تا كنون عوامل اساسى موثر در توسعه اقتصادى را ذكر كرديم، در كنار آن عوامل ثانوى ديگرى نيز وجود دارد كه به شكل غير مستقيم در شكوفائى فعاليت اقتصادى و در نتيجه در رشد منابع توليد موثر است اين عوامل جانبى عبارتند از:
1- فكر و انديشه
2- تعاون و همكارى
3- سياست و امنيت
4- وضع قوانين
5- نوآورى و ابتكار
اول: فكر و انديشه
فكر و انديشه تأثير بسيار زيادى در پيشرفت ملتها دارد.اگر فكر جامد باشد جامعه نيز به جمود گرايش پيدا مىكند، در گزارشهاى سازمان ملل درباره توسعه به فكر و انديشه اهميت زيادى داده شده است، انديشهاى كه جامعه را هدايت مىكند و در ارزشها، آيينها و سنت هايى كه موجب تسريع يا كندى فرآيند توسعه مىشود، تأثير مىگذارد.
جامعهاى كه با خرافه حركت مىكند و كسب، را توهين به شمار مىآورد، پيشرفت نخواهد كرد، مانند جامعه جزيرة العرب پيش از اسلام، اسلام انديشههاى سازندهاى با خود آورد و بر انديشههاى خرافى كه عزم و اراده انسان را سست مىكرد، خط بطلان كشيد مسلمانان در اثر پيروى از اين انديشهها توانستند بر ساير ملتها پيشى بگيرند وقتى، شعله فروزان آن انديشهها در درون انسان به خاموشى گراييد، هنگامى كه دعا به درخواستى بدون تلاش بدل گرديد، و به بهانه اينكه خداوند روزى دهنده است، خانه نشينى جاى طلب رزق و روزى را گرفت و توكل بخدا جاى خود را به سستى و سهل انگارى داد، جامعه اسلامى از حركت باز ماند.
حركت نو در افكار و ارزشها مىتواند جامعه را به تحرك وا دارد و پويايى و آمادگى پيشرفت را در او زنده گرداند اميرالمومنين على عليهالسلام در مخالفت با اين افكار مىفرمايد:
فتوا كلتم و تخاذلتم حتى شنت عليكم الغارات
كار را به گردن يكديگر انداختيد و يكديگر را نصرت نداديد تا هر چه داشتيد به باد يغما رفت.
((الداعى بلا عمل كالرامى بلاوتر؛ كسى كه مردم را به كار نيك مىخواند و خود عمل نمىكند، چونان تير اندازى است كه كمانش را زه نيست))
الزهد كله بين كلمتين من القرآن، قال الله سبحانه: لكيلا تأسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما اتاكم
همه زهد، ميان دو كلمه از قرآن قرار گرفته است، خداى تعالى فرمايد: ((تا بر آنچه از دستتان مىرود، اندوهگين نباشيد، بدانچه بدستتان مىآيد شادمانى نكنيد.))
تا كنون در تصحيح بعضى از مفاهيم و كلمات كه به عنوان ارزشهاى اساسى در جامعه رواج يافته است، سخن گفتيم اما درباره تشويق انسان را به انتخاب راه تلاش، كار، جديت و پشتكار سوق دهد، و از سستى كردن و كاهلى ورزيدن بدور نگه دارد كه در موضوعات گذشته به هنگام بحث درباره كار و ويژگىهاى انسان تلاشگر؛ از آن سخن به ميان آمد در اينجا مجالى براى ذكر مجدد آن نيست.
دوم: تعاون و همكارى
بخشى از كار توسعه بر عهده مردم است لذا بايد بين افراد جامعه، روحيه تعاون و همكارى حاكم باشد تا بتوان كارهاى بزرگ را انجام داد از اين رو توسعه محصول همكارى گروهى است و بدون اين همكارى سرمايه مطلوب شكل نمىگيرد، اراضى اصلاح نمىشود و در نتيجه توليد دلخواه محقق نخواهد شد از سوى ديگر تمايل و علاقه به توسعه بايد با احساس مسئوليت جمعى همراه باشد زيرا انسان موجودى اجتماعى است و بايد با ديگران زندگى كند و سعادت و خوشبختى او تنها در صورتى كه همه سعادتمند باشند، علمى خواهد شد.
خود بينى و روحيه خودخواهى دو مانع بزرگ بر سر راه توسعه محسوب مىشوند، بر خلاف اعتقاد سرمايه دارى كه انگيزه فردى را در جامعه تقويت مىكند و در نتيجه توسعه فردى در آن جامعه گسترش مى يابد اسلام را تزكيه مىكند و روحيه خودخواهى و غرور را از درون وى مىزدايد و او را متواضع و مجوب ديگران قرار مىدهد چنين انسانى در راه خير گام بر مىدارد و خير خواه خود و ديگران مىشود، آنچه براى خود دوست مىدارد، براى ديگران نيز مىخواهد بنابراين، آنچه ذكر شد از مهمترين ويژگىهاى جامعه مترقى و پيشرفته محسوب مىگردد، چنين جامعهاى مىتواند بر بام فردا بايستد زيرا جامعه توسعه يافته، جامعهاى پويا، زنده و پايدار است و اعضاى آن جامعه از يك پيكرند، كه اگر روزگار عضوى را بدرد آورد، اعضاى ديگر را آرام و قرار نماند آرى، اسلام دين همكارى و وحدت است.
امام على عليهالسلام مىفرمايد:
فان يدالله مع الجماعة و اياكم و الفرقة
دست خدا با جماعت است و از تفرقه حذر كنيد.
((ألزموا ما عقد عليه حبل الجماعة؛ از آنچه رشته جماعت به آن بسته شده، دست برمداريد))
فان جماعة فيما تكرهون من الحق خير من فرقة
همراه جماعت بودن، در كار حقى كه آن را ناخوش مىداريد، از پراكندگى بهتر است.
يعنى پيوستن به جمع، حتى اگر با تمايل شخصى فرد سازگار نباشد لذا امام عليهالسلام در خصوص تعاون و همكارى جمعى مىفرمايد: والتعارن على اقامة الحق؛ در برپايى حق، همكارى كنيد.
و آيا در جامعه همكارى بهتر از آبادانى، كشت و زرع، سرمايه گذارى و استفاده از سرمايه براى جامعه، وجود دارد؟ و آيا كارى مهمتر از برپايى حق و عدالت هست؟
سوم: سياست و امنيت
عامل سياست، در پيشرفت اقتصادى كشورهاى صنعتى تأثير زيادى دارد، بطوريكه امنيت و آرامش مردم را تأمين مىكند و زمينه مشاركت علمى در تصميم گيريها و همكارى در اجراى طرحها را براى مردم فراهم مىسازد، نكته قابل توجه آن است كه اين كشورها در حالت آرامش بسر مىبرند و اينگونه پيشرفتها هيچ تأثيرى در شكل و محتواى اين حكومتها نمىگذارد، در حالى كه كشورهاى جهان سوم شاهد دگرگونى و تحولات سياسى زيادى است و حتى آرامش نسبى نيز بر اين جوامع حاكم نيست بطورى كه مسائل قانونى و تشكيلات ادارى همواره در حال تغيير است اين تغيير و تحولات، آرامش لازم را از برنامههاى توسعه و پيشرفت اقتصادى مىگيرد لويس مىگويد:
((رفتار و برخورد دولتها، در حركت يا ركود فعاليتهاى اقتصادى، تأثير مستقيم دارد.))
مهمترين شرايطى كه بايد در دولت باشد تا بتواند بخش اقتصادى را به خوبى اداره كند، عبارتند از:
1- پايبندى دولتمردان به ضوابط اقتصادى و پرهيز از تبذير و اسراف.
2- ايجاد فضاى لازم براى مشاركت مردم در فعاليتهاى مختلف حياتى.
3- حمايت معنوى و مادى از فعاليتهاى اقتصادى.
4- حل مشكلاتى كه مانع از تحقق فعاليت درست اقتصادى مىگردد.
5- تأمين امنيت اقتصادى.
6- تأمين فرصتهاى مساوى براى همه.
اسلام در خصوص ايجاد نظام سياسى نمونه كه بتواند براى امت اسلامى همه وسايل پيشرفت و ترقى را تأمين كند، گامى بلند و كيفى برداشته است.قرآن كريم در بسيارى از آيات به اين حقيقت اشاره مىكند و در سخنان اميرالمومنين على عليهالسلام نيز اين حقيقت انكارناپذير، تبيين شده و بر شرايطى كه بايد يك نظام سياسى دارا باشد تا بتواند سياست توسعه را همراهى كند، تأكيد بسيار شده است.
در خصوص پايبندى و تمسك به معيارهاى اقتصادى، دهها گفتار از امام على عليهالسلام منقول است كه كارگزاران خود را به سبب تجاوز به حقوق ديگران يا اسراف و زياده روى در اموال عمومى توبيخ كردهاند.
اين مطلب در نامه حضرت به زياد بن ابيه به صراحت آمد است:
و انى أقسم بالله صادقا لان بلغنى انك خنت من فىء المسلمين شيئا صغيرا أو كبيرا، لا شدن عليك شدة تدعك قليل الوفرة قليل الظهر، ضئيل الأمر
به خدا سوگند مىخورم، سوگندى راست كه اگر به من خبر رسد كه در غنايم مسلمانان به اندك يا بسيار خيانت كردهاى، چنان بر تو سخت گيرم كه كم مايه مانى و بار هزينه عيال بر دوشت سنگينى كند و حقير و خوار شوى.
و از آنجمله نامه حضرت به ابن حنيف است كه او را بخاطر حضور در مهمانى شامى كه يكى از ثروتمندان بر پاكرده است، سرزنش مىكند و نيز به يكى ديگر از عاملانش مىنويسد:
بلغنى أنك جردت الأرض فأخذت ما تحت قدميك و أكلت ما تحت يديك فارفع الى حسابك
مرا خبر دادهاند، كه زمين را از محصول عارى كردهاى و هر چه زير پايت بوده، برگرفتهاى و هر چه بدستت آمده، خوردهاى، حساب خود را نزد من بفرست.
امام على عليهالسلام واليانش را به صرفه جويى و دورى از تبذير و اسراف فرا مىخواند و مىفرمايد:
أدقوا أقلامكم، قاربوا بين سطوركم و أحذفوا عنى فضولكم و اقصدوا قصد المعانى و اياكم و الا كثار فان أموال المسلمين لا تحتمل الأضرار
قلمهايتان را باريك كنيد، سطرهايتان را به هم نزديك كنيد، سخنهاى اضافى را حذف كنيد، بيش از آنچه مقصود رابرساند، ننويسد، از زياده روى بپرهيزيد، چون نبايد به اموال مسلمانان ((اموال عمومى)) زيانى برسد.))
در خصوص زمينه سازى براى مشاركت مردمى مىفرمايد:
انما الذين... العامة من الأمة فليكن صغوك لهم و ميلك معهم
اما ستون دين... عامه مردم هستند، پس بايد توجه تو به آنان بيشتر و ميل تو به ايشان افزونتر باشد در جاى ديگر مىفرمايد: ((انما الشورى للمهاجرين و الأنصار؛ شورا، از آن مهاجران و انصار است.))
شورا شيوهاى در حكومت است كه ابعاد ارتباط بين راعى ((دولت)) و رعيت ((مردم)) را ترسيم مىكند، فضايى را كه اسلام در اين زمينه ايجاد كرده است، روحيه مسئوليت پذيرى را در مردم زنده مىكند و آنان را به مسئوليت بزرگى كه بر عهده دارند، متوجه مىسازد.
در خصوص حمايت از فعاليت اقتصادى، امام على عليهالسلام به مالك اشتر مىفرمايد:
وليكن نظرك فى عمارة الارض أبلغ من نظرك فى استجلاب الخراج لان ذالك لا يدرك الا بالعمارة و من طلب الخراج بلا عمارة أخرب البلاد و أهلك العباد
بايد بيش از تحصيل خراج در انديشه آبادانى زمين باشى، زيرا اخراج حاصل نشود، مگر به آبادانى زمين و هر كه خراج طلب كند و زمين را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاك كرده است.
و درباره مشكلاتى كه دامنگير نيروهاى دست اندر كار توليد در جامعه است، امام على عليهالسلام در نامه خود به مالك اشتر آنان را به تاجران و صنعتگران و كسبه تقسيم مىكند و سپس مشكلاتى را كه هر صنف با آن مواجهند، تبيين مىكند مشكلاتى به فعاليتهاى اقتصادى آسيب مىرساند و دولت وظيفه دارد كه با اين مشكلات به شيوهاى مناسب مبارزه كند تا به شكوفايى و پيشرفت اقتصادى منتهى شود لذا امام مىفرمايد:
ثم أستوض بالتجار و ذوى الصناعات و أوص بهم خيرا
اينك سفارش مرا در حق بازرگانان و پيشه وران بپذيرد و درباره آنان به كار گزارانت نيكو سفارش كن.
همچنين امنيت اقتصادى مىتواند با فراهم آوردن فضايى آرام براى بهره بردارى از سرمايه بدون ترس و بيم و بدور از هر گونه ظلم و اجحاف، به افزايش توليد كمك كند.
امام على عليهالسلام در برابر اموالى كه خليفه دوم بر آن دست يافت، موضع صريحى گرفتند و فرمودند:
والله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملك به الاماء لرددته فان فى العدل سعة و من ضاق عليه العدل فالجور عليه أضيق
به خدا سوگند، اگر چيزى را كه عثمان بخشيده، نزد كسى بيابم، آن را به صاحبش باز مىگردانم، هر چند، آن را كابين زنان كرده باشند يا بهاى كنيزكان، كه در دادگرى گشايش است، و آنكه از دادگرى به تنگ آيد از ستمى كه بر او مىرود، بيشتر به تنگ آيد.
اين گفتار بر امنيت اقتصادى تأكيد دارد، امنيتى كه اسلام از طريق برقرارى عدالت، در جامعه حاكم مىكند امام على عليهالسلام در سياست دادگرانه خود بسيار سخت گير بود و به محض اينكه مىشنيد كارگزارش حق كسى را تضييع كرده است، براى او نامه توبيخ مىفرستاد.
أما بعد فقد بلغنى عنك أمر ان كنت فعلته فقد أسخطت ربك و عصيت امامك و أخزيت أمانتك، بلغنى انك جردت الارض فأخذت ما تحت قدميك و أكلت ما تحت يديك، فارفع الى حسابك و اعلم ان حساب الله أعظم من حساب الناس و السلام
از تو خبرى بر من رسيد اگر چنان باشد كه خبر دادهاند، پروردگارت را خشمگين ساختهاى و بر امام خود عصيان ورزيدهاى و امانت را خوار و بى مقدار شمردهاى، مرا خبر دادهاند كه زمين را از محصول عارى كردهاى و هر چه زير پايت بوده، بر گرفتهاى و هر چه بدستت آمده، خوردهاى، حساب خود را نزد من بفرست و بدان كه حساب كشيدن خدا از حساب كشيدن آدميان شديدتر است.
وقتى شنيد كه ((مصقله)) فىء را بين خويشاوندان عربش تقسيم كرده است نامهاى مشابه به او نوشت. هنگامى كه حاكم با كار گزارانش اينگونه رفتار كند و قاطعانه از آنان حساب بكشد و هيچگونه شك و ترديدى را در اجراى قانون بخود راه ندهد.چنين جامعهاى شايسته حاكميت قانون و امنيت و استقرار است.
اما فرصتها نيز براى همه يكسان است و زندگى سراسر فرصت است و بطور يكسان در اختيار همه قرار دارد.نعمتهاى الهى نيز بر گروهى خاص محدود نمىشود بلكه همه از اين نعمتها برخوردارند.چون خداوند براى خود، بندگان برگزيدهاى ندارد.اميرالمومنين على عليهالسلام در اين خصوص مىفرمايد:
الرزق مقسوم و الايام دول و الناس شرع سواء
روزى تقسيم شده است و روزگار در گردش است و مردمان يكسان و برابرند.
بنابراين نعمتهاى الهى بدون استثنا به همگان اختصاص دارد وقت نيز سرمايه هر انسانى در اين زندگى است پس بايد در استفاده از آن كوشيد چون مردم در بهرهگيرى از اين نعمتها يكسانند، وقت نيز در اختيار همه است و همه بطور يكسان مىتوانند از آن بهره ببرند.
چهارم: وضع قانون
مىتوان به وضع قانون درباره اراضى و چگونگى مالكيت زمينهاى كشاورزى و غير كشاورزى اشاره كرد اقتصاددانان كلاسيك مشكل زمين را اساس مشكلات اقتصادى مىدانند، زيرا واقعيت تلخ استثمار و استعباد تلاش كارگر در اين مشكل منعكس مىگردد، توليد را نيز كاهش مىدهد، ((رودين وورند)) درباره علل و انگيزههاى فقر در منطقه خاورميانه مىگويد:
((كاهش بهره بردارى از زمين و افزايش سهم مالكين، از علل و انگيزههاى اساسى فقر در اين منطقه به شمار مىآيد.))
در ادامه مىگويد: ((پايين بودن سطح توليد و نابسامانيهاى نظام زمين با يكديگر ارتباط تنگاتنگى دارند)) وقتى كه اقتصاددانان معاصر به توسعه صنعت روى آوردند، مسأله زمين به فراموشى سپرده شد و تنها عده كمى از آنها بودند كه اعتقاد داشتند تحولات اقتصادى در نتيجه تحركات و خيزشهاى ناشى از تضادهاى موجود در جامعه پديد مىآيد.))
از اين رو مشكل زمين تنها به كشاورزى محدود نمىشود، بلكه استخراج معادن، احداث سدها، توليد انرژى، تأسيس كارخانهها و بندرها و نيز موارد مشابه آن، از اهميت بسيار زيادى برخوردار است كه نمىتوان آن را ناديده گرفت.
اسلام مسأله زمين را به طور ريشهاى حل كرده است: زيرا علاوه بر دلايل عرفى، احياى زمين را عامل حيازت آن قرار داده است، از اينرو اميرالمومنين عليهالسلام مىفرمايد:
((من أحيى أرضا ميتة فهى له ؛ هر كس زمين مواتى را احيا كند، زمين از آن او خواهد بود )) و هنگامى كه مسأله احياى زمين در چهار چوب قوانين، سازمان يابد و به اجرا در آيد، نه تنها موجب پيشرفت شهرى بلكه باعث پيشرفت تمدن نيز خواهد شد.چه، در سايه اين قانون، حس مسئوليت پذيرى كه اساس و مبناى هر پيشرفتى است، - در افراد جامعه پديد مىآيد.وقتى معيار مالكيت توليد باشد، مىتواند آثار چشمگيرى در روند حركت ملتها بجاى بگذارد و اين قانون علاوه بر آثار اقتصادى، موجب تحرك در ملتهايى خواهد شد كه اعتقاد دارند احياى زمين به نفع آنهاست و سعادت و نيكبختى آنان را تضمين مىكند لذا برنامهاى را كه ((دروين وورند)) براى حل مشكل اقتصادى در خاورميانه پيشنهاد مىكند، شبيه قانون احياى اراضى است ((وى ايجاد مالكيتهاى دسته جمعى و گروهى را پيشنهاد مىكند، و معتقد است كه بايد مالكيت آب در اختيار دولت قرار گيرد.تا همه افراد بتوانند بطور يكسان از آن بهره ببرند.))
با اين وجود قانون احياى اراضى، تنها ملتها را از نظر فقر و تنگدستى نمىرهاند، بلكه به محيط زندگيشان زيبايى مىبخشد بطوريكه هيچ زمينى خشك و بى آب و علف نخواهد ماند و سرسبزى تا افق امتداد مىيابد، و ترانه پيروزى بر طبيعت بر لبان انسان مىنشيند و طبيعت مطيع و رام انسان مىشود و همواره آماده پاسخگوئى به نيازهاى وى مىگردد.
پنجم: نوآورى و ابتكار
وقتى هدف توسعه، دگرگونى وضع موجود و هدايت جامعه به سوى توليد بيشتر باشد، بخشى از كار توسعه به خلاقيت و قدرت ابتكار انسان بر مىگردد، كه مىتواند با نوآورى و ارايه انديشههاى سازنده حركت جامعه را در مسير توسعه سرعت بخشد، پيشرفت جامعه اروپا در واقع مديون انديشههاى انقلابى بود كه در عصر نهضت فكرى اروپا در طول دو قرن هفده و هيجده، رواج يافت و جامعه را به سرعت به سوى شكوفايى و پيشرفت سوق داد.
وقتى انديشههاى سازنده، تواناييهاى پنهان و بالقوه ملتها را آشكار سازد، نوبت به افرادى مىرسد كه مىتوانند با نوآورىهاى خود گامهاى بزرگى را در توليد بردارند، به عنوان مثال اختراع ماشين بخار، الكتريسيته و اتومبيل تأثير بسيار زيادى در افزايش توليد و دگرگونى كارآيى منابع طبيعى و انسانى داشت.
شومپيتر مىگويد: ((مهمترين مسأله در توليد، ايجاد شرايط مناسب براى شكوفايى استعدادهاى خلاق و درخشانى است كه مىتواند فرايند توليد را سرعت بخشد، ضرورتى ندارد كه همه مردم از چنين ويژگى برخوردار باشند. بلكه كافيست بعضى از مردم نو آور و مخترع باشند.))
اقتصاددانان مسأله نوآورى را مورد بررسى قرار دادند و آن را زاييده عامل تربيت بويژه در دوران كودكى دانستند، به عنوان مثال پدرى كه با لطف و محبت فرزندانش را در آغوش مىكشد و به شايستگيهاى آنان احترام مىگذارد و توانمنديهايش را رشد مىدهد، فرزندانى نوآور، مستعد و خلاق به جامعه تحويل مىدهد، بر عكس اگر با فرزندان برخوردى تحقيرآميز شود يا با بى توجهى و بى احترامى با آنان رفتار شود، استعداد هر گونه نبوغى در آنان مىميرد.
((مك كل لند)) از كسانى است كه به بررسى مسأله نوآورى در جهان سوم پرداخته و به اين نتيجه رسيده است كه دوران كودكى اهميت بسزايى در ايجاد و رشد قوه ابتكار در افراد دارد.
مك كل لند معتقد است كه ويروس ذهنى در 80 الى 90 سال قبل در امريكا بسيار بالا بوده است در حالى كه امروز در چين در روسيه و كشورهاى جهان سوم بسيار بالاتر است به اعتقاد مك كل لند رشد ويروس ذهنى ناشى از تغيير ايدئولوژى است كه در افراد ايجاد انگيزه مىكند و ملتها را به سوى پيشرفت سوق مىدهد، نتايج مطالعات وى در ايالت اندراپرادش نشان مىدهد كه:
نه پول در كمبود عامل ويروس ذهنى مسئول است نه باور داشتهاى اجتماعى بله تعليم و تربيت نقش مهمى را در پديد آمدن اين ويروس ايفا مىكند.
آخرين نتايجى كه اين دانشمند بدان دست يافته، مطابق فرموده امام على عليهالسلام به كميل بن زياد است:
يا كميل العلم خير من المال، العلم يحرسك و انت تحرس المال و المال تنقصه النفقة و العلم يزكو على الانفاق و صنيع المال يزول بزواله
اى كميل، علم بهتر از مال است. علم ترا نگه مىدارد و تو بايد مال را نگه دارى، مال به هزينه كردن كاسته مىشود و حال آنكه، از علم هر چه انفاق كنى، افزونتر شود. و آنچه با مال پرورده شود با زوال مال زوال مىيابد.
امام على عليهالسلام در وصيت خود به فرزندش امام حسن عليهالسلام برنامه تربيتى كاملى را ارايه مىدهد كه جوانب مختلف زندگى اعم از اقتصادى، اجتماعى و سياسى را در بر مىگيرد. امام على عليهالسلام در تشويق به ياد گيرى علم سودمند به فرزندش مىفرمايد:
و اعلم انه لا خير فى علم لا ينفع و لا ينتفع بعلم لا يحق تعلمه
بدان در دانشى كه در آن فايدتى نباشد، خيرى نباشد و علمى كه از آن سودى حاصل نيايد، آموختنش شايسته نبود.
و نيز مىفرمايد:
و انما قلب الحدث كالارض الخالية ما القى فيها من شىء قبلته، فبادرتك بالادب قبل أن يقسو قلبك و يشتغل لبك، لتستقبل بجد رأيك من الأمر و ما قد كفاك أهل التجارب بغيته و تجربته، فتكون قد كفيت موونة الطلب
دل جوانان نوخاسته چونان زمين نا كشته است كه هر تخمى در آن افكنند، بپذيرش و بپروردش. من نيز پيش از آنكه دلت سخت و اندرز ناپذير شود و خردت به ديگر چيزها گرايد. چيزى از ادب به تو مىآموزم تا به جد تمام به كارپردازى و بهره خويش از آنچه اهل تجربت خواستار آن بودهاند و به محك خويش آزمودهاند، حاصل كنى و ديگر نيازمند آن نشوى كه خود، آزمون از سرگيرى.
آرى، اينها عناصر تربيت و پرورش استعدادهاست بطوريكه امام مىكوشد، حس حقيقت جويى را از طريق علم سودمند و نيز از لابلاى تجارب ديگران در وجود فرزندش بارور سازد. در ادامه امام عليهالسلام به ارائه تجربيات خود مىپردازد و از فرزندش مىخواهد كه از آنان پند بگيرد و از نتايج آن بهره ببرد.