خصوصيت ويژه زمان
اما دوران امير المؤمنين « عليه السلام » اين خصوصيّت را نداشت و اين يكى از بزرگترين دشواريهاى حكومت كوتاه ، يعنى كمتر از پنج ساله امير المؤمنين « عليه السلام » است . در دوران امير المؤمنين « عليه السلام » وقتى كه دو لشكر در برابر هم قرار مىگرفتند هر دو لشكر نماز مىخواندند . هر دو لشكر اگر ماه رمضان بود روزه مىگرفتند . از ميان هر دو لشكر آواى تلاوت قرآن شنيده مىشد . مسلمانها در هر دو لشكرى كه در مقابل هم قرار داشت ، احساس مىكردند كه صراحت و راحتى خيال دوران پيغمبر « صلى الله عليه و آله و سلم » را ندارند . لذا در جنگ صفين ، در نبردهاى امير المؤمنين « عليه السلام » چند بار زمزمه سؤال و شبهه و حيرت به وجود آمد و مسلمانهايى كه اسلام قديمى و از دوران پيغمبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » را داشتند و مسائل و حقايق اسلامى را از اولين روزهاى ولادت اسلام و بخصوص ولادت حكومت اسلامى ثبت كرده بودند ، مثل عمار ياسر ، مىتوانستند گره گشا باشند و مشكل را برطرف كنند . اما بسيارى سردرگم بودند . در ماجراهاى دوران امير المؤمنين « عليه السلام » اختلاف صفوف آشكار نبود .
اشتراك در شعارها به قدرى فضا را تنگ كرده بود كه امير المؤمنين « عليه السلام » بارها مىفرمود : « لا يحمل هذا العلم إلاّ أهل البصر و الصّبر » 1 تنها مقاومت كافى نيست ، بينايى و هشيارى و تيزنگرى لازم است . اين خصوصيت ويژه زمان امير المؤمنين « عليه السلام » ،
رنجهاى امير المؤمنين « عليه السلام » ، و دردسرهاى امير المؤمنين صلوات اللّه عليه بود .
ما امروز در دنيايى عظيم با شعارهاى زيبايى كه در بسيارى از نقاط آن ، سر داده مىشود كم و بيش همان وضعيت را داريم . حتى امروز در دنياى اسلام كه درك و
[ 28 ]
دريافت و بينش اسلامى در آن گاهى به فاصلههايى به اندازه فاصله ايمان و كفر از هم دور هستند با چنين واقعيتى مواجهيم .
امروز آشكارترين و روشنترين حقايق اسلامى به وسيله بخشى از مدعيان اسلام در كشورهاى اسلامى ناديده گرفته مىشود . امروز همان روزى است كه شعارها يكسان است ، اما جهتگيريها به شدت مغاير يكديگر است . امروز شرايطى مشابه شرايط حكومت دوران امير المؤمنين « عليه السلام » است . پس روزگار ، روزگار نهج البلاغه است .
امروز مىشود از ديدگاه دقيق و نافذ امير المؤمنين « عليه السلام » به واقعيتهاى جهان و جامعه نگاه كرد و بسيارى از حقايق را ديد و شناخت و علاج دردها را پيدا كرد .
همين است كه به نظر ما امروز از هميشه به نهج البلاغه محتاجتريم .
اين يك جهت بود كه ضرورت پرداختن به نهج البلاغه و بازگشت به اين مجموعه را كه از زبان امير المؤمنين « عليه السلام » و مولاى متقيان « عليه السلام » نقل شده ، نشان مىدهد و هرچه بيشتر كار كردن در پيرامون آن و آماده كردن مقدماتى كه بتواند آن را قابل استنادتر و قابل فهمتر بكند از هميشه لازمتر و ضرورىتر است .
حقيقت ديگرى كه وجود دارد و امروز ما را بيشتر از گذشته به نهج البلاغه مشتاق و محتاج مىكند ، اين است كه ما در طول تاريخ اسلام ، متأسفانه با انحرافى كه از كج فهمى و جهالت از يك سو ، غرضورزى و دشمنى از سوى ديگر ، حاصل شده ، در آنچه كه از معارف اسلامى در اختيارمان هست سردرگميهايى داشتهايم .
در طول تاريخ گذشته اسلام ، نادانى و جهالتهايى وجود داشته ، تنگ نظريها و خودخواهيهايى وجود داشته كه موجب شده حقايق اسلامى و معارف اسلامى آنچنان كه هستند و بايد شناخته شوند ، شناخته نشوند ، و به علاوه غرضورزيها و خيانتها و تعمد بر انحراف از اسلام را هم ، از اولين قرنهاى پيدايش اسلام از قدرتمندان و كسانى كه خلوص و صفاى اسلام به زيان آنها بوده است ، مشاهده مىكنيم .
ما در طول تاريخ همواره احتياج داشتهايم به سرچشمههاى خالص و زلال انديشه اسلامى و نظامى فكرى كه بتوان به آن متكى شد ، بازگرديم . خوشبختانه قرآن كريم همواره در اختيار مسلمانها بوده است ، گرچه در فهم آن هم همان بدبينيها و كجبينها و كج فهميها و غرض ورزيها دخالتهايى كردهاند ، اما بحمد اللّه متن قرآن سالم و به دور از
[ 29 ]
هرگونه تصرف بدخواهانه يا جاهلانهاى در اختيار مسلمانها هست . ليكن اين موجب نمىشود كه ساير سرچشمههاى زلال معرفت براى مسلمانها امروز به همان ضرورتى كه سلامت قرآن براى مسلمانها دارد ، ضرورى نباشد . با گسترش فرهنگ بشرى و با عمق معرفتى كه بر انسانها حاكم است ، امروز آن روز است كه بايد كسانى بنشينند ، با وجود گذشت زمان و با وجود فاصله از صدر اسلام ، آن معارف دست نخورده خالص و سالم را كه مىتواند اطمينان و باور انسان را به خود جلب كند هرچه بيشتر جمع كنند و در اختيار اهل استنباط و اجتهاد و متفكران و صاحب نظران قرار دهند .
اين كارى است كه در احاديث هم بايد انجام بگيرد ، نهج البلاغه اين راه نزديك را در پيش پاى ما مىگذارد ، نهج البلاغه ما را از اين فاصله طولانى با صدر اسلام ، به نزديكترين پايگاهها و امنترين ديدگاهها نسبت به معارف اسلامى مىرساند . اگر ما پيرامون نهج البلاغه كار و تحقيق كنيم و اگر آن مقدار از خطب امير المؤمنين « عليه السلام » كه در نهج البلاغه نيست ، جمع شود و روى اينها و درباره سند و خصوصياتى كه اعتبار آنها را مشخّص و مسلّم و قطعى مىكند كارى فنى انجام بدهيم ، و نهج البلاغه را به مجموعهاى نزديك به پانصد خطبهاى كه از آن حضرت نقل شده برسانيم ، خدمت بزرگى به معارف اسلامى در قرن پانزدهم هجرى انجام داديهايم . مىتوانيم با گذشت اينهمه مدت از صدر اسلام ، يك منبع غنى لا يزالى كه مورد قبول همه مؤمنين به اسلام است و مىتواند باشد ، در اختيار مسلمانها قرار دهيم . آن مجموعه مطلوب به ما نسبت به فهم درست اسلام مدد خواهد كرد و چه بسيار بينش ما را نسبت به معارف اسلامى ارتقاء خواهد داد ، و اين كارى است ممكن ، بخصوص در سايه نظام جمهورى اسلامى كه اساسا بر مبناى « قرآن » و « نهج البلاغه » شكل گرفته است . اين كارى است كه حتما بايستى انجام بگيرد و اين اميدوارى هست كه كوشش برادران عزيز ما در بنياد نهج البلاغه و همه كسانى كه با آنها همكارى مىكنند اين خدمت بزرگ را به عالم اسلام انجام دهد .