بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب درمحضر علامه طباطبائی,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     Porsesh0001 -
     Porsesh0002 -
     Porsesh0003 -
     Porsesh0004 -
     Porsesh0005 -
     Porsesh0006 -
     Porsesh0007 -
     Porsesh0008 -
     Porsesh0009 -
     Porsesh0010 -
     Porsesh0011 -
     Porsesh0012 -
     Porsesh0013 -
     Porsesh0014 -
     Porsesh0015 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page


س 444- آيا با اينكه اهل تقوى ، هديا يافته اند، اينكه خداوند سبحان مىفرمايد: (هدى للمتقين ) (بقره : 2): (قرآن ، مايه هدايتاهل تقوى است ) تحصيل حاصل نيست ؟
ج - تحصيل حاصل نيست ؛ تقوى ، مراتب دارد، يكى از مراتب تقوى اين است كهانسان ايمان بياورد، مرتبه ديگر ايمان روى ايمان است و...درست مانند (اهدنا الصراطالمستقيم ) (فاتحه : 6): (ما را به راه راست هدايت فرما) است ؛ زيرا نماز خودش ‍ صراطمستقيم است ، ولى بازنمازگزار مى گويد: (اهدنا الصراط المستقيم ) بنابراين هدايت، مراتب دارد، هدايت فوق هدايت ؛ همچنين تقوى هم داراى مراتب است ، تقوى فوق تقوى .

س 445- خداوند متعالدرباره قرآن مى فرمايد: قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين ، يهدى به الله من اتبع رضوانهسبل السلام ، و يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه ، و يهديهم الى صراط مستقيم .(مائده : 15 و 16)
قطعا براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است . خدا هر كه راازخشنودى او پيروى كند، به وسيله آن كتاب به راه هاى سلامت رهنمون مى سازد، و بهتوفيق خويش ، آنان را از تاريكى ها به سوى نور بيرون مى برد.
آيا (اتبع رضوانه ) خود هدايت نيست ؟
ج - بله (اتبع رضوانه ) خود هدايت است ، ولى يهدى به الله من اتبعرضوانه سبيل السلام از قبيل هدايت بعد از هدايت است .

هدايت تكوينى در قرآن كريم

س 446- معناى و لكل وجهه هو موليها (بقره : 148): (و براى هر كسى قبلهاى است كه روى خود را به آن سوى مى كند) چيست ؟
ج - يعنى براى هر كدام هدف و مقصودى است كه به آن متوجه است .

س 447- آيا مرجع ضمير (هو) لفظ(كل ) است ، و يا به خداوند متعال بر مى گردد؟
ج - به (كل ) بر مى گردد.
از اين آيه دو نكته استفاده مى شود:
1 براى هر چيز و از جمله انسان ، هدفى خاص ، مشخص و مقدر شده است .
2 از اين جمله به ضميمه ادامه آيه شريفه كه مى فرمايد: (فاستبقوا الخيرات )(بقره : 148): (پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد). استفاده مى شود كههدفهاى خير را دنبال كنيد، تا به سعادت كه مقصد شماست ، برسيد.

س 448- منظور از (هدايت ) در آيه شريفه (و الذى قدر فهدى ) (اعلى :3): (و خدايى كه اندازه گيرى كرد و هدايت نمود) چگونه هدايتى است ؟
ج - هدايت تكوينى است . براى نمونه هر سنگى كه از بلندى و حالت استقامت ،بدون سرگردانى به زمين مى افتد، مقصد خود را مى يابد، خداوندمتعال در اين آيات كيفيت هدايت را بيان نموده و مى فرمايد: سبح اسم ربك الاعلى ، الذى خلق فسوى ، والذى قدر فهدى ... (اعلى : 1 3)
نام پروردگار والاى خود را به پاكى بستاى ، همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد، و آنكه اندازه گيرى كرد و راه نمود.
يعنى در آفرينش و حيثيت وجودى اشيا، آثار هدايت خداوند وجود دارد، و اين هدايت از آنخودشان نيست ، از آن خداست . و اين اوست كه تمام موجودات اعم از حيوانات ، نباتات وجمادات را هدايت و دستگيرى مى كند.

هدايت خدا و هدايت پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم

س 449- آيا از گفتار خداوند متعال كه هدايت را از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليهو آله و سلم نفى مى كند، استفاده نمى شود كهايصال الى المطلوب كار پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم نيست ، آنجا كه مىفرمايد: انك لاتهدى من احببت (قصص : 56)
اين تو نيستى كه هر كه را دوست داشته باشى هدايت كنى .
ج - خداوند متعال در اين آيه به پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم مىفرمايد كه تو در هدايت ، مستقل نيستى ، بلكه هدايتت به دست خداوند است ، پس در واقعآيه شريفه استقلال در هدايت را نفى مى كند نهاصل هدايت را؛ زيرا خداوند متعال در آيه ديگراصل هدايت را براى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم ثابت نموده و مى فرمايد: و انك لتهدى الى صراط مستقيم (قصص : 7)
و به راستى كه تو (مردم را) به خوبى به راه راست هدايت مى كنى .

معناى قريه در قرآن كريم

س 450- چرا در آيه و جعلنا فىكل قريه اكابر مجرميها، ليمكروا فيها... (انعام : 123): (و بدين گونه ، در هرآبادى گناهكاران بزرگش را مى گماريم تا در آن به نيرنگ پردازند...) (قريه )به معناى روستا استعمال شده و لفظ (مدينه ) يعنى شهر نيامده است ؟
ج - (قريه ) به معناى مجمع و محل گرد آمدن مردم است كه شهر و روستا راشامل مى شود و اختصاصى به روستا ندارد.

حسن ابدى و براى هميشه

س 451- مقصود از حسن در آيه شريفه لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم(تين : 4): (قطعا انسان را در بهترين اعتدال آفريديم .) و نيز آيه شريفه الذى احسنكل شى ء خلقه (سجده : 7): (همان كسى كه هر چيزى راكه آفريده ، نيكو آفريده است) چيست ؟
ج - حسن ابدى و براى هميشه است .

س 452- آيا از آيه و الكافرون هم الظالمون (بقره : 254): (و قطعاكافران ستمگرانند) حصر ظالمان در كافران استفاده مى شود؟
ج - خير، فقط براى تاءكيد است .

عزت ذاتى و عزت بالعرض

س 453- اين دو آيه چگونه قابل جمع است . قرآن كريم در جايى مى فرمايد: فان العزه لله جميعا (نساء: 139)
عزت و سرافرازى همگى از آن خداوند است .
و در جاى ديگر مى فرمايد: و لله العزه و لرسوله و للمؤ منين . (منافقون : 8)
و عزت و سرافرازى از آن خدا و رسولش و مؤ منان است .
ج - عزت ذاتى از آن خداست و به ديگران هم عطا مى نمايد، نظير (علم غيب )،(توفى ) و (شفاعت ).(160)
معناى زوجين در قرآن كريم

س 354- مراد از (زوجين ) در گفتار خداوندمتعال چيست ، آنجا كه مى فرمايد: و من كل شى ء خلقنا زوجين (ذاريات : 49)
و از هر چيز، يك جفت آفريديم .
ج - احتمال دارد مقصود از آن در تكوينيات ، همانفاعل و منفعل ، يا عمل و عكس العمل باشد.

س 455- فاعل و منفعل در كوه و خاك چيست ؟
ج - علت و معلول ، زيرا آنها را نيز خداوندمتعال از علتى خلق نموده و هيچگاه از آن جدا نمى شوند، مثلا خود سنگمعلول بوده ، و علت آن هم سببى است كه سنگ از آن به وجود مى آيد.

س 456- اگر قرآن براى مردم نازل شده و بايد معانى الفاظ آن براى نانمفهوم و واضح باشد، چگونه همگان اين معنى (علت ومعلول ) رااز (زوجين ) برداشت نمى كنند؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد: كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته (ص : 29)
قرآن ، كتاب مبارك و خجسته است كه ما به تونازل نموديم ، تا در آيات آن تدبر و ژرف انديشى كنند.
و اين معنى از قرآن كريم فهميده نمى شود اما با تدبر، چنانكه فهم بياناتاهل بيت عليهم السلام نيز مبتنى بر تدبر است ، و تدبر از (دبر) به معناى سنجشآمده ، و با سنجيدن آيات متشابه با محكمات نكات فراوان به دست مى آيد، پس مردم قرآنرا مى فهمند اما با تدبر و تاءمل .
بنابراين ، بايد در آياتى كه كلمه (زوج ) در آنهااستعمال شده تاءمل كرد و با هم سنجيد، مانند آيه شريفه زير كه مى فرمايد: سبحان الذى خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لايعلمون (يس : 36)
پاك و منزه است خداوندى كه تمام جفت ها راآفريد، اعم از آنچه كه زمين آن را مى روياند،و يا از خودشان ، و يا از آنچه كه از آن آگاهى ندارند.

معناى و على الله قصد السبيل و منها جائر

س 457- مقصود از گفتار خداوند كه مى فرمايد: و على الله قصدالسبيل و منها جائر. (نحل : 9): (و نمودن راه راست بر عهده خداوند است . و برخى از آنراه ها كژ است ) چيست ؟
ج - (سبيل ) يعنى دين ، و (قصد) به معناى ميانه ، و (قصدالسبيل ) از قبيل اضافه صفت به موصوف است ، يعنى دين ميانه ومعتدل . و (على الله ) يعنى بر خداوند است كه براى مردم بفرستد، و مقصود از (ومنها جائر) دين هاى شرك آميز است .

عدم منافات بين تضرع و حزن در هنگام بلا

س 458- از برخى آيات قرآن استفاده مى شود كه حزن و اندوه مطلوب است ،مانند گفتار خداوند متعال كه مى فرمايد:
و لقد ارسلنا الى امم من قبلك ، فاخذنا هم بالباساء و الضراء لعلهم يتضرعون . (انعام: 42)
و به يقين ما به سوى امتهايى كه پيش از تو بودند (پيامبرانى ) فرستاده ايم ، وآنان رابه تنگى معيشت و بيمارى دچار ساختيم ، تا به زارى و خاكسارى در آيند.
آيا اين آيه با آيه الا ان اولياء الله لاخوف عليهم و لاهم يحزنون (يونس : 62):(آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است ، و نه آنان اندوهگين مى شوند.) منافاتندارد؟
ج - آيه اول مربوط به اهل عذاب است و خداوندمتعال مى فرمايد: كه ما براى آنها بلا مى فرستيم تا (لعلهم يتضرعون ) و آيه دومدرباره اولياى خداست كه خوف و حزنى براى آن ها نيست ؛ و (تضرع ) هم غير از(حزن ) است ، بنابراين دو آيه با هم تنافى ندارند.

س 459- خداوند متعال در جايى مردم را در مواقع گرفتارى و بلا، به صبر وشكيبايى امر نموده ، و مى فرمايد: و لنبلونكم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص منالاموال و الانفس و الثمرات ، و بشر الصابرين ، الذين اذا اصابتهم مصيبه ، قالوا: انالله و انا اليه راجعون . (بقره : 155 و 156)
و قطعا شما را به چيزى از قبيل ترس و گرسنگى و كاهشى دراموال و جانها و محصولات مى آزماييم ، و مژده ده شكيبايان را، همان كسانى را كه چونمصيبتى به آنان برسد، مى گويند: ما از آن خدا هستيم ، و به سوى او باز مى گرديم .
آيا اين آيه با آيه گذشته كه به تضرع و بى صبرى امر مى نمايد: (لعلكميتضرعون ) منافات ندارد؟
ج - جايگاه دو آيه فرق مى كند، همان گونه كه بيان شد آيه (لعلهميتضرعون ) مربوط به اهل عذاب است ، زيرا در هنگامنزول عذاب معنى ندارد كه گفته شود: (اما بر شما عذابنازل مى كنيم ، شما صبر كنيد و تماشا نماييد) بلكه در اين هنگام بايد از آنها خواستهشود كه براى رفع آن ، تضرع و زارى نمايند؛ ولى آيه (و بشر الصابرين )مربوط به اهل ايمان است كه در وقت گرفتارى و مصيبت و هنگامى كه پروردگار باگرفتن بعضى از نعمت ها آنان را امتحان مى كند، صابر و شكيبا هستند.

معناى ماذا ينفقون ؟

س 460- كسى در جلسه پرسيد: خداوندمتعال مى فرمايد: و يساءلونك ماذا ينفقون ؟ قل : ما انفقتم من خير فللوالدين و الاقربين .. (بقره : 215)
از تو مى پرسند: چه چيزى انفاق كنند؟ بگو هر خيرى انفاق كنيد، به پدر و مادر ونزديكان .... تعلق دارد.
چرا در اين آيه شريفه جواب با سوال مطابقت ندارد؟ چرا كهسوال از بيان چيزهايى است كه انفاق ميشود: (ماذا ينفقون )، و جواب موارد مصرف آن رابيان مى كند: فللوالدين و الاقربين ...
ج - ابتدا يكى از حضار پاسخ داد: سوال از مصداق انفاق است كه آيا تنها انفاقبر ضدر و مادر را شامل مى شود يا موارد ديگر رانيز در بر مى گيرد؟ بنابراين ، جوابمطابق سوال است كه موارد مصرف را ذكر نموده است .سوال از جنس انفاق و چيزهايى كه انفاق مى شود نيست ، كه آيا مثلا خرما بدهيم يا گندم ،تا اشكال شود كه جواب با سوال تطابق ندارد.
حضرت استاد قدس سره فرمودند: تقريبى است ، بد نيست .

معناى سلام در قرآن كريم

س 461- خداوند سبحان درباره قرآن مى فرمايد: يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ، و يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه، و يهديهم الى صراط مستقيم (مائده : 16)
خدا، هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن قرآن به راه هاى سلامت رهنمونسازد، و به توفيق خويش آنان رااز تاريكيها به سوى روشنايى بيرون ميبرد. و بهراهى راست هدايتشان مى كند.
مقصود از (سلام ) در (سبل السلام ) در آيه اين شريفه چيست ؟
ج - ممكن است خود خداوند متعال مراد باشد، چنانكه در جاى ديگر مى فرمايد: هو الله الذى لااله الا هو الملك القدوس السلام ... (حشر: 23)
اوست خدايى كه معبودى جز او نيست و فرمانرواى بى آلايش و سالم از هر گزند است .
و مجموع آيه مورد سوالنظير اين آيه است كه مى فرمايد: و الذين جاهدوا فينا، لنهدينهم سبلنا (عنكبوت : 49)
و قطعا كسانى راكه در (راه معرفت ) ما بكوشند، به راه هاى خويش رهنمون مى گردانيم .
و يا اينكه سلام به معناى عافيت و امن بوده و معناى يهدى به الله من اتبع رضوانهسبل السلام آن است كه انسان به گونه اى هديا شود كه در عالم وجود در عافيت وايمن باشد و از هر گونه شقاوت و ناملايمات رها گردد؛ زيرا خداىمتعال خير محض است و لاياءتى منه الا الخير و لايعطى الا الخير (و جز خير از اوصادر نمى شود، و عطاى او همه خير است .)

معناى سلام هى حتى مطلع الفجر

س 462- مرجع ضمير (هى ) در آيه شريفه (سلام هى حتى مطلع الفجر.)(قدر: 5): (آن تا دم صبح ، صلح و سلام است .) چيست ؟
ج - ظاهرا مرجع آن كلمه (ليله ) است ، چنانكه ممكن است به كلمه(تنزل ) بر گردد. و در تذكير و تانيت ضمير ايرادى نيست ؛ زيرا در اين صورتمرجع ضمير مصدر (تنزل ) است ، كه ضمير راجع به آن جايز التذكير و التاءنيثمى باشد.

منت گذاردن مخصوص خداست .

س 463- چگونه خداوند از منت گذاردن بر ديگران نهى فرموده ، چنانكه مىفرمايد: لاتبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى (بقره : 264)
صدقه هاى خود را با منت و آزار، باطل مكنيد.
ولى آن رابراى خود ثابت مى كند، آنجا كه مى فرمايد: لقد من الله على المؤ منين ... (آل عمران : 164)
به يقين ، خداوند بر مؤ منان منت نهاد...
ج - منت يعنى به رخ كشيدن نعمت بر ديگران ، كه مانند تكبر و استعلاى برديگران مخصوص خداوند است و كسى حق اظهار اين معنى را ندارد.

معناى طاغوت در قرآن كريم

س 464- خداوند متعال مى فرمايد: و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت (بقره : 257)
و كسانى كه كفر ورزيده اند، سر پرستشان طاغوت است .
(طاغوت ) در اين آيه شريفه به چه معنى است ؟
ج - (طاغوت ) از طغيان كردن و از حد خود تجاوز نمودن و دعوى الوهيت نمودناست . مانند شداد، نمرود و فرعون .

س 465- بنابراين به بتها نبايد طاغوت گفت ، زيرا از خود اراده ندارند تا امرو نهى كنند؛ از اين رو يخرجونهم من النور الى الظلمات (بقره : 257): (آنان را ازروشنايى به سوى تاريكيها به در مى برند.) در حق آنها صادق نيست ؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد: افرايت من اتخذ الهه هواه اضله الله على علم ؟ (جاثيه : 23)
پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خود او را دانسته گمراهگردانيده ؟...
از اين آيه استفاده مى شود كه اعتقاد و معتقد بت پرستان در باره بتها كه كاره اى هستند،خود يك نوع تصرف از ناحيه بتها در آنان مى باشد.

صراط مستقيم چيست ؟

س 466- مقصود از (صراط مستقيم ) در اين آيه شريفه چيست كه مى فرمايد: و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه ، و لاتتبعواالسبل ، فتفرق بكم عن سبيله . (انعام : 153)
و بدانيد كه اين راه من راست است پس از آن پيروى كنيد، و از راههاى ديگر كه شما را ازراه وى پراكنده مى سازد، پيروى مكنيد.
ج - صراط مستقيم راهى است كه رونده آن به مقصودنايل خواهد شد، كه خداوند متعال آن را در اين آيه شريفه به خود نسبت داده و مى فرمايد:(صراطى ) و در سوره حمد مى فرمايد: صراط الذين انعمت عليهم
راه كسانى كه نعمت ولايت را بر آنان ارزانى داشتى .
و در جاى ديگر (انعمت عليهم ) را بيان نموده و مى فرمايد: ...و لهديناهم صراطا مستقيما، و من يطع الله والرسول ، فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء والصالحين ، و حسن اولئك رفيقا (نساء: 68، 69)
...و قطعا آنان را به راهى راست هدايت مى كرديم ، و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعتكنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته (يعنى ) با پيامبران وصديقان و شهيدان و شايستگانند، و آنان چه نيكو همدمانند!
اين آيه بيانگر آن است كه اين چهار طايفه (پيامبران ، صديقان و شهيدان و صالحان ) درصراط مستقيم هستند. و منظور از صراط مستقيم عبوديت خالص حضرت حق است .
خداوند سبحان مى فرمايد: و ان اعبدونى ، هذا صراط مستقيم . (يس : 61)
و اينكه مرا بپرستيد، اين است راه راست .

مقصود از مطهرون در قرآن

س 467- مقصود از مطهرون در قرآن چه كسانى هستند: آيا مخصوص خمسه طيبهعليهم السلام است ، يا همه چهارده معصوم عليهم السلام راشامل مى شود؟
ج - آيه شريفه كه خداوند مى فرمايد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجساهل البيت و يطهركم تطهيرا (احزاب : 33): (خداوند مى خواهد آلودگى و پليدى راازشما خاندان (پيامبر) بزدايد، و شما را پاك و پاكيزه گرداند.) به حسبنزول درباره خمسه طيبه عليهم السلام است .(161) ولى به نص حضرترسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، در حق چهارده معصوم عليهم السلام است ، و ازكلمه (انما) در آيه شريفه نمى توان استفاده كرد كه(اهل البيت ) منحصرا خمسه طيبه عليهم السلام هستند.

(ابرار) چه كسانى هستند؟

س 468- اين گفتار خداوند متعال درباره چه كسانى است كه مى فرمايد: و سقاهم ربهم شرابا طهورا (انسان : 21)
پروردگارشان به آنان باده اى پاك مى نوشاند.
ج - اين آيه شريفه درباره (ابرار) است .

س 469- (ابرار) چه كسانى هستند؟
ج - آيه گذشته و آيات پيش از آن ، ابرار را معرفى مى كنند. خداوندمتعال مى فرمايد: ان الابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا، عينا يشرب بها عباد الله ، يفجرونهاتفجيرا، يوفون بالنذر، و يخافون يوما كان شره مستطيرا، و يطعمون الطعام على حبهمسكينا و يتيما و اسيرا، انما نطعمكم لوجه الله ... جزاهم بما صبروا جنه و حريرا، وسقاهم ربهم شرابا طهوا. (انسان : 5 12)
همانا نيكان از جامى مى نوشند كه آميزه اى از كافور دارد، چشمه اى كه بندگان خدا ازآن مى نوشند (به دلخواهشان ) جارى مى كنند، همان بندگانى كه به نذر خود وفا مىكنند، و از روزى كه گزند آن فراگيرنده است مى ترسند. و بر اساس دوستى خدا بهبيچاره و يتيم و اسير خوراك مى دهند... (و مى گويند:) ما تنها براى خشنودى خدا به شماخوراك مى دهيم ... خداوند به پاس صبر و شكيبايى كه آنان كردند، بهشت و پرنيانپاداششان مى دهد... و پروردگارشان باده اى پاك به آنان مى نوشاند.
آيه ديگر نيز ابرار را به كسانى كه از لحاظ اعتقاد و اخلاق وعمل پاك هستند، معرفى مى كند و درباره پاكى آنان از لحاظ اعتقاد و داشتن ايمانكامل مى فرمايد: ولكن البر من آمن بالله و اليوم الآخر و الملائكه و الكتاب و والنبيين (بقره : 177)
بلكه نيكى آن كسى كه انسان به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى وپيامبران ايمان آورد.
و درباره پاكى آنان از لحاظ عمل مى فرمايد: و آتى المال على حبه ذوى القربى و اليتامى و المساكين و ابنالسبيل و السائلين و فى الرقاب ، و اقام الصلوه و آتى الزكاه (بقره : 177)
و مال خود را بر اساس دوستى خدا به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان و گدايان و در راه آزاد كردن بردگان بهد، و نماز را برپا دارد، و زكات رابپردازد.
و درباره اخلاق پسنديده آنان مى فرمايد: و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا، و الصابرين فى الباساء و الضراء و حين الباس ،اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون (بقره : 177)
و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفا مى كنند، و در سختى و زيان و به هنگام جنگشكيبايند، آنانند كسانى كه راست گفته اند. آنان همان پرهيزگارانند. جمله (الذينصدقوا) صدق در ايمان و عمل را شامل مى شود.

فايده اندك جلوه دادن در ديد كافران

س 470- اندك جلوه دادن مسلمانان در ديد كافران چه فايده داشت كه خداوندسبحان مى فرمايد: و اذا يريكموهم اذا التقيتم فى اعينكم قليلا، و يقللكم فى اعينهم ، ليقضى الله امراكان مفعولا، والى الله ترجع الامور. (انفال : 44)
و آنگاه كه چون با هم برخورد كرديد، آنان را در ديدگان شما اندك جلوه داد، و شما رانيز در ديدگان آنان كم نمودار ساخت ، تا خداوند كارى را كه انجام شدنى بود تحققبخشد، و كارها به تنها سوى خدا بازگردانده مى شود.
ج - خداوند متعال دو مقصود داشت : يكى تحقق جنگ ، و دوم شكست كفار، كه با كمنمودار ساختن مسلمانان در ديد كافران زمينه آن دو فراهم گرديد: ليقضى الله امرا كانمفعولا

معناى برترى داشتن بنى اسرائيل بر تمام جهانيان

س 471- آيا از آيه شريفه زير مى توان استفاده كرد كه بنىاسرائيل از تمام جهانيان افضل هستند؟
خداوند مى فرمايد: و يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى انعمت عليكم و انى فضلتكم على العالمين .(بقره : 47 و 122)
اى فرزندان اسرائيل ( حضرت يعقوب عليه السلام ) آن نعمتم را كه بر شماارزانىداشتم ، و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم ، ياد كنيد.
ج - از سياق آيه شريفه تنها بر مى آيد كه خداوندمتعال گروهى از آنها را تفضيل و برترى داده است ؛ زيرا حدود هشت هزار شخصيت از ميانبنى اسرائيل به پيامبرى رسيده اند، كه حضرت موسى و عيسى عليهماالسلام نيز ازآنان هستند. و لازم نيست تفضيل فرد فرد بنىاسرائيل باشد، يا اينكه شايد مراد تفضيل آنان براهل عالم عصر خودشان باشد، نه بر اهل تمام عالم هاى بعد از خودشان .

معناى ولايت در قرآن

س 472- معناى (ولايت ) در گفتار خداوندمتعال چيست آنجا كه مى فرمايد: الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور (بقره : 257)
خداوند سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند، آنان را از تاريكى ها به سوى نوربيرون مى آورد.
ج - معناى ولايت خدا بر بنده اين است كه بنده طورى شده اراده او اراده خدا، ورضاى او رضاى خدا، و خشم او خشم خدا گردد، و از خود هيچ اراده و اختيارى نداشتهباشد. چنانكه خود در جاى ديگر مى فرمايد: الا، ان اولياء الله ، لاخوف عليهم ، و لاهم يحزنون . (يونس :62)
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است ، و نه آنان اندوهگين مى شوند.
اين آيه شريفه (ولى ) را در بنده استعمال مى كند، زيرا ولايت مانند دوستى ، طرفينىاست ، و در اينجا ولايت به معناى آن است كه اراده خدا اراده بنده ، و خشنودى خدا خشنودىبنده گردد.

ولى الله در قرآن

س 473- آيا ولى الله داريم ؟
ج - بله ، خداوند متعال مى فرمايد: الا ان اولياء الله لاخوف عليهم ، و لا هم يحزنون . (يونس : 62)
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند.
و از زبان حضرت يوسف عليه السّلام نيز مى فرمايد: انت وليى فى الدنيا و الآخره ، توفنى مسلما (يوسف : 101)
(اى خدا) تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى ، مرا مسلمان بميران .
يعنى در حالى كه مسلمان باشم روحم را قبض نما، و اين درخواست مرگ از خدا نيست ،بلكه طلب اسلام در هنگام توفى و قبض ‍ روح است .

تفاوت (لاخوف عليهم ) و (لاهم يحزنون )

س 474- معناى (لاخوف عليهم ) و (لاهم يحزنون ) و تفاوت آن دو چيست ؟
ج - (لاخوف عليهم ) يعنى (لايخافون ) و از مخاوف ومهاول قيامت ايمن هستند، و (لاهم يحزنون ) يعنى حزن و اندوه ندارند.

معناى و وجدك ضالا فهدى

س 475- معناى جمله (و وجدك ضالا فهدى ) (ضحى : 7) در سوره (الضحى) چيست ؟
ج - يعنى (ووجدك غير معروف ) خداوندمتعال تو را گمنام يافت ، بعد معروفيت كرد، و آوازه رياست او چنانكه مشاهده مى كنيم عالمگير شد.

معناى لها ماكسبت و علها مااكتسبت

س 476- مقصود از (كسبت ) و (اكتسبت ) در آيه شريفه لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت (بقره : 286): (آنچه به دست آورده به سود اوست ، و آنچه با اصرارو پافشارى كسب نموده به زيان اوست .) چيست ؟
ج - (كسبت ) مطلق صدور فعل راشامل مى شود، و (اكتسبت ) صدور فعل به نحو تكلف و با اصرار و زور است كه بامخالفت و تمرد و معصيت سازش دارد.

معناى علم در قرآن كريم

س 477- منظور از (علم ) در قرآن چيست ؟
ج - مقصود خداشناسى و معرفت است .

س 478- آيا علم ، خود عمل است ؟
ج - خير، علم ، فهم و درك است .

س 479- آيا علوم رياضى و طبيعى در عرف قرآن علم نيستند؟
ج - در عرف قرآن كريم خير، عرف قرآن آنها را علم نمى نامند، مثلا آيا مىتوانيم گفتار خداوند متعال را كه مى فرمايد: و الذين اوتوا العلم(نحل : 27، اسراء: 107، حج : 54، قصص : 80، عنكبوت : 49 و...)؛ (و كسانى به آنانعلم عطا شده است ) را به (كسانى كه به آنان رياضى و فيزيك عطا شده ) معنا كنيم؟!

س 480- علمى كه در آيه شريفه و روايتذيل مطرح است ، چه نوع علمى است ؟ خداوند سبحان مى فرمايد: يرفع الله الذين آمنوا منكم ، و الذين اوتوا العلم درجات . (مجادله : 11)
تا خدا رتبه كسانى از شما را كه ايمان آورده اند و كسانى را كه (بر حسب ) درجاتبلند گرداند. و نيز در روايت آمده است : العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاء. (162) دانس ، نورى است كه خداوند در قلب هر كس كه بخواهد مى افكند.
ج - علم نافع ، علمى است كه در انسان ، نور معرفت و ايمان به خدا و شناسايىاسماء و صفات الهى را ايجاد كند.

معناى ونفخت فيه من روحى

س 481- منظور از (روحى ) كه خداوندمتعال در قرآن به خود نسبت مى دهد چيست ؟ آنجا كه ميفرمايد: و نفخت فيه من روحى (ص : 72)
و از روح خود در بشر دميدم .
ج - نسبت روح به خدا نسبت تشريفى است مانند (بيتى ).

س 482- هل الارواح متساويه فى الافراد؟(163)ج - روح به نحو كلى متواطى نيست ، بلكه داراى افراد مختلف است مانند روحكامل و اكمل و ناقص . و دليل اختلاف مراتب الروح هو اختلاف الافراد فى الكفر و الايمان، و الطاعه و العصيان ، لانها اوصاف للروح ، لاللبدن .(164)و كتاب و سنت نيز در موارد فراوان ، تفاوت انسانها را به روح مى داند. از جمله خداوندمتعال در قرآن مردم را به دو دسته تقسيم نموده و مى فرمايد: و العصر، ان الانسان لفى خسر، الا الذين امنوا، و عملوا الصالحات ، و تواصوابالحق ، و تواصوا بالصبر (عصر 1 3)
سوگند به عصر، كه واقعا انسان دستخوش زيان است ، مگر كسانى كه ايمان آورده وكارهاى شايسته انجام داده و همديگر را به حق و شكيبايى سفارش كنند. و كنتم ازواجا ثلاثه ، فاصحاب الميمينه ما اصحاب الميمنه ؟ و اصحاب المشئمه مااصحاب المشئمه ؟ و السابقون السابقون ، اولئك المقربون (واقعه : 7 11)
و شما سه دسته مى شويد: ياران دست راست ، چه ياران دست راست ؟! و ياران دست چپ ،چه كسانى ياران چپ ؟! و سبقت گيرندگان مقدمند. آنانند كه مقربان (درگاه الهى ) هستند.
نيز در جاى ديگر باز مردم را به دو دسته تقسيم كرده و مى فرمايد: فاما الذين شقوا ففى النار... و اما الذين سعدوا ففى الجنه (هود: 106 108)
پس كسانى كه تيره بخت شده اند، در آتش اند... و كسانى كه نيكبخت شده اند در بهشتهستند...

راز اضافه روح و... به خدا

س 483- آيا اضافه (بيت ) و (روح ) به خداوندمتعال چنانكه مى فرمايد: (ان طهرا بيتى ) (بقره : 125): (كه خانه ام (كعبه ) راپاكيزه نماييد.) و نيز مى فرمايد: نفخت فيه من روحى . (حجر: 29): (از روح خود درآن دميدم .) اضافه تشريفى است يا واقعيت دارد، يعنى آيا واقعا خداوند بيت و يا روح دارد؟
ج - خداوند متعال مالك همه اشياء است ، چنانكه مى فرمايد: له ما فى السموات و الارض (بقره : 116)
تمام آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست .
و همه اشياى خارجيه هيچ استقلال و امتيازى از خود ندارند قائم به او هستند، بنابرايناگر (بيت )، (ارض )، (عبد) را به خود نسبت مى دهد و مى فرمايد: (بيتى )(بيت الله ) و (ارضى )، (روحى ) و (عبدى ) در عينحال كه همگى واقعيت دارد، يك نوع تشريف و اكرام مضاف نيز هست .

شجره ملعونه در قرآن كريم

س 484- مقصود از الشجره الملعونه فى القرآن (اسراء: 60): (درخت لعنتشده در قرآن ) در آيه 60 سوره اسراء چيست ؟
ج - از سياق آيات و نيز از روايات (165) استفاده مى شود كه مراد(بنى اميه ) است .

اخلاقى عرفانى


راه رسيدن به كمالات عاليه

س 485- راه رسيدن به كمالات عاليه چيست ؟
ج - از قرآن و سنت به دست مى آيد كه طريق رسيدن به كمالات عاليه ، انقطاعكلى از ما سوى الله است . و ملاك وصول بهكمال ، رفع تعلقات يعنى بريدن از همه چيز، حتى از خود و خواسته هاى خويش است .

راه هاى خودسازى

س 486- مگر چند راه به خدا داريم كه خداوند در قرآن كريم(سبل ) را با صيغه جمع ذكر نموده و مى فرمايد: و الذين جاهدوا فينا، لنهدينهم سبلنا (عنكبوت : 69)
و كسانى كه درباره ما بكوشند، به يقين آنان را به راه هاى خود رهنمون مى گرديم .
ج - در روايت آمده است : الطرق الى الله بعدد انفاس الخلائق (166) به شماره خلائق به سوى خدا راه وجود دارد.
بنابراين ، هر كس طريقى خاص به خداى متعالدارد.

س 487- يعنى براى هر فردى راهى غير از شرع وجود دارد؟
ج - پس شرع چيست ؟! يعنى راه هاى معرفت خداوند سبحان با بيان معصوم وپيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و امام عليه السلام ، به شماره خلائق است . يكى ازاين راه ها، معرفت نفس است كه بهترين راه ، و وجهموصول و اقرب طرق است ، و راه هاى ديگر هم داريم .
اساسا در تقرب الى الله تعالى در شرع بياناتى داريم ، بيانات نبى اكرم صلىاللّه عليه و آله و سلم و ائمه هدى عليهم السلام بيانات شرعى است ، و طريق معرفت نفسدر آيات و روايات بيان شده است ؛ ولى عموم علماى عامه اين را عنوان كرده اند كه طريقمعرفت نفس اقرب است ولى در شرع بيان نشده است ، و عرفا از پيش خود بدانعمل كرده اند، و مرض خدا قرار گرفته است ، و از اين راه ، مشايخ هر كدام راهى را كهنزديكتر تشخيص داده اند به مريدانشان القاء كرده و دستور داده اند. و اين (طريقت)(167) ناميده شده است .
و كار به جايى رسيده كه (شريعت ) در يك طرف ، و (طريقت ) در طرفمقابل قرار گرفته است ، و علت اين امر راهمان عدم بيان شرع دانسته اند. ليكن صحيحاين است كه آيات كريمه و روايات اين راه را بيان كرده اند.

تلازم علم و عمل

س 488- آيا علم و عمل و درجات آن دو با هم تلازم دارند؟
ج - علم و عمل با هم يك نوع ارتباط دارند و علم ،عمل را در پى دارد.

س 489- آيا علم علت تامه براى عمل است ؟
ج - علت تامه نيست و نمى تواند باشد، خداوند سبحان مى فرمايد: و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا(نمل : 14)
و با آن كه دل هايشان بدان يقين داشت ، از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند.
علم يك نوع اقتضاء است براى عمل ، نه تمام علت و علت تامه . خداوندمتعال هم مى فرمايد: آنان نفسشان يقين داشت ولى با اينحال انكار كردند. اگر رابطه علم و عمل عليت ، و علم ، علت بود، تخلف صورت نمىگرفت پس علم علت تامه براى عمل نيست .

س 490- اگر آنان واقعا معرفت داشتند، مخالفت نمى كردند.
ج - ولى خداوند سبحان مى فرمايد: و استيقنتها انفسمهم و يقين همان معرفت است .

س 491- پس چه چيز موجب مى شود كه انسان بر خلاف علمش ،عمل كند؟
ج - هوى و هوس و پيروى از تمايلات نفسانى ، محرك انسان به سوىعمل مى گردد، و اراده از آنها منبعث مى شود.

چه چيز موجب محبت حضرت حق مى شود؟

س 492- چه چيز موجب محبت حضرت حق مى شود؟
ج - ذكر و ياد او، ذكر موجب زيادى معرفت ، و زيادى معرفت موجب زيادى محبت مىگردد تا مرحله فناء كه در اين صورت خوف و ترس از نامطلوب در او نمى ماند. خداوندسبحان مى فرمايد: الا ان اولياء الله لاخوف عليهم و لاهم يحزنون (يونس : 62)
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند.

كمال توبه و معرفت واقعى چيست ؟

س 493- كمال توبه و معرفت واقعى چيست ؟
ج - كمال توبه براى هر كس ميسر نيست ؛ زيرا توبه رجوع به صفت عزتخداوند متعال است ، و عزت خدا همان خويشتن دارى اوست و اينكه نمى خواهد كسى در مقابلشاناگو باشد. تائب بايد به مقامى برسد، كه من و تو در ميان نبيند، و غير حق از ماسوىو حتى خود را نيابد، و معرفت بدون رسيدن به مقام عزتحاصل نمى شود، زيرا در مناجات شعبانيه مى خوانيم : و الحقنى بنور عزك الابهج ، فاكون لك عارفا، و عن سواك منحرفا(168) و مرا به نور درخشان صفت عزتت بپيوند، تا شناساى تو گشته ، و از غير تو منحرفگردم . يعنى از ماسوى چشم بپوشم و غير تو را نبينم .

مراحل توبه چيست ؟

س 494- مراحل توبه چيست ؟
ج - توبه دو بازگشت از خداوند متعال به بنده ، و يك بازگشت از بنده بهسوى خداوند سبحان است . نخست خداوند به بنده توبه و رجوع نموده و او را متوجهگناهش مى كند، سپس بنده به سوى خداوند توبه و بازگشت مى كند، آنگاه خداوند بامغفرت به سوى بنده رجوع نموده و توبه او را مى پذيرد. خداوند سبحان مى فرمايد:لقد تاب الله على النبى و المهاجرين و الانصار... ثم تاب الله عليهم ليتوبوا، انالله هو التواب الرحيم . (توبه : 117 و 118)
به يقين خدا بر پيامبر و مهاجران و انصار رجوع نمود... پس خدا به آنان توفيق توبهداد، تا توبه كنند، بى ترديد خدا توبه پذير و مهربان است .

آثار گناهان در پديده هاى طبيعى

س 495- آيا گناهان در موجودات نيز اثر مى گذارند؟ براى نمونه خسوف وكسوف نيز مربوط به اعمال بندگان است ؟
ج - هر پر كاهى كه در ته چاهى حركت مى كند، (موج بر مى دارد و) تا بهآسمانها اثر دارد. خداوند متعال مى فرمايد: و لو اهل القرى آمنوا و اتقوا، لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض (اعراف :96)
و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و به تقوا گرايند، قطعا بركاتى از آسمان زمين برايشان مى گشاييم .
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه گناهان در جلب خيرات ونزول بركات اثر دارند. بنابراين ، در كسوف خورشيد و خسوف ماه نيز كه از جملهخيرات و بركات هستند، اثر دارند. علماى نجوم نوشته اند: خسوف تا سه ماه در موجوداتاز قبيل نباتات و حيوانات اثرات بد مى گذارد و بهحال آنها ضرر دارند؛ چه رسد به گرفتگى خورشيد با آن فوايدى كه نور خورشيدبراى موجودات دارد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation