بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب بازگشت به نهج البلاغه, تهران بنیاد نهج البلاغه ( )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     index - بازگشت به نهج البلاغه
     kh0001 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0002 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0003 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0004 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0005 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0006 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0007 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0008 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0009 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0010 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0011 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0012 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0013 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0014 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0015 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0016 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0017 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0018 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0019 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0020 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0021 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0022 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0023 - بازگشت به نهج البلاغه
 

 

 
 

نفى كبرپذيرى

دومى بيمارى كبرپذيرى بود ، يعنى گروه محكوم قبول كنند كه محكومند و بايد محكوم باشند ، حالا برويد شما به تاريخ آن وقت مراجعه كنيد . آن قدر نشانه‏هاى ظلم‏پذيرى ، كبرپذيرى و رجحان‏پذيرى در زندگى آن مردم ، مى‏بينيد كه واقعا تأسف مى‏خوريد . آن عده مردمى كه سرى بلند مى‏كردند و نمى‏پذيرفتند ، هميشه مورد تهاجم بودند ، و هميشه يكى از خصوصيات مردم عراق همين بود . البته كوفيها را از قديم نقل مى‏كردند كه بى‏وفايى كرده‏اند و اين خصلتى است كه از چيزهاى بسيارى ناشى مى‏شود . اما مردم عراق آن روز ، مردم بلند طبعى بودند و حكام شام را قبول نمى‏كردند .

من گمان مى‏كنم يكى از علل اين مسأله حضور امير المؤمنين « عليه السلام » در ميان آنها بود ، و در برهه‏اى از زمان اين خلق اسلامى را از امير المؤمنين « عليه السلام » آموخته بودند .

به هر حال مشاهده مى‏كنيم كه در طول حكومت تقريبا ششصد ساله بنى اميه و بنى عباس ، اساسى‏ترين ضربت گاه و نقطه ضعف و آسيب‏پذيرى جامعه اسلامى همين بوده ، و از اينجا فساد وارد شده است . لذا دستورات امير المؤمنين « عليه السلام » در موارد بسيارى راجع به مخالفت با مسأله تبعيض‏پذيرى يعنى همان كبرپذيرى است ، اين مضمونى است كه امير المؤمنين « عليه السلام » در نهج البلاغه به آن بسيار توجه دارد .

مسأله ديگر مسأله فتنه است ، باز حضرت جملات عجيبى در مورد فتنه دارد . اين جملات چنان پر مغز ، زيبا و جامع الاطراف بيان شده است كه انسان حيرت مى‏كند كه درباره آن چگونه فكر كند . فتنه يعنى چه ؟ يعنى اشتباه و اختلاف صفوف ، اختلاط صفوف ، مخلوط شدن حق و باطل .

« و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولى الشّيطان على اوليائه » 7 مسأله مخلوط شدن حق و باطل ، استفاده از شعارهاى حق براى افاده مرام باطل و استفاده از نمادهاى حق براى محكم كردن قواعد و پايه‏هاى باطل ، از بلاها و بيماريهايى بود كه در روزگار امير المؤمنين « عليه السلام » وجود داشت ، لذا آن حضرت افشاگرى مى‏كند .

[ 47 ]

در باب فتنه ، امير المؤمنين « عليه السلام » در نهج البلاغه دوگونه حرف دارند . يكى مطلبى است كه درباره كل عنوان فتنه بحث فرموده‏اند . باز دو سه جمله اينجا يادداشت كرده‏ام . در خطبه دوم ، به نظرم آنجا كه راجع به ظهور پيامبر اكرم « صلى اللّه عليه و آله و سلم » حرف مى‏زند ، اشاره مى‏كند به وضع مردم و از جمله مى‏فرمايد : « فى فتن داستهم باخفافها ، و وطئتهم باظلافها ، و قامت على سنابكها ، فهم فيها تائهون حائرون جاهلون مفتونون فى خير دار ، و شرّ جيران ، نومهم سهود و كحلهم دموع . » 8 اين باز از همان جملاتى است كه واقعا قابل ترجمه نيست ، شعرا و اهل ذوق بايد بنشينند و براى هر كلمه يك معادل پيدا كنند ، براى هر تركيبى يك تركيب پيدا كنند .

حضرت درباره فتنه حرف مى‏زند : اسب وحشى فتنه اين طور مردم را زير پا انداخته بود ، با لگد آنها را خرد مى‏كرد ، با سم سر آنها را مى‏كوبيد ، بعد با وحشى‏گرى سربلند مى‏كرد ، و مردم آنجا خوابشان بيدارى و سرمه چشمشان اشك بود . . . سخن از فتنه پيش از ظهور پيغمبران است ، وضع جوامعى را كه انبياء از آنجا ظهور كرده‏اند و مبعوث شده‏اند بيان مى‏كند و در حقيقت اشاره مى‏كند به وضع زمان خودش و مردم را از فتنه پرهيز مى‏دهد و مى‏ترساند .

مورد ديگر آنجايى است كه فتنه مشخصى را ذكر مى‏كند مثل تمام حرف‏هايى كه راجع به مخالفين خودش ، كه آن جنگ‏ها را راه انداختند ، بيان فرموده ، راجع به معاويه ،

راجع به طلحه و زبير ، راجع به عايشه ، راجع به كسانى ديگر ، راجع به خوارج ، مشخصا آن چيزهايى را بيان فرموده كه در ديدگاهش فتنه به حساب مى‏آمده است .