نفس انسان خو پذير است انسان همواره قابلت تربيت را داراست و روحيه تربيت پذيرىو تاءثير يابى او هيچ گاه به طور كلى از بين نمى رود. بر اين اساس آدمى تا آخرعمر،نيازمند به تربيت است و از حيث پرورش احساس مذهبى انسان كافر و به دور ازعقايد و جهان بينى اصيل الهى نيز قابليت هدايت را دارد (333) و راه توبه و راهيابىاو به پيشگاه نور ،همواره باز است و ياس از جنود شيطان مى باشد (334)
در اين فصل نيز ابياتى از ديوان امام خمينى انتخاب شده است كه جهت بصيرت دقيقترمفاهيم و مباحث اين گفتار،در ذيل مى آيد:
فاطى ! به سوى دوست سفر بايد كرد |
از خويشتن خويش گذر بايد كرد |
هر معرفتى كه بوى هستى تو داد |
ديوى است به ره ،از آن حذر بايد كرد (335) |
از هستى خويشتن رها بايد شد |
از ديو خودى خود جدا بايد شد |
آن كسى كه به شيطان درون سرگرم است |
كى راهى راه انبيا خواهد شد (336) |
هان اى عزير فصل جوانى بهوش باش |
در پيرى از تو هيچ نبايد به غير خواب (337) |
هر كس از گنهش پوزش و بخشش طلبد |
دوست در طاعت من غافر و تواب من است (338) |
خود بينى و خودخواهى و خود كامگى نفس |
جان را چو روان كرده زمينگير و دگر هيچ |
در بارگه دوست نبرديم و نديديم |
جز نامه سربسته به تقصير و دگر هيچ (339) |
تا چند ز دست خويش فرياد كنم |
از كرده خود كجا روم داد كنم (340) |
پس از گنه خويش چسان ياد كنم (341) |
مستان مقام را به پشيزى نمى خرند |
گو خسرو زمانه و يا كيقباد باش |
فرزند دلپذير خرابات گر شدى |
بگذار ملك قيصر و كسرى به باد باش (342) |
از آن دمى كه دل از خويشتن فرو بستم |
طريق عشق به بتخانه روانه نمود (343) |
گر بر سر كوى تو نباشم چكنم |
گر واله روى تو نباشم چكنم |
اى جان به تار موى تو اسير |
گر بسته موى تو نباشم چكنم (344) |
فصل هفتم :عوامل و مراكز تربيتى
عوامل و مراكز مهم تربيتى ،بى شمارند كه در اينجا به ذكر برخى از آنها مى پردازيم.
قابل ذكر است كه عطف توجه ،به اين عوامل و مراكز بر اساسى اهميتى است كه امامراحل (س ) در ديدگاه تربيتى خود براى آنها،قايل بوده اند كه عبارتند از:
1- وحى و مكتب انبيا
- قرآن (آشنايى و عمل به قرآن )
- حوزه هاى علميه (علوم حوزوى و آشنايى با علوم اسلامى )
2- عبادت
- مسجد و نماز (نماز شب و نماز جمعه )
- حج
3- معلم
4- مراكز فرهنگى
الف - كودكستان ،دبستان ، راهنمايى و دبيرستان و...
ب - دانشگاه .
5- زن
- (همسر و مادر)
6- رسانه هاى جمعى .
7- مجلس شوراى اسلامى .
8- جلسات عزادارى
- (محافل ذكر)
9- زندان
- (مركز باز پرورى و باز سازى انسانها و ندامتگاهها)
10- انتظار فرج
توضيح و تبيين
1- وحى و كتب انبيا
انسان سازى و تربيت وظيفه نهايى انبيا و اولياى خداست (345)،زيرا موضوع علمانبيا تربيت انسان مى باشد (346). و در اين باره توجه به اين نكته ضرورى استكه :تربيت انسان توسط انبيا پيرو تربيت تكوينى پروردگارمتعال است كه با دست طبيعت انجام مى پذيرد، زيرا ربوبيت به دو گونه است :
م - ربوبيت عام
- ربوبيت خاص
اولى كه همه موجودات را شامل مى شود به امر خدا با دست طبيعت در عالم طبيعت صورت مىگيرد و همه موجودات همواره از نقص به كمال و از قوه بهفعل متحول مى شوند و انسان نيز تا سر حد حيوان از اين قانون برخوردار است ، ولى ازآن به بعد به ربوبيت تشريعى و مكاتب انبيا نيازمند است . تا راه سعادت را برگزيندو به شقاوت نگراند (347) و ترديدى نيست كه بعثت ،پديد آورندهتحول علمى ، عرفانى در زندگى انسانهاست (348)
قرآن :
اسلام مترقى ترين مكتب تربيتى است و قرآن آن كتاب انسان سازى است (349)قرآنكتاب تربيت انسانهاست (350). و در واقع از طريق قران كهحبل الهى است رابطه معنوى ميان انسان و مربى او پيدا مى شود (351). آرمان اصلىوحى الهى از جمله قرآن ، اين است كه براى بشر معرفت و عرفان لازم نيست به خدا ايجادمى كند،و اين حقيقت در راءس همه امور قرار دارد (352). و در قرآن كريم ،مركز و منبعهمه عرفان است و نيز منشاء همه (معرفت ) هاست . گرچه فهم آنمشكل است . (353)
و بهره بردارى از آن پس از رفع حجابها است (354) (چنانكه درفصل ديدگاه اخلاقى عرفانى امام - سلام الله عليه - توضيح داديم ).
قرآن جهت استحلاض آدمى از زندان طبيعت و نجات انسان از مرتبه حيوانيت و ارتقاى او بهاوج كمال ،قوت و انسانيت نازل گشته است بر اين اساس همواره انسان را به تهذيب نفسو تطهير باطن دعوت مى كنند و در جهت تحصيل سعادت ، راه مى نمايد. (355)و منظوراصلى (و من يخرج من بيته مهاجر الى الله ) همين نكته است (356)
- حوزه هاى علميه (روحانيت )
يكى از مراكز مهم تربيت انسانها حوزه هاى علوم دينى مى باشند ؛زيرا:
1- مراكز دينى :عالمان صالح تربيت مى كند زيرا كوشش انبيا و ايده بعثت در تمامقرنها تربيت انسان است . (357)
2- عالمان انسانهاى صالح و جامع را تربيت مى كنند زيراتحصيل همراه تهذيب - مى تواند ما را به حيات انسانى برساند و مى تواند كشور ما رااز وابستگى ها نجات بدهد. (358) ما روحانيون با دانشگاهيها يك مسير داريم . (359)
3- )عالمان صالح در برابر تهاجم فرهنگى بيگانگان و در جهت تربيتنسل بشر در تلاش اند لذا) اسلام بدون روحانيتمثل كشور بدون طبيب است . (360)
4- فرهنگ صحيح و دستور العملهاى تربيتى صحيح را نيز بايد در حوزه هاى دينى جوياشد؛ زيرا اينان وارثان مكتب انبيايند. (361)
5- مساءله مهم و اصلى حوزه ها اشتغال به تحصيل علوم رايج اسلامى خصوصا فقه ومبادى آن است و خصوصا فقه به طريقه سلف صالح و بزرگان مشايخ همچون (شيخالطائفه ،صاحب جواهر و شيخ انصارى - رضوان الله تعالى عليهم - )فقه به طريقهمورث از فقها اسلام را حفظ مى كند. (362)
6- اسلام با فقه مانده است . (363) و ترديدى نيست كه اسلام نيز مترقى ترين مكتبهاتربيت است . (364)
7- حوزه و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست داشته باشند وهمواره چند قدم جلوتر از حوادث ، مهياى عكس العمل مناسب باشند. (365) مجتهد بايد بهمسائل زمان خود احاطه داشته باشد،براى مردم و جوانان حتى عوام همقابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من درمسائل سياسى اظهار نظر نمى كنم . (366)
8- موفقيتهاى روحانيت و نفوذ آنان در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان است امروز هماين ارزشها نه تنها نبايد به فراموشى سپرده شود كه بايد بيشتر از گذشته به آنپرداخت و هيچ چيزى به زشتى دنياگرايى روحانيت نيست و هيچ وسيله اى هم نمى تواندبدتر از دنياگرايى ،روحانيت را آلوده كند چه بسا دوستان نادان يا دشمنان دانا وبخواهند با دلسوزيهاى بى مورد، مسير زهد گرايى آنان را منصرف سازد (367) بههر حال ، خصوصيات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدموابستگى به قدرت ها و مهمتر از همه احساس مسووليت در برابر توده ها،روحانيت را زنده،و پايدار و محبوب ساخته است . منشور روحانيت ) (368)
9- اگر فقهاى عزيز نبودند معلوم نبود،امروز چه علومى به عنوان علوم قران اسلام واهل بيت (عليه السلام ) به خورد توده ها داده بودند. (369)
2- عبادت
مسجد و نماز
ديگر از مراكز مهم تربيتى (مسجد )است مسجد مظهر نماز، ذكر و ياد خدا مى باشدبالاترين فريضه و كارخانه انسان سازى (تربيت انسان ) نماز است نماز براى اصلاحو تربيت نفس ، تاثير بسزايى دارد (370). حتى (وضو )آدمى را از شر نفس و دامشيطان حفظ مى كند (371)(در احاديث تاكيد شده كه هميشه با وضو باشيد.
امام - سلام الله عليه - علاوه بر سفارش اكيد به نماز،پيرامون ، مداومت رفتن به مسجدنيز همواره رهنمودها داده اند از جمله :
1- مساجد، سنگرهاى اسلام و محراب ، محل حرب است (372)
2- در صدر اسلام ،مسجد مراكز تبليغ احكام سياسى اسلام بود (373)
3- با خطبه هاى نماز جمعه لشكر (تهيج ) مى شد و سپاهان از مسجد به ميدان جنگ مىرفتند و كسى كه از مسجد به ميدان جنگ مى رود فقط از خدا مى ترسد از كشته شدن ، فقرو آوارگى ،باكى ندارد و چنين سپاهى ،فاتح و پيروز است . (374)
حج
(حج نيز يكى از مراكز تربيتى و يكى از عوامل مهم تربيت انسان است از آنجا كه در اينمناسك عجيب از اول احرام و تلبيه تا آخر مناسك ،اشاراتى عرفانى و روحانى است ....لبيكهاى مكرر از كسانى حقيقت دارد كه نداى حق را به گوش جان شنيده و به دعوت اللهتعالى ،پاسخ مثبت مى دهند،و مساءله ،مساءله حضور در محضر است و مشاهدهجمال محبوب گويى گوينده از خود در اين محضر بيخود شده و جواب دعوت را تكرار مىكند و دنباله آن سلب شريك به طور مطلق مى نمايد. (375)
البته مراتب معنوى و تاثيرات تربيتى حج كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان رابه افق توحيد و تنريه نزديك مى نمايد،حاصل نخواهد شد مگر آنكه دستورات عبادى حجبه طور مطلق و شايسته ،مو به مو عمل شود (376)
( حج ) به عنوان يك نيروى بزرگ و قدرت جهانى ،خودنمايى كردن و شوراندنمسلمانان عليه قدرت وابسته است حج كانون معارف الهى است كه از آن محتواى سياستاسلام را در تمام زواياى زندگى بايد جستجو نمود.
(حج )پيام آور و ايجاد و بناى جامعه اى به دور ازرذايل مادى و معنوى است (حج )تجلى و تكرار همه صحنه هاى عشق آفرين مناسكزندگى و از آنجا كه جامعه امت اسلامى از هر نژاد و مليتى بايد ابراهيمى شود تا بهخيل امت محمد (صلى الله عليه و آله ) پيوند خورد و يكى گردد و يد واحد شود،حج تنظيمتمرين و تشكل اين زندگى توحيدى است . (377)
3- معلم
امام - سلام الله عليه - درباره معلم و نقش سازنده وى در تربيت انسان ،اين چنين رهنمود مىداد.
1- اصلاح و افساد جامعه ، در گرو نحو تربيت معلمين است . (378)
2- نونهالان امانتهايى هستند در دست معلمان . (379)
3- معلم امانتدارى است كه انسان ،امانت اوست . (380)
4- معلمان بايد به تعاليم الهى بچه ها را تربيت كنند و نه ، با تعاليم و تربيتشيطانى . (381)
5- تربيت هنگامى سودمند است كه (اسم رب )باشد (382) و آگاه باشيد كهتربيتهاى غربى ،آدمى را از انسانيت خلع مى كند (383) گرچه استعمارگران ،براساس اهداف شوم خود فرهنگ بيگانه را در ميان مسلمانان رواج داده اند و مردم را غربزدهكرده اند (384) ولى ما مكلف هستيم كه اسلام را حفظ كنيم ،اين مساءله را از نماز و روزهواجب تر است . (385)
6- منشاء تمام بدبختيها ،اساتيد غير متعهد و وابسته اند. (386)
7- نقش معلم در جامعه نقش انبياست ولى از معلمان غربزده بايد حذر كرد (387)
8- تمام انبيا معلم اند و تمام بشر دانشجو (388) و همه جهان مدرسه است و معلمينراستين آن انبيا اوليا هستند. (389)
9- شغل معلم اخراج انسانها از ظلمت به نور است . (390)
4- مراكز فرهنگى
الف - (كودكستان ،دبستان ،راهنمايى ،دبيرستان و...)
مدرسه بايد مركز تربيت صحيح باشد. (391) زيرا اصلاح دانشگاه زمانى آسان استكه فرزندانمان را از دوران دانش آموزى زير نظر بگيريم تا خوب تربيت شوند.(392)
دانش مفيد نيست بايد با تعهد همراه باشد و در آن صورت است كه دانشجو مى تواند بهجايى برسد و پيش خدا آبرومند باشد. (393) و آموزش و پرورش هنگامى سودمند استكه داراى ايمان به خدا و معنويت باشد. (394)
ب : دانشگاه
نقش حياتى دانشگاه و ابعاد و مسائل مربوط بدان را نبايد از نظر دور داشت و بايد:
1- دانشگاه بايد مركز تربيت صحيح باشد (395) زيرا دانشگاه مركز تعيين سعادت وشقاوت ملت است . (396) و اگر دانشگاه اصلاح شود،كشور اصلاح مى شود (397)
2- براى اسلام كردن دانشگاه بايد تلاش و جديت كرد (398) و بايد در دانشگاه علوممعنوى و هم تدريس شود. (399). بايد دانست كه مسووليت دانشگاه سنگين تر و حساستراز ساير قسمتهاست . (400)
3- ضرر عالم بدون تهذيب ،بيشتر از جاهل بدون دانش است (401) و ترديدى نيست كهعلم در دل انسان فاسد،زيباتر از نادانى است (402)
آرى ،دانشگاه مركز همه چيز است حتى تشكيل دولت و بايد دانشگاه اسلامى شود تا براىكشور مفيد گردد. (403) و مى دانيم كه دانش تنها فايده اى
ندارد و بايد با تعهد همراه باشد در آن صورت مى توان مفيد واقع شود در پيش خداآبرومند باشد.
4- دانشگاهها،نه تنها مراكزى براى تهذيب و تعليم جوانان مى باشد بلكه لازم است تاجوانان به گونه اى تربيت شوند كه از خارج بريده ومستقل در راه اسلام و كشورشان خدمت كنند (404) يعنى همه رشته هاى علمى و تخصصى وهم تهذيب اخلاق و هم عمل و پايبندى بدان را تقويت كنند. (405)
5- دانشگاه بايد متحول شود(406) و به خدا روى آورد به معنويت بپردازد و درسها رابراى خدا بخواند (407) زيرا ملاك ارزش در لسان انبيا و اولياء علم و تقواست .(408)
6- ترقى مملكت به دانشگاه است . (409)
وحدت فيضيه و دانشگاه
امام - سلام الله عليه - همواره از وحدت حوزه و دانشگاه واتحاد ويكرنگى ميان دو قشرتحصيل كرده ياد مى كرد رهنمودها مى داد از توطئه ها مى گفت و از سرانجام هشدار مىداد،از جمله :
1- دشمنهاى كشورهاى اسلامى ،مدتهاى طولانى سعى كردند تا بين دو قشر روحانى ودانشجو اختلاف و شكاف ايجاد كنند و كسانى كه قبله شان شرق يا غرب است تلاش مىكنند تا دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشند.(410)
2- استقلال كشور بستگى به نوع تربيت دانشگاه از طريق دانشگاه مى توان ملتى رااصلاح كرد يا به تباهى كشيد (411) و تضعيف روحانيت توطئه اى براى غارت ووابسته كردن ماست . (412)
3- دانشگاهها در سراسر دنيا ،در خدمت ابر قدرتها هستند و ما مى خواهيم كه اين چنين نباشداين دو مركز بايد با هم باشند و علم و عمل را به منزله دوبال بدانند (413) و مسائلشان را با يگديگر مبادله كنند (414)
دانشگاه را بايد رو به خدا و معنويت ببريد و همه درسها هم خوانده بشود. (415)
5- زن
يكى از عوامل مهم تربيت انسان (زن ) است زن در سيماى يك همسر، در سيماى يك مادر ودر سيماى يك مسلمان متعهد و بيدار،نقش بنيادينى در تربيت افراد جامعه دارد براين اساس،امام - سلام الله عليه - همواره از نقش زن ياد مى كردند،از جمله :
1- زن ،انسان ساز است . (416)
2- نقش زنان ، در عالم از ويژگيهاى خاصى برخوردار است صلاح و فساد يك جامعه ازصلاح و فساد در آن جامعه سرچشمه مى گيرد. زن يكتا موجودى است كه مى تواند از دامنخود افرادى به جامعه تحويل دهد كه از بركاتشان يك جامعه بلكه ، جامعه ها به استقامتو ارزشهاى والاى انسانى كشيده شوند مى تواند به عكس آن باشد. (417)
3- ما بايد به زنان خويش افتخار كنيم (418) زيرا كه بانوان مربى مردان اند.(419)
4- خانمها شرف مادرى و مسووليت فرزندان ، دارند. (420)
5- خدمت مادر با جامعه از خدمت معلم بلكه از خدمت همه كس بالاتر است و انبيا مى خواستندبانوان جامعه را تربيت كنند (421)
امام - سلام الله عليه - همواره خاطرنشان مى كرد كه : حضور زن مردم در جامعه اسلامى ما،اميد بخش است (422) بانوان ايران در اين نهضت و انقلاب ،سهم بيشترى از مرداندارند. (423)
6- خانمها بايد روى آن علت عمومى ،كارهاى سياسى - اجتماعى را انجام دهند همراهى وشركت فعالانه زنان در نهضت ، پيروزى اسلام را بيمه كرد. (424)
6- رسانه هاى جمعى
نقش تربيتى رسانه ها، مورد توجه دقيق حضرت امام - سلام الله عليه - بود بر ايناساس مى فرمود:
1- رسانه ها مربى يك جامعه هستند. (425)
2- ما بايد نشرياتمان مفيد باشد و اخلاق جامعه را اصلاح كنيم . (426)
3- اگر مى خواهيد كشور اسلامى باشد، بايد مطبوعاتش اسلامى باشد. (427)
4- مطبوعات بايد در خدمت خواسته مردم يعنى اسلام باشد (428) رسالت خطير رسانههاى گروهى ،حفظ آرامش كشور است . (429)
5- رسانه هاى گروهى بايد حامل پيام ملت و اسلام باشند و اگر رسانه هاى گروهىاصلاح شوند، جامعه اصلاح مى شود. (430)
6- تلويزيون بايد نگاه تعليمات اسلام و مربى جامعه باشد. (431) زيرا صلاح وفساد امور به دست راديو و تلويزيون است (432) و راديو و تلويزيون بايددانشگاهى عمومى براى هدايت و تربيت مردم باشد. (433) و البته امروز نقش راديو وتلويزيون از همه دستگاهها برتر است . (434)
7- سينما يكى از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت جامعه در خدمت تربيت ملت باشد و مابا مراكز فحشا و فساد مخالفيم نه با تمدن و مظاهر آن . (435)
7- مجلس شوارى اسلامى
صلاح و فساد كشور به دست مجلس است موقعيت مجلس و نقش آن همانند صنايع مادر و نقشآن در پيشرفت كشور است يعنى مجلس مصدر همه امور است و همه قوانين از طريق آن بايدبر اساس اسلام و قرآن تصويب و اجرا گردد بر اين اساس ،مجلس بايد معلم باشد.(436)
8- جلسات عزادارى
به جلسات عزادارى بايد اهتمام ويژه اى داشت زيرا:
1- ما هر چه داريم از (محرم )است و بايد به عمق تاءثير آن در عالم توجه داشت(437) و ما با همين مجالس عزا و گريه ها،قدرت 2500 ساله را شكستيم . (438)
2- مساله كربلا در راءس مسائل سياسى است بايد زنده بماند و بايد بعد سياسىكربلا در براى مردم بيان كرد و سيد الشهداء به حسب روايات ما و به حسب عقايد ما ازآن وقتى كه از مدينه حركت كرد، مى دانست كه چه مى كند و مى دانست كه شهيد مى شودحتى قبل از تولد و از طريق جبرئيل اين مساءله بهرسول خدا اطلاع داده بودند. (439)
3- (محرم )فرياد مظلوم بر سر ظالم است اين پرخاش و فرياد بايد زنده بماند وبركاتش امروز در جنگ با يزيديان زمان ،واضح ملموس است .(440)
4- مجالس عزا و سوگوارى ،مجالس تبليغ اسلام است . (441)
5- حضرت زينب - سلام الله عليها - كه درباره مصيبت وارده بر او گفته شد تصغر عندالمصائب ، بنى اميه را آنچنان تحقير كرد كه در عمر خود چنين تحقير نشده بود. (442)
( سيد الشهداء - سلام الله عليه - با چند نفر از اصحاب ، چند نفر از ارحامشان ،ازمخدراتشان قيام كردند؛ چون قيام (لله ) بود، اساس سلطنت آن خبيث را به هم شكستند...اساس سلطنت را شكستند،اساس سلطنتى كه مى خواست اسلام را به صورت سلطنتطاغوتى در آورد. (443)
امام حسين - سلام الله عليه - هم در جنگ با يزيد شكست خورد و كشته شد...شكست ظاهرى وپيروزى واقعى بود. (444)... كشته شد و زنده كرد يك عالمى را (445) و حتىانقلاب اسلامى ايران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الى آن است . (446)
قتل سيد الشهداء بنى اميه را تا ابد شكست داد.(447) ( و) با اين كشته شدن مكتب رازنده كرد (448) و اين كلمه ( يوم كل عاشورا وكل ارض كربلا ) يك كلمه بزرگى است ... يعنى : همه جا بايد اين طور باشد همهروز هم بايد اين طور باشد ). (449)
امام امت (س ) همواره خاطرنشان كرده ، مى فرمود:
(هر چه داريم از (محرم ) است و البته بايد به عمق تاءثير آن در عالم - جهان )توجه داشت . (450) و ما بايد با همين مجالس عزادارى و گريه ها،قدرت دو هزار وپانصد ساله را شكستم (451) مساءله كربلا كه خودش در راءسمسائل سياسى هست ، بايد زنده بماند..)(452)
شد بيمه ،فتح عشق ز الطاف ثار تو |
جانها دميد بر تن اسلام ،كار تو |
بتهاى روزگار شكست از قيامتت |
شيطان شكست از دم رمى جمار تو |
آرى ،بى جهت نيست كه در جهان امروز،جهت شناسايى انقلاب اسلامى ايران ، مطالعاتىپيرامون حماسه عاشورا صورت مى گيرد.
(پرفسور،هانيتر هالم )، متخصص در تاريخ اسلام و استاد دانشگاه دومنكين ،يكى ازشركت كنندگان در گنگره شيخ مفيد در قم (1372) مى گفت : كتاب ولايت فقيه امامراحل (س ) يكى از متون دروس تمام رشته هاى اسلام شناسى بسيارى از كشورهاىاروپايى و آمريكايى است .
وى همچنين مى گفت :براى شناخت انقلاب اسلامى ايران ،مطالعات جدى ترى درباره واقعهكربلا شروه شده است . (453) و...(454) تربيت شوند. (455)
10- انتظار اسلامى
يكى از عوامل مهم تربيت جامعه (مساءله انتظار موعود اسلام ) است بايد مردم جهان را درحد توان تربيت كرد تا شايستگى همكارى و همراهى با امام معصوم (عليه السلام ) راپيدا كنند تا زمينه ظهور او فراهم شود،گرچه :
1- گروهى انتظار را در اين مى دانند كه مهيا باشند امر به معروف و نهى از منكر در حدمحدود را انجام مى دهند و بيش از اين ،احساس تكليف نمى كنند.
2- گروهى دست به كارى نمى زنند تا جهان پر از ظلم شود تا امام ظهور كند.
3- گروهى مردم را به ارتكاب فسق و فجور ظلم دعوت كرده و خود نيز بدان مىپردازند تا گناه جهان را فراگيرد تا امام زمان ظهور كند!
4- گروهى نيز بر اين باورند كه هر حكومتىقبل از حكومت موعود اسلام تاسيس شود باطل است و هر علمى كه بر پا شود سرنگونخواهد شد.
5- نظر اسلامى (و صحيح ) انتظاراست كه ما بايد با همت تلاش ، تعبد تقوا پيشگى واجراى كامل امر به معروف و نهى از منكر و دعوت جهان به پيراستگى و تاسيس حكومت حقو عدل در جامعه ،مردم را تربيت كنيم و زمينه ظهور آن منجى بزرگ را فراهم آوريم .(456)
عيب از ما است اگر دوست زما مستور است |
ديدم بگشاى كه بينى همه عالم طور است |
لاف كم زن كه نبيند رخ خورشيد جهان |
چشم خفاش كه از ديدن نورى كم است |
يا رب اين پرده پندار كه در ديده ماست |
باز كن تا كه ببينم همه عالم ، نور است |
كاش در حلقه رندان خبرى بود ز دوست |
سخن آنجا نه زناصر بود،از منصور است . (457) |
گل نيست بلكه غنچه باغ سعادت است |
كز جان دوست بر دل آگاه مى رسد |
آن نغمه فرشته فردوس جاودان |
بر گوش جان مى زده گهگاه مى رسد. (458) |
فصل هشتم : اساسى ترين اهداف تربيتى در رهنمودهاى امام راحل (س )
ترديدى نيست كه تعليم و تربيت ، حقيقتى است مهم و گرانبها لكن مهمتر و گرانبهاتراز آن مساءله تعيين اهداف اساسى آن است كه در اين رابطه با توجه به ديدگاههاىفلسفى ،انسان شناسى ،اخلاقى ،عرفانى و انديشه هاى تربيتى امامراحل - سلام الله عليه - هدفهاى خاصى براى تربيت انسان مورد توجه قرار گرفتهاند؛اهدافى كه برخى جنبه مقدميت براى برخى ديگر و در مجموع زمينه ساز تحقق وحصول (هدف نهايى تعليم و تربيت اسلامى )مى باشند در اين رهگذر به ذكر برخىاز اهداف اساسى تعليم و تربيت يا آموزش و پرورش اسلامى بر اساس رهنمودهاى آنحضرت مى پردازيم
1- رشد و تعالى معنويت اخلاقى
امام راحل - سلام الله الله عليه - در جلوه هاى مختلف پيرامون اين هدف به تحقق وارزيابى پرداخته و رهنمودهاى لازم را ارائه داده است از جمله :
الف - تقويت عشق و رشد فطرت توحيدى
امام راحل - سلام الله عليه - همواره خاطرنشان مى كرد كه عشق به او انگيزه است چراغ راهاست ، نور هدايت است (العلم نور يفدفه الله فى قلب من يشاء ) و براىدستيابى بدان تا تهذيب ،تطهير و تزكيه لازم است (459)
انبيا،بشر را از ظلمات به سوى نور هدايت مى كنند خدا خواهى نور است و يك مرتبه ازكمال است (460)
اى دوست به عشق تو دچاريم همه |
در ياد رخ تو داغداريم همه |
گر دور كنى يا بپذيرى ما را |
در كوى غم تو پايداريم همه |
در هيچ دلى نيست بجز تو هوسى |
ما را نبود به غير تو دادرسى |
كس نيست كه عشق تو ندارد بر دل |
باشد كه به فرياد ما برسى (461) |
ديده اى نيست رخ زيباى تو را |
نيست كه همى نشنود آواى تو را |
هيچ دستى نشود جز بر خوان تو دراز |
كس نجويد به جهان جز اثرى پاى تو را |
رهرو عشقم و از خرقه و مسند بيزار |
به دو عالم ندهم روى دل آراى تو را |
قامت سرو قدان را به پيشيزى نخرد |
آنكه در خواب بيند قد رعناى تو را |
به كجا روى نمايد كه تواش قلبه نئى |
آنكه جويد به حرم منزل و ماءمواى تو را |
همه جا محفل عشق است كه يارم همه جاست |
كور دل آنكه نيايد به جهان جاى تو را |
بشكنم اين قلم و پاره كنم اين دفتر |
نتوان شرح كنم جلوه والاى تو را (462) |
امام - سلام الله عليه - هميشه در رابطه با مساءله فطرت توعوامل شكوفايى يا سركوبى آن مى فرمود:اگر هواهاى نفسانى بگذارد انسان بر حسبفطرت خود الهى است لكن اين توجه به دنيا كه توجه ثانوى مى باشد ،از تجلى آنمى كاهد. (463) انسان از اول با فطرت الهى به دنيا مى آيد:(كل مولود يولد على الفطرة ) ،اين فطرت همان فطرت انسانيت است فطرتاسلام و فطرت توحيد است اين فطرت در پرتوعوامل تربيت ،شكوفا و يا سركوب . (464) اين فطرت در همه حتى در كافر وجود دارد. ( فطرة الله التى فطر اللناس عليها) .
انسان در پى كمال مطلق است ، بشر، خداجوست لكن اغوجات نمى گذارند تو فطرتها راخاموش مى كنند (465) آدمى با ملكيات ملكى است و با ملكوتيان ملكوتى و با جبروتيانجبروتى (466) در پرتو تربيت اسلامى ، روحيه عبوديت و بندگى در پيشگاه خداتقويت گشته و با هر گونه تمرد، سركشى و نافرمانى در برابر حق مبارزه مى شود وهدف اصلى رسالت انبيا همين است . (467)
مساءله عبوديت و بندگى ،به قدرى مهم است كه از برترين افتخارات پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله ) به شمار آمده است . (فان العبودية من اعظم افتخاراتالنبى (صلى الله عليه و آله ) (468)
بر اين اساس ،سيد بن طاووس ، روز بلوغ روز تكليف خود را جشن گرفت . (469)
ب - تهذيب و تطهير نفس
از راه معنويت ،استقلال و آزادى و دستيابى بهمال تامين مى شود (470) (و) مشكلات مادى درمقابل معنويات نمى تواند عرض اندام كند (471)
معلمين اين مدرسه ،انبيا اوليا و در واقع پروردگارمتعال است . (472)( خدا انبيا را مبعوث داشت تا تربيت كنند بشر را ).
اسلام مسائل مادى را در راستاى خدمت به امور معنوى ،مورد توجه قرار مى دهد (473)توجه اسلام به ماديت يك توجه تبعى است اسلام معنويات را ميزان (زير بنا) قرار دادهاست (474) تمام مفسد از خودخواهى و توجه به خود نشاءت مى گيرد بر اين اساستهذيب و پرداختن به ورع و تقوا ضرورى است (475)
امام (س ) همواره خاطر نشان مى كرد كه :
(گمان نكنيد كه تصفيه شدن يك امرى است آسان اگرمحال نباشد،مشكل هست ). (476)
(انبيا ) براى راهنمايى انسان به يك مقام بالاتر آمده اند است و قرآن ، كتاب آدم سازىاست . (477)
اساس دعوت انبيا اين است كه انسان بالقوه راتبديل به انسان بالفعل نمايند(478) اسلام براى تربيت انسان آمده است (479) وعلم انبيا علم آدم سازى است (480) مكتبهاى الهى مى خواهند انسان را به گونه اىتربيت كنند كه همه در كنار هم آسوده و آرام باشند (481) ترديدى نيست كه صراطمستقيم (انسانيت و معراج بزرگ الهى )پس از((هجرت )از بيت مظلم نفس (482)صورت مى پذيرد بر اين اساس (تهذيب )در راءس همه امور است و جهاد اكبر مىباشد (483) زيرا از اين راه است كه مى توان به (حضور ) ،بار يافت . (484)
آرى مبارزه با رذايل و تقويت و رشد فضايل (تطهير و تهذيب باطن )كه همان مصدقاكمل جهاد اكبر است ،برترين راه دستيابى به (مقصود )است .
اگر انسان به خود واگذار شود از همه حيوانات بدتر (خطرناكتر) و از تمام شياطن،شيطان تر است (485)
منظور همه انبيا و همه كتب آسمانى ،شكستن بتها و بيرون آوردن انسان از بتخانه هاست .(486) انسان حيوان نيست كه معيار انحطاط و اعتلاى او شكم باشد او انسان است و بايدبه مقام انسانيت دست يابد (487) و عظمت او به اخلاق ، كردار و رفتار او بستگى دارد.(488)
اگر قلب آدمى منور شود هه اعضاى او نورانى مى شود (489)
سعادت آدمى به داشتن دست و پا و سال نيست و سعادت امرى است مربوط به قلب و روحانسان (490) ولى رهبران فكرى فعلى جهان ،مى خواهند بشرى را نظير يك كارخانهبزرگ صنعتى ،اداره كنند، در حالى كه جامعه از انسانهاتشكيل يافته و انسان داراى بعد معنوى و روح عرفانى است . (491). تنها امتياز فردىنسبت به فرد ديگر،تقوا،طهارت و پاكى از انحرافهاست . (492)
كوشش كنيد معنويت را تقويت كنيد و در پرتو معنويت،استقلال و آزادى شما حفظ مى شود و به كمال مى رسد. (493)
مساءله اصلى ، مهيا ساختن زمينه سعادتمندى (تربيت انسانهاى سعادتمند) است . و دانش وعلمى كه سعادت بويژه سعادت اخروى را تاءمين مى كند،(علم نافع ) خوانده مى شود.(494)
معارف الهى ،علم تهذيب نفس و سلوك الى الله ،علم آداب و عبوديت و بندگى مربوط بهساختار اين نوشته اند (495) امام همواره به سعادت دنيوى و اخروى و به سعادتابدى و كامل مى انديشد (496)
2- تقويت و پرورش قواى فكرى
دومين هدف اساسى آموزش و پرورش يا تعليم و تربيت اسلامى ،تقويت نفس و پرورشقواى فكر انسان است مراد از نفس همان حقيقتى است كه در برابر بعد جسمى و قواىجسمانى قرار دارد؛ زيرا وجود انسان مركب است از جسم و عنصرها مادى و نفس غير ملكوتى .(497) و هنگامى كه نفس بساط خود را در عالم ملك (جهان خاكى ) و توجه به بدن ،جمع (برچيده ) مى كند و به عالم و جهان تجرد شد اشداد مى يابد و قويتر مىشود(498) انسان يك موجود عجيب و غريبى است كه تا آخر عمر نمى تواند خود رابشناسد(499) انسان به معنى واقعى كلمه را،جز خدا كسى نمى شناسد ملائكه ازشناسايى او عاجز مانده بودند،لذا اعتراض كرده بودند. (500)
انسان در آغاز،حيوان بالفعل و انسان بالقوه است (501) كه در پرتو تربيت ،تولد( ثانويه ) مى يابد و به فعليت مى رسد (502) همه گونه استعداد و قابليتهاىفردى و اجتماعى در پرتو تربيت صورت مى پذيرد.
امام (س ) در جهت پرورش قواى فكرى خاطرنشان مى كرد كه : تفكر كنيد (تفكرساعة خير من عبادة سبعين سنة ) (503)
امام - سلام الله عليه - در اين راستا به نجات از ظلمها و رهايى ازجهل و تاريكى ها مى انديشيد و مى فرمود. (504)
محقق داماد(مير داماد) از استاد خود نقل مى كند كه مى گفت :(حكيم )كسى است كه بدن وىبراى روح او همچون لباسى باشد كه هر گاه اراده كند آن را رها سازد. (505)
(سخن اين حكيم گوياى اين واقعيت است كه (نفس )نه تنها غير از بدن است بلكه اصلاجسمانى نيست و هر چه بدن رو به ضعف رود،قواى فكرى او تقويت مى گردد).
انسان بالنسبه به ساير مخلوقات موجودى استثنايى است (506)
ويژگيهاى مخصوص به خود دارد شئون مختلف گوناگون است كه تربيت بايد آنها راشناسايى كرده و رشد دهد. (507)
3- تقويت روحيه شهادت طلبى
دستيابى به روحيه گرانبهاى ايثار و شهادت طلبى ،يكى از ديگر از اهداف اساسىتربيتى است و در پرتو اين روحيه است كه آدمى دراتكال هر گونه مشكلات فردى و اجتماعى ايستادگى مى كند. ((ما) بهاتكال به آن مبداء از مردن نمى ترسيم ). (508)
4- نوع دوستى و حمايت از مستضعفان
( خوشحالى من روزى است كه به زاغه نشينان عنايت شود ). (509)
امام همواره به خدمتگزارى ملت خصوصا به مستضعفان توصيه مى كرد . (510)كارگزاران نظام در تاءمين رفاه طبقات محروم ،كوشا باشند. (511) امام فرمود:
(عيد ما روزى است كه مستضعفان به تربيت صحيح اسلامى دست يابند ). (512)
بزرگترين جهاد معنوى ، خدمت به خلق است . خدمت به انسان محروم و اين است كه براىانسان جاودانه مى ماند . و البته در صورتى كه اين خدمت ،فقط به خاطر خدا باشد.(513)
5- پرورش انسانهاى مورد نياز جامعه
يكى از ديگر از اهداف تربيت ،تربيت انسانهاى كار آمد و صالح ،جهت تفنين و تصدىامور اجرايى جامعه است كه قوانين خوب ،مجريان خوب مى طلبد (514) لذا،بر افرادواجد شرايط،پذيرفتن ،مسووليت ضرورى است كه عدم حضور و مسامه ، در راءس گناهانكبيره است . (515)
امام تاءكيد داشت كه تمام افراد جامعه ،براى حكومت و به دوش كشيدن بار سنگينى مسؤليت ،خوب تربيت شوند. (516)
و همچنين مى فرمود: مراكز علوم دينى ،بايد عالمان صالح تربيت كنند تا تفكر اسلامىناب را در جامعه تحكيم بخشد. (517)
احكام اخلاقى اسلام نيز ،سياسى است . همين كه در قرآن است كه مؤ منين برادرند ،يك حكماخلاقى است و در همين حال ،يك حكم اجتماعى و سياسى نيز هست . (518)
اسلام از كشورگشايى مى خواهد كه (الله )را در همه عالم نمايش بدهد تربيت الوهيتبكند در همه عالم و تربيت انسانى بكند انسان را برساند به آنجايى كه (در وهم تونايد آن شود )(519)
6- تشكيل حكومت اسلامى
امام (س ) تاءكيد داشت كه :ما موظفيم براى تشكيل حكومت اسلامى تلاش كنيم و از اجراىقوانين مخالف با شرع مطهر جلوگيرى كنيم (520) و غير از قانون مخالف چيزى نبايدحكومت كند (521) زيرا سعادت دنيا و آخرت در اسلام است (522) و مسلمين مى توانندتحت لواى اسلام بالاترين قدرت را در دنيا بدست آوردند. (523)
7- استقلال طلبى
استقلال در برابر اجانب و دستيابى به خود كفايى ،يكى از اهداف اساسى است (524)ما بايد وابسته نباشيم ، خودمان براى خودمان كار كنيم . (525)
عوامل و موجبات دستيابى به استقلال
الف - تكامل معنوى و تقويت اعتماد به نفس :
حفظ استقلال آزادى و دستيابى به كمال در پرتو معنويت ميسر است . (526)
و اسلام مى خواهد استقلال محفوظ بماند و با توجه به دنيا،(منهاى معنويت ) حفظاستقلال ممكن نيست . (527) محكم و استوار روى پاى خود بايستد و لازمه آنقبل از هر چيز ،پيشرفت در انسانيت است . (528)
ب - احساس نياز
استقلال و آزادى كشور اگر بخواهد حفظ شود بايد مردم احساس نياز بدان كنند. (529)
ج - استقلال فكرى
تا انسان استقلال فكرى نداشته باشد نمى تواند يك فرد مفيد باشد. (530) اگر مااز نظر فكرى مستقل شويم هيچ قدرتى نمى تواند به ما ضربه بزند. (531)
د - احساس شخصيت :
اگر مى خواهيم وابسته نباشيم بايد باور كنيم كه خودمان شخصيت داريم . (532) تاخودمان را پيدا نكنيم ،نمى توانيم مستقل بشويم . (533) تا خودمان را پيدا نكنيم ، نمىتوانيم مستقل بشويم . (534)
منطق ما منطق اسلام است منطق اسلام اين است كه سلطه غير بر شما نباشد شما تحت سلطهغير باشد نبايد تحت سلطه غير باشيد نبايد تحت سلطه اجنبى باشيم .(535) بايدهمه چيز از خودمان نباشد و در آداب و رسوم خودمان را از غرب جدا كنيم (536) و از همانبچه ها شروع كنيم و تنها مقصدمان تحول انسان غربى به انسانى اسلامى باشد.(537)
عامل بسط استقلال
حكومت اسلامى ، جمهورى اسلامى ، عدل اسلامى را مستقر كنيد. باعدل اسلامى ، همه و همه در آزادى و استقلال و رفاه خواهند بود.(538)
8 - پيشرفت تمدن و مبارزه با تمدن صادراتى (تجد)
يكى از اهداف مهم تربيت بشر، كمك و دخالت در پيشرفت تمدن است .
امام - سلام الله عليه - همواره خاطر نشان مى كرد كه : ما با تمدن مخالف نيستيم ، باتمدن صادراتى مخالفيم . (539) آنها به اسم تمدن بزرگ ، تمام مظاهر تمدن را ازبين بردند. (540) غارت كشور بزرگ ما، سوغات تمدن بزرگ است . (541) اگرمراد از مظاهر تمدن ، نوآورى ها، اختراعات ، ابتكارات و صنعتها باشد، نه تنها اسلامبلكه هيچ مذهب توحيدى با آن اسلام بلكه هيچ مذهب توحيدى با آن مخالف نيست ،ولىتمدن و تجددى كه بعضى از روشنفكران حرفه اى از آن سخن مى گويند عبارت است ازآزادى در منكرات ، حتى همنجس گرايى كه تمام اديان آسمانى و دانشمندان عقلا با بامخالف اند. (542)
9- فراهم آوردن زمينه ساز ظهور
از اهداف ديگر تربيت اسلامى ،پرورش نسلى مهيا و منتظر در جهت تحقق آرمان امام زمان (عج) و آمادگى حمايت از او بويژه در صورت ظهور است .
امام - سلام الله عليه - در پيامى به مناسبت پانزده خرداد مى نويسد:
دور نماى صدور انقلاب اسلامى در جهان مستضعفان اميد بخش آتيه روشن است و وعدهخداوند تعالى را نزديك و نزديك تر مى نمايد.گويى جهان مهيا مى شود براى اطلاعآفتاب و لايت از افق مكه معظمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان . (543) و بايدهمت ،تلاش تعبد تقوا، اجراى امر به معروف و نهى از منكر، دعوت جهان به پيراستگى وتاسيس حكومت عدل مردم را تربيت كنيم تا زمينه ظهور آن منجى بزرگ فراهمگردد.(544) امام همواره اين چنين به مناجات بر مى خاست كه : خداوند! انقلاب اسلامى مارا به انقلاب مصلح ،متصل فرما. (545)