اهل تأويل و التقاط
در گذشته خود ما شاهد بوديم كه مؤوّله ، يا به تعبير ديگر التقاطيون ، به روايات و احاديث هيچ كارى نداشتند . تا ما مىگفتيم « حديث » مىگفتند : مگر شما قرآن را قبول نداريد ؟ ، مثل اينكه بين اعتقاد به قرآن و استناد به حديث تعارضى وجود دارد اوايل ما تعجب مىكرديم و خيلى حساس نبوديم ، بعد كه ديديم اينها با قرآن چگونه معامله مىكنند و چگونه حديث صحيح صريح را رد مىكنند ، آن وقت فهميديم كه علت مخالفتشان با حديث چه بوده است . در آنجا هم امير المؤمنين « عليه السلام » به ابن عباس مىفرمايد : كه با خوارج به سنّت احتجاج كن ، زيرا كه قابل تأويل نيست ، روشن است .
اگر ما در شرايط كنونى جهان اسلام كه عدد مسلمانها عدد كثيرى است و اقطار وسيعى از جغرافياى عالم را گرفتهاند و آراء و عقايد و نظرات ، اجتهادها و مكتبهاى گوناگون بر ذهن و روحشان حاكم است ، اگر بتوانيم متون صدر اسلام را احياء كنيم كمك زيادى به ايجاد يك محور اصلى براى اين اجتهادها كردهايم .
نهج البلاغه را از اين ديدگاه نگاه كنيد . نهج البلاغه با اين ديدگاه هرگز با كتاب حديث فلان صحابى يا تابعى كه پنجاه سال ، شصت سال ، صد سال ، صد و چهل سال بعد از هجرت بوده قابل مقايسه نيست . نهج البلاغه كلام اولين مؤمن به وحى محمدى است ،
[ 40 ]
و كلام خليفه پيغمبر ، خليفهاى كه همه مسلمانها بر او اتفاق نظر دارند ، و امامى كه به اعتقاد شيعه و بسيارى از اهل سنت افضل صحابه است . يعنى انسانى در اين حد عظمت و اهميت سخنانش عينا باقى مانده ، سخنرانىهايش ، خطبههايش ، و اين مىتواند نشان دهنده متنى عظيم و اصيل از معارف اسلامى باشد ، اخلاق هست ،
زهد هست ، رهبرى در جامعه هست ، نظام سياسى هست ، نظام اجتماعى هست ،
عرفانى هست ، ما مىتوانيم پايههاى اعتقاد كامل و جامع به اسلام را در اين كتاب پيدا كنيم .