارى دلشـان مـى خـواهـد بـكـنـنـد، راه را بـاز كـنـنـد بـراى ايـنمسائل . اين بايد توجه داشته باشيد كه اسلام به ارتـش ارج قـائل اسـت و اسـلام ارتـش را لازم مـيـدانـد و احـتـرام بـراى اوقـائل اسـت و پشتيبان اوست و ملت ايران هم كه مسلمان هستند و ما هم كه به عنوان يك مسلمانهـسـتـيم ، ارتش را با كمال قدرت حفظ مى كنيم و وسوسه هايى كه ممكن است در بين ارتشگـفـتـه بـشـود يـك وقـتـى كه اين مسائل ممكن است شما هم يك وقتى چه بشويد، شما هم يكوقـتـى چـه بـشـويد، اين مسائل را بكلى منسى كنيد و كنار بگذاريد كه ايران و تمام مردممـسـلمـان ايـران با ارتش دوستند و پشتيبانند. چنانچه مى بينيد كه شما داريد آنجا جنگ مىكـنـيـد مردم هم دارند پشت سر شما همه كمك ها را مى كنند بدون اينكه كسى الزامشان بكند،خـودشـان ، بـچه كوچولو هم مى آيد قلكش را مى دهد براى شما، پپرزن هفتاد ساله هم مىآيـد آن طلايى كه ذخيره كرده است مى دهد براى شما. ايران ارتش لازم دارد، اسلام ارتش ،لكن يك ارتش اسلامى . اين مطلب را من بايد بگويم يكى از مهماتى است كه در ارتش لازماست و آن اين است كه اسلامى باشيد شما. شما با اسلاميت تان بر اين قدرت هاى بزرگغلبه كرديد، ارتش و همين طور سپاه پاسدار و سايرين با قدرت اسلامى و اينكه شهادترا بـراى خـودش يـك فـوزى مـى دانست و اينكه هر وقت مى آيند پيش من ، هر كدام از آنها مىآيـنـد، بـسـيارى از اينها كه مى آيند پيش من گريه مى كنند كه شما دعا بكنيد كه ما شهيدبـشـويـم و مـن دعـا مى كنم كه پيروز بشوند، يك همچو روحيه اى وقتى كه در يك فرد ياافـراد پـيـدا شـد ديـگـر پـيروز است . و اين روحيه بود كه پيدا شد و اين روحيه در پناهاسـلام پـيـدا شـد، هـيـچ مـكـتـب ديـگـرى نمى تواند اينطورى درست كند كه گريه كند كهبـگـويـد مـن كـشـتـه بشوم . ديروز يك كسى كه پايش از اينجا قطع شده بود، عصا زيربـغـلش گـذاشته بود، آمده اينجا، من باهاش مصافحه كردم گفت دعا كنيد من شهيد بشوم .اين روحيه در اثر اسلام است . كوشش كنيد كه در اين پادگانها هر جا هستيد اينها اسلام راتقويت كنيد. اين انجمن هاى اسلامى مفيد به شماست ، اگر چنانچه يك كسى گفت كه انجمنهـاى اسلامى به درد نمى خورد و ارتجاعى هست ، اين همان ارتجاعى است كه به همه ما مىگـويند و به همه شما مى گويند، اين همان ارتجاعى است كه با اين كلمه مى خواهند شمارا كـنـار بزنند و آن اشخاص مترقى را بياورند. آن اشخاص مترقى كى اند؟ يا از امريكابـايـد بـيـايـنـد مـتـرقـى هـا، يـا از شـوروى بـايـد بـيـايند اين مترقى ها. اين ارتجاع درمـقـابـل مـتـرقـى يـعـنـى اسـلام و ايـران در مـقـابـل آمـريـكـا و درمقابل شوروى ، اين انجمن هاى اسلامى همه شان براى شما مفيدند. البته من به انجمن هاىاسـلامـى هـم سـفـارش كردم به اينكه فقط جهات اسلامى را در نظر بگيرند و هيچ دخالتديـگـرى در امـور نـكنند، دخالت مال خود فرماندهان هست . لكن اين را توجه بكنيد كه اگريك وقتى اشخاصى آمدند وسوسه كردند كه اين انجمن هاى اسلامى مثلا چندان فايده ندارديا ضرر دارد يا ارتجاع هست يا اينها، اين همان نقشه اى است كه آنها مى كشند براى اينكهعـرض بـكـنـم كـه رفـرانـدم حـاصـل بشود، مثلا شايد ديگر آخوندها بروند كنار، متدينينبـرونـد كـنـار، انـجـمـن هـاى اسـلامـى نـبـاشـنـد، شـايـد بـاز آنمسائل زمان طاغوت بيايد تو كار، باطن اينها را تهى كند از آنى كه بايد باشند. اين هماز امـور مـهـمـى اسـت كـه بـايـد تـوجـه كـنـيـد و مـن هـم آگـاهـم ازداخـل ارتـش ، ايـنطور نيست كه من بى اطلاع باشم ، من آگاهم كه چه اشخاصى گاهى مىآيند و چه اشخاصى حرف هائى مى زنند و چه عكس العمل هائى هست تو كار. توجه داشته باشيد كه خداى نخواسته يك وقتى اسباب ايننـشـود كـه ملت ايران بگويد كه اين ارتش ، ارتش كذائى است و به اسلام كارى ندارد وايـنـطـور چـيـزهـا. شـمـا وقـتـى قـدرت داريـد كـه مـلتدنـبـال شما باشد. همانطورى كه ملت بدون ارتش نمى تواند ادامه زندگى بدهد، ارتشهـم بـدون مـلت نـمـى تـوانـد ادامـه زندگى بدهد. ارتشى كه ملت با او مخالف است نمىتـوانـد ايـن ارتـش باشد، چنانچه ملتى هم اگر ارتشش با او مخالف باشد، نمى تواندزنـدگـى بـكـنـد. شما كوشش كنيد كه پيوند خودتان را با ملت هر چه مى توانيد تقويتكنيد و اين به تقويت جهات اسلامى است ، وقتى مردم ديدند كه شماها روى طريقه اسلام ،يـعنى اينكه اينها خونشان را دادند، آن الله اكبرى كه همه داد زدند و به خيابانها ريختندوزير تانك ها رفتند و آنقدر صدمه ديدند، ببينند كه شما هم همان رويه را داريد، همان راهرا داريد، اگر يك وقت احساس كنند به اينكه نه آن رويه يك قدرى پايش را كج گذاشته، خـوب مـردم ديگر رها مى كنند آن را. مردم يك عقد اخوتى با افراد نبستند كه ، با هيچ يكاز ما، اگر ديدند من يك وقتى پايم را كنار گذاشتم از آن رويه اى كه خود اين ملت دارد وايـن سـيـل خـروشـان دارد، مـن بـخـواهـم بـر خـلاف ايـنسـيـل شـنـا بكنم ، من را از بين مى برند، هر كس باشد اينطور است . ما بايد كوشش كنمكـه هـم تـكـليـف مـلى مـان هـست هم تكليف الهى مان هست ، كوشش كنيم به اينكه اين كشور راحفظش كنيم و اين كشور حفظش به اين است كه ارتش ، يك ارتش اسلامى جانباز باشد و بامـلت هـمراه باشد، منسجم باشد و خود ارتش هم منسجم باشند با هم و ساير قواى مسلح همبا ارتش برادر باشند كه هستند و سپاه پاسداران را شما در آغوش بگيريد، آنها شما رادر آغـوش بـگـيـرند. همه شما در اين مسائل بايد كوشا باشيد كه مملكت خودتان را نجاتبـدهـيـد. و نـكـتـه ديـگـر هم كه ولو ضعيف هست ، لكن خوب باز تذكر مى دهم ممكن است كهبـعـضـى در ايـن پـادگـان ها، در اينها يك بازى اى خورده باشند، گاهى بخواهند مثلا يكنـقـى بـزنـنـد، يـك حـرفـى بـزنند، كسانى كه بر خلاف اين مسير كه مسير اسلام است ،پـشـتـيـبـانـى از هـر كـه مـى خـواهـنـد بـكـنند اما خلاف مسير اسلام است ، اين كسان را بايدفرماندهان تعقيب كنند. و هر كس روى اين مصالح اسلامى در ارتش مى خواهد باقى بماند،روى ايـن مـصـالح كـشـور كـه مـصـلحت اسلام است ، مصلحت كشور است ، هر كس براى كشورخـودش و روى مـصـالح كـشـور و روى مـصـالح اسـلام بـا روحاسـتـقـلال طـلبـى كـه نـخواهد گرايش به آن طرف يا گرايش به آن طرف پيدا كند. اينارتش ، ارتش اسلامى است ، از سربازش تا فرماندهان اولش ، و اگر خداى نخواسته يككـسـى بـبـيـنـد كـه نـه اينطور نمى تواند زندگى كند، اينطور نمى شود، خوب كارهاىديگر هم ممكن است بكند، لازم نيست در ارتش باشد، فرماندهان آنها عذرش را مى خواهند كهيـك جـايـى ديـگر برود براى خودش زندگى بكند، نماند كه خداى نخواسته ارتش را ازبـيـن بـبرد. اين جهاتى است كه من مى خواستم به آقايان بگويم و يك جهت ديگر اين استكـه كـوشـش كنيد كه اين فرماندهان ديگر بايد اين توجه را بكنند، كوشش بكنيد كه اينپـيـشـرفـت هـايـى كـه مى كند يك قدرى زيادتر باشد، براى اينكه ممكن است كه صدام ودوسـتـان صدام تبليغ كنند در آنجا كه اين فرماندهى كه كنار رفته است حالا ديگر ضعفپـيـدا كـرده اسـت ارتـش . بـا ايـنـكـه مـن مـى دانـسـتـم كـهامثال آقاى بنى صدر خوب ، گوينده خوبى هـسـتند اما در پيشرفت مطالب ، شما هستيد كه پيش مى رويد، سرباز است كه كار را انجاممى دهد، لكن ممكن است صداميان يك وقت تبليغ كنند به اينكه چه ، و روحيه ارتش خودشانرا با اين حقه بخواهند بالا ببرند و روحيه ارتش ما را بخواهند پائين بياورند. شما اگرچـنانچه بعد از اين واقعه يكى دو تا پيروزى پيدا بكنيد، اين مطلب هم شكسته مى شود ونـمـى تـوانـد ديـگـر صـدام تـبليغ بكند به اينكه نه ديگر روحيه ها چيز شده است . نهروحـيـه هـا سـر جـاى خـودش هـسـت و مـساله اى هم واقع نشده است و ارتش هم همه چيزش سرخـودش هـسـت ، فـرمـانـدهان سر جاى خودشان هستند، هيچ قضيه تازه اى واقع نشده ، رئيسجـمـهـور جـمـهور، رياست جمهوريش را بكند، لازم نيست كه رئيس چيز هم باشد. اين مسائلىبود كه مى خواستم به شما عرض بكنم و اطمينان بدهم به شما كه اسلام با شما موافقاست مادامى كه شما سرباز اسلام باشيد و ملت با شما موافق است مادامى كه در راه اسلامو در راه كـشـور كوشا باشيد و بحمد الله هستيد و خواهيد بود. و شما اين ذائقه تلخى كهاز زمـان مـحـمـدرضـا داشتيد و مى ديديد كه شما اسير يك ممالك ديگرى تقريبا هستيد، بااستقلالى كه پيدا شد آن ذائقه تلخ رفت از بين و الان ذائقه شما به تبع خداى تبارك وتـعـالى و بـا الله اكـبـر ذائقه شيرين شده است و انشاء الله شيرين تر بشود و پيروزبـاشـيـد و پـيـروزمـنـد بـاشـيـد و اسـلام را حـفـظ كـنـيـد واستقلال كشور خودتان را حفظ كنيد. والسلام عليكم و رحمه الله تاريخ : 25/3/60 بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم مـردم ايـران را دعـوت كـردنـد بـه قـيـام و اسـتـقـامـت درمقابل قرآن كريم و بعضى تاييد كردند اين را بسم الله الرحمن الرحيم امـروز يـك مـجـمـعـى اسـت !!! كـه !!! از عـلمـاى اسـتـان مـازنـدران و از عـلمـاىاهـل سنت و از برادران مشهد و شركت واحد و از قشرهاى ديگرى كه اينجا هستند، چون مجمعىاسـت از بـرادران اهـل سـنـت و بـرادران تـشـيـع ، مـسـائلى را بـايـد عـرض كـنـم يـا درددل هـائى را بـا شما در ميان بگذارم . من در طول مدتى كه با رژيم منحوس پهلوى مقابلهمـى كـردم ، تـكـليـفم خيلى روشن بود، تشخيص داده بوديم كه آن رژيم ، رژيمى است كهبـر خـلاف مـصـالح اسلام و مسلمين مشغول كار هست و كشور ما را به سوى آمريكا سوق دادهاسـت و مـنـافع اين كشور را در جيب دو ابر قدرت كرده است و تتمه اى اگر باقى مانده درجـيـب خـود و بـسـتـگان خود در بانك هاى خارج از كشور ريخته است . آنروز تكليف ما روشنبـود و بـه عـبارت ديگر تكليف در مقابل يك جمعيتى كه ، يا يك رژيمى كه صاف ايستادهبـود و در مـقـابـل مـصـالح كـشـور و مـصـالح اسـلامعـمـل مـى كـرد، روشـن بـود و مـا هـيچ باكى از اين نداشتيم كه ملت را سراسر بر ضد آنرژيـم تـجـهـيـز كـنـيـم و آنـچـه كـه مـى تـوانـيـم و در تـوان داريـم ، در خـدمـت اسـلامعـمل كنيم و به نظر مى آيد كه عمل كرديم و شما ملت ايران همه با هم دست به هم داديد وبـا بـانگ (الله اكب !!!!!!ر) و با (لااله الا الله ) جمهورى اسلامى را خواستيد و درپـنـاه جـمـهـورى اسلامى استقلال و آزادى را خواستيد و بحمد الله جمهورى اسلامى با راىقـاطـع مـلت تصويب شد و دنبال او هم يك مراحلى به طور معجزه آسا تحقق پيدا كرد و يكحـكـومـت مـسـتـقـرى ، قـانـونـى در ايـن كـشـور مـتـحـقـق شـد، لكـن مـع الاسـف مـا رامـقـابـل يـك ، الان مـقـابـل يك گروه ها و گروهك هائى هستيم كه نه بطور صريح مى آيندبـگـويـنـد كـه مـا اسـلام را قـبـول نـداريـم و قـوانـيـن اسـلام راقـبـول نـداريم و جمهورى اسلامى را قبول نداريم ، تا باز ما تكليفمان معلوم باشد و باهـمـانـطـورى كـه سـابـق عمل كرديم امروز هم عمل كنيم و نه اينطور است كه اينها سر جاىخـودشـان بـنـشـينند و به قوانين مملكت خاضع و به اسلام و قوانين اسلام خاضع بشوند.بـيـن دو مـحـظور الان هست ، با اينها معامله محمدرضا بايد كرد، يا با اينها باز دعوت بهصـلح و صـفـا و دعوت به عمل به قوانين ؟ من مى خواهم ببينم كه اين راهپيمائى كه امروزاعـلام شـده است ، اساس اين راهپيمائى چى هست . من دو تا اعلاميه از جبهه ملى كه دعوت بهراهپيمائى كرده است ، ديدم . در يكى از اين دو اعـلامـيه ، جزء انگيزه اى كه براى راهپيمائى قرار دادند، لايحه قصاص است ، يعنى مردمايـران را دعـوت كـردنـد كه مقابل لايحه قصاص بايستند. در چيز ديگرى كه منتشر كردهبودند، اعلاميه ديگر، تعبير اين بود كه لايحه غير انسانى . ملت مسلمان را دعوت مى كنندكـه در مـقـابـل لايـحـه قـصـاص راهـپـيـمـائى كـنـنـد، يـعـنـى چـه ؟ يـعـنـى درمقابل نص قرآن كريم راهپيمائى كنند، شما را دعوت به قيام و استقامت و راهپيمائى مى كننددر مـقـابـل قـرآن كـريـم ، نـص قـرآن كـريـم ضـرورى مـسـلمـيـن ، چـه بـرادراناهـل سـنـت و چـه بـرادران شيعى ضرورى اين است كه اين قرآن از خداست و در قرآن هر چهباشد ضرورى است كه بايد پذيرفت . قضيه قصاص در جاهايى از قرآن تصريح شدهاست و لايحه قصاص همين مسائل قرآن است و در اين راهپيمائى كه مسلمانها را به اصطلاحخـودشـان دعـوت كـرده انـد، دعـوت كـرده انـد كـه مـردم قـيـام كـنـنـد درمـقـابـل قرآن ، مردم قيام كنند در مقابل احكام ضروريه اسلام . آنهايى كه از بعض جبهه هاهـسـتـنـد، تكليفشان معلوم است ، آنها از اول هم ، از آن وقتى هم كه تاسيس شده است ، مسالهاسـلام پـيـش آنـهـا مطرح نبوده است و آنچه مطرح بوده است ، اگر راست بگويند همان ملىگرايى بوده است و من در اين هم شك دارم ، براى اينكه افرادى كه سر دسته اينها بودندو بـه ملى گرايى معروف بودند، ما ديديم كه بر ضد ملت اينها قيام كردند، الان هم كهدر خارج هستند دعوت مى كنند كه بر ضد اين ملت ، قدرت ها فعاليت كنند و اين قدرت هاىبزرگ هم همه جور چيزى دارند، ملى هم دارند، مذهبى هم دارند، معمم هم دارند. من آن چيزى راكـه بـسـيـار مـورد تعجبم است ، اين نيست كه در اعلاميه جبهه ملى براى لايحه غير انسانى(بـه اصـطلاح او) قصاص يعنى حكم غير انسانى قرآن !! يعنى حكم غير انسانى اسلام !!اعـلامـيـه بـدهـنـد و مـردم را دعـوت كـنـنـد كـه ايـهـا النـاس بـيـائيـد درمـقـابل اسلام قيام كنيد و استقامت كنيد. من از آنها همچو توقعى داشتم و دارم ، اما بعضى كهاعـلامـيـه دادنـد و تاييد كردند اين راهپيمائى ها را، آيا خوانده اند اين اعلاميه هاى جبهه ملىرا؟ ديـده انـد كـه ايـن راهـپـيـمـائى را دعـوت كـردنـد و يكى از انگيزه هاى آنها اين است كهبيائيد مقابل قرآن قيام كنيد؟ منتها لفظش را نگفتند و واقع صريحش همين است . اگر اينهاخـوانـدنـد ايـن را، غـفلت كردند از اينكه اين راهپيمائى براى مقابله با اسلام است ، براىمقابله با جمهورى اسلامى است و براى مقابله با حكومت اسلام است . من عجالتا كارى ندارمكـه آيـا دولت آقـاى رجائى يك دولت فعال است يا نه و آيا كارهايى كرده است كه بايددر مـقـابل او ايستاد يا نه و كار ندارم به اينكه مجلس شوراى اسلامى آيا يك مجلسى استكـه از مـلت اسـت يـا نـه و كـار نـدارم بـه ايـنـكـه قـوه قـضـائيـه آيـا بـه تـكـاليـفـشعمل مى كند يا نه ، به اينها من كارى ندارم و اگر راهپيمائى هم فقط براى راهنمائى مردمبـود، آن هـم صـحـبـتـى نـبـود و مـمـكـن بـود كـه عـمـل بـشـود، امـا راهـپـيـمـائى درمقابل اسلام ! در مقابل صريح قرآن !! در مقابل حكم ضرورى اسلام ! اين را چه جور تعبيركنيم ؟ باز من كار ندارم به جبهه ملى ، با اينكه بعض افرادش شايد افرادى باشند كهمسلمان باشند، لكن من كار دارم به آنهائى كه پيوند كرده اند با اين جبهه ، پيوند كردهانـد بـا مـنـافقين ، پيوند كرده اند با منحرفين ، من با اينها كار دارم كه شمائى كه متدينهستيد و مدعى تدين ، چه توجيهى از اين معنا داريد؟ آيا تكليف شرعى فقط اين است كه درمقابل مجلس و دولت اعلاميه صادر كنيد؟ در تمام تكليف هاى شـرعـى كـه شـمـا احـسـاس كـرديد، همين تكليف شرعى را داريد كه مردم را دعوت كنيد بهشـورش در مـقابل دولت اسلامى ، در مقابل مجلس شوراى اسلامى ؟! نهى از منكر و امر بهمـعـروف فـقـط منحصر است به همين كه شما دولت اسلامى را نهى و امر بكنيد آن هم با آنكـوبـنـدگـى ؟! و آن هـم دعـوت بـه قـيـام ، آن هـم دعـوت بـه شـورش ؟! يـا درمـقـابـل ايـن اعـلامـيـه جـبـهـه مـلى كـه مـخـالف نـص قـرآن مـجـيـد اسـت ، درمـقـابـل ايـن دعـوتـى كـه مـردم را دعـوت كـرده اسـت بـه راهـپـيـمـائى درمـقـابـل قـانـون الهـى ، تـكـليف ديگر نداريد شما؟ آقايان تمام تكليف ها را بجا آوردند وعـمـل كـردنـد! فـقـط يك تكليف مانده و آن جمهورى اسلامى را به هم زدن ؟! در تمام تكليفهـائى كـه بـر مـا و شـمـا مـتـوجـه است ، چه از قشر نويسندگان و روشنفكران و جبهه ها ونـهضت ها و سايرين ، تمام تكاليف فقط منحصر به اين شده است كه اين جمهورى اسلامىرا در خـارج از كشور طور ديگرى كه هست نمايش بدهيد و مردم را دعوت كنيد كه بر خلافجمهورى اسلامى شورش كنند؟ شما ديگر همه چيز درست شده است ، فقط اين يكى مانده ؟! در وقتى كه سر تاسر ايران آشوبگران مشغولآشـوب هـسـتـند، منافقان مشغول فعاليت هستند و ابتلا به جنگ قدرت هاى بزرگ ما داريم ومـمـلكت ما آنجا هم مبتلاى به جنگ است و در داخل مبتلاى به اين دستجات مختلفى است كه بهبـهـانـه اسـم شـمـاها در خيابان ها مى ريزند و جوانان ما را زخمى مى كنند و گاهى هم مىكـشند، اينها نهى از منكر نمى خواهد؟ اينها را دعوت به شورش مى كنيد، اين امر به منكرنيست ؟ اين امر به فساد نيست ؟ من بايد متاسف باشم ، من بايد بسيار متاسف باشم از اينكه غيب نمى دانم ، نمى دانستم درچنته اينها چه هست . من بعضى از اينها را مى پذيرفتم ، به ايشان هم محبت مى كردم ، ليكننـمـى دانـسـتم كه اينها بر ضد قرآن هم قيام مى كنند من نمى دانستم كه اينها ائتلاف پيدامـى كـنـنـد، مـركـز ائتلافشان يكجا است و ائتلاف پيدا مى كنند با منافقين كه (شناخت )شـان را اشـخـاصى كه مطالعه كردند مى دانند چيست ، ائتلاف كرده اند با اين جبهه ها كهمـاسـك را از روى صورتشان برداشتند و به طور صريح مردم را دعوت كردند به اينكهاى مـسـلمـان هـابـيـائيـد و حـكـم قـرآن را، حـكـم غـيـر انـسـانـى قـرآن را!! و لاحـول و لا قـوه الا بـالله در يـك كـشـور اسلامى اينطور سب بر قرآن و سب بر اسلام بهمـرئى و مـنـظـر مـسـلمـيـن بـشـود و فـلان مـقـام هـم تـايـيـد كـنـد و دعـوت بـه شـورش درمقابل چه ؟ در مقابل نص صريح قرآن ؟ امروز دعوت به راهپيمائى ، 2 بعد از ظهر دعوتبه راهپيمائى است ، به حسب چيزى كه در اعلاميه شان ثبت شده است ، دعوت به راهپيمائىاست در مقابل اين حكم غير انسانى اسلام ! ما با اينهائى كه اظهار دوستى مى كنند و تيشهبـرداشـتـه انـد و بـه ريـشـه اسـلام مـى زنـنـد، بـايـد چـه بـكـنـيـم ؟ در تـمـامطول سلطنت رضاخان و محمدرضا خان و محمدرضا يك همچو جسارتى به قرآن كريم نشد.مـسـلمـان هـا بـدانـنـد كـه يك راهى الان هست در كار، يك روشى الان هست در كار كه به طورنـاشـيگرى اينها نقاب را كنار زدند. آنهائى كه در اين راهپيمائى مى خواهند شركت كنند يااظهار اين را كردند كه شركت بكنند يا تاييد كردند اين شركت را يا مردم را دعوت كردندبـه ايـن شـركـت ، اگـر بـدانـنـد كـه مـحـتـواى ايـن مـعـنـا چـيـسـت ، واى بـهحـال مـلتـى كـه مـلى هـاشـان اين باشد و متدينينى هم كه اظهار تدين مى كنند، آن باشد وسرانشان هم اين و اگر ندانسته مى كنند، چطور اطـلاعـيـه جـبـهـه مـلى را نـديـده دعـوت مـى كـنـنـد بـه ايـنـكـه شـمـا هـم بـهدنـبال جبهه ملى راهپيمائى كنيد، بازار تهران ببندد و بازار اصفهان هم ببندد و بازارهاىايـران هـم بـبـنـدنـد، خـيـابـان هـا هـم هـمـه بـبـنـدنـد و هـمـه قـيـام كـنـنـد، اسـتـقـامت كنند درمقابل چى ؟ در مقابل لايحه قصاص غير انسانى ! حكم قرآن غير انسانى ! بـا مـنـافـقـيـن ائتـلاف كـردنـد كـه آشـوب بـپـا كـنـنـد و بـرضـد راى مـردمعمل كنند بـا ايـنـهـا ما چه بكنيم ؟ با اين مقدس هائى كه از اينها پشتيبانى مى كنند و با هم ائتلافكـردنـد و بـا مـنـافقين هم از اول ائتلاف داشتند، با اين مسلمانهاى نماز خوان ما چه بكنيم ؟ايـنـكه من گفتم درد دل خودمان را بايد در ميان بگذاريم ، اين براى اين بود كه سعدى ازدسـت دوستان فرياد ما اين دوست نماها را چه بكنيم ؟ آقايان در هر چه صحبت مى كنند و درهـر چـه اعـلامـيـه مـى دهـنـد، يـكـى از مـطـالبـشـان ايـن اسـت كـه قـانـون ، ازاول هـم قـانـون بـايـد بـه آن عـمـل بـشـود. ايـن سـال هـمسـال قـانـون اسـم گـذاشته شد، يعنى اجراء قانون . آقايان اينهمه بساطى كه الان بهحـسـب قـانون در ايران برپا است ، مجلس شوراى اسلامى يك مجلسى است كه قانون او راتاييد كرده است و شوراى نگهبان آنى است كه قانون تعيين كرده و دولت هم آنى است كهمجلس شورا تعيين كرده ، اين هم دولت قانونى ، قوه قضائيه هم اين است كه قانون تعيينكـرده ، خـوب ، شـمـا اگـر واقـعـا بـه قـانـون مـى خـواهـيـدعـمـل بـكـنـيـد و مـا هـم مـى خـواهـيـم كـه هـمـه شـمـاهـا بـيـائيـد بـه قـانـونعمل كنيد و آمديد و اينجا بناى بر همين هم شد و بناى بر اين شد كه ديگر روزنامه هاتانو صـحبت هاتان براى تشنج نباشد، آيا شما وفا كرديد به عهد خودتان ؟ در اينجا آمديدو قرار داديد به اينكه ، يعنى بعد از اينكه مى خواستيد به جنگ هم برويد، به اين منتهىشـد كـه يـك هـيـات سـه نـفـره اى باشد، يك نفر از طرف آقاى رئيس جمهور، يك نفر هم ازطـرف آن آقـايـان و يكى هم من تعيين كنم ، اينها حكم باشند بعد از اينكه حكم رفته است وديـده اسـت و موارد خلاف را ديده و يك جائى صحبت كرده است ، در روزنامه هايشان بود كهاين حكميت مثل حكميت ابوموسى اشعرى است ، يعنى اين سه نفرى كه يكى اش را خود ايشانتعيين كرده و يكى اش را هم مجلس تعيين كرده است و آن دو نفر ديگر يعنى رئيس مجلس و آندو تاى ديگر و يكى اش را هم من تعيين كردم و اينها حكميت كردند، نظير آن حكميتى است كهابو موسى اشعرى بر خلاف حضرت امير راى داده . من فرض مى كنم كه اينها حكميتى كهكردند، مثل حكميت ابوموسى ، من فرض مى كنم كه اين تهمت را به چند نفر عالم و چند نفرمـتـديـن كـه يكى اش هم خود ايشان تعيين كردند، ما فرض مى كنيم كه اين روزنامه اى كهايـنـجـا نـوشـتـه ، صـحـيـح اسـت ، خـوب ، بـيـايـنـد مـثـل حـضـرت امـيـرعمل كنند. حضرت امير در عين حالى كه در فشار ابوموسى را تعيين كرد نمى خواست تعيينكـنـد، ايشان مى خواست يك كس ديگر را تعيين كند، لكن فشار آوردند دوستان خودش ، هماندوسـتـانـى كـه بـايـد حـضـرت امـير از آنها فرياد كند، فشار آوردند كه نه ، ابوموسىبـراى اين كار خوب است ، حضرت ، ابوموسى را تعيين كرد، بعد كه ابوموسى آن حكميترا كرد، همين دوست ها مى خواستند نقض كنند، حضرت امير مقاومت كرد گفت حالا كه حكم ، حكمكرده بودند بر ضد حضرت امير، يعنى حضرت امير را از خلافت به حسب اين حـكـميت خلع كردند و معاويه را به حسب اين حكميت نصب كردند، حضرت امير فرمود: كه اينحـكـميت بوده است و ما بايد به آن احترام قائل بشويم ، در صورتى كه بر ضد او بود.خـوب ، شـما هم كه اينقدر دعوا داريد، خوب ، مثل حضرت امير بشويد موقعى كه ، بگوئيدخـوب ، يـك اشـتـبـاه كـردم ديـگـر نـمـى كـنـم . چـنـانـچـه گـاهـى مـى گـوئيد. شما كجا راقبول داريد؟ اين آقايانى كه با هم ائتلاف كردند، اين آقايانى كه با اين منافقين ائتلافكـردنـد، ائتـلاف كـردنـد كه مملكت ما را به هم بزنند، ائتلاف كردند كه آشوب بپا كنند.شـمـايـى كـه ائتلاف كرديد، براى چه ائتلاف كرديد؟ آقايان ! مى گوئيد كه اين بازىقبول نيست ، از سر. ديروز من گفتم اين را كه خوب ، نه اين را ملت تعيين نكرده يا كرده ؟اگر ملت تعيين نكرده ، خوب ، ببينند كى تعيين كرده ، از كجا آمدند و راى دادند، آراء زياد،قـانون اساسى را آنقدر زياد راى دادند كه آن طرفش همين منافقين و اينها راى ندادند، همينموتلفين ، همين ها، همين ها البته نه آن جناح متدينشان ، همه اين چيزهايى كه پيدا شده استاز آراء هـمـيـن مـردم اسـت ، خـوب ، شـمـا مـردم راهـى مـى گـويـيـد مـاقـبـول داريـم ، مـردم را قـبـول داريـم ، خـوب ، بـسـيـار خـوب ، كـى هـسـت كـه ايـن مـردم راقبول ندارد! اين مردم تعيين كردند، خوب قبول داريد اگر مى گوييد بايد ميزان راى مردماست ، خوب ، اين راى مردم . حـالا ائتـلاف كـرديـد كـه بـه ضـد راى مـردم عـمـل كـنيد؟ ائتلاف كرديد كه مجلس شوراىاسـلامـى را كـنـار بـگـذاريـد؟ ائتـلاف كـرديد كه قوه قضائيه را كنار بگذاريد؟ ائتلافكرديد دولت را كنار بگذاريد؟ اين ائتلافات براى چيست ؟ اين چه ائتلافى است ؟ تـا وقـتـى كه آن جناح منافق و آن جبهه اى كه بر ضد اسلام است تاييد مى كند، تكليفشرعى است كه تاييد نكنم من از اول يك خلجانى در ذهنم حاصل مى شد راجع به بعضى اينها، لكن صبر كردم ، صبركـردم و نـصـيـحت كردم ، صبر كردم و هر وقت اينها آمدند، يعنى هر وقت نه ، اما بسيارى ازاوقـات ، آنـهـا را بـه مـسـائل اسـلامـى دعـوت كـردم ، بـهعـمـل بـه قـانـون دعـوت كردم ، به حفظ و حراست جمهورى اسلامى دعوت كردم ، كم كم آناحـسـاس مـن زياد شد تا وقتى كه مى بينم آن جناح منافق در ميدان است و تاييد مى كند، تاوقـتـى كـه مـى بـينم آن جبهه اى كه بر ضد اسلام است تاييد مى كند، من ، تكليف شرعىاست كه تا تكليف ديگر تاييد نكنم . مگر من مى توانم كه يك جريانى كه بر ضد اسلامو بـر ضـد كـشـور ما دارد انجام مى گيرد، باز ساكت بنشينم اينجا و بگويم بيائيد و باشـمـا صـحـبـت كنم . من اگر احتمال اين معنا را مى دادم كه اينها به اسلام برگردند و بهقـانـون اسـاسـى كـه سـوگـنـد خـورده انـد و فـادار بـاشـنـد و قـوانـيـن اسـلام راقبول كنند، من اگر احتمال اين را مى دادم ، براى يك محظورى كه من در آن محظور هستم و بهخود اين آقايان گفتم آن محظور را، باز آنها را دعوت مى كردم و آنها را وادار مى كردم بهايـنـكـه بـا هـم بـنـشـيـنـند و به قانون عمل كنند، لكن بسيار غفلت مى خواهد و بسيار سادهانديشى مى خواهد كه اين گروه هايى كه با هم ائتلاف كردند و اين جبهه ملى كه بر ضداسلام مى خواهد راهپيمائى راه بيندازند و مسلمان ها هم هـمـيـن بـنـشـيـنند تماشا كنند كه به ضد اسلام مقاله بنويسند و سب اسلام را بكنند و حكمضرورى اسلام را غير انسانى بخوانند، بعد از اينكه من مى بينم ائتلاف شما با اينهاست، خـوب ، مـن با اين جمعيت نماز خوان و متدين چه بكنم ؟ من به اينها علاقه داشتم ، حالا بهبـعـضى شان هم باز علاقه دارم ، با اينها ما تكليفمان چيست ؟ خوب ، چرا حسابتان را جدانـمـى كـنيد؟ من حالا باز عرض مى كنم به شماها حساب هايتان را جدا كنيد، به مجرد اينكهكـمـونـيـسـت هـا هـم بـه ضد اسلام است ، آقايان از كمونيست ها هم دعوت كردند كه بيائيد،بـيـائيـد بـا هـم بـاشيم . خوب ، جبهه ملى تكليفش معلوم است ، آن صريحا به ضد اسلامقيام كرده ، اما شمايى كه مسلمان هستيد و هيچ گاه نمى خواهيد به ضد اسلام قيام كنيد، چرااينقدر هواهاى نفسانيه زياد شده است كه نمى فهميد داريد چه مى كنيد ؟چرا اينقدر شيطاندر نـفـس ماها سلطنت پيدا كرده است كه چشمهاى ما را كور كرده است و قلب هاى ما را وارونهكـرده اسـت ؟ بـيـائيـد حـسـاب خـودتـان را جـد اكـنـيـد. آيـا نـهـضـت آزادى هـمقـبـول دارد كـه ، آن حـرفـى را كـه جـبـهـه مـلى مـى گـويـد؟ آنـهـا هـمقـبول دارند كه اين حكم ، حكم قصاص كه در قرآن كريم و ضرورى بين همه مسلمين است ،غـيـر انـسـانـى اسـت ؟ آيـاايـن نـمـاز شـب خـوان هـا ايـن راقـبـول دارنـد يا نه ؟ شك ندارم كه قبول ندارند. خوب ، اعلام كنيد. چرا ساكت نشسته ايد،مگر نهى از منكر فقط بايد من را نهى كنيد؟ نهى از منكر فقط براى اين است كه دولت راخرد كنيد و مجلس را خرد كنيد و چه ؟! با منكر مى خواهيد نهى از منكر كنيد؟! كدام منكر؟ شمامى فرمائيد كه آن كسى كه دعوت مى كند به اينكه بيائيد با اين حكم غير انسانى اسلامراهـپـيـمـائى كـنـيـد، مـسـلمـان هـا بـنـشـيـنـنـد تـمـاشـا كـنـنـد سـب بـهرسول الله بشود، سب به قرآن هم بشود، اين سب به قرآن است . با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند مـسـلمـان هـا بـنـشـيـنـنـد تـمـاشـا كـنـنـد يـك گـروهـى كـه از اولشبـاطـل بـودنـد، مـن از آن ريـشـه هايش مى دانم ، يك گروهى كه با اسلام و روحانيت اسلامسـرسـخـت مـخـالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى كه مرحوم آيت اللهكـاشانى ديد كه اينها خلاف دارند مى كنند و صحبت كرد، اينها كارى كردند كه يك سگىرا نـزديـك مـجـلس عينك به آن زدند اسمش را آيت الله گذاشته بودند. اين در زمان آن بودكـه ايـنـهـا فـخـر مـى كـنـنـد بـه وجـود او، او هـم مـسـلم نـبـود. مـن در آن روز درمنزل يكى از علماى تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگى را عينك زدند و به اسمآيـت الله تـوى خيابان ها مى گردانند، من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت باشـخـص نـيـسـت ، ايـن سيلى خواهد خورد و طولى نكشيد كه سيلى را خورد و اگر مانده بودسيلى را بر اسلام مى زد. اينها تفاله هاى آن جمعيت هستند كه حالا قصاص را، حكم ضرورىاسلام را غير انسانى مى خوانند. ما تكليفمان با آنها خوب ، تا يك حدودى معلوم است ، هر وقت هم مصلحت پيدا بشود، روشنشمى كنيم . حضرت امير در مقابل خوارج فشل شد امـا بـا ايـن نـمـازخوان ها بايد چه بكنيم ؟ همين نمازخوان هائى كه حضرت امير سلام اللهعـليـه ، مـن نـمـى خـواهـم بـگـويـم مـن حـضـرت امـيـر، آنـهـا خـوارج ، خـيـر، مـن هـممـثـل شـمـا يـكـى از افـراد مـلت هـسـتـم ، امـا اينها همان جمعيت هايى هستند كه حضرت امير درمـقـابـل آنـهـا فـشـل شـد نـتـوانـسـت كـارى بـكـنـد. ايـنـكـه مـن مـى گـويـم كـه مـا، آقـايـاناهـل سـنـت هـسـتـنـد آقـايـان مـتـشـيـعـيـن هـم هـسـتـنـد، عـلمـاى اسـتـان مـازنـدران هـم هستند علماىاهـل سـنـت هـم هـسـتـنـد و خـطـاب مـن بـه هـمـه عـلمـاى سـرتـاسـر كـشـور، از عـلمـاىاهـل سـنـت و از عـلمـاى اهـل تـشـيـع و هـمـه مـراجـع اسـلام و هـمه ملت اسلام ، اين ملتى كه ازاول ، قـيـامـش بـراى اسـلام بـود، بـراى قـرآن بـود، ايـن مـلتـى كـه درطـول چـنـديـن سـال ، تـقـريـبـا دو دهـه و اخـيـرا چـنـد سـال آنـقـدر زحـمـت كـشـيـدنـد، آنـقـدرتـحـمـل بـليـات كـردند و آنقدر جوان دادند و آنقدر خانمانشان به باد فنا رفت ، اينها باصـراحـت گـفـتـنـد كـه مـا جمهورى اسلامى مى خواهيم ، جمهورى اسلامى معنايش اين است كهرژيم ، رژيم اسلامى باشد، حكومت ، حكومت اسلامى باشد و قوانين ، قوانين اسلامى .
|
|
|
|
|
|
|
|